فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى0%

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

نویسنده: عباس عزيزى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 21949
دانلود: 4459

توضیحات:

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21949 / دانلود: 4459
اندازه اندازه اندازه
فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

نویسنده:
فارسی

فضل هشتم: امام ششم، سيماى امام جعفر بن محمد صادق آل محمدعليه‌السلام

بخش اول: فضايل امام جعفر صادقعليه‌السلام  

۶۶۶- بحر مواج ازلى و عروه الوثقاى حقيقى

شيخ عارف محيى الدين عربى در المناقب، مى گويد:

صلوات خدا و ملايك و حمله عرش و جميع خلقش در زمين و آسمان، بر استاد عالم و سند وجود، مرتقاى معارج و منتهاى صعود، بحر مواج ازلى و سراج وهاج ابدى، ناقد خزاين معرف و علوم، عقول و نهايت فهوم، عالم اسما و دليل طرق آسمان، وجود جامع حقيقى و عروه وثقاى وثيقى، برزخ و برازخ و جامع اضداد، نود هدايت ارشاد خدا و مستمع قرآن از قايلش، كاشف اسرار مسايلش، مطلع شمس ابد، جعفر بن محمد، عليه صلوات الله الملك الاحد.(۷۶۹)

۶۶۷- كوچكى اساطير عرفان در برابر اهل البيتعليه‌السلام

قاضى عبدالرحمن، در مبحث امامت كتاب المواقف مى گويد: هشتم اختصاص او (علىعليه‌السلام ) به همسرى چون فاطمه و فرزندانى چون حسن و حسين، كه سيد اهل بهشتند و سپس فرزندان آنان، كه همه مردم در فضل و برترى شان بر عالمين اتفاق دارند؛ به طورى كه ابو يزيد، سقاى خانه جعفر صادقعليه‌السلام بود و معروف كرخى، دربان خانه على بن موسى الرضاعليه‌السلام ،(۷۷۰)

۶۶۸- علت لقب صادق

ابن خلكان در وفيات الاعيان، معروف به تاريخ اين خلكان مى گويد:

ابو عبدالله، جعفر صادق، فرزند محمد باقرعليه‌السلام ، يكى از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه است. او از سادات اهل بيت و به جهت صدقش ‍ در گفتار ملقب به صادق مى باشد، فضل او مشهورتر از آن است كه ذكر شود، و او را از نظريه هايى است در علم كيميا و زجر و فال، كه شاگردش ابو موسى، جابر بن حيان، آنها را در كتابى هزار ورقه متضمن بر رسايل جعفر صادقعليه‌السلام گرد آورده است كه جمعا پانصد رساله مى باشد.(۷۷۱)

۶۶۹- صادق آل محمد

امام جعفرعليه‌السلام ، گر چه در گفتارش قادق و راستگو بود، ليكن علت ملقب شدن ايشان به قادق چيزى ديگر بوده است. مروى از امامان ما، و مسلم در نزد اماميه انى است كه: پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله ، ايشان را صادق ناميده تا از جعفر كذاب كه امامت را به دروغ مدعى شد، تميز داده شود.(۷۷۲)

۶۷۰- نور امام صادقعليه‌السلام

امام صادقعليه‌السلام فرمود: نورنا من نور ربنا كشعاع الشمس من الشمس يعنى نور ما از نور پروردگار مان است، مثل پرتو خورشيد او خورشيد.(۷۷۳)

۶۷۱- وجه تسميه صادق آل محمد

بعد از رحلت حضرت امام حسن عسكرىعليه‌السلام ، برادر آن حضرت، موسوم به جعفر كذاب ادعاى امامت كرد و او را كذاب گفتند در مقابل امام جعفر صادقعليه‌السلام ، چنانكه ابوخالد كابلى از حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام اسماء ائمه را پرسيد، به نام حضرت صادقعليه‌السلام رسيد عرض كرد: همه شما صادقيد، چرا او را صادق گويند؟

فرمود: چون پنجمى از اولاد او نيز جعفر ناميده مى شود و دروغ مى گويد در ادعاى امامت.

حضرت امام على نقىعليه‌السلام در باره او فرمود بود: حذر كنيد از پسر من جعفر، كه به منزله پسر نوح است! انه ليس من اهلك، انه عمل غير صالح.

و با برادرش امام حسينعليه‌السلام حسد مى ورزيد، چنانكه حضرتعليه‌السلام فرمود: مثل او با من، مثل هابيل و قابيل است.(۷۷۴)

۶۷۲- زيارت عرش

يكى از فوائد گفتار مرحوم استادم علامه ذوالفنون شعرانى اين كه:

بعضى از متكلمين روح را جسم لطيف گرفته اند و به نهايت سخيف است. نظر به اينكه ظاهر اخبار نسبت عروج و نزول و حركت به او داده اند، و اين كه حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: روح ما شبهاى جمعه به زيارت عرش مى رود به جهت دانستن اشياء، صريح در تجرد است. زيرا كه اگر جسم بوده و جدا بوده و جدا شود جسم بى روح مى ماند.(۷۷۵)

بخش دوم: خداشناسى 

۶۷۳- رد خداى ساختگى

از امام صادقعليه‌السلام آمده است: هر چيزى كه شما در ذهن خود بپروريد، اگر چه خيلى دقيق باشد، باز مخلوق و ساخته ذهن شماست و به سوى خودتان باز گشت دارد و همانند خودتان است، شايد مورچگان كوچك هم گمان كنند كه خداوند دو شاخك دارد؛ زيرا براى مورچه شاخك كمال است و نداشتن شاخك را عيب مى داند و همچنين است حال عقلايى كه خداوند متعال را وصف مى كنند و آنها نيز خداوند را يا خود مقايسه مى كنند.(۷۷۶)

۶۷۴- اسم مكنون الهى

كلينى در كافى از امام صادقعليه‌السلام ، روايت مى كند: خداوند تبارك و تعالى اسمايى را خلق كرده است كه با حروف به صدا در نمى آيند، و اسمايى را به صورت لفظ آفريده است كه به زبان نمى آيند. اسمايى به صورت شخص هستند كه متجسد نيستند و اسمايى را با تشبيه آفريده است كه موصوف نشوند و اسمايى را با رنگ كه رنگ شده نيستند و قطر و حد ندارند و از حواس محجوبند و بدون پرده پوشيده اند. آنها را يك كلمه نامه كه داراى چهار جزء است قرار داده است كه با هم هستند و از هم جلو و عقب نبوده، هيچ كدام از هم جلو نيستند. سه نام از آنها را براى نياز مردم آشكار ساخت، و يكى را در پرده نگاه داشت كه آن اسم مكنون و مخزون اوست.(۷۷۷)

۶۷۵- ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست!

مرحوم كلينى از ابو عبدالله، امام صادقعليه‌السلام نقل مى كند: اسم خدا: غير اوست و هر چيزى كه بر آن اسم شى ء نهاده شود، مخلوق است جز خداوند - تا آن جا كه مى فرمايد - هر كس گمان كند كه خدا را نى توان با حجاب و صورت يا مثالى شناخت، مشرك است. زيرا حجاب و صورت و مثال خداوند، غير اويند. در حالى كه او احد و موحد است؛ پس آن كس كه گمان مى كند، او را مى توان با جز خودش شناخت، چگونه مى توان او را يگانه دانسته، اهل توحيد باشد؛ بلكه كسى خدا را تواند شناخت كه، خدا را با خودش بشناسد. پس كسى كه خدا را با خدا نشناسد او را نشناسد او را نشناخته، بلكه غير او را شناخته است. چه، ميان خالق و مخلوق چيزى حايل نيست.(۷۷۸)

در توحيد صدوق از منصور بن حازم روايت است: به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم: من با قومى مناظره و بحثى داشته، به آنها گفتن: خداوند متعال بزرگ تر و والاتر از آن است كه با خلقش شناخته شود، بلكه بندگان، با او شناخته مى شوند

حضرت فرمود: خدايت رحمت كند!(۷۷۹)

۶۷۶- نورانيت خدا

از هشام بن سالم روايت شده است كه: نزد امام صادقعليه‌السلام رفتم، به من فرمود: آيا مى توانى خدا را وصف كنى؟

گفتم: آرى!

فرمود: وصف كن!

گفتم: او شنوا و بيناست.

فرمود: اين صفتى است كه مخلوقات نيز در آن شريكند.

گفتم: چگونه او را وصف كنم؟

فرمود: او نور بدون ظلمت و حيات بدون مرگ و علم بدون جهل و حق بدون باطل است.

