داستانهاى شگفت انگيز از زيارت عاشورا

داستانهاى شگفت انگيز از زيارت عاشورا0%

داستانهاى شگفت انگيز از زيارت عاشورا نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

داستانهاى شگفت انگيز از زيارت عاشورا

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حيدر قنبرى
گروه: مشاهدات: 7202
دانلود: 3110

توضیحات:

داستانهاى شگفت انگيز از زيارت عاشورا
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 51 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7202 / دانلود: 3110
اندازه اندازه اندازه
داستانهاى شگفت انگيز از زيارت عاشورا

داستانهاى شگفت انگيز از زيارت عاشورا

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

زيارت عاشوراى بانويى ، عذاب را از اهل قبرستان دور كرد

علامه نورى نوشته : حاج ملا حسن مجاور نجف كه حق مجاورت را ادا كرد و عمرش را در عبادت سپرى كرد، از قول حاج محمد على يزدى به من گفت :

مردى فاضل و صالح به خود پرداخته بود و هميشه در انديشه آخرت شبها در مقبره بيرون شهر معروف به ((مزار)) كه جمعى از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر مى برد. همسايه اى داشت كه دوران خردسالى را نزد معلم و... با هم گذرانده بودند و در بزرگى گمرك چى شده بود، پس از مرگ ، او را در آن گورستان كه نزديك منزل آن مرد صالح بود به خاك سپردند. بيش از يك ماه از مرگ گمركچى نگذشته بود كه مرد صالح او را در خواب مى بيند كه او حال خوشى دارد و از نعمتهاى الهى بر خوردار است ! نزد او مى رود و مى گويد: من از آغاز و انجام و درون و بيرون تو باخبرم ، تو كسى نبودى كه درونت خوب باشد و كار زشتت حمل بر صحت شود، نه تقيه و نه ضرورتى ايجاب مى كرد كه بدان شغل اشتغال ورزى و نه ستمديده اى را يارى رساندى ، كارت عذاب آور بود و بس ، پس از كجا به اين مقام رسيدى ؟گفت : آرى ! چنان است كه گفتى ، من از لحظه مرگ تا ديروز در سخت ترين عذاب بودم ، اما روز قبل همسر استاد اشرف آهنگر از دنيا رفته و در اينجا به خاكش سپردند، اشاره به جايى كرده كه پنجاه قدم از گورش دورتر بوده ، ديشب سه مرتبه امام حسين به ديدنش آمدند. بار سوم فرمودند: عذاب را از اين گورستان بر دارند، لذا من در نعمت و آسايش قرار گرفتم مرد صالح از خواب بيدار شده و در بازار آهنگران به جستجوى استاد اشرف مى رود، او را يافته و از حال همسرش مى پرسد، استاد اشرف مى گويد: ديروز از دنيا رفته و در فلان مكان يعنى( مزار) به خاكش سپرديم مرد صالح مى پرسد: به زيارت امام حسين رفته بود؟ مى گويد: نه مى پرسد: ذكر مصيبت او مى كرد؟ جواب مى دهد: نه سؤ ال مى كند روضه خوانى داشت ؟ مى گويد: نه مى گويد: از اين سؤ الات چه مقصودى دارى ؟ مرد صالح خوابش را نقل مى كند و مى گويد: مى خواهم بدانم ميان او و امام حسين چه رابطه اى بوده ؟ استاد اشرف پاسخ مى دهد: زيارت عاشورا مى خواند.(٣٣)

ديدار امام حسينعليه‌السلام از قبرستان و عنايت آن حضرت

به اهل قبرستان به خاطر زيارت عاشورا

حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج نظام الدينى اصفهانى رحمه الله عليه نوشته اند: روزى منزل حاج عبدالغفور( يكى از حاجى هاى موجه و ملازم آية اللّه حاج سيد محمد تقى فقيه احمد آبادى صاحب كتاب شريف( مكيال المكارم فى فوائد الدعاء للقائمعليه‌السلام ) بودم ، يكى از رفقاى ايشان به نام حاج سيّد يحيى مشهور به پنبه كار گفت : برادرم را كه مدتى بود فوت نموده در خواب ديدم با وضع و لباس خوبى كه موجب شگفتى بود. گفتم : داداش ديگر آن دنيا كلاه چه كسى را برداشتى ؟گفت : من كلاه كسى را بر نداشتم گفتم : من تو را مى شناستم اين لباس و اين موقعيت از آن تو نيست گفت : آرى ديشب شب اول قبر مادر قبر كن بود آقا سيدالشهدا به ديدن آن زن تشريف آوردند و فرمودند: به كسانى كه اطراف آن قبر بودند خلعت ببخشند و من هم از آن عنايات بهره مند شدم بدين جهت از ديشب وضع و حال ما خوب شده و اين لباس فاخر را پوشيده ام از خواب بيدار شدم نزديك اذان صبح بود، كارهاى خود را انجام داده و حركت كردم براى تخت فولاد( قبرستان تاريخى و با عظمت اصفهان) براى تحقيقات سر قبر برادرم رفتم ، بعضى قرآن خوان ها كنار قبرها قرآن مى خواندند، از قبرهاى تازه پرسش كردم ، قبر مادر قبركن را معرفى كردند، گفتم : كى دفن شده ؟ گفتند: ديشب شب اول قبر او بوده متوجه شدم تاريخ با گفته برادرم در خواب مطابق است رفتم نزد آقاى قبر كن در تكيه مرحوم آية اللّه آقا ميرزا ابوالمعالى( استاد مرحوم آية اللّه العظمى بروجردى و صاحب كرامات عجيبه) كه محاذى قبر آن زن بود، احوالپرسى نمودم و از فوت مادرش سؤ ال كردم ، گفت : ديشب اول قبر او بود. گفتم : روضه خوانى مى كرد؟ روضه خوان بود؟ كربلا مشرف شده بود؟ گفت : خير، سؤ ال كرد: اين پرسشها براى چى است ؟ خواب خود را گفتم ، گفت : هر روز زيارت عاشورا مى خواند.(٣٤)

