فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى0%

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

نویسنده: عباس عزيزى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 21951
دانلود: 4459

توضیحات:

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21951 / دانلود: 4459
اندازه اندازه اندازه
فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

نویسنده:
فارسی

فصل چهاردهم: امام دوازدهم، سيماى قائم آل محمد حجه بن الحسن العسكرىعليه‌السلام

۸۷۱- شمه اى از فضايل حضرت مهدى (عج)

دوازدهمين، موسوم است به نام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و مكناست به كنيه آن حضرت. رزق و روزى جهانيان به يمن وجود اوست و بقاى دنيا، به يمن و بركت بقاى او. خاتم اوصيا و شرف زمين و آسمان است. و او بقيه الله است در ارضش و منتقم از اعدايش. او حجت آل محمد، صاحب زمان و خليفه رحمان، امام و مولايمان فرزند حسن عسكرىعليه‌السلام است است، كه خداى، فرجش را نزديك فرمايد!

سنش در هنگام وفات پدر بزرگوارش پنج سال بود، وليكن خداوند در اين سن اندك او را رحمت و فصل الخطاب عنايت فرمود و آن حضرت را آيت عالمين قرار داد.

بدو حكمت ارزانى داشت؛ چنان كه با يحيى نيز در كودكى چنين كرد. او را در طفوليت امام قرار داد؛ همچنان كه عيسى را در گهواره به پيامبرى رسانيد. او از پليدى و نا پاكى منزه است و از عصيان و نافرمانى به دور، و سيره اش سيره پدرانشعليه‌السلام مى باشد و خارق عادات.

پيش از تولدش، از غيب و دولتش خبر داده بودند، و او صاحب شمشير و از ائمه هدىعليه‌السلام و قائم به حق، منتظر دولت ايمان است و كسى است كه خداوند به وسيله او زمين را از قسط و عدل پر مى كند؛ همچنان كه پيش ‍ از قيامش از ظلم و جور پر مى شود.

اخبار از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با سندهاى بسيار و طرق متعدد از هر دو فرقه، بسيار وارد شده است كه: مهدىعليه‌السلام از فرزندان آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله و همنام اوست و سلطنتش از مشرق تا مغرب حاكم خواهد شد و خداوند به وسيله او زمين را پر از قسط و عدل مى كند؛ همچنان كه پيش از قيامش پر از ظلم و جور مى شود.(۱۰۵۶)

۸۷۲- معرفى حضرت ولى عصر (عج)

امام بعد از ابى محمدعليه‌السلام ، پسر والاگهر اوست كه مسمى به اسم مبارك رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و مكنى به كنيه طيبه او است. و وانگذاشت پدر بزرگوارش فرزندى به حست ظاهر و باطن به غير از آن حضرت. و واگذاشت او را در حالتى كه غايب و مستتر بود

همچنان كه در پيش ذكر شد. و مولد شريف آن حضرت نيمه شعبان بود از سال دويست و پنجاه و پنجم. مادر معجز پرورش ام ولدى بود كه او را نرجس مى گفتند، و سن مباركش در وقت وفات پدر بزرگوار خود پنج سال بود و در آن سن، الله تعالى به او داده بود حكمت و فصل خطاب را، و او را آيتى ساخته بود از براى عالميان، همچنان كه يحيىعليه‌السلام را در سن كودكى حكمت داد، و او را در حال طفوليت ظاهره آيت و حجت ساخت، همچنان كه عيسى بن مريمعليه‌السلام را در گهواره پيغمبر كرد.

و به تحقيق كه نص بر آن حضرت در ملت اسلام پيرايه سبقت يافته بود از نبى هدىصلى‌الله‌عليه‌وآله و بعد از آن اميرالمؤمنين على بن ابى طالبعليه‌السلام و پدر بزرگوارش نزد كسانى كه محل وثوق و از خاصان شيعه او بودند، نص بر آن حضرت به امامت، و اشاره به او به خلافت مى فرموده. و پيش از آن كه آفتاب جهانتاب وجود لازم السعودش روشنى بخش عرصه امكان شود، خبر در باب غيبت آن سرور ثابت و به دولت او قبل از غيبت مستفيض و متواتر بود. و اوست صاحب سيف از جمله ائمه هدىعليه‌السلام و قائم به حق و منتظر از براى دولت ايمان.

