تفسیر سوره زلزال

تفسیر سوره زلزال0%

تفسیر سوره زلزال نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر سوره زلزال

نویسنده: شیخ علی آقا نجفی کاشانی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 14855
دانلود: 3454

تفسیر سوره زلزال
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14855 / دانلود: 3454
اندازه اندازه اندازه
تفسیر سوره زلزال

تفسیر سوره زلزال

نویسنده:
فارسی

 

کتاب مشتمل بر متن 12 جلسه سخنرانی شیخ علی نجفی کاشانی (1300ـ 1365ه .ش) در باب تفسیر سوره زلزال است. سخنرانی ها با این عناوین به طبع رسیده است : 1ـ فضیلت خواندن سوره زلزال، 2ـ مقام خواننده سوره زلزال، 3ـ شناخت به معارف اهل بیت (ع)، 4ـ رحمت پروردگار جهان، 5ـ وقایع بزرگ قیامت، 6ـ جایگاه ائمه معصومین در نظام هستی، 7ـ اثر تربیتی سوره زلزال، 8ـ برانگیخته شدن انسان در قیامت، 9ـ تکرار حقایق در آیات قرآن مجید، 10ـ کتاب عمل انسان، 11ـ وجدان بیدار و پذیرفتن حقایق، 12ـ امیدوار کننده ترین آیه قرآن .

جلسه نهم: تكرار حقايق در آيات قرآن مجيد

لطف خداوند در تكرار حقايق در آيات قرآن مجيد

بيانى درباره ريا

اتمام حجت، علت ديگرى براى تكرار حقايق

حضور عمل انسان در قيامت

رأفت پروردگار جهان

كتاب عمل انسان

( اعوذ بالله من الشيطان الرجيم * بسم الله الرحمن الرحيم * يومئذ يصدر الناس اشتاتا لير وا اعمالهم (۶) فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره (۷) و من يعمل مثقال ذره شرا يره (۸) )

لطف خداوند در تكرار حقايق در آيات قرآن مجيد

در قرآن مجيد آياتى با مضمون اين چند آيه آخر سوره زلزال فراوان است، البته با بيانات و لحنهاى گوناگون. شايد علت تكرار اين آيات در قرآن مجيد اين باشد كه مردم در نتيجه شنيدن اين حقايق و شنيدن اين مطالب به هوش بيايد و بيدار شوند و در زندگى از كارهايى كه بر خلاف كارهاى رضاى خداست بر حذر باشد، و اين خود دليلى بر نهايت لطف و رحمت و رأفت پروردگار جهان است. پروردگار جهان چون واقعا به بندگانش لطف دارد و واقعا رأفت و رحمت دارد و سعادت و خوشيختى و رستگارى آنها را مى خواهد اين ماجراها را با تعبيرات مختلف مكرر براى مردم بيان مى كند تا خود را براى سعادت ابدى و نيكبختى هميشگى تربيت كنند. لطف و مرحمت پروردگار جهان اقتضا كرده كه اين حقايق را براى ما بيان كند. اين موضوع فوق العاده مهمى است و موضوع ساده اى نيست؛ خلاصه موضوع سعادت و نيكبختى ابدى و شقاوت و هلاكت ابدى است. گرچه ما اين موضوع را خيلى ساده پنداشته ايم و بى خيالم، به هر راهى كه دلمان خواست و هوايمان اقتضا كرد مى رويم، و هر كارى كه مطابق خواست خود و هوا ميل ما بود انجام مى دهيم، و حتى كارهاى دينى و شعائر مذهبى را آن طور كه شارع مقدس اسلام بى پيرايه، بدون هوا و هوس و بى آلايش خواسته انجام نمى دهيم، شعارهاى مذهبى و حتى قسمتى از عبادتها را با هواهايى آلوده مى كنيم، و چه بسا اگر آن هواها و تمايلات نفسانى نبود آن شعار و آن عبادت را ترك مى كرديم و زياد به دنبالش نمى رفتيم. پس هواها و خواسته هاى خود ماست كه به قسمتى از عبادتها و شعائر رنگ و جلايى مى دهد و ما آن كارها را انجام مى دهيم. اين موضوع مهمى است و خيلى بايد به آن دقت كرد. شوخى نيست كه انسان در نتيجه بلهوسى و هوسرانى كارى بكند. گاهى ممكن است اين بلهوسى و هواى نفس بر انسان مشتبه شود و او پيش خودش فكر كند كه بلهوسى و هوايى در كار نيست و من صرفا به خاطر خدا اين كار را انجام مى دهم. بايد بيشتر مواظب باشيم و دقت كنيم تا اراده الهى با هواى نفس و خواسته هاى دل ما مشتبه نشود.