عنايات غيبى و فراهم شدن وسيله براى خواندن زيارت عاشورا

آقاى حاج مردى صالح كه من او را در نائين ملاقات كردم و اهل توسل بود و حالت خوبى داشت و هر وقت با او برخورد كرديم جلسه ما يكپارچه توسل و گريه مى شد و مى گفت : چرا شما آقايان اهل علم كمتر به زيارت عاشورا توجه مى كنيد؟! مى گفت : من هر روز صبح مقيّدم زيارت عاشورا را بخوانم سالى در سفر مشهد از راه كناره مى رفتم ماشين براى نماز نگه داشت من مفاتيح همراه نداشتم ناراحت شدم كه امروز زيارت عاشورا از من ترك مى شود يك وقت نگاه كردم جلوى من پرده اى نمايان شد روى آن زيارت عاشورا نوشته شده بود خيلى خوشحال شدم و زيارت عاشورا را خواندم موقع نقل اين واقعه گريه مى كرد و مى گفت چه بگويم(٣٥)

سفارش علامه امينى به زيارت عاشورا

فرزند آيت اللّه علامه امينى آقاى دكتر محمد هادى امينى مى نويسد: پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم آيت اللّه العظمى علامه امينى نجفى پدر بزرگوارم مؤ لف كتاب الغدير يعنى سال ١٣٩٤ هجرى قمرى شب جمعه اى قبل از اذان فجر وى را در خواب ديدم او را شاد و خرسند يافتم جلو رفته و پس از سلام و دست بوسى عرض كردم : پدر جان ! در آنجا چه عملى باعث سعادت و نجات شما گرديد؟ گفتند: چه مى گويى ؟ مجدّداً عرض كردم : آقا جان ! در آنجا كه اقامت داريد كدام عمل موجب نجات شما شد كتاب الغدير يا ساير تأ ليفات يا تأ سيس و بنياد كتابخانه اميرالمؤ منينعليه‌السلام ؟پاسخ دادند: نمى دانم چه مى گويى قدرى واضح تر و روشن تر بگو. گفتم : آقا جان ! شما اكنون از ميان ما رخت بر بسته ايد و به جهان ديگر منتقل شده ايد در آنجا كه هستيد كدامين عمل باعث نجات شما گرديد از ميان صدها خدمات و كارهاى بزرگ علمى و دينى و مذهبى ؟مرحوم علامه امينى درنگ و تأ ملى نمودند سپس فرمودند: فقط زيارت ابا عبداللّه الحسينعليه‌السلام عرض كردم شما مى دانيد اكنون روابط بين ايران و عراق تيره و تار است و راه كربلا بسته ، چه كنم ؟فرمود: در مجالس و محافلى كه جهت عزادارى امام حسينعليه‌السلام بر پا مى شود شركت كن ثواب زيارت امام حسينعليه‌السلام را به تو مى دهند. سپس فرمودند: پسر جان ! در گذشته بارها تو را ياد آور ساختم و اكنون به تو توصيه مى كنم كه زيارت عاشورا را هيچ وقت و به هيچ عنوان ترك و فراموش مكن مرتباً زيارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظيفه بدان ؛ اين زيارت داراى آثار و بركات و فوايد بسيارى است كه موجب نجات و سعادت در دنيا و آخرت تو مى باشد و اميد دعا دارم فرزندم فرزند مرحوم آيت اللّه امينى مى نويسد: علامه امينى با كثرت مشاغل و تأ ليف و مطالعه و تنظيم و رسيدگى به ساختمان كتابخانه اميرالمؤ منينعليه‌السلام در نجف اشرف مواظبت كامل به خواندن زيارات عاشورا داشته و سفارش به زيارت عاشورا مى نمودند و بدين جهت من خودم نيز حدود ٣٠ سال است مداوم به زيارت عاشورا مى باشم(٣٦)

بخش دوّم : داستانهايى از تربت سيّدالشهداعليه‌السلام

آداب همراه داشتن تربت سيدالشهداعليه‌السلام

تا مى توانى تربت مبارك حضرت سيدالشهدا را با خود همراه داشته باشد و با آن نماز بخوان كه هم ثواب زيادى دارد و هم تو را از خطرات و بلاها محافظت مى كند. مقدار بسيار اندكى از آن را در اول هر ماه در آب حل كن و بخور تا عشق حسينعليه‌السلام با خونت عجين شود. البته بايد حرمت آن را نگه دارى و در جاى مناسب با خود حمل كنى و حتماً آن را در چيزى قرار بده كه با فرش و قالى و لباس ، تماس مستقيم نداشته باشد.

