الهام از گفتار على علیه السلام

الهام از گفتار على علیه السلام0%

الهام از گفتار على علیه السلام نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام علی علیه السلام

الهام از گفتار على علیه السلام

نویسنده: سيد محمد تقى حكيم
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 6451
دانلود: 3634

توضیحات:

الهام از گفتار على علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 7 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6451 / دانلود: 3634
اندازه اندازه اندازه
الهام از گفتار على علیه السلام

الهام از گفتار على علیه السلام

نویسنده:
فارسی

الهام از گفتار علىعليه‌السلام

نام مولف : سيد محمد تقى حكيم

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

پيشگفتار

موضوع كتاب

اين كتاب يكى از دوره كتابهائى است كه در شرح و تفسير پاره اى از سخنان پيامبر و امامان تاءليف كرده ام. در اين كتاب يكصد و ده سخن كه به حساب «ابجد» مطابق شماره حروف «على» است. از سخنان اخلاقى، تربيتى و اجتماعى علىعليه‌السلام با ترجمه و تفسير آورده ام تا با نمونه هائى از افكار جاويدان آن مرد بزرگ آشنائى حاصل شود و از دستورات عالى آن پيشواى عظيم الشأن كه راه و رسم صحيح زندگى را نشان مى دهد پيروى گردد، چه وى راهبرى است كه هيچگاه رهرو را به ورطه هلاكت نمى كشاند و جز به سر منزل امن و امان به كسى راه نمى نماياند.

روش

معمولا شرح و تفسير هر سخن و نوشته را بعد از آن مى آورند ولى در اين كتاب روشى نو و سبكى تازه به كار برده شده است. به اين معنى كه پيش از ذكر اصل سخن، در صفحه سمت راست كتاب، مقدمه مطلبى را عنوان كرده و درباره آن به بحث پرداخته ايم تا آنرا به موضوع سخن علىعليه‌السلام نزديك نموده و پس از آنكه زمينه را براى آوردن سخن آن حضرت آماده ساختيم بحث را به سخن آن بزرگوار مرتبط نموده و به آن استناد مى نمائيم. و آنگاه اصل سخن را با ترجمه در صفحه چپ كتاب ذكر مى كنيم.

ترجمه

كوشش فراوان مبذول شده است تا ترجمه فارسى هر سخن از سخنان علىعليه‌السلام در عين حالى كه بازگو كننده منظور اصلى و هدف والاى آن حضرت است از سلاست و سادگى نيزه بهره كامل داشته باشد و در اين راستا گاهى از آوردن كلمه يا جمله اى در بين الهلالين كمك گرفته ايم.

تنظيم نهج البلاغه

خوانندگان عزيز مستحضرند كه كتاب «نهج البلاغه» در سه بخش ‍ تنظيم شده، بخش اول خطبه هاى بخش دوم نامه ها و بخش سوم سخنان كوتاه علىعليه‌السلام . هر كدام از خطبه ها، نامه ها و سخنان كوتاه، شماره گذارى شده و در شماره آنها اندك اختلافى در نسخ نهج البلاغه مشاهده مى شود. سخنان كوتاه را اغلب ۴۸۰ سخن ذكر كرده ولى در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد چاپ مصر، تعداد آنها ۴۸۵ سخن است.

مأخذ

به منظور آنكه خواننده عزيز اطمينان بيشترى داشته باشد، سخنان علىعليه‌السلام را از كتاب نهج البلاغه بخش سوم (سخنان كوتاه) كه از مدارك معتبر مى باشد، انتخاب و براى حفظ اصالت و قداست كلام، متن عربى نيز آورده شده و ضمنا شماره آن سخن از نهج البلاغه در فهرست مقابل هر عنوانى كه مربوط به آن سخن است قيد گرديده است. نهج البلاغه اى كه مأخذ بوده عبارت است از نهج البلاغه با تصحيح و تنظيم فهرست هاى متنوع از دكتر صبحى صالح چاپ مصر كه در تهران از روى آن افست شده است.

چاپهاى كتاب

اين كتاب در آبان ماه ۱۳۴۱ تاءليف گرديد و چاپهاى آن بترتيب زير انجام گرديد:

چاپ اول بهمن ماه سال ۱۳۴۶ بوسيله مؤ لف با قطع جيبى.

چاپ دوم دى ماه ۱۳۵۰ بوسيله شركت انتشار با قطع رقعى كه بعد با همان قطع چاپ آن ادامه يافت.

چاپ سوم تا پنجم از ارديبهشت ۱۳۵۳ تا شهريور سال ۱۳۵۸ بوسيله مؤ لف.

از چاپ ششم چاپ و نشر آن به «انتشارات اسلامى» واگذار شد كه چاپ ششم آن در تاريخ شهريور ۱۳۶۱ و چاپ هفتم آن در ارديبهشت ۱۳۶۳ انجام پذيرفت.

