ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه0%

ترجمه انوارالبهیه نویسنده:
گروه: سایر کتابها

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده: مرحوم شیخ عباس قمی
گروه:

مشاهدات: 44150
دانلود: 4211

ترجمه انوارالبهیه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 111 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44150 / دانلود: 4211
اندازه اندازه اندازه
ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده:
فارسی

خداوند برای نشان دادن راه درست زندگی و رساندن انسان ها به سعادت دنیوی و اخروی، پیامبران را به میان آن ها فرستاد. حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی بود و پس از ایشان، وظیفه هدایت مردم به امامان معصوم (ع) محول شد. در مکتب تشیع حضرت محمد (ص) با حضرت فاطمه (س)، حضرت علی (ع) و 11 امام پس از ایشان، 14 معصوم الهی هستند که این وظیفه را بر عهده داشتند. کتاب حاضر زندگی نامه ای تحلیلی از سیر زندگی، رفتار و ویژگی های خاص این 14 بزرگوار از زمان تولد حضرت محمد (ص) تا غیبت امام زمان (عج) است که توسط محدث بزرگ، مرحوم شیخ عباس قمی (ره) به اجمال نگاشته شده است. کتاب، ترجمه ای از "انوار البهیه فی تواریخ الحجج الالهیه" است.

7- حسن و حسین در کنار پیامبر [ص و سفارش آن حضرت]

صلى‌الله‌عليه‌وآله و سفارش آن حضرت مرحوم صدوق (ره) از ابن عبّاس نقل می‌کند، حسن و حسین علیهما السّلام در این هنگام شیون زنان و با دیدگان پراشک وارد خانه شدند و خود را به روی رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله افکندند، حضرت علی عليه‌السلام خواست آنها را از آن حضرت، جدا سازد، که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به هوش آمد و فرمود:

یا علیّ دعنی اشمّهما و یشمّانی، و اتزوّد منهما و یتزوّدان منّی...

: «ای علی! بگذار من آنها را ببویم و آنان مرا ببویند، من از دیدار آنها توشه برگیرم و آنها از دیدار من توشه برگیرند، بدان که این دو فرزند، بعد از من، ستمها خواهند دید، و با ظلم کشته می‌شوند»، این سخن را سه بار فرمود «1» .

8- پرواز روح پیامبر [ص در آغوش علی ع]

صلى‌الله‌عليه‌وآله در آغوش علی عليه‌السلام در این هنگام پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله دستش را به سوی علی عليه‌السلام دراز کرد، و آن حضرت را به سوی خود کشید تا اینکه او را با خود به زیر روپوشی که به رویش افکنده بودند برد و دهان مبارک خود را بر دهان علی عليه‌السلام نهاد، و مدّتی طولانی با او راز گفت، در این حال که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در آغوش حضرت علی عليه‌السلام بود، روحش به پرواز در آمد [و حادثه رحلت جانسوز پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله رخ داد].

امام علی عليه‌السلام از زیر جامه بیرون آمد، و به حاضران رو کرد و فرمود:

اعظم اللّه اجورکم فی نبیّکم فقد قبضه اللّه

: «خداوند شما را در سوگ پیامبرتان، اجر عظیم عطا کند، همانا خداوند پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را به سوی خود برد».

در این هنگام صدا و فریاد گریه و شیون از خانه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله برخاست.

______________________________

(1) و سه بار فرمود: «خدا لعنت کند آنان را که به این دو، ستم می‌نمایند» (کحل البصر، ص 194)- مترجم.

الأنوار البهیة، ص: 37

9- اجتماع جبرئیل و میکائیل و امام علی عليه‌السلام در لحظه رحلت‌

علّامه طبرسی (ره) و دیگران در اینجا روایتی را نقل می‌کنند که خلاصه‌اش این است: پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به فرشته مرگ (عزرائیل) فرمود: «آنچه را مأمور هستی، انجام بده».

جبرئیل که در آنجا حاضر بود، به پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله عرض کرد: «این آخرین نزول من به دنیا است، همانا مقصود من از آمدن به دنیا تو بودی».

