لقمان و سپاسگزارى
۱۲.(
ولقد اتينا لقمان الحكمه ان اشكر لله و من يشكر فانما يشكر لنفسه و من كفر فان الله غنى حميد
)
؛
ما به لقمان حكمت عطا كرديم و دستور داديم كه شكر خدا را به جا آورد. هركس خدا را سپاس كند، نتيجه آن به خود او بر مى گردد. هركس كفران نعمت كند (خدا را ضرر نمى زند) خداوند بى نياز و شايسته ثناست.
مى گويند: در دوران حكومت حضرت داودعليهالسلام
در خانواده اى كه نسب آن به حضرت ابراهيمعليهالسلام
منتهى مى گشت، كودكى سيه فام چشم به دنيا گشود. سپس بر اثر داشتن ملكات فاضله، هوش سرشار، عقل و تدبير فوق العاده، تجربه و پختگى، بيان شيرين و منطق محكم، به نام لقمان حكيم معروف گرديد. خصوصيات زندگى او درست ضبط نگرديده، ولى سخنان حكيمانه وى زينت بخش صفحات كتابهاى اخلاق و تفسير و تاريخ است. آنچه مسلم است، روزگارى غلام بوده و آقايى داشته، ولى اين نكته چندان روشن نيست كه چگونه كودكى كه در خاندان نبوت به دنيا آمده بود، بالاخره غلام زر خريد شده است.
از اين جهت، برخى از مفسران معتقدند كه وى غلام حبشى يا مصرى بوده و در ميان بنى اسرائيل بزرگ شده و داراى كمالات اخلاقى و فضايل روحى زيادى بوده است.
لقمان حكيم بود، نه پيامبر
برخى از روايات حاكى است كه لقمان با آن همه كمالات، به مقام پيامبرى نرسيده بود. از پيامبر اسلام نقل شده كه آن حضرت فرمود: لقمان، پيامبر نبود، بنده اى بود فكور و خوش عقيده، او خدا را دوست مى داشت، خدا نيز او را دوست داشت و بر او منت نهاد و حكمت به او آموخت.
حماد بن عيسى از حضرت صادقعليهالسلام
نقل مى كند كه آن حضرت چنين فرمود:
لقمان در سايه حسب و نست، ثروت و مال، نيرومندى و زيبايى به آن مقام بلند نرسيد، لكن او مردى بود كه در اطاعت خدا استقامت داشت، گرد محرمات نمى گشت، آرام و با وقار و تيزبين بود، در هر موضوعى عميقانه فكر مى كرد، از هر حادثه اى درس عبرت مى گرفت، كمتر خنده و مزاح مى كرد، از اقبال دنيا خوشحال نمى شد، و از پشت كردن آن اندوهناك نمى گشت، فرزندان زيادى داشت و در مرگ آنها زمام بردبارى را از دست نداد.
يكى از صفات جميله او اين بود كه هرگاه دو نفر با يكديگر اختلاف پيدا مى كردند، تا صلح و صفايى ميان آنها بر قرار نمى ساخت، از پاى نمى نشست. مجالست دانشمندان و بزرگان را مغتنم مى شمرد. براى داد رسان و داوران و زمامداران، تاسف مى خورد كه چگونه فريب مقام و منصب چند روزه دنيا را مى خورند.
و در حديث ديگر مى خوانيم:
روزى يكى از بزرگان بنى اسرائيل از محلى عبور مى كرد، ديد گروهى مانند تشنگانى كه اطراف آب گوارا گرد مى آيند، دور لقمان جمع شده اند و به سخنان حكيمانه او گوش مى دهند و حل مشكلات خو را از او مى خواهند. آن رهگذر از طريق تعجب رو به لقمان كرد و گفت: تو آن نيستى كه مدتها با ما گله دارى مى كردى؟
گفت: آرى. گفت: در سايه چه چيز به اين مقام بلند رسيدى؟
فرمود: سه خصلت مرا به اين مقام رسانيده است:
صدق الحديث، واداء الامانه، و ترك مالايعنى؛
راستگويى، پس دادن امانت، اعراض از كارهاى بيهوده.
از نظر يك مرد الهى، اين مطلب جاى گفتگو نيست كه بندگى و پيروى از اصول انسانى و اخلاقى، و دورى از گناهان و پرهيز از معاصى و خلافكارى، روح و روان انسانى را جلا و روشنى مى بخشد، و ذهن او را براى درك حقايق و واقعيات آماده سازد.