بيانى درباره ريا

مطلب، مطلب باريكى است. درباره ريا بيانى هست كه شنيده ايد. ريا همان كار بر طبق هوا و براى غير خداست. ريا گاهى آن قدر مخفى است، گاهى آن قدر دقيق و پوشيده است كه بعضى از مراتب آن را تشبيه فرموده اند به ين كه مورچه اى در شب تار روى سنگ سخت حركت كند(۱۰۹) . چه قدر دقت لازم است و چگونه مى شود جاى پاى اين حشره را در شب تار روى سنگ سخت ديد، گاهى در كارها به اين اندازه هوا و هوس وجود دارد و همين هم ريا و براى غير خداست، اگر براى غير از خدا بود، ممكن است در دنيا كسى نتيجه هايى از آن بگيرد و همان طور كه قبلا عرض شد پرده روى آن باشد و ممكن است بسيارى نفهمند و درك نكنند، ولى بالاخره عاقبت و مال خوبى ندارد. سرانجام حقيقت كشف مى شود، هوا و هوس از حقيقت جدا مى شود، در يك عمل خوب ريا و رضاى پروردگار جهان از هم جدا مى شود. پروردگار جهان با ميزانى فوق العاده دقيق، خبيث را از طيب جدا مى كند.

اتمام حجت، علت ديگرى براى تكرار حقايق

بايد روى اين مطالب حساب كرد. چون موضوع، موضوع مهمى است و به سعادت و شقاوت ابدى انسان مربوط است، آياتى در قرآن مجيد تكرار شده است تا حجت بر مردم تمام شد واحد نتواند به هيچ وجه كوچكترين بهانه و عذرى براى كار زشت خود و براى كار خلاف خود بياورد. اين همه آيات قرآن مجيد درباره شهود بر انسان و عمل انسان تكرار شده است كه فرشتگان، اعضا و جوارح انسان، انبيا و رسل و ائمه معصومين، زمين و در ديوار، و فوق همه اينها ذات يگانه او گواهى مى دهد.( وكنت انت الرقيب على من ورائهم ) (۱۱۰) او خود نگهبان و قريب است.

اين تكرار براى چيست؟ براى اين است كه كار شوخى نيست، مى خواهند در قيامت عده اى از مردم را جدا كنند و طرف جهنم ببرند آن هم نه براى يك سال و دو سال و ده سال، بلكه اينان بايد براى ابد و هميشه در عذاب و شكنجه باشند، لذا اين مطالب براى اتمام حجت و بيدار شدن مردم است تا كار از نظر وضوح و روشنى و عدم ابهام تمام باشد.

