منازل الاخرة

منازل الاخرة0%

منازل الاخرة نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: معاد و رستاخیز

منازل الاخرة

نویسنده: مرحوم شیخ عباس قمی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 16774
دانلود: 3345

منازل الاخرة
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 17 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16774 / دانلود: 3345
اندازه اندازه اندازه
منازل الاخرة

منازل الاخرة

نویسنده:
فارسی

شیخ عباس قمی معروف به محدث قمی از محدثان شیعی پرکار قرن چهاردهم هجری قمری ( 1294 تا 1359) ، متولد شهر قم
این کتاب دربارهٔ روایات و حکایتهای مرگ و جهان پس از مرگ میباشد.

محتوای فصول کتاب:

1.فصل اول: مرگ
2.فصل دوم: قبر
3.فصل سوم: برزخ
4.فصل چهارم: قیامت
5.فصل پنجم: یبرون آمدن از قبر
6.فصل ششم: میزان
7.فصل هفتم: حسابرسی
8.فصل هشتم: پرونده
9.فصل نهم: صراط

فصل چهارم: قیامت

یکی از منازل هولناک آخرت، قیامت است که هَولش عظیم، بلکه از هر هَولی، اعظم و فَزَعش فَزَع اکبر است و حق تعالی در وصف آن فرموده:

( ... ثَقُلَتْ فِی السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ لا تَأتیکُمْ اِلاّ بَغتَةً... ) (184) ؛

«... سنگین و گران و عظیم است قیامت از حِیثِ شدائد و هَولهای او در آسمانها و زمین، یعنی بر اهل آنها از ملائکه و جِنّ و اِنس، نیاید شما را مگر ناگهان... »

قُطبِ راوندی از حضرت صادق عليه‌السلام روایت کرده که حضرت عیسی عليه‌السلام از جبرئیل عليه‌السلام پرسید: کِی قیامت برپا خواهد شد؟ جبرئیل چون اسم قیامت شنید لرزه گرفت او را، به حدّی که افتاد [و] غَشّ کرد. پس چون به حال آمد گفت یا رُوحَ اللَّه، نیست مسئولِ به امرِ قیامت، اعلمِ از سائل، پس آیه شریفه را که ذکر شد خواند (185) .

و شیخ جلیل علی بن ابراهیم قمّی رحمه الله از حضرت امام محمد باقر عليه‌السلام روایت کرده که وقتی حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته بود و جبرئیل عليه‌السلام نزد آن حضرت بود که ناگاه نظر جبرئیل عليه‌السلام به جانب آسمان افتاد، پس رنگش تغییر کرد از ترس به حدّی که مانند زعفران شد. پس خود را چسبانید به رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و به آن حضرت پناه برد.

پس حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نظر افکند به آنجا که جبرئیل نظرش افتاده بود، دید مَلَکی را که پرکرده مشرق و مغرب را که گویا قاب زمین است. پس آن مَلَک رو کرد به پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و گفت یا محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، من رسول خدایم به سوی تو که تو را مُخَیر سازم که پادشاه باشی و رسول، بهتر است به سوی تو؛ یابنده باشی و رسول؟

پس حضرت التفات کرد به سوی جبرئیل، دید رنگش به حال اول برگشته و به حال آمده.

جبرئیل عرض کرد: بلکه اختیار کنید که بنده و رسول باشید.

پس پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت: می خواهم بنده و رسول باشم. پس آن مَلَک پای راست را بلند کرد و گذاشت در میان آسمان دنیا و پای چپ را بلند کرد و گذاشت در آسمان دوم، بعد از آن پای راست را گذاشت در آسمان سوم. به همین نحو رفت تا آسمان هفتم. هر آسمانی را یک گام خود کرد، و هر چه بالا رفت کوچک شد تا آنکه به اندازه مرغ کوچکی شد.

پس حضرت رو به جبرئیل کرد و فرمود: همانا من مشاهده کردم از تو ترس شدیدی و ندیدم چیزی را که مرا بیشتر ترسانیده باشد از تغییر کردن رنگ تو! جبرئیل گفت: یا رسول اللَّه! مرا ملامت مفرما. آیا دانستید که این مَلَک کی بود؟ این اسرافیل «حاجِبُ الرّبّ» بود و از زمانیکه حق تعالی آسمان ها و زمین را خلق فرموده از مکان خود پایین نیامده (186) . چون من او را دیدم که به سوی زمین می آید، گمان کردم که آمده است برای برپا کردن قیامت، پس از ترس قیامت رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید.

