۴۵ - حق خردسال
و امَّا حقُّ الصَّغيرِ فَرَحمَتُهُ و تَثقِيفُهُ و تَعليمُهُ و العفوُ عنهُ والسَّترُ عليهِ والرِّفقُ به والمعُونَةُ له والسَّترُ على جَرَائِرِ حَداثَتِهِ فانَّهُ سَبَب للتَّوبَةِ والمُدارَاةُ له و تَركُ مُمَاحَكَتهِ فانَّ ذلكَ اءَدنى لِرُشدِهِ.
«و اما حق كودك، مهر ورزيدن به او، پرورش و آموزش وى و گذشت و پرده پوشى از خطاهى كودكانه وى و نرمش و كمك كردن به او است؛ زيرا سبب توبه، مدارا و تحريك نكردن او و نيز كوتاه ترين راه براى رشد او است».
كوچك ترين نهاد جامعه تا وسيع ترين و بزرگ ترين آن، مجموعه اى از انسان هاى كوچك و بزرگ هستند كه در كنار يكديگر زندگى مى كنند و شيرينى و حلاوت اين زندگى اجتماعى، در هر وسعت و اندازه اى كه باشد، جز با يك همزيستى سازگار و رعايت حقوق يكديگر، تامين نخواهد شد.
اديان الهى و حتى مقررات مدون بشرى، فراهم كردن چنين دنيايى را براى ابناى بشر نويد مى دهند. منتها هر مكتبى اصول ثابت و غيرقابل تغييرى دارد كه از زاويه آن به همه آفرينش مى نگرد و راه و رسم زيستن را با توجه به آن تنظيم مى كند. يكى اصالت را به شهوت و قدرت مى دهد؛ ديگرى به مال و ثروت و سومى به معنويت و روحانيت. خلاصه، هر يك از اين مكتب ها، از ديدگاه و زاويه اى خاص به دنيا و زندگى نگاه مى كنند. بر همين اساس نيز قواعدى را تعيين و تبيين مى كنند. در كمتر مكتبى مانند مكتب ارزشمند اسلام، مى توان جامع نگرى و وسعت بينش يافت كه در آن چيزى از اركان زندگى حتى كوچكترين جزئيات، فراموش نشده است.
وظايف بزرگان نسبت به كودكان
اگر به حق سالمندان و خردسالان توجه شود، درمى يابيم كه چنانچه از منظر شهوت و قدرت به آفرينش بنگريم پيران و كودكان، تا زمانى كه در خدمت تامين اين نيازها باشند، محترمند؛ وگرنه شرايط متفاوت مى شود؛ خانواده ها پيران را در بين خود نگه نمى دارند و فرزندان را در كوچه و خيابان رها مى كنند و در قبال اين دو طبقه فاقد قدرت و ثروت چون تامين كننده غرائز شهوانى نيستند؛ احسان هيچ تعهد، مسووليت و تكليفى نمى كنند. ولى اگر از منظر جامع نگر اسلام، به تماشاى آفرينش بنشينيم، پير، جوان و كودك هر يك داراى جايگاه ويژه خود هستند كه در رساله امام سجادعليهالسلام
به برخى از اين حقوق اشاره شده كه به قدر حوصله به آن اشاره مى كنيم:
۱ - عطوفت و مهرورزى
امام باقرعليهالسلام
مى فرمايند:
اُصيكَ اءن نتَّخذَ صغيرَ المسلمينَ وَلَدا و اءَوسَطهم اءخا و اءكبَرَهم اءبا فارحَم وَلَدَكَ وَصِل اءخاكَ وَ بَرِّ والِدكَ
.
«سفارش مى كنم كه با كودكان امت همانند فرزند، با ميان سالان ايشان همانند برادر و با بزرگسالان آنها همانند پدر رفتار كنيد؛ پس به فرزند ترحم كنيد و با برادر سعى در پيوند و ارتباط داشته باشيد و به پدر نيكى و احترام كنيد».