واقعا هيچ ابهامى در كار نيست. به اين آيه توجه كنيد:( يا معشر الجن و الانس الم يأتكم رسل منكم يقصون عليكم آياتى و ينذرونكم لقاء يومكم هذا قالواشهدنا على انفسنا و غرتهم الحيوه الدنيا و شهدوا على انفسهم انهم كانوا كافرين (۱۱۱) ) . چه قدر موضوع مهم است، و تا چه حد بيان محكم است و تا چه حد بيان محكم است و تا چه پايه لطف و رحمت خدا مى رساند. اين خطاب چه موقع از طرف خدا به جن و انس مى شود؟ در روز قيامت، روزى كه جن و انس مه در يك صحنه حاضرند، هيچ كس از ديگرى پنهان نيست، زمين صاف گشته و پستى و بلنديهايش همواره شده است،( قاعا صفصفا لاترى فيها عوجا ) (۱۱۲) . كمترين اعو جاج، كجى و بلندى نمى بينى. همه جن و انس در يك چنين صحنه اى حاضر خواهند بود، آن گاه چنين خطابى به جن و انس خواهد شد. اما پروردگار جهان، در اين دنيا، بااين بيان خيلى صريح و روشن آن ماجرا را براى ما چنان بيان مى كند كه گويى آن صحنه الان حاضر است و جن و انس موجودند و از طرف پروردگار جهان به آنها خطاب مى شود: اى گروه جن و انس، آيا پيامبرانى از خودتان به سوى شما نيامدند كه آيات ما را براى شما بخوانند و برايتان بازگو كنند و شما را از ديدار چنين روزى بترسانند. و به شما بگويند كه چنين خبرهايى هست. و آنها در جواب خيلى صريح مى گويند،( قالوا شهدنا على انفسنا ) مى گويند: پروردگارا ما بر خودمان گواهى مى دهيم، مطلب همين طور است، انبيا آمدند و به ما گفتند، خيلى روشن و با تأكيد و با تكرار هم گفتند، روز و شب آرام نداشتند، اين حقايق را جزء جزء و مو به مو براى ما توضيح دادند، خيلى به ما محبت داشتند، و نسبت به ما دلسوز بودند. اما چه شد؟( و غرتهم الحيوه الدنيا ) با اينكه مطالب را براى آنها گفتند و به آنها هشدار دادند و آنها را انذار كردند، زندگى دنيا آنها را فريفت، همين زندگى دنيا كه من و شما برايش سر وصدا داريم و براى آن فعاليت مى كنيم، و هر قدمى كه بر مى داريم براى همين دنيا است. البته مطلب خيلى باريك است، اگر دقت كنيم بسيارى از كارهاى ما براى زندگى دنياست، براى رسيدن به غذاى چرب تر، لباس بهتر، مقام بالاتر، زندگى نوتر و مرفه تر و مرتب تر،( و غرتهم الحيوه الدنيا ) .

كاش مى توانستيم حب دنيا را از دل بكنيم، البته حب دنيا با فعاليت در دنيا و كوشش در دنيا براى رضاى خدا فرق دارد و آن مطلب ديگرى است. كاش مى توانستيم حب دنيا را از دل بيرون كنيم تا فعاليت ها و كوشش ها يمان يكسره براى خدا باشد و از آن نتايج خوب بگيريم، به حقيقت در خدمت خلق باشد و در خدمت بندگان خدا و نه در خدمت خودمان، و نه اينكه مردم را براى خدمت خودمان بخواهيم.( و غرتهم الحيوه الدنيا ) ، عامل اصلى همين است.( و شهداوا على انفسهم انهم كانوا كافرين ) . ديگر خود اين جن و انس كه به كمال صراحت بر خودشان گواهى دادند كه كافرند، ديگر معطلى ندارند، مطلب از هر جهت تمام است، حجت تمام است و براى اينها هيچ عذرى و بهانه اى نيست و اينها را به طرف جهنم مى برند.

پروردگار اين جهان به اين صورت مطالب را براى ما بيان فرموده، جزئيات كارهاى روز قيامت و آنچه با آن روبرو مواجه مى شويم، يكى يكى و روشن و صريح بيان فرموده است. چرا ما از اين رحمت پروردگار جهان روى گردانيم؟ چرا به اين لطف و عنايت پروردگار توجه نمى كنيم؟

حضور عمل انسان در قيامت

به اين توجه كنيد كه مربوط به همين آيات مورد بحث است و شاهد ديگرى است بر عرايضى كه داشتيم:

( يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا ) (۱۱۳) .

روزى كه هر كس آنچه از خوبيها انجام داده حاضرند مى يابد، آنچه از كارهاى خير و خوب انجام داده آماده و مهيا مى بيند، و همچنين( و ما عملت من سوء تود لوان بينها و بينه امدا بعيدا ) هر كس كار بدى كرده، او هم كار بدش را مى بيند، و آرزو بر ملا شده است، يا بين او و اين كار بد و بعد زياد و فاصله زيادى مى بود. مى گويد اى كاش من از اين عمل زشت خيلى دور بودم و هيچ رابطه اى با اين كار نداشتم. در اين مطلب بايد خوب عميق شد. فكر نكنيد به اين سادگى است كه بنده مى گويم اى كاش بين او و اين عمل فاصله مى بود.