١ در روايت است كه حوريان بهشت چون يكى از ملائكه را مى بينند كه از براى انجام كارى به زمين مى آيد به او التماس مى كنند كه براى ما تسبيح و تربت قبر امام حسينعليه‌السلام را هديه بياور.(٣٧)

٢ نقل شده است كه شخصى گفت : حضرت امام رضاعليه‌السلام براى من از خراسان بسته متاعى فرستاد، چون گشودم در ميان آن خاكى بود. از آورنده آن پرسيدم كه اين خاك چيست ؟ گفت : خاك قبر امام حسين است و هرگز آن حضرت از جامه و غير جامه چيزى به جايى نمى فرستد مگر آنكه اين خاك را در ميان آن مى گذارد و مى فرمايد: اين امان است از بلاها به اذن و مشيّت خدا.(٣٨)

٣ امام صادقعليه‌السلام به ابوحمزه ثمالى فرمود: از تربت قبر امام حسينعليه‌السلام مى توان شفا كرد( از خاكى بردارند كه از ميان قبر تا چهار فرسخ فاصله باشد) پس بگير از آن خاك كه شفاى هر درد است و سپرى است براى دفع هر چه از آن مى ترسى و هيچ چيز با آن برابرى نمى كند از چيزهايى كه از آن طلب شفا مى كنند به غير از دعا. چيزى كه آن را فاسد مى كند آن است كه در ظرفها و جاهاى بد مى گذارند و نيز كم بودن يقين كسانى كه بدان معالجه مى كنند. هر كس يقين داشته باشد كه اين خاك از براى او شفاست هر گاه معالجه به آن كند او را كافى خواهد بود و محتاج به داروى ديگرى نخواهد شد. آن تربت را شياطين و كافران جن فاسد مى كنند؛ چون حسد مى برند فرزندان آدم را بر آن و خود را به آن مى مالند. به طورى كه بيشتر نيكى و بوى خوش آن بر طرف مى شود و هيچ تربت از حاير قبر امام حسينعليه‌السلام بيرون نمى آيد مگر مهيا مى شوند از براى آن تربت ، آنقدر كه ايشان را به غير از خدا نمى تواند بشمرد و آن تربت در دست صاحبش است و ايشان خود را بر آن مى مالند و ملائكه نمى گذارند ايشان را كه داخل حاير شوند. اگر تربت از شرّ اينها سالم بماند هر بيمار را كه به آن معالجه نمايند در آن ساعت شفا مى يابد. پس چون تربت را بردارى پنهان كن و نام خدا را بر آن بسيار بخوان و شنيده ام كه بعضى از آنها كه تربت را بر مى دارند آن را سبك مى شمارند.(٣٩)

٤ در روايت است كه سجده به تربت امام حسينعليه‌السلام هفت حجاب را پاره مى كند؛ يعنى باعث قبولى نماز مى شود و مشهور ميان علما آن است كه خوردن خاك ، مطلقاً جايز نيست مگر تربت مقدّس امام حسينعليه‌السلام به قصد شفا. كه اندازه آن به قدر درشتى عدسى باشد كه در دهان بگذارد و پس از آن آب بخورد.(٤٠)

امام خمينى تربت امام حسينعليه‌السلام را به عنوان شفا مى خورد.(٤١)

