ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه0%

ترجمه انوارالبهیه نویسنده:
گروه: سایر کتابها

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده: مرحوم شیخ عباس قمی
گروه:

مشاهدات: 44146
دانلود: 4210

ترجمه انوارالبهیه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 111 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44146 / دانلود: 4210
اندازه اندازه اندازه
ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده:
فارسی

خداوند برای نشان دادن راه درست زندگی و رساندن انسان ها به سعادت دنیوی و اخروی، پیامبران را به میان آن ها فرستاد. حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی بود و پس از ایشان، وظیفه هدایت مردم به امامان معصوم (ع) محول شد. در مکتب تشیع حضرت محمد (ص) با حضرت فاطمه (س)، حضرت علی (ع) و 11 امام پس از ایشان، 14 معصوم الهی هستند که این وظیفه را بر عهده داشتند. کتاب حاضر زندگی نامه ای تحلیلی از سیر زندگی، رفتار و ویژگی های خاص این 14 بزرگوار از زمان تولد حضرت محمد (ص) تا غیبت امام زمان (عج) است که توسط محدث بزرگ، مرحوم شیخ عباس قمی (ره) به اجمال نگاشته شده است. کتاب، ترجمه ای از "انوار البهیه فی تواریخ الحجج الالهیه" است.

هلاکت مأمون به وسیله ماهی‌

در مورد هلاکت مأمون به وسیله ماهی و آب، مسعودی در کتاب مروج الذّهب در شرح تاریخ زندگی مأمون و جنگهای او در سرزمین روم، مطالبی می‌نویسد که خلاصه‌اش چنین است:

مأمون از جبهه جنگ بازگشت، تا اینکه به چشمه «بدیدون» که به «قشیره» معروف است رسید، در آنجا اقامت کرد، و در کنار چشمه ایستاد و از منظره چشمه، و سردی آب و سفیدی و صفای آن، و گیاهان سبز اطراف آن، شاد شد، و دستور داد چوبهای بلندی را از درختها، قطع نمودند و بر سر آن چشمه افکندند، و بالای آن چشمه، ساختمانی بلند از چوب و برگ درخت ساختند، و خودش در زیر آن ساختمان نشست، و آب در قسمت پائین آن جاری بود، در آن هنگام مأمون

(1) محمّد بن موسی بن عیسی مصری شافعی، شاگرد اسنوی، مؤلّف کتاب حیاة الحیوان و...

است، وی به سال 808 ه ق از دنیا رفت، به سرزمین دمیره (بر وزن سفینه) نسبت دارد (مؤلّف)

الأنوار البهیة، ص: 375

______________________________

درهمی به میان آب انداخت و خطّی را که در آن درهم نوشته شده بود، بر اثر صاف بودن آب، از بالای آن، خوانده می‌شد، ولی بر اثر سردی آب، هیچ‌کس قدرت نداشت تا دست خود را در آب فرو کند، ناگاه دیدند که یک ماهی بزرگی که طول آن به اندازه یک ذراع (از آرنج تا سر انگشتان دست) بود در میان آب پدیدار شد، که مانند شمش نقره می‌درخشید. مأمون گفت: «هر کس این ماهی را بگیرد، و از آب بیرون آورد، به او یک شمشیر جایزه می‌دهم».

یکی از خدمتکاران، پیش دستی کرد و آن را گرفت، و بالا آورد، وقتی کنار چشمه یا روی تخته‌ای که مأمون نشسته بود، رسید، ماهی پریشان شد و لرزید و از دست خدمتکار بیرون پرید و مانند سنگی در آب افتاد، و آب سرد چشمه، بر سینه و گلوی مأمون پاشید، و لباسش تر شد. آن خدمتکار بار دیگر فرود آمد و آن ماهی را از آب گرفت و در برابر مأمون در میان دستمالی نهاد، ماهی همچنان زنده بود و لرزش و جهش داشت.

