انحراف در دستگاه رهبرى
۷.(
واذاتتلى عليه آياتنا ولى مستكبراً كان لم يسمعها كان فى اذنيه و فرافبشره بعذاب اليم
)
؛
هنگامى كه آيات الهى براى او خوانده شود، با تكبر از آن روى مى گردانند، گويى آن را نشنيده است، گويى در گوشهاى آنها سنگينى است؛
آنها را به عذاب دردناك بشارت ده!
۸.(
ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات النعيم
)
؛
افرادى كه ايمان آورده اند و كارهاى نيك انجام داده اند، براى آنها بغهايى است سراسر نعمت.
۹.(
خالدين فيها و عدالله حقا و هوالعزيز الحكيم
)
؛
در آن باغها جاودانه هستند (اين پاداش) وعده قطعى و استوار الهى است، اوست قادر، گرامى و حكيم.
از مسائل مهم اجتماعى، موضوع تقسيم كار است، زيرا افراد بشر با مواهب و استعدادهاى گوناگونى آفريده شده اند و هر فردى براى كارى آمادگى دارد، چه بهتر براى كارى گمارده شود كه ذوق آن را در سر دارد. در جامعه هاى مترقى، استعداد افراد از همان دوران كودكى و نوجوانى، مشخص مى گردد، و از بررسى پرونده هاى تحصيلى و آزمايشهاى مربرط به تشخيص روحيات و ذوقيات، نقطه تمايل عقربه استعداد افراد، مشخص مى گردد، ديگر جوان به كارى كه ذوق و شايستگى آن را ندارد گمارده نمى شود.
در آفرينش انسان تقسيم كار به صورت روشنى انجام گرفته و هر كارى به دست عضوى و يا نيرويى كه صلاحيت اداره و تنظيم آن را دارد، سپرده شده است.
بدن ما نيازمنديهاى مختلفى دارد، و همه اين نيازمنديها به وسيله اعضاى مختلف و نيروهاى گوناگون بدن برطرف شده است. بدن ما به هضم غذا، تصفيه خون، رسانيدن غذا به تمام سلولهاى بدن، سرباز مدافع، گيرنده و فرستنده، و دهها كار ديگر نياز دارد، كه همگى به نحو احسن انجام گرفته و در تمام بدن، سلول و عضو بيكارى پيدا نمى شود و اگر كار گوش به چشم و يا كار معده به قلب، محول گردد، زندگى انسان تباه مى شود.
نه تنها دستگاههاى مادى و جهاز ظاهرى بدن، روى اصل تقسيم كار انجام وظيفه مى كند، بلكه براى روحيات و ادراكات او نيز نظام خاصى هست كه هر قوه اى از قواى روحى براى كارى آفريده شده اند.
اساس و پايه نظام روحى انسان، دو نيروى عظيمى است كه زندگى معنوى انسان كاملا به آن دو بستگى دارد:
۱. قواى نفسانى و غرايز انسانى كه هر كدام براى خود هدف خاص و مشخصى دارد. اگر انسانى با اين غرايز، مجهز نبود، زندگى براى انسان امكان نداشت. اگر انسان روزى فاقد غضب و شهوت و يا ميل به ثروت و مقام، علاقه به همسر و فرزند و... شد، زندگى در نظر او پوچ گشته و گامى براى حيات خود بر نمى دارد.
۲. قواى عقلى و فكرى كه تعديل كننده اين غرايز و راهماى انسان در بهره بردارى از اين قواى روحى است.
غيرايز انسان بسان موتور ماشين، به او قدرت و نيرو، و حركت و جنبش مى دهند، در حالى كه قواى عقلى و فكرى انسان، بسان ترمز ماشين از تحركهاى بى جا جلوگيرى نموده و حافظ سلامت جان و ضامن بقاى اوست.
عقل و خردبسان چراغهاى ماشين، مسير را براى انسان روشن مى كند، و راه و چاه را مشخص مى سازد.