به خون مبدل شدن تربت امام حسينعليه‌السلام

اينجانب عبدالحميد حسانى فرزند عبدالشهيد حسانى ، ساكن فراشبند فارس نسبت به تربت خونين امام حسينعليه‌السلام قبلاً در داستانهاى شگفت تأ ليف حضرت آيت اللّه العظمى آقاى حاج سيد عبدالحسين دستغيب شيرازى خوانده بودم ، خودم و اهل خانه كه سواد فارسى داشته اند خواندند و در ضمن در سال اخير قبل از محرم ، پدرم عازم كربلا شد و مقدارى تربت خريد كرده و آورد. خواهرى دارم به نام( ساره خاتون حسانى) متوسل شدند به ائمه ، تربتى كه پدرم آورده بود مقدار كمى از آن را با پارچه اى از حرم ابوالفضلعليه‌السلام مى پيچد و شب را احيا مى دارد( يعنى شب عاشورا) و از ائمه و فاطمه زهراصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى خواهد كه اگر ما يك ذرّه نزد شما قابليم اين تربت همان حالتى كه آقا در كتاب نوشته اند براى ما بشود، اتفاقاً روز عاشوراى گذشته بعد از نماز ظهر ساعت يك و ده دقيقه بعد از ظهر به آن نگاه مى كنند. دو خواهرم و زن برادرم آن را مى بينند و يك مرتبه مى افتند به گريه و زارى ، مى بينند همان حالتى كه آقا! در كتاب نوشتند اتفاق افتاده و تربت مزبور حالت خون پيدا كرده بود و حقير كه بعد از مسجد آمدم خودم هم ديدم و مقدارى از آن را آوردم به خدمت حضرت آيت اللّه العظمى آقاى دستغيب و تربت مزبور هم هنوز موجود است و رنگ تربت به طور كلى جگرى شده رطوبت كمى برداشته بود، بعد به تدريج حالت خشكى پيدا كرده و هنوز هم باقى است با همان رنگ جگرى و نظير همين قضيه فوق كه ذكر شد مقدارى تربت در سال ٩٨ قمرى باز در فراشبند فارس ، كوى مسجد الزهرا، منزل مشهدى عبدالرضا نوشادى بوده و در جلسه نشان دادند كه به خون مبدل شده و همه آن را مشاهده كردند.

تربت خونين

مرحوم حاجى مؤ من فرمود: وقتى مخدره محترمه اى كه نماز جمعه را با مرحوم آقا سيد هاشم در مسجد سردزك ترك نمى كرد به من خبر داد كه مقدار نخودى تربت اصل حسينىعليه‌السلام به من رسيده و آن را جوف كفن خود گذارده ام و هر ساله روز عاشورا خونين مى شود به طورى كه رطوبت خونين به كفن سرايت مى كند و بعد متدرجاً خشك مى شود. مرحوم حاج مؤ من فرمود: از آن مخدره خواهش كردم كه در روز عاشورا منزلش بروم و آن را ببينم قبول كرد، پس روز عاشورا رفتم بقچه كفنش را آورد و باز كرد، عقد خون در كفن مشاهده كردم و تربت مبارك را ديدم همانطورى كه آن مخدره گفته بودتر و خونين و علاوه لرزان بود. از ديدن آن منظره و تصور بزرگى مصيبت آن حضرت سخت گريان و نالان و از خود بى خود شدم نظير اين داستان در دارالسلام عراقى از ثقه عادل ملا عبدالحسين خوانسارى نيز نقل شده كه گفت : مرحوم آقا سيد مهدى پسر آقا سيد على صاحب شرح كبير در آن زمانى كه مريض شده بود و براى استشفاى شيخ محمد حسين صاحب فصول و حاج ملا جعفر استرابادى را كه هر دو از فحول علماى عدول بودند فرستاد كه غسل كنند و با لباس احرام داخل سرداب قبر مطهر حسينعليه‌السلام شوند و از تربت قبر مطهر به آداب وارده بردارند و براى مرحوم سيد بياورند و هر دو شهادت دهند كه آن تربت قبر مطهر است و جناب سيد مقدار يك نخود از آن را تناول نمايد. آن دو بزرگوار حسب الامر رفتند و از خاك قبر مطهر برداشتند و بالا آمدند و از آن خاك قدرى به بعضى حضار اخيار عطا كردند كه از جمله ايشان شخصى بود از معتبرين و عطار و آن شخص را در مرض موت عيادت كردم و باقيمانده آن خاك را از ترس اينكه بعد از او به دست نا اهل افتد به من عطا كرد و من بسته آن را آورده و در ميان كفن والده گذاشتم اتفاقاً روز عاشورا نظرم به ساروق آن كفن افتاد رطوبتى در آن احساس كردم چون آن را برداشته گشودم ديدم كيسه تربت كه در جوف كفن بود مانند شكرى كه رطوبت ببيند حالت رطوبتى در آن عارض شده و رنگ آن مانند خون تيره گرديده و خونابه مانند اثر آن از باطن كيسه به ظاهر و از آن به كفن و ساروق رسيده با آنكه رطوبت و آبى آنجا نبود. پس آن را در محل خود گذارده در روز يازدهم ساروق را آورده گشودم آن تربت را به حالت اول خشك و سفيد ديدم اگر چه آن رنگ زردى در كفن و ساروق كماكان باقيمانده بود و همچنان بعد از آن در ساير ايام عاشورا كه آن تربت را مشاهده كردم همينطور آن را متغير ديده ام و دانسته ام كه خاك قبر مطهر در هر جا باشد در روز عاشورا شبيه به خون مى شود.(٤٢)

سجده امام صادقعليه‌السلام بر تربت امام حسينعليه‌السلام

امام صادقعليه‌السلام همراه خود پارچه سبزى داشت كه در آن مقدارى تربت( خاك قبر) امام حسينعليه‌السلام گذاشته بود، و هنگامى كه وقت نماز مى رسيد آن تربت را بر سجّاده اش مى ريخت و بر آن سجده مى كرد.

آرى نمازى كه با ياد ايثارگرى امام حسينعليه‌السلام باشد، موجب كمال نماز است ، و به نماز روح تازه اى مى بخشد.

