فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى0%

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

نویسنده: عباس عزيزى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 21964
دانلود: 4459

توضیحات:

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21964 / دانلود: 4459
اندازه اندازه اندازه
فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

نویسنده:
فارسی

فضائل و سيره چهارده معصومعليهم‌السلام در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

نام مولف: عباس عزيزى

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

مقدمه

بسمه تعالى

قال رسول الله:

انى تارك فيكم الثقلين، كتاب الله و عترتى اهل بيتى، ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض.

معصومينعليهم‌السلام همگى نور واحد هستند.

معصومينعليهم‌السلام همگى به نوعى عليه قدرت هاى ظالم عصر خود قيام كردند.

معصومينعليهم‌السلام تنها و بى هيچ ياورى در مقابل زورگويان زمان قد علم كردند و در اين راه تا مرز شهادت به پيش رفتند.

معصومينعليهم‌السلام در راه حفظ اسلام و احكام قرآن كريم شهيد شدند، زندانها را به جان خريدند، فداكارى ها كردند. تا توانستند اسلام را احيا و به دست ما برسانند.

معصومينعليهم‌السلام حامى مستضعفان و محرومان بودند.

معصومينعليهم‌السلام براى تربيت انسان آمدند، تا بشر را از آلودگى گناه و پليدى فساد و رذايل اخلاقى دور كنند و با فضايل و آداب برجسته انسانى آنها را رشد دهند.

معصومينعليهم‌السلام در برابر زورگويان و جباران مقاوم و در برابر فقرا و ضعفاء و مستضعفين فروتن بودند.

معصومينعليهم‌السلام ، زهد و تهجد را بر خود فرض و واجب مى دانستند

معصومينعليهم‌السلام ، دائم الذكر بوده و در نماز، خشوع و حضور قلب كامل داشتند.

معصومينعليهم‌السلام با مردم، بين مردم و جزوى از آنها بودند.

ما بر خود افتخار كرده و مى باليم كه پيرو مذهبى هستيم كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مؤسس آن به امر خداى بود. ائمه اطهارعليهم‌السلام نيز تا مرز شهادت در اين راه پيش رفتند.

امروزه، پيشرفت و ترقى بشد در گروى عمل به رهنمودهاى معصومينعليهم‌السلام است و سعادت انسان در اين است كه متوسل به ساحت قدسى آنان شود؛ چرا كه راه درست و صحيحى زندگى را آنان پيمودند.

اگر مى خواهيم كه دنيا و آخرتمان را بيمه كنيم، بايد به سيره قولى و عملى معصومينعليهم‌السلام عمل نماييم؛ زيرا تنها سيره زندگى آنها جاويد و راه گشا است.

در طول تاريخ چه بسيار كه دشمنان قصد داشتند نام و روش زندگى ائمهعليهم‌السلام را محو و نابود سازند؛ ولى برخواست خداوند نتوانستند.

اينك ما بايد شاكر درگاه خدا باشيم كه شيعه ايم و شكر گزار اين نعمت باشيم كه خداوند چنين پاكانى را براى هدايت ما فرستاده است. زيرا همه نعمات و حتى نفس كشيدن ما مرهون بركت وجودى حضرت بقيه الله الاعظم - عج الله فرجه الشريف - مى باشد كه ما زير لواى آن حضرتيم.

از خداوند بخواهيم كه محبت رسول و فرستاده خود و اهل بيتعليهم‌السلام مكرم آن حضرت را در دل ما قرار دهد، به گونه اى كه لحظه اى از آنان جدا نشويم كه همين جدايى ها، باعث گمراهى و بدبختى است.

بار خدايا! اين توفيق را به ما عنايت كن كه در راه معصومينعليهم‌السلام قدم برداشته و در همين مسير كشته شويم.

علت تنظيم گرد آورى اين كتاب اين بود كه جاى خالى چنين اثرى كاملا در جامعه مشهود بود؛ استاد فرزانه حسن حسن زاده آملى كه خود، يكى از شيفتگان و محبين اهل بيت عصمت و طهارتعليهم‌السلام است و به آنها عشق مى ورزد، با قلمى پاك و زيبا و دلى آكنده از حب به اهل البيتعليهم‌السلام گوشه اى از فضائل و سيره معصومينعليهم‌السلام را در آثار خويش به تصوير كشيده است كه هر يك گوياى جلوه اى نورانى از زندگانى ائمه اطهارعليه‌السلام مى باشد و عمل به آنها سبب هدايت دنيا و سعادت آخرت ما مى گردد.

