سيرى در رساله حقوق امام سجاد جلد ۱

سيرى در رساله حقوق امام سجاد0%

سيرى در رساله حقوق امام سجاد نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام سجاد علیه السلام

سيرى در رساله حقوق امام سجاد

نویسنده: آيت الله ميرسيد محمد يثربى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 21593
دانلود: 4479


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 20 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21593 / دانلود: 4479
اندازه اندازه اندازه
سيرى در رساله حقوق امام سجاد

سيرى در رساله حقوق امام سجاد جلد 1

نویسنده:
فارسی

۱۱ - حق روزه

« و اما حَقُّ الصوم فاءن تعلم اءَنَّه حجاب ضربهُ اللّه على لسانك و سمعك و بصرك و فرجك و بطنك ليستُرَكَ به من النار و هكذا جاء فى الحديث الصوم جُنَّة من النار فان سكنت اءَطرافك فى حَجَبَتها رجوت اءَن تكون محجوبا و ان اءَنت تركتها تضطرِبُ فى حجابها و ترفع جَنَبَات الحجاب فتطَّلِع الى ما ليس لها بالنظرةِ الدَّاعيةِ للشَّهوةِ و القُوَّة الخارجةِ عن حدِّ التَّقيَّة للّه لم تاءمَن اءَن تَخرِقَ الحجابَ و تخرج منه و لا قوَّةَ الا باللّه».

«بايد بدانى كه روزه، پرده و حجابى است كه خداوند بر زبان، گوش، چشم، عورت و شكم تو كشيده است؛ تا تو را از آتش مصون دارد؛ و در حديث نبوى آمده است كه: «روزه سپر آتش است». پس اگر اعضاى بدنت در پس اين پرده آرام گرفت، اميدوار باش كه مصونيت يافته اى؛ و اگر رهايشان كردى كه به پريشانى و حركات خارج از قاعده خود ادامه دهند و پرده حجاب را بالا زنند، بى جا و از روى شهوت نظر كنند و پا را از حدود و تقواى الهى بيرون نهند، ايمن مباش كه آن پرده دريده شود و از آن خارج شوى ».

آن طور كه از بيان امام سجادعليه‌السلام پيداست، همه حيثيت و منفعتى كه براى روزه متصور است، همان جا جنبه ايجاد مصونيت و ملكه تقوا نسبت به همه اعضا و جوارح انسان است؛ چرا كه هر يك از اين اعضا و جوارح به نحوى در معرض تهديد قرار دارند. زبان، گوش، چشم، شكم و غريزه جنسى، همه در معرض خطر هستند و روزه يك عمل عبادى تمرينى است كه ابتدايى ترين شكلش، با پرهيز و خوددارى از آشاميدن و خوردن تحقق پيدا مى كند؛ منتهى زمانى اين عمل به مرحله كمال مى رسد كه تورع و پرهيز، به همه تمايلات و خواهش ها تسرى پيدا كند؛ يعنى همان گونه كه شخص براى مدتى دهان و شكم را از لذايذ، حتى از خوردنى ها و نوشيدنى هاى حلال محروم مى كند، چشم و گوش را از ديدن و شنيدن ناروا و حرام بازدارد و غريزه جنسى را مهار كند، در اين صورت نتيجه روزه كه همان توفيق در مالكيت نفس و غرائز است، براى انسان حاصل مى شود و اگر انسان توانست مالك نفس خود شود، خويش را از آتش خطرات و عواقب سوء دنيوى و اخروى شهوت پرستى حفظ كرده است.

فازَ مَن غَلَبَ هَوَاهُ و مَلك دَواعِى نفسه(۷۳۹) .

«كسى كه زمام تمايلات خود را به دست گرفت و مهار كرد، رستگار است».

از اين رو امام سجادعليه‌السلام به حديث نبوى تمسك فرموده اند كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

الصَّوم جُنَّة مِن النَّار(۷۴۰) .

«روزه سپر آتش است».

و اين همان معناى سپر بودن و حائل شدن روزه در برابر آتش است؛ يعنى زمانى روزه ميان انسان و آتش حائل مى شود كه او را از ابتلا به آتش شهوت و تمنيات و غرائز باز دارد.

عدوى خانه در پهلو نشسته

تو بر خصم برون در ببسته

عدوى خانه خنجر تيز كرده

تو از خصم برون پرهيز كرده

اين دو بيت مضمون همان فرمايش حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه فرمودند:

اَعدى عدوِّك نفسك الَّتى بين جنبيك(۷۴۱) .

«دشمن ترين دشمنان همان دشمن درونى است».

صائب تبريزى مى گويد:

بستر راحت چه اندازيم بهر خواب خوش

ماكه چون دل دشمنى داريم در پهلوى خويش

اگر انسان موفق شود به وسيله روزه و ممارست اطاعت، دشمن درونى را مهار كند، روزه واقعى محقق شده است:

گر شود دشمن درونى نيست

پاكى از دشمن برونى نيست

و جالب اين است كه فرمان هاى تربيتى، اختصاص به اسلام و شرع مقدس ‍ خاتم انبيا ندارد؛ گرچه ممكن است در بعضى فروع و خصوصيات با هم تفاوت هايى داشته باشند، ولى همه اديان را دارا بودن اصل اين معارف با هم مشتركند. شاهد آن حقيقت روزه است. كه به تصريح قرآن كريم در ميان اديان گذشته، مسبوق به سابقه بوده است. قرآن در اين باره مى فرمايد:

يا ايُّها الَّذين آمنوا كُتِبَ عليكمُ الصِّيام كَما كُتِبَ على الَّذين مِن قَبلِكُم لَعلَّكم تتَّقون (۷۴۲) .

«اى انسان هاى مومن و مسلمان! خداوند همان گونه كه روزه را بر انسان هاى ماقبل شما در اديان گذشته واجب كرده بود بر شما نيز واجب كرده است».

اين عبادتى است كه براى تربيت و تاديب انسان در ديگر اديان الهى نيز واجب شده است.

تقوا، دستاورد روزه دارى

جالب اين است كه ثمره اى هم كه خداوند بر روزه مترتب مى فرمايد، همان تقواست و در آيه ۱۸۳ سوره توبه نيز بيان مى كند. لعلكم تتقون كه ريشه در نگهبانى و پاسدارى از هويت انسانى دارد. به طور كلى هر ثمره و خصوصيتى براى روزه ذكر شده، براى تقوا هم ذكر شده است؛ چون روزه طريق تحصيل همان ملكه است. اميرالمومنينعليه‌السلام مى فرمايند:

فانَّ التَّقوى فى اليوم الحرزُ و الجُنَّةُ و فِى غَد الطَّريق الى الجَنّة(۷۴۳) .

«تقوا در دنيا حرز و سپر است و در آخرت راه بهشت».

همانند اين عبارت درباره روزه مى بينيم:

الصوم جُنَّة من النار(۷۴۴) .

«روزه سپر آتش است».

اگر در دنيا اين سپر را به دست آوردى و اين حائل را ميان خود و آتش قرار دادى، نتيجه اش اين است كه در قيامت هم راه بهشت به سوى تو باز خواهد بود؛ يعنى بايد تقواى فرد به مرحله اى برسد كه احساس نفرت و گريز از پليدى، حرام، گناه و نامشروع را در او به وجود آورد.