تجديد نظر و تغييرات

اكنون كه كتاب براى چاپ هشتم آماده مى شود تجديد نظر و تغييرات كلى در پيشگفتار آن بعمل آمده است، بدين ترتيب كه مستند مطالب آن به صورت پاورقى در ذيل هر صفحه آمده و در پايان پيشگفتار منابع و مشخصات آنها تماما ذكر شده است.

اينست على بن ابيطالبعليه‌السلام

قدى متوسط، صورتى زيبا و نورانى، چهره اى گندم گون، ابروانى كمانى، چشمانى نافذ، گردنى نقره فام، محاسنى انبوه، شانه هائى پهن، استخوانى درشت، بازوانى ستبر، روئى شكفته، لبى خندان و قيافه اى جذاب(۱) .

شجاعى رؤ ف، والا مقامى متواضع، انسانى نيرومند، مجاهدى بى نظير، شخصيتى باهيبت، سياستمدارى پرهيزگار، مردى حق طلب، بردبارى متين، بخشنده اى مشهور، حكيمى بيعديل، دانشمندى بى مانند، سرچشمه فيوضات، معدن علوم و بركات، اصل عرفان، اساس معرفت.

زاهدى اكمل، پارسائى افضل، عابدى بى ريا، نمازگزارى مخلص، داورى دادگر، حكمى امين، مصلحى بزرگ، اميرى عادل، فرمانروائى مهربان. دشمن ظالم، دوست مظلوم، نخستين مرد مؤ من به پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، اولين حامى اسلام، نظرش بلند، همتش عالى، گذشتش بى سابقه، دستش دهنده، جود و سخاوتش زبانزده خاص و عام(۲) .

سخنورى فصيح، ناطقى بليغ، گفتارش در متانت، اتقان و شيوائى بى همتا، سخنانش سرآمد سخنان و سرمشق سخنوران، همچنانكه خود او پيشواى مردمان، فرمايشاتش به اعتراف دوست و دشمن، پس از قرآن مجيد بى نظير، كلماتش داروى شفابخش دردها، گفته هايش در ميان گفته ها چون ماه درخشان در ميان ستارگان و جملاتش در هر جا مانند آيات قرآن از ساير جملات ممتاز و نمايان(۳) .

اينست على بن ابيطالبعليه‌السلام راد مردى كه در همه عمر پاك زيست و پاك از جهان رفت.

دريائى بيكران

على است و جانى از فضائل، على است و دريائى بيكران از امتيازات.

كيست كه به اعماق صفات او برسد؟ و چه كسى است كه بزواياى زندگى او دست يابد؟

هر چند اهل تحقيق بتكاپو افتند، بررسى كاملى از حالات او چنانچه شايسته است نتوانند كرد و نويسندگان هرچه دقيق باشند نيست كه فراموش شود و يا حق او ادا گردد. از اين جهت مى بينيد هرچند وقت نغمه هائى جديد درباره على بگوش مى رسد و با ديد تازه اى بزندگى وى توجه مى شود.

آرى قضاوت است و تحقيق، بررسى است و مطالعه درباره مردى بى پايان كه واقعا از خود گذشت و در راه خدا و اعلاء كلمه حق كوشش فراوان كرد. مردى جاويدان كه ظلم راحتى بر مورچه اى روا نداشت و لقمه اى حرام از گلويش پائين نرفت. مردى هميشگى كه از منظره ديدار مستمندان و يتيمان رقتى بيمانند باو دست مى داد و با تمام قواى خود مى كوشيد بزندگى آنان سرو سامانى داده شود. مردى كه در تقسيم مقررى بيت المال، ميان خويش ‍ و بيگانه تفاوتى نمى گذاشت و از اداء حق ذره اى فرو گذارى نمى نمود.

مردى كه صفات متضاد او تحير آور و اخلاق كريمه اش همه را مات و مبهوث ساخته است.

و بالاخره مردى كه انسانيت بتمام معنى برازنده اوست بلكه اوست كه به انسانيت شرف و افتخار داده است.

براى شناسائى بهتر

نام مباركش على و كنيه او ابوالحسن و لقب مشهور او امير المؤ منين و مرتضى بود(۴) . روز جمعه ۱۳ ماه رجب سى سال پس از عام الفيل در خانه كعبه متولد و اين امتياز براى هميشه به او تخصيص داده شد(۵) . پدرش ابوطالب عموى پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله بود كه تا قدرت و نيرو داشت از پيغمبر حمايت كرد و از او دفاع نمود(۶) .

مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبدمناف بود كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله او را بمنزله مادر خود مى دانست و هميشه از محبتهاى او ياد مى كرد و از نيكوئيهاى وى سپاسگزارى مى نمود.(۷)

على از كودكى در دامان تربيت پيامبر نشو و نما كرد(۸) . و ده ساله بود كه به پيغمبر ايمان آورد(۹) .

