ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه0%

ترجمه انوارالبهیه نویسنده:
گروه: سایر کتابها

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده: مرحوم شیخ عباس قمی
گروه:

مشاهدات: 44305
دانلود: 4212

ترجمه انوارالبهیه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 111 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44305 / دانلود: 4212
اندازه اندازه اندازه
ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده:
فارسی

خداوند برای نشان دادن راه درست زندگی و رساندن انسان ها به سعادت دنیوی و اخروی، پیامبران را به میان آن ها فرستاد. حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی بود و پس از ایشان، وظیفه هدایت مردم به امامان معصوم (ع) محول شد. در مکتب تشیع حضرت محمد (ص) با حضرت فاطمه (س)، حضرت علی (ع) و 11 امام پس از ایشان، 14 معصوم الهی هستند که این وظیفه را بر عهده داشتند. کتاب حاضر زندگی نامه ای تحلیلی از سیر زندگی، رفتار و ویژگی های خاص این 14 بزرگوار از زمان تولد حضرت محمد (ص) تا غیبت امام زمان (عج) است که توسط محدث بزرگ، مرحوم شیخ عباس قمی (ره) به اجمال نگاشته شده است. کتاب، ترجمه ای از "انوار البهیه فی تواریخ الحجج الالهیه" است.

و حرمت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نباید هتک گردد».

منعته عن حرم الرّسول ضلالةو هو ابنه فلایّ امر یمنع

فکأنّه روح النّبیّ و قد رأت‌بالبعد بینهما العلائق تقطع

: «عایشه از روی گمراهی، از ورود جنازه امام حسن عليه‌السلام به حرم رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله جلوگیری کرد، با اینکه او پسر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله است، برای چه جلوگیری گردید.

امام حسن عليه‌السلام همچون روح پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله است، ولی عایشه گمان کرد با فاصله انداختن بین جسم امام حسن عليه‌السلام و پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ، پیوندهای این دو از هم گسسته می‌شود».

امام حسین عليه‌السلام به عایشه فرمود: از قدیم تو و پدرت، حرمت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را هتک نمودید، و تو کسی را به خانه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله وارد نمودی، که آن حضرت آن را دوست نداشت، خداوند تو را در این

______________________________

نمی‌توانست آن حضرت را به عنوان پسر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله بشنود، و چون این تعبیر را از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله بسیار شنیده بوده و خاطرش رنجیده بود از این رو تعبیر فوق را رد کرد، چنانکه پیروان او روی پارچه‌ای که بر سر قبر امام حسن عليه‌السلام افکنده بودند، این آیه را نوشته بودند:

ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ... (محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله پدر مردان شما نیست) (احزاب- 40) این آیه را به خاطر ادای مقصود عایشه نوشته بودند تا پسر بودن امام حسن عليه‌السلام را از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله نفی کنند، با اینکه مناسب در اینجا این بود که آیه مودّت (شوری- 23) یا آیه تطهیر (احزاب- 32) و امثال آن را بنویسند. خداوند بین ما و آنها قضاوت فرماید (مؤلّف).

مترجم گوید: مناسب بود؛ آیه مباهله (آل عمران- 61) را بنویسند که در آن تصریح به «ابنائنا» (پسران ما) شده، و پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله حسن و حسین عليه‌السلام را برای مباهله به صحرا بردند، و با بردن آنها، مصداق «ابنائنا» (پسران ما) را آشکار نمودند.

افّ بر تو ای روزگار! که چه افراد کینه‌توزی، به خود جای دادی که بر سر قبر امام حسن عليه‌السلام پسر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله ، روی پارچه‌ای سخنی بنویسند، و دشمنی خود را با دستاویز قرار دادن بعضی از آیات قرآن، به خاندان رسالت، ظاهر نمایند (مترجم).

الأنوار البهیة، ص: 132

کار بازخواست خواهد کرد.

7- تحریکات مروان، و گفتار ابن عبّاس‌

مروان «1» در این میان می‌گفت:

یا ربّ هیجا هی خیر من دعة، أ یدفن عثمان فی اقصی المدینة، و یدفن الحسن عليه‌السلام مع النّبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله ، لا یکون ذلک ابدا، و انا احمل السّیف

: «چه بسا جنگی که از آسودگی بهتر است، آیا عثمان در دورترین نقاط مدینه، دفن گردد، و حسن عليه‌السلام با پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به خاک سپرده شود؟

چنین کاری، تا من شمشیر در دست دارم، نخواهد شد».