گمان مى كنم بحث در حق روزه خلاصه اى از همه حقوقى است كه امامعليه‌السلام در مباحث گذشته پيرامون گوش، چشم، زبان، دست، پا، شكم و غريزه جنسى بيان فرمودند؛ و درمان همه دردها، رنج ها و خطراتى كه هر يك از اين اعضا و جوارح را تهديد مى كند، در عبادت روزه نهفته است؛ چرا كه با ملكه اى كه در سايه اين عبادت براى انسان حاصل مى شود، مى توان به مبارزه با خطرات برخاست و بر همه آنها فائق آمد و پيروز شد. اين از خواص روزه حقيقى است؛ كه امام سجادعليه‌السلام در بيان حق آن مى فرمايند:

فان سَكَنَت اءَطرافُك فى حَجَبَتها رَجوتُ اءَن تكونَ محجوبا و ان اءَنت تَرَكتُها تضطَرِب فى حجابها و تَرفَع جَنَباتِ الحجابِ فتطَّلِع الى ما ليس لها بالنَّظرةِ الدَّاعيَةِ للشَّهوةِ و القُوَّةِ الخارجةِ عن التَّقيَّةِ للّه لم تاءمَن اءَن تَخرق الحِجابَ و تَخرُجَ مِنهُ.

اگر اعضا و جوارح تو در پس پرده روزه پرده اى كه به وسيله روزه ايجاد مى شده آرام گرفت، تو موفق شده اى؛ اما اگر آنها را رها كردى كه به پريشانى و تحركات خارج از قاعده و قانون خود ادامه دهند؛ يعنى اگر نتوانستى به وسيله روزه نه چشمت را مالك شوى و غرائز ديگرت را آرام كنى، مطمئن باش كه اين حجاب دريده خواهد شد؛ و تو از پشت اين پرده بيرون خواهى افتاد. بى حساب نيست كه در ميان همه عبادات، خداوند فقط روزه را به خود اضافه تشريفيه كرده است.

پاداش روزه دارى

در سخنى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه فرمودند:

قال اللّه عزَّ وَ جَلّ الصوم لى و اءَنا اءَجزى به(۷۴۵) .

«روزه براى من است و من خودم جزاى روزه را خواهم داد».

به بيان ديگر، در اصطلاح اهل ادب اين عبارت را مى توان مبنى للفاعل به صورت معلوم قرائت كرد، الصوم لى و اءَنا اءجزى به، «روزه از من است و جزادهنده روزه خود من هستم»، و به بيان رمز مى توان اين عبارت را مبنى للمفعول به صورت مجهول قرائت كرد، الصوم لى و اءَنا اُجزى، «روزه از من است و جزاى روزه خود من هستم. يعنى اى كسى كه براى اطاعت محبوب اين همه مشقت، سختى، گرسنگى و تشنگى را تحمل مى كنى! تو به اين طريق، فرمان مرا اطاعت كرده اى و جزاى تو، خود من و وصال من است؛ يعنى مطلوب و مراد تو از اين عمل من بوده ام و من وصال خود را بهاى عمل تو قرار مى دهم. و فرموده اند:

انَّ لِلجَنَّةِ بابا يُدعَى الرَّيَّان لا يَدخُلُ منه الا الصَّائِمون(۷۴۶) .

«بهشت درى خصوصى دارد كه فقط از آن در، روزه داران وارد مى شوند؛ نام آن در ريان است».

در خصوصى، بالطبع راه ورود همگان نخواهد بود و به آن جايى هم كه راه مى برد، منزل و ماءوى عموم نخواهد بود؛ وقتى براى روزه داران در مخصوص هست، بالطبع يك مكان خاصى هم در بهشت الهى براى آنان اختصاص داده شده است. در سخن ديگرى از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است كه فرمودند:

للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاءِ ربِّهِ(۷۴۷) .

«انسان روزه دار، دو سرور و خوشحالى دارد: يك خوشحالى گذرا و موقت و آن به هنگام افطار كه معمولا همه روزه داران، نزديك افطار، شعف و سرورى در خود دارند و سرور مستدام و هميشگى، به هنگام ملاقات خدا».

آن سرور و فرح وعده داده شده قابل وصف نيست و او فقط به هنگام ملاقات خدا اين خوشى و سرور را احساس خواهد كرد.

و در متون دينى تصريح شده است كه هر چيزى بر عبادت روزه، مترتب شود، محبوب و مطلوب خداست. امام صادقعليه‌السلام مى فرمايند:

نوم الصائم عبادة و نفسُهُ تسبيح(۷۴۸) .

«اگر روزه دار بخوابد، خوابش عبادت است. اگر نفس بكشد، نفسش ‍ تسبيح است».

اگر سكوت كند و حرف نزند، سكوتش تسبيح و تهليل است. اگر دعا كند، دعاى او مستجاب است.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايند:

و الَّذى نفسُ محمِّد بيده لَخُلُوف فَمِ الصَّائم عند اللّه اءَطيَب من ريح المسك(۷۴۹) .

«سوگند به آن كه جان محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در دست اوست، بوى دهان روزه دار نزد خدا مطلوب تر و خوشبوتر از بوى مشك و عنبر است».

خدا اين حال روزه دار را دوست دارد و چون اين حال را دوست دارد، همه عوارضى كه بر اين حال مترتب است نيز مطلوب و محبوب خداست.

اكنون سوال اين است: روزه، كه اين همه آثار دارد، و روزه دارى كه اين همه محبوب مى شود، بايد داراى چه ويژگيهايى باشد.

روزه و ويژگيهاى آن

پيداست كه روزه همه مثل نماز، مراتب و درجاتى دارد. يك مرتبه آن در اصطلاح فقها، فقط مرتبه اسقاط تكليف است؛ يعنى همان نگه دارى شكم و شهوت است؛ ولى در اين حال ديگر لازم نيست چشم، گوش، زبان و امثال آن اطاعتى كرده باشند. همين كه روزه دار از خوردن، آشاميدن و محرمات ذكر شده در رساله هاى عمليه پرهيز كند، تكليف واجب را ادا كرده است؛ ولى در اين حال، چشم و گوش و زبان، هيچ يك تابع فرمان صوموا نبوده اند؛ واو فقط با اين عمل، واجب ظاهرى را به جاى آوده است؛ اما آن كمالات و آثار، يقينا بر اين مقدار از عمل مترتب نيست. او فقط تكليف واجبى را ادا كرده است. مثل انسانى كه وضو مى گيرد و نمازى را به حسب ظاهر به جاى مى آورد كه تكليفى انجام شده باشد. مرتبه ديگر اين كه در سايه تورع و امسالك از خوردن، آشاميدن و مهار غريزه جنسى، ساير اعضا را هم مهار كند. زبان، گوش، چشم، دست و پا را از ارتكاب ناروا حفظ مى كند؛ مثلا وقتى حرف از زبان مى شود مى گويد:

در سخن دُر ببايدت سفتن

ورنه گنگى، به از سخن گفتن

انسان روزه دار، دم از هر نوع سخنى فرو مى بندد. يا وقتى صحبت از چشم است مى گويد:

ز دست ديده ودل هر دو فرياد بسازم

كه هرچه ديده بيند دل كند ياد زنم

خنجرى نيشش ز پولاد

بر ديده، تا دل كند ياد

چشم را به روى هر ناروا و محرمى مى بندد و مى گويد: آنچه تاكنون ديده ام، از دل نديده ام، همه از ديده ديده ام. بنابراين، چشم، گوش، دست، پا و همه جوارح را در بند مى كشد؛ و براى مهار آنها با خود نيز مى جنگد تا چشم دل او باز شود. امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

اذا صُمتَ فَليَصُم سمعُك و بصرُك و شعرُك و جِلدُك و عدَّدَ اءَشياء غير هذا و قال لا يكون يَوم صَومِك كَيَوم فطرك(۷۵۰) .

«تو زمانى روزه دارى كه گوش و چشم و موى و پوست بدنت روزه باشد، بايد روزى كه روزه دارى با روزهاى ديگرت متفاوت باشد».