خدا مى داند او با چه حالى اين جمله را مى گويد و با چه حالى اين آرزو مى كند و چه حسرتى مى برد، خدا مى داند چه قدر متأثر و ناراحت است.

رأفت پروردگار جهان

ما الان در مسجد و در شرايط راحت و خوب نشسته ايم و صحبت مى كنيم، ولى در آن صحنه انسان با چيزهايى روبرو مى شود و با چيزهايى مواجه مى شود كه اصلا تصورش را نمى توان كرد.

چرا خداوند بياناتى از اين قبيل دارد كه:( و يحذركم الله نفسه ) (۱۱۴) . پروردگار جهان شما را از خودش برحذر باشيد. در پايان آيه اين جمله آمده است:( والله رئوف بالعباد ) خداوند نسبت به بندگانش رئوف و مهربان است. خود بيان اين مطالب دليلى بزرگ بر رأفت و مهربانى پروردگار جهان است.

خوب است به سوى اين رئوف و مهربان اقبال كنيم و روى آوريم. به راستى سزاوار است كه ما بنده چنين خدايى باشيم و بندگى او كنيم و از فرمان او سر نپيچيم، خدايى كه اين قدر نسبت به ما رأفت و رحمت دارد.

( والله رئوف بالعباد ) . خدا خيلى مهربان است. همين مطالب كه عرض شد، گذشته از اين آيات مورد بحث چه ماجراها و چه حوادثى را بيان مى كند، اين نكته مهم است كه نفس بيان اين حوادث براى ما در دنيا، دليل و برهان محكمى بر رأفت و رحمت خدا نسب به ماست. انسان در برابر چنين لطف و رحمتى و در برابر چنين رأفت و مهربانى چه وظيفه اى دارد؟ ما چه بايد بكنيم؟ وجدانا اگر كسى يك روزى لطفى و احسانى به ما كرد، مثلا يك استكان چاى به ما داد، ما در برابر لطف او چه مى كنيم و تا چه حد لطف و رحمت او را به حساب مى آوريم، و اصلا فراموش نمى كنيم. اين همه لطف، رحمت و مهر پروردگار جهان كه جريانهاى مربوط به ميلياردها سال ديگر را اكنون به اين شكل براى ما گفته تا ما را بيدار و رستگار كند و سعادتمند بشويم، اين خيلى لطف است، بايد از آن قدردانى كرد، بايد تشكر و سپاسگزارى كرد، و تشكر اين است كه انسان او را بندگى كند؛ و بگويد: خدايا تو به من بيش از حد لطف كردى، به من بى نهايت لطف كردى و مهر ورزيدى، اما من بنده عاجز و ضعيف و مسكين و ذليل هستم و در برابر اين لطف تو چه مى توانم بكنم؟ جز اينكه در حدى كه از من ساخته است تو را سپاسگزار باشم، تو را شكرگزار باشم و بندگى تو را بكنم.