مأمون گفت: «هم اکنون این ماهی را بریان کنید»، سپس در همان ساعت، مأمون لرزش گرفت (و آثار سرماخوردگی در او آشکار گشت) به طوری که نتوانست از جای خود حرکت کند، او را با لحافهای متعدّد پوشاندند، ولی او مانند شاخه درخت خرما می‌لرزید، و فریاد می‌زد:

البرد البرد

: «سرد است، سرد است».

او را به جانب مغرب گردانیدند، و با لحاف‌ها پوشاندند، و در کنارش آتش روشن نمودند، در عین حال او فریاد می‌زد: «سرما، سرما! ».

سپس ماهی را که بریان کرده بودند آوردند و نزد مأمون نهادند، ولی او حتّی نتوانست اندکی از آن ماهی را بچشد، و بیماریش او را از چشیدن ماهی بازداشت.

وقتی که حالش، وخیم‌تر گردید، برادرش «معتصم» از (دو پزشک آن عصر به نام)

الأنوار البهیة، ص: 376

بختیشوع، و ابن ماسویه «1» پرسید: علم طبّ، درباره بیماری مأمون چه نظر می‌دهد؟ آیا امکان شفا و درمان مأمون وجود دارد؟

مأمون در سکرات مرگ بود، ابن ماسویه به پیش آمد، یکی از دستهای مأمون را به دست خود گرفت، بختیشوع دست دیگر او را به دست خود گرفت، و نبض مأمون را سنجیدند، دیدند که نامنظّم و غیر عادی است و نشان دهنده مرگ او است. دستهای هر دو آنها بر اثر عرقی که مانند روغن زیتون یا لعاب دهان افعی از بدن مأمون بیرون می‌آمد، به بدن او چسبیدند.

آنها نتیجه معاینه خود را به معتصم گفتند.

معتصم پرسید: «این چه بیماری است؟ ».

آنها گفتند: «ما چنین بیماری را نمی‌شناسیم، و در هیچ کتابی نخوانده‌ایم، ولی این آثار، نشانه نابودی جسد است».

معتصم همچنان برای درمان مأمون دست و پا می‌کرد. پزشکان را در اطراف او جمع نمود، و امید داشت که او شفا یابد.

وقتی که حال مأمون سخت شد، به حاضران گفت: «مرا از اینجا بیرون ببرید تا سپاه و رجال و ملک و پادشاهی خود را بنگرم! ».

با اینکه شب بود، طبق دستور، مأمون را از ویلای روی چشمه بیرون آوردند، و بر جای بلندی نشانیدند، او در همانجا به خیمه‌ها و سپاهیانش که در بیابان آتش افروخته بودند، نگاه افکند و گفت:

(1) دو نفر از اطبّاء آن عصر، «بختیشوع» نامیده می‌شدند، یکی از آنها بختیشوع بزرگ بود، که پزشک هارون بود و به حذاقت و مهارت، شهرت داشت، و بیماران از اطراف نزد او می‌آمدند، و قبلا در «جندی‌شاپور» زندگی می‌کرد. و کلمه «بختیشوع» به معنی بنده عیسی است.

دیگری بختیشوع کوچک بود که پسر جبرئیل بن بختیشوع کبیر بود، و در عصر متوکّل (دهمین خلیفه عبّاسی) می‌زیست.

امّا «ابن ماسویه»، چهار نفر از اطبّاء، این نام را داشتند، و در روایت فوق، منظور «یوحنّا» طبیب مشهور است که ملازم مأمون و معتصم و واثق و متوکّل بود. در سال 243 ه ق وفات کرد. حنین بن اسحاق، مترجم کتابهای بقراط و جالینوس از زبان یونانی به عربی، از شاگردان او است

الأنوار البهیة، ص: 377

______________________________

یا من لا یزول ملکه ارحم من قد زال ملکه

: «ای خداوندی که حکومتش نابود شدنی نیست، بر کسی که پادشاهیش نابود گردید، ترحّم کن».

سپس او را به جایگاه روی چشمه، بازگرداندند، وقتی که حالش بسیار سخت شد، معتصم، شخصی را بر بالین او نشانید تا شهادتین را به او تلقین نماید، آن شخص فریاد می‌زد؛ بگو: لا اله الّا اللّه...