و او پيش از قيام و ظهور دو غيبت است كه يكى اطوال از ديگرى است، همچنانكه در اخبار بسيار وارد شده، امام غيبت صغرى كه آنرا غيبت صغرى گويند پس از وقت ولادت لازم السعادت است تا انقطاع سفارت و رسالت ميانه او و شيعيان او، و سفراء به وفات معدوم شدند. و اما غيبت طولى كه آنرا غيبت كبرى گويند، پس آن بعد از غيبت اولى است و در آخر غيبت كبرى قيام خواهر فرمود با سيف، قال الله عزوجل: و نريد ان نمن على الذين استضعفوا الايه، و قال سبحانه و تعالى: و لقد كتبنا فى الزبور... الايه.

و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است كه: هرگز منقضى نخواهد شد ايام و ليالى تا اين كه مبعوث سازد الله تعالى مردى از اهل بيت مرا كه اسمش با اسم من موافق باشد، پر ميكند زمين را از عدل و داد همچنان كه پر شده است از ستم و جور و بيداد.

و باز از جناب مستطاب نبوىصلى‌الله‌عليه‌وآله مروى است كه مى فرمايد: اگر باقى نماند دنيا مگر يك روز، البته دراز مى كند الله تعالى آن روز را تا اين كه بر انگيزد در آن روز مردى از اولاد مرا كه اسمش همچو اسم من باشد، پر مى كند دنيا را زا عدل و قسط همچنانكه پر است از ظلم و جور. انتهى.

راقم گويد: چند كتابى از مخطوط و مطبوع از شيخ مفيد قدس سره كه در تصرف اين حقير است پنج رساله در اثبات حجت و امامت و غيبت حضرت امام منتظرعليه‌السلام است، از آن جمله است رساله اى در جواب سوال ماالسبب الموجب لاستتار الامام و غيبته، و ديگر الفصول العشره فى الغيبه، و ديگر ماالدليل على وجود الامام صاحب الغيبه، علاوه اين كه در كتاب ارشاد ياد شده چند فصل در امور مذكوره بحث كرده است و علاوه بر دلائل عقيله، نصوص نقليه نيز روايت كرده است.(۱۰۵۷)

۸۷۳- قلب عالم امكان

قلى عالم امكان و امام الكل فى الكل امروز ولى الله الاعظم، قائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله ، حجه بن الحسن العسكرى مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است.

آن شاخ گل ازچه هست پنهان زچمن

از فيض وجود اوست عالم گلشن

خورشيد اگر چه هست در ابر نهان

از نور ويست باز عالم روشن(۱۰۵۸)

۸۷۴- قطب عالم امكان

امام زمان در عصر محمدىصلى‌الله‌عليه‌وآله انسان كاملى است كه جز در نبوت تشريعى و ديگر مناصب مستاءثره ختمى، حائز ميراث خاتم به نحو اتم است. و مشتمل بر علوم و احوال و مقامات او به طور اكمل است. و با بدن عنصرى در عالم طبيعى و سلسله زمان موجود است، چنانكه لقب شريف صاحب الزمان بدان مشعر است، هر چند احكام نفس كليه الهيه وى بر احكام بدن طبيعى او قاهر و نشاه عنصرى او مقهور روح مجرد كلى ولوى اوست. و از وى به قائم و حجه الله و خليفه الله و قطب عالم امكان و واسطه فيض و به عناوين بسيار ديگر نيز تعبير مى شود.

اين چنين انسان كه نامش مى برم

من ز وصفش تا قيامت قاصرم

چنين كسى در اين زمان، سر آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله ، امام مهدى، هادى فاطمى هاشمى ابوالقاسم م ح م د، نعم الخلف الصالح و در يك دانه امام حسن عسكرى (عليه الصلوه و السلام) است ان هذا لهو اليقين. الحمد لله الذى هدانا لهذا و ماكنا لنهتدى لولا ان هدانا الله؛(۱۰۵۹)

۸۷۵- مظهر اسم اعظم خداوندى

اسماى الهى معرف جمالى و جلالى ذات اقدس حق اند و اين اسماء به اعتبار جامعيت بعضى را بر بعضى فضل و مزيت و مرتبت است تا منتهى مى شوند به كلمه مباركه جلاله الله كه اسم اعظم است و كعبه جميع اسماء است كه همه در حول او طائف اند، همچنين مظهر اسم اعظم و تجلى اتم آن انسان كامل كعبه همه است و فردى از او شايسته تر نيست و در حقيقت اسم اعظم الهى است، آن مظهر اتم و كعبه كل و اسم اعظم الهى در زمان غيبت خاتم اولياء، قائم آل محمد، مهدى موعود، حجه بن الحسن العسكرى - صلوات الله عليهم اجمعين - است و ديگر اوتاد و ابدال كمل و آحاد و افراد غير كمل به فراخور حظ و نصيبشان از تحقيق به اسماى حسنى و صفات علياى الهيه به آن مركز دائره كمال، قرب معنوى انسانى دارند، چنانكه در اين رساله به امداد ممد و مفيض على الاطلاق و به توجهات اولياى حق و استمداد از آن ارواح قدسيه كالشمس فى السماء الصاحيه به ظهور خواهد رسيد.