بى احترامى به تربت

شيخ عباس قمى رحمه الله عليه نقل مى كند كه استاد ما محدّث متبحّر ثقه الاسلام نورى رحمه الله عليه در دارالسّلام نقل فرموده كه روزى يكى از برادران من به خدمت مرحومه والده ام رسيد، مادرم ديد كه تربت امام حسينعليه‌السلام را در جيب پايين قباى خود گذاشته ، مادرم او را زجر كرد كه اين بى ادبى به تربت مقدّسه است زيرا كه در زير ران واقع شود و شكسته گردد.

برادرم گفت : چنين است كه فرمودى و تا به حال دو مُهر شكسته ام و ليكن عهد كرد كه بعد از آن در جيب پايين نگذارد. پس چند روزى از اين قضيه گذشت ، پدرم بدون آنكه از اين مطلب اطلاع داشته باشد در خواب ديد كه مولاى ما حضرت اباعبداللّه الحسينعليه‌السلام به زيارت او تشريف آورد و در اطاق كتابخانه نشست و ملاطفت و مهربانى بسيار كرد و فرمود: بخوان پسران خود را بيايند تا آنها را اكرام كنم ، پس پدرم پسرها را طلبيد و با من پنج نفر بودند، پس ايستادند در مقابل آن حضرت و در نزد آن حضرت از جامه و چيزهاى ديگر بود، پس يك يك را مى خواند و چيزى از آنها به او مى داد، پس نوبت به برادر مزبور كه به تربت بى احترامى كرده بود رسيد حضرت نظرى به او افكند مانند كسى كه در غضب باشد و التفات فرمود به سوى پدرم و فرمود: اين پسر تو دو تربت از تربت هاى قبر من را در زير ران خود شكسته است ، پس مثل برادران ديگر او را نخواند، بلكه به سوى او چيزى افكند و الا ن در ذهنم است كه گويا قاب شانه ترمه به او داد. پس علاّمه والد بيدار شد و خواب خود را براى مادر نقل كرد و والده حكايت را براى ايشان بيان كرد. پدرم از صدق اين خواب تعجّب كرد.(٤٣)

تربت شفابخش

در فضيلت و آداب تربت مقدّسه امام حسينعليه‌السلام روايات بسيار وارد شده كه تربت آن حضرت شفاى هر درد و مرض است مگر مرگ ؛ و امان است از بلاها و باعث ايمنى از هر خوف و بيم است

در كتاب فوائد الرضويه در احوال سيد نعمت اللّه جزايرى رحمه الله عليه آمده است كه آن سيّد جليل در تحصيل علم زحمت بسيارى كشيده و سختى و رنج بسيار برده و در اوايل تحصيل چون قادر بر تهيّه چراغ نبوده در روشنى ماه مطالعه مى نموده تا اينكه از كثرت مطالعه در ماهتاب و بسيار نوشتن و مطالعه كردن ، چشمانش ضعف پيدا كرده بود. پس به جهت روشنى چشم خود تربت مقدّسه حضرت سيدالشهدا و تراب مراقد شريفه ائمه عراقعليهم‌السلام را بر چشم مى كشيد كه به بركت آن تربت ها چشمش نورانى مى گرديد. مبادا اهالى عصر ما به واسطه معاشرت با كفار و افراد بى ايمان اين مطلب را استعجاب نمايند همانا كمال الدين دميرى در حيوة الحيوان نقل كرده كه افعى هرگاه هزار سال عمر كرد چشمانش كور مى شود، حق تعالى او را ملهم فرموده كه براى رفع كورى ، چشم خود را به رازيانج تر بمالد، به ناچار با چشم كور از بيابان عبور مى كند تا برسد به بساتين و جاهايى كه رازيانج در آن جا باشد اگر چه مسافتى طولانى در بين باشد، پس خود را به آن گياه مى رساند و چشم خود را بر آن مى مالد تا روشنى چشم او برگردد. و اين مطلب را زمخشرى و ديگران نقل كرده اند، پس هر گاه حق تعالى در يك گياه ترى اين خاصيّت را قرار داده باشد كه مارِ كور پى آن برود و بهره خود را از آن بگيرد چه عجب و استبعادى دارد كه در تربت پسر پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه در راه او، خودش و عترتش كشته شده اند شفا از جميع امراض و فوايد و بركاتى قرار داده باشد تا شيعيان و محبّان از آن بهره ها ببرند. جالب آن كه حوريان بهشتى يكى از ملائكه را مى بينند كه براى كارى بر زمين مى آيد به او التماس مى كنند كه براى ما تسبيح و تربت قبر امام حسينعليه‌السلام به هديّه بياور.(٤٤)