پس چون دیدم که برای امر قیامت نیامده، بلکه حق تعالی چون شما را برگزیده به جهت بزرگی شما، او را به نزد شما فرستاده، رنگم به حال اوّل آمد و نَفَسم به سوی من برگشت. - الخبر - (187) .

و در روایتی است که نیست مَلَکِ مُقَرّبی و نه آسمانی و نه زمینی و نه بادی و نه کوهی و نه صحرایی و نه دریایی مگر آنکه بترسند از روز جمعه برای آنکه قیامت برپا می شود در آن (188) .

فقیر گوید شاید ترسیدن آسمان و زمین و سایر اشیاء که ذکر شد، ترسیدن اهل آنها و مُوَکّلینِ آنها باشد، چنانکه مفسّرین در معنی آیه «ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَالْاَرْضِ» (189) گفته اند.

و روایت شده که چون حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قیامت را ذکر می نمود، شدید می شد صوت آن حضرت، و سرخ می شد رخسار آن جناب (190) .

و «شیخ مفید» در «ارشاد» نقل کرده که چون حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از غَزوِه «تبوک» به مدینه مراجعت فرمود، رسید به خدمت آن حضرت «عَمرو بنِ مَعدیکَرَب»، حضرت به او فرمود: اسلام بیاور ای عمرو! تا خدا تو را ایمن گرداند از فَزَعِ اکبر، یعنی ترسی که بزرگترین ترسهاست. عمرو گفت: ای محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فَزَعِ اکبر کدام است؟ من کسی هستم که ترس بر من وارد نمی شود.

مؤلف گوید که از این کلام معلوم می شود دلیری و قوّت قلب عمرو. نقل شده که او از شَجْعان نامی روزگار بوده و فُتوح عَجَم، بسیاری از آن بر دست او واقع شده، و شمشیر او «صَمْصامه» معروف بود، و وقتی با او [شمشیر] به یک ضربت، تمام قوائم شتر را از هم جدا کرد (191) . و عمر بن الخطّاب در زمان خلافت خود از او خواهش کرد که آن شمشیر را نشان او دهد، عمرو آنرا حاضر کرد. عمر آنرا کشید و بر محلّی زد که تیزی او را امتحان کند ابداً اثر نکرد. عمر او را دور افکند و گفت: این چیزی نیست. عمرو گفت: ای امیر! شما از من شمشیر طلبیدید نه بازویی که آن شمشیر را می زد (192) . عمر از سخن عمرو بَدَش آمد و او را عتاب کرد و به قولی او را بزد (193) .

و بِالْجُمله چون عمرو گفت من از فَزَعِ اکبر نمی ترسم، حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ای عمرو! چنین نیست که گمان کرده ای. همانا صیحه ای زده شود بر مردم یک صیحه ای که باقی نماند میتی مگر آنکه زنده شود و نماند زنده [ای] مگر آنکه بمیرد، مگر آنهائی که خدا خواسته نمیرند. پس یک صیحه دیگر برایشان زده شود که تمامی زنده شوند و صف بکشند، و آسمان شکافته شود و کوهها متلاشی و پراکنده شود، و پاره ها از آتش جهنم جدا شود مانند کوهها و افکنده شود. پس نماند صاحب روحی مگر آنکه دلش کنده شود و گناهش را یاد کند و مشغول به خود شود مگر کسانی که خدا خواسته باشد. پس کجایی تو ای عمرو از این؟ عمرو گفت: همانا من می شنوم امری را که عظیم و بزرگ است (194) .

پس ایمان آورد به خدا و رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با قوم خود.

و بالجمله روایات در این باب بسیار است که از همگی استفاده میشود که هول قیامت هول بسیار بزرگست و به حدّی قیامت هولناک است که اموات و مردگان در عالم برزخ و قبر نیز هَوْل و وحشت آن را دارند به نحوی که بعضی از مردگان که به دعای اولیاء خدا زنده شدند دیده شدند که موهای شان تمام سفید بوده. سبب سپیدی موی آنها را پرسیدند، گفتند: ما را وقتی که امر کردند به زنده شدن، گمان کردیم که قیامت برپا شده و از وحشت و هَولِ قیامت تمامی موهای ما سپید شد.

