در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت0%

در محضر آیت الله بهجت نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده: محمد حسین رخشاد
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 39671
دانلود: 2957

توضیحات:

در محضر آیت الله بهجت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 13 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39671 / دانلود: 2957
اندازه اندازه اندازه
در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده:
فارسی

52 برتر از خون شهیدان!

شیخ انصاری (95) رحمه‌الله در جایی از کتاب رسائل می فرماید:

رزقنا الله الاجتهاد الذی هو اشق من طول المکث فی الجهاد (96)

خداوند، اجتهاد را، که از ایستادگی در جهاد سخت تر است، به ما روزی کند! آری، کسیمی فهمد اجتهاد اشق و سخت تر است که معنای مداد العلماافضل من دما الشهدا (97) ؛ (مداد [ دانش] دانشمندان از خون شهیدان برتر است.) را بفهمد.

53 همه خود را بیش از دیگران مستحق می دانند!

چه خوب است که در هر شهری، هیاتی، اعانه ها و کمک های مردمی را جمع آوری کنند و شبانه به فقرا و محرومین شهر برسانند و نگویند که چه کسی داده است چیزی نمی گذرد که گویی همه اهل شهر غنی هستند؛ ولی کسانی که متصدی این کارها می شوند و کمک ها و اعانه های مردم را می رسانند، بیش از دیگران خود را مستحق کمک می دانند و بیشتر صرف خود و تشکیلاتشان می کنند!

54 هر چه بیشتر بدهند، بیشتر می رسد!

آقایی در نجف می گفت: این آقایان مراجع که به طلاب و مستحقین کمک می کنند و پول، شهریه، یا نان می دهند، به خاطر این نیست که سخاوت دارند، بلکه تجربه کرده اند و دیده اند هر چه بیشتر بدهند، بیشتر برای آن ها می رسد! (98)

55 زود ببر، برو تا مهدی نبیند

بعضی را دیده و یا شنیده بودیم که خیلی در انفاق عجیب و غریب بودند. زمانی مستحقی به در خانه ی مرحوم آخوند خراسانی می آید، و از ایشان درخواست کمک می کند، ولی ایشان وجهی نداشته که به وی بدهد، لذا قالیچه ی اطاق شخصی خود را جمع می کند و به او می دهد و می گوید: زود ببر، برو، تا مهدی (99) نبیند!

56 مبادا روزی بر تو بگذرد که...

شهید اول و ثانی - (100) رحمهما الله - بعد از شهادت به جرم تشیع سوزانده شدند. در جریان ملاقات و تشرف یکی از اهل علم به محضر حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه الشریف - در سفر حج، حضرت به او فرموده بودند: شهیدین آتش و پلو شیعه را نخوردند، مع ذلک کتاب های با برکت به جا گذاشتند، مبادا روزی بر تو بگذرد که ی کی از کتاب های آن ها را مطالعه نکرده باشی.

حضرت استاد - مد ظله - در جای دیگر فرمودند: به نظر می رسد منظور حضرت از آش و پلو، مقام مرجعیت و زعامت باشد.

57 توفیق چیز دیگری است!

یکی از کرامات شهید اول و ثانی - رحمهما الله - این است که کتابشان (101)

مورد پسند اهل علم واقع شده است، هر چند وسطند یعنی نه تام الاستدلال است و نه بدون استدلال. شرح لمعه کتاب پر برکتی است، بعضی از اهل علم که فقط شرح لمعه تدریس می کردند. مثلا سیزده دوره تدریس کرده بودند، در نجف و کربلا هم بعضی از اهل علم متن لمعه را حفظ بوده اند.

کتاب شرح لمعه، استدلال تام نیست، ولی فتوای محض هم نیست، مع ذلک خیلی پر برکت است، چند صد سال است که طلاب علوم دینی در حوزه های علمیه به درس، مباحثه و مطالعه ی آن اشتغال دارند. صاحب جواهر رحمه‌الله می فرماید: فقه روضه (102) بالاتر از کتاب مسالک (103) او است. (104)

شهیدین - رحمهماالله - عمر کم و کوتاهی داشتند و مع ذلک چه قدر عمرشان برکات داشت، و چه تالیفات نافع و سودمندی از خود به جا گذاشتند. آن ها برای ما حجتند، تا عمر خود را به غفلت و بطالت نگذرانیم. البته توفیق چیز دیگری است که خداوند متعال نصیب هر کس نمی کند.

58 معقول را محسوس می کرد!

در کربلا، مدرسین در علم و کتاب مورد تدریس تخصص داشتند. بعضی هم چون مرحوم سیبویه معروف، فقط کتاب مغنی (105) را مجتهدانه و به صورت تحقیقی تدریس می کردند، و بعضی کتاب مطول، و برخی معالم و...

آقایی که ما نزد او حاشیه ی ملا عبدالله (106) را می خواندیم، خیلی در علم منطق عجیب بود، قضایا و اشکال چهارگانه ی منطقی را با توضیحاتش برای طلاب و شاگردان محسوس می کرد، و مطالب عقلی و منطقی را به خوبی تعیین می نمود و با قضایا و مثال های عرفی تطبیق می داد. این امتیاز مدرسین در کربلا بود که شاید در جای دیگر چنین نبود، و ما سراغ نداریم.

59 کرامتی از حاج شیخ عبدالکریم حایری رحمه‌الله

از کرامات مرحوم حاج عبدالکریم حایری، این است که زمانی رودخانه ی قم در اثر سیل طغیان کرده و آب تا لبه ی پل علی خانی رسیده بود، به گونه ای که عده ای از روی پل با آب رودخانه وضو می ساختند، و لذا برای جلوگیری از نفوذ آب تمام فرش های مسجد امام را جمع نمودند. مرحوم حاج شیخ روی پل رفت و مقداری تربت (107) در دست گرفت و چیزی بر آن خواند و در آب انداخت، از همان وقت به تدریج آب پایین آمد و بعد از چند ساعت، چند متر آب پایین رفت.

ما نه ایمان اهل ایمان را داریم و نه ی قین اهل یقین را. گویا در مشکلات آمریکا و شوروی ما را نجات خواهند داد که به آن ها پناه می بریم و اعتماد می کنیم، آن ها سگ و گرگی هستند که از ترس یکدیگر خواب آسوده ندارند، بزرگان ما مقامات عالیه ی علمی را دارا بودند و در مقام عمل نیز چه عبادت هایی، چه نمازهایی داشتند. با خود می گویم: با این که آن ها را دیدی، باز چرا این جوری؟! آن ها آن گونه خوب، و تو این گونه خراب؟!

60 به خدمت شما هم می رسم!

آقای مرعشی رحمه‌الله (108) فرمود: زمان رضا شاه پهلوی در قم، پاسبانی در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه عليها‌السلام در صفوف نماز جماعت زن ها را ضرب و شتم و ایذا می نمود که چرا محجبه هستند؟! عرق دینی و مذهبی من باعث شد که ی ک سیلی محکم به صوت او زدم، برگشت به من گفت: خدمت شما هم می رسم. رفت تا به خدمتشان برسد!

61 چرا روسری به سر کرده ای؟!

در زمان رضا شاه پهلوی که معروف به منکر تبدیل شده بود، آقایی می گفت: یکی از خدام حضرت امام رضا عليه‌السلام در حرم آن حضرت به زنی که روسری بر سر داشت، می گفت: چرا روسری به سر کرده ای، آیا از امام رضا حیا نمی کنی که روسری سر می کنی؟!

62 حائز مقام مرجعیت بود، ولی...

وقتی ما وارد کربلا شدیم، در کربلا و نجف در زمینه ی مقاتل ائمه عليهم‌السلام و موضوعاتی که مورد یقین نبود، نظرات آقا میرزا هادی خراسانی رحمه‌الله معتبر و مسموع و قابل قبول بود؛ چرا که نظر خود را در مطالب اختلافی با ادله ی محکم و مستدل بیان می کرد، و این مساله از عجایب و غرایب بود. از جمله اهل منبر جریان طفلان مسلم، و چگونگی شهادت آن دو بزرگوار را از قول او نقل می کردند.

متاسفانه با آن همه زحمات و جمع آوری اسناد و دقت در گفتار و با این که ایشان در علمیت حایز مقام مرجعیت بودند، اصلا معلوم نیست مطالب ایشان، گفتارها و دست نوشته هایش ضبط و جمع آوری شده باشد!

63 به توفیق معنوی انجام می داد

مرحوم شیخ انصاری با این که ی ک چشمی بود و شب نمی توانست مطالعه کند، در روز این همه درس، تالیف و عبادت داشت، هر روز زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام، در بالا سر مرقد حضرت امیر عليه‌السلام نیم ساعت ایستاده می خوانده، و نماز جعفر، و یک جزء قرآن را به توفیق معنوی انجام می داده است.

64 مدت تالیف کتاب جواهر الکلام

مرحوم صاحب جواهر، تالیف جواهر را در سال 1230 - 1231 شروع کرده است؛ زیرا در اوایل کتاب طهارت از مرحوم آقا سید علی صاحب ریاض (109) به بعض المعاصرین سلمه الله تعالی تعبیر می کند که معلوم می شود ایشان هنوز در قید حیات بوده اند. و پایان جواهر را در کتاب امر به معروف در سال 1253 ذکر کرده است. سال 1266 هم وفات ایشان بوده است.

