قلب قرآن (تفسیر سوره یس)

قلب قرآن (تفسیر سوره یس)0%

قلب قرآن (تفسیر سوره یس) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

قلب قرآن (تفسیر سوره یس)

نویسنده: آیت الله سید عبدالحسین دستغیب
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 26287
دانلود: 4541

توضیحات:

قلب قرآن (تفسیر سوره یس)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 39 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26287 / دانلود: 4541
اندازه اندازه اندازه
قلب قرآن (تفسیر سوره یس)

قلب قرآن (تفسیر سوره یس)

نویسنده:
فارسی

جلسه بیست و چهارم: انسان بر سر دو راهى

( أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنِی آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌ مُّبِینٌ (۳۱۰) )

انسان بر حسب تكوین و خلفت، آمادگى عبودیت دارد. بنده فرمانبردار است. خاضع شدن در ذات بشر افتاده است؛ ولى سر دو راهى است؛ یا عبدالرحمان و یا عبدالشیطان، ثالثى ندارد. نمى تواند بگوید نه بنده خدا و نه بنده شیطان. یا آخرت یا دنیا، ثالثى ندارد. یا عبدالدنیا و الهوى و الشیطان است، یا طالب العقبى و طالب جوار الله.

روایت در وافى است در ضمن خطبه رسول خداست، در خطبه نماز جمعه یا عید، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

اى مردم! اگر كسى در ولایت خدا و ولایت آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله در آمد، مرگ برابر چشمانش قرار مى گیرد، آمال و آرزوها را پشت سر مى اندازد. اگر كسى در ولایت شیطان رفت، مرگ یادش مى رود و همه اش آمال و آرزوها مقابل چشمانش قرار مى گیرد. (اهل ولایت خدا) مى گوید: شاید ماه رمضان آخر عمرم باشد. مرگ را نزدیك مى بیند(۳۱۱) .

خلاصه، یا خدا، یا شیطان، یا آنچه مربوط به خداست، یا آنچه مربوط به شیطان است، راه سومى وجود ندارد. اگر سجده به خدا نكردى، براى خدا خاضع نشدى، براى غیر خدا خاضع هستى؛ خواه پول باشد، یا شهوت و زن، یا ریاست و شهرت. هركس بنده خدا نشد، بنده شهوات است. در اخبار آخرالزمان چنین رسیده است:( ... نساؤهم قبلتهم... ) ؛ زنانشان قبله شان است.

بندگى خدا كه راه (راست) است( و أَنِ اعْبُدُونِی هذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ (۳۱۲) ) فعل واجبات و ترك محرمات است، راه شیطان ضد آن است: ترك واجبات و فعل محرمات. یا باید مطیع خدا یا شیطان و یا عبادت یا معصیت؛ آن وقتى كه عبادت مى كنى، بنده رحمانى، آن وقتى كه گناه مى كنى، بنده شیطانى. اول مغرب اگر در مسجد آمدى، بنده خدایى، اگر رو به سینما رفتى، در طاعت شیطانى.

به یك صفیر پیروانش را مى كشاند(۳۱۳) . صفیرش چیست؟ همان عكسهاى سكسى و زننده اى كه بر سر در سینماها زده است پیروانش را به داخل سینما مى كشاند.

شیخ انصارى (رحمة الله) و پاره كردن ریسمان ابلیس

در حالات شیخ انصارى نوشته اند:

روزى یكى از فضلا در مجلس بحث شیخ گفت: خوابى براى شما دیدم ولى خجالت مى كشم نقل كنم.

شیخ فرمود: بگو.

عرض كرد: دیشب در خواب شیطان را دیدم طنابهاى مختلف نازك و ضخیم داشت. پرسیدم این طناب ضخیم براى كیست؟ گفت: براى استادت شیخ انصارى است. خیلى زور مى خواهد تا شیخ را بكشانم. دیروز به هر زحمتى بود او را به دام انداختم تا بازار كشاندمش ولى طناب را پاره كرد و فرار نمود. این خواب نمى دانم حقیقت دارد یا اضغاث احلام است.

