۱۷. بزرگسالان و ازدواج جوانان
نقش ازدواج در زندگى، همسر خوب و خوش بختى، صفت زن شایسته، روش عاقلانه در ازدواج، ازدواج نامتناسب، بروز تمایل جنسى، بلوغ و خواهش استقلال، توقف كمال جنسى، اخلاق و روابط جنسى، سركوبى غریزه، اسلام و ازدواج، عوارض بى عفتى، فحشا به صورت فاجعه، اعمال غرایز و مصالح اجتماع، زمان ازدواج، ازدواج و كمال دین، تأخیر ازدواج و گسترش فحشا، منشأ تغییر اخلاق، خانواده در عصر كشاورزى، خانواده در تمدن صنعتى، روستانشینى، زندگى در شهرها، سگ ها به جاى بچه ها، صنعت به جاى زراعت، كاهش ارزش خانواده، جوانان آلوده دختران و پسران با ایمان، پیوندهاى ناموزون، وظیفه شناسى والدین و فرزندان، ازدواج و تمایل زوجین، انتخاب همسر دلخواه، اسلام و آزادى زنان، قرار غیر قانونى ازدواج و تمایل زوجین، انتخاب، انتخاب همسر دلخواه، اسلام و آزادى زنان، قرار غیر قانونى، پدر و ازدواج دختر، مداخله نابه جاى والدین، پیوندهاى ناپایدار، مشورت با حفظ آزادى، بررسى همه جانبه، تصمیم خلاف مصلحت، ازدواج ندامت بار، بدبختى بر اثر خود سرى، ازدواج، وصلت براى ریاكارى، ازدواج مصلحت آمیز، روان شناسان و ازدواج پایدار، مذهب و ازدواج، پسران و انتخاب زدن، دختران و انتخاب شوهر، توافق اخلاقى، ضامن اجراى اخلاق، اخلاق بر مبناى مادى، اخلاق در مكتب پیامبران، اخلاق در مكاتب بشرى، رابطه ایمان و اخلاق تنزه از ستم، حفظ روابط خانوادگى، وصلت با بستگان، فرضیه هاى نادرست، نقایص پنهان والدین، اصل ناثابت، تكذیب شایعه، ازدواج هاى فامیلى، عیب مادر زادى، ازدواج با غیر فامیل، غزالى و توجیه حدیث، بى رغبتى جنسى، تئورى متزلزل.
(
من سعادة المرء الزوجه الصالحه
)
رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
مسئله ازدواج و انتخاب همسر، براى پسران و دختران جوان، از مهمترین مسائل حیاتى است. پیوند زناشویى در زندگى انسان ها، نقطه عطفى است كه ممكن است صدها پیروزى و كامیابى، یا شكست و ناكامى در پى داشته باشد. یك ازدواج خوب و شایسته مى تواند مایه آسایش جسم و آرامش روان گردد، اساس سعادت و بهروزى پسران دختران را بنیان نهد، و موجبات خوشبختى و شادكامى آنان را تا پایان زندگى فراهم آورد. یك ازدواج بد و نامتناسب ممكن است منشأ بزرگ ترین نگرانى و ناراحتى گردد، بناى بدبختى و تیره روزى جوانان را پایه گذارى كند، و در سراسر عمر، مایه سخت ترین شكنجه و عذابش گردد.
زنانشویى در ردیف نظم هایى قرار دارد كه آفریدگار جهان اساس آن را بنا نهاده است. هیچ امرى در زندگى نمى تواند به اندازه ازدواج، بهروزى یا تیره بختى به با بیاورد، و در جهان، براى هیچ چیز دیگرى به اندازه ازدواج لازم نیست كه انسان روح و قلب خود را آماده سازد
.
اولیاى گرامى اسلام، براى آن كه توجه پیروان خود را به این امر حیاتى معطوف دارند و نقش همسر خوب و شایسته را در خوش بختى انسان خاطرنشان سازند، ضمن روایات متعددى، به این موضوع اشاره نموده و درباره اهمیت و ارزش آن سخن گفته اند.
(
قال رسول الله
صلىاللهعليهوآلهوسلم
: من سعادة المرء الزوجه الصالحه
)
.
رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرموده: از سعادت مرد این است كه داراى همسر شایسته و خوب باشد.
(
و عنه
صلىاللهعليهوآلهوسلم
: ما استفاده امرء فائده بعد الاسلام افضل من زوجه مسلمة تشروه اذا نظر الیها و تطیعه اذا امرها و تحفظه اذا غاب عنها فى نفسها و ماله
)
.
و نیز فرموده است: براى یك مرد، پس از قبول اسلام، هیچ سودى بهتر و برتر از همسرى با یك زن مسلمان درستكار نیست، زنى كه مرد را با دیدن خود شاد سازد، از دستورش اطاعت نماید، و در غیاب شوهر حافظ عفت خویش و اموال وى باشد.