ایشان برای تالیف جواهر خیلی ارزش قایل بوده، حتی نقل کرده اند که مقداری از جواهر را بر سر جنازه ی فرزندش نوشت و ثوابش را به او هدیه نمود، تا به این اندازه هم تالیف جواهر عقب نیفتد.

65 احساس احتیاج به دعا برای مؤمنان

در بسیاری از بلاد، اهل ایمان و شیعه (110) گرفتار هستند. آیا می شود همان گونه که به هنگام گرسنگی و تشنگی، به آب و نان احساس احتیاج می کنیم بلکه بیشتر از آن، برای رفع گرفتاری های اهل ایمان احساس احتیاج به دعا برای آنان بکنیم؟! یعنی دعایمان به اندازه ای باشد که رافع بلا و گرفتاری های آنان گردد، و همراه با عدد و شرایط مخصوص، و دعای تائب باشد.

66 اعمال ما محفوظ، و عکس برداری شده است

ما را شناخته اند، اعمال ما محفوظ است و عکس برداری شده است. خداوند متعال از زبان مجرمین می فرماید:

( مال هذا الکتب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصئها و وجدوا ما عملوا حاضرا ) (111)

این چه کتابی است که هیچ عمل خرد و بزرگی را فرو نگذاشته مگر آن که برشمرده است. و آن چه را انجام داده اند حاضر می یابند.

آیا شهادت دست و پا و دیگر اعضا و جوارح (112) شوخی است؟!

67 تنافی نیل به مقصود با اهتمام نداشتن به امور مسلمانان

آیا می توانیم سالم بار به منزل ببریم و در عین حال به امور مسلمانان و مؤمنین بی تفاوت باشیم؟! آیا امکان دارد بدون اهتمام به امور مسلمانان، به مقصود برسیم؟!

68 چرا خداوند افراد بسیاری را آفرید که مستحق آتش جهنم گردند؟

سئوال: چرا خداوند متعال افراد بسیاری را آفرید که مستحق آتش جهنم گردند؟

جواب: در حدیث قدسی آمده است: کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف، فخلقت الخلق لکی اعرف (113) (من گنج نهان بودم، خواستم که شناخته شوم، لذا مخلوقات را آفریدم تا شناخته شوم.) خداوند عده ای را برگزید و در جوار خود، اهل انس و هم نشین و مظهر اسما و صفات خود قرار داد، که هر کدام از آن ها در یک کفه ی ترازو و بقیه ی مردم در کفه ی دیگر هستند. اگر ارزش افراد با ترازو سنجیده شود، ارزش یک مؤمن کامل از هزاران افراد غیر مؤمن برتر و سنگین تر خواهد بود. در روایت آمده است: اگر یک امام و یک ماموم در جهان وجود داشته باشد، غرض از خلقت حاصل است! (114)

69 امت برتر از پیغمبر!

فرق ما و عامه در اقرار و ادعا، جهل آنان، و ادعای علم از سوی ائمه ی ما عليهم‌السلام است. علی عليه‌السلام بعد از رحلت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قرآن را جمع آوری کرد و آن را با تنزیل و تاویل به آنان عرضه کرد، گفتند: بگذار و برو. (115)

آن ها اسلام را از رسول الله گرفتند، ولی برای بقا و دوامش او را نخواستند، چون دیدند پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می خواهد پسر عمویش علی عليه‌السلام را خلیفه و جانشین خود کند و در نظر آنان او حتی نمی توانست فرزندان و اهل بیتش را اداره کند و تمام زحمات پیغمبر را از بین خواهد برد، لذا از این امر جلوگیری کردند. چه قدر امت با فضل تر از پیغمبر! باز می گویند، پیغمبر افضل است!

70 تناقض گویی اهل تسنن درباره ی صحابه

عامه روایت می کنند که پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

لا تسبوا اصحابی. (116)

یاران مرا ناسزا مگویید.

چیزی را به اصحاب می گوید که کذبش واضح است!

از سوی دیگر، خودشان در مناقب عمر آورده اند: معاویه را کتک زد. یعنی ببینید که چگونه تادیب می کند! و معاویه ابدا اعتراض نکرد، چه قدر متادب بوده!

تو می گویی پیغمبر فرموده اصحاب مرا سب نکنید، دشنام ندهید، کتک زدن چه طور؟! با این که معذور و بی تقصیر بوده، ولی چون عمر اجتهاد کرده بود (هر چند خطا و اشتباه) لذا حرفی نزد!

71 آیا ما راه را پیدا کرده ا یم تا در راه باشیم؟!

آیا ما راه را پیدا کرده ایم که در راه باشیم؟! خودمان از روز اول (117) کاری کردیم که نتیجه اش این شد که ما ذلیل و خوار باشیم و کفار عزیز و آقای ما باشند و از پول نفت و ثروت های خودمان بر ما تصدق کنند، و ما در راه امیال آن ها هر وقت که بخواهند قربانی شویم.

72 ما به تو نظر داریم

زنی از بستگان دختر آقا شیخ جواد مجتهد رشتی رحمه‌الله می گوید: با پدر و مادرم از ایران به زیارت عتبات رفتیم، و آنان مرا در نجف به طلبه ی سیدی تزویج کردند و رفتند. از سویی دوری آن ها مرا ناراحت می کرد، و از سوی دیگر گاهی شوهرم نزدیک ظهر همراه با مقداری گوشت و چند میهمان وارد منزل می شد. لذا من با شوهر بد اخلاقی می کردم و منشا آن دوری والدین بود.

البته خوب است والدین در این امر مواظب باشند و دخترشان را به تزویج کسی که در جای دور زندگی می کند در نیاورند.

آن خانم می گوید: مریض شدم و تب به شدت مرا فرا گرفت، در همان حال، در حالت بیداری حضرت زهرا عليها‌السلام را دیدم، فرمود: شفای تو به دست شوهرت می باشد.

و به من توصیه فرمود که با او خوش رفتار باشم. شوهرم از راه رسید و عبای خود را روی من انداخت، و من بلافاصله شفا یافتم و به حرم حضرت امیر عليه‌السلام مشرف شدم و به آن حضرت اصرار کردم که ی ا مر! مرا برساند یا والدین مرا.

از حرم بیرون آمدم و دیدم که حضرت امیر عليه‌السلام درست از جهت مقابل من وارد صحن می شود، تغییر مسیر دادم و به جهت دیگر حرکت کردم تا با حضرت مواجه نگردم، دیدم به سوی من تغییر مسیر دادند تا این که به خدمت ایشان رسیدم. فرمود: خانم ما به تو نظر داریم، با شوهر خود خوب رفتار کن، برو در سرداب منزل با زغال تا چهل روز روی دیوار علامت بگذار روز چهلم والدین ات می آیند، هم چنین برای برآورده شدن حوایج خود بالای بام برو و چند صلوات بفرست، درست می شود.

وی می گوید: من این کار را می کردم، وقتی شوهرم گوشت و لوازم طبخ را می آورد، همه را در دیگ می ریختم و بالای بام می رفتم و چند صلوات می فرستادم و می آمدم و می دیدم غذا پخته و طبقه بندی و چیده شده و خوش طعم و لذیذ آماده است!

73 قرآن آخرین برنامه ی انسان سازی

خدا می داند قرآن برای اهل ایمان - مخصوصا اگر اهل علم باشند - چه معجزه ها و کراماتی دارد و چه چیزهایی از آن خواهند دید! برنامه ی قرآن آخرین برنامه ی انسان سازی است که در اختیار ما گذاشته شده است، ولی ما از آن قدردانی نمی کنیم. اهل تسنن قرآن، و ما عترت را آن گونه که باید،

نشناختیم و قدر ندانستیم.

نابینایی که حافظ قرآن بود، به دیگری که قرآن را از روی آن غلط می خواند، می گفت: مگر کوری نمی بینی؟

74 خاک بر سر شیعه!

زن ارمنیه ی که در هواپیما در کنار همسر مرحوم علامه (118) نشسته بود، جریان زیارت امام رضا عليه‌السلام و گرفتن حاجات از توسل به آن حضرت را نقل کرده بود. و نیز بعد از نقل قصه ی روضه خوانی (روضه ی پنج تن) در مدرسه ی مروی به پیشنهاد آن زن ارمنیه و شفای جوانش برای علامه ی طباطبایی رحمه‌الله ، ایشان فرمود: خاک بر سر شیعه! (119)

75 تمسک به قرآن و اهل بیت عليهم‌السلام حیات است

حتی بنابر نقل عامه، ائمه عليهم‌السلام باطن نبوت را دارند. در تمسک به قرآن و اهل بیت عليهم‌السلام خودکشی لازم نیست، در کارهای دیگر خودکشی می کنیم، این جا حیات است.

76 عظمت سید بن طاووس رحمه‌الله در تعبدیات و ادعیه

مرحوم سید بن طاووس رحمه‌الله در تعبدیات و ادعیه از ذخایر بوده است. در کتاب کشف المحجه می نویسد: برای روز تکلیف جشن گرفتم.