على اولين مردى بود كه دين اسلام را پذيرفت و دعوت پيامبر را اجابت نمود(۱۰) .

على بعد از بعثت پيغمبر سيزده سال با آن حضرت در مكه و پس از جريان هجرت ده سال با آن بزرگوار در مدينه بود(۱۱) ، على بعد از رحلت پيامبر سى سال زندگى كرد. دو سال و چهار ماه در خلافت ابوبكر، ده سال و هشت ماه در خلافت عمر، دوازده سال، در خلافت عثمان، و حدود پنج سال هم خلافت خود آن حضرت طول كشيد.(۱۲)

علىعليه‌السلام هنگام هجرت پيامبر در رختخواب آن حضرت خوابيد و جان خويش را در خطر انداخت تا دشمنان از تصميم و خروج پيامبر آگاه نشوند.(۱۳)

علىعليه‌السلام در همه جنگهاى پيامبر با دشمنان، شركت داشت بجز جنگ تبوك كه پيامبر او را بعنوان جانشين و نماينده خويش در مدينه باقى گذاشت.(۱۴)

علىعليه‌السلام در جنگهاى بدر، احد، خندق، خيبر، حنين و ساير جنگها رشادتها از خود نشان داد و در بعضى از آنها عامل اساسى پيروزى بشمار مى رفت.(۱۵)

علىعليه‌السلام در سال دوم هجرى با فاطمه دختر پيامبر اكرم ازدواج نمود و از اين پيوند زناشوئى حضرت امام حسن، امام حسين، زينب و ام كلثوم بوجود آمدند.(۱۶)

در سال دهم هجرى هنگامى كه پيامبر اكرم از آخرين سفر حج خود بازگشت مى نمود، در محلى بنام غدير خم علىعليه‌السلام را بجانشينى و وصايت خود معرفى و اولويت و امارت او را بر مسلمين اعلام فرمود(۱۷) .

علىعليه‌السلام در مدت خلافت خويش برخوردهائى با دشمنان خود داشت باين ترتيب :

۱- جنگ جمل. اين جنگ بتحريك طلحه و زبير و اقدام «عايشه» بمنظور خونخواهى عثمان كه على را متهم بقتل او كرده بودند پيش آمد نمود و علىعليه‌السلام در اين جنگ پيروز شد و پس از آن كوفه را مقر حكومت خود قرار داد.

۲- صفين. طرف علىعليه‌السلام در اين جنگ معاويه بود و هنگامى كه داشت پيروزى علىعليه‌السلام نمودار مى گشت با نيرنگ عمروعاص ‍ كار بحكميت واگذار شد و در نتيجه اين غائله بنفع معاويه پايان يافت.

۳- جنگ نهروان. مخالفان على، در اين جنگ عده اى بنام «خوارج» بودند كه از مسئله حكميت در پايان جنگ صفين ناراضى بودند. آنان در اين جنگ شكست خوردند و علىعليه‌السلام پيروز گرديد(۱۸) .

علىعليه‌السلام سال چهلم هجرى مطابق ۶۶۱ ميلادى در سن شصت و سه سالگى بوسيله يكى از خوارج بنام «عبدالرحمن بن ملجم» با شمشيرى زهر آگين در حال نماز مجروح شد و دو روز بعد در اثر همان زخم در گذشت. بدن مطهر آن حضرت در زمينى غير معمور بنام «غرى» (نجف كنونى) بخاك سپرده شد و اكنون قبه و بارگاه وى كه در مركز شهر نجف در عراق قرار دارد زيارتگاه عموم شيعيان و علاقمندان است.(۱۹)

ناخدائى بهتر از علىعليه‌السلام

صحنه زندگى جلوه هاى مختلفى دارد در اين ميان آدمى در برابر احساسات و غرائز گوناگون قرار گرفته، متحير است نمى داند چه بگويد و كجا برود؟ از فرمان عقل خويش پيروى نمايد و يا اميال نفسانى و آرزوهاى شهوانى خود را دنبال كند، كشمكشى عجيب در مى گيرد و امواجى هولناك كشتى زندگى را به اين سوى و آن سوى مى كشاند، ناخدائى لازم است تا اين كشتى طوفان زده را در مسير صحيحى هدايت كند، دليلى لازم است تا در ميان اين راه و بيراه راه صواب را تشخيص دهد.

چه خوشبخت مردمى كه دليلى راهدان بيابند و به ناخدائى كاردان توسل جويند تا خود را به ساحل نجات برسانند و از خطر طوفانهاى هولناك در امان باشند، آيا ناخدائى بهتر از على و راهنمائى برتر از اين رادمرد بزرگ سراغ داريد؟

سيد محمدتقى حكيم

پائيز ۱۳۶۷