قلب قرآن (تفسیر سوره یس)

قلب قرآن (تفسیر سوره یس)0%

قلب قرآن (تفسیر سوره یس) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

قلب قرآن (تفسیر سوره یس)

نویسنده: آیت الله سید عبدالحسین دستغیب
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 26288
دانلود: 4541

توضیحات:

قلب قرآن (تفسیر سوره یس)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 39 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26288 / دانلود: 4541
اندازه اندازه اندازه
قلب قرآن (تفسیر سوره یس)

قلب قرآن (تفسیر سوره یس)

نویسنده:
فارسی

قلب قرآن (تفسیر سوره یس)

مؤلف: آیت الله سید عبدالحسین دستغیب (رحمة الله)

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعلیهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

پیشگفتار

قال:( لكل شى ء قلبا و ان قلب القرآن یس (۱) )

در روایت شریفى كه همه مفسرین از كتابهاى معتبر اخبار نقل نموده اند، امام صادقعلیه‌السلام مى فرماید: براى هر چیزى قلبى است و قلب قرآن سوره یس است.

وقتى مجموعه اجزاى بدن را به عنوان یك واحد مورد نظر قرار دهیم، مركز آن قلب است كه از آن مركز، مملكت بدن اداره مى گردد، با تپیدن آن، بدن زنده و به حیات خودش ادامه مى دهد و با از كار افتادن آن، بدن هم مرده است.

سوره یس؛ قلب قرآن

تشبیهى كه در این روایت مشهور شده و سوره یس به عنوان قلب قرآن نامیده شده است، اهمیت این سوره مبارك را مى رساند، هرچند همه قرآن معجزه و وحى الهى است؛ اما سوره یس از مزیتهاى بیشترى برخوردار است كه با مراجعه به روایات وارده در فضیلت این سوره و خواندن و التزام به آن، به خوبى واضح مى گردد.

دو نكته براى این تشبیه به نظر مى رسد كه به طور اجمال ذكر مى شود.

محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله ؛ قلب عالم وجود

براى مسلمانان بدیهى است كه افضل مخلوقات، بشر است كه خداوند به او عقل عنایت فرموده و استعداد خداشناسى و یكتاپرستى داده است تا آفریدگار خود و همگان را به یكتایى بشناسد و جز او را نپرستد(۲)

و مطابق نص قرآن مجید؛ آفرینش دستگاه خلقت نیز مقدمه براى این منظور است كه مى فرماید: براى شما همه آنچه در زمین است آفرید(۳) .

آن دین مقدسى كه اساس آن بر معارف استوار است و میزان قرب را در معرفت حق مى داند، اسلام است كه آورنده اش خود، نخستین عارف به خدا و اولین بنده در مدارج معرفت و بندگى است. قرآن كه بر قلب مقدسش فرود آمده(۴) بر این حقیقت گواه است.

با این مقدمه مى توان به خوبى باور كرد كه قلب عالم وجود، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله است؛ چراكه خداوند فرمود:

( لولاك لما خلقت الأفلاك (۵) ) .

اى پیامبر! اگر به خاطر تو نبود، افلاك را نمى آفریدم.

پس همه موجودات به طفیل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله موجود گردیدند، پس سید انبیا محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله است.

بنابراین، سوره اى هم كه ویژه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله باشد نسبت به همه قرآن، قلب قرآن مى گردد، همان طورى كه خود محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله قلب عالم وجود است، از همان نخستین آیه، خداوند متعال سید انبیا محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله را مخاطب قرار داده و به قرآن حكیم سوگند مى خورد كه او از فرستادگان به حق خداست.

پس از آیاتى چند، خداوند صریحاً مى فرماید همه اشیاء را در پیشواى آشكار كننده جا دادیم و ضبط نمودیم. از سعه روح محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله خبر مى دهد كه همه عوالم وجود در او پیچیده و جا داده شده است، مركز و قلب عالم، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله است.