عباس عزيزى - حوزه علميه قم - بهار ۸۱

عشق و علاقه علامه حسن زاده آملى به معصومين

۱- عِلْمٌ حينَ فُسِّرَ وُجِد

روز پنج شنبه، بيستم شعبان المعظم ۱۳۷۸ هجرى قمرى برابر با ۲ آذر ۱۳۴۶ هجرى شمسى، در قم در محضر روحانى بزرگوار جناب آقاى حاج سير حسين قاضى طباطبايى، ابن عم آيه الله حاج سيد على قاضى تبريزى (رضوان الله عليهما) بودم، فرمودند:

موحوم كفعمى كتابى به نام صفوه الصفات فى شرح دعاء السمات دارد؛ در آن كتاب مى گويد كه: اسماى دوازده امامعليه‌السلام آنچه مكرر است القاء شود باقى مى شود علم حين فسر وجد، و ما اين را دانستيم يعنى چه، از جناب آقا سيد محمد حسين الهى آيه الله استاد الهى برادر علامه آقا سيد محمد حسين طباطبايى صاحب تفسير الميزان، و اين هر دو بزرگوار (روحى لهما الفداء) از استادان اين كم ترين بوده اند) سوال كرديم، آن جناب موحوم آيه الله حاج سيد على قاضى (نام برده) را احضار كرده است و معنى جمله مذكور را از ايشان پرسيدند، آن مرحوم در جواب فرمود كه: با اسماء چهارده معصوم چنين كنند كه مى شود طه علم حين فسر وجدولى آن را بيان نفرمودند(۱) .

۲- بدترين كورى، كورى قلت است!

الهى! رسولت فرموده: شر العمى عمى القلت؛ يعنى بدترين كورى، كورى قلب است.

و چه نيكو فرمود كه: كور چشم سر، از مشاهده خلق محروم است و كور چشم دل از رؤيت حق.

حسن را چشم سر بينا داده اى، چشم دل بينا نيز ده تا خلق بين حق بين شود(۲) !

۳- المؤمن مراه المؤمن!

الهى! سفير كبيرت فرمود:المومن مراه المؤمن. اگر من مومنم تو هم مومنى، چه آخر حشرم گواه است كه: هو الذى لا اله هو، الاملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر.(۳)

۴- شكر سايه خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله

الهى! مرا در سايه خاتمعليه‌السلام داشتى، كه تو را يابم و بندگانت را دريابم؛ شكر اين موهبت چگونه گذارم. بارالها! نا پاك را به سويت بار نيست و با بندگانت كار نيست، دستم را بدار تا در راهت استوار باشم.(۴)

۵- تمثل از سيماى محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله

در مبارك سحر ليله چهار شنبه هفدهم ربيع المولود ۱۴۰۲ هجرى قمرى مطابق بيست و سوم در ماه ۱۳۶۰ هجرى شمسى فرخنده ميلاد خاتم النبياءعليه‌السلام و وصى او صادق آل محمد عليه الصلوه و السلام كه به ترقيم رساله انه الحق - به عنوان يادنامه استاد علامه طباطبايى كه سب شصتم از رحلت آن جناب بود - اشتغال داشتم، ناگهان مثال مباركش با سيماى نورانى كه از سيماهم فى وجوههم من اثر السجودحكايت مى نمود، برايم متمثل شد - فتمثل لنا بشرا سويا - و تفقدى نمود كه با لهجه اى شيرين و دلنشين از طيب طويت و حسن سيرت و سريرتم بشارتم داد تا چند لحظه اى در حضور انورش مشرف بودم، و چون به خود آمدم تعبير رفت كه اين تحفه و هديه انه الحق مرضى خاطر آن متاءله به حق است(۵)

۶- دل اگر خدا شناسى همه در رخ على بين!

