در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت0%

در محضر آیت الله بهجت نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده: محمد حسین رخشاد
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 39680
دانلود: 2957

توضیحات:

در محضر آیت الله بهجت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 13 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39680 / دانلود: 2957
اندازه اندازه اندازه
در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده:
فارسی

نقل می کنند: یک مسیحی حافظ قرآن بود، به او گفتند: به جای تورات و انجیل، قرآن را حفظ کرده ای؟ گفت: می دانم که قرآن کتاب آسمانی است، و تورات و انجیل هم حفظ کردنی نیستند!

259 خواب، از آیات قهاریت خداوند

سبحان الله! خداوند آیات قهاریتش را با خواب به ما نشان می دهد. موجودیت ما، اختیارات ما به واسطه ی خواب باطل می شود، خواب آیت تکوینیه است برای لا اختیاریت ما، بفرما لا شیئیت ما. در خواب حیوان و غیر حیوان مساوی اند، و همه با یک چرت هیچ می شویم. چرا قهاریت خدا را فراموش می کنیم و به حدی مغرور و مقهور می شویم که دین ساز می شویم.

260 مودت ذی القربی و اختلاف مذاهب اسلامی دراصول و فروع دین

مودت ذی القربی در قرآن و سنت، منصوص است، لذا می گوییم: هر صحابه ی رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مودت ذی القربی را داشته است، ما با او موافق هستیم، هر که می خواهد باشد، خلیفه ی ا غیر او. و اگر آن را نداشته، ما با او مخالفیم. اما این که کدام یک از آن ها مودت ذی القربی را داشته اند و کدام یک نداشته اند؟ تاریخ تعیین کرده است.

از سوی دیگر، امر به تمسک به ثقلین، ما را به متابعت از عترت و تمسک به طریقه ی آن ها دعوت می کند، و دیگر این که علی عليه‌السلام از همه ی صحابه اعلم است. و قرآن می فرماید:

( هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون ) (412)

آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسان و مساوی هستند؟!

و دیگر این که عامه در یک مذهب اتفاق ندارند، هر کدام از چهار فرقه ی آن ها سه فرقه ی دیگر را تکذیب می کند، پس همه ی کدیگر را باطل و خود را حق می دانند.

گذشته از این، همه ی این چهار فرقه به خلاف مکتب اهل بیت عليهم‌السلام مستحدث هستند و در زمان حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده اند.

گذشته از این، غیر از این چهار مذهب دیگران هم بوده اند و هستند، چرا فقط مذاهب در این چهار مذهب منحصر باید باشد، نه بیشتر و نه کمتر؟

بنابراین، این اعتراض کودکانه است که عامه به شیعه می کنند که چرا شیعه از غیر چهار مذهب تبعیت می کند. بلکه شیعه باید به آن ها اعتراض کند که چرا اهل بیت را کنار زده اید و از مکتب آنان پیروی نمی کنید؟!

بنابراین، اشکال در اختلاف فروع، معنا ندارد، زیرا، مذاهب اربعه خود در فروع با یکدیگر اختلاف دارند.

هم چنین احمد بن حنبل محدث بود، نه فقیه تا رای و فتوی بدهد. ابن اثیر از او به شیخ مظلوم تعبیر می کند و می نویسد: خود سنی ها او را خانه نشین کردند، و زندگی وی با چیزهایی که از طبرستان برای او می آمد، اداره می شد. با این همه، خیلی ها در بغداد تابع ابن حنبل و حنبلی بودند.

261 چرا نگفتی از روی طمع اسلام آوردند؟!

از سعد بن عبدالله قمی اشعری سئوال شده بود که اسلام آن دو نفر طوعا و رغبة بوده است یا کرها و اجبارا؟ ایشان درمانده بود که چه بگوید؛ زیرا فکر کرده بود اگر بگوید اختیارا اسلام آوردند، در آن صورت آن دو منافق نخواهند بود؛ و اگر بگوید از روی اجبار بود، پاسخ خواهند داد که در آن زمان زور و اجبار در میان نبود؛ لذا این مساله را توسط احمد بن اسحاق برای حضرت امام حسن عسکری عليه‌السلام مطرح نمود و آن حضرت ایشان را به حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه الشریف، حواله داد و حضرت در پاسخ فرمود:

لم لم تقل اسلما طمعا؟! (413)

چرا نگفتی از روی طمع [ به ریاست و خلافت] اسلام آوردند؟!

یعنی نه این و نه آن، بلکه سومی است.

262 ظاهر و باطن قرآن و عترت

ظاهر قرآن و عترت مثل بقیه ی ظواهر اعتبار دارد و حجت است، ظاهر قرآن مثل کتاب ها، و ظاهر عترت مثل سایر انسان ها؛ ولی در باطن با چیزهای دیگر بسیار تفاوت دارند. قرآن می فرماید:

( قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی ) (414)

بگو: همانا من بشری مثل شما هستم، با این تفاوت که به من وحی می شود. و نیز می فرماید:

( و انه فی ام الکتب لدینا لعلی حکیم ) (415)

قطعا قرآن نزد ما در ام الکتاب [ لوح محفوظ] دارای علو مرتبه و استوار است.

و پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به انگشت کره ی ماه را دو نیم کرد. (416)

در محضر آقای ملا خلیل قزوینی رحمه‌الله عده ای از متمدنین سطحی نگر و ظاهر گرا راجع به قضیه ی حضرت داوود عليه‌السلام که خداوند در قرآن می فرماید:

( و النا له الحدید ) (417)

آهن را برای او نرم نمودیم.

گفتند: منظور از این آیه که می فرماید آهن در دست حضرت داوود عليه‌السلام نرم بود، آن است که به حضرت داوود عليه‌السلام نحوه ی ساختن کوره ی آهنگری را یاد دادیم تا آهن را در کوره ی آتش بگذارد تا ملایم و انعطاف پذیر باشد، و از زمان او کوره ی آتش اختراع شد.

مرحوم قزوینی فرمود: او که پیغمبر خدا بود، و شما بعید می دانید که آهن در دست او نرم و به اختیار او باشد. این که چیزی نیست از بنده هم که پیغمبر نیستم این کار ساخته است. سپس یک مجمعه ی ا سینی از مس را که در برابرش بود، با دو انگشت مثل قیچی از وسط دو نیم کرد و فرمود: این گونه خداوند متعال آهن را در دست حضرت داوود عليه‌السلام نرم و ملایم نموده بود!

