جلسه اول: فضيلت خواندن سوره زلزال
معرفى سوره
روايتى در فضيلت خواندن سوره
ارتباط قرائت قرآن و دعا با امور مادى و طبيعى
اثر ديگر خواندن سوره
تجسم قرآن و عمل انسان در قيامت
به سخن آمدن سوره زلزال
(
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم * بسم الله الرحمن الرحيم * اذا زلزلت الارض زلزالها (۱) و أخرجت الارض أثقالها (۲) و قال الانسان مالها (۳) يومئذ تحدث أخبارها (۴) بان ربك أوحى لها (۵)
)
معرفى سوره
سوره زلزال كه سوره نودونهم از سوره قرآن مجيد است، در مدينه منوره نازل شد و مشتمل بر هشت آيه است. البته بعضى از مفسرين عقيده شان بر اين است كه اين سوره در مكه معظمه نازل شده است
. به هر صورت، نزول اين سوره در مدينه منوره يا در مكه معظمه، شايد چندان اثر عقيدتى يا عملى نداشته باشد.
روايتى در فضيلت خواندن سوره
روايات متعدد در مورد فضيلت تلاوت سوره زلزال است كه از سنى و شيعه به ما رسيده و روايات عجيبى است. از بين روايات، دو روايات را انتخاب كرده ايم كه شامل مطالب خيلى عجيب و ارزنده و آمرزنده اى است. يكى از اين دو روايت را مرحوم صدوق اعلى الله مقامه الشريف در كتاب ثواب الاعمال نقل كرده است
. كه همه مفسرين شيعه آن را از اين كتاب آورده اند، حديث ديگر را مرحوم كلينى اعلى الله مقامه الشريف در كتاب كافى نقل كرده است
. كتاب قرآن از اصول كافى ابوابى دارد و از آن جمله باب فضل القران است كه در اين باب روايات زيادى از جمله اين روايت شريف نقل شده است. هر دو روايت، با دو سند مختلف، از امام ششمعليهالسلام
نقل شده است. البته على بن ابراهيم قمى كه پيش از مرحوم صدوق بوده و خود تفسير جالبى دارد، نيز اين حديث شريف را با سند خودش نقل كرده است
. اين دو حديث در قسمتى از متن با همديگر مشتركند و يك مطلب را بيان مى كنند ولى در قسمتهاى ديگر، حديثى كه مرحوم صدوق نقل كرده با حديثى كه مرحوم كلينى نقل كرده، تفاوت دارد. مثلا، در قسمت آخر حديثى كه مرحوم صدوق نقل كرده عبارتى هست كه در حديث كافى نيست، آن عبارت اين است: كسى كه سوره زلزال را در نمازهاى نافله تلاوت كند و از خواندن اين سوره سرد و ملول نشود به فوايد بسيار مى رسد. از آن جمله، در فرداى قيامت پروردگار جهان به اين بنده خطاب مى كند(
عبدى! ابحتك جنتى فاسكن منها حيث شئت و هويت لا ممنوعا و لا مدفوعا
)
. اين خطاب، خطاب كوچك و ساده اى نيست.
اگر اوضاع و احوال قيامت را در همين حدى كه قرآن و روايات اسلامى بيان كرده اند تصور كنيم و ببينيم اوضاع آنجا چگونه است و مردم در آن صحنه چه حالى هستند، اگر اندكى تأمل كنيم، اهميت و فوق العادگى اين خطاب را درك خواهيم كرد. در آن احوال خيلى سخت و در آن شدائد، به بنده اى خطاب مى شود: عبدى اى بنده من،(
ابحتك جنتى
)
اين بهشت و اين تو.(
فاسكن منها حيث شئت و هويت
)
در هر كجا از آن كه مى خواهى و ميلت مى كشد سكونت گزين. اين خيلى عجيب است: هر جا كه مى خواهى انتخاب كن.(
لا ممنوعا و لا مدفوعا
)
هيچگونه منعى نيست، اگر به سويى بروى و جايى به نظرت خوب بيايد بگويند: ممنوع! يا تابلويى زده باشند كه ورود ممنوع! نه، ابدا چنين نيست.