به طور مسلم يك مرد مادى كه با اين اصول سروكارى ندارد و در اين راه، تجربه و آزمايشى نيز ندارد، اين مطلب را صد در صد انكار خواهد كرد. او قدرت فكرى و جهش ذهنى را در گرو نبوغ ذاتى و هوش طبيعى و پس از آن در دايره تعليم و تعلم مى داند و بس، ولى شخص خداشناس كه به جهان ديگر و عوالم غيبى، ايمان راسخ دارد و معتقد است كه اين جهان با تمام محتويات خود زير نظر عالم ديگرى مى گردد، و تمام نعمتها و كمالها از جانب خداوند است، به خدا و مخالفت با شهوات و دورى از گناهان، مى تواند روح را براى درك حقايق و فهم مسائل پيچيده كمك كرده و راهنمايى كند.
قرآن مجيد، كتاب بزرگ آسمانى ما نيز به اين حقيقت اشاره كرده و مى گويد:
(
الذين جاهدوافينا لنهدينهم سبلنا
)
؛
و كسانى كه براى ما (با هوسها و ساير مشكلات) بجنگند، ما آنها را به راههاى خود هدايت مى كنيم.
پيامبر اسلام فرموده است:
من اخلص لله عزوجل اربعين صباحاً جرت ينابيع الحكمه من فمه ولسانه.
مرحوم مجلسى حديث را اين طور نقل كرده است:
ما اخلص عبدلله عزوجل اربعين صباحاً الا جرت ينابيع الحكمه من قلبه على لسانه؛
هر كس چهل روز، خود را براى خدا پاك و خالص گرداند، چشمه هاى علم و دانش از قلب او به سوى زبان او جارى خواهد شد.
بنابراين هرگاه از روايات ياد شده استفاده شود كه لقمان مراتب علمى و اخلاقى را از طريق بندگى حقيقى و ترك گناهان و فرمانبردارى به دست آورده، نبايد تعجب كرد.
به علاوه، وى از مجارى طبيعى نيز براى بالا بردن مراتب علمى خود بهره بردارى مى كرد، چنان كه پيامبر اكرم فرمود: وى مرد فكورى بوده و در هر موضوعى بيش از همه چيز فكر مى كرده است.
فكر، چراغى است روشن كه تاريكيها را از بين مى برد. علاوه بر اين، امام صادقعليهالسلام
در حديث گذشته فرمود كه پيوسته با دانشمندان نشست و برخاست داشت.
نمونه اى از طرز تفكر لقمان
معروف است روزى آقاى لقمان به او دستور داد كه وى گوسفندى را سر ببرد و لذيذترين عضو آن را بپزد و بياورد. وى زبان و دل آن را پخت و آورد. دو مرتبه دستور داد كه گوسفند ديگرى را ببرد و پليدترين عضو آن را بپزد. وى فرداى آن روز زبان و دل آن حيوان را پخت و سر سفره گذارد. آقاى وى از روى تعجب، سر اين مطلب را پرسيد. وى گفت:(
انهما اطيب شى ء اذا طابا، واخبث شى ء اذا خبثا
)
دل و زبان پاكيزه ترين عضوند، هرگاه با يكديگر مطابق و برابر باشند؛ يعنى آنچه در دل باشد به زبان جارى گردد، و آنچه به زبان جارى مى گردد حاكى از دل باشد، اين دو پليدترين عضوند، هرگاه مخالف يكديگر باشند و آنچه زبان مى گويد، دل با آن مخالف باشد.
مقصود از حكمت چيست؟
حكمت در لغت يك معناى جامع و وسيعى دارد كه بر هر سخن و نظريه محكم و پابرجايى كه ضامن سعادت انسان است گفته مى شود؛ بنابراين هر نظريه سودمندى كه ضامن صلاح فرد و اجتماع باشد، از مصاديق حكمت است. هر عقيده اى كه مطابق و عين حق و صواب باشد، حكمت است. همچنين تفسير روايات از حكمت به احكام فرعى فقيهى يا شناسايى امام و يا نصايح و پندهايى كه ضامن مصلحت اجتماع است از اين باب است. هر نظريه صحيح ضامن مصلحت اجتماع است از اين باب است. هر نظريه صحيح، هر راى حق و پا برجا در علوم نظرى و مسائل عملى، حكمت است و تمام اينها از مصاديق اين لفظ به شمار مى روند.