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به جبرئیل فرمود: «ای حبیب من جبرئیل، نزدیک من بیا»، جبرئیل نزدیک شد و در جانب راست پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله قرار گرفت، و میکائیل در جانب چپ آن حضرت ایستاد، و فرشته مرگ (عزرائیل) مشغول قبض روح مقدّس آن حضرت گردید، در این لحظه، روح پاک رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله قبض شد، در حالی که دست علی عليه‌السلام در زیر گلوی آن حضرت بود، و جان شریف پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله از میان دست علی عليه‌السلام بیرون رفت، علی عليه‌السلام دست خود را بلند کرد، و بر روی خود کشید، سپس روی رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را به سوی قبله نمود، و چشمهای او را بست، و روپوش را بر روی آن حضرت کشید و آنگاه آماده انجام امور مربوط به غسل و کفن آن حضرت گردید.

در این هنگام صدای فاطمه علیها‌السلام به گریه بلند شد، و مسلمانان آه و ناله سر دادند و خاک بر سر می‌ریختند.

شیخ طوسی (ره) در کتاب تهذیب می‌گوید: پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در حالی که مسموم شده بود، در روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری رحلت کرد.

و در کتاب مناقب آمده: فاصله بین ورود آن حضرت به مدینه تا وفاتش، ده سال بود، و آن حضرت قبل از غروب خورشید، در سن 63 سالگی رحلت کرد.

الأنوار البهیة، ص: 38

علّامه ثعلبی می‌گوید: پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله مقارن ظهر از دنیا رفت.

10- تسلیت حضرت خضر [ع به اهل بیت پیامبر ص]

عليه‌السلام به اهل بیت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله طبق روایت ثعلبی، هنگامی که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله رحلت کرد، حضرت خضر پیامبر عليه‌السلام به خانه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله آمد، و در کنار در خانه ایستاد، در حالی که جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در میان خانه بود، و علی و فاطمه و حسن و حسین عليه‌السلام در آن خانه، کنار جنازه بودند، خضر عليه‌السلام خطاب به آنها چنین گفت:

السّلام علیکم یا اهل البیت...

: «سلام بر شما ای خاندان پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله هر انسانی مرگ را می‌چشد، و قطعا خداوند در روز قیامت، پاداش شما را به طور کامل خواهد داد، همانا طبق سنّت خدا، در عوض هر کس که از دنیا می‌رود، جانشینی است، و در هر مصیبتی تسلیتی است، و در برابر هر چیز فوت شده، تدارک و جبرانی وجود دارد، بر خدا توکّل و اعتماد کنید، و من از درگاه خدا برای خود و شما طلب آمرزش می‌کنم».

اهل خانه، صدای خضر عليه‌السلام را می‌شنیدند، ولی خودش را نمی‌دیدند، امیر مؤمنان علی عليه‌السلام فرمود: «او برادرم خضر عليه‌السلام است، که شما را در مصیبت رحلت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله تسلیت می‌دهد».

11- سختی فاجعه فراق پیامبر [ص بر امام علی ع و سایر مردم]

صلى‌الله‌عليه‌وآله بر امام علی عليه‌السلام و سایر مردم برای آنکه شدّت مصیبت فراق جانسوز رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را دریابید، و به میزان شدّت تأثّر و رنج امیر مؤمنان علی عليه‌السلام پی ببرید، به سخنی که امام علی عليه‌السلام در این مورد فرموده، گوش جان فرا بدهید:

فنزل بی من وفاة رسول اللّه (ص) ما لم اکن اظنّ الجبال لو حملته عنوة کانت تنهض به، فرأیت النّاس من أهل بیتی ما بین جازع لا یملک جزعه

الأنوار البهیة، ص: 39

و لا یضبط نفسه و لا یقوی علی حمل فادح ما نزل به، قد اذهب الجزع صبره، و اذهل عقله و حال بینه و بین الفهم و الافهام و الاستماع...

: «از رحلت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله آنچنان غم و اندوه بر من وارد گردید که گمان نمی‌کردم که اگر کوهها را به برداشتن آن بار سنگین مجبور می‌کردند توان تحمّل آن را داشته باشند، می‌دیدم جمعی از اهل بیت خود را که بی‌تابی می‌کنند و نمی‌توانند اندوه جانکاه و سنگین این فاجعه را تحمّل نمایند، رنج فراق، تاب و توان آنها را ربوده و عقلشان را از کار انداخته، و آنها را از دریافت سخن و گفتگو درمانده کرده است... ».