263 مزار شریف

از عجایبی که در ایران از او مطلع شدیم این است که کتابی در خزینه ی حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام در نجف اشرف به دست آمده که در آن دارد: امیری در بلخ، یکی از ایالات افغانستان به زخم غیر قابل علاج مبتلا می شود. شبی در خواب حضرت امیر عليه‌السلام را می بیند، حضرت به ایشان می فرماید: علاجش روغن لا ولا است. بیدار می شود، به هر کس از علمای مذاهب اسلامی می گوید: که روغن لا ولا چیست؟ اظهار بی اطلاعی می کند. تا این که ی کی از شیعیان (418) آن سامان می گوید: من می دانم. او را نزد امیر می برند. می گوید: منظور حضرت، روغن زیتون است. (419) امیر با روغن زیتون مداوا می کند و خوب می شود، و آن شخص در اثر این خدمت از مقربان امیر می گردد، ولی دیگران از جمله علمای اهل تسنن از روی حسد نزد امیر از او شکایت می کنند که او از روافض است و به صحابه -از جمله معاویه - دشنام می دهد. امیر، مجلسی با حضور علما تشکیل می دهد و از ایشان در محضر آنان می پرسد که آیا شما به معاویه دشنام می دهید؟ وی می گوید: بله، نه تنها به او بلکه هر کس قبل از او، خود را خلیفه می دانست یعنی عثمان را هم سب می کنم، و کسی که او را جانشین وخلیفه خود کرد (خلیفه ثانی) را نیز دشنام می دهم، و هم چنین کسی که او را جانشین وخلیفه بعد از خود گردانید (= خلیفه اول) را سب می کنم.

در هر حال، بعد از اعتراف او و اثبات ارتدادش در نزد علما و قضاة، و گرفتن اجازه ی حکم قتلش از امیر، امیر گفت: بگذارید برای ادعای خود، بینه و دلیل اقامه کند و پس از محکومیتش، حکم قتل او را صادر نمایید.

از سخن امیر اطاعت نمودند و به او گفتند: اقامه یدلیل کن، به چه دلیل آن ها را سب می کنی؟ پاسخ داد: شما می دانید که حاتم طایی یک دختر داشت، این دختر بعد از فوت پدر به خدمت پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و حضرت به احترام پدر کافر او (حاتم طایی) که به جود و احسان معروف بود، یک گله گاو و یک گله گوسفند و شتر به او هدیه داد؛ (420) ولی همین پیغمبراکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بعد از رحلت خود در میان امت، دختر گرامی خود فاطمه ی زهرا عليها‌السلام را به ی ادگار گذاشت، آیا جا داشت که حق تنها دخترپیامبر را غصب کنند و به جای احسان و اکرام به او، فدک را از دست او بگیرند؟!

اهل مجلس منقلب شدند و از جمله امیر و علما به عزا و گریه پرداختند و تا مدتی که آن شیعی در میان آن ها بود محترم بود و شاید نوشته باشند که آن ها مستبصر هم شدند.

آن آقا سه سال بعد از این قضیه وفات کرد و از جنازه ی او تجلیل نمودند و با احترام دفن کردند و بر روی قبر او ضریح و گنبد و بارگاهی ساختند، و مورد احترام و زیارتگاه قرار گرفت.

از قضا نام او علی و نام پدر او ابوطالب بود، لذا روی مرقد او نوشته شده:

هذا قبر علی بن ابی طالب.

این جا قبر و مزار علی بن ابی طالب است.

این مکان همان مزار شریف معروف است که الان در افغانستان مورد علاقه احترام شیعیان می باشد و چه کرامت ها که از آن ظاهر نگشته! کسی گفته است: شاید ظهور این همه کرامت به جهت این است که آن جا موضع عبادت است.

ای کاش آن کتاب که این جریان در آن ذکر شده، پیدا می شد.

264 من چه می دانم؟ بعضی این گونه گفتند و بعضی...

آیا رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امر کرد که ابوبکر به جای ایشان نماز بخواند، و به عنوان نایب خویش تعیین کرد و بعد خودش به مسجد رفت؟ یا اصلا امری و فرمانی در کار نبود و او از پیش خود رفت؟! عایشه این جریان را سه گونه نقل کرده است!

1 - همه ی مردم به ابوبکر اقتدا کردند و ابوبکر به پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم . (421)

2 - همه به حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اقتدا کردند، حتی خود ابوبکر. (422)

3 - همه ی مردم حتی خود حضرت صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ابوبکر اقتدا کردند. (423)

بعد از او پرسیدند: این سه نقل با هم اختلاف دارند، و امکان ندارد که این واقعه، به سه صورت اتفاق افتاده باشد. پاسخ داد: من چه می دانم بعضی این گونه می گویند و بعضی آن گونه و بعضی دیگر به گونه ای دیگر! (424)

آری، این است گفتار سیده ی اهل روایت در خصوص یک واقعه ی محسوس آشکار!

265 کمال به تقوا است، نه ی ک کلمه کمتر و نه ی ک کلمه بیشتر

درویشی به خانه ای که مار داشت و دو مار بسیار بزرگ را به اراده ی خود بیرون آورد و در سینی گذاشت و کشت و از منزل خارج شد بدون آن که از غذای اهل خانه چیزی بخورد.

هم چنین در تبریز، پناهنده ای سینی را با آب باران طلا می کرد، ولی این ها کمال نیست، کمال انسان به تقوا است، لا اقل من ذلک و لا اکثر؛ (نه ی ک کلمه کمتر و نه ی ک کلمه بیشتر) قرآن می فرماید:

( ان اکرمکم عند الله اتقئکم ) (425)

و گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شما است.

و نیز می فرماید:

( فاتقوالله ما استطعتم ) (426)

تا توان دارید، تقوای خدا را پیشه کنید.

266 شیعیان، اولاد فاطمه عليها‌السلام هستند

تمام شیعیان به منزله ی اولاد فاطمه عليها‌السلام هستند، ولی خدا می داند که چه کارهایی می کنیم که شاید سبب شود آن حضرت از ما و کار ما ناراضی شود.

267 در حقانیت خود تردید نداریم!

ما شیعه با هر کس موافق باشیم، اهل حق است، و با هر کس در هر وقت مخالف باشیم اهل باطل است. ما در حقانیت خود شک و تردید نداریم!