بر اثر این تحریکات، نزدیک بود که جنگ و آشوبی خانمان‌سوز، بین بنی امیّه و بنی هاشم رخ دهد، که ابن عبّاس (پسر عموی پیامبر «ص») نزد مروان شتافت و به او گفت: «از هر جا که آمده‌ای بازگرد، که ما نمی‌خواهیم صاحبمان (حسن علیه السلام) را در کنار قبر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله دفن کنیم، بلکه می‌خواهیم، تجدید عهدی در زیارت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله واقع شود، و سپس جنازه امام حسن عليه‌السلام را نزد جدّه‌اش فاطمه (بنت اسد) علیها‌السلام ، می‌بریم و طبق وصیّت آن حضرت، او را در همانجا به خاک می‌سپاریم، ولی اگر آن حضرت وصیّت می‌کرد که جنازه‌اش را در کنار قبر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله دفن کنیم، می‌فهمیدی که تو ناتوان‌تر از آن هستی تا ما را از این کار، بازداری، امّا امام حسن عليه‌السلام به خدا و رسولش، از ما آگاهتر بود، و بهتر از ما می‌دانست که باید قبر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله احترام شود، و در کنار آن کلنگی به زمین زده نشود و خرابی به آن راه نیابد، آن گونه که دیگران [در مورد أبو بکر] کردند، و بدون اجازه آن حضرت، وارد خانه‌اش شدند.

(1) مروان بن حکم، پسر عموی عثمان، از افراد بسیار خبیث و هتّاک بنی امیّه بود که همواره دشمنی خود را نسبت به خاندان پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله آشکار می‌نمود (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: 133

8- تیراندازی به جنازه امام حسن عليه‌السلام

و در کتاب مناقب نقل شده، دشمنان، جنازه امام حسن عليه‌السلام را تیرباران کردند، به طوری که هفتاد تیر در بدن آن آقا فرو رفت، و آنها را خارج نمودند.

و در زیارت جامعه «أئمّة المؤمنین» «1» چنین می‌خوانیم:

... و انتم صریع قد فلق السّیف هامته، و شهید فوق الجنازة قد شکّت اکفانه بالسّهام، و قتیل بالعراء قد رفع فوق القناة رأسه، و مکبّل فی السّجن قد رضّت بالحدید اعضائه، و مسموم قد قطّعت بجرع السّمّ امعائه

: «... شما [خاندان نبوّت، هر کدام گرفتار ظلمی شدید] یکی با فرق شکافته در محراب افتاده است، و دیگری پس از شهادت، پارچه‌های کفنش بر اثر تیرهای دشمن، سوراخ سوراخ شده، و بعضی از شما، پس از کشته شدن در بیابان، سرش بالای نیزه زده شده، و بعضی از شما در گوشه‌های زندان به زنجیر کشیده شده و اعضای بدنش بر اثر فشار غل و آهن، کوفته شده، و بعضی بر اثر زهر، اندرونش پاره پاره گشته است».

9- اشعاری در سوگ جانسوز امام حسن عليه‌السلام

نعش له الرّوح الامین مشیّع‌و غدت له زمر الملائک تخضع

نثلوا له حقد الصّدور فما یری‌منها لقوس بالکنانة منزع

و رموا جنازته فعاد و جسمه‌غرض لرامیة السّهام و موقع

شکّوه حتّی اصبحت من نعشه‌تستلّ غاشیة النّبال و تنزع: «درباره جنازه امام حسن عليه‌السلام ، که جبرئیل عليه‌السلام تشییع می‌کرد، و فرشتگان گروه گروه در برابرش خضوع می‌کردند.

  (1) این زیارتنامه، در مصباح الزّائر، از ائمه اطهار علیهم‌السلام نقل شده و در کتاب مفاتیح الجنان آمده است (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: 134

_____________________________

به گونه‌ای رفتار شد که سینه‌های پرکینه، برای تیراندازی به طرف آن جنازه، تیرها را از تیردانها بیرون آوردند، و به گونه‌ای آن تیرها را به سوی جنازه پرتاب کردند که در میان قبیله کنانه، سابقه نداشت.

