جلسه دهم: كتاب عمل انسان
دقت در ثبت اعمال
دو نوع كتاب عمل
لطف خداوند به انسانها
سنجش، تنها براى مؤمنان است
توجه به خداوند در تمام شئون زندگى
توجه به خداوند در تمام شئون زندگى
رسالت خالصانه پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
(
اعوذ بالله من الشيطان * الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم * يومئذ يصدر الناس اشتاتا لير وااعمالهم (۶) فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره (۷) و من يعمل مثقال ذره شرا يره (۸)
)
دقت در ثبت اعمال
مفاد اين سه آيه آخر سوره مباركه زلزال، مفاد و معناى خيلى روشن و صريحى دارد و هيچگونه ابهام و هيچگونه پيچيدگى و تعقيدى ندارد. در آن روزى كه زلزله زمين را فرا مى گيرد و زمين خرد مى شود و اين نظام به طور كلى به هم مى خورد، مردم از لابلاى زمين بيرون مى آيند و به سوى هدفى مى روند، به سوى نقطه اى با سرعت و وحشت و دلهره عجيبى مى شتابند. به سوى چه مى روند، و براى چه به آن سو مى شتابند؟ براى اين كه اعمال خود را ببينند، چه خوب باشد و چه بد.
به حدى اين مطلب دقيق است و اين اعمال ضبط و ثبت شده به هيچ وجه به بوته فراموشى سپرده نشده است، كه هر كس به مقدار ذره اى عمل خوب با عمل بد انجام داده باشد آن را مى بيند.(
فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من مثقال ذره شرا يره
)
. لذا بعضى از مفسران گفته اند اين آيه محكم ترين آيات قرآن مجيد است
. خلاصه خيلى آيه محكم و روشنى و صريحى است.
براى اطمينان و توجه بيشتر به مطلب و براى آنكه به لطف پروردگار جهان، اين معانى بيشتر در دل و جانمان رسوخ كند و نقش ببندد، آيات ديگر از قرآن مجيد را كه با اين آيات در رابطه بود و مفاد و معنايش مفاد و معناى همين آيات بود، در جلسات گذشته عرض كرديم. البته آيات قرآن مجيد در اين باره فراوان است. اگر در حالى كه قرآن مى خوانيد، توجه داشته باشيد به آيات زيادى در اين مورد بر مى خوريد. مثلا در بسيارى از آيات موضوع كتاب عمل مطرح شده است و اين كه ديوان هر بنده اى را در قيامت به او مى دهند، و هنگامى كه او به آن كتاب و ديوان نگاه مى كند مى بيند آنچه در دنيا كرده است در آنجا ضبط شده است. حساب ضبط اعمال به دست نيروهايى كه ضبط مى كنند غير از حساب من و شماست. ممكن است ما بسيارى از كارهايى را كه كرده ايم بعد از ده پانزده سال يا بعد از سى سال فراموش كنيم، و گرچه در عمق جان در عمق نفس آثارش موجود است ولى از يادمان رفته است و به كلى فراموش كرده ايم، اما در آن كتاب چيزى از قلم نيفتاده است.
در روايتى كه در زير آيه سوره كهف در جلسه گذشته عرض كردم، امام ششمعليهالسلام
فرمود: هر بنده اى كه نامه عملش را به دستش مى دهند، در آن نامه نگاه مى كند و به او خطاب مى شود كه نامه ات را بخوان. وقتى كه نامه را مرورى مى كند و مى خواند يك يك كارها به يادش مى افتد و مى بيند درست است. آن گاه امام ششمعليهالسلام
فرمودند: لحظه اى نيست، لحظه يعنى با گوشه چشم به چيزى نگاه كردن، لحظه اى نيست و لفظى نيست و برداشتن گامى نيست مگر اين كه در آن كتاب نوشته شده است
.
نيروهايى كه از طرف خداوند بر ضبط اعمال ما گماشته شده اند نيروهاى فوق العاده اى هستند.