در نظام روحى، عقل مقام بس ممتاز دارد، و بايد از عواملى كه مايه دگرگونى دستگاه عقلى، و فساد نظام فكرى و ضعف شنوايى و بينايى خرد است، جلوگيرى نمود، زيرا حيات معنوى و مادى، بدون رهبرى صحيح عقل ممكن نيست.
اسلام براى حفظ مقام و موقعيت خرد، از عواملى كه مايه فساد عقل و انحراف دستگاه رهبرى انسان مى گردد، به شدت جلوگيرى كرده، شراب و انواع مخدر را تحريم كرده است و نه تنها از عوامل فاسد كننده دستگاه رهبرى، جلوگيرى نموده، بلكه در تربيت و پرورش عقل فطرى كوشيده، تا انسان عقل فطرى را با عقل مكتسب همراه سازد.
علم و دانش، مطالعه و بررسى آثار دانشمندان، غور در قوانين آفرينش، مايه شكفتگى عقل و خرد مى گردد، چنان كه ممارست با گناه و همنشينى با بدكاران، ديدن مناظر معصيت، مايه ضعيف شنوايى و بينايى خرد گرديده و زشتى بسيارى از كارها را از ميان مى برد.
بدترين انحراف براى يك انسان، انحراف فكرى است، انحرافى كه سبب مى گردد كه وى خوب و بد را درست از هم تشخيص ندهد، بلكه بالاتر، مثلا باطل در نظر او به صورت حق جلوه كند.
پيامبر گرامى روزى ياران خود را نصيحت مى كرد، چنين گفت: روزگارى فرا مى رسد كه زنان و جوانان شما فاسد مى شوند و امر به معروف و نهى از منكر متروك مى گردد.
يك نفر از ياران او برخاست، با كمال تعجب گفت: آيا چنين چيزى ممكن است؟
پيامبر فرمود: بدتر از اين هم انجام مى گيرد. روزگارى فرا مى رسد كه شما را به بديها امر كرده و از خوبيها باز مى دارد.
به حضرتش عرض شد: آيا چنين كارى امكان پذير هست؟
پيامبر فرمود: برتر از اين هم رخ مى دهد و آن اين است كه خوبيها در نظر مردم بد جلوه كرده و بديها لباس خوب مى پوشند.
جمله اخير پيامبر گرامى، ناظر به اين است كه تشخيص مردم دگرگون خواهد شد، خوبيها و بديها را از هم تميز نخواهند داد، بلكه رذايل اخلاقى و هرزه درايى جاى فضايل انسانى را خواهد گرفت.
تاثير فيلم در طرز تفكر انسانها
شكى نيست كه صنعت فيلم، يكى از صنايع عظيم عصر ماست و انسان از طريق ديدن مناظر علمى و نظامى و طبيعى به بسيارى از نكات آگاه گرديده و امورى را مى آموزد.
آيين اسلام، يگانه آيينى است كه بشر را به علم و صنعت، به تفكر و تدبر دعوت نموده و خواهان پيشرفتهاى معنوى انسانهاست.
ولى هزار نكته باريكتر زمو اين جاست؛ هر فيلمى نه ارزش نشان دادن دارد و نه هر فيلمى جالب و آموزنده است، زيرا فيلمهاى عشقى و جنايى درباره كودكان و جوانان كه شخصيت آنان تكميل نگشته و دستگاه تفكر و داورى آنان در حال رشد و نمو است، به اندازه اى سوء تاثير دارد كه اين كتاب گنجايش بيان يك صدم آن را ندارد.
انسان از طريق چشم و گوش با آنچه كه بيگانه است آشنا مى شود. به همين جهت بناى تعليمات امروز دنيا بر اساس آموزش سمعى و بصرى گذاشته شده، بيش از آنكه روش پرورش و آموزش بر اين اصل جديد برقرار گردد.