آری، جنازه امام حسن عليه‌السلام را هدف تیرهای خود ساختند، به طوری که پیکر آن بزرگوار آماج تیرهای آنها قرار گرفت.

آن جنازه را سوراخ سوراخ نمودند، آن گونه که از پیکر به خون آغشته آن حضرت، تیرهائی را که در آن فرو رفته بودند، بیرون می‌کشیدند».

10- مرثیه محمّد حنفیّه، در کنار قبر امام حسن عليه‌السلام

مسعودی [مورّخ معروف] در کتاب مروج الذّهب، از خاندان رسالت علیهم‌السلام روایت می‌کند که: پس از دفن جنازه امام حسن عليه‌السلام ، برادرش محمّد حنفیّه، کنار قبر ایستاد و چنین گفت:

ابا محمّد لئن طابت حیاتک، لقد فجع مماتک...

: «ای أبا محمّد! اگر زندگی تو برای ما شیرین بود، ولی مرگ تو برای ما دردناک و جانسوز بود، چرا دردناک نباشد با اینکه تو چهارمین نفر از افراد اهل کساء، و فرزند محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله برگزیده خدا، و پسر علیّ مرتضی عليه‌السلام ، و فاطمه زهرا علیها‌السلام ، و میوه درخت طوبی هستی... ».

آنگاه این اشعار را در سوگ آن حضرت خواند:

أ ادهن رأسی ام تطیب مجالسی‌و خدّک معفور و انت سلیب

أ أشرب ماء المزن من غیر مائه‌و قد ضمن الاحشاء منک لهیب

سأبکیک ما ناحت حمامة ایکةو ما اخضرّ فی دوح الحجاز قضیب

غریب و اکناف الحجاز تحوطه‌الا کلّ من تحت التّراب غریب: «آیا موی سرم را روغن بزنم و یا مجلس‌های من خوشبو گردد، با اینکه چهره تو روی خاک قرار گرفته، تو را از ما گرفته‌اند.

آیا از آب باران بنوشم، با اینکه درون وجود تو (بر اثر زهر) سوزان است [یا

الأنوار البهیة، ص: 135

درونم به خاطر مصیبت دردناک تو، شعله‌ور است].

همچون کبوتری که بر روی درخت پربرگ و شاخ همواره نوحه سر می‌دهد، همواره برایت می‌گریم، و با رفتن تو در باغستان حجاز، درختی، سبز نخواهد بود.

تو غریبی هستی که اطراف حجاز در برگیرنده اویند، آگاه باشید که هر کسی در درون خاک، غریب است».

11- مرثیه امام حسین عليه‌السلام

در کتاب مناقب روایت شده: وقتی که امام حسین عليه‌السلام بدن مطهّر امام حسن عليه‌السلام را در میان قبر نهاد، چنین گفت:

أ ادهن رأسی ام اطیب محاسنی‌و رأسک معفور و انت سلیب: «آیا موی سرم را روغن بزنم و یا محاسنم را خوشبو کنم، با اینکه چهره‌ات روی خاک نهاده شده، و از ما جدا شده‌ای؟ ».

و شعرهای دیگری که خواند «1» .

پاداش زیارت قبر شریف امام حسن عليه‌السلام

امام صادق عليه‌السلام از پدرش امام باقر عليه‌السلام نقل کرد که فرمود:

«امام حسین عليه‌السلام در هر شب جمعه، قبر امام حسن عليه‌السلام را زیارت

(1) بقیّه اشعار، چنین است:

فلا زلت ابکی ما تعنّت حمامةعلیک و ما هبّت صبا و جنوب

بکائی طویل و الدّموع غزیرةو انت بعید و المزار قریب

فلیس حریبا من اصیب بماله‌و لکنّ من واری اخاه حریب: «همواره تا کبوتر، آواز می‌خواند، و باد شمال و جنوب می‌وزد برای تو می‌گریم.

گریه‌ام طولانی و اشکهایم روان است، و تو از ما دور شده‌ای و قبرت نزدیک است.

