فصل سوم: قصه های زندگی فاطمه
عليهاالسلام
فاطمه
عليهاالسلام
: خداوند امر به معروف را بخاطر مصلحت عموم مردم واجب کرد.
دفاع علمی از مومنین
دو نفر زن که در مسئله ای دینی با یکدیگر اختلاف داشتند برای حل اختلاف خود نزد فاطمه
عليهاالسلام
رفتند. یکی از زنان مومن و دیگری معاند و کافر بود.
فاطمه
عليهاالسلام
می فرماید: من دلایل زن مومن را اثبات کردم و حقانیت سخن او را آشکار نمودم و در نتیجه او بر آن زن که دشمن اسلام بود پیروز گشت و بشدت شاد و مسرور گردید.
فاطمه
عليهاالسلام
به آن زن مومن که بسیار خوشحال شده بود فرمود: شادی فرشته ها برای پیروزی تو بر او بیشتر از شادی تو می باشد و غم و اندوه شیطان و یاران او از غم و اندوه این زن کافر زیادتر است.
دگر بینی
امام حسن
عليهالسلام
گوید: یک شب جمعه مادرم را دیدم که در محراب عبادت ایستاد و همواره نماز می گذارد و در رکوع و سجود بود تا شب به صبح رسید و شنیدم که برای زنان و مردان مومن با ذکر نام آنها دعا می کند و هر چه بیشتر برای آنها از خداوند در خواست می کند اما برای خود دعا نمی کند.
عرض کردم: مادر! چرا برای خود دعا نمی کنی همان گونه که برای دیگران دعا می کنی؟
فرمود: فرزندم اول همسایه بعد اهل خانه.
ارزش آموزش دین
زنی به خدمت فاطمه زهرا
عليهاالسلام
رسید و عرض کرد: مادر ناتوانی دارم که درباره نمازش به مشکلی برخورده است، از ایم رو مرا به سوی شما فرستاده است تا سوال او را پرسش نمایم.
فاطمه
عليهاالسلام
جواب سوال او را داد، مسئله دومی را سوال کرد و حضرت جواب او را داد، مسئله سوم، چهارم تا دهم را پرسید و حضرت جواب همه پرسشهای او را داد. آنگاه آن زن از کثرت سوالهایی که کرده خجالت زده شد و عرض کرد بیش از این مزاحم نمی شوم ای دختر رسول خدا.
فاطمه
عليهاالسلام
فرمود: بیا و هر سوالی که داشتی بپرس و من جواب خواهم داد، زیرا اگر کسی خود را مزد بگیر کسی کند که بار سنگینی را بر پشت بام حمل نماید و در برابر مبلغ هزار دینار اجرت گیرد آیا از حمل بار خسته می شود؟
زن گفت: نه خسته نمی شود (زیرا اجرت بسیار زیادی دریافت می کند.)
فاطمه
عليهاالسلام
فرمود: من در برابر هر مسئله ای که پاسخ می دهم بیشتر از بین زمین و آسمان که پر از مروارید باشد پاداش می گیرم پس سزاوار است که هیچ در برابر جواب به سوال شما خسته نشوم.
من از پدرم شنیدم که فرمود: علمای شیعه ما در قیامت بر انگیخته می شوند و به اندازه ارشاد مردم و زیادی علومی که دارند بر آنها لباس کرامت پوشانده می شود تا اینکه به یکی از آنها یک میلیون حله از نور داده می شود، آنگاه منادی خداوند ندا می دهد: ای سرپرستان یتیمان آل محمد که جدائی آنها از امامانشان آنها را یاری کردید اینها شاگردان شما هستند که تحت سرپرستی و یاری شما بودند و هدایت شدند. از خلعتهایی که به شما داده شد به آنها بدهید، علما هم به اندازه علومی که آنها از ایشان دریافت کرده اند خلعت می دهند و برخی از آنها صد هزار خلعت دریافت می کنند و خود به کسانی که از آنها تعلیم گرفته اند می بخشند.
شیعه فاطمه
عليهاالسلام
مردی به همسرش گفت: نزد فاطمه
عليهاالسلام
دختر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
برو و درباره من از او سوال کن که آیا من شیعه شما هستم یا خیر؟
همسرش نزد فاطمه
عليهاالسلام
رفت و از او سوال کرد.
