53 داستان از كرامات حضرت رضا علیه السلام

53 داستان از كرامات حضرت رضا علیه السلام0%

53 داستان از كرامات حضرت رضا علیه السلام نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام رضا علیه السلام

53 داستان از كرامات حضرت رضا علیه السلام

نویسنده: موسى خسروى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 14466
دانلود: 4026

53 داستان از كرامات حضرت رضا علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 14 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14466 / دانلود: 4026
اندازه اندازه اندازه
53 داستان از كرامات حضرت رضا علیه السلام

53 داستان از كرامات حضرت رضا علیه السلام

نویسنده:
فارسی

در اين مجموعه طي دو بخش، 53 داستان از كرامات حضرت رضا (ع) به رشته تحرير درآمده است .در بخش اول، مخاطبان با داستان‌هايي از زندگاني حضرت امام رضا (ع)، جريان روي كارآمدن مامون، اثر ولايتعهدي در مردم و مامون، مرگ مامون و شهادت حضرت امام رضا(ع) آشنا مي‌شوند .داستان‌هاي بخش دوم با مضاميني چون :آداب و سنن زيارت حضرت امام رضا (ع)، اهميت زيارت حضرت امام رضا (ع) و كرامات و عنايات آن حضرت شكل گرفته است.

دوم - مال حلال

چون بنيه تقويتى هر مسافر يا هر انسانى جهت زندگى به تاءمين اقتصادى وابسته است لذا اين بنيه در راه سفر زيارت بايد پاك و حلال باشد.

امام پنجمعليه‌السلام مى فرمايد:

هر كه مالى را از چهار طريق به دست آورد در راه خير نمى تواند صرف كند.

۱- از راه ربا

۲- از راه خيانت؛ بهر طريقى كه باشد (خيانت به شخص خاص يا عده اى از مردم يا خيانت به يك ملت)

۳- غش(۷۷ ) در معامله و گول زدن مردم

۴- از راه سرقت يا دزدى

در حديث ديگرى آمده است كه كسى به خدمت امام رسيد و گفت: من خويشاوند فلان فرماندار هستم و بر اثر اين نزديكى از موقعيت خود سوء استفاده كرده و ثروتى اندوخته ام؛ ولى آن را در راههاى خير، مانند: صله رحم، اطعام ماكين و گزاردن حج صرف مى كنم. كار من چه صورتى دارد؟ حضرت فرمود:

ان الخطيئة لا تكفر الخطيئة از كار خطا و نادرست نمى توان بهره بردارى كرد.

سوم - پرداخت حقوق يا رضايت صاحبان حق 

درباره شخصيت صفوان بن يحيى نقل كرده اند كه او روزى صد و پنجاه و سه ركعت نماز مى خواند به خاطر اينكه روزى در بيت الله الحرام با دو برادر مذهبى خود عبدالله بن جندب و على بن نعمان تعهد كرده بود كه پس از انجام مراسم هر كدام از آنان كه زنده ماندند نمازهاى برادران خود را بخوانند؛ چون او زنده مانده بود، به خاطر وفاى به عهد و پيمانى كه بسته بود، روزى صد و پنجاه و سه ركعت نماز مى خواند.

صفوان، روزى در يكى از سفرها شتر كسى را به كرايه گرفت يكى از دوستان، دو دينار به رسم امانت به او داد تا به خانواده اش برساند ولى تا از مكارى(۷۸ ) اجازه نگرفت، آن را در ميان بار ننهاد.

مولى احمد اردبيلى نيز با همه زهد تقوايى كه داشت - در سفرى كه يك مال سوارى به كرايه گرفته بود همين عمل را انجام داد. شخصى پاكتى به او داد كه در نجف اشرف، به كسى دهد؛ آن بزرگوار - چون صاحب مال سوارى حضور نداشت تا از او، حمل آن را اجازه بگيرد، تمام راه را پياده پيمود. و سوار بر آن مركب نشد و با اين عمل، درخواست برادر دينى خود را رد نكرد و حقوق ديگران را هم رعايت نمود.

در سفرها، خصوصا در سفرهاى زيارتى به اين مورد توجه خاصى بايد مبذول شود.

عبدالرح من بن سيابه(۷۹ ) نقل مى كند: وقتى پدرم از دنيا رفت دوستش به خانه ما

آمد؛ پس از تسليت گويى، پرسيد: پدرت براى زندگى شما چيزى به ارث گذاشته است؟ گفتم: نه.

سپس كيسه اى كه هزار درهم در آن بود به من داد، گفت: با اين سرمايه داد و ستد كرده، از سودش استفاده كن.

ماجرى را براى مادرم تعريف كردم و به راهنمائى او، نزد يكى از دوستان پدرم رفتم.

او مقدارى جنس پارچه برايم خريده، در دكانى مشغول به كار شدم. خداوند تعالى بدينوسيله روزى ما رسانيد تا هنگام حج رسيد. به من الهام شد كه به مكه بروم. نزد مادرم رفتم و تصميم خود را با او در ميان گذارم بمحض اينكه مادر از تصميم من آگاه شد، گفت: پسرم! اول پول فلان كس را بپرداز، بعد از آن برو.

پيش آن مرد رفتم و پولش را پرداختم؛ او مثل اينكه گفت: شايد مقدارش كم است، اگر براى كارت مى خواهى بيشتر بدهم. گفتم: نه. قصد حج دارم. مى خواهم پول شما را برگردانم.

بالاءخره به مكه رفتم و پس از انجام مناسك و اعمال حج به مدينه رفته، با گروهى از دوستان به خدمت امام صادقعليه‌السلام رسيدم. من كه جوانى كم سن و سال بودم در آخر جماعت حاضر، در مجلس امامعليه‌السلام نشستم.

هر يك از حاضران سئوالى كرده جواب مى شنيدند و مى رفتند.

همينكه جمعيت كم شد، امامعليه‌السلام به من اشاره كرده، مرا نزد خود طلبيد، نزد او رفتم؛ فرمود: با من كارى داشتى؟ گفتم: فدايت شوم. من عبدالرحمن بن سيابه ام. از حال پدرم پرسيد. گفتم: او از دنيا رفت. بمحض شنيدن، آزرده خاطر شد و برايش طلب آمرزش و رحمت كرد.

سپس پرسيد، چيزى براى شما به ارث گذاشته است؟ گفتم: نه.

فرمود: پس چگونه به حج آمده اى؟ داستان مرد را شرح دادم؛ اما، امامعليه‌السلام هنوز كلامم تمام نشده، پرسيد: هزار درهم را چه كردى؟ گفتم: به او پرداختم. فقال لى: قد احسنت.

فرمود: خوب كارى كردى؛ پس از آن فرمود: مى خواهى تو را سفارش دستورى دهم؟ گفتم: آرى، فدايت شوم.

فرمود: عليك بصدق الحديث و اداء الامانه تشرك الناس فى اموالهم هكذا و جمع بين اصابعه.

