ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه0%

ترجمه انوارالبهیه نویسنده:
گروه: سایر کتابها

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده: مرحوم شیخ عباس قمی
گروه:

مشاهدات: 44140
دانلود: 4210

ترجمه انوارالبهیه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 111 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44140 / دانلود: 4210
اندازه اندازه اندازه
ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده:
فارسی

خداوند برای نشان دادن راه درست زندگی و رساندن انسان ها به سعادت دنیوی و اخروی، پیامبران را به میان آن ها فرستاد. حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی بود و پس از ایشان، وظیفه هدایت مردم به امامان معصوم (ع) محول شد. در مکتب تشیع حضرت محمد (ص) با حضرت فاطمه (س)، حضرت علی (ع) و 11 امام پس از ایشان، 14 معصوم الهی هستند که این وظیفه را بر عهده داشتند. کتاب حاضر زندگی نامه ای تحلیلی از سیر زندگی، رفتار و ویژگی های خاص این 14 بزرگوار از زمان تولد حضرت محمد (ص) تا غیبت امام زمان (عج) است که توسط محدث بزرگ، مرحوم شیخ عباس قمی (ره) به اجمال نگاشته شده است. کتاب، ترجمه ای از "انوار البهیه فی تواریخ الحجج الالهیه" است.

ترجمه انوارالبهیة

نگاهی بر زندگی چهارده معصوم علیهم‌السلام

مؤلف : عباس قمی

ترجمه : محمد محمدی‌اشتهاردی

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

برای اینکه با بصیرت بیشتر به مطالعه این کتاب بپردازیم، به دو موضوع زیر توجّه کنید:

1- زندگی اولیای خدا، عالیترین الگوی سعادت‌

در سیر تاریخ، مهمترین و بالاترین چیزی که به چشم می‌خورد، شیوه زندگی اولیای خدا و فرزانگان وارسته الهی است مانند شیوه زندگی پیامبران، اوصیاء و امامان بر حق علیهم‌السلام و علمای ربّانی، که هر نقطه از نقاط آن در برگیرنده درسها و پندهای بزرگ و عمیق زندگی سالم است، آنان که راه حق را پیمودند و در این مسیر، از سرزنش سرزنشگران نهراسیدند، و برای حفظ کیان الهی، تا سر حدّ شهادت ایستادگی کردند، و هیچ گونه دادوستد و زرق و برق دنیا، آنها را به سوی انحراف و آلودگی نکشانید. آنها که در صفحه آسمان تاریخ چون ستارگان و خورشید و ماه درخشیدند، شیوه صحیح زندگی را از ناصحیح، روشن ساختند، و کانون سرد و پژمرده انسانها را گرمی و صفا بخشیدند.

این فرزانگان برجسته الهی، به خصوص پیامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله و حضرت زهرا علیها‌السلام و امامان بر حق علیهم‌السلام آن چنان در جهان پاک و با صفای معنوی درخشیدند، که خداوند آنها را به مقام شریف امامت آراست، و پیراهن ولایت را بر تن آنها پوشانید، و شأن آنها را بگونه‌ای بالا برد که فرمود:

الأنوار البهیة، ص: 4

إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً:

«قطعا خداوند می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما (اهل بیت) دور سازد و کاملا شما را پاک نماید» «1»

شیوه زندگی این انسانهای والا و برجسته، مجموعه‌ای از فرهنگ پرمحتوا و غنی معنوی و الهی و ذخائر ماندگار است که مرور زمان هرگز آن را کهنه و فرسوده نخواهد کرد.