نيروهايى هستند خيلى مضبوط و با حافظه بسيار دقيق كه يك لحظه از انسان غفلت نمى ورزند، تمام حركات و سكانت انسان، قيام و قعود انسان، سخنان انسان، رفتارها و اعمال انسان را خيلى دقيق مى نويسند. در حدى كه انسان وقتى اين كتاب را نگاه مى كند مبهوت مى شود، واقعا هم مايه بهت است. ما هرچه اين آيات را از قرآن كريم بخوانيم و در اطرافش بحث كنيم، شايد باورمان نيايد. البته شايد يك گمانى بزنيم و يك احتمالى بدهيم كه شايد چنين باشد، اما باور كردن حقيقت چيز ديگرى است. شايد از هر ميليون نفر، دو نفر هم نسبت به اين حقايق به مرحله باور نرسد.
انسان وقتى آنجا كتاب را مى بيند كه در طول شصت هفتاد سال عمرش هر چه كرده، هر حركت و سكون و هر قيام و قعودى، همه مضبوط است، اين شوخى نيست، لذا با يك شگفتى عجيبى، با يك بهت و تعجبى و در عين حال با يك جهان حسرت و تأثر مى گويد:(
يا و يلتنى
)
. معلوم مى شود وقتى كارهاى بد را مى بيند مى گويد: واى بر من، اين چه كتابى است كه كوچك و بزرگى نيست مگر اين كه ضبط كرده است.
اين نيروهاى نگهبان بر ما هيچ استراحتى نداشته اند، اصلا اين حرفها نيست، كه مثلا كسى فكر بكند كه الان ساعت استراحتشان است و مى تواند برود و كارهايى بكند، يا ساعت خوابشان است يا ساعت تعطيلى يا بيكارى. اين حرفها نيست. آنها لا يقنطع بيدار و هوشيارند و سخت بپاى آدم هستند، سخت همه چيز را ضبط مى كنند.
چيست اين كتاب؟ كه چيزى را فرو گذار نكرده و بزرگ و كوچك را نوشته است،(
و وجدوا ما عملوا حاضرا
)
. و احيانا اين ماجرا براى گروهى آن قدر سخت مى آيد كه وقتى نامه را ديد، همه حركتها و سكونها و لحظه ها نوشته شده است و سياه و زشت و كارهاى بد ثبت شده است، آرزو مى كند كه اى كاش خاك مى بود.(
يوم ينظر المرء ما قدمت يداه و يقول الكافر ياليتنى كنت ترابا
)
. اين آيه، آيه آخر سوره نبأ است.(
يوم ينظر المرء ما قدمت يداه
)
روزى كه انسان مى بيند آنچه را كه از پيش فرستاده است. تا اينجا درباره هر دو، كافر و مسلمان است. اما درباره كافر مى فرمايد:(
و يقول الكافر يا ليتى كنت ترابا
)
كافر مى گويد: اى كاش من خاك بودم تا مورد تكليف و حساب و مؤاخذه واقع نمى شدم. اما مگر مى شود، وقتى كسى انسان بوده است ديگر خاك نمى شود. پروردگار جهان به او نعمت هستى، انسانيت، عقل و شعور داده است، خدا به او لطف كرده انبياء و رسل و كتابها آسمانى برايش فرستاده است، قانون برايش فرستاده است. اما او بلهوسى و شهوترانى كرد، و به اين حرف اعتنا نكرد، اكنون حسرت مى خورد و فريادش بلند است كه اى كاش خاك بودم، ولى ديگر فايده اى ندارد و كار از كار گذشته است. از اين قبيل آيات در قرآن زياد است.