ابن ماسویه به او گفت: فریاد نکن، به خدا سوگند او اکنون بین پروردگارش و بین حال من [یا بین خدا و مانی شاعر] فرقی نمی‌گذارد.

مأمون همان ساعت چشمهای خود را گشود، به حدّی چشمانش بزرگ و سنگین و قرمز شده بود که مانند آن را کسی ندیده بود، و با دستهای خود به «ابن ماسویه» حمله می‌کرد، می‌خواست به او تندی کند، ولی نمی‌توانست، به این ترتیب در همان دم جان داد، و مرگ او، سیزده شب قبل از پایان ماه رجب سال 218 ه ق رخ داد. جنازه او را به «طرطوس» برده و در همانجا به خاک سپردند.

الأنوار البهیة، ص: 378

چند حادثه بعد از شهادت حضرت رضا عليه‌السلام ‌

1- دعوت مأمون به بیعت مجدّد بیعت ‌شکنان‌

امام رضا عليه‌السلام در آخر ماه صفر، به شهادت رسید، چنانکه ابن اثیر و علّامه طبرسی و سیّد شبلنجی و دیگران گفته‌اند، در سال 203 ه ق در سن 55 سالگی در قریه سناباد نزدیک نوغان، یکی از قریه‌های طوس، به لقاء اللّه پیوست، و در همانجا به خاک سپرده شد.

مأمون، ماجرای وفات حضرت رضا عليه‌السلام را برای مردم بغداد، و بنی عبّاس و موالی خود، در ضمن نامه‌ای نوشت، و آنها را که بیعتش را شکسته بودند، به بیعت خود فرا خواند، و درخواست کرد که دیگر بار به اطاعت او درآیند [گویا آنها به خاطر اعتراض به ولایتعهدی حضرت رضا عليه‌السلام ، بیعت خود را شکسته بودند].

ولی آنها جواب سخت و درشت به مأمون دادند.

2- اعلام امام جواد عليه‌السلام به عزاداری‌

از امیّة بن علی روایت شده، گفت: من در مدینه بودم، و به محضر امام جواد عليه‌السلام رفت و آمد می‌کردم، حضرت رضا عليه‌السلام در آن وقت، در خراسان بود، بستگان امام جواد عليه‌السلام و عموهای پدرش، به حضور آن حضرت می‌آمدند و سلام می‌کردند. روزی آن حضرت، کنیزش را طلبید و به او فرمود: «به بستگان بگو برای عزاداری آماده شوند».

الأنوار البهیة، ص: 379

هنگامی که بستگان، پراکنده شدند، با خود گفتند: ما از امام جواد عليه‌السلام نپرسیدیم که برای چه، آماده عزاداری شویم؟

فردای آن روز، امام جواد عليه‌السلام مانند روز قبل دستور داد که آماده عزاداری شوند، آنان پرسیدند، برای چه؟

فرمود: «برای عزاداری بهترین انسان روی زمین»، از آن پس خبر شهادت حضرت رضا عليه‌السلام به مدینه رسید.

3- قصیده رائیّه دعبل در سوگ امام رضا عليه‌السلام

شیخ صدوق (ره) از دعبل بن علی خزاعی نقل می‌کند که گفت: من در قم بودم، که خبر شهادت حضرت رضا عليه‌السلام به ما رسید، قصیده رائیّه خود را در سوگ آن حضرت، در آن وقت سرودم که عبارت از این است:

اری امیّة معذورین ان قتلواو لا اری لبنی العبّاس من عذر

اولاد حرب و مروان و اسرتهم‌بنو معیط ولاة الحقد و الوغر

قوم قتلتم علی الاسلام اوّلهم‌حتّی اذا استمسکوا جازوا علی الکفر

اربع بطوس علی قبر الزّکیّ به‌ان کنت تربع من دین علی وطر

قبران فی طوس خیر النّاس کلّهم‌و قبر شرّهم هذا من العبر

ما ینفع الرّجس من قرب الزّکیّ و ماعلی الزّکیّ بقرب الرّجس من ضرر

هیهات کلّ امرئ رهن بما کسبت‌له یداه فخذ ما شئت او فذر: «من بنی امیّه را در کشتاری که کردند، معذور می‌بینم، ولی بنی عبّاس را معذور نمی‌نگرم.

