فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى0%

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

نویسنده: عباس عزيزى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 21968
دانلود: 4459

توضیحات:

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21968 / دانلود: 4459
اندازه اندازه اندازه
فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار استاد علامه حسن زاده آملى

نویسنده:
فارسی

۱۷۱- يك دستور اخلاقى

وقتى در محضر مبارك استاد، جناب علامه طباطبايى (رضوان الله تعالى عليه) بودم، سخنانى از حالات شبش به ميان آورد، و فرمود: هر وقت در روز مراقبت من قوى تر است، مشاهداتى كه در شب دارم زلال تر و صاف تر و روشن تر است. كسانى كه در سير و سلوك عرفان عملى، قدم، نهاده اند، شكارهايى دارند، و به خصوص در وجهات شبانه مشاهداتى دارند.

در آخر وافى جناب فيض قدس سره، از كافى ثقه الاسلام كلينى به اسنادش ‍ از ثامن الائمهعليه‌السلام روايت شده است كه: قال ان رسول الله صلى الله عليه و آله: كان اذا صيح قال لاصحابه: هل من مبشرات؟ يعنى به الرويا، يعنى رسول الله كه صبح مى كرد، به اصحاب خود مى فرمود: آيا خبرهاى خوش داريد؟ ؛ يعنى آيا خوابهاى خوش ديده ايد؟

سيره و روش حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله اين بود، اصحابش را يعنى ياران و شاگردانش را به سير و سلوك وا مى داشت، و آنان را براى شكار مبشرات، و صيد، معانى ترغيب و تحريص مى كرد، همه انبياء اين چنين بودند، همه سفراى الهى، جز تزكيه نفس بشد و تعليم و تأدیب آنان، و ايصالشان به قرب الى الله، كه در حقيقت تخلق به اخلاق الهى، و اتصاف به صفات ربوبى و تأدیب به آداب الله است، هدفى ديگر نداشته اند.

اين شب مردان خداست كه مبشرات دارند، رؤياى صالح و صادق دارند، آرى!

شب مردان خدا، روز جهان افروز است

روشنان را به حقيقت شب ظلمانى نيست

بارى! كاءن رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله به اصحابش فرموده است كه: آيا همان طور كه حيوانات خودتان را در شب علوفه مى دهيد، و آنها را در جايى مى بنديد كه خوردند و خوابيدند، شبى را به روز آورده اند، و شبى حيوانى داشته اند، شما هم آنچنان شب به روز آورده ايد، يا شب انسانى داشته ايد، كه شكارهايى كرده ايد و مبشراتى داريد، خداوند سبحان فرمود:

و من الليل فتهجد به نافله لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا.(۱۷۵)

۱۷۲- امر به نوشتن حديث

يكى از صحابه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله بدان حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله عرض كرد كه: يا رسول الله! انا نسمع منك احاديث لا نحفظها، افلا نكتبها؟

قال: بلى فاكتبوها.

گفت: اى رسول خدا! از تو احاديث مى شنويم كه در حافظه ما نمى ماند، آيا آنها را ننويسيم؟

فرمود: بنويسيد.(۱۷۶)

۱۷۳- ارزش علم

گوهر علم نورى است كه عين حقيقت عالم و چراغ فرا راه او مى گردد. و اصلا علم عالم است و عالم علم است. و به عبارت پيغمبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله : علم، نفس عقل و فهم، روح آن است.(۱۷۷)

۱۷۴- در علم متوقف مشو!

استاد كل فى الكل و قدوه اولين و آخرين و قطب الاقطات خاتم النبيينصلى‌الله‌عليه‌وآله : اطلب العلم من المهد الى اللحد هيچ وقت نبايد توقف باشد.(۱۷۸)

۱۷۵- امام فيلسوف كامل

ابو نصير فارابى ملقب به معلم ثانى، در يكى از رسائلش چنين گفته است كه فيلسوف كابل امام است و چون فلسفه، يعنى علم به حقايق اشياء و چنين افرادى عالم به معارف و حقايق اشياء هستند، علم آدم الاسماء كلها(۱۷۹) فيلسوف كامل پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله است هو الذى بعث فى الميين رسولا منهم.

۱۷۶- فيلسوف واقعى

اگر اولين و آخرين فلاسفه نظام هستى و قديم الايام كرد هم آيند و حضرت پيامبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله در ميان آنها ظهور كند و به سخن در آيد، تمامى فلاسفه خواهند گفت كه: فيلسوف يعنى اين، فلسفه يعنى همين كه ايشان مى فرمايند، و وى عالم است و ما امى هستيم و بايد از محضر شريف او استفاده نماييم.

۱۷۷- جايگاه نزول حكمت

حديثى را از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل مى كنند:

ان الحكمه لتنزل من السماء فلا تدخل قلبا فيه هم غد؛ حكمت از آسمان نازل مى شود، اما بر قلبى كه در آن هم و غصه فردا هست، نازل نمى شود.

نفس مطمئنه، علوم و معارف را مى گيرد. نفس مضطربه، به جايى نمى رسد. شخص پريشان خاطر، عالم نمى شود. هم واحد مى خواهد. اصولا تعقل با تعلق جمع نمى شود.