مطالب قرآن در سوره یس

دومین نكته كه به نظر مى رسد این است كه سوره یس مطالب اصلى قرآن مجید را به طور سربسته در بردارد؛ اساس قرآن بر معرفى مبدأ و معاد است و لازمه خداشناسى، معرفت پیغمبران خداست. دنباله این هدفها، مجادله و مبارزه با كفار و مشركین، استدلال بر درست بودن راه خداپرستان و باطل بودن دیگران و بالأخره داستان بهشت و بهشتیان و نعمتهایى كه در آنند و دوزخ و دوزخیان و رنجهایى كه در آنند با یك نظر اجمالى به این حقیقت مى رسیم كه مطالب اصلى قرآن كه مربوط به مبدأ و معاد و دعوت به آن است در این سوره جا دارد، بقیه امور فرع است؛ لذا قلب قرآن آیات خداشناسى است كه مبدأ و معاد خداست و سوره یس آن را داراست، اینك شرح مطلب.

استدلال بر یكتاپرستى

( وَمَا لِی لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ (۶) ) . در این سوره شریف، از قول مؤمن آل یس یاد مى دهد كه چرا باید یكتاپرست بود؛ زیرا پدید آورنده تنها خدایى است كه به سوى او نیز بازگشت همگان است. مبدأ یكى و معاد هم یكى است، پس چرا براى غیر او سر تعظیم فرود آوریم؛ كسى كه او ما را از نیستى پدید آورده و همه جور نعمت عنایت فرموده است.

خوراكیهاى گوناگون؛ نشانه هاى خدا

( وَآیةٌ لَّهُمُ الأَرْضُ الْمَیتَةُ أَحْیینَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ یأْكُلُونَ * وَجَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنَ الْعُیونِ * لِیأْكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَیدِیهِمْ أَفَلاَ یشْكُرُونَ (۷) )

از نشانه هاى خدا براى خداشناسان، زنده كردن زمین مرده است كه از آن دانه را بیرون مى آورد و خوراك جنبندگان را فراهم مى آورد، بوستانهاى خرما و انگور و جویهاى روان پدید مى آورد تا از میوه هاى طبیعى و نتیجه آن سركه و شیره و سایر خوراكیهاى حلال است، بهره ببرند و آفریدگار خود و آن نعمتها را بستایند و سپاسگزار باشند.

آفرینش جفتها و روز و شب

( سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لاَ یعْلَمُونَ وَآیةٌ لَّهُمُ الَّیلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذلِكَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ لاَ الشَّمْسُ ینْبَغِی لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلاَ اللَّیلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِی فَلَكٍ یسْبَحُونَ (۸) )

پاك است از هر عیب و نقصى آن خداوندى كه همه جفتها را از روییدنیهاى زمین و از پدر و مادر (نر و ماده یا هیولا و صورت یا وجود و ماهیت) آفرید و از آنچه بر مردمان پنهان است، با توجه به وضع آفرینش جفتها پى به آفریدگار آنها مى بریم كه از هر عیب و نقصى مبراست و هر حسنى كه سزاوار است، داراست.

از جمله نشانه هاى حق، روز و شب و طلوع و غروب خورشید و ماهتاب است، شب را آرام و وسیله استراحت و آرامش گردانید و روز را روشن و از پس شب و مناسب با فعالیت و دنبال روزى رفتن قرار داد؛ خورشید را چون سایر ستارگان به دنبال قرارگاهش روان ساخته تا با منظومه اش به سوى ستاره و گاه در فضاى بى كران روان باشد و ماه را با نظم معینى از هلال تا بدر و از بدر تا محاق دگرگون ساخته با نظام مشخص و معینى تا حساب ماه قمرى و حتى از طرز طلوع و غروب، وقت شب معلوم باشد:( لتعلموا عدد السنین و الحساب... (۹) ) .