پس از نزد آن حضرت بيرون آمدم در حالى كه داناترين مردم به توحيد بودم.(۷۸۰)

۶۷۷- دليل يگانگى خدا

مرحوم صدوق در باب رد ثنويه و زنادقه، از كتاب توحيد از هشام بن حكم نقل مى كند(۷۸۱) كه از امام صادقعليه‌السلام پرسيده است: دليل يگانگى خدا چيست؟

امامعليه‌السلام در جواب مى فرمايد: اتصال تدبير و كمال صنف و آفرينش؛ همچنانكه خداوند متعال فرموده است: لو كان فيهما الهه الا الله لفسدتا(۷۸۲) چون موحد به اين مقام برسد، تسلط خدا را بر ماسوايش ‍ در مى يابد و مى بيند كه، ما من دابه الا هو آخذ بناصيتها(۷۸۳) ، و مى گويد: لمن الملك اليوم لله الواحد القهار(۷۸۴) ، و به سر سخن اميرالمؤمنينعليه‌السلام مى رسد كه فرمود: خدا با هر چيزى است؛ اما نه آن كه با آن قرين باشد و مغاير با همه چيز است؛ اما نه آن كه از آن بيگانه و جدا باشد.(۷۸۵)

۶۷۸- فضل معرفت

بنگر به سخن امام صادقعليه‌السلام ، كه ثقه الاسلام كلينى در كافى به اسنادش از جميل بن دراج نقل كرده است و كه آن حضرت فرمود:

اگر مى دانستند كه در معرفت خدا چه فضلى است، چشمان خود را به متاع و نعمتهاى دنيا، كه دشمنان شان از آن بهره مند هستند نمى دوختند، و تمام دنياى آنان از آنچه پاى بر آن مى گذارند تير ايشان پست تر مى نمود و از نعمت معرفت خداوند بهره مند مى گشتند و لذات آنرا مى چشيدند؛ چون لذت آن كس كه با اوليا خدا، در باغ هاى بهشت به سر مى برد. معرفت خدا انيس هر وحشتى و رفيق هر تنهايى و نور هر تاريكى و توان هر ضعفى و شفاى هر دردى است.

پيش از شما مردمى بودند كه كشته مى شدند و سوزانده مى گشتند و با اره بريده مى شدند، زمين با همه وسعتش بر آنان تنگ گشته بود؛ ولى از عقيده خود بر نمى گشتند. بدون اين كه مقابل هاى كنند و در برابر آن اذيتى به گروه مقابل برسانند؛ جز آنكه از آنان مى خواستند، كه به خدا ايمان آورند. پس، از خدا درجات آنان را براى خود مساءلت كنيد و بر مصيبتهاى روزگار صبر نماييد.(۷۸۶)

۶۷۹- ما با توايم و با تو نه ايم، اينست بوالعجب!

در باب نود و پنجم مصباح الشريعه روايت شده است كه:

امام صادقعليه‌السلام فرمود: عارف، شخص او با خلق، و قلب او با خدا است.

سعدى در افاده اين معنى چه نيكو سروده است:

هرگز وجود حاضر و غائب شنيده اى

من در بيان جمع و دلم ديگر است!

ابناى روزگار به صحرا روند

صحرا و باغ زنده دلان كوى دلبر است(۷۸۷)

۶۸۰- تخم مرغ، استدلال مبرهن!

از بيان مبارك امام جعفر صادقعليه‌السلام است كه: تخم مرغى را در دست گرفت و جواب عبدالله ديصانى را كه به حضرتش عرضه داشت: دلنى على معبودك تقرير مى فرمود؛ و خبر در اوايل كتاب توحيد اصول كافى، جناب ثقه الاسلام كلينى - رضوان الله عليه - منقول است.(۷۸۸) يعنى اين (تخم مرغ) قلعه اى است و زير پوست نازك، طلاى مايع (زرده تخم مرغ) و نقره آب شده (سفيده تخم مرغ) ، به طلاى روان با نقرها آب شده مى آميزد و نه نقره آب شده با طلاى روان. پس اين تخم مرغ به حال خود است، نه مصلحى از آن خارج شده است تا از اصلاح آن خبر دهد، و نه مفسدى در آن داخل شده است تا از فساد آن آگاهى دهد. كس نداند كه براى نر آفريده شده است يا براى ماده شكافته مى شود و مرغابى بسان طاووسان رنگارنگ از آن به در مى آيند.(۷۸۹)

۶۸۱- شنوايى و بينايى خدا

كلينى در كافى به اسنادش از امام صادقعليه‌السلام در پاسخ آن حضرت از پرسشهاى زنديق روايت كرد تا آنجا كه فرمود: پرسشگر پرسيد: آيا مى گويى خداى تعالى سميع و بصير است؟

حضرت فرمود: او سميع بصير است، بدون عضو مى شنود، و بدون آلت مى بيند، بلكه به خود مى شنود، و به خود مى بيند، معناى اين سخن كه وى سميع است و به خود مى شنود و به خود مى بيند خود از آن تعبيرى داشته باشم؛ زيرا من مورد سوال بودم، و در اين تعبير خواستم به تو بفهمانم؛ زيرا تو پرسشگر بودى، پس گويم: او به تمام وجودش سميع است، نه اين كه كل وى جزيى دارد، بلكه خواستن به تو بفهمانم و تعبير از خودم مى باشد، مرجع اين تعبيرات من چيزى جز اين نيست كه سميع و بصير و عالم و خبير مى باشد، بدون اين كه در ذات وى تكثر راه پيدا كند و يا دو معناى اين صفات تكثر باشد.(۷۹۰)

۶۸۲- آفرينش خداوند

امام صادقعليه‌السلام فرموده است: حق تعالى مرا از ذات آفريده است و حال اين كه من از او جدا نيستن؛ زيرا كه نور خورشيد از او جدا نيست.

سپس مرا به من (به جدول وجودى من) ندا فرمود و از من (از جدال وجودى من) خطاب كرد و پس گفت: من از تو كيستم؟ و تو از من كيستى؟

پس به لطافتم (به لطيفه روحانيم) جواب داده ام كه: توكل من و اصل منى. از تو ظاهر شده ام و در من اشراق كرده اى. من كلمه ازلى تو و فطرت ذاتى توام. نهان من قديم و عيان من محدث است.

كسى مرا شناخت تو را وصف مى كند. كسى به من پيوست عزت تو مرا وصف مى كند. و يا اين كه وصف مى كند مرا عزت تو را (يعنى عزت تو را در من وصف مى كند) تو غير من نيستى (بينونت از من ندارى) تا دو عدد (دو واحد كم عددى) بوده است. و مرا از چيزى (غير فيض وجودت) خلق نكرده اى تا بازگشت من به سوى جز تو بوده باشد. پيش از اين (پيش از محدث بودنم) بسته بودم و حقا در ذات تو بوده ام، پس مرا رها كرده اى و (از خود) جدا نكردهاى، پس تو از منى بدون تبعيض، و من از توام بدون تحول و برگشتگى. تو از من پنهان و من از تو گويايم، پس تو به من ستوده مى شوى. و من بعض و تو كلى، و من با شمايم مى شنوم و مى بينم.(۷۹۱)

۶۸۳- كلامى در نهايت تطهير

در تفسير وسقاهم ربهم شرابا طهورا(۷۹۲) دارد، كلامى معجز نظام از سلاله نبوت، صادق آل محمد (صلوات الله عليهم اجمعين، مرورى است كه مسحه اى از علم الهى و قبسى از نور مشكوه رسالت و نفحه اى از شميم رياض امامت است تا آن را امين الاسلام طبرسى در تفسير شريف مجمع البيان در بيان كريمه ياد شده بدين صورت روايت كرده است:

اى يطهر هم عن كل شى ء سوى الله اذ لا طاهر من يدنس بشى ء من الاكوان الا الله، رووه عن جعفر بن محمدعليه‌السلام .

من در امت خاتم از عرب و عجم، كلامى بدين پايه كه از صادق آل محمد در غايت قصواى طهارت انسانى روايت شده است از هيچ عارفى نه ديده ام و نه شنيده ام:

آن كس كه زكوى آشنايى است

داند كه متاع ما كجايى است(۷۹۳)

۶۸۴- عظمت گناه در برابر عظمت خدا

امام صادقعليه‌السلام فرمود: نگاه به گناه نكنيد كه كوچك است، ببينيد گناه چه كسى را مى كنيد.(۷۹۴)

بخش سوم: اوج خشيت و عرفان در عبادت امام صادقعليه‌السلام  

۶۸۵- اوج خشيت امام صادقعليه‌السلام

در خصال صدوق است كه مالك بن انس، فقيه مدينه مى گويد:

نزد صادق، جعفر بن محمدعليه‌السلام مى رفتم وايشان برايم بالشى مى گذاشت و برايم ارزشى قايل بود و مى فرمود: اى مالك! من تو را دوست دارم.

من نيز از اين موضوع خوشحال بودم و خداى را شكر مى گردم. آن بزرگوار همواره از سه حالت خارج نبود، يا روزه بود، يا در حال قيام (به عبادت) و يا در حال ذكر خداوند. او از عظيم ترين عابدان و بزرگ ترين زاهدان بود؛ كسانى كه در مقابل خداوند عز و جل در حالتى از خشيت به سر مى برند.

حديثى بسيار و همنشينى باغ او خوب و فوايدش فراوان بود. وقتى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله حديثى نقل مى كرد و مى فرمود: قال رسول الله، چهره اش ‍ به كبودى و زردى مى گراييد و دگرگون مى گشت؛ به طورى كه دوست و آشنا نمى توانست او را بشناسد، سالى همراه ايشان به حج مشرف شدم، چون زمان احرام فرا رسيد، هر چه مى خواست لبيك بگويد، صدايى از گلويش خارج نمى شد و چيزى نمانده بود كه خود را از مركبش به زمين افكند!

به ايشان عرض كردم: اى پسر رسول خدا! بگو! چاره اى نيست؛ بايد بگويى!