[چرا که از بنی امیّه چه توقّع؟! ] آنها فرزند حرب (پدر ابو سفیان) و مروان بودند و گروه آنها از بنی معیط، همان سران کینه و خشم و دشمنی بودند [و از وابستگان اینها چه توقّع؟ ]

آن گروهی که در آغاز، آنها را به خاطر پذیرش اسلام، کشتید، ولی وقتی که در ظاهر وارد اسلام شدند و دارای مکنت گشتند، به راه کفر خود رفتند و آثار کفر

الأنوار البهیة، ص: 380

از آنها آشکار گشت.

در کنار قبر پاک حضرت رضا عليه‌السلام در طوس اقامت کن و آرام بگیر، اگر از کسانی می‌باشی که می‌خواهی در پرتو دین، با برآورده شدن آرزو و خواسته‌ات، آرام گیری.

در طوس، دو قبر است، یکی مدفن بهترین انسانها، و دیگری قبر بدترین آنها.

نه همجواری پلید با پاک، به او سودی دهد، و نه نزدیک بودن پاک با پلید، به او زیانی رساند.

هشدار که هر کس در گرو کرده‌های خویش است، و برای هر کس همان است که کسب نموده است، پس هر چه را می‌خواهی برگیر و یا هر چه خواهی فروگذار».

4- قصیده دیگر، از علی بن أبی عبد اللّه خوافی‌

نیز شیخ صدوق (ره) نقل می‌کند: علی بن ابی عبد اللّه خوافی این قصیده را در رثاء حضرت رضا عليه‌السلام سروده است:

یا ارض طوس سقاک اللّه رحمته‌ما ذا حویت من الخیرات یا طوس

طابت بقاعک فی الدّنیا و طاب بهاشخص ثوی بسنا آباد مرموس

شخص عزیز علی الاسلام مصرعه‌فی رحمة اللّه مغمور و مغموس

یا قبره انت قبر قد تضمّنه‌علم و حلم و تطهیر و تقدیس

فخرا بانّک مغبوط بجثّته‌و بالملائکة الابرار محروس: «ای سرزمین طوس! خداوند تو را از رحمت خویش، سیراب نماید، به خاطر آنچه که از نیکی‌ها و سعادتها در برگرفته‌ای، ای طوس!

زمین‌های تو در همه دنیا، پاک و سبز و خرّم شد، و این پاکی و خرّمی را آن شخص (حضرت رضا عليه‌السلام ) که در سناباد به خاک سپرده شده است، به این سرزمین، عطا نموده است.

آن شخصی که در جهان اسلام، بزرگمرد عزیزی است که آرامگاهش، در دریای رحمت الهی غرق و پوشیده شده است.

ای قبر امام رضا عليه‌السلام ! تو قبری هستی که علم و حلم و پاکی و قداست، آن

الأنوار البهیة، ص: 381

قبر را در پرتو خود گرفته است.

افتخار کن و ببال از اینکه به خاطر جسد مطهّر حضرت رضا عليه‌السلام ، مورد غبطه و حسرت جهانیان هستی، همان که زیر پوشش نگهبانی فرشتگانی بسیار شایسته الهی است».

پاداش زیارت حضرت رضا عليه‌السلام ‌

ذکر ثواب زیارت مرقد شریف حضرت رضا عليه‌السلام بیش از آن است که به شماره در آید. در اینجا به چند حدیث توجه کنید:

1- شهید ثانی (ره) در کتاب دروس از امام کاظم عليه‌السلام نقل می‌کند که فرمود:

من زار قبر ولدی علیّ، کان عند اللّه کسبعین حجّة مبرورة

: «کسی که پسرم علی (امام رضا عليه‌السلام ) را زیارت کند، پاداش او در پیشگاه خدا مانند پاداش هفتاد حجّ نیکو (مستحبّی) است».