کوتاه سخن آنکه: چهارده معصوم علیهم‌السلام چراغ روشنی‌بخش هدایت، و کشتی نجات هستند، و ما اگر روش زندگی، و درسهای کلاس آنها را الگو قرار دهیم، قطعا در میان تاریکی‌های معنوی، به سوی نور و روشنی رفته‌ایم، و در دریای پرتلاطم، به ساحل نجات رسیده‌ایم. نظام ملّت، و وحدت و انسجام امّت، که دو پایه و اصل برای تکامل ما است، در پرتو پیروی از آنها، و پذیرفتن رهبری آنها به دست می‌آید، چنانکه حضرت زهرا علیها‌السلام در فرازی از خطبه خود فرمود:

طاعتنا نظاما للملّة، و امامتنا امانا من الفرقة:

«خداوند، اطاعت ما (خاندان رسالت) را برای حفظ نظام اجتماع قرار داد، و امامت و رهبری ما را باعث ایمنی از فروپاشی و پراکندگی، مقرّر فرمود» «2»

براستی از سعادتهای بسیار بزرگ است که ما به توفیق پیروی از این فرزانگان الهی نائل شویم، و از محرومیتهای جانکاه است که ما از حریم سعادت پیروی آنان رانده گردیم.

2- نگاهی بر زندگی مؤلّف این کتاب‌

این کتاب یکی از آثار، از دهها آثار فرهنگی و قلمی دانشمند بزرگ، محقّق سترگ، خاتم المحدّثین مرحوم حاج شیخ عبّاس قمّی (ره) است که با کوششهای مداوم و مخلصانه خود، آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت که مردم در همه

  (1) احزاب- 32

(2) اعیان الشّیعه، چاپ جدید، ج 1، ص 316

الأنوار البهیة، ص: 5

جا از آثار قلمی او، که برکات معنوی و گنجینه‌های ماندگار و بزرگی هستند، بهره می‌گیرند.

این مرد بزرگ، حسن سلیقه و تحقیق و بررسی عالمانه و استحکام قلم، آمیخته با اخلاص و عشق به خاندان رسالت علیهم‌السلام را یکجا جمع کرده بود، و آثار قلمی‌اش، عمدتا بر محور ولایت خاندان رسالت دور می‌زند، و در همه کتابهای او عشق و خلوص به چهارده معصوم علیهم‌السلام و احیای نام و تاریخ و سنّت آنها می‌درخشد، که براستی باید او را در این راستا، از «موفّق‌ترین علمای صالح» دانست.

این عالم ربّانی، که نامش برای همه ما آشنا است، در سال 1294 ه ق در قم، در یک خانواده متدیّن و متعهّد چشم به جهان گشود، و در شب 23 ذیحجّه سال 1359 ه ق در نجف اشرف در 65 سالگی به سوی عقبی شتافت و قبر شریفش در ایوان سوّم ناحیه شرقی صحن شریف مرقد مطهّر حضرت علی عليه‌السلام کنار قبر استادش علّامه محدّث نوری (ره) قرار دارد.

محدّث قمّی (ره) از آن هنگام که خود را شناخت، با اشتیاق و کوشش فراوان، در قم و نجف اشرف به تحصیل علوم اسلامی پرداخت، و سپس به تحقیق و بررسی و تألیف همّت گماشت، و آنچنان شیفته تصنیف و تألیف و نشر آثار خاندان رسالت بود که شب را از روز نمی‌شناخت، و علی الدّوام با اخلاصی سرشار و عشقی سوزان، با تحمّل رنجها و سختی مسافرتها، با بیان و قلم، به نشر فرهنگ ناب اسلام، و راهنمائی مسلمانان سعی وافر نمود.

تعداد تألیفات او را، بیش از شصت کتاب نوشته‌اند که به زبان عربی و فارسی نوشته شده است و غالبا چاپ گردیده است، معروفترین کتاب او «مفاتیح الجنان» است، که در همه جا در کنار قرآن دیده می‌شود، و هیچ حرمی از حرم امامان و امامزادگان نیست که این کتاب، در آنها نباشد.

