تفسیر سوره زلزال

تفسیر سوره زلزال0%

تفسیر سوره زلزال نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر سوره زلزال

نویسنده: شیخ علی آقا نجفی کاشانی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 14828
دانلود: 3448

تفسیر سوره زلزال
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14828 / دانلود: 3448
اندازه اندازه اندازه
تفسیر سوره زلزال

تفسیر سوره زلزال

نویسنده:
فارسی

 

کتاب مشتمل بر متن 12 جلسه سخنرانی شیخ علی نجفی کاشانی (1300ـ 1365ه .ش) در باب تفسیر سوره زلزال است. سخنرانی ها با این عناوین به طبع رسیده است : 1ـ فضیلت خواندن سوره زلزال، 2ـ مقام خواننده سوره زلزال، 3ـ شناخت به معارف اهل بیت (ع)، 4ـ رحمت پروردگار جهان، 5ـ وقایع بزرگ قیامت، 6ـ جایگاه ائمه معصومین در نظام هستی، 7ـ اثر تربیتی سوره زلزال، 8ـ برانگیخته شدن انسان در قیامت، 9ـ تکرار حقایق در آیات قرآن مجید، 10ـ کتاب عمل انسان، 11ـ وجدان بیدار و پذیرفتن حقایق، 12ـ امیدوار کننده ترین آیه قرآن .

جلسه پنجم: وقايع بزرگ قيامت

پرهيزگارى، درس سوره زلزال

وقايع بزرگ قيامت

سخنى درباره مال دنيا

خبر دادن زمين

شعور زمين و موجودات

توبه نصوح

طلب رحمت از پروردگار جهان

( اعوذ بالله من الشيطان الرجيم * بسم الله الرحمن الرحيم * اذا زلزلت الارض زلزالها (۱) و أخرجت الارض أثقالها (۲) و قال الانسان مالها (۳) يومئذ تحدث أخبارها (۴) بان ربك أوحى لها (۵) ) .

ين آيات از زلزله اى سخت و فراگير كه در هنگامه و ساعت قيامت همه كره زمين را در بر مى گيرد، و همچنين از ماجراى ديگرى كه پس از اين زلزله تحقق پيدا مى كند خبر مى دهد.

در جلسه قبل اجمالا عرض شد كه اين زلزله، حادثه بزرگ و عظيمى است تا آنجا كه خود پروردگار جهان در اول سوره حج مى فرمايد:( ان زلزله الساعه شى ء عظيم ) .

بيان اين مطالب براى ترس از اين حوادث و پيشامدهاست طورى كه خود را بسازيم تا هنگام بروز اين حوادث، در امن و امان باشيم و هيچ گونه وحشت و ترسى بر ايمان نباشد.

پرهيزگارى، درس سوره زلزال

در جلسه قبل نيز روايتى نيز عرض شد كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اتقوا، اتقوا، احذروا ربكم، ان زلزله الساعه شى ء عظيم . با تقوا باشيد با تقوا باشيد، از خدا بترسيد، زيرا زمين لرزه آن موقع بسيار بزرگ است. اين روايات براى تنبه و بيدارى ماست كه در راه دين و خدا مردمى با تقوا شويم. در تمام ابعاد زندگى و در هر مكانى با تقوا باشيم. در مجالسى دينى، مساجد، خانه، بازار، خيابان، در برخورد با مردم و داد و ستد با تقوا باشيم. از روايات زيادى استفاده مى شود كه بدون تقوا نمى تواند به آنچه نزد پروردگار جهان است رسيد. انسان باد با اطاعت و بندگى خدا و با تقوا به آنچه نزد خداست برسد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند: فانه لاينال ما عند الله الا بالعمل و طاعه لله انسان به آنچه از رضوان و نعيم بهشت و الطاف الهى نزد خداست نمى رسد مگر به عمل و طاعت و بندگى پروردگار جهان. البته اين عبارت جمله از يك روايت مفصل است. اصل روايت كه روايت جالبى است، در كتاب شريف كافى نقل شده است كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حجه الوداع خطبه اى ايراد فرمودند(۴۹) . بعضى از جملات آن خطبه اين است كه: ايها الناس، اى مردم! آنچه شما را به بهشت نزديك و از جهنم دور مى كند به شما امر كردم و براى شما گفتم و شما را از آنچه كه به جهنم نزديك و از بهشت دورتان مى كند نهى كردم و بازداشتم.