حالا لقمان حكيم از اين خرمن بى پايان حكمت، چقدر نصيب داشته است، خدا مى داند. ولى از نصايح و سخنان عالى و حكيمانه اى كه در اين سوره از او نقل شده و از دستورات سودمندى كه از اين مرد حكيم درباره مسائل اخلاقى و اجتماعى در كتابهاى حديث ديده مى شود و از اين كه مدتها مرجع سوالات در بنى اسرائيل بوده و سخنان و بى سابقه اى در قسمتهاى مختلف، از آن جمله طب و بهداشت، از او شنيده شده است، همه گواه محكم است بر اين كه اين مرد در علوم نظرى و اجتماعى و اخلاقى، از بزرگان دانشمندان عصر خود بوده و شايسته بود كه به لقمان حكيم مشهور و معروف گردد.
سپاسگزارى و جهان امروز
مقصود از جمله(
ان اشكر لله
)
تفسير و توضيح حكمت نيست، بلكه منظور نتيجه گيرى است، يعنى از آن جا كه به لقمان، حكمت عطا كرديم، از اين جهت در برابر اين نعمت بزرگ به او دستور داديم كه شهر خدا را به جا آورد.
شكر در لغت عرب به معناى اظهار نعمت و نشر و پخش آن در برابر كفر كه فراموش كردن و پنها نمودن آن است. به طور مسلم اظهار نعمت درجاتى دارد. دانشمندان مى گويند كه سپاسگزارى سه درجه دارد:
۱. شناسايى نعمت دهنده است. امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد:
وادنى الشكر رويه النعمه من الله؛
كمترين مراتب سپاسگزارى قلبى است كه نخستين درجه شكر شمرده مى شود.
۲. سپاسگزارى و شكر و تقدير به وسيله زبان است كه اين قسمت در تشويق نعمت دهنده تاثير به سزايى دارد؛ البته اين اثر در صورتى است كه نعمت دهنده بشر باشد نه خدا، زيرا تشويق خدا كه معناى آن تاثر از گفتار بندگان باشد و مدح و ثناى بنده در او اثر بگذارد، و او را تشويق كند كه انعام خود را دو چندان نمايد، درباره خدا تصور ندارد بلكه نتيجه سپاسگزارى نسبت به خدا اين است كه بنده لياقت و شايستگى خود را اثبات مى كند و اين همان نكته اى است كه در اين آيه به آن تصريم شده:
(
و من يشكر فانما يشكر لنفسه و من كفر فان الله غنى حميد
)
؛
نتيجه سپاسگزارى به خود سپاسگزار بر مى گردد، و خداوند از سپاسگزارى افرادى بى نياز است.
خلاصه، سپاسگزارى در برابر خداوند، جز اثبات لياقت و شايستگى بنده، چيز ديگرى نيست، ولى شكر در برابر نيكى و خدمات يك شخص، علاوه بر اين (اثبات شايستگى) اثر ديگرى نيز دارد، و آن اين است كه طرف را تشويق و دلگرم مى نمايد و او بر اثر ابراز احساسات و تقدير، احسان و انعام خود را دو چندان مى نمايد.
سپاسگزارى يك دانش آموز در برابر فداكاريهاى آموزگاران، عشق و علاقه او را به امور آموزشى و پرورشى تشديد مى كند. باغبانى كه در سرزمينى تخم افشانده و تحمل سرما و گرما كرده است، هرگاه نتيجه اعمال خود را ديد، تصميم و علاقه او براى آباد كردن آن منطقه زيادتر مى شود، زيرا زمين به وسيله سرسبز شدن و ميوه دادن، بالسان تكوينى، لياقت و شايستگى خود را اثبات نموده و به وسيله تقدير تكوينى، شوق و شور باغبان را براى خدمتگزارى بيشتر عميقتر مى سازد.
۳. مرحله ديگر شكر گزارى آن است كه انسان نعمت را در جاى خود مصرف كند. دانشمندان گفته اند:
الشكر صرف العبد ما انعمه الله عليه فيما خلق له؛
يعنى يكى از درجات سپاسگزارى، اين است كه هر نعمتى را در جايى به كار ببرد كه براى آن آفريده شده است.
