1001 داستان از زندگانى امام على علیه السلام

1001 داستان از زندگانى امام على علیه السلام0%

1001 داستان از زندگانى امام على علیه السلام نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام علی علیه السلام

1001 داستان از زندگانى امام على علیه السلام

نویسنده: م‍ح‍م‍د رض‍ا رم‍زی‌ اوح‍دی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 37420
دانلود: 5593

توضیحات:

1001 داستان از زندگانى امام على علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 37420 / دانلود: 5593
اندازه اندازه اندازه
1001 داستان از زندگانى امام على علیه السلام

1001 داستان از زندگانى امام على علیه السلام

نویسنده:
فارسی

فصل پنجم: داستانهاى متفرقه از زندگى امام على( ۹۸۶)

۸۲۳- احترام را متوجه باش

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى دو نفر مرد به حضور اميرمؤمنان علىعليه‌السلام آمدند آن حضرت براى هر كدام از آنها تشكى انداخت يكى از آنها روى آن نشست ولى ديگرى از نشستن بر روى تشك خوددارى كرد امام علىعليه‌السلام به آن مرد فرمود: بر آن بنشين؛ فانه لا يابى الكرامة الاحمار: خوددارى از احترام نمى كند مگر جز الاغ

سپس گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هر گاه شخصيت مورد احترام نزد شما آمد او را احترام كنيد( ۹۸۷)

۸۲۴- انواع انسانها

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مردى به حضور اميرمؤمنان علىعليه‌السلام رسيد و عرض كرد: اى اميرمؤمنان راهى از راههاى نيكى را به من سفارش كن كه با عمل به آن نجات يابم؟

اميرمؤمنانعليه‌السلام فرمود: اى سئوال كننده! گوش كن، سپس بفهم، سپس يقين و باور كن و سپس آن را عمل كن، بدان كه انسانها بر سه دسته اند:

۱- زاهد پارسا ۲- صابر و مقاوم ۳- راغب و فريفته دنيا.

اما زاهد، كسى است كه اندوهها و شادى ها از دلش خارج شده نه به چيزى از امور دنيا كه به داده شده شاد است و نه از آنچه از دنيا از دستش رفته افسوس مى خورد پس چنين كسى آسوده خاطر است.

اما صابر، كسى است كه قلبا آرزوى امور دنيا مى كند ولى وقتى كه به آن رسيد هوسهاى نفسانى خود را كنترل مى نمايد تا سرانجام ناخوش و آثار بد آن دامنگيرش نگردد او به گونه اى است كه اگر بر دلش آگاه شوى از خويشتن دارى و تواضع و دور انديشى او تعجب كنى.

و اما راغب دنيا؛ كسى است كه: هيچ باكى ندارد كه از كجا امور دنيا به او مى رسد آيا از راه حلال يا حرام، و باكى ندارد كه امور دنيا موجب چركين شدن آبروش گردد خود را هلاك كند و جوانمردى خود را از بين ببرد فردى در گنداب دنيا پريشان و سرگردان است( ۹۸۸)

۸۲۵- امام علىعليه‌السلام و حضرت قائم (عج)

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اصبغ بن نباته مى گويد: به حضور اميرمؤمنان علىعليه‌السلام آمدم ديدم آن حضرت غرق در فكر و انديشه است و در روى زمين خط مى كشد، پرسيدم:

اى اميرمؤمنان! چرا تو را اين گونه در فكر و انديشه مى نگرم كه به زمين مى نگرى و آن را خط مى كشى؟ آيا به رهبرى در زمين اشتياق يافته اى؟

امام علىعليه‌السلام فرمود: نه به خدا سوگند هرگز حتى يك روز نبوده كه من شيفته خلافت يا شيفته دنيا گردم بلكه درباره مولودى كه يازدهمين فرزند من است (يعنى درباره حضرت مهدىعليه‌السلام فكر مى كردم، درباره همان مهدىعليه‌السلام كه سراسر زمين را همانگونه كه پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد مى كند براى او غيبت و سرگردانى وجود دارد بعضى در اين راستا، گمراه گردند و بعضى راه هدايت را شناخته و مى پيمايند.

اصبغ بن نباته عرض كرد: اى اميرمؤمنان غايب بودن آن حضرت، و سرگردانى او تا چه اندازه است؟

حضرت علىعليه‌السلام فرمود: طول غيبت شش روز يا شش ماه يا شش سال است (واحد هر دوره، شش مرحله است، و خداوند پس از آن شش مرحله، آن حضرت را آشكار مى كند)

اصبغ بن نباته عرض كرد: آيا اين (غيبت و سرگردانى) واقع شدنى است؟

امام علىعليه‌السلام فرمود: آرى اين موضوع مسلم است و انجام شدنى است ولى اى اصبغ! تو كجا و اين امر كجا؟ آنها (كه غيبت را درك كرده و در اين راه استوارند)

نيكان اين امت همراه نيكان اين عترت هستند!

اصبغ بن نباته پرسيد: بعد از آن هر چه خدا بخواهد انجام مى شود زيرا براى خدا مقدرات وارده ها و نتيجه ها و پايانها است( ۹۸۹) .

۸۲۶- اعلم از انبياء الهى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى امام باقرعليه‌السلام براى شاگردان خود سخن مى گفت و فرمود: مردم رطوبت را مى مكند ولى نهر بزرگ را رها مى كنند شخصى پرسيد: نهر بزرگ چيست؟

امام باقرعليه‌السلام فرمود: آن نهر بزرگ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علمى است كه خدا به او عنايت فرموده است، همانا خداوند سنتهاى همه پيامبران از حضرت آدم تا حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را براى پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جمع كرده است.

شاگردى پرسيد: آن سنتها چه بوده؟ امامعليه‌السلام فرمود: همه علم پيامبران و علم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛ كه همه آن علم را رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علىعليه‌السلام تحويل داد.

يكى از شاگردان پرسيد: اى پسر پيامبر! اميرمؤمنان علىعليه‌السلام اعلم و آگاهتر است يا بعضى از پيامبران؟!

امام باقرعليه‌السلام (خطاب به حاضران) فرمود: بنگريد به اين شخص كه چه سئوالى مى كند خداوند گوشهاى هر كه را مى خواهد مى گشايد، من به او مى گويم خداوند علم تمام پيامبران را در وجود محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گرد آورد و آن حضرت همه آن علم ها را به علىعليه‌السلام تحويل داد، در عين حال از من مى پرسد، على اعلم است يا پيامبران؟( ۹۹۰)

۸۲۷- تماس فرشته با علىعليه‌السلام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حمران بن اعين يكى از شاگردان امام باقر و امام صادقعليهم‌السلام است مى گويد: روزى از امام باقرعليه‌السلام شنيدم كه فرمود:

ان عليا محدثا؛ همانا علىعليه‌السلام محدث بود( ۹۹۱)

او مى گويد: من نزد دوستانم آمدم و به آنها گفتم خبر عجيبى براى شما آورده ام، آنها گفتند آن خبر چيست؟ حمران گفت: از اما باقرعليه‌السلام اين مطلب را شنيدم دوستان او گفتند تا از آن حضرت نپرسى كه چه كسى اخبار آسمانى را به علىعليه‌السلام گزارش مى دهد كارى نكرده اى.

حمران مى گويد: به حضور امام باقرعليه‌السلام باز گشتم و عرض كردم: سخن شما را براى دوستان خود نقل كردم آنها گفتند: اگر نپرسى كه چه كسى اخبار آسمانى را به علىعليه‌السلام مى گويد كارى نكرده اى، اكنون آمده ام از شما اين را بپرسم.