در کتاب اقبال الاعمال ضمن اعمال ربیع الاول یا ربیع الثانی صریحا می گوید که برخی از ادعاها را خود انشا نموده است، و دعاهای زیادی نیز با عدم تصریح به انشای خود ذکر نموده (120) که واقعا با دعاهای ماثوره از حضرات معصومین عليهم‌السلام سنخیت دارد و از لحاظ علو مضامین از کلام غیر معصومین برتر است.

77 کوتاهی عامه و خاصه در تمسک به قرآن و عترت

در امتحان نشان دادیم که قدردان جواهر نیستیم، عامه در شانه خالی کردن از عترت، و خاصه از قرآن، و در واقع هر دو طایفه از تمسک به هر دو که مامور به آن بودیم، کوتاهی کردیم.

78 قصد قربت در تحصیل علم

در تحصیل علم قصد قربت لازم نیست، زیرا تحصیل علم از واجبات توصلیه است، و این دسته از واجبات اگر بدون قصد قربت تعبد و قربت هم انجام گیرد، اشکال ندارد. هر چند اگر واجبات توصلیه را هم به قصد تعبد به جا آوریم خدا می داند در ارزش و ثواب چه تفاوتی با بدون قصد قربت خواهد داشت! هم چنین اگر تعبدیات را به حساب مراتب بالا و پایین (121) انجام دهیم، تفاوت درجات بسیار خواهد بود.

79 سلاح های جنگی

ما سلاح های جنگی را با واسطه از دولت هایی تهیه می کنیم که با قدرت های بزرگ دوست و از طرف آن ها ماذون به فروش هستند. از این جهت ناچار خود آن ها تنها اجازه ی فروش تجهیزاتی را به واسطه ها می دهند که ضد آن، را و یا بهتر و مدرن تر از آن را تهیه کرده اند.

80 دو مرحله ی لازم در اعتقاد به امامت ائمه عليهم‌السلام

مرتبه ی اول در اعتقاد به امامت ائمه عليهم‌السلام التزام قلبی به وصایت و خلافت ائمه اطهار عليهم‌السلام و سفارش رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن ها به نام هایشان و نام پدران بزرگوارشان، و مرجعیت ایشان است؛ و مرحله ی بعد التزام عملی به متابعت از آنان است، نه این که نماز بخوانیم و آن ها و امامت آنان را قبول نداشته باشیم، بلکه باید بدانیم که نماز را به ترتیب دستور آن ها انجام دهیم.

این التزام قلبی بر اصل نماز مقدم است، زیرا فاسق تارک الصلاة (نه کافر) اگر در راه ائمه عليهم‌السلام باشد در راه نجات است. برعکس کسی که به آن ها اعتقاد نداشته باشد و از امامت انحراف داشته باشد، هلاک است، اگر چه نماز بخواند، چون اعتقادش خراب است. وای بر کسانی که مدعی قرب به خدا هستند اما ولی او را نمی شناسند!

81 اصول ما را نمی گوید

صاحب جواهر رحمه‌الله چندان به اصول فقه اهمیت نمی داد و با زبان اعتراض می فرمود:

شنو هذا؟! هذا حرام.؛

این چیهک این حرام است.

ولی مرحوم شیخ انصاری که در درس صاحب جواهر شرکت می کرده، می فرمود: منظورش اصول ما نیست.

و این در حالی بوئد که اصول شیخ مبسوطترین اصول بوده است، پس اصول چه کسی را می گفته است؟!

با این حال صاحب جواهر رحمه‌الله که به اصول ایراد داشته، در عین حال مفاد آن چه را که شیخ رحمه‌الله در کتاب های اصولی اش با بیاناتی به اثبات رسانده، در جواهر دارد، با این که از لحاظ زمانی بر مرحوم شیخ متقدم بوده است.

82 می توانم دوره ی فقه را در سه یا چهار روز بنویسم!

برخی از شاگردان صاحب ریاض رحمه‌الله بوده اند که بر تمام ابواب فقه احاطه داشتند. نظیر مرحوم شریف العلما مازندرانی - (122) رحمه‌الله که نقل شده ایشان فرموده است: می توانم دوره ی فقه را در عرض سه یا چهار روز بنویسم.

83 توصیه ای اکید به اهل منبر

رسم بر این است که اهل علم و روضه خوان ها در بالای منبر مطالب را از روی کتاب نخوانند، و این خلاف احتیاط است، مخصوصا در نقل روایات و به خصوص در ماه رمضان.

می شنیدیم که مرحوم آقای حاج شیخ عباس قمی (123) هنگامی که در مشهد اقامت داشت در بالای منبر از روی کتاب می خوانده، ولی در نجف اشرف بدون کتاب منبر می رفته است.

آقا شیخ مهدی واعظ خراسانی رحمه‌الله معروف که در این کار متبحر بود، ودر زمان رضا پهلوی از ایران خارج شده بود، و در مدرسه ما (124) حجره داشت. بعد از هفتاد سال سابقه ی کار، برای رفتن به منبر، مقید به مطالعه بود، مانند مدرسی که می خواهد درس بدهد!

هیچ کاری نیست که احتیاط در آن پشیمانی در پی داشته باشد.

84 نقش سید مرتضی، شیخ مفید و خواجه نصیر طوسی - رحمهم الله - در پی ریزی شالوده تشیع

سید مرتضی (125) رحمه‌الله مقام زعامت و ریاست فاطمیین را به عهده داشته، و شخصیت او به حدی بوده که گاهی به خانه ی او پناهنده می شدند. و در میان علمای خاصه (126) بیش از شیخ مفید (127) و خواجه نصیر طوسی (128) - رحمهم االله - تقیه می کرد این سه شخصیت (سید مرتضی، شیخ مفید و خواجه نصیر طوسی - رحمهم الله) خیلی بزرگوار بوده اند و تقریبا به مذهب حیات دادند؛ بلکه شالوده و اساس و پایه ی مذهب تشیع را این ها ریخته اند. جزاهم الله خیرا. (129)

وقتی در مجلس خواجه نصیر طوسی رحمه‌الله سخن از سید مرتضی رحمه‌الله می آمد، می فرمود: صلوات الله علیه. (130)

85 برخورد علمای تبریز و رشت با مساله ی کشف حجاب

روزهای اول کشف حجاب، علمای تبریز را برای امضا گرفتن (131) جمع کرده بودند، نخست فرماندار شهر داخل شد، سپس رییس شهربانی آمد و نشست و گفت: آقایان! برای چه این جا جمع شده اند، همان فرمان اعلی حضرت کافی است، و امضای آقایان لازم نیست. علما نیز با کمال خوشحالی و اشتیاق از این که گرفتار امضای تحمیلی نشده اند، از مجلس خارج شدند.

در رشت نیز چنین اجتماعی تشکیل شده بود. یکی از علما - از شاگردان آقا سید محمد کاظم یزدی که در سیاست وارد نبود و با مشروطه موافقت نداشت هر چند مخالفت هم نمی کرد و از اول جریان مشروطه خانه نشینی را اختیار کرده بود - در میان آن ها بوده است. وقتی رضا پهلوی در مجلس علما وارد شد، گفت: فلان آقا را از مجلس بیرون کنید. و بیرون کردند، اما بر سر بقیه چه آورد، یادم نیست.

86 کشف حجاب و اتحاد لباس وسیله ای برای استثمار

امر عجیب کشف حجاب برای چه بود؟ و چرا چادر زن های مسلمان باید برداشته شود و چرا باید اتحاد لباس به وجود آید؟! نمی دانستیم که از سیصد سال قبل در همان عهدنامه ی آن ها این امر بود که این گونه کار برای استعباد و نوکری و استثمار انجام شود (132) اگر دین را از دست دادیم، دیگر برای ما دیانت شاه و عدم آن فرقی ندارد. به خدا پناه می بریم از ابتلائات بزرگ در امر دین!

87 تنافی در روایت انتظار الفرج با تعدی اولوالامر به رؤ سای کشورهای اسلامی

با این که روایت افضل الاعمال، انتظار الفرج (133) (بهترین اعمال، انتظار فرج است.) به نقل عامه هم ثابت است، چگونه ممکن است حکومت و سیادت رؤسای کشورهای اسلامی، اولوالامر (134) باشند؟!

اگر چنین است، فرج، موجود و حاصل است، دیگر انتظار فرج برای چه؟ آیا با وجود این همه فرج باز هم فرج می خواهیم؟! پس انتظار الفرج یعنی چه؟!

88 روش شناخت منزلت راویان حدیث

ائمه ی ما عليهم‌السلام فرموده اند:

اعرفوا منازل الناس علی قدر روایاتهم عنا. (135)

منزلت های اشخاص را از راه مقدار روایات آنان از ما بشناسید.

اگر انسان خصوصیات روایات راوی را ببیند، پی می برد که او چه کاره است.

89 مقامات برخی صحابه ی بزرگ و علمای ربانی

ابوذر مقامش عالی است و معلوم نیست از مقام سلمان کمتر باشد. و درباره ی مقداد هم در روایت آمده است:

فان قلبه کان مثل زبر الحدید. (136)

قلب مقداد مانند پاره های آهن بود.