آن کس که اموالش ربوده شده، غارت شده نیست، بلکه غارت شده کسی است که برادرش را در میان خاک بپوشاند» (مناقب آل أبی طالب، ج 4 ص 45)- مترجم.

الأنوار البهیة، ص: 136

___________________________________

می‌کرد».

شیخ طوسی (ره) در کتاب تهذیب روایت می‌کند: روزی امام حسن عليه‌السلام به رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله عرض کرد: پاداش کسی که ما را زیارت کند چیست؟

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در پاسخ فرمود: «آن کس که مرا در حال حیات و ممات، زیارت کند یا پدر، یا برادر، یا تو را هنگام زندگی، و بعد از مرگ زیارت کند،

کان حقّا علیّ ان استنقذه یوم القیامة...

: «بر من سزاوار است که او را در روز قیامت، از حوادث آن روز، نجات دهم... ».

[پایان نور چهارم]

الأنوار البهیة، ص: 137

معصوم پنجم: [حضرت امام حسین ع]

اشاره

نگاهی بر زندگی: حضرت امام حسین عليه‌السلام

الأنوار البهیة، ص: 138

نور پنجم:

امام سوّم؛ حضرت سیّد الشّهداء، حسین بن علی عليه‌السلام

[میلاد]

وقت ولادت امام حسین عليه‌السلام ‌

امام حسین عليه‌السلام در مدینه در آخر ماه ربیع الاوّل سال سوّم هجرت دیده به این جهان گشود.

این قول را گروهی از بزرگان انتخاب کرده‌اند، مانند:

شیخ مفید (ره) در کتاب «المقنعه»، شیخ طوسی (ره) در کتاب «تهذیب»، شهید اوّل [محمد بن مکّی عاملی متوفّی سال 786 ه ق] در کتاب «دروس»، و شیخ بهائی در تاریخ خود [توضیح المقاصد]، و علّامه شیخ جعفر کاشف الغطا (متوفّی 1228 ه ق) در کتاب «کشف الغطا» و غیر آنها.

این قول، مطابق روایتی است که شیخ کلینی (ره) از امام صادق عليه‌السلام نقل کرده است که فرمود:

«بین حسن و حسین، یک طهر (پاکی) بود» [یعنی بین ولادت امام حسن عليه‌السلام که در 15 رمضان سال دوّم هجرت واقع شد، و انعقاد نطفه امام حسین عليه‌السلام ، ده روز (که کمترین حدّ مدّت طهر است) فاصله بود] سپس فرمود: بین ولادت امام حسن عليه‌السلام با ولادت امام حسین عليه‌السلام شش ماه و ده روز فاصله بود».

الأنوار البهیة، ص: 139

زیرا منظور امام صادق عليه‌السلام از «طهر»، کمترین اندازه مدّت طهر است که ده روز بود.

و نیز روایت شده است که: بین حسن و حسین عليه‌السلام ، فاصله‌ای بیش از مدت یک طهر نبود، و مدّت حمل حسین عليه‌السلام ، شش ماه بود «1» [نتیجه اینکه امام حسین عليه‌السلام در اواخر ماه ربیع الاوّل سال سوّم هجرت متولّد شده، زیرا روز تولّد امام حسن عليه‌السلام یعنی 15 رمضان، تا اواخر ماه ربیع الاوّل، حدود شش ماه و ده روز می‌شود].

ولی قول مشهور آن است که امام حسین عليه‌السلام در «سوّم ماه شعبان» متولّد شده است. این قول را شیخ مفید (ره) در کتاب «مسارّ الشّیعة» و شیخ طوسی (ره) در کتاب «مصباح»، اختیار نموده‌اند، و این قول با توقیع شریفی که [از جانب امام عصر (عج)] صادر شده، تطبیق می‌کند.

سه تکبیر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله

روایت شده: «روزی پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله نماز ظهر را خواند، آنگاه جبرئیل را دید، فرمود: اللّه اکبر.

جبرئیل به پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله خبر داد که جعفر طیّار [برادر علی عليه‌السلام ] از سرزمین حبشه بازگشت، پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بار دوّم فرمود: اللّه اکبر، همان وقت مژده ولادت امام حسین عليه‌السلام ، به پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله داده شد، آن حضرت برای بار سوّم فرمود: اللّه اکبر».