و همچنین از جمله( و لا الیل سابق النهار ) به آیه دیگرى اشاره مى فرماید كه شب و روز مسخر اراده خداوند است، هیچ كدام بر دیگرى نمى تواند پیشى بگیرد مگر همان طورى كه خداوند مقدر فرموده به نظام معینى شب در روز و روز در شب درآید. اول بهار و پاییز شب و روز یكسان و بعد به تدریج از اول بهار تا اول تابستان، روزها بلند و شبها كوتاه گردد و سپس به تدریج از درازى روز كم شده و به شب افزوده مى گردد تا اول پاییز كه شب و روز براى دومین بار یكسان مى گردد و سپس روز كوتاه و شب بلند شده تا شب یلدا و اول زمستان، آنگاه روز بلند و شب كوتاه مى شود تا آخر زمستان و اول بهار كه این جریان تكرار مى گردد.

این نظم معین كه در اثر حركت شمال به جنوب و جنوب به شمال زمین است، راستى نشانه بزرگى بر علم و قدرت و حكمت آفریدگار است.

كشتى و وسیله سوارى، نشانه هاى خداوند

( وَآیةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیتَهُمْ فِی الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ وَخَلَقْنَا لَهُم مِن مِّثْلِهِ مَا یرْكَبُونَ وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلاَ صَرِیخَ لَهُمْ وَلاَ هُمْ ینقَذُونَ إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَمَتَاعاً إِلَى حِینٍ (۱۰) )

از نشانه هاى خداى متعال، كشتیهایند كه مسافران را بر روى آب مى گذرانند، چگونه طبیعت چوب یا فلز را ساخته كه بتواند بر آب غلبه كند و چگونه به بشر هوش و استعداد درك خواص اجسام را عنایت فرموده كه بتواند اجسام را با هم تركیب كند و كشتى را بر آب و ماشین را بر زمین و هواپیما را در فضا، تا برسد به موشك میان كرات بسازد؟ :

( و خلقنا لهم من مثله ى ما یركبون )

و ضمناً براى این كه بفهمد كار كن خداست نه غیر خدا، گاهى اراده مى فرماید كشتى غرق شود و هواپیما سقوط كند تا بفهمند كه فریاد رسى جز خدا نیست؛ همان خدایى كه كشتى و هواپیما و ماشین را به حركت در آورد، همان خدا تواناست اسباب را از كار بیندازد و جز رحمت خدا نگهدارى از هلاك نیست تا وقت مقرر و اجل مقدر برسد:( و متعا الى حین )

حیوانات، نشانه هایى براى انسانها

( أَوَ لَمْ یروْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَیدِینَا أَنْعَاماً فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا یأْكُلُونَ وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلاَ یشْكُرُونَ (۱۱) )

نشانه دیگر خداوند براى یكتاشناسان و یكتاپرستان، آفریدن چهارپایان است كه در اختیار بشر قرار داد؛ آنها را داد و ستد كرده از گوشتشان مى خورند و از شیرشان مى نوشند و براى سوارى و كشت و زرع و مسافرت، استفاده مى كنند. نكته جالب( و ذللنها لهم ) در اختیار گذاردن آنان براى بشر است. حیوانى كه زورش به مراتب از بشر بیشتر است، چگونه برایش رام شده كه این طور از او بار مى كشد و در عین حال سركشى نمى كند، آیا براستى چنین خدایى را نباید سپاسگزار بود؟!

معاد، بخش دوم از عقاید اسلامى

بخش دوم مطالب اساسى و اصولى قرآن مجید، مربوط به معاد است كه در این سوره شریف تذكر داده شده و براى آن استدلالها گردیده است از آن جمله: زنده كردن زمین مرده كه براى آفریدگار استدلال كرد، براى معاد نیز استدلال مى شود. به تعبیر دیگر، زمین مرده را زنده كردن، نشانه زنده كننده و همچنین توانا بودن بر زنده كردن است.