مؤمن را رسالت حضرت ختمى مرتبت، ناچار، معترف به عصمت امير المؤمنين علىعليه‌السلام بايد باشد؛ و معترف به عصمت آن جناب را امامت يك يك ائمه اثنى عشر و غيبت تامه صاحب الامرعليه‌السلام ؛ زيرا وصى معصوم، معصوم است، و وصى امام، امام است، و وصى حجه الله، حجه الله است.(۶)

۷- شكر ولايت علىعليه‌السلام

جناب حجه الاسلام و المسلمين ابراهيميان امام جمعه محترم آمل در بيان خاطره اى مى فرمايند:

بنده شبى استاد علامه را در رويا ديم، مسجدى بود و سكويى و جمعيتى و ستونى.

ايشان بر بالاى سكو مشغول سخنرانى بودند. جمعيت روى به ايشان داشتند. من بيچاره بر ستونى تكيه داده، پشت به ايشان كردم. جمعيت همه رفتند، هيچ كس نمانده بود جز ايشان و من. آنگاه روز به ايشان كردم. مرا بر بالا خواند نرد ايشان رفتم. دو دست مبارك به زير گوش من نمادند و اين جمله را بر من قرائت فرمودند:

الحمد لله الذى جعلنا من المتمسكين بولايه مولانا اميرالمؤمنينعليه‌السلام .

و به راستى كه هنوز آن دعاى جانبخش در جانم طنين انداز است و ان شاء الله كه مرا از اين دعاى جان پاك، ثمراتى فراوان خواهد بود.(۷)

۸- مرثيه بر امام حسينعليه‌السلام

در سال تعطيلى نداشتيم. بنده يادم نمى رود كه سال بر ما گذشت و دو روز تعطيل كرديم: (استاد مى گويد) يكى روز عاشورا، يكى روز شهادت حضرت امام مجتبىعليه‌السلام و بقيه روزها را درس خوانديم. ايشان خودشان شايق بودند.(۸)

۹- عظمت حق محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله و خاندانش

الهى! حق محمد و آل محمد بر ما عظيم است؛ اللهم صل على محمد و آل محمد!(۹)

۱۰- ره رها كرده اى از آنى گم!

دعاى عرفه حضرت سيد الشهداءعليه‌السلام ، و دعاى سحر حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام كه در سحرهاى ماه مبارك رمضان مى خوانيد، و مناجات هاى باب الحوائج الى الله امام هفتم موسى بن جعفرعليه‌السلام كه در بلد اين كفعمى نقل شده اند، و مناجات شعبانيه جناب وصى اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام و مناجات خمس عشر حضرت امام سجادعليه‌السلام به خصوص مناجات هاى محبين و عارفين و ذاكرين آن، و همچنين توقيع سريع حضرت بقيه الله و تتمه النبوه امام زمان معدى موعود (عج) كه از ناحيه مقدسه آن جناب به شيخ كبيرايى جعفر محمد بن عثمان بن سعيد - رضوان الله عليه - داده شد كه در هر روز از ايام ماه مبارك رجب دستور خواندن آن صادر گرديده است و صدها كتاب از اين گونه حقايه الهيه كه از وسائط فيض الهى، يعنى ائمه اطهار ماعليه‌السلام به ما رسيده است كه از هيچ عارف و حكيم، لطائف عرفانى در ظريف ترين كسوت الفاظ بدين پايه ديده و شنيده نشده است، بلكه نقش عرفاى اسلام ترويج و احياى اين معارف حقه مروى از اين مقربين و اولياء الله است كه دستور العمل را بايد از اين دهن هاى عصمت فر گرفت، عارف سنائى چه نيكو گفته است:

ره رها كرده اى از آنى گم

عز ندانسته اى از آنى خوار

قائد و سائق صراط الله

به ز قرآن مدان و به ز اخبار

جز به دست و دل محمد نيست

حل و عقد خزينه اسرار

اى لطائف ذوقى و عرفانى، آن نكات سرى كه در ادعيه و اوراد و مناجاتهاى ائمه اطهار ما پيدا مى شود در روايات نمى شود به دست آورد؛ زيرا كه در روايات مخاطب مردم اند و با مردم به فراخور عقل آنها صحبت مى كردند و سخن مى گفتند، اما در مناجاتها و ادعيه در خلوت خانه عشق با جمال مطلق به راز و نياز مى پرداختند كه آنچه گفتنى بود به زبان مى آوردند.