شیخ تبسم كرد و فرمود: ملعون راست گفته است. دیروز در منزل چند مهمان زن به ما وارد شدند. به من پیشنهاد كردند مقدارى میوه براى مهمانان بگیرم. پولى كه به این مصرف برسد نداشتم. فقط از بابت صوم و صلات یك قران عجمى به عنوان قرض برداشتم كه به بازار بروم میوه بخرم بعداً كه پول رسید جایش بگذارم، تا در دكان آمدم ناگهان به خود آمدم گفتم مرتضى شاید مردى، از كجا زنده بمانى و دینت را ادا كنى. برگشتم و پول را به جاى خودش گذاشتم، این است پاره كردن طناب ضخیم.

جالب، قسمت آخر این رؤیاست. آن فاضل محترم گفت: از شیطان پرسیدم طناب من كدام است؟ نگاهى به من افكند و گفت: تو نیاز به طناب ندارى؛ به قول من با یك عكس بالاى سر در سینما یا با شنیدن ترانه اى مى آیى. قوتى ندارى كه بتوانى مقاومت كنى.

در سینما اجتماع حیوانى ابدان است. گله گوسفند پهلوى هم اجتماعشان چه فایده؟ اما اگر در مسجد بیایى همه به وجهه واحد به یاد خدا و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله هستند. از این اجتماع چقدر بركات بر مى خیزد. خوشى دل به یاد خداست، با اهل دل ساعتى بنشین تا معنى خوشى را بفهمى. از صبح كه بر مى خیزى تا شب كه مى خوابى اگر توانستى همه اش در راه خدا باش.

اما كیست كه چنین باشد! دائماً در صراط مستقیم باشد و بندگى خدا را رها نكند و از شیطان بگریزد؛ از دشمن داخلى كه نفس هركس هست دورى كند! ؟ راه شیطان پر از اضطراب و دلهره است؛ چنانچه برعكس، راه خدا امن است.

از صبح در بازار و ادارات مراجعه كن، مى بینى همه مى روند براى پول و مقام با چهره دلهره و اضطرابى. یك نفر نمى بینى كه در دل قانع باشد؛ به خواست خدا راضى باشد، حرص نزند، خدا را رازق بداند. همه اش تكیه به خود و اضطراب. سرى به بیمارستانها بزن تا بهتر بفهمى، این اضطرابها از شیطانست؛ راه بندگى خدا را رها كردى، گرفتار اضطرابها شدى.

تو باید بنده باشى در هر حالى. مریض شدى شفا از اوست. اگر از بستگانت مرد، بگو هرچه خدایش صلاح دانسته. به من چه( یحیى و یمیت ) اعتراض به خدا برخلاف بندگى است؛ هركس جانش داده حالا خودش هم پس گرفته است.

در هر حال، تكیه دلت خدا باشد. بدان خدا با تو است. رزقت با خداست. مشكلت را باید خدا حل كند. از خانه كه بیرون مى آیى به اسم خدا و با تكیه به خواست او باشد. هرچه خدا خواست و هرچه خدا كرد.

این امن، نتیجه راه خداست؛ چنانچه اضطراب از راه شیطان است. اگر به وسوسه هاى شیطان گوش گرفتى، مبتلا به راه شیطان مى شوى. در خانه تنها نباش؛ چون وقتى تنها شدى، وسوسه هاى شیطان تو را رها نمى كند. پشت سر هم مى بافى، با زنها زیاد نشستن، موجب فساد مى شود؛ زیرا (دلایلى هست كه ذیلاً ذكر مى شود).

زن نوعاً فكرش در زیبایى است. اصلاً در زیبایى و دنبال زیبایى رفتن پرورش پیدا كرده است؛ بنابراین، حد فكرش در این امور خلاصه مى شود؛ اما مرد آن است كه زن را بالا بیاورد. مثل خودش بنده خدا كند. از بندگى نفس و شیطان بیرونش بیاورد.

مروى است كه: خداوند مباهات مى فرماید به مردى كه براى نماز شب برخیزد و همسرش را هم با خودش رو به خدا بیاورد.

خلاصه، استمرار بر خداپرستى خیلى مشكل است كه شخص ۲۴ ساعت به دام شیطان نیفتد؛ چون دامهاى شیطان شیرین است؛ لذا نیازى به قوه الهى دارد.