یحیی مازنی به آن حضرت با تعجّب عرض کرد: «هفتاد حجّ نیکو؟! ».

فرمود: «آری، و (بلکه) هفتاد هزار حجّ».

2- شخصی از امام جواد عليه‌السلام پرسید: «زیارت مرقد شریف امام حسین عليه‌السلام بهتر است، یا زیارت قبر حضرت رضا عليه‌السلام ؟ ».

امام جواد عليه‌السلام در پاسخ فرمود:

زیارة ابی افضل، لانّه لا یزوره الّا الخواصّ من الشّیعة

: «فضیلت و ثواب زیارت پدرم، بیشتر است، از این رو که امام حسین عليه‌السلام را همه مردم زیارت می‌کنند، امّا پدرم را جز شیعیان خاص و زبده، زیارت نمی‌کنند».

نیز فرمود: «زیارت پدرم از حجّ (استحبابی) بهتر است، و بهتر آن است که در ماه رجب، زیارت شود».

3- بزنطی می‌گوید: نامه حضرت رضا عليه‌السلام را که به خطّ مبارکش بود

الأنوار البهیة، ص: 382

خواندم، در فرازی از آن نوشته بود:

ابلغ شیعتی انّ زیارتی تعدل عند اللّه الف حجّة و الف عمرة متقبّلة کلّ ها: «به شیعیانم برسان که پاداش زیارت من، در پیشگاه خدا، معادل پاداش هزار حجّ و هزار عمره که همه آنها قبول شده باشد، هست».

بزنطی می‌گوید: به امام جواد عليه‌السلام عرض کردم: هزار حجّ؟ ، در پاسخ فرمود:

ای و اللّه، و الف الف حجّة لمن یزوره عارفا بحقّه

: «آری، به خدا سوگند، و (بلکه) پاداش هزار هزار حجّ است، برای آن کسی که حضرت رضا عليه‌السلام را از روی معرفت و شناختن حقّش، زیارت کند» «1» .

4- حضرت رضا عليه‌السلام فرمود:

من زارنی علی بعد داری و مزاری اتیته یوم القیامة فی ثلث مواطن...

: «هر کس با وجود دوری خانه و مزارم، مرا زیارت کند، روز رستاخیز، در سه عمل پیش او می‌آیم تا از ترسهائی (که در آن سه جا مردم را فرا می‌گیرد) نجاتش دهم: 1- زمانی که نامه‌های اعمال، به راست و چپ، به حرکت در آید.

2- و در جلو پل صراط. 3- و در کنار سنجش اعمال» (میزان).

5- امام هادی عليه‌السلام فرمود: «کسی که در پیشگاه خدا، حاجتی دارد، هرگاه قبر جدّم حضرت رضا عليه‌السلام را در طوس زیارت کند، و غسل کرده باشد و دو رکعت در بالای سر مرقد، نماز بخواند و در قنوت نماز حاجت خود را از خدا بخواهد، خداوند دعای او را به استجابت می‌رساند، مادام که خواسته او گناه یا قطع رحم نباشد، زیرا جایگاه قبر جدّم بقعه‌ای از بقعه‌های بهشت است، هیچ مؤمنی آن را زیارت نکند، مگر اینکه خداوند او را از آتش دوزخ آزاد سازد و در بهشت، جای دهد».

  (1) از این فراز، ظاهر می‌شود که اختلاف در ذکر پاداش بر حسب اختلاف اشخاص، و درجات اخلاص و معرفت و تقوا و... می‌باشد [بنابراین منافاتی بین این احادیث نیست]- مؤلّف.