حضرت فرمود: به او بگو:
ان کنت تعمل بما امر ناک وتنتهی عما زجرناک عنه فانت من شیعتنا و الا فلا.
اگر به آنچه تو را امر کردیم عمل می کنی و از آنچه نهی کردیم پرهیز می کنی تو از شیعیان ما هستی و گرنه شیعه ما نیستی.
زوجه آن مرد گوید: جواب فاطمه
عليهاالسلام
رابه شوهرم رساند. او گفت: و ای بر من چه کسی از گناهان و خطاها بدور است! پس من در این صورت برای همیشه در جهنم هستم زیرا هر کسی از شیعیان آنها نباشد همیشه درآتش جهنم است.
همسرش دوباره به خدمت فاطمه
عليهاالسلام
می رسد و سخن شوهرش را به آن حضرت می رساند.
فاطمه
عليهاالسلام
می فرماید: به او بگو آنطور که گمان کردی نیست، شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشت هستند.
و هر کس ما را دوست بدارد و دوستان ما را هم دوست بدارد و دشمن دشمنان ما باشد و با قلب و زبانش ایمان آورده است اگر مخالفت با امر و نهی ما کند شیعه ما نیست گرچه به بهشت می رود اما بعد از آنکه بوسیله بلاها و سختی ها از گناهانشان پاک شوند یا با انواع سختی ها در عرصه های قیامت و یا ورود در طبقه بالای جهنم که عذاب می شوند پاک گردند آنگاه بخاطر محبتی که به ما دارند از جهنم نجاتشان می دهیم و به نزد خود می بریم.
منطق قوی فاطمه
عليهاالسلام
امیر المؤ منین
عليهالسلام
به فاطمه
عليهاالسلام
فرمود: برو و میراث پدرت (فدک) را بگیر.
فاطمه
عليهاالسلام
نزد ابوبکر آمد و گفت: میراث پدرم رسول خدا را که به من تعلق دارد بده.
ابوبکر گفت: پیامبران ارث نمی گذارند.
فاطمه
عليهاالسلام
فرمود: آیا سیلمان برای داود ارث نگذارد؟
ابوبکر که در برابر منطق محکم فاطمه
عليهاالسلام
عاجز ماند غضبناک شد و دوباره گفت: پیامبران ارث نمی گذارند.
فاطمه
عليهاالسلام
فرمود: آیا زکریا (در قرآن) نگفت: فهب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب (فرزندی به من عطا فرما تا از من و آل یعقوب ارث برد)
ابوبکر که دوباره با دلیل محکم فاطمه
عليهاالسلام
روبرو شد بدون هیچ منطقی حرف خود را تکرار کرد و گفت: پیامبران ارث نمی گذارند.
فاطمه
عليهاالسلام
فرمود: آیا در قرآن نیامده است یوصیکم اللّه فی اولادکم للذکر مثل حظ الا نثیین (خداوند درباره فرزندانتان سفارش کرده است که پسر به اندازه دو دختر ارث می برد)
ابوبکر دوباره حرف خود را تکرار کرد که پیامبران ارث نمی گذارند!
این سخن که پیامبران ارث نمی گذارند را عایشه و حفصه همسران پیامبر
صلىاللهعليهوآله
به آن حضرت نسبت داده اند. اتفاقا وقتی عثمان به خلافت رسید عایشه به او گفت: میراث مرا از رسول خدا بده.
عثمان به او گفت: تو نگفتنی رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
فرمود ما پیامبران چیزی به ارث نمی گذاریم و حق فاطمه را ضایع کردی؟ من هم چیزی به تو نخواهم داد.
بهترین ویژگی زن
امیر المؤ منین
عليهالسلام
می فرماید: من و عده ای از اصحاب نزد رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
بودیم، آن حضرت فرمود: بهترین ویژگی زنان چیست؟
هیچیک از ما نتوانستیم جواب دهیم تا اینکه جلسه به پایان رسید و از یکدیگر جدا شویم.
من بسوی فاطمه
عليهاالسلام
رفتم و از سوالی که پیامبر
صلىاللهعليهوآله
از ما پرسیده بود او را مطلع کردم و گفتم کسی از ما نتوانست به آن پاسخ دهد.
فاطمه
عليهاالسلام
فرمود: ولی من جواب آن را می دانم، بهترین ویژگی زنان این است که به مردها نگاه نکنند و مردها آنان را نبینند.