و در رابطه با سلمان نیز نقل شده است که در جریان غصب خلافت فرمود:

کردید و نکردید، حق علی را بردید. (137)

رضوان الله علیهم، سلام الله علیهم، خوشا به سعادتشان! البته در میان علما هم افرادی به مقام آن ها بوده اند، و این را نمی شود انکار کرد. الحق علما مقاماتی داشته اند که حکایت از انبیا و اوصیا عليهم‌السلام می کرده است.

90 ادنی المعرفة در شناخت امام عليه‌السلام

درباره ی معرفت و اعتقاد به امام عليه‌السلام ادنی المعرفه کافی است. و آن این است که فقط معتقد باشیم که او امام مفترض الطاعة (138) و وصی پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است ولو اسم او - و این که مثلا او همان کسی است که با معاویه و یا با مروان و طلحه جنگید - را ندانیم. هم چنین دانستن ترتیب آن ها و این که امام چندم است، لازم نیست. خدا کند آن چه را که از ما می خواهند انجام دهیم، و آن چه را که می خواهند انجام ندهیم، انجام ندهیم.

91 نحوه ی عملکرد امیرمؤمنان عليه‌السلام و معاویه در رابطه با بیتالمال

از نحوه ی کار آن ها (خلفا و صحابه) حقانیت و عدم حقانیت آن ها معلوم می شود مانند عملکرد حضرت امیر عليه‌السلام و معاویه درباره ی بیت المال. کار معاویه در تصرف و تقسیم بیت المال به حدی عجیب بود که ابن زبیر برای عبدالله بن عمر نوشت: معاویه بیت المال را استئثار می کرد! (139) به گونه ای که حتی ابن زبیر آن چنانی نمی خواست مثل معاویه و یزید باشد!

گویا چیزهایی در کار بوده که امیرالمؤمنین عليه‌السلام به صورت یکسان و بالسویه تقسیم می کرد؛ زیرا اگر می خواست به مصلحت کار کند، دیگران در متابعت آن حضرت سوء استفاده می کردند، لذا آن حضرت بیت المال را جارو می کرد و نماز می خواند! و حتی گاهی به جای ماهیانه، هفته ای تقسیم می کرد. (140) به ایشان می گفتند: تازه تقسیم کرده ای. می فرمود: من خزانه دار (141) شما نیستم. اگر به اندازه ی هفت منطقه ی کوفه می رسید، تقسیمی می کرد و در انبار نگه نمی داشت!

این نحوه ی عملکرد امیرمؤمنان عليه‌السلام در رابطه با بیت المال بود، اما ما اگر قانع باشیم که از حرام اجتناب کنیم و به حلال اکتفا کنیم و در کارمان بین حلال و حرام فرق بگذاریم، و مثل معاویه سخی نباشیم که به نور چشمی ها صد هزار بدهیم و دیگران را محروم بسازیم، خوب است!

92 اهمیت مشارکت در تمام امور خیر

خوب است انسان در هر کار خیری (142) که پیش می آید و می تواند آن را انجام دهد، فرصت را مغتنم بشمارد و خود را از آن محروم ننماید ( احصئه الله و نسوه ) ؛ (143) (خداوند به شماره درآورد و آنان فراموشش کردند.) را نباید کوچک شمرد، زیرا فردای قیامت به هر یک از آن ها شدیدا محتاج خواهیم شد. کارهای خیر و امور مهم، مساله رسیدگی به ایتام و تفقد نسبت به شؤ ون آن ها ولو به صورت مخفیانه، هم چنین ارسال طعام حاضر و پخته به مستحقین، که در میان علما و مراجع سابق و نیز ائمه ی اطهار علیهم السلام رایج بوده است.

93 روزی به همان یک نخود محتاج می شویم

آن مرحوم در خواب موافق اعتبار، گفت، همه کارهای ما رد شد و مورد قبول درگاه حضرت حق قرار نگرفت و به ما گفتند: در کارها محتاط نبودی، تقلید هم نمی کردی؛ و در وقت اجتهاد نیز دقت کافی در استنباط نداشتی، حتی زیارت حضرت سیدالشهدا عليه‌السلام را با آن عظمت قبول نکردند و گفتند: آن وقتی که از افراد عادی بودی زیارتت مثل دیگران و نظیر انعام و بهایم بود، و آن زمان که معرفت به حق ما پیدا کردی، برای خدا نبود و تنها برای حفظ عنوان و شخصیت خود زیارت می کردی.

وی می گوید: به هر حال کاملا محکوم ملایکه شدیم، ولی مرواریدی به من دادند تا بفروشم، گفتم: این چیست؟ گفتند: هنگام پیاده روی به سوی زیارت کربلا خسته شده بودی، با خود گفتی: آیا مثل منی باید پیاده برود؟! بعد از آن فکر کردی و گفتی الحمدلله این گوهر، همان حمد می باشد.

خلاصه: انسان باید انواع و اقسام مختلف کارهای خیر را استقصا کند و از هر راهی توانست خود را در آن ثبت نام کند ولو به اندازه ی نخود باشد، که روزی به همان یک نخود محتاج می شویم.

94 رعایت عرفیات شرع و عناوین ثانویه در فتاوی

این باب بزرگی است که انسان عرفیات شرع و عناوین ثانویه را ملاحظه کند، و چنان نشود که از حقگویی او، مردم در باطل قرار گیرند. و جایی که مناسب نیست، نگوید ولو اصل مطلب حق باشد، به جهت وجود شرایط و مقتضیات وقت خودداری کند. شاید اخوک دینک، فاحتط لدینک بما شئت (144) (دین تو برادر تو است، پس برای دین خود، به هر صورت که امکان پذیر است، احتیاط کن.) این گونه موارد را هم شامل شود.

رضاخان پهلوی (145) از علما خواست که فتوی دهند (وجه و کفین) مستثنی است و کشف آن دو مانعی ندارد، و علما حاضر نشدند، زیرا در زمان کشف حجاب معنای این فتوی کشف همه چیز بود؛ لذا علما حاضر شدند کشته شوند و این فتوی را امضا نکنند. در این گونه ابتلاات بزرگ به خدا پناه می بریم. (146)

95 حکمت الهی در تحقق جریان مشروطه در ایران

ما از حکم و مصالح اراده ی تکوینیه ی خدا اطلاع نداریم. به حسب ظاهر جریان مشروطه دسیسه ای بود از انگلیس که ایران را از حلقوم روسیه بیرون آورد و مستعمره ی خود گرداند، و در این امر موفق هم شد. هم در ایران و هم در دولت عثمانی؛ (147) ولی در بادکوبه، ایروان و تفلیس که از شهرهای مهم منطقه ی قفقاز بودند و در مجموع هجده شهر از شهرهای ایران که در زمان فتح علی شاه از ایران جدا شدند، چنین نبود. احتمال می دهیم اگر ایران هم در دست روسیه باقی مانده بود مثل همان شهرها، بلشویکی می شد (148)

بنابراین، یک چیز را در جریان مشروطه نمی توان نادیده گرفت و آن این که: اگر مشروطه به پا نمی شد، ایران بر همان وضع سابق حکومت در دست قاجار می ماند و بر اساس معاهده ی آن ها با روسیه تقریبا در حلقوم روسیه قرار می گرفت و اکنون دولت و ملت ایران، کمونیست بودند؛ زیرا روس در اعماق ایران نفوذ و حکومت داشت و دولت ایران در آن زمان تابع آن ها بود.

96 وحشی گری های کمونیست ها در منطقه ی قفقاز

روس ها در ابتدای کارشان عکس لنین را به دست گرفته و در بازارها و خیابان های قفقاز که اکثر مسلمان و شاید شیعه بودند، می گشتند و می گفتند: این شخص بالاتر از پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است نعوذبالله!

عالم بزرگوار و خیلی مهمی در آن جا بود و قفقازی ها می گفتند: که نظیر آقا سید ابوالحسن اصفهانی بود، بالای منبر رفته و گفته بود.

بله لنین عاقلی آدامدی، (149) ولی کفش پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم نمی شود! ولی این حیوانات آن مرحوم را با چه وضع فجیعی در همان بادکوبه کشتند! انسان این گونه وحشیگری ها را در خواب هم نمی دید.

97 نقد مرام کمونیستی

انسان در خواب هم نمی دید که مرام کمونیست را کسی ادعا کند؛ زیرا در هیچ دینی نبود که کسی حق نداشته باشد از مال و دسترنج خود استفاده کند، و آزاد نباشد که در مال خود تصرف کند چنان که در مرام کمونیست است. اگر راست می گویند آزادی است و فشار و سر نیزه و اکراه و اجباری در کار نیست، پس دروازه ی شهرها را به روی مردم و ملت خود باز کنند تا ببینند آیا کسی در بهشت آن ها باقی می ماند یا خیر؟! زیرا ممکن نیست همه ی مردم در یک سطح از زندگی و در تمام شؤ ون اجتماعی یکسان باشند، و در عین حال همگی در خوشی و راحتی و رفاه به سر برند. اینان نمی فهمند که نمی توان به کودک و بزرگسال یک اندازه لباس پوشانید که نه برای بچه بلند باشد و نه برای بزرگسال کوتاه.

98 پذیرایی های به ی ادماندنی از مسافران

در عراق، از شهرها که خارج می شدیم در میان راه ها و روستاهای سر راه در فاصله ی یکی دو فرسخ مضیقی (150) وجود داشت که صاحبان آن ها می آمدند سر راه زوار و مسافرین را دعوت می کردند و نمی گذاشتند از آن جا بگذرند مگر این که ی ک وعده نهار یا شام از آن ها پذیرایی کنند!