الأنوار البهیة، ص: 383

کیفیّت زیارت‌

شیخ مفید (ره) در کتاب مقنعه، «باب مختصر زیارت حضرت رضا عليه‌السلام » می‌نویسد: پس از آنکه غسل زیارت کردی و پاکیزه‌ترین لباست را پوشیدی، چنین می‌گوئی:

السّلام علیک یا ولیّ اللّه و ابن ولیّه، السّلام علیک یا حجّة اللّه و ابن حجّته، السّلام علیک یا امام الهدی و العروة الوثقی و رحمة اللّه و برکاته، اشهد انّک مضیت علی ما مضی علیه آباؤک الطّاهرون صلوات اللّه علیهم، لم تؤثر عمی علی هدی، و لم تمل من حقّ الی باطل، و انّک نصحت للّه و لرسوله و ادّیت الامانة، فجزاک اللّه عن الاسلام و اهله خیر الجزاء، اتیتک بابی و امّی زائرا عارفا بحقّک موالیا لأولیائک، معادیا لاعدائک، فاشفع لی عند ربّک

سپس خود را بر قبر بیفکن و گونه‌هایت را بر قبر بگذار، و بعد به بالای سر مرقد برگرد، و بگو:

السّلام علیک یا مولای یا بن رسول اللّه و رحمة اللّه و برکاته، اشهد انّک الامام الهادیّ، و الولیّ المرشد، أبرأ الی اللّه تعالی من اعدائک، و اتقرّب الی اللّه بولایتک، صلّی اللّه علیک و رحمة اللّه و برکاته

: «سلام بر تو ای مولای من، ای پسر رسول خدا، و رحمت و برکات خدا بر تو، گواهی می‌دهم که تو امام راهنما، و سرپرست ارشادکننده هستی، در پیشگاه خدا، از دشمنانت، بیزاری جویم، و در پرتو ولایت و دوستی تو، به درگاه الهی، تقرّب نمایم، صلوات و رحمت و برکات خدا بر تو باد».

سپس دو رکعت نماز زیارت، و بعد هر نمازی که خواستی بخوان، و آنگاه به ناحیه پای مرقد برو و آنچه خواستی در آنجا دعا کن.

سیّد بن طاووس (ره) در کتاب اقبال گوید: در بعضی از کتب علمای عجم شیعه (ره) دیدم که نوشته بود: «مستحبّ است زیارت حضرت رضا عليه‌السلام

الأنوار البهیة، ص: 384

در روز 23 ذی‌قعده از دور یا نزدیک، به بعضی از زیارات معروفه یا آنچه (مانند دعا و صلوات) مانند زیارت است که در روایات وارد شده است.

مؤلّف گوید: علّامه مجلسی (ره) از صاحب کتاب «العدد القویّه» روایت کرده که گفت: وفات حضرت رضا عليه‌السلام در این روز (23 ذی‌قعده) رخ داده است- و اللّه العالم.

سیّد داماد (ره) در رساله «اربعة ایّام» در ذکر اعمال «دحو الارض» که روز بیست و پنجم ذی‌قعده است می‌گوید: «زیارت حضرت رضا عليه‌السلام در این روز از بهترین اعمال مستحبّی، و مؤکّدترین آداب سنّتی می‌باشد».

کرامات درگاه حضرت رضا عليه‌السلام ‌

اشاره

علّامه طبرسی (ره) در کتاب اعلام الوری، پس از ذکر پاره‌ای از دلائل امامت و معجزات امام رضا عليه‌السلام می‌گوید: «امّا برکاتی که بعد از وفات حضرت رضا عليه‌السلام ، در مشهد مقدّس آن بزرگوار، آشکار شده، و علامات و شگفتیهائی که انسانها در کنار مرقد شریف آن حضرت دیده‌اند، و عامّ و خاصّ، و مخالف و موافق از دیر زمان تا امروز، به آن اقرار دارند، آن قدر زیاد است که قابل شمارش نیست، در این درگاه، چقدر نابینا بینا شده، و مبتلا به بیماری برص، شفا یافته، و دعاها به استجابت رسیده است، و حاجتها به برکت آن، روا شده، و دردها و ناگواریها برطرف گشته است، ما بسیاری از آنها را از نزدیک دیده‌ایم و به آن یقین یافته‌ایم».