یارى گرفتن از نماز در دفع شیطان

قرآن مجید مى فرماید: با نماز و روزه طلب یارى كنید(۳۱۴) . خداوند منت بر ما گذاشت با این كه( ما للتراب و رب الأرباب ) بشر خاكى را چه نسبتى با رب العالمین. مع الوصف اذن فرمود شبانه روزى پنج مرتبه رو به خدا بیاورى. نیرویى كسب كنى كه این دامها دیگر تو را نرباید. در محضر رب العالمین كسب نیرو كنى. نماز بخوان تا اضطرابهایت كم شود.

جز نمازگزاران همه بدبختند. جزع و فزع دارند، نیرو ندارند خودشان را بگیرند(۳۱۵) . از خوف فقر، به حرص مى افتد. گرفتار چه حرامها كه مى شود:( إِیاكَ نَعْبُدُ وَإِیاكَ نَسْتَعِینُ ) ؛ تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم. در نماز، مكرر مى خوانیم اى خداى من! یار و مددكار من! در برابر هر مشكلى، تو یار من باش. در هر پیش آمد ناگوارى، اگر دو ركعت نماز بخوانى، برایت آسان مى شود.

صبورى كردن بانوى چپر نشین در مرگ فرزند

در كتاب مستطرف، داستان آن زن بیابانى را نقل كرده است كه:

قافله اى از حجاج در صحرا به خیمه اى رسیدند. خواستند استراحت نمایند. اجازه گرفتند در خیمه اش وارد شدند. زن گفت: اى زائران خانه خدا! خوش آمدید. شتران من به چرا رفته اند وقتى برگشتند از شما پذیرایى مى كنم.

زن بیرون شد. از دور چوپان مویه كنان آمد. به زن گفت: شترها نزدیك چاه آب كه رسیدند هجمه كردند پسرت را به چاه افكندند. بدیهى است چاه هاى كذایى كه عمق زیاد و آب فراوان دارد، افتادن و مردن است، امید نجاتى نیست.

زن جلو رفت تا چوپان را آرام كند. گفت: ما میهمان داریم. صدا نده مبادا میهمانها ناراحت شوند. میهمان نوازى، لازمه مسلمانى است. فوراً دستور داد گوسفندى كشتند و آماده پذیرایى شد.

وقتى زن وارد خیمه شد حاجیها به او گفتند ما خیلى متأسفیم كه چنین جریانى رخ داده و در چنین موقعى مزاحم شدیم.

زن گفت: آقایان حجاج، من نمى خواستم شما بفهمید و متأثر شوید؛ ولى حالا كه دانستید پس اذن بدهید من دو ركعت نماز بخوانم، چرا؟ چون خدا در قرآن فرموده:( ... اسْتَعِینُوا بِالصَبْرِ وَالصَّلاَةِ... (۳۱۶) ) . به نماز طلب یارى كنید. من هم براى بردبارى در این مصیبت نماز بخوانم.

من و شما اسمى از اهل قرآن داریم، زن بیابانى به یك آیه قرآن درباره نماز عمل مى كند.

بعد گفت: كدامتان قرآن مى توانید بخوانید؟ یكى از حاجیها شروع به خواندن آیات استرجاع كرد:( وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَی ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ... (۳۱۷) ) .

زن گفت: خدایا! اگر بنا بود كسى در این دنیا بماند، باید حبیبت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله مى ماند. پروردگارا! در قرآن مجیدت امر به صبر فرمودى و وعده اجر دادى، من در مصیبت جوانم صبر مى كنم، تو هم در عوض پاداشت را شامل حال من گردان، این جوانم را بیامرز.

آن وقت مثل این كه خبرى نشده است، سرگرم كارهاى معمولى خود شد، این قدرت است! (كه خدا مى دهد).

لزوم تشویق كودكان براى نماز

اى بى نماز! تو در هر پیش آمدى از پا در مى آیى. آتش مى گیرى. جزوع هستى. اگر كسى به تو اذیتى كرد، چه مى كنى؟ طاقت ندارى خودت را بگیرى:( وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیرُ مَنُوعاً (۳۱۸) ) . این قدر ضعیفى كه از مالى كه خدا به تو داده است خرج نمى كنى. قدرتش را ندارى، چون مى ترسى كم شود. این قدر ضعیف هستى، بیا نماز بخوان تا قدرت پیدا كنى( الا المصلین ) .