دو نوع كتاب عمل
دسته ديگر آياتى است كه موضوع كتاب هر انسانى را بيان مى كند و مردم را نسبت به كتاب عملشان به دو دسته مى كند: يك گروه كه كتابشان به دست راستشان داده مى شود، و گروه ديگر كه كتابشان به دست چپشان داده مى شود. در تلاوت قرآن به اين آيات هم زياد بر مى خوريد. از آن جمله آيات سوره حاقه است:(
فاما من اوتى كتابه بيمينه فيقول هاؤم اقرئوا كتابيه انى ظننت انى ملاق حسابيه فهو فى عيشه راضيه فى جنه عاليه قطوفها دانيه كلوا و اشربوا بما اسلفتم فى الايام الخاليه
)
. گروهى كتابشان به دست راستشان داده مى شود، اينها درك مى كنند كه روى چه حسابى كتاب به دست راستشان داده شده است، لذا خرم و شادمان و خوشحالند. با سرافرازى به اطرافيان مى گويد: بيايد كتاب مرا بخوانيد، من آدمى بودم كه در دنيا به اين ماجراها يقين داشتم، به اين روز يقين داشتم، يقين داشتم به نتيجه اعمالم مى رسم و اعمالم را در چنين روزى آشكارا مى بينم. آن گاه چنين انسانى در زندگى پسنديده اى است، در بهشتى است كه خيلى بلند و خيلى عالى است، نعيم از هر جهت برايش فراهم است، به ايشان خطاب مى شود:(
كلو واشربوا هنيئا
)
گوارايتان باد، گوارايتان باد. آيات بعدش:(
و اما من اوتى كتابه بشماله
)
و اما كسى كه كتاب عملش به دست چپش داده شده باشد، از همان لحظه مى فهمد كه كار از چه قرار است و پس از اين چه خواهد شد. لذا تا كتابش را به دست چپش دادند فرياد مى كند:(
يا ليتنى لم اوت كتابيه
)
اى كاش كتابم را به من نمى دادند،(
ولم ادرما حسابيه
)
اى كاش نمى دانستم حسابم چيست، اى كاش يك موجود مسئول و يك موجود با تكليف نبودم. ولى اين حرفها ديگر فايده اى و نتيجه اى ندارد.(
ما اغنى عنى ماليه
)
اين همه مال و منال مرا بى نياز نكرد و براى من مفيد واقع نشد.(
هلك عنى سلطانيه
)
قدرت و جاه و مقام از دستم رفت و از من جدا شد. هر چه كه در رابطه با دنيا باشد حكمتش همين است و اين منحصر به مال و جاه و مقام نيست. هر چه مربوط به دنيا و براى او باشد، براى انسان هيچ مفيد نيست و از انسان جدا مى شود و انسان هم از آن جدا مى شود. بعد به فرشتگان خشم و غضب خطاب مى شود:(
خذوه فغلو ثم الجحيم صلوه ثم فى سلسله ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه
)
او را بگيريد و به بند كشيد و او را به دوزخ بيفكند و سپس در دوزخ او را به زنجير بكشيد، آن هم زنجيرهايى از آتش كه طولش هفتاد ذراع است. امام ششمعليهالسلام
در ذيل اين آيات فرمود: اگر يك حلقه از حلقه هاى آن زنجير را به دنيا بياورند، دنيا از حرارتش آب مى شود، سنگ و گل و خاك همه ذوب مى شود
.
اينها هم به كسانى مربوط بود كه نامه عمالشان به دست چپشان داده مى شود. و از اين قبيل مطالب در قرآن فراوان به چشم مى خورد.
لطف خداوند به انسانها
اگر كسى كه به او اطمينان كامل داريم، و مى دانيم كه درست است، عاقل و فرزانه است و هيچ گاه به گزاف حرفى نمى زند، بى انديشه و بى تفكر چيزى نمى گويند، بينش عميقى دارد، با ما آشنا هم هست. اگر چنين كسى، با اين خصوصيات، در اين زندگى دنيا از پيشامد و حادثه ناگوارى در آتيه خبر بدهد، و بگويد براى شما چنين حادثه اى پيش مى آيد، ماجرايى خطرناك و ترسناك پيش مى آيد وجدانا ما در زندگى چه مى كنيم؟ گرفتار چه وحشت و دلهره و ترسى مى شويم؟ چون از اين شخص كاملا خبر داريم كه آدم درست و حسابى است و هرزه گو، گزاف گو و بى منطق نيست، دور انديش و درست است و كاملا حرفهاى به جا مى زند، واقعا گرفتار ترس و وحشت مى شويم، در زندگى خود بررسى هايى مى كنيم، قدرى دست و پاى خود را جمع مى كنيم، در ضمن از اين شخص به خاطر چنين هشدارى كه به ما داد و ما را بيدار كرد بسيار تشكر مى كنيم.
پروردگار ما، خداى ما و خداى آفرينش، غنى على الاطلاق است، هيچ گونه نقص و كمبودى در او نيست تا بگوييم اين مطالب را براى اين گفته است كه به راهى برويم كه نفعش عايد او شود.