دو نكته اجتماعى
در پايان از تذكر دو نكته ناگزيريم:
۱. جهان امروز به اهميت مساله شكر و سپاسگزارى كه در زبان امروز به آن تقدير مى گويند، پى برده است؛ از اين جهت، تشويق مخرعان و مكتشفان و دانشمندان بزرگ و خدمتگزاران اجتماع در سرلوحه دولتهاى جهان قرار گرفته است.
زيرا از طريق تقدير مى توان موجبات دلگرمى آنان را فراهم آورد، تا آنان نيز در راه خدمت به علم و اجتماع ثابت و استوار باشند.
از اين جا مى توان پى به عظمت جمله اى برد كه در كتابهاى حديث نقل شده است:
من لم يشكر الناس لم يشكر الله؛
هركس از مردم تقدير نكند، هرگز موفق به سپاسگزارى خدا نيز نمى گردد.
زيرا بى اعتنايى به خدمت ديگران، يك نوع نمك نشناسى است و اگر اين روحيه در انسان تقويت شود، كم كم نسبت به نعمتهاى الهى نيز بى اعتنا بوده و از شكر او نيز سرباز خواهد زد؛ از اين جهت در احاديث اسلامى مى خوانيم:
اشكركم لله اشكركم للناس؛
آن گروه، بهتر به سپاسگزارى خدا موفق هستند كه از خدمات مردم تقدير نمايند.
بنابراين، تقدير از خدمات ديگران، شاخه اى از روحيه حق شناسى است كه انسان را به خداشناسى و سپاسگزارى از الطاف و نعمتهاى او دعوت مى كند.
مال و ثروت، شباب و جوانى، صحت و تندرستى، علم و دانش، قدرت و توانايى، همگى از نعمتهاى ارزنده الهى است كه بشر در مقابل آنها مسووليت عظيم دارد، و شكر اين نعمت، اين است كه تمام اين مواهب را در جاى خود صرف كند؛ و كفران آنها اين است كه از اين مواهب، سوء استفاده نموده و آنها را در موارد زيانبار به كار برد.
بزرگترين كفران نعمت براى يك دانشمند، اين است كه علم و دانش خود را در ساختن سلاحهاى مخرب و ويرانگر به كار ببرد. بالاترين بدبختى براى يك شيميدان، اين است كه معلومات و اندوخته هاى علمى خود را در راه ساختن بمبهاى ميكروبى به كار اندازد.
اين گروه از دانشمندان كسانى هستند كه نسبت به نعمتهاى خدا كفر ورزيده و از به كار بردن آنها در مورد خويش سرباز زده اند.
امروز صنعت در خدمت فساد قرار گرفته است، بدنيست خبر زير را كه خبرگزاريهاى جهان مخابره كرده اند بشنويد...:
اخيراً دزدان انگيليسى با استفاده از جديدترين ابزار علمى برش، يك خزانه محكم را در لندن سوراخ كرده اند و آنچه بود به سرقت برده اند. در حدود ۲۲۰ ميليون ريال بوده كه تعلق به موسسه كارگشايى لندن داشت. اكنون مقامات اين موسسه به سرعت مشغول صورت بردارى از اموال سرقت شده است و ممكن است تعيين رقم اموال چند روز طول بكشد.
دزدها با استفاده از مته هاى ترميك توانستند با سرعت و بدون سرو صدا درى را به قطر شصت سانتيمتر از فولاد سوراخ كنند و بشكافند و از آن عبور كنند.
مته هاى ترميك كه مورد استفاده سارقين قرار گرفت، آن چنان قوى است كه مى تواند بتون را سوراخ كند.
جالب توجه اين كه اين مته ها چنان حرارتى ايجاد مى كنند كه هيچ فلزى در برابر آن مقاومت ندارد و مى تواند ۲۵۰۰ درجه سانتيگراد حرارت به وجود آورد.
