در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت0%

در محضر آیت الله بهجت نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده: محمد حسین رخشاد
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 39672
دانلود: 2957

توضیحات:

در محضر آیت الله بهجت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 13 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39672 / دانلود: 2957
اندازه اندازه اندازه
در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده:
فارسی

ابتدا رضایت و عدم رضایت او را در نظر نگیریم و رضایت و خوشنودی او را جلب ننماییم! البته رضایت و سخط او در هر امری معلوم است، و ظاهرا منتهی به واضحات می شود، و در غیر واضحات و موارد مشکوک باید احتیاط کنیم.

در همین اواخر اتفاق افتاده که شخصی در تقلید و تعیین مرجع شایسته شک و تردید داشت، در خواب چهره ی شخص مورد نظر را به او معرفی کردند. به نجف رفت و پس از مدتی جست و جو او را پیدا کرد.

هم چنین برای بعضی اتفاق افتاده که در بقا بر تقلید یا عدول به حی تردید داشته اند، از قبر معصوم شنیده است که باقی باش!

البته هر کدام از این نقل ها قابل تکذیب است، ولی از مجموع این قضایا معلوم می شود که امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - متوجه و مراقب ما است، و نمی توان گفت از احوال ما مطلع نیست و ما هر کار و یا هر چه می توانیم آزادانه انجام دهیم.

129 تقیه، شیوه ی ائمه عليهم‌السلام و نواب خاص امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف

رواج و بقای مذهب شیعه ی امامیه با تقیه انجام پذیرفته است. آیا با این حال می توان تقیه را از دین نداست و آن را از دین جدا ساخت؟!

از حسین بن روح (201) سلام الله علیه - در مجلسی عمومی که شیعه و سنی حضور داشتند درباره ی جانشین حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سئوال می کنند، در جواب می فرماید:

الصحیح عندنا ان الخلیفة بعد رسول الله، ابوبکر!

نزد ما به نظر صحیح، بعد از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ابوبکر خلیفه است.

بعد از این سخن، عامه درباره ی او گفتند:

الی کم یکذبون علی هذا الشیخ؟! (202)

تا کی بر این شیخ دروغ می بندند؟!

نایب خاص امام - عجل الله تعالی فرجه الشریف - کارش این بود و تقیه می کرد، چنان که بعد از امام حسین عليه‌السلام نیز هیچ کدام از ائمه عليهم‌السلام خیال خروج را نمی کردند، و حتی امام هادی و عسکری عليهما‌السلام هم زندان رفتند.

130 علت غیبت امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - خود ماییم

سبب غیبت امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - خود ما هستیم زیرا دستمان به او نمی رسد، و گرنه اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می کشد؟! آیا جنیان آن حضرت را می کشند، یا قاتل او انسان است؟! ما از پیش در طول تاریخ ائمه عليهم‌السلام ، امتحان خود را پس داده ایم که آیا از امام تحفظ، و اطاعت می کنیم، و یا این که او را به قتل می رسانیم؟! انحطاط و پستی انسان به حدی است که قوم حضرت صالح عليه‌السلام ناقه ی صالح را با این که وسیله ی ارتزاق و نعمت آن ها بود، پی کردند، چنان که قرآن کریم درباره ی آن می فرماید:

( لها شرب و لکم شرب یوم معلوم ) (203)

یعنی، یک روز آب سهم شما باشد و روز دیگر سهم آن.

آن ناقه، یک روز آب چاه را می خورد و در عوض به آن ها شیر می داد! بنابراین، همان گونه که ممکن است عقلا خزینه و انبار نعمت خود را نابود کنند، هم چنان که ناقه ی صالح را کشتند، امکان دارد که ما انسان های عاقل (!) نیز امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - را که تمام خیرات از او است و از ناقه ی صالح بالاتر و پر فیض تر است برای اغراض شخصیه ی خود به قتل برسانیم!

131 عمل به احتیاط در عمل شخصی و اشکال امر به احتیاط در مقام فتوی

شخصی عربی از مرحوم شیخ محمد رضا آل یاسین (204) پرسید: در حال رکوع و سجود تسبیحه ی کبری (205) چند بار باید گفته شود؟ ایشان در جواب فرمود: سه مرتبه واجب است!

بعد از رفتن سئوال کننده، به عنوان اعتراض به ایشان عرض شد هیچ یک از فقها چنین فتوایی نداده است. ایشان فرمودند: این شخص یکی را قبل از سجده، و یکی را در حال سجده، و سومی را در هنگام سر برداشتن می گوید؛ لذا خواه نا خواه ی کی از آن سه در حال سجده، انجام می گیرد.

برخی نیز گفته اند: احتیاط، عصای پیره زن هاست.

ظاهر این است که بهتر است انسان در مقام عمل شخصی خود از احتیاط نگذرد و عمل را موافق احتیاط انجام دهد؛ ولی در مقام فتوی، دستور به احتیاط مشکل است.

132 اهمیت نماز از بین اعمال عبادی و مقایسه ی آن با ولایت

هیچ کتاب فقهی به اندازه ی کتاب الصلاة کثیر المباحث نیست، به حدی که الفیه و نفلیه (206) درباره ی آن نوشته اند، در کلمات امیرمؤمنان عليه‌السلام نیز آمده است:

و اعلم ان کل شی ء من عملک تبع لصلاتک. (207)

و بدان که تمام اعمالت تابع نمازت می باشد.

مشاهده کرده ایم که علمای بزرگ در حال نماز عجیب و غریب بودند، به گونه ای که گویا آن انسان خارج از نماز نیستند.

133 روایاتی ناب درباره ی آثار نماز

در فضل نماز فعلا روایتی بالغ تر و رساتر از این روایت در نظرم نیست که می فرماید:

الصلاة معراج المؤمن (208)

نماز، معراج و نردبان ترقی مؤمن است.

هم چنین در روایت داریم:

لو یعلم المصلی ما یغشاه من جلال الله، ما انفتل من صلاته. (209)

اگر نمازگزار می دانست که از جلال الهی چه اندازه او را فرا می گیرد، هرگز از نماز روی بر نمی گرداند.

و نیز از حدیث: کل شی ء من عملک تبع لصلاتک؛ (210) (تمام اعمال تو در قبول یا رد تابع نمازت می باشد.) معلوم می شود که نماز از همه ی اعمال عبادی بالاتر است؛ اما از حدیث لم یناد بشی ء کما نودی بالولایة (211) ؛ (به هیچ چیز به اندازه ی ولایت فرا خوانده نشده است.) استفاده می شود که ولایت از بین عبادات خمس (212) از همه بالاتر است، علت آن چیست؟ آیا به اعتبار این که ولایت از عقاید و اصول است؟ و صلاة فرعیت دارد؟ یا به اعتبار تلازم ولایت است با آن چه مؤمن نمازگزار در نمازها تحصیل می کند؟

134 سی سال است منتظر مرگ هستم!

ملایکه قوتشان (213) تسبیح است. (214) ما انبیا و اولیا عليهم‌السلام و ملایکه را نمی شناسیم، چنان که خدا را نمی شناسیم؛ زیرا خیلی از ما دورند؛ ولی علما را چه می گویید که در کنارشان هستیم و حالاتشان را از نزدیک مشاهده می کنیم؟!

دم آخر زندگی طبیب بالای سر آخوند ملا فتح علی آوردند، ایشان آهسته به اطرافیان گفت: که کار گذشته است. حضار با همدیگر نجوا (215) می کردند که آخوند رحمه‌الله نفهمد، ولی ایشان به آن ها فرمود: بگویید، طبیب چه گفته است؟ بنده سی سال است منتظرش هستم! (216)

135 مرگ در دیدگاه امیرالمؤمنین و سیدالشهدا عليهما‌السلام

در کلمات امیرمؤمنان عليه‌السلام آمده است که فرمود:

و الله، لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه. (217)

به خدا سوگند، قطعا علاقه ی پسر ابی طالب به مرگ، از علاقه ی کودک به پستان مادر، بیشتر است.

و در کلمات سیدالشهدا عليه‌السلام آمده است:

و ما اولهنی الی اسلافی! اشتیاق یعقوب الی یوسف. (218)

چه قدر به گذشتگانم علاقمند و سرگشته ام! بسان علاقه ی حضرت یعقوب به حضرت یوسف عليهما‌السلام .

هم چنین به هنگام خروج از مکه و حرکت به سوی کربلا طی نطقی فرمود:

من کان باذلا فینا مهجته، موطنا علی لقا الله نفسه، فلیرحل معنا. (219)

هر کس می خواهد جان خود را درباره ی ما بذل کند و خود را برای ملاقات با خدا آماده کرده است، با ما کوچ کند.

یعنی همه را به جهاد و جنگ و کشته شدن دعوت می نمود. اهل بهشت نیز دوستان خود در دنیا را دعوت می کنند که چرا نمی آیید و در قفس و زندان مانده اید؟!

136 دروغ هرگز

کسانی که به لشکر خود وعده ی پیروزی می دهند و می گویند: ما غالبیم، دروغ می گویند. هیچ گاه حضرت امیرمؤمنان عليه‌السلام نفرمود: ما بر معاویه غالب می شویم مگر یک بار، و آن نیز برای ایجاد رعب در دل آن ها بود که با صدای بلند فرمود:

لا قتلن معاویة و اصحابه.

معاویه و یاران او را خواهم کشت.

ولی بلافاصله آهسته فرمود:

ان شا الله

اگر خدا بخواهد.

و به کسی که در این باره از او سئوال نمود، فرمود: تا که دروغ نگفته باشم. (220)

یک وقت هم معاویه خواست علی عليه‌السلام را امتحان کند، لذا چند نفر را نزد ایشان فرستاد، اولی آمد و گفت: معاویه مرد حضرت ساکت شد، در پاسخ دومی هم حضرت ساکت شد، ولی در پاسخ سومی فرمود:

لم یمت و لا یموت معاویة حتی ینبت تحت قدمی. (221)

معاویه نمرده و نخواهد مرد تا این که در زیر پای من گیاه بروید.

آیا امکان دارد چنین کسی از حال معاویه و مراد او اطلاع نداشته باشد؟!

137 سخنان منصور و معاویه در دم مرگ

منصور با آن همه دستور کشتن ها که می داد، در مرضی که منجر به مرگش شد گفت:

ردونی الی حرم ربی! (222)

یعنی، مرا به حرم پروردگارم برگردانید.

می خواهم در حرم بمیرم نه خارج از حرم.

معاویه هم دم مرگ گفت:

خلوا بینی و بین ارحم الراحمین!

مرا به خداوند ارحم الراحمین بسپارید و کنار بروید.

ما منکر نیستیم که انسان باید در اوقات پایان زندگی و دم مرگ به رحمت پروردگار امید داشته باشد؛ ولی غرض ما بیان قابلیت انسان، در غایت قوس صعود و غایت قوس نزول است، نظیر سلمان و معاویه.

138 علاقه ی فوق العاده برخی اصحاب بهرسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیرالمؤمنین عليه‌السلام

می توان گفت: در میان اصحاب حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افرادی فوق العاده به ایشان علاقه و محبت داشتند. وقتی ابوذر - رضوان الله تعالی علیه - در بیابان به آب رسید، گفت: تا حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آب نخورد، من نمی خورم! (223)

این چه محبتی است؟! آیا می شود گفت ابوذر تشنه نبود؟!

هم چنین در میان اصحاب حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام افرادی دیده می شود که علاقه ی فوق العاده به صاحب ولایت داشتند و تا دم مرگ و شهادت در این راه استقامت کردند. نظیر میثم تمار - رضوان الله تعالی علیه.

139 لزوم دعا برای رفع گرفتاریهای مؤمنین، و چاره اندیشی درمقابل خطرهای دینی

اگر بی تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاری ها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود، چنان که الان بر سر ما آمده است. نظیر ریختن مواد شیمیایی و بمباران شهرها. (224) در مقابل خطرهای دینی چه باید کرد، آیا نباید فکری و چاره ای بکنیم، یا بگذاریم هر چه شد، شد! و هر چه بر سر زنان و مردان و پیر و جوان ما آمد، آمد؟!

140 بلاها به صورت یکسان تقسیم شده اند

مرام کمونیستی بیشتر از حسادت ناشی می شود، که دیگری دارد و من ندارم؛ غافل از این که نعمت خدا تنها در دارایی و مال و ثروت نیست. آیا ثروتمند بیش از فقیر صحت، اولاد، آرامش و راحتی و چیزهای دیگر دارد؟! بنابراین، اگر دارایی ها و ناداری های افراد من حیث المجموع حساب شود، می بینید که:

المصائب بالسویة مقسومة بین البریة. (225)

گرفتاری ها به صورت مساوی و یکسان میان مردم تقسیم شده است.

141 فقه آل محمد عليهم‌السلام بهترین ختم!

شخصی به دیگری گفت: برای گرفتاری ها ختمی به ما یاد بدهید. او در جواب فرمود: ختمی مجرب در نظر دارم، و آن فقه آل محمد صلوات الل علیهم اجمعین است. به تعلیم و تعلم، مباحثه و مذاکره ی فقه مشغول و ملتزم باشید. خدا می داند چه اثراتی دارد؟! علم فقه اثر دارد، ولی نه برای این که مقصود کسی که بدان اشتغال دارد این باشد که از اعوان ظلمه گردد. این فرق می کند. با انسانی که فقه بخواند برای این که تمام کمالات بالقوه ی این علم در او بالفعل گردد.

142 راه تحصیل کمالات

ما می دانیم که مقامات بسیاری از علما از همین تعلیم و تعلم ونوشتن ها و اشتغال به تحصیل در حوزه های علمیه به دروس معمول در حوزه ها و نیز عمل به مستحبات معمول به حاصل شده است، و کار دیگری نداشته اند. به طور یقین همین ها بوده ولی در عین حال اهل کرامات بوده اند! اگر بنده هم کرامات و مقامات آن ها را ندیده بودم به طور یقین می گفتم که چنین مقامات را نداشته اند. تازه آن ها از اساتید و بزرگان پیشین چه چیزها نقل می کردند!

143 فریبی از این دست

نقل می کنند: زمانی که عده ای از دانشمندان در اروپا نشسته بودند و درباره ی ساختن هواپیما فکر می کردند، عده ای دیگر می گفتند این محال است، انسان چگونه می تواند پرواز کند؟! علت پرواز پرنده آن است که بین بال های آن توازن امکان دارد، ولی انسان محال است پرواز کند! بعد خودشان به کره ی ماه رفتند.

یکی از علمای ساکن عراق قبل از جنگ جهانی دوم در بغداد مدعی شد که می شود هواپیمایی ساخت که بدون خلبان هدایت شود. برای او از آلمان مکرر نوشتند که این امر محال است، خود را در زحمت نینداز، ولی بعد خودشان ساختند و در جنگ به کار بردند!

144 آغاز و فرجام برخی از حاکمان

وقتی حکومت در دست خوارج و این ها باشد، فعلی الاسلام السلام! (با اسلام باید خداحافظی کرد!) ؛ زیرا هدم قبور و مساجد برای این ها مانند آب خوردن سهل و آسان است. هنگامی که جد این ها سرکار آمد استار کعبه را به دست گرفت و ندا سر داد:

لا اله الا الله، وحده وحده وحده، انجز وعده، و نصر عبده، و اعز جنده...

معبودی جز خداوند نیست، هم او که ی گانه ی یگانه ی یگانه است، به وعده اش وفا نمود و بنده اش را یاری کرد، و لشکرش را سرافراز گرداند...

لذا در میان مردم تبلیغ شد که او می خواهد توحید محض را پیاده کند؛ ولی بعد اشیای قیمتی حرمین (226) را سرقت نمود و شاید هشت سال دولت عثمانی او را به اسلامبول برد و دور شهرها گرداند و آن ها را در... مصرف کرد.

سید محسن امین - (227) رحمه‌الله فهرست اشیای مسروقه را با قیمتش نوشته است، و در مورد بعضی از جواهرات قیمتی مسروقه نوشته که برایش نمی توان قیمت تعیین کرد! آری، درآمد و ثروت ملک و مملکت را که باید در مصالح مسلمانان صرف شود، شاهزاده ها در آمریکا و اروپا مصرف می کنند! حتی درباره ی بقیع هم گفته اند: موقوفه است و باید در مصالح اسلام به معبر و طریق عام تبدیل گردد. فدک را هم برای مصالح اسلام از دست حضرت امیر و حضرت زهرا عليهما‌السلام گرفتند و غضب کردند! لابد وقتی معاویه آن را یک جا و دربست به مروان بخشید آن هم حتما برای مصلحت اسلام بوده است! آری، به گفته ی عامه مجتهد بودند و اگر احیانا خطا هم کردند ماجورند! در هر حال با این که آن حاکم دو چیز نفیس و قیمتی از نفایس حرم را به عنوان هدیه برای سلطان عثمانی برد، ولی فایده نکرد و ثابت شد که این ها مفسد و ظالمند.

145 مطابق دفتر شرع

مقصود این که انسان کارهایش را مطابق دفتر شرع انجام دهد (228) چه موافق تقیه باشد و چه مخالف آن) اگر انسان، کارش بر طبق حجت شرعی باشد، اگر چه احیانا مخالف با واقع شود طوری نیست و در نزد پروردگار معذور بلکه ماجور است، ولی چنین نباشد که کارهایمان با دفتر شرع موافقت نداشته باشد، و هر چه خواستیم یا از ما خواستند انجام دهیم هر چند بر خلاف شرع باشد. اگر بخواهند یک امضا به نفع خود از انسان بگیرند، گروهی هجوم می آورند و شرایط را طوری فراهم می آورند تا به مقصد خود برسند، هم چنان که در امضا بر له مشروطه از آخوند خراسانی پیش آمد و چه کارها و سوء استفاده ها که نکردند؟!

146 خشنودی امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - میزانعمل ما باید باشد

بنابراین، در امور اجتماعی نباید به دیگران نگاه کنیم و از این و آن پیروی کنیم، زیرا افراد معصوم نیستند، هر چند بزرگ و بزرگوار باشند؛ بلکه باید نگاه کنیم و ببینیم اگر خودمان تنها بودیم و دیگران نبودند آیا انجام می دادیم یا خیر؟ و نباید به دیگران کار داشته باشیم. (229) ما نباید خود را با اهل سنت قیاس کنیم، ما باید رضا و میل امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - را در کارها به دست آوریم، چه در مصرف سهم امام عليه‌السلام و چه در کارهای اجتماعی دیگر.

147 وای بر ما اگر...

وای بر کسی که حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه الشریف - بداند که او در تحصیل موافقت و رضای آن حضرت، و یا در مخالفت آن حضرت بی اعتنا و لاابالی است. در امور مالی به مردم بگوید که دست من دست او است و نماینده ی او هستم، و در کارهای دیگر چنین نباشد! خدا نکند ما این گونه باشیم! خصوصا این که میل داریم در آخر زندگی و دم مرگ به داد ما برسد و به شفاعتش بلاهای ما رفع شود. آیا می شود از اول کار از او جدا باشیم و در آخر کار تمایل داشته باشیم از ما دستگیری کند؟!

آقای طیبی در نزدیکی وفاتش، به همه ی انوار معصومین عليه‌السلام سلام کرد و تعظیم نمود ولی هیچ کدام از حضار کسی را نمی دیدند! آن بزرگواران که در وقتش به آن ها احتیاج داریم، نباید کاری کنیم که دم آخر بگویند: ما این شخص را نمی شناسیم! تفاوت مراتب ایمان و تقوا و یقین ما و علمای گذشته بسیار است، صد سال فاصله ی بین ما و آن ها، مانند هزار سال است! دعا کردن و زود مستجاب شدن برای آن ها اصلا چیز عادی عادی بوده؛ ولی حالا اگر کسی بگوید: دعا کردم و مستجاب شد، خیلی نادر است. نقل کرده اند که آقایی - که فاصله ی وفاتش با وفات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری رحمه‌الله یک هفته بود، در مشهد بود و خانواده اش در عراق بودند - به حرم امام رضا عليه‌السلام مشرف شد و عرض کرد: خانواده ام... (230) بلافاصله شخصی از کنارش گذشت و مقداری پول به او داد؛ ولی او رو کرد به حضرت و عرض نمود: این نه مناسب کرم شما است! تا این که مقدار دیگری به او می رسید. باز گفت: کم است! پس از جریان یکی از علمای مشهد در صحن به او می رسد و می گوید: معلوم می شود معامله ی شما با حضرت خوب است! همان اندازه که می خواسته از جیبش در می آورد و به او می دهد.

148 عنایت ویژه به ثابت قدمان در زمان نزدیک ظهور

در این زمانه این گونه قضایا نادر اتفاق می افتد - اگر اتفاق بیفتد! ولی انصاف این است که در زمان خیلی نزدیک به ظهور که ظلم فراگیر می شود: ملئت ظلما و جورا (231) مظنون است بلکه بالاتر از ظن، به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود، تا از دین خارج نشوند، زیرا حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف - تکیه گاه مرم است و کسانی که تکیه گاهشان او باشد، کوه ایمانند! گویا مردم تا زمان نزدیک به ظهور تصفیه می شوند و:

یقوم... بعد ارتداد اکثر القائلین بامامته. (232)

بعد از بازگشت بیشتر کسانی که به امامت او اعتقاد دارند، قیام می کند.

قهرا کسانی که از ابتلائات و آزمایش های الهی در آمده اند، الطافی ویژه از ناحیه ی آن حضرت شاملشان می گردد.

149 جریان مرحوم آقا سید یونس اردبیلی وعمل به وظیفه در شدت ابتلا

آیا ممکن است در این ابتلائات بزرگ هر چند مانند ذبیحه حرکتی کوچک داشته باشیم. در قضیه ی مسجد گوهرشاد عده ای را دستگیر نمودند، هشت نفر از علما هم در میان آن ها بودند و معلوم نبود که آن ها را به کجا می برند، و اعدامشان می کنند و یا... تا این که آقا سیدابوالحسن اصفهانی رحمه‌الله برای نجات آن ها از نجف به رضاشاه تلگراف کرد، ولی از آن جا که در تلگراف کلمه ی حتما ذکر شده بود، تلگراف از کرمانشاه برگشت، و ایشان دوباره تلگراف زدند و از اعدام آن ها صرف نظر و آزاد شدند. یکی از علمای دستگیر شده می گفت: در بازداشتگاه همه ی ما با حال ناراحتی و تضرع مشغول توسلات و زاری و دعا و گریه بودیم، اما می دیدیم که آقا سید یونس اردبیلی رحمه‌الله مشغول مطالعه ی کتاب جواهر است! به گونه ای که گویی اصلا در گرفتاری نیست.

گویا ایشان تکلیفشان را همان می دیده اند.

150 اگر در راه امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - باشیم...

بعضی از حیوانات مانند زنبور عسل و حیوانات شیرده به مردم منفعت می رسانند، انسان نیز ممکن است برای دین و مردم نافع باشد. اگر ما نیز به اندازه ی توان خود در هدایت مردم تلاش و کوشش کنیم، آیا امکان دارد که مورد عنایت عین الله الناظرة (233) و امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - نباشیم؟!

اگر در راه آن حضرت باشیم، چنان چه به ما بد و ناسزا هم بگویند و یا سخریه نمایند، نباید ناراحت شویم، بلکه هم چنان باید در آن راه حق و حقیقت ثابت قدم و استوار بوده و در ناملایمات صبر و استقامت داشته باشیم.

151 اگر دلیل مساعد و یاور ما باشد

مرحوم میرزای قمی در موارد زیادی که بر خلاف مشهور نظر می دهد، می فرماید:

ان ساعدنا الدلیل، لا نتوحش من الوحدة. (234)

اگر دلیل مساعد و یاور ما باشد، از تنهایی نمی هراسیم.

مرحوم مقدس اردبیلی (235) نیز با این که تقریبا اولین مقدس است، بر خلاف مشهور فتوی می داد و گویی که اولین مجتهد است، چنان که ی کی از بزرگان می فرمود: اگر بنا نبود که از احیا، تقلید شود و تقلید ابتدایی از اموات جایز بود، می گفتم از مقدس اردبیلی رحمه‌الله تقلید کنید.

مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری نیز هرگاه نظر جدیدی ارایه می داده، به منظور رهایی از وحشت انفراد در فتوی، می فرموده است: ملا مرده ای پیدا کنید، که در این مساله موافق ما باشد.

هم چنین مرحوم آخوند خراسانی بر بالای منبر می فرمود: اگر بگویید: یکی دیگر از علما، قبلا چنین گفته است، خوشحال می شوم!

152 لذت از عبادت به ویژه نماز

در حدیث قدسی آمده است:

تنعموا بعبادتی فی الدنیا، فانکم تتنعمون بها فی الآخرة (236)

در دنیا از عبادت من لذت ببرید، زیرا شما در آخرت از همان لذت برده و بهره مند خواهید بود.

یعنی از عبادت لذت می برید، این حدیث از روایتی که شیخ رحمه‌الله نقل کرده که نماز، گرسنگی و تشنگی را برطرف می کند. بالاتر است؛ زیرا دوام و استمرار را می رساند.

153 تنها از نماز خواندن لذت می برم

آقای میرزا حسین میرزا خلیل رحمه‌الله (237) در سن نود سالگی می فرموده است: غذا خوردن برای من مانند این است که انبان و کیسه ای را پر کنم. من از خوردن غذا هیچ لذت نمی برم، آن چه از آن لذت می برم نماز خواندن است.

شخصی می گفت: ایشان بعد از نماز صبح در بالاسر حضرت امیر عليه‌السلام در مصلی می ایستاد و تا طلوع آفتاب به نماز مشغول می شد.

154 لذت بردن از نماز، از مختصات انسان کامل

در کلام الله از هر طرف صدا شنیده می شود، و تنعم و لذت حاصل از آن به مراتب گواراتر از لذت اکل و شرب است. در روایتی از امام صادق عليه‌السلام درباره ی آیه ی ( ایاک نعبد ) (238) ؛ (تنها تو را می پرستیم.) آمده است که فرمود:

لا زلت اکررها حتی سمعتها من قائلها. (239)

پیوسته آن را تکرار می کردم، تا این که آن را از گوینده اش (حضرت حق) شنیدم.

خوردن و خوابیدن و پرداختن به بعضی شؤ ون حیوانی ما را از برخی حیوانات پایین تر آورده است. خداوند متعال می فرماید:

( و اوحی ربک الی النحل ) (240)

و پروردگارت به زنبور عسل وحی نمود.

خدا می داند که زنبور عسل چه کارهای عجیبی را می کند که ما انسان ها با ادعای شرافت معلوم نیست بتوانیم انجام دهیم. حضرت رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

حبب الی من دنیاکم: النسا و الطیب، و جعل قرة عینی فی الصلاة. (241)

از دنیای شما سه چیز مورد علاقه ی من است: عطر و بوی خوش، زنان، ولی نور چشم من در نماز قرار داده شده است.

هر کدام از این ها محبوبیت و لذت تکوینی دارد، ولی لذتی که در نماز است بیشتر از لذت آن دو است، اما چه کنیم که در ذایقه ی ما شور و تلخ است،

لذا هر چه زودتر می خواهیم نماز را به آخر برسانیم و از آن فارغ شویم! بعضی از پروانه ها و زنبورها نیز بوی خوش را طالبند، بهره گرفتن از جنس مخالف هم مشترک بین حیوانات است، ولی این از مختصات و امتیازات انسان کامل است که از نماز لذت می برد.

155 توفیق به کثرت اشتغال نیست

علمای سابق با آن همه توفیقات که داشتند، معلوم نیست عمرشان از ما بیشتر بوده است. شیخ انصاری رحمه‌الله سنش از ما (242) کمتر بوده است، شهید اول و ثانی رحمهماالله - با آن همهم کتاب های خوب و مفید و متین، زیاد عمر نکردند، ولی عمرشان با برکت بود. بنابراین، معلوم می شود که توفیق به کثرت اشتغال به تحصیل و... ربطی ندارد.

156 روحانیت در خدمت حکومت!

مشاهده می کنیم که در ممالک اسلامی، روحانیت را در دست گرفته اند و در جهت منافع خویش به کار می گیرند. مرحوم سید محسن امین عاملی نوشته است: سعودی اول بعد از آن که علمای دیگر را از بین برد و فقط تابع خود را نگه داشت، شیخ الاسلام به سوی مدینه فرستاد. لذا از این گونه عالمان (!) استفتا کرد که حکم ابقای گنبدها و قبور ائمه ی بقیع عليهم‌السلام چیست؟

افتونا، زادکم الله علما و فهما.

ما را از فتوایتان بهره مند کنید، خداوند به علم و فهم شما بیفزاید!

آن ها هم موافق نظر او دادند که:

یجب هدمها و یحرم ابقاؤ ها و لو ساعة!

از بین بردن آن ها واجب، و ابقا آن ها هر چند یک لحظه باشد حرام است!

در واقع، استفتا کننده خود مفتی است.

هم چنین این گونه علما درباره ی بوسیدن ضرایح می گویند: تمسح و تقبیل (243) آن ها شرک و کفر است!

این گونه حکومت ها چنین روحانی و چنین دینی را قبول دارند، دینی که تابع آن ها باشد، بلکه در نظر آن ها دین چیزی غیر از متابعت دولت، و کفر چیزی جز مخالفت با حکومت وقت نیست!

157 مواظبت بر حلال و حرام و کیفیت در عبادات

چیزهای عجیب و غریب از علما نقل شده که چه اندازه مواظب حلال و حرام بوده اند، بلکه مواظبت آن ها بر مستحبات نیز بیش از ما بوده و صاحب کرامت بوده اند. آقایی که خود او و نیز پدرش از اهل کرامت بودند، نقل کرد که پدرش با آن کرامات و مقامات در حال رکوع و سجود تنها سه مرتبه سبحان الله می گفت. آن ها کیفیت را در عبادات ملاحظه می کردند نه کمیت را. همین جریاناتی را که در آن قرار داریم و می بینیم، همان علما - که فقه و اصول اشتغال داشتند - از پیش می دیدند و خبر می دادند، بدون این که اظهار کنند که ما اهل کرامت و علم غیب هستیم.

آقایی می گفت: جماعتی بودیم، آقا امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - تشریف آوردند و امامت کردند، ولی حمد و سوره را حسابی ساده قرائت فرمودند.

خدا می داند همین عبادت های ساده و مختصر اگر از اهلش صادر شود چه اثرها دارد، ولی مفصل آن از غیر اهلش بی اثر است. مطلب اجل از آن است که با گفت و شنود، تفهیم شود. از خدا می خواهیم که لیاقت دهد تا به ما الهام شود!

158 فرج من نزدیک است، دعا کنید بدا حاصل نشود

آیا نباید در فکر این باشیم که از کسی (244) که خداوند برای اصلاح جامعه قرار داده بخواهیم که بیاید؟! خود او در مسجد سهله، جمکران، در خواب و بیداری در گوش افرادی از دوستانش بدون این که او را ببینند، فرموده است: فرج من نزدیک است، دعا کنید. یا به نقلی فرموده: فرجم نزدیک شده، دعا کنید بدا (245) حاصل نشود.

159 مطالعه ی تراجم و شرح احوال علمای سلف

مراجعه به تراجم علمای سلف به منزله ی مراجعه به کتاب های معتبر اخلاقی است. هر کس که طالب تهذیب و ترقی در امور معنوی است و می خواهد از زندگی و عمر خود چیزی استفاده کند، شایسته است به شرح احوال آن ها نگاه کند که چه کارها می کردند. آقایی می گفت: یکی از اساتید ما اهل برهان و استدلال بود، به گونه ای که هیچ مطلبی را بدون برهان قبول نداشت. - به طوری که ی کی از شاگردانش درباره ی او فرمود: این مطلب را از ایشان یاد گرفتیم که همه جا باید چشم مان را باز کنیم. اگر برهانی باشد، قبول کنیم؛ و گرنه خیر. و هیچ مطلبی را از کسی بدون برهان نپذیریم. - همان استاد، با این که برهانی بود، احوال علمای سابق را بدون پرداختن به استدلال و برهان ذکر می کرد.

160 مقایسه ی وضع فعلی حوزه های علمیه با گذشته

درد را می دانیم، دوا را هم تشخیص می دهیم؛ زیرا:

( فالهمها فجورهاو تقواها ) (246)

پس خداوند شر و خیر (و یا درستی و نادرستی و یا زشتی و زیبایی کارها) را به نفس انسان الهام نمود.

اما عمل نمی کنیم! خدا می داند صد سال قبل چه رجال برجسته ای در حوزه های علمیه ی اصفهان، تبریز، و... بودند. از اطراف به آن جاها می آمدند و در درجات علمی و عملی کامل می شدند و برای بیان احکام و معارف و ترویج دین و مذهب به محلها و وطن اصلی خویش بر می گشتند. اگر وضع فعلی خود را با احوال آن ها مقایسه کنیم، خدا می داند که چه شرمندگی و سرافکندگی پیدا می کنیم! افسوس که لا الی بدل (247) از دست ما رفتند!

161 دعای کمیل رحمه‌الله ، دعای خضر و یا دعای امیرمؤمنان عليهما‌السلام

در روایت آمده است که دعای کمیل، دعای حضرت خضر است که حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام خوانده و کمیل شنیده و از حضرت درخواست کرده که آن را به او تعلیم کند و حضرت آن را به ایشان آموخته و فرموده است:

یا کمیل اذا حفظت هذا الدعا، فادع به کل لیلة جمعة، او فی الشهر مرة، او فی السنة مرة، او فی عمرک مرة، تکف و تنصر و ترزق و لن تعدم المغفرة. یا کمیل! قد اوجب لک طول الصحبة لنا ان نجود لک بما سالت! (248)

ای کمیل! هرگاه این دعا را حفظ نمودی، هر شب جمعه، یا هر ماه ی ک بار، یا در هر سال یک بار یا در عمرت یک بار آن را بخوان که اگر آن را بخوانی،

خداوند تو را کفایت و یاری نموده و روزی می دهد، و از آمرزش پروردگار بی نصیب نمی گردی. ای کمیل! طول مصاحبت تو با ما، موجب شد که خواسته ی تو را برآورده نموده و این دعا را به تو بیاموزیم.

محتمل است - حضرت خضر عليه‌السلام آن را به عربی نخوانده باشد، و چه بسا حضرت امیر عليه‌السلام در آن زیاداتی افزوده باشد، و در عین حال دعای خضر به آن اطلاق شود؛ زیرا در آن صلوات بر محمد و آل محمد آمده است و خیلی واضح و آشکار نیست که در دعاهای انبیای سلف عليهم‌السلام صلوات بر محمد و آل وجود داشته باشد.

سئوال: مگر انبیای گذشته عليهم‌السلام در گرفتاری ها به خمسه ی طیبه عليهم‌السلام متوسل نمی شدند؟!

جواب: معنای توسل آنان به خمسه ی طیبه عليهم‌السلام در شداید، این نیست که هر دعایی از آن ها مشتمل بر صلوات بر محمد و آل باشد.

162 تفکیک ناپذیری قرآن و عترت

مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حایری فرموده است: عامه، عترت را کنار گذاشته اند و خاصه، قرآن را. البته معنای این سخن این است که هر دو طایفه، هر دو را کنار گذاشته اند، زیرا قرآن و عترت با هم ملازمند. به عقیده ی بنده، اگر کسی یکی را ضایع کند، دیگری را هم ضایع کرده است، زیرا این دو با هم هوهویت و اتحاد دارند. چنان که پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

انی تارک فیکم الثقلین، احدهما اکبر من الآخر: کتاب الله حبل ممدود من السما الی الارض؛ و عترتی اهل بیتی. و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. (249)

من دو چیز سنگین و گرانبها در میان شما (به ی ادگار می گذارم) که ی کی از دیگر بزرگتر است: یکی کتاب خدا، که ریسمانی است که از آسمان به سوی زمین کشیده شده است؛ و دیگری: بستگان و خاندانم. این دو هرگز از هم جدا نخواهد شد، تا این که در (کنار) حوض (کوثر) بر من وارد شوند.

163 قرآن و عترت، جامع کمالات انبیای اولوالعزم عليهم‌السلام

اگر به قرآن عمل می کردیم، دیگران را به اسلام و قرآن جذب می نمودیم؛ زیرا قرآن جامع کمالات همه ی انبیای اولوالعزم عليهم‌السلام است. چند صحیفه برای حضرت آدم عليه‌السلام و چند صحیفه برای حضرت شیث عليه‌السلام نازل شده و همه ی آن ها در قرآن جمعند، ولی ما از آن غافلیم! در مورد عترت نیز در دعای ندبه آمده است:

و علمت منهم الوفا به فقبلتهم و قربتهم... (250)

و دانستی که آنان بدان وفا خواهند نمود و لذا آنان را پذیرفتی و مقرب درگاه خویش کردی.

خدا می داند که اگر این ها پیامبران نبودند، چه کاره بودند!

164 کرامات قرآنی

اگر چشم بصیرت داشتیم، سخن خدای متعال را که می فرماید: ولو ان قرءانا سیرت به الجبال او قطعت به الارض او کلم به الموتی... (251) (و اگر قرآنی بود که کوه ها به واسطه ی آن به گردش در می آمد، یا زمین بدان پیموده می شد، یا مردگان بدان به سخن در می آمدند، (همین قرآن بود.) ؛ قدر می دانستیم؛ ولی ما هم چنان نشسته ایم و هوای نفس بر ما غالب گشته که این گونه کرامات و معجزات قرآن را مانند دور و تسلسل محال می دانیم!

آقایی را که بنده دیده بودم ولی نمی دانستم صاحب این کرامت است و بعد از فوتش مطلع شدم - چند آیه را - نمی دانم به او یاد داده بودند یا خودش می دانست - ترتیب می داد و هر میوه ای را که می خواست هر چند در غیر فصل آن، حاضر می ساخت! حتی شخصی گفت: ایشان یک بار آلو را در غیر فصل آن حاضر ساخت! بالاترین انعام الهی و کتاب آسمانی و غیبی، همین قرآن است، اما ما چگونه باید با آن رفتار کنیم تا بتوانیم از آن بهره مند شویم؟!

165 برای رفع فراموشی و پیدا شدن چیز گم شده وتوسل به قرآن برای هر چیز

برای پیدا کردن چیز گم شده، این دعا خوانده شود، خوب است:

اللهم انی اسالک - یا مذکر الخیر و فاعله و الآمر به، - ان تصلی علی محمد و آل محمد، و تذکرنی ما انسانیه الشیطان. (252)

خدایا، ای به ی اد آوردنده ی خیر و انجام دهنده ی آن و فرمان دهنده ی به آن، از تو می خواهم بر محمد و آل او درود فرستی و آن چه را که شیطان از یاد من برده است، به ی ادم آوری.

هم چنین این دعا برای به ی اد آوردن چیزهایی که فراموش شده مؤ ثر است. روایتی نیز در این باره از امام حسن عسکری عليه‌السلام نقل شده است.

هم چنین صلوات برای نجات از ازدحام مؤ ثر است. مرحوم آقای زنجانی به درس شیخ ابوالقاسم قمی رحمه‌الله می رفته است، (و آقای خمینی رحمه‌الله هم در آن شرکت می کرد.) ایشان به آقای زنجانی فرموده بود: فلان کتاب را بیاورید. کتاب دیگر را آوردند. ایشان فرمود: گفتم فلان کتاب را بیاورید.

( سنقرئک فلا تنسی ) (253)

به زودی بر تو فرا خواهیم خواند، تا فراموش نکنی.

چه استبعادی دارد که این آیه نیز برای دفع فراموشی خواند شود؛ زیرا که در روایت است:

خذ من القرآن ما شئت لما شئت. (254)

هر بخش از قرآن را برای هر چه خواستی، برگیر و بهره مند شو.

و این روایت، تذکر و نسیان را نیز شامل می گردد. هم چنین به نظرم در روایت است که:

یستشفی به لکل دا. (255)

با قرآن می توان برای بهبودی هر بیماری توسل جست.

با داشتن قرآن و عترت و علمای معاصر باز این قدر به آمریکا و شوروی گدایی می کنیم، تا تفضلا چیزی به ما بدهند. حاضریم صبح تا شام سر راه آن ها بنشینیم تا پنج قران (256) به ما بدهند. صورت ظاهر ریال هها را می بینیم، ولی باطن آن را که استعباد و نوکری است، درک نمی کنیم.

166 اهمیت حمل و حفظ قرآن و اختلاف مراتب افراد در توجه به قرآن و عترت

خدا می داند حفظ قرآن چه قدر در استفاده از این معدن و منبع رحمت الهی مدخلیت دارد. آیا از این بالاتر می شود تعبیر کرد که:

من ختم [ قرات یا: حفظ] القرآن، فکانما ادرجت النبوة بین جنبیه [ بین کتفیه] و لکنه [ الا انه] لا یوحی الیه. (257)

هر کس قرآن را ختم کند [ یا: بخواند، یا حفظ کند]، گویی که نبوت در وجود او گنجانده شده است، با این تفاوت که به او وحی نمی شود.

یعنی قرآن، غایت کمال غیر انبیا عليهم‌السلام را به او می رساند. ما آن گونه که باید و شاید از قرآن استفاده نمی کنیم. در شان اهل بیت عليهم‌السلام نیز مسلمانان در غایت اختلافند. الی ما شا الله (258) نقل کرده اند که کسانی گفته اند: به حرم رفتیم و سلام کردیم و جواب سلام را از ضریح شنیدیم. با با ائمه عليهم‌السلام صحبت کرده اند.

مقصود این که: همان گونه که مردم در عدیل قرآن (259) اختلاف مراتب دارند، در خود قرآن نیز چنین است. شخصی می گفت: در عرض دو یا سه ماه، دو ختم یا سه بار به صورت عادی قرآن را ختم نمودم و دیدم که حافظ کل قرآن هستم. حتی به قصد حفظ هم نخوانده بودم. چنان حافظ قرآن شده ام که آیات قرآن را از میان لابلای خطوط کتب تفاسیر می توانم تشخیص بدهم.

167 سهولت حفظ قرآن و لزوم تکرار قرائت قرآن برای حافظان

قاعدتا حفظ قرآن خیلی آسان است و تکرار هم لازم ندارد:

سهل الله حفظه لامته صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

خداوند، حفظ آن را بر امت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آسان نموده است. ولی ابقا و نگهداری از آن تکرار لازم دارد، زیرا که فرمود:

تعاهدوا هذا القرآن، فانه وحشی. (260)

قرآن را تکرار کنید، که زود از خاطر می رود.

البته اگر حافظ قرآن در هر شبانه روز کمتر از یک جزء بخواند، فراموش می کند؛ و خواندن بیش از یک جزء در شبانه روز هم خستگی آور است.

168 تحدی قرآن و نهج البلاغه و صحیفه ی سجادیه و دیگر آثار معصومین - علیهمالسلام -

قرآن، کتابی نیست که کسی بتواند نظیرش را بیاورد. ببینید و قضاوت کنید می بینند و می دانند که عاجز از آن هستند و نمی توانند مانند آن را بیاورند، ولی باز هم به آن ایمان نمی آورند!

نهج البلاغه و صحیفه ی سجادیه و دیگر دعاهای ائمه عليهم‌السلام نیز چنین است. آن کسی که درباره ی نهج البلاغه گفته است که: اکثره باطل. (261) (بیشتر آن باطل است.) از همین قماش است که قرآن را می بینند و می دانند که در برابر آن عاجزند و با این حال ایمان نمی آورند! آیا عامه حقانیت شیعه را در کتب (262) و دعوات نمی بینند؟! و اگر فرضا آن ها نمی بینند، ما هم نمی بینیم. و آیا نباید ببینیم؟! متاسفانه کثرت و اکثریت در روحیه ی انسان اثر می گذارد و هیچ برهانی به قوت آن نمی رسد. می گویند: ملانصر الدین به دروغ مردم را برای میهمانی به جایی دعوت می کرد و مردم باور می کردند و می رفتند، سپس خود او هم باورش می شد و به دنبال آن ها می رفت!

169 خلیل بن احمد و سخن او درباره ی حضرت امیرمؤمنان عليه‌السلام

از خلیل بن احمد - (263) که نزد شیعه و سنی مقبول است - از مخلصین شیعیان امیرالمؤمنین عليه‌السلام است، و بنده ی قین دارم که شیعه است، رضوان الله تعالی علیه! از او سئوال شد:

ما الدلیل علی ان علیا عليه‌السلام امام الکل فی الکل؟

دلیل بر این که علی پیشوای همگان در تمام مسایل است، چیست؟

ایشان پاسخ دادند:

افتقار الکل، الیه فی الکل و استغناؤ ه عن الکل فی الکل، دلیل علی انه امام الکل فی الکل. (264)

احتیاج همه [ صحابه] به او در تمام مسایل، و بی نیازی او از همگان در همه ی مسایل، دلیل بر این است که او امام و پیشوای همه در تمام مسایل است.

170 از ماست که بر ماست

این همه بلاها که بر سر ما می آید، با دست خودمان به وجود آمده است و علت و سببش خود ما هستیم. خودمان نیز به پهلوی خود می زنیم و آخ می گوییم و سپس از دست خود فغان و ناله می کنیم.

این همه بلاها که از زمان مشروطه تا به حال بر ما و ملت ما وارد شده و می شود، همه به دست امثال خود ما است، و مولود مشروطه است، و به امضا و تایید خود ما به وجود آمده است. در مشروطه به دروغ و فریب چنین وانمود کردند که می خواهند احکام اسلام اجرا شود، و در راس مجلس شورا و تشکیلات قانون گذاری، شش نفر از فقهای طراز اول - که قوانین مجلس را با احکام شرع تطبیق می نمایند - (265) خواهند بود. (البته برای تنفیذ احکام شرع نه شر!)

از سوی دیگر از زمان مشروطه تاکنون تبلیغ کردند که اسلام قابل اجرا نیست. کفار و استعمارگران در دروغ گفتن و فریب دادن ماهرند و ما در فریب خوردن! در نامه ای که مرحوم شیخ فضل الله نوری برای شهرستان ها نوشته بود، آمده است: ای مردم مسلمان، خود انصاف دهید آیا اخلاق ایرانی ها در دوران مشروطه عوض شده ی ا نه؛ و فلان کار، تشبه به اروپایی ها شده ی ا نه؟!

حتی این مطلب را همه به صراحت گفتند که اسلام برای حکومت، ناقص است. مگر حکومت بنی العباس پانصد سال طول نکشید؟!

بدتر از استبداد را در مشروطه کردند. رییس مجلس را کشتند و... بعد معلوم شد که این ها محلل هستند و مطلب چیز دیگر (266) بوده است. اگر کسی در این گونه جریانات از مقصد دور نرود و فریب نخورد و گمراه نشود، باید خوشحال باشد. عجیب تر این که مقدمات این مطالب و امضا و تاسیس مشروطه به دست علما فراهم شد، و مجلس با وکلای آنچنانی آن هم با نظارت شش فقیه و... تشکیل شد، ولی سرانجام کار به جایی رسید که به وکلای مجلس گفتند: یا باید عمامه ها را از سر بردارید، یا از مجلس بیرون بروید! وزیر دربار گفته بود: وکلای معمم به جای عمامه باید کلاه پهلوی بر سر بگذارند!

171 لزوم دعا برای تعجیل فرج و شرایط و نتایج آن

چه مصائبی بر امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - که مالک همه ی کره ی زمین است و تمام امور به دست او انجام می گردد، وارد می شود، و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد، و ما چه قدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم!

کسانی که در خواب و بیداری تشرف حاصل نموده اند، از آن حضرت شنیده اند که فرموده است: برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید. خدا می داند تعداد این دعاها باید چه قدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آید. قطعا اگر کسانی در دعا جدی و راستگو باشند و به هم و ناراحتی اهل بیت عليهم‌السلام مهموم، و به سرور آنان مستبشر باشند، مبصراتی خواهند داشت و قطعا مثل ما چشم بسته نیستند. باید دعا را با شرایط آن کرد. و توبه از گناهان از جمله شرایط دعا است، چنان که فرموده اند:

دعا التائب مستجاب.

دعای شخصی که توبه کند، اجابت می گردد.

نه این که برای تعجیل فرج دعا کنیم و کارهایمان برای تبعید (267) و تاجیل (268) فرج آن حضرت باشد!

172 انتظار فرج، و لزوم تهیا و طاعت و بندگی

تنها انتظار فرج کافی نیست؛ تهیات بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است، مخصوصا با توجه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - واقع می شود، به حدی که:

ملات ظلما و جورا. (269)

جهان مملو از ظلم و جور می گردد.

خدا می داند که به واسطه ی ضعف ایمان بر سر افراد چه می آید. خدا کند ظهور آن حضرت با عافیت مطلقه برای اهل ایمان باشد و زود تحقق پیدا کند. مگر امکان دارد عافیت مطلقه بدون ایمان و طاعت و بندگی انجام گیرد؟! خدا به اهل ایمان توفیق دهد که از فتن مضله کناره گیری کنند.

173 لزوم هجرت به بلاد اهل ایمان در...

ممکن است کسی در بلاد کفر سکونت داشته باشد ولی ایمان و اعتقادش بر خلاف حکومت های بی دین، و یا بی عقل، و یا بی دین و بی عقل باشد و با این حال منتظر فرج باشد؛ ولی اگر کسی بخواهد عبادت کند و به خدا ایمان داشته باشد، یا ایمانش محفوظ بماند، و این امر متوقف بر نقل مکان و نقل سکنی از آن بلاد به بلاد اهل ایمان باشد و منتقل شدن از آن جا برای او ممکن باشد. باید برای حفظ دین و ایمان خود و اهل بیت به بلاد اهل ایمان مهاجرت کند؛ و گرنه به خود و اهل خود ظلم نموده و مقصر خواهد بود.

174 قرآن، پیغمبر ساز است

قرآن کتابی است که پیغمبر ساز است؛ زیرا پیغمبران دو گونه اند:

قسم اول، پیامبرانی هستند که از جانب خداوند به پیامبری تعیین شده اند.

قسم دوم، پیغمبران کمالی، که در اثر ایمان و عمل به دستورات قرآن، به کمالات پیامبر نایل می گردند.

بنابراین، قرآن، پیغمبران کمالی تربیت می کند و پیغمبر ساز است. البته اگر انسان اهلیت داشته باشد، در و دیوار هم به اذن خدا معلم او خواهند بود، و گرنه هیچ سخنی در او اثر نخواهد کرد، چنان که سخنان پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ابوجهل اثر نکرد! و شاگردان قرآن و پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بعد از رحلت آن حضرت چه فتنه ها که به پا نکردند؟!

175 خدا کند بفهمیم که خرابیم

در میان احزاب مختلفه چگونه باید عمل کنیم که دین دار بمانیم و برای امور دنیوی به این گروه و آن گروه نگرویم؟ وای بر ما اگر معلوم شود که از اهل دین نیستیم! زیرا هر معصیت و ظلمی که در دیگران بالفعل موجود است، در ما نیز بالقوه وجود دارد. خدا کند شرایط آن ها برای ما تحقق پیدا نکند و به آزمایش آن ها مبتلا نشویم! خدا به ما توفیق و تنبه دهد که اگر در ابتلا و آزمایش قرار گرفتیم، بد را خوب، و خوب را بد نبینیم! حضرت عیسی عليه‌السلام از احمق یعنی کسی که نمی فهمد و نمی فهمد که نمی فهمد، فرار می کرد. ما خرابیم، خدا کند بفهمیم که خرابیم، تا به فکر اصلاح و درمان برآییم.

176 لزوم تشکیل هیاتی برای احیای ذخایر شیعه

چه کتاب های نفیس و گرانقدر که علمای ما نوشته اند و از بین رفته و در دسترس ما نیست. بزرگترین شخصیت مذهبی ما شیعیان، مرحوم شیخ مفید و مرحوم شیخ صدوق هستند که هر کدام دویست تا سیصد کتاب و رساله، تالیف نموده اند، ولی شاید نیمی از کتاب های آن ها به چاپ نرسیده است. ای کاش هیاتی برای شناسایی، جست و جو، پیدا کردن، چاپ و یا عکسبرداری از کتب شیعه تشکیل می شد و کتاب های خطی علما را که در دسترس نیست به طبع می رساند؛ زیرا:

( فیها کتب قیمة ) (270)

در آن جا کتاب های گران قدر وجود دارد.

اسلام ناب و خالص، و اخلص دین، در کتب تشیع است.

عامه در نگهداری و چاپ و نشر کتابهای بزرگان خود بر ما مقدم هستند. تعداد کتاب های تالف (271) و غیر تالف و مطبوع و غیر مطبوع ما و آن ها را به صورت درصد نوشته اند که ما با آن ها قابل مقایسه نیستیم، ولی هیچ اهمیت نمی هیم. بسیاری از کتاب های علمای شیعه هنوز چاپ نشده و یا در دسترس نیست، تعداد کتاب های چاپ نشده ی علامه (272) رحمه‌الله از مقدار چاپ شده بیشتر است. او در کتاب خلاصه کتاب هایش را شمرده است، و در آن میان کتابی را ذکر فرموده که تمام روایات را با شرح آن به نگارش درآورده است. هم چنین صاحب بحار (273) ازگروهی روایت نقل می کند ولی اثری از کتاب های آن ها نیست.

177 علمای بالله و عالمان بی عمل

شیخ ما (274) از آقای سید صدر رحمه‌الله پرسید: منظور از علما در آیه ی ( انما یخشی الله من عباده العلمؤا ) ؛ (275) (از میان بندگان تنها دانشمندان از خدا بیم دارند.) چیست؟

ایشان فرمود: علمای بالله مراد است، نه عالم به چند اصطلاح، زیرا در آیه کلمه ی (انما) آمده است. (276)

وای بر ما اگر روزی بیاید که اسرار پنهان ما زیر و رو شود و معلوم گردد که از اهل علم و اهل دین نیستیم، و تنها دنیای خود را آباد کرده ایم، و با این هیکل و لباس و مقام، اعمال و رفتار و اقوال ما به صورت غیر مستقیم سبب انحراف دیگران شده و حال این که فرموده اند:

کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم. (277)

با غیر زبانتان مردم را[ به سوی دین و خدا] دعوت کنید.

زیرا اگر به قیامت یقین نداشته باشیم، معذور نیستیم، زیرا به ما گفته می شود:

افلا تعلمت؟ (278)

چرا یاد نگرفتی؟

و اگر به آن یقین داشته باشیم ولی به مقتضای آن عمل نکنیم، باز معذور نخواهیم بود و به ما گفته می شود:

افلا عملت؟ (279)

چرا عمل نکردی؟

در روایتی از امیرمؤمنان علی عليه‌السلام آمده است: عالم بی عمل، وقود النار، یعنی آتشگیره و هیزم آتش جهنم خواهد بود. (280)

178 امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - هم منتظر فرج است

با کمال دوستی ما نسبت به امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف، ظهور او نه به حرف بنده است و نه به حرف شما. (281) به حضرت امیر عليه‌السلام هم پیشنهاد کردند با معاویه بساز، اگر بنا بود به حرف آن ها گوش کند، از همان اول گوش می کرد. به ایشان گفتند: با او بسازید بعد که حکومت شما مستقر شد با او بجنگید. ولی حضرت به حرف آن ها گوش نکرد. خدا چه صبری داده به حضرت غایب - عجل الله تعالی فرجه الشریف - که هزار سال است می بیند بر سر مسلمان ها چه بلاهایی می آید و چه بلاهایی خود مسلمانان بر سر هم می آورند، و همه را تحمل می کند!

179 دعا در زمان غیبت

گفتند: در حرم سید الشهدا عليه‌السلام شیخی را دیدند که نزد سید جلیلی (282) نشسته بود و او درباره ی ظهور امام زمان عليه‌السلام سخن می گفت. شیخ هم با ذهن خالی و بدون توجه گفت: بعضی منکر هستند. ایشان فرمود: بله به خدا قسم خواهد آمد و از آن ها انتقام خواهد گرفت. شیخ گفت: آیا من ظهورش را درک می کنم؟ رگ های سید سرخ شد و فرمود:

ان عیشک الله.

اگر خدا عمرت دهد.

این که در زمان غیبت به خواندن دعای اللهم عرفنی نفسک... (283) سفارش شده است، ظاهرا سری دارد. هم چنین سفارش شده است که این دعا نیز خوانده شود:

یا الله ی ا رحمان یا رحیم، یا مقلب القلوب، ثبت قلبی علی دینک. (284)

ای رحمت گستر، ای مهربان، ای زیر و رو کننده ی دل ها، دلم را بر دینت استوار بدار.

180 مقام و منزلت و امور اختصاصی حضرت زهرا عليها‌السلام

با این که روایات حضرت زهرا عليها‌السلام کمتر از بقیه ی معصومین - علیهم اسلام - است، ولی فاطمه ی زهرا عليها‌السلام صاحب مصحف است. (285)

از جمله در روایت است که زنی به خدمت آن حضرت آمد و مساله پرسید و از مزاحمتی که به ایشان داده بود عذر خواست. حضرت فرمود:

اجر و پاداش معلم مانند کسی است که با زحمت به قله ی کوهی بالا رود و در آن جا یک گونی طلا به دست آورد. (286)

کارهایی که ایشان نموده و یا دستور داده انجام شود نیز عجیب است، از جمله وصیت آن حضرت به این که علی عليه‌السلام او را از روی پیراهن غسل بدهد، و شبانه دفن کند، و افراد مشخص در تشییع جنازه ی او حاضر نشوند، (287) و نیز دستور ساختن تابوت تا به هیچ وجه بدنش معلوم نشود، (288) و نیز درست کردن تسبیح سی و چهار، یا صد دانه ای، تا درحال اشتغال به کارهای خانه، به راحتی ذکر بگوید. (289) هم چنین مثل شیر، جواب ابی بکر را داد که:

اترث اباک و لا ارث ابی؟ این انت من قوله تعالی: ( و ورث سلیمن داود ) (290) (291)

آیا تو از پدرت ارث می بری و من نمی برم؟ پس معنای این آیه ی شریفه که سلیمان از داوود عليهم‌السلام ارث برد، چه می شود؟

181 فدک از آن فاطمه عليها‌السلام بود

سئوال: آیا از جمله ی کانت فی ایدینافدک. (292) (فدک در دست ما بود.) استفاده می شود که ی د اهل بیت عليهم‌السلام اماره ی ملکیت آن هاست؟

جواب: این جمله می رساند که ی د طرف مقابل ید عدوانی است و آن را به زور از اهل بیت عليهم‌السلام گرفته اند، اما ملکیت آن ها از جای دیگر و با ادله ی دیگر ثابت می شود، علاوه، مود اتفاق فریقین است که فدک دست اهل بیت عليهم‌السلام بوده است. آیا باید از اهل تورات و انجیل پرسید که انبیا عليهم‌السلام ارث می برند، و یا خیر؟!

با این حال، عامه می گویند که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

انا معاشر الانبیا لا نورث. (293)

ما گروه پیامبران چیزی را به ارث نمی گذاریم.

یعنی تمام انبیا، نه خصوص پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با این که به اتفاق مسلمانان و کفار، رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اعلم از همه بود، و خود حضرت دستور می داد که به معاهده ها (294) عمل کنید. و دیون و حقوق مردم را ادا کنید، اما برای ذریه ی خود بیان نمی کند که فدک مال من نیست، و مربوط به بیت المال است! آیا می شود ساکت باشد و اهل بیت خود را جهنمی کند؟!

آری، کارهای ما موجب شد که فرض کنید خداوند تفضل کرد بر ما تا آن ها (295) ولایت امر ما را به عهده بگیرند! و بعد حکومت به دست خلفای بنی عباس، سپس خلفای عثمانی بیفتد، بعد آن ها به انگلیس و آمریکا تحویل بدهند؛ چون خودشان کمتر از کفار نبودند.

آری، حسبنا کتاب الله. (296) (کتاب خدا برای ما کافی است.) کار را به این جا کشانید، با این که خود قرآن می فرماید:

( و ما ءاتئکم الرسول فخذوه ) (297)

هر چه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به شما دستور می دهد، بگیرید.

در هر حال، طهارت ظاهری عامه برای رفاه حال شیعه است، تا بتوانند ولو با تقیه با آن ها اختلاط داشته باشند و تعداد شیعیان از چهار نفر به چهارصد هزار نفر برسد!

182 تفاوت مسح و غسل

عده ای از شیعیان برای بحث و مناظره با علمای مکه و مدینه از ایران نزد آن ها رفتند. وقتی که بر آن ها وارد شدند، آن ها گفتند:

چگونه بحث کنیم با کسانی که مسح و غسل (298) را از هم تمیز نمی دهند؟!

می گوییم: از کجا معلوم شد که شما بین مسح و غسل تمیز داده اید؟ (299) ابی داود در سنن خود روایتی دباره ی وضو نقل می کند که مطابق با وضوی امامیه است! (300)

183 به حق مادرت زهرا، از شمر شفاعت نکن!