مطلب اهم از آن، اتصاف و تخلق انسان به حقائق اسماء است كه دارائى واقعى انسان اين اتصاف و تخلق است و سعادت حقيقى اين است، حافظ گويد:

مرا تا جان بود در تن بكوشم

مگر از جام او يك جرعه نوشم

اين يك جرعه از درياها فزون تر است. آگاهى به لغات اقوام و السنه آنان هر چند فضل است، ولى آنچه منشاء آثار وجودى و موجب قدرت و قوت نفس ‍ ناطقه انسانى و سبب قرب او به جمال و جلال مطلق مى شود، مظهر اسماء شدن آن است كه حقائق وجودى به آنها صفات و ملكات نفس گردند و گرنه:

گر انگشت سليمانى نباشد

چه خاصيت دهد نقش نگينى؟

اگر تعليم اسماء در كريمه و علم آدم الاسماء كلها(۱۰۶۰) (۱۰۶۱) تعليم الفاظ و لغات باشد، چگونه موجب تفاخر آدم و اعتلاى وى بر ملائكه خواهد بود؟

انسانى كه به لغت بيگانه آگاهى يافته است، فوقش اين است كه از اين حيث به پايه يك راهى عامى اهل آن لغت رسيده باشد، و يا شايد اين حد هم صورت نپذيرد، لذا امين الاسلام طبرسى در تفسير شريف مجمع در تفسير كريمه و علم آدم الاسماء كلها فرمود: اى علمه معانى الاسماء اذا الاسم بلا معان لا فئره فيها و لا وجه لاشاره الفضيله بها. تا اينكه گويد: و قد روى عن الصادقعليه‌السلام انه سئل هم هذه الايه، فقال الارضين و الجبال و الشعاب و الاوديه ثم نظر الى بساط تحته فقال: و هذه البساط مما عليه.(۱۰۶۲)

۸۷۶- حقانيت مهدى موعود (عج)

مرحوم حاج ميرزا زين العابدين شيروانى در كتاب شريف بستان السياحه (ص ۵۳۹) در ذكر آن جناب گويد:

حضرت واهب العطايا آن حضرت را مانند يحيىعليه‌السلام در حالت طفوليت حكمت عطا فرمود: و در صغر سن امام انام گردانيد. و بسان عيسى بن مريمعليه‌السلام در وقت صباوت به مرتبه ارجمند رسانيد. عجب است از اشخاصى كه قائل اند بر اين كه خواجه خضر و الياس از انبياء و شيطان و دجال از اهداء در قيد حياتند؛ و انكار دارند وجود ذى وجود صاحب الزمان را و حال آنكه آن حضرت افضل است از انبياء سلف، و اوست ولد صاحب نبوت مطلقه و ولايت كليه.

عجب تر آن كه بعضى از متصوفه كه خود را از اهل دانش شمارند و از ارباب بينش پندارند قائلند بر اين كه در ملك هندوستان در ميان برهمنان و جوكيان مرتاضان و رياضت كشان مى باشند كه به سبب حبس نفس و قلت اكل جند هزار سال عمر كرده و مى كنند، با وجود اين منكر وجود آن حضرت اند.

فقير گويد:

انكار وجود آن حضرت در حقيقت انكار بارى تعالى است، منت خداى را كه فقير را همچنان آفتاب روشن كه كيمياگر از اجزاى متفرقه اكسيرى ساخته بر نقره طرح مى كند و آن نقره را طلاى احمر مى سازد و حال آنكه در اندك زمان پوشيده و نابود مى شود و طلا بر عكس آن چند هزار سال بر يم منوال است و نابود نمى شود، پس اگر ولى خدا مانند آن كيميا از اكسير التفات خويش، بدن خود را همرنگ روح گرداند و باقى و دائم سازد، بعيد نخواهد بود. آنان كه منكر وجود آن حضرتند و لفظ مهدى و صاحب الزمان را تاءويل مى كنند، از كوردلى ايشان است، و الا به اندك شعورى چه جاى انكار است والله يهدى من يشاء الى صراط مستقيم.

اين بود كلام محققانه مرحوم شيروانى در بستان البسياحه كه به عنوان مزيد بصيرت نقل آنرا مغتنم دانسته ايم.