در سخن ديگرى از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است كه فرمودند:

سمع رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امراءَة تسبُّ جارية لها و هى صائمة فدَعَا رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بطعام فقال لها: كُلِى فقلت: انِّى صائمة فقال: كيف تكونينَ صائمة و قد سببتِ جاريتَكِ انَّ الصوم ليس مِنَ الطَّعام و الشَّراب فقط(۷۵۱) .

«در زمان رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت شنيدند كه زن روزه دارى نسبت به كنيز و زير دستش بدگويى و فحاشى مى كند. حضرت آن زن را به خوردن طعام دعوت كردند و زن به رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت: من روزه دارم، حضرت فرمودند: چگونه روزه دارى؛ حال آن كه زبانت به فحش و بدگويى نسبت به زيردست باز شده است؟ روزه فقط پرهيز از خوردن و آشاميدن نيست».

در حال روزه، مجادله، گفتگو و سخن هاى بى معنا را بايد كنار گذاشت زيردست ها را بايد رها كرد. و خلاصه انسان روزه دار بايد وقار و طمانينه روزه دار باشد.

مَنِ اغتابَ مُسلما بطل صومه...فان مات و هو كذلك مات و هو مستحلّ لما حرَّم اللّه(۷۵۲) .

«كسى كه از مسلمانى غيبت و بدگويى كند، روزه خود را باطل كرده و اگر در اين حال بميرد، در حقيقت او حرام الهى را حلال كرده است».

از طرفى هر چيزى كه ذكر آن حرام است گوش دادن و استماع آن هم حرام است، بنابراين، در روايتى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده است كه:

المُغتَاب والمُستمع شريكان فى الاثم(۷۵۳) .

«گوينده غيبت و شنونده آن، در گناه با هم به طور مساوى شريكند».

و يا رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايند:

السَّامع للغيبة اءحد المغتابين(۷۵۴) .

«شنونده غيبت، خود يكى از غيبت كنندگان است».

بنابراين همان گونه كه دهان، شكم و غريزه جنسى روزه است، گوش، چشم، زبان و همه اعضا و جوارح نيز بايد روزه دار باشند؛ و اين مرتبه دوم از كمال روزه است.

مرتبه سوم كه اهم مراتب است، روزه داشتن قلب است. در مراحل روزه، مهم اين است كه اين عبادت به گونه اى موثر واقع شود كه علاوه بر دهان، شكم، زبان، گوش و چشم، دل هم از انديشه خطا مصون بماند؛ كه در روايتى معروف اميرالمومنين عليه السالم فرمودند:

صيام القلب عن الفكر فى الآثام اءفضل من صيام البطن عن الطعام(۷۵۵) .

«اگر انسان موفق شود قلب را از انديشه گناه، پاك و مطهر نگاه دارد، بهتر از آن است كه فقط شكم را از خوردن و آشاميدن بازدارد».

دستيابى به چنين مرحله اى، هنگامى ميسر است كه انسان بتواند بر پليدى و پستى گناهان چنان اشراف پيدا كند، و به عوارض سوء آنها آگاه شود؛ كه هرگز فكر و ذهن او به سوى گناه نرود، از طرفى آن چنان اقتدارى بر انديشه خود پيدا كند كه راه گناه را بر خيال و تصور خود ببندد.

همان طور كه در سايه روزه، بر مهار اعضاى ظاهرى خود موفق مى شود، به همان ترتيب بر انديشه خود نيز اين تسلط را به دست آورد. در سخنى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده كه فرمودند:

انَّ الشَّيطان ليجرِى مِن ابنِ آدم مجرى الدّم فضيِّفوا مجاريه بالجوع(۷۵۶) .

«همان طور كه خون در عروق انسان جارى مى شود، وسوسه هاى شيطانى به صورت پنهانى، در انسان نفوذ مى كند و يكى از راه هاى بستن نفوذ شيطان، روزه است».

در روزه مهم اين است كه انسان بتواند راه ورود و نفوذ شيطان و وسوسه هاى او را ببندد وگرنه به تعبير حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام :

كم مِن صائِم ليس له مِن صيامه الا الجوع و الظَّمَا(۷۵۷) .

«چه بسيار روزه دارى كه از روزه اش نتيجه اى جز گرسنگى و تشنگى نمى گيرد».

درست مثل نمازگزارى كه حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام درباره او فرمودند:

و كم من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العناء(۷۵۸) .

«چه بسيار شب زنده دارى، كه شبها بيدراى مى كشد و نماز مستحبى مى خواند، اما از آن جز بى خوابى و رنج، حاصلى نمى برد».

اين عبادات نماز و روزه و...مبتنى بر يك علت نهايى است كه اگر آن علت حاصل نشود، از روزه جز تشنگى و گرسنگى و از نماز جز بى خوابى و زحمت، بارى نبسته است.

به نص آيه كريمه قرآن، علت غايى نماز «تنهى عن الفحشاء و المنكر»(۷۵۹) است؛ انسان را از سركشى، فحشا و منكر باز مى دارد. در قرآن علت غايى روزه هم لعلكم تتقون(۷۶۰) ذكر شده است؛ و اين هر دو، يك نتيجه است. كسى كه از فحشا و منكر و هر نوع سركشى مبرّاست، متقى و وارسته است و انسان وارسته از همه گناهان پرهيز دارد.

امام صادقعليه‌السلام به اثر ديگرى كه در حقيقت، ثمره اين دو است اشاره كرده و مى فرمايند:

انّما فرَضَ اللّه الصيام لِيَستوىَ به الغَنىُّ و الفقير و ذلك اءَنَّ الغنىَّ لَم يكن لِيَجِدَ مسَّ الجوع فيَرحَمَ الفقير لانَّ الغنىَّ كلَّما اءَراد شيئا قدَرَ عليه فاءَراد اللّه تعالى اءَن يُسَوِّى بين خَلقِهِ و اءَن يُذيق الغنىَّ مسَّ الجوع و الاَلَمِ لِيَرِقَّ على الضعيفِ و يَرحَم الجائع(۷۶۱) .

«خداوند روزه را واجب فرمود؛ تا بين فقير و غنى تساوى ايجاد شود؛ و چون انسانهاى ثروتمند و بى نياز، گرسنگى را احساس نمى كنند، نسبت به فقيران احساس ترحم ندارند؛ چون هرگاه هرچه خواسته و مطلوب آنها بوده است، به راحتى بدان دسترسى داشته اند. خداوند با فرمان روزه خواسته است كه غنى، طعم و درد گرسنگى را احساس كند تا در وى نسبت به ضعيف رقت قلب ايجاد شود، و نسبت به گرسنگان، ترحم كند».

به تعبير شاعر:

احوال دل سوخته، دل سوخته داند

از شمع بپرسيد ز سوز جگر ما

بايد به هر مشقت، اين خصوصيت و حالت در او به وجود بيايد تا آن لطافت روح و رقت قلب حاصل شود. كسى كه دسترسى به همه امكانات دارد، بالطبع افراد ناتوان و نيازمند را كمتر مى تواند درك كند:

درشتى كند با غريبان كسى

كه نابوده باشد به غربت بسى

اما كسى كه درد غربت را چشيده باشد با غريب مدارا مى كند. كسى كه درد گرسنگى و تشنگى را كشيده باشد، مى تواند حال گرسنگان و تشنگان را بفهمد. پس مبراى مدت كوتاهى از دوران زندگى اش يك ماه رمضان هم كه شده، بايد روزه بگيرد كه اين احساس در وى به وجود آيد؛ تا او را وادار كند كه نسبت به فقرا و نيازمندان، حالت رحم و عطوفت پيدا كند؛ و براى رسيدگى به آنها و دستگيرى گرسنگان و محتاجان قيام كند.