كتابهاى تذكره را بخوانيد، با شرح حال بزرگان آشنا شويد. ببينيد كه در راه معشوقشان كه تحصيل علم و كمال است، مشتهيات نفسانى را زير پا گذاشتند. اين بود كه شيخ طوسى شدند، علامه حلى شدند، محقق طوسى شدند، فارابى شدند، ملا صدرا شدند، صاحب جواهر شدند و...(۱۸۰)

۱۷۸- وجوب يادگيرى زبان

حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به اصحابشان فرمودند: از شما كسانى باشند كه زبان بيگانگان را بياموزند تا نامه ها را بخوانند و بفهمند. و حتى امر فرمودند كه زبان ديگر قبايل را ياد بگيرند، چرا كه زبان هر طايفه اى نردبانى است براى رسيدن به مقاصد آن طايفه.

پس آنچه را كه جامعه براى نگهدارى پيگره اجتماع و مدينه فاضله نياز دارد، همه پسنديده است و نويسندگان ما نيز براى پروراندن آن حقايق بايد دست به قلم ببرند و مرحله اولى و اولين چيزى كه از اهميت بسزايى برخوردار است، آدم سازى است و براى هر گروه، بايد معارف و علوم اسلامى به همان نسبت، برايشان به صورت كتاب نوشته شود و غذاى روحى شان به اندازه ظرفيت ادراكى شان باشد.(۱۸۱)

۱۷۹- دو جواهر انسان ساز

علم و عمل در حقيقت، جوهر انسان سازند، و انسان آنچه را فرا گرفته و بدان عمل نموده است، گوهر ذات او مى گردد. و به عبارت ديگر، علم و عمل خود سازنده وجوب است. هر خردمند فرزانه بايد بنگرد كه در شب و روز، خودش را چگونه مى سازد و اين مطلب وزين، بر اصل استوار و پايدار اتحاد عقل و معقول و معقول، يعنى علم و عالم و معلوم، و هم اتحاد عمل و عامل و معمول است، چه اين كه عمل را دو روى است، رويى با زمان و ماده است كه متصرم و منقضى الست، و رويى با ماوراى زمان و ماده و طبيعت است كه حقيقت گوهر انسان مى شود و هميشه باقى و برقرار است. لذا پيغمبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله به قيس بن عاصم فرمود: همه احوال و اهوال و نشيب و فراز را كه در پيش دارد، آن عمل تو است.

غرض اين كه مرد و زن بزرگوار اجتماع ما بايد بكوشند تا خود كتاب زنده جاودانه سودمند باشند، كه جوهر ذات آنها به نود دانش فروغ گيرد. به قول حافظ شيرين سخن:

گوهر معرفت آموز كه با خود ببرى

كه نصيب دگران است نصاب زرو سيم(۱۸۲)

۱۸۰- العلم امام العمل

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: العلم امام العمل و العمل تابعه (علم امام عمل است) زيرا كه كارى بى راهنمايى و پيشوايى دانش ‍ صورت نمى گيرد، و سعادت حقيقى انسان بدون نود علم وقوع نمى يابد، و مدينه فاضله انسانى جز با علم بايسته و عمل شايسته تشكيل نمى شود، به قول حكيم سنايى غزنوى:

علم نر آمد و عمل ماده

دين و دنيا بدين دو آماده(۱۸۳)

۱۸۱- نور دانش

از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله ماءثور است كه: العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاء؛ دانش نورى است كه خدا در دل هر كس بخواهد مى تاباند.(۱۸۴)

۱۸۲- دوا در آب باران

باران از آسمان دنيا فرو مى آيد و طهور است؛ يعنى پاك كننده است. و از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت شده است كه: آب باران پيش از آن كه به زمين برسد دواء است.(۱۸۵)

۱۸۳- نبوت ارسطاطاليس

عمرو عاص از اسكندريه بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله وارد شد از او پرسيد كه: در آنجا چه ديده اى؟

گفت: گروهى چند ديده ام كه طيلسان در برداشته و حلقه حلقه گرد هم مى نشستند و مردى را به نام ارسطاطاليس - لعنه الله تعالى - نام مى برند.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اى عمرو! باز ايست، ارسطاطاليس ‍ پيمبرى بود كه قوم وى از را نشناختند.(۱۸۶)

۱۸۴- مجالست با چه كسى؟

از حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله پرسيدند: با كه مجالست كنيم؟

آن بزرگوار فرمود: جالسوا من يذكر كم الله رؤيته و يزيد فى علمكم منطقه و يرغبكم فى الاخره عمله؛

با كسى مجالست كنيد كه ديدار او شما را به ياد خدا آورد، و زبانش بر علم و معرفت شما بيفزايد، اخلاق و اعمالش شما را به عالم آخرت مشتاق و راغب گرداند.

خلاصه با كسى همنشين شويد كه ديدار و گفتار و كردارش شما را به ياد خدا آورد و بر علم و معرفت شما بيفزايد و توجه و شوق و عشق به عالم بقا در شما پديد آرد. چون نفس در مثل آيينه اى است با هر كه مقابل شود از اخلاق و آثار او نقش مى گيرد.