ايشان فرمود: اى پسر ابو عامر! چگونه جسارت كنم و بگويم: لبيك اللهم لبيك؟! در حالى كه مى ترسم خداوند عز و جل جوابم دهد: لا لبيك و لا سعديك!

و نيز همو گويد: انسانى كه از امام جعفر صادقعليه‌السلام از نظر فضل و علم و عبادت و ورع، برتر باشد، هيچ چشمى نديده و هيچ نديده و هيچ گوشى نشنيده و تصورش بر قلب هيچ كسى خطور نكرده است.

و او در بسيارى از مواضع، مدعى آن است كه از امام صادقعليه‌السلام حديث شنيده است و چه بسيار است كه مى گويد: حدثنى الثقه، و مرادش ‍ امام صادقعليه‌السلام است.(۷۹۵)

۶۸۶- قضاى نماز چهل ساله

شنيدم كه اعلم و مقتداى عالم، آن به ظاهر و باطن موافق، امام جعفر صادقعليه‌السلام با چندان علم يك روز قضا نكرد، اما نماز چهل ساله را قضا كرد. سراج امت بود خود را مى سوخت و از براى خلق مى افروخت. شك نيست كه درين دار اوست كه همه را داروست.(۷۹۶)

۶۸۷- بى هوش شدن امام صادقعليه‌السلام

عارف ربانى، عبدالرزاق قاسانى در تاءويلاتش گفته است: امام صادقعليه‌السلام در نماز بود كه ناگهان بى قوش بر زمين افتاد. علت آنرا از حضرت پرسيدند.

فرمودن پيوسته مى گويد: فاضل ميبدى در شرح ديوان، از شيخ سهروردى نقل كرده است:زبان امامعليه‌السلام در اين وقت، مانند درخت موسى شده بود كه گفت: انى انا الله.(۷۹۷)

۶۸۸- حالت دوست خدا

شيخ صدوق در امالى از مفضل نقل مى كند كه گفت: از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه فرمود: از جمله سخنان خداوند با موسىعليه‌السلام اين بود كه خطاب به او فرمود: اى پسر عمران! دروغ گوست كسى كه بگويد: مرا دوست دارد، ولى چون شب فرا رسد، در خواب باشد. آيا محب، مايل نيست كه با محبوبش خلوت كند؟! اى پسر عمران! من دوستانم را مى شناسم، وقتى كه شب فرا رسد، ديده آن از قلبشان متحول شود و عقوبتم برابر چشمان شان مجسم گردد. از روى مشاهده مرا خطاب نمايند. و از روى حضور با من تكلم كنند. اى پسر عمران! از قلبت مرا خشوع ده و از بدنت خضوع و از چشمت، در ظلمات شب اشك! مرا بخوان كه قريب و مجيبم خواهى يافت!(۷۹۸)

۶۸۹- القلب حرم الله

صادق آل محمد (صلوات الله عليهم اجمعين) فرمودند: القلب حرم الله، فلا تسكن فى حرم الله غير الله؛ قلب حرم الهى است، پس در حرم خدا، غير خدا را سكنى ندهيد.(۷۹۹)

۶۹۰- حقيقت زهد

ثقه الاسلام كلينى از امام صادقعليه‌السلام روايت كند: بندگان خدا سه گونه اند: عده اى از ترس، عبادت كنند، و اين عبادت غلامان است. عده اى براى ثواب، كه اين عبادت اجيران است. و گروه ديگر، خداوند عز و جل را براى خودش عبادت كنند، كه اين عبادت آزادگان، و بهترين عبادتهاست.(۸۰۰)

در تحف العقول نيز از امام حسينعليه‌السلام نقل است كه فرمود:

گروهى خداى را براى شكر، عبادت كنند، اين عبادت آزادگان است و بهترين عبادتها. اين حديث به عينه، منقول است از نهج البلاغه امام علىعليه‌السلام .(۸۰۱) (۸۰۲)

حقيقت زهد آن است كه از دنيا و آخرت هر دو روگردان باشى. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: دنيا بر اهل آخرت حرام است و آخرت بر اهل دنيا، و هر دو بر اهل خدا.(۸۰۳)

۶۹۱- ريختن عرق در طلب معيشت

ابوعمرو شيبانى گويد: امام صادقعليه‌السلام را ديدم در مكه بيلى در دست داشت و جامع اى درشت در بر. در باغى كه از آن حضرتش بود به كار بود و عرق از پشت وى مى چكيد، گفتم: فداى تو گردم! بيل به من ده تا كفايتت كنم.

گفت: دوست دارم كه مرد در طلب معيشت به گرماى خورشيد رنج بيند.(۸۰۴) (۸۰۵)

۶۹۲- خوشا آنانكه دائم در نمازند!

خوشا آنان كه الله يارشان بى

به حمد و قل هو الله كارشان بى

خوشا آنان كه دايم در نمازند

بهشت جاودان بازارشان بى(۸۰۶)

قرآن كه مؤمنين را مى ستايد، مى فرمايد: الذين هم على صلاتهم دائمون مؤمن آن كسى است كه دايم در نماز باشد.

از امام صادقعليه‌السلام سوال كردند كه: چگونه آدمى مى تواند دايم در نماز باشد؟ آدمى كسب و كار زندگى و خواب دارد، يعنى چه كه آدم دايما در نماز باشد؟

امام در جواب فرمودند: مراد اين است كسانى كه در همه حال به ياد او هستند، به ياد خداوند هستند و پيوسته وقف حق هستند، حتى غذا كه مى خورند عندالله، ينده اند، بيدارند و متوجه اند، اينها دايم در نمازند.

۶۹۳- ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج!

فرمايش امام صادقعليه‌السلام را به خاطر بياوريد كه فرمود: ما اكثر الضجيج و العجيج و اقل الحجيج

ضجيج كسى است كه به تلبيه گفتن ناله و زارى كند. و عجيج آن كه به تلبيه گفتن بانگ و فرياد بر آورد.

امام فرمود: ناله و زارى كننده و بانگ و فرياد برآرنده تلبيه چه بسيارند و حاجى چه كم؟!

 (ابا محمد) از امام صادقعليه‌السلام مى پرسد: فضل ما بر مخالف ما چيست كه سوگند به خدا، مرد را (مخالف را) مى بينم دل آسوده تر و مال دارتر و خوش زندگى تر و نيكو حال تر و به بهشت آزمندتر است؟

امامعليه‌السلام در پاسخ خاموشى گزيد تا به سرزمين ارطح رسيديم، مردم را ديدم كه ناله و زارى شان به سوى خدا بلند است، امام به من فرمود: اى ابا محمد! آيا مى شنوى، آنچه را من مى شنوم؟

گفتم: ضجه مردم را به سوى خداوند مى شنوم.

امام فرمود: ناله و زارى كننده و بانگ و فرياد بر آورنده به تلبيه چه بسيارند و حاج چه كم: سوگند به آن كسى كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله را به پيغمبرى برانگيخت و روح او را به سوى بهشت شتافتن فرمود: خداوند نمى پذيرد مگر فقط از تو و از ياران تو.

پس گفت: امامعليه‌السلام دست به رويم ماليد، و نگاه كردم؛ ديدم بيشتر مردم خوك و درازگوش و بوزينه اند، مگر مردى پس از مردى.(۸۰۷)

۶۹۴- بيان احكام حج

جناب كلينى - قدس سره - در كافى از حضرت امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: چون روز هشتم ذى الحجه - ان شاء الله - فرا رسيد، غسل كن و دو جامه احرامت را بپوش و با پاى برهنه و با سكينه و وقار داخل مسجد الحرام مى شوى، و در مقام ابراهيمعليه‌السلام يا در حجر اسماعيلعليه‌السلام دو ركعت نماز مى خوانى، سپس مى نشينى تا زوال شمس نماز واجب (ظهر، يا ظهر و عصر) را مى خوانى، و پس از اداى نماز واجب احرام حج مى بندى (نيت احرام مى كنى و محرم مى شوى) به همان نحو كه احرام عمره مى بستى، بعد با سكينه و وقار مى روى...(۸۰۸)

بخش چهارم: ذكر و دعا

۶۹۵- به دعا متمسك شويد!

صادق آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

عليكم بالدعاء فانكم لا تقربون بمثله؛

به دعاء تمسك جوييد كه به هيچ چيز همانند دعاء به خداوند نزديك نمى شويد.(۸۰۹)

۶۹۶- دعاى غريق

عبدالله سنان گفت: امام صادقعليه‌السلام فرمود: به زودى شبهه اى به شما مى رسد، پس بدون علمى؛ يعنى پرچم و نشانه اى راهنمايى كند و بدون پيشوايى هدايت نمايد مى مانيد، از آن شبهه رهايى نمى يابد مگر كسى كه دعاى غريق بخواند.

گفتم: دعاى غريق چگونه است؟

فرمود: مى گويى: يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب! ثبت قلبى على دينك

من گفتم: يا مقلب القلوب و الابصار.