سخن شیخ حرّ عاملی (ره) درباره کرامت مرقد حضرت رضا عليه‌السلام

شیخ حرّ عاملی (متوفّی 1104 ه ق صاحب کتاب وسائل الشّیعه) در کتاب «إثبات الهداة» بعد از نقل سخن علّامه طبرسی (ره) می‌نویسد: «من بسیاری از این کرامات را از نزدیک دیده‌ام و به آن یقین نموده‌ام. در مدّت 26 سال که مجاور بارگاه حضرت رضا عليه‌السلام بوده‌ام، و آن قدر در این مورد مطالبی شنیده‌ام که از حدّ

الأنوار البهیة، ص: 385

تواتر (حدّی که علم‌آور است) بیرون می‌باشد، و در خاطرم نیست که من چیزی از این درگاه خواسته باشم، ولی آن چیز برایم انجام نگرفته باشد، الحمد للّه، و شرح این مطلب به وقت و فرصت دیگر موکول می‌شود.

آنگاه می‌افزاید: سخن در اینجا بسیار است، تنها به ذکر یک نمونه، اکتفا می‌کنم: دختری از همسایگان ما لال بود و نمی‌توانست سخن بگوید، به زیارت قبر مطهّر حضرت رضا عليه‌السلام رفت، در کنار قبر، مردی خوش چهره را- که به گمان من حضرت رضا عليه‌السلام بود- دید که به او گفت: «چرا سخن نمی‌گوئی؟

سخن بگو»، آن دختر همان دم سخن گفت، و به طور کلّی لالی او برطرف گردید، آنگاه من این اشعار را گفتم:

یا کلیم الرّضا عليه‌السلام ‌و علیک السّلام و الاکرام

کلّمینی عسی اکون کلبیالکلیم الرّضا عليه‌السلام

: «ای دختری که حضرت رضا عليه‌السلام همسخن او شد، بر تو باد سلام و احترامات خاصّه، با من سخن بگو، تا شاید من همسخن آن کسی شوم که با حضرت رضا عليه‌السلام همسخن گردید».

سخن مؤلّف، شیخ عبّاس قمّی (ره)

مؤلّف این کتاب گوید: من در مجاورت خود در مشهد، به خصوص در تاریخ شوّال سال 1343 ه ق، کرامات بسیار از درگاه حضرت رضا عليه‌السلام مشاهده کرده و یقین به آن نمودم، آن گونه که هیچ گونه شکّ و شائبه‌ای به آن راه ندارد، و اگر در این باره خواسته باشم مطالبی بنویسم، از مرز هدف از این کتاب، خارج خواهم شد، و چقدر شیخ بهائی (ره) نیکو سروده، آنجا که گوید:

و ما بدا من برکات مشهده‌فی کلّ یوم امسه مثل غده

و کشفاء العمی و المرضی به‌اجابة الدّعاء فی اعتابه: «و آنچه که از برکات بارگاه حضرت رضا عليه‌السلام در هر روز آشکار گردد، قطع شدنی نیست و دیروزش مثل فردا است و پیوسته است، مانند بینا

الأنوار البهیة، ص: 386

شدن نابینا، و شفای بیمار و استجابت دعا در آستانه مقدّسه آن بزرگوار».

شیخ صدوق (ره) پاره‌ای از آن کرامات را در کتاب «عیون اخبار الرّضا» ذکر نموده است، ولی این کتاب در برگیرنده همه معجزات نیست، برای شرح بیشتر به کتاب «خرائج راوندی» و «مدینة المعاجز» سیّد بحرانی مراجعه کنید.

چند شعر ناب و ژرف‌

اشاره

این شاعر، چه زیبا سروده:

سلام علی آل طه و یاسین‌سلام علی آل خیر النّبیّین

سلام علی روضة حلّ فیهاامام یباهی به الملک و الدّین

: «سلام بر آل طاها و آل یاسین، سلام بر دودمان بهترین پیامبران، سلام بر روضه (و مرقد مطهّری) که امامی در آن جای گرفته که عالم ملکوت و دین، به وجود او افتخار می‌کنند».