بیایید فرزندانتان را به هر اندازه اى كه بتوانید به نماز وا دارید. دختر از هفت سالگى، پسر از دوازده سالگى، با تشویق و ترغیب، آنان را به نماز وادارید تا وقتى مكلف شد نمازخوان گردد وگرنه اگر كوتاهى كردید وقتى مكلف شد معلوم نیست به آسانى نمازخوان گردد. مسائل مورد ابتلا را به تدریج یادشان بدهید.

جلسه بیست و پنجم: تقاضاى هدایت به سوى راه راست از خداوند

( وَأَنِ اعْبُدُونِی هذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ * وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلاًّ كَثِیراً أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ (۳۱۹) ) .

صراط مستقیم كه در شبانه روز اقلاً ده مرتبه باید بخوانیم:( اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ) خدایا! راه راست را به ما راهنمایى بفرما آن راهى كه با قصرالطرق یعنى كوتاهترین راه مرا به جوار محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله مى رساند، به من نشان بده، نه راههاى كج و انحرافى. در راه دور و دراز مخالف مقصد نیفتم. آن قدر پیچ و خم كه اصلاً نمى رسد یا اگر برسد، پس از هزاران سال معطلى در برزخ و قیامت، به در بهشت برسد.

راه راست چیست؟ خودش صریحاً بیان مى فرماید:( و أن اعبدونى ) ؛ یكتاپرستى خدا بدون شیطان پرستى و هواپرستى، راه مستقیم این است.

البته نكته در یكتاپرستى است؛ یعنى از هر جهت خداپرست باشد نه گاهى خدا و گاهى غیر خدا. تا امروز ماه رمضان و جاده بندگى خدا ولى از فردا در جاده شیطان آن وقتى كه در نماز مسامحه كردى حرف شیطان را شنیدى؛ از صراط مستقیم سقوط كرده اى(۳۲۰) .

آن وقتى كه گناه كردى، راه خدا را رها كردى، در صراط شیطان افتادى.

ریاء و عجب، عوامل سقوط از طریق بندگى

البته صراط امرى است معنوى، قابل لمس و حس نیست. آى مؤمن روزه دار! نمازگزار! اگر خداى نكرده اخلاص نداشتى، یكتاپرستى نشد، ریاكار، مشرك و منافق است كارى به خدا ندارد. یا كسى كه عجب او را مى گیرد به خیالش كار فوق العاده اى كرده است؛ مثلاً روزه گرفته مگر چه شده؟ چند ساعت ناهار را تأخیر انداخته است، این چیزى نیست، منتى ندارد بلكه خدا عنایت مى فرماید و مى پذیرد در برابر این كار جزئى، اجرى عظیم عنایت مى فرماید. من و تو چیستیم و كیستیم تا كارمان چه باشد ران ملخى نزد سلیمان بردن را میلیونها برابر كن.

پس صراط مستقیم، بندگى خداست، ترك گناه و انجام واجبات است.

بعد براى تأكید مى فرماید:( وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلاًّ كَثِیراً أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ) . به بشر عقل داده شده است تا عبرت بگیرد. متنبه شود. حیوان عقل ندارد از او هم تكلیفى نخواسته اند. آدم است كه باید عبرت بگیرد:( َ لَقَدْ أَضَلَ... ) ؛ چقدر اشخاص از شما كه شیطان آنان را گمراه كرد و عاقبت آنها را هلاك كرد، آیا تعقل نمى كنید؟

فرو رفتن قارون و ثروت او در زمین

امروزه عجیب است همه دنبال ثروت هستند. عزت را در مال مى دانند. آى ثروت پرستهایى كه در راه شیطان هستید، بزرگتر شما قارون است. هیچ ثروتمندى به درجه قارون نمى رسد. در اثر علم كیمیا كه به بركت موسى به او رسید، آن قدر طلا و گنج جمع آورى كرد كه در قرآن مجید در بیان ثروتمندى او چنین مى فرماید:

به مقدارى ثروتمند شد كه كلیدهاى گنجهایش را پهلوانان به زحمت بر مى داشتند(۳۲۱) .

جایى كه كلید خزینه هایش چنین است، خود اموالش چقدر است؟

آى آقاى پولدار! هر قدر هم كه میلیونر بشوى به اندازه قارون ثروت نخواهى داشت. عاقبت او را بنگر. مطابق آیه، اول جلو چشمش اموالش به زمین فرو رفت و سپس خودش را زمین فرو برد(۳۲۲) .