امامعليهالسلام
در اين جا از طبقات مختلف به عنوان فرزند، برادر و پدر ياد مى كند و براى هر يك حقى ذكر مى كند. حق كودك، حق فرزندى است؛ حق هم سن و سال حق برادرى و حق بزرگسال، حق پدرى است. حق سغيير را اين گونه بيان مى كند كه به او مهر بورزد و به حكم تكليفى كه بر عهده او است پرورش و آموزش او را به خوبى انجام دهد، و در قبال آينده جامعه بشرى احساس مسووليت و تعهد كند.
بنابراين اگر ما سراغ رواياتى برويم كه درباره كودكان وارد شده به اين طبقه كه در حقيقت اركان آينده اجتماع هستند، با وسعت نظر و جامعيت نگاه شده و درباره آنها به مهم ترين شيوه و روش هاى تربيتى سفارش شده است.
آنچه گفته شد براى آينده است. براى حال نيز رابطه دوستانه و صميمانه اى ترسيم كرده تا انسان ها به خاطر وجود كودكان از شيرينى و حلاوت زندگى نيز محروم نشوند. وجود كودكان به زندگى و بنياد خانواده حلاوت مى بخشد، اما به صورت طبيعى نگهدارى و حضانت و تامين نيازهاى آنان، براى انسان مشكلاتى به وجود مى آورد. روشى كه اسلام براى آسان شدن مشكلات بيان مى كند، مهربانى با كودكان و دوست داشتن آنها است. رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى فرمايند:
اءُحبُّوا الصِبيانَ وارحَموهم
.
«اطفال را دوست بداريد و به آنها مهر بورزيد».
حضرت اميرالمؤمنينعليهالسلام
مى فرمايند:
لِيَتَاءَسَّ صغيرُكم وَليَراءَف كبيرُكم بصَغيرِكم و لا تكونوا كَجُفاةِ الجاهليَّةِ
.
«كودكان به بزرگسالان تاسى كنند و رفتار همراه با تجربه آنان را فراگيرند. بزرگسالان هم نسبت به كودكان، راه و رسم رافت و مهربانى پيشه كنند و با افراد همانند جفاكاران و سنگ دلان جاهليت رفتار نكنند».
از آن جا كه در فرهنگ جاهليت، مردم فقط به خاطر منافع فرورى و عاجل به دنيا مى نگريستند، منافعى را مى ديدند كه در مقطع كوتاه زمانى متوجه آنان بود و بر همين اساس، درباره كودكان و بزرگسالان حكم مى كردند؛ مثلا دختران را زنده به گور مى كردند و پسران را چون براى شركت در جنگ ها و منازعات و خونريزى ها مفيد مى ديدند، نگه مى داشتند. حضرت اميرالمؤمنين علىعليهالسلام
مى فرمايند: مانند سنگدلان بى رحم جاهليت نباشيد كه فرزندان خود را از ترس گرسنگى زنده به گور مى كردند. قرآن مى فرمايد:
و لا تَقتُلوا اءَولادَكم مِّن املَاق نحنُ نَرزُقُكم و ايَّاهُم
.
«فرزندانتان را از ترس فقر، نكشيد؛ ما، شما و آنها را روزى مى دهيم».
اين آيه خطاب به جماعتى است كه فاقد فرهنگ هستند و بينشى غلط بر جامعه آنها حاكم شده و به صورت يك سنت درآمده است؛ مثلا زنده به گور كردن دختران، براى فرار از هزينه هاى زندگى و مفيد نبودن براى مقاصد جاهلانه آنها بوده و بر اساس تصورات و موهومات غلطى شكل گرفته بود كه آنها را در بقاى نسل و توسعه قبيله مفيد نمى دانستند كه اين تصورات در جامعه جاهلى به صورت يك سنت، نهادينه شده بود؛ به صورتى كه فرزندان دختر را فرزند و از نسل خود به حساب نمى آوردند. روح عاطفى و مهرورزى به اين جنس، در وجود آنها از بين رفته بود. چگونه مى شود كه انسان، فرزند و پاره جگر خود را زنده به خاك بسپارد.