او غنى و بى نياز است، و احتياجى به ما و عمل ما ندارد. او خداى رئوف و مهربان است كه تا در دنيا هستيم اين حوادث و پيشامدها را بيان كرده است، آن هم با چه لطفى، كه اى بندگان من، چنين جريانهايى در پيش رو شماست و شما با اين حوادث فرد فرد شما را بدون استثنا فرا مى گيرد. خوب اين هشدار خيلى خيلى مهم است. پروردگار ما واقعا تو را سپاسگزاريم كه تا اين حد به ما لطف كردى و تا اين اندازه به ما مهر ورزيدى و ما را با اين حقايق آشنا كردى كه تا در اينجا فرصت داريم و امكانات برايمان هست، در حد امكان دست و پايمان را جمع كنيم، حواسمان جمع باشد، قدرى دست پيش رو بگيريم، قدرى در زندگى احتياط كنيم. خدايا ترا شكر، خيلى به ما لطف كردى و خيلى به ما عنايت فرمودى، پروردگارا در نتيجه اين عنايت و اين لطف تو، ما تو را دوست مى داريم آن هم با تمام دل و با تمام قلب، و اثر اين دوستى بندگى توست، و مى بينى كه چون تو را دوست مى داريم بندگيت را مى كنيم و از تو سپاسگزارى مى كنيم.
در يكى از كتب تفاسير حديثى نقل شده است، كه البته قسمتى از يك حديث است كه ظاهرا در ضمن خطبه اى است كه پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
در حجه الوداع خطاب به مسلمانها فرموده اند:(
احب الله بكل قلوبكم
)
. خدا را به تمام دلتان دوست بداريد. يعنى طورى خدا را دوست بداريد و طورى در الطاف و عنايات پروردگار جهان فكر كنيد و در تمام شئون زندگى جز لطف خدا، جز عنايت او و جز عنايت و توجه اوست - كه با تمام دل و در تمام دل او را دوست بداريد و محبت او در تمام كشور دل شما را بگيرد و پر كند و ديگر جايى براى محبت جز او در دل شما باقى نماند.
پروردگارا تو خيلى به ما لطف كردى، تو را به مقام محمد و آل محمد و به عظمت قرآن مجيد قسم مى دهيم به ما توجه بيشترى بكن تا نسبت به اين حقايق قرآن مجيد هشيارى، بيدارى، توجه و عنايت بيشترى پيدا كنيم.
سنجش، تنها براى مؤمنان است
آيه ديگر در سوره حشر است كه فرمود:(
يا ايها الذين امنوا اتقوالله
)
. اى مؤمنان، تقوا داشته باشيد. در اينجا نكته اى هست و آن اين كه آيات(
يا ايها الذين امنوا
)
، خطاب به مؤمنين است و با مؤمنين كار دارد. امام چهارمعليهالسلام
در ضمن مواعظى كه براى مردم داشتند، فرمودند: اى مسلمانان، اين مطالبى كه مى گويم و آياتى كه از قرآن درباره رسيدگى به اعمال مى خوانم، اينها مربوط به شما مسلمانان است گويى كسى عرض كند: چه طور فقط مربوط به ماست، پس كفار چه كاره هستند. امام چهارم فرمود: براى كفار ترازويى نصب نمى كنند تا عملشان را بسنجند، آنها همان كفر و شركى كه دارند برايشان كافى است و تكليفشان را روشن مى كند و نياز به ميزان و ترازو براى سنجش اعمال نيست
. كافر و مشرك، داغ كفر و داغ شرك بر سيمايش هست، وقتى كه از قبر بيرون مى آيد، چنان رو سياه است، و قيافه اش چنان زشت و غبار گرفته و عبوس است كه تكليفش روشن است، كتابش را به دست چپش مى دهند و او هم از طرف چپ به دنبال كارش مى رود. امام فرمود: ميزان را براى مسلمانان نصب مى كنند تا عملشان را بسنجند، نامه عملشان را خوب بررسى، و سبك و سنگين كنند و ببينند كدام طرف سنگين تر و كدام طرف سبك تر است.(
فاما من ثقلت موازينه
)
. و در طرف مقابل(
و اما من خفت موازينه
)
.