و نیز می‌دیدم: سایر مردم را که از دودمان عبد المطّلب نبودند به همدیگر تسلیت می‌گفتند، و همدیگر را به صبر و تحمّل، دعوت می‌کردند، و بعضی در گریه و ناله، با اهل بیت علیهم‌السلام همنوا بودند، ولی من خودم را به صبر و تحمّل وادار کرده، لب فرو بستم، و به انجام وصیّتهای رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله در مورد غسل، کفن، حنوط، نماز، دفن، و جمع‌آوری و تنظیم قرآن، مشغول گشتم، اشکهای بی‌اختیار، و آههای غمبار، و شعله‌های آتش سوزان دل داغدارم و بزرگی فاجعه، مرا از کار تجهیز جنازه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله بازنداشت، تا اینکه در تمام این موارد، حق واجب خدا و پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را بطور شایسته انجام دادم، و مأموریت خود را با صبر و تحمّل به پایان رساندم».

مرحوم کلینی (ره) از امام باقر عليه‌السلام روایت نموده که فرمود: هنگامی که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله رحلت کرد، آن شب بر آل محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله (بر اثر سختی و ناراحتی) به قدری طولانی گذشت که گمان کردند از آن پس، آسمان بر آنها سایه نمی‌افکند، و زمین از حمل آنها عاجز است، زیرا رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله خویشان و دیگران را تنها گذاشت و رفت، آنها در این حال بودند که شخصی آمد، صدای او را می‌شنیدند ولی خودش را نمی‌دیدند و گفت:

«سلام بر شما خاندان پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ... » [این همان خضر عليه‌السلام

الأنوار البهیة، ص: 40

بود که گفتارش قبلا ذکر شد].

در قسمت پایان این سخن آمده که مرد ناشناس گفت:

«هر کس در قیامت از آتش دوزخ دور گردد و وارد بهشت شود، رستگار است، و زندگی دنیا جز متاع فریبا، چیزی نیست، خداوند شما را برگزید و بر دیگران برتری بخشید و پاک نمود، و شما را از خاندان پیامبر خود ساخت، و علم خود را به امانت نزد شما نهاد و شما را میراث دار کتاب خود نمود».

12- اندوه جانکاه فاطمه علیها‌السلام و ماجرای مصحف او

امام صادق عليه‌السلام فرمود: هنگامی که خداوند روح مبارک پیامبرش را قبض کرد، آنچنان فاطمه علیها‌السلام محزون گردید که اندازه آن را غیر از خدا نمی‌داند، خداوند فرشته‌ای را به سوی فاطمه علیها‌السلام فرستاد، تا دل غمبار او را تسلّی دهد و با او گفتگو کند.

فاطمه علیها‌السلام این موضوع را به علی عليه‌السلام خبر داد.

امام علی عليه‌السلام به او فرمود: هرگاه آمدن فرشته را احساس کردی و صدای او را شنیدی به من اطلاع بده.

فاطمه علیها‌السلام حضور فرشته را به علی عليه‌السلام خبر داد، آن حضرت هر چه را که از فرشته می‌شنید می‌نوشت، تا اینکه از همین نوشتار، مصحفی به وجود آمد «1» امیر مؤمنان عليه‌السلام در مورد محتوای این مصحف فرمود: «چیزی از حلال و حرام، در آن نیست، ولی علم تمام اموری که در آینده واقع می‌شود، در آن ثبت است».

و در روایت دیگر آمده: جبرئیل به حضور فاطمه علیها‌السلام می‌آمد، و او را در مورد فراق پدرش به نیکوئی تسلیت می‌داد و خاطرش را آرام و شاد می‌کرد «2»

______________________________

(1) یعنی کتابی تشکیل شد، که از آن به عنوان «مصحف فاطمه» یاد می‌شود (مترجم).

(2) این روایت در اصول کافی (ج 1 ص 458- باب مولد الزّهراء علیها‌السلام حدیث یک)

الأنوار البهیة، ص: 41

و نیز روایت شده: زنهای بنی هاشم به حضور فاطمه علیها‌السلام می‌آمدند و در فضائل و شأن پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله سخن می‌گفتند. فاطمه علیها‌السلام به آنها می‌فرمود: «از شمردن خصلتهای نیک پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بگذرید، و بر شما باد که دعا کنید» [یعنی برای من دعا کنید که خداوند در مورد بار سنگین مصیبت فراق جانسوز رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به من صبر و تحمّل عنایت فرماید]

و پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به علی عليه‌السلام فرمود:

من اصیب بمصیبة فلیذکر مصیبته بی فانّها من اعظم المصائب

: «کسی که دستخوش مصیبتی می‌گردد مصیبتی را به یاد آورد که در فقدان من بر او وارد شد، زیرا آن مصیبت بزرگترین مصائب است».