فرمود: هميشه راستگو باش و امانت را به صاحبش باز گردان تا بدين گونه در اموال مردم شريك باشى؛ بعد انگشتان دستش را جمع كرد. من دستور امامعليه‌السلام را به كار بستم و صاحب سيصدهزار درهم شدم(۸۰)

چهارم - تنظيم وصيت نامه 

وصيت نامه انسان هميشه بايد نوشته باشد؛ خصوصا هنگام مسافرت ابى عبداللهعليه‌السلام فرمود: من ركب راحلة فليوص(۸۱)

هر كه براى مسافرت بر مركب خود سوار شد، بايد وصيت كند.

پنجم - دل دوستان آزرده را به دست آوردن

قال النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله : حق المسلم اذا اراد سفرا ان يعلم اخوانه و حق على اخوانه اذا قدم ان ياءتوه(۸۲ )

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

وقتى مسلمانى خواست به سفر برود برادران خود را بايد آگاه كند (و از آنها خدا حافظى كند و دلشان را به دست آرد) برادران وى هم پس ‍ از بازگشت او، بايد به ديدنش بروند.

ز كعبه آيم و رشك آيدم زخونابى

كه از زيارت دلهاى خسته مى آيد

خربت كعبة قلبى ذهبت الى العتبات

ز سيئات، همى غافلى از پى حسناتى

داستان ابراهيم ساربان در زمان حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام مؤ يد اين مطلب است.

ابراهيم ساربان(۸۳ ) براى انجام كارى به خانه على بن يقطين وزير هارون رفت اما على بن يقطين اجازه ورود به او نداد.

روز بعد على بن يقطين در بين راه به آن حضرت برخورده عرض كرد:

آقاى من! چه خطايى از من سر زده؟

فرمود: تو را اجازه ندادم براى اينكه ابراهيم ساربان را اجازه ندادى.

خداى تعالى هم سعى حج تو را نمى پذيرد مگر اينكه ابراهيم از تو خشنود شود.

گفت: مولاى من! چگونه مى توانم ابراهيم را از خود راضى كنم حال آنكه او در كوفه و من در مدينه.

فرمود: شامگاه تنها و بدون همراهان به بقيع برو! در آنجا مركبى هست بر آن سوار شو و بر در خانه ابراهيم فرود آى.

على چنان كرد. سوار بر آن مركب شد سپس ‍ خود را در خانه ابراهيم ديد، در را كوبيد؛ ابراهيم گفت: كيست؟

گفت: على بن يقطينم.

ساربان گفت: على بن يقطين در خانه من چه مى كند؟

على گفت: بيا! كه كار مهمى پيش آمده است.

على، ابراهيم را قسم داد تا اجازه ورود به او دهد، اجازه داد.

وقتى وارد شد، گفت: تا تو مرا نبخشى مولايم موسى بن جعفرعليه‌السلام اجازه ورودم نمى دهد. ابراهيم گفت: خدا تو را ببخشد. على، ابراهيم را قسم داد كه روى گونه من بايد قدم بگذارى، او نپذيرفت؛ بار ديگر قسمش داد تا قبول كرد.

چندين بار پاى بر گونه على گذاشت. او در زير قدم ابراهيم مى گفت: خدايا! تو شاهد باش، پس ‍ از آن جاى حركت كرد. و بر آن مركب سوار شد و در خانه موسى بن جعفرعليه‌السلام پياده گشت؛ سپس آن حضرت به او اجازه ورود داد و از او گذشت.

در نتيجه، اين داستان به ما آموخت كه با خلق خدا بايد خوشرفتارى كرد.

چنانكه خشنودى ابراهيم ساربان - كه قبلا مورد بى مهرى على بن يقطين قرار گرفته بود - موجب شد كه حج على، قبول و امامعليه‌السلام هم از او راضى شود.

خصلتان ما فوقهما من الخير شى ء؛ الايمان بالله و النفع لعباد الله و خصلتان ما فوقهما من الشر شى ء؛ الشرك بالله و الضر لعباد الله.

دو خصلت است كه در خوبى، چيزى از آنها برتر نيست، ايمان به خدا و نفع براى بندگان خدا.

و دو خصلت است كه در بدى چيزى از آن دو بدتر نيست، شرك به خدا و زيان براى بندگان خدا.

ششم - برداشتن توشه و خوراك زياد، براى سفر 

در روضه كافى از امامعليه‌السلام نقل شده است كه فرمود:

من شرف الرجل ان يطيب زاده اذا خرج فى سفره(۸۴ )

از شرافت انسان آن است كه زاد و توشه خود را از بهترين چيزها انتخاب كند. يا به عبارت ديگر: از بزرگوارى شخص است كه توشه خود را پاكيزه و نيكو گرداند هرگاه براى سفر خارج شود.

در همين صفحه از امام ششم روايت شده است كه فرمود:

كان على بن الحسينعليه‌السلام اذا سافر الى الحج و العمرة تزود من اطيب الزاد من اللوز و الشكر و السويق(۸۵ ) و المحمص ‍ و المحلى(۸۶ )

حضرت على بن الحسين، زين العابدين، در سفر حج عمره خود بهترين خوراك را تهيه مى كرد؛ از قبيل: بادام، شكر، آرد، خوراكيهاى آماده شد۰ (مانند كنسروهاى لوبيا و نخود) و انواع شيرينيها.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: مروت و جوانمردى دو نوع است: مروت حضر؛ (كه در انسان در خانه خويش است) و مروت در سفر.

مروة الحضر: فتلاوة القرآن و حضور المساجد و صحبته اهل الخير و النظر فى الفقه.

جوانمردى در وطن به خواندن قرآن و حضور در مساجد و همنشينى با نيكان و مطالعه مسائل فقهى است.

و اما مروت در سفر: فبذل الزاد فى غير ما يسخط الله و قلة الخلاف على من صحبك و ترك الرواية عليهم اذا فارقهم.(۸۷ )

اما جوانمردى در سفر ابتدا، بذل و بخشش ‍ خوراك است (در موردى كه موجب خشم خدا نباشد) و كمتر مخالفت كردن با همسفران در تصميم گيريها و از همسفران خود بدگوئى كردن بعد از مفارقت(۸۸)

حاج ميرزا خليل كمره اى مى نويسد:

تاريخ ثبت كرده است كه بانوى اهل بيت، سكينه بنت الحسينعليه‌السلام براى تجليل از مقام برادر والاگهرش، امام زين العابدينعليه‌السلام ، در يكى از سفرهايش به سوى خانه خدا، سفره اى بست كه هزار درهم خرج آن كرده بود؛ امام هم، تمام همسفرها را در منزل اول بر سر اين سفره پذيرايى نمود و مازاد آن را در بين مسافران تقسيم كرد.