بابا طاهر عريان گفته است:
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
|
|
كه هر چه ديده بيند دل كند ياد
|
بسازم خنجرى نيشش ز پولاد
|
|
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد
|
اما متاسفانه از يك اصول صحيح، نتيجه معكوس گرفته مى شود؛ آنچه را كه امروز نسل جوان از راه ديدن و شنيدن ياد مى گيرند، گمراه كننده است. اكثر فيلمهايى كه در سينماها نمايش مى دهند، از ماجراهاى عشقى و كانگستر بازى مايه گرفته و دتران و پسران را به وادى ضلالت سوق مى دهد. براى اين كه به تاثير سينما و اين نوع فيلمها و اثر آن در فكر انسان پى ببريم، كافى است روحيات كودكانى كه چند بار به تماشاى فيلمهاى به اصطلاح بزن، بزن رفته اند، مورد مطالعه قرار دهيم.
غالب اين كودكان در وقت بيكارى به تقليد از آرتيستهاى سينما در كوچه و خيابان و خانه و دبستان، به جان هم مى افتند و با مشت، سر و صورت يكديگر را خونين مى كنند و در هنگام زد و خورد، اسم آرتيستهاى سينما را روى خود مى گذارند، بعضى اوقات كار به جاهاى بالاترى مى كشد.
سال گذشته چند كودك از خانه هاى خود فرار كرده و به جنگلهاى شمال رفته بودند، تا تارزان وطنى باشند. مدير يكى از مدارس تعريف مى كرد كه يكى از شاگردان مدرسه او كه فيلم يتيم را ديده بود، به تقليد از آن، چند نفر از همشاگرديهاى خود را فريب داده و يك باند دزدى در دبستان تشكيل داده بود كه طبق نقشه، اثاثيه شاگردان را مى دزديدند. اين كودكان تقصيرى ندارند، زيرا فيلم يك عامل تبليغاتى و تربيتى بسيار موثرى است.
دستگاه آفرينش، مقام فرماندهى را به دست عقل سپرده است، او بايد بسنجد و تصميم بگيرد و به ديگر قواى روحى، فرمان اجرا صادر كند.
شهوت و تمايلات جنسى كه براى حفظ نسل و بقاى نوع انسانى آفريده شده است، بايد به فرمان عقل كار كند و اگر به دست شهوت بيفتد، نظام زندگى به هم خواهد خورد و فضايل و ارزشهاى اخلاقى از ميان خواهد رفت.
يكى از مواهب الهى، غضب و خشم است. آفرينش در نهاد انسان اين نيرو را نهاده كه در مقام دفاع از جان و مال و شرف و ناموس، قواى درونى بدن را بر ضد دشمن بسيج كند؛ از اين جهت از اين نيرو بايد به مقدار ضرورت و يا تجويز و راهنمايى عقل استفاده نمود، و اگر زمانى زندگى فرد يا جمعيتى به دست غضب و خشم افتد، نتيجه اى جز ويرانگى نخواهد داد.
زندگى سالم و سودمند، آن زندگى است كه بر نظام خلقت استوار باشد و عقل و خرد بر تمام روحيات و احساسات ما حكومت كند، و در غير اين صورت، دستگاه ادراكى و بينايى فكرى، ضعيف و ناتوان شده و حقايق در نظر انسان اوهام و پندار جلوه مى كند و از شنيدن سخنان حكيمانه و نصايح بزرگان چهره برمى تابد.
هيچ بلايى براى انسان بالاتر از بلاى ناتوانى بينايى درونى و دگرگون گشتن حص تشخيص نيتس. ديگر براى چنين فردى شانس هدايت و بازگشت به راه حق باقى نمى ماند. قرآن مجيد در آيه مورد بحث به اين حقيقت اشاره مى كند، مى فرمايد:
(
واذا تتلى عليه آياتنا ولى مستكبراً كان لم يسمعها كان فى اذنيه وفراً
)
؛
هنگامى كه آيات خدا براى او تلاوت شود، با تكبير از آن روى مى گرداند، گويى نشنيده است، گويى در گوشهاى او سنگينى است.