امام فرمود: يحدثه ملك؛ فرشته اى با او حديث مى گويد حمران عرض كرد: ايا منظورتان اين است كه علىعليه‌السلام پيغمبر بود؟ امام دست خود را بالا نمود (يعنى نه او پيامبر نبود) سپس فرمود: علىعليه‌السلام در اين مورد مانند همدم سليمان (آصف بن برخيا) و همدم موسى (خضر) يا مانند ذوالقرنين( ۹۹۲) بود (كه فرشته به آنها نيز حديث مى گفت) ايا اين خبر به شما نرسيده كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: وفيكم مثله؛ او (على) در ميان شما مانند ذوالقرنين هست( ۹۹۳)

۸۲۸- على بنده اى از بندگان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

يكى از دانشمندان يهودى به حضور اميرمؤمنان علىعليه‌السلام آمد و پرسيد: اى اميرمؤمنان! پروردگارت از چه وقت بوده است؟

امام فرمود: واى بر تو، سئوالى مانند از وقت بوده؟ را در مورد چيزى مى گويند، كه زمانى نبوده باشد ولى وجودى كه هميشه بوده، چنين سئوالى درباره او غلط است پس خدا بدون آنكه قبلى داشته باشد پيش از هر چيزى است او بى آنكه نهايتى داشته باشد پايان پايانها است.

دانشمند يهودى گفت: آيا تو پيامبر هستى؟

امام علىعليه‌السلام : مادرت به عزايت بنشيند انما اناعبد من عبيد رسول الله: همانا من بنده اى از بندگان رسول خدا هستم( ۹۹۴)

۸۲۹- تغافل در مقابل جاهل

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى شخصى به علىعليه‌السلام دشنام داد حضرت خود را به تغافل زد و از او گذشت و لقد امر على اليئم يسبنى فمضيت ثمة لا ينينى مى فرمايد: به گوش خودم شنيدم كسى را كه به من دشنام مى داد من به روى خود نياوردم و با خود گفتم: لابد به على ديگرى بد مى گفته است و اين نحوه برخورد به روش اخلاقى قرآنى است كه در آيه و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما آمده است( ۹۹۵)

۸۳۰- بيان علت مريضى ها

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى سلمان فارسى زكام كرده بود و سرخود را بسته بود و در آن حال خدمت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام رسيد حضرت به سلمان فرمود: سلمان حالت چطور است؟ سلمان عرض كرد: يا ابالحسن سرم درد مى كند اميرالمؤمنين حاصل روايت منقوله) فرمود: شش رگ در بدن است كه هر گاه تحركى پيدا كنند خداوند با شش چيز جلو تحرك آنها را مى گيرد، اگر در كسى جنون پيدا شود خدا هم سرما خوردگى را به او مى دهد، اگر براى كسى زمينه كورى پيدا شود به چشم درد مبتلا مى شود (تا چرك و آلودگى ها بدينوسيله از چشم خارج شود) هر گاه زمينه برص پيدا شود مبتلا به دمل (كورك) مى شود هر گاه كسى به مرض سل مى خواهد مبتلا شود سرفه عارض او مى شود تا خلطهاى سينه اش پاك شود...( ۹۹۶)

۸۳۱- اسم اميرمؤمنان اختصاصى است

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شخصى از امام صادقعليه‌السلام پرسيد آيا رواست كه به امام قائم (عج) به عنوان سلام بر تو اى اميرمؤمنان سال كرد؟

امام صادق فرمود: نه روا نيست خداوند تنها علىعليه‌السلام را به اين اسم ناميد.

قبل از علىعليه‌السلام كسى بر اين نام ناميده نشده و بعد از او هم جز كافر كسى آن نام را بر خود نبندد.( ۹۹۷)

۸۳۲- كلاه شفا بخش

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

سلطان روم نامه اى خدمت حضرت علىعليه‌السلام نوشت و از آن حضرت راه درمانى براى سر دردهاى عجيبى كه به آن مبتلا بود را خواست چرا كه تا آن موقع كوشش اطبا مختلف به جايى نرسيده بود.

حضرت اميرعليه‌السلام در جواب نامه او، كلاهى را به قاصد نامه داد و فرمود: بگو به سلطان روم هر وقت سردرد گرفت آن را بر سر خود بگذارد.

سلطان هر بار كه سردرد عارضش مى شد كلاه را بر سر خود مى گذاشت و درد آرام مى گرفت روزى به فكر افتاد ببيند علىعليه‌السلام چه كرده است كه اين كلاه چنين اثر مى كند.

دستور داد آن كلاه را شكافتند ديد در ميان آن كلاه نوشته شده است: بسم الله الرحمن الرحيم( ۹۹۸)

۸۳۳- معنى صلوات تجديد بيعت با ولايت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ابن بابويه از يزيد بن حسن روايت كرده كه گفت: حضرت موسى بن جعفر ع به من فرمود: كسى كه صلوات بر پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرستد معنايش آن است كه وفاى به عهد و ميثاقى كه در عالم در پروردگار فرمود: الست بربكم و محمد نبيكم و على امامكم بزبان آورده و قبولى آن را اعلام مى نمايد و تجديد عهد و ميثاق بعمل مى آورد( ۹۹۹) .

۸۳۴- مرده بودى زنده شدى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شبى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام حضرت خضرعليه‌السلام را در خواب خود ديد آن حضرت از خضر در خواست نصيحتى كرد حضرت خضر كف دست خود را به آن حضرت نشان داد حضرت علىعليه‌السلام ديد به خط سبزى در كف دست خضر نوشته شده:

قد كنت ميتا عضرت حيا

و عن قليل عود ميتا

فابن لدار البقاء بيتا

و ودع لدار الفناء بيتا

يعنى؛ مرده بودى زنده شدى و طولى نخواهد كشيد كه باز مرده خواهى شد؛ براى خانه بقاء خود، خانه اى بناكن و براى خانه فنا و نيستى خانه اى واگذار.( ۱۰۰۰)

۸۳۵- قرين شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شيخ صدوق روايت كرده از ابن عباس از حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه آن حضرت فرمود: شك كننده در فضل على بن ابيطالبعليه‌السلام در روز قيامت در حالى از قبر خود برانگيخته مى شود كه در گردن او حلقهاى از آتش باشد و در آن حلقه سيصد شعبه وجود دارد كه بر هر شعبه اى از آن شيطانى وجود دارد كه در روى او آب دهن مى افكند( ۱۰۰۱)

لذا در روايات متعدد بر اعتقاد افضليت علىعليه‌السلام تصريح شده است و در روايتى پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: على خير البشر و من ابا فقد كفر

۸۳۶- زور بازوى علىعليه‌السلام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

زور بازوى علىعليه‌السلام كه در داستانهاى متعدد بيان شده برگرفته از بنيه معنوى آن حضرت است كه ما در اينجا به چند داستان اشاره مى كنيم ابن شهر آشوب مولف كتاب مناقب آل ابى طالب مى نويسد: دست هر كسى را كه اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به قدرت مى گرفت نفس او بند مى آمد و اگر بيش از حد فشار وارد مى نمود او را مى كشت و قضيه آن حضرت با خالد بن وليد در باب قطب رحى كه حضرت ميله سنگ آسيا را طوق گردن خالد كرد و بر گردن او آويخت و هيچ كس نتوانست او را خلاص كند جز خود آن حضرت بر صخره جبل ثور در مكه و اثرات نيزه آن حضرت در كوهى از جبال باديه و در سنگى در قلعه خيبر معروف مى باشد و ديگر نرم شدن آهن زره، به دست آن حضرت است كه خالد مى گويد: ديدم آن حضرت حلقه هاى زره خود را با دست خود اصلاح مى كند و به من فرمود: اى خالد، خداوند به سبب ما و به بركت وجود ما آهن را در دست داود نبىعليه‌السلام نرم ساخت( ۱۰۰۲) .

۸۳۷- خدايش نگه داشت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

سيد حميرى شاعر بزرگ اهل بيت روزى سوار بر اسب در كنار كوفه ايستاد و خطاب به مردم گفت: هر كسى كه يك فضيلتى از علىعليه‌السلام نقل كند كه من درباره آن فضيلت شعرى نگفته باشم اين اسب را به آنچه با من است به او پاداش مى دهم.

سپس هر يك از حاضرين شروع كردند به نقل فضايل اميرالمؤمنينعليه‌السلام و سيد حميرى نيز اشعار خود را كه متضمن آن فضيلت بود انشاء مى كرد.

تا اينكه به ناگه مردى از ابوالوعل مرادى نقل كرد و گفت: من در خدمت علىعليه‌السلام بودم كه او مشغول تطهير و وضو شد براى نماز، لذا كفش خود را از پاى بيرون آورد ناگاه مارى داخل كفش آن حضرت شد پس زمانى كه حضرت مى خواست كفش خود را بپوشد كلاغى به سرعت از هوا فرود آمد و كفش آن حضرت را ربود و بالا برد؛ آنگاه آن را از بالا انداخت تا آن مار از كفش خارج شد.

