فصل چهارم: قیامت
یکی از منازل هولناک آخرت، قیامت است که هَولش عظیم، بلکه از هر هَولی، اعظم و فَزَعش فَزَع اکبر است و حق تعالی در وصف آن فرموده:
(
... ثَقُلَتْ فِی السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ لا تَأتیکُمْ اِلاّ بَغتَةً...
)
؛
«... سنگین و گران و عظیم است قیامت از حِیثِ شدائد و هَولهای او در آسمانها و زمین، یعنی بر اهل آنها از ملائکه و جِنّ و اِنس، نیاید شما را مگر ناگهان... »
قُطبِ راوندی از حضرت صادق
عليهالسلام
روایت کرده که حضرت عیسی
عليهالسلام
از جبرئیل
عليهالسلام
پرسید: کِی قیامت برپا خواهد شد؟ جبرئیل چون اسم قیامت شنید لرزه گرفت او را، به حدّی که افتاد [و] غَشّ کرد. پس چون به حال آمد گفت یا رُوحَ اللَّه، نیست مسئولِ به امرِ قیامت، اعلمِ از سائل، پس آیه شریفه را که ذکر شد خواند
.
و شیخ جلیل علی بن ابراهیم قمّی رحمه الله از حضرت امام محمد باقر
عليهالسلام
روایت کرده که وقتی حضرت رسول
صلىاللهعليهوآلهوسلم
نشسته بود و جبرئیل
عليهالسلام
نزد آن حضرت بود که ناگاه نظر جبرئیل
عليهالسلام
به جانب آسمان افتاد، پس رنگش تغییر کرد از ترس به حدّی که مانند زعفران شد. پس خود را چسبانید به رسول خدا
صلىاللهعليهوآلهوسلم
و به آن حضرت پناه برد.
پس حضرت رسول
صلىاللهعليهوآلهوسلم
نظر افکند به آنجا که جبرئیل نظرش افتاده بود، دید مَلَکی را که پرکرده مشرق و مغرب را که گویا قاب زمین است. پس آن مَلَک رو کرد به پیغمبر
صلىاللهعليهوآلهوسلم
و گفت یا محمد
صلىاللهعليهوآلهوسلم
، من رسول خدایم به سوی تو که تو را مُخَیر سازم که پادشاه باشی و رسول، بهتر است به سوی تو؛ یابنده باشی و رسول؟
پس حضرت التفات کرد به سوی جبرئیل، دید رنگش به حال اول برگشته و به حال آمده.
جبرئیل عرض کرد: بلکه اختیار کنید که بنده و رسول باشید.
پس پیغمبر
صلىاللهعليهوآلهوسلم
گفت: می خواهم بنده و رسول باشم. پس آن مَلَک پای راست را بلند کرد و گذاشت در میان آسمان دنیا و پای چپ را بلند کرد و گذاشت در آسمان دوم، بعد از آن پای راست را گذاشت در آسمان سوم. به همین نحو رفت تا آسمان هفتم. هر آسمانی را یک گام خود کرد، و هر چه بالا رفت کوچک شد تا آنکه به اندازه مرغ کوچکی شد.
پس حضرت رو به جبرئیل کرد و فرمود: همانا من مشاهده کردم از تو ترس شدیدی و ندیدم چیزی را که مرا بیشتر ترسانیده باشد از تغییر کردن رنگ تو! جبرئیل گفت: یا رسول اللَّه! مرا ملامت مفرما. آیا دانستید که این مَلَک کی بود؟ این اسرافیل «حاجِبُ الرّبّ» بود و از زمانیکه حق تعالی آسمان ها و زمین را خلق فرموده از مکان خود پایین نیامده
. چون من او را دیدم که به سوی زمین می آید، گمان کردم که آمده است برای برپا کردن قیامت، پس از ترس قیامت رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید.
پس چون دیدم که برای امر قیامت نیامده، بلکه حق تعالی چون شما را برگزیده به جهت بزرگی شما، او را به نزد شما فرستاده، رنگم به حال اوّل آمد و نَفَسم به سوی من برگشت. - الخبر -
.