نمونه انسان كامل

مناسب است كه در اين باره، يكى از ظريف ترين، شيرين ترين و والاترين فرازهاى تاريخ انسانى را از زندگى اميرالمومنينعليه‌السلام ذكر كنيم. فخر رازى از ابن عباس روايت مى كند كه:

«دو فرزند فاطمه زهراعليها‌السلام ، امام مجتبى و اباعبداللّهعليهما‌السلام مبتلا به كسالتى شدند، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همراه با جماعتى از ايشان عيادت فرمودند. جمع همراه به اميرالمومنين علىعليه‌السلام عرض كردند كه: يا اباالحسن! اگر براى سلامت بچه ها نذرى بكنيد آنها زودتر بهبود مى يابند. مولا اميرالمومنينعليه‌السلام و فاطمه اطهرعليها‌السلام و فضّه كه خادمه اى در خانه آنها بود نذر كردند كه اگر خداوند اين دو طفل را شفا داد، سه روز روزه بگيرند. خداوند اين دو را شفا داد، آنها روزه گرفتند و چون براى افطار چيزى در خانه حضرت نبود، اميرالمومنينعليه‌السلام مجبور شد چند صاع جو از يهودى خيبرى قرض ‍ بگيرد. نكته قابل توجه اين كه، چه كسى مضطر مى شود كه براى تهيه نان، از يك يهودى چندصاع جو قرض كند! او داماد پيغمبر است و دختر پيغمبر در خانه او زندگى مى كند و خدا هم به او كرامتى داده است كه اگر بخواهد همه دنيا را طلا و نقره مى كند؛ اما او سبك و سياق زندگى خود را طورى تنظيم كرده كه براى تدارك سفره افطار ناچار مى شود از يك يهودى قرض كند؛ و شايد سرّ موفقيت اسلام و مسلمين چنين راهبران و پيشوايانى بود كه در مدت كوتاهى اين همه توفيق، نصيب آخرين دين الهى شد.

به هر حال اميرالمومنينعليه‌السلام سه صاع جو را به خانه مى آورد؛ و فاطمه عليها السلام يك صاع آن را آرد كرده، به اندازه پنج نفر، نان مى پزد. موقع افطار كه پنج قرص نان جو را در ميان سفره مى گذارند، در خانه به صدا درمى آيد، سائلى صدا مى زند: سلام بر اهل بيت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛ مسكينى مسلمان و گرسنه ام. آنها مسكين را بر خود ترجيح مى دهند؛ و چون چيزى جز آب در خانه نبود كه سد جوع كنند، با آب افطار مى كنند. براى وفاى به نذر، روز دوم روزه مى گيرند. وقت افطار، كه پنج قرص نان براى پنج نفر در سفره گذاشته مى شود، يتيمى در مى زند. دوباره سير كردن او را بر خود ترجيح مى دهند؛ و فقط با آب افطار مى كنند. روز سوم را نيز براى وفاى به نذر روزه مى گيرند. موقع افطار باز در خانه توسط اسيرى به صدا درمى آيد و اظهار فقر و استمداد مى كند. باز براى حفظ كرامت انسانى، نان را به اسير مى دهند.

نكته قابل توجهى كه اين جا قابل ذكر است اين كه با ضميمه كردن روايت شايد بتوان مسكين و يتيمى را به خصوص مسكين را مسلمان دانست، اما به يقين اسير در جامعه آن روز مسلمان نبوده و از مشركان و كفار بوده است.

روز چهارم اميرالمومنينعليه‌السلام دست دو فرزندش را گرفته و به ديدار رسول خدا مى رود، وقتى چشم پيغمبر به آنها مى افتد مى بيند كه از شدت گرسنگى مى لرزند، مى فرمايند: چقدر براى من دردآور است كه شما را در چنين حالى مى بينم. به همراه حضرت اميرالمومنين، حسن و حسينعليهما‌السلام به سوى خانه فاطمهعليها‌السلام به راه افتاده، وارد خانه مى شود و فاطمهعليها‌السلام را در محراب عبادت مى يابد، در حالى كه شكم به پشت چسبيده و اشك از چشمانش جارى است. اين حال اهل بيتعليهم‌السلام بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخت گران مى آيد، اين جاست كه روايت مى گويد: فنزل جبرئيلعليه‌السلام و قال: خذها يا محمد هنّاك اللّه فى اهل بيتك فاقراءها السورة: «و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا # انما نطعمكم لوجه اللّه لا نريد منك جزاء و لا شكورا(۷۶۲) »(۷۶۳) .

اين نمونه كامل انسانيت است كه عبادت الهى و فرمانبردارى ذات ذوالجلال خدا مى تواند چنين انسان هاى شايسته و صالحى تربيت كند كه مربى و معلم هاى نمونه اى براى جامعه بشرى باشند.

بنابراين، كامل ترين مرتبه روزه اين است كه چنان تاثيرى داشته باشد كه قلب و فكر و ذهن انسان را از انديشه گناه و فكر معصيت و تعدى نسبت به ذات ذوالجلال الهى مصون دارد؛ و اين نكته اى است كه در سوره مباركه بقره بعنوان حكمت و نتيجه مترتب بر روزه ذكر شده است: لعلكم تتقون(۷۶۴) .

نتيجه اين كه واجبات الهى و فرمان هايى كه خداوند متعال به عنوان وظايف عبادى انسان صادر فرموده، در حقيقت منت خدا بر بندگان است، كه راه صحييح انتفاع و بهره ورى زندگى دنيا را به روى انسان گشوده است؛ وگرنه با اين اعمال ناچيز مثل نماز و روزه، نمى توان حق عبوديت و بندگى خدا را آنچنان كه شايسته است به جاى آورد.

فوايد روزه دارى

روزه از واجباتى است كه نفعش عايد خود انسان مى شود:

الجوع سحاب يمطر الحكمة و البِطنة تميت الفطنة(۷۶۵) .

«گرسنگى (روزه دارى) ابرى است كه باران آن حكمت و انديشه پاك و نتيجه پرخورى زائل شدن نيروى انديشه است».

بنابراين مستحب است انسان به هنگام افطار و تا وقت سحر از زياده روى در خوردن، پرهيز كند.

اندرون از طعام خالى دار

تا در او نور معرفت بينى

در سخنى، لقمان به فرزندش مى گويد:

يا بُنَى اِذا امتَلاَتِ المِعدَة، نامَتِ الفِكرَة، و خَرِسَتِ الحِكمة و قَعَدَتِ الاعضاء عن العبادة(۷۶۶) .

«پسرم! اگر شكمت همواره پر باشد، نيروى فكر و انديشه ات به خواب مى رود و مى ميرد و قدرت تفكر انسان كند مى شود و اعضاى جسمانى انسان نسبت به عبادت ناتوان مى شوند».

بنابراين، سرّ اين كه خداوند متعال اين امور را بر انسان واجب كرده است و در واقع منتى بر انسان گذاشته اين است كه راه و رسم صحيح زندگى را به او بياموزد و در سايه اين واجبات عبادى، ملكه تقوا براى او حاصل شود؛ و روح او در سايه اين تقوا لطافت پيدا كند. امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

ليش شى ء اضرّ لقلب المومن من كثرة الاكل، و هى مورثة شيئين: قسوة القلب و هيجان الشهوة(۷۶۷) .

«يكى از مضرترين چيزها براى روح و دل انسان پرخورى است؛ كه دو ضرر بسيار مهلك براى انسان به بار مى آرود: اول اين كه موجب سنگدلى انسان مى شود؛ و ديگر آن كه غرائز جنسى را تحريك مى كند».