کوتاه سخن آنکه: هزاران هزار عابد، صالح، پارسا، دانشمند، نیایشگر، زائر، مناجات‌کننده و... از کتابهای مختلف محدّث قمّی (ره) بهره می‌برند، و به ریسمان

الأنوار البهیة، ص: 6

تألیفات او چنگ می‌زنند، یکی از روی کتاب او دعا می‌خواند، دیگری با نوشته‌های او مناجات می‌کند، سوّمی از روی آن زیارت می‌خواند، چهارمی فرازهای تاریخی را در کتابهای او مطالعه می‌نماید، پنجمی با خواندن مصائب جانسوز مردان خدا و بانوان الهی، در کتابهای او، گریه و ناله سر می‌دهد، ششمی با خواندن کتابهای او، با حالات علمای وارسته آگاه می‌گردد، هفتمی اعتقادات اصولی خود را با دریافت مطالب کتابهای او استوار می‌سازد، هشتمی اخلاق خود را بر اساس برنامه‌ها و روشهای ارائه شده در کتابهای او، پاک و متعالی می‌نماید، و بطور خلاصه، هر کسی از خرمن فیض او خوشه برمی‌چیند و بهره‌مند می‌شود.

ما در مقدّمه ترجمه «بیت الأحزان» و ترجمه «کحل البصر»، به ذکر نام قسمتی از کتابهای ایشان و شرحی از زندگی او پرداخته‌ایم، به آنجا مراجعه شود. خداوند بهترین پاداش را به این «بزرگمرد علم و فضیلت» عنایت فرماید، و همه ما را به بهره‌مندی از آثار پربار قلمی او که نشأت گرفته از فرهنگ ناب خاندان رسالت است، بهره‌مند سازد.

کتاب حاضر

یکی از کتابهای ارزشمند محدّث عالیمقام مرحوم حجّة الاسلام و المسلمین حاج شیخ عبّاس قمّی (ره) کتاب شریف «الانوار البهیّة فی تواریخ الحجج الإلهیّة» است که خلاصه‌ای از «قسمت آغاز و انجام، از زندگی چهارده معصوم علیهم‌السلام » می‌باشد. این کتاب با حجم کوچک (نسبت به موضوعش) بطور شگفت‌انگیزی، جامعیّت خود را حفظ کرده، که گوئی زندگینامه کامل چهارده معصوم علیهم‌السلام را بازگو نموده است، و این از هنرها و امتیازات این کتاب است که گفته‌اند:

خیر الکلام قلّ و دلّ «بهترین گفتار آن است که در عین فشردگی، بیانگر مقصود باشد»

مترجم، که سر بر آستان قدس چهارده معصوم علیهم‌السلام نهاده، و امید

الأنوار البهیة، ص: 7

راه یابی به سرای پرمهر آنها را دارد، برگردان این کتاب را به فارسی، مفید و پربهره یافتم و به یاری خدا به ترجمه آن پرداختم، تا در دسترس فارسی زبانان قرار گیرد. این ترجمه از نوع ترجمه «جمله به جمله» است، گرچه در بعضی از موارد به عللی به ترجمه آزاد، ناگزیر شده‌ایم.

متن این کتاب، در قطع رقعی در 360 صفحه به زبان عربی، حدود 25 سال قبل چاپ و منتشر شده، و با مقدّمه و حاشیه محقّقانه دانشمند محترم شیخ محمد کاظم خراسانی آراسته گشته است، و من این کتاب را در کتابخانه مسجد اعظم قم بدست آورده‌ام.

این کتاب در «چهارده نور»، که هر نور آن نشان دهنده فشرده زندگی یکی از چهارده معصوم علیهم‌السلام می‌باشد به ترتیب از پیامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله تا حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف تنظیم و تدوین شده است، و نام آن «انوار البهیّه» (نورهای ظریف و زیبا) می‌باشد، که ما کتاب حاضر را به اسم «نگاهی بر زندگی درخشان چهارده معصوم علیهم‌السلام » نامگذاری کردیم. امید آنکه: همه ما از این کتاب پرمطلب و ارزشمند بهره‌مند شده، و با الگو قرار دادن شیوه زندگی فروزان چهارده معصوم علیهم‌السلام به کمال و سعادت حقیقی انسانی نائل شویم.

هدف از نگارش این کتاب و امثال آن از نگارنده، بیشتر در محور «انقلاب ارزشها» خلاصه می‌شود، تا ارزشهائی که نشأت گرفته از زندگی درخشان اولیای خدا همانند چهارده معصوم علیهم‌السلام است به صحنه آید، و بساط ضد ارزشها را که از دوران طاغوت (قبل از انقلاب اسلامی ایران) باقی مانده، در محیط مقدّس ما برچیند، و مدینه فاضله اسلامی را جایگزین سازد.