حضرت اميرالمؤمنينعليهالسلام
در سخنى به فرزندشان امام حسن مجتبىعليهالسلام
مى فرمايند:
وَجَدتُكَ بَعضى بَل وَجَدتُكَ كُلِّى
.
«تو را نه تنها جزئى از خود بلكه همه وجود خود يافتم».
چگونه مى شود انسان اين جزء يا همه وجود خود را برخلاف غريزه حب به نفس زير خاك كند؟ در برابر اين انديشه و تفكرات غلط، دستور دين مهرورزيدن، محبت كردن، ملاطفت و رافت به كودكان است. اين سخن نه تنها براى رفتار با فرزندان و بستگان به خود است، بلكه يك حق كلى است كه امام سجادعليهالسلام
براى كودكان بيان مى فرمايند. يعنى هر كودك خردسالى اعم از فرزند، وابسته يا غير آن.
مرحوم مجلسى از سنت رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل كرده است كه:
كان النبىُّصلىاللهعليهوآلهوسلم
اذا اءَصبَح مَسَحَ على رؤُوس وَلَدهِ و وَلدِ وَلَدهِ
.
«هرگاه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
شب را صبح مى كردند، بر سر فرزند و فرزند فرزندانشان دست مى كشيدند».
سيره رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
چنان بود كه اگر از كوچه و بازار عبور مى كردند، كودكان با ديدن حضرت به وجد مى آمدند و گاهى حضرت را براى شركت در بازى خود دعوت مى كردند. اين مهر ورزيدن و اظهار علاقه در حقيقت نشات گرفته از فطرت و سرشت انسانى است، كه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و ائمه اطهارعليهمالسلام
در حد اعلا، از آن برخوردار بودند. نبودن اين علقه ها نيز ناشى از يك نوع نقصان و خلا در روح انسان است.
در روايتى كه از مكارم الاخلاق در بحث حقوق فرزند نقل كرديم، گفتيم پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرزندشان امام حسن و امام حسينعليهمالسلام
را مى بوسيدند؛ شخصى به نام اقرع بن حابس در آن مجلس حضور داشت كه عرض كرد:
انَّ لى عشرة مِن الاولادِ ما قَبَّلتُ واحدا منهم، فقال: ما علىَّ ان نزَعَ الله الرحمةَ منك، اءو كلمة نحوَها
.
«من ده فرزند دارم، ولى تاكنون هيچ يك را نبوسيده ام. حضرت فرمودند: من چه كنم كه خداوند مهر و محبت را از دل تو برداشته است؟».
مهر ورزيدن به همنوع و به خصوص به كودكان، امرى فطرى و طبيعى و نبود آن، نقصان در غريزه است.
۲ - مساوات در تكريم
در معارف ما، به بيان هاى مختلفى، سخنان و دستورات زيادى درباره رسيدگى به ايتام و مهر ورزيدن، محبت كردن و كفالت آنها توصيه شده است.
حضرت اميرالمؤمنين علىعليهالسلام
مى فرمايند:
بَرُّوا اءيتامَكم و واسُوا فُقَراءَكم وَارفُقوا بِضُعفائِكم
.
«به ايتام و به فقرا مواسات پيشه كنيد و با افراد ضعيف و كم قدرت رفق و مدارا كنيد».
در تعبير ديگرى، حضرت اميرالمؤمنينعليهالسلام
مى فرمايند:
كافِلُ اليتيمِ والمسكينِ عندَالله منَ المُكَرَّمين
.
«كسى كه امور يتيمان و تهى دستان را كفالت كند، نزد خدا گرامى داشته مى شود».
كافِلُ اليتيمِ اءَثيرُ عندَالله
.
«كسى كه متكفل امور يتيمان است، برگزيده خدا و منتخب خدا است».
