پيش گفتار
مهندسى انسانها
۱. تربيت چيست؟
۲. كارباغبان ما را با حقيقت تربيت آشنا مى سازد.
۳. تربيت كودك بيش از هر چيز به شناخت او نيازمند است.
۴. خطرناكترين تكاملها، تكاملهاى يك بعدى است.
۵. تربيت منهاى معنويت، عقيم و بى ثمر است.
۶. ناتوانى يك دولت بزرگ از اجراى يك اصل اصلاحى.
۷. نمونه زنده اى از تربيتهاى دينى.
هر كودك و نوزادى با استعداد و شايستگى خاصى ديده به جهان مى گشايد و دست آفرينش او را در مسير تكامل و خوشبختى قرار دهد. سعادت و نيك فرجامى از آن كودكى است كه پس از شناخت قابليت و شايستگى ويژه او، به پرورش استعداد وى همت گمارده شود.
حقيقت تربيت، جز شناخت ويژگى هاى كودك و فعليت بخشيدن به استعداد و شايستگى هاى پنهانى او، چيز ديگرى نيست؛ به عبارت روشن تر، واقعيت تربيت پس از شناخت شايستگى ها، فراهم ساختن زمينه براى تكامل و پيشرفت همه جانبه موجودى است كه قابليت رشد و نمو را دارد، تا هر نوع كمالى كه به طور قوه نامريى در آن هست، به مرحله بروز برسد.
آگاهى از عمل و كار باغبان، ما را به حقيقت تربيت كاملا آشنا مى سازد.
كار يك باغبان چسيت؟ او هرگز در نهان و درخت، ايجاد قابليت و شايستگى نمى كند و نهال خشكيده اى كه فاقد استعداد و لياقت باشد، از حوزه كار باغبان خارج است، بلكه كار باغبان، جز فراهم ساختن زمينه هاى گوناگون براى رشد و نمو درخت، چيز ديگرى نيست؛ كار باغبان را مى توان در امور زير خلاصه نمود:
۱. آگاهى كامل از خصوصيات نهال يا بذرى كه در دل زمين افشانده شده است. بدون آگاهى صحيح از خصوصيات موجود در حال رشد، فعاليتهاى او بى ثمر خواهد بود، زيرا هر نهالى در شرايط ويژه اى رشد و نمو مى كند و شايستگى هاى خود را نشان مى دهد؛ چه بسا شرايطى براى نهالى و بذرى مفيد و براى نوع ديگر مضر و زيان بخش است.
۲. فراهم آوردن زمينه هاى رشد و نمو، تا نهال و بذر، لياقت و شايستگى خود را نشان دهد و اين كار غالباً با برداشتن موانع رشد، صورت مى پذيرد و لذا باغبان به شخم زدن زمين و نرم كردن محل ريشه هاى نهال و برچيدن سنگ و كلوخ مى پردازد، باغچه را براى رشد و فعاليت بذر و نهال آماده مى سازد و گاهى براى رسيدن به اين هدف، شاخه هاى كج و معوج را مى زند، تا درخت رشد و نمو كند.
۳. رسانيدن كمكهاى لازم براى رشد و نمو: پرورش يك واحد نبات، علاوه بر قدرت و نيروى داخلى، به كمك هاى خارجى نيز نياز دارد، تا واحد نبات در پرتو استعداد از اشعه حيات بخش خورشيد و مواد قندى زمين و آبهاى شيرين و ديگر مواد لازم، بهره مند شود و به كمال مطلوب خود برسد و استعداد و لياقت خود را از طريق برگ و گل و ميوه نشان دهد. در اين مورد چه بسا باغبان ناچار مى شود تغييراتى در واحد نباتى پديد آورد و جهت او را بازدن پيوندهاى مناسب تغيير دهد.
۴. مراقبتهاى پى گير از واحد نباتى، مادامى كه در حال رشد و توسعه است. هيچ واحد نباتى كه براى رشد آن، جهت خاصى در نظر گرفته شده ايت از اين شرط بى نياز نيست، چه بسا غفلت مربى سبب مى شود موجود نباتى از مسير و جهت خاص خود بيرون رود و به كمال مطلوب برسد.