(
و لا مدعوفا
)
هم چنين اگر جايى انتخاب كردى، تو را آنجا نمى رانند. ممكن است انسان به محلى برود و آنجا را بپسندد و بار بيندازد و بساطش را پهن كند، ولى اشخاصى بيايند و او را از آنجا بلند كنند و بگويند تشريف ببريد، اما اينجا نه،(
لا ممنوعا و لا مدفوعا
)
.
اين نتيجه تلاوت سوره مباركه زلزال است، البته با شرايطى كه قبلا ذكر كرده ايم. فكر نكنيم كه چطور چنين چيزى مى شود. ما كه اين سوره را خيلى تلاوت كرده ايم و مى كنيم، اما خود را در اين مرتبه و در اين مقام نمى بينيم، پس چطور حديث، مطلب را اين چنين بيان مى كند.
به يقين سوره زلزال، با تحقق يافتن حقايقى كه بيان مى كند در ما و باور داشتن آن حقايق، چنين اثرى دارد. ايمان در حكم كليدى براى باز كردن در بهشت است، اما آيا ديده ايد كليدى دندانه نداشته باشد. ايمان شرايط و قيودى دارد، نتايج و آثارى نيز دارد. اين بخشى از روايتى بود كه مرحوم صدوق نقل كرده بود.
روايتى كه مرحوم كلينى نقل كرده است، روايتى خيلى عجيب و بسيار قابل دقت است. متن اين حديث شريف را مى خوانيم و در حد امكان توضيحى درباره آن عرض مى كنيم تا ببينيم محتوا و مضمون اين حديث چيست.
عن ابى عبداللهعليهالسلام
قال: لا تملوا من قرائه اذا زلزلت حضرت صادقعليهالسلام
فرمودند: از خواندن سوره اذا زلزلت ملول و سرد نشويد، خسته نشويد.
چرا؟(
فانه من كانت قرائته بها فى نوافله لم يصبه الله عزوجل بزلزله ابدا
)
زيرا كسى كه در نمازها مستحبى سوره اذا زلزلت قرائت كند پروردگار جهان تا آخر عمر هيچگاه او را به سختى هاى زلزله گرفتار نمى كند و به زلزله نمى ميراند. ممكن است در محيطى زلزله اى بشود، ولى به قارى اين سوره در نوافل صدمه اى نمى زند.(
و لم يمت بها
)
و بر فرض كه در محل او زلزله شود، در اثر زلزله نمى ميرد.(
و لا بصاعقه
)
به برق گرفتگى نمى ميرد. اگر در بيابانى يا در بالاى كوهى باشد و آسمان برقى بزند و به چيزهايى اصابت كند و اشخاصى را بسوزاند و از بين ببرد به خواننده اين سوره در نوافل اصابت نمى كند.(
ولا بافه من آفات الدنيا
)
و همچنين به پيشامدها و حوادث ديگر دنيوى نمى ميرد و مرگ او را طبيعى و عادى مى شود، در راه خدا و براى خدا، و گرفتار حوادث و پيشامدهاى ناگوار و نكبت هايى كه - نستجير بالله - بعضى را مى گيرد نمى شود.