مَن رَعى الاءَيتامَ رُعىَ فى بَنيهِ
.
«اگر كسى مراعات حال ايتام را نمايد و از آنها حمايت كند - اثر وضعى عمل او اين است كه اگر از دنيا برود - رعايت فرزندان يتيم او خواهد شد».
در مقابل مى فرمايند:
مَن ظَلَمَ يتيما عَقَّ اءَولادَهُ
.
«كسى كه به يتيمى ستم كند - اثر وضعى اش اين است كه - فرزندان او مورد ستم واقع خواهند شد».
مهربانى و مهرورزى با كودكان يك حق است و فرد بزرگتر به عنوان تكليف بايد با آنها، مهر و محبت پيشه كند.
۳ - تعليم و علم آموزى
نكته ديگرى كه در ادامه كلام امامعليهالسلام
آمده است «تَثقيفُه و تعليمُه» است. ثقافت به معناى پرورش و تاديب است؛ يعنى صرف نظر از آموختن علم به فرزندان، بايد در آموختن ادب و رسم صحيح زندگى به آنها اهتمام كند، تا بتواند از لذايذ دنيا به درستى بهره مند شود و به دليل عدم آشنايى با آداب صحيح زندگى به سختى هاى راه گرفتار نشود و از شيرينى زندگى و حلاوت آن محروم نماند. در حق فرزند گفتيم كه در مكتب اسلام تأکید مى شود كه كودكان را فرزندان خود بدانيد؛ اين سفارش بدان جهت است كه وقتى كودكان، فرزند به حساب آمدند حقوقى پيدا مى كنند و انسان نسبت به آنها تكليف پيدا مى كند.
مُن حَقِّ الوَلَدِ على والِدِهِ ثلاثَة يُحَسِّنُ اسمَهُ و يُعَلِّمُهُ الكتابَةَ و يُزَوِّجُهُ اذا بَلَغَ
.
«حق فرزند بر پدر اين است كه او را نام نيكو نهد؛ علم و دانش بياموزد و بعد از بلوغ، امكان ازدواج او را فراهم كند».
پدر نبايد در تاديب فرزند كوتاهى كند و همان طور كه او را به آداب خوب مودب مى كند، او را به علوم مختلف نيز آشنا كند و راه و رسم تعليم علم را به او بياموزد و مقدمات آن را فراهم سازد.
طبيعى است يك انسان نمى تواند اين حق را نسبت به همه كودكان، رعايت كرده، از عهده آنها برآيد. بايد گفت كه مراد امامعليهالسلام
نيز اين نيست كه يك نفر نسبت به همه كودكان چنين باشد. كلام امامعليهالسلام
ناظر به اين است كه انسان ها در جوامع كوچك و بزرگ مسووليت مشترك دارند؛ يعنى وظيفه دارند محيطى را فراهم كنند كه آكنده از رافت و عطوفت نسبت به كودكان باشد. جامعه بايد، چنان باشد كه كودكان در آن فرصت بيابند تا ادب بياموزند و محيط زندگى طورى باشد كه آموزش و پرورش آنها سهل و آسان باشد.
با استمداد از روايات ديگر مى توانيم كلمه تعليم را بيشتر به جنبه هاى دينى و مذهبى و راه و رسم صحيح خداجويى تفسير نماييم. امامعليهالسلام
بزرگسالان را سفارش مى كنند كه به تعليم معارف دينى و مذهبى كودكان اهتمام داشته باشند.
۴ - عفو و بخشش
حضرت مى فرمايند:
و العفوُ عنهُ والسَّترُ عليهِ.