268 فاطمه عليها‌السلام افضل مخلوقات از سنخ خود

به ی ک معنا حضرت فاطمه عليها‌السلام افضل مخلوقات است از سنخ خود، و پدرش افضل مخلوقات از صنف خود، و شوهرش هم بعد از او افضل است.

269 تمام عالم با اهل بیت عليهم‌السلام قابل مقایسه نیست!

واقعا وقایع و حوادث عالم مایه ی عبرت است. با آن همه کمالات و مقامات که اهل بیت عليهم‌السلام دارند، به گونه ای که تمام عالم هیچ نسبتی با آن ها ندارد، عالم چیست؟ خدا می داند چه عظمتی دارند و چه خبر است؟ حیف است که ی ک نفر آدم عادی در دنیا از آن ها عزیزتر زندگی کند! در حالی که به اقل نقل در کربلا سی هزار نفر با حضرت سیدالشهدا عليه‌السلام مقاتله کردند، و آن حضرت اولی به حیات از همه ی آن ها بود! صبر و بردباری آن ها بر مصایب با آن عظمت و جلالت و عزت مگر قابل تحمل یا تعقل است؟!

270 هر که با آل علی عليه‌السلام در افتاد بر افتاد

یکی از کرامات اهل بیت عليهم‌السلام این است که هر کس با علی و فرزندانش عليهم‌السلام دشمن و مخالف است، با اسلام مخالف است و خدای تعالی او را مفتضح و رسوا می کند. کسروی ابتدا به مذهب شیعه ایراد وارد می کرد و بدگویی می نمود عقول ساده می پنداشتند که با مذهب مخالف است، ولی بعد که پیک اسلام را نوشت، معلوم شد که با اسلام مخالف است.

271 آن چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم

سعد وقاص، پدر عمر سعد قاتل امام حسین عليه‌السلام با این که از اصحاب شورا بود و با علی عليه‌السلام بیعت نکرد و از معاویه هم مهم تر بود، وقتی به معاویه رسید، گفت:

السلام علیک ایها الملک! ؛ درود بر تو ای پادشاه!

معاویه به او اعتراض کرد که چرا امیرالمؤمنین نمی گویی! گفت: از این راهی که تو این منصب را به دست آوردی اگر به من می دادند نمی پذیرفتم! (427)

آن چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم. خیلی به خود مغرور نشویم. این طور نیست که آن ها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه می بریم!

272 پس چرا او را نکشتید؟

شخصی در زمان رضا شاه پهلوی به تولیت فحش داده بود، او را نزد رضاخان بردند، یکی گفت: تنها به تولیت فحش نداده است. رضا گفت: حتما به من فحش داده؟! گفت: آری، گفت: پس چرا او را نکشتید؟!

بله، تنها به خاطر این که به او فحش داده، می گوید، پس چرا او را نکشتید؟!

273 سفیانی به نام می کشد!

تازگی دیدم که در یکی از کتاب های عامه نوشته است: نسب سفیانی به واسطه ی یزید و معاویه، به ابی سفیان نمی رسد. بلکه به واسطه ی یکی از برادران معاویه، به ابی سفیان می رسد (428) هم چنین در آن کتاب آمده است: وقتی سفیانی می آید، هر کس که نام او محمد، علی، حسن، حسین، زینب، ام کلثوم است و نیز تعدد زیاد از زن های حامله را می کشد.

274 لزوم اتحاد و همبستگی

با این که شیعه بسیار بی پناه و مورد حمله است، چرا با هم نمی نشینیم و توافق نمی کنیم که متحد و برادر باشیم و با هم بسازیم؛ زیرا اتحاد امری است که هر بی دین و کافری آن را قبول دارد؛ و گرنه اگر دو نفر به کره ی ماه بروند هر کدام از آن ها درصدد نابودی دیگری و تصرف کل کره ی ماه است.

275 وحدت در حق

هر گروه و حزبی - حق یا باطل - دیگران را دعوت می کند که با آن هم مرام و هم مسلک و متحد باشند، ولی اتحادهایی که وحدت آن ها در کلمه ی حق و در مسیر حق نباشد، مآلش به اختلاف خواهد کشید.

هر چه بزرگان دین فرمودند که با کفار معاشرت نکنید، اختلاط نکنید، آن ها نجسند، گوش نکردیم؛ خیال کردیم می خواهند دنیای ما را از دست ما بگیرند. چه کنیم که اطفالیم، حرف پدران و مادران خود را گوش نمی کنیم. بعد گرفتار گرگ ها می شویم!

276 کدام آقا؟

شخصی می گفت: با رفقا بودم آقایی را از دور در کوچه دیدم، به دلم افتاد که امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - است، با خود گفتم در دل به او سلام می کنم، اگر جواب داد معلوم می شود آن حضرت است. وقتی از کنار او رد شدیم، در دل به آن بزرگوار سلام کردم، تبسمی نمود و فرمود: علیکم السلام! به رفقای همراه خود گفتم: آقا را دیدید؟ گفتند: کدام آقا؟ معلوم شد که آن ها نه آقا را دیده اند و نه جواب سلام او را شنیده اند!

277 برتر از تشرف به خدمت امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف -

لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - تشرف حاصل کند، بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز سپس توسل به ائمه عليهم‌السلام بهتر از تشرف باشد؛ زیرا هر کجا که باشیم آن حضرت می بیند و می شنود، و عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است؛ و زیارت هر کدام از ائمه اطهار عليهم‌السلام مانند زیارت خود حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه الشریف - است.

278 گریه و تضرع و ابتهال برای رفع گرفتاری های مسلمانان

چه قدر رحمت خداوند شامل کسانی است که بی تفاوت نباشند و برای رفع این همه ابتلائات و بلاهایی که برای مسلمانان و بر اهل ایمان وارد می شود، گریه و تضرع و ابتهال کنند! خداوند می فرماید:

( فلولا اذ جاهم باسنا تضرعوا ) (429)

ای کاش آن هنگام که گرفتاریی از جانب ما به سوی آنان می آمد، تضرع و زاری می کردند!

اگر مسلمانی در چین مبتلا بشود، ابتلای او ابتلای ما است و ما باید خود را مثل او گرفتار بدایم!