13- اشعار امیر مؤمنان [ع در سوگ پیامبر ص]

عليه‌السلام در سوگ پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله امیر مؤمنان علی عليه‌السلام در سوگ رحلت پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله چنین مرثیه خواند:

آمده که ترجمه‌اش چنین است:

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «فاطمه علیها‌السلام بعد از رحلت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله ، 75 روز در دنیا بود، در این مدت از فراق پدر، بسیار محزون بود. جبرئیل نزد او می‌آمد و او را تسلیت نیک می‌داد، و خاطرش را آرام می‌کرد، و از پدرش و مکان پدرش به او خبر می‌داد، و همچنین اخبار آینده را در مورد حوادثی که بر فرزندان او وارد می‌شود، به او خبر می‌داد، و حضرت علی عليه‌السلام آن را می‌نوشت».

حضرت امام خمینی (ره) در گفتاری پس از بیان این روایت، می‌فرماید: «من این شرافت و فضیلت را از همه فضائلی که برای حضرت زهرا علیها‌السلام ذکر کرده‌اند- با اینکه آنها هم فضائل بزرگی است- این فضیلت را من بالاتر از همه می‌دانم که برای غیر انبیاء هست، برای کسی دیگر حاصل نشده، و با این تعبیری که مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و چند روز، برای هیچ‌کس تاکنون وارد نشده، و این از فضائلی است که از مشخصات حضرت صدّیقه سلام اللّه علیهاست» (صحیفه نور، ج 19 ص 279)- مترجم

الأنوار البهیة، ص: 42 الموت لا والد یبقی و لا ولداهذا السّبیل الی ان لا تری احدا

هذا النّبیّ و لم یخلد لامّته‌لو خلّد اللّه خلقا قبله خلدا

للموت فینا سهام غیر خاطئةمن فاته الیوم سهم لم یفته غدا: «مرگ نه پدر و نه فرزند را باقی می‌گذارد، و برنامه مرگ همچنان ادامه دارد تا همه بمیرند.

مرگ، حتّی پیامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله را برای امّتش باقی نگذاشت، اگر خداوند کسی را قبل از پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله باقی می‌گذاشت، او را نیز باقی می‌گذاشت.

ناگزیر ما آماج تیرهای مرگ که خطا نمی‌روند واقع می‌شویم، که اگر امروز کسی مورد اصابت تیر مرگ نشد، فردا او را از یاد نمی‌برد».

14- چگونگی غسل و کفن رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله

اشاره

صلى‌الله‌عليه‌وآله هنگامی که امیر مؤمنان علی عليه‌السلام خواست تا پیکر مطهّر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را غسل دهد، چشمهای پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را با دستمالی بست و فضل ابن عبّاس (پسر عمویش) را طلبید، و به او فرمود تا آب بیاورد، آنگاه علی عليه‌السلام پیراهن پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را از جانب گریبان تا مقابل ناف، پاره کرد و مشغول غسل و حنوط شد. فضل بن عبّاس آب می‌آورد و علی عليه‌السلام را کمک می‌کرد، و فرشتگان نیز آن حضرت را در غسل دادن، یاری می‌کردند، علی عليه‌السلام پیکر مقدّس پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را در درون پیراهنش غسل داد.

شیخ طوسی (ره) در کتاب تهذیب از حرث بن یعلی بن مرّه از پدرش و او از جدّش نقل می‌کند که پس از رحلت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ، پیکر آن حضرت را با روپوشی پوشانیدند، علی عليه‌السلام در کنار روپوش، صورتش را بر کف دستهایش نهاد (سر در گریبان کرد)، در این حال، باد گوشه‌های روپوش را به صورت او می‌نواخت، و مردم پشت در خانه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله و در مسجد، با صدای بلند گریه می‌کردند. در این هنگام صدائی شنیدیم که گوینده‌ای می‌گفت:

الأنوار البهیة، ص: 43

«پیامبر شما پاک و پاکیزه است، او را بدون غسل دفن کنید».