استدلال جالب دیگر براى قیامت، آیات آخر این سوره شریف است:

( وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِی خَلْقَهُ قَالَ مَن یحْیی الْعِظَامَ وَهِی رَمِیمٌ قُلْ یحْییهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ (الَّذِی جَعَلَ لَكُم مِنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِنْهُ تُوقِدُونَ أَوَ لَیسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن یخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئاً أَن یقُولَ لَهُ كُن فَیكُونُ (۱۲) )

داستان آن مشركى را نقل مى فرماید كه استخوان پوسیده را پیش خاتم انبیاصلى‌الله‌عليه‌وآله بهم سایید و گفت: كى آن را زنده مى كند و حال آن كه پوسیده و ریسیده شده است.

مى فرماید: براى ما مثل مى زند كه این استخوان پوسیده، چگونه دوباره زنده مى شود در حالى كه آفرینش خودش را از یاد برده است. بگو همان كس كه در نخست او را آفرید، هم او، زنده اش مى كند و او به هر آفرینشى بسیار آگاه است، همان كسى كه براى شما از درخت سبز آتش قرار داد و از آن آتش بر مى افروزید، آیا كسى كه آسمانها و زمین را آفرید، بر آفرینش آنها توانا نیست؟ در حالى كه بسیار آفریننده و بسیار داناست. آرى، دستورش بدون درنگ اجرا شده و با فرمان باش، به هر چیزى كه خواست مى باشد.

همان طورى كه ملاحظه مى فرمایید با یك استدلال محسوس و قابل فهم براى عموم از آفرینش نخستین انسان و ایجاد آتش از درخت سبز و همچنین آفرینش آسمانها و زمین، براى برپا شدن رستاخیز، دلیل مى آورد به قسمى كه قابل ایراد و اشكال نیست.

برپایى قیامت، بهشت و دوزخ

( وَیقُولُونَ مَتَى هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ مَا ینظُرُونَ إِلَّا صَیحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یخِصِّمُونَ (فَلاَ یسْتَطِیعُونَ تَوْصِیةً وَلاَ إِلَى أَهْلِهِمْ یرْجِعُونَ )

( وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِنَ الأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ ینسِلُونَ قَالُوا یاوَیلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (إِن كَانَتْ إِلَّا صَیحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَینَا مُحْضَرُونَ (فَالْیوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً وَلاَ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیوْمَ فِی شُغُلٍ فَاكِهُونَ هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلاَلٍ عَلَى الأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ (۱۳) )

همچنین در این سوره شریف از مقدمه برپایى قیامت و نفخه احیا سخن فرموده در نعمت بودن بهشتیان و معذب بودن دوزخیان را یادآور مى شود، مى فرماید: مى گویند كى آن وعده مى رسد (قیامت) اگر راستگویانید، انتظار نمى برند مگر یك فریادى را كه ایشان را مى گیرد در حالى كه با یكدیگر در كشمكش هستند پس توانایى سفارش كردن و برگشتن به سوى خانواده هایشان را ندارند، در صور دمیده شده، پس آنگاه از گورها به سوى پروردگارشان مى شتابند. گویند: واى بر ما! چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این است آنچه خداى بخشنده به ما وعده فرموده بود (همان وعده اى كه آن را دروغ مى پنداشتند و باور نمى كردند) و پیغمبران راست گفتند. نیست جز یك فریاد، پس ایشان همگى نزد ما آماده شدگانند. پس امروز به هیچ كس ستمى نشده و جز آنچه مى كنند، پاداش داده نمى شود.

بهشتیان در آن روز در شادى سرگرمند، با همسرانشان بر سریرها تكیه مى زنند، برایشان میوه ها و آنچه بخواهند موجود است، سلام گفتنى از سوى پروردگار مهربان (درود خدا بر بهشتیان است).