سيد حميرى تا اين فضيلت را شنيد آنچه را كه وعده كرده بود به وى عطا كرد، آنگاه درباره آن فضيلت شعرى را به نظم آورد و گفت:

الا يا قوم للعجب العجاب

لخف ابى الحسين و للحجاب

عدو من عداة الجن عبد

بعيد فى المرارة من صواب

كريه اللون اسود ذوبصيص

حديد الناب ازرق ذولعاب( ۱۰۰۳)

۸۳۸- معنى حسنه و سيئه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى ابو عبدالله جدلى به حضور اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام رسيد؛ بحث آن جمع پيرامون آيه شريفه من جاء بالحسنه فله خير منها و هم من فزع يومئذ آمنون( ۱۰۰۴)

۸۳۹- منشاء گريه هر مؤمن

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: روزى على بن ابيطالبعليه‌السلام به امام حسينعليه‌السلام نگاه كرد و فرمود: فقال: يا عبرة كل مؤمن اى مايه اشك هر مؤمن؛ حضرت سيدالشهداء به پدر عرض كرد: فقال: انا يا ابتاه؟ مرا مى فرمائى اى پدر! حضرت اميرعليه‌السلام فرمود: آرى اى فرزندم فقال نعم، يا بنى لذا در رواياتى ديگر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به دختر گرامى خود حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام مى فرمايد: اى فاطمه! هر ديده اى روز قيامت گريان است جز ديده اى كه بر مصيبت حسينعليه‌السلام گريه كند كه آن ديده خندان و مسرور است و به نعمتهاى بهشتى او را بشارت باد.( ۱۰۰۵)

۸۴۰- عامل استجابت دعا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام در حال نيايش خداوند متعال را سوگند به حضرت علىعليه‌السلام و افعال و اوصاف او مى داد باين شكل كه ۵۵ بار اسم حضرت اميرعليه‌السلام را در فرازهاى دعاى خود جاى مى دهند.

الهى بصدق على و صداقته، و رفق على و رفاقته، و سلم على و سلامته، و علم على و امامته، و قوة على و خلافته و حلم على و صلابته و كرم على و كرامته، و عز على و شجاعته و صبر على و طاعته و حكم على و عدالته و زهد على و عبادته و عصمة على و طهارته و قرب على و سيادته و هدى على و هدايتة و حب على و ولايته...

و ذات على و صفاته، ان تجعلنى فى الدين و الدنيا و لاخرد عزيزا

مهيبا فى اعين الخلائق و ان تقضى حوائجى و حوائج جميع المؤمنين و المؤمنات و اعصمنى و كل هلكة و نجنى من كل بلية و آفة و عاهة و اهانة و كربة و ضيق و ذلة و علة و قلة (الى آخر)( ۱۰۰۶) .

۸۴۱- نحوه تربيت فرزندان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى يكى از اصحاب علىعليه‌السلام كه داراى پسرى بود نزد آن حضرت آمد و از فرزندش نزد آن حضرت شكايت نمود تا با اين كار، راهنمائى جهت تربيت پسرش از حضرت بگيرد.

حضرت به او فرمود: لا تضربه و اهجره و لا تطل؛ او را نزن و تنبيه بدنى نكن؛ (بلكه براى تأدیب او شايسته است) با او قهر كنى؛ اما مواظب باش اين قهر به درازا نكشد( ۱۰۰۷)

۸۴۲- راه مبارزه با شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى علىعليه‌السلام به كميل بن زياد چنين سفارش و وصيت كرد؛ فرمود: اى كميل! شيطان باكيد و مكر لطيفش بسوى تو مى آيد و تو را به طاعتى امر مى كند كه مى داند با آن الفت و انس دارى و آن را فرو نمى گذارى پس تو گمان مى برى كه او فرشته اى بخشنده است، در حاليكه بدون ترديد او شيطان رانده شده است.

سپس وقتى به او انس گرفتى و اطمينان يافتى، تو را به اتخاذ تصميماتى هلاك كننده كه نجات در آن نيست وا مى دارد.

اى كميل! وقتى كه شيطان در سينه ات وسوسه كرد بگو: اعوذ بالله القوى من الشيطان الغوى و اعوذ بمحد الرضى من شرما قدر و قضى و اعوذ بالله الناس من شر الجنة و الناس اجمعين و صلى الله على محمد و آله و سلم و سلم

اين پناه جستن به حق تو را از زحمت و اذيت ابليس و شياطين همراه او، اگر چه تماما مثل او ابليس باشند، كفايت كرد.( ۱۰۰۸)

۸۴۳- شيعه واقعى علىعليه‌السلام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

جابر بن يزيد جعفى مى گويد: از امام صادقعليه‌السلام درباره معنى و تفسير آيه شريفه و ان من شيعته لابراهيم( ۱۰۰۹) سوال كردم آن حضرت فرمود چون خداوند ابراهيمعليه‌السلام را خلق كرد پرده از برابر چشمان او برداشت و ابراهيم پيرامون عرش را نظر كرد و نورهاى را ديد عرض كرد: پروردگارا! اين چه نورى است؟ خطاب رسيد: اين نور حبيب من، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است آنگاه ابراهيمعليه‌السلام سئوال كرد خدايا نور ديگرى در كنار آن نور بود؟ خداوند فرمود: اين نور علىعليه‌السلام يارى كننده دين من است و اين سه نور ديگر نور فاطمهعليها‌السلام و فرزندانش حسن و حسينعليهم‌السلام و آن نه نور ديگر انوار فرزندان على و فاطمهعليهم‌السلام از صلب حسينعليه‌السلام هستند. و اسامى تمام چهارده نور پاك را خداوند يك به يك براى حضرت ابراهيمعليه‌السلام بيان فرمود.

حضرت ابراهيمعليه‌السلام عرض كرد: نورهاى بى شمارى در اطراف اين انوار مشاهده مى كنم كه تعداد آنها معلوم نيست، خطاب رسيد، اى ابراهيم! اين نورها، انوار شيعيان علىعليه‌السلام است؛ ابراهيم سئوال كرد خداوندا! شيعيان علىعليه‌السلام چگونه شناخته مى شوند؟

خداوند فرمود: شيعيان علىعليه‌السلام در شبانه روز پنجاه و يك ركعت نماز واجب و مستحب مى خوانند بسم الله الرحمن الرحيم را بلند مى گويند و انگشتر خود را در دست راست مى كنند و در نمازهاى خود پيش از ركوع قنوت مى خوانند.

آنگاه حضرت ابراهيمعليه‌السلام از خداوند تقاضا كرد كه او را نيز از شيعيان علىعليه‌السلام قرار دهد كه خداوند در اين آيه مى فرمايد و ان من شيعته لابراهيم( ۱۰۱۰)

۸۴۴- پناه بر خدا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اسحاق بن فضل مى گويد: يكى از دعاهاى اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام اين است:

خداوندا! پناه مى برم به تو از اينكه دوستت را دشمن بدارم، يا با دشمنت دوستى كنم، يا كسى را كه از تو خشم به دل دارد خشنود سازم، خداوندا! بر هر كس كه تو درود فرستى درود ما نيز بر او باد، و بر هر كس لعنت كنى لعنت ما نيز بر او باد. خداوندا! هر كس كه مرگ او موجب شادى ما و شادى تمام مسلمانان است ما را از شر او آسوده ساز، و بجاى او كسى را به ما ارزانى دار كه براى ما بهتر از او باشد، تا آنجا كه نشانه اجابت را طورى بر ما نمايان سازى كه ما در دين و دنياى خود بدان آشنا باشيم اى مهربان تر از هر مهربانى( ۱۰۱۱)

۸۴۵- حضرت خضرعليه‌السلام با علىعليه‌السلام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

محمد بن حنفيه مى گويد: روزى در حالى كه اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به دور خانه كعبه طواف مى كرد به مردى برخورد كه چنگ به پرده كعبه زده بود و مى گفت: اى آنكه هيچ صوتى تو را از صوت ديگر باز ندارد، و اى آنكه حاجتمندان تو، تو را به اشتباه نيندازند، و اى آنكه اصرار نيازمندان در سئوال از تو ملولت نسازد، خدايا عفو و شيرينى رحمت خود را به من بچشان (يا من لا يشغله سمع عن سمع، يا من لا يغلطه السائلون، يا من لايبرمه الحاح الملحين، اذقنى برد عفوك، و حلاوة رحمتك) علىعليه‌السلام به او فرمود: اين دعاى توست؟

او عرض كرد: مگر شنيدى؟ حضرت فرمود: آرى، سپس فرمود: در پايان هر نمازى اين دعا را بخوان، بخدا سوگند هيچ مؤمنى اين دعا را در پايان نمازش نخواند جز اينكه خداوند گناهان او را بيامرزد. هر چند به شمار ستارگان آسمان و قطرات باران و به تعداد ريگ و ريگزارها و ذره هاى خاك زمين باشد.