ما در این جهان به منزله ی میهمان هستیم، ما را به کار صاحبخانه چه کار؟! ما فقط باید بدانیم چه باید بکنیم و چه نکنیم؛ اگر انسان تکالیفش را رعایت کند، از فرشته بالاتر است و دیگر غصه نباید بخورد؛ بنده است و بنده؛ هیچ از خود حق رای ندارد تا خودسرانه کار بکند، و گرنه چه بسا بر ضررش تمام شود!

279 چهل سال دعا برای یک حاجت

استاد ما، مرحوم آقا سید علی قاضی می فرمود: برای حاجتی چهل سال بعد از نماز دعا می کردم، بعد معلوم شد که مصلحت نبوده است.

280 کثرت تالیفات شیخ طوسی

شیخ طوسی رحمه‌الله در تالیف بسیار موفق بوده است، کتاب های خلاف، تبیان، مبسوط، تهذیب، استبصار، جمل عقود، نهایه، عدة، مصباح و غیبت از تالیفات او است، و فهرست رجال کشی هم همان اختیارات شیخ رحمه‌الله است تلخیص الشافی نیز از تالیفات شیخ رحمه‌الله است و شافی در علم کلام و در موضوع امامت نگاشته شده است. خدا رحمتش کند، جزاه الله عن الدین خیرا؛ (خداوند در رابطه با دین اسلام به او پاداش خیر دهد!).

صاحب تفسیر مجمع البیان (430) رحمه‌الله نیز می گوید: اطا آثاره. (431)

281 تفسیر مجمع البیان

تفسیر مجمع البیان کرامتی است که لم یسبقه سابق و لم یلحقه لا حق.؛ (هیچ کس بر آن پیشی نگرفته، و بعد از او هم کسی مانند او تفسیر ننوشته است.) زیرا هر مطلبی را که انسان بخواهد، در جای خود پیدا می کند.

282 تا ما را غرق در نور بینند!

ائمه ی ما عليهم‌السلام دعاها را در اختیار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور بینند، و انبیا عليهم‌السلام آمده اند که ما را از دنیا و توجه به آن دور سازند؛ ولی کفار به ما می گویند: دین را کنار بگذارید، ما به شما دنیا می دهیم، و وسایل راحتی ظاهری (نه راحتی درونی) شما را فراهم می کنیم! البته این سخن هم دروغ است، زیرا اگر آن ها برای ما راحتی دنیا را می خواهند پس چرا این همه بر سر تسلط بر ما با هم نزاع دارند؟! نقشه ی کفار این بود و هست که قرآن را از دست مسلمانان بگیرند، و روحانیت را از منابع دینی و معنویات و سرچشمه های معارف یعنی قرآن و سنت (432) جدا سازند، تا این دو سلاح مهم (قرآن و سنت) از دست مسلمانان خارج گردد، و راه تسلط آن ها بر بلاد و ثروت های مسلمانان باز شود. ولو به این که کسانی (433) را در راس قرار دهند که طبق مرام آن ها کتاب و سنت را توجیه کنند و دیگران (434) نابود یا منزوی و یا کشته شوند. ای کاش می دیدیم که گرگ ها به ما هجوم آورده و ما را می خورند. با این وضع چه باید کرد؟ هر چه به ما فرمودند:

( لا تتخذوا الکفرین اولیا ) (435)

کافران را به عنوان دوست و سرپرست خود نگیرند.

گوش نکردیم. حالا با این اوضاع و گرفتاری و بلاها که بر سر ما مسلمانان می آید چه باید بکنیم؟ اگر تکلیف خود را بدانیم که چه باید بکنیم و به آن چه فهمیدیم عمل بکنیم، از جهت عمل به وظیفه فردای قیامت راحتیم، هر چند وظیفه این باشد که با ناراحتی ها بسازیم و صبر کنیم، خداوند متعال می فرماید:

( و لنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الامول و الانفس و الثمرت و بشر الصبرین ) (436)

قطعا شما را به نوعی از ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کمبود محصول، آزمایش می کنیم، و صابران را نوید بده.

یعنی صابران را به فرج و ظهور حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه الشریف - بشارت ده.

283 امدادهای غیبی

به مناسبتی، از خانه ی ا مسجد خواستند عده ای را با ماشین ببرند، من هم مایل شدم با آن ها بروم، ولی تا خواستم سوار ماشین شوم، حس کردم ملکی مانع است و نمی گذارد سوار شوم.

آری، بیش از این ما احتیاج به دستگیری ملک داریم، برای حفظ و نگهداری از معاصی، بلایی که چه بسا تا روز قیامت گرفتار آن باشیم. دنیا، عبرت خانه است، ولی هر چه می بینیم، می گوییم شاید ما مستثنی باشیم و مانند این صحنه برای ما پیش نیاید.

284 فرجام ظلم و معصیت

آقای عزیز، ظلم نکن؛ زیرا:

الملک یدوم مع الکفر، و لا یدوم مع الظلم.

سلطنت با کفر پایدار می ماند، ولی با ظلم پایدار نمی ماند.

همیشه که نمی توانی ظلم کنی. یهودی ها وقتی که مسلمان ها را در گوشه ای تنها پیدا می کردند، آن ها را ضرب و شتم و اذیت می کردند؛ ولی باید بدانیم که همیشه نمی توانیم ظلم کنیم. معصیت هم ظلم به نفس است، معصیت مانند آن است که انسان لب چاه هزار متری برود و بگوید: می توانم خود را به داخل چاه بیندازم، و به نظرش معصیت کار آسانی است، ولی عاقبت و فرجام آن چه؟ و چه بسا انسان را به اسفل سافلین و درکات جهنم برساند.

285 مظلوم بودن بهتر از ظالم بودن

سئوال: آیا با احتمال قتل یا قطع به آن، انسان می تواند از قتل پیشگیری کند و طرف مقابل را به قتل برساند؟

جواب: اگر، متمکن باشد، باید فرار کند.

اول عموی بزرگوار بشر (حضرت هابیل) به دست برادرش (قابیل) به قتل رسید و ابن ملجم لعین هم افضل الاوصیا بلکه افضل الانبیا و الاوصیا عليهم‌السلام را به قتل رسانید.

خدا کند مبتلا به ضلالت نشویم، اگر خدا نکرده مبتلا شدیم، مضل دیگران نباشیم و اگر مضل شدیم، مضل بشر تا روز قیامت نباشیم. چه کسی می تواند جواب این همه آدم را که توسط آن دو نفر از راه قرآن و عترت به ضلالت رفتند، بدهد؟!