از تصوير كوچكى است كه از وضع كارهاى يك مربى ساده در مورد واحدى نباتى كه هرگز از نظر لطافت و ظرافت و لزوم به كار بستن شيوه هاى مختلف تربيت، به پايه هزارم واحد انسانى نمى رسد.
هرگاه تربيت و پرورش يك نهال، از يك چنين برنامه گسترده و اهميت و موقعيت شايان توجهى برخوردار است، بايد مربيان واحدهاى انسانى از عظمت مسووليتى كه درباره آنان دارند آگاه شوند و به اصطلاح از اين مجمل، حديث مفصلى بخوانند.
عين همان تصوير را كه درباره پرورش يك واحد نباتى يادآور شديم، بايد در مقياس بسيار وسيعترى درباره پرورش انسان كه به صورت نهايى گام در اجتماع مى نهد، پياده كنيم.
آگاهى از خصوصيات جسمى و روحى كودك
نخستين مرحله پرورش، آگاهى از خصوصيات جسمى و روحى و شرايط مفيد و زمينه هاى مضر كودك است، ولى متاسفانه نوع مربيان، مخصوصاً پدران و مادران، فاقد اين شرط اساسى تربيت هستند و با اين كه به هيچ وجه كودك را نمى شناسد از او انتظارات عجيبى دارند.
شگفت انگيز است كه امروز به مهندسى انسانى (انسانى كه آفريننده و رهبر ماشين است) كمتر از ماشين (ماشينى كه مصنوع فكر انسان است) توجه مى شود. براى شناختن كار يك ماشين ساده، يا يك ماشين تحرير و يا رانندگى اتومبيل، بايد چندين ماه، وقت صرف درسهاى نظرى و تمرينهاى عملى نمود، لكن انسانها هنگامى كه به عنوان مادر يا پدر مى خواهند كودكى را بپرورانند، هيچ گونه آموزشى نمى ينند؛ نوع پدر و مادرها تقصير را متوجه كودكان مى كنند و كمتر از خود مى پرسند كه شايد تربيت آنان بوده است.
امروز اطلاع بر مقدسات مهندسى انسانى، بر هر كسى كه با انسانى در همكارى و يا رهبرى او - چه در خانه و چه در مدرسه - سروكار دارد، اجتناب ناپذير است.
انسانهاداراى قوانين و يا مكانيسم و فعل و انفعالهاى اختصاصى هستند؛ اگر بخواهيم با آنها كار كنيم، بايد مكانيسم و قوانين حاكم بر رفتار آنها را بشناسيم. انسانها مانند صندوق رمزند؛ گشودن كتاب روح و قلب آنان و همكارى با آنها پيش از هر چيز آگاهى و ظرافت مى خواهد، نه زور. قوانين رفتار انسانى را بايد مانند قوانين فيزيك و شيمى و فيزيولوژى كشف كرد و نه وضع. وضع پاره اى از مقررات براى رهبرى انسانى اگر با قوانين اصل فطرت و خواسته هاى آفرينش منطبق نباشد، در خور استقبال و هضم نيست، و گرنه با هيچ قدرت و زورى نمى توان قوانين را بر خلاف سنت معمول، برانسان تحميل كرد.
هرگاه عمل نخست درباره پرورش انسان انجام گرفت؛ يعنى مربى خصوصيات كودك و مكانيسم آفرينش او را درك كرد و معلوم شد كه درباره جهات فردى كودك، مانند رشد تن، پرورش مغز، نمو شخصيت و پيدايش اعتماد به نفس، چه شيوه و برنامه اى ضرورت دارد و درباره پرورش جهات اجتماعى او چه كارهايى بايد انجام داد تا عضو موثر و مفيد براى جامعه شود، در اين موقع، نوبت سه گام ديگر - كه در تربيت واحد نباتى ياد آور شديم - فرا مى رسد.