مناظره اى درباره سجده بر مهر و تربت امام حسينعليه‌السلام

يكى از علماى اهل تسنّن كه از فارغ التحصيلان دانشگاه لازهر) مصر است به نام( شيخ محمد مرعى انطاكى) از اهالى سوريه ، بر اثر تحقيقات دامنه دار به مذهب تشيّع گراييد، و در كتابى به نام( لماذا اخترت مذهب الشّيعه) علل گرايش خود را با ذكر مدارك متقن ذكر نموده است ، در اينجا به يكى از مناظرات او با دانشمندان اهل تسنّن پيرامون سجده بر مهرى كه از تربت حسينى است توجّه كنيد: محمد مرعى در خانه اش بود، چند نفر از دانشمندان اهل تسنّن كه بعضى از آنها از دوستان سابق او در دانشگاه الازهر بودند، به ديدار او آمدند و در آن ديدار، بحث و گفتگوى زير رخ داد: دانشمندان : شيعيان بر تربت حسينى سجده مى كنند، آنها به همين علّت كه بر مهر تربت حسينى سجده مى كنند، مشرك هستند. محمد مرعى : سجده بر تربت ، شرك نيست ؛ زيرا شيعيان بر تربت براى خدا، سجده مى كنند، نه اينكه براى تربت سجده كنند، اگر به پندار شما به فرض محال ، در درون تربت چيزى وجود دارد، و شيعيان به خاطر آن چيز، آن را سجده كنند، نه اينكه بر آن سجده نمايند، البته چنين فرضى ، شرك است ، ولى شيعيان براى معبود خود كه خدا باشد سجده مى كنند، نهايت اينكه هنگام سجده براى خدا، پيشانى را بر تربت مى گذارند. به عبارت روشنتر: حقيقت سجده ، نهايت خضوع در برابر خدا است ، نه در برابر مهر تربت يكى از حاضران( به نام حميد) : احسن بر تو كه تجزيه و تحليل زيبايى نمودى ، ولى اين سؤ ال براى ما باقى مى ماند كه چرا شما شيعيان ، اصرار داريد كه بر تربت حسينى سجده نماييد؟ چرا بر ساير چيزها سجده نمى كنيد؟ همان گونه كه بر تربت سجده مى كنيد؟محمّد مرعى : اينكه ما بر خاك سجده مى كنيم ، بر اساس حديثى است كه مورد اتفاق همه فرقه هاى اسلامى است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:( جُعِلَتْ لِىَ الاَرضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً) :( زمين براى من سجده گاه و پاكيزه قرار داده شده است) بنا بر اين به اتّفاق همه مسلمين ، سجده بر خاك خالص ، جايز است ، از اين رو ما بر خاك سجده مى كنيم حميد: چگونه مسلمانان بر اين امر اتّفاق نظر دارند؟محمد مرعى : هنگامى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از مكّه به مدينه هجرت كرد، در همان آغاز، به ساختن مسجد دستور داد، آيا اين مسجد فرش داشت ؟حميد: نه ، فرش نداشت محمّد مرعى : پس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مسلمانان بر چه چيزى سجده مى كردند؟حميد: بر زمينى كه از خاك ، فرش شده بود، سجده مى كردند؟محمّد مرعى : بعد از رحلت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، مسلمانان در عصر خلافت ابوبكر و عمر و عثمان بر چه سجده مى كردند؟ آيا مسجد فرش داشت ؟حميد: نه ، فرش نداشت ، آنها نيز بر خاك زمين مسجد سجده مى نمودند. محمّد مرعى : بنابراين به اعتراف شما، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در همه نمازهاى خود بر زمين سجده كرده است ، همچنين مسلمانان در عصر او و در عصر بعد از او، روى اين اساس ، قطعاً سجده بر خاك ، صحيح است حميد: اشكال من اين است كه شيعيان ، تنها بر خاك ، سجده مى كنند، آن هم خاكى كه از زمينى گرفته و به صورت مهر در آورده ، آن را در جيب خود مى نهند و بر آن سجده مى نمايند. محمد مرعى : اوّلاً؛ به عقيده شيعه ، سجده بر هر گونه زمين ، خواه سنگ فرش باشد و خواه زمين خاكى باشد، جايز است ثانيا؛ نظر به اينكه شرط است محل سجده پاك باشد، پس سجده بر زمين نجس يا خاك آلود ه جايز نيست ، از اين رو قطعه اى از گِل خشكيده( به نام مهر) را كه از خاك پاك تهيّه شده ، با خود حمل مى كنند، تا در نماز بر خاكى كه مطمئناً پاك و تميز است سجده كنند، با علم به اينكه آنها سجده بر خاك زمين را كه نجس بودن آن را نمى دانند، جايز مى دانند. حميد: اگر منظور شيعه ، سجده بر خاك پاك خالص است چرا مقدارى از خاك را حمل نمى كنند، بلكه( مُهر) حمل مى كنند؟محمد مرعى : نظر به اينكه حمل خاك موجب خاك آلودگى لباس مى شود، از اين رو خاك را در هر جا بگذارند طبعاً دست و لباس ، خاك آلود مى شود، شيعيان همان خاك را با آب مى آميزند و گل مى كنند و سپس همان گل در قالب زيبا، خشك مى شود و به صورت مهر در مى آيد، كه ديگر حمل آن ، زحمت نيست و موجب خاك آلودگى لباس و دست نخواهد شد. حميد: چرا شما بر غير خاك ، مانند حصير و قالى و زيلو و... سجده نمى كنيد؟محمد مرعى : گفتيم غرض از سجده ، نهايت خضوع در برابر خدا است ، اينك مى گوييم ، سجده بر خاك ، خواه خشكيده( مهر) و خواه نرم ، دلالت بيشترى بر خضوع در برابر خدا دارد؛ زيرا خاك ، ناچيزترين اشيا است ، و ما بالاترين عضو بدن خود( يعنى پيشانى) را بر پايين ترين چيز( خاك) در حال سجده مى نهيم ، تا با خضوع بيشتر، خدا را عبادت كنيم ، از اين رو، مستحب است كه جاى سجده پايينتر از جاى دستها و پاها باشد، تا بيانگر خضوع بيشتر گردد، و همچنين مستحب است در سجده ، سر بينى خاك آلود شود، تا دلالت بيشتر براى خضوع داشته باشد، بنابراين ، سجده بر قطعه اى از خاك خشكيده( مهر) ، بهتر از سجده بر ساير اشيايى است كه سجده بر آن روا است ، چرا كه اگر انسان در سجده ، پيشانى خود را بر روى سجّاده گرانقيمت يا بر قطعه طلا و نقره و امثال آنها و يا بر قالى و لباس ‍ گرانبها بگذارد، از تواضع و خضوعش ، كاسته مى شود، و چه بسا هيچ گونه دلالتى بر كوچكى بنده در برابر خدا نداشته باشد. با اين توضيح : آيا كسى كه سجده بر خاك خشكيده( مهر) مى كند تا تواضع و خضوعش در پيشگاه خدا، رساتر باشد، مشرك و كافر خواهد بود؟ ولى سجده بر چيزى( مانند قالى و سنگ مرمر و...) كه مخالف تواضع است ، تقرّب به خدا است ؟!، هر كس چنين تصوّر كند، تصوّر باطل و بى اساسى نموده است حميد: پس اين كلمات چيست كه بر روى مهرهايى كه شيعه بر آنها سجده مى كنند، نوشته شده است ؟محمد مرعى : اوّلاً؛ همه تربتها داراى نوشته نيست ، بلكه بسيارى از آنها بدون نوشته است ثانياً؛ در بعضى از آنها نوشته شده كه :( سُبْحانَ رَبِىَّ الاَعْلى وَ بِحَمْدِهِ) كه اشاره اى به ذكر سجده است ، و در بعضى نوشته شده كه اين تربت از زمين كربلا گرفته شده ، تو را به خدا سوگند آيا اين نوشته ها، موجب شرك است ؟ و آيا اين نوشته ها، تربت را از خاكى كه سجده بر آن صحيح مى باشد، خارج مى كند؟حميد: نه ، هرگز موجب شرك و عدم جواز سجده بر آن نيست ، ولى يك سؤ ال ديگر دارم و آن اينكه در تربت زمين كربلا، چه خصوصيّتى وجود دارد، كه بسيارى از شيعيان مقيّد هستند تا بر تربت حسينى ، سجده كنند؟محمد مرعى : رازش اين است كه در روايات ما از امامان اهلبيتعليهم‌السلام نقل شده كه : ارزش سجده بر تربت امام حسينعليه‌السلام بر تربتهاى ديگر بيشتر است امام صادقعليه‌السلام فرمود:( اَلسُّجُودُ عَلى تُرْبَةِ الْحُسَيْنِ يَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْعِ) :( سجده بر تربت حسينعليه‌السلام حجابهاى هفتگانه را مى شكافد) (٤٥) يعنى موجب قبولى نماز، و صعود آن به سوى آسمان مى گردد.