هر كه خواهد نقش الهى و رنگ صيغت الله پيدا كند كه بزرگ ترين سعادت است، بايد با رجال الهى نشيند و با سخنان و نصايح آنان انس گيرد تا به آن سعادت بزرگ نائل شود و البته مسلم كل است كه: علىعليه‌السلام بزرگ ترين رجال الهى است.

بر شما باد به مطالعه علوم و كلمات و عمل به آيات و دلالات آن بزرگوار تا نقش او در نفوس قدسى شما پديد آيد - صلوات الله عليه و على آله المعصومين - كه آن بزرگوار پند و اندرز و تعليمات آسمانى اش كه عالمى را پر از نور علم و معرفت نموده، همه از قلب مطهر اوست و هر وصف كمالى ذكر فرموده، مصداق اعلى و اتم آن وصف را خويش دارا بوده چنان كه خود آن حضرت فرمود:

من امر نكردم شما را به چيزى جز آن كه اول خود عمل كردم.

پس انس و مطالعه و مذاكره گفتار حكمت آثار و كلمات قصارش انسان را به كمال انسانيت و اعلى رتبه حكمت و سعادت ابد مى رساند و بى شك از هر كتاب حكمت و هر دفتر علم و معرفت حكمتش، كامل تر است و از هر سخن، كلامش فصيح و بليغ ‌تر و بلندى مطالب و علو قدر سخنش افزون است.(۱۸۷)

بخش يازدهم: قيامت جايگاه ابدى

۱۸۵- ياد مرگ و آمادگى براى مرگ

از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله پرسيدند كه: چه كسى در ميان مؤمنان از ديگران، زيرك تر است؟

در جواب فرمود: آن كه به ياد مرگ بيشتر، و در آمادگى براى آن شديدتر است.(۱۸۸)

۱۸۶- رؤيت جايگاه آخرتى

از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت است كه فرمود:

هيچ يك از شما نميرد، جز آن كه به عاقبت خويش علم بيابد و جايگاه خويش را در بهشت يا دوزخ ببيند.(۱۸۹)

۱۸۷- قرين هر شخص در قيامت

رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله به قيس بن عاصم فرمود: انه لابد لك من قرين بدفن معك و هو حى، و تدفن معه و انت ميت؛ فام كان كريما اكرمك و ان كان ائما اسلمك، ثم لا يحشر الا معك و لا تحشر الامعه، و لاتساءل الا عنه، فلا تجعله الا صالحا، فلا تجعله صالحات فانه ان صلح آنست به، و ان فسد لا تستوحش الا منه و هو فعلك

فرمود: قرينى با تو دفن مى شود كه حى است و محشور نمى شوى مگر با او، و تو مسئول آنى، پس آن را جز صالح باشد، با او انس مى گيرد، و اگر فاسد باشد؛ وحشت نمى كنى مگر از وى، و آن قرين فعل تو است.(۱۹۰)

۱۸۸- آن قرين، فعل توست!

صدوق در مجلس اول از امالى خود نقل كرده: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به قيس بن عاصم فرمود: اى قيس! با عزت، ذلت و با زندگى، مرگ و با دنيا، آخرت است و هر چيزى را حسابرسى و بر هر شى ء مراقبى است، و هر حسنه اى پاداشى و هر بدى عقابى و هر اجلى را كتابى است.

و اى قيس! به ناچار قرينى تو راست كه با تو دفن شود و آن قرين زنده است و تو با وى دفن مى شوى، در حالى كه تو مرده اى، اگر كريم باشد تو را اكرام نمايد و اگر لئيم باشد رهايت كرده، آنگاه جز با تو محشور نگردد و تو مبعوث نگردى مگر با وى و سئوال نشوى مگر از وى، پس آن را جز صالح قرار مده؛ زيرا اگر آن قرين صالح باشد با وى ماءنوس شوى و اگر فاسد باشد، وحشتى جز از وى ندارى، و آن قرين همان فعل توست.(۱۹۱)

۱۸۹- اندرزى نورانى

صدوق در حديث چهارم مجلس اول امالى به اسنادش روايت كرده است كه: قيس بن عاصم گفت: با جماعتى از بنى تميم به حضور رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيديم، پس گفتم: اى پيغمبر خدا! به ما اندرزى بفرما تا از آن بهره ببريم كه ما گروهى هستيم در بيابان به سر مى بريم.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: يا قيس گ ان مع العز ذلا، و مع الحيواه موتا، و ان مع الدنيا آخره، و ان لكل شى ء رقيبل، و على كل شى ء حسيبا، و ان كل اجل كتابا، و انه لا بدلك من قرين يدفن معك و هو حى، و تدفن معه و انت ميت، فان كان كريما اكرمك، و ان كان لئيما اسلمك، ثم لا يحشر الا تحشر الا معه، و لا نسئل الا عنه، فلا تجعله الا صالحه، فانه ان صلح آنست به، و ان فسد لا تستوحش الا منه، و هو فعلك.