اين عمل بانوى اهل بيت، دختر امام و خواهر امام مقرون باصحه و انفاذ(۸۹ ) امام حجت هست كه در اين سفرها هر چه بهتر و بيشتر بايد خرج شود.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله هم در حج، چند شتر قربانى كرد.(۹۰)

هفتم - برداشتن وسايل و لوازم ضرورى:

چنانكه پليس راه در موقعى كه اشكالاتى از قبيل، برف، يخبندان و سقوط بهمن و... در راه هست مسافران را به برداشتن وسايل ايمنى؛ مانند، زنجير چرخ، خوراك و پوشاك لازم سفارش مى كنند لذا در مورد حفظ الصحه و تاءمين سلامتى خود و همراهان خويش هم برداشتن داروهاى ضرورى؛ از قبيل: قرصهاى جلوگيرى از اسهال، سرماخوردگى، استفراغ (در امامين) و قرصهاى مسكن، ملين و... خوراك و پوشاك لازم، توصيه مى شود.

امام صادقعليه‌السلام از لقمان حكيم نقل مى كند كه به پسرش گفت:

يا بنى! سافر بسيفك و خفك و عمامتك و خيامك و سقائك و ابراتك و خيوطك و مخزرك.

پسرم! هميشه در سفر شمشير و چكمه و عمامه و خيمه و مشك آب، و ابزار دوخت (نخ و سوزن) و درفشت را به همراه خود بردار.

و تزود معك من الادوية ما ينتفع به انت و من معك و كن لاصحابك موافقا الا فى معصية الله عز و جل.

در سفر، داروهاى مورد استفاده خود و همراهانت را به همراه خود بردار و پيوسته با دوستان همسفر خود موافق و سازگار باش؛ مگر در كارهايى كه معصيت خداى عز و جل است.

اگر دقت كنيم در مى يابيم كه در چند هزار سال قبل دين و آيين دستوراتى بهداشتى نسبت به زمان خود داشته كه مردم را به رعايت آن و مسافران سواره را به همراه داشتن وسايل ضرورى و لازم و حتى پيادگان را هم به برداشتن عصا به همراه خود سفارش كرده است.(۹۱)

مرحوم محدث قمى در مفاتيح درباره آداب سفر مى نويسد: مسافر براى ايمنى از گرفتارى به بيماريهاى ناخواسته سفر، مقدارى از خاك زادگاه خود را با آب آن منزل مخلوط كرده، تا از بيماريهاى مخصوص آن سرزمين بتواند پيشگيرى كند.

و نيز گفته اند: من قدم الى ارض غير ارضه اخذ من ترابها و جعله فى مائها و شربه لم يمرض فيها و عوفى من و بائها.

مسافر به هر منزلى كه مى رسد مقدارى از خاك آن را در ظرف آب خود بريزد و مخلوط نمايد و پس از صاف شدن آب آن، بياشامد؛ بيمار نشود و از وباى آن سرزمين محفوظ ماند.(۹۲)

از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت شده است كه در سفر، آينه، سرمه دان، قيچى، مسواك به همراه خود مى برد بنابراين، بردن اين وسايل براى هر مسافر لازم است.(۹۳)

هشتم - رفيق مناسب 

انسان تنها نبايد به سفر برود.

چنانكه در روايت آمده است رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به علىعليه‌السلام فرمود:

قال النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله لعلىعليه‌السلام : لا تخرج فى سفرك وحدك فان الشيطان مع الواحد و من الاثنين ابعد(۹۴ )

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به علىعليه‌السلام فرمود: يا على! تنها به سفر مرو كه شيطان با يك نفر همراه است و از دو نفر دور.

انتخاب رفيق موافق و سازگار.

عن النبى قال: الرفيق ثم السفر(۹۵)

اول رفيق موافق كه در اخلاق و ايمان و خرج و قدرت مالى شبيه خودت باشد برگزين، سپس سفر را آغاز كن.

هر كس كه بى رفيق موافق سفر كند

با خود هزار قافله تشويش ‍ مى برد

قبل از سفر، همسفرى موافق برگزين و تنها سفر مكن. كه تنها روى در زمين كار شيطان است و خطر ناك و با بيش از چهار نفر همسفر مشو؛ زيرا با تعداد بيشتر در ميان ايشان گفت و گو داد و فرياد زياد مى شود.(۹۶)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: احب الصحابة الى الله تعالى اربعة و مازاد قوم على سبعة الازاد لغطهم.(۹۷)

محبوبترين تعداد رفقا نزد خداى تعالى چهار نفرند گروهى كه تعدادشان از هفت نفر تجاوز كرد و گفت و گو و داد و فرياد ميان آنان زياد شود.

روايت امام حسن مجتبىعليه‌السلام كه ذيلا نقل مى شود از لحاظ انتخاب رفيق موافق، برنامه اى بسيار ارزنده و جامع است.

اءنه قال فى الحديث:

و اذا نازعتك الى صحبة الرجال حاجة، فاصحب من اذا صحبته زانك، و اذا خدمته صانك و اذا اردت منه معونة عانك، و ان قلت صدق قولك، و ان صلت شد صولتك و ان مددت يدك بفضل مدها و ان بدت منك ثلمة سدها و ان راءى منك حسنة عدها، و ان ساءلته اءعطاك و ان سكت عنه ابتداءك و ان نزلت بك احدى الملمات و اساك من لا ياتيك منه البوائق و لا تختلف عليك منه الطرائق و لا يخذلك عند الحقائق و ان تنازعتما منقسما(۹۸) آثرك الجز...(۹۹)

اگر خواستى با كسى مصاحبت كنى بكوش تا مصاحبت و دوستت، داراى چنين خصوصياتى باشد.

همنشينى او موجب افتخار باشد، اگر به خدمتش پرداختى، آبرويت را نريزد.

و اگر از او كمك خواستى ترا يارى دهد. و اگر سخنى گفتى، سخنت را به راستى بپذيرد و اگر حمله كردى، قدرت و نفوذت را يارى دهد و اگر از او كمك خواستى، تو را يارى دهد.

اگر از تو خطايى سر زد، آن را بپوشاند. اگر كار خوبى انجام دادى، ناديده نگيرد. اگر تقاضا كردى، عطا نمايد.

اگر تو در صورت نياز از نيازمندى خود سخنى نگفتى، او خود به كمكت بپردازد.

اگر برايت گرفتارى پيش آمد، تو را يارى دهد؛ از شر او ايمن باشى. ناهماهنگيها از جانب او نبينى (هماهنگ و همفكر باشد) در موقع پيشامدهاى واقعى خوارت نكند.

اگر در تقسيم چيزى بين شما اختلافى افتاد، تو را بر خود مقدم دارد.

البته پيدا كردن چنين دوستانى بسيار مشكل و كمياب است ولى اين روايت بايد الگو و سرمشقى براى رفتار با دوستان قرار گيرد.

من به سرمنزل عنقا، نه به خودبردم راه

قطع اين مرحله، با مرغ سليمان كردم

قطع اين مرحله بى همرهى خضر مكن

ظلمات است؛ بترس از خطر گمراهى

وقتى حضرت سليمان هدهد و نديد از غيبت او ناراحت شد و گفت: لا عذبنه عذابا شديدا او را سخت شكنجه و عذاب خواهم كرد. گويند در نظر داشت كه او را با غير همجنس خودش در يك قفس نمايد.