نيز روايت شده كه :( آن حضرت فقط بر تربت حسينعليه‌السلام سجده مى كرد، به خاطر تذلّل و كوچكى در براى خداى بزرگ). (٤٦)

بنابراين ، تربت حسينعليه‌السلام داراى يك نوع برترى است كه در تربتهاى ديگر، آن برترى نيست حميد: آيا نماز بر تربت حسينعليه‌السلام موجب قبول شدن نماز در پيشگاه خدا مى شود، هر چند باطل باشد؟محمد مرعى : مذهب شيعه مى گويد: نمازى كه فاقد يكى از شرايط صحّت نماز باشد، باطل است و قبول نخواهد شد، ولى نمازى كه داراى همه شرائط صحّت است ، اگر در سجده اش بر تربت امام حسينعليه‌السلام سجده گردد، قبول مى شود و موجب ارزش و ثواب بيشتر خواهد شد. حميد: آيا زمين كربلا از همه زمينها، حتى از زمين مكّه و مدينه برتر است ، تا گفته شود كه نماز بر تربت حسينعليه‌السلام بر نماز بر همه تربت ها برتر مى باشد؟محمّد مرعى : چه مانعى دارد كه چنين خصوصيّتى را خداوند در تربت زمين كربلا قرار داده باشد. حميد: زمين مكّه كه همواره از زمان آدمعليه‌السلام تا كنون ، جايگاه كعبه است ، و زمين مدينه كه جسد مطهّر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در بر گرفته است ، آيا مقامى كمتر از مقام زمين كربلا دارند؟ اين عجيب است ، آيا حسينعليه‌السلام بهتر از جدّش پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است ؟محمد مرعى : نه ، هرگز؛ بلكه عظمت و شرافت حسينعليه‌السلام به خاطر عظمت مقام و شرافت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است ، ولى راز اين كه خاك كربلا برترى يافته اين است كه امام حسينعليه‌السلام در آن سرزمين در راه دين جدّش به شهادت رسيده است ، مقام حسينعليه‌السلام جزئى از مقام رسالت است ، ولى نظر به اينكه آن حضرت و بستگان و يارانش ، در راه خدا و برپا دارى اسلام ، و استوارى اركان دين ، و حفظ آن از بازيچه هوسبازان ، جانبازى كرده و به شهادت رسيده اند، خداوند متعال به خاطر آن ، سه ويژگى به امام حسينعليه‌السلام داده است :

