تفسیر سوره زلزال

تفسیر سوره زلزال0%

تفسیر سوره زلزال نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر سوره زلزال

نویسنده: شیخ علی آقا نجفی کاشانی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 14826
دانلود: 3448

تفسیر سوره زلزال
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14826 / دانلود: 3448
اندازه اندازه اندازه
تفسیر سوره زلزال

تفسیر سوره زلزال

نویسنده:
فارسی

 

کتاب مشتمل بر متن 12 جلسه سخنرانی شیخ علی نجفی کاشانی (1300ـ 1365ه .ش) در باب تفسیر سوره زلزال است. سخنرانی ها با این عناوین به طبع رسیده است : 1ـ فضیلت خواندن سوره زلزال، 2ـ مقام خواننده سوره زلزال، 3ـ شناخت به معارف اهل بیت (ع)، 4ـ رحمت پروردگار جهان، 5ـ وقایع بزرگ قیامت، 6ـ جایگاه ائمه معصومین در نظام هستی، 7ـ اثر تربیتی سوره زلزال، 8ـ برانگیخته شدن انسان در قیامت، 9ـ تکرار حقایق در آیات قرآن مجید، 10ـ کتاب عمل انسان، 11ـ وجدان بیدار و پذیرفتن حقایق، 12ـ امیدوار کننده ترین آیه قرآن .

جلسه هفتم: اثر تربيتى سوره زلزال

سوره زلزال بهترين عامل براى تربيت انسان

شعور موجودات بى جان و تأثير تربيتى آن بر انسان

لياقت و استعداد انسان براى رشد و تعالى

گذرى ديگر بر آيات سوره

( اعوذ بالله من الشيطان الرجيم * بسم الله الرحمان الرحيم * يومئذ يصدر الناس اشتاتا لير وا اعمالهم (۶) فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره (۷) و من يعمل مثقال ذره شرا يره (۸) )

سوره زلزال بهترين عامل براى تربيت انسان

درباره اين چند آيه از سوره زلزال كه قرائت شده، مطالب مختصرى بيان كرديم. نمى دانم تا چه حد در اطراف اين مطالب فكر و برسى كرده ايم. آيا به مناسبتى كه بين مضامين آن روايت كه در فضيلت قرائت اين سوره عرض شد، و مطالب موجود در سوره است، فكرى كرده ايم؟ موضوع، موضوع مهمى است كه انسان خاكى كه از نظرى هيچ قدر و منزلتى ندارد و در اين جهان عظيم چيزى حساب نمى شود، تا چه حد مى تواند خود را رشد بدهد و به كمال برساند، آن قدر محترم و داراى موقعيت شود كه در جهان ديگر پروردگار جهان به او خطاب كند:( عبدى، ابحتك جنتى فاسكن منها حيث شئت و هويت ) (۸۷) . اينها شوخى نيست، اين بنده چه بنده اى بايد باشد، چه طور خودش را ساخته باشد، با چه نيرويى و با چه عاملى تا اين حد پرواز كرده باشد و اوج گرفته باشد كه در آن روز سخت، در آن هنگامه خطرناك و سهمگين، از طرف خدا به او خطاب شود، آن هم با اين لطف و عنايت، اين آدم را به خودش اضافه كند: عبدى، بنده من! از اضافه يك چيزى به خدا استفاده مى شود كه آن چيز داراى موقعيت بلندى است و خيلى شريف و بزرگوار است. عبدى اى بنده من! بهشتم را براى تو مباح كردم، تو مرخصى و مجازى، به بهشت برو.( اسكن منها حيث شئت و هويت ) هرجاى بهشت را كه دلت مى خواهد و ميلت مى كشد براى خودت انتخاب كن و سكونت گزين. اين گذاشتن تمام امر و اختيار كامل به بنده است. عرض كردم والله ما نمى توانيم در عظمت اين مطلب فكر كنيم. خيلى مهم است كه پروردگار چنين اختيارى به بنده اى از بندگان خودش بدهد و او در آنجا هر جا كه دلش مى خواهد براى خودش انتخاب كند.( لا ممنوعا و لا مدفوعا ) بنده من، نه منعى در كار است و نه كسى قدرت دارد در اينجا جلوى تو را بگيرد، و اگر جايى را انتخاب كردى و ميلت اقتضا كرد تو را از آنجا بلند كند و براند،( لا ممنوعاو لا مدفوعا ) . خوب، اين موضوع، موضوع بزرگى است و خيلى بايد در اطرافش فكر كرد. از اين روايات و رواياتى نظير آن معلوم مى شود كه در وسع و امكان انسان هست كه خود را به اين مرتبه ها و موقعيت ها برساند، اگر در امكان ما نبود، و به لطف پروردگار جهان توانش را نمى داشتيم، اين مطلب را نمى گفتيم، اينها حقايقى است. معلوم مى شود كه ما مى توانيم.