نزد رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
رفتم و عرض کردم: ای رسول خدا! شما سوال کردید چه چیزی برای زنان بهتر است. بهترین صفت زنان این است که به مردها نگاه نکنند و مردها آنها را نبینند.
پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: تو وقتی نزد من بودی جواب آن را نمی دانستی چه کسی جواب سوال را به تو آموخت؟
عرض کرد: فاطمه.
پیامبر
صلىاللهعليهوآله
شگفت زده شد و فرمود: براستی که فاطمه پاره تن من است.
بنابر گفته فاطمه
عليهاالسلام
زن باید پوشش کامل خود را مراعات کند تا نامحرم او را نبینند و خود از نگاه به نامحرم بپرهیزد تا عفت و سلامت او محفوظ بماند.
حیا و پوشیدگی
امیر المؤ منین
عليهالسلام
می فرماید: روزی شخص نابینائی اجازه گرفت و به خانه فاطمه
عليهاالسلام
آمد و زهرا
عليهاالسلام
خود را از او پوشاند.
رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
به او فرمود: چرا از این نابینا حجاب گرفتی در حالی که او تو را نمی بیند؟
فاطمه
عليهاالسلام
در جواب گفت: اگر او مرا نمی بیند من که او را می بینم علاوه او بوی نامحرم را که استشمام می کند!
رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
فرمود: شهادت می دهم که تو پاره تن من هستی.
نزدیکی به خدا
پیامبر
صلىاللهعليهوآله
از اصحاب خود سوال کرد در چه هنگام زن به خدا نزدیکتر است؟
اصحاب جواب صحیح آن را ندانستند.
وقتی فاطمه
عليهاالسلام
از سوال پیامبر
صلىاللهعليهوآله
با خبر گردید فرمود: بیشترین نزدیکی زن به خداوند وقتی است که در منزل خود قرار دارد.
رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
فرمود: به راستی که فاطمه پاره تن من است.
این حدیث به معنای آن نیست که زن از منزل بیرون نرود چه اینکه فاطمه
عليهاالسلام
خود برای آوردن آب از منزل بیرون می رفت بلکه به این معناست که منزل محیط امنی است که زن در آن نزدیکی بیشتری با خدا دارد.
آزادی در انتخاب همسر
امیر المؤ منین
عليهالسلام
فرمود: بعضی از صحابه نزد من آمدند و گفتند: چه می شود خدمت رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
برسی و درباره خواستگاری از فاطمه
عليهاالسلام
با ایشان صحبت کنی.
من هم به محضر رسول خدا رفتم وقتی مرا دید خندید و فرمود: برای چه به اینجا آمدی و چه حاجتی داری؟
من هم خویشاوندی با او و پیش قدمی در اسلام و یاری کردن وی و جهاد خود در راه خدا را برای او بیان کردم.
پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: یا علی راست می گوئی تو بهتر از آن هستی که می گویی.
عرض کردم: یا رسول اللّه! فاطمه را به ازدواج من در می آوری؟
حضرت فرمود: یا علی قبل از تو کسانی برای خواستگاری او آمدند و من آنها را به فاطمه معرفی کردم اما با شنیدن نام آنها علائم نارضایتی در چهره او مشخص می شد حال تو اینجا بمان تا من برگردم. آنگاه به سراغ فاطمه
عليهاالسلام
رفت و به او گفت: ای فاطمه تو خویشاوندی و فضل و اسلام علی بن ابیطالب را می دانی و من هم از پروردگار خود خواسته ام که بهترین و محبوبترین خلقش را همسر تو قرار دهد و او الان به خواستگاری تو آمده است چه نظری داری؟
فاطمه سکوت کرد و نارضایتی در چهره او آشکار نگشت و رو بر نگرداند.
پیامبر
صلىاللهعليهوآله
که سکوت او را علامت رضایتش دانست گفت: اللّه اکبر سکوت او اقرار و قبول اوست.
این قطعه از تاریخ زندگی فاطمه
عليهاالسلام
بیانگر حیای اوست که چگونه پاسخ مثتب خود را با سکوت اعلام کرد و از طرفی آزادی او در انتخاب همسر را بیان می کند و حرمت خاصی که پیامبر
صلىاللهعليهوآله
برای دخترش فاطمه
عليهاالسلام
را اختیار او در انتخاب همسر قائل است که هر چند علی
عليهالسلام
بهترین خلق خدا بود که به خواستگاری رفته بود باز هم خواستگاری امام علی
عليهالسلام
را با او در میان گذارد تا خود پذیرش خویش را اظهار نماید.
