۴۴ - حق بزرگسالان
و امَّا حقُّ الكبيرِ فانَّ حقَّهُ تَوقيرُ سِنِّهِ و اجلالُ اسلامِه اذا كانَ مِن اءَهلِ الفَضلِ فى الاسلامِ بِتَقديمهِ فيهِ و تَركُ مُقَابَلَتِهِ عندَ الخِصامِ و لا تَسبِقهُ الى طريق و لا تَاءُمَّهُ فى طَريق و لا تَستَجهِلهُ و ان جَهِلَ عليكَ تَحَمَّلتَ و اءَكرَمتَهُ بحقِّ اسلامِهِ معَ سِنَّهِ فانَّما حقُّ السِّنِّ بِقدرِ الاسلامِ و لا قوَّةَ الا باللهِ.
«و اما حق سالمند اين است كه او را احترام كنى و اگر سابقه مسلمانى اش بيشتر است، اسلامش را بزرگ دارى و ارج نهى و از دشمنى و رويارويى با او بپرهيزى و در هيچ كار بر او سبقت نگيرى و به هنگام راه رفتن از او پيشى نگيرى و نابخردانه با او برخورد نكنى. چنانچه او جهالت ورزيد، تحمل كنى. پس او را به دليل اسلام و بزرگسال بودنش، گرامى بدارى، كه حق بزرگسالى به اندازه اسلام او است».
درباره اين حق، سخن را با نقل روايتى از امام باقرعليهالسلام
آغاز مى كنيم كه مى فرمايند:
اُوصيكَ اءن تَتَّخُذَ صغيرَ المسلمين ولدا و اءوسَطَهم اءخا و اءكبَرَهم اءبا فارحَم وَلدَكَ وَصِل اءخاكَ و بَرِّ والِدكَ
.
«سفارش مى كنم كه با كودكان امت همانند فرزند، و با ميان سالان ايشان همانند برادر و با بزرگسالان آنها همانند پدر رفتار كنيد. پس به فرزند ترحم كنيد و با برادر سعى در پيوند و ارتباط داشته باشيد و به پدر نيكى و احترام كنيد».
اين سخنان و هدايت ها، آموزه هاى مكتبى است كه سلامت و سعادت افراد و جوامع را در ارتباط موزون و پيوند استوار با ديگران مى داند و خلاف آن را موجب تلخكامى و عامل دشمنى. با كودك بسان فرزند، با هم سن و سال مانند برادر و با بزرگتر همانند پدر رفتار كردن، همان ملايمت و سازگارى با ديگران است كه سعادت و سلامت جامعه را تضمين مى كند. اگر غير از اين ديدگاه حاكم باشد و كودكان را فرزند خود، همسالان را برادر و بزرگان را پدر خود ندانند، جامعه از مسير هماهنگى و سازگارى خارج شده و موجب تلخ كامى مى گردد كه گاهى به مخاصمه، عناد و دشمنى ها مى انجامد.
ملاك احترام به ديگران
در حق پدر و برادر به تفصيل در اين باره سخن گفته ايم؛ ولى تصريح امام سجادعليهالسلام
در اين حق تامل مضاعفى را مى طلبد. از نظر معارف ما، ملاك احترام به ديگران، قدرت و توان جسمى و مالى نيست؛ چنانچه هر يك از اين دو ملاك و معيار باشد، بسيارى از خردسالان و بزرگسالان فاقد اين ويژگى هستند. اگر به آيات كريمه قرآن توجه كنيم، هم خردسال و هم بزرگسال را، با عنوان ضعيف معرفى مى كند:
اللهُ الَّذى خَلَقَكم مِن ضَعف ثمَّ جَعَلَ مِن بعدِ ضَعف قوَّة ثمَّ جَعَلَ مِن بعدِ قوَّة ضَعفا و شَيبَةُ يَخلُقُ ما يَشاء و هو العليمُ القديرُ
.
«خدا همان كسى است كه شما را آفريده؛ در حالى كه ضعيف بوديد بعد از ناتوانى، قوت بخشيد و بعد از قوت، ضعف و پيرى بر وجود شما قرار داد؛ و هرچه بخواهد مى آفريند، و او دانا و توانا است».
هم كودك ضعيف است و هم بزرگسال. در اين ميان توانمندى از آن ميان سالان و جوانان است. حال اگر ملاك احترام به ديگران قدرت و توانايى است، طبعا نه كودك داراى اين دو ملاك است؛ نه بزرگسال. رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى فرمايند:
لا تُحَقِّرَنَّ اءحدا من السملينَ فانَّ صغيرهم عندَ الله كبير
.
«هيچ يك از مسلمانان را كوچك نشماريد؛ چون صغير و خردسال ايشان هم نزد خدا بزرگ است».