١ دعا در زير قبّه مرقد شريفش به استجابت مى رسد.

٢ امامان ، از نسل او هستند.

٣ و در تربت او، شفا هست

آيا اعطاى چنين خصوصيتى به تربت حسينعليه‌السلام اشكالى دارد؟ و آيا معنى اينكه بگوييم زمين كربلا از زمين مدينه برترى دارد، اين است كه بگوييم امام حسينعليه‌السلام بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برترى دارد، تا شما به ما اشكال كنيد؟!بلكه مطلب به عكس است ، بنابراين ، احترام به تربت امام حسينعليه‌السلام احترام به حسينعليه‌السلام است و احترام به او، احترام به خدا، و جدّ امام حسينعليه‌السلام يعنى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است وقتى كه سخن به اينجا رسيد، يكى از حاضران كه قانع شده بود، در حالى كه شادمان بود برخاست و بسيار سخن مرا ستود و از من تمجيد كرد و كتابهاى شيعه را از من درخواست نمود و به من گفت : گفتار تو بسيار بجا و شايسته است ، من خيال مى كردم كه شيعيان ، حسينعليه‌السلام را برتر از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى دانند، اكنون حقيقت را دريافتم ، و از بيانات زيبا و گوياى شما سپاسگزارم ، از اين پس خودم مهرى از تربت كربلا را همراه خود بر مى دارم و بر آن نماز مى خوانم(٤٧)

علىعليه‌السلام وتربت كربلا

عصر خلافت امام علىعليه‌السلام بود، يكى از مسلمين به نام هرثمه بن سليم شخص بى سعادت و بى تفاوتى بود و چندان اعتقاد به عظمت مقام علىعليه‌السلام نداشت ، ولى همسر او بانويى پاك و بامعرفت و از ارادتمندان امام علىعليه‌السلام بود. هرثمه مى گويد:( همراه امام علىعليه‌السلام براى جنگ صفين از كوفه به جبهه صفين حركت مى كرديم ؛ وقتى به سرزمين كربلا رسيديم ، وقت نماز شد، نماز را به جماعت با امام علىعليه‌السلام خوانديم آن حضرت بعد از نماز مقدارى از خاك كربلا را برداشت و بوييد و فرمود:( واهاً لك يا تربة ليحشرنَّ منْك قومٌ يدخُلون الجنّة بغير حسابٍ) :( عجب از تو اى تربت ، قطعاً از ميان تو جماعتى بر مى خيزند و بدون حساب وارد بهشت مى شوند)

به جبهه صفين رفتيم و سپس به خانه ام بازگشتم و به همسرم گفتم :( از مولايت ابوالحسن علىعليه‌السلام براى تو مطلبى نقل كنم) آنگاه مطلب فوق را به او گفتم پس گفتم: ( علىعليه‌السلام ادعاى علم غيب مى كند) .

همسرم گفت :( اى مرد! دست از اين ايرادها بردار، اميرمؤ منان على آنچه بگويد سخن حقّ است) . من همچنان در مورد اين سخن علىعليه‌السلام در ترديد بودم تا آن هنگام كه جريان كربلا به پيش آمد. من جزء لشكر عمر سعد به كربلا رفتم ؛ در آنجا به ياد سخن امام علىعليه‌السلام افتادم كه به راستى حق بود، از اين رو از كمك به سپاه عمر سعد ناراحت بودم در يك فرصت مناسب در حالى كه سوار بر اسب بودم به سوى حسينعليه‌السلام رفتم و حديث پدرش را به ياد آن حضرت انداختم حضرت به من فرمود:( اكنون آيا از موافقين ما هستى يا از مخالفين ما؟) .گفتم :( از هيچ كدام ، فعلاً در فكر اهل و عيال خود هستم.)

فرمود:( بنابراين به سرعت از اين سرزمين بيرون برو؛ زيرا كسى كه در اينجا باشد و صداى ما را بشنود ولى ما را يارى نكند، داخل در آتش دوزخ خواهد شد). (٤٨)