اين حديث شريف، اگر چه همه آن نور است، و هر جمله آن بابى از حقيقت را به روى انسان مى گشايد، و براى اهل سر به سرى اشارت مى كند، مع ذلك بايد در اين چند جمله دقت و تاءمل بسزا كرد كه فرمود: با دنيا آخرت است. نفرمود بعد دنيا آخرت است تا آخرت در طول زمانى دنيا قرار گيرد و فرمود: قرينى كه با تو دفن مى شود، حى است و محشور نمى شوى مگر با او، و وحشت نمى كنى مگر از وى. به خصوص كه در آخر فرمود: آن قرين فعل تو است.(۱۹۲)

۱۹۰- تسبيح و تهليل ملايك در قبر

انس بن مالك نقل كند كه: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خداى تعالى، بنده اش را دو ملك، وكيل فرموده است كه بر او بنويسند. پس چون بميرد گويند: پروردگارا! بنده ات، فلانى را ميراندى؛ پس حال به كجا رويم كه خداوند فرمايد: آسمانم پر است از ملايك كه مرا عبادت كنند و آسمانم پر از خلق كه مرا فرمان برند. به قبر بنده ام رويد و مرا تسبيح و تكبير و تهليل گوييد و آن را تا روز قيامت در زمره حسناتش به كتابت آوريد.(۱۹۳)

۱۹۱- پرسش از امرى عظيم

از براء بن عازب نقل است كه: معاذبن جبل در خانه ابو ايوب انصارى در حالى كه نزديك پيامبر نشسته بود از ايشان پرسيد: اى رسول خدا! درباره آيه بوم ينفخ فى الصور فتاءتون افواجاچه مى فرماييد؟

حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اى معاذ! از امر عظيمى پرسش نمودى! و اندكى بعد فرمود: ده گروه از امت من با صورت و شمايلى مبدل و ممسوخ، محشور خواهند شد و خداوند، ميان آنان و مسلمين فاصله و جدايى مى اندازد.

گروهى از آنان به صورت ميمون و گروهى به صورت خوك و دسته اى پاى شان به جاى سرشان و سرشان به جاى پاى شان آمده است، و صورت و سرشان بر زمين كشيده مى شود، و گروهى با چشمانى نابينا محشور مى شوند كه مى دانند به كجا بروند، و دسته اى آب دهان خود را مى بلعند و زبان خود را مى جوند و مايعى را قى مى كنند كه همه از آن گريزان و متنفرند، و گروهى دست و پاى شان قطع شد و دسته ديگر بر شعله هاى آتش ‍ مصلوبند، و از عده اى چنان بوى تعفن به مشام مى رسد كه از بوى مردار بدتر است و بعضى لباسى از قطران بر تن دارند كه بدن آنان را احاطه كرده است

اما آنانى كه به صورت ميمونند، سخن چينانند. آنانى كه در شمايل خوكند، اهل سخت و حرام خوارى اند، و آنانى كه سرازير و سرنگون مى آيند، ربا خوارانند. كوران، ستمكارانند و كران، در دنيا به اعمال خود مغرور بوده اند و بدان مباهات مى كرده و عجب مى ورزيده اند. كسانى كه زبانهاى شان را مى جوند، عالمان و قاضيانى اند كه اعمال شان مخالف سخنان شان بوده است. آنانى كه دست و پاى شان بريده شده است، به همسايه خود آزار رسانده اند و كسانى كه بر آنش آويخته شده اند، از مردن نزد سلطان بدگويى كرده اند. اشخاص بدبو كسانى هستند كه از شهوات و لذات كامجويى مى كرده و حق خداوند را در اموالشان ادا نمى كرده اند. و كسانى كه آن لباس ‍ را بر تن دارند، اهل تكبر و خود پسندى بوده اند.(۱۹۴)

۱۹۲- رؤيت خدا در روز قيامت

ابن اثير از قيس بن ابى حازم از جرير بن عبد الله روايت مى كند:

شبى در حالى كه ماه در آس ۳مان مى درخشيد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بر ما وارد شدند؛ پيامبر فرمودند: شما در روز قيامت خدا را خواهيد ديد، همچنان كه اين ماه درخشان را امشب مى بيند؛ بدون هيچ ازدحامى و بى آن كه فشارى به عم بياوريد، همگان آشكارا خداوند را خواهيد ديد.(۱۹۵)

۱۹۳- فرياد اهل دوزخ

رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اكثر صياح اهل النار من سوف؛ بيشتر فرياد دوزخيان از پس از اين گفتن و فرياد فردا كردن است.

به بيمار بيدارى گفتند: ما را اندرزى ده!

گفت: شما را از سوف بيم مى دهم.

حافظا! تكيه بر ايام چو سهو است و خطا

من چرا عشرت امروز به فردا نكنم(۱۹۶)

مبادا خواجه غافل بخورد و غافل بخوابد كه به قول عارف همدان بابا طاهر عريان هر آن كو غافل خوره تير.