اگر كودك به اقتضاى سن خود خطايى كند و اشتباهى را مرتكب شود، بزرگ تر بايد از او بگذرد و بدون تامل تنبيه و مقابله به مثل دست نزند. مسئله عفو از خطاكار، بحثى است كه ان شاء الله در يكى دو حق ديگر به تفصيل به آن خواهيم پرداخت؛ ولى به طور خاص درباره كودكان و كسانى كه سن كمترى دارند بايد گفت: هيچ انسانى از خطا و اشتباه مصون نيست و در كودكان احتمال خطا و اشتباه بيشتر است. به اين دليل كه ادراكات آنها ضعيف بوده و علاوه بر آن غرائز دوران كودكى آنها را به كارهايى وادار مى كند كه ممكن است در اثر آن، خسارات و زيانى متوجه ديگران بشود. بنابراين، بهترين راه براى تربيت او اعماض و گذشت از خطاهاى او است؛ امامعليهالسلام
در تعبير خود مى فرمايند:
والسَّترُ على جَرَائِرِ حَداثَتِهِ فانَّهُ سَبَب للتَّوبَةِ.
اقتضاى خردسالى اشتباه و خطا است. انسان موظف است خطاهاى او را بپوشاند و مانع اشاعه آنها شود؛ چون اگر كودكى به خطاكارى معروف شود، آينده او تحت تاثير قرار مى گيرد و امامعليهالسلام
چه زيبا به اين نكته وقوف پيدا كرد، يا احيانا از خطاى او زياد ديد و متضرر شد؛ اولا، از خطاهاى او اغماض كند و ثانيا، خطاهاى او را بپوشاند و مانع اشاعه گناه شود؛ چرا كه وقتى اين كودك قوت فكرى پيدا كرد و خطاهاى او هم مورد اغماض بزرگ ترها قرار گرفت، به توبه و پشيمانى از گناه رغبت پيدا مى كند؛ اما اگر او در جامعه فردى خاطى و گناهكار شناخته شد، او متجرى شده و رغبت او به گناه تقويت مى شود و هرگز پشيمانى نشده و توبه نمى كند. در نتيجه كسانى كه باعث هتك حيثيت و تحقير او در اجتماع شده اند، در گناهان آينده او شريك خواهند بود.
بنابراين، يكى ديگر از حقوقى كه بزرگسالان نسبت به كودكان دارند اين است كه نه تنها خود از خطاهاى آنها چشم پوشى كنند، بلكه از اشاعه گناهان آنها نيز جلوگيرى كنند.
۵ - كمك و يارى نمودن
از حقوق ديگر اين است كه اگر كارى را به او مى سپارند، با او مدارا و به او كمك كنند. كودك به دليل ناتوانايى جسمى و عدم قدرت لازم و كافى، ممكن است انجام كارى برايش مشكل و سخت باشد؛ بايد با او مدارا كرد و او را يارى رساند.
در نتيجه اين نكته تربيتى از همان دوران كودكى در روح او رسوخ پيدا خواهد كرد كه هر كس قدرتمند است، موظف است به ضعيف تر از خود كمك كند.
رعايت اين حق نشات گرفته از روح عاطفه انسانى و مهرورزى با ديگران است و نوعى تعليم و تربيت عملى است. و اصولا منظور امامعليهالسلام
از آموختن ادب، آموزش عملى ادب است نه صرف خطابه و گفتار.
بسيارى از آداب و سنت هاى اجتماعى است كه تنها در مقام عمل مى توان آنها را به ديگران آموزش داد. رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمودند:
كونوا دُعادة للنَّاس بغَير اءَلسِنَتِكم
.
«مردم را با غير زبان و گفتار (يعنى با عمل) آموزش دهيد».
نكته ديگرى كه در كلام امام سجادعليهالسلام
به عنوان يك حق ذكر شده، مدارا كردن با كودك است. مدارا، يعنى در حد توان، از او انتظار داشتن؛ مثلا اگر با كودكى گفتگو مى كند، از او انتظار نداشته باشد مانند يك بزرگسال سخن بگويد؛ و اگر خطا و لغزشى در زبان دارد، بر او ببخشايد و با او مدارا كند. خلاصه انتظارات خود را در حد توانايى هاى كودك تعريف كند.