لازم به تذکّر است که در بعضی از موارد در ترجمه این کتاب، نیاز به شرح و بیان بود که گاهی در میان دو کروشه [] در متن، و گاهی در پاورقی، حوزه علمیّه قم- محمّد محمّدی اشتهاردی زمستان 1371 شمسی

الأنوار البهیة، ص: 8

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌

مقدّمه مؤلّف‌

حمد و سپاس، مخصوص خداوندی است که به وسیله امامان راه هدایت از خاندان رسالت، پرده ابهام را از چهره دین ناب و استوار اسلام، برداشت، و راه راست را در پرتو نور افشانی آنها، روشن نمود و جادّه مستقیم را به وسیله آنان آشکار کرد.

درود و سلام بر پیامبرش که راهنمای امّت و پیشوای پیشوایان است، و بر آل او که نورهای درخشان و ماههای فروزان شبهای تاریک می‌باشند.

و بعد: امیدوار به عفو پروردگار، عبّاس بن محمّد رضا قمّی (عفی عنهما) می‌گوید: بعضی از برادران دینی از من خواستند تا تاریخ ولادت و وفات امامان معصوم علیهم‌السلام و پیشوایان دین و سروران دنیا و آخرت را بر اساس تواریخی که مورد اعتماد خودم است، برای آنها بنگارم، کتابی به نام «قرّة الباصرة فی تاریخ الحجج الطّاهرة» نوشتم، سپس به فکرم رسید تا کتابی را که بیانگر چگونگی ولادت و وفات، و مختصری از خصلتهای ارزشمند زندگی آنها است به رشته تحریر در آورم، بر همین اساس، این کتاب ارزشمند را نگاشتم و نام آن را «انوار البهیّة... »

گذاشتم. در این کتاب به ذکر فشرده‌ای از زندگی چهارده نور (چهارده معصوم علیهم‌السلام ) پرداختم، و از درگاه خداوند خواستارم تا توفیق پایان دادن این کتاب را به من عطا فرماید، و سعادت اتمام آن را به من عنایت کند، خداوند بخشنده بزرگوار است.

عبّاس بن محمّد رضا الأنوار البهیة، ص: 9

معصوم اوّل [پیامبر گرامی اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله ]

اشاره

نگاهی بر زندگی: پیامبر گرامی اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله

الأنوار البهیة، ص: 10

نور اوّل:

پیامبر اسلام، حضرت محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله و سلّم سرور و آقا و پیامبر ما، و شفاعت کننده گناهان ما رسول خدا، ابو القاسم محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله سرور دنیا و آخرت، جنّ و انس و عرب و عجم است، که در اینجا به بعضی از ویژگیهای او می‌پردازیم:

سلسله نسب پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله

اشاره

نسب شریف آن حضرت چنین است:

1- فرزند عبد اللّه‌

مادر عبد اللّه، فاطمه دختر عمرو بن عائذ مخزومی است. عبد اللّه قبل از ولادت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله در سنّ 25 یا 28 سالگی از دنیا رفت «1» و در خانه نابغه جعدی «2» [در مدینه] به خاک سپرده شد.

______________________________

(1) عبد اللّه کوچکترین فرزند عبد المطّلب بود، فاطمه دختر عمرو بن عائذ، مادر او و مادر ابو طالب، زبیر، عبد الکعبه، عاتکه، امیمه، و برّه بود (مترجم).

(2) نابغه جعدی، از شاعران عصر جاهلیّت و صدر اسلام بود، و پس از آنکه مسلمان شد، با اشعار عمیق و جالب خود از اسلام حمایت می‌کرد (اسد الغابه، ج 5، ص 2)

الأنوار البهیة، ص: 11

2- فرزند عبد المطّلب‌

نام او «شیبة الحمد» بود، از این رو او را با این نام خواندند که هنگام تولّد، در سر او مقداری موی سفید بود [با توجه به اینکه شیبه به معنی پیری است که موی سرش سفید شده است، و به خاطر اوصاف نیکی که داشت، واژه «حمد» که به معنی ستودگی است، به آن افزودند].

