نمونه هاى بارزى از علم و قدرت خدا
۲۹.(
الم تر ان الله يولج اليل فى النهار ويولج النهار فى اليل و سخر الشمس والقمر كل يجرى الى اجل مسمى وان الله بما تعملون خبير
)
؛
آيا نديده اى كه خداوند شب را در روز و روز را در شب وارد مى كند از يكى مى كاهد و به ديگرى مى فزايد و آفتاب و ماه را رام كرده و هر كدام به مدت معينى به سير خود ادامه مى دهند. خداوند از اعمال شما آگاه است.
۳۰.(
ذلك بان الله هو الحق و ان ما يدعون من دونه الباطل و ان الله هو العلى الكبير
)
؛
اين (هاهمه) دليل آن است كه خدا خود حق است و غير از او هر چه را كه مى خوانند باطل است و خدا همان بلند مرتبه بزرگ است.
هدف اين آيه ها چيست؟
آيات مورد بحث، دو هدف را تعقيب مى كند:
۱. در بحث پيش، قرآن درباره علم و قدرت بى پايان آفريدگار جهان، سختى گفت و خداوند جهان را چنين معرفى كرد: او علم و قدرت بى پايان دارد. اكنون به عنوان نمونه، بشر را به برخى از موجودات زمينى و كيهانى و حوادث طبيعى متوجه ساخته تا از طريق تدبر در آنها اين حقيقت براى او محسوس و مشاهده گردد.
۲. چنان كه در آغاز تفسير سوره گفته شد، يكى از اهداف اين سوره، مبارزه با شرك و بت پرستى است، به اين معنا كه بتها نه تنها آفريدگار جهان نيستند، بلكه شايستگى كوچكترين ستايش و بندگى را ندارند و خداوند است كه شايسته ستايش است و اين هدف با بيان نمونه هاى بارزى از علم و قدرت او عملى مى گردد، زيرا يك فرد، با تفكر در آيات و مخلوقات الهى مى فهمد كه شايسته ستايش، فقط و فقط، آن منبع قدرت و مركز علم و كمال و جلال است، نه اين بتهاى چوبى و فلزى كه كوچكترين قدرت دفاع و شعور و حس ندارند؛ از اين رو قرآن كريم پس از بيان يك سلسله شواهد (اختلاف شب و روز، رام شدن ماه و خورشيد... ) در آيه سى ام چنين نتيجه مى گيرد:(
ذلك بان الله هوالحق و ان مايدعون من دونه الباطل
)
؛ يعنى اين مظاهر علم و قدرت از آن خدايى است كه حق مطلق است، يعنى زوال و فنا ندارد، عاجز و ناتوان نيست و علم و قدرتش محدود نمى باشد، پس شايسته پرستش اوست، نه غير او كه عاجز و ناوانند و باطل و فناپذير.
مظاهر قدرت و علم بى پايان
اختلاف شب و روز كه در طول سال، پيوسته از يكى كاسته و به ديگرى افزوده مى شود، يكى از بدايع نظام جهان آفرينش است و سرچمشه آن به طور مسلم، علم و قدرت عظيم و بى پايان است و از نظر علمى، عامل آن، حركت زمين به دور خورشيد و مايل بودن محور آن، نسبت به مدار آن است؛ اينك توضيح هر دو مطلب:
الف) زمين در هر ۲۴ ساعت يك بار به دور خود مى گردد و علت پيدايش شب و روز همين گردش وضعى است، زيرا در پرتو حركت، پيوسته نصف زمين يا كمى بيشتر، رو به آفتاب است و اشعه خورشيد، آن را روشن و حالت روز را پديد مى آورد و آن نصف كمتر، هميشه پشت به آفتاب و در سايه مخروطى شكلى فرو رفته و حالت شب را پديد مى آورد.
ب) زمين در طى يك سال خورشيدى در مدار معينى به دور خورشيد مى گردد، ولى محور زمين (خط موهومى كه از مركز زمين گذشته و دو قطب شمال و جنوب را به هم وصل مى كند) نسبت به مدار زمين (مسير گردش زمين به دور آفتاب) عمودى نيست، بلكه زمين در زاويه ۲۳ درجه و ۲۷ دقيقه اى قرار گرفته است و به همان نسبت، محور زمين به مدار آن انحراف دارد.
دو نقطه، از اختلاف شب و روز، يعنى كوتاهى و بلندى مستثناست: يكى نقاط استوايى كه شبانه روز در آن جا يكسان و تقريباً ۳۶۵ شب و روز دارند، ديگرى مناطق قطبى كه شب و روز در آن جا يكسان است، ولى هر موقع، در قطب شمال، روز باشد، در قطب جنوب، شب است و بالعكس و در غير اين نقاط، اختلاف شب و روز دايمى است و كوتاهى و بلندى آنها بر حسب دورى و نزديكى آنها از خط استوا و قطب شمال و جنوب مى باشد.