آنگاه امام علىعليه‌السلام به او فرمود: علم آن نزد من است، و خداوند وسعت دهنده و كريم است. آن مرد كه حضرت خضرعليه‌السلام بود به علىعليه‌السلام گفت: به خدا سوگند راست گفتى اى اميرمؤمنان و بر فراز مرتبه هر صاحب دانشى داناى ديگرى هست( ۱۰۱۲)

۸۴۶- امير نفس؛ كريم دهر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عبدالله بن ميمون مكى از امام صادقعليه‌السلام و از پدرش امام باقرعليه‌السلام روايت مى كند كه فرمود: روزى حلوائى را بر اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام آوردند حضرت از خوردن آن امتناع كرد و آن را ميل نفرمود، خدمت حضرت عرض شد: ايا آن را حرام مى دانيد؟

حضرت فرمود: نه، اما مى ترسم دلم خواستار آن شود و به دنبالش بروم. آنگاه حضرت اين آيه( ۱۰۱۳) شريفه را تلاوت نمود: شما بهره هاى پاكيزه خود را در زندگانى دنياى خود برديد و از تمامى آنها بهره ور گشتيد( ۱۰۱۴)

۸۴۷- چرا دعاى ما مستجاب نمى شود؟!

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در روز جمعه اى خطبه بليغى ايراد فرمود و در پايان آن خطبه فرمود:

ايها الناس سبع مصائب نعوذ بالله؛ عالم زل و عابد مل، و مؤمن خل، و موتمن غل و غنى اقل و عزيز ذل و تحقر اعتل؛ اى مردم! هفت مصيبت است كه ما از آنها به خدا پناه مى بريم: عالمى كه بلغزد، عابدى كه (از عبادت) ملول و خسته گردد، مؤمنى كه فقير شود، امينى كه خيانت كند، توانگرى كه به فقر در افتد، عزيزى كه خوار گردد، بينوايى كه بيمار شود.

در اين وقت مردى برخاست و پس از تمجيد آن حضرت گفت: سئوالى درباره گفتار خداى تعالى دارم كه مى فرمايد: ادعونى استجب لكم؛ مرا بخوانيد تا دعايتان را اجابت كنم( ۱۰۱۵) . پس چگونه است كه ما دعا مى كنيم ولى اجابت نمى شود؟

امام علىعليه‌السلام فرمود: دلهاى شما در هشت مورد خيانت (بى وفايى) كرد:

۱- اينكه خدا را شناختيد ولى حقش را آن گونه كه بر شما واجب بود ادا نكرديد و از اين رو آن معرفت به كار شما نيامد.

۲- به پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ايمان آورديد؛ آنگاه با سنت و روش او مخالفت كرديد و شريعت او را از بين برديد. پس ثمره ايمان شما چه شد؟.

۳- كتاب خدا را كه بر مشا فرود آمده خوانديد ولى به آن عمل نكرديد. گفتيد: به گوش و دل مى پذيريم، ولى با آن به مخالفت برخاستيد.

۴- گفتيد: ما راغب بهشتيم ولى در تمام حالات كارهايى انجام مى دهيد كه شما را از بهشت دور مى سازد. پس رغبت و شوق شما نسبت به بهشت كجاست؟

۵- گفتيد: ما از آتش دوزخ مى ترسيم، ولى در همه حالات به واسطه گناهان و معاصى خود به سوى دوزخ مى رويد. پس ترس شما كجا رفت؟

۶- نعمت خداى خود را خورديد، ولى سپاسگزارى نكرديد.

۷- خداوند شما را به دشمنى با شيطان دستور داد و فرمود: ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا؛ شيطان دشمن شما است شما نيز او را دشمن گيريد( ۱۰۱۶) ولى به زبان با او دشمنى كرديد و در عمل به دوستى با او برخاستيد.

۸- عيبهاى مردم را برابر ديدگانتان قرار داديد و عيبهاى خود را پس پشت انداختيد (و آن را ناديده گرفتيد) و در نتيجه كسى را ملامت مى كنيد كه خود به ملامت سزاوارتر از اوييد.

پس با اين وضع چه ادعايى از شما مستجاب گردد در صورتى كه شما درهاى دعا و راههاى آن را بسته ايد؟ پس از خدا بترسيد و كارهايتان را اصلاح كنيد و امر به معروف و نهى از منكر كنيد تا خدا دعايتان را مستجاب كند.( ۱۰۱۷)

۸۴۸- جواز عبور از صراط

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در امالى از پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده كه فرمود: روز قيامت كه پل صراط را روى جهنم نصب مى كنند، هيچ كسى از صراط عبور نمى كند مگر اينكه جواز ولايت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام را با خود داشته باشد و از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: روز قيامت پروردگار امر مى كند به دو فرشته كه بر صراط بايستند و نگذارند كسى از آن عبور داشته باشند، و هر كسى كه جواز نداشته باشد او را به صورت در آتش افكنيد، ابى سعيد مى گويد: به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كردم: فدايت شوم معناى برات اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام چيست؟ حضرت فرمود: نامه اى است كه در آن نوشته شده است:

لا اله الاالله محمد رسول الله و اميرالمؤمنين على بن ابيطالب وصى رسول الله و حجة الله على خلقه واقبل بعضهم على بعض يتسائلون( ۱۰۱۸)

۸۴۹- دوست با شيعه فرق دارد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى جمعى به حضور امام حسنعليه‌السلام رسيدند و عرض كردند: يا بن رسول الله ما از شيعيان پدرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام هستيم؛ حضرت به آنها فرمود: شما از دوستان پدرم هستيد نه از شيعيان او. زيرا شيعيان پدرم كسانى هستند كه خداوند درباره آنها مى فرمايد: والذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون

شيعيان پدرم كسانى هستند كه به خدا ايمان آورده و به صفات پدرم متصف هستند و تمام آنچه را كه بر پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده تصديق مى كنند و از هر گوه معصيت دور مى باشند و معتقدند كه اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام بعد از پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خليفه بلافصل بوده و كسى با او برابر نيست و بر تمام مردم ترجيح دارد همانطورى كه آسمان بر زمين برترى دارد و هرگز از كشتن و كشته شدن در راه خدا نمى ترسند و براى آنها فرقى نمى كند كه مرگ به استقبال آنها برود يا اينكه آنها به استقبال مرگ بروند. شيعيان علىعليه‌السلام همواره برادران دينى خود را مقدم بر خود مى دارند. اگر چه خود در سختى باشند و هرگز گرد منهيات نمى گردند و ترك واجبات نكرده اند و علىعليه‌السلام را مقتداى خود مى دانند و اين صفات شيعيان علىعليه‌السلام را پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بيان فرموده اند.( ۱۰۱۹)

۸۵۰- دعا به هنگام وضو گرفتن

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى حضرت علىعليه‌السلام با محمد بن حنفيه نشسته بود حضرت به فرزندش فرمود تا براى ظرف آبى آماده كند تا براى نماز وضو بسازد محمد آب آورد و علىعليه‌السلام شروع به ساختن وضو كردند.

علىعليه‌السلام در موقع وضو گرفتن و انجام دادن وظيفه دينى، هر عضوى را كه مى شست به پيشگاه خدا دعايى مى كند و سعادت آن عضو را در عرصه قيامت از خداوند متعال درخواست مى نمايد.