۶ - سرزنش نكردن او
در ادامه حقوق كودك، امام سجادعليهالسلام
مى فرمايند: «تَركُ مُمَاحَكَتهِ» تحريك نكردن و او را به لجاجت و اصرار در خطا وادار نكردن.
خطا براى همه ما به ويژه اطفال جايز است؛ اما انسان بايد به كم كردن خطاهاى ديگران مخصوصا كودكان همت نمايد تا خطا و اشتباه در جامعه كمتر جلوه كند.
امامعليهالسلام
در اين عبارت، به دو روش مهم تربيتى تأکید مى فرمايند: اول مدارا با كودك و ديگر وادار نكردن او به لجبازى.
در پايان به چند نكته از كلمات اميرالمؤمنينعليهالسلام
اشاره مى كنيم: از سخنان آن حضرت است كه مى فرمايند:
الافراطُ فى المَلامَةِ يَشُبُّ نارَ اللَّجاجَةِ
.
«زياده روى در سرزنش كردن، باعث برافروخته شدن آتش لجاجت مى شود».
از جمله عواملى كه افراد به خصوص كودكان را تحريك كرده و به لجبازى وادار مى كند، سرزنش كردن زياد است. اگر خطايى در حد متعارف كرد؛ سرزنش هم بايد به همان مقدار باشد؛ يعنى در حدى كه توجه پيدا كند كه خطا كرده است.
حضرت اميرالمؤمنينعليهالسلام
در سخن ديگرى مى فرمايند:
اذا ذَمَمتَ فاقتَصر
.
«اگر خواستى كار زشتى را مذمت كنى، كوتاه سخن بگو».
۷ - پرهيز از تنبيه
نكته ديگر اين كه براى تاديب كودك، سرزنش كافى است و انسان نمى تواند و نبايد به ضرب و جرح روى آورد و اين ممنوعيت، صرف نظر از جهات فقهى آن است كه اساسا حرام بوده و گاهى موجب قصاص است.
التَّقريعُ اءَحدُ العُقوبَتَينِ
.
«سرزنش يكى از راه هاى كيفر است».
اگر كودكى خطايى كرد و لازم بود كيفر ببيند، همان سرزنش كافى است؛ نه اين كه به زدن و كتك روى آورد. امام موسى بن جعفرعليهالسلام
به پدرى كه قصد داشت فرزندش را تاديب كند، فرمودند:
لا تَضرِبه وَاهجُرهُ و لا تُطِل
.
«حق ندارى او را كتك بزنى؛ فقط مى توانى از او دورى كنى، اما اين دورى هم نبايد طولانى شود».
ملامت و سرزنش نبايد باعث شود كه كودك تلخ كام شود تا او را به لجبازى وادارد.
التَّقريعُ اءشَدُّ مِن مَضَضِ الضَّربِ
.
«سرزنش، ناراحت كننده تر از كتك زدن است».
مربيان و معلمان و آنها كه با كودكان سر و كار دارند، بايد در كلاس هاى آموزشى به اين روش هاى بسيار ارزشمند توجه داشته باشند. گاهى ملامت ها باعث مى شود كه كودكان از استاد، معلم، علم و از محيط آموزشى گريزان شوند. حضرت اميرالمؤمنينعليهالسلام
مى فرمايند:
كَثَرَةُ التَّقريعِ توغِرُ القلوبِ و توحِشُ الاءَصحابَ
.
«ملامت زياد - به خصوص در ملا عام - باعث مى شود تا دلها به كينه مبتلا شود و دوستان از انسان فرار كنند».
كودك در آغاز كه به مدرسه مى رود، اولين بار است كه در محيطى بزرگ تر از خانواده حضور پيدا مى كند. اگر با ملامت، سرزنش و كم اعتنايى مواجه شود، دل لطيف و روح نازك او آزرده شده، كم كم دل او - كه سرشار از محبت به ديگران است - به كينه آلوده و بعد هم دچار وحشت و فرار مى شود.