مادر عبد المطّلب «1» «سلمی» دختر عمرو بن لبید خزرجی نام داشت، که از زیبائی، چهره‌اش می‌درخشید.

به عبد المطّلب، «مطعم طیر السّماء» می‌گفتند [زیرا به بالای کوهها می‌رفت و برای پرندگان دانه می‌ریخت و به آنها غذا می‌رسانید].

از خصوصیّات عبد المطّلب اینکه سرپرست دو مقام ارجمند «سقایت» [آبرسانی به حاجیان] و «رفادت» [غذارسانی به حاجیان] بود، و چاه زمزم را پاکسازی و نوسازی کرد و پنج سنّت را در میان مردم مرسوم نمود که خداوند همین پنج سنّت را در آئین اسلام جاری ساخت «2» و در مکّه [در سن 120 سالگی]

______________________________

(1) وجه نامگذاری او به «عبد المطّلب»، از این رو بود که: پدرش هاشم در سفر تجارتی خود به شام، وارد مدینه شد، و در مدینه با سلمی دختر عمرو بن لبید، ازدواج کرد، مشروط بر اینکه هنگامی که ایّام وضع حملش رسید، او را به مدینه بیاورد، تا در نزد پدر و مادرش، وضع حمل کند، هاشم همسرش سلمی را به مکّه برد، تا اینکه بر اساس شرطی که با پدر زنش کرده بود، در ایّام وضع حمل، سلمی را به مدینه نزد پدر و مادرش برد. او در آنجا وضع حمل کرد، و دارای پسری شد که همان عبد المطلّب بود.

هشام در بازگشت از سفر شام در سرزمین «غزّه» از دنیا رفت، عبد المطلّب، هفت سال در نزد مادر ماند، سپس عمویش به نام مطلّب، از مکه به مدینه رفت و برادرزاده‌اش را در ترک خود سوار بر شتر کرده و به سوی مکّه آورد، هنگامی که وارد مکّه شد، قریشیان از مطّلب پرسیدند: این بچّه کیست؟ او در پاسخ گفت: «این عبد (بنده) من است»، از آن پس مردم، او را عبد المطّلب خواندند (تاریخ کامل ابن اثیر) (مترجم)

(2) این پنج سنّت عبارت است از: 1- زن پدر را بر پسرهای آن پدر، حرام کرد. 2- گنجی را بدست آورد و خمس آن را خارج کرده و در راه خدا به مصرف رسانید 3- پس از حفر و نوسازی چاه

الأنوار البهیة، ص: 12

از دنیا رفت، و قبرش در قبرستان حجون، زیارتگاه معروف مسلمانان است، و قبر شریف ابو طالب عليه‌السلام نیز در آنجا قرار دارد. زمزم، آن را مرکز آبرسانی حاجیان قرار داد 4- دیه قتل را صد شتر قرار داد 5- طواف کعبه را که به عدد خاصّی، تعیین نشده بود، با تعیین نمودن هفت شوط مقرّر نمود، خداوند همه این پنج سنّت را در اسلام امضا کرد (مترجم) الأنوار البهیة، ص: 12

3- فرزند هاشم‌

عبد المطّلب فرزند هاشم است «1» که شاعر در شأن سخاوت و غذارسانی هاشم به مردم می‌گوید:

عمرو العلی هشم الثّرید لقومه‌و رجال مکّة مسنتون عجاف: «عمرو العلی، نان را در آب گوشت خرد و ترید می‌کرد و به افراد قوم خود می‌رسانید، در آن وقت که مردم مکّه دستخوش قحطی شده بودند و بر اثر قحطی گرسنه بودند و قدرت غذارسانی نداشتند».