پیوند زناشویى، با اراده و تصمیم دختران و پسران و با شور و اشتراك مساعى پدران و مادران تحقق مى یابد. در خانواده هایى كه جوانان براى انتخاب همسر، روش عاقلانه در پیش مى گیرند و بر اثر عشق و علاقه، كور و كر نمى شوند و صلاح و فساد خویش را از یاد نمى برند، و همچنین پدران و مادران، در راهنمایى جوانان، با حسن نیت و خیرخواهى سخن مى گویند، از مرز وظیفه تجاوز نمى كنند، و مصلحت اندیشى خود را با اغراض نادرست نمى آلایند، در آن خانواده ها، پیوند زناشویى جوانان به خوبى و در محیط گرمى و صمیمیت صورت مى گیرد و بزرگسالان، در امر ازدواج فرزندان خویش دچار كشمكش و اختلاف نمى شوند.
در خانواده هایى كه جوانان، بر اثر آلودگى به اعمال منافى عفت، از ازدواج سر باز مى زنند، یا براى دست یافتن به همسر مورد نظر خود تمام مصلحت هاى زندگى را نادیده مى گیرند و روى خودسرى و استبداد رأى، به سعادت خویش و حیثیت خانوادگى پشت پا مى زنند، یا آن كه پدران مادى و خودپسند و مادران نادان و حسود، براى دست یافتن به مال و مقام و اجراى منویات نادرست خویش، سد راه سعادت جوانان مى شوند و ناروا با پیوند ازدواجشان مخالفت مى كنند، یا ازدواج نامتناسبى را بر آنان تحمیل مى نمایند، در آن خانواده ها، تضاد و اختلاف، تندى و خشونت، و جنگ و ستیز بین جوانان و بزرگسالان شدید است و گاهى كار به خودكشى یا آدم كشى منتهى مى شود و مفاسد بزرگ و غیر قابل جبرانى به بار مى آید.
در این فصل، مسئله ازدواج جوانان به اختصار مورد بحث و گفت و گو قرار مى گیرد. در ضمن، به پاره اى از روشهاى نادرست و خلاف مصلحت والدین و فرزندان، كه منشأ اختلاف آنان است، اشاره مى شود.
با فرارسیدن بلوغ، تحولات همه جانبه اى در وجود دختران و پسران پدید مى آید جسم و روان آنان به طور طبیعى دگرگون مى گردد. بر اثر فعل و انفعال هاى بلوغ، تمایل جنسى به شدت بروز مى كند و مانند آتش ملتهبى زبانه مى كشد. دختران و پسران، به كشش این غریزه نیرومند، مجذوب یكدیگر مى شوند، و براى ارضاى آن، فكر آزادى بى قید و شرط در سر مى پرورند.
بلوغ جنسى سایر غرایز خفته را نیز بیدار مى كند، عواطف و احساسات را شكوفا مى سازد، استعدادهاى نهفته را به فعلیت مى آورد و به اعضا و عضلات بدن قوت و نیرو مى بخشد. خلاصه این كه بلوغ، به منزله پلى است كه نوبالغان، با پیمودن آن، از دنیاى كودكى خارج مى شوند، دختران به گروه زنان مى پیوندد، و پسران در جهان مردان قدم مى گذارند و خواستار آزادى و استقلال شخصیت مى شوند.
در دوران شباب، تغییرات غددى و امثال آن با سرعت عجیبى انجام مى گیرد و ناچار تغییرات گوناگون فكرى و احساسى را، كه خود شخص هم از آن ها كمتر اطلاع دارد، به همراه مى آورد. همچنین، در این هنگام، دختر و پسر احساس مى كنند كه خواهان استقلال و آزادى بیشتر هستند و بدین مناسبت، اكثراً با اولیاى خود و مقدمات یك نوع كشمش هایى را حس مى كنند. این كشمش ها بیشتر از آن جایى ناشى مى گردد كه ملاك و معیار قضاوت اولیا در این مورد ممكن است با ملاك و معیار جوانان متفاوت باشد، و از آن جا كه احساس تند جنسى و احتیاج شدید ثبوت شخصیت، با یكدیگر منطبق مى گردند، جوانان، تنها وسیله تثبیت و تأمین استقلال طلبى خود را در جامعه استهزا و سخریه اصول و معیارهاى غریزه جنسى، كه در جامعه مورد قبول است، مى پندارند
.
ازدواج قانونى، تنها راه ارضاى صحیح تمایل جنسى است. پسران و دختران جوانى كه به خوش بختى و سعادت خویش علاقه دارند و خود را در حفظ حریم خانواده و مراعات مصالح اجتماع، مسوول و موظف مى دانند، باید دامن خویش را از شهوات پلید و آلوده منزه نگاه و عطش سوزان خود را با پیوند ازدواج فرو نشانند. به نظر دانشمندان روان، لاابالى گرى و بى بند و بارى در شهوات، نه تنها مانع كمال غریزه جنسى مى شود، بلكه در سایر صفات اخلاقى انسان نیز اثر بد مى گذارد و آدمى را از تعالى معنوى باز مى دارد.