همچنين در روايات ديگر، به ملك الموت سفارش ها و توصيه هايى مى شود و خلاصه اختيار مردن اين بنده را به خودش مى دهند، كه اين بنده خدا به ميل خود و با كمال اختيار به ملك الموت فرمان مى دهد كه جان مرا بگيرد و تا خود اين مؤمن به ملك الموت دستور ندهد، ملك الموت جان او را نمى گيرد(۸۸) . اين هم مطلب مهمى است. آيا هيچ فكر كرديم كه مگر محتوا و معناى سوره زلزال چيست كه اگر انسان در خواندن اين سوره مداومت كرد چنين آثار و نتايجى دارد؟

از اين مقدمات چنين نتيجه گرفته مى شود كه سوره زلزال بهترين عامل و نيرومندترين و سيله و بهترين را براى تربيت انسان و رساندن انسان به اين موقعيتها و مرتبه هاى حساس است. و اين را به قطع و يقين بدانيد كه صرف خواندن سوره زلزال و همين كه انسان جمله ها و كلماتش را بر زبان جارى كند، اين آثار را ندارد. بدون ترديد اگر كسى سوره زلزال را بخواند و در كنارش عمل خلاف، عصيان و ظلم و ستم و هر كارى را بكند، چنين آثارى ندارد. آيا مى شود فردا خدا به آدمى كه صرفا سوره زلزال را به زبان آورده بگويد عبدى ابحتك جنتى ؟ به يقين صرف خواندن اين سوره چنين اثرى ندارد. سوره زلزال با تفكر به محتوايش، با به كار بردن و عمل كردن به محتوايش و تطبيق خود با حقايق اين سوره، اين آثار را دارد. مگر علت چيست كه اگر به محتوا و مضمون و معناى سوره توجه شود و به آن عمل شود، به اين شكل انسان را مى سازد و تربيت مى كند؟ حيف كه ما فرصت نداريم، براى ما فرصتى نيست كه در اطراف اين مطالب فكر كنيم، اگر هم براى بعضى فرصتى باشد، روحيه اش نيست، چون تنها فرصت كافى نيست، بلكه انسان بايد روحيه و آن طرز تفكر فرصت هم پيدا مى شود حتى اگر پشت كوه قاف باشد. اگر روحيه بود فرصت پيدا مى شود ولى اگر آن روحيه نبود، وقتى فرصت هم بدست انسان بيايد، بى جهت از دست مى رود.

مطالبى كه در جلسات قبل در معناى اين آيات عرض كرديم، روايات معتبرى است، راويش سنى يا غير معتبر است. اينها روايتى است محكم، يكى دوتا هم نيست بلكه روايات فراوان در موضوعات مختلف و گوناگون است كه در كتابها معتبر ذكر شده است. به اينها فكر كنيم، واقعا اگر فرصتى نداريم، دنبال فرصت بگرديم، فرصتى بدست بياوريم. و الله اين مطالب خيلى قابل فكر كردن و خيلى قابل تدبر است. وقتى خواندن اين سوره تفكر در معانيش آن هم تفكر درست و در نتيجه به حقايق آن عمل كردن و و خود را ساختن (چنانكه سوره مى گويد) ، چنين نتيجه اى بدهد، شوخى نيست. چيز كمى نيست كه در قيامت خدا به بنده اش خطاب كند كه من بهشت را براى تو مباح كردم، به تو بال دادم، هرجا دلت مى خواهد برو و انتخاب كن، هيچكس هم حق ندارد جلوى تو را بگيرد. اين چيز ساده اى نيست، اين سوره به اين گونه انسان را تربيت مى كند، اينچنين او را مى سازد كه ملك الموت با آن قهرش، با آن خشمش و با آن بزرگيش مثل غلام حلقه به گوش مى آيد. وقتى آن ملك كريم به ملك الموت مى گويد پروردگار جهان دستور داده كه با اين بنده مدارا كنى جواب مى دهد و به خودم از جانب پروردگار دستور رسيده كه جان ايشان را قبض نكنم تا موقعى كه خود ايشان دستور بفرمايند.