اى گنهكاران! امروز باید جدا شوید، آیا با شما پیمان نبستم كه شیطان را نپرستید؛ زیرا او دشمن آشكار شماست...

همچنین درباره بهشت برزخى در ضمن داستان حبیب نجار (مؤمن آل یس) سخن فرموده است.

فرجام خوش حبیب نجار

در داستان حبیب نجار و گفتگویش با كفار و مخالفین پیغمبران، استدلالهایى بر حقانیت انبیا و بى نظرى و توقع پاداش نداشتن ایشان را ذكر مى فرماید و درسى از مقاومت مى آموزد كه در دعوت حق و طرفدارى از داعیان الهى تا پاى جان چگونه پایمردى نمود تا این كه جان از كالبدش جدا شد و به بهشت برزخى وارد شد، از همان جا آرزو كرد اى كاش! قوم من مى دانستند چگونه خدایم مرا آمرزید و از گرامى شدگان قرار داد:

( قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یا لَیتَ قَوْمِی یعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُكْرَمِینَ (۱۴) )

عقوبتى هم كه به منكرین انبیا پس از اتمام حجت الهى مى رسد، یادآور مى شود:( إِن كَانَتْ إِلَّا صَیحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ (۱۵) ) كه چگونه با صیحه اى همه را مرگ فرا رسید و خسرالدنیا و الآخره شدند؛ درس عبرتى نیز براى منكرین حق مى باشد.

بنابراین، در این فقره از آیات شریف، ارزش جهاد تا مرز شهادت و محرومیت منكرین حق و تلافیهاى خداوند به هر دو دسته یادآورى شده است.

امامت؛ منصب والاى الهى

همان طور كه گذشت، این سوره شریف، عمده مطالب قرآن مجید را به طور سربسته داراست. از مطالب مهم قرآن، امامت است. امام معصوم نماینده خدا و اسم اعظم تكوینى اوست كه جامع همه اسماست و صفات جمالى و جلالى حق را داراست، در یك آیه شریفه، احاطه علمى و قدرتى امام را كه مظهر و نمودار احاطه علم و قدرت خداست را بیان فرموده:

( إِنَّا نَحْنُ نُحْی الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَی ءٍ أَحْصَینَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ (۱۶) ) .

به درستى كه ما مردگان را زنده مى كنیم و آنچه از پیش فرستادند و آثارشان كه پس از آنهاست، همه را یادداشت مى كنیم و همه چیز را در كتاب آشكار كننده اى ضبط و ثبت نمودیم.

امام را در بردارنده همه دانشها و نگهدارنده همه اشیاء و به تمام معنا نماینده خدا معرفى مى فرماید: روح شریفش به همه عوالم محیط و همه اشیاء و تربیت كننده موجودات یعنى مظهر اسم رب مى داند؛ چنان كه در تفسیر آیه:( ... و أشرقت الأرض بنور ربها... (۱۷) ) رسیده كه زمین به نور پروردگارش منور و زنده است، امام به عنوان رب الارض معرفى شده است. و راستى فهم ولایت و محقق شدن به نور آن كه اساس ایمان است، نعمتى است فوق همه نعمتها و در این آیه با جمله مختصرى( ... كُلَّ شَی ءٍ أَحْصَینَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ (۱۸) ) این واقعیت ولایت را بیان فرموده است.

ملكوت هر چیزى به دست قدرت خداست

( فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَی ءٍ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ (۱۹) )

پس پاك و منزه است خداوندى كه به دست اوست باطن هر چیزى و به سوى او بازگردانده مى شوید.

در ابتداى سخن گفتیم كه این سوره شریف، عمده معارف راجع به مبدأ و معاد را در بردارد، اینك گوییم خلاصه مطالب این سوره نیز در آخرین آیه آن گنجانیده شده است.