اینک ما در اینجا ذکر می کنیم بعض [ی چیزهایی را که سبب تَخَلُّص از شدائدِ قیامت و ایمنی از فَزَعِ اکبر خواهد بود و آنها ده امر است:

اول: روایت شده که هر که بخواند سوره «یوسف عليه‌السلام » را در هر روز یا در هر شب، روز قیامت که مبعوث شود جمالش مانند جمال یوسف عليه‌السلام باشد، و نرسد به او فَزَع و ترسی [در] روز قیامت (195) .

و از حضرت امام محمد باقر عليه‌السلام مرویست که هر که بخواند سوره «دُخان» را در نمازهای فریضه و نافله، حق تعالی او را مبعوث فرماید در جمله آنهایی که ایمن و بی ترسند (196) .

و از حضرت امام جعفر صادق عليه‌السلام مَرْوِی است که هر که بخواند سوره «اَحقاف» را در هر شب یا در هر جمعه، نرسد به او ترسی در دنیا، و ایمن گرداند حق تعالی او را از ترس روز قیامت (197) .

و نیز از آن حضرت منقول است که هر که بخواند سوره «وَالعَصر» را در نمازهای نافله خود، مبعوث شود روز قیامت با صورت سفید و روشن، و دهانش به خنده گشوده باشد و چشمش روشن باشد تا داخل بهشت شود (198) .

دوم: شیخ کلینی از حضرت امام جعفر صادق عليه‌السلام نقل کرده که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هر که احترام و تعظیم کند کسی را که در اسلام موی خود را سپید کرده باشد، ایمن گرداند حق تعالی او را از فَزَع و ترس روز قیامت (199) .

سوم: و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که بمیرد در راه مکه خواه در وقت رفتن باشد یا در وقت برگشتن، ایمن و بی ترس گردد از فَزَعِ اکبر، یعنی ترس بزرگ روز قیامت (200) .

و شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که بمیرد در یکی از دو حَرَم، یعنی حرم مکّه و حرم مدینه - زادَهُمَا اللَّهُ شَرَفاً وَ تَعْظیماً - خداوند مبعوث فرماید او را از جمله آنهایی که ایمن و بی ترسند (201) .

چهارم: شیخ کلینی از حضرت صادق عليه‌السلام روایت کرده که فرمود: هر که دفن شود در حرم - یعنی حرم مکه معظّمه - ایمن شود از فَزَعِ اکبر (202) .

پنجم: شیخ صدوق از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل کرده که هر که پیش آید او را فاحشه (203) یا شهوتی، پس اجتناب کند از آن به جهت ترس از خداوند - عَزَّوَجَلّ - حق تَعالی حرام فرماید بر او آتش جهنّم را، و ایمن گرداند او را از ترس بزرگ روز قیامت (204) .

ششم: و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که دشمن گیرد نفس خود را - نه مردم را - ایمن گرداند حق تعالی او را از ترس روز قیامت (205) .

هفتم: شیخ اجل علی بن ابراهیم قمّی از حضرت امام محمّد باقر عليه‌السلام روایت کرده که هر که فرو خورد خشم خود را و حال آنکه ممکن باشد او را که جاری کند و روان گرداند آنرا، پر کند خداوند دل او را از امن و ایمان روز قیامت (206) .

هشتم: حق تعالی در سوره نمل فرمود:

( مَنْ جاءَ بِالْحَسَنةِ فَلَهُ خَیرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یوْمَئِذٍ آمِنُونَ ) ؛

«هر که آورد در روز قیامت حسنه را پس از برای او است بهتر از آن و ایشان از فَزَع آن روز ایمنند» (207) .

از حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام روایت شده که فرمود: «حَسَنه» در این آیه، معرفت و ولایت و محبّت ما اهل بیت است (208) .

نهم: شیخ صدوق از حضرت صادق عليه‌السلام روایت کرده که فرمود: هر که اعانت کند برادر مؤمن اندوهگین [تشنه را از توانایی خود، و آسایش دهد او را از غم و اندوهش، یا یاری کند او را بر قضاء حاجتش، برای او باشد از حق تعالی هفتاد و دو رحمت که یکی از آنها را حق تعالی در دنیا به او مرحمت فرماید که اصلاح کند به او، أمر معاشش را، و ذخیره نماید هفتاد و یک رحمت دیگر را برای ترسها و هولهای روز قیامت او (209) .