امام فرمود: البته خداى عز و جل مقلب القلوب و الابصار است و لكن چنانكه مى گويم بگو:

يا مقلب القلوب! ثبت قلبى على دينك.(۸۱۰)

۶۹۷- تعليم دعاى ام داوود

چند تن از انبياى ياد شده زمان فترت در دعاى معروف به دعاى استفتاح در عمل ام داوود از اعمال ماه رجب نام برده شده اند و مطابق مصباح المتهجد، شيخ طوسى قدس سره چنين منقول است: اللهم صل على ابينا آدم بديع فطرتك - اللهم صل على امنا حواء المطهره من الرجس - اللهم صل على هابيل و شيث و ادريس و نوح و هود و صالح و ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و يوسف و الاسباط و بوط و شعيب و ايوب و موسى و هرون و يوشع و ميشاو الخضر وذى القرنين و يونس و الياس و ذى الكفل و طالوت و داوود سليمان و زكريا و شعيا و يحيى و تورخ و متى و ارميا و حبقوق و دانيال و عزيز و عيسى و شمعون و جرجيس و الحواريين و الاتباع و خالد و حنظله و لقمان اللهم صل على محمد سيد المرسلين الخ. وجه تسميت دعاى نام برده به دعاى ام داوود چنان كه در عمده الطالب(۸۱۱) (۸۱۲) آمده است اين است كه: داوود رضيع امام صادقعليه‌السلام بوده است و گرفتار حبس منصور دوانيقى شده است و به بركت اين دعا كه امام به مادر داوود تعليم داده بود از آن گرفتارى نجات يافت.(۸۱۳)

۶۹۸- پناه به ذكر يونسى

ذكر شريف لا اله الا انت سبحانك انى كنا من الظالمين معروف به ذكر يونسى است كه حضرت ذوالنون يونسعليه‌السلام به اين ذكر از غم نجات يافت، و هر مؤمنى به ذكر آن از غم نجات مى يابد. و آن جزء آيه اى از سوره مباركه انبياء قرآن كريم است. و ذالنون اذا ذهب مغاضبا (آيه ۷۸) و در گفتار خداى متعال كه فاستجبنا له و بجيناه من الغم و كذلك ننجى المؤمنين در ضمن نداى حضرت يونسعليه‌السلام خيلى دقت و تاءمل و تدبير بايد شود.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: در شگفتم از مسى كه اندوهى به او دست دهد و غمى به او روى آورد و به اين كريمه (ذكر شريف يونسى) پناه(۸۱۴) نبرد.

۷۹۹- عبد شكور

جناب اين بابويه - رحمه الله عليه - در من لايحضر از كشاف حقايق امام به حق ناطق، جعفر بن محمد الصادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: حفص بخترى از آن حضرت نقل كرده است كه: نوح نبىعليه‌السلام در هر صبح و مساء ده بار اين دعا را مى خواند از اين رو عبد شكور ناميده شده است:

اللهم انى اشهدك انه ما اصبح و امسى بى من نعمه و عافيه فى دين او دنيا فمنك وحدك لا شريك لك، لك الحمد و لك الشكربها على حتى ترضى و بعد الرضا(۸۱۵) (۸۱۶)

۷۰۰- كسب حقايق الهيه از دنيا

در باب نود و پنجم مصباح الشريعه، روايت شده است كه:

امام صادقعليه‌السلام فرمود: عارف شخص او با خلق، و قلب او با خدا است.

سعدى در افاده اين معنى چه نيكو سروده است:

هرگزوجود حاضر و غايت شنيده اى

من درميان جمع ودلم جاى ديگر است

ابناى روزگار به صحرا روند و باغ

صحرا و باغ زنده دلان كوى دلبر است

دعاى عرفه حضرت سيدالشهداءعليه‌السلام ، و دعاى سحر حضرت امام محمد باقر، كه در سحرهاى ماه مبارك رمضان مى خوانيد، و مناجاتهاى باب الحوائج الى الله، امام هفتم موسى بن جعفرعليه‌السلام ، كه در بلد امين كفعمى نقل شده اند، و مناجاتهاى شعبانيه جناب وصى، اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام ، و مناجات خمس عشر؛ حضرت امام سجاد حضرت بقيه الله و تتمه النبوه، امام زمان، مهدى موعود كه از ناحيه مقدسه آن جناب به شيخ كبير ابى جعفر محمد بن عثمان بن سعيد (رضوان الله عليه) داده شده، كه در هر روز از ايام ماه مبارك رجب دستور خواندن آن صادر گرديده است و صدها كتابها از اين گونه حقايق الهيه كه از وسائط فيض الهى؛ يعنى ائمه اطهارعليه‌السلام ، به ما رسيده است كه از هيچ عارف و حكيم، لطائف عرفانى در ظريف ترين كسوت الفاظ بدين پايه ديده و شنيده نشده است، بلكه نقش عرفاى اسلام ترويج و احياى اين معارف حقه مروى از اين مقربين و اولياء الله است كه دستورالعمل را بايد از اين دهن هاى عصمت فرا گرفت، عارف سنايى چه نيكو گفته است:

ره رها كرده اى از آنى گم

عز ندانسته اى از آنى خوار

قائد و سائق صراط الله

به زقرآن مدان و به زاخبار

جز بدست و دل محمد نيست

حل و عقد خزينه اسرار

آن لطائف ذوقى و عرفانى، آن نكات سرى كه در ادعيه و اوراد و مناجاتهاى ائمه اطهار ما پيدا مى شود، در روايات نمى شود به دست آورد؛ زيرا كه در روايات مخاطب مردم اند و با مردم به فراخور عقل آنها صحبت مى كردند و سخن مى گفتند. اما در مناجاتها و ادعيه در خلوتخانه عشق با جمال و جلال مطلق به راز و نياز مى پرداختند كه آنچه گفتنى بود به زبان مى آوردند.(۸۱۷)

۷۰۱- يا الله اغثنى

حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام را پرسيدند از مهم ترين نام اسم اعظم؟

حضرت فرمود او را: در اين حوض سرد رو!

او در آن آب رفت و هر چه خواست بيرون آيد فرمود: منعش كردند، تا گفت: يا الله اغثنى!

فرمود: اين اسم اعظم است. پس اسم اعظم به حالت خود انسان است.(۸۱۸)

۷۰۲- عظمت ذكر بسم الله

جناب ثقه الاسلام كلينى، در كتاب شريف اصول كافى، از امام صادقعليه‌السلام ، روايت فرموده است كه: شخصى همراه حضرت عيسىعليه‌السلام بود تا به دريا رسيدند و با حضرت بر روى آب راه مى رفتند و از دريا مى گذشتند.

اين جانيست كه بر آن تصرف مى كند، اين همان جان است كه مرده را زنده مى كند و ابراء اكمه و ابرص مى نمايد، و جان هاى مرده را زنده مى كند و حيات مى دهد، و هر كسى كه به تعليم معارف حقه، نفوس را احياء مى كند، عيسوى مشرب است.

آن شخص ديد كه بر روى آب مثل زمين هموار عبور مى كنند، در عين عبور به اين فكر افتاد كه حضرت چه مى گويد و چه مى كند كه بر بوى دريا اين گونه راه مى روند، ديد حضرت مى گويد: بسم الله.

از روى عجب به اين گمان افتاد، كه اگر خودش از تبعيت كامل بيرون آيد و مستقلا بسم الله بگويد، مانند حضرت مى تواند بر آب بگذرد، از كامل، بريدن همان و غرق شدن همان، استغاثه به حضرت روح الله نمود، آن جناب نجاتش داد.(۸۱۹)

۷۰۳- ذكر در شب

علاء بن كامل گويد: شنيدم كه امام صادقعليه‌السلام (در حالى كه به فرموده خداوند در آخر سوره اعراف نظر داشت مى فرمود: شب هنگام، با حال زارى و بيم، بدون آنكه آوايت را آشكار كنى، پروردگارت را در ضميرت ياد كن (و بگو) : لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك الحمد يحيى و يميت و يميت و يحيى و هو على كل شى ء قدير علاء بم كامل گويد: من به حضور شريف امام عرضه داشتم كه جمله بيده الخير را در اين ذكر نياورديد: (چطور است اين را هم بر آن بيافزائيم؟ ) آنگاه حضرت فرمودند: گر چه خير بدست خداست. لى تو آنچه را كه گفتن، همانطور (بدون آنكه چيزى بر آن بيافزايى) ده بار بگو. و نيز هنگام برآمدن آفتاب و هنگام فرو شدن آن ده باز بگو: اعوذ بالله السميع العليم.(۸۲۰)

۷۰۴- پناه به ذكر الهى

در تاءثير اين ذكر شريف يعنى لا اله الا انت سبحانك انى كنا من الظالمين به سه جمله فاستجبنا له، و نجيناه من الغم، و كذللم ننجى المؤمنين دقت به سزا اعمال گردد، به خصوص به جمله اخير كه مفاد آن هام است كه وعده فرموده است شامل همه مؤمنين مى باشد، و با جمع محلى و الف و لام و فعل مضارع كه دال بر تجدد زمان و حصول تدريجى آن براى ابد است تعبير فرموده است، فتبصر.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: در شگفتم براى كسى كه از چهار چيز بيم دارد، چگونه به چهار چيز پناه نمى برد؟

در شگفتن براى كسى كه ترس بر او غلبه كرده، چگونه به ذكر حسبنا الله و نعم الوكيل پناه نمى برد. زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوند عز و جل به دنبال ذكر ياد شده فرمود: پس (آن كسانى كه به عزم جهار خارج گشتند و تخويف شياطين در آنها اثر نكرد و به ذكر فوق تمسك جستند) همراه با نعمتى از جانب خداوند (عافيت) و چيزى زائد بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هيچگونه بدى به آنان نرسيد.