ملكوت در اصطلاح، عالم مقابل ملك است، به تعبیر دیگر، عالم امر است كه مقابل عالم خلق ذكر مى شود و هر دو هم ملك خداست(۲۰) .

هر چیزى در عالم داراى نفس و امر یا ملكوت است. بدون ملكوت، ملك پیدا نمى شود و به تعبیر دیگر، عالم خلق بدون امر نمى شود. در قصیده معروف میرفندرسكى آمده است:

چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستى

صورتى در زیر دارد آنچه در بالاستى

به حقیقتى كه در علم معقول و فلسفه الهى ثابت است، اشاره مى كند كه هر چیزى را ملكوتى است، همان طورى كه عالم خلق همه از خدا پیدا شده، عالم امر نیز مال خداست و اداره عالم امر نیز مانند عالم خلق، به ید قدرت و كفایت حضرت احدیت است.

در مورد جنبنده ها قرآن مجید مى فرماید: نیست جنبنده اى مگر این كه خداوند پیشانى او را گرفته است (یعنى اداره امورش را عهده دار و بر او تسلط دارد(۲۱)

بازگشت همه به سوى اوست

( الیه ترجعون ) ؛ و به سوى او بازگشت مى نمایید.

انسان رو به تكامل است و غرض از آمدن در این دنیا و تحمل زندگى همراه با رنج و زحمت، براى تحصیل كمال است. كسانى كه استعداد خودشان را تباه نكردند، هنگام مرگ كه لقاى خدا و رحمت اوست(۲۲) خدا آنان را كامل مى فرماید(۲۳) . برخى دیگر كمبودهایشان در مواقف برزخ و بعضى در قیامت جبران مى شود. بالأخره سیرت انسانى اگر خراب نشده باشد، در پایان دنیا، یا برزخ، یا قیامت به كمال مطلوب خواهد رسید، مگر افرادى كه كافر یا مشرك مرده باشند كه سیرت انسانى خود را خراب كرده، حیوانى بلكه بدتر از حیوان شده باشند(۲۴) .

قلب قرآن بهترین نام براى این كتاب

با ملاحظه آنچه گذشت، حق مى دهید و تصدیق مى فرمایید كه بهترین و مناسب ترین نام براى این كتاب - كه تفسیر سوره یس است - به پیروى از فرمایش معصومعلیه‌السلام همان قلب قرآن مى باشد.

تفسیر این سوره شریف به سبك ساده و بیان قابل فهم عمومى كه از نعمتهاى الهى است و شامل حال حضرت آیة الله آقاى حاج سید عبدالحسین دستغیب - (رحمة الله علیه) - شده و طبق مرسوم، ایشان همراه با بیان حقایق با ذكر مثال و داستان براى تأیید و شاهد مطلب، تنوع جالبى در بحث پیش مى آورند كه براى شنونده یا خواننده از هرگونه كسالت جلوگیرى كرده، او را به معارف دینش آشناتر مى سازد.

این بحث ها در ماه مبارك رمضان، سالهاى گذشته و شاید سال ۹۳ یا ۹۴ ایراد و قسمت باقیمانده آن در ماه رمضان ۹۹ بیان گردید و سپس از روى نوار، ثبت و خلاصه گردید.

شیراز - سید محمد هاشم دستغیب

جلسه اول: سخنى چند پیرامون سوره یس

امسال ماه مبارك رمضان، عنوان بحث ما سوره اى از قرآن مجید است كه هم تمسك به قرآن و هم تلاوت قرآن و هم معارف و حقایق از قرآن، گرفته شود.

سوره یس قلب قرآن است؛ چنانچه مضمون روایات است، هر چیزى را قلبى است و قلب قرآن سوره یس است. اقسام توحید در این سوره مباركه ذكر شده، همچنین راجع به معاد و برهان و خصوصیات آن همین طور راجع به نبوت و رسالت و صراط مستقیم و راه سعادت در این سوره مباركه تذكر داده شده است. امید است به نورانیت قرآن، خداوند نورى عنایت كند كه همراهمان به گور ببریم.