و همچنين رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى فرمايند:
مِن اجلالِ الله اِجلالُ ذِى الشَّيبَةِ المُسلمِ
.
«اگر كسى مسلمان سپيدمويى را احترام كند و بزرگ بدارد، خدا را بزرگ داشته است».
بزرگداشت مسلمان سپيدموى، بزرگداشت و تجليل ذات اقدس پروردگار است؛ در حالى كه مسلمان سپيدموى فاقد قدرت و توانايى جسمى است. پس ملاك احترام، توانايى جسمى و مالى نيست. از منظر مكتب اخلاقى اسلام، ارزش ها و معيارهاى ديگرى هم براى تجليل و احترام وجود دارد كه يكى از آنها بزرگسالى و كبَر سن است. اين تعبير رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
است كه عامه و خاصه نقل كرده اند:
الشَّيخُ فى اءَهلِه كالنَّبىِّ فى اءُمِّتِهِ
.
«پيرمرد در ميان ارحام و بستگانش مثل پيامبر است در بين امتش».
در تعبير ديگرى از رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
آمده است:
«انسانى كه عمرى از خدا گرفته و اصطلاحا به مرحله شيخوخيت رسيده است، احترامش در خانواده مانند پيامبر در بين امت واجب است
».
گفت پيغمبر كه شيخ رفته پيش
|
|
چون نبى باشد ميان قوم خويش
|
اگر در اين روايت تامل كنيم و حقوق يك پيامبر را در ميان امت خود برشماريم، مى بينيم كه او، هم حق تعليم و ارشاد و هدايت دارد و هم واسطه ارتباط با مبدا اعلا و ذات ذوالجلال الهى است؛ كه به دليل وجود همين ملكات و معيارها است كه امت به پيامبرش به ديده احترام مى نگرد و حتى به او تبرك مى جويد.
فوايد احترام به بزرگان
در كلمات رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
تعبيرى است كه مى فرمايند:
الَبَرَكَةُ معَ اءَكابِرِكُم
.
«بركات خداوندى، همراه با پيران شما است».
اگر از ميان قوم و فاميلى، پيرى رخت بربندد، طبعا بركتى كه با او بوده از بين خواهد رفت. باز نقل شده است كه انس بن مالك مى گويد:
اءَوصانِى رسولُ اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
بخَمسِ خِصال فقالَ فيهِ و وَقِّرَ الكبيرَ تَكن مِن رُفَقائى يَومَ القيامَةِ
.
«رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
مرا به پنج چيز توصيه فرمودند: يكى از آنها اين بود كه به پيرمردان يا پيرزنان امت احترام بگذاريد تا در قيامت از دوستان من باشيد».
براى اهميت اين وظيفه، روايت ديگرى را از رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
در همين مورد مى آوريم، حضرت فرموده اند:
مَن عرَفَ فَضلَ كبير لِسِنِّهِ فَوَقِّرهُ آمَنَهُ الله مِن فَزَعِ يومِ القيامَةِ
.
«از ما نيست كسى كه به خردسالان امت رافت و رحمت نداشته باشد و بزرگسالانش را توقير و اكرام نكند».
يعنى اگر قرار باشد انسان روش محبوب اولياى دين را برگزيند، بايد به اين سفارش ها عمل كند. در غير اين صورت از زمره انسان هاى وارسته خارج مى شود.
در روايات، آثار وضعى ديگرى هم براى احترام گذاشتن ذكر شده است كه به طريق ديگرى افراد را، به رعايت احترام بزرگسالان تشويق و ترغيب مى كند. از رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل شده است كه فرمودند:
ما اءَكرمَ شابّ شَيخا الا قَضى الله لهُ عندَ شَيبِهِ مَن يُكرِمُهُ
.
«جوانى كه به حرمت پيرى، بزرگسالى را احترام كند، قضاى الهى چنين است كه او نيز به هنگام پيرى مورد اكرام و تجليل قرار گيرد».
از مجموع روايات استفاده مى شود كه شيخوخيت و بزرگى سن و سال يك معيار ارزشى است؛ اگر كسانى مى خواهند خود را متخلق به اخلاق اسلامى و دينى نمايند، بايد بزرگسالان را - اعم از زن و مرد - احترام كنند.
امام سجادعليهالسلام
علت اين سفارش ها را درباره پيران و بزرگسالان، اجلال اسلام مى داند؛ چون در جامعه اى كه رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
زندگى مى كردند، افراد جديدالعهد به اسلام زياد بودند كه در سنين مختلف به اسلام گرايش پيدا كرده بودند. چه بسا پيرمردى كه سابقه اسلام او از يك جوان كمتر بوده است. سبقت در اسلام خود يك فضيلت است. حتى قرآن كسانى را كه قبل از فتح مكه مسلمان شدند و آنهايى را كه بعد از فتح مكه مسلمان شدند، مساوى نمى دانند:
لا يَستوى منكُم مَن اءَنفقَ مِن قبلِ الفَتحِ و قاتَلَ
.