اين مطلب بسيار مهمى است. معلوم مى شود در دين مقدس اسلام، كه حقيقتش همان طريقه اهل بيت و راه خاندان عصمت و طهارت است، تمام موجبات سعادت بشر، آنچه موجب رستگارى و هلاكت و شقاوت اوست، بيان شده است. از اين مطلب چنين استفاده مى شود كه اگر مسلمانان براى رسيدن به سعادت به معرف اسلامى توجه كنند در دنيا و آخرت هيچ گونه نيازى به مكتب ديگرى نداند. پيامبر اكرم و ائمه معصومينعليهم‌السلام موجبات سعادت و شقاوت را كاملا بيان كردند.

اين جمله، جمله عجيبى است. اى مردم، ( ايها الناس، ما من شى ء يقربكم من الجنه و يباعدكم من النار الا و قد أمرتكم به ) به اين تعبير دقت كنيد، مى فرمايد آنچه موجب سعادت شماست و شقاوت و هلاكت را از شما دور مى دارد برايتان گفتم و به شما امر كردم.( و ما من شى ء يقركم من النار و يباعدكم من الجنه الا و قد نهيتكم عنه ) شما را از آنچه موجب هلاكت و شقاوت شماست نهى كردم. بعد مى فرمايد: اى مردم جبرئيل امين در سر من و در باطن من از طرف پروردگار جهان به من الهام كرد كه هيچ صاحب نفسى و هيچ جاندارى نمى ميرد مگر اين كه روزى خود را تكميل كند و روزى خود را بخورد، بنابراين اى مردم( اتقوالله و اجملوا فى الطللب ) از خدا بترسيد، تقوا پيشه باشيد و در طلب دنيا به اجمال و نيكويى داد و ستد كنيد، مبادا به دنبال راه حرام برويد و بخواهيد آن را با وسيله حرامى تحصيل كنيد.( ولا يحمل احدكم استبطاء شى ء من الرزق ان يطلبه بغير حله ) اگر زمانى كمبودى در زندگى پيدا شد، چيزى دير رسيد وادارتان نكند كه دنبال حرام برويد و بخواهيد با وسيله حرامى آن كمبود را جبران كنيد، چون هم براى شخصى كه به دنبال حرام رفته و هم براى اجتماع عاقبت سوء و نتيجه بدى دارد. بعد از اين بيانها بود كه حضرت فرمود:( لا ينال ما عندالله الا بالعمل و طاعه لله ) .

وقايع بزرگ قيامت

( اذا زلزلت الارض زلزالها ) در اين جمله، ضمير( ها ) كه مضاف اليه( زلزال ) است به( ارض ) بر مى گردد. مى گويند اين اضافه( زلزال ) به ضمير( ارض ) ، زلزله ويژه و مخصوصى را افاده مى كند، زمين لرزه اى عجيب، و همين زمين لرزه است كه شامل همه زمين مى شود. زلزله هايى كه در دنيا مشاهده مى كنيد موضعى است. در يك جايى، يك نقطه اى، يك قطعه اى از زمين در اثر عوامل طبيعى، كه عامل طبيعى زلزله هرچه باشد عامل حقيقيش به يقين اراده خداست و به خواست خدا يك قطعه و ناحيه اى از زمين تكان مى خورد و به لرزه در مى آيد. ولى زلزله قيامت كه به تعبير آيه( اذا زلزلت الارض زلزالها ) هنگامى كه زمين به جنبش بيايد به جنبش آمدنش؛ كه از خود اين تعبير عظمت و شمول اين جنبش استفاده مى شود. در سوره انشقاق تعبير ديگرى آمده است كه بعدا عرض مى كنيم.

( و اخرجت الارض اثقالها ) .( اخرجت الارض ) عطف بر آن( زلزلت ) است يعنى( اخرجت الارض اثقالها ) . در آن هنگام كه زمين بارهاى خود و سنگينى هاى خود را بيرون اندازد، يعنى آنچه در دل و درون دارد از بارها مردها و جواهرات و گوهرها همه را بيرون مى ريزد.

مرده ها معلوم است كه براى چه بيرون مى آيند، اما در مورد موارد كه از زمين بيرون مى ريزد و به گفته همه مفسرين، مواد گرانبهاست(۵۰) . چه مى شود گفت؟ به حقيقت نمى توان اينها را توجيه كرد. خدا مى داند اين مواد گرانبها چرا و چگونه بيرون مى ريزد. شايد علت بيرون ريختن و ظاهر شدن آنها كشيده شدن زمين باشد. مى دانيد كه الان زمين كروى و قطر زيادى در حدود ۱۳ هزار كيلومتر دارد. وقتى زمين كشيده شود همه چيز بيرون مى ريزد.