حضرت علىعليه‌السلام فرمود: وقتى رفيقان موافقى خواستند به سفر بروند، هر كدام مبلغى براى مخارج سفر بايد روى هم بگذارند تا در سفر از آن خرج نمايند؛ اين كار براى آنان بهتر است، زيرا با اين عمل، اختلافى در ميان ايشان به وجود نمى آيد.(۱۰۰)

امام صادقعليه‌السلام از پدر خود حضرت باقر نقل كرده كه فرموده است: پدرم، امام رين العابدينعليه‌السلام به من فرمود:

پسرم! با پنج نفر نه مصاحبت كن و نه در سفر با آنها مسافرت. عرض كردم: پدر جان آنان كيانند؟

فرمود: اياك و مصاحبة الكذاب از مصاحبت با دروغگو بپرهيز؛ زيرا او مانند سراب و آب نماست كه دور را به تو نزديك نشان دهد و نزديك را دور و اياك و مصاحبة الفاسق از همنشينى با فاسق و بدكار بپرهيز؛ زيرا او تو را لقمه يا به كمتر از لقمه اى مى فروشد.

و اياك و مصاحبة البخيل از همنشينى با بخيل بپرهيز؛ زيرا او تو را در حساسترين زمان نياز، واگذارد و خوار و بيمقدارت كند.

واياك و مصاحبة الاحمق از مصاحبت با نادان بپرهيز؛ زيرا كه نمى تواند تو را به كار خيرى دلالت كند (چون عقلش نمى رسد) چه بسا كه بخواهد و نفعى به تو رساند ولى برعكس ضرر برساند.

و اياك و مصاحبة القاطع لرحمه از كسى كه رشته خويشاوندى را بريده است و با آنان رفت و آمد ندارد، بپرهيز.

زيرا من در سه جاى قرآن مجيد ديده ام كه ايشان مورد لعن خدا قرار گرفته اند.

اول - در سوره محمدعليه‌السلام آيه ۲۴:

فهل عسيتم ان توليتم ان تفسد وافى الارض و تقطعوا ارحامكم. اولئك الذين لعنهم الله .

دوم - آيه ۲۵ سوره رعد

الذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون فى الارض اولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار .

سوم - سوره بقره آيه ۲۵.

الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون فى الارض اولئك هم الخاسرون .(۱۰۱ )

شخص مسافر، در سفر، رفيقى بايد انتخاب كند كه از لحاظ مالى همطراز و مثل هم باشند؛ وگرنه آن كه قدرت و مالى او كمتر است، احساس ذلت و سرشكستگى خواهد كرد.

ابوبصير گويد: به امام ششمعليه‌السلام عرض ‍ كردم، آيا جايز است انسان، با مردمى پولدار كه نمى تواند مثل آنها خرج كند به سفر رود؟ حضرت فرمود: دوست ندارم كه مؤمن، خود را خوار و ذليل كند؛ او با اشخاصى بايد همسفر باشد شود كه در قدرت مالى و دارايى مثل او هستند.(۱۰۲)

مسافر، در كارهاى گروهى و با پول بيشترى كه خرج مى كند، نبايد خود را بر ديگران برترى دهد.

حسين بن ابى علاء گويد: ما بيست و چند همسفر بوديم كه به مكه مى رفتيم. من در هر منزل، گوسفندى براى رفقايم مى كشتم. وقتى به خدمت امام ششمعليه‌السلام رسيدم، قال: يا حسين تذل المؤمنين. حسين! مؤمنين را خوار مى كنى؟ - گفتم: از چنين كارى به خدا پناه مى برم. فرمود:

- مگر نمى دانى؟ در ميان همسفران كسانى هستند كه آرزو دارند، مانند تو در هر منزل گوسفندى بكشند؛ اما قدرت مالى ندارند و در خود احساس خوارى و ذلت مى كنند. و خود را در برابر همسفران، خوار و حقير مى بينند. گفتم:

استغفرالله لااعوذ از خدا طلب آمرزش مى كنم. و ديگر چنين كارى نمى كنم.(۱۰۳)

زمان حركت 

هر گاه سفر اختيارى باشد، بايد سعد و نحس ‍ ايام را رعايت شود، در صفحه ۶۰۸ و ۶۰۹ مفاتيح الجنان در بخش آداب سفر در اين باره چنين نوشته است.

چون اراده سفر كنى، بهتر است كه روز شنبه يا سه شنبه يا پنج شنبه را اختيار نمايى و از سفر كردن، در روز دوشنبه و چهارشنبه و پيش از ظهر روز جمعه و ايامى كه در اين نظم آمده است بپرهيز:

چهفت روزى نحس باشد در مهى

زان حذر كن تا نيابى هيچ رنج

سه و پنج سيزده با شانزده

بيست ويك با بيست چهار وبيست و پنج

و همچنين در ايام محاق - كه سه روز آخر قمرى است - در حالى كه قمر در برج عقرب باشد، سفر مكن.

و اگر ضرورتى پيش آيد كه در همين روزها سفر كنى، هيچ جاى نگرانى نيست با خواندن دعاهاى سفر تصدق كردن، سفر كن.

و پس از صلوات بر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله اين دعا را بخوان.

اللهم انى استودعك اليوم نفسى و اهلى و مالى و ولدى و من كان منى بسبيل الشاهد منهم و الغائب اللهم احفظنا بحفظ الايمان و احفظ علينا اللهم اجعلنا فى رحمتك و لاتسلبنا فضلك انا اليك راغبون اللهم انا نعوذبك من و عثاء السفر و كابة المنقلب و سوء المنظر فى الاهل و المال و الولد فى الدنيا و الاخرة.

اللهم انى اتوجه اليك هذا التوجه طلبا لمرضاتك و تقربا اليك فبلغنى ما اؤ مله و ارجوه فيك و فى اوليآئك يا الرحم الرحمين.

در فروع كافى از امام ششمعليه‌السلام نقل شده كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: كه دو ركعت نماز گزاردن و خداحافظى و خواندن دعاى سفر بهترين جانشين مرد بر خانواده اش خواهد بود.

در هنگام حركت خواندن آية الكرسى و سوره قدر، موجب حفظ در سفر و بسلامت برگشتن به وطن مى شود.

شيخ ابوالفتوح رازى در تفسير خود و طبرسى در مجمع البيان نقل كرده اند: كه جبير بن معلم گفت: رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به من فرمود:

آيا ميل دارى كه هر وقت به سفر مى روى، از همه دوستان، موفقتر و روزى ات بيشتر باشد؟ گفتم: آرى.

فرمود: در هنگام حركت، پنج سوره زير:

قل يا ايها الكافرون، اذا جاء نصرالله، قل هو الله احد،

قل اعوذ برب الناس، قل اعوذ برب الفلق را با ابتدا به بسم الله الرحمن الرحيم بخوان:

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

تصدق و اخرج اى يوم شئت.