شعور موجودات بى جان و تأثير تربيتى آن بر انسان

حالا ببينيم سوره زلزال چه مى گويد؟ خلاصه رواياتى كه در جلسات قبل عرض كرديم اين بود كه ما در يك جهانى زنده، با شعور و درك زندگى مى كنيم. ما در يك جهانى مرده، بى شعور و جامد زندگى نمى كنيم. اين جهان سراسر شعور است، حيات زندگى و درك و احساس است. زمين و كوهها و موجودات اطراف ما همه زنده اند و داراى شعورند، و همه حس و درك دارند. ما در چنين محيطى زندگى مى كنيم. تار و پود اين فرش هم در حد خودش شعور و درك دارد و زنده است. اما ما درك نمى كنيم، ما شعور و حيات اينها را نمى توانيم بفهميم، چون ما خيالى آلوده ايم، روشنى و نورانيتى در ما نيست. ما هستيم و اين جهان ماده و رزق و برق اين جهان ماده. و الله ما دل نداريم، وقتى دل نداريم قهرا درك نداريم و شناخت درستى نمى توانيم پيدا كنيم. گوش شنوا و چشم بينايى نداريم، اگر مى داشتيم شعور و حيات ذره ذره موجودات را درك مى كرديم.

منطق الطير / ص ۱۸۷ / بيت ۳۳۵۰. با اين عبارت:(۸۹)

همانگونه كه اين ذرات با اشخاصى همراز مى شدند و نداى تسبيح و زمزمه ذكر همين موجودات را مى شنيدند، كه بنظر من و شما مرده و بى شعور مى آيد. ما نداريم آنچه بايد داشته باشيم. ما در يك جهانى زنده و با شعور زندگى مى كنيم و همه موجودات با آن شعور حساس و با دركشان مواظب من و شما هستند و تمام حركات و سكنات، تمام تلاش و كوشش ما، حرفها و برخوردهاى ما، نشست و برخاستهاى ما، همه را ضبط مى كنند. در روايات معتبر هست كه از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره معنى آيه كريمه( يومئذ تحدث اخبارها ) پرسيدند، فرمود: اخبارى كه زمين بازگو مى كند اين است كه هر بنده اى، هر مرد و زنى پشت اين زمين، هر عملى را انجام بدهد چه كوچك باشد و چه بزرگ، خير باشد و يا شر، فرداى قيامت زمين ماجراى كارهاى بنده هاى خدا را بازگو مى كند(۹۰) .