نتيجه ديگرى از روزه در خطبه شعبانيه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ذكر شده است كه حضرت چنين فرموده اند:

واذكروا بجوعكم و عطشكم فيه جوع يوم القيامة و عطشه(۷۶۸) .

«روزه بايد يادآور گرسنگى و تشنگى روزه قيامت باشد».

گرسنگى و تشنگى در قيامت، نتيجه بى توجهى آدمى به وظايف انسانى است. اگر كسى بتواند در سايه روزه به كمال انسانى دست يابد، على التحقيق از عوارض سخت و سنگين بى توجهى به وظايف خود مصون مانده است. بنابر فرمايش معصومينعليهم‌السلام يكى از راههاى تحصيل اين مصونيت، اهتمام به عبادت از جمله روزه است.

باز در سخن ديگرى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه فرمودند:

اءلا اءُخبركم بشى ء ان اءِنتم فَعَلتُمُوه تباعد الشيطان منك كما تباعد المشرق من المغرب قالوا بلى قال الصوم يسودّ وجهه...و لكل شى ء زكاة و زكاة الابدان الصيام(۷۶۹) .

«آيا چيزى به شما بياموزم كه شيطان از شما دور شود؛ همانگونه كه شرق و غرب از هم فاصله دارند؟ وقتى انسان موفق شود، راه شيطان را ببندد، بالطبع راه انسانيت باز خواهد شد عرض كردند: بلى يا رسول اللّه! حضرت فرمودند: روزه، شيطان را سياه رو مى كند. ديگر او جرات نمى كند كه به شما نزديك شود. و در ادامه سخن فرمودند: هر چيزى زكاتى دارد و زكات بدن، روزه است».

در سخن ديگرى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه فرمودند:

صوموا تصحوا(۷۷۰) .

«روزه بگيريد تا سالم بمانيد».

زكات بدن تزكيه و تنزيه بدن از همه كسالت ها و ابتلاهاست. حضرت در خطبه شعبانيه مى فرمايند:

و تصدقوا على فقرائكم و مساكينكم و وقّروا كباركم وارحموا صغاركم و صلوا اءرحامكم(۷۷۱) .

«به فقرا و نيازمندان رسيدگى كنيد. بزرگان را احترام كنيد. كوچكترها را دست نوازش بكشيد و صله رحم كنيد».

بعد در ادامه سخن مى فرمايند:

ايها الناس اءن اءنفسكم مرهونة باعمالكم ففكّوها باستغفاركم و ظهوركم ثقيلة من اءَوزاركم(۷۷۲) .

«اى مردم! نفوس شما در گرو اعمال زشت و ناپسند است و بهترين راه براى آزادى آن، استغفار است».

باز درباره ماه مبارك رمضان و روزه دارى مى فرمايند:

ايها الناس من فطّر منكم صائما مومنا فى هذا الشهر كان له بذلك عند اللّه عتق نسمه و مغفرة لما مضى من ذنوبه قيل يا رسول اللّه فليس كلنا يقدر على ذلك فقالصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تقوا النار و لو بشقّ ثمره اتقوا النار و لو بشربة من ماء(۷۷۳) .

«اگر كسى در اين ماه، مومن روزه دارى را افطار دهد، ثمره اش براى او اين است كه همه گناهان گذشته او بخشيده مى شود و ثواب آزادى يك انسان در نامه عمل او ثبت مى شود. فردى گفت: يا رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! همه ما نمى توانيم اين كار را بكنيم. حضرت فرمودند: اگر توان مالى نداريد با يك عدد خرما، يا با ظرفى از آبى مومنى را افطار بدهيد».

غرض اين است كه اين روح تربيت بشود و اين مقصود تنها با ممارست در عمل خير، و عادت به آن حاصل خواهد شد. در كلامى منسوب به اميرالمومنينعليه‌السلام آمده است كه فرموده اند:

العادة طبيعة ثانية غالبة(۷۷۴) .

«عادت به تدريج به صورت طبيعت دوم انسان درمى آيد».

يا كلام ديگرى از امام مجتبىعليه‌السلام نقل شده است كه فرمودند:

ردّ المعتاد عن عادته كالمعجز(۷۷۵) .

انسان اگر به كار خوب يا بد عادت پيدا كند برگرداندن و منصرف كردن او از آن كار شبيه معجزه است.

بنابراين، اگر در جامعه اى، همه به شيوه هاى پسنديده خو بگيرند آن مكتب تربيتى موفق خواهد شد. در ادامه خطبه شعبانيه آمده است:

ايها الناس من حسّن منكم فى هذا الشهر خلقه كان له جوازا على الصراط يوم تزلُّ فيه الاقدام و من خفّف فى هذا الشهر عما ملكت يمينه خفّف اللّه عليه حسابه...و من وصل فيه رحمه و صله اللّه برحمته يوم يلقاه(۷۷۶) .

«اى مردم! سعى كنيد در اين ماه، خلق و خوى خود را به خوبى عادت بدهيد تا در روزى كه قدم ها بر صراط مى لغزد، اين كار باعث راحتى عبور شما از صراط باشد، اگر كسى نسبت به زيردستش و ديگران كه نسبت به او عمل زشتى انجام داده اند يا كار بدى كرده اند، اغماض و گذشت كرد، خداوند هم به هنگام حساب از او مى گذرد. كسى كه در اين ماه صله رحم كند، روزى كه به ملاقات خدا مى رود، خدا هم با رحمتش از او استقبال مى كند نه با غضبش. اگر كسى در اين ماه قطع رحم كند، روزى كه او به ملاقات خدا خواهد رفت، خداوند رحمتش را از او قطع مى كند».

به هر حال كسى كه نسبت به والدين حقوقى بر ذمه دارد، يا بزرگى را هتك حرمت كرده و از او حلاليت نطلبيده است، رحمى را قطع كرده و اقدام به صله رحم نكرده، با كوله بارى از تخلفات، چگونه مى تواند انتظار داشته باشد كه سرنوشت و تقدير شايسته اى براى او رقم زده شود؟ اين ممكن نيست مگر اين كه انسان نفس خود را بشكند و زيرپا بگذارد و همه حقوق اخلاقى را ادا كند تا به مرحله انسانيت برسد.

در مباحث قبل گفتيم كه واجبات عبادى؛ از قبيل روزه، نماز و...منت هاى خداوند بر بندگان است و بهترين شاهد اين مدعا فرمايش هاى امام سجادعليه‌السلام در دعاى ابوحمزه ثمالى است. در بخشى از اين دعا مى فرمايند:

تهدى بكرامتك من تحب فلك الحمد على ما نقّيت من الشرك قلبى و لك الحمد على بسط لسانى اءَفَبِلسانى هذا الكالّ اءَشكرك اءَم بغاية جُهدى فى عملى اءَرضيك و ما قدر لسانى يا رب فى جنب شكرك و ما قدر عملى فى جنب نعمك و احسانك(۷۷۷) .

«خدايا! بر ما منت گذاشتى كه ما را هدايت كردى. خدايا! حمد و سپاس تو را كه دل هاى ما را از شرك، پاكيزه و مطهر قرار دادى. و حمد و سپاس تو را كه زبان ما را به حمدت گشودى، خدايا! آيا با اين زبان ناتوان، قادر به شكر نعمت هاى تو هستيم؟ و آيا هر چه تلاش كنيم مى توانيم در عمل تو را راضى كنيم؟ خدايا! اين زبان ما چگونه مى تواند نعمت هاى بى حساب تو را شكر گويد و سپاس گزار باشد؟ و اعمال ما چگونه مى تواند با تفضلات و احسان تو برابرى كند؟».

از دست و زبان كه برآيد

كز عهده شكرش به درآيد

اعملوا آل داود شكرا و قليل من عبادى الشكور(۷۷۸) .