علاوه اينكه اعاجيب تاءثيرات تكوينى نفس از حبس دم و ديگر رياضات و مجاهدات حتى از طوايفى با وجود كفر آنان از حد عد و احصاء خارج است، و بسيارى از آنها در زير مربوطه مسطور است، تا چه رسد در خواص ‍ نفسى كه قدسى و عقل فعال مصادف وجود طبيعى است. در باب سى و نهم كتاب غايه المراد فى وفق الاعداد كه از اصول و امهات كتب علم شريف اوفاق است تا حدى در دم و هم و غير آنها كه مرتاضان را است عنوان شده است كه موجب اعجاب آدمى است، و ما از جهت خوف اطناب از تعرض بدان اعراض كرده ايم.(۱۰۶۳)

۸۷۷- جزيره خضراء

مرحوم حاجى نورى راجع به جزيره خضراء روايتى نقل كرده است. يكى از فوايد محضر شريف علامه شعرانى اين است كه ايشان باز حاشيه اى در اينجا دارند كه ما آن حاشيه را در هزار و يك نكته آورديم.

ايشان مى فرمود كه: جزيره خضراء الان هم هست. از بلاد اندلس است. جزيره اى است خيلى سبز و خرم. نوعا جزيره ها خضراء هستند. ولى آن جزيره ويژگى خاصى دارد. مهدى فاطمى آن جا را پايتخت خودش قرار داد و محل حكومتش بود. بعد اين مهدى فاطمى و جزيره خضراء، سر زبانها افتاد و دهان به دهان نقل شد، و بعضى از اين جهال نقله، مهدى فاطمى را تبديل كردند به حضرت مهدى بقيه الله (عج) و ايشان را در جزيره خضراء اسكان دادند. و جزيره خضراء را با مثلث برمودا ارتباط دادند. چه كارها كردند، چه چيزها دنباله اين حرف آوردند و ديگران هم گرفتند اين را در اين كتاب و آن كتاب نوشتند.

راجع به اين مثلث بومودا كه خيلى حرفش هست، هم همين طور. متاءسفانه آقايان فرمايشى را كه مى شنوند اينها را مى آورند اسناد مى دهند به دين و آيين. به دين شريفى كه يكپارچه برهان و عقل است: قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين(۱۰۶۴) (۱۰۶۵)

خداوند درجات حضرت استاد آيت الله جناب آقاى رفيعى را متعال بفرمايد، ايشان درباره لو لا الحجه لساخت الارض و امثال اين گونه بيانات درباره حجت كه انسان حجت مى خواهد، مى فرمود: وجود بقيه الله كه سر الله است، لازم است و نظام هستى بدون واسطه فيض و انسان كامل نمى شود.

اين به جاى خود، كه براى اثبات آن دليل و برهان داريم، حرف داريم و برهان حكمى، مطالب عرفانى، آيات، روايات در شرف متواتر و متضافر. اما حجتى كه روايات ما را به آن تشويق مى فرمايند كه عالم حجت مى خواهد لو لا الحجه لساخت الارض اين حجت يعنى عقل، يعنى برهان، يعنى دليل.

انسان كه به گزاف هر چيزى را نمى گويد، در حرفهايش تثبت مى خواهد، در پذيرفتنش تثبت و تدبر مى خواهد. دين، دين عقل و برهان است. حالا مثلث برمودا در دريا، آن محوطه زير دريا كوه مغناطيس دارد، سنگ مغناطيس، قوه مغناطيسى. مى دانيد قطب جغرافيايى زمين يك قطب است كه نسبت به كره سنجيده مى شود، و نيز زمين، قطب مغناطيسى دارد. قطب مغناطيسى قرار ندارد، چرخش دارد و مقدارى چرخش هم با قواعد رياضى معلوم مى شود. اين قطب مغناطيسى مثلث برمودا هم زير دريا است، لذا كشتى هايى به به خود كشيده، بلكه طياره را از هوا به خود كشيده، و بسيار قوى است، اين را به حساب امام زمان (عج) گذاشتند.(۱۰۶۶)

۸۷۸- ثمره نهال مهدى

حفارى هايى كه در مصر باستان به عمل آمده، در مقبره فرعون مصر، گندمهايى در سنبل از اهرام مصر به دست آوردند و در شك بودند كه آيا قوه نمو در آنها باقى است يا نه، را براى امتحان كاشتند كاملا سبز و بارور شد و به ثمر رسيد.