این مطلب را صاحب جواهر الکلام در اواخر بحث تعقیب نماز، روایت نموده است «2».

(1) اصول کافی، ج 1، ص 464

(2) ناگفته نماند که طبق روایت دیگر، مراجعت جعفر طیّار عليه‌السلام از حبشه در سال هفتم هجرت، همزمان با فتح خبیر، رخ داد (اعلام الوری- بحار، ج 21، ص 23)- مترجم.

الأنوار البهیة، ص: 140

_____________________________

در روایت دیگر آمده: «خداوند پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را به حمل و ولادت حسین عليه‌السلام ، تبریک گفت، و به شهادت او تسلیت گفت».

فاطمه علیها‌السلام از این موضوع آگاه گردید، و ناخشنود شد (که حسین عليه‌السلام را مظلومانه شهید می‌کنند)، در این هنگام، این آیه نازل گردید:

حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً: «مادرش او را با ناراحتی، حمل می‌کند، و با ناراحتی بر زمین می‌گذارد و دوران حمل، و از شیر بازگرفتنش سی ماه است» «1».

هدیه لوح مژدگانی ولادت امام حسین عليه‌السلام

مؤلّف گوید: آنچه مطابق بخشی از اخبار لوح، برای من آشکار شده این است که حضرت زهرا علیها‌السلام هنگامی که از ولادت امام حسین عليه‌السلام (به خاطر شهادتش) غمگین گردید، پدرش پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به او «لوحی» عطا فرمود، تا به وسیله آن، شادمان گردد، خبر لوح، چنین است:

شیخ صدوق (ره) از ابو بصیر نقل می‌کند که امام صادق عليه‌السلام فرمود:

پدرم امام باقر عليه‌السلام به جابر بن عبد اللّه انصاری فرمود: «من با تو کاری دارم، چه وقت برایت آسانتر است که تو را تنها ببینم و از تو بپرسم؟ »

جابر عرض کرد: «هر وقت شما بخواهی؟ »

پس روزی پدرم با جابر به طور خصوصی ملاقات کرد و به او فرمود: «آن لوحی «2» که آن را در دست مادرم فاطمه علیها‌السلام دختر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله دیده‌ای، و آنچه مادرم به تو فرمود، که در آن لوح نوشته بود، به من خبر بده».

جابر عرض کرد: خدا را گواه می‌گیرم که من در عصر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله

  (1) احقاف- 15

(2) لوح؛ هر چیز پهنی را گویند، خواه از چوب باشد، یا از فلزّ. و قطعه فلزّی را که در آن مطلبی نوشته می‌شود، نیز لوح می‌نامند (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: 141

______________________________

به محضر مادرت فاطمه زهرا علیها‌السلام رفتم، و او را به ولادت حسین عليه‌السلام تبریک گفتم، آنگاه در دستش لوح سبزی دیدم، گمان کردم از زمرّد است، نوشته‌ای سفید در آن دیدم، که همچون رنگ خورشید می‌درخشید.

به آن حضرت عرض کردم: «ای دختر پیامبر! پدر و مادرم به قربانت، این لوح چیست؟ ».

فرمود: «لوحی است که خداوند آن را به رسولش، اهداء فرمود، نام پدرم و نام شوهرم، و نام دو پسر (حسن و حسین) و نام اوصیاء از فرزندانم، در آن نوشته است، و پدرم آن را به عنوان مژدگانی به من داده است».

جابر می‌گوید: «سپس مادرت فاطمه علیها‌السلام آن را به من داد، من آن را خواندم، و از آن رونویسی کردم».

پدرم به جابر فرمود: «آن لوح را به من نشان بده».

جابر عرض کرد: مانعی ندارد.

امام باقر عليه‌السلام همراه جابر به خانه جابر رفت، جابر صفحه ورقی را بیرون آورد...

آنگاه جابر گفت: خدا را گواه می‌گیرم که در آن لوح چنین نوشته بود:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، این نامه از جانب خداوند قادر و آگاه است، برای پیامبر او، و نور و سفیر و دلیل او، که روح الامین (جبرئیل) از نزد پروردگار جهان، بر او نازل می‌شود... تا آخر «1» .