روايات به اين مضمون زياد است. خوب، در چنين جهانى به چه شكلى بايد زندگى كنيم، چه طور بايد نشست و برخاست كنيم، چه طور بايد حرف بزنيم، آيا اگر يك مؤمنى در اطراف اين حقايق درست بينديشد، وقتى مى خواهد حرف بزند، آيا وجدانا بى تامل حرف خواهد زد؟ بى رويه حرف خواهد زد؟ بى فكر حرف خواهد زد؟ هر حرفى از دهانش بيرون خواهد پريد يا نه، هر يك جمله حرفى كه بخواهد بزند، خواهد ديد خيلى دشوار است، انگار صد بند به زبانش زده اند، انگار صد مهر به لبش زده اند. حرف زدن خيلى دشوار است. اگر بخواهيم فكر كنيم، قهرا از خود مى پرسيم اين حرفى را كه مى خواهم بزنم چه حرفى است، درباره چه كسى است. خوبى كسى است يا بدى كسى؟ مى شود اين خوبى را گفت؟ يا آن بدى را؟ آن قدر فكر مى خواهد. حالا شما امتحان كنيد، از فردا صبح فكر اين مطلب را بكن كه اين فرش و در و ديوار و سنگ و آجر و... همه شعور و درك دارند و تو مثل اين كه بين موجودات زنده و با شعور نشست و برخاست مى كنى، همه توجه دارند و تو را تماشا مى كنند، آنوقت بين مى توانى حرف بزنى؟ مى بينى چقدر مشكل است. اگر درست فكر كنى مى بينى انجام هر كارى ديگرى هم چه قدر سخت مشكل است. برخورد با كسى، تصرف در پولى، يا بخواهى يك لقمه غذايى را تناول كنى مى بينى چه قدر سخت است، چه قدر حساب و بررسى مى خواهد. انسان بايد دو مرحله را طى كند. مرحله اول فراگرفتن اين مطالب و فكر كردن در آن است، چه تناسبى برقرار است و چرا خواندن سوره زلزال چنين آثارى دارد؟ انسان فكر و دريابد كه درست گفته اند، واقعا مناسبت موجود است. اگر بنده اى به اين شكل خودش را ببيند و به اين شكل زندگى كند، اين طور دست به عصا و با احتياط باشد كه اگر بخواهد يك كلمه حرف بزند يكى دو ساعت فكر كند و در مورد همه كارها همين طور باشد، چه طور بنده اى مى شود؟ خيلى خيلى بزرگوار مى شود. قهرا ملك الموت بنده او و غلام حلقه به گوش او مى شود. و فرداى قيامت بهشت را بر او مباح مى كنند تا به هر جا كه مى خواهد برود و هر جا را كه ميلش مى كشد براى خودش انتخاب كند. بهرحال، در مرحله اول انسان بايد خوب روى اين مناسبات حساب كند.

آنگاه مرحله دوم اين است كه حالا چه بايد بكنيم؟ آيا ما مى توانيم در اين ميدان وارد شويم؟ و خودمان را اين طور تربيت كنيم؟ آيا ما مى توانيم چنين مردمى بشويم؟ بله، بوده اند و شده اند.

كسانى بوده اند كه قدم در اين ميدانها گذارده اند، خود را با حقايق قرآن كريم تربيت كرده اند و خوب هم تربيت كرده اند و از هر جهت مردمى پاك و پاكيزه شده اند. مگر پروردگار جهان نمى تواند از راه حلال روزى بدهد؟ آيا معقول است كه خداوند روزى بندگان خودش را از راه حرام مقدر كرده باشد؟ به طور قطع نه. بلكه اين خود بندگانند كه از روى بى ايمانى، يا ترس و وحشت از فقر يا از روى حرص به دنبال حرام مى روند، و براى آن كه زندگى مرفه تر و بهترى فراهم كنند به هر درى مى زنند و هرچه بشود از هر كجا كه باشد به دست مى آورند. امكان ندارد پروردگار جهان براى كسى روزى حرام مقدر كرده باشد بلكه روزى حلال مقدر كرده است.