اين بيان، ما را به حقيقت تربيت و حد و مرز آن آگاه مى سازد و روشن مى كند پرورش يك واحد نهال و يا يك واحد انسان، عملى است آگاهانه كه از جانب فردى قدرتمند و نافذ و مسلط، روى فردى ديگر انجام مى گيرد؛ در حالى كه عمل داراى ايده و هدف است و هدف، فعليت بخشيدن به تمام لياقتها و شايستگى هاست و اين نتيجه بدون مراقبت پى گير، جامه عمل نمى پوشد.
تكامل يك بعدى
تكامل صحيح، آن است كه در تمام شوون فرد مورد تربيت صورت گيرد؛ زيرا تكامل در يك جهت و عقب ماندگى در جهات ديگر، مايه نابودى فرد است؛ مثلا هرگاه در تكامل جسمى و مادى كودك، تنها قلب او رشد كند، ولى اعضاى ديگر او اصلا رشد نكنند و يا رشد آنها متناسب با رشد قلب كودك نباشد، چنين تكامل يك بعدى، مايه مرگ مى شود.
عين همين مطلب در مجموع شوون انسان نيز حكم فرماست. هرگاه فشار رشد و نمو، روى جنبه هاى مادى و غيرايز نفسانى قرار گيرد و جهات ديگر زندگى او مورد غفلت واقع شود، نام اين تكامل، تكامل يك بعدى و تكامل غير صحيح خواهد بود و تنها آن تكامل، صحيح و ضامن بقاست كه در تمام جوانب و جهات موجود در حال رشد صورت پذيرد و همه جهات با نظام خاصى رو به جلو گام نهند.
نقطه ضعف مكتب اخلاقى غرب اين است كه تنها به يك بعد از ابعاد روح انسان تكيه مى كند و ابعاد ديگر روح انسان را ناديده مى گيرد؛ مثلا هر نوع مكتب تربيتى كه بر اساس روان شناسى فرويد استوار شود، شخصيت انسان را از طريق غرايز، تجزيه و تحليل كرده و از ميان غرايز، بر شهوت و تمايلات جنسى تكيه مى كند و در نتيجه، شخصيت و منش واقعى انسان در شهوت و امور جنسى خلاصه مى شود و ديگر ابعاد روح انسان - كه روان شناسى روز بر آنها دست يافته - مورد غفلت قرار مى گيرد.
اين گروه از علماى روان شناسى و متخصصان امور تربيتى، انسان را از ديده شهوت و عينك تمايلات جنسى بررسى مى كنند و بر اثر محدوديت شيوه بحث، از ديگر كرانه هاى وجود او غافل و بى خبرند و ضرر اين گروه از كارشناسان امور تربيتى، بسيار و هولناك است.
برخى ديگر از كارشناسان امور تربيتى - كه تمايلات ماترياليستى و ماديگرى دارند و زيربناى افكار آنان را اصالت ماده و انكار ماوراى آن تشكيل مى دهد - در روش بحث خود غالباً به پرورش تن اهميت مى دهند، نه روح و روان به جاى تعديل غرايز و رهبرى آن، به ارضا و اشباع هر چه بيشتر آن مى پردازند اصلاح آن؛ با سوادانى مى پروردانند كه زمين و فضا و دريا را جولانگاه خود قرار مى دهند و با روشن كردن جرقه اى، جهان را به آتش مى كشند، نه انسانهاى كاملى كه به فضايل انسانى آراسته شوند و نوع پرورى و تفاهم را پيشه خود سازند.
در اين نظامهاى اخلاقى - خواه از كشورهايى بر خيزد كه رسماً به ماديگرى و ماده پرستى و انكار ماوراى طبيعت معروف هستند و يا از كشورهايى كه هنوز حفظ صليب و خدايان سه گانه، مايه افتخار و مباهات آنهاست - خلا روحى انسان تنها با دانش، حرص تسلط بر منابع طبيعى و انرژى هاى جهان، گسترش و توسعه قدرت و اشباع غرايز پر مى شود و ديگر در فضاى روح انسان، جايگاهى براى ملكات انسانى و فضايل اخلاقى - كه شرق و شرقى به آن مى نازد - باقى نمى ماند.