جهیزیه فاطمه
عليهاالسلام
وقتی پیامبر
صلىاللهعليهوآله
تصمیم گرفت که فاطمه
عليهاالسلام
را به عقد علی
عليهالسلام
در آورد به او فرمود: ای علی برخیز و زرهت را بفروش.
گوید: من هم رفتم زره ام را فروختم و پول آن را دریافت کرده و بر پیامبر
صلىاللهعليهوآله
وارد شدم و پول زره را به او دادم. نه پیامبر
صلىاللهعليهوآله
از مقدار آن سوال کرد و نه من خبری دادم آنگاه بلال را صدا کرد و مبلغی به او داد و فرمود: برو برای فاطمه عطر خریداری کن و مبلغی به ابوبکر داد و گفت: برو برای او لباس و اثاثیه منزل خریداری نما و عمار یاسر و برخی دیگر از اصحاب را به کمک او فرستاد. آنه هم رفتند و اشیاء مورد نیاز را خریداری کردند. جمع آنچه برای جهیزیه زهرا
عليهاالسلام
خریدند عبارت بود از:
یک عدد پیراهن، یک رو بنده، یک حله سیاه خیبری، یک تختخواب بافته شده از برگ و لیف خرما، دو عدد تشک که یکی از پشم گوسفند و دیگری از لیف خرما پر شده بود، چهار بالش، یک پرده پشمی، یک تخته حصیر، یک دستاس، یک طشت مسی، مشکی از پوست، کاسه ای چوبی، یک آفتابه، دو کوزه سفالی، یک سفره چرمی، یک چادر بافت کوفه، یک مشک آب، مقداری عطر.
اصحاب پس از خرید اشیاء مذکور آنها را به محضر رسول خدا
صلىاللهعليهوآله
آوردند. وقتی آنها را به او دادند حضرت آنها را زیر و رو کرد و گفت: خداوند مبارک گرداند.
الگوی شوهر داری
یک روز صبح امیر المؤ منین
عليهالسلام
به فاطمه
عليهاالسلام
گفت: آیا چیزی در منزل هست بخوریم؟
فاطمه
عليهاالسلام
گفت: سوگند به کسی که پدرم را به نبوت و تو را به وصایت برگزید چیزی در منزل نیست تا برای شما آماده کنم و دو روز است که چیزی در منزل نبوده است مگر کمی که آنهم تو را بر خود و حسن و حسین مقدم داشتم.
امام علی
عليهالسلام
گفت: ای فاطمه! چرا نگفتی تا چیزی برای شما تهیه کنم؟
فاطمه
عليهاالسلام
گفت: یا اباالحسن! من از خداوند شرم دارم که شما را به آنچه توان نداری وادار کنم.
(چون می دانستم توانائی خرید چیزی را نداری در خواستی نکردم)
تسبیح فاطمه
عليهالسلام
امیرالمومنین
عليهالسلام
به مردی از طابفه بنی سعد فرمود: آیا می خواهی از وضع خود و فاطمه برای تو سخن بگویم؟
فاطمه آنقدر با مشک آب آورد مه آثار به دوش گرفتن مشک بر بدنش پیدا شد و آنقدر آسیا کرد که دستهایش پینه بست و آن چنان در نظافت خانه کار کرد که لباسهایش گرد آلود شد و بقدری آتش در زیر ظرف غذا روشن کرد که لباسهایش گرد سیاه گردید وصدمه زیادی از این کارها دید.
به او گفتم: اگر نزد پدرت بروی و ازاو بخواهی خدمتکاری به تو بدهد از صدمات این کارها نجات خواهی یافت.
او نیز نزد پدر رفت اما دید جناعتی اطراف پدر را گرفته از این رو از صدمات حیا کرد خواسته خود را بیان کند و بدون آنکه سختی بگوید برگشت.