... ثم غسل و وجهه فقال؛ وقتى صورت را مى شست، عرض كرد اللهم بيض وجهى يوم تسود فيه الوجود و لا تسود وجهى يوم تبيض فيه الوجوه بارالها رويم را سفيد گردان در روزى كه صورتهايى در آن سياه مى شود و رويم را سياه مگردان در روزى كه صورتهايى در آن سفيد مى گردد؛ سپس دست راست خود را مى شست و عرض مى كرد: اللهم اعطنى كتابى بيمينى و الخلد فى الجنان بيسارى و حاسبنى حسابا يسيرا؛ بارالها نامه اعمالم را به دست راستم بده و...( ۱۰۲۰)

در پايان امام فرمود: اى محمد هر كس وضو بسازد همانند وضويى كه من ساختم و بگويد آنچه راه من گفتم خداوند تبارك و تعالى از هر قطره آب وضويش ملكى براى او مى آفريند كه مشغول تقديس و تسبيح و تكبير براى خداوند هستند و خداوند ثواب اين اذكار را تا روز قيامت براى او ثبت و ضبط خواهد كرد.

۸۵۱- يعسوب الايمان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت باقرالعلوم با پدر بزرگوارش امام سجادعليه‌السلام در نجف اشرف كنار قبر اميرالمؤمنينعليه‌السلام آمدند، حضرت امام باقرعليه‌السلام فرمود: پدرم كنار قبر ايستاد و گريست و ضمن سلام هاى متعدد اين سلام را به حضور جد بزرگوارش تقديم داشت.

السلام على يعسوب الايمان، و ميزان الاعمال، و سيف ذى الجال

امام سجادعليه‌السلام در اين عبارت علىعليه‌السلام را به سه صفت توصيف نموده است: اول، يعسوب الايمان دوم: ميزان اعمال. سوم: شمشير خداوند ذوالجلال.( ۱۰۲۱)

۸۵۲- مرا موعظه كنيد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در يك نيم روز گرم شخصى دامن على بن ابيطالبعليه‌السلام را گرفت و عرض كرد يا علىعليه‌السلام مرا موعظه كنيد. حضرت فرمود: تو با ما مجالس فراوانى را گذرانده اى و سخنرانى هاى زيادى از ما شنيدى الان در اين ظهر گرم چه حاجت كه موعظه اى از من بشنوى.

عرض كرد: دامن شما را رها نمى كنم، مگر اينكه سخنى بفرماييد.

حضرت اين جمله را فرمودند: انت مع من احببت تو با محبوبت محشور مى شوى آنگاه او دامن حضرت را رها كرد...( ۱۰۲۲)

۸۵۳- خود را سبك نكن

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در نامه اى به پسرش امام حسنعليه‌السلام مرقوم فرمود: پسرم داستانهايى كه خنده دار است و گفتنش عده اى

را مى خنداند نقل نكن، و اياك ان تذكر من الكلام قذرا او تكون مضحكا...

پسرم؛ خود را سبك نكن، انسان مقامى بس عظيم دارد؛ (نه تنها كارى نكن كه كسى بخندد، بلكه در يك جمعى كه نشسته اى سنگين باش تا تو را وسيله خنده ديگران قرار ندهند)( ۱۰۲۳)

۸۵۴- قسيم الجنة و النار

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شخصى خدمت امام صادقعليه‌السلام آمد و عرض كرد: چرا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را اباالقاسم مى گويند؟ حضرت فرمود: براى اينكه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يك فرزندى داشتند بنام قاسم و چون پدر قاسم بود از اين جهت به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اباالقاسم مى گفتند، عرض كرد: اين معنا را من مى دانم كمى روشن تر بيان كنيد كه چرا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را اباالقاسم مى گويند؟ حضرت فرمود: چون على بن ابيطالبعليه‌السلام قسيم الجنة و النار است، قاسم است، يعنى قسمت كننده بهشت و جهنم است. در قيامت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به اذن خدا جهنمى ها را به جهنم و بهشتى ها را به بهشت فرا مى خواند. پس علىعليه‌السلام قاسم است، و چون خداوند متعال على بن ابيطالب را در همان دوران كودكى به دامان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقل كرد و از همان طفوليت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معلم على بن ابيطالبعليه‌السلام بود و شاگرد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علوم فراوانى را آموخت و هر شاگردى فرزند استاد است و استاد حق پدرى بر او دارد پس على بن ابيطالب، كه قاسم جنة و نار است و چون شاگرد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است به منزله فرزند او است و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به منزله پدر او است پس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را اباالقاسم نامند اين معنا و تفسير براى اباالقاسم جزء اسرار اين كنيه است.( ۱۰۲۴)

۸۵۵- جواب كامل تر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

از ابن عباس پرسيدند: بهترين روزها، و بهترى ماه ها، و بهترين عمل ها كدام است؟ گفت: بهترين روزها جمعه است، بهترين ماه ها، ماه رمضان است، و بهترين اعمال نمازهاى پنجگانه در اول وقت است. اين سخن را براى اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام نقل كردند، فرمود: اگر از تمام علماى مشرق تا مغرب عالم اين سئوال را بپرسند، غير از اين جواب ندهند. اما من مى گويم: بهترين عملها آن است كه قبول درگاه خداوند شود و بهترين ماه ها ماهى است كه در آن از گناه توبه كنى، و بهترين روزها روزى است كه با ايمان به سوى خدا روى.( ۱۰۲۵)

۸۵۶- امام كامل

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

به شافعى (رئيس يكى از چهار مذهب اهل سنت) گفتند: درباره علىعليه‌السلام چه مى گويى؟( ۱۰۲۶)

جواب داد: چه گويم در حق كسى كه سه صفت در وجودش با سه صفت ديگر جمع شده بود كه در هيچ آدمى زاد جمع نشود.

فقر و سخاوت؛ شجاعت و عقل، علم و عمل.( ۱۰۲۷)

۸۵۷- نشانه هاى قوم جاهل

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

علىعليه‌السلام در جمعى فرمود: قوام دين به چهار كس است: عالم زبان دارى كه به علم خود عمل كند، ثروتمندى كه مازاد ثروت خود را به هم خويشان خود پخش كند، فقيرى كه آخرت را به دنيا نفروشد، و جاهلى كه از تحصيل علم تكبر نورزد، پس هر گاه عالم، علم خود را نشر ندهد و توانگر بخل بورزد و فقير آخرت را به دنيا بفروشد، و جاهل از آموختن علم تكبر كند، دنيا به عقب بر مى گردد (و جاهليت را از سر گيرد)

در آن روز به تعداد مسجدهاى زياد و اجتماعات مردمى كه دلهايشان از هم جداست فريب نخوريد.

عرض كردند: يا علىعليه‌السلام در آن زمان چگونه بايد زندگى كرد؟

حضرت فرمود: در ظاهر با مردم آميزش كنيد، و در باطن مخالفت نماييد كه قرين انسان عمل اوست، و هر كس را كه دوست داشته باشد با او محشور مى شود، و در عين حال منتظر فرج هم باشيد.( ۱۰۲۸)

۸۵۸- جملات پايانى تورات

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

علىعليه‌السلام فرمود: در خاتمه ى تورات پنج جمله است كه من دوست دارم هر بامداد آن را مطالعه كنم:

عالم بى عمل با شيطان برابر است، سلطان بى عدالت با فرعون يكسان است، فقير طمعكارى كه در برابر توانگران خضوع كند با سگ همانند است، ثروتى كه از آن سودى نبرند با آجر مساوى است، وزنى كه بدون ضرورت و احتياج از خانه بيرون رود باكنيز هم رديف است.( ۱۰۲۹)

۸۵۹- نه كلمه كامل

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شعبى مى گويد: علىعليه‌السلام نه كلمه را بالبداهه فرمود، كه اين كلمات در بلاغت آنچنان است، كه همه ى مردمان از رسيدن به يك كلمه آنها عاجز و ناتوانند:

اين سخنان سه تا در مناجات خداوندى است، سه تاى آن در حكمت، و سه تاى ديگر در آداب است.