كتاب عمل انسان

پس مردم در روز قيامت براى ديدن اعمالشان و نتايج اعمالشان از قبرها بيرون مى آيد،( يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم ) . در اين باره آياتى با تعبيرات ديگر نيز هست. در سوره جاثيه آمده است:( وترى كل امه جاثيه ) (۱۱۵) . جؤث به معناى به زانو در آمدن است، معلوم مى شود در آن روز مردم از شدت وحشت و اضطراب و نگرانى همه به زانو در آمده اند، براى چه؟( كل امه تدعى الى كتابها ) هر گروهى به سوى كتايش خوانده مى شود. در آيه سوره قمر هم چنين بود:( يوم يدع الداع الى شى ء نكر ) (۱۱۶) . اينها همه يك مطلب را مى گويد و يك مطلب را مى فهماند، اما با تعبيرات مختلف تكرار شده است تا به خوبى در اعماق دل و جان شنوندگان اثر كند، ريشه بدواند رسوخ كند و واقعا جا بگيرد.( كل امه تدعى الى كتابها اليوم تجزون ما كنتم تعملون ) . خوب، اين كتاب اين چيست؟( هذا كتابنا ينطق عليكم بالحق ) اى گروهها، اين كتاب ماست. اينجا خدا كتاب را به خود نسبت داده است و معلوم مى شود آنچه در اين كتاب از عمل بندگان نوشته شده است همه به فرمان او و در رابطه با اوست. اين كتاب ماست كه حقايق را براى شما رو مى كند، به حق سخن مى گويد و ابدا باطل و گزاف در آن راه ندارد. او حقيقت را بازگو مى كند.

آيه ديگرى در سوره كهف است:( وضع الكتاب ) (۱۱۷) . كه به اتفاق مفسرين مراد از اين كتاب، كتاب عمل است(۱۱۸) . آن كتابى است كه كارهاى من و شما و مردم ديگر در آن ثبت و ضبط شده است. نيروهايى در اين جهان است، آن هم نيروهايى با شعور، با درك، با حساسيت كه همه چيز را ثبت مى كند. به اين آيه خوب توجه كنيد و نيز روايتى كه در ذيل اين اين آيه آمده است كه عرض مى كنم.

( و وضع الكتاب ) در آن روز كتاب را وضع مى كنند و در آن محلى كه بايد بنهند مى نهند( فترى المجرمين مشفقين مما فيه ) . پس اى بيننده، مى بينى كه هر مجرمى هركه باشد، از آنچه در اين كتاب است ترسناك است، چون خودش همه چيز را به ياد مى آورد.( مشفقين مما فيه ) مجرمين از آنچه در اين كتاب است خيلى در ترس و وحشتند، و از شدت ناراحتى، با حسرت فرياد مى كشند.( و يقولون يا ويلتنا مالهذا الكتاب لا يغادر صغيرة و لاكبيرة الااحصيها ) اين چه كتابى است؟ چه كسى اين چيزها را در اين كتاب ضبط كرده است و كوچك و بزرگ از قلمش نيفتاده است، حتى يك لحظه يعنى با گوشه چشم نگاه كردن.( و وجدوا ما عملوا حاضراً ) و آنچه كرده اند نزد خود حاضر مى يابند. و آخر آيه اين است كه( و لا يظلم ربك احداً ) و بدانيد كه پروردگار شما به احدى ستم نمى كند. در ذيل اين آيه روايتى از امام ششمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه فرمود:( اذ كان يوم القيامة ) هنگامى كه روز قيامت واقع شد( رفع الى الانسان كتابه ) كتاب هر انسانى را به او مى دهند.( ثم قيل له اقراه ) به خودش مى گويند كتابت را بخوان.( فيقرا ما فيه ) و او آنچه در اين كتاب است مى خواند( فيذكره ) و همه را بياد مى آورد، و مى بيند درست است، يك حرف كم و زياد نشده است، و موبه مو با كارهاى اين آدم مطابق است.( فما من لحظه ) لحظه يعنى يك نگاه، يك نگاه خيلى خيلى سريع، و شايد نگاهى كه از پس پرده باشد و ديگران متوجه نشوند، نگاهى خيلى مخفى.( و لاكلمه ) و نه يك كلمه،( و لا نقل قدم ) و نه برداشتن گامى،( الا ذكر ) مگر اينكه به يادش مى آيد و مى بيند در اين كتاب ضبط است.( كانه تلك الساعه ) به طورى همه را به ياد مى آورد كه گويى همه اين كارها را الان انجام داده است نه بيست ميليارد سال قبل.( فلذك قالوا يا ويلتنا ما لهذا الكتاب ) به همين خاطر است كه اينها فريادشان بلند مى شود كه اين چه كتابى است كه كوچك و بزرگ را ضبط كرده و هيچ چيز از قلمش نيفتاده است(۱۱۹) . خواندن اين كتاب هم آسان است، چون آنجا نظامش نظام ديگرى است و خواندن يك كتاب چندانى معطلى ندارد، كه اگر بخواهند كتاب عمرش را بخواند هفتاد سال طول بكشد، تمام اين ماجرها و حركات و سكانت و نگاه كردن و... را در يك لحظه مى خواند.