اگر امر دایر بین ظالم و مظلوم شد، اقدموا علی الله مظلومین، و لا تقدموا علی الله ظالمین.؛ (مظلوم به درگاه خدا وارد شوید، نه ظالم.)

286 ابتلای هر مسلمان ابتلای ما است

امسال در گیلان باران زیادی آمده به حدی که نمی شود برنج را درو کرد، و درو کرده و نکرده را آب برده است.

اگر بی آبی را علاج کردند، باران را نمی شود علاج کرد. در زراعت و کشاورزی، باران شرط کار است و حاصل بدون آن صورت نمی گیرد، ولی اگر مقداری از حد لازم زیادتر شد و یا در غیر موسم آن بارید خراب می کند و بلاست، نه رحمت.

ملخ هم آفت دیگری است که گاهی زراعت را تهدید می کند و هم چنین حیوانات دیگر، و گاهی نیز در ساقه و یا دانه کردم تولید می شود و خوشه را می خورد که باید یکی دوبار سم پاشی کنند و گاهی هم برف، سرما و یا کرم های زیرزمینی درخت های باغات و... را از بین می برد.

خدا می داند چه قدر در رفع و دفع آفت ها و بلاها به خدا محتاجیم، بلکه هر مقدار روزی توسعه داشته باشد، بیشتر جا دارد احتیاجمان به خدا فراموش نشود. در احتیاجات تنزیلیه، اگر خدا را فراموش کردیم، در احتیاجات تحقیقیه نباید فراموش کنیم. پیرمردی یزدی پای منبر گفت: اتفاق افتاده که تمام مزرعه های اطراف مزرعه ی من سوخته اند، ولی مزرعه ی من که در آن قرآن بود سالم مانده و آسیبی به آن نرسیده است. با قلوب منکسره و با توسل به قرآن می توان بلاها و فتنه ها را از خود دفع نمود. بدهکاری های خود را به خدا ادا نمی کنیم، می خواهیم طلبکاری های خود را از خدا وصول کنیم. این که نمی شود.

287 هر چه خواستیم تشریفات زندگی را زیاد کنیم....

هر چه خواستیم تشریفات زندگی را زیاد کنیم، خواص مطلب را کم کردیم. هر اندازه قیود میهمانی ها کمتر باشد و ساده تر برگزار شود، میهمان ها و میهمانی ها زیادتر خواهند بود.

288 عاقبت گناه و گناهکاران

از حضرت امام رضا عليه‌السلام روایت شده است: گناه ی اس از رحمت خدا، بیشتر از گناهی است که شخص مرتکب شده است. اگر جلوی خود را در ارتکاب معاصی نگیریم، حالمان به انکار و تکذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می رسد که از رحمت خدا ناامید می شویم؛ اگر چه برای هر گناهکاری روشن است که از رحمت خدا خارج شده است. رحمت واسعه ی الهی که:

اذا کان یوم القیامة، نشر الله - تبارک و تعالی - رحمته، حتی یطمع ابلیس فی رحمته (437)

در روز قیامت خداوند - تبارک و تعالی - به حدی رحمتش را می گستراند که ابلیس در رحمت خدا طمع می کند.

به عمر سعد در برابر قتل سید الشهدا عليه‌السلام و این که چناان شخصیت بزرگ و بزرگواری را که خویشاوند او هم بود، از بین ببرد، چه وعده هایی داده بودند! ولی او نه به شاهی رسید و نه رییس جمهور شد و نه به ملک ری رسید. (438) به خدا پناه می بریم! انسان چه قدر و از چندین جهت باید حافظ خود باشد که عاقبتش به خیر باشد.

289 توبه و تضرع و ابتهال برطرف کننده گرفتاری ها

جهت رفع این گرفتاری ها، (439) اگر آقایان چیزی به نظرشان می رسد که امر نافعی باشد که امروز مسلمان ها بدان مشغول شوند تا بلاها از آن ها مرتفع شود، تذکر دهند. قرآن می فرماید:

( و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون ) (440)

مادام که تو در میان ایشان هستی، خداوند آنان را عذاب نمی کند، هم چنین مادام که استغفار می کنند، خداوند آنان را عذاب نخواهد نمود.

و می فرماید:

( فلولا اذ جاهم باسنا تضرعوآ ) (441)

پس چرا هنگامی که عذاب ما به سراغشان آمد، تضرع و زاری نکردند.

هم چنین می فرماید:

( لما ءامنوا اکشفنا عنهم عذاب الخزی فی الحیوة الدنیا و متعنهم الی حین ) (442)

هنگامی که ایمان آوردند، عذاب رسواگر را در زندگانی دنیوی از آنان برداشتیم و آنان را تا زمانی [ معین] بهره ور ساختیم.

در امم سابقه اتفاق افتاده که عذاب الهی به همان ترتیبی که پیغمبر آن ها خبر داده بود، بر بالای سرشان آمده، به طوری که هم یقین کرده و فهمیده اند که عذاب خدا نازل خواهد شد؛ ولی با تضرع و ابتهال آن را برطرف کرده اند. عذاب خداوند از طرف غیب به توسط ملایکه، با توبه و رجوع الی الله و تضرع رفع می شود چه استبعاد دارد که عذاب از ما نیز رفع شود؟!

290 مقام و منزلت ائمه ی اطهار

وای بر ما اگر هم دنیا و اهل آن از ما روگردان باشند، و هم امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - از ما رو گرداند و ما را قبول نداشته باشد.

ائمه ی عليهم‌السلام درباره ی مقامات خود فرموده اند:

نحن خزان علم الله، نحن تراجمة امر الله، نحن قوم معصومون، امر الله - تبارک و تعالی - بطاعتنا، و نهی عن معصیتنا، نحن الحجة البالغة علی من دون السما و فوق الارض. (443)

ما گنجینه داران علم الهی، ما مترجم دستور خدا، ما افراد معصومی هستیم که خداوند - تبارک و تعالی - دستور داده است که همه از ما اطاعت کنند، و از نافرمانی ما خودداری کنند. ماییم حجت رسای خداوند بر تمام آن چه زیر آسمان و بالای زمین قرار دارد.

و نیز فرموده اند:

ان الله تعالی خصنا بنفسه، اقامنا مقامه، جعل طاعتنا طاعته و معصیتنا معصیته. (444)

خداوند متعال ما را به خود اختصاص داده و به جای خود نشانده، پیروی از ما را پیروی از خود، و نافرمانی از ما را نافرمانی از خود قرار داده است.