و در روایتی است که نیست مَلَکِ مُقَرّبی و نه آسمانی و نه زمینی و نه بادی و نه کوهی و نه صحرایی و نه دریایی مگر آنکه بترسند از روز جمعه برای آنکه قیامت برپا می شود در آن
.
فقیر گوید شاید ترسیدن آسمان و زمین و سایر اشیاء که ذکر شد، ترسیدن اهل آنها و مُوَکّلینِ آنها باشد، چنانکه مفسّرین در معنی آیه «ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَالْاَرْضِ»
گفته اند.
و روایت شده که چون حضرت رسول
صلىاللهعليهوآلهوسلم
قیامت را ذکر می نمود، شدید می شد صوت آن حضرت، و سرخ می شد رخسار آن جناب
.
و «شیخ مفید» در «ارشاد» نقل کرده که چون حضرت رسول
صلىاللهعليهوآلهوسلم
از غَزوِه «تبوک» به مدینه مراجعت فرمود، رسید به خدمت آن حضرت «عَمرو بنِ مَعدیکَرَب»، حضرت به او فرمود: اسلام بیاور ای عمرو! تا خدا تو را ایمن گرداند از فَزَعِ اکبر، یعنی ترسی که بزرگترین ترسهاست. عمرو گفت: ای محمد
صلىاللهعليهوآلهوسلم
فَزَعِ اکبر کدام است؟ من کسی هستم که ترس بر من وارد نمی شود.
مؤلف گوید که از این کلام معلوم می شود دلیری و قوّت قلب عمرو. نقل شده که او از شَجْعان نامی روزگار بوده و فُتوح عَجَم، بسیاری از آن بر دست او واقع شده، و شمشیر او «صَمْصامه» معروف بود، و وقتی با او [شمشیر] به یک ضربت، تمام قوائم شتر را از هم جدا کرد
. و عمر بن الخطّاب در زمان خلافت خود از او خواهش کرد که آن شمشیر را نشان او دهد، عمرو آنرا حاضر کرد. عمر آنرا کشید و بر محلّی زد که تیزی او را امتحان کند ابداً اثر نکرد. عمر او را دور افکند و گفت: این چیزی نیست. عمرو گفت: ای امیر! شما از من شمشیر طلبیدید نه بازویی که آن شمشیر را می زد
. عمر از سخن عمرو بَدَش آمد و او را عتاب کرد و به قولی او را بزد
.
و بِالْجُمله چون عمرو گفت من از فَزَعِ اکبر نمی ترسم، حضرت رسول
صلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: ای عمرو! چنین نیست که گمان کرده ای. همانا صیحه ای زده شود بر مردم یک صیحه ای که باقی نماند میتی مگر آنکه زنده شود و نماند زنده [ای] مگر آنکه بمیرد، مگر آنهائی که خدا خواسته نمیرند. پس یک صیحه دیگر برایشان زده شود که تمامی زنده شوند و صف بکشند، و آسمان شکافته شود و کوهها متلاشی و پراکنده شود، و پاره ها از آتش جهنم جدا شود مانند کوهها و افکنده شود. پس نماند صاحب روحی مگر آنکه دلش کنده شود و گناهش را یاد کند و مشغول به خود شود مگر کسانی که خدا خواسته باشد. پس کجایی تو ای عمرو از این؟ عمرو گفت: همانا من می شنوم امری را که عظیم و بزرگ است
.
پس ایمان آورد به خدا و رسول
صلىاللهعليهوآلهوسلم
با قوم خود.
و بالجمله روایات در این باب بسیار است که از همگی استفاده میشود که هول قیامت هول بسیار بزرگست و به حدّی قیامت هولناک است که اموات و مردگان در عالم برزخ و قبر نیز هَوْل و وحشت آن را دارند به نحوی که بعضی از مردگان که به دعای اولیاء خدا زنده شدند دیده شدند که موهای شان تمام سفید بوده. سبب سپیدی موی آنها را پرسیدند، گفتند: ما را وقتی که امر کردند به زنده شدن، گمان کردیم که قیامت برپا شده و از وحشت و هَولِ قیامت تمامی موهای ما سپید شد.