مؤلّف گوید که در خصوص قضاءِ حوائجِ برادران دینی روایات بسیار نقل شده. از جمله از حضرت امام محمّد باقر عليه‌السلام مَرْوِی است که کسیکه برود پی حاجت برادر مسلمان خود، حق تعالی او را در سایه هفتاد و پنج هزار فرشته درآورد، و برندارد قدمی مگر آنکه بنویسد برای او حسنه ای، و محو فرماید از او سیئه ای، و بالا بَرَد برای او درجه ای، و چون فارغ شود از حاجت او، بنویسد برای او اجر کسیکه حجّه و عمره ای بجا آورده باشد (210) .

و از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است که قضاء حاجت مرد مؤمنی افضل است از حَجِّه یعنی یک حج و حجّه و حجّه و شمرد تا ده حج (211) .

و روایت شده که در بنی اسرائیل هرگاه عابدی به نهایت عبادت می رسید اختیار می کرد از همه عبادات، کوشش و سعی کردن در حاجتهای مردم را (212) .

و شیخ جلیل، «شاذان بن جبرئیل قمی» روایت کرده از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که در شب معراج این کلمات را دید که بر در دوم بهشت نوشته شده: «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسوُلُ اللَّهِ عَلِی وَلِی اللَّهِ» از برای هر چیز حیله ایست (213) و حیله سرورِ در آخرت چهار خصلت است: دست مالیدن بر سر یتیمان، و مهربانی کردن بر بیوه زنان، و رفتن پی حاجتِ مؤمنان، و تعهّد و پرستاری از فقیران و مسکینان (214) ... الی غَیرِ ذلِک.

لهذا علما و بزرگان دین خیلی اهتمام در قضاء حوائج مؤمنین داشتند و حکایاتی از ایشان در این باب نقل شده که جای نقلش نیست.

دهم: شیخ کلینی از حضرت امام رضا عليه‌السلام نقل کرده که هر که بیاید نزد قبر برادر خود و بگذارد دست خود را بر قبر و بخواند: ( اِنَّا اَنْزَلْناهُ فی لَیلَةِ الْقَدْر ) را هفت مرتبه، ایمن گردد روز فَزَعِ اکبر (215) .

مؤلف گوید که در روایت دیگر است که رو به قبله کند و دست بگذارد روی قبر.

و این ایمن بودن از ترس بزرگ روز قیامت، ممکن است برای خواننده باشد چنانچه ظاهر خبر است، و مُحتَمَل است برای میت باشد چنانچه از بعضی روایات ظاهر می شود.

و این فقیر دیدم در مجموعه ای که شیخ اجلّ افقه، ابو عبداللَّه محمّد بنِ مکّی عامِلی معروف به شیخ شهید، به زیارت قبر استاد خود شیخِ اجلِّ عالم، فَخرُ المُحَقِّقین، نَجلِ آیة اللَّه، علامه حلّی - رِضوانُ اللَّه عَلَیهِم اَجمَعین - آمد و گفت: نقل می کنم از صاحب این قبر و او نقل کرد از والدِ ماجدش به سند خود از امام رضا عليه‌السلام که هرکه زیارت کند قبر برادر مؤمن خود را و بخواند نزد او سوره «قَدر» را و بگوید:

«اَللَّهمَّ جافِ الْاَرْضَ عَنْ جُنُوبِهِمْ وَ صاعِدْ اِلَیکَ اَرْواحَهُمْ وَ زِدْهُمْ مِنْکَ رِضْواناً وَ اَسْکِنْ اِلَیهِمْ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تَصِلُ بِه وَحْدَتَهُمْ وَ تُونِسُ وَحْشَتَهُمْ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ»

ایمن شود از فَزَعِ اکبر، خواننده و میت (216) .

مؤلف گوید که قبر فَخرُ المُحَقِّقین - بنابر آنچه از کلام مجلسی اول در شرح فقیه ظاهر می شود - در نجف اشرف است و شاید نزدیک قبر والدش علّامه رحمه الله در ایوان مطهر باشد.