هر کدام از بزرگان و رؤ سای قبایل عرب به اندازه ی خود، مضیف (کوچک یا بزر! داشت. شخصی می گفت: عموی من در عشار و بصره مضیف دارد و در سال به حساب وزن متداول در میان آن ها صد طغار برنج در انبار مضیف جهت پذیرایی از زوار می ریزد و اگر مثلا در سالی هشتاد طغار داشته باشد، بیست طغار آن را قرض می کند!

آیا اگر در همه ی بلاد مسلمانان این گونه به فقرا رسیدگی می شد، تبلیغات کمونیسم در طرفداری از حق فقرا و کارگران، در کشورهای اسلامی و بلاد مسلمانان این گونه جا باز می کرد؟! آن ها به بهانه ی طرفداری از طبقه ی فقیر می خواستند بر اموال اغنیا تسلط یابند، که چنین شد و تسلط یافتند.

99 وظایف فقرا در کمبودها

البته فقرا در کمبودها و فقر و ناداری باید صبر و شکیبایی داشته باشند، و بدانند که آن ها هم از نعمت های دیگری برخوردارند که اغنیا برخوردار نیستند، و ثروتمندان بلاها و ابتلائات و گرفتاری هایی دارند که مستضعفان و محرومان ندارند. طاووس را می بینی، پایش را هم ببین؛ زیرا خوبی و خوشی عیش تنها به زیادی وسایل راحتی نیست، راحتی درونی و رفاه و خوشی و آرامش دل به داشتن وسایل رفاه و راحتی نیست بلکه چه بسا وسایل رفاه اسباب نگرانی و ناراحتی و اضطراب درونی را فراهم کنند. در کلمات امیرمؤمنان عليه‌السلام آمده است:

المصائب بالسویة مقسومة بین البریة (151)

گرفتاری ها به صورت مساوی و یکسان میان مردم تقسیم شده است.

یعنی پیمانه ها مختلفند و باید از فقر، بلا، خوشی و... پر شوند. آیا اگر همه مثل هم شوند، و همه در مال و ثروت یکدیگر شریک گردند، و همه در مال و دارایی مساوی و یکسان باشند، نظم در جامعه برقرار می شود؟!

100 لزوم پرسیدن مسایل و شبهات از اهل آن

اگر در امور دینی و یا عقیدتی اشکالی داری، برو از اهلش بپرس تا اشکالت برطرف شود. انسان گاهی در امر دین اشکالی به نظرش می رسد و یا شبهه ای به او القا می شود گمان می کند که آن اشکال لا ینحل است و دیگر جوابی ندارد و پیش خود و بدون مراجعه به اهل آن قضاوت می کند و می گوید: پس دین باطل است و ایراد دارد. چگونه از اهل دین و اهل علم می ترسی و نزد آن ها نمی روی و از آن ها سئوال نمی کنی، ولی از خود شبهه و اشکال نمی ترسی که چه بسا موجب نابودی و هلاک دایمی تو گردد؟!

101 حدیث ثقلین و اثبات غیبت امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف

حدیث ثقلین از ادله ی اثبات غیبت امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - است، زیرا در آن حدیث می فرماید:

انهما لن یفترقا. (152)

قرآن و عترت از هم جدا نمی شوند.

یعنی چه حاضر باشند یا غایب. اگر کسی این حدیث را تحقیق و معنای آن را تحصیل کند، مساله ی غیبت خیلی برای او واضح خواهد بود؛ زیرا در غیر این صورت، لزم الانفکاک بین القرآن و العترة؛ (لازمه ی آن جدایی بین قرآن و عترت خواهد بود.)

102 عنایات امام رضا عليه‌السلام به زایران خود

دیده و شنیده شده است که اشخاصی در مشاهد مشرفه به امامی که صاحب ضریح است سلام کرده و جواب سلام را شنیده اند. شخصی گفته است: هر وقت باری زیارت حضرت امام رضا عليه‌السلام به مشهد مشرف می شوم (شاید در هر سال یک زیارت بیشتر نمی کرده است.) در هر بار در زیارت اول، با وجود ازدحام جمعیت، تا ضریح راه برایم باز می شود، به ضریح نزدیک می شوم و زیارت می کنم، و حضرت رضا عليه‌السلام خرجی راه و حتی مقداری پول برای خرید سوغات را نیز به من می دهند. در خانه ای که ما (153) در مشهد بودیم نیز علویه ای بود که می گفت: هر وقت که برای زیارت به حرم می روم، برای من هم راه بسوی استلام (154)

ضریح باز می شود.

103 سیره دخالت علما و مراجع بزرگ در امور سیاسی و حکومتی عراق

میرازی شیرازی رحمه‌الله در نجف فتوی داد: بر مسلمان حراام است به حکومت کافر (یعنی بریتانیا) راضی شود. خدا می داند با این فتوی، چه قدر استعمار انگلیس شکست خورد. مرحوم میرزا با آن همه نفوذ انگلیس، با این فتوی حکومتش را تحریم کرد.

( و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا ) (155)

این حکم و فتوای مرحوم شیرازی نگذاشت که دولت انگلیس مستقیما و بدون واسطه در شؤ ون مملکت دخالت کند. لذا ناچار شدند بدل اضطراری و محلل درست کنند تا به اسم قیومیت و به صورت غیرمستقیم بر عراق حکومت کنند و نماینده ی آن ها حافظ منافع، اموال و نفوس آن ها باشد. یکی دو سال انتخابات تشکیل دادند، در این جریان نیز مرحوم شیخ شریعت، (156) و سید یزدی (157) و آقا سید ابوالحسن اصفهانی، و میرزا محمد تقی شیرازی نوشتند و فتوی دادند که: شرکت در انتخابات حرام است! ولی خدا می داند همه را با چه وضع فجیعی از نجف و عراق بیرون کردند و به ایران تبعید نمودند. به حدی که مامور نگذاشت تا مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی لباسش را بپوشد!

در هر حال، انگلیس خود را کشت تا علما و مراجع را در امر مشروطه خواهی بر له خود موافق کند. بعد هم با چه زحمت علما به نجف برگشتند و انگلیس از آن ها التزام گرفت که دیگر در سیاست دخالت نکنند! حیات انگلیس به واسطه ی آن ها و دخالت و سیاست آن ها بود، ولی بعدها وقتی به قدرت رسید و از آن ها مستغنی شد التزام گرفت که دیگر در سیاست دخالت نکنند، با این همه، مرحوم سید ابوالحسن در قضیه ی انتخاب و جریان کاندیدا شدن رشید عالی با عده ای دیگر از علما مخالفت کرد، ولی بالاخره انگلیس غالب شد! از خواص آقا سید ابوالحسن رحمه‌الله نقل شده که مرحوم سید تا شش ماه در مخاطره و تحت نظر بود.

104 با حضرت ابوالفضل عليه‌السلام قهر نکن!

در کتاب دار السلام آمده است: طلبه ای سه حاجت داشت و مدت ها به زیارت حضرت ابوالفضل عليه‌السلام مشرف می شد. روزی در حالی که در مقابل ضریح با کمال ادب و احترام ایستاده و مشغول زیارت بود، ناگاه دید عده ای از زن های عرب دهاتی با پای برهنه، و در حالی که کودک فلجی را به دست گرفته بودند وارد حرم شدند و هلهله کنان یک دور گرد ضریح چرخیدند و بیمارشان شفا پیدا کرد و از حرم خارج شدند.

آن طلبه وقتی این صحنه را مشاهده می کند، نزدیک ضریح می آید و می گوید: من چند سال است می آیم و حوایجم برآورده نمی شود. ولی به این عرب های بیابانی این گونه التفات دارید! و با صورت قهر و غضب از حرم بیرون می رود و تصمیم می گیرد که دیگر به زیارت آن حضرت نرود. به نجف می رود و در کاروانسرایی منزل می کند. در آن جا به او می گویند: خادم شیخ انصاری رحمه‌الله چند بار آمد و سراغ شما را گرفت. وی نزد شیخ می رود. شیخ به او می فرماید:

با حضرت ابوالفضل عليه‌السلام قهر نکن، شما به عرب ها نگاه نکنید. آن ها این طور عادت کرده اند. حج می خواهید، نیابت هست؛ و خانه می خواهید، هر خانه را پسندیدید تهیه می شود؛ و عیال می خواهید، برای شما فراهم می شود.

لا تخلو الارض من حجة الله (حجة لک) (158)

هیچ گاه زمین از حجت خدا، خالی نمی ماند.

البته بعضی بالاتر از احتمال، یقین دارند. خدا کند طوری یقین داشته باشیم که برای ما تزلزل حاصل نشود. خداوند متعال می فرماید از زبان اصحاب حضرت موسی عليه‌السلام نقل می فرماید:

( قال اصحب موسی انا لمدرکون ) (159)

یاران حضرت موسی عليه‌السلام گفتند: قطعا فرعون و فرعونیان به ما می رسند.