امام به حقّ شاه مطلق که آمدحریم درش قبله‌گاه سلاطین

شه کاخ عرفان، گل شاخ احسان‌درّ درج امکان، مه برج تمکین

علی بن موسی الرّضا کز خدایش‌رضا شد لقب، چون رضا بودش آئین

ز فضل و شرف بینی او را جهانی‌اگر نبودت تیره، چشم جهان بین

پی عطر روبند حوران جنّت‌غبار درش را به گیسوی مشکین

اگر خواهی آری به کف دامنش رابرو دامن از هر چه جز اوست برچین

دو شعر فرشتگان در دیوار حرم‌

اشاره

از ابو عبد اللّه حافظ روایت شده که من در یکی از شبهای جمعه در حرم منوّر حضرت رضا عليه‌السلام بودم، آن شب را به شب‌زنده‌داری مشغول شدم، در آخرهای شب، خواب بر من چیره شد، در بین خواب و بیداری، دو فرشته‌ای را

الأنوار البهیة، ص: 387

دیدم، از آسمان فرود آمدند و این دو شعر را با خطّ سبز در دیوار حرم (کنار ضریح) نوشتند:

اذا کنت تأمل او ترتجی‌من اللّه فی حالتیک الرّضا

فلازم مودّة آل الرّسول‌و جاور علیّ بن موسی الرّضا : «اگر امیدوار و آرزو داری که در زندگی و پس از مرگ، از خداوند خشنود باشی، همواره پیوند دوستی با آل محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله برقرار کن، و مجاور مرقد حضرت رضا عليه‌السلام باش».

قبر امام هشتم و سلطان دین رضااز جان ببوس و بر در آن بارگاه باش

احترام و تجلیل پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله از نام مبارک حضرت رضا عليه‌السلام

شیخ صدوق (ره) به اسناد خود از ابو الحسن علی معدل، نقل می‌کند که گفت:

یکی از مردان صالح، رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را در عالم خواب دید و گفت:

«ای رسول خدا! ، من کدام یک از فرزندانت را زیارت کنم؟ ».

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «بعضی از فرزندان من، مسموم و بعضی مقتول نزد من آمدند»، گفتم: «با اینکه محل قبرهای آنها، پراکنده است، کدامیک را زیارت کنم؟ ».

فرمود: «آن را که نزدیک تو است، و در سرزمین غربت، مجاور تو می‌باشد».

عرض کردم: «ای رسول خدا! منظور شما «رضا» عليه‌السلام است؟ ».

آن حضرت، سه بار فرمود:

قل صلّی اللّه علیه

: «بگو رحمت و درود خداوند بر او باد».

[پایان نور دهم]

الأنوار البهیة، ص: 388

چند سخن آموزنده از امام رضا عليه‌السلام [تنظیم از: مترجم]

* من علامات الفقیه: الحلم و العلم و الصّمت، انّ الصّمت باب من ابواب الحکمة، انّ الصّمت یکسب المحبّة انّه دلیل علی کلّ خیر

: «از نشانه‌های دانشمند با معرفت، داشتن خصلت حلم، علم و کنترل زبان است، همانا کنترل زبان دری از درهای حکمت می‌باشد، کنترل زبان موجب جلب دوستی است، و راهنمای هرگونه خیر و سعادت می‌باشد»

[عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 258]

* حضرت رضا (ع) از پدران خود نقل کرد که رسول خدا (ص) فرمود:

اربعة انا شفیعهم یوم القیامة، و لو آتونی بذنوب اهل الارض: معین اهل بیته و القاضی لهم حوائجهم عند ما اضطرّوا الیه، و المحبّ لهم بقلبه و لسانه، و الدّافع عنهم بیده

: «چهار شخص است که من در روز قیامت، از آنها شفاعت می‌کنم، گرچه آنها با گناهان سراسر مردم زمین، نزد من بیایند:

1- یاری کننده به اهل خانه‌اش 2- برآورنده نیازهای ضروری افراد خانواده‌اش 3- دوستدار قلبی و زبانی خانواده‌اش، و حفظ کننده افراد خانواده‌اش، با قدرت خود از گزند دشمن»

[عیون اخبار الرّضا، ج 1 ص 259]

الأنوار البهیة، ص: 389