یس یعنى اى سید پیغمبران

( بسم الله الرحمن الرحیم * یس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِیمِ (۲۵) )

حروف مقطعه اوایل بعضى از سوره هاى قرآن كه مجموعاً چهارده حرف مى گردد:( الم، حم، المر، طه، حمعسق، یس، كهیعص، ق، ن... ) كه در این جمله جمع است: صراط على حق نمسكه، مراد از اینها چیست؟ در این باره اقوال مختلفى نقل شده است. بهترین آن اقوال این است كه این حروف، رمزى است میان خدا و حبیبش؛ اختصاصى است، غرض تفهیم و تفهم غیر نیست، رمزى بین گوینده و شنونده؛ یعنى محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله است و غیر این حروف، براى فهمیدن همه مى باشد.

وجود دیگرى نیز ذكر شده است. در خصوص یس از ابن عباس رسیده كه بنا به لغت طى، به معناى یا انسان است. توجیهى هم شده است یا انسان كامل؛ یعنى یا محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله .

وجه دیگر آن كه یا حرف ندا باشد و سین اشاره به حرف اول از اسم سید المرسلین و سید البشر، شاهد این است كه یس پس از آن مى فرماید:( انك لمن المرسلین (۲۶) )

به درستى كه تو از فرستاده شدگانى

بنابراین، درباره آنچه راجع به ماست شروع كنیم وگرنه یس از حروف مقطعه و فواتح سوره مى باشد و علم حقیقى آن نزد خداست.

قرآن، حاكم به حق، استوار و حكمت آموز

( و القرءان الحكیم ) ، و او، قسم است و قرآن هم مجموع این كتاب مقدس ۱۱۴ سوره مباركه از فاتحه تا ناس مى باشد.

( الحكیم ) قرآن مجید را لقبهایى است كه در خودش هم ذكر شده است؛ از آن جمله الحكیم یا به معناى حاكم است؛ حكم كننده بین حق و باطل. هر حدیث، مطلب و عقیده اى را خواستى بفهمى درست است یا نه، به قرآن رجوع كن، روشن مى شود.

یا( الحكیم ) به معنى استوار است، سر سوزنى باطل در آن راه ندارد(۲۷) ، حصن حصین الهى است، قرآنى كه نگهبانش خود خداست(۲۸) ، اگر چنانچه كسى بخواهد در آن تصرف كند، مرگ (به سراغش آمده و رگ) دلش را مى برد(۲۹) لذا چهارده قرن مى گذرد، قرآن همان قرآن چهارده قرن قبل است. در ظرف این مدت، تغییرى نكرده است. قرآنهاى قرنهاى قبل موجود است، قرآنى كه علىعلیه‌السلام نوشته است، قرآنى كه به خط ابن مسعود در قرن اول نوشته شده و بعدش قرآنى كه به خط حضرت سجادعلیه‌السلام نوشته شده و همچنین... در همین مسجد جامع، قرآنى كه لابه لاى جرزهاى مسجد پیدا كردند و به ما دادند هم اكنون هم موجود است، سه سطرش مركب است و یك سطرش طلایى است، ماده تاریخش ۸۰۰ هجرى است، حدود ششصد سال قبل است و سایر قرآن ها را كه مراجعه مى كنید، مى بینید همه یكنواخت است.

این قرآن غیر از تورات و انجیل است، یهود و نصارى نمى توانند ادعا كنند این كتابها آسمانى و وحى خداست. صد سال پس از مسیح یا ۱۵۰ سال محفوظات و مكاتبات و مكالمات را جمع كرده و اسمش را انجیل گذاشته اند، انشاى كسانى است كه قرن یا قرنها پس از مسیح پیدا شده اند. مى گویند ۱۵۰ انجیل نوشته شده و اینها را روى هم ریخته و از بین آنها این چهار انجیل را انتخاب نمودند.