و در شگفتم براى كسى كه اندوهگين است، چگونه به ذكر لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين پناه نمى برد. زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوند عز و جل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس ما (يونس را در اثر تمسك به ذكر ياد شده) به اندوه نجات داديم و همين گونه مؤمنين را نجات مى بخشيم.

و در شكفتم براى كسى كه مورد مكر و حيله واقع شده، چگونه به ذكر افوض امرى الى الله ان الله يصير بالعباد پناه نمى برد. زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوند عز و جل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس خداوند (موسى را در اثر ذكر ياد شده) از شر و مكر فرعونيان مصون داشت.

و در شگفتن براى كسى كه طالب دنيا و زيباييهاى دنياست، چگونه به ذكر ما شاء الله لا قوه الا بالله پناه نمى برد. زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوند عز و جل بعد از ذكر ياد شده (از زبان كردى كه فاقد نعمتهاى دنيوى بود، خطاب به مردى كه از آن نعمتها بهره مند بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، كمتر از خود مى دانى پس اميد است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد...(۸۲۱)

۷۰۵- پندى از ابليس! !

امام صادقعليه‌السلام براى حفص بن غياث حكايت فرمودند كه:

روزى ابليس بر حضرت يحيىعليه‌السلام ظاهر شد در حالى كه ريسمانهاى فراوانى به گردنش آويخته بود؛ حضرت يحيىعليه‌السلام پرسيد: اين ريسمانها چيست؟

ابليس گفت: اينها شهوات و خواسته هاى نفسانى بنى آدم است كه با آنها گرفتارشان مى كنم.

حضرت يحيىعليه‌السلام پرسيد: آيا چيزى از ريسمانها هم براى من هست؟

ابليس گفت: بعضى اوقات پرخورى كرده اى و تو را از نماز و ياد خدا غافل كرده ام.

حضرت يحيىعليه‌السلام فرمود: به خدا قسم، از اين به بعد هيچ گاه شكمم را از غذا سير نخواهم كرد.

ابليس گفت: به خدا قسم، من هم از اين به بعد هيچ مسلمان و موحدى را نصيحت نمى كنم.

امام صادقعليه‌السلام در پايان اين ماجرا فرمود:

اى حفص! به خدا قسم، بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه شكمشان را از غذا پر نكند.

به خدا قسم بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه براى دنيا كار نكنند!(۸۲۲)

بخش پنجم: توصيه به قرآن 

۷۰۶- قرآن، قرآن

يعقوب احمر گفت:

به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم كه: دين زيادى بر عهد دارم، و اين سبب شد كه قرآن از من سلب شده و آنرا از دست داده ام.

امام فرمود: قرآن، قرآن؛ همانا كه آيه و سوره اى از آن قيامت مى آيد كه هزار درجه در بهشت صعود مى نمايد و مى گويد: اگر مرا حفظ مى نمودى تو را بدين جا مى رساندم.(۸۲۳)

۷۰۷- حسرت روز قيامت

ابو بصير گفت: امام صادقعليه‌السلام فرمود:

كسى سوره اى از قرآن را فراموش كرده است (يعنى آن را ضايع كرده است و ترك گفته است) قرآن در صورت نيكو و درجه بلندى در بهشت براى او تمثل مى يابد و چون آن مثال را ديد، بدو مى گويد: تو كيستى بدين خوبى؟ كاش براى من بودى.

آن صورت، يعنى همان مثال، در جواب مى فرمايد: آيا مرا نمى شناسى؟ من فلان سوره ام. اگر مرا فراموش نمى كردى، تو را به اين مقام رفيع مى رساندم.(۸۲۴)

۷۰۸- همه چيز در قرآن

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خداوند تعالى در قرآن بيانى براى هر چيز نازل فرمود، به طورى كه به خدا قسم، چيزى از نياز بندگان را فرو نگذاشته است، تا بنده اى نتواند بگويد: اى كاش در قرآن ذكر شده بود، جز آن كه خدا آن را در قرآن آورده است.(۸۲۵) (۸۲۶)

۷۰۹- بسم الله در همه كتب اسلامى

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

خداوند هيچ كتابى را از آسمان نازل نفرموده، جز آنكه در سرآغازش بسم الله الرحمن الرحيم بوده، و با نزول بسم الله الرحمن الرحيم شناخته مى شود كه سوره به آخر رسيده (و سوره بعدى شروع شده)(۸۲۷) (۸۲۸) است.

۷۱۰- بهترين عفت آيه

محمد بن مسلم گويد: از امام صادقعليه‌السلام پرسيدم از (آيه) : سبعا من المثانى و القرآن العظيم؟(۸۲۹) (۸۳۰) آيا مراد سوره فاتحه الكتاب است.

فرمود: بلى.

عرض كردم: بسم الله الرحمن الرحيم از همان هفت (آيه) است؟

فرمود: آرى! آن بهترين آنهاست.(۸۳۱) (۸۳۲)

۷۱۱- قرآن در عرصه محشر

يونس عمار گفت: امام صادقعليه‌السلام فرمود: ديوانها در روز محشر سه اند: يكى ديوانى حسنات را در مقابل يكديگر قرار مى دهند كه ديوان نعم تمام حسنات را فرا مى گيرد و در خود فرو مى برد، و ديوان سيئات مى ماند. پس مؤمن آدم براى حساب خوانده مى شود. آنگاه قرآن در فراروى او در نيكوترين صورتى پيش مى آيد و مى گويد: اى رب من! من قرآنم و اين بنده مؤمن توست كه خود را به تلاوت من رنج مى داد، و شب را در مدتى دراز به ترتيل در قرائت من مى گذرانيد، و در گاه تهجد (شب نمازى و شب زنده دارى) از چشمان او اشك جارى مى شد؛ پس او را خشنود گردان چنانكه مرا خشنود گردانيد.

امام فرمود: در آنگاه خداوند عزيز جبار مى فرمايد: بنده من! يمينت را (دوست راستت را) باز كن، پس آن را از رضوان خداى عزيز جبار پر مى كند؛ و شمال او را (دست چپ او را) از رحمت خدا پر مى كند. سپس به او گفته مى شود: اين بهشت براى تو مباح است، بخوان (قرآن را) و بالا برو؛ پس چون آيه اى را قرائت كرد، درجه اى بالا مى رود.(۸۳۳)

۷۱۲- جايگاه قرآن در بهشت

امام صادقعليه‌السلام فرمود: همانا كه مرد سوره را مى داند، سپس ‍ فراموشش مى كند و بركش مى گويد. داخل بهشت مى شود. آن سوره از بالا در نيكوترين صورتى بر او اشراف مى نمايد، پس بدو مى گويد: مرا مى شناسى؟

مى گويد: نه.

پس گويد: من آن سوره ام كه مرا به كار نيستى و تركم گفتى؛ آرى! سوگند به خدا، اگر به من عمل مى نمودى، هر آينه تو را به اين درجه مى رساندم. و با دست خود اشاره به بالاى خود نموده است.(۸۳۴)

۷۱۳- كيفر فراموشى قرآن

يعقوب احمر گفت: به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم: فدايت شوم! اندوه ها و چيزهايى مرا رسيده است كه هيچ خيرى برايم نمانده است، مگر اينكه طايفه اى از آن را از دست داده ام، حتى قرآن هم طايفه اى از آن را از دست داده ام.

يعقوب گفت: تا قرآن را آنچنان ياد نمودم، امام در آن هنگام بى تاب شد و فرمود:

همانا كه مرد سوره اى از قرآن را فراموش مى كند، پس آن سوره روز قيامت در نزد آن مرد آيد تا از درجه اى از بعض درجات بر او مشرف شود و بدو سلام گويد، و مرد جواب سلام دهد، پرسد: تو كيستى؟

گويد: من آن سوره اى هستم كه مرا تباه كردى و رها نمودى؛ آگاه باش اگر به من تمسك مى نمودى، تو را به اين درجه مى رساندم.(۸۳۵)

۷۱۴- تفسير قل هو الله احد

شيخ صدوق در باب تفسير قل هو الله احد، در كتاب توحيد از وهب ابن وهب قرشى نقل مى كند، كه از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه فرمود: گروهى از فلسطين نزد امام باقرعليه‌السلام آمدند و از آن حضرت درباره مسايلى پرسش نمودند و حضرت بدانها پاسخ فرمود. سپس درباره الصمد پرسش نمودند. آن حضرت فرمود: تفسير صمد در خود كلمه الصمد است. الف، دليل بر انيت خداست كه فرموده: شهد الله انه لا اله الاهو، و اين اشاره است به اين كه او از آن كه حواس بتوانند به ادراكش آورند، غايب است. لام، دليل بر الهيت اوست به اين كه او خداست... چه، تفسير اله اين است كه كسى كه مردم را از درك ماهيت و چگونگى اس با حس و خيال باز مى دارد و آنان را حيران مى كند. تا اين كه فرمود: هر وقت شخصى در ماهيت بارى تعالى و كيفيت او فكر كند، درمانده شده، متحير مى گردد...