مسابقه دولتهاى بزرگ جهان - كه براى علوم تربيتى و انسانى، ده ها دانشكده و صدها متفكر و استاد دارند - در ساختن سلاحهاى مخرب و ويرانگر، در گسترش پايگاه هاى نظامى، در استخدام مغزهاى علمى براى تحصيل نيروى رزمى بيشتر، گواه زنده بر گفتار ماست؛ زيرا با وجود گسترش علوم انسانى و تربيتى و با وجود پيدايش رشته ها و شاخه هاى فراوان براى علوم انسانى، غالباً كوششهاى دانشمندان اين علوم در رهبرى اجتماع به سوى يك سعادت واقعى، عقيم و بى نتيجه مانده است و علت بزرگ عقيم ماندن تلاشها اين است كه نظام تربيتى براساس ماديگرى و ماده پرستى و انقطاع از خدا و ماوراى طبيعت است؛ روشهايى است بر اساس فيزيك و غفلت از متافيزيك و چون تربيت در چنين نظامهايى، يك بعدى است، نمى تواند به نتيجه مطلوب برسد.
بنابراين، براى رسيدن به هدف عالى، چاره اى جز اين نيست كه دگرگونى عظيم در سيستمهاى تربيتى و نظامهاى پرورشى پديد آيد و متدهاى تربيتى براساس متافيزيك و اعتقاد به خداى برزگ استوار شود؛ خدايى كه بشر را با مسووليتهاى بزرگ آفريده است و در سراى ديگر - كه آغاز زندگى نو است - به تمام اين مسووليتها دقيقاً رسيدگى خواهد شد و هر فردى متناسب كردار و رفتار خود، كيفر و پاداش خواهد داشت. زمانى كه اعتقاد به خدا و مذهب و توجه به سراى ديگر، اساس نظامهاى تربيتى انسانها را تشكيل ندهد، كليه كوششهاى بين المللى و منطقه اى براى اصلاح جوامع، عقيم و بى ثمر خواهد ماند.
گواه زنده
اكنون در اين جا تلاش يك ملت بزرگ صنعتى را كه سنتهاى اصيل دينى را به دست فراموشى سپرده اند و دين و مذهب، جز لعابى شيرين، روى ما ديگرى تلخ آنان نيست، براى اجراى يك برنامه اصلاحى، يادآور مى شويم تا روشن شود كه چرا آن تلاش بزرگ و همه جانبه، عقيم و بى نتيجه ماند و چرا با آن همه تبليغات از طريق كليه وسايل ارتباط جمعى نتوانستند به اصلاح گوشه اى از اجتماع خود موفق گردند و جامعه خود را از يك كردار زشت و نوشيدن يك مايع مسموم و ويرانگر باز دارند. اين پرسش، يك پاسخ بيش ندارد و آن اين كه آنان در تلاش و كوشش خود، روى اصول ماديگرى تكيه كرده و از نيروى مذهب و اعتقاد به مسووليتهاى درونى، كمك نگرفتند.
توضيح اين كه دولت آمريكا پيش از جنگ جهانى دوم تصميم گرفت با نوشابه هاى الكلى به شدت مبارزه كند و ملت آمريكا را از چنگال اين سم كشنده برهاند.
دولت آمريكا براى مبارزه با مشروب خوارى به كليه وسايل از قبيل مجلات و جرايد و سخنرانيها و فيلمها متوسل شد و براى تبليغ بر ضد استعمال مشروبات الكلى، بيش از شصت ميليون دلار صرف كرد و بالغ بر ده ميليون صفحه كتاب و مجله و نشريه براى اين منظور منتشر ساخت و در ظرف چهارده سال مبارزه، مبلغى در حدود ۲۵۰ ميليون ليره براى اجراى قانون تحريم نوشابه هاى الكلى صرف كرد و سيصد نفر را در اين جريان اعدام كرد و ۵۳۲۳۳۵ نفر را به زندان افكند و در حدود شانزده ميليون ليره بابت جريمه قاچاق مشروبات الكى گرفت و معادل ۴۰۴ ميليون ليره املاك مصادره كرد، ولى كليه اين مبارزات جز عشق و شيفتگى به صرف الكل سودى به بار نياورد، تا سرانجام در سال ۱۹۳۳ م. ناگزير آن قانون را نقض كرد و مشروبات الكلى را به كلى آزاد ساخت.