«آنها كه قبل از فتح مكه مسلمان شدند و در راه خدا انفاق و جهاد كردند، با كسانى كه بعد از آن اسلام آوردند، مساورى نيستند».
به هر حال، اعتقاد صحيح فضيلت است و سبقت گيرنده در آن نيز داراى فضيلت مضاعف است. طبعا كسى كه داراى سن بيشترى است و بر عقايد خود پايبند است، داراى رجحان است. اگر چه تعبير امام سجادعليهالسلام
اين است كه:
اجلالُ اسلامِه اذا كانَ مِن اءَهلِ الفَضلِ فى الاسلامِ بِتَقديمهِ فيهِ.
«اگر سابقه مسلمانى سالمند بيشتر است، اسلامش را بزرگ دارى و او را ارج بنهى».
سبقت در خير، براى انسان فضيلت مى آفريند؛ طبعا به واسطه اين فضيلت، احترام مضاعف نيز از آن او است. امروز نيز اين معيا نزد عقلا مورد قبول است. دو نفر اگرچه در يك رشته علمى از درجه مساوى برخوردارند، اما عقلا آن را مقدم مى دارند كه زودتر آموخته است.
امامعليهالسلام
در ادامه سخن مى فرمايند: ضرورت اكرام بزرگسالان، هم به خاطر اسلام است و هم به خاطر سن و سال آنها. بعد مى فرمايند:
فانَّما حقُّ السِّنِّ بِقدرِ الاسلامِ.
«حق بزرگسالى به اندازه اسلام است».
معلوم مى شود اينها دو معيار است كه اگر در يك نفر جمع شود، دو حق پيدا مى كند: يكى حق بزرگسالى و ديگر حق تقدم در اعتقاد صحيح و اسلام.
جالب اين است كه در ادبيات فارسى ما هم، كه نوعا متاثر و برگرفته از معارف اسلامى و دينى است، به ارزش پيران و بزرگسالان توجه شده است. يعنى دليل احترام به بزرگسالان، اين است كه او را صاحب فضيلت در علوم و تحصيل تجربيات مى دانند:
موى سفيد را فلكم رايگان نداد
|
|
اين رشته را به نقد جوانى خريده ام
|
وقتى انسان متاع ارزشمندى مثل عمر را براى خريد متاعى ديگر (علم و تجربه) از دست داده است، صاحب سرمايه كلان و ارزشمندى است، كه بايد از سرمايه او بهره جست.
در حقيقت شب هاى ظلمانى دوران جهالت و نادانى را پشت سر گذاشته و با كوله بارى از تجربيات، طلوع سپيده دم و روشنايى را درك كرده است.
در شعر و ادبيات فارسى هم تعبيرات زيادى در اين باره آمده كه گاه به زبان طنز است و گاهى در قالب نصيحت و تربيت. همه اينها برگرفته از معارف ناب اسلامى است كه به صورت يك سنت از قرن ها پيش در جامعه ما رواج يافته و مورد توجه و عمل قرار گرفته است.
به هر حال، مهمترين علت تقدم رتبى و فضيلتى موى سپيدان، يكى مسئله سبقت در اعتقادات است و ديگرى سبقت در خداشناسى كه مجموعه اين دو ويژگى از او، انسانى مجرب و داراى آگاهى و علم براى راه گشايى و راهنمايى ديگران ساخته است.
در روايت، تعبيراتى وارد شده كه سپيدى مو، نورانيت است. نورانيت به اين معنا كه بعد از گذراندن شب ظلمانى جوانى و جهالت، دورنماى زندگى را به روشنى مى بينيد. از اين رو در حدود شرعى، اگر پيرى مرتكب گناه و خطايى شود، جزاى او سنگين تر از ديگران است؛ مثلا در حدود شرعى زنا، اگر زانى، محصه و جوان باشد، حد او رجم است، ولى اگر شيخ و پيرمرد باشد؛ گرچه محصن نيز نباشد، باز محكوم به رجم است. به اين دليل كه بعد از يك عمر تجربه، از او انتظار لغزش و خطا نمى رود.
مصاديق احترام به بزرگان
به هر حال، در حد اقتضاى اين مختصر، مصاديق احترامى را كه خداوند متعال، پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و ائمه معصومينعليهمالسلام
براى بزرگسالان مقرر فرموده اند از زبان امام سجادعليهالسلام
بيان مى كنيم.