۱۹۴- تمثل اعمال در آخرت

در روح الجنان آمده است، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: در روز قيامت، آنگاه كه موازين قسط بر پا شود، كردار مرد بر ميزان شده، سپس چيزى چون ابر را بدان جا آورند و او را گويند: آيا ميدانى كه اين چيست؟

مرد گويد: خير!

بدو گويند: اين همان علمى است كه به مردم مى آموختى و آنها پس از تو بدان عمل مى كردند.(۱۹۷)

۱۹۵- علم ساعت

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در حديث ساعت كه از وى از ساعت سؤ ال شد فرمود: علم ساعت نزد خداى است و باران بارور نازل مى كند و به آنچه در ارحام است علم دارد و هيچكس نمى داند كه فردا چه چيزى كسب مى كند و هيچ كس نمى داند كه در كدام سرزمين مى ميرد، خداى تعالى عليم خبير است.

ما تنها به بخشى از امهات مسائلى كه انسان به معارج علمى بدانها ارتقاء مى يابد اشاره كرديم. خداى سبحان فرمود: كلم طيب (نفوس قدسى) ، به سوى او صعود مى كند و عمل صالح آن را بالا مى برد. خداى تعالى فتاح قلوب و بخشنده غيوب است.(۱۹۸)

۱۹۶- امر اهل بهشت

از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت شده كه:

فرشته به بهشت مى آيد، بعد از اذن دخول از مؤمنان بر ايشان وارد مى شود و براى آنها نامه اى از خداى تعالى مى آورد كه بعد از سلام خدا بر ايشان در نامه به همه آنها چنين خطاب شده است: از حى قيوم كه نمى ميرد به حى قيومى كه نمى ميرد، امام بعد من به شى ء مى گويم من فيكون و امروز تو را همانند خويش كردم، تو به شى ء مى گويى كن پس ‍ شى موجود مى شود. آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هيچ كس از بهشتيان به چيزى كن نمى گويد مگر اين كه آن شى ء موجود مى شود.

۱۹۷- دوزخ و بهشت

در تفسير صافى آمده است كه: روى عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله و سلم عن هذه الايه (ان منكم الاواردها) ؟

فقال: اذا دخل اهل الجنه الجنه، قال تعضهم لبعض: اليس قد وعدنا ربنا ان نرد النار؟ فيقال اهم: قد وردتموها و هى خامده.

اين حديث شريف كه از غرر احاديث است فرمايد كه اهل بهشت پيش از دخول آن، وارد نار شده اند، در حالى كه خاموش بود.

سبحان الله كه يك دنيا براى طايفه اى دوزخ فسرده و آنش خاموش است و براى ديگران دوزخ و آنش بر افروخته و سوزان است، چنانكه حواس ‍ خمس و خيال و وهم كه مشاعر ادراك عالم ملك اند، هر يك درى از درهاى دوزخ اند، اگر متابعت نفس كننده، و درى از درهاى بهشت اند، اگر متابعت عقل كنند، در اين معنى دفت در اين خبر شود كه از نورالثقلين نقل مى كنيم:

و روى ابو صالح غالب بن سليمان، عن كثير بن زياد، عن ابى سميه قال: اختلفنا فى الورود: فقال قوم، لايد خلها مؤمن، و قال آخرون، يدخلونها جميها، ثم ينجى الله الذين اتقوا، فلقيت جابر بن عبدالله فساءلته فاءومى باصبيعه الى اءذنيه و قال: صمتا ان لم اكن سمعت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله يقول: الورود الدخول، لا يبقى بر و لافاجر الا بدخلها، فيكون، على المؤمنين بردا و سلاما، كما كانت على ابراهيم حتى ان للنار اوقال لجهنم ضجيجا من بردها، ثم ينجس الله الذين اتقوا و يذر الظالمين فيها جثيا (ج ۳، ص ۳۵۴)

جابر با دو انگشت خود به دو گوشش اشاره كرد و گفت: اين دو كر باد! اگر از رسول خدا نشنيده باشم كه مى گفت: ورود دخول است و هيچ نيكوكار و نابكار نيستند مگر اينكه داخل جهنم شوند، پس بر مؤمنان برد و سلام باشد و چنانچه براى ابراهيم بوده است، حتى اينكه آنش يا دوزخ (ترديد از راوى است) از برد شدنش يعنى سرد شدنش ناله مى كند. سپس خداوند پرهيزگاران را از آن رهايى مى دهد، و ستمكاران را در آن به زانو در آمده رها مى كند.(۱۹۹)

۱۹۸- اى رسول خدا! قيامت كى است؟!

در باب سيزدهم مجلد ششم بحار از علل الشرايع به اسنادش از انس رويت كرده كه گفت: مردى از اهل باديه آمد و ما خوشمان مى آمد كه مردم باديه نشين بيايند و از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله سؤال كند.

اعرابى پرسيد: اى رسول خدا! قيامت كى است؟

در اين هنگام وقت اقامه نماز رسيد، آن حضرت نمازش را به پايان برد، فرمود: پرسيده از قيامت كجاست؟

مرد باديه نشين گفت: اى رسول خدا! منم.