دیدم امیر مؤمنان عليه‌السلام بی‌صبرانه سرش را بلند کرد و فرمود:

اخسأ عدوّ اللّه، فانّه امرنی بغسله و کفنه و دفنه و ذاک سنّة

: «ای دشمن خدا خاموش باش، زیرا پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله مرا به غسل دادن و کفن کردن و دفن پیکرش، امر فرموده است، و این امور، سنّت است».

سپس منادی دیگری ندا کرد: «ای علی! بدن پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را بپوشان، و پیراهنش را از تنش بیرون نیاور».

گفتار جگرسوز علی عليه‌السلام هنگام غسل دادن‌

در نهج البلاغه (خطبه 235) آمده: علی عليه‌السلام هنگام غسل دادن و کفن کردن پیکر مبارک پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله چنین فرمود:

بابی انت و امّی یا رسول اللّه...

: «پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا! با مرگ تو چیزی قطع شد که با مرگ دیگری قطع نشد، و آن نبوّت و اخبار و آگاهی از آسمان بود. مصیبت تو این امتیاز را دارد که از یک جهت تسلّی دهنده است، یعنی پس از مصیبت رحلت تو، مرگهای دیگر، چندان سخت نیست، ولی از جهت دیگر این مصیبت همگانی است و همه مردم به خاطر تو داغدار و سوگمندند، اگر نه این بود که تو مرا امر به صبر فرموده‌ای، و از بی‌تابی نهی کرده‌ای، آن قدر گریه می‌کردم که اشکهای مخزن چشمم تمام شود. و این درد جانکاه همیشه برایم باقی بود، و حزن و اندوهم، همیشگی و دائم می‌شد، تازه اینها در برابر مصیبت رحلت تو کم بود، حیف و افسوس که نمی‌توان مرگ تو را بازگردانید، و آن را دفع کرد، پدر و مادرم به فدایت، ما را به پیشگاه پروردگارت یاد کن و ما را هنگام ورود به بهشت فراموش نکن».

و طبق روایت شیخ طوسی (ره)، علی عليه‌السلام پس از غسل، روپوش را

الأنوار البهیة، ص: 44

از روی پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله برداشت و سپس خود را به روی او افکند و صورتش را بوسید و سپس روپوش را بر روی آن بزرگوار انداخت.

و در کتاب فقه الرّضا عليه‌السلام نقل شده: حضرت علی عليه‌السلام پس از آنکه از غسل دادن پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فارغ شد، به چشمانش نگریست، چیزی در چشمان او دید، خود را به روی آن حضرت افکند و زبان خود را به درون چشم پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله نهاد و گردش داد و پاک کرد، و عرض کرد: «پدرم و مادرم به فدایت ای رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله ، درود خدا بر تو باد که پاک‌زادی و پاک مردی».

و در کتاب بصائر الدّرجات از ابو رافع [غلام آزادشده پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ] نقل شده: هنگام غسل دادن، علی عليه‌السلام با پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله نجوی (رازگوئی) نمود.

مطابق روایت دیگر، هنگامی که علی عليه‌السلام از غسل دادن پیکر مطهّر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله و حنوط فارغ شد، آن حضرت را در سه جامه کفن کرد، که دو جامه آن جامه‌های سفید صحاری «1» بودند و یک جامه آن از برد یمنی سرخ رنگ بود.

15- انتقال علم پیامبر [ص به علی ع]

صلى‌الله‌عليه‌وآله به علی عليه‌السلام به نقل قطب راوندی، امام علی عليه‌السلام فرمود: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به من امر کرد، هنگامی که وفات کرد، هفت دلو آب از چاه «غرس» بکشم، و با آن آب او را غسل دهم، و پس از غسل، هر کس را که در آن خانه است بیرون کنم، و به من فرمود: «وقتی که همه را بیرون کردی، دهان خود را بر دهان من بگذار، و از آنچه تا روز قیامت در دنیا واقع می‌شود بپرس! ».

به دستور آن حضرت رفتار کردم، و او از آنچه را تا قیامت رخ می‌دهد به من

______________________________

(1) صحار، قریه‌ای در یمن که آن جامه به آن قریه منسوب است.

الأنوار البهیة، ص: 45

خبر داد. هیچ گروهی نیست مگر اینکه من گمراهان آنان را از طرفداران حقّ می‌شناسم.