در دوران شباب، تغییرات غددى و امثال آن با سرعت عجیبى انجام مى گیرد و ناچار تغییرات گوناگون فكرى و احساسى را، كه خود شخص هم از آن ها كمتر اطلاع دارد، به همراه مى آورد. همچنین، در این هنگام، دختر و پسر احساس مى كنند كه خواهان استقلال و آزادى بیشتر هستند و بدین مناسبت، اكثراً با اولیاى خود مقدمات یك نوع كشمكش هایى را حس مى كنند. این كشمكش ها بیشتر از آن جا ناشى مى گردد كه ملاك و معیار قضاوت اولیا در این مورد ممكن است با ملاك و معیار جوانان متفاوت باشد، و از آن جا كه احساس تند جنسى و احتیاج شدید ثبوت شخصیت، با یكدیگر منطبق مى گردند، جوانان، تنها وسیله تثبیت و تأمین استقلال خود را در جامعه مورد قبول است، مى پندارند
.
ازدواج قانونى، تنها راه ارضاى صحیح تمایل جنسى است. پسران و دختران جوانى كه به خوش بختى و سعادت خویش علاقه دارند و خود را در حفظ حریم خانواده و مراعات مصالح اجتماع، مسوول و موظف مى دانند، باید دامن خویش را از شهوات پلید و آلوده منزه نگاه دارند و عطش سوزان خود را با پیوند ازدواج فرو نشانند. به نظر دانشمندان روان، لاابالى گرى و بى بند و بارى در شهوات، نه تنها مانع كمال غریزه جنسى مى شود، بلكه در سایر صفات اخلاقى انسان نیز اثر بد مى گذارد و آدمى را از تعالى معنوى باز مى دارد.
اوراستریت، استاد دانشگاه كالیفرنیا مى گوید: مردى كه تمام رندگانى اش را در تعقیب زنان گذرانده و هر چند مدت یك بار معشوق خود را عوض مى كند، فردى است كه مراحل كمال جنسى او متوقف مانده است. چنین به نظر مى رسد كه تا وقتى كسى طبیعت جنسى خود را بدون خطا و گناه قبول نكرده است، و طى یك نقشه معینى، جایى در زندگى براى آن باز نموده و آزمایش جنسى را به عنوان یك اصل واقعى و خلاقه، در مناسبات با جنس مخالف نپذیرفته است، نمى توان از لحاظ جنسى او را كامل خواند.
امور جنسى هم از جمله وسایلى است كه آدمى، به وسیله آن اخلاق و صفات خود را ابراز مى داد. مثلا، كسى كه در رفتار جنسى خویش نشان داد كه مى خواهد دیگران را تحت تسلط قرار داده و آنان را استثمار نماید، در مراحل دیگر زندگى نمى تواند لیاقت و استعداد كافى براى عدالت خواهى داشته باشد. همچنین كسى كه امور جنسى را كثیف و آلوده تلقى مى كند، او را نیروى كافى براى فهم ارزش مسائل نیست.
ما هنوز بدان مرحله از دانش و علم نرسیده ایم كه كمال نیست، امكان كمال اخلاقى و كمال صفات انسانى هم موجود نمى باشد
.
مردان و زنانى كه به عللى نخواسته یا نتوانسته اند ازدواج كنند و داراى همسر قانونى نیستند، ناچار در مورد غریزه جنسى، یكى از دو راه در پیش مى گیرند: یا مانند مرتاض ها غریزه جنسى را سركوب مى كنند، یا دامن خود را به اعمال منافى عفت آلوده مى سازند. در هر دو صورت، مسیر ناصحیحى را مى پیمایند.
گروه اول، براى آن كه به اعمال خلاف عفت دست نزنند و از ناپاكى و گناه مبرى باشند، تمایل جنسى را به عقب مى رانند و از اعمال آن، به هر صورت كه باشد، خوددارى مى كنند. این قبیل افراد، گرچه بر اثر مجاهده و كوشش، به پلیدى هاى شهوت آلوده نمى شوند، ولى از این جهت كه غریزه خود را سركوب كرده اند و به یك عمل غیر طبیعى دست زده اند، خواه ناخواه، به عوارض زیان بار آن دچار مى شوند و این كار روى اخلاق و افكار آنان اثر نامطلوب مى گذارند.
غزوبت، در آیین مقدس اسلام، ناپسند و مذموم شناخته شده و اولیاى دین، پیروان خود را از آن برحذر داشته اند. در روایات اسلامى خاطرنشان شده است كه رتبه خوبان و نیكانى كه به سنت ازدواج عمل كرده و داراى همسر قانونى هستند، به مراتب برتر و بالاتر از مردان و زنان مسلمان و با تقوایى است كه این سنت را ترك و بالاتر گفته و بدون همسر زندگى مى كنند.
(
عن النبى
صلىاللهعليهوآلهوسلم
انه قال: خیر امتى اولها المتزوجون و آخرها العزاب
)
.
رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرموده است: بهترین امت من در درجه اول كسانى هستند كه ازدواج كرده اند، مردان و زنان بدون همسر، در رتبه آخر قرار دارند.