چه مالدارهایى را در مدت عمرتان سراغ دارید. چه اشخاصى كه وقتى مردند مالیات بر ارثشان میلیونها تومان شد. چطور شد. خودش با دست خالى رفت. عبرت بگیرید. آن بدبختى كه در رباخوارى افتاد، مال جمع كرد، حالا نگاه به گورش كن.

اى جوان! چشمت به زنى افتاد و گرفتار شدى، نگاه كن كسانى را كه شهوات را پیروى كردند به كجا رسیدند و چه شدند.

تمام دامهاى شیطان را باید عاقل متوجه باشد. كسانى كه مبتلا شدند به كجا رسیدند.

آقاى عالم و طلبه! بلعم باعور را نگاه كن، ببین چه بر سر او آمد(۳۲۳) .

آیا عبرت نمى گیرید؟ متنبه نمى شوید؟

عبرتى نیكو براى انسانهاى حریص و فرصت طلب

صاحب منتخب التواریخ مى نویسد:

در كربلا عطارى كه مشهور به قدس و تقوا بود، مریض مى شود و مرضش نیز طولانى مى گردد. یك نفر از دوستان به عیادتش مى رود مى بیند از وسایل زندگى و خانه چیزى برایش نمانده. حصیرى زیر پایش و متكایى زیر سرش هست. این آقاى تاجر به چنین روزى افتاده است! پسرش وارد شد گفت: پدر براى نسخه امروز پول نیست تا دوا بخریم. متكاى زیر سرش را به او داد گفت: این را هم ببر و بفروش ببینم راحت مى شوم یا نه؟

دوست عیادت كننده پرسید مطلب چیست؟

گفت: من در كربلا نمایندگى فروش آبلیموى شیراز داشتم، آبلیمو وارد مى كردم به مبلغ گزاف مى فروختم. ناگهان در كربلا تب حصبه عمومى شد و طبیبها مداواى عام كردند كه آبلیمو نافع است. روز اول كارى نكردم. از فردا به خودم گفتم چرا آبلیمو را ارزان بفروشم حالا كه خریدار فراوان دارد دو برابر و بعد چند برابر كردم! مردم بیچاره هم ناچار مى خریدند. بعد دیدم آبلیمو دارد كم مى شود و هرچه گران مى كنم باز مردم مى خرند؛ ولى تمام مى شود، شروع كردم آب در آبلیمو كردن و سپس آبلیموى مصنوعى و تقلبى درست كردم! مال فراوانى به دست آوردم لیكن چندى بعد بسترى شدم. در اثر این بیمارى آنچه پول آبلیمو به دست آوردم دادم تا امروز كه دیدى همین متكا باقى مانده بود. این را نیز دادم ببینم راحت مى شوم یا نه؟

( فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصَارِ (۳۲۴) ) نه این كه این جزاى او است. گاهى گوشمالى ها داده مى شود تا براى دیگران نیز عبرت گردد وگرنه جزا براى پس از مرگ است. تعقل كنید چه اشخاصى كه در راه شهوت هلاك شدند. جوان عزیز! تو نظرت را از همان اول كنترل كن(۳۲۵) .

اگر با چشمت نگاه زن اجنبیه كنى در صراط شیطان افتادى؛ چه بسا پس از نگاه، تكرار نظر و مبتلا شدن تا به كجا؟( و كم من نظرة اورثت حسرة طویلة (۳۲۶) )

سر چشمه شاید گرفتن به بیل

ولیكن چو پر شد نشاید به پیل(۳۲۷)

تو چرا نگاه مى كنى یا اگر به چشمت خورد چرا تكرار نظر بكنى؟ صفحه حوادث روزنامه ها را ملاحظه كنید، نتیجه پیروى شیطان در همین دنیاست!

آیه بعد:( الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَیدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا یكْسِبُونَ (۳۲۸) ) .

امروز روزى است كه دهانها را مى بندیم و دستهایشان با ما سخن گویند و پاهایشان به آنچه انجام دادند، گواهى دهند.