سوم آن كه حكیم به معنى صاحب حكمت است. قرآن را هرچه بخوانى، معرفت و حقیقت در آن است، اندرزها، مطالب مطابق فطرت، اسباب هدایت، رفع مرض جهل به قرآن مى شود، حكمت آموز است، خواننده اش را حكیم مى كند، هركس معانى قرآن را دانا شود، حكیم مى شود.

سوگند براى تأكید مطلب حق

( والقرءان الحكیم ) سوگند به قرآن حكیم! واو براى قسم است. اولاً: قسم براى چه؟ و ثانیاً: در برابر مشركین كه مى خواهد قسم بخورد آنها كه اعتقادى به قرآن ندارند كه به قرآن قسم بخورد؟!

پاسخ: در محاوره، مرسوم است مطلبى كه گوینده مى خواهد به طرف ثابت كند، برهانى ذكر مى كند، اگر نپذیرفت و خواست تأكید كند، قسم یاد مى كند بلكه طرف این مطلب را بپذیرد، گوینده مهربان است مى خواهد طرف بپذیرد، لذا با قسم مطلبش را تأكید مى نماید.

پروردگار عالم براى هدایت این بشر، برهانها براى توحید و معاد و صراط مستقیم و براى رسالت پیغمبر مكرمش فرموده است، حالا سوگند یاد مى فرماید به حق این قرآن كه محمد پیغمبر است، از خود چیزى نمى گوید، قیامت حق است. تا شنونده دست از دامن محمد برندارد بلكه این دلهاى سخت، تأثرى پیدا كند به واسطه قسم خوردن.

دیگر آن كه بزرگى مقسم به را بفهماند، قرآن به قدرى عظیم است كه مورد قسم خداست.

مسخره بودن سوگند به مقدسات مشركین

و اما این قسم به قرآن براى مشركین چه فایده دارد؟ پاسخ: آیا به مقدسات مشركین مى شود قسم خورد؟ مثلا بر بت هبل قسم بخورد، خودشان مى فهمند كه استهزاست، بت شأنى ندارد كه به آن قسم بخورند در حالى كه قسم براى تأكید است؛ تو كه اعتقاد به بت ندارى پیش بت پرست بروى بگویى: به جان این بت قسم، حرفت را نه تنها باور نمى كند بلكه حمل بر مسخره و استهزا نیز مى نماید، چگونه مى شود به مقدسات بت پرستها سوگند خورد؟ حتى براى جلب نظر طرف هم فایده ندارد.

از همه چیز عظیم تر قرآن كلام رب العالمین است؛ لذا به آن قسم یاد مى فرماید.

از این جهت باید مؤمنین احترام قرآن را هرچه بیشتر رعایت كنند، وقتى قرآن خوانده مى شود، مبادا صحبت كنى(۳۰) ، گوش بگیر، موقعى كه قرآن مى خوانى، خودت مؤدب باش، رو به قرآن پایت را دراز نكن، چیزى روى قرآن نگذار، هرگونه احترامى به قرآن لازم است چون كلام رب العالمین است، مرادف و معادل هم دارد، عترت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله ، على علیه‌السلام و یازده فرزندانش ثقل ردیف قرآنند همان روایت شریفه: (انى تارك) و بنا به روایتى: (مخلف فیكم الثقلین كتاب الله و عترتى كهاتین لاكهاتین).

دو انگشت سبابه از دست مبارك را به هم چسبانید و فرمود: مسلمانان! پس از خودم جانشینى دارم، دو چیز بزرگ خلیفه من است مثل این كه محمد نمرده است، سرجایش دو چیز گرانبهاست مثل این دو انگشت سبابه كه یكى بر دیگرى زیادتى ندارد؛ قرآن و عترت است نه مثل دو انگشت از یك دست كه یكى بر دیگرى برترى داشته باشد(۳۱) .