«اى آل داوود! شكر اين همه نعمت را به جا آوريد؛ ولى عده كمى از بندگان من شكرگزارند».

با اين كه ما موظف به شكرگزارى هستيم، اما خداوند در قرآن اشاره دارد كه از ميان بندگان من جمع محدودى قادر به شكر هستند؛ و اين تفخيم و تبجيل شكر، از اين باب است كه شكر نعمت، موقوف بر شناخت نعمت است و چون ما انسان ها محاط به نعمت هاى الهى هستيم، وفور و كثرت نعم الهى باعث غفلت شده است؛ بنابراين، همين كه انسان نعمتى را شناخت، شكر به جا آورده است.

روايت شده است كه حضرت داودعليه‌السلام به خدا عرض كرد:

يا ربّ كيف اءشكرك؟ و شكرى لك نعمة اخرى منك توجب علىّ الشكر لك فاءوحى اللّه تعالى اليه اذا عرفت هذا فقد شكرتنى(۷۷۹) .

«خدايا! چگونه مى توانم تو را شكر گويم؟ كه شكر، نعمت ديگرى است كه خود احتياج به شكرگزارى دارد؛ خداوند به داودعليه‌السلام چنين وحى فرستاد: همين كه مى دانى نعمت هايى كه در اختيار تو است از آن من است شكر گزارده اى».

شكر هم به قلب است، هم به زبان و هم با اعضا و جوارح؛ كه شكر با اعضا و جوارح همان اطاعت از منعم است. او فرمان داده نماز بخوان، مى خوانيم.

فرمان داده روزه بگير، مى گيريم. به واجبات منعم عمل مى كنيم. شايد ذره اى از وظيفه را ادا كرده باشيم. امام سجادعليه‌السلام مى فرمايند:

و ما قدر عملى فى جنب نعمك و احسانك(۷۸۰) .

«خدايا! اين اعمال ناچيز و ناقابل ما، در قبال آن همه تفضلات و عنايات تو چه ارزش دارد؟».

تازه فايده اين اعمال به خود ما بازمى گردد. اگر در آنها نشانه اى از عشق و محبت به ذات خدا باشد، شايد اين نيت و خلوص، به اين اعمال ناچيز ارزش بدهد؛ به خصوص كه در ميان عبادات، روزه در زمره عباداتى است كه در آن تظاهر كمتر راه دارد. يك امر مكنون و پنهانى است و زمينه هاى عجب و ريا در آن كمتر است. در حقيقت اين عبادت را به جاى مى آورد كه پيوند و ارتباط با خدا، ايجاد كند و يا به تعبير حضرتعليه‌السلام در بخش ‍ ديگرى از دعاى ابوحمزه ثمالى كه مى فرمايد:

فَوَ عزَّتك لو انتَهَرتَنى ما بَرِحت من بابك و لا كففت عن تملّقك لما الهم قلبى من المعرفة بكرمك و سعة رحمتك، الى من يذهب العبد الا الى مولاه و الى من يلجى ء المخلوق الا الى خالقه الهى لو قرنتنى بالاصفاد و منعتنى سيبك من بين الاشهاد و دللت على فضايحى عيون العباد و اءمرت بى الى النار و حلت بينى و بين الابرار ما قطعت رجائى منك و ما صرفت تاءميلى للعفو عنك و لا خرج حبك من قلبى(۷۸۱) .

«خدايا! به عزتت سوگند اگر مرا از در خانه ات برانى، رفتنى نيستم و از تملق تو دست نمى كشم؛ چون به دلم الهام شده و كرم تو و پهناورى رحمتت را مى شناسم. خدايا! بنده به جز در خانه مولايش كجا مى تواند برود؟ و مخلوق جز به سوى خالقش به كجا پناه برد؟ خدايا! اگر با زنجيرها در بندم كنى، و لطفت را از من دريغ ورزى و ديدگان بندگانت را به رسوايى ام راهنمايى كنى و دستور دهى به آتشم اندازند و ميان من و نيكان حائل شوى، اميدم را از تو برنگيرم و آرزويم از گذشتت را برنگردانم و مهر تو از قلب من خارج نگردد».

اگر عمل اينگونه شد، ديگر جايى براى تظاهر و ريا و خودنمايى نمى ماند. با اين اعمال ناچيز ديگر عجب و غرور، انسان را فرانمى گيرد؛ مى داند كه اين اعمال در مقابل حتى يك نعمت از نعمت هاى الهى ناچيز است. در اين حالت انسان با خود مى گويد: من عملى نمى بينم، بلكه آنچه من انجام مى دهم تلاشى براى نزديكى به تو است. براى همين، از آنچه كه انجام مى دهم لذت مى برم كه شايد تو را راضى كنم. اگر عمل من بتواند سركشى هاى نفسم را از بين ببرد و فاصله ها را از ميان بردارد، آن وقت ارزش ‍ پيدا مى كند.

بينى و بينك انى ينازعنى

فارفع بفضلك انى من البين

«خدايا! بين من و تو، من فاصله افتاده ام و به جنگ درآمده ام. خدايا! به فضل خود اين من را از ميان بردار».

ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست

تو خود حجاب خودى، حافظ از ميان برخيز

اگر اين حجاب و انانيت را از ميان برداشت، آن وقت است كه قرآن مى فرمايد:

و ربطنا على قلوبهم اذ قاموا ربنا رب السماوات و الارض لن ندعوا من دونه الها لقد قلنا اذا شططا (۷۸۲) .

«و دل هايشان را محكم ساختيم در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمان ها و زمين است؛ هرگز غير او معبودى را نمى خوانيم؛ كه اگر چنين كنيم، سخنى به گزاف گفته ايم».

اين كلام، كلام اصحاب كهف است. قرآن درباره آنها مى گويد:

نَحنُ نَقُصُّ عليكَ نَبَاءَهم بالحقِّ انَّهم فِتيَة آمنوا بربِّهم و زِدنَاهُم هدى(۷۸۳) .

«ما داستان آنان را به حق براى تو بازگو مى كنيم؛ آنها جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم».

گروه جوانى بودند كه ثروت داشتند، قدرت داشتند، همه تنعمات دنيوى در اختيارشان بود. آنها را رها كردند و همه را زير پا گذاشتند. آن وقت خود عليه خويشتن برخاستند و گفتند كه خداى ما خداوند آسمانها و زمين است و در آن وقت ما دل هاى آنان را محكم ساختيم و دستشان را گرفتيم؛ چرا كه خود را فراموش و رها كردند؛ آن گاه خود را يافتند. تازه بعد از سيصدواندى سال كه زنده شدند، مجددا از خدا، لقاءاللّه را مطالبه كردند. اينها كسانى اند كه درباره آنها گفته شد: انهم فرشيّون و بقلوبهم عرشيّون(۷۸۴) . درست است، در اين عالم خاكى زندگى مى كنند اما از اين عالم نيستند.

هرآن كاو ديده بگشايد بر او، چشم از جهان بندد

زجان يكسر بريد آن كس كه دل بر جان جان بندد

مخوانم ز آن قد و طلعت به سوى طوبى و جنت

بلى جايى كه او باشد، كه دل بر اين و آن بندد؟

اگر واقعا بهشت و آخرت را مى طلبد، از آن روست كه بهشت، بهشت و منزلگه اوست؛ خداوند درباره اين بندگان مى فرمايد:

فادخلى فى عبادى؛ و ادخلى جنَّتى (۷۸۵) .

«پس در سلك و گروه بندگانم درآى؛ و در بهشتم وارد شو».