اين نكته را در بقاى وجود شريف حجه عصر، مهدى منتظر روحى له الفداء اعمال كن، با اين كه هنوز به اندازه دانه گندم از عمر شريف او نگذشته، هر چند وراى اين مطلب خطايى و اقناعى براهين عقلى و شواهد نقلى داريم.(۱۰۶۷)

۸۷۹- قيام حتمى حضرت مهدى (عج)

شيخ اكبر باب سيصد و شصت و ششم فتوحات را در احوال امام منتظر قائم آل محمد - صلوات الله عليهم اجمعين - اختصاص داده است، و عبارت وى در نسخه اصلى فتوحات چنانكه عبدالوهاب شعرانى و متوفى به سال ۹۷۳ هجرى در مجلد دوم اليواقيت و الجواهر تنصيص ‍ كرده - اين است:

بدانيد كه به ناچار بايد مهدىعليه‌السلام عروج نمايد، ليكن خروج نمى كند مگر اين كه زمين از جور و ستم پر شود، تا وى به قسط و عدالت آنرا پر نمايد، و اگر از دنيا جز روزى باقى نمانده باشد، خداى تعالى آنرا طولانى كند تا اين خليفه در آيد و او از عترت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، از فرزندان فاطمه - رضى الله عنها - مى باشد، جر وى، حسين بن على بن ابى طالب؛ پدرش حسن عسكرى، فرزند امام على النقى (با نون) فرزند امام محمد تقى (با شاء) ، فرزند امام على رضا، فرزند امام موسى كاظم، فرزند امام جعفر صادق، فرزند امام محمد باقر فرزند امام زين العابدين على، فرزند امام حسين، فرزند امام على بن ابى طالب - رضى الله عنه - اسم وى مطابق اسم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در خلقت است، و در اخلاق او او فروترست.(۱۰۶۸)

۸۸۰- مرثيه حضرت مهدى (عج)

در آخر باب بيست و چهارم از فتوحات مكيه فرمود: و ولايت محمدى ويژه به اين شريعت منزل بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله را ختمى خاص است و آن مهدى است، و او را در رتبه پايين تر از عيسىعليه‌السلام مى باشد، زيرا عيسى رسول مى باشد، و آن حضرت زمان ما متولد شده و او را ديدم و با وى اجتماع نمودم، و علامت ختميت را در وى ديدم، ولى بعد از وى جز وى نيست مگر اين كه به وى باز مى گردد، چنانكه پيامبرى بعد از محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله نيست مگر به آن حضرت بر مى گردد، مثل عيسىعليه‌السلام به هنگام نزول.

پس نيست هر ولى بعد از اين ختم به روز قيامت، نسبت به هر پيامبر ديگر در نبوت است كه بعد از محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله مى آيد، مثل الياس و عيسى و خضر در اين است)

و نيز در پاسخ از پرسش سيزدهم باب هفتاد و سه فتوحات مكيه فرمود: و اما ختم ولايت محمدى از آن مردى كه ريشه و پيدايش آن عرب است، و او امروز در زمان ما موجود است، وى را در سال پانصد و نود و پنج شناخته و علامتى كه در وى بود و خداى تعالى آنرا از چشمان بندگانش پوشانيده بود ديدم، آن علامت را در شهر فاس براى من آشكار كرد تا خاتم الولايه را از وى ديدم.

و در اول باب بيست و دوم فتوحات گفت: بدان كه خدا تاءييدت كند براى ما از حديث جعفر بن محمد صادقعليه‌السلام از پدرش محمد بن علىعليه‌السلام از پدرش على بن الحسينعليه‌السلام از پدرش على بن ابى طالبعليه‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت شد كه آنحضرت فرمود: مولاى قوم از ايشان است. و در باب سى صد و هفتاد و ششم فتوحات گفت: به نزد علماى بالله بدون شك بسمله از قرآن است و تكرار آن در سور، همانند تكرار كلمات و (آيات) است كه در قرآن مكرر مى گردد.(۱۰۶۹)

۸۸۱- ملاقات با حضرت ولى عصر (عج)

حكايت كرد براى ما جناب حجه الاسلام حاج سيد جعفر شاهرودى كه از علماى عصر حاضران تهران است دو مكاشفه را كه مفصل است، مجمل آنرا براى يافتن مقام و منزلت صاحب ترجمه مى نگارم، فرمود:

شبى در شاهرود خواب ديدم كه در صحرايى حضرت صاحب الامر (عج الله تعالى له الفرج) با جماعتى تشريف دارند و گويا به نماز جماعت ايستاده اند، جلو رفتم كه جمالش را زيارت و دستش را بوسه دهم، چون نزديك شدم، شيخ بزرگوارى را ديدم كه متصل به آن حضرت ايستاده و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سيمايش پيداست، چون بيدار شدم در اطراف آن شيخ فكر كردم كه كيست تا اين حد نزديك و مربوط به مولاى ما امام زمان است، از پى يافتن او به مشهد رفتم نيافتم، در تهران آمدم نديدم، به قم مشرف شدم، او را در حجره اى از حجرات مدرسه فيضيه مشغول به تدريس ديدم، پرسيدم: كيست؟

گفتند: عالم ربانى آقاى حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى است؛ خدمتش ‍ مشرف شدم تفقد زيادى كردند و فرمودند: كى آمدى؟ گويا مرا ديده و شناخته از قضيه آگاهند. پس ملازمتش را اختيار نمودم و چنان يافتم كه او را ديده بودم و مى خواستم.

تا شبى كه نزديك سحر در بين خواب و بيدارى ديدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجابها مرتفع گشته تا زير عرض عظيم الهى را مى بينم، پس ‍ مرحوم استاد حاج ميرزا جواد آقا را ديدم كه ايستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات است به او مى نگريستم، و تعجب از مقام او مى نمودم كه صداى كوبيدن در خانه را شنيده و متنبه گشته، برخاستم در خانه رفتم، يكى از ملازمين ايشان را ديدم كه گفت: بيا منزل آقا!

گفتم، چه خبر است؟

گفت: سرت سلامت خدا صبرت دهد، آقا از دنيا رفت!(۱۰۷۰)

۸۸۲- ديدار يار هنگام احتضار

مرحوم محمد حسن فاضل مراغى در كتاب شريف الماثر و الاثار(۱۰۷۱) در ترجمه عارف بزرگوار جناب آقا محمد رضا قمشه اى قدس سره آورده است كه:

امسال كه يك هزار و سيصد و شش هجرى است، در دارالخلافه (تهران) وفات يافت نزديك نزع با خواص خود گفته بود كه: آيا اسب سفيدى را كه حضرت صاحب (عج الله فرجه الشريف) براى سوارى من فرستاده اند ديديد! ؟(۱۰۷۲)

۸۸۳- تاءليف كتاب در عصر غيبت

در اول كمال الدين در سبب تاءليف آن بيانى به تفصيل دارد كه اجمال آن اين است: پس از مراجعت از زيارت ثامن الائمهعليه‌السلام مدتى در نيشابور براى رفع حيرت مردم آن در غيبت و رفع شبهت آنان در امر قائمعليه‌السلام اقامت كردم. شبى از دورى اهل و ولد و اخوات و نعمت به جا گذاشته ام فكر مى كردم و در اثناى خوابم در ربود، در عالم خواب ديدم كه در مكه مكرمه ام و طواف بيت مى كنم و به حضرت امام قائم تشرف يافتم، آن جناب در عالم خواب به من فرمود:

چرا كتابى در غيبت تصنيف نمى كنى؟ بايد اكنون كتابى در غيبت تصنيف كنى.

اين بگفت و برفت و من از خواب بيدار شدم و تا طولع فجر به دعا و گريه و بى تابى به سر بردم و در صباح همان روز به تاءليف اين كتاب آغاز كردم.(۱۰۷۳)

۸۸۴- سر شيعه

جناب اسناد علامه طباطبايى فرموده اند: با آقاى كربن فرانسوى و تنى چند از دانشمندان ديگر در تهران جلسه گفت و شنود علمى داشتيم؛ روزى در آن جلسه مهمانى فرانسوى بر ما وارد شد، مردى فاضل بود و سوالاتى حساب شده مى كرد، اظهار داشت كه من از مطالعه در كتب ملل و نحل به اسلام رسيده ام و از اسلام به شيعه اثنا عشرى، و من مسلمانى از اماميه اثنا عشرى هستم: و حتى به سر شيعه ايمان و اعتقاد دارم. از مترجم پرسيدم: مرادش از سر شيعه چيست؟

گفت: حضرت بقيه الله قائم آل محمد.(۱۰۷۴)

۸۸۵- تاريخچه اعتقاد و ايمان به مهدىعليه‌السلام

اگر كسى در خصوص شخص حضرت مهدى موعود م ح م د بن حسن عسكرىعليه‌السلام و جزئيات حالات و امامت و غيبت و علائم ظهور او، اندك تتبعى در جوامع روايى فريقين و كتب سير و تواريخ آنان بنمايد، به حقيقت بر وى مسلم خواهد شد كه ايمان به مهدى موعود و ايقان به غيبت و ظهور آن حضرت از بداء اسلام مركوز اذهان مسلمين بود.(۱۰۷۵)