العرف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن كل ما يبعدها؛ يعنى عارف كسى است كه خود را شناخت، پس از هر چه كه او را دور مى كند، آزاد و پاكش گردانيد.(۱۰)

۱۱- قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهرى!

بنده حدود سى سال پيش صحبتى با يك رياضيدان داشتم تا اين كه كلام كشيد به اين شكل هندسى قطاع من از او، به خاطر غرض الهى كه در نظرم داشتم، سؤ ال كردم: عزيز من! از اين شكل چند حكم هندسى مى توان استفاده كرد؟

گفت: شايد هفت تا ده تا حكم.

گفتم: مثلا بيست تا چطور؟

گفت: شايد. ممكن است.

گفتم: دويست تا چطور؟ به من نگاه مى كرد كه آيا دويست حكم هندسى مى توان از آن استنباط كرد و توقف كرد.

گفتم: دويست هزار چطور؟ خيال مى كرد كه من سر مطايبه و شوخى دارم و به مجاز حرف مى زنم. بعد به او گفتم: آقا! اين خواجه نصير الدين طوسى كتابى دارد به نام كشف القباع عن اسرار شكل القطاع.

و جناب خواجه از اين شكل، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار حكم هندسى استنباط كرده؛ يعنى قريب نيم ميليون.

بعد به او گفتم: اين خواجه نصير طوسى كه راجع به يك شكل هندسى، يك كتاب نوشته و قريب پانصد هزار حكم از آن استنباط كرده، شما آن كتاب و خود خواجه را مى شناسى؟

گفت: نخير.

بعد راجع شخصيت خواجه صحبت كرديم و به او گفتيم: اين خواجه وقتى كه در بغداد حالش دگرگون شد و ديد دارد از اين نشانه به جوار الهى ارتحال مى كند، وصيت كرد:

مرا از كنار امام هفتم، باب الحوائج الى الله، از اين معقل و پناهگاه بيرون نبريد و در عيبه به خاك بسپارند و روى قبر در پيشگاه امام هفتم؛ مثلا نوشته نشود، آيت الله علامه اين امام است، حجه الله. قرآن ناطق و امام ملك و ملكوت است. روى قبر من بنويسيد: و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد.

و اين عالمى است صاحب اين همه كتاب در حكمت، فلسفه، عرفان، رياضيات، فقه و اصول، علوم غريبه، معمارى و مهندسى و بنا كننده رصد خانه مراغه و صاحب زيج ايلخانى و بالاخره خواجه نصير الدين طوسى و استاد بشر و استاد كل فى الكل. اما در پيشگاه امام هفتم اين طور وصيت مى كند كه روى قبرش بنويسند.(۱۱)

۱۲- دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند!

در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى كه در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف و تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم؛ در رؤياى مبارك سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل كردم و به زيادت جمال دل آراى ولى الله اعظم، ثامن الحجج، على بن موسى الرضا - عليه و على آبائه و ابنائه آلاف التحيه و الثناء - نائل شدم.

در آن ليله مباركه قبل از آن كه به حضور باهر النور امامعليه‌السلام مشرف شوم، مرا به مسجدى بردند كه در آن مزار حبيبى از احباء الله بود و! من فرمودند: در كنار اين تربى دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه بر آورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى كه به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم.

سپس به پيشگاه والاى امام هشتم، سلطان دين رضا - روحى لتربه الفداء، و خاك درش تاج سرم - رسيدم و عرض ادب نمودم، بدون آيين كه سخنى بگويم، امام كه آگاه به سر من بود و اشتياق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصيل آب حيات علم مى دانست فرمود: نزديك بيا!

نزديك رفتم و چشم به روى امام گشودم، دردم با دهانش آب دهانش را جمع كرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود كه: بنوش، امام خم شد و من زيانم را در آوردم و با تمام حرص و رلع كه خواستم لب هاى امام را بخودم، از كوثر دهانش آن آب حيات را بوسيدم و در عمان حال به قلبم خطور كرد كه اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم كه هزار در علم و از هر درس هزار در ديگرى به دوى من گشوده شد.