اين جا عبادى با (ياى) نسبت امده است، در جاى ديگر هم همين عبارت با تعبير (عبادك)، آمده است؛ آن جا كه شيطان قسم مى خورد:

فبعزتك لاغوينهم اجمعين # الا عبادك منهم المخلصين (۷۸۶) .

«به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان خالص تو را».

در تعبير رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز هست كه شيطان پنهانى مى آيد: ان الشيطان ليجرى من ابن آدم مجرى الدّم(۷۸۷) پنهانى وارد مى شود و همه را وسوسه مى كند خداوند مى فرمايد:

ان عبادى ليس لك عليهم سلطان(۷۸۸) .

«هرگز تو بر بندگان خالص من تسلط و غلبه نمى يابى».

اگر بنده خالص مورد رحمت خاص خدا قرار گرفت، در جنت الهى، خدا منزلگاه خاصى براى او مقرر مى فرمايد. آن وقت او هم طالب بهشت است و هم طالب لقاء اللّه است.

خلاصه روزه بايد اين چنين تاثير كند كه دل و فكر انسان را، متحول كند و اين دل، ذهن و فكر را مصفا و منزه سازد كه در آرزو و اشتياق خدا باشد.

ارزش ماه مبارك رمضان

آنچه درباره مطلق روزه بيان كرديم، ارزش و آثار مترتب بر آن بود؛ ولى روزه ماه مبارك رمضان امتياز و ويژگى هاى خاصى دارد كه هم اين ماه و هم روزه اش با ساير ماه ها و ايام سال تفاوت مى كند. سر اين مطلب را امام عسكرىعليه‌السلام به نقل از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بيان فرموده اند:

انَّ للّه خيارا مِن كلّ ما خلقه فلَهُ مِنَ البِقاع خيَار و له من الليالى و الايام خيار و له مِنَ الشُّهور خيار و له من عبادهِ خيار و له من خيارهم خيار...و اما خيارُهُ من الليالى فَلَيالى الجُمَعِ و ليلةُ النصف من شعبان و ليلة القدر و ليلَتَاالعيد...و اما خياره من الشهور فرَجَب و شعبان و شهرُ رمضان...و انَّ اللّه عزَّ وَ جَلّ يُنزِلُ فى شهر رمضان من الرحمة اءَلف ضِعفِ ما يُنزِلُ فى سائر الشهور(۷۸۹) .

«خداوند از آنچه كه خلق فرموده است مواردى را ممتاز و انتخاب كرده است؛ هم از مكان ها و سرزمين ها، ممتاز و منتخب دارد، هم از ميان شب و روز، هم از ميان ماه ها و هم از ميان بندگان. آنچه كه از ميان مكان ها برگزيده است سرزمين مكه، مدينه و بيت المقدس است؛ و آنچه كه از ميان شب هاى سال انتخاب فرموده، شب هاى جمعه، شب نيمه شعبان، ليلة القدر، شب هاى عيد فطر و عيد قربان است؛ و از ميان ماه هاى سال، ماه برگزيده، ماه رجب، شعبان و ماه مبارك رمضان است، خداوند در ماه مبارك رمضان، رحمت واسعه اش را چند برابر ساير ماه ها نازل مى كند».

در خطبه معروفى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آستانه ماه مبارك رمضان بيان فرموده اند، آمده است:

ايُّها الناس انّ اءبواب الجنان فى هذا الشهر مفتّحة فاساءَلوا ربكم اءَن لا يُغَلِّقا عنك و ابواب النّيران مغلّقة فاساءَلوا ربكم اءَن لا يُفَتِّحَهَا عليكم و الشياطين مغلولة فاساءَلوا ربّكم اءَن لا يُسَلِّطُها عليكم(۷۹۰) .

«در اين ماه، درهاى بهشت بر روى بندگان خدا باز است. از خدا بخواهيد كه اين درهاى گشوده رحمتش از ابواب بهشت را به روى شما نبندد. درهاى جهنم به روى شما بسته است. از خدا بخواهيد كه هيچ گاه اين درها گشوده نشود. دست هاى شياطين در اين ماه بسته است و به زنجير كشيده شده اند و قدرت فريبندگى و وسوسه مومنان از آنها سلب شده است. از خدا بخواهيد كه هيچ گاه شياطين را بر شما مسلط نكند».

خلاصه اين ماه به دليل همان ويژگى و انتخاب ذات اقدس الهى، ماه برگزيده خداست؛ و اينها امتيازاتى است كه خالق آسمان و زمين، زمان و مكان، روز و شب براى آفريدگانش قرار داده و به نام ماه خود نام گذارى كرده و بندگانش را به ميهمانى خود دعوت كرده است. در ادامه سخن، رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايند:

هو شهر دُعيتم فيه الى ضيافة اللّه(۷۹۱) .

«اين ماه، ماهى است كه شما به مهمانى خدا دعوت شده ايد».

اين مهمانى، بسيار كم مؤ نه و فوق العاده پرفايده است. جوانان، در حدى است كه مى توانند از فرصت استفاده كنند. در شرايطى هستند كه قدرت عبادت دارند؛ آمادگى و صفاى روح و پاكيزگى آنها از آلودگى هاى دنيا، بيشتر از ساير سنين است. براى آنان كه به عبادت از منظر تجارت هم نگاه مى كنند، يك تجارت بسيار پرفايده است.

حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام مى فرمايند:

صبروا اياما قصيرة اءَعقَبَتهم راحة طويلة تجارة مربحة يسّرها لهم ربهم اءرادتهم الدنيا فلم يريدوها و اءَسَرَتهم ففَدَوا انفسهم منها(۷۹۲) .

«چه تجارت بسيار پرسودى است كه خداوند آن را ميسر فرموده است؛ آنها ايام كوتاهى از سال را بر عبادت و طاعت خدا با فرمانبردارى صبر مى كنند؛ در عوض، آسايش و آرامش ابدى را براى خود تدارك مى بيند. دنيا به آنها رو كرد، اما آنها دنيا را رها كردند؛ دنيا آنها را به اسارت گرفت، اما آنها فديه دادند و خود را از اسارت نجات دادند، بهايى كه براى نجات از اسارت پرداختند، جان هايشان بود».

بهترين كارها در ماه رمضان

در ادامه خطبه شعبانيه، اميرالمومنينعليه‌السلام برخاست و عرض كرد:

يا رسول اللّه ما اءفضل الاعمال فى هذا الشهر؟ فقال: يا اباالحسن! اءفضل الاعمال فى هذا الشهر الورع عن محارم اللّه(۷۹۳) .

«در اين ماه چه عملى از همه كارها پرفضيلت تر است؟ حضرت فرمودند:

پرفضيلت ترين عمل تورع و پرهيز از گناهان است».

روزه، عبادتى است كه جنبه نهى در آن غلبه دارد؛ غذا نخور، آب نخور، فعاليت جنسى نداشته باش، چشم و گوش را ببند، دست و پايت را مهار كن، از همه مهمتر، دل و قلبت را رها مكن و در اختيار داشته باش. امام صادقعليه‌السلام مى فرمايند:

فاذا صمت فَانوِ بصومك كفّ النفس عن الشهوات و قطع الهمة عن خطوات الشياطين و اءَنزل نفسك منزلةَ المرضى لا تشتهى طعاما و لا شرابا و توقع فى كل لحظة شفاءك من مرض الذنوب و طهر باطنك من كل كدر و غفلة و ظلمة يقطعك عن معنى الاخلاص لوجه اللّه(۷۹۴) .