در سوره انشقاق تعبير ديگرى آمده است( اذا السماء انشقت، اذنت لربها و حقت، و اذا الارض مدت، و القت ما فيها و تخلت ) (۵۱) .

هنگامى كه آسمان شكافته شود، و هنگامى كه زمين كشيده شود، اين زمين كشيده مى شود، منبسط و باز مى شود.

از گوشه و كنار يك نيرويى زمين را مى كشد، و قهرا زمين مثل يك چيز خيلى مسطح منبسط و باز مى شود و قهرا بارهايى كه در درون دارد بيرون ريخته مى شود و همه ظاهر مى گردد، كه آيه مى فرمايد:( والقت ما فيها و تخلت ) .

زمين آنچه در درون دارد مى اندازد و القاء مى كند( و تخلت ) و كاملا خالى مى شود.

( و اخرجت الارض اثقالها ) . مفسرين در اينجا توجيه لطيفى دارند، كه توجيه بدى نيست، مى گويند علت اين كه زمين طلاها و نقره ها و ديگر گوهرها را بيرون مى ريزد اين است كه هنگامى كه مردم در صحنه قيامت حاضر مى شوند اين طلا و نقره و الماس و پلاتين و غيره را ببينند، با يك حسرتى به اينها نگاه مى كنند، گروهى فرياد مى زنند عجبا، همين ها بودند كه ما را به فريفت و به هلاكت ابدى گرفتار كرد، همين چيزها باعث شد كه ما براى طلا و نقره و مال دنيا اشخاصى را كشتيم. گروهى با حسرت فريادشان بلند است براى همين چيزها ما بر هم نوع خودمان و گروهى از خودمان ظلم و ستم كرديم. عده ديگرى فرياد مى زنند براى همين چيزها ما دزدى و سرقت كرديم و دست ما را بريدند(۵۲) .

سپس خود اين گوهرها به قدرت پروردگار جهان به سخن مى آيند، يا بنا به قول عده اى از دانشمندان، خود اين چيزها شعور دارند و در آنجا مسائل را درك مى كنند و اين اشخاص را به سوى خود مى خوانند كه بياييد، ما اينجا آمده ايم، بياييد و هر چه مى خواهيد از ما بگيريد، ولى حتى يك نفر اين سخن را اجابت نمى كند و به طرف اينها نمى آيد.

اين توجه آموزنده اى است. بايد در اينجا انسان حساب كار دستش باشد، كه مال دنيا و عاقبتش اين است. چرا ما برى دنيا و مال دنيا اين همه به سر و مغز يكديگر مى كوبيم و حق يكديگر را پايمال مى كنيم و نسبت به يكديگر ظلم و ستم روا مى داريم. دنيا اين قدر ارزش ندارد كه انسان به همنوع ظلم كند و او را بيازارد، تا چه رسد به اين كه براى يك امر دنيايى، همنوع را بكشد.

بعضى ديگر گفته اند: اين طلاها و نقرها براى اين بيرون مى ريزند كه آماده شود در لحظه هايى بعد اينها را در دوزخ سرخ كنند و به پشت و پهلو و بدن كسانى كه در دنيا مال جمع كردند و در راه خدا انفاق نكردند بچسبانند(۵۳) .( فتكوى بها جباههم ) . بدنشان را با داغى جهنم و با مال دنيا داغ مى كنند و بعد به آنها خطاب مى شود:( هذا ما كنزتم لا نفسكم ) اينها همان چيزهايى است كه در دنيا براى خودتان اندوختيد و گنج كرديد( فذوقوا ما كنتم تكنزون ) (۵۴) . پس نتيجه چيزهايى را كه براى خودتان گنج كرديد بچشيد.