گروه دوم، مردان و زنانى هستند كه بى پروا مرتكب گناه و ناپاكى مى شوند. اینان، از برگزیدن همسر قانونى و پیوند ازدواج سر باز مى زنند، ولى در راه ارضاى غریزه جنسى خود به كارهاى ناروا تن مى دهند و از زنا و دیگر اعمال منافى عفت ابا ندارند. این گروه متجرى، از نظر معنوى، همواره در معرض سقوط ایمانى و اخلاقى قرار دارند و پیشواى گرامى اسلامى درباره آنان اعلام خطر نموده است.
(
قال النبى
صلىاللهعليهوآلهوسلم
: یا شباب تزوج و ایاك و الزنا فانه ینزع الایمان من قبلك
)
.
رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرموده است: اى جوان ازدواج كن و از زنا بپرهیز، كه زنا، ریشه هاى ایمان را از دلت بر مى كند.
این زشتكاران، با رفتار ناپسند خویش، نه تنها سرمایه هاى معنوى خود را از دست مى دهند، بلكه با اشاعه فحشا و بى عفتى، محیط اجتماع را نیز فاسد مى كنند و باعث بدبختى و سیه روزى جامعه خود مى گردند.
خبرگزارى فرانسه: روزنامه اتیوپین هرالد چاپ آدیس آبابا، گزارش داد كه فحشا در اتیوپى به شدت رواج یافته است. به موجب نوشته این روزنامه، تعداد فاحشه در اتیوپى، كه بیش از ۲ میلیون جمعیت ندارد، به ۳۳۵ هزار نفر رسیده كه یكصد و ده هزار نفر آن در آیس آبابا زندگى مى كنند.
این روزنامه اضافه كرده است كه رواج فحشا در اتیوپى به صورت فاجعه در آمده و طبق آمار سازمان جهانى بهداشت، تعداد مبتلایان به بیمارى آمیزشى، از ۹ میلیون نفر تجاوز مى كند.
فحشا از هنگامى كه ایتالیایى ها، اتیوپى اشغال كرده اند، به صورت یك حرفه درآمده و دولت نیز براى مبارزه با این فاجعه ملى كارى انجام نداده است
.
افراد یك جامعه به منزله اعضاى یك پیكرند و خواه ناخواه در خوش بختى و بدبختى یكدیگر شریك و سیهم اند. یك انسان، كه مى خواهد در جامعه زندگى كند واز مزایاى اجتماع برخوردار گردد، نمى تواند بى قید و شرط آزاد باشد و حق ندارد شهوت جنسى و سایر غرایز خود را بدون توجه به مصالح اجتماعى اعمال نماید. او باید حریم را محترم شمرد و به حقوق دگران تجاوز ننماید، تمایلات خویش را با مقتضیات اجتماعى تطبیق دهد و خواهش هاى نفسانى خود را محدود مصلحت برآورده سازد.
یك شهوت ران ممكن است فحشا را بر ازدواج و سگان كوچك را بر كودكان و فناى مملكت را بر قدرت آن ترجیح دهد. ولى ما باید با شكیبایى، به جوانان، تعاون و همكارى را تعلیم دهیم و آن را عادات و احساسات فردى، كه رو به رشد مى رود تركیب كنیم. درك كلى فكر، درك كلى اجتماعى را در بردارد و با وفادارى و صداقت همراه است.
جوانانى كه در راه رشد هستند، باید بدانند كه خواهش هاى جنسى آنان باید پیرو حدود و مقررات اخلاقى باشد، زیرا حیات اجتماع با قدرت نسل و تغذیه دقیق كودكان بستگى دارد. ممكن است از بعضى از اعمال ابداعى غیر اخلاقى چشم بپوشیم، اما در ته دل به هیچ عملى كه مراعات حال اجتماع را نكند، رضایت نخواهیم داد. ما، در خود، پس از هر عمل منافى با اجتماع، حاجت به یك زندگى سالم تر و پاكیزه تر را حس مى كنیم. ما طالب آن زندگى هستیم كه هم لذت جسمانى و هم رضایت كامل اجتماع و همنوعان در آن رعایت شود و آرزومندیم كه هم حیوانى سالم و هم انسانى مدنى و اجتماعى باشیم
ازدواج، برآوردن خواهش طبیعت و پاسخگویى به نداى فطرت است، و زمان ازدواج جوانان، به موجب قانون خلقت و سنت آفرینش، معین شده است. موقعى كه بر اثر بلوغ، تمایل جنسى در وجود جوانان شكوفان مى گردد و پسران خواستار زن و دختران خواهان شوهر مى شوند، باید به ازدواج قانونى اقدام كنند و بدین وسیله نیاز طبیعى خود را بر طرف سازند.
پیشواى گرامى اسلام، كه قوانین تشریعى ازدواج را بر اساس مقررات تكوینى پایه گذراى نموده، به پیروان خود تأكید كرده است كه در امر ازدواج تسریع كنند و هر چه زودتر پیوند زناشویى را برقرار سازند. ضمناً، خاطرنشان ساخته است كه با انجام این سنت مقدس و برآورده شدن خواهش طبیعى، دین آنان نیز تكمیل خواهد شد.
(
عن على
عليهالسلام
انه قال: لم یكن احد من اصحاب الرسول
صلىاللهعليهوآلهوسلم
یتزوج الا قال رسول الله
صلىاللهعليهوآلهوسلم
كمل دینه
)
.