در جلسه قبل آن روايت را عرض كرديم كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اى مردم، اگر روزى شما احيانا به اندازه لحظه اى يا ساعتى يا روزى دير كرد اين تأخير شما به راههاى حرام نكشاند كه بخواهيد از راههاى حرام تحصيل روزى كنيد(۹۱) . يك مقدارى دندان بر جگر بگذار، قدرى صبر كن، قدرى تحمل كن، تا پروردگار جهان از راه حلال، از همان طرقى كه خود دستور داده است، برساند. اين به آن معنا نيست كه آدم بايد بنشيند بلكه بايد به همان راههايى كه خداوند قرار داده است برود. اگر كسى روى سنت زندگى به دنبال كسب و كار حلال و طيب برود، پروردگار جهان روزيش را مى رساند. مگر خدا قادر نيست كه به ما روزى حلال بدهد. چرا انسان از راههاى حلال صرفنظر كند و به راههاى حرام برود. هواى نفس، شهوت نفس، حب دنيا و جمال دنياست كه انسان را وادار مى كند كه به دنبال حرام برود. چرا آدم بايد در زندگى به ديگران نگاه كند و اوضاع ديگران را ببيند؟ چرا بايد دائما در تماشاى اوضاع كسانى باشد كه زندگيشان فى الجمله رنگ و روغنى بهترى دارد، و در درون جوش بزند و بسوزد و فكر كند كه بايد زحمت زيادى متحمل شود و از هر راهى كه بشود چيزى بدست آورد و يك زندگى مثل او يا بهتر از او درست كند؟ گفته اند: در زندگى هميشه به كسانى كه وضعشان از تو پايين تر است نگاه كن تا در تمام لحظات زندگى شاكر باشى. به كسانى كه زندگيشان از تو كمى بهتر است و رنگ و روى بهترى دارد نگاه نكن، كه اين براى تو ضرر دارد و تو را به هلاكت مى اندازد و حتى گاهى ممكن است كفر بگويى و ناسپاسى كنى. خوب است انسان قانع باشد و به دنيا توجهى نداشته باشد، براى خدا كار كند و به راه او برود تا آدم درستى بشود، به مضمون آيات قرآن مجيد و حقايق اسلام عمل كند و بنده شايسته خداوند گردد، آنگاه تمام اين آثار و نتايج را از خواندن قرآن مجيد بدست آورد و در زندگى ابدى و بى پايان، با سعادت و روسپيدى زندگى كند. در ضمن روايتى كه از فرمايشات پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كردم، اين جمله خيلى جمله عجيبى است كه فرمود: تحفظوا من الارض (۹۲) . عرض كردم تحفظ يعنى پرهيز كردن، كاملا خود را پاييدن و حواس خود را جمع كردن. فرمود: خيلى حواستان را جمع كنيد، از زمين پرهيز كنيد و خود را بپايد. چرا؟ مگر زمين چاه و چاله دارد كه آدم درون آن بيفتد؟ يا ممكن است عقربى از سوراخى بيرون بيايد و شما را مجروح كند؟ يا مارى بيرون بيايد و شما را بگزد؟ يا درنده اى بيايد و شما را بدرد؟ آيا بايد خود را از اين چيزها حفظ كرد؟ نه. از جمله روايت به خوبى استفاده مى شود كه اين تحفظ، تحفظ از گزنده و درنده نيست. از زمين پرهيز كنيد و مواظب باشيد براى اين كه زمين ناظر و نگهبان كار شماست. پس وقتى روى زمين زندگى مى كنى خلى حواست را جمع كن و خيلى محافظ كار باش. اين دقتهايى كه در برخى از روايات ائمه معصومينعليهم‌السلام مى فرموده اند از روى حساب است. مثلا مام ششمعليه‌السلام مى فرمايند: من دنيا را همچون مردار مى شناسم. از دنيا مثل لاشه مرده، از باب اضطرار و ناچارى استفاده مى كنم(۹۳) . اين تحفظ است، اين مبالات داشتن و پرهيز است، كه حواسش را جمع كند كه اين دنيا و اين زمين او را نمحرف نكنند و از راه راست بر نگردانند و چيزهايى را به ضرر او و بر عليه او ضبط نكنند تا بعد گواهى بدهند.

بالاخره، مردم اين حقايق را بدانند يا ندانند اصل اين حقيقت فرقى نمى كند. چنين نيست كه اگر مردمى اين حقايق را ندانند، درباره آنها نباشد. آيا اگر كسى خبر نداشته باشد كه زمين عمل انسان را ضبط مى كند و فردا گواهى مى دهد( يومئذ تحدث اخبارها ) ، و اصلا در اين واديها نباشد و اين حرفها حتى به گوشش نخورده باشد، آيا پس از اين كه در روى زمين زندگى كرد، در روز قيامت زمين ماجراهاى او را بازگو نخواهد كرد؟ اگر كسى نمى داند، بايد برود ياد بگيرد، پس دانستن يا ندانستن در اين حقايق تغيرى ايجاد نمى كند، و اين حقايق در وقت خود خواهد آمد.