16- چگونگی نماز بر جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله

صلى‌الله‌عليه‌وآله سلیم بن قیس هلالی می‌گوید: سلمان گفت: من در آن هنگام که امیر مؤمنان عليه‌السلام بدن مطهّر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را غسل می‌داد، نزد آن حضرت آمدم، پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله وصیّت نموده بود که علی عليه‌السلام بدن او را غسل دهد، و به او خبر داده بود که هنگام غسل، هر عضوی از اعضای بدن را که بخواهد حرکت دهد، خود به خود حرکت داده می‌شود، و علی عليه‌السلام به رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله گفته بود: چه کسی به هنگام غسل، مرا کمک می‌کند؟

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده بود: جبرئیل تو را کمک می‌نماید.

سلمان گفت: هنگامی که علی عليه‌السلام پیکر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را غسل داد و کفن کرد، من و ابو ذر و مقداد و فاطمه علیها‌السلام و حسن و حسین علیهما السّلام را وارد خانه کرد، و خود جلو ایستاد و ما پشت سر او صف کشیدیم، و بر جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله نماز خواند (و ما اقتدا کردیم)، و آن زن [عایشه] در حجره بود، و از این قسمت اطّلاعی نداشت، زیرا جبرئیل جلو بینائی او را گرفته بود.

و از شیخ مفید (ره) روایت شده: وقتی که علی عليه‌السلام از غسل و کفن نمودن پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فارغ شد، به پیش رفت و تنها بر جنازه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نماز خواند و هیچ‌کس در نماز خواندن با او شرکت نکرد، در آن هنگام مسلمانان در مسجد در این باره گفتگو می‌کردند که چه کسی بر جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله نماز می‌خواند، و او را در کجا به خاک بسپارند؟ ، امیر مؤمنان علی عليه‌السلام نزد آنها رفت و به آنها فرمود: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله در زندگی و مرگ، امام و پیشوای ما است، و شما دسته دسته بیائید و بدون امام

الأنوار البهیة، ص: 46

جماعت، بر بدن او نماز بخوانید و بیرون بروید، و خداوند متعال هیچ پیامبری را در مکان خود قبض روح نکرد، مگر اینکه رضایت داشت در همان مکان دفن گردد، و من بدن رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را در همان حجره‌ای که از دنیا رفته، دفن می‌کنم.

مردم گفتار علی عليه‌السلام را پذیرفتند و طبق آن رفتار نمودند.

مرحوم کلینی (ره) از ابو مریم انصاری نقل می‌کند که گفت: از امام باقر عليه‌السلام پرسیدم: نماز بر جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله چگونه انجام شد؟

امام باقر عليه‌السلام فرمود: پس از آنکه علی عليه‌السلام او را غسل داد و کفن کرد، جامه‌ای بر بدن او کشید، سپس ده نفر از مسلمانان را وارد خانه کرد، آن ده نفر، اطراف بدن پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله طواف کردند، آنگاه امیر مؤمنان، در وسط آنها ایستاد و فرمود:

إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً: «همانا خداوند و فرشتگانش بر محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله درود می‌فرستند، ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود بفرستید و سلام گوئید و تسلیم فرمانش باشید» «1»

مسلمانان نیز همین آیه را قرائت می‌کردند، به همین ترتیب همه مردم مدینه و اطراف بر آن حضرت نماز خواندند «2» .

امام باقر عليه‌السلام فرمود: روز دوشنبه و شب سه‌شنبه و روز سه‌شنبه بر جنازه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نماز خواندند، حتّی خویشان و نزدیکان آن حضرت نیز نماز خواندند، ولی اهل سقیفه (عمر و أبو بکر و طرفدارانشان) برای نماز، حاضر نشدند. حضرت علی عليه‌السلام بریده «3» را نزد آنها فرستاد و پیام

______________________________

(1) احزاب- 56.

(2) ناگفته نماند که نماز اصلی همان نماز علی عليه‌السلام بود، و بقیّه جنبه مصلحت و تقیّه را داشت (مترجم)

(3) منظور، «بریده اسلمی» است که از پیشگامان طرفداران علی عليه‌السلام و تشیّع است (مترجم).

الأنوار البهیة، ص: 47

داد که آنها بیایند و نماز بخوانند، ولی آنها نیامدند و جریان بیعت گرفتن آنها از مردم، تا بعد از دفن رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله طول کشید [افّ بر تو ای روزگار، چه کردی، ریاست تو آن قدر فریبا بود که حتّی به خاطر آن، جنازه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را گذاشتند و سرگرم امور دنیا شدند!! ].