مادر هاشم، عاتکه دختر مرّه سلمیّه نام داشت، که هاشم را با برادرش عبد شمس، دوقلو زائید «2» به گونه‌ای که انگشتان یکی از آنها به پیشانی دیگری چسبیده بود، آن را جدا نمودند، خون جاری شد. بعضی گفتند [و فال زدند] که:

بین این دو نفر همواره خونریزی رخ می‌دهد [اتفاقا چنین شد، و بین نسل امیّه (بنی امیّه) که از فرزندان عبد شمس بودند، با نسل هاشم (بنی هاشم) سالها درگیری و جنگ و خونریزی رخ داد].

هاشم سرپرست دو مقام «سقایت» (آبرسانی به حاجیان) و «رفادت» (غذارسانی به حاجیان شد) «3» .

هاشم [در 20 یا 25 سالگی] در سرزمین «غزّه» از دنیا رفت. غزّه (بر وزن

______________________________

  (1) نام هاشم، «عمرو» بود و به خاطر مقام ارجمندش، او را «عمرو العلی» می‌خواندند (مترجم)

(2) هاشم پسر بزرگ عبد مناف، و مطّلب پسر کوچک او بود.

(3) و همین موجب دشمنی عبد شمس با او گردید، و در نسل آنها، درگیریها بوجود آمد (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: 13

برّه) شهری در نقطه دور از سرزمین شام است که در دو فرسخی شهر عسقلان قرار دارد. قبر او در همانجا است. شافعی (رئیس مذهب شافعی) در آنجا چشم به جهان گشود. مطرد خزاعی در سوگ هاشم چنین گفت:

مات النّدی بالشّام لمّا أن ثوی‌اودی بغزّة هاشم لا یبعد

فجفانه ورم لمن ینتابه‌و النّصر اولی باللّسان و بالید :

  «آن جوانمرد بخشنده، هاشم پس از ورود به سرزمین شام، در شهر «غزّه» از دنیا رفت، ولی او زنده و حاضر است و کاسه‌های غذای او برای آنان که پیاپی نزد او می‌آمدند روان می‌باشد، و پیروزی با زبان و دست، بهتر از سایر پیروزی‌هاست».

4- فرزند عبد مناف‌

هاشم [جدّ دوم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] فرزند عبد مناف است. نام عبد مناف مغیره بود، و به خاطر زیبائی چهره‌اش به او «ماه» می‌گفتند. مادر او «حبّی» دختر حلیل نام داشت، قبرش در مکّه در کنار قبر عبد المطّلب [در قبرستان حجون] می‌باشد. شاعر در مدح عبد مناف می‌گوید:

کانت قریش بیضة فتفلّقت‌فالمخّ خالصها لعبد مناف: «قریشیان همچون کلاه‌خود استوار و محکم بودند، آن کلاه‌خود شکافته شد، مغز آن بطور خالص از آن عبد مناف است» «1».

5- فرزند قصیّ‌

نام قصیّ [جدّ چهارم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] زید بود. مادر او «فاطمه» دختر سعد نام داشت. او همان کسی است که طایفه خزاعه را از مکّه اخراج کرد، و افراد قبیله خود را که در کوهها و بیابانها و درّه‌های اطراف پراکنده شده بودند، در مکّه به گرد هم آورد، از این رو به او «مجمّع» (گردآورنده) گفتند. شاعر در این

______________________________

(1) در این شعر، عبد مناف، نسبت به قریشیان، به مغز نسبت به سر تشبیه شده و به عبارت دیگر:

عبد مناف در قبیله قریش به عنوان وجودی که مایه استواری و توانمندی آنهاست یاد شده است.

الأنوار البهیة، ص: 14

مورد می‌گوید:

ابوکم قصیّ کان یدعی مجمّعابه جمع اللّه القبائل من فهر: «پدر شما، قصیّ که «مجمّع» (گردآورنده) خوانده می‌شود، خداوند به وسیله او قبیله‌های نسل «فهر» (که پدر قبائل بود) را به گرد هم جمع نمود».