فصل پنجم: بیرون آمدن از قبر

یکی از جاهای هولناک قیامت، ساعتی است که آدمی از قبر خود بیرون آید و این ساعت یکی از آن سه ساعت است که سخت ترین ساعات و وحشتناکترین آنها است بر فرزندان آدم (217) . حق تعالی در سوره مَعارِج فرموده:

( فَذَرْهُمْ یخُوضُوا وَ یلْعَبُوا ) - الی آخِرِ السُّورَة - (218) (219)

«بگذار ایشان را که وارد شوند در باطل خود و بازی کنند، تا ملاقات کنند روز خود را، آن روزی که موعود شده اند. روزی که بیرون آیند از قبرهای شان در حالی که شتاب کننده باشند که گویا به سوی عَلَمی بر پا شده سرعت می کنند، چنانکه لشکر پراکنده که عَلَمِ خود را برپا ببینند به جانب آن شتاب کنان دوند، در حالیکه چشم های شان فرو افتاده که نمی توانند از هول نظر کنند، و فرو گرفته ایشان را خواری. این است آن روزی که وعده داده می شدند و به آن ترسیده می شدند».

از «ابن مسعود» روایت شده که گفت: «من نشسته بودم در خدمت حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام که آن جناب فرمود: همانا در قیامت پنجاه موقف است هر موقفی هزار سال. اول، موقفِ بیرون آمدنِ از قبر است که حبس می شوند هزار سال با بدن برهنه و پای برهنه با حال گرسنگی و تشنگی، پس هر که بیرون آید از قبر خود در حالی که ایمان داشته باشد به خدا و به بهشت و دوزخ و به بعث و حساب و قیامت و مُقِرّ به خدا باشد و تصدیق کننده باشد پیغمبرش را و آنچه را که از جانب خدا آمده، نجات خواهد یافت از گرسنگی و تشنگی» (220) .

و حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام در نهج البلاغه فرموده:

«وَ ذلِکَ یوْمٌ یجْمَعُ اللَّهُ فیهِ الْاَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لِنِقاشِ الْحِسابِ وَ جَزاءِ الْاَعْمالِ، خُضُوعاً قِیاماً قَدْ اَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ وَ رَجَفَتْ بِهِمُ الْاَرْضُ، فَاَحْسَنُهُمْ حالاً مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَیهِ مَوْضِعاً وَ لِنَفَسِه مُتَّسَعاً». (221)

وصف کرده آنحضرت روز قیامت را و بیرون آمدن مردم را از قبرها. فرموده که:

«آن روزی است که جمع می فرماید حق تعالی در آن، خلق اولین و آخرین را برای رسیدگی به حساب ایشان به دقّت و مناقشه و جزا دادن ایشان را موافق اعمالشان و حال مردم در آن روز به این نحو است که خاضع و فروتن ایستاده اند، و عَرَقِ ایشان تا دهنهای ایشان رسیده و زمین، ایشان را به سختی و شدّت می جنباند، و از همگی مردم، حال آن کسی بهتر است که برای قَدَم های او جایی باشد و به قدری که بخواهد نَفَس بکشد محلِ نَفَس داشته باشد».

و شیخ کلینی از حضرت صادق عليه‌السلام روایت کرده که مَثَلِ مردم، روز قیامت در وقتی که ایستاده اند برای امر پروردگار عالمین، مانند تیر است در تَرکِش. (222) یعنی همچنانکه تیرها را دسته کرده در ترکش جای می دهند به حدّی که از تنگی جای تکان نمی خورند، همین طور جای آدمی نیز تنگ است در آن روز، به حدی که نیست از برای او مگر موضعِ قَدَمِ او و قدرت ندارد که از محلّ خود جدا شود.

و بالجمله این موقف، موقفی است عظیم و شایسته است در اینجا ذکر کنیم چند چیزی [خبری در حال بعض اشخاص در وقت بیرون آمدن ایشان از قبرشان.

اول: شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده از ابن عبّاس از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که آن حضرت فرمود: شک کننده در فضل علی بن ابی طالب عليهم‌السلام برانگیخته شود روز قیامت از قبر خود و در گردن او طَوقی باشد از آتش، که در آن سیصد شعبه باشد. که بر هر شعبه [ای] از آن شیطانی باشد که رو تُرش کند در روی او و آب دهن افکند در صورت او. (223)

دوم: شیخ کلینی از حضرت امام محمّد باقر عليه‌السلام روایت کرده که خداوند تبارک و تعالی برانگیزاند روز قیامت مردمانی را از قبرهای شان که بسته شده باشد دست های شان به گردن های شان، به حدّی که قدرت نداشته باشند که بگیرند به دست های شان به اندازه یک سر انگشت، با ایشان ملائکه باشند که سرزنش کنند ایشان را سرزنش سختی، بگویند: این اشخاص کسانی هستند که منع کردند خیر کمی از خیر بسیار، اینها اشخاصی هستند که حق تعالی به ایشان عطا داده پس منع کردند ایشان حقّ خدا را که در اموال شان بود. (224)