علىعليهالسلام
فرمود: هیچ یك از اصحاب رسول خدا ازدواج نمى كرد، مگر آن كه نبى اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
درباره او مى فرمود: دینش كامل شد.
تأخیر در امر ازدواج، افراد عفیف را وا مى دارد كه تمایل طبیعى خود را واپس زنند و غریزه جنسى را سركوب نمایند و در نتیجه، به عوارض نامطلوب این عمل غیرطبیعى دچار شوند، و افراد غیر عفیف را وامى دارد كه به گناه و ناپاكى تن در دهند، به اعمال منافى با عفت آلوده شوند، و در نتیجه موجبات بدبختى و سیه روزى خود و زیان جامعه را فراهم آورند.
بدبختانه، در دنیاى كنونى، مسئله زناشویى، كه یك امر مهم حیاتى است، از مسیر خود خارج شده است. به نداى طبیعت اعتنا نمى شود. سعادت فردى و مصالح اجتماعى مورد توجه قرار نمى گیرد. فضایل انسانى و كمالات معنوى نادیده گرفته شده، و بسیارى از ارزش هاى انسانى، عملاً پایمال گردیده است. در بیشتر نقاط جهان، ازدواج جوانان به تأخیر افتاده و بعضى اساساً ازدواج نمى كنند. همین امر، سبب گسترش فحشا و بى عفتى شده و پیوسته افزایش مى یابد و نسل جوان را با سرعت به راه فساد و تباهى سوق مى دهد.
ویل دورانت درباره اوضاع غرب چنین مى گوید:
تأخیر ازدواج، شهرهاى ما را پر از مردان و زنانى كرده است كه تنوع در تحریكات شهوانى را بر وظایف پدرى و مادرى و خانه دارى ترجیح مى دهند. مشتریان كلوپ هاى شبانه، غالباً از این دسته اند (روستانشینان بزرگسال، كر باى تفریح و تعطیل به شهر مى آیند، نیز از آنان اند). در این كلوپ ها، مردان ساده لوح، مست از انواع مشروبات الكلى، دستخوش و بازیچه شكارچیان ماهرو مى گردند و در عالم بى خبرى، این امر را نوعى عشق بازى مى پندارند. عادت این دسته از مردم، به سرعت طبقات دیگر را نیز فرا مى گیرد و هرزگى رسم روز مى شود. منشأ تغییرات اخلاقى ما همان تأخیر ازدواج در اجتماعات كنونى است. اما اگر بخواهیم علل شخصى را نیز ذكر كنیم، پدران و مادران بیشتر از فرزندان در این باره گناهكارند. غرایز جوانان سالم است و زود مى تواند تحت قید و بند درآید، ولى پدران محتاط و مادران حسود براى زن دادن به فرزندانشان، تخست از درآمد او مى پرسند. خرسندى پدران در سنین متوسط عمر، در پول است. این ها، هیجان هاى مرده خود را فراموش مى كنند و نمى دانند كه قلب جوانان ممكن است دلایلى داشته باشد كه پیران از فهم آن ناتوان باشند. این بزرگسالان اند كه خیر و نوع و اجتماع را در نظر نمى گیرند، به اوامر طبیعت بى اعتنا مى مانند و در حقیقت، خود مشوق سال هاى هرزه گردى و عیاشى جوانان مى شوند.
پدران و مادرانى كه دوربین تر هستند، مسائل مالى را در برابر سلامت و سعادت افراد اجتماعى در درجه دوم اهمیت قرار مى دهند. آنان، با طبیعت همكارى مى كنند و براى تسریع ازدواج نوردیدگان خود، فداكارى مى نمایند
.
در روزگار گذشته، خانواده پایه اصلى اجتماعى و بنیاد اساسى تمدن ها به حساب مى آمد و ارزش و اهمیت بسیار داشت. خانواده، واحد اجتماعى و اقتصادى كشور بود. خانواده كلاس تعلیم و تربیت، كانون پرورش اخلاق، و مركز انتقال مواریث دینى و ملى محسوب مى شد. پیوند ازدواج، اساس خانواده را پایه گذارى مى كرد و با ولادت فرزندان، رفته رفته قوى و نیرومند مى گردید.
فرزندان، در آغوش خانواده تربیت مى شدند. عقاید و اخلاق را فرا معتقدات دینى و شرافت خانوادگى، بهترین ضامن اجراى وظیفه شناسى و حسن رفتارشان بود.
پیدایش تمدن صنعتى و گسترش صنایع ماشینى، اساس خانواده راه متزلزل كرد و اهمیت و ارزش آن را كاهش داد. تمدن صنعتى، توجه مردم را بیش از حدود مصلحت، به زندگى مادى و ارضاى غرایز معطوف ساخت و ارزش هاى ایمانى و اخلاقى را ناچیز شمرد. بر اثر تمدن صنعتى، بین بلوغ جنسى و رشد اقتصادى جوانان فاصله افتاد و همین امر باعث تأخیر ازدواجشان گردید. تمدن صنعتى، براى عیاشى و شهوترانى، انواع وسایل جمعى و فردى را مهیا كرد و در دسترس عموم قرار داد و از این راه موجبات شیوع فحشا و بى عفتى را فراهم آورد. خلاصه این كه تمدن صنعتى و زندگى ماشینى در تضعیف مبانى دینى، كاهش ارزش هاى اخلاقى، تزلزل خانواده، تأخیر ازدواج، گسترش شهوات نقش بسیار موثرى داشته و دانشمندان در این باره كتاب ها نوشته و سخن بسیار گفته اند.