(1) حدیث «لوح» از احادیث مسند و صحیح است و در کتابهائی مانند: اصول کافی، ج 1، ص 527 تا 529، کمال الدین صدوق، من لا یحضره الفقیه، ط جدید، ج 4، ص 459 و... نقل شده است، این حدیث، هدیه خدا به عنوان مژدگانی ولادت امام حسین عليه‌السلام به پیامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله است، که فاطمه علیها‌السلام در ایّام تولّد امام حسین عليه‌السلام آن را به جابر سپرد و جابر (ره) این امانت بزرگ را دهها سال با کمال دقّت و توجّه، نگهداشت، تا آن را به امام باقر عليه‌السلام سپرد.

متن این لوح، تابلو زنده‌ای از اعتقادات اصیل اسلامی، و مسأله امامت، و حقّانیّت امامت دوازده امام( علیهم‌السلام ) و.. است.

جابر می‌گوید: امام باقر عليه‌السلام نوشته‌های آن لوح را از حفظ خواند، من آن نوشته را می‌دیدم، حتّی یک حرف از قرائت امام باقر عليه‌السلام با آن نوشته اختلاف نداشت (مترجم).

الأنوار البهیة، ص: 143

ماجرای نجات فرشته فطرس، به برکت وجود امام حسین عليه‌السلام ‌

روایت شده: هنگامی که امام حسین عليه‌السلام دیده به این جهان گشود، خداوند به جبرئیل عليه‌السلام فرمان داد با گروه انبوهی از فرشتگان به حضور پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرود آیند، و در مورد ولادت امام حسین عليه‌السلام ، به آن حضرت مبارک باد بگویند.

جبرئیل عليه‌السلام همراه فرشتگان به سوی زمین روانه شدند، در مسیر راه به جزیره‌ای رسیدند، در آن جزیره، فرشته‌ای به نام «فطرس» را دیدند، که خداوند به او فرمانی داده بود و او در اجرای آن، کندی نموده بود، از این رو پروبالش شکسته و به آن جزیره افتاده بود، و هفتصد سال در آن جزیره، به عبادت خدا اشتغال داشت.

فطرس به جبرئیل گفت: کجا می‌روید؟

جبرئیل گفت: به محضر محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله می‌رویم.

فطرس گفت: مرا حمل کرده و با خود نزد آن حضرت ببر، شاید در مورد نجات من دعا کند، [فطرس همراه جبرئیل رهسپار شد، تا به حضور پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله شرفیاب شدند] جبرئیل، ماجرای فطرس را به عرض رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله رسانید.

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «بگو فطرس خود را به این نوزاد بمالد».

فطرس خود را به گهواره حسین عليه‌السلام مالید، خداوند همان دم بال و پر او را به سلامتی نخست بازگردانید، آنگاه او همراه جبرئیل به سوی آسمان پرواز نمود.

______________________________

و مطابق بعضی از روایات، نام این فرشته «صلصائیل» بود، وقتی به حضور رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله رسیدند و ماجرای صلصائیل (و گناه او و به دنبالش شکسته شدن بال و پرش) را به پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله عرض کردند، پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله برخاست و به حضور فاطمه علیها‌السلام آمد و فرمود: پسرم حسین عليه‌السلام را به من بده، فاطمه علیها‌السلام حسین عليه‌السلام را که در قنداقه‌ای پیچیده شده بود، نزد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله آورد. حسین عليه‌السلام با جدّش رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله سخنانی گفت که آن حضرت را به شگفتی واداشت و مسرور کرد.

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله حسین عليه‌السلام را نزد فرشتگان آورد و بر کف دست خود قرار داد، فرشتگان تهلیل (لا اله الّا اللّه) و تکبیر گفتند، و حمد خدا را بجای آوردند و وجود مبارک حسین عليه‌السلام را ستودند، پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به طرف قبله رو کرد و حسین عليه‌السلام را به طرف آسمان بلند کرد و چنین دعا نمود:

اللّهمّ انّی أسألک بحقّ ابنی الحسین ان تغفر لصلصائیل خطیئته و تجبر کسر جناحه، و تردّه الی مقامه مع الملائکة المقرّبین

: «خدایا! به حقّ پسرم حسین عليه‌السلام از درگاهت می‌خواهم که گناه صلصائیل را بخشیده و بال و پرش را سلامت بخشی، و او را به مقام (نخستینش) به فرشتگان مقرّب بازگردانی».