هر روزى خواستى، به سفر روى، صدقه بده و سفر را آغاز كن.

و همچنين فرمود: افتتح سفرك بالصدقة و اقراء آية الكرسى اذا بدالك. هر روزى مايلى به سفر روى، آية الكرسى بخوان و صدقه بده و به سفر برو.(۱۰۴)

 

آداب سفر و زيارت 

در سفر شرعى، نيت و انگيزه از همه مهمتر و در حقيقت، مايه اصلى حركت است و هر كس ‍ در هر سفر زيارتى به اندازه خلوص نيتى كه دارد، از مزاياى آن بهره مند مى شود؛ بنابراين بايد به خويشتن خويش رسيد و تصفه اى در گفتار و كردار و رفتار و اخلاق خود به وجود آورد و خودستايى، خودنمايى، دروغگويى و مراعات نكردن حقوق ديگران را از خود دور ساخت سپس با عزمى راسخ پاى در سفر يارت نماد.

و به قول حافظ:

دربيابان گر به شوق كعبه خواهى زد قدم

سرزنشها گركند خار مغيلان غم مخور

يا به قول سعدى:

جور دشمن چه كند گر نكشد طالب دوست

گنج و مار و گل و خار و غم و شادى بهم اند

هر مسافر، خواه زائر و خواه غير زائر، براى بيمه شدن در سفر، بايد به حضرت رضاعليه‌السلام متوسل شود و اين دعا را بخواند!

اللهم انى اسئلك بحق وليك الرضا، على بن موسى الرضاالا سلمتنى به فى جميع اسفارى فى البرارى و الجبال و القفار و الاودية و الحياض من جميع، اخافه و احذره انك رؤ وف رحيم.

محدث قمى رضوان الله عليه در كتاب باقيات الصالحات، در حاشيه مفاتيح در صفحه ۱۱۵۳ - ۱۱۵۶ مى نويسد:

هر كس براى حاجتى از خانه اش به قصد سفر خارج مى شود و مايل است كه او را سالم برگردانم و حاجتش برآورده شود، در موقع خارج شدن از منزل بگويد:

بسم الله مخرجى و باذنه خرجت و قد علم قبل ان اخرج خروجى و قد احصى علمه ما فى مخرجى و مرجعى توكلت على الا له الاكبر توكل مفوض اليه امره و مستعين به على شؤ ونه مستزيد من فضله مبرء نفسه من كل حول و من كل قوة الا به خروج ضرير خرج بضره الى من يكشفه و خروج فقير خرج بفقره الى من يسده و خروج عائل خرج بعيلته الى من يغنيها و خروج من ربه اكبر ثقته و اعظم رجائه و افضل امنيته الله ثقتى فى جميع امورى كلها به فيها جميعا استعين و لا شى ء الا ما شاء الله فى علمه اسئل الله خير المخرج و المدخل الا اله الا هو اليه المصير.

محدث قمى در آداب زيارت امام حسينعليه‌السلام مى نويسد:

علما در احوال اصحاب كهف نقل كرده اند كه آنها از مخصوصين دقيانوس و به منزله وزراى او بودند؛ وقتى رحمت خداى تعالى شامل حال آنان شد، به فكر خدا پرستى و اصلاح كار خود برآمدند و صلاح خود را در اين ديدند كه از مردم كناره بگيرند و در غارى ماءوى گرفته به عبادت خدا مشغول شوند.

سوار بر اسب شدند و از شهر بيرون رفتند همينكه سه ميل راه پيمودند، تمليخا كه يكى از آنها بود گفت: برادران! انزلوا ان خيولكم و امشوا على ارجلكم.

از اسبهاى خود پياده شويد و پياده راه بسپريد، شايد خدا بر شما ترحم كند و گشايشى در كارتان پديد آيد، پياده شدند و در آن روز، هفت فرسخ پياده راه رفتند تا آنكه پاهايشان مجروح و خون آنها جارى شد.

اگر ما امروز نمى توانيم از مسافرت با هواپيما يا ماشين سوارى آخرين سيستم، چشم پوشى كنيم لااقل، از اسب خود خواهى و كبر، پياده و بر مركب تواضع و فروتنى سوار شويم.

خواندن دعاى سفر، در موقع خروج از منزل، مستحب است.

كاروانى كه بود بدرقه اش لطف خدا

به تجمل بنشيند به جلالت برود

هنگام سوار شدن بر وسيله سوارى خواندن آيات پنج سوره كه در ص ۹۶ ذكر شده و دعاى اللهم انى استودعك... براى او سودمند است.

سيد بن طاووس رضوان الله عليه در امان الاخطار در مورد انگشتر مى نويسد:

محمد بن قاسم بن علاء، از صافى خادم امام على النقىعليه‌السلام نقل كرد و گفت: از حضرت امام على النقىعليه‌السلام اجازه گرفتم تا به زيارت جدش، حضرت رضاعليه‌السلام ، بروم.

فرمود: با خود انگشترى داشته باش كه نگينش ‍ عقيق زرد باشد و نقش نگينش، ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله استغفرالله و بر روى ديگر نگين، محمد و على، نقش كرده باشند چون اين نگين را با خود دارى، از شر دزدان و راهزنان، امان يابى و سالم بمانى و دينت را بهتر حفظ كند.

خادم گفت: آمدم و انگشترى كه حضرت گفته فرموده بود، تهيه كردم.

پس از آن برگشتم كه وداع كنم؛ بعد از وداع، قدرى كه درو شدم، فرمود؛ صافى! گفتم: لبيك سيدى!

فرمود: انگشتر فيروزه هم بايد با خود داشته باشى، در بين راه توس و نيشابور شيرى، به شما و قافله برخواهد خورد. و از حركت قافله جلوگيرى خواهد كرد. تو پيش برو. و آن انگشتر را به شير بنماى، و بگو، مولاى من مى گويد: از جلو راه دور شو.!

و بايد كه بر يك طرف نگين فيروز۰ (الملك لله) نقش كنى، و در طرف ديگرش الملك لله الواحد القهار؛ زيرا كه نقش انگشتر اميرالمؤمنينعليه‌السلام (الله الملك) بود. چون خلافت به آن جناب رسيد، الملك لله الواحد القهار، نقش كرد. و نگينش فيروزه بود. و چنين نگينى انسان را از حيوانات درنده امان مى بخشد و باعث ظفر و غلبه در جنگها مى شود.

صافى مى گويد: به سفر رفتم، به خدا سوگند، در همان مكان كه حضرت فرموده بود، شير بر سر راه آمد و آنچه فرموده بود، انجام دادم. شير برگشت. وقتى از زيارت برگشتم، جريان سفر را براى امامعليه‌السلام ، نقل كردم، فرمود:

يك چيز، ماند، كه نگفتى. گفتم: آقاى من! شايد فراموش كرده باشم.