پس از آن امامعليه‌السلام طى الارض را عملا به من بنمود، كه از آن خواب نوشين شيرين كه از هزاران سال بيدارى من بهتر بود به در آمدم، به آن نويد سحرگاهى اميدوارم كه روزى به گفتار حافظ شيرين سخن به ترنم آيم كه:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

چه مبارك سحرى بودوچه فرخنده شبى

آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند(۱۲)

۱۳- زهى مراتب خوابى كه به ز بيدارى است!

اينجانب بنابر فرموده شيخ الرئيس كه فرمود: از عوامل ضعف بينايى چشم، خوابيدن با شكم سير است و لازم است بين غذاى شب و خوابيدن فاصله انداخت.، هميشه مقيد بودم شام را سر شب صرف كنم تا فاصله مورد نظر شيخ را مراعات كرده باشم كه مبادا خداى نكرده چشمم كه يكى از مهم ترين سرمايه هاى كسب دانش و پيمودن راه كمال است ضرر ببيند و اين امر سبب شود كه از تحصيل علم و كمال باز بمانم (يا در شب حتى الامكان از خوردن غذا خوددارى كنم.)

ولى با اين همه شبى از شب ها (در شب چهار شنبه ۲۹ جمادى الاول ۱۴۰۵ قمرى برابر با اول اسفند ۱۳۶۳) شامم به تاءخير افتاد و متاءسفانه بعد از شام خواب شديدى بر من عارض شد.

براى اينكه فرموده شيخ را عمل كرده باشم، بلند شدم و شروع كردم به قدم زدن و تا دوازده نصف شب بيدار بودم، ولى بر اثر شدت حالت خواب نتوانستم از خوابيدن خوددارى كنم، لذا خوابيدم.

خواب شيرين بود و رؤياى شيرين تر كه به زيادت حضرت ثامن الحجج، على بن موسى الرضاعليه‌السلام تشرف حاصل كردم. در ابتدا به اشاره تفهيم فرمودند كه: چرا كمتر خودت را به ما نشان مى دهى و پس از آن به عبارت صريح به من فرمودند، اين قدر خودت را زحمت مده، ما چشم تو را تا آخر عمر ضمانت مى كنيم..

الحمد لله كه از اين بشارت آن ولى الله اعظم كه به لقب ضامن هم شناخته شده است، برايم، يقين حاصل است كه هر او كريمه من تا آخرين دقايق عمرم بينا خواهند بود، چون ضامنشان معتبر است، چنانكه مشمول الطاف ديگر آن حضرت نيز بوديم و هستيم.

و آن حضرت فرمود: چرا كمتر خودت را به ما نشان مى دهى؟

شايد علتش اين بود كه در آن اوان، بر اثر تراكم اشتغال درس و بحث و تصنيف و تصحيح، مدتى به زيارت حضرت بى بى ستى فاطمه معصومهعليه‌السلام خواهر آن جناب توفيق نيافتم و تشرف حاصل نكردم. شگفت اين كه در آن شب اصلا انديشه آن جناب در خاطرم نبود.(۱۳)

۱۴- عظمت شخصيت علامه حسن زاده

علامه كبير و مفسر قرآن حضرت آيه الله طباطبايى قدس سده در وصف اين شاگرد فرهيخته و ممتازش مى فرمايند: شخصيت آقاى حسن زاده را جز امام زمانعليه‌السلام كسى بدان پى نبرده است.(۱۴)

۱۵- سر تواضع

تواضع و فروتنى از سجاياى برگزيده مردان خداست و اصولا تا تواضع و فروتنى نباشد، انسان شايسته رسيدن به هيچ مقام معنوى نخواهد بود؛ چرا كه عزت و رفعت مقام انسان به دست خداست و اين فرموده نورانى معصوم است كه: من تواضع لله رفعه؛ آنكه به خاطر خداوند نسبت به بندگان خدا متواضع باشد تا خداوند مقامى رفيع به او اعطا خواهر كرد.