ارتباط قرائت قرآن و دعا با امور مادى و طبيعى
البته مطلبى كه تا اينجاى روايت ذكر شد، مطلب خوبى است. گمان نمى كنم بتوان اين مطلب را آنطورى كه مى خواهيم تجزيه و تحليل كرد. خوب، سوره اذا زلزلت چه رابطه اى با حوادث دارد كه اگر شخصى بخواند گرفتار زلزله و صاعقه نمى شود و حوادث و پيشامدهاى سخت و ناگوار گريبانش را نمى گيرد؟ مگر ما در جهان ماده زندگى نمى كنيم؟ مگر جهان ماده يك اسباب و علل عادى ندارد؟ وقتى زلزله سختى رخ دهد و همه بناها و ساختمانها و ديوارها را در هم فروريزد، با آن چه مى شود كرد؟ هركس آنجا باشد گرفتار مى شود. مگر مى شود با گفتن(
بسم الله الرحمن الرحيم
)
يا با خواندن سوره اذا زلزلت جلوى حادثه را گرفت و آن را از خود دور كرد؟ اين يك امر معنوى است، مگر امور معنوى در امور مادى اثر مى گذارد؟
انسانى كه كسالت پيدا كرد، مگر مى توان به جز با داروى مناسب او را علاج كرد. مى گويند بايد دنبال دارو رفت. اين كسالت يك عوارض مادى دارد، مثلا، در نتيجه هجوم و تمركز يك گروه از ميكروبها در عضوى از بدن انسان ايجاد شده است. اين ميكروب مگر ورد را مى فهمد، مگر دعا را متوجه مى شود، مگر مى شود به او گفت از اين عضو بيرون برو. ميكروبها موجوداتى زنده اند، و خيلى هم جان سخت هستند و خيلى حريص در فلج كردن و از كار انداختن انسان يا عضوى از او. بايد وسيله اى، دارويى و يا سلاحى مادى پيدا كرد و با آنها مبارزه كرد و نابودشان كرد تا آن كسالت از بين برود. اما اگر كسى چند جمله دعا بخواند، اين دعا كه يك سرى الفاظ و تركيبى از كلمات و جملات است چه ربطى با كشته شدن ميكروب و از بين رفتن مرض دارد.
از اين جهت است كه خيلى از اشخاص كه مدعى پايبندى به دين و مقدسات دينى و اعتقاد به معنوياتند، درباره اين طور روايات كه مثلا براى شفا مريضت حمد بخوان، يا براى رفع سر درد يا تب فلان دعا را بخوان، مى گويند اين روايات درست است، هر چند ممكن است بعضى از آنها سندهاى ضعيفى داشته باشد. البته در اين روايات، روايات محكم و متعبر و صحيحى هست كه به درستى آن اطمينان حاصل مى شود، اما، اين طور توجيه مى كنند كه وقتى انسان براى رفع كسالتى دعايى خواند، آن دعا مستقيما اثر نمى كند و آن كسالت را از ميان نمى برد، بلكه دعا به اراده پروردگار جهان سبب مى شود كه شخص پيش فلان پزشك برود و به خواست خدا آن پزشك هم كسالت را خوب تشخيص مى دهد و دارويى تجويز مى كند، دارو هم خوب و مطابق مرض در مى آيد و كسالت را به كلى بر طرف مى كند. اين اثر دعا است.
در نتيجه خواندن دعا پروردگار جهان لطف و عنايتى مى كند و اسباب و وسايل ماده را فراهم مى كند و انسان به دنبال آن اسباب و وسايل مى رود و به كمك آنها با مشكل يا مرض مبارزه مى كند و آن را از بين مى برد. مثلا درباره سوره حمد كه گفته اند اگر بر مريض بخوانى موجب شفاى اوست، و حتى در بعضى روايات به قدرى به اين مطلب اهميت داده اند كه گفته اند اگر بر مرده اى سوره حمد را خواندى و جان به او بازگشت و زنده شد، تعجب نكن،
. مى گويند سوره حمد مستقيما هيچ اثرى ندارد، اما اسباب و مقدمات فراهم مى كند تا مرض شفا يابد. آيا واقعا مطلب اين طور است؟ البته نمى خواهيم بگوييم اين حرف معقول نيست. نه اتفاقا سخن معقولى است. ولى چرا دعا و سوره حمد يا فلان سوره قرآن يا فلان آيه خود مستقيما اثر نداشته باشد؟ چه اشكالى دارد؟ اگر يك انسان، كه به حدى بزرگوار است كه جهان و موجودات جهان، زنده و غير زنده البته به خواست خدا، در فرمان اويند، به ميكروب ها فرمان بدهد كه از اينجا بيرون برويد و خارج شويد، چرا خارج نشوند؟ خوب خارج مى شوند، هيچ مانعى ندارد. اما من و شما نمى توانيم اين كار را بكنيم.