تا چند پیش، قسمت اعظم مردم جهان، حتى در دنیاى باختر، به كشاورزى اشتغال داشتند و در مناطق روستایى، كه در آن ها اقتصاد خانوادگى حكمفرما بود، به سر مى بردند. در آمریكا، در سال ۱۹۲۰، آمارگیرى نشان داد كه بیش از نیمى از مردم، در مناطق روستایى به سر مى برند. یك خانواده كشاورزى، از آن جا كه بیش از هر چیز جنبه اقتصادى دارد، نیازمند به یك سر است و از دیرباز زمام امور آن به دست مرد بوده است. گذشته از این، در یك جامعه روستایى، خانه، نه تنها مركز فعالیت هاى اقتصادى بود، بلكه محل كلیه فعالیت هاى دیگر، اعم از تربتى و اجتماعى و تفریحى و تا اندازه زیادى مذهبى به شمار مى رفت، در نتیجه، رشته اى كه افراد خانواده را به هم مى پیوست، بسیار نیرومند بود و اعضاى خانواده باهم روابط بسیار داشتند و از هر لحاظ به هم بسته بودند.
توسعه و پیشرفت صنعت، به كلى این وضع را دگرگون ساخت. فى المثل، آمریكا در كمتر از صد سال، به كلى تغییر یافته است، زیرا قبلاً اكثریت ملت در دهات و قصبات به سر مى بردند و حال آن كه امروز اكثریت ملت و در شهرها زندگى مى كنند. همین كیفیت، در بیشتر نواحى جهان، مشاهده مى شود. برخى از ملت ها باخترى، از آن جمله انگلیس و دانمارك، بیش از آمریكا شهرنشین شده اند
.
خانواده، واحد اقتصادى و تولید جامعه بوده، زیرا همه اعضاى آن، زمین را با هم مى كاشتند. خانواده واحد فرهنگى بود، زیرا با تعلیم و تربیت فرزندان، ادب و هنر گذشته را به آن نقل منتقل مى ساخت. خانواده واحد اخلاقى بود، زیرا با همكارى و انضباط، اصولى را كه پایه و ملاك معنوى جوامع متمدن است، به افراد خود تلقین مى كرد. در بعضى حالات، اهمیت خانواده از دولت بیشتر بود. اگر پس از زوال دولت ها، خانواده بر جاى مى ماند، ممكن بود كه نظم بماند. از این جاست كه به عقیده جامعه شناسان، با انحلال خانواده تمدن هم از میان خواهد رفت. اما، امروز، خانواده به نحو متزلزل و ناپایدارى از خانه به آپارتمان منتقل مى شود و سگ ها جاى بچه ها را مى گیرند. مردان و زنان با هم آمیزش مى كنند، اما خیلى كم بچه دار مى شوند. آمیزش، همیشه ازدواج نیست و ازدواج همیشه فرزند داشتن نیست و فرزند داشتن همیشه معنى تربیت را نمى دهد. عشق آزاد و طلاق، ازدواج را از میان برده اند. مدرسه، كودك را از دست مادر مى گیرد و دولت قدرت را از دست پدر، معلم و پلیس با هم در مبارزه اند كه كدام یك جاى انضباط خانوادگى قدیم را بگیرد.
بالاتر از همه آن كه صنعت به جاى زراعت نشسته است و مشاغل شخصى به جاى كار جمعى در مزارع، آن چه از رسم قدیم باقى مانده، یكى خوابگاه است و دیگرى احساس ناپایدارى كه زن را به مرد مى پیوندد و پسران و دختران را به دل هاى هوسباز و جوانشان
.
در كشور ما هنوز عوارض نامطلوب تمدن صنعتى همه گیر نشده و ارزش خانواده مانند دنیاى غرب كاهش نیافته است. هنوز، اكثریت مردم به تعالیم دینى و عواطف مذهبى علاقه مندند و مقررات اسلامى را گرامى و محترم مى شمرند. بیشتر دختران و پسران جوان، در سراسر مملكت، اعمال منافى عفت را گناه و غیر مشروع مى دانند و به منظور پیروى از تعالیم اسلام و حفظ شرف خانوادگى، مراقبت دارند كه ناپاكى ها بركنار باشند. پدران و مادران نیز معتقدند كه یكى از حقوق اسلامى فرزندان، فراهم آوردن وسایل ازدواج آنان است و مى كوشند در اولین در اولین فرصت، این حق مقدس را ادا كنند، پسران خود را زن بدهند و دختران خویش را به خانه شوهر بفرستند.