سخنى درباره مال دنيا

مگر پول براى گنج كردن است. مگر پول براى ذخيره كردن و نگهداشتن است. در اصل، در نظام طبيعت و زندگى اجتماع، و در سنت الى پول براى گردش در جامعه و گشتن چرخهاى اجتماع وضع شده است. در مواردى كه اجتماع داراى كمبودى بود و افراد اجتماع كمبودى داشتند، با پول كمبودها جبران بشود. مال، به حقيقت مال خداست، اما به امانت نزد توست. اين كه مى گويند اسلام براى افراد مالكيت قرار داده و هر كسى مالك اموال خودش است،( الناس مسلطون على اموالهم ) (۵۵) . اين سخن منطقى و درستى است. اين امر براى نظام اجتماع است، براى اين است كه هرج و مرج پيش نيايد، در اجتماع نظام برقرار باشد و هر كس بداند چه مى كند. اما ابدا اسلام نگفته است كه هر كس مالك چيزى است اختيار تام و عامى نسبت به آن دارد كه به هر شكل دلش خواست مصرف كند. در اسلام، مال به حقيقت مال خداست، اما روى مصالحى فرموده اند: آن مقدارى كه از راه كسب حلال و با وسايل مشروع تحصيل كرده ايد مال شماست و كسى هم نمى تواند بدون اجازه شما در آن تصرف كند. مال بايد به دستور خدا مصرف شود و در بين مردم، به نفع مردم و اجتماع بگردد، كسى نمى تواند مال را بيهوده جمع كند و به آن ببالد. در قيامت به اينها مى گويند:( هذا ماكنزتم لا نفسكم ) اينها چيزهايى است كه براى خودتان اندوختيد و حالا ثمره و نتيجه اش را مى چشيد.

خبر دادن زمين

( يومئذ تحدث اخبارها ) آنگاه كه زمين بارهاى سنگين خود را از درون بيرون مى ريزد و به متقضاى آيه سوره انشقاق به طور عجيبى كشيده مى شود،( يومئذ تحدث اخبارها ) در آن روز زمين خبرهاى خودش را بازگو مى كند. اين جمله، جمله عجيبى است. مفسران در بيان اين جمله اختلاف كرده اند. عده اى گفته اند: حديث زمين بازگو كردن اخبار به لفظ و گفتار نيست، بلكه به دلالت حال است(۵۶) . مثل وقتى با كسى مواجه مى شويم و چشمانش را مى بينيم مى گوييم چشم هاى شما مى گويد كه شما خواب بوده اى. يا مى گوييم كه اين خانه خودش مى گويد كه مدتى است كه كسى در آن سكونت نكرده است. خانه حرف نمى زند، اما وضع و حالى دارد كه گويى با انسان سخن مى گويد.

در روز قيامت زمين هم در وضع و حالى است كه جريانها را بازگو مى كند، انگار مى گويد الان هنگامه سختى است و هنگامه عجيبى است مواظب باشيد. اما اين توجيه را محققان و مفسران بزرگ، مخصوصا مفسران بزرگ شيعه نپذيرفته اند، به طور قطع مطلب چنين نيست.

عده اى ديگر از مفسران گفته اند: خداوند به قدرت كامله خود، در آن موقع، زمين را به سخن در مى آورد(۵۷) .

زمين به خواست خدا به حرف در مى آيد و خبرهاى ودش را بازگو مى كند. اين تفسير هم مورد پسند بزرگان و محققان قرار نگرفته است.

شعور زمين و موجودات

محققان از مفسران چنين مى گويند كه زمين همچون همه موجودات ديگر داراى درك و شعور است. آفريدگار موجودات كه خداست به همه درك و شعور داده است و همه مى فهمند، اما هر موجودى در حد خودش و به اندازه وجود قابليت خودش. روايات زيادى در بخشهاى مختلف و موضوعهاى گوناگون هست كه به روشنى اين مطلب از آنه استفاده مى شود. مثل رواياتى كه ولايت و خاندان عصمت و طهارت بر همه كائنات و بر همه موجودات عرضه شده است(۵۸) . اگر موجودات درك و شعور نداشته باشد عرض ولايت خاندان عصمت و طهارت بر آنها لغو است.( و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم ) (۵۹) . اين آيه نيز به همين موضوع دلالت دارد، ذره ذره موجودات، خدا را تسبيح مى گويند. ولى شما تسبيح آنها را نمى فهميد و درك نمى كنيد. اگر تسبيح حالى چرا درك نكنيم، دركش خيلى آسان است. معلوم مى شود اين تسبيح تسبيح حالى نيست، تسبيحى از روى درك و شعور است، اما نمى توانيم بفهميم، ما چنان گوشى نداريم كه بشنويم.

علامه طباطبايى اعلى الله مقامه الشريف مخصوصا در ذيل همين آيه( يومئذ تحدث اخبارها ) اين مطلب را بيان مى كند(۶۰) . و بزرگانى ديگر نيز اين مطلب را اثبات كرده اند.