توجه به خداوند در تمام شئون زندگى
آيه سوره حشر مى فرمايد:(
يا ايها الذين امنوا
)
خطاب به مؤمنان مى كند(
اتقوالله
)
از خدا بترسيد و تقوا پيشه كنيد. شما در زندگى همه جور حسابى داريد، حساب رفيق و دوست، آشنا، دشمن، همسايه، كسانى كه با آنها رودربايستى داريد، حساب فلان صاحب قدرت، رئيس و مدير و وزير. ما همه حسابى در زندگى داريم جز حساب خدا، حساب همه كس را مى كنيم جز خدا. مثلا يك نفر كه صبح از خانه براى كسب و كار به طرف بازار مى رود، واقعا در وجدان خود و در سر و ضمير خود چه حسابهايى مى كند، چه چيزهايى را به نظر مى آورد، آيا خدا هم در نظرش مى آيد، آيا خدا را هم به حساب مى آورد؟ آيا مى گويد: من كه از خانه بيرون مى روم، و مى خواهم با مردم برخوردهاى گوناگون و متنوع داشته باشم، خدا هم ناظر من است و خدا هم به افكار من آگاه است؟ آيا اين حساب را مى كند كه خدا حركتها و كارهاى مرا مى بيند؟ آيا چنين است؟ يا خير، يك نفر براى كار به مدرسه مى رود، حساب مدير و معاون و رئيس اداره را مى كند، نكند يك لحظه دير شود نكند فلان اتفاق بيفتد، نكند فلان حرف را زده باشد، و خلاصه خيلى حساب مى كند و خود را كنترل مى كند. آيا در ضمن حسابهايى كه انسان مى كند و خود را كنترل مى كند و چيزهايى كه در ضمير و وجدان خود به حساب مى آورد وجدانا حساب خدا را هم مى كند؟ اى كاش فقط حساب خدا مسير نيست، لااقل حساب خدا در كنار حسابهاى ديگر بود، اما فقط حساب خدا از ميان غايب است و همه حسابها ديگر پا برجاست.
اى مؤمنان،(
اتقوالله
)
خدا در تمام شئون زندگى به حساب آوريد(
اتقوالله و لتنظر نفس ما قدمت لغد
)
اى مؤمنان تا اينجا هستيد خوب بنگريد، ببينيد چه چيز براى فردايتان مى فرستيد. اى خدا، باز بايد عرض كنيم كه تو چه قدر به ما لطف دارى. خداوند آن همه آيات را فرمود كه در قيامت عملتان را مى بيند، كتابتان را بدست خودتان مى دهند، پس از آن همه مطلب، حالا با يك لحن ديگرى و به طرز ديگرى غمخوارى مى كند و دلسوزى مى كند و ما را هشدار مى دهد.
(
و لتنظر نفس ما قدمت لغد
)
هر نفسى، هر انسانى خوب دقت كند و بنگرد كه چه چيزى براى فردا مى فرستد. آيا براى فردايش بد چشمى، بد دلى، كينه توزى، حسادت، كبر، دنياطلبى، جاه طلبى، ظلم و ستم، حقوق برادران مسلمان را پايمال كردن و... مى فرستد يا عدالت، دلسوزى، رحم، مروت، انصاف و بندگى خدا.(
و لتنظر نفس ما قدمت لغد
)
ببيند براى فردايش چه فرستاده است، و روى آن حساب كند.(
و اتقوالله
)
اين جمله دوباره تكرار شده است: از خدا بترسيد و تقوا پيشه كنيد.(
ان الله خبير بما تعملون
)
زيرا پروردگار جهان به آنچه مى كنيد آگاه است.
اكنون، شما ببين چه مى كنى، چه مى فرستى، تا آنجا فريادت بلند نشود و از روى حسرت نگويى:(
يا ليتنى قدمت لحياتى
)
. اين يكى از آيات اواخر سوره فجر است:(
يا ليتنى قدمت لحياتى
)
. خدا در سوره حشر گفته است كه اى بنده من، اى مؤمن، ببين چه چيزى مى فرستى، تا در روز حسرت، روزى كه نمى شود چيزى را جبران كرد، فرياد نزنى و با حسرت نگويى اى كاش براى زندگيم چيزى فرستاده بودم.(
يا ليتنى قدمت لحياتى
)
.