كلمه حكمتى عرض كنم. هر بشرى در این دنیا هر طور ملكه اى پیدا كرد، این عادت براى او همیشگى است؛ یعنى در برزخ و قیامت هم همین است برطرف شدنى نیست؛ اگر كسى عادتش فحش دادن شد، به همه بد دهان است. ساعت مرگ تا چشمش به ملك الموت افتاد، فحش مى دهد. به ملكین بد مى گوید. فردا در جهنم هم همین است. اگر عادت كردى هر كارى خواستى بكنى، بسم الله بگویى، فرداى قیامت هم نامه عملت را كه به دستت دادند تا بخوانى، بسم الله مى گویى، به همان عادت در دنیا. مى بینى گناهانت پاك شده است، مى پرسى چه شد؟ ندا مى رسد: بنده ما! تو ما را به رحمان و رحیم خواندى، ما هم با تو به همین رحمت معامله كردیم، همان طورى كه مضمون روایت رسیده است.

پس اگر كسى خلقش انكار حق است، ادعاى تنها است، این عادت هم او را رها نمى كند. در این جا مدعى بود پاكدامن و راستگو است، ادعاى خالى. یا مثلا اگر كسى حقى بر او داشته ابدا زیر بار طرف نمى رود، منكر مى شود.

آدم دروغگو كه عادتش دروغگویى شده، در برزخ و قیامت هم همین است. نامه عملش را تا به دستش مى دهند، فورا مى گوید: اشتباه شده، كى من این كارها را كردم؟ لذا خداوند پیشگیرى فرموده، دهانها را مهر مى كند. زبان مدعى و كاذب را، نه مؤمن كه خودش معترف است(۳۲۹) .

او دیگر مهر زدن به دهانش لازم نیست. او خودش اذعان دارد سر به زیر است. واى از قلدرى! آن هم با خدا جل و علا.

( الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ ) امروز دهانها را مهر مى كنیم. كسى نمى تواند انكار حقى نماید. آنگاه دستها و پاهایش (یعنى سایر اعضا كه براى نمونه دست و پا را ذكر مى فرماید) اعضا و جوارح، گواهى مى دهند به آنچه انجام داده اند چند جاى از قرآن این معنى را ذكر فرموده است(۳۳۰) .

وقتى كه اعضا و جوارح شهادت مى دهند، بیچاره آدمى چه كند؟

بعضى گفته اند: این شهادت طورى است كه گناهانى كه انجام داده اند آشكار مى شود. حالا به چه نحو است، خودش بهتر مى داند. به اعضا و جوارح مى گویند چرا بر علیه ما گواهى دادید؟ گویند: ما اختیارى از خودمان نداریم، خدا ما را گویا كرد.

خوش به حال كسى كه همین جا با خداى خودش بسازد، پیش از اقامه شهود براى خدایش خاضع و خاشع شود. اقرار به گناه كند. خودش اعتراف كند: خدایا! بد بنده اى بودم. به زبان اعتذار عذرى بیاورد:

كنونت كه چشم است اشكى ببار

زبان در دهانت عذرى بیار

نه پیوسته باشد زبان در دهان

نه همواره باشد روان در بدن

كنون بایدت عذر تقصیر گفت

نه چون نفس ناطق زگفتن بخفت(۳۳۱)

اگر غلامى به پاى خودش بیاید، سر به زمین گذارد، عذر گریز پائیش را بخواهد، مولا با او چه مى كند؟ آن بنده گریز پایى كه مأمور دنبالش فت با زور احضارش كرد، مستحق عقوبت است، مولا با او چه مى كند؟ اینها امورى است وجدانى.

همیشه در خانه خدا باز است لیكن بعضى اوقات است كه توسعه اى داده شده است غیر این ماه، شرایط دارد باید با نیت پاك و اخلاص بیاید؛ ولى در ماه رمضان شرایط كم است، همه را مى پذیرند. بار عام است. قدر این ماه را بدانید در حال تمام شدن است. شهرالمغفرة است. هر چند مغفرت خدا همیشگى است لیكن در این مهمانخانه هركس، هرچه باشد، هرچند واقعا سزاوار هم باشد، ولى به حرمت ماه رمضان او را مى پذیرند. خدا به حرمت ماه رمضان مستحقین آتش را مى آمرزد؛ چنانچه در خطبه شعبانیه پیغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله است(۳۳۲) .