ورود همه فرشتگان جهان به محضر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله

در کتاب مدینة المعاجز، روایت شده هیچ فرشته‌ای در آسمان نماند مگر اینکه به حضور رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فرود آمد و به آن حضرت در مورد شهادت فرزندش امام حسین عليه‌السلام تسلیت گفتند، و از پاداش عظیم و درجاتی که خداوند در قیامت به خاطر شهادت او، به زائران امام حسین عليه‌السلام و گریه کنندگان برای او می‌دهد، به پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله خبر دادند، در عین حال

الأنوار البهیة، ص: 144

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله [در مورد مصائب امام حسین عليه‌السلام ] گریه می‌کرد و می‌فرمود:

«خدایا خوار کن کسی را که حسین عليه‌السلام را خوار کند، و بکش کسی را که خدا را بکشد، و کشنده او را به آرزویش در دنیا نرسان، و او را در آخرت به آتش دوزخ بیفکن و حرارت آتش دوزخ را به او بچشان».

الأنوار البهیة، ص: 145

پاره‌ای از گفتار دلنشین امام حسین عليه‌السلام ‌

1- عبرت از روزگار

اوصیکم بتقوی اللّه، و احذرکم ایّامه، و ارفع لکم إعلام، فکان المخوّف قد افل بمهول وروده و نکیر حلوله، و بشع مذاقه، فاعتلق مهجکم، و حال بین العمل و بینکم، فبادروا بصحّة الا جسام و مدّة الاعمار، کانّکم ببغتات طوارقه، فتنقلکم من ظهر الأرض الی بطنها، و من علوها الی سفلها، و من انسها الی وحشتها، و من روحها و ضوئها الی ظلمتها، و من سعتها الی ضیقها، حیث لا یزار حمیم و لا یعاد سقیم و لا یجاب صریخ، اعاننا اللّه و ایّاکم علی اهوال ذلک الیوم و نجّانا و ایّاکم من عقابه و اوجب لنا و لکم الجزیل من ثوابه

ترجمه:

: «شما را به تقوای الهی و پرهیزکاری، سفارش می‌کنم، و از عذابهایش بیم می‌دهم، و پرچمهای او را در برابرتان برمی‌افرازم (حجّت‌های خدا را بر شما تمام می‌کنم) چندان نمانده که (مرگ) ترسناک با دهشت و وحشتهائی که همراه دارد، و چیزهائی که آمدنش را دوست ندارید، و در کامتان تلخ و زهرآگین است، فرا رسد، پس به قلبهایتان در آویزد، و بین شما و عمل شما حائل گردد، پس در این مهلت عمر، و سلامتی بدن (به عمل نمودن) شتاب کنید، گوئی مرگ و سختی‌های آن در کمین شما است که ناگهان بر شما شبیخون می‌زند، و شما را از پشتش به درونش می‌کشد، و از بلندی به پستی، و از الفت به وحشت، و از آسودگی و روشنائی به تاریکی، و از گشایش آن به تنگنایش

الأنوار البهیة، ص: 146

می‌برد، به آنجا که نه خویش را دیدار کنند، نه بیمار را عیادت، و نه فریادگر را اجابت، خدا ما و شما را بر وحشتهای سخت آن روز، یاری فرماید، و از کیفرش نجات بخشد، و به ما و شما پاداش بسیار عنایت کند».

2- به یاد عالم پس از مرگ، و حساب و کتاب‌

عباد اللّه! فلو کان ذلک قصر مرماکم، و مدی مظعنکم، کان حسب العامل شغلا، یستفرغ علیه احزانه و یذهله عن دنیاه، و یکثر نصبه لطلب الخلاص منه فکیف و هو بعد ذلک مرتهن باکتسابه، مستوقف علی حسابه، لا وزیر له یمنعه، و لا ظهیر عنه یدفعه، و یومئذ لا ینفع نفسا ایمانا لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانهم خیرا، قل انتظروا انّا منتظرون