انيت از آن مشتق است. چنانكه از فرمايش امام باقرعليه‌السلام كه نيكو فرموده است، به دست مى آيد كه انيت همان قول خداى عز و جل؛ شهد الله انه لا اله الا هو است و تعبير از وجود به انيت و از حدود به ماهيت يا مائيت در سخنان و زبان اهل الله كم نيست.

ظهور تمام ماهيات به وسيله وجود است و به خودى خود نورانيتى ندارد و بلكه در ذات خود نيستى محض و تاريكى محض مى باشند و نور خود را از غير خود، يعنى وجود كسب كرده اند؛ چون خداوند متعال حد و نهايتى ندارد، ماهيتى نيز در مورد او متصور نيست، و والاتر از اين كسى است كه همجنس مخلوقاتش باشد.

در حديث آمده است كه: پروردگار ما، به ذات خود نورانى است. حى الذات، قادر الذات و عالم الذات است. هر كس بگويد: او قادر به قدرتى و عالم به علمى و حى به حياتى است، در كنار خداوند متعال، خداى ديگرى را شريك گرفته است و بر ولايت ما نيست.(۸۳۶)

۷۱۵- تفسير قلب سليم

دين خدا عرفان است، معرفت الله است و قرآن براى تزكيه و تطهير ما، از جانب خداوند متعال آمده است، تا صاحب قلب سليم بشويم، از امام صادقعليه‌السلام سوال شده است درباره تفسير قلب سليم، فرمودند: آن قلبى است كه غير خدا در آن نيست.

ما را براى اين مقام دعوت كرده اند. يا حضرت درباره تفسير شرابا طهورا فرموده است: است شرابى است كه ساقى خدايشان است: سقاهم ربهم شرابا طهورا(۸۳۷) شرابى مى دهد كه آنها را به كلى شست و شو مى دهد و آنچه كه جز خداست از ايشان مى گيرد(۸۳۸) (۸۳۹)

۷۱۶- فضيلب انا انزلناه

از امام صادقعليه‌السلام منقول است كه: چون شب ماه مبارك رمضان در آيد، در هر شب هزار مرتبه انا انزلناه بخوان و چون شب بيست و سوم شود، دل خود را محكم بدار و گوشهاى خود را بگشا از براى شنيدن عجايب از آنچه خواهى ديد.

به سندهاى معتبر از آن حضرتعليه‌السلام منقول است كه: اگر كسى در شب بيست و سوم ماه رمضان انا انزلناه را هزار مرتبه بخواند، چون صبح كند، يقين او شديد و محكم شده باشد، به اعتراف نمودن به چيزى چند كه مخصوص ما است از غرايب فضايل و نيست است، مگر به سبب چيزى كه در خواب مشاهده نمايد.(۸۴۰) (۸۴۱)

بخش ششم: قرآن و ولايت 

۷۱۷- تفسير موازين قسط

در كافى از امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه در پاسخ به اين سوال كه مقصود از آيه مباركه كه خداوند فرموده: و نضع الموازين القسط ليوم القيمه(۸۴۲) چيست مى فرمايد:

مقصود، انبيا و اوصيايند.

همچنين روايت ديگرى از همان امام همامعليه‌السلام نقل است كه فرمود: ما موازين قسط هستيم.

آن جا كه امامعليه‌السلام فرمود:

از طرف خداى حكيم و عظيم به حكمت تاءييد شوند، بدين معناست كه آنان همان طور كه مؤدب در حكمتند، مؤيد بدان از سوى خداوند نيز مى باشند؛ تا اين، بر صدق گفتار و جواز عدالتشان دلالت كند و بدين وسيله، خبيث را از طيب و حق را از باطل، تمايز بخشند. و اگر چنين نباشند، نمى توان ميان پيامبران و مدعيان دروغى آن تمايز قايل شد. خداوند تبارك و تعالى فرموده است: لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلناه معهم الكتاب و الميزانه ليقوم الناس بالقسط.(۸۴۳) (۸۴۴)

۷۱۸- مردم محسود

ابو الصباح كنانى گفت: از امام صادقعليه‌السلام پرسيدم: اينكه خداى عز و جل فرمود: آيا حسد مى ورزند مردمى را بر آنچه كه خدا از فضلش به ايشان داده است، اين مردم كيانند؟

امام فرمود: اى ابو الصباح! قسم به خدا آن مردم محسود ماييم.(۸۴۵)

۷۱۹- نورانيت حقيقت

در كتاب كافى رواياتى نقل شده كه اهل بيت عصمت و طهارتعليه‌السلام مردم را از قبول رواياتى كه با قرآن مخالف است، باز داشته اند؛ مثل روايت على بن ابراهيم از پدرش از نوفلى از سكونى از امام صادقعليه‌السلام كه فرمودند: براى هر حقى حقيقتى هست و براى هر كار درستى، نورى وجود دارد؛ پس آنچه را موافق كتاب خداست كنيد و آنچه را كه مخالف كتاب خداست رها كنيد.(۸۴۶)

۷۲۰- ميزان صحت روايات

محمد بن يحيى از عبدالله بن محمد از على بن حكم از ابان بن عثمان از عبدالله بن ابى يعفور نقل مى كند كه گفت: حسين بن ابى العلاء مى گويد: ابن ابى يعفور در اين مجلس بود و از امام صادقعليه‌السلام در مورد روايتى كه يك فرد مورد اطمينان و يك نفر غير موثق براى ما نقل مى كند، پرسيدم، امامعليه‌السلام فرمودند:

هر گاه روايتى به دست شما رسيد و شاهدى از قرآن و سخن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله موافق آن يافتيد، آنرا قبول كنيد و گرنه آن روايت به درد همان كسى مى خورد كه براى شما آورده است.

جمعى از اصحاب از احمد بن خالد از پدرش، از نضر بن سويد از يحيى الحلبى از ايوب روايت كرده اند كه گفت: از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه فرمود: هر روايتى با كتاب خدا و سنت مقايسه مى شود و هر حديثى كه موافق قرآن نباشد پوچ است.(۸۴۷)

۷۲۱- تطبيق روايات با قرآن

محمد بن اسماعيل از فضل بن شاذان و او هم از ابن ابى عمير از هشام بن حكم و غير از ايشان از امام جعفر صادقعليه‌السلام در سرزمين منا سخنرانى كردند و فرمودند: اى مردم! هر روايتى كه از من به شما برسد و موافق قرآن باشد، من آن را گفته ام و هر روايتى كه مخالف قرآن باشد، من آن را نگفته ام.(۸۴۸)

۷۲۲- طعام بشر

نفس كه به ذات خود حى است، چون مستكمل است، خوراك او هم حى است و آن علم و عمل است؛ چه بين غذا و مغتذى مجانست بايد، و نيز محيى نفس كه مخرج او از نقص به كمال است، بذاته حيات است.

ترجمان قرآن، كشاف حقائق امام صادقعليه‌السلام به زيد شحام كه از آن جناب در معنى كريمه فلينظر الانسان الى طعامه پرسيد: ما طهامه؟

فرمود: علمه الذى ياءخذه، عمن باءخذه

موضوع در اين آيه انسان است و انسان بما هو انسان طعامى كه غذاى او و سازنده اوست علم است و علم همان عقل و معرفت است.(۸۴۹)

۷۲۳- كمترين حد شناخت امام

آيا گفتار امام ما، صادق آل محمد - صلوات الله عليهم - را نمى بينى كه فرمود: كم ترين شناخت امام اينكه وى جز در درجه پيامبر، عدل پيامبر و وارث وى مى باشد و طاعت امام، طاعت خدا و رسولش مى باشد.

بخش هفتم: توبه 

۷۲۴- آن مرد، اهل بهشت است!

معاويه بن وهب گفته است: به سوى مكه رهسپار بوديم كه پير مردى متاءله و متعبد ما را همراهى مى كرد. ليكن او بر مذهب ما اطلاعى نداشت و (به مذهب اهل جماعت) نماز را در سفر تمام مى خواند. برادرزاده اى داشت كه شيعه بود؛ او را در اين سفر همراهى مى كرد. از فضا پير مرد بيمار شد. برادرزاده اش را گفتم: اگر مذهب شيعه را بر عمويت عرضه بدارى، اميد است كه او (از عقاب الهى) رهايى يابد!

همراهان، هنگى گفتند: اين پير مرد را به حال خود واگذاريد؛ چه او بر همان حالى كه هست نيكوست.

ليك، برادرزاده طاقت نياورد و او را گفت: اى عمو! همه مردم جز اندكى، پس از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از دين خدا خارج شدند. همچنان كه بايد از رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله اطاعت و پيروى مى كرديم، بايستى از على بن ابى طالبعليه‌السلام نيز اطاعت و پيروى كنيم، او و اطاعت از او پس از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، حق است.

پير مرد، نفسى كشيد و فرياد برآورد: من آنچه را تو گفتى باور كردم.

و سپس، جانش از بدن خارج شد پس از آن، خدمت ابو عبدالله، (امام صادقعليه‌السلام ) مشرف گشتيم. على بن سرى، ماجرا را براى حضرت نقل كرد. ابو عبداللهعليه‌السلام فرمود: آن مرد، اهل بهشت است.

على بن سرى عرض كرد: او جز در همان وقت، بر چيزى از مذهب شيعه آگاهى نداشت!