فرمود: شبى كه در توس نزديك قبر شريف به سر مى بردى، گروهى از جنيان به زيارت قبر آن جناب آمده بودند؛ آن نگين را در دست او ديدند و نقش آن را خواندند و از دست تو بيرون آوردند؛ بيمارى داشتند؛ آن انگشتر را در آب شسته، آن آب را به بيمار خود دادند و بيماريشان شفا يافت؛ بعدا انگشتر را برگرداندند تو قبلا در دست راست كرده بودى؛ آنها در دست چپ كردند. از اين مطلب تعجب كردى و علتش را نمى دانستى. نزديك سر خود ياقوتى يافتى و برداشتى اينك همراه تو است. آن را به بازار ببر. و به هشتاد اشرفى خواهى فروخت؛ اين ياقوت، هديه آن جنيان است كه براى تو آورده بودند.

صافى گفت: آن ياقوت را به بازار بردم و به هشتاد اشرفى فروختم. چنانكه سرورم فرموده بود.(۱۰۵)

خواندن آيه ۸۵ سوره قصص.

بسم الله الرحمن الرحيم

ان الذى فرض عليك القرآن لرادك الى معاد، فالله خير حافظا و هو ارحم الرحمين .

و آيه ۳ سوره زخرف

سبحان الذى سخرلنا هذا و ماكنا له مقرنين .

بسيار خوب است، همراه داشتن انگشتر عقيق و فيروزه و تربت امام حسينعليه‌السلام مستحب است؛ و چنانكه قبلا هم ذكر شد؛ مسافر در آغاز سفر آية الكرسى و دعاى اللهم انى استودعك اليوم نفسى و اهلى... را بايد بخواند. مسافرانى كه با وسيله سوارى خود به سفر مى روند، در مسيرهاى كه محراب مسجد يا قبرستان مسلمانان نيست تا جهت قبله را به وسيله آنها تشخيص دهند؛ به همراه داشتن قبله نماى زرم آرا - كه زاويه انحراف را تعيين كرده است - براى استفاده با شرايط خاص آن لازم است.

آورده اند كه شخصى در خانه خدا پشت به كعبه نماز مى خواند وقتى علتش را پرسيدند، گفت: من در جهتى كه قبله نمايم نشان مى دهد، نماز مى خوانم

من در چند سال پيش با آقاى دكتر بسيار متدين و وارسته اى - كه حتى از سود حساب پس ‍ انداز هم استفاده نمى كرد - همسفر بودم؛ در شهرى كه براى اداى فريضه نماز با هم بوديم در جهتى ايستاد كه بر خلاف قبله مساجد، بيش از سى درجه انحراف داشت؛ با وجود اينكه فقها قبله مسجد را كافى مى دانند (مگر اينكه بر خلاف آن علم داشته باشند).

وقتى علتش را پرسيدم، گفت: من از قبله نما استفاده مى كنم، وقتى قبله نما گذاشتيم، معلوم شد كه ايشان به طرف قطب، نماز مى خوانند نه به طرف قبله؛ زيرا عقربه قبله نماها در جهت قطب مى ايستد كه بايد در هر مكانى زاويه انحراف قطب و قبله را تعيين نمود؛ بنابراين بايد توجه داشت كه از هر قبله نمايى، بدون در نظر گرفتن شرايط خاص آن، نمى تواند استفاده كرد.

بر هر مسلمان، خصوصا هر زائر، لازم است كه به نماز و اوقات آن، بسيار اهميت دهد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر نماز فريضه، بهتر از بيست حج و هر حج، بهتر از خانه اى پر از طلاست كه در راه خدا صدقه دهند.

معمولا بعضى از مسافران، در سفرها ممكن است به نماز چندان اهميت ندهند؛ اما براى زائر، بسيار زشت و فبيح است كه به زيارت ائمهعليهم‌السلام - كه عملى مستحب است - بپردازد؛ ولى به نماز و فريضه - كه در قيامت اولين پرسش از آن خواهد بود - چندان توجهى از خود نشان ندهد و در اداى آن اهمال سستى كند.

در سفر زيارتى، خوشرفتارى با همراهان و ترك مجادله بيهوده و پرهيز از خودخواهى و خود را بر ديگران مقدم داشتن را بايد در نظر داشت.

در سفرهاى گروهى، خصوصا كسانى كه خودروهاى شخصى دارند؛ پيوسته رفقاى همراه خود را بايد ببينند.

امام ششمعليه‌السلام فرمود:

هر كس در بيابان از همسفر مؤمن خود به اندازه اى سبقت بگيرد كه ديگر او را نبيند مسؤ ول خطر خواهد بود كه احتمالا در راه برايش پيش خواهد آمد.

مسافر در سير و سفر بايد سه خصلت داشته باشد:

۱- اخلاقى كه با همراهان خود به خوبى رفتار كند.

۲- بردبارى و حلمى كه خشم خود را مهار كند.

۳- پارسايى و ورعى كه او را از گناهان نگه دارد.

امام جعفر صادقعليه‌السلام فرمود: از مروت نيست كه انسان هر بد و خوبى كه در سفر مى بيند بازگو كند.(۱۰۶)

قال رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله : سيد القوم خادمهم فى السفر(۱۰۷)

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: با شخصيترين اشخاص در سفر، كسى است كه خدمتكار همسفران خود باشد.

مرحوم حاجى اعتماد سرابى - كه وعاظ و علماى مشهد بود - مى گفت: من در سفر عتبات، با مرحوم شيخ مهدى واعظ خراسانى و محدث جليل القدر، شيخ عباس قمى همسفر بودم؛ با اينكه محدث قمى از هر جهت بر ما برترى داشت دائما در حمل و نقل اثاث بر ما سبقت مى گرفت و حتى يك بار هم نشد كه از اتومبيلى پياده شويم كه اثاث و چمدانهاى خود را خودمان برداريم.(۱۰۸)

شهيد مطهرى از بحار الانوار نقل مى كند، كه كاروانى آهنگ مكه داشت همينكه به مدينه رسيد، چند روزى استراحت كرد و بعد به مقصد مكه حركت نمود.

در بين راه مكه و مدينه، در يكى از منازل، اهل قافله، به مردى برخوردند كه با آنها آشنا بود. آن مرد، در بين صحبت با آنها متوجه شد كه شخصى با چابكى و نشاط مشغول خدمت اهل قافله است در لحظه اول او را شناخت و با تعجب پرسيد: اين شخص را مى شناسيد؟! نه، او را نمى شناسيم؛ در مدينه به ما ملحق شد؛ مردى صالح و پرهيزگار است. مگر اين شخص ‍ كيست؟

اين على بن الحسينعليه‌السلام است. جمعيت، آشفته برخاستند و پاى امام را بوسيدند و گفتند: اين چه كارى بود كه انجام داديد؟

ممكن بود - خداى ناخواسته - جسارتى از ما سر زند و مرتكب گناهى بزرگ شويم.

فرمود: من عمدا شما را - كه مرا نمى شناختيد - براى همسفرى اختيار كردم؛ زيرا گاهى با كسانى كه مرا مى شناسند مسافرت مى كنم؛ آنها به خاطر رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله نسبت به من زياد شفقت و مهربانى مى كنند؛ از اين رو مايلم همسفرانى انتخاب كنم كه مرا نشناسند تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نايل شوم.