فرمود: براى قيامت چه آماده كردى؟

پاسخ داد: خدا را! عمل فراوان از نماز و روزه براى قيامت نياندوختم، جز اين كه خدا و رسولش را دوست مى دارم.

انس گفت: نديدم مسلمانان به چيزى بعد از اسلام، بيش از اين خوشحال شده باشند.(۲۰۰)

۱۹۹- اشتياق بهشت

مرحوم خواجه نصير الدين طوسى، در كتاب آغاز و انجام حديثى از خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل مى كند كه: حضرت فرمود: شوق بهشت به سلمان، بيش از شوق سلمان به بهشت است.

خواجه مى فرمايد: بهشت، كمال اصحاب يمين است و مقربين كمال بهشت اند.(۲۰۱)

۲۰۰- خلقت بارى بقاء

در حديث نبوىصلى‌الله‌عليه‌وآله آمده است كه: خلقتم للبقاء لا للفناء: شما براى بقاء خلق شده ايد و نه براى فنا.(۲۰۲)

۲۰۱- برادر مرگ

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: النوم اخ الموت؛ خواب برادر مرگ است.(۲۰۳)

۲۰۲- انواع فرشتگان پرسشگر

شيخ اجل مفيد در اوائل المقالات گفته است: اخبار صحيح از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آمده است كه ملائكه بر كسانى كه در گورند نازل مى شوند، پس از اديان ايشان مى پرسند، و الفاظ اخبار در اين باره متقاربند. در برخى از آنها آمده كه دو فرشته خداى تعالى به نام ناكر و نكير بر ميت فرود مى آيند و از پروردگارش و پيامبر و امامش مى پرسند، پس اگر به درستى جواب داد وى را به فرشتگان نعيم مى سپرند، و اگر پاسخ درشت نداد به فرشتگان عذاب تسلميش مى كنند.

در برخى اخبار فرمودند: اسم آن دو فرشته اى كه بر مؤمن فرود مى آيند، مبشر و بشير است. و در برخى فرمودند: دو فرشته اى كه بر كافر فرود مى آيند ناكر و نكيرند؛ زيرا وى انكار حق كرده و آنچه را آن دو فرشته آوردند انكار مى كند و از آن بدش مى آيد. و علت اين كه دو فرشته مؤمن مبشر و بشير ناميده شده اند، است است كه آنها از خداى تعالى به رضا و ثواب دائم بشارت مى دهند، و اين دو اسم لقب آنها نيشت، بلكه عبارت از كار آنهاست.(۲۰۴)

۲۰۳- تفسير يوم ينفخ فى الصور

معاذ بن جبل نزديك رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در منزل ابو ايوب انصارى نشسته بود، معاذ گفت: اى رسول خدا! درباره قول خدا يوم ينفخ فى الصور فتاتون افواجا تا آخر آيات چه مى فرماييد؟

حضرت فرمود: اى معاذ! از امرى بزرگ پرسيدى.

آنگاه اشك از چشمانش سرازير شد، آنگاه گفت: ده صنف از امتم گوناگون محشور مى شوند، خداوند آنها را از صف مسلمانان جدا كرد و صورت آنها را برگردانيد، برخى را بر صورت بوزينه و برخى را بر صورت خوكها نمود. تا اين كه فرمود: آنهايى كه بر صورت بوزينه اند سخن چينانند، و آنهايى كه بر صورت خوكند حرام خورانند.(۲۰۵)

۲۰۴- خلقت آدم

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: چون كسى از شما كسى ديگر را مى زند، به صورتش نزند، و او را نگويد خداوند صورتت را زشت گرداند؛ زيرا خداى تعالى آدم را بدان صورت خلق فرمود.(۲۰۶)

بخش دوازدهم: معجزات 

۲۰۵- بركت طعام نبوى

رسول خدا صلوات الله عليه هر شب، سه بار به مسجد مى رفت، كنار منبر او فقرا خوابيده بودند.

حضرت كنيزى را كه به زنانش خدمت مى كرد، طلبيد و فرمود: هر چه غذا هست بياورد!

كنيز رفت ديگى آورد كه ته آن كمى غذا مانده بود. بعد حضرت ده نفر از فقرا را بيدار كرد و فرمود بگوييد: بسم الله و بخوريد.

بعد از ده نفر همين طور ده نفر - ده نفر، همه خوردند و سير شدند. باز هم مقدارى غذا در ديگ ماند. به كنيز دستور داد آن را پيش زنها ببرد.(۲۰۷)

۲۰۶- ان المنافقين فى الدرك الاسفل

شيخ عارف محبى الدين عربى در باب شصتم فتوحات، و صدر المتاءلهين در اسفار(۲۰۸) روايت نقل كرده اند كه: روزى رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله با يارانش در مسجد نشسته بودند كه آواز سهمگين از فرو افتادن چيزى را شنيدند پس بترسيدند. رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله گفت: ميدانيد آواز چيست؟

گفتند: خدا و رسولش دانايند.