اما مناجات: عرض مى نمايد؛ خداوند! اين سربلندى مرا بس كه بنده ى درگاه تو باشم، و اين افتخار مرا بس كه چون تو خدايى دارم. خداوندا! تو آنچنانى، كه من دوستت دارم، مرا هم چنان كن كه تو دوستم دارى.

اما در حكمت: ارزش هر كس به مقدار معرفت و دانش او است، هر كه قدر خود را شناخت هلاك نشد و آدمى زير زبان خود نهفته است.

اما در آداب: هر كه را با احسان بنوازى امير وى خواهى بود، به هر كس دست حاجت دراز كردى اسيرش خواهى شد، و از هر كه بى نيازى گزيدى با وى برابر و هم تراز خواهى بود.( ۱۰۳۰)

۸۶۰- افتخارات علىعليه‌السلام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى علىعليه‌السلام فرمود: ده افتخار از پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نصيب من شده است كه هركدام را از آنچه خورشيد بر آن مى تابد بيشتر دوست دارم.

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به من فرمود: اى على! تو در دنيا و آخرت برادر منى، و در محشر از همه به من نزديك ترى، و تو وزير وصى من هستى، و تو در مال و عيال، جانشين من هستى، و در دنيا و آخرت پرچم من به دست تو است دوست تو دوست من است و دشمنت دشمن من و دشمن خدا است.( ۱۰۳۱)

۸۶۱- فضيلت هاى اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

جابربن عبدالله انصارى مى گويد: روزى از پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم كه مى فرمود: در وجود علىعليه‌السلام فضايلى است كه اگر يكى از آنها در ساير مردم باشد كفايتشان كند، آنگاه پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره ى علىعليه‌السلام فرمود: هر كه من فرمانرواى اويم على فرمانرواى او است؛ على نسبت به من مثل ها هارون است نسبت به موسى؛ على از من است و من از على؛ به جاى خود من است؛ اطاعتش اطاعت من و نافرمانيش نافرمانى من است؛ جنگ با على جنگ با خداست و صلح با او صلح با خدا؛ دوست على دوست خداست و دشمن او دشمن خداست... هركه از على جدا شود از من جدا شده و هر كه از من جدا شود از خدا جدا شده است؛ دوست على ايمان است و دشمنى او كفر؛ حزب على حزب خداست و حزب دشمنانش حزب شيطان...( ۱۰۳۲)

۸۶۲- عذاب بر آنها وارد مى شود زمانى كه...

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

على بن ابى طالبعليه‌السلام از پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده است كه فرمود: هر گاه امت من به پانزده گناه آلوده شوند عذاب بر آنها نازل شود. پرسيدند: چه گناهانى فرمود:

به پدر و مادر جفا كنند و رفيق خوش رفتارى نمايند؛ در مساجد سر و صدا كنند؛ لباس ابريشم بپوشند، كنيزان خواننده تهيه كنند؛ ساز بزنند.( ۱۰۳۳) ...

۸۶۳- وسايل زيادى رزق

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى على به ياران خود فرمود: آيا مى خواهيد اسباب زيادى رزق را بيان كنم؟ اصحاب عرض كردند: آرى يا اميرالمؤمنين! آنگاه امام فرمود: جمع بين دو نماز (مغرب و عشاء، ظهر و عصر) روزى را زياد مى كند؛ همچنين تعيقيب خواندن بعد از نماز صبح و عصر، صله رحم، جارو كردن جلوى خانه، طلب آمرزش، امانت دارى، حقگويى، جواب دادن اذان گو (هر چه را كه مؤذن مى گويد: بگوييد و ممكن است مراد نماز اول وقت باشد)

حرص نزدن، شكر صاحب نعمت، سكوت در بيت الخلاء پرهيز از قسم دروغ، دست شستن قبل از غذا، خوردن ريزه هاى غذا كه از سفره مى ريزد (خورده نانها)...( ۱۰۳۴)

۸۶۴- فضيلت هايى كه اختصاص به علىعليه‌السلام دارد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مكحول روايت كرده است كه اميرالمؤمنان على بن ابيطالبعليه‌السلام فرمودند: بزرگان از ياران پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جملگى مى دانند كه در ميانشان مردى نيست كه فضيلتى داشته باشد، جز آنكه من در آن با او شريكم و بر او برترى دارم، و براى من هفتاد نيك نامى است كه هيچ يك از آنان در آن شريك من نيستند.

عرض كردم: اى اميرمؤمنانعليه‌السلام مرا از آنها آگاه فرماييد.

فرمود: اولين فضيلت من است كه به يك چشم به هم زدن به خدا شرك نورزيده و پرستش لات و عزى را نكرده ام.

دوم: آنكه من هرگز شراب نياشاميدم.

سوم: آنكه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مرا در كودكى از پدرم گرفت و من همسفره و هم كاسه و هم دم و هم زبان او بودم.

چهارم: آنكه من آخرين نفر از مردم هستم كه از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جدا شدم و من او را در آرامگاهش نهادم.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به من هزار باب از علم آموخت كه از هر باب، هزار باب گشوده مى شود و آن را به هيچ كس جز من نياموخت برادرم جعفر در بهشت با فرشتگان پرواز مى كند و به دو بال تزيين شده كه از در و ياقوت و زبر جداست.

عمويم حمزه سرور شهيدان در بهشت است.

آنكه من هرگز از جنگ با دشمن نگريختم و هيچ كس به مبارزه من نيامد جز آنكه زمين را از خونش آبيارى كردم و آنكه، من با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در همه صحنه ها و جنگها همراه بودم و پرچم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در دست من بود من عمروبن عبدود را كه با هزار نفر برابرى مى كرد كشتم...

شصت و ششم: آنكه خداى متعال دوبار آفتاب را براى من برگرداند و جز من براى هيچ كس از امت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را برنگردانده است.

شصت و هفتم: آنكه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمان داد، كه در حيات و مرگ او، مرا به عنوان اميرالمؤمنين خوانده شوم و اين عنوان را به هيچ كس جز من اطلاق نفرمود...( ۱۰۳۵)

۸۶۵- كلامى سودبخش و كوتاه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت علىعليه‌السلام به فرزندش امام حسنعليه‌السلام فرمود:

چهار چيز و چهار چيز را از من به خاطر خود بسپار و نگه دار:

عرض كرد: آنها چيست؟

حضرت فرمود: بالاترين ثروت، عقل است. بزرگترين فقر حماقت، شديدترين وحشت خود پسندى و بهترين حسب ها و نسب ها، خوش اخلاقى است.

امام حسنعليه‌السلام عرض كرد: پدر جان! چهارتاى ديگر چيست؟

حضرت فرمود: از رفاقت با آدم احمق پرهيز كن كه چون سود رساند، زيان وارد كند، از دوستى دروغگو هم بر حذر باش كه دور را نزديك و نزديك را دور نمايد، از رفاقت با بخيل نى دورى كن كه در سخت ترين مواقع، حاجت تو را رها كند، و از دوستى با بى دين اجتناب كن كه ترا در اثر نفاق بفروشد( ۱۰۳۶) .

۸۶۶- رستگارى و درستكارى در چند سئوال

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حافظ ابونعيم در كتاب حليه مى گويد: اميرالمؤمنينعليه‌السلام پرسشهايى درباره دوستى و رفاقت از فرزندش امام حسنعليه‌السلام كرد كه حضرت بدينگونه جواب داد:

علىعليه‌السلام فرمود: استقامت و راستى چيست؟ امام حسنعليه‌السلام بدى را با خوبى از بين بردن.

شرف چيست؟ خوشرفتارى با قوم و قبيله، و تحمل خونبهايى كه به گردن كسى افتاده

جوانمردى چيست؟ پاكدامنى و اصلاح مال

باريك بينى بيجا چيست؟ خرده گيرى در چيزهاى بى ارزش، و بخل از مالهاى بى مقدار.

پستى و لئيمى چيست؟ خود را دريافتن همسر را فراموش كردن.

بخل چيست تصور اين كه آنچه دارد شرف است و آنچه انفاق كرده تلف

كرم چيست؟ بخشش در تنگدستى و در حال رفاه

برادرى چيست؟ برابرى در سختى و گشاده دستى.

حلم چيست؟ فرد بردن خشم و خويشتن دارى.

فقر چيست؟ حرص و آزمندى در هر چيز.