«وقتى روزه مى گيرى، در درجه اول نيتت اين باشد كه نفس خود را از غلتيدن در دام شهوات محافظت كنى؛ و دوم اين كه سعى كن كه پيوند خود را با راه هاى انحرافى شيطان قطع كنى؛ خود را مانند مريضى تربيت كن كه وقتى غذا مى بيند، طعام و شراب مى بيند، از اين غذا تنفر دارد. تو نيز بايد نسبت به گناه نفرت پيدا كنى و اگر چنين كردى، منتظر باشى كه خداوند تو را از امراض و آلودگى هاى گناهان، پاك مى كند و شفا مى دهد. و آن گاه باطنت را از دروغ، تيرگى، غفلت و تاريكى پاك گردان كه ارتباط تو را با خلوص للّه قطع مى كند».

انسان روزه دار بايد بتواند در سايه روزه اين مرتبه را كسب كند؛ و به اين مرتبه از پاكيزگى نفس راه پيدا كند؛ اگر به اين مرتبه رسيد آن سرور و فرحى كه وعده داده شده كه للصائم فرحتان فرحة افطاره و فرحة عند لقاء ربه(۷۹۵) براى او حاصل خواهد شد. خداوند مى فرمايد:

قل بفضل اللّه و برحمته فبذلك فليفرحوا(۷۹۶) .

«بگو چون خدا تفضل كرد و به ما اين امكان را داد كه از او اطاعت بكنيم جاى سرور دارد».

چون اطاعت الهى، توفيق او را مى طلبد؛ خدا اين توفيق را به ما عنايت كرد و در سايه توفيق او راه تقرب را پيموديم. اين وعده فرح و سرور را رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز به روزه دار مى فرمايند و كلامشان نيز برگرفته از قرآن است كه درباره شهدا مى فرمايد:

بل اءحياء عند ربهم يرزقون # فرحين بما آتاهم اللّه من فضله و يستبشرون بالَّذين بلم يلحقوا بهم (۷۹۷) .

«شهدا زنده اند و نزد خدا روزى داده مى شوند. نسبت به تفضلات الهى مسرور و خوشحالند و به خاطر كسانى كه هنوز به آنها ملحق نشده اند خوشوقتند».

همان گونه كه شهدا مسرورند كه شهيدند، چون با جانشان معامله كردند، روزه دار هم مسرور است؛ چون از جان مايه گذاشته و تمنيات نفسانى، غرائز شهوانى و وسوسه هاى شيطانى را زير پا نهاده است و به تعبير اميرالمومنينعليه‌السلام در خطبه همام فرموده اند:

اءَرادتهم الدنيا فلم يريدوها و اءَسَرَتهم فَفِدوا اءَنفسهم منها(۷۹۸) .

«دنيا، در آغاز، انسان هاى مومن را به اسارت گرفت، اما آنها از جان مايه گذاشته، خود را رها كردند».

همه اسير دنيا مى شوند؛ اما بعضى در قيد اسارت باقى مى مانند و بعضى از جان مايه مى گذارند و خود را از اسارت نجات مى دهند. شهيد، از اسارت دنيا نجات پيدا كرده است. انسان متقى و مومن نيز كه مطيع فرمان الهى است و روزه حقيقى مى گيرد و نماز حقيقى مى خواند، از جان مايه گذاشته و از اسارت دنيا رها شده است.

اول قدم از عشق سرانداختن است

جان باختن است و با بلا ساختن است

بلكه به تعبيرى بالاتر، حتى بلا را دوست داشتن است:

يكى درد و يكى درمان پسندد

يكى وصل و يكى درمان پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد

وقتى به ابراهيم خليل الرحمانعليه‌السلام فرمان داده شد كه فرزند دلبندت را بايد ذبح كنى، او اين امر را به اسماعيل ابلاغ مى كند كه:

انِّى اءَرى فى المنام اءَنّى اءَذبحك فانظر ماذا ترى قال يا اءَبَتِ افعل ما تؤ مر ستجدنى انشاءاللّه من الصابرين # فلما اءَسلَما و تلَّه للجبين # و ناديناه اءَن يا ابراهيم # قد صدَّقت الرّؤ يا(۷۹۹) .

«پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مى كنم، نظر تو چيست؟ گفت: پدر! هر چه دستور دارى اجرا كن، به خواست خودا مرا از صابران خواهى يافت. هنگامى كه هر دو تسليم شدند و ابراهيم جبين او را بر خاك نهاد، او را ندا داديم كه: اى ابراهيم! آن رؤ يا را تحقق بخشيدى».

حضرت اسماعيلعليه‌السلام هم كه در حقيقت نفس خود را كشته و بر اميال خود مسلط است، در جواب پدر مى گويد: پدر درنگ نكن و فرمان خدا را اجرا كن. قرآن اين قصه را جالب نقل مى كند. وقتى ما اين تسليم را در ابراهيم و فرزندش ديديم؛ ذبح عظيمى را فداى او كرديم. يعنى اى ابراهيم! اى اسماعيل! راست گفتيد كه خواسته شما خواسته من است. واقعا مستغرق در حب ماييد. آنچه را كه ما مى پذيريم، همان صدق و راستى و خلوص است:

اءَلا للّه الدين الخالص(۸۰۰) .

«آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست».

وقتى خدا اين تسليم را در آنها ديد آن وقت فرمود:

و فديناه بذبح عظيم(۸۰۱) .

«ما ذبح عظميمى را فداى او كرديم».

ملاك، كشتن اسماعيل نبود؛ ملاك، امتحان ابراهيم و اسماعيل بود كه آيا واقعا در مدعاى خود صادقند و خدا را به عنوان محبوب و معشوق مى خواهند؟ اگر انسان به اين مرتبه برسد، انجام فرايض نه تنها براى او وزر نخواهد بود و سنگينى نخواهد داشت، بلكه اين فرايض براى او يك نعمت و تفضل از جانب خدا خواهد بود. عبد خاضع و مشتاق، كسى است كه از محبوب راه وصل و قرب را گدايى كند.

در مناجات خمس عشر، مناجات المفتقرين امام سجادعليه‌السلام به خدا اينگونه عرض مى كند:

الهى...غلّتى لا يبرّدها الا وصلك و لوعتى لا يطفيها الا لقاؤ ك و شوقى اليك لا يبلّه الا النظر الى وجهك و قرارى لا يقرّ دون دنوّى منك و لهفتى لا يردّها الا روحك و سقمى لا يشفيه الا طبّك و غمّى لا يزيله الا قربك...فيا منتهى اءمل الاملين و يا غاية سؤ ل السائلين و يا اءَقصى طلبة الطالبين(۸۰۲) .

«خدايا! اين سوز سينه ام جز با وصال تو خنك نمى شود. خدايا! اين سوزش دل من جز با ديدن تو خاموش نمى شود. خدايا! اين شور و اشتياق من جز با نظر به جلوه تو سيراب نمى گردد. خدايا! التهاب و بى قرارى من آرامش نمى پذيرد و جز با نزديكى به تو. خدايا! اين حزن و اين ناله و استغاثه من ساكت نمى شود، مگر روح و ريحان تو بر دل بتابد. خدايا! بيمارى و درد و كسالت من جز با طبابت تو شفا پيدا نمى كند. خدايا! اين غم، اندوه و درد من زائل نمى شود و از بين نمى رود؛ جز اين كه به وصال تو و قرب تو دست يابم. اى منتهاى آرزوى همه آرزومندان و اى منتهاى همه گدايان و طلب كنندگان! و اى بالاترين مطلب جويندگان».

گر طبيبانه بيايى به سر بالينم

به دو عالم ندهم لذت بيمارى را

خدايا! تو مطلوبى و من بر وصل تو فرمانبردارم و تو را شاكر و سپاس گزارم كه راه وصل و قرب خود و راه رسيدن به خويش را نشان دادى، فرايضى مانند نماز و روزه و ساير امور عبادى بيان فرموده اى و اين راه را براى ما گشوده اى.