قصیّ، سرپرست مقامهای: حجابت (کلیدداری کعبه) و سقایت (آبرسانی) و رفادت (غذارسانی) و ندوه (مجلس شورای قریش) گردید و رئیس انتخاب پرچمدار آنها شد. و به طور کلّی همه مقامها و مفاخر قریشیان تحت سرپرستی و زعامت او در آمد. او شهر مکّه را چهار قسمت کرده و در اختیار قبیله خود قرار داد. قریشیان ریاست و سروری او را محترم و مبارک می‌شمردند، به طوری که در میان آنها هیچ ازدواج و مشورتی بدون رأی او انجام نمی‌شد. و پرچم هیچ جنگی جز در خانه او بسته و برافراشته نمی‌گردید. فرمان و دستورهای او در هنگام زندگی و بعد از مرگش، همانند دین، پیروی و اجرا می‌گردید. او «دار النّدوه» (مجلس شورای قریش) را تأسیس کرد، و در آن را در مسجد (کنار کعبه) قرار داد.

قریشیان برای مشورت و گفتگوی خود در مورد مشکلات، در آنجا اجتماع می‌کردند.

وقتی که قصیّ از دنیا رفت، پیکرش را در قبرستان حجون به خاک سپردند، و همواره به زیارت قبرش می‌رفتند، و از قبرش تجلیل نموده و به آن احترام شایانی می‌کرد

6- فرزند کلاب‌

مادر کلاب [جدّ پنجم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] «هند» دختر سریر نام داشت. کلاب از طرف پدر با «تیم» جدّ أبو بکر، برادر است.

7- فرزند مرّه‌

مادر مرّه [جدّ ششم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] «محشیه» دختر شیبان نام

الأنوار البهیة، ص: 15

داشت، و برادرش عدی، جدّ عمر بن خطّاب بود.

8- فرزند کعب‌

مادر کعب [جدّ هفتم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] «ماریه» دختر کعب قضاعی، بود. کعب در نزد عرب، مقام شامخ داشت، به طوری که عربها فاصله آغاز مرگ او را تا عام الفیل (سال تولّد پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ) که 520 سال بود، تاریخ سنواتی خود قرار دادند [و یا تاریخ وفات او را تا عام الفیل 520 سال به حساب آوردند].

9- فرزند لویّ‌

لویّ [جدّ هشتم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] در اصل به معنی نور است. مادر او «عاتکه» دختر یخلد بن نضر نام داشت [و این عاتکه نخستین عاتکه نامی است که نور نبوّت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در رحم او قرار گرفت].

10- فرزند غالب‌

مادر غالب [جدّ نهم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] «لیلی» دختر حرث بود.

11- فرزند فهر

مادر فهر [جدّ دهم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] «جذله» دختر عامر جرهمی بود. فهر در مکّه رئیس مردم بود، و قریشیان را از پراکندگی به گرد هم آورد.

12- فرزند مالک‌

مادر مالک [جدّ یازدهم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] «عاتکه» دختر عدوان بود.

13- فرزند نضر [جدّ دوازدهم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ]

الأنوار البهیة، ص: 16

از این رو به او «نضر» گفتند، که چهره‌اش زیبا بود [زیرا واژه نضر، از نضارت به معنی نورانیت است]. به گفته بعضی، نام او «قریش» بود. بنابراین تمام فرزندانی که از نسل او بوجود آمدند قرشی بودند، اما آنان که در نسل او نبودند، قرشی نبودند.

مادر نضر «برّه» دختر مرّ بن أدّ بن طابخه بود.

14- فرزند کنانه‌

مادر کنانه [جدّ سیزدهم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] «عوانه» دختر سعد نام داشت.

15- فرزند خزیمه‌

مادر خزیمه [جدّ چهاردهم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] «سلمی» دختر اسلم بود.

16- فرزند مدرکه [جدّ پانزدهم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ]

از این رو به او «مدرکه» گفتند، زیرا همه مقامات ارجمند پدرش را درک کرد [و دارای آن مقامات شد]. مادر مدرکه «خندف» نام داشت.

17- فرزند الیاس‌

مادر الیاس [جدّ شانزدهم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] «رباب» نام داشت. به گفته بعضی، هنگامی که الیاس از دنیا رفت، همسرش خندف بسیار غمگین شد، به طوری که از محلّ فوت او برنخاست، و زیر سایه نرفت تا در گذشت. از این رو نام او [از جهت وفا و شرافت] ضرب المثل عرب گردید «1» و تا زنده بود در روزهای پنجشنبه از بامداد تا شامگاه از فراق او گریه می‌کرد، چون که الیاس در روز

______________________________

(1) از اشعار یزید است که گفت: «لست من خندف ان لم انتقم... »

الأنوار البهیة، ص: 17

پنجشنبه از دنیا رفته بود.