قاسم صقیل می‌گوید: به ناحیه مقدّسه امام زمان عليه‌السلام نامه‌ای این چنین نوشتم:

«فدایت گردم، آیا امیر مؤمنان علی عليه‌السلام بعد از غسل دادن پیکر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ، خودش غسل (میّت) کرد؟ ».

آن حضرت جواب داد: «پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله پاک و پاکیزه است، ولی امیر مؤمنان علی عليه‌السلام غسل کرد و سنّت بر این جاری شده است» [یعنی غسل کردن (به عنوان غسل میّت) سنّت است، و آن حضرت بر اساس این سنّت غسل نمود].

17- ماجرای دفن جنازه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله

صلى‌الله‌عليه‌وآله شیخ مفید (ره) [در کتاب ارشاد] چنین روایت کرده است: هنگامی که مسلمانان بر جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله نماز خواندند، عبّاس (عموی پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ) شخصی را نزد «أبی عبیده جرّاح» که گور کن اهل مکّه بود فرستاد، و او گور بدون لحد (شکاف درون جانبی قبر) حفر می‌کرد، و شخصی را نزد «زید بن سهل» که قبرکن اهل مدینه بود، و قبر لحددار حفر می‌نمود فرستاد، و از هر دو آنان خواست تا قبری حفر کنند، و عرض کرد: «خدایا! تو هر چه را برای پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله [از قبر بدون لحد یا با لحد] شایسته است، برگزین».

در این هنگام «زید بن سهل» از راه رسید، حاضران به او گفتند: قبر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را تو حفر کن.

او قبری را با لحد، برای آن حضرت حفر کرده و آماده نمود. امام علی عليه‌السلام همراه عبّاس و فضل بن عبّاس، و اسامة بن زید وارد قبر شدند، تا کار دفن

الأنوار البهیة، ص: 48

جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را به عهده بگیرند [و چون همه آنها از مهاجران بودند] انصار (مسلمانان مدینه) از بیرون خانه فریاد زدند: ای علی! ما خدا را امروز به یاد تو می‌آوریم که نگذاری حقّ ما از میان برود، از ما نیز مردی را وارد قبر کن، تا ما نیز در فضیلت دفن پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بهره‌مند گردیم.

حضرت علی عليه‌السلام در میان آن همه مسلمانان انصار فرمود: «اوس بن خولی» بیاید، اوس [دارای امتیازاتی بود مانند اینکه: ] او در جنگ بدر شرکت نموده بود، و مردی دانشمند از قبیله خزرج از طایفه بنی عوف بود.

اوس وارد خانه شد، علی عليه‌السلام به او فرمود: در قبر فرود آی. او داخل قبر شد، و علی عليه‌السلام پیکر مطهّر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را روی دست خود نهاد و به اوس داد، و اوس جنازه را گرفت و در میان قبر نهاد.

آنگاه علی عليه‌السلام به اوس فرمود: بیرون بیا. او بیرون آمد. علی عليه‌السلام وارد قبر شد و جامه کفن رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را به یکسو زد و صورت حضرت را از جانب راست، رو به قبله بر زمین نهاد، سپس خشتها را چیده و خاک بر روی آن ریخت «1» .

روایت شده: علی عليه‌السلام ظاهر قبر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را چهار گوش ساخت.

نیز نقل شده، امام صادق عليه‌السلام فرمود: «شقران، غلام آزادشده رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله قطیفه‌ای بر روی قبر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله افکند».

و نیز فرمود: حضرت علی عليه‌السلام خشتی بر قبر نهاد و فرمود: قبر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله با سنگریزه‌های سرخ رنگ پوشیده شده است.

و از حمیری [عبد اللّه بن جعفر] نقل شده: علی عليه‌السلام ظاهر قبر رسول

______________________________

(1) این فراز حسّاس تاریخی، یکی از درسهای بزرگی است که به ما می‌آموزد، احترام و تجلیل از یک «رزمنده آگاه» است، امام علی عليه‌السلام در میان آن همه مسلمانان انصار، «اوس» را برگزید، چرا که او رزمنده جنگ بدر، و فردی دانشمند و آگاه بود. آری، جهاد و علم آنچنان به او عظمت بخشید که افتخار آن را یافت تا جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را در میان قبر بگذارد (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: 49