وای بر کسی که این مقامات را برای ائمه عليهم‌السلام قایل نباشد! و وای بر کسی که این مقامات را برای آن ها بالذات بداند. (445)

291 خدا نه، ولی هر چه می خواهد دل تنگت بگو!

بنده این روایت را که در مقام ائمه عليهم‌السلام نقل شده است که می فرماید:

نزلونا عن الربوبیة و قولوا فینا ما شئتم؛ (ما را از مقام ربوبیت و پروردگاری تنزل دهید و به جز آن درباره ی ما هر چه می خواهید بگویید.)

در جوامع حدیثی ندیده ام، ولی مفاد آن قطعا از ائمه عليهم‌السلام وارد شده است و بسیار دیده ام، (446) مانند این که می فرماید:

لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک.؛ (فرق میان تو و والیان امرت نیست، جز آن که آنان بنده و آفریده ی تواند.)

سئوال: آیا از آن جا که اهل بیت عليهم‌السلام مثلا مقام نبوت را نداشته اند، حدیث نزلونا... در خیلی از جاها تخصیص نمی خورد؟

جواب: این عبارت را برای چهارده معصوم عليهم‌السلام به نحو مجموع من حیث المجموع فرموده اند، نه برای هر کدام به صورت جداگانه.

292 استکبار ابلیس و عاقبت سوء

ابلیس که عالم بلکه از علمای رتبه ی اول بود و خیلی هم می خواست منطقی صحبت کند، گفت:

( خلقنی من نار و خلقته، من طین ) (447)

مرا از آتش آفریدی و آدم را از گل.

ملایکه هم به خلقت حضرت آدم عليه‌السلام اشکال داشتند، ولی پرسیدند و جواب شنیدند، گفتند:

( اتجعل فیها من یفسد فیها ) (448)

آیا کسی را در روی زمین قرار می دهی که فساد به پا کند؟

و خداوند فرمود:

( انی اعلم ما لا تعلمون ) (449)

من آن چه را که شما نمی دانید، می دانم.

کسی نبود به ابلیس بگوید که چرا به صورت جزم گفتی:

( خلقتنی من نار و خلقته، من طین ) (450)

مرا از آتش آفریدی و آدم را از گل.

آیا روشنایی ظاهری خود را دیدی و گفتی محال است که گل تیره و تاریک از تو اشرف باشد؟! حالا هم خیلی از مردم در دین و امور دینی اشکال می کنند و خیال می کنند که هیچ کس نمی تواند شبهات و پرسش های دینی و اعتقادی آن ها را جواب دهد و حل کند، بدون این که از اهلش سئوال کنند.

شیطان از خداوند متعال درخواست نمود که به جای سجده بر آدم عليه‌السلام چنان تو را عبادت کنم، که هیچ کس مثل آن، تو را عبادت نکرده باشد؛ ولی خداوند فرمود:

انی احب ان اطاع من حیث ارید. (451)

من دوست دارم آن گونه که می خواهم، مرا اطاعت کنند.

شیطان با شش هزار سال عبادت (452) عاقبتش آن طور شد، آیا ما می توانیم به خود مغرور شویم؟! به خدا پناه می بریم!

293 خیال می کردیم این کار از هر کس بر می آید...

یکی از شعرای عرب درباره ی اهل بیت عليهم‌السلام چنین سروده است:

مشردون نفوا عن عقر دارهم

کانهم قد جنوا ما لیس یغتفر (453)

چنان پراکنده اند و از منازلشان دور افتاده اند که گویی جنایت غیر قابل بخشش از آنان سر زده است.

آیا واقعا کار ما باید به جایی برسد که اوصیای پیغمبر عليهم‌السلام این قدر در میان ما خوار باشند؟!

ما امتحان خود را درباره ی امامانی که در میان مردم حاضر بودند، پس داده ایم، اگر امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - هم ظهور کند، معلوم است که با او چه خواهیم کرد؟! از سوء رفتار خود با امام اول تا یازدهم عليهم‌السلام توبه نکردیم. آیا برای امام دوازدهم توبه می کنیم؟! نقل شده که آقای زاهدی می گفت: برای تعجیل فرج دعا نکنید؛ زیرا دعا برای معصیت است، آیا می خواهید بیاید تا او را هم بشکنیم!

اگر بدانیم دعای ما اثر دارد و باز دعا نکنیم، مقصریم؛ ولی خدا می داند اهل دعا چه کسانی هستند؟ خیال می کردیم این کار از هر کس بر می آید و کار عجزه است. (454) ، ولی معلوم شد که کار هر کس نیست، بله لقلقه ی زبان زیاد است و از هر کس بر می آید، اما دعای حقیقی با شرایط دعا و اجابت آن بسیار اندک است!

294 هیچ حیوانی به جهنم نمی رود ولی...

دیدن عالم وحوش و حیوانات برای اهلش مایه ی عبرت است، هر چند از عالم انس هم می شود عبرت گرفت.

حیوانات با این که مقامشان از انسان پست تر است، به جهنم نمی روند؛ ولی انسان با عظمت به جهنم می رود، بلکه محکوم به خلود در نار می گردد؛ با این که می تواند با یک گام برداشتن به ملک برسد، و به بهشت و خلود در بهشت دست یابد!

حشر حیوانات برای اثبات تکلیف مکلفین و مملوکیت آن هاست، و شاید در رابطه ی با عالم خودشان چیزهایی داشته باشند؛ اما جهنم و خلود در آن برای نوع با شرافت انسانی است.

با همه ی جهالت و غفلت، بیشتر مردم می خواهند خوشی و راحتی، و همه خوبی ها را در دنیا داشته باشند و می گویند: یزید از حسین عليه‌السلام بهتر بود - برای دنیای ما هم، بهتر از یزید است، چه رسد به آخرت. و زبان حال اهل دین به دنیا پرستان این است:

( ان تسخروا منا فانا نسخر منکم کما تسخرون ) (455)

اگر ما را به باد ریشخند بگیرید، همان گونه که شما ما را تمسخر می کنید، ما نیز شما را مسخره خواهیم نمود.