قبلا گاهى راجع به اين جريان، شرح هايى عرض كرديم. از جمله اين كه به صريح قرآن، دست، پا و پوست بدن، فرداى قيامت به نفع ما يا به ضرر ما گواهى مى دهند. آيا گواهى دادن بدون گواه بودن معقول است؟ آيا مى شود حادثه يا زد و يا خوردى را نديد و در صحنه حاضر و شاهد نبود، اما بعد در دادگاه درباره آن حادثه شهادتى داد. بله، شهادت دروغ مى توان داد، اما شهادت واقعى و شهادت به حق نمى شود. شهادت دادن درباره موضوعى، اگر شهادت به حق باشد و بخواهند بر اساس آن ترتيب اثر بدهند، بايد شاهد موضوع و ماجرا را ديده باشد و درك كرده باشد و بعد در وقت مناسبى به دادگاه برود و شهادت بدهد. به همين خاطر موقع شهادت قسم مى خورد كه من بين خود و خداى خود آنجا بودم و موضوع را شنيديم. اين شهادت به حق و شهادت درست مى باشد. پس بدون شاهد و حاضر بودن، نمى شود شهادت داد. پس دست ما كه فردى قيامت به اعمال ما شهادت مى دهد، حتما اينجا شاهد بوده است. سلولهاى بدن در اينجا شاهد بر اعمالند. اينجا شاهدند و مى فهمند و درك مى كنند و فردا شهادت مى دهند.

در ذيل همين آيه از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رواياتى نقل شده است كه از آن حضرت پرسيدند: بازگو كردن زمين در آن هنگام چگونه است؟ اخبارى كه زمين در آن روز مى گويد چيست؟ فرمود: هر مرد و زن، هر انسان در هر نقطه و موضعى از زمين هر عملى انجام داده، فرداى قيامت آن نقطه و آن محل بر آن عمل گواهى مى دهد، كه فلان كسى در اين نقطه و در اين موضع فلان عمل را انجام داد، اين است اخبارى كه خود زمين در فرداى قيامت بازگو مى كند(۶۱) .

( يومئذ تحدث اخبارها ) . خلاصه در اين دنيا، در و ديوار و زمين و موجودات و اعضاى بدن همه بر انسان شاهد و گواهند و فردا در موقع لازم، گواهى مى دهند. حالا، اين گواهى گاهى به نفع آدمى است و گاهى به ضرر. به نفع كسى است كه كار خوب كرده و به ضرر كسى است كه كار بد كرده است.

اين مطالب را نمى شود ساده گرفت. اينها مطالب مهمى است، انسان بايد مواظب باشد و حواسش را جمع كند و خود را بپايد.

توبه نصوح

حال، اگر انسان به فكر افتاد، و خدا به او توفيق داد، كه توبه كند و از كارهاى زشت و از گناهان برگردد، آن هم توبه قطعى و توبه نصوح، چه مى شود؟ روايتى را عرض مى كنم كه در كتاب اصول كافى در باب توبه آمده است. از امام ششمعليه‌السلام پرسيدند: توبه نصوح چيست؟ فرمودند: آن توبه اى كه شخص تائب، در هنگام توبه تصميم داشته باشد كه بعد از آن لحظه ديگر مرتكب آن كار زشت نشود، و با قاطعيت و عزم راسخ توبه كند(۶۲) . بنده اى كه اين چنين توبه كرد چه مى شود؟ امام ششم فرمود:( احبه الله ) پروردگار جهان اين بنده را دوست مى دارد و اين بنده محبوب خدا مى شود. هنگامى كه خدا اين بنده را دوست داشت،( ستر عليه فى الدنيا و الاخره ) گناهان را در دنيا و آخرت بر او مى پوشاند. را وى مى پرسد چه طور گناهان را مى پوشاند و ستر مى كند؟ امام ششم چنين بيان فرمودند: خداوند اعمال بد اين آدم را از آن توبه قطعى كرده است، از ياد آن دو ملك نگهبان و حافظ اعمال و كاتب اعمال آن شخصند مى برد، و از خاطر آنها محو مى كند. و به اعضا و جوارح اين آدم توبه كار خطاب مى كند:( اكتمى عليه ذنوبه ) گناهان اين بنده را بر او كتمان كنيد و ستر كنيد و مبادا اظهار و ابزار كنيد. از اين هم معلوم مى شود كه اعضا و جوارح شعور دارند و دست و پا و پوست بدن خطاب خدا را مى فهمند. بهد پروردگار جهان به قطعه ها و تكه هاى زمين كه اين فرد روى آن قطعه ها گناه كرده خطاب مى كند كه شما هم گناهان اين شخص را بر او كتمان كنيد. فرداى قيامت كه اين بنده زنده مى شود و به صحنه رستاخيز مى آيد، آن دو ملك گناهان او را فراموش كرده اند، اعضا و جوارح هم از طرف خدا مأمورند كه كتمان كنند و نيز قطعه هاى زمين مأمورند كه بپوشانند و كتمان كنند، پس ديگر چيزى نيست كه عليه او شهادت بدهد، بدين ترتيب گناهش ستر و پوشانده مى شود(۶۳) .