تاثير اختلاف شب و روز در حفظ حيات
اختلاف شب و روز، اثر عميقى در حفظ حيات و پرورش انواع گياهان دارد، زيرا هر قدر از منطقه استوا به سوى قطب پيش مى رويم، تاثير تابش آفتاب كمتر مى گردد و با اين حال، اگر مقدار شب و روز پيوسته يكسان باشد، مقدار حرارت لازم براى پرورش گياهان در فصل بهار و تابستان به آنها نمى رسد، ولى باطولانى شدن روزها اين مطلب جبران شده و حرارت لازم تامين مى گردد.
شايان توجه اين كه اين تغيير، به طور تدريجى (كه براى نمو تدريجى گياهان لازم است) صورت مى گيرد، لذا هيچ گونه عكس العمل نامطلوبى، در حيات انسان و حيوانات و گياهان ايجاد نمى كند، بلكه تدريجاً از يك مرحله وارد مرحله ديگرى مى شوند؛ روى يك چنين مصلحت مى فرمايد:
(
الم تر ان الله يولج اليل فى النهار ويولج النهار فى اليل
)
؛
آيا نديده اى كه خداوند، شب را در روز و روز را در شب وارد مى كند.
تسخير خورشيد و ماه
آفتابكه كانون نور و كوره آتشينى است، حجم آن ۰۰۰/۳۳۰/۱ برابر كره مسكونى ماست، در حالى كه زمين تقريبا پنجاه برابر ماه است؛ از اين كوره درخشان، هر روز ۰۰۰/۳۵۰ ميليون تن به حرارت و انرژى تبديل مى شود. بايد وزن آن چقدر باشد كه كاسته شدن عدد ياد شده، اثر محسوسى در آن نگذارد.
درجه گرماى سطح خارجى خورشيد تقريباً ۰۰۰/۱۱۰ درجه فارنهايت است، ولى حرارت مركزى آن به هفتاد ميليون درجه فارنهايت تخمين زده مى شود.
ماه
در قدرت اين موجود زيبا و درخشان، كافى است كه هر شبانه روز دو مرتبه توليد جزر و مد مى كند و از اين طريق، باغها و اراضى زراعتى سواحل دريا سيراب مى گردند. جزر و مد دريا در پاره اى از نقاط به شصت پا مى رسد. قضر خاكى زمين، هر روز بر اثر جاذبه ماه، دو مرتبه چند اينچ كشيده مى شود. اين قدرت ماه است كه آب درياها را بالا مى برد و زمين را با اين صلابت و سختى خم مى كند.
منافعى كه از طريق خورشيد و ماه كه خداوند آنها را به نفع انسان مهار نموده، عايد بشر مى گردد، بيش از حد و شمار است و اين فصل، گنجايش بسط و شرح اين قسمت را ندارد و به طور قطع بايد اذعان كرد كه مهار نمودن اين دو منبع قدرت، نشانه بارزى است كه اين جهان، آفريدگارى دار دانا و توانا كه علم و قدرت او بى پايان است.
نكات:
۱) آيه هاى مورد بحث با تفاوت مختصرى در سوره هاى حج طى آيه هاى ۶۱ - ۶۲ نيز وارد گرديده است؛
۲) سير و گردش خورشيد و ماه معينى دارد. هنگامى كه اين نظام شمسى به هم خورد، سير و گردش آنها بسان اجسام آنان از بين مى رود و اين حقيقت در بسيارى از آيات به طور صريح گفته شده، از جمله اين آيه:
(
ما خلق الله السماوات والارض و مابينهما الا بالحق واجل مسمى
)
؛
خداوند آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است، جز به حق و تا هنگامى معين نيافريده است.
اجل در اصطلاح قرآن، همان مدت معينى است كه براى جيات و استمرار و بقاى موجودى در نظر گرفته شده و مسمى به معناى ناميده و معين شده، يعنى اجلى كه خداوند براى آنها معين كرده است؛ بنابر محدوديتى كه آفرينش منظومه شمسى و حركت آفتاب و ماه دارد، در آيه مورد بحث مى فرمايد:
(
كل يجرى الى اجل مسمى
)
؛
يعنى همه آنها تا وقت معينى در حال جريان و گردش هستند.
البته گردش خورشيد در اين آيه، منافاتى با مركز بودن آن نسبت به سيارات ندارد، زيرا آفتاب با حفظ اين موقعيت، علاوه بر حركت وضعى با مجموع سيارات و اقمار خود به سوى نقطه نامعلومى در سير و گردش است و دانشمندان مى گويند: مثل خورشيد در حركات دسته جمعى بسان مادرى است كه در يك بيابان غير متناهى دست فرزندان خود را گرفته و بدون در نظر گرفتن پناهگاه معينى در حركت و گردش باشد.
بنابراين، مقصود از ثبات خورشيد، اين است كه وضع او با تمام سياراتى كه دور او مى گردند، دگرگون نمى شود و پيوسته ثابت است و اين، مانع از آن نيست كه خود خورشيد همراه آنها حركت كند.