اینک ما در اینجا ذکر می کنیم بعض [ی چیزهایی را که سبب تَخَلُّص از شدائدِ قیامت و ایمنی از فَزَعِ اکبر خواهد بود و آنها ده امر است:
اول: روایت شده که هر که بخواند سوره «یوسف
عليهالسلام
» را در هر روز یا در هر شب، روز قیامت که مبعوث شود جمالش مانند جمال یوسف
عليهالسلام
باشد، و نرسد به او فَزَع و ترسی [در] روز قیامت
.
و از حضرت امام محمد باقر
عليهالسلام
مرویست که هر که بخواند سوره «دُخان» را در نمازهای فریضه و نافله، حق تعالی او را مبعوث فرماید در جمله آنهایی که ایمن و بی ترسند
.
و از حضرت امام جعفر صادق
عليهالسلام
مَرْوِی است که هر که بخواند سوره «اَحقاف» را در هر شب یا در هر جمعه، نرسد به او ترسی در دنیا، و ایمن گرداند حق تعالی او را از ترس روز قیامت
.
و نیز از آن حضرت منقول است که هر که بخواند سوره «وَالعَصر» را در نمازهای نافله خود، مبعوث شود روز قیامت با صورت سفید و روشن، و دهانش به خنده گشوده باشد و چشمش روشن باشد تا داخل بهشت شود
.
دوم: شیخ کلینی از حضرت امام جعفر صادق
عليهالسلام
نقل کرده که حضرت رسول
صلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: هر که احترام و تعظیم کند کسی را که در اسلام موی خود را سپید کرده باشد، ایمن گرداند حق تعالی او را از فَزَع و ترس روز قیامت
.
سوم: و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که بمیرد در راه مکه خواه در وقت رفتن باشد یا در وقت برگشتن، ایمن و بی ترس گردد از فَزَعِ اکبر، یعنی ترس بزرگ روز قیامت
.
و شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که بمیرد در یکی از دو حَرَم، یعنی حرم مکّه و حرم مدینه - زادَهُمَا اللَّهُ شَرَفاً وَ تَعْظیماً - خداوند مبعوث فرماید او را از جمله آنهایی که ایمن و بی ترسند
.
چهارم: شیخ کلینی از حضرت صادق
عليهالسلام
روایت کرده که فرمود: هر که دفن شود در حرم - یعنی حرم مکه معظّمه - ایمن شود از فَزَعِ اکبر
.
پنجم: شیخ صدوق از حضرت رسول
صلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل کرده که هر که پیش آید او را فاحشه
یا شهوتی، پس اجتناب کند از آن به جهت ترس از خداوند - عَزَّوَجَلّ - حق تَعالی حرام فرماید بر او آتش جهنّم را، و ایمن گرداند او را از ترس بزرگ روز قیامت
.
ششم: و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که دشمن گیرد نفس خود را - نه مردم را - ایمن گرداند حق تعالی او را از ترس روز قیامت
.
هفتم: شیخ اجل علی بن ابراهیم قمّی از حضرت امام محمّد باقر
عليهالسلام
روایت کرده که هر که فرو خورد خشم خود را و حال آنکه ممکن باشد او را که جاری کند و روان گرداند آنرا، پر کند خداوند دل او را از امن و ایمان روز قیامت
.
هشتم: حق تعالی در سوره نمل فرمود:
(
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنةِ فَلَهُ خَیرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یوْمَئِذٍ آمِنُونَ
)
؛
«هر که آورد در روز قیامت حسنه را پس از برای او است بهتر از آن و ایشان از فَزَع آن روز ایمنند»
.
از حضرت امیرالمؤمنین
عليهالسلام
روایت شده که فرمود: «حَسَنه» در این آیه، معرفت و ولایت و محبّت ما اهل بیت است
.
نهم: شیخ صدوق از حضرت صادق
عليهالسلام
روایت کرده که فرمود: هر که اعانت کند برادر مؤمن اندوهگین [تشنه را از توانایی خود، و آسایش دهد او را از غم و اندوهش، یا یاری کند او را بر قضاء حاجتش، برای او باشد از حق تعالی هفتاد و دو رحمت که یکی از آنها را حق تعالی در دنیا به او مرحمت فرماید که اصلاح کند به او، أمر معاشش را، و ذخیره نماید هفتاد و یک رحمت دیگر را برای ترسها و هولهای روز قیامت او
.