نيرومندى چيست؟ دلاورى در جنگ و عزت مردم را به چنگ آوردن.

ذلت چيست؟ بى تابى در موقع بلا.

تكلف چيست؟ بيهوده گويى.

غفلت چيست؟ ترك مسجد و اطاعت مردم مفسد...( ۱۰۳۷) .

۸۶۷- علامت شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرموده علامت شيعه من دو چيز است كه به آنها آزمايش شود: مراقبت از وقت نماز و در ميان نهادن مال با برادران ايمانى خود. اگر اين دو صفت در كسى نبود از او بگريز! باز هم از او بگريز!( ۱۰۳۸)

۸۶۸- همچون زنبور عسل باشيد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى علىعليه‌السلام به جمعى از شيعيان خود فرمود: در ميان مردم همانند زنبور عسل در ميان ساير پرندگان باشيد، كه هيچ پرنده اى نيست جز اينكه زنبور عسل را ناتوان مى شمرد و اگر بدانند كه چه بركتى در اندرون او نهفته است هرگز چنين رفتارى درباره اش نمى كردند.

با زبان و پيكرتان با مردم آميزش كنيد (صرفا رفتارى صورى و ظاهرى) و با دل و عمل خود از آنان كناره گيريد، براى هر فردى همانى است كه به دست آورده و روز قيامت با كسى محشور شود كه دوستش مى داشته است.( ۱۰۳۹)

لذا در روايت است كه علىعليه‌السلام فرمود: شيعيان من مانند زنبور عسل اند كه جز پاك نمى خورند و بجز خوبى پس نمى دهند،

ساير حشرات آن حيوان (زنبور عسل) را ناچيز مى شمارند اما از باطن او خبر ندارند( ۱۰۴۰) لذا به همين جهت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اميرالمؤمنينعليه‌السلام را يعسوب مؤمنين ناميد و يعسوب به معناى ملكه كندوى عسل است.

۸۶۹- افضل مردم علىعليه‌السلام است

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حجاج بن يوسف ثقفى از حره پرسيد: حره تو دختر حليمه هستى؟

حره پاسخ داد: فراست و زيركى را از غير مؤمن مى يابم حجاج گفت: حره از قول تو نقل مى كنند كه علىعليه‌السلام را افضل و برتر از ابوبكر و عمر و عثمان مى دانى آيا از خدا چنين مطلبى به تو رسيده است؟

حره گفت: آن كس كه گفته است من علىعليه‌السلام را تنها بر اينها افضل مى دانم دروغ گفته است.

حجاج: غير از اينها علىعليه‌السلام از چه كسانى افضل است؟

حره: از آدم صفى لله و نوح نبى الله و لوط و ابراهيم خليل الله و داود و سليمان، موسى و عيسىعليهم‌السلام .

حجاج گفت: اى واى بر تو. او را بر اصحاب پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و بر ۷ نفر از انبياء و پيامبران اولوالعزم برتر مى دانى، اگر دليل و برهانى بر صدق گفتارت نياوردى گردنت را مى زنم.

حره گفت: من او را برتر از اين انبياء نمى دانم بلكه خداوند متعال در قرآن كريم او را بر آنان فضيلت و برترى داده است.

اما درباره آدم ابوالبشرعليه‌السلام خداوند در قرآن مى فرمايد: فعصى آدم ربه فغوى؛ يعنى: آدم پروردگارش را نافرمانى كرد پس بى بهره شد ليكن علىعليه‌السلام فرمود: و كان سعيه مشكورا؛ يعنى: سعى و كوشش او در دين و آخرت مورد قبول و تحسين پروردگار قرار گرفت و اما بر نوحعليه‌السلام و لوطعليه‌السلام افضل است زيرا خداوند مى فرمايد: خداوند براى كسانى كه كافر شدند زنان نوح و لوط را مثال مى آورد كه آنها با آنكه همسران دو بنده شايسته و نيكوكار ما بودند چون خيانت كردند قرابت و همسرى پيامبران بر آنان سودى نرسانيد و به آنان گفته شد كه با كفار وارد آتش شويد اما جايگاه علىعليه‌السلام زير درخت سدرة المنتهى است و همسرش فاطمه زهراعليها‌السلام دختر پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه خدا به خشنودى او خشنود است و به غضب او غضبناك.

اما از حضرت ابراهيمعليه‌السلام برتر است: زيرا كه قرآن مى فرمايد: (ابراهيم به خداوند عرض كرد، پروردگارا! به من نشان بده چگونه مرده را زنده مى كنى)

خدا فرمود: كه آيا ايمان ندارى؟ ابراهيم عرض كرد چرا ولى براى اطمينان قلبم مى خواهم ببينم. امام علىعليه‌السلام فرمود: كه اگر حجابها برداشته شود و حقايق مكشوف شود چيزى بر يقين من افزوده نخواهد شد و جز علىعليه‌السلام تاكنون كسى چنين مطلب را نگفته است. اما بر موسىعليه‌السلام برتر است. زيرا بر طبق گفته قران (موسى با خوف و ترس از مملكت فرعون خارج شد در حاليكه پشت سرش مى نگريست و مراقب بود تا دستگير نشود) اما علىعليه‌السلام برتر است امام علىعليه‌السلام در بستر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خوابيد و ترس و خوفى به دل راه نداد تا اينكه خداوند اين آيه شريفه را نازل كرد؛ از مردم كسى است كه جان خود را براى خشنودى خدا نثار مى كند از حضرت داوودعليه‌السلام برتر است، بنا به گفته قرآن كريم، داوود ما تو را جانشين خود در زمين قرار داديم، بين مردم به حق حكم و قضاوت كن و از هواى نفس پيروى منما كه از راه خدا دور شدى امام علىعليه‌السلام فرمود: كه از آسمانها و كهكشانها و از بالا و پايين هر چه مى خواهيد از من بپرسيد قبل از آنكه مرا در جمع خود نيابيد و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز فتح خيبر فرمود: كه علىعليه‌السلام بر همه شما افضل و داناتر و در امر قضاوت برتر است.

بر حضرت سليمان نيز افضل است چون قرآن مى فرمايد: كه سليمان نبى عرض مى كند خدايا چنان پادشاهى به من عطا فرما كه به كسى بعد از من چنين سلطنتى داده نشود ليكن علىعليه‌السلام فرمود: اى دنيا تو را سه طلاقه كردم كه ديگر رجوعى براى من نباشد... و بر حضرت عيسىعليه‌السلام نيز برترى دارد. خداوند مى فرمايد: كه يا عيسى بن مريم. آيا تو به مردم گفته اى كه مرا و مادرم را به خدايى نپذيرند، مگر خداى جهان را؟ عيسىعليه‌السلام عرض كرد: كه سبحان الله؛ مرا نشايد مطلبى را كه شايسته و سزاوار من نيست بگويم، اگر چنين گفته باشم به تحقيق دانسته اى، زيرا تو از ضميرم آگاهى و من از آنچه كه در ضمير تو است آگاه نيستم كه تويى داناى بر اسرار، من نگفته ام چيزى را مگر آنچه را كه تو امر فرمودى؟ عيسىعليه‌السلام با اين بيان، مردمى را كه به الوهيت وى و مادرش معتقد بودند را به قيامت محول كرد و از محاكمه و مجازات غالين چشم پوشيد. لكن علىعليه‌السلام وقتى از ادعاى نصيريه (سبائيه) درباره خود مطلع شد محاكمه و مجازات آنان را به تأخیر نيانداخت بلكه آنان را به آتش سوزانيد. حجاج گفت: احسنت. بسيار خوب از عهده بر آمدى اگر اين چنين جواب قانع كننده اى نمى دادى دستورم را اجرا مى كردم.