امامعليه‌السلام فرمود: پس جز اين، از او چه مى خواهيد؟! به خدا سوگند كه او به بهشت رفته است.(۸۵۰) (۸۵۱)

۷۲۵- پوشانيدن گناهان

در كتاب شريف و گرانسنگ كافى، از ابن وهب نقل است كه مى گويد:

شنيدم كه ابو عبدالله، امام صادق هه فرمود: چون بنده توبه نصوح كند، خداوند او را دوست بدارد، و در دنيا و آخرت، (گناهان) او را مى پوشاند.

پرسيدم: چگونه گناهان او را مى پوشاند؟

فرمود: گناهانش را كه دو ملك بنوشته اند، از يادشان ببرد، و اعضاى بدنش ‍ را وحى فرمايد كه گناهانش را پنهان كنيد، و به مواضعى از زمين (كه در آنها گناه كرده است) وحى فرمايد كه گناهى كه در شما مرتكب شده كتمان كنيد. پس او به لقاى خداى رود در حالى كه چيزى بر گناهانش گواهى ندهد.(۸۵۲) (۸۵۳)

۷۲۶- تفسير توبه نصوح

در كتاب اصول كافى، از كنانى نقل است كه: چون امام صادقعليه‌السلام را از معناى اين آيه كه: اى مؤمنان! به سوى خداى توبه كنيد؛ توبه اى نصوح پرسيد، امام در پاسخ فرمود: (يعنى) بنده از گناه توبه كند و سپس ‍ بدان باز نگردد.

۷۲۷- مهلت توبه

در كتاب من لايحضره الفقيه آمده است:

از امام صادقعليه‌السلام از اين كلام خداى تعالى پرسش شد كه: كسى كه با اعمال زشت، تمام عمر اشتغال ورزد تا آنگاه كه مشاهده مرگ كند، در آن هنگام پشيمان شود و گويد: اكنون توبه كردم، توبه اش پذيرفته نيست.

امام در پاسخ فرمود: (يعنى:) هنگامى كه امر آخرت را به چشم بيند.(۸۵۴)

۷۲۸- منيت تواب

ابو بصير گويد: چون امام صادقعليه‌السلام را از اين آيه اى مؤمنان! به سوى خدا توبه كنيد؛ توبه اى نصوح پرسيدم، فرمود: گناهى كه شخص ‍ از آن توبه كند و هرگز بدان باز نگردد.

پرسيدم: كدام يك از ما باز نگردد؟

فرمود: اى ابا محمد! خداوند از بندگانش آن را دوست دارد كه در فتنه (گناه) واقع شود و توبه كند.(۸۵۵)

۷۲۹- مرگ توبه است

امام جعفر بن محمد صادقعليه‌السلام فرمود: مرگ همان توبه است، خداى تعالى فرمود: فتوبوا الى بارئكم فقتلوا انفسكم(۸۵۶) پس هر كس توبه كند نفس خود را كشته و آنرا به حيات ذاتى قدسى كه مرگى در پى آن نمى آيد زنده كرده است.(۸۵۷)

بخش هشتم: تمجيد از علم 

۷۳۰- بزرگداشت ارسطو

امام صادقعليه‌السلام در آخر توحيد مفضل(۸۵۸) (۸۵۹) ارسطوا را به بزرگى ياد مى كند كه وى مردم را از وحدت صنع و تقدير و تدبير احسن عالم به وحدت صانع مقدر مدبر آن، رهبرى كرده است.(۸۶۰)

۷۳۱- اهميت علم

به اين روايت امام ملك و ملكوت، صادق آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله كه آنرا ثقه الاسلام كلينى در اصول كافى آورده است التفات بفرماييد:

من تعلم العلم و عمل به و علم لله دعى فى ملكوت السماوات عظيما فقيل: تعلم لله و عمل لله و علم لله؛(۸۶۱)

كسى كه براى خدا علم را فرا گرفت و بدان عمل كرد و براى خدا به ديگران تعليم داد، در ملكوت آسمانها بزرگ خوانده مى شود.

با اينكه ملكوت عالم، خود عظيم است، چنانكه صيغه مبالغه ملكوت مشعر بدان است، و اصل و روح و نگهدار اين نشاءت است و اين نشاءت ظل آن است، رتبت و درجت چنين شخصى بدان حد است كه در آن چنان ملكوت به بزرگى و آقايى ياد مى شود.(۸۶۲)

۷۳۲- وارثان رسولان الهى

در كتاب كافى از ابو عبدالله، امام صادقعليه‌السلام نقل است كه ايشان فرمود:

علما وارثان پيامبرانند، و اين بدان سبب اين كه پيامبران، درهم و دينارى به وراثت از خود باقى نميگذارند، بلكه احاديث آنان است كه به ارث گذاشته مى شود و آن كسى كه چيزى از آن اخذ نمايد، سود و حظى وافر برده است. پس در علم و دانش خود بنگريد كه آن را از چه كسى اخذ مى كنيد. به درستى كه در ميان ما اهل بيت است كه در هر دوره، جانشينانى عادل و حق شناس موجود مى باشد كه تحريف گزافه گويان و تزويز مبطلان و تاءويل جاهلان را از آن دور مى گردانند.(۸۶۳) (۸۶۴)

۷۳۳- ستودن ارسطو

حرف ارسطو حرفى متقن، معتبر و متين و برهانى است، امام صادقعليه‌السلام او را مى ستايد، يعنى ديگر ارسطو براى ابد زنده مانده است، در آخر توحيد مفضل امام ارسطاطاليس را اسم مى برد و مى ستايد.(۸۶۵)

۷۳۴- فضيلت ارسطو

شيخ الرئيس در شفا حرفى دارد درباره افلاطون. عرض نمى كنم كه افلاطون مرد كوچكى است و شيخ نمى خواهد او را تنقيص كند و كم بشمارد. امام مى گويد: اگر سرمايه افلاطون اين است كه به ما رسيده است، خيلى سرمايه اندك و بضاعت مزجاتى داشته. ما نمى خواهيم علم كشى كنيم، عالم كشى كنيم. حضرت امام صادقعليه‌السلام در آخر توحيد مفضل ارسطو را مى ستايد، علم پرورى مى كند و بايد فرزند خاندان نبوت چنين جان پاكى داشته باشد و در آنجا به مفضل مى فرمايند: مفضل! ارسطو از وحدت نظم عالم، مردم را به وحدت ناظم و به وحدت صانع دعوت مى كرد.(۸۶۶)

۷۳۵- دين عقل و برهان

حكايتى را كه نقل مى كنيم در قصص العلماء مرحوم تنكابتى آمده است كه مرحوم ملا آقا دربندى، به زيارت ثامن الحججعليه‌السلام مشرف مى شدند، وقتى به سبزوار رسيدند، سوالاتى را مطرح كردند و به خدمت حاجى هادى سبزوارى صاحب منظومه فرستادند، مرحوم حاجى كه سوالات را ديد، فرمودند: اولا كسى كه اين سوالات را مطرح كرد، خود از عهده پاسخ آنها بر مى آمد و قدرت جواب را دارد. و ثانيا با مشغوليات، و سن و سال و گرفتارى هاى درسى، فرصت آن نيست كه فورا جواب اين سوالات را بنگاريم و به شما بدهيم.

بعد، وقتى ملا آقاى دربندى، از سفر برگشتند، در يكى از بلاد، كه به نزد يكى از آقايان روحانى وارد شدند، آنجا آقايان، براى ديدن ايشان آمدند. يكى از آنها گفت: شنيديم كه شما سوالات فلسفى به حاج ملا هادى سبزوارى داده ايد و ايشان جواب ندادند! به يك لحنى، كه يك مقدارى توهين به حاجى بوده است.

مرحوم آقاى دربندى فرمودند: اين طور نيست كه شما گمان مى كنيد، اگر حاجى و امثال حاجى نباشند كه جواب افراد ملحد و دهرى را كه منكر مبداء و معاد هستند، بدهند و اصل دين را تحكيم نكنند، نوبت شما نمى رسد كه اصل برائت و استصحاب جارى كنيد!

واقعش اين است كه اصول دين و ديگر امهات را بايد دليل و برهان ثابت كند و بر كرسى بنشاند. دين دين عقل و دليل و برهان است. عقل، دليل و برهان هم فلسفه است.

فلسفه اى كه فلاسفه الهى ما مى گويند، فلسفه اى كه صاحب اسفار و شفا مى گويد. در بعضى از نوشته هايم، قسمت آخر حديث مفضل را بيان كردم كه امام صادقعليه‌السلام با مفضل درباره وحدت صنع، صحبت كرده است كه وحدت تدبير، وحدت صانع و مدبر را مى رساند. بعد امام صادقعليه‌السلام ، ارسطو را ستوده است.(۸۶۷) حضرت فرمودند: مفضل! ارسطو مردم زمان خود را از راه وحدت صنع، به وحدت صانع كشانده است و از اين راه پيش آمده است.

مرحوم استاد شعرانى مى فرمود: ارسطو، مباهات كند به خودش، كه امام صادقعليه‌السلام نام او را بر زبان آورده است!