معلوم مى شود انسان در آن جهان خوب مى فهمد كه زندگى آن است نه اين. به تعبير آيه دقت كنيد:(
يا ليتنى قدمت لحياتى
)
. زندگى حقيقى، آن زندگى كه مى توان نام آن را زندگى گذاشت و واقعا زندگى است، آن است. اين زندگى چيزى نيست. اين زندگى گذرا، ناپايدار و زوال پذير است. آن زندگى است كه پايان ندارد و آر برايش تصور نمى شود. در آن زندگى، انسان به بقاى خدا باقى است. خدا كه فنا نمى پذيرد، خدا كه هميشه هست، من و شما هم با هست خدا و با بقاى خدا باقى هستيم. آن حيات است. آنگاه انسان با يك جهان حسرت مى گويد: اى كاش براى حياتم و براى زندگيم چيزى فرستاده بودم، اما چيزى نفرستاده است و فقط حسرت مى خورد.
(
و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقو الله ان الله خبير بما تعملون
)
. از اين قبيل آيات در قرآن مجيد زياد است. پروردگار جهان، ديگر چگونه به زبان انبيا، به وسيله پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
، اين گونه حقايق غيبى را، با اين عظمت و با اين بزرگى براى مردم بيان مى كند؟ انبيا خيلى روشن و صريح و خوب، آن هم با دلسوزى و خير خواهى، بدون اين كه هيچ گونه نفعى عايد خودشان بشود، اين حقايق را بيان كرده اند.
رسالت خالصانه پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
بارها به مردم مى فرمود، و در قرآن نيز آمده است، كه من براى اين خير خواهى هايى كه براى شما مى كنم، و براى اين رسالتى كه ابلاغ مى كنم، و دعوتى كه مى كنم و شما را به راه حق مى خوانم، هيچگونه مزد، پاداش و اجرى نمى خواهم، همه اينها براى سعادت خودتان است. آيا شما ديده ايد در جايى نقل شده باشد كه پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
از گروهى و از جمعيتى كه آنها را موعظه مى كرده، يا آنها از ايشان مى خواسته اند كه موعظه شان كند، مزد و پاداش خواسته باشد؟ اصلا اين حرفها نبوده است، اجر و مزد در كار نبوده است. ايشان را به رايگان و براى خدا كار مى كردند. آن وجود مقدس مظهر تام و اتم رحمت و محبت و لطف خدا بوده اند. مظهر اتم(
و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين
)
. مگر از چيزى دلتنگ مى شود؟
قبلا عرض كردم كه ابوذر غفارى وارد مسجد مدينه شد و ديد پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
تنها در گوشه اى نشسته اند. گفت:(
فاغتنمت خلوه المسجد
)
خلوت مسجد را غنيمت شمردم، گفتم حالا خوب موقعيتى است و خوب فرصتى به دست آمده است. آمد نزد آن حضرت و زانو زد و عرض كرد: يا رسول الله مرا موعظه بفرمايد. آيا پيامبر اكرم فرمود: اى ابوذر، من براى يك نفر نمى توانم صحبت كنم، بايد جمعيت زياد باشد، من حالتى دارم كه براى يك نفر يا چند نفر نمى توانم صحبت كنم، بايد جمعيت زياد باشد تا در من شوق صحبت كردن پيدا شود. شما بيرون رو و بوقى بردار و داد و فرياد كن مردم مدينه را جمع كن تا من سخنرانى كنم؟ خير. ابوذر نشست و عرض كرد: يا رسول الله مرا موعظه كنيد. آنگاه پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
شروع به موعظه كردند و يك موعظه مفصل، حقايق خيلى بلند، عالى و حساس بيان فرمودند
. پيامبر به اين شكل مردم را موعظه كردند و حقايق را براى مردم فرمودند. ما ديگر چه مى خواهيم، عذرمان چيست؟ چه بهانه اى داريم. اگر كوتاهى كنيم و دنبال درك و فهم اين حقايق نرويم و تربيت نكنيم، تقصير از خودمان است و كسى مقصر نيست، پروردگار جهان به احدى ظلم و ستم نكرده و نمى كند.(
و ما يظلم ربك احدا
)
. بعد از پيامبر اكرم هم تك تك ائمه معصومينعليهمالسلام
در حد امكان در ميان مردم بودند، در دل اجتماع بودند، با مردم مى نشستند و بر مى خاستند، با آن ها مواجه بودند، و گفتگو داشتند و در تمام شئون زندگى از روش و رويه شان استفاده مى كردند.