سوم: شیخ صدوق روایت کرده از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حدیثی طولانی که هر که نمّامی و سخن چینی کند ما بین دو نفر، مسلّط کند حق تعالی بر او در قبرش آتشی که بسوزاند او را تا روز قیامت. پس چون از قبر خود بیرون آید مسلط فرماید حق تعالی بر او مار سیاه بزرگی که گوشت او را به دندان بِکَند تا داخل جهنّم شود. (225)

چهارم: و نیز از آن حضرت روایت کرده که هر که پُر کند چشم خود را از نگاه کردن به زن نامحرم، حق تعالی محشور فرماید او را روز قیامت در حالی که میخ دوز کرده باشند او را به میخ های آتشی، تا حق تعالی حکم فرماید ما بین مردم، پس امر شود که او را ببرند به [سوی] آتش. (226)

پنجم: و نیز از آنحضرت - صلوات اللَّه علیه و آله - روایت کرده که فرمود: شارب الخمر محشور می شود روز قیامت در حالی که رویش سیاه، و چشمهایش کبود باشد، و مایل و کج شده باشد کُنج دهانش، و جاری باشد آب دهانش، و بیرون کرده باشد زبانش را از قفایش. (227)

و در علم الیقین محدّث فیض است که روایت شده در [حدیث] صحیح که شارب الخمر محشور می شود روز قیامت در حالیکه کوزه [ای] در گردنش است و قَدَح در دستش و بویش گندیده تر است از هر مرداری که بر روی زمین است، لعنت می کند او را هر که می گذرد بر او از خلایق.

ششم: شیخ صدوق از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت کرده که فرمود: روز قیامت شخص دو رو می آید در حالی که بیرون کرده زبانش را از قفای خود، و یک زبان دیگر است برای او که بیرون آورده از پیش رو در حالی که شعله می کشند از آتش تا افروخته کند جسد او را. پس گفته شود این است آن کسی که در دنیا دو رو و دو زبان بوده و به این، روز قیامت شناخته می شود. (228)

و بدانکه چیزهایی که نافع است برای این موقف، بسیار است و ما به چند چیز از آن اشاره می کنیم.

اول: در حدیثی وارد شده که هر که تشییع کند جنازه [ای را، حق تعالی موکّل فرماید به او ملائکه ای که با ایشان باشد رایاتی [پرچم هایی، تشییع کنند او را از قبرش تا محشرش. (229)

دوم: شیخ صدوق از حضرت صادق عليه‌السلام روایت کرده که هر که برطرف کند از مؤمنی اندوهی، حق تعالی برطرف کند از او اندوه های آخرت را و بیرون آید از قبر خود در حالی که دلش خنک و سرد باشد. (230)

سوم: شیخ کلینی و صدوق از سدیر صیرفی روایت کرده اند در خبری طولانی که گفت: حضرت صادق عليه‌السلام فرمود که چون حق تعالی مؤمن را از قبرش بیرون آورد، بیرون شود با او مثالی یعنی قالب و کالبدی که پیش روی او باشد، پس هر چه ببیند مؤمن، هَولی از هولهای روز قیامت، آن مثال به او گوید: اندوهناک مشو و مترس و مژده باد تو را به سرور و کرامت از حق تعالی و پیوسته او را بشارت دهد تا در مقام حساب. پس حق تعالی حساب کشد او را حساب آسانی و امر فرماید او را به بهشت، و آن مثال در جلو او باشد. پس مؤمن به او گوید: خدا رحمت کند تو را، خوب رفیقی بودی برای من. بیرون آمدی با من از قبر من و پیوسته بشارت دادی مرا به سرور و کرامت از حق تعالی تا دیدم من آن را. پس تو کیستی؟ گوید: من آن سرور و شادی هستم که داخل کردی بر برادر مؤمن خود در دنیا. حق تعالی خلق فرموده مرا از آن تا تو را بشارت دهم. (231)

چهارم: و نیز شیخ کلینی از حضرت صادق عليه‌السلام روایت کرده که فرمود: هر که برادر مؤمن خود را لباس زمستانی یا تابستانی بپوشاند، حق است بر حق تعالی که او را از جامه های بهشت بپوشاند، و آنکه بر او سختی های مرگ را آسان کند، و بر او قبر او را گشاد کند و آنکه وقتی که از قبر خود بیرون آید ملائکه را به مژده ملاقات کند. یعنی ملائکه او را بشارت و مژده دهند و اشاره به همین است آیه شریفه:

( وَ تَلَقّیهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یوْمُکُمْ الَّذی کُنْتُم تُوعَدون ) (232) (233)

[«فرشتگان با آنها ملاقات کرده و می گویند این همان روزی است که به آن وعده داده می شدید».]