بعد شعر حافظ را مى خواند و مى گفت: گويى حافظ از زبان ارسطو، خدمت امام عرض مى كند:

من كه باشم كه برآن خاطرعاطر گذرم

لطفها مى كنى اى خاك درت تاج سرم

البته خاك درب امام صادقعليه‌السلام ، تاج سر ارسطوهاست. حرفى نيست وليكن، ارسطو از راه صنع، مردم را به وحدت صانع مى كشاند، هر چند مرحوم ديلمى در محبوب القلوب و مرحوم سيد بن طاووس در كتابى كه راجع به نجوم نوشته اند، ارسطو و تنى چند از بزرگان را در زمره انبياء نام برده اند.(۸۶۸)

۷۳۶- حال مردان خدا

انسان وقتى جناب علامه طباطبايى رضى الله عنه را زيارت مى كرد، به ياد اين حديث شريف مى افتاد كه جناب كلينى در كتاب فضل العلم كافى، به اسنادش از حضرت امام صادقعليه‌السلام نقل مى كند و فرموده است: من تعلم العلم و عمل به علم لله، دعى فى ملكوت السموات عظيما فقيل تعلم لله و عمل لله و علم لله(۸۶۹) راه اين است و جز اين نيست. و دقيقا بدين جهت رفتار او، گفتار او، سكوت او، قلم او و مطلقا آثار وجودى او حكايت كننده از وارستگى او و عظمت ذخايز علمى و عملى او بود.(۸۷۰)

۷۳۷- قلوب مؤمنان

در كافى به استادش به يونس بن ظبيان از ابو عبداللهعليه‌السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: خدا دلهاى مؤمنان را بر ايمان پيچيد و مندمج نمود. پس به هنگامى كه خواهد آنچه در دلهاست را روشن نمايد. حكمت را بر آن باشد و علم را در آن زراعت كند، و زارع و قيم بر آن پروردگار عالميان است.(۸۷۱)

۷۳۸- خاك روحانيت

حضرت امام صادقعليه‌السلام فرمود: و ان تراب الروحانيين بمنزله الذهب فى التراب؛ يعنى خاك روحانيون به منزله طلا در بين خاكهاست.(۸۷۲)

۷۳۹- تفسير ماء غدق

ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه(۸۷۳) و لو استقاموا على الطريقه لاسقيناهم ماء غدقا(۸۷۴)

ماء غدق؛ يعنى آب بسيار، به روايت مجمع البيان، امام صادقعليه‌السلام آن را به علم كثير تفسير فرمود. معناه لافدناهم علما كثيرا يتعلمونه من الائمه.

و به روايت كافى، امام باقرعليه‌السلام در تفسير آن فرمود: يعنى: لواستقاموا على ولايه اميرالمؤمنين على و الاوصياء من ولده عليهم السلام و قبلوا طاعتهم فى امرهم و نهيهم لاسقيناهم ماء غدقا، يقول لاشربنا قلوبهم الايمان.(۸۷۵)

بخش نهم: علم امام صادقعليه‌السلام  

۳۴۰- خورشيد آسمان علم و كشاف اسرار علوم

ششمين امام، كشاف اسرار علوم و بحر حقايق، ابو عبدالله، جعفر بن محمد صادقعليه‌السلام مى باشد كه در برابرش، عقول به حيرت افتاده و زبانها به گنگى گراييده است. چرا چنين نباشد و حال آن كه او، خورشيد آسمان علم و معرفت و توحيد است و همه، از نور وجودش بهره جسته و در بحر معرفش فرو رفته و از مشكات حقايقش پرتوى گرفته اند. اشعه نورانى علومش، عالم انسانى را فرا گرفته و شجره عنصر پاكش چنان به بار نشسته كه آفاق را از اصول حكيمه و علوم غريبه مكنونه قيمه و قواعد رصينه فقهيه و مطالب نوريه در تزكيه و تهذيب نفس، و مسايل جامع اجتماعى حفظ نظام حوزه بشرى، پر كرده است؛ به طورى كه تعداد شاگردان و متعلمين محضر درسش بالغ بر چهار هزار نفر، از حجاز و شام و عراق و خراسان و فارس و جز آن بوده است. در مجلس درس شريفش، چهار صد كتاب در علوم نگاشته شد كه اصول چهار صد گانه نامندش. مى توان به اصول كافى و توحيد صدوق و احتجاج طبرسى و كتب ديگر كه حقايق صادر از او را در خود دارد مراجعه كنى، تا دريابى كه چگونه آن امام بزرگعليه‌السلام ، قواعد توحيد را بنيان نهاد و اركانش را بنا نمود و شبهات وارده از سوى آراى سخيف و معوج را ريشه كن و اسرار و بطون آيات قرآن را ظاهر ساخت. بطورى كه زبانها در بيانشان گنگ، و عقول در پيششان حيرانند. پس، او حيات علم و مرگ جهل بود و ستون اسلام.

هر بوى كه از مسك و قرنفل شنوى

از دولت آن زلف چو سنبل شنوى

گر نغمه بلبل از پى گل شنوى

گل گفته بود گر چه ز بلبل شنوى(۸۷۶)

۷۴۱- كاروان علوم صادقى

مفيد - ره - در ارشاد مى گويد: امام صادق، جعفر بن محمد بن على بن الحسين از ميان برادران، جانشين پدرش محمد بن علىعليه‌السلام و وصى و عهده گيرنده مقام امامتش بود و به فضل و دانش، در آن، ممتاز و برجسته.

او بيشتر از همه آنها به ياد و ذكر خداى بود و قدر و منزلتى بس والاتر، در عام و خاص داست. مردم، علومى از او نقل كرده اند كه كاروانهاى علم و دانش، آنرا به نقاط مختلف بده و ذكرش در شهرها و ممالك مشهور گشته است. از هيچ يك از اهل بيتش، چون او نقل حديث نشده، و هيچ كدام به قدر ابو عبداللهعليه‌السلام ، اهل آثار و نقل اخبار را ملاقات نكرده و به اندازه آن بزرگوار، از آنان حديث نقل نشده است.

محدثان و راويان، به ضبط اسامى راويان ثقه - كه در آرا و مقالات مختلف، دگرگونند - همت گماشته اند، اين راويان و ناقلان، چهل هزار نفر بوده اند، و اين خود، از دلايل واضحى را از وارد نمودن هرگونه شبهه و ايرادى، ناتوان مى سازد.

اخبارى كه در علم و حكمت و بيان و حجت و زهد و موعظه و فنون علم از او رسيده، بس بيشتر از آن است كه بتوان سخن از آن گفت يا در كتابش ‍ جايش داد.(۸۷۷)

۷۴۲- علم امام صادق به هندسه

حديث شريفى در كافى است كه امام صادقعليه‌السلام به يكى از صحابه فرمود كه: فلانى! اشياء همه به هندسه آفريده شده اند.

و آن آقا مثل اينكه لفظ هندسه را نشنيده بود و نمى دانسته چيست، گفته است: هندسه يعنى چه؟

امام فرموده اند: هندسه؛ يعنى مقدار و اندازه.. چون لفظ هندسه اصلش ‍ اندازه و اندازه است...(۸۷۸)

در جايى ديگر مى فرمايند: علم به قوانين حسابى و قواعد مسائل عددى در تقويت نفس انسانى از اعظم وسايل است. به خصوص علم هندسه كه در تعديل و تقويم ذهن و فكر و قلم و بيان تاءثير بسزا دارد.

حكما و فلاسفه بزرگ گفته اند: براى رسيدن به معرفت حقايق اشياء فكر را بايد به علوم رياضى ورزش داد...(۸۷۹)

۷۴۳- تسلط به علم زيست شناسى

از مجالس امير كمال الدين حسين فنايى نقل شد: حضرت صادقعليه‌السلام از ام جابر پرسيد كه: در چه كارى؟

عرض كرد: مى خواهم كه تحقيق كنم كه از چرنده و پرنده كدام بيضه مى نهند و كدام بچه مى آورند.

فرمود كه: احتياج به اين مقدار فكر نيست. بنويس كه گوش هر حيوانى كه مرتفع است بچه مى آورد و هر كدام منخفض است بيضه مى نهد. ذلك تقدير العزيز العليم.

باز با آن كه پرنده است و گوش او منخفض و به سر او چسبيده بيضه مى نهد، و سلحفات (لاك پشت) كه چرنده است چون بدين منوال است بيضه مى نهد و گوش خفاش چون مرتفع است و به سر او چسبيده نيست بچه مى آورد ذلك فضل الله ياءتيه من يشاء.(۸۸۰)

۷۴۴- ماييم مفاتيح حكمت و معدن علم

چه راست گفت ولى الله الاعظم، ابو عبدالله صادقعليه‌السلام كه فرمود:

اى خيثمه! ما درخت نبوت و بيت رحمت و مفاتيح حكمت و معدن علم و موضع رسالت و مختلف ملايكه و موضع سر خداييم، و ما وديعه خدا در خلقيم و حرم اكبر خداييم و مذمه خدا و عهد اوييم؛ پس هر كس به عهد ما وفا كند، به عهد خود وفا كرده است، و هر كس به عهد و ذمه ما قدر ننهد، دكه و عهد خداى را قدر ننهاده و حقش را ادا نكرده است.(۸۸۱)

۷۴۵- فقيه ترين مردم

در مناقب مسند ابو حنفه است كه حسن بن زياد گويد:

از ابو حنفه پرسيدن: فقيه ترين مردم كيست؟