رسول الله فرمود كه: سنگى از بالاى جهنم هفتاد سال است كه افتاده و اينك به قعر جهنم رسيده است و اين آواز هولناك از سقوط آن سنگ برخاست. پس هنوز رسول الله از كلام خود فارغ نشده بود كه از خانه منافقى صداى گريه اهل و عيالش بلند شد كه آن منافق در آن وقت بمرد و هفتاد سال عمر او بود و رسول الله گفت: الله اكبر

سپس شيخ گويد كه: علماى صحابه از اين گفتار رسول الله دريافتند كه اين حجر آن منافق است و وى از آن روزى كه آفريده شد به سوى جهنم مى رفت تا آن كه عمرش به هفتاد رسيد و چون بمرد در قعر جهنم قرار گرفت.

خداوند فرمود: ان المنافقين فى الدرك الاسفل من النار. پس آن صدا را شنيدند تا عبرت بگيرند.(۲۰۹)

۲۰۷- يارى جبرييل در روز بدر

فلم تقتلو هم ولكن الله قتلهم و ما رميت اذا رميت، و لكن الله رمى

اين آيه كريمه راجع به غزوه بدر است. خداوند سبحان مى فرمايد: اى مؤمنان شما، كافران را نكشته ايد، بلكه خدا آنان زا كشت، و اى پيغمبر آنچه را كه تو انداختى، تو نينداختى، ولكن خدا انداخت.

در روز بدر، جبرييلعليه‌السلام به رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله گفت: يك مشت خاك برگير و آن را بر كافران بيانداز!

وقتى دو فرقه با هم برابر شدند، رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله به امير المؤمنينعليه‌السلام فرمود: يك مشت از سنگريزه هاى وادى به من ده!

اميرعليه‌السلام يك كف از سنگريزه آميخته با خاك به رسول الله داد. رسول الله آن را بر روى كافران بينداخت و گفت: شاهت الوجود.

و به نقل ديگر سه عدد سنگريزه گرفت، يكى بر سوى راست كافران انداخت و يكى بر چپ آنان و يك بر پشت سر آنان، و گفت: (شاهت الوجود) پس آن قوم شكست خوردند.

در اين آيه با اين كه مومنان، كافران را كشته اند، خداوند مى فرمايد: خدا آنان را كشته است. و با اين كه رسول الله حصباء را انداخت، خداوند فرمود: آنچه را كه تو انداختى، تو نينداختى، خدا انداخت.(۲۱۰)

۲۰۸- ديدار رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله در خواب

در كتاب رؤياى از صحيح مسلم از رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت شده است كه:

من رآنى فى المنام، فقد رآنى؛ فام الشيطان لا يتمثل بى(۲۱۱) و نيز از آنحضرت نقل كرده است كه: من رآنى فى المنام، فسيرانى فى اليقطه اولكانما رآنى فى اليقطه لايتمثل الشيطان بى.

و نيز از جابر روايت كرده است كه: ان رسول الله قال: من رآنى فى النوم، فقد رآنى؛ انه لا يتبغى للشيطان ان يتمثل فى صورتى.

و نيز از جابر بن عبدالله روايت كرده است كه: قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : من رآنى فى النوم، فقد رآنى؛ فانه لاينبغى للشيطان ان يتشبه بى.

مولوى محمد حسن در تعليم نهم مقدمه التاويل المحكم فى متشابه فصوص الحكم(۲۱۲) در ثمر الحيوه است كه هر چند شيطان، مظهر مضل را طاقتى نيست كه به صورت حضورصلى‌الله‌عليه‌وآله مطهر اسم هادى، مدفون مدينه منوره، متمثل شود؛ ليكن رؤيت نبوت بالى (كذا- مثالى - ظ) در حالت خواب بر سبيل توهم و تخيل رائى در خزانه خيال مقيد مى تواند و حديث: من رآنى فى صورتى فقد رآنى بى شبهه درست كه به صورت مدفون مدينه تمثل شيطان ممكن نيست، و ملك از تلبيس پاك اند؛ پس هر كه بيند آن حضرتعليه‌السلام را در خواب به صورتى كه در مدينه مدفون است، حضورعليه‌السلام را بيند.(۲۱۳)

۲۰۹- سلام سنگريزه ها بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله

از ابن مسعود روايت شده است كه:

در مكه با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بوديم، از شهر بيرون آمديم و به بعضى نواحى رفتيم، به هر سنگ و سنگريزه كه مى رسيديم مى گفتند: السلام عليك يا رسول الله!

۲۱۰- خبر غيبى از جعفر طيار

پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در شأن پسر عمش جعفر بن ابى طالبعليه‌السلام كه در جنگ موته شهيد شده است و دو دستش را از بدنش جدا كردند و انداختند، فرمود:

خدا به عوض آن دستها، او را دو بال از زمرد سبز داد كه اكنون با ملايكه در بهشت به هر جا كه خواهد پرواز كند.

همچو نمرود قصد چرخ مكن

با دو تا كركس و دوتا مردار

كز دو بال سريش كرده نشد

هيچ طرار جعفر طيار(۲۱۴)

۲۱۱- پيغمبرى كه جاى شتر را نميدانست!