۱۶- رؤياى صادقه

هر كسى در مدت زندگى خود خواب هايى مى بيند، اين كمترين وقتى در عالم خواب لوحى زرين را از دستى سيمين گرفت كه در آن به زيباترين خط درخشنده و فروزان با آب طلا نوشته بود: يا حسن خذ الكتاب بقوه. و نيز وقتى در عالم خواب مرحوم استاد آيت الله حاج شيخ محمد تقى آملى در ضمن هدايا و تحفى به من فرمود: التوحيد ان تنسى غير الله. و نيز وقتى ديگر در عالم خواب مرحوم استاد علامه جامع علوم معقول و منقول آقا شيخ محمد حسين معروف به فاضل تونى به من فرمود: قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله علم الحكمه متن المعارف با معرفه الحكمه متن المعارف كه اين شك در بيدارى برايم پيش آمد و از اين گونه خواب ها در القاى آيات و روايات برزخى برايم پيش آمد كه جداگانه در دفتر خاطرم ضبط كرده ام و لكن هيچ يك مانند اين دو واقعه در عالم خواب برايم شگفت نبود، يكى اين كه شبى در خواب ديدم كه كتابى خطى به اسمى خاص داراى جلدى چنين و چنان و آسيبى بدو رسيده ووو كه فرداى آن شب آن كتاب را كتاب فروشى سيار برايم آورده كه به حقيقت اوصاف كتاب در خواب و بيدارى يكى بود تفصيل آن را در دفتر ياد شده نگاشته ام.

و ديگر اين كه وقتى جلد اول تكلمه منهاج البراعه تمام شده بود شرح خطبه ۲۳۶ آن به اتمام رسيد كه آخر آن اين است: حوطوا قواصى الاسلام و كتاب براى چاپ حاضر شده بود، يكى از آشنايان كه مريض شده بود برايم نامه نوشت كه هم من مريضم از من عيادتى بفرماييد و هم خوابى اين چنين شما را ديده ام. به عيادتش رفتم رو كرد به من و گفت: آقا من شما را در خواب ديدم كه با هم سفر مرديم او تونلى در آمديم كه در كنار آن تونل سبزه و مرغزار و نزهتگاه خيلى زيبايى بود و شما در آن جا رفتيد و نشستيد و مشغول نوشتن شديد و من به دست سما نگاه مى كردم كه داريد چه مى نويسيد. اين عبارت به چشم خورد: حوطوا.(۱۵)

۱۷- واقعه بعد از نماز صبح جمعه

بعد از نماز صبح جمعه ۱۵ ج ۲ سنه ۱۳۸۹ هجرى قمرى. شهريور ۱۳۴۸ هجرى شمسى، در حال توجه نشسته بودم، پس از برها اى بدنم به ارتعاش ‍ آمد ولى خفيف بود، بعد از چند لحظه اى شنيدم شخصى با زبان بسيار شيوا و شيرين اين آيه كريمه را قرائت مى كند: ان الله و ملائكه يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما. ولى من آن شخص را نمى ديدم، و من هم از شنيدن آن آيه صلوات مى فرستادم. در آن حال يكى به من گفت: بگو يا رسول الله، و من پى در پى مى گفتم با رسول الله. و پس از آن با جمعى از مخلوقى خاص محشور شدم كه تلاوت آيه فوق براى اين جهت بود كه روز جمعه بود، و ذكر صلوات در اين روز بسيار تاءكيد شده است.(۱۶)

۱۸- واقعه شنيدن اذان

در بعد از ظهر جمعه هشتم ذوالحجه ۱۳۸۷ هجرى قمرى. كه روز ترويه بود، در حالتى بودم كه ديدم صداى اذان به گوشم مى آيد و تنم مى لرزد، و مؤذن در پهلوى راست من ايستاده است، ولكن من به كلى چشم به سوى او نگشودم و جمال مباركش را به نحو كامل زيادت نكردم، فقط شيخ حضرتش گاه گاهى جلوه مى كرد و پنهان مى شد؛ از يكى ديگر كه شخص او را ديدم ولى او را نشناختم، پرسيدم اين مؤ ذن كيست كه بدين شيوايى و دلربايى اذان مى گويد؟ گفت: اين جناب پيغمبر خاتم محمد بن عبداللهصلى‌الله‌عليه‌وآله است، از شنيدن اين بشارت چنان گريه بر من مستولى شده است كه از آن حال باز آمده ام.(۱۷)