۸۸۶- دو مظهر عالم

در اين عالم دو مظهر مى بايد كه باشد، مظهر اين طرف كه نامش نبوت است خاتم انبياء است و مظهر آن طرف كه نامش ولايت است صاحب الزمان است و صاحب اسامى بسيار دارد چنانچه جوهر اول اسامى بسيار دارد.(۱۰۷۶)

۸۸۷- صاحب علم و قدرت كامل

صاحت الزمان علم به كمال و قدرت به كمال دارد و علم و قدرت را با وى همراه كرده اند، چون بيرون آمد تمامت روى زمين را بگيرد و روى زمين را از جور و ظلم پاك گرداند و به عدل آراسته گرداند و مردم در وقت وى در آسايش باشند.(۱۰۷۷)

۸۸۸- آشكار شدن حقايق

شيخ سعد الدين حموى در حق اين صاحب الزمان كتابها ساخته است و مدح وى بسيار گفته است.

حضرت پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله خبر داده است از آمدن وى، و عاملان وى گفته است امام معلوم نيست وقت بيرون آمدن وى.

با وى چيزها همراه كرده اند كه اگر از صد يكى بگويم بعضى كس باور نكنند و گويند آدمى را اينها نتواند بودن، احوال وى بيش از اين خواهد بود كه به نوشتن راست آيد. صاحب الزمان كه گفته شد، ولى است، چون بيرون آيد ولايت ظاهر شود و حقائق آشكارا شود.(۱۰۷۸)

۸۸۹- آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى!

هيچگاه زمين خالى از حجت نيست هر چند ظاهر نباشد.

حسن يوسف، دم عيسى، يد بيضا دارى

آن چه خوبان همه دارند تو تنها دارى(۱۰۷۹)

۸۹۰- اعتراف به وجود امامى غايب

روايات صادر از پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و اوصياى احد عشر بلكه توقيعات و وقايع زمان غيبت صغرى و اخبار به مغيبات و اظهار كرامات خود آن بزرگوار امام زمان، به حدى است كه اگر كسى از روى انصاف در آنها غور و تدبر كند و غرض ورزى و اجابت در كار نباشد، جز اعتراف به امامت و غيبت وجود ذى جود آن جناب چاره اى ندارد، هر چند كه از اقامه دليل عقلى بر لزوم وجود حجت واسطه بين مفيض و مستفيض على الدوام عاجز باشد. اين اخبار وحى آثار همه بطون و اسرار آيات قرآنيه اند كه از زبان قرآن ناطق صادر شده اند، اين دو روايت در اين مقام مشتى از خروارها و اندكى از بسيارها است.

۸۹۱- كتابى درباره حضرت قائم

جناب صدوق اين بابويه - رضوان الله تعالى عليه - ۳۸۱ ه. ق، كتاب كمال الدين و تمام النعمه را در شصت و و باب در قائم آل محمد مهدى موعودعليه‌السلام تاءليف كرده است و همه اين ابواب روايات مرويه از رسول الله و اوصياى احد عشر او است و هر يك از روايات را با ذكر سلسله آن روايت كرده است

 (جناب صدوق) در اول كمال الدين در سبب تاءليف آن بيانى به تفصيل دارد كه اجمال آن اين است: پس از مراجعت از زيارت ثامن الائمهعليه‌السلام اقامت كردم شبى از دورى اهل و ولد و اخوات و نعمت به جا گذاشته ام فكر مى كردم و در اثناى فكرت خوابم در ربود، در عالم خواب ديديم كه در مكه مكرمه ام و طواف بيت مى كنم و به حضور امام قائم تشرف يافتم، آن جناب در عالم خواب به من فرمود: چرا كتابى در غيبت تصنيف نمى كنى؟ بايد اكنون كتابى در غيبت تصنيف كنى.

اين بگفت و برفت و من از خواب بيدار شدم و تا طلوع فجر به دعا و گريه و بى تابى به سر بردم و در صباح همان روز به تاءليف اين كتاب آغاز كردم.(۱۰۸۰)

۸۹۲- فضايل كتاب غيبت نعمانى

غيبت نعمانى تاءليف محمد بن ابراهيم بن جعفر ابو عبدالله كاتب نعمانى معروف به ابى زيبت است. نعمانى از مشايخ عظيم القدر اماميه و معاصر كلينى صاحب كافى و ابن عقده و محمد بن احمد صفوانى و مسعودى صاحب مروج الذهب است كه زمان غيبت صغرى را ادراك نموده است.