مؤلّف گوید که در خصوص قضاءِ حوائجِ برادران دینی روایات بسیار نقل شده. از جمله از حضرت امام محمّد باقر
عليهالسلام
مَرْوِی است که کسیکه برود پی حاجت برادر مسلمان خود، حق تعالی او را در سایه هفتاد و پنج هزار فرشته درآورد، و برندارد قدمی مگر آنکه بنویسد برای او حسنه ای، و محو فرماید از او سیئه ای، و بالا بَرَد برای او درجه ای، و چون فارغ شود از حاجت او، بنویسد برای او اجر کسیکه حجّه و عمره ای بجا آورده باشد
.
و از حضرت صادق
عليهالسلام
منقول است که قضاء حاجت مرد مؤمنی افضل است از حَجِّه یعنی یک حج و حجّه و حجّه و شمرد تا ده حج
.
و روایت شده که در بنی اسرائیل هرگاه عابدی به نهایت عبادت می رسید اختیار می کرد از همه عبادات، کوشش و سعی کردن در حاجتهای مردم را
.
و شیخ جلیل، «شاذان بن جبرئیل قمی» روایت کرده از حضرت رسول
صلىاللهعليهوآلهوسلم
که در شب معراج این کلمات را دید که بر در دوم بهشت نوشته شده: «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسوُلُ اللَّهِ عَلِی وَلِی اللَّهِ» از برای هر چیز حیله ایست
و حیله سرورِ در آخرت چهار خصلت است: دست مالیدن بر سر یتیمان، و مهربانی کردن بر بیوه زنان، و رفتن پی حاجتِ مؤمنان، و تعهّد و پرستاری از فقیران و مسکینان
... الی غَیرِ ذلِک.
لهذا علما و بزرگان دین خیلی اهتمام در قضاء حوائج مؤمنین داشتند و حکایاتی از ایشان در این باب نقل شده که جای نقلش نیست.
دهم: شیخ کلینی از حضرت امام رضا
عليهالسلام
نقل کرده که هر که بیاید نزد قبر برادر خود و بگذارد دست خود را بر قبر و بخواند:
(
اِنَّا اَنْزَلْناهُ فی لَیلَةِ الْقَدْر
)
را هفت مرتبه، ایمن گردد روز فَزَعِ اکبر
.
مؤلف گوید که در روایت دیگر است که رو به قبله کند و دست بگذارد روی قبر.
و این ایمن بودن از ترس بزرگ روز قیامت، ممکن است برای خواننده باشد چنانچه ظاهر خبر است، و مُحتَمَل است برای میت باشد چنانچه از بعضی روایات ظاهر می شود.
و این فقیر دیدم در مجموعه ای که شیخ اجلّ افقه، ابو عبداللَّه محمّد بنِ مکّی عامِلی معروف به شیخ شهید، به زیارت قبر استاد خود شیخِ اجلِّ عالم، فَخرُ المُحَقِّقین، نَجلِ آیة اللَّه، علامه حلّی - رِضوانُ اللَّه عَلَیهِم اَجمَعین - آمد و گفت: نقل می کنم از صاحب این قبر و او نقل کرد از والدِ ماجدش به سند خود از امام رضا
عليهالسلام
که هرکه زیارت کند قبر برادر مؤمن خود را و بخواند نزد او سوره «قَدر» را و بگوید:
«اَللَّهمَّ جافِ الْاَرْضَ عَنْ جُنُوبِهِمْ وَ صاعِدْ اِلَیکَ اَرْواحَهُمْ وَ زِدْهُمْ مِنْکَ رِضْواناً وَ اَسْکِنْ اِلَیهِمْ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تَصِلُ بِه وَحْدَتَهُمْ وَ تُونِسُ وَحْشَتَهُمْ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ»
ایمن شود از فَزَعِ اکبر، خواننده و میت
.
مؤلف گوید که قبر فَخرُ المُحَقِّقین - بنابر آنچه از کلام مجلسی اول در شرح فقیه ظاهر می شود - در نجف اشرف است و شاید نزدیک قبر والدش علّامه رحمه الله در ایوان مطهر باشد.