مردى در حضور پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بود، در آن وقت ناقه پيغمبر گم شده بود، هر چه گشتند نيافتند، كسى در حضور او بود، پيغمبر روى بدو كرد و فرمود: در رحل شما مردى مى گويد چه پيغمبرى است كه مى گويد از آسمان به من وحى مى رسد و او نميداند شترش كجاست؟! من هم مانند شمايم تا خداوند مرا خبر نكند چيزى نمى دانم، اكنون به من وحى شد كه در فان وادى مهارش به درختى گرفته و مانده!

رفتند و آوردند آن مرد به رحل خود رفت، كسى كه نامش زيد بن صليب بود اين سخن گفته بود، او را از خود دور ساخت.(۲۱۵)

۲۱۲- اجابت نفرين پيامبر

ابو لهب فرزندى به نام عتيبه (بتصغير) داشت، چون آيه والنجم بر پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نازل گشت، نزد آن حضرت آمد و جسارت كرد و گفت: به پروردگار والنجم كافرم!

حضرت او را نفرين كرد كه: سلط الله عليك كلبا من كلابه؛ خداوند درنده اى از درندگان خود را بر تو مسلط نمايد.

ابو لهب با فرزندش عتيبه به تجارت مى رفتند شيرى شبانه به كاروان زد و فرزند او را بكشت.

۲۱۳- معجزه نبوى

پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله سريه اى فرستاد و فرمود: فلان ساعت از شب راه را گم مى كنيد، دست چپ را بگيريد، به مردى مى رسيد راه مى پرسيد، نشان نمى دهد تا از غذايش نخوريد، آن وقت گوسفندى كشته به شما طعام مى دهد و راه را به شما مى گويد، از من به او سلام برسانيد و بگوييد: من در مدينه ظاهر شده ام!

رفتند همان طور شد و پيغام پيغمبر را فراموش كردند، مرد پرسيد: پيغمبر در مدينه ظاهر شده؟

گفتند: بلى!

مرد عمرو بن حمق خزاعى بود، به طرف مدينه رفت و مدتى بود تا پيغمبر امرش فرمود كه: به محل خود برگرد تا وقتى اميرالمؤمنينعليه‌السلام خليفه شود نرد او برو!

عمرو در كوفه خدمتش رسيد، وقتى به او فرمود: خانه ات را بفروش و در اءزد خانه بخر كه وقتى من از ميان شما بروم تو را طلب مى كنند و اءزد ممانعت خواهند كرد.(۲۱۶)

۲۱۴- نا علاجى سام

فرموده پيغمبر اكرم نبى مكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله كه: خداوند هيچ دردى نيافريده مگر براى او دوايى خلق نموده مگر سام.(۲۱۷)

۲۱۵- رؤياى صادقانه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله

در ابتداى صحيفه كامله سجاديه به استاد از اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام است كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را در منبر پينكى گرفت، در خوابش ديد كه مردى بر منبر وى بسان جهيدن بوزينگان مى جهند، و مردم را به قهقرى بر مى گردانند، آنگاه درست نشست و در حالى كه غم از روى آن حضرت خوانده مى شد، جبرئيلعليه‌السلام اين آيه را آورد: و ما جعلنا الرويا التى اريناك الا فتنه للناس ‍ و الشجره الملعونه فى القران و نخوفهم هما يزيدهم الا طغيانا يعنى و رؤيايى كه به تو نشان داديم جز آزمايشى براى مردم و شجره ملعونه در قرآن نبود، ما ايشان را جز طغيان نيفزايد. مراد وى بنى اميه است.(۲۱۸)

۲۱۶- بگو جدت كتف مرا در آورد!

يكى از ثقات نقل كرده كه: چندى قبل از اين در كاشان مردى بود آقا محمد على نام مى باشد صنف عطار و متوجه امور ديوانى ايشان، و قدغن كرده كه ديگرى به هيچ وجه اجناس عطارى خريد و فروش نكند.

شخصى سيد فقيرى به قدر يك من سريشم كرده بود و اين را به شخصى فروخت آن مرد ظالم مطلع شد در بازار به او برخورد و دشنام بسيارى را او داد و چند سيلى بر روى او زد آن بيچاره روانه شد گفت: جدم سزاى تو را بدهد آن ظالم كه اين را شنيد اعراضى شده ملازم خود را گفت:

آن سيد را برگردانيد و چند گردنى به شدت به او زده و گفت: برو و جدت را بگو كتف مرا بيرون آورد!

روز ديگر آن ظالم تب كرده و در شب كتفهاى او درد آمد و روز دوم ورم شديد كرده، ماده به كتف هاى او ريخت و روز چهارم جراحان مجموع گوشتهاى او را تراشيده به نحوى كه سرهاى كتف او بيرون آمد و در روز هفتم بمرد، با آل على هر كه در افتاد ور افتاد.(۲۱۹)

۲۱۷- خواب راست و دروغين

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

وقتى بنده بر حال طهارت بخوابد، روحش را به عرش عروج دهند، پس ‍ رؤيايش راست است، و اگر بر طهارت نخوابيد، روحش از رسيدن به آن قاسر است، بنابر اين خواب اضعاث احلام مى شود كه راست در نمى آيد.