روايت مهم ديگر:

ابو هارون روايت كرده است كه من با جمعى در خدمت امام ششمعليه‌السلام بودم. آن حضرت فرمود: براى چه ما را خوار مى كنيد؟!

مرد خراسانى برخاسته، گفت: به خدا پناه مى بريم از اينكه شما را خوار يا به امرتان بى اعتنائى كنيم.

فرمود: آرى، تو خود، يكى از آنان هستى كه كه ما را خوار كردى. آن مرد گفت: به خدا پناه مى برم كه اين كار را مرتكب شده باشم.

فرمود: واى بر تو! آيا زمانى كه در جحفه(۱۰۹ ) بودى صداى فلان كس را نشنيدى كه به تو پيشنهاد كرد كه از پياده روى خسته شده ام؛ مرا به قدر يك ميل سوار كن.

تو سرت را بلند نكردى و با بى اعتنايى از او دور و موجب خوارى و ذلت و سرشكستگى او شدى.

هر كه مؤمنى را خوار كند ما را خوار نموده و حرمت خدا را ضايع كرده است.(۱۱۰)

انسان در سفرها، خصوصا سفرهاى زيارتى كارهاى مخصوص خود را به ديگران نبايد تحميل كند.

مردى از سفر حج برگشته بود و سرگذشت مسافرت خود و همراهانش را براى امام ششمعليه‌السلام تعريف مى كرد.

مخصوصا يكى از همسفران خود را بسيار مى ستود و مى گفت: كه او چه مرد آقاى بود؟ ما همراهى چنين مرد شريفى افتخار مى كرديم؛ او يكسره مشغول عبادت بود. همينكه در منزلى فرود مى آمديم، او فورا به گوشه اى مى رفت و سجاده اش را پهن كرده به عبادت مشغول مى شد. آن حضرت فرمود: پس چه كسى كارهاى مخصوص او را انجام مى داد و يا مركبش را تيمار و مراقبت و به خوراك او رسيدگى مى كرد؟

گفت: ما با افتخار كارهاى او را انجام مى داديم و او فقط به كار مقدس خود مشغول بود.

آن حضرت فرمود: بنابراين شما از او برتر بوده ايد.(۱۱۱)

خوب توجه كرده، ببينيد كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله خود چگونه رفتار مى كرد؟

قافله چند ساعت راه پيموده بود؛ آثار خستگى در سواران و مركبها پديدار گشته بود؛ همينكه به منزلى رسيدند - كه در آنجا آب بود - قافله فرود آمد.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله - كه همراه قافله بود - شتر را خوابانيد؛ قبل از هر كارى، همه در فكر بودند كه خود را به آب رسانند و مقدمات نماز را فراهم سازند رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله بعد از آنكه پياده شد، به طرفى كه احتمال مى داد، آب در آنچه هست روان شد؛ ولى بعد از پيمودن مقدارى راه، بدون اينكه با كسى سخن بگويد، به طرف مركب خود برگشت.

اصحاب و ياران با تعجب با خود گفتند: شايد اينجا را براى فرود آمدن مناسب نديدند و مى خواهند فرمان حركت بدهند.

چشمها مراقب و گوشها، منتظر فرمان بود.

وقتى به شتر خود رسيد، زانوهاى آن را بست؛ دو مرتبه به سوى مقصد خود در جستجوى آب رفت. فرياد اصحاب بلند شد كه چرا به ما فرمان نداديد؟ تا اين كار را انجام دهيم؛ فرمود: هرگز در كارهاى خودتان از ديگران كمك نگيريد و لو يك قطعه چوب مسواك باشد.(۱۱۲)

اين رفتار خوش در سفر، شامل بسيارى از مسائل اخلاق است، كه يكى از آنها كمك به همسفران و بار خود را به دوش ديگران نينداختن است.

ابن عثم در ارجوزه خود چنين گفته است:

و اليحسن الانسان فى حال السفر

اخلاقه زيادة على الحضر

وليدع عند الواضع للخوان

من كان حاضرا من الاخوان

انسان، اخلاق خود را در سفر بيشتر از حضر بايد خوب كند.

وقتى سفره براى خوردن غذا پهن مى كند، دوستان حاضر در سفر را به خوردن غذا دعوت كند.

امام ششمعليه‌السلام از پدران خود نقل كرد كه اميرالمؤمنينعليه‌السلام در سفرى با مردى (كتابى) يعنى، يهود يا نصرانى، همسفر بود.

ذمى به ايشان گفت: قصد كجا داريد؟ فرمود: به كوفه مى روم. ذمى بر سر دو راهى كوفه، راه خود را در پيش گرفت؛

اما اميرالمؤمنينعليه‌السلام بر خلاف انتظار او، از راه ذمى راه را ادامه داد. همسفر آن حضرت، با تعجب گفت: مگر نگفتى به كوفه مى روى؟ فرمود: چرا، گفت: اين راه كوفه نيست. فرمود: پيامبر،عليه‌السلام چنين دستور داده است كه از كمال خوش رفاقتى در سفر، اين است كه رفيق همسفر خود را چند قدمى بدرقه كنى.

ذمى گفت: آمدن شما فقط براى اين است؟ فرمود: آرى.

ذمى گفت: البته هر كه از آن حضرت پيروى كرده؛ به خاطر اخلاق كريمه او بوده و اين يكى از آنهاست كه او دستور داده، من تو را گواه مى گيرم كه به دين شما داخل شدم.(۱۱۳)

آداب زيارت 

علامه مجلسى(۱۱۴ ) در بحاز الانوار، از شهيد ثانى رحمته الله عليه نقل مى كند كه شهيد (ره) در كتاب دروس درباره آداب زيارت فرمايد؛

۱- قبل از ورود به حرم بايد غسل كند سپس ‍ لباس پاكيزه در نو در بر كرده، با خضوع و خشوع تمام، به حرم وارد شود.

۲- ايستادن در حرم و اذن دخول گرفتن با دعاهاى ماءثور و رسيده از ائمهعليهم‌السلام ، اگر دل شكسته پيدا كرد و اشكش ريخت وارد شد كه نشان رخصت است؛ و بداند كه آن حضرات او را پاسخ داده، وگرنه منتظر فرستى باشد كه دل شكسته و حالى پيدا كند زيرا آنچه اهميت دارد حضور قلب و شوق و محبت است تا رحمت خدا را بيابد. هنگام ورود با پاى راست داخل شود و هنگام خروج با پاى چپ خارج گردد.

۳- كنار ضريح بايستد يا تكيه كند و ببوسد.

۴- پيش روى امام، پشت به قبله در حال زيارت بايستد.