پیامبر اکرم
صلىاللهعليهوآله
فهمید که دخترش زهرا برای حاجتی نزد او آمده بود. روز بعد به خانه ماآمد و گفت: ای فاطمه دیروز چه حاجتی داشتی؟
امیرالمومنین
عليهالسلام
گفتن: یا رسول اللّه! فاطمه آنقدر مشک آب آورده است که حمل آن بر بدنش اثر کرده است و آنقدر آسیا کرده است که دستهایش پنبه بسته است و خانه را نظافت نموده که لباسهایش غبار آلوده شده و از بس آتش زیر ظرف غذا روشن کرده است لباسهایش به گرائیده است من هم به او گفتم: اگر نزد پدرت بروی و از او بخواهی خدمتکاری به تو بدهد از صدمات این کارها نجات خواهی یافت.
او نیز نزد پدر رفت اما دید جماعتی اطراف پدر را گرفته اند از این رو حیا کرد خواسته خود را بیان کند و بدون آنکه سخنی بگوید برگشت.
پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فهمید که دخترش زهرا برای حاجتی نزد او آمده بود. روز بعد به خانه ما آمد و گفت: ای فاطمه دیروز چه حاجتی داشتی؟
امیرالمومنین
عليهالسلام
گفت: یا رسول اللّه! فاطمه آنقدر مشک آب آورده است که حمل آن بر بدنش اثر کرده است و آنقدر آسیا کرده است که دستهایش پینه بسته است و خانه را نظافت نموده که لباسهایش غبار آلوده شده و از بس آتش زیر ظرف غذا روشن کرده است لباسهایش به سیاهی گرائیده است من هم به او گفتم: اگر نزد پدرت بروی و از او بخواهی خدمتکاری به تو دهد ازصدمات این کارها نجات می یابی.
پیامبر
صلىاللهعليهوآله
فرمود: آیا می خواهید چیزی می خواهید چیزی به شما بیاموزیم که از خدمتکار بهتر باشد؟ وقتی در رختخواب رفتید سی وسه مرتبه سبحان اللّه و سی سه مرتبه الحمداللّه و سی و چهار مرتبه اللّه اکبر بگوئید.
فاطمه
عليهالسلام
سه مرتبه گفت: از خدای رسولش راضی شدم.
حرمت سخن پیامبر
صلىاللهعليهوآله
چند روز پس از رحلت پیامبر
صلىاللهعليهوآله
مردی به محضر فاطمه
عليهالسلام
مشرف شد و عرض کرد: ای دختر رسول اللّه چیزی نزد شما به یادگار گذاشته است تا مرا از آن بهره مند سازی؟
فاطمه
عليهالسلام
به کنیز خود فرمود: آن نوشته رابیاور.
کنیز بدنبال نوشته رفت اما آن را پیدا نکرد.
فاطمه
عليهالسلام
فرمود: آن را پیدا کن که ارزش آن برای من برابر حسن و حسین است.
کنیز به جستجو پرداخت تا آن را پیدا کرد و به خدمت آن حضرت آورد. در آن نوشته آمده بود:
از مومنین نیست کسی که همسایه اش از آزار او در امان نیست و کسی که به خداوند و روز قیامت ایمان دارد سخن خوب می گوید یا سکوت می کند.
خداوند انسان خیره، بردبار و عفیف را دوست دارد و انسان بدزبان، کینه توز و گدای اصرار کننده را دشمن می دارد. حیا از ایمان است و ایمان سبب ورود در بهشت می باشد و فحش از بی شرمی سبب ورود در جهنم است.
فاطمه الگوی زنان
در جهان اسلام بلکه عالم انسانیت فاطمه الگوی جامع و کاملی است که چون خورشید می درخشد و راه زندگی را به هر زن مومن و آزادی می آموزد. اگر چه عمر او کوتاه و فرازهای تاریخ زندگی او محدود بود اما همان مقدار که بیان شده است کافی است زیرا قطعه های تاریخی که از زندگی را برای هر زنی که بخواهد از او تبعیت کند روشن می سازد. از طرفی مسائل زندگی زنان و مردان در اکثر موارد مشترک است و زنها می توانند در مسائل مشترک از الگوهای بزرگی چون از پیامبر خدا و ائمه اطهار
عليهالسلام
بهره می گیرند، اما مسائلی وجود دارد که اختصاص به زنها دارد و جز یک زن کامل و جامع نمی تواند در آن قرار گیرد. بی اهمیتی به جلوه های دنیا درسهای دیگری از خود به یادگار گذاشته است مه اکثر آنها می توان آنها را از فصل سوم همین کتاب که در باره آن حضرت نوشته شده است استفاده کرد.