پنجم: سید [بن طاووس در کتاب اقبال روایت کرده از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که هر کسی که در ماه شعبان هزار مرتبه بگوید: «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَ لا نَعْبُدُ اِلاَّ اِیاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» بنویسد حق تعالی برای او عبادت هزار سال و محو کند از او گناه هزار سال، و بیرون بیاید از قبرش روز قیامت و رویش درخشان باشد مانند ماه شب چهارده و از صِدّیقین نوشته شود. (234)

ششم: خواندن دعای جوشن کبیر در اول شهر ماه رمضان است. (235)

خَتْمٌ ذِکْرُهُ حَتْمٌ

شایسته است که ما در اینجا یک چیزی که مناسب مقام است نقل کنیم. و این فصل را به آن ختم کنیم:

شیخ اَجلّ امین الدّین طبرسی رحمه الله در مجمع البیان نقل کرده از «بُراءِ بن عازب» که گفت: نشسته بود معاذ بن جبل نزدیک حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در منزل «اَبی اَیوب اَنصاری»، پس مُعاذ گفت: یا رسول اللَّه خبر ده از قول حق تعالی:

( یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ اَفْواجاً ) (236) - [الی آخر] الآیات -

«روزی که دمیده شود در صور پس بیایید شما فوج فوج»

حضرت فرمود: ای مُعاذ سؤال کردی از امر عظیمی! پس رها کرد چشمهای خود را. (237)

پس فرمود: محشور شوند ده صِنف از امّتِ من مُتَفرّق و پراکنده، که خداوند جدا کرده باشد ایشان را از مسلمانان، و تغییر داده باشد صورت شان را به این صورت ها:

اول: بعضی [به صورت بوزینه باشند.

دوم: بعضی بر صورت خوک ها [باشند].

سوم: بعضی نگونسار باشند، به این طریق که پاهایشان از بالا و صورت هایشان از زیر و بکِشند ایشان را به صورت ها به محشر.

چهارم: بعضی کور باشند که رفت و آمد کنند.

پنجم: بعضی کَران و گُنگان باشند که چیز [ی فهم نکنند.

ششم: بعضی بمکند زبان های شان را، پس روان باشد چرک از دهان شان عوض آب دهان شان به نحوی که پلید شمرند ایشان را اشخاصی که در قیامت جمع شده اند.

هفتم: بعضی بریده باشد دستها و پاهایشان.

هشتم: بعضی آویخته باشند به تنه های درخت آتشی.

نهم: بعضی گندیده تر باشند از مردار.

دهم: بعضی پوشیده باشند جُبِّه های تمام و دراز از قَطران (238) که تمام اندام ایشان را گرفته باشد و چسبیده باشد به پوستهای ایشان.

پس آنهایی که به صورت بوزینه اند ایشان اشخاصی هستند که سخن چینی و نمّامی می کنند.

و آنهایی که به صورت خوک ها باشند ایشانند اهل سُحْت، یعنی کسب های حرام مثل رشوه.

و اما آنان که نگونسارند، پس خورندگان ربا می باشند.

و آنان که کورند، کسانی هستند که به جَوْر [و ظلم حکم می کنند.

و آنان که کر و گُنْگ می باشند، اشخاصی هستند که به عملهای خود عُجْب می کنند.

و آنان که می مکند زبان هایشان را، علما و قاضیانند که اعمال شان مخالف است با اقوال شان.

و آنان که دستها و پاهای شان بریده است، کسانی باشند که اذیت می کنند همسایگان را.

و آنان که به دار آتشی آویخته شده اند، کسانی هستند که سعایت و سخن چینی می کنند برای مردم نزد سلطان.

و آنان که گندیده ترند از مردار، اشخاصی هستند که بهره می برند از شهوات و لذات، و منع می کنند حقِّ خدا را که در اموال شان است.

و آنان که پوشیده اند جُبِّه ها [ا] ی از قطران، پس ایشانند اهل فخر و کِبْر. (239)