در سوره اسراء اين آيه را مى خوانيم:( و كل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له يوم القيامه كتابا يليقه منشورا ) (۱۲۰) . هر انسانى كتابش را با خودش دارد، آن هم به صورت باز، مبسوط و واضح. آن كتاب بسته نسيت يا ورقهايش به هم چسبيده نيست، مبسوط و گشاده است. به خودش اشاره مى كند كه بخوان. لازم نيست كسى بيايد براى تو بخواند، خودت بخوان. خودت اعتراف خواهى كرد و اقرار خواهى كرد كه اين كتاب، كتاب خودت است و آنچه در اين كتاب است همه را خودت انجام دادى و كسى چيزى به آن اضافه نكرده يا چيزى از آن كم نكرده است.

آيه اى در سوره لقمان است كه لقمان در ضمن مواعظى كه براى پسرش دارد و به صورت يابنى آمده است، به اينجا مى رسد كه:( يابنى آنها ان تك مثقال حبه من خردل فتكن فى صخره اوفى الارض يأت بهاالله ان الله لطيف خبير ) (۱۲۱) . من نمى دانم چه طور اين آيات قرآن را خوانده ام؟ يا شما چه طور خوانده ايد؟ البته من از دل شما خبر ندارم، انشاء الله شما اين آيات را خوب و درست خوانده ايد. ما اين آيات قرآن را چه طور خوانده ايم و در چه حد در اين آيات فكر كرده ايم، اين آيه ها چه مى گويند، محتواى اينها چيست. آيا العياذبالله اينها گزاف است، نستجير بالله. اينها حقيقت حقيقت است، حقيقت خيلى مهمى هم هست. ما بايد در برابر اين آيات خيلى حساسيت پيدا شده كرده باشيم. به خدا قسم اگر انسانى در اين آيات درست فكر كند زندگى برايش تلخ مى شود، مگر اين كه آدمى خيلى با ظرفيت باشد و روحى خيلى بزرگ داشته باشد. اينها شوخى نيست: انها ان تك مثقال حبه من خردل پسرم، اگر آن كرده تو و آن فعل، وت آنها به كرده و به فعل بر مى گردد، به اندازه دانه خردل باشد. در عربى دانه خردل مثالى است كه براى چيزهاى خيلى خرد و كوچك آورده مى شود، مثل ذره كه براى چيز خرد و كوچك مثال آورده مى شود. مثلا در عرف و اصطلاح ما دانه خشخاش براى چيزهاى خرد كوچك مثل است، مى گويند فلان كس مته روى خشخاش مى گذارد.

اگر اين عمل و كرده شما مثل يك دانه خردل باشد، آن هم نه روبروى خورشيد، بلكه( فتكن فى صخره ) در عمق يك سنگ، يا در دل يك كوه،( أو فى السموات ) يا در يك مكان خيلى بلند مثلا در آسمانها،( أوفى الارض ) يا در يك جاى خيلى پست مثل زمين،( فى صخره أوفى السموات أفى الارض ) اين عمل ناچيز، در اين جهان گسترده و وسيع، به چه چيزى حساب مى شود؟ به يك دانه خردل در اين جهان چه كسى توجه دارد و چه كسى مى تواند توجه كند. اما فرزندم، با اين حال، اين كرده تو از خوب يابد،( يأت بهاالله ) خداوند آن را به حساب مى آورد، از آن غفلت نمى شود، از نظر نمى افتد و محو نمى شود.( ان الله لطيف خبير ) خداوند لطيف و خبير است. او آن قدر لطيف است كه به تمام جهان وجود، از غيب و شهود آن، احاطه دارد، به اعماق موجودات محيط و خبير و آگاه است و همه را مى داند. در اين مورد آيات ديگرى نيز هست كه بعدا عرض خواهد شد.