( و قال الانسان مالها ) . انسانهايى كه از دل زمين بيرون ريخته شده اند، با يك وحشت و دلهره اى با اوضاع مواجه مى شوند، چون وضع نامأنوسى است، نه فضا، نه هوا، نه جو و نه زمين به شكل سابق است؛ نه آسمانى، نه ستاره اى، نه خورشيد و نه ماهى، وضع عجيبى است. دگرگونى و تحول عمومى در آفرينش رخ مى دهد كه انسان وحشت مى كند. چنين صحنه اى آن قدر وحشت دارد كه امام چهارمعليه‌السلام در دعاى ابو حمزه عرض مى كند كه پروردگارا به من رحم كن، در آن هنگام كه زمين مرا از درون خود بيرون بياندازد، در حالى كه بار سنگينم به دوش خودم است، از شدت بهت و حيرت و تعب به طرف چپ و راست سر مى گردانم تا ببينم چه خبر است و خلايق و مردم، همه و همه، متحير و متعجب و سرگردان، به فكر خودشان هستند(۶۴) .

( قال الانسان ) آدم مى گويد زمين را چه مى شود؟ اين چه هنگامه و حادثه اى است؟ آنگاه پروردگار جهان بيان مى كند( بان ربك اوحى لها ) اين حادثه باز گو كردن خبرها توسط زمين، به دليل وحى پروردگار جهان به زمين است. پروردگار جهان به او فرمان داده است الان موقع آن است كه تو متزلزل بشوى، موقع زمين لرزه و بيرون ريختن بارهاى درونى و سپس بازگو كردن ماجراهاست.

طلب رحمت از پروردگار جهان

انشاء الله خداوند به ما رحم كند.

امام ششمعليه‌السلام در يك روايتى فرمود: فرداى قيامت، تك تك مردم وقتى از زمين بيرون ريخته مى شوند مى گويند پروردگارا به من رحم كن(۶۵) . مضمون اين روايات همان عبارت معروفى است كه هر فردى مى گويد( وانفسا، وانفسا ) هركس براى خودش داد مى زند و مى گويد خدايا به من رحم كن. به قدرى آن هنگامه خطرناك است كه هركس فقط حساب خود را مى كند. آنگاه امام ششم فرمود: در دنيا به يكديگر رحم كنيد، كه اگر در اينجا به يكديگر رحم كرديد، فردا در آن صحنه پروردگار جهان به فرياد شما مى رسد و به شما رحم مى كند. اگر اينجا به هم رحم نكرديم، آنجا هزار فرياد بزنيم كه پروردگارا به من رحم كن، كسى به اين حرفها گوش نمى دهد. اينجا بايد كارها را درست كرد، فرصت در همين لحظات زندگى است، اگر اين فرصت از دست رفت، ديگر نمى توان چاره اى انديشيد و كارى كرد. تا فرصت دارى و مهلت هست هر كارى مى خواهى بكن. اگر در گذشته تقصيرى رخ داده و كمبودى بوده و كارهايى شده است، تا لحظاتى مانده است انسان مى تواند گذشته ها را جبران كند و پروردگار جهان مى پذيرد و قبول مى كند. اگر شصت هفتاد سال يا حتى صد سال كار غلط كردى خطا كردى و بيراهه رفتى، بعد از آن با خدا رابطه برقرار كنى و از روى حقيقت از پروردگار جهان بخواهى تو را مى پذيرد و قبول مى كند و از گذشته ها صرفنظر مى كند، حتى به اعضا و جوارح و زمين و ملائك كه نامه عمل ما به دست آنهاست امر مى كند كه كتمان كنند و از يادشان مى برد و محو مى كند و ستر مى شود، و انسان رستگار و سعادتمند مى شود. در ذيل اين آيات مطالبى ديگر باقى است كه در جلسات بعد عرض مى كنيم.