(35) احترام به اسم زهرا
علیهاالسلام
محبّت حضرت فاطمه زهرا
علیهاالسلام
و در نتیجه تشرف و ملاقات با حضرت بقیه اللّه (روحی فداه) بسیار مؤ ثر است؛ زیرا تمام ائمه اطهار
علیهمالسلام
که در رأ س مصادر کارند به آن حضرت فوق العاده علاقه دارند و نسبت به آن مخدره کمال احترام را قائلند.
و در روایات بسیاری محبّت حضرت صدّیقه کبری
علیهاالسلام
توصیه شده و آن را اکسیر تمام امراض روحی می دانند.
در این زمینه جریانی نقل شده که بسیار پر اهمیت است:
در زمان مرحوم آقای حاج شیخ محمد حسین محلاتی شخصی با لباسی مندرس و کوله پشتی وارد مدرسه خان شیراز می شود و از خادم مدرسه اتاقی می خواهد. خادم به او می گوید: باید از متصدی مدرسه که آن وقت شخصی به نام سیّد رنگرز بوده درخواست اتاق بکنی.
لذا آن شخص به متصدّی مدرسه مراجعه می کند و درخواست اتاق می کند. او در جواب می گوید: اینجا مدرسه است و تنها به طلاّب علوم دینیّه حجره می دهیم.
آن شخص می گوید: این را می دانم ولی در عین حال از شما اتاق می خواهم که چند روزی در اینجا بمانم.
متصدی مدرسه ناخود آگاه دستور می دهد که به او اتاقی بدهند تا او در رفاه باشد. آن شخص وارد اتاق می شود و در را به روی خود می بندد و با کسی رفت و آمد نمی کند.
خادم مدرسه طبق معمول، شبها در مدرسه را قفل می کند ولی همه روزه صبح که از خواب برمی خیزد می بیند در باز است.
بالاخره متحیّر می شود و قضیّه را به متصدّی مدرسه می گوید. او به خادم مدرسه دستور می دهد امشب در را قفل کن و کلید را نزد من بیاور تا ببینم چه کسی هر شب در را باز می کند و از مدرسه بیرون می رود. صبح باز هم می بیند، در مدرسه باز است و کسی از مدرسه بیرون رفته است.
آنها به خاطر اینکه این اتفاق از شبی که آن شخص به مدرسه آمده افتاده است به او ظنین می شوند و متصدّی مدرسه با خود می گوید:
حتماً در کار او سرّی است ولی موضوع را نزد خود مخفی نگه می دارد و روزها می رود نزد آن شخص و به او اظهار علاقه می کند و از او می خواهد که لباسهایش را به او بدهد تا آنها را بشویند و با طلاّب رفت و آمد کند، ولی او از همه اینها ابا می کند و می گوید: من به کسی احتیاج ندارم.
مدّتی بر این منوال می گذرد تا اینکه یک شب مرحوم آقای حاج شیخ محمّد حسین محلاّتی (جدّ مرحوم آیة اللّه حاج شیخ بهاءالدین محلاّتی) و متصدّی مدرسه را به حجره خود دعوت می کند و به آنها می گوید: چون عمر من به آخر رسیده قصه ای دارم برای شما نقل می کنم و خواهش دارم مرا در محلّ خوبی دفن کنید.
اسم من عبدالغفّار و مشهور به مشهدی جونی اهل خوی و سرباز هستم. من وقتی در ارتش خدمت سربازی را می گذراندم روزی افسر فرمانده ما که سنّی بود به حضرت فاطمه زهرا،
علیهاالسلام
جسارت کرد من هم از خود بی خود شدم و چون کنار دست من کاردی بود و من و او تنها بودیم آن کارد را برداشتم و او را کشتم و از خوی فرار کردم و از مرز گذشتم و به کربلا رفتم، مدّتی در آنجا ماندم سپس در نجف اشرف و بعد مدتها در کاظمین و سامراء بودم، روزی به فکر افتادم که به ایران برگردم و در مشهد کنار قبرمطهّر حضرت علیّ بن موسی الرضا
علیهالسلام
بقیه عمر را بمانم. ولی در راه به شیراز رسیدم و در این مدرسه اتاقی گرفتم و حالا مشاهده می کنید که مدّتی است در اینجا هستم، و از طرف بی بی عالم زهرا
علیهاالسلام
عنایات زیادی به من شده من جمله این که آخرهای شب وقتی برای تهجّد برمی خواستم می دیدم قفل و در مدرسه برای من باز می شود و من در این مدّت می رفتم در کنار کوه قبله و نماز صبح را پشت سر حضرت ولی عصر (عج اللّه تعالی فرجه الشریف) می خواندم و من بر اهل این شهر خیلی متاءسف بودم که چرا از این همه جمعیّت فقط پنج نفر برای نماز پشت سر امام زمان
علیهالسلام
حاضر می شوند.
مرحوم حاج شیخ محمّد حسین محلاّتی و متصدی مدرسه به او می گویند ان شاء اللّه بلا دور است و شما حالا زنده می مانید، بخصوص سنی هم ندارید. او در جواب می گوید: نه غیر ممکن است که فرمایشات امام حضرت ولی عصر (روحی فداه) صحیح نباشد همین امروز به من فرمودند که: تو امشب از دنیا می روی.
بالاخره وصیتهایش را می کند ملافه ای روی خودش می کشد و می خوابد و بیش از لحظه ای نمی کشد که از دنیا می رود.
فردای آن روز مرحوم آقای حاج شیخ محمّد حسین محلاّتی به علمای شیراز جریان را می گوید و مرحوم آقای حاج شیخ مهدی کجوری و خود مرحوم محلاّتی اعلام می کنند که باید شهر تعطیل شود و با تجلیل فراوان مردم از او تشییع کنند.
بالاخره او را در قبرستان دارالسلاّم شیراز، طرف شرقی چهار طاق دفن می نمایند و الا ن قبر آن بزرگوار مورد توجه خواص مردم شیراز است و حتّی از او حاجت می خواهند و مکرّر علما و مراجع تقلید مثل مرحوم آیة اللّه محلاّتی به زیارت قبر او می رفتند و می روند، قبر او در قبرستان شیراز معروف به قبر سرباز یا قبر توپچی است و این مقام به سبب احترام به حضرت زهرا
علیهاالسلام
می باشد.
نادرة الکون روح پاک پیمبر
|
|
شافعة الحشر سرّ خالق اکبر
|
قلزم جود و عطا حبیبه یزدان
|
|
زینت عرش خدا ولیّه داور
|
فاطمة الطهربنت احمد مرسل
|
|
واسطة الفیض جفت ساقی کوثر
|
صفوت حق صاحب مقام ولایت
|
|
مطلع انوار یازده دُر و گوهر
|
فاتحه علم و حلم و نسل محمّد
|
|
جامعه زهد و قدس و طهر مطهّر
|
دور زده قرنها به معرفت او
|
|
در همه طور و کور ز اوّل و آخر
|