لياقت و استعداد انسان براى رشد و تعالى

خداوند به ما لطف كرده و ما تا حدى با اين حقايق آشناييم. به خدا سوگند آشنايى با اين مطالب و حقايق بى نهايت سپاسگزارى و شكر گزارى دارد. اگر ما هم خداى نكرده مثل مردمى بوديم كه اصلا با اين چيزها ارتباطى و انسى ندارند و بعد با همه اين حقايق مواجه خواهند شد و حسرت خواهند خورد، در اين صورت چه مى شد؟ چه بدبختى و شقاوتى گريبانگيرمان مى شد؟ بحمدالله پروردگار جهان لطف كرده است كه ما با حقايق اسلام و معارف قرآن آشنايى پيدا مى كنيم. خوب است مقدارى به خود بياييم و در اطراف اين مطالب فكر كنيم و قدرى در صدد باشيم كه خود را با مضمون اين آيات مباركه بسازيم و تربيت كنيم. به خدا قسم اين زندگى و اين دنيا با تمام طول و عرضش، ارزش فدا كردن وقت و عمر را ندارد. من و شما ارزشمان خيلى بالاتر از اين است كه خودمان را فداى زمين و آن چه به آن مربوط است و دنيا و آن چه به دنيا مربوط است كنيم. همت خود را بلند بردار و روحيه ات را روحيه اى عالى بساز. دلت را دلى روشن و نورانى و بزرگ بساز، به خدا قسم اين جهان با عظمت، ظرفيت تو را ندارند. تو از اين جهان مى توانى بزرگتر باشى. خدا در تو چنان لياقت و استعدادى نهاده كه مى توانى در نتيجه بينش صحيح و شناخت درست و در نتيجه تلاش و كوشش در راه خدا، آن قدر بزرگ شوى و بزرگ شوى و بزرگ شوى كه اين جهان ظرفيت تو را نداشته باشد. خوب، در اين صورت چرا انسان كوتاهى كند و اين سرمايه هاى عظيم و گرانبها را بيهوده از دست بدهد؟ و در پايان كار با مشكلاتى روبرو شود، با حسرتها مواجه شود و در آخر كار با شقاوت و بدبختى ابدى دست به گريبان باشد.

گذرى ديگر بر آيات سوره

در مضمون اين آيات بيشتر فكر كنيد:( اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها ) زمين به لرزه در مى آيد، آن هم لرزه اى شگفت كه فراگير است و نه يك موضوع خاص بلكه همه زمين را تكان مى دهد. و مردم وحشت زده مى گويند: زمين را چه مى شود؟ چه اتفاقى مى خواهد بيفتد؟ و چه هنگامه اى است؟ و زمين بعد از اين زلزله و در نتيجه اين جنبش و حركت عظيم همه بارهايى را كه در اندرون دارد بيرون مى ريزد. در اين روز زمين خبرهاى خود را بازگو مى كند و شرح مى دهد و هر چه رويش از هر كس واقع شده است مى گويد. مواجهه با چنين منظره اى خيلى مشكل است، خدا رحم كند انشاء الله. پس از اينكه اين درسها را از اين آيات گرفتيم نوبت به درسهاى بعد مى رسد:

( يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم، فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره ) . در اولين جلسه روايتى را عرض كردم كه اشخاصى نزد پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمدند و موعظه و نصيحت خواستند، همين كه اين آيه( فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره ) و آيه بعد را شنيدند گفتند اين ما را بس است، چيزى ديگرى نمى خواهيم، آيه ديگرى از قرآن را نمى خواهيم ياد بگيريم(۹۴)

( يومئذ يصدر الناس اشتاتا ) .

يصدر مصدرش صدور است.

اهل لغت مى گويند صدور در برابر ورود است، بعضى هم تعبير كرده اند كه ضد ورود است.

ورود معناى روشنى دارد و آن وارد شدن و آمدن به جايى است، مثلا ما كه به اينجا آمده ايم، به اين محل و اين خانه خدا، به اين ورود مى گويند و هنگامى كه از اينجا باز مى گرديم و بيرون مى رويم، بازگشتن ما صدور نامه دارد.

با آمدنمان در اين خانه خدا و بازگشتمان و منصرف شدنمان از اين خانه، معنى صدور و ورود را تحقق مى دهيم.

( فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره، و من يعمل مثقال ذره شرا يره ) اين به آدم چه مى كند؟

شرح اين آيات كريمه را كه مردم از قبرها بيرون مى آيند و به طرف موقف حساب مى روند تا اعمال خود را از خوب و بد مشاهده كنند و بينند، به يارى خدا، بعدا عرض خواهيم كرد.