چرا دولت بزرگى مانند آمريكا از اجراى يك قانون عاجز و ناتوان ماند و هر نوع كوشش و شدت عمل با بن بست كامل روبه رو گرديد؟ اين كار، يك علت بيش ندارد و آن اين كه زيربناى مسائل تربيتى را در انسانهاى بزرگ، اعتقادات مذهبى و علائق معنوى تشكيل مى دهد، و چون چنين زير بنايى در غرب، بسيار ضعيف و ناتوان است، از اين جهت كوشش نيرومندترين دولتهاى جهان عقيم ماند.
در برابر اين تلاش بى ثمر، به گزارش گزارشگر تهران درباره روز بيست و يكم ماه رمضان گوش فرا دهيد:
تهران ديروز آرام و بى حادثه بود، پزشك قانونى بى كار مانده بود و در كلانتريها از پرونده و متهم خبرى نبود. ديروز آرامترين روز سال بود و تقريبا هيچ حادثه اى رخ نداد و اداره پزشك قانونى تهران، ديروز حتى يك جسد براى معاينه نداشت. پزشك كشيك گفت: تمام روز حتى يك جسد به اداره پزشكى قانونى نياوردند، در ۲۴ ساعت گذشته هيچ حادثه اى كه منجر به مرگ كسى بشود، در شهر تهران اتفاق نيفتاد و به قول معروف: آب از آب تكان نخورد. در كلانتريها و پاسگاههاى ژاندارمرى نيز اين وضع حكمفرما بود. ماموران كلانتريها مى گفتند: اكثر مردها ديروز در خانه هايشان بودند و اگر اختلافى بين آنها و همسرانشان اتفاق مى افتاد، به احترام شهادت مولاى متقيان، على بن ابى طالبعليهالسلام
از ادامه آن صرف نظر مى كردند و به همين دليل، پرونده اى درباره اختلافات زناشويى تشكيل نشد.
اين نوع آرامش و انضباط، مخصوص روز بيست و يكم ماه رمضان نيست، در تمام ايام سوگوارى، مخصوصاً در تمام ماه رمضان به نسبت خاصى حكمفرماست و ما را به قدرت و اهميت مذهب در حفظ نظام و اجراى قانون، رهبرى نموده و مى رساند كه شرق و شرقى چه گنجينه پنهانى در اختيار دارند و گروهى كه بدون آگاهى از اهميت مذهب، در تضعيف قدرت مذهب مى كوشند، چه لطمه هاى بزرگ و غير قابل جبرانى بر اين گنجينه خود وارد مى سازند.
كتابى كه هم اكنون به خوانندگان گرامى تقديم مى گردد، حاوى يك رشته اصول اخلاقى و اجتماعى است كه پدرى دلسوز و مربى نمونه، فرزند خود را با آنها آشنا كرده است و نام اين مربى نمونه لقمان حكيم است كه با بينش كاملا صحيح و واقع بينانه، چنين اصولى را در اختيار ما نهاده است و از نظر اهميت به پايه اى رسيده است كه خداوند بزرگ آنها را در كتاب آسمانى ما نقل كرده است.
تشريح سخنان اين حكم الهى كه در سوره لقمان وارد شده است، ما را بر آن داشت كه مجموع سوره را تفسير نموده و آن را به استادان تربيت و مربيان دلسوز كه مى خواهند از اصول تربيت دينى آگاه كردند، تقديم مى داريم.
محتويات اين كتاب قبلا در مجله وزين درسهايى از مكتب اسلام طى سالهاى ششم و هفتم مجله منتشر گرديده و هم اكنون به صورت كاملترى در اختيار خوانندگان گرامى قرار مى گيرد.