295 این همه غلغله، همه از ماکل و مشرب است

از آیات: ( و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظلمین ) (456) ؛ (به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران می گردید.) و نیز: ( فلا یخرجنکما من الجنة فشقی ) (457) ؛ (مبادا شما را از بهشت بیرون کند، تا مبادا دچار شقاوت شوی.) ( و هم چنین ان لک الا تجوع فیها و لا تغری و انک لا تظمؤ ا فیها و لا تضحی ) (458) ؛ (تو در بهشت، گرسنه و برهنه و تشنه و آفتاب زده نمی شوی.) و نیز: ( فوسوس لهما الشیطن ) ؛ (459) (پس شیطان آن دو را وسوسه نمود.) استفاده می شود که تمام فساد و افساد و غلغله و سر و صدایی که در روی زمین بوده و هست و خواهد بود از همین ماکل و مشرب است؛ زیرا تکالیف متوجه غضب و شهوت است، و تناول غذا و نوشیدنی موجب آن هاست.

وای بر ما که خود را اشرف مخلوقات می دانیم ولی از حیوانات پست تریم، و گرنه این همه هزینه برای معاشرات و مراجعات نامشروع معنا نداشت. اگر ماکل و مشرب را تعدیل کنیم، چه قدر غضب ها و شهوت ها تعدیل می شود. خدا می داند کفار در شبانه روز برای به فساد کشاندن مسلمان ها و مؤمنین چه قدر پول خرج می کنند. ما هم گویا خود را ناچار و مضطر و گرفتار می دانیم. آیا با وجود ضعف حال و گرسنگی باز به این همه فسادهای اخلاقی و اختلاطات مضر و نامشروع و این همه ریاست طلبی ها و کشتار و ظلم محتاجیم؟!

296 و لکن لیطمئن قلبی

سئوال: در جریان سئوال حضرت ابراهیم عليه‌السلام از کیفیت احیای موتی از خداوند متعال (460) ، چگونه ایشان اطمینان نداشت، با آن که پیغمبر الوالعزم بود؟

جواب: مقصود قلب او بما انه من افضل الانبیا؛ (از آن جهت که از افضل پیامبران عليهم‌السلام بود) نیست.

سئوال: چگونه ایمان با عدم اطمینان جمع می شود؟

جواب: لا بما انه من اولی العزم، بل بما انه من المؤمنین؛ (نه از آن جهت که پیامبر اولوالعزم بود، بلکه از آن جهت که مؤمن بود.) و نیز برای اطمینان قلب مؤمنین دیگر و ترقی درجات ایمان آن ها بود.

سئوال: مگر مؤمنین نیز در آن حضور داشته اند؟

جواب: لازم نیست همه در نزد او باشند. ایمان و اطمینان مؤمنان درجاتی دارد، و امکان دارد که از درجات عالیه ی ایمان به مرحله ی عیان برسد، و اطمینان و یقینشان بالا رود. حضرت موسی عليه‌السلام اگر به کوه طور هم نمی رفت، باز از همه افضل بود، ولی درجه ی بالاتر را طلب می نمود.

297 برتر از ملایکه و پست تر از بهایم!

انسان چگونه استعداد دارد که به سمت بالا یا پایین سیر کند. انبیا و اوصیا عليهم‌السلام هم افرادی مثل سلمان و مقداد و ابی ذر و عمار و... هم معاویه و عمروعاص، عتبه برادر معاویه، خالد بن ولید و مروان را که از بهایم هم بدتر بودند، به جا گذاشتند. و این ها همگی همدرس یکدیگر و در مدرسه ی کبرای مکتب اسلام درس خواندند و استاد همه حضرت رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود؛ ولی مقام دسته ی اول به طور یقین از ملایکه بالاتر است، و طایفه ی دوم از تمام بهایم بدترند.

298 از آثار به جا آوردن مداوم غسل جمعه

سئوال: آیا در روایت داریم که هر کس چهل روز جمعه غسل نماید، بدنش در قبر نمی پوسد؟

جواب: بنده چهل را ندیده ام، ولی تعبیر به مداومت دارد، البته استبعادی هم ندارد، خیلی از اجساد علما و صلحا دیده شده که پس از سال ها هم چنان تازه مانده است.

299 ماجرای پیدا شدن قبر قطب راوندی با بدن تازه در قم

زمانی که باغ ملی قم را - که در کنار شهرداری سابق واقع است، و قبرستان و محل دفن علما بوده است - احداث می کردند، چه قدر اجساد تازه پیدا شد! از جمله وقتی نزدیک قبر قطب راوندی را حفاری کردند و به نزدیکی قبر رسیدند، شکافی پیدا شد و دیدند بدن ایشان بلکه کفن او هم چنان تازه باقی مانده است! با این همه، عده ای ممکن است این واقعیت را حتی درباره ی اجساد انبیا و اوصیا عليهم‌السلام هم قبول نداشته باشند. ما از کجا می توانیم مقام آن ها را در نزد خدا درک نماییم.

300 اجتهاد و مقام رفیع آن

از مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی (461) نقل شده که می فرمود: از بس اقوال متخالف فقهی به نظرم می رسد، به طوری که گویا محال است که بتوانم به ی ک قول جازم شوم. و این کار کانه برای ایشان همیشه اتفاق می افتاده است و شاید در هیچ موردی قاطع به حکم نبودند.

آقای سید محمود شاهرودی (462) رحمه‌الله هم می فرمود: مکرر می نویسم و قلم می زنم، دوباره می نویسم و قلم می زنم، کانه محال است به ی ک فکر و نظر جازم شوم.

از این مطالب و اشباه آن انسان می فهمد که مداد العلما افضل من دما الشهدا؛ (463) (مداد دانشمندان از خون شهیدان برتر است.) باید به ی ک معنای عالی تفسیر شود؛ زیرا دما الشهدا هم با مداد العلمابا ارزش می شود، و گرنه باطل است و منزلت و حرمتی ندارد.

البته مداد علما کنایه از معلوماتشان می باشد نه مکتوبات و مؤ لفات آن ها، و الا برخی مثل مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی اهل مداد و تالیف نبودند، به گونه ای که از بعضی معاصرین ایشان نقل شده که ایشان فرموده بود: در نظر داشتم کتابی در وقف یا قضا بنویسم، ولی فقط اسم کتاب را نوشتم و بس!

به گمانم حاج آقا حسین قمی (464) رحمه‌الله هم نتوانسته چیزی بنویسد، از معلم ملا مکتبی حاج آقا حسین در ایام طفولیتشان، نقل شده که می گفته است: خیلی ها را خوش خط کردم، ولی برای ایشان بسیار زحمت کشیدم تا خطش را بد کردم! بعضی ها نیز امضاهایی دارند که مثل خط جن می ماند، اما در بحث و حافظه و استحضار در مسایل علمی ممتاز بودند.