یعنی هلاک می شویم؟ ولی حضرت موسی عليه‌السلام فرمود:

( کلا ان معی ربی سیهدین ) (160)

چنین نیست، پروردگارم با من است و به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد. یعنی پشتم مثل کوه محکم است؛ چون خداوند فرمود:

( انا معکم مستمعون ) (161)

ما با شما همراه و شنواییم.

یعنی آن ها که به ما وعده همراهی و نصرت داده اند با ما هستند و رفیق نیمه راه نیستند.

105 فرق میان ما و انبیا و اوصیا عليهم‌السلام

فرق ما با انبیا و اوصیا عليهم‌السلام در یک مطلب است، و آن این که: ما بالوجدان متوجه خیر، و متحذر از شر نیستیم، ولی آن ها عینکشان و دید بصیرتشان یک چیز را خیر و خلافش را شر می بیند، ولی ما هر روز خیر و شری داریم و اشتباهات ما عمدی است و سهوی نیست. آن ها تشخیص داده اند خیر مطلق یک چیز است که از هر خیری خیر است، و از هر خیری خوب تر است. مطلب را تشخیص داده اند و لذا به سرچشمه متوسل می شوند، ولی ما که ایمان قوی نداریم، بهار توبه شکن می رسد چه چاره کنم. (162)

106 اشاره به مقامات علمی و عملی مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی و یکی ازمعاصرین ایشان

به ی اد دارم تا وقتی در نجف اشرف بودیم، مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی عمل ام داوود (163) را با روزه انجام می داد! خدا می داند که آن بزرگوار به چه مقاماتی رسیده بود. در توصیف او گفته اند:

عش یا ابا حسن علی رغم العدی

ملک الزمان و آیة الرحمن

ای ابوالحسن، علی رغم دشمنان، هم چنان به عنوان پادشاه زمانه و آیت خداوند رحمان بزی.

آن بزرگوار با آن همه مقامات دینی و زعامت و مرجعیت و تدریس و جواب استفتائات و صرف اموال و وجوهات در موارد آن، تا سنین پیری، رسیدگی به مراجعین مستحق، عمل ام داوود و اعتکاف در مسجد کوفه را ترک نکرد.

آیا ما با آن ها شباهت داریم؟! این گونه امور خیلی پشت کار عجیبی می خواهد، ما در چه وادی ای هستیم؟! در فکر مادیات و دنیا، لذا به جایی نرسیدیم.

آقای دیگر از معاصران آقا سید ابوالحسن اصفهانی کلید مسجد هندی را گرفته بود و شب ها در آن مسجد مشغول عبادت می شد. این ها چه آدم هایی بودند. این ها هم در عبادات و عملیات گویی خودکشی می کردند، و هم در عملیات و درس و بحث بسیار پرکار بودند. در پرکاری مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی همین بس که گویی دوره ی فقه را حاضر الذهن بود. ما خود دیدیم که بدون مطالعه درس گفت: زیرا هم خودشان و هم شاگردان در روز شروع درس نمی دانستند که درس از کجا باید شروع شود، ایشان درس خارج فقه را به صورت اتفاقی از جایی شروع نمود و مانند کسی که مطالعه کرده باشد، به آخر رساند.

107 نمونه ای از ساده زیستی و قناعت علما

آقای کشمیری رحمه‌الله (164) دو ساعت از شب گذشته افطار می کرد، و اگر افطارش را - که عبارت بود از یک بشقاب که در وسط آن یک لقمه پلو بود - برای ما بیاورند، قطعا سیر نمی شویم. کم می خوردند و از پرخوری اجتناب می کردند مگر به عنوان ثانوی مثلا با میهمان و امثال آن، نظیر زمان حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و حضرت امیر عليه‌السلام که به چند دانه ای خرما افطار می کردند؛ ولی ما ثروت و سرمایه را در محسوسات می بینیم، لذا اگر به میهمانی دعوت شویم و خورشت نباشد، می گوییم: به ما اهانت شد.

آقایی به میهمانی دعوت شد، با نان خشک و سکنجبین، بدون چای از او پذیرایی کردند.

آری اینان زندگی دنیا را با سادگی و قناعت گذراندند، با این حال ما چه قدر ناشکریم مرحوم حاج آقا رضا همدانی (165) با چراغ بیت الخلا (166) مطالعه می کرد.

منظورم این است که به غیر این مقید نباشیم، زیرا خوشی های دنیا مقید به زمان، و محدود است. بسم الله، این بمب ها (167) که در شهرها می بارد و بلاهای دیگر را تماشا کنید. خوشی و ناخوشی زندگی دنیا می گذرد، و خوشی ها و عیش پارسال برای امروز بی فایده است، و لذت امر هم برای فردا بی اثر، و خوشی فردا هم برای امروز بی فایده است.

108 احتیاط در عین تبحر

چه قدر باید خایف و متوسل باشیم. در معلومات و یقینیات باید خایف و متوسل باشیم. تا چه رسد به مجهولات و مشتبهات. باید مواظب بود که کار و تحمل ابتلائات در راه حق، انسان را به انحراف نکشاند. بزرگانی از اهل علم دیده شده اند که تبحرشان در علمیت عجیب، و احتیاطشان هم عجیب بود! وای به حال کسی که لا عن علم جواب را زود بگوید!

109 حدیثی در فضیلت امیرمؤمنان علی عليه‌السلام

در حدیثی، پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

یا علی، اگر بیم آن را نداشتم که مسلمانان درباره ی تو آن کنند که مسیحی ها درباره ی حضرت عیسی عليه‌السلام نمودند، درباره ی تو چیزی می گفتم که به هر کجا گذر کنی از خاک کف پایت تبرک جویند. (168)

تازه هنوز علی عليه‌السلام را معرفی نکرد. با این که این همه بیانات در این حدیث و حادیث دیگری فرموده است. فضایل علی عليه‌السلام گفتنی نیست، حق است اما گفتنی نیست! زیرا ما ضعیف العقل و الایمان هستیم و ظرفیت نداریم. اگر بیان می کرد، بسیاری از مردم کافر می شدند و عده ای معدود ایمان می آوردند، هم چنان که درباره ی حضرت عیسی مسیح عليه‌السلام چنین اتفاق افتاد.

110 ماجرایی از ناصربالله، خلیفه ی شیعه ی عباسی

ناصربالله، خلیفه ی عباسی از خلفای شیعه بنی العباس است، درب صفه ی سامرا که تا به حال باقی است توسط او ساخته شده است. و در داخل صفه، اسامی دوازده امام عليهم‌السلام بر تخته ی سخت تراشیده شده است.

آورده اند: سه شاهزاده به نام های ابوبکر، عثمان و علی در زمان او بودند. پس از پدر، ابوبکر و عثمان اموال پدر را غضب کرده و به علی ندادند، او برای ناصربالله به صورت شعر نوشت که:

مولای! ان ابابکر و صاحبه

عثمان، قد غصبا بالسیف حق علی

و هو الذی کان قد ولاه والده

علیهما و استقام الامر حین ولی

فخالفاه و حلا عقد بیعته

و الامر بینهما، و النص فیه جلی

فانظر الی حظ هذا الاسم کیف لقی

الاياعين لاترق وجودى

آقای من! ابوبکر و دوستش عثمان، با شمشیر، حق علی را غصب نمودند، در حالی که پدرعلی او را بر آن دو سرپرست قرار داده بود، و زمانی که او سرپرستی را به عهدهگرفت، این مطلب ثابت بود، ولی آن دو با او مخالفت کرده و بیعت را شکستند و دستورپدر را نادیده گرفتند، در حالی که نص روشن بر این مطلب دلالت می کرد. نصیب ایناسم (علی) را نگاه کن که چگونه آن چه را که از پیشینیان دید، از پسینیان می بیند.

و ناصربالله در جواب او نوشت:

وافی کتابک یا ابن یوسف معلنا

بالود یخبر ان اصلک طاهر

غصبوا علیا حقه اذ لم یکن

بعد الرسول له بطیبة ناصر

فابشر فان غدا علیه حسابهم

و اصبر، فناصرک الامام الناصر (169)

ای پسر یوسف، نامه ی تو به دست من رسید، در حالی که آشکارا بیانگر مودت و محبتتو (به علی عليه‌السلام را بعد از پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم غصبکردند و در مدینه هیچ کس او را یاری نکرد. بشارت باد تو را که فردا (قیامت) علی عليه‌السلام به حساب آنان می رسد، و شکیبایی پیشه کن که امام ناصربالله ی اورتو است.

111 امام کشی و انتظار فطر واضحی!

در روایت آمده است که وقتی سیدالشهدا عليه‌السلام را شهید نمودند، خداوند متعالی به ملکی دستور داد که ندا در دهد:

ایتها الامة الظالمة القاتلة عترة نبیها، لا وفقکم الله تعالی لفطر و لا اصحی (170)

ای امت ستمکاری که نواده ی پیامبرتان را کشتید، هرگز خداوند متعال شما را به عید فطر و قربان موفق نگرداند!

گویا این دعا مصداق داشته باشد، لذا اگر چه در رؤ یت هلال ماه، مبارک رمضان راه احتیاط برای شیعه وجود دارد که تا ثابت نشده روزه می گیرند، ولی با احتیاط، فطر واضحی درست نمی شود. در واقع این روایت می خواهد بگوید که امام عليه‌السلام را نخواستید، فطر و اضحی را می خواهید چه کار؟! ناقه ای (171) برای شما فرستادیم، خودتان نخواستید و پی کردید!

112 لزوم استفاده از ودایع و ذخایر باقی مانده از ائمه عليهم‌السلام

این همه ودایع، کتب، مخازن علم، روایات، و ادعیه در اختیار ما گذاشته اند

به گونه ای که اگر کسی بخواهد امامی را حاضر بیابد، و یا صدایش را از نوار گوش دهد، و یا در خدمتشان باشد تا مطالب آن ها را استماع کند - نه این که خود در محضر آن ها صحبت کند! بهتر از این ها پیدا نمی کند. همه چیز در دسترس ما است، ولی حالمان مانند حال کسانی است که هیچ ندارند، نه به قرآن قایلند، نه به عترت و نه روایات آن ها را قبول دارند! اگر ائمه ی اطهار عليهم‌السلام حاضر بودند باز باید به همین روایاتشان عمل کنیم.

لابد عذرمان این است که در صورت حضور آن ها هم مجبور نبودیم از آن ها پیروی کنیم و به حرف هایشان گوش کنیم، چنان چه در طول تاریخ امتحان داده ایم که در زمان حضورشان قدردان آن ها نبوده ایم!

113 پاسخ اشکالی درباره ی غیبت امام زمان عليه‌السلام

عجب از کسانی که قایل به امامت ائمه عليهم‌السلام نیستند و با این حال می گویند: چرا شما شیعیان به امامت کسانی اعتقاد دارید که برای امر به معروف و نهی از منکر در میان شما حضور پیدا نمی کنند؟

می گوییم وقتی ائمه عليهم‌السلام در میان جمعیت بودند، سخنان و بیانات آنان در نزد امامان و پیشوایان سلف (172) شما هیچ اعتباری نداشت. ما از اول از شما جدا بودیم، ما قایل به خلیفه ی بلافصل بودیم و شما به خلیفه ی مع الفصل.

114 حدیثی درباره ی آفرینش عقل

این روایت را به این صورت در جایی دیده ام، اما نمی دانم در چه کتابی، قاعدتا در جواهر السنیه (173) باشد:

خلق الله العقل فقال له ادبر فادبر فقال له: من انا و من انت؟ قال: انا انا، و انت انت: ثم قال له: اقبل فاقبل، فقال له: من انا و من انت؟ قال: انت الرب الجلیل و انا العبد الذلیل.

خداوند عقل را آفرید و به او فرمود: پشت کن، پشت کرد، پس از او پرسید: من کیستم و تو کیستی؟ گفت: من منم، و تو تویی. سپس به او فرمود: رو کن، رو کرد. پس از او پرسید: من کیستم و تو کیستی؟ گفت: تو پروردگار بزرگ، و من بنده ی ذلیل هستم.

یعنی وقت که مدبر گردد، تاریک محض است؛ و وقتی که رو کند و به حق متوجه گردد، مرآت است. (174)

115 پاسخ سخن عایشه درباره ی ادبار واقبال مردم به علی عليه‌السلام

در صحیح بخاری به نقل از عایشه آمده است:

کان لعلی من الناس وجه حیاة فاطمة، فلما توفیت استنکر علی وجوه الناس... و کان المسلمون الی علی قریبا حین راجع الامر بالمعروف. (175)

تا زمانی که فاطمه عليها‌السلام در قید حیات بود، مردم به علی عليه‌السلام احترام می گذاشتند، ولی وقتی از دنیا رفت مردم از او بدشان آمد... ولی وقتی به امربه معروف (بیعت با ابوبکر!) بازگشت، مردم باز به او نزدیک شدند.

می گوییم ما مبتاعه و شاذ و بد، و شما خوب، آیا حالا که کسی نیست با او بیعت کنید، می خواهید نزاع را تاسیس کنید؟! وقت رحلت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ما گفتید که شما قایل به ناکس هستید (العیاذ بالله!) پس چرا بعد از قتل عثمان وقتی همین آقا (176) سر کار آمد، از هر طرف برای بیعت با او هجوم آوردید. (177)

گویا ما قابلیت غضب خدا را داریم. به خدا پناه می بریم!

116 نماز، بالاترین لذت در دنیا

در روایتی از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده است:

حبب الی من دنیاکم؛ الطیب، و النسا، و جعل قرة عینی فی الصلاة (178)

از دنیای شما سه چیز مورد علاقه و محبوب من است: عطر و بوی خوش، زنان، و نور چشم من در نماز قرار داده شده است.

از این حدیث استفاده می شود که بالاترین لذت و خوشی در دنیا، به حسب ظاهر طیب و نسا است و عدل ندارد و دل ها متوجه آن دو است، اما درباره ی عبارت و جعل قرة عینی فی الصلاة. بعضی گفته اند: عدول است؛ (179) ولی چنین نیست بلکه شاید اشاره به این است که نماز هم مشابه لذاتی را که طیب و نسا در همین دنیا دارند، داراست؛ یعنی لذت نماز به مراتب بالاتر از لذت طیب و نسا است. در حدیث قدسی آمده است:

تنعموا بعبادتی فی الدنیا، فانکم تتنعمون بها فی الآخرة (180)

در دنیا از عبادت من برخوردار شوید و لذت ببرید، که در آخرت از آن لذت خواهید برد.

تنعموا یعنی تلذذوا

117 علما، ممثل عمل انبیا و اولیا عليهم‌السلام

روزی مرحوم شیخ انصاری در گرمای ظهر وارد خانه شد و آب خواست. رفتند از سرداب سن (181) برای ایشان آب خنک بیاورند. شیخ مشغول نماز شد و در نماز دلش رفت به آن طرف ها (182) و میلش کشید که سوره ی طولانی بخواند، آب آوردند، ولی نماز به حدی طول کشید که آب گرم شد. گویا وقتی که وارد نماز شد، تشنگی او رفع شد! اینان ممثل (183) عمل انبیا و اولیا عليهم‌السلام بودند؛ زیرا نماز، عطش شخص تشنه و جوع جایع را زایل می کند. در روایت است:

ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی. (184)

نزد پروردگارم شب می کنم و او گرسنگی و تشنگی مرا برطرف می کند.

برای صایم نیز چنین قضایایی در روایات ذکر شده است.

خدا کند که مادیات برای ما وسیله باشند، به گونه ای که وقتی امور دنیویه به ما اقبال کردند، سبب تاکید و اقبال ما به امور معنویه و آخرت گردند، چنان که برای بعضی چنین شده که با داشتن مقامات معنویه و اقبال در امور مادیه، به مقامات بالاتری از معنویات رسیده اند.

118 جدیت آخوند خراسانی و آیت الله اصفهانی

جدیت علما در اشتغال به بحث و درس به حدی عجیب و غریب بودهه که نمی شود بیان کرد. گفتن آن خیلی مشکل است، مخصوصا محققین آن ها.

استاد ما (185) نقل می کرد که تنها یک بار در درس مرحوم آخوند خراسانی شرکت ننمودم. علت آن هم این بود که باران شدیدی آمده بود و من یقین کردم که آن مرحووم برای تدریس نمی آید؛ زیرا هنگام باریدن باران در جلوی خانه ی ایشان آب فراوان جمع می شد و لذا عبور و مرور از آن قطع می شد؛ ولی بعد معلوم شد که ی کی از اهل علم پایش را بالا می زند و مرحوم آخوند را پشت می گیرد و از آب عبور می دهد!

با چه مشقت ها و سختی ها عمری در راه درس و تدریس و بحث گذراندند و هیچ احساس خستگی و فتور نکردند!

یک وقت مرحوم آخوند بر بالای منبر فرموده بود: این تدریس فکر چهل سال قبل است، ولی ریاست نگذاشت فکر کنم.

استاد ما یک مرتبه ی دیگر هم برای درک مجلس درس آخوند با ترن (186) خصوصی و در بست خود را می رساند. ظاهرا از بغداد به کربلا و از آن جا به نجف؛ ولی همین که به مجلس درس می رسد، آخوند رحمه‌الله بسم الله درس را شروع می کند. گویا استاد ما می دانسته که درس اول در چه مبحثی است، آن را بدون حضور در درس استادش نوشته و به شاگردان حاضر در درس عرضه نموده بود، و درست مطابق درس استاد در آمده بود.

در هر حال، استاد ما سیزده سال در درس مرحوم آخوند شرکت کرده بود، و دوره ی اصول آخوند رحمه‌الله چهار سال طول می کشیده است.

119 مقام برخی از صحابه ی بزرگوار از دیدگاه شیعه و سنی

خدا می داند که ابوذر، مقداد و عمار چه مقامی داشته اند! اگر امثال آن ها در اصحاب نبودند، حقانیت مکتب اسلام شناخته نمی شد. به واسطه ی مقام آن ها معلوم شد که اسلام و قرآن مدرسه ی تربیت و ترقی است؛ ولی عامه شاید برای این ها مقامی قایل نباشند، هر چند عشره ی مبشره ای) (187) دارند، ولی هیچ کدام از این چهار نفر را جزو آنان نشمرده اند، هر چند روایت عشره مبشره اساسا دروغ است که امام عليه‌السلام می فرمود: من جای آن ها را می دانم که... (188) و هم چنین این روایت نیز دروغ است که نقل کرده اند رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

اعلمکم معاذ

مغاذ از همه ی شما آگاهتر است.

و یا این که:

اعلمکم فلان و ازهدکم فلان. (189)

فلانی از همه داناتر، و فلانی از همه زاهدتر است. (190)

120 اشکال به سخن ابن اثیر درباره ی تادیب امام

ابن اثیر می نویسد:

للامام ان یؤ دب الرعیة.

امام حق دارد رعیت خود را تادیب کند.

می گوییم: شما که اما را معصوم نمی دانید، اگر امام خود معصیت کرد، چه کسی باید او را تادیب و تعزیر کند؟! آیا باید از او متابعت کرد؟! آیا اگر کسی راه این ها را برود، به مقصد می رسد؟!

121 شیوه های تسلط کفار بر مسلمانان

کفار ما را از بزرگان و پدران دینی مان جدا کردند و بین ما و آن ها فاصله انداختند دستور داده اند پسران و دختران را در محیط مدارس تربیت کنند تا از تربیت دینی مذهبی خانوادگی به دور باشند.

هم چنین میان مردم و روحانیون جدایی بیندازند و مردم را نسبت به آن ها بدبین نمایند، هر چند به این صورت که افرادی را به لباس روحانیون خصوصا با صورت خوب (عمامه بزرگ، محاسن و...) و به زی علما و بزرگان دین درآورند تا در مجامع عمومی و در انظار توده ی مردم افعال قبیحه انجام دهند، ما هم غافل هستیم.

هم چنین از جمله فرمان ها و دستورها و نقشه هایی که کفار چند صد سال پیش علیه ما کشیده اند، این است که کشتزارهایمان را بسوزانند. آب های آشامیدنی مان را آلوده و مسموم کنند، امراض را اشاعه دهند و بیماری ها را در جامعه دامن زنند تا به مجرد هجوم، تسلیم آن ها باشیم.

این مطالب را از سیصد سال پیش برای ما دیکته کرده اند و دستورش را در چند ماده صادر و مکتوب نموده اند و الان هم وجود دارد و شواهد صدق دارد! (191)

آیا ما به دنیای آن ها محتاجیم یا آن ها به دنیای ما؟! اگر آن ها به دنیای ما محتاج نیستند، پس چرا این همه برای تسلط بر ما و معادن ما، با هم مقاتله و جدال دارند؟! آن ها ابتدا دین را از ما می گیرند، و سپس ثروت های ما را می گیرند و از همان ها به ما تفضلا وام می دهند و نزول می گیرند، و یا به صورت ظاهر صدقه و بلاعوض می دهند و بر ما منت می گذارند!

122 نماز اول وقت، تامین کننده ی زندگی انسان

بعضی از علما با سفارش به نماز اول وقت و یا نماز شب، زندگی آینده ی فرزنداندشان را تامین می کردند.

123 درجات و درکات انسان

با این که انسان با ملک یک قدم بیش فاصله ندارد، چنان که قرآن کریم می فرماید:

( الا ان تکونا ملکین ) (192)

جز این که ملک شوید.

با این حال، از میان حیوانات بیابان و جنگل و باغ وحش یکی هم به جهنم قدم نمی گذارد اما انسان که اعظم و اشرف مخلوقات است به جهنم می رود، بلکه به خلود در آتش محکوم می گردد: ( خلدین فیها ) (193) شیطان بر سر راه می نشیند و همواره در کمین است

( لاقعدن لهم صرطک المستقیم ) (194)

قطعا بر سر راه راست تو خواهم نشست و آنان را منحرف خواهیم نمود. (195)

124 دین تامین کننده ی دنیای انسان

دنیای بهتر هم با امام حسین عليه‌السلام بود نه با یزید؛ ولی انسان، خوشی و راحتی می خواهد و به هر چه می رسد بالاتر از آن را طالب است و آرامش ندارد تا به نفس مطمئنه برسد؛ اما جهل و یا غفلت دارد که داشتن وسایل راحتی و رفاه، غیر از راحتی و رفاه و آرامش دل است:

( الا بذکر الله تطمئن القلوب ) (196)

هان! دل ها فقط به ی اد خدا آرام می گیرند.

یعنی تنها وسیله ی آرامش دل ذکر الله است؛ ولی ما بر اسباب تکیه می کنیم و از مسبب الاسباب غافل هستیم، و حال این که خداوند متعال می فرماید:

( ان القوة لله جمیعا ) (197)

قدرت، توانایی همگی فقط از آن خداست.

مگر این که انسان خودش را از میان برود، که:

اعدی عدوک، نفسک التی بین جنبیک. (198)

بزرگترین دشمن تو، نفس تو است که در وجود تو نهفته است.

برای ما امتحان پیش نیامده تا معلوم شود که با حسین عليه‌السلام هستیم یا با یزید.

125 مسؤ ولیت حفظ حوزه های علمیه

حوزه ی علمیه چند بار در معرض سقوط قرار گرفته و از غیب حفظ شده است. وای به حال ما اگر در عمل بر ضد حفاظت آن بکوشیم، یعنی تیر را از صاحب آن بگیریم و به سوی او نشانه رویم و با وسایل او علیه او حرف بزنیم، و علم دین و مذهب را ابزاری برای تخریب دین و ضربه زدن به مذهب و اهل آن قرار دهیم!

126 جریان امضای مشروطیت توسط آخوند خراسانی رحمه‌الله

اساس مشروطیت به امضای آخوند رحمه‌الله ، توسط عده ای تجار ظاهرالصلاح در هنگام پایین آمدن آخوند از پله های اطاق مطالعه ی شخصی برای درس گفتن، صورت گرفت؛ در حالی که تمام فکر آخوند صرف جمع آوری مطالب درسی بود، آن هم به نام ترویج اسلام و دین و موافقت با کتاب و سنت و این که در راس مجلس شش نفر از علمای طراز اول قرار خواهند داشت، (199) و وکلای مجلس دارای چه شرایطی خواهند بود و...!

127 حال مسلمانان در عصر غیبت و لزوم چاره اندیشی برای مقابله با کفار

اگر دو گروه در برابر هم قرار گرفته و با یکدیگر در حال جنگ باشند، و یک فرد از این دو گروه راه پیدا می کرد و رییس گروه دیگر را می ربود، گروه بی رییس یکی از دو راه را دارند: یا باید تسلیم شوند، و یا بدون رهبر با دشمن مخالف بجنگند.

حال ما مسلمانان با کفار تقریبا همین طور است. مسلمانان زعیمی ندارند که در زیر لوا و پرچم او قرار گیرند؛ زیرا سنی ها که اصلا قایل به زعیم و امام نیستند، و شیعه هر چند اعتقاد به امام عليه‌السلام ، دارد ولی در عمل و وضعیات مانند سنی ها هستند و با آن ها فرقی ندارند!

بنابراین، آیا حال که همه ی مسلمانان - چه شیعه و چه سنی - اعتقادا و یا عملا زعیم ندارند، نباید در کنار هم بنشینند و چاره اندیشی کنند؟! آیا نباید محافظت و مواظبت کنیم؟! آیا نباید بنشینیم و راه محافظه را پیدا کنیم که چگونه از دست دشمن در امان باشیم تا دین و دنیا و مذهب ما محفوظ بماند؟!

از جمله راه های محافظت و مواظبت این است که اولا: فریب کفار را نخوریم، ثانیا: آن چه را که به ما هدیه (!) می دهند - تا مجذوب آن ها شویم و از این راه بر ما مسلمانان و منافع ما مسلط شوند و بر ما ظلم و ستم کنند - قبول نکنیم.

اقرب طوایف به حق و واقعیت از میان ادیان آسمانی، مسلمانان هستند و احق از همه ی فرقه های مختلف مسلمانان، طایفه ی شیعه است که مخذول و ذلیل و اما و عبید کفار می باشند!

128 نظارت دقیق امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - براعمال و عواقب بسیار بد گناهان اجتماعی

آیا نباید توجه داشته باشیم که ما رییسی داریم که بر احوال ما ناظر است؟! وای بر حال ما اگر در کارهایمان او را ناظر نبینیم، و یا او را در همه جا ناظر ندانیم! گناهان شخصی که در خلوت انجام می گیرد و ربطی به امور اجتماعی ندارد، استحقاق جهنم را دارد الا بتوبة مناسبة للحال؛ (مگر این که بعد از آن توبه ای مناسب حال، انجام گیرد.) عواقب گناهان اجتماعی که موجب تغییرات در جامعه و اختلال نظام و انحلال آن، و یا تحریم حلال و ترک واجب و یا مصادره ی اموال، هتک حرمت و قتل نفوس زکیه و ریختن خون مسلمانان و حکم به ناحق و... می شود، چگونه خواهد بود؟ با وجود اعتقاد به داشتن رییسی - که عین الله الناظرة (200) است - آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؟! و هر کاری را که خواستیم انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟ همه ادوات و ابزار را از خود او می گیریم و به نفع دشمن به کار می گیریم، و آلت دست کفار و اجانب می شویم و به آن ها کمک می کنیم! چه قدر سخت است اگر برای ما این امر ملکه نشود که در هر کاری که می خواهیم اقدام کنیم و انجام دهیم،