امام سجادعليهالسلام
مى فرمايند:
تَركُ مُقَابَلَتِهِ عندَ الخِصامِ.
«هنگام دشمنى از رويارويى با او بپرهيزى».
يكى از مصاديق احترام اين است كه هرگز با او دشمنى نورزى؛ چرا كه به طور طبيعى انسانى كه عمرى از او گذشته، انتظارات و توقعات بيشترى از ديگران پيدا مى كند و ممكن است به دليل داشتن اين روحيه طبيعى، هميشه خود را از ديگران طلبكار ببيند؛ كه گاهى منتها به عداوت و دشمنى و مخاصمه و درگيرى مى شود. امام سجادعليهالسلام
مى فرمايند: چون احتمال دارد اين روحيه، او را به سمت و سوى درگيرى با ديگران بكشاند، طبعا احترام او اقتضا مى كند كه ديگران با او درگير نشوند و با او از در مخاصمه و دشمنى درنيايند.
در هيچ كارى بر بزرگسال سبقت نگيريد؛ مثلا اگر سفره اى گسترده است، مادام كه بزرگان خانه، اعم از مرد يا زن، پيرمرد يا پيرزن، شروع به خوردن نكرده اند ديگران و كوچكتران شروع نكنند.
مصداق ديگر احترام اين است كه انسان بايد بزرگسال را به منزله پدر بداند و با او نابخردانه سخن نگويد؛ درست است كه بايد او را چون پدر خود بداند اما نبايد توقعات زياد و بى جايى از او داشته باشد، يا به او سخنانى بگويد كه از يك انسان خردمند صادر نمى شود؛ بلكه بايد در همه امور او را احترام كند و از برخورد جاهلانه با او بپرهيزد؛ و اگر احيانا به دليل سن و سال بالا و ضعف قواى جسمى و روحى، سخن نامربوطى به زبانش جارى شد كه از او انتظار ندارد، نبايد با او برخورد كند؛ بايد گفتار و رفتار او را تحمل كرده و پذيرا باشد و از واكنش سوء بپرهيزد.
لازم است بدانيم معارف ما نسبت به حرمت پيران، حتى در مسائل بسيار كوچك و دور از ذهن اهميت داده، حساسيت نشان مى دهد. طبيعى است كه در مسائل مهم، اين حساسيت ها بيشتر است.
نكته ديگر اين كه سخن در مطلق بزرگسالان است؛ اعم از قوم و خويش يا غير آن. اگر قرابت و خويشاوندى وجود داشته باشد، طبعا اين حقوق هم بيشتر مى شود؛ و چون درباره حقوق پدر و مادر و ارحام به تفصيل سخن گفته ايم، بيش از اين به آن نمى پردازيم. اما در مورد بزرگسالى كه از خويشان و نزديكان نيست، نكته اى قابل دقت است كه به امور معيشتى و زندگى آنها مرتبط است. در روايتى درباره اميرالمؤمنينعليهالسلام
و حكومت حضرت چنين آمده است:
مَرَّ شَيخ مَكفوف كَبير يَساءَلُ فقالَ اميرالمؤمنينعليهالسلام
ما هذا قالوا يا اميرالمؤمنينعليهالسلام
نَصرَانىّ فقال اميرالمؤمنينعليهالسلام
استَعمَلتُموهُ حتَّى اذا كَبِرَ و عَجَزَ مَنَعتُموهُ اءَنفِقوا عليهِ مِن بيتِ المالِ
.
«اميرالمؤمنين در بازار كوفه پيرمردى را ديدند كه از بينايى عاجز است و دست طلب به سوى مردم دراز كرده است. حضرت فرمودند: اين چيست؟ عرض كردند كه او يك نصرانى است كه در بازار مسلمين گدايى مى كند. حضرت فرمودند: تا مادامى كه او قدرت و توانايى داشت او را به كار كشيديد و از او استفاده كرديد و حالا كه پيرمرد و ناتوان شده، او را احترام نمى كنيد و حقوقى را كه دارد ادا نمى كنيد. بعد فرمودند: نفقه او را از بيت المال بپردازيد».
اين روايت يادآور خانه هاى سالمندان در عصر ما است. اگر واقعا سالمندان مستقر در اين مراكز، نزديكان و فرزندانى ندارند، بسيار كار ارزشمند و خيرى است.
همان توجه و سفارشى است كه اميرالمؤمنينعليهالسلام
نيز به آن امر فرمودند كه حكومت و دستگاه دولت از اين افراد حمايت كند و نيازهاى آنها را تامين كند. اما اگر داراى خويشان و فرزندانى هستند، اين گونه برخورد با آنان جز بى اعتنايى و كشتن روح عطوفت و مهربانى حاصلى نخواهد داشت.