شخصيت هايى هستند كه اگر فرمان بدهند به تب كه در بدن كسى هست: اخرج، بيرون شو از اين بدن، تب هم فرمان ببرد و بيرون رود و احتياجى هم به دارو نباشد. به ميكروب بگويد برو بيرون، يا اراده كند كه ميكروبها بميرند و نابود شوند، چنين شود. البته حالا نمى خواهيم در اين موضوع وارد شويم و مطالبى را ذكر مى كنند عرض كنيم. بهرحال، اجمالا مطلب را به طورى جدى مى توان پذيرفت كه دعا يا سوره اى از سوره هاى قرآن به اراده پروردگار جهان مستقيما در جهان اثر مى گذارد. آن اثرى كه خداوند در يك بنفشه يا قرص تب بر گذاشته، اين اثر را در يك آيه قرآن يا در يك دعا يا در اراده يك ولى خود هم مى گذارند. اين مرد ولى اوست. اين مرد بنده اوست، اراده اى قوى و نيرومند دارد. مردى است كه جهان او را مى شناسد.
موجودات و ذرات او را مى شناسد، چون ولايتش بر كاينات عرضه شده و همه ولايت او را بپذيرفته اند. وقتى اين طور است كه با يك چنين موقعيت و اراده اى قوى و نيرومند، به اراده خود و به خواست خود جلوى حادثه اى يا پيشامدى يا چيز ناگوار را مى گيرد، يا كسالتى را رفع مى كند، پس چنين چيزى ممكن و معقول است. سوره اذا زلزلت مى توان چنين آثارى مادى و خارجى داشته باشد. اما در مورد چه كسى و چه شخصى؟ با چه شرايطى و در چه حالى و با چه عقيده و ايمانى بخواند، تا چه حد با محتواى سوره زلزال خود را تربيت كرده و ساخته باشد، اين حرف ديگرى است. به طور اجمال اين مطلب ممكن و معقول و پذيرفتنى است، چون امام ششم ما فرموده است.
اثر ديگر خواندن سوره
اين قسمتى از روايت كافى بود، قسمتهاى بعدى آن چنين است: (ولا بافه من آفات الدنيا حتى يموت) پس او گرفتار ناگواريها و صاعقه و زلزله نمى شود تا اينكه زمان مرگ او برسد.
(و اذامات) موقعى كه در آستانه مردن واقع شد. اين جور تعبيرات با (اذا) در آيات روايت هست، مثلا (اذا قمتم الى الصلوه فاغسلوا وجوهكم)
. يعنى هنگامى كه براى ايستادن به نماز آماده مى شويد، وضو بگيرند؛ نه اينكه ايستاده ايد و مى خواهيد تكبيره الاحرام بگوييد. اين تعبيرات با (اذا) هست.
(و اذامات) هنگامى كه در شرف مرگ واقع شود، هنگامى كه در بستر مرگ افتاده است (نزل عليه ملك كريم من عند ربه) يك ملك، يك فرشته بزرگوار از سوى پروردگار اين مؤمن - قارى سوره زلزال - مى آيد (من عند ربه) از نزد پروردگارش، (فيقعد عند رأسه) اين ملك نزد سر اين مرد مؤمن، كه در حال احتضار است، مى نشيند. از جمله بعدى معلوم مى شود كه در آن لحظات ملك الموت نيز كنار بالين اين شخص است. (فيقول) آن ملكى كه از نزد پروردگار آمده است، آن ملك بزرگوار (فيقول يا ملك الموت) خطاب مى كند به ملك الموت (ارفق بولى الله) با اين بنده خدا مدارا كن.
خود اين بنده خدا شايد در همان احوال اين گفت و شنودها را مى شنود، اما آيا مى بيند يا خير؟ اين معلوم نيست، چون ديد حساب ديگرى دارد و در يك لحظه هاى مخصوص ممكن است.
(يا ملك الموت ارفق بولى الله) به اين بنده خدا رفق كن و با او مدارا كن. مبادا با او سخت بگيرى و ناراحتش كنى.