الیاس به عنوان سرور قوم خود، و رئیس طایفه‌اش خوانده می‌شد، هیچ موضوع مهمّی بدون اجازه او انجام نمی‌گرفت، و همواره عربها او را احترام و تجلیل می‌کردند، و او را همانند لقمان و امثال او به عنوان حکیم و دانشمند می‌نگریستند.

18- فرزند مضرّ [جدّ هفدهم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ]

واژه مضرّ از «ماضر» گرفته شده، و ماضر به معنی شیر است قبل از آنکه ماست شود. نام او «عمرو» و نام مادرش «سوده» دختر «عکّ» است، و نام برادرانش عبارت است از: ایاد، ربیعه و انمار. و داستان شیرینی از آنها در مورد تقسیم اموال پدرشان و مراجعه آنها به قضاوت افعی جرهمی [کاهن ماهر در نجران] در تاریخ نقل شده است «1» .

از ویژگیهای «مضرّ» اینکه: خوش‌صداترین مردم زمانش بود. و او نخستین کسی است که حداء (صدای خوش برای آرامش شترها) خواند «2» .

19- فرزند نزار [جدّ هجدهم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ]

نزار (بر وزن کتاب) از واژه «نزر» گرفته شده که به معنی اندک است، از این

______________________________

(1) به کتاب حیوة الحیوان دمیری، واژه «افعی» مراجعه شود.

(2) در داستانها آمده: مضرّ در خوش صدائی بی‌نظیر بود، و نخستین فردی بود که برای شتران، حداء خواند. علّت این کار این بود که او از شترش به زمین افتاد و دستش شکست، فریاد می‌زد: یا یداه! یا یداه! (وای دستم، وای دستم). همین فریاد خوش صدای او، باعث شد که شترش از چراگاه نزد او آمد.

او راز موضوع را دریافت و فهمید که صدای خوش، موجب آرامش شتران است، هنگامی که خوب شد و سوار بر شتر گردید، برای شتر «حداء» می‌خواند. و به گفته بعضی، دست غلامش شکست، او با صدای خوش خاصّی ناله می‌کرد، شتران دور او جمع شدند، آنگاه مضرّ آواز حداء را برای شتران رسم کرد، و بعدا مردم صداهای مخصوص دیگر بر آن افزودند (کحل البصر)- مترجم.

الأنوار البهیة، ص: 18

رو به او نزار گفتند که وقتی دیده به جهان گشود، پدرش به چهره او نگریست، نوری که همان نور نبوّت پیامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله بود از بین دو چشم او مشاهده کرد، بسیار خرسند گردید، شتر قربان کرد و از گوشت آن به مردم غذا داد، گفت:

هذا کلّه نزر فی حقّ هذا المولود: «همه این غذارسانی‌ها در شأن این نوزاد، اندک است»

از این رو به او «نزار» گفتند.

مادر او «معانه» دختر جوشم می‌باشد.

20- فرزند معدّ [جدّ نوزدهم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ]

که نام مادرش «مهده» بود.

21- فرزند عدنان [جدّ بیستم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] روایت شده، رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

اذا بلغ نسبی الی عدنان فامسکوا: «هنگامی که سلسله نسب من به عدنان رسید، همانجا توقّف کنید» «1» .

______________________________

(1) شاید راز این توقّف این باشد که، نسب‌شناسان در مورد اجداد پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله قبل از عدنان، آن چنان اختلاف نظر دارند که نمی‌توان مقصود را از میان آنها بدست آورد، به طوری که بعضی واسطه‌های اجداد آن حضرت از عدنان تا حضرت اسماعیل عليه‌السلام را چهار نفر دانسته‌اند، و بعضی چهل نفر دانسته‌اند.

الأنوار البهیة، ص: 19