با این حال نمى توان انكار كرد كه در جامعه ما هم تا اندازه اى ارزش خانواده كاهش یافته و ازدواج جوانان بیش و كم به تأخیر افتاده و در پاره اى از موارد، ارضاى غریزه جنسى، از مسیر صحیح و قانونى خود خارج شده است.
بعضى از جوانان، به سبب سوء تربیت یا بر اثر مجالست با رفقاى بد، از آغاز، گناه و پلیدى را در پیش مى گیرند و به انواع ناپاكى هاى جنسى تن مى دهند و رفته رفته آن چنان با لاابالى گرى و فساد اخلاق خود مى گیرند و كه هرگز خیال ازدواج هم نمى كنند و مى خواهند همچنان به روش نادرست خویش ادامه مى دهند.
بعضى از جوانان، پس از چند سال بى عفتى و گناه، به فكر ازدواج مى افتند و در جست و جوى همسر شایسته اى بر مى آیند. اینان كه مدتى از عمرشان در فحشا سپرى شده و خود از نزدیك شاهد ناپاكى ها و بى پروایى هاى بعضى از زنان آلوده دامن بوده اند، در انتخاب همسر خیلى دقیق و سختگیر مى شوند و به قول ویل دورانت:
آن دخترى كه این مردان، پس از ده سال عیش و نوش مى خواهند بگیرند، باید معصوم و دست نخورده باشد، تا شایستگى آغوش پرتجربه آنان را داشته باشد
.
دو چیز باعث آلوده شدن دختران و پسران جوان به پلیدى هاى شهوت است: یكى بى قید و بندى در ارضاى غریزه جنسى و دیگرى تأخیر در امر ازدواج و این هر دو، در مقررات اسلامى پیشگیرى شده است. قانون گزار اسلام، از طرفى تمام اعمال منافى عفت را بر مسلمین تحریم نموده و از طرف دیگر، تسریع در امر ازدواج را تأكید كرده است. بنابراین، جوانانى كه به تعالیم الهى ایمان واقعى دارند، از گناهان گروه اول و دوم مبرى هستند اینان، به پیروى از فرمان الهى، در اولین فرصت ممكن ازدواج مى كنند و خواهش جنسى خود را به طور مشروع برآورده مى سازند و بدین وسیله دامن خویشتن را از آلودگى ها منزه نگاه مى دارند.
مسئله مورد بحث، در این فصل، اختلاف پسران و دختران و همچنین اختلاف بزرگسالان و جوانان در امر ازدواج است و این مشكل منحصر به افراد لاابالى و بى ایمان نیست، بلكه خانواده هاى متدین و پاك دل نیز ممكن است در امر زناشویى از مسیر صحیح منحرف شوند و بر اثر بى اطلاعى از تعالیم قانونى و اخلاقى اسلام، پیوندهاى ناموزنى را برقرار سازند.
بعضى از جوانان، به علت خامى و نارسایى فكر خودشان، یا بر اثر مداخله هاى بى جا و ناصحیح والدینشان، به ازدواج غیر متناسبى اقدام مى كنند، ولى دیر یا زود به اشتباه خود پى مى برند و سبب عدم توافق اخلاقى یا علل دیگر، ناسازگارى و اختلاف آغاز مى گردد و محیط خانه، عرصه تضاد و كشمكش مى شود و اغلب در این قبیل موارد، كار اختلاف به طلاق و جدایى مى انجامد.
بدبختانه، این قبیل ازدواج هاى متزلزل و ناپایدار، در جامعه ما زیاد شده و بر اثر آن، تعداد طلاق ها به سرعت رو به افزایش مى رود. روزنامه اطلاعات و كیهان در تاریخ ۳۱/۴/۱۳۵۳ نوشته اند:
در سه ماه بهار این سال، ۹۹۶۲ زن و شوهر از دادگاه هاى خانواده حكم طلاق گرفته اند.
براى آن كه ازدواج دختران و پسران، تا جایى كه ممكن است، پایدار بماند و نیز بین بزرگسالان و جوانان اختلافات اساسى بروز نكند یا لااقل اختلاف كاهش یابد، لازم است والدین و فرزندان وظایف دینى و علمى خود را بشناسند و عملاً حقوق و حدود یكدیگر را محترم بشمرند و از مرز خویش تجاوز ننمایند. در این جا، به منظور روشن شدن مطلب، به پاره اى از برنامه هاى اسلام درباره ازدواج اشاره مى شود.
۱. ازدواج قانونى در اسلام عبارت از رابطه و پیوند زناشویى است، كه طبق موازین و مقررات دینى، بین پسر و دختر جوان، یا مرد و زن بزرگسال برقرار مى گردد و یكى از مهم ترین و اساسى ترین شرایط صحت و دوام این پیوند، رضایت خاطر و موافقت طرفین ازدواج است.
پدران و مادرانى كه در پیمان زناشویى، خود اقدام مى كنند، باید در درجه اول به تمایل آنان متوجه باشند، نه به خواسته هاى خودشان این پسران و دختران جوان اند كه مى خواهند براى خود همسر انتخاب كنند و اساس زندگى مشتركى را پایه گذارى نمایند و اینان هستند كه باید یكدیگر را بخواهند و به هم متمایل باشند، تا بتوانند یك عمر به گرمى و محبت با هم زندگى كنند و پیوند ازدواجشان پایدار و برقرار باشد.