در غيبت ياد شده از كلينى و از اين عقده روايت مى كند و در توثيق ابن عقده گويد: و هو ما اخبرنا به احمد به محمد بن سعيد بن عقده الكوفى و هذا الرجل ممن لا يطعن عليه فى الثقه و لا فى العلم بالحديث و الرجال الناقلين له.

شيخ جليل نجاشى در كتاب رجال فرمايد:(۱۰۸۱)

محمد بن ابراهيم بن جعفر ابو عبدالله الكاتب النعمانى المعروف بابن زينب (بابن ابى زينب - ظ) شيخ من اصحابنا عظيم القدر المنزله، صحيح العقيده، كثير الحديث، قدم بغداد و خرج الى الشام و مات بها. له كتب منها كتاب الغيبه، الى ان قال: رايت اباالحسن محمد بن على الشجاعى الكاتب يقرا عليه كتاب الغيبه تصنيف محمد بن ابراهيم بن النعماين بمشهد العتيقه لانه قراه عليه و وصى لى اينه ابو عبدالله الحسين بن محمد الشجاعى بهذا الكتاب و النسخه المقروه عندى.

كتاب غيبت نعمانى از كتب قديمه معتمده نزد همه علماى شيعه و از اجل كتب است و در جلالت او كلام شيخ مفيد كافى است كه در آخر باب سوم ذكر امام قائمعليه‌السلام از كتاب ارشاد فرمود: هر كس اخبار غيبت امام عصر - عجل الله تعالى فرجه - خواهد به كتاب غيبت نعمانى رجوع كند كه در اين باب كتاب جامعى است. و هذا طرف يسير مما جاء فى النصوص على الثانى عشر من الائمهعليه‌السلام و الروايات فى ذلك كثير قد دونها اصحاب الحديث من هذه العصابه و اثبتوها فى كتبهم المصنفه، فممن اثبتها قد دونها اصحاب الحديث من هذه العصابه و اثبتوها فى كتبهم المصنفه، عممن اثبتها على الشرح التفصيل محمد بن ابراهيم، المكنى ابو عبدالله النعمانى فى كتاب الذى صنفه فى الغيبه فلا حاجه بنا مع ما ذكرناه الى اثباتها على التفصيل فى هذا المكان.

غيبت نعمانى بيست و شش باب است و هر باب در ذكر يك سلسله روايات مرويه از اهل بيت عصمت و وحى درباره حضرت حجتعليه‌السلام است. و آن را مقدمه اى بسيار مفيد و ارزنده به قلم تواناى مصنف آن عالم ربانى جناب نعمانى در امامت و غيبت امام زمانعليه‌السلام است.

نگارنده بر اين عقدت است كه فقط همين كتاب غيبت نعمانى در اثبات امامت و غيبت قائم آل محمد كافى است. علاوه بر اين كه جوامع فريقين و رسائل آنان در اين باب از كثرت به قدرى است كه اگر كسى بخواهد آنها را احصاء و فهرست كند، مستلزم تاءليف كتابى بزرگ بلكه كتابهائى خواهد بود.

كتاب غيبت نعمانى بيست و شش باب است و هر باب آن معنون به عنوانى قابل اعتناء و توجه به سزا در اهميت موضوع كتاب است و در هر يك از ابواب رواياتى با اسناد، سواى آيات قرآنى از پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و آل او اهل بيت عصمت و وحى نقل كرده است كه بسيارى از آنها به طرق عامه در جوامع روائى آنان نيز نقل شده است.(۱۰۸۲)

۸۹۳- طول مدت غيبت صغرى

مرحوم كلينى تمام زمان غيبت صغرى را به خوبى ادراك كرده است، تاريخ وفاتش اگر ۳۲۸ باشد كه يكى از دو قول شيخ طوسى قدس سره است، يك سال قبل از غيبت كبرى رحلت نموده است، و اگر ۳۲۹ كه قول نجاشى - رضوان الله تعالى عليه - است سنه تناثر نجوم است كه مصادف با اول تاريخ غيبت كبرى حضرت بقيه الله است؛ زيرا طول مدت غيبت صغرى از ۲۶۰ تا ۳۲۹ است و آخرين نائب آن حضرت ابوالحسن على بن محمد سمرى - رضوان الله تعالى عليه - در پانزدهم شعبان ۳۲۹ رحلت نموده كه از آن تاريخ غيبت كبرى شروع مى شود و توقيع مبارك امامعليه‌السلام به سمرى در اين معنى نص صريح است كه چند روز قبل از رحلت سمرى از ناحيه مقدس آن جناب صادر شد.(۱۰۸۳)