پس از اتمام زيارت، گونه راست خود را بر ضريح گذارد و تضرع زارى دعا كند؛ بعدا گونه راست خود را بر ضريح نهد و با الحاح و اصرار به حق آن امام از خداوند، بر آورده شدن حاجت خود را بخواهد و امام را پيش ‍ خدا شفيع خود سازد و هر چه بتواند در دعا الحاح و اصرار نمايد؛ سپس به طرف بالاى سر رود و رو به قبله بايستد و دعا كند.

۵- از زيارتهاى وارد و ماءثور استفاده كند؛ (مثلا جامعه كبيره، امين الله)

۶- پس از اتمام زيارت دو ركعت نماز زيارت بخواند اگر به زيارت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله رفته و در روضه مقدسه نماز مى خواند؛ امام در زيارت ساير ائمه معصومين، بالا سر آن حضرت.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر كس امام واجب الطاعه را پس از درگذشتن زيارت كند و در آنجا چهار ركعت نماز - كه دو ركعت به دو ركعت سلام دهد - بخواند ثواب يك حج و عمره در نامه اعمالش نوشته مى شود.

زائران امام هشتمعليه‌السلام بايد توجه داشته باشند كه خواندن نماز جعفر طيار در حرم مطهر بسيار با ارزش و با اهميت است.

علامه مجلسى در بحار مى نوسيد كه ديدم. شيخ حسين عبدالصمد، جملات زياد را از قول شيخ ابوالطيب حسين بن احمد فقيه نوشته است:

كه هر كس به زيارت حضرت رضاعليه‌السلام يا ديگر امام مشرف شود و در حرمش نماز جعفر طيار را بخواند در مقابل هر يك ركعت از آن نماز، ثواب هزار حج و عمره و آزاد كردن هزار بنده و... در نامه اعمالش نوشته مى شود، و در مقابل هر گامى كه برداشته ثواب صد حج و صد عمره و آزادى صد بنده در راه خدا و صد حسنه و محو صد سيئه به او داده مى شود.(۱۱۵)

و نماز ديگرى هم براى قضاى حاجت در حرم مطهر حضرت رضاعليه‌السلام گزارده مى شود، كه در اهميت زيارت خواهد آمد.

۷- بعد زا نماز دعا كند به آنچه وارده شده براى دين و دنيا و يا هر چه به خاطرش ‍ مى رسد زيرا در چنين زمان و مكانى به اجابت نزديكتر است.

۸- تلاوت كردن قرآن در مقابل ضريح و هديه كردن آن به امامعليه‌السلام كه البته اين به خود زائر مى رسد.

۹- حضور قلب در امام حالات زيارت و توبه از گناه و استغفار كردن - و گفتار و كردار و رفتار خود را بعد از فراغ از زيارت بهتر از قبل كردن.

۱۰- كمك مالى به خادمان حرم كردن و احترام آنان را نگه داشتن البته خادمان آن حرم شريف هم بايد وارسته و شايسته و اهل خير و صلاح و متدين باشند و رفتار ناملايم زائران را تحمل كرده و با آنان درشتى نكنند و غرباء را راهنمايى و مشكلات آنان را حل نمايند.

۱۱- در زيارت آخر، وداع نمايد و از زيارتهاى ماءثور(۱۱۶ ) استفاده و از خدا زيارت مجدد درخواست كند.

۱۲- زائر، بعد از زيارت، در خود احساس ‍ تغيير معنوى بكند؛ زيرا اگر زيارت، قبول شود، موجب از بين رفتن گناه مى شود.

رفتار و رفت و آمد زائران، بايد به گونه اى باشد كه به زيارت آن لطمه اى نزند و لياقت مقام زائر امام را داشته باشند، مثلا، خانمى بدحجاب نباشد كه از شاءن و مقام انسانى خود بكاهد.

محدث قمى در مفاتيح مى نويسد،

از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است كه اميرالمؤمنين به اهل عراق فرمود:

يا اهل العراق نبئت ان نسائكم يوافين الرجال فى الطريق اما تستحيون

اى اهل عراق! به من خبر رسيده است كه زنان شما در كوچه و بازارها به مردان نامحرم برمى خورند؛ آيا شما حيا نمى كنيد؟!

و قال لعن الله من لايغار

خدا لعنت كند كسى را كه غيرت به خرج نمى دهد!

۱۳- پس از اتمام زيارت، بايد جاى خود را به تازه وارد دهد تا ديگران نيز مستفيض شده، به زيارت به پردازند.

۱۴- به نيازمندان صدقه دهند و به سادات هم كمك نمايند.

۱۵- در ايام مخصوص زيارت و موقعيتهاى بهتر، به زيارت مشرف شود.

مثلا زيارت حضرت رضاعليه‌السلام در ماه رجب از بهترين اعمال است بايد توجه داشت كه زائر به شكرانه اينكه خداى تعالى به او توفيق شرفيابى در اين مقدس داده است در حرم، براى خدا مى تواند سجده كند؛ زيرا كه فقط خدا را بايد پرسيد و سجده كرد.

۱۶- در صورت امكان زيارت نامه را بايد ايستاده بخواند.

۱۷- اگر موقع نماز جماعت باشد نماز را براى زيارت بايد مقدم دارد.

۱۸- وقتى زائر بسيار بودند و براى رسيدن به كنار ضريح سبقت گرفتند بايد به كنار رود و جاى خود را به ديگران بدهد. تا به فيض ‍ زيارت برسند.

در پايان سفر زيارت، بردن سوغات براى جلب محبت خويشان مستحب است.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

اذا سافر احدكم فقدم من سفره فلياءت اهله بما تيسر ولو بالحجر

هرگاه يكى از شما به مسافرت رفت. در موقع بازگشتن به قدر امكان، براى خانواده خود سوغات بياورد ولو سنگى باشد.

زيرا ابراهيم خليلعليه‌السلام هرگاه گرفتار تنگدستى مى شد. پيش فاميل خود مى رفت و مايحتاج خود را از آنان مى گرفت زمانى ديگر دچار تنگدستى مخصوصى شد باز نزد آنان رفت و ديد كه آنان از خود او تنگدست ترند؛ با دستى خالى برگشت. وقتى نزديك منزل خود رسيد، از الاغ خود پياده شد و خرجين خود را پر از سنگ كرد تا دل ساره نشكند و عصه نخورد كه با دستى خالى برگشته است.

همينكه وارد منزل شد، خرجين را از روى الاغ برداشت و مشغول نماز شد؛ همسرش ‍ ساره خرجين را گشود؛ و ديد، پر از آرد است؛ مقدارى از آن خمير كرد و نان پخت و به حضرت ابراهيم گفت: نمازت را تمام و به صرف غذا حاضر شو، حضرا ابراهيم گفت:

از كجا آرد تهيه كردى؟ گفت: از همان آردى كه در خرجين بود.

فرفع راءسه الى السماء فقال اشهد انك الخليل سر به سوى آسمان كرده، گفت: خدايا گواهى مى دهم كه تو دوست و خليل منى.

در كافى نقل شده است كه (هدية الحاج من نفقته الحج)

بهاى سوغات و هداياى حاجى از مخارج حج، حساب مى شود.( ۱۱۷ )