جوان غرق در شهوات و تمايلات جنسى، غرق در تجملات، بينايى عقلى او آن چنان ناتوان مى شود كه هر چيزى كه در نقطه مقابل اهداف پست او قرار گيرد، بى ارزش و غير قابل استماع خواهد دانست و چيزى كه به تحريك عواطف جنسى و تمايلات مادى او كمك نمايد، رنگ قداست و لباس حقيقت خواهد پوشيد.
قرآن مجيد به اين حقيقت در آيه زير اشاره مى كند و مى فرمايد:
(
قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالاً * الذين ضل سعيهم فى الحياه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعاً
)
؛
آيا از زيانكارترين افراد به شما خبر دهم؟ كسانى هستند كه كوششهاى آنان در زندگى دنيوى بى فايده است و آنان تصور مى كنند كه كار خوبى انجام مى دهند (و كارهاى بد آنان در نظرشان خوب جلوه مى كند).
روزنامه كيهان در شماره ۷۳۲۰ مى نويسد:
پسر بچه چهارده ساله اى كه در فرانسه كودكى را بعد از ربودن به قتل رسانده است، اعتراف كرد كه اين جنايت را بعد از تماشاى يك فيلم جنايى تلويزيونى انجام داده است.
وى به ماموران گفت: چند شب پيش از قتل، من برنامه فيلم در روان و وجدان شما را از تلويزيون پاريس تماشا مى كردم؛ در اين فيلم قاتل، يك جوان ۲۱ ساله بود كه به جهت مجازات، آدم مى كشت. من هم هوس كردم ببينم اعدام شدن چه مزه اى مى دهد.
روى اين فكر به سراغ امانوئل كوچولو رفتم و او را به عنوان بازى كردن، با خودم به خارج شهر بردم.
امانوئل خيلى خوشحال بود و من از خوشحالى او رنج مى بردم و حتى تا آخرين لحظه هم به خيالش من با او بازى مى كنم و مى خنديد و خوشحالى مى كرد.
قرار است اين قاتل خردسال، سه ماه تحت درمان روانى قرار بگيرد.
- باز هم بگوييد ديدن فيلمهاى جنايى مضر نيست و خاصيت ندارد!
در واقع تاثير سينما در اكثر تماشا كنندگان تقريبا به اندازه همان كودك است. يك جوان كارگر يا يك مردم كاسبكار وقتى مى بيند قهرمان فيلم با يك مشت، رقيب خود را از پا مى اندازد، يا با دست خالى جلو رگبار مسلسل سينه سپر مى كند، چنان مجذوب اين منظره مى شود كه قدرت تعقل خود را از دست مى دهد و باور مى كند كه اين كارها شدنى است، زيرا فيلم سينما از سه جانب روح او را تسخير كرده: يكى از راه گوش، دوم از راه چشم، سوم از راه احساسات، زيرا آن چيزى را كه به او نشان مى دهند حقيقت مى پندارد و ايده آل خود قرار مى دهد.
اين تنها براى جوانان، ايده آل نيست، بلكه به صورتهاى گوناگون براى كليه تماشاگران از هر طبقه تحقق پيدا مى كند؛ براى دختران و پسران جوان، زيباييهاى خيره كننده و عشقهاى آتشين موهوم، براى زنان و مردان جوان، عشقبازيهاى شهوت انگيز، براى مدپرستان، لباسهاى فاخر و مدهاى جالب و براى كسانى كه غريزه تبهكارى دارند، عامل تحريك است.
بدترين انحرافها انحراف فكرى است. خسارتهاى اقتصادى چندان كمرشكن و غير قابل جبران نيست، ولى ضررهايى كه از ناحيه انحراف فكرى و فرهنگى متوجه ملتى مى گردد، قابل جبران نيست، زيرا در اين موقع، خوبيها و ارزشهاى اخلاقى، تحت عنوان ارتجاع و بازگشت به سنتهاى ديرينه، محكوم شده و به دست فراموشى سپرده مى شود، بر عكس هرزه درايى وژاژخايى و آزادى جنسى ولاقيدى اخلاقى و نوخواهى، جاى آنها را مى گيرد.