چرا؟ (فان كان كثيرا ما يذكرنى و يكثر تلاوت هذه السوره) اين سخن را از سوى خدا به ملك الموت مى گويد: زيرا اين بنده خدا مرا زياد ياد مى كرد، غافل از من نبود و اين سوره را زياد تلاوت مى كرد اين تعبير نكته اى دارد: (ويكثر تلاوه هذه السوره) يعنى اين ولى خدا، اين بنده مؤمن بسيار اين سوره اذا زلزلت را تلاوت مى كرد. از تعبير (هذه) معلوم مى شود كه سوره اذا زلزلت هم كنار اين بنده خدا حاضر و مجسم است.
تجسم قرآن و عمل انسان در قيامت
در همين كتاب قرآن در اصول كافى روايتهايى عجيب ذكر شده كه در قرآن مجيد در قيامت، با صورت و سيما و قيافه اى بى نهايت زيبا و جالب، با ابهت و بزرگى مى آيد
. چگونه چنين چيزى مى شود. قرآن مگر چيست كه به يك صورتى در بيايد، يا سوره قرآن به يك صورتى در بيايد؟ البته درك اين مطلب براى ما دشوار است، ولى وقتى كسى با حقايق قرآن مجيد انس گرفت و اين حقايق را در لوح نفس خود به حقيقت جاى داد، اين مطلب را درك مى كند. نفس خود اين آدم به صورتى بسيار نيكو ترسيم مى شود. بدون استثنا در قيامت مردم به همان صورت باطنى خودشان محشور مى شوند، آن صورت باطنيشان جلوه مى كند، اگر زيبا باشد زيبا و اگر نازيبا باشد نازيبا. مهم اين است كه هر انسانى خود صورت باطنى خود را ترسيم مى كند. من و شما نيز بايد مواظب باشيم كه اين صورت را زيبا ترسيم كنيم. و اين بستگى به بندگى خدا كردن، كار و كوشش و فعاليت براى خدا، قرآن براى خدا خواندن و براى خدا ياد گرفتن دارد. اينها خود صورتى مى شود كه در خارج جلوه مى كند، خيلى زيبا، نورانى، خوش قيافه و قشنگ.
به سخن آمدن سوره زلزال
خود سوره اذا زلزلت هم به سخن مى آيد. خيلى عجيب است. انسان به روشنى زندگى كند كه فرشتگان و ملائك اين طور به او احترام كنند و موقعيت او را بشناسند و درباره اش سفارش كنند و او را ولى الله بخوانند. اين مك به ملك الموت مى گويد با اين ولى خدا مدارا كن، زيرا اين ولى خدا زياد به ياد خدا بود و اين سوره را تلاوت مى كرد، و به سوره زلزال اشاره مى كند. گفتيم كه معلوم مى شود سوره زلزال هم كنار اوست يعنى ملك الموت هست، اين فرشته بزرگوار هست، سوره اذا زلزلت هست، و اين ولى الله هم هست، همه حاضرند. اما يك ملك الموت و اين فرشته بزرگوار و سوره اذا زلزلت با چه سيمايى هستند، خود اين بنده خدا مى داند.
و تقول له السوره مثل ذلك
اين شاهد ديگرى است بر اين كه خود سوره آنجا حضور دارد. سوره اذا زلزلت نيز به سخن مى آيد و به ملك الموت سفارش مى كند و همان مطلبى را كه ملك كريم گفته بود به عزرائيل مى گويد: اى ملك الموت! با اين بنده خدا مدارا كن، زيرا اين ولى خدا پيوسته به ياد خدا بوده و من سوره اذا زلزلت را خيلى مى خواند. حالا ملك الموت در جواب آنها چه مى گويد: و يقول ملك الموت قد امرنى ربى ان اسمع له و اطيع و لا اخرج روحه حتى يأمرنى بذلك، الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون
.
قسمت آخر عبارت، يك آيه قرآن است:(
الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون
)
. در جلسه بعدى به شرح اين عبارت مى پردازيم.