(
عن ابى یعفور عن ابى عبدالله
عليهالسلام
قال: قلت له انى ارید ان اتزوج امرأه و ان ابوى ارادا غیرها قال تزوج التى هویت ودع التى یهودى ابواك
)
.
ابن ابى یعفور به امام صادقعليهالسلام
عرض كرد: من مى خواهم با زنى ازدواج كنم، ولى پدر و مادرم علاقه دارند زن و دیگرى را به همسرى خود در آورم.
حضرت فرمود: زن دلخواه خودت را بگیر و آن را كه والدینت مى خواهند ترك گوى.
در روزگار پیش از اسلام، تمایل و موافقت دخترانت در امر ازدواج آنان نقشى نداشت. تمام اراده و اختیار در دست پدران بود. آن ها، به میل خود، مردى را در نظر مى گرفتند و با دریافت مبلغى، دختر را به همسرى او در مى آوردند. در واقع، با گرفتن پول، دختر را معامله مى كردند و در اختیار خریدار مى گذاردند.
ویل دورانت مى گوید:
زن قبل از اسلام، كالایى بیش نبود و جزء دارایى پدر یا شوهر یا پسرش به شمار مى رفت كه او را با چیزهاى دیگر به ارث مى برد. همیشه خادم مرد بود و كمتر مى شد كه به مقام یار و مصاحب ترقى كند
.
پیشواى گرامى اسلام با این رسم ظالمانه مبارزه كرد و زنان را از قید اسارت آزاد ساخت. بناى ازدواج را بر اساس رضایت و تمایل زن و مرد استوار نمود و موافقت زنان را، هم مانند رضایت مردان، یكى از اركان اصلى پیوند زناشویى قرار داد. مقررات اسلامى، در امر ازدواج دختران، نه فقط اختیارات بى قید و شرط آنان نیز خاتمه داد.
(
عن الوشاء عن الرضا
عليهالسلام
قال: سمعته یقول: لو ان رجلا تزوج امراة و جعل مهرها عشرین الفا و جعل لابیها عشرة آلاف المهر جائزاً ولذى جعل بیها فاسداً
)
.
و شاء مى گوید از حضرت رضاعليهالسلام
شنیدم كه فرمود: اگر مردى با زنى ازدواج كند، بیست هزار مهر زن و ده هزار براى پدر زن قرار دهد، مهریه صحیح و جایز است، ولى آن را كه براى پدر زن قرار داده، فاسد و غیر قانونى است.
با توجه به این كه در آیین مقدس اسلام، دختران زودتر از پسران به بلوغ شرعى مى رسند و پیش از آنان حق قانونى انتخاب همسر را به دست مى آورند، و با در نظر گرفتن این مطلب كه اغلب آن ها بر اثر كمى عمر و قلت تجربه، آن طور كه باى، خیر و شر خود را نمى شناسند و به اصلاح و فساد خویش در زندگى زناشویى واقف نیستند، قانون گزار، در مورد خویش در زندگى زناشویى واقف نیستند، قانون گزار اسلام، در مورد ازدواج دختران بكر، اجازه پدر یا جد پدرى را قید نموده و بدین وسیله آنان را از راهنمایى و مصلحت اندیشى پدران برخوردار ساخته است، ولى این حق، براى پدر، تا زمانى محفوظ است كه زیانى به دختر نرساند و سد راه صلاح و سعادت وى نشود. به همین جهت، طبق فتاوى فقها، اگر پدر غالب باشد، یا آن كه بخواهد از این حق سوء استفاده كند و بى جهت با ازدواج مصلحت آمیز دختر خود مخالفت نماید، حق اجازه از وى سلب مى شود و دختر مى تواند با تصمیم شخصى خود و بدون موافقت پدر به ازدواج قانونى خویش اقدام نماید.
مسئله ۲۳۸۶. اگر پدر و جد پدرى غایب باشند، یا دختر باكره نباشد، اجازه پدر و جد لازم نیست
.
(
و یشترط فى تزویج البكر اذن الولى و هوالاب والجد لاب على الاحوط وجویاً الا اذا منعها الولى عن التزوج بالكف ء شرعاً و عرفاً فانه تسقط و لاتیه حینئذ
)
.
در ازدواج بكر، به احتیاط واجب، اجازه پدر یا جد پدرى لازم است، مگر آن كه بخواهند دختر را از ازدواج با مردى كه واجد شرایط همسرى شرعى و عرفى اوست باز دارند. در این موقع، حق اجازه آنان ساقط مى شود.
یك قسمت از اختلاف خانوادگى، ناشى از بى اعتنایى بزرگسالان به حقوق شرعى و قانونى جوانان است. بعضى از پدران و مادران، كه در محیط خانه سلطه و قدرت دارند، بیش از حد، در امر زناشویى فرزندان خود مداخله مى كنند و بدون توجه به خواسته و صلحشان، براى آنان تعیین همسر مى نمایند و متوقع اند جوانان بى چون و چرا نظر آن ها را بپذیرند.