۸۷۰- زاذان فارسى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

زاذان كه كنيه او ابوعمره است از اصحاب اميرالمؤمنينعليه‌السلام و از خواص ايشان است. چنانكه حضرت در گوش او اسم اعظم خواند و به بركت آن حافظ قرآن شد. قطب راوندى نقل مى كند، كه از زاذان پرسيدند قرائت قرآن را از كه آموختى؟ كه بدين خوبى مى خوانى. ابوعمره تبسمى كرد دو گفت: استاد من حضرت علىعليه‌السلام است، چون من صداى دلنشينى داشتم روزى شعر مى خواندم حضرت فرمودند: كه چرا قرائت قرآن نمى كنى. گفتم: كه قرآن نخوانده ام آنگاه حضرت فرمود: نزديك بيا آن گاه در گوش من چيزى خواند كه هيچ نفهميدم و بعد آب دهان مبارك خود را به دهانم ريخت. نقل مى كند كه حضرت باقرعليه‌السلام پس از شنيدن اين موضوع تصديق گفته زاذان فرمود: كه حضرت علىعليه‌السلام در گوش ابوعمره اسم اعظم خوانده بود.

۸۷۱- علىعليه‌السلام در منظر ديگران

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

دوست و دشمن درباره شجاعت عبادت و زهد و علم و... علىعليه‌السلام زبان به ستايش گشوده اند كه در اينجا به چند نمونه آن اشاره مى شود.

عثمان بن عفان مى گويد: از عمرو او از ابوبكر و او از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيد كه فرمود: همانا كه خدا از نور صورت على ابن ابيطالبعليه‌السلام فرشتگانى آفريد كه خداوند را تسبيح و تقديس گويند و ثواب آن را براى دوستان علىعليه‌السلام و دوستان فرزندانش ثبت و ضبط كنند( ۱۰۴۱) و معاويه بن ابى سفيان وقتى خبر شهادت علىعليه‌السلام را شنيد گفت: ذهب الفقه و العلم بموت ابن ابى طالب؛ يعنى: فقه و علم از ميان رفت و عمر بن خطاب مى گويد: به خدا سوگند اگر شمشير علىعليه‌السلام نبود هرگز اسلام پابرجا نمى شد و او بعد از چنين موقعيتى بالاترين و برترين قاضى و پيشگام در اسلام و صاحب شرف است.

و ابوبكر مى گويد: اى مردم بر شما باد دوستى و پيروى از على بن ابيطالب پس همانا از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم كه فرمود: على بعد از من بهترين كسى باشد كه خورشيد بر او تابيده و غروب كرده است.

ضرار بن ضمره ضيايى مى گويد: به خدا قسم علىعليه‌السلام نيرومند و بلند همت بود، از دنيا و زرق و برق آن در وحشت بود اما با شب و تاريكى هاى آن مانوس، گريه اش زياد و انديشه اش طولانى بود...

ابوبكر روزى بر روى منبر گفت: مرا رها كنيد در حاليكه علىعليه‌السلام در بين شماست و عمربن خطاب مى گويد: از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم كه فرمود: حب على براة من النار؛ دوستى على مايه رهايى از آتش دوزخ است و در جايى ديگر مى گويد: على اعلم الناس بما انزل الله على محمد؛ علىعليه‌السلام آگاه ترين مردم است به آنچه خدا بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل كرده است( ۱۰۴۲)

۸۷۲- علىعليه‌السلام در محراب عبادت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ضرار بن ضمره ضيايى مى گويد: به خدا قسم در يكى از شبها علىعليه‌السلام را در محراب عبادتش ديدم كه محاسنش را در دست گرفته بود و مانند مار گزيده به خود مى پيچيد و مانند افراد مصيبت زده گريه مى كرد و مى گفت: اى دنيا از من دور شو، آيا متعرض من مى شوى و به من دل بسته اى؟ هيهات من صيد دام تو نيستم، برو ديگران را فريب ده كه من ترا سه طلاقه كردم كه حق رجوع براى من نيست. گول ترا نمى خورم كه عمرت كوتاه وفايده ات اندك است.

۸۷۳- نور واحد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اگر آسمان و زمين در كفه اى (ترازو) و ايمان در كفه اى ديگر آن باشد كفه ايمان علىعليه‌السلام از آسمان و زمين سنگين تر خواهد بود( ۱۰۴۳)

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: من و على از نورى واحد آفريده شديم و ۱۴ هزار سال پيش از خلقت آدم، سپس آدم آفريده شد آنگاه پروردگار نور ما را در صلب او قرار داد و اين صلب به صلب مى گشت تا اينكه در صلب عبدالمطلب از هم جدا شد نبوت در من مستقر شد و خلافت در علىعليه‌السلام ( ۱۰۴۴)

۸۷۴- بر دو قبله نماز خواند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى مردى از ابن عباس درباره على بن ابيطالبعليه‌السلام پرسش كرد، ابن عباس در پاسخ او گفت: على بن ابيطالبعليه‌السلام بر دو قبله (منظور قبله اول مسلمين بيت المقدس و كعبه مى باشد) نماز خواند و در هر دو بيعت (بيعت قبل از هجرت و بيعت رضوان) شركت جست و هرگز بت نپرستيد و قمارى نباخت، او بر آئين پاك توحيد به دنيا آمد به اندازه چشم بهم زدنى هم شركت نياورد.

آن مرد گفت: سوال من از اينها نبود، سوال من از اين است كه او شمشير بر دوش نهاده و با حالت تبختر و تكبر به بصره وارد شد و چهل هزار نفر را در آنجا كشت( ۱۰۴۵) آنگاه بسوى شام رفت، و در برخورد با سران و بزرگان عرب چنان آنان را درهم كوفت تا همه را كشت، سپس به سوى نهروان رفت و با اينكه آنان مسلمان بودند همه آنها را تا آخرين نفر به قتل رساند.

ابن عباس گفت: على نزد تو داناتر است يا من؟ او گفت: اگر على را از تو داناتر مى دانستم از تو پرسش نمى كردم!

ابن عباس به خشم آمد تا حدى كه خشمش شدت و گفت: مادرت به عزايت بنشيند، علىعليه‌السلام به من علم آموخته است، علم او از جانب رسول خداست و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از خداوند از بالاى عرش خود آموزش داده است، بنابراين علم پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از جانب خدا و علم علىعليه‌السلام از جانب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علم من از جانب علىعليه‌السلام است، و علم تمام ياران محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در برابر علىعليه‌السلام همچون قطره اى است در برابر هفت دريا.( ۱۰۴۶)

۸۷۵- كلام ناب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

علىعليه‌السلام مى فرمود: مقدمات شك را فراهم نكنيد كه به شك افتيد و شك نكنيد كه به كفر مى گراييد و به خودتان رخصت ندهيد كه سست مى شويد... و از نشانه هاى دانايى آن است كه مغرور نشويد. خير خواه ترين شما از براى خودش كسى است كه از همه بيشتر مطيع خدا باشد.

امور دور را بر خود نزديك، و امور مشكل را بر خود آسان گيريد، و بدانيد كه بنده هر قدر راه يابى و چاره جوئيش ضعيف و سست باشد از آنچه كه خدا برايش مقدر فرمود. كمتر نستاند و اگر زرنگى و راه يابى و چاره جوئيش قوى و افزون باشد بيش از آنچه خدا مقدرش فرموده بدست نياورد.( ۱۰۴۷)

۸۷۶- خود را مشهور كن

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مردى از ياران اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام مى گويد: روزى از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود: ترك حشمت و بزرگى و خودنمايى نكن و خود را مشهور نساز و خود را پنهان كن تا ياد تو نكنند و شناخته نشوى، و راز خود را پنهان دار، و سكوت اختيار كن تا سالم بمانى. آنگاه با دست خود به سينه اش اشاره كرد و فرمود: نيكان را دوست دارد، و بعد با دست خود به عموم اشاره كرد و فرمود: و فاجران را دشمن مى دارد.( ۱۰۴۸)

۸۷۷- راه سعادت، پايه هاى دين

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ابوعقيل مى گويد: روزى خدمت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام بوديم حضرت فرمود: هر آينه اين امت بر هفتاد و سه فرقه پراكنده خواهند شد، سوگند به آن كس كه جانم به دست اوست، تمام فرقه ها گمراهند جز آن كس كه از من پيروى كند و از شيعيان من باشد لذا در روايت است كه روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به على بن ابيطالبعليه‌السلام فرمود: اى على من تو، و دو فرزندت حسن و حسين، و نه نفر از اولاد حسين پايه ها دين و استوانه هاى اسلام هستيم، هر كس از ما پيروى كند نجات يابد و هر كس از فرمان ما سرپيچد راهش را به سوى آتش خواهد برد( ۱۰۴۹)