همان طور كه ملاحظه مى فرماييد، يك چنين مته هاى قوى و نيرومند كه از نعمتهايى است كه در اختيار بشر قرار گرفته، اكنون در خدمت فساد انجام وظيفه مى كند. مته هاى ترميك همان طور كه ممكن است براى سوراخ كردن سنگها و رسيدن به منابع پر ارزش و مفيد نفتى و امثال آن مورد استفاده قرار گيرد، كاملا ممكن است براى سوراخ كردن در بسيار قطور شصت سانتيمترى فولادى (موسسه كارگشايى لندن) مورد استفاده واقع شود.
ممكن است دانشمند يا دانشمندانى كه اين مته هاى عجيب را اختراع كرده اند، به اين امر راضى نباشند، ولى رضايت آنها در تاثير اين مته ها شرط نيست. آن روز كه برادران رايت كه نخستين هواپيما را اختراع يا تكميل كردند، شايد تصور مى كردند در آينده اختراع آنها مفيدترين يا بى ضررترين وسيله نقليه سريع خواهد شد.
آنها هرگز باور نمى كردند كه با همين هواپيماى تكامل يافته، كمى پس از نيم قرن هزاران تن بمبهاى آتش زا و مخرب، در يك كشور دور افتاده و بى دفاع به نام ويتنام ريخته خواهد شد.
با اين كه پاستور كه براى نخستين بار در اروپا پرده از روى اسرار جانداران ذره بينى و ميكروبهاى برداشت، تصور نمى كرد از اين كشف مفيد او كه جان ميليونها انسان را از مرگ نجات مى دهد، براى ساختن و تكميل بمبهاى ميكروبى نيز استفاده شود و ميليونها نفر را به وسيله آن با فجيعترين صورتى به مرگ تسليم نمايند.
همين اتم كه شكافتن و آزاد كردن انرژى هسته اى آن يكى از بزرگترين پيروزيهاى علمى و صنعتى بشر محسوب مى گردد، چه كسى پيش بينى مى كرد كه اين پيروزى بزرگ، همزادى دارد به نام فاجعه جنگلهاى اتمى كه ماكت كوچك آن در هيروشيما و ناكازاكى (دو شهر بزرگ ژاپن كه در جنگ جهانى دوم با دو بمب كوچك اتمى، به گورستان وحشتناكى تبديل گرديد) به نمايش گذارده خواهد شد.
بنابراين اگر پيشرفتهاى عظيم صنعتى، درهايى از خوشبختى و رفاه به سوى جهان بشرى گشوده، درهايى از بدبختى و هلاكت را نيز به روى آنها باز كرده است، تا انسانها از كدامين در وارد شوند.
اگر انسان امروز از اين پله هاى ترقى صنعتى، به سرعت زياد بالا رفته، بايد توجه داشت كه به هنگام لغزش و سقوط هم از آن بلندى چنان استخوانهاى او در هم مى شكند كه قدرت حركت نخواهد داشت.
البته اين حساب مخصوص يك قسمت و دو قسمت از فرآورده هاى صنعتى و ابزارهاى علمى كه پرتو اكتشاف جديد به دست آمده، نيست، بلكه تمام اين وسايل و ابزار را بدون استثنا شامل مى شود.
بنابراين، عظمت و قدرت صنايع مهم نيست، مهم نحوه بهره بردارى از آن است و آن هم بستگى به نوع تربيت انسان، همان انسان زمانى كه زمام اين وسايل بزرگ را در اختيار دارد، خواهد داشت و حساسترين نقطه زندگى انسانها همين جاست.
مكتبهاى دينى و اخلاقى، دست روى همين نقطه حساس مى گذارند؛ آنها مى كوشند انسانها را چنان تربيت كنند كه اين پديده هاى عجايب انگيز صنعتى و مادى را در راه خوشبختى و سعادت و رفاه خود و ديگران صرف كنند، نه اين كه با آنها سريعتر از پاى خويش، خود را به گور بكشانند، ولى اين يكى از بزرگترين خدماتى است كه اين مكتبها مى توانند به نوع انسان كنند.
كتاب بزرگ آسمانى ما قرآن مى گويد: ما به بعضى از اقوام و ملل گذشته امكانات و قدرتها داديم كه به شما نداديم، و هم به آنها چشم و گوش و عقل داديم (تا مطالب را درست درك كنند) ولى هيچ يك از آنها به حالشان سودى نداد، زيرا آيات خدا را انكار كردند و سرانجام به مجازاتهاى دردناكى كه قبلا آن را به باد مسخره مى گرفتند گرفتار شدند.