301 عمل به واضحات و احتیاط در مشتبهات

ای کاش می فهمیدیم که چاره ی کار ما در یک چیز منحصر است، و آن این است که تکلیف الهی را تشخیص بدهیم و بدانیم که چه کار را باید بکنیم و چه کار را نباید بکنیم. اگر دانستیم الحمدلله، و اگر ندانستیم باید بدانیم که انسانی که نمی داند چه کند و چه نکند، باید احتیاط کند. و در این صورت - یعنی در صورت نداشتن تکلیف واقعی - اگر ندانیم چه کنیم، از ما پذیرفته نمی شود و ما در نزد خدا معذور نیستیم. آیا اگر عینک نداشتیم، نباید برای راه رفتن عصای احتیاط به دست بگیریم؟! آیا ندانستن تکلیف عذر می شود که با دست نگرفتن عصای احتیاط خود را در چاه عمیق بیندازیم؟! بنابراین، با تمکن از احتیاط، کار ما مشکل نیست، و در این صورت اگر احتیاط را ترک کنیم معذور نیستیم.

302 مهارت حاج اشرفی در عمل به احتیاط

خدا رحمت کند حاج اشرفی را که خوب موارد احتیاط را می دانست! مردمی که در اطراف حاج اشرفی (465) بودند مثل این که اطراف رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودند. شهرهای ایران از علما نورباران بودند، ولی چون قدردان آن ها نبودیم، این طور لا الی بدل (466) از ما گرفته شدند. گویا ما غنی بودیم و خود را نیازمند و محتاج به آنان نمی دیدیم! آری، آخرین ملجا و منجی (467) که باید به آن تمسک کنیم از ما گرفته شد. خداوند سبحان می فرماید:

( انا ناتی الارض ننقصها من اطرافها ) (468)

ما رو به زمین آورده و از گوشه های آن [ عالمان ربانی] می کاهیم.

303 اگر از علما دور شویم، کار ما علاج ناپذیر است.

مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی - که در سال 1305 ه ق از اصفهان به نجف اشرف منتقل شد - می فرمود: در آن وقت تنها در اصفهان پنجاه نفر مجتهد صالح الحکومه و نافذ الحکم (جامع الشرایط) بودند. شما - خطاب به فضلا و مدرسین حوزه ی علمیه نجف که شبی در مجلس و محضر ایشان جمع بودند - سعی کنید از کارخانه ی فقاهت و اجتهاد نجف بیرون بیاید. ولی متاسفانه ما قدردان علما نبودیم لذا آن ها را این طور لا الی بدل از ما گرفتند. اگر ما از علما دور شویم، کار ما از علاج گذشته است.

304 عالم بالله، نه معمم

منظور از عالم، عالم بالله و عالم دینی است، نه معمم؛ زیرا بین این دو نسبت عموم من وجه است. در هر امری از امور (دینی یا دنیایی) باید از خدا بخواهیم، که ی ا عالم باشیم یا متعلم و یا محتاط، اگر عالم نیستیم یا متصل به عالم باشیم و یا محتاط، و گرنه باید خاطر جمع باشیم که در شقاوت غرق خواهیم شد. اما اگر انسان عالم یا محتاط باشد رو به سعادت است و چنان چه بلایی به او برسد و حتی او را از دنیا ببرد، باز طوری نیست؛ زیرا بالاخره هر کسی به سببی از دنیا می رود و می میرد. و عمده، هلاکت و شقاوت ابدیه و آخروی است، نه نابودی دنیایی.

305 امتحان ناموفق مسلمانان!

تجربه نشان داده که هر وقت دولت های کفر خواسته اند دولت های کوچک اسلامی را برای انجام مرام دنیوی خود، عبد محض خود کنند، آنان لبیک گفته و مطیع آن ها بوده اند، نظیر این که ارتش عراق را به لبنان فرستادند تا علیه حکومت اسلام و له حکومت نصرانی ها (مسیحی ها) وارد معرکه شوند.

هم چنین زمانی نزد مرحوم سید یزدی (469) آمدند و از ایشان خواستند که علیه دولت اسلامی عثمانی و له بریتانیا حکم کند، البته با این توجیه که عثمانی ظالم است و از ایشان درخواست نمودند که برای از بین بردن ظالم و ستمگر، علیه آن حکم جهاد دهد، ولی ایشان زیر بار نرفت.

آیا اگر ظالمی از بین برود و ظالم دیگر بیاید، اوضاع درست می شود؟! تمام جنبش مشروطه برای نجات از ظلم و استبداد دولت قاجار بود، و اسم مجلس را می بایست عدالتخانه می گذاشتند، نه مجلس شورا، ولی از کجا معلوم که عدالتخانه، ظلمخانه نباشد؟! بله، رشوه بر تمام اداره ها حکومت می کند، ولی کدام دولت است که اقرار کند و یا بتواند اصلاح کند؟!

306 خدا می داند چه ذخایری را از دست ما ارزان گرفتند!

کتاب هایی که صد سال پیش در زمان ناصر الدین شاه چاپ شده، در دست نیست، در حالی که حفظ کتب شیعه از مقاصد مهمه است؛ هر چند ما از آن ها حفظ نمی کنیم، خدا می داند چه کتاب هایی را از دست ما ارزان گرفتند و به خارج بردند.

ما قدردان علم و عالم نیستیم. در فرانسه نام بعضی از خیابانها را به نام خواجه نصیر الدین و شیخ طوسی و شیخ صدوق گذاشته اند، ولی در ایران اسلامی، به نامهای...!

307 به ایشان و به هیچ کس دیگر نگویید که من گفته ام!

مرحوم آقا شیخ علی اکبر تبریزی واعظ معروف و عجیب، مرد جلیل، و در نهی از منکر و امر به معروف قوی و سرآمد بود، و در سخنانش آیات مناسب را ذکر و استدلال های قوی به آن ها داشت. زمانی که ما در قم بودیم، فوت کرد. از او نقل کرده اند که با بعضی از بزرگان در کربلا نزد مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی رفتیم و دیدیم نانوا آمده و طلبش را که زیاد شده بود، مطالبه می کند. برای ما معلوم شد که ایشان به طلاب کربلا هم نان می داد و ما نمی