مرحوم دربندی (301) در حرم کربلا خطاب به امام حسین عليه‌السلام عرض می کرد: به حق مادرت، زهرا از شمر شفاعت مکن!

از ایشان پرسیدند: مگر حضرت از شمر هم شفاعت می کند؟

جواب می داد: امکان دارد؛ زیرا این ها مظهر رحمت پروردگارند.

184 کرامتی از ضریح حضرت زینب عليه‌السلام در شام

نقل شده است: گروهی در زینبیه (302) حاضر بودند، حاجیه خانمی لیره ای داشته و می خواسته برای تبرک آن را به ضریح بمالد، که در داخل ضریح می افتد. متولی باشی می گوید: از آن صرف نظر کنید، من دو لیره به جای آن به شما می دهم؛ ولی آن خانم قبول نمی کند، ناگهان می بینند لیره مستقیم بالا آمد و آن خانم دست دراز کرد و لیره ی خود را برداشت.

خدا می داند وقتی مردم چنین عجایب و غرایب و کراماتی را از مشاهده مشرفه و مزارهای امامزاده ها می بینند، چه قدر عقایدشان محکم می شود؟!

185 مدفن و مزار حضرت زینب - سلام الله علیها -

حاجی تاج، واعظ معروف که منبرهای عجیبی در ایران می رفت، در زمان خود او از او نقل کردند: در زینبیه اقامت نموده و منزل کرده بودم، گفتم: خوب است در حرم بمانیم، کلیددار حرم را دیدم و کلید را از او گرفتم و شب را در حرم ماندم... تا این که می گوید: شنیدم سه بار گفته شد:

هذا قبر زینب بنت امیرالمؤمنین المکناة بام کلثوم.

این جا قبر زینب دختر امیرالمؤمنین است که کنیه اش ام کلثوم می باشد.

البته حضرت زینب که کنیه اش ام کلثوم است، غیر از ام کلثومی است که در مدینه با پسرش در یک قبر مدفون است؛ زیرا به فرمان یزید بین ایشان و شوهرش جدایی انداختند، چون عامل یزید می ترسید که اهل مدینه با بودن حضرت زینب در آن جا شورش کنند، لذا حضرت زینب عليها‌السلام به اجبار یا با اختیار خود مصر را اختیار کردند. به مصر رفتند و مدفن ایشان در مصر است.

سئوال: چرا حضرت زینب به جای مصر، کربلا را اختیار نکردند؟

جواب: زیرا کربلا در آن زمان هنوز آباد و مسکونی نبود، هر چند در روایت امام سجاد عليه‌السلام آمده است که فرمود. گویا می بینم که در زمین کربلا قصر، دکان و بازار برقرار شده است و زوار از نواحی مختلف برای زیارت سیدالشهدا عليه‌السلام می آیند! (303)

186 یک منبر و هدایت چهار هزار نفر به مذهب!

نقل کرده اند: در اثر یک منبر عالمی، چهار هزار نفر شیعه شدند. کسی که این گونه بیان داشته باشد، در ثواب، از مراجع بالاتر است؛ زیرا در روایت آمده است:

لان یهدی الله علی یدیک رجلا، خیر مما طلعت علیه الشمس و غربت. (304)

اگر خداوند یک نفر را به وسیله ی تو هدایت کند، قطعا بهتر از تمام آن چه آفتاب بر آن می تابد و غروب می کند، خواهد بود.

خدا می داند هدایت نفوس چه قدر ارزش دارد. البته نباید از اول کار چنان بار تکلیف را سنگین کرد که طرف مقابل از مذهب بی زار گردد، و ادخله فی شی ء اخرجه منه. (305) ؛ (او را از چیزی که در آن وارد نموده بود، خارج کرد.) صدق کند؛ بلکه باید با رفق و مدارا رفتار نمود.

در هر حال، مرحوم آقا میرزا حبیب الله رشتی - (306) که خیلی معتقد بوده و از روی ایمان مطالب را تحصیل می کرده است - پیشانی آن آقا را بوسید و گفت:

حاضرم همه ریاضت هایی را که کشیدم به تو بدهم و در عوض ثواب این یک منبر را به من بدهی.

خدا کند آثار قیمه و گرانبهایی را که بالوراثة داریم، اختیارا از دست ندهیم و گرگ ها از دست ما نگیرند!

187 وصیت حضرت زهرا عليها‌السلام به این که شبانه دفن گردد

این که حضرت زهرا عليها‌السلام بعد از آن همه مظلومیت، در حال احتضار وصیت نمود که شبانه دفن گردد، (307) کار عجیبی بود که نظیر کار پیغمبران عليهم‌السلام است؛ زیرا کار کسی که نزاع کند و مغلوب شود و کشته و شهیده گردد و علیه او قضاوت بشود و آن همه بلاها را ببیند، و با این حال راهی را پیدا کند که خود را مثل غالب جلوه دهد و غالب بودن خود را به دیگران نشان دهد، به کار پیغمبران و اعجاز شباهت دارد، راهی که فکر بشر از فهم آن عاجز بود و آن این که وصیت نمودن بدون تشییع شبانه دفن گردد.

اگر دستگاه حکومت و خلافت به فکرشان می رسید که حضرت زهرا عليها‌السلام چنین کاری را می خواهد بکند، به منزل آن حضرت وارد می شدند و از انجام آن جلوگیری می کردند. بعد از دفن نیز راهی جز نبش قبر آن حضرت نبود که حضرت امیر عليه‌السلام از آن جلوگیری نمود و نتوانستند کاری بکنند.

188 تاکید حضرت فاطمه ی زهرا عليها‌السلام بر دفن شبانه و...

علت تاکید حضرت زهرا عليها‌السلام در این وصیت مهم خود به علی عليه‌السلام که: ادفنی لیلا.؛ (308) (مرا شبانه دفن کن.) و این که راضی نیستم کسانی که به من ظلم کرده اند در تشییع جنازه ام حاضر شوند؛ و اگر توانایی عمل به آن را نداری، به زبیر وصیت کنم، زیرا او هم با من خویش است و هم توانایی آن را دارد؛ تمام این ها برای اعلام جدایی و نارضایتی از دستگاه حاکمه و طبل مخالفتی بود که صدای آن تا روز قیامت برای مسلمان و کافر ثابت و باقی است، و بیانگر آن است که چه ظلم ها بر آن حضرت روا داشتند و دومی در خانه ی او را آتش زد، با این که به او گفتند:

ان فیها فاطمة.

فاطمه عليها‌السلام در خانه است.

و او گفت:

و ان (309)

هر چند فاطمه عليها‌السلام در خانه باشد، آتش بزنید.

189 اول باور نمی کردیم، بعد دیدیم آسان است!

فرض کنید تطمیع و تهدید در ما اثر نکرد، فریب خوردن چه طور؟ به خدا پناه می بریم! ما که معصوم نیستیم، مگر از طرف خدا الهام و هدایت شویم. خدا می داند کفار چه زحمت هایی می کشند تا دروغ و افترا را به جای راست و درست در رسانه ها تحویل دهند، و هر روز با وسایلی و نقشه هایی علیه مسلمانان به میدان می آیند تا غافلان، آگاه نشوند. ما هم اول باور نمی کردیم، ولی بعد دیدیم آسان است.

دولت انگلیس شخصی را اجیر کرده بود تا در بازار کرمانشاه به انگلیس فحش و ناسزا بدهد، تا بدین وسیله دشمن های انگلیس را بشناسد و از کارهای آن ها مطلع گردد و اسرار دشمنان خود را کشف کند. آری، کفار تا به این درجه برای کار خود فکر می کنند!

190 نقش معاویه در انحطاط مسلمانان

ما هنوز نمی دانیم که معاویه و عمر و عاص با مسلمان ها چه کردند؟! آقای طباطبایی (310) رحمه‌الله می فرمود: بعد از فریضه، معاویه را لعن می کنم؛ زیرا تمام مفاسد قرون بعد از او را مستند به او می دانم.

با تبلیغات دروغین مانع شدند که مردم از کارهای معاویه مطلع گردند. در پاکستان شخصی را به خاطر این که به معاویه بد گفته بود، شش ماه زندانی کردند.

191 من برای نماز و زکات با شما نجنگیدم

وقتی معاویه وارد کوفه شد، به منبر رفت و خطاب به مردم گفت:

و الله، انی ما قاتلتکم لتصلوا، و لا لتصوموا، و لا لتحجوا، و لا لتزکوا، انکم لتفعلون ذلک؛ و انما قاتلتکم لاتامر علیکم! (311)

به خدا سوگند، من برای این با شما نجنگیدم که نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج به جا آورید و زکات بدهید؛ زیرا قطعا شما خود این کارها را انجام می دهید، بلکه من تنها برای این با شما جنگیدم که بر شما حکومت کنم!

یعنی جنگ او برای این بود که یطاع و لا یعصی؛ (مطاع باشد و کسی از او نافرمانی نکند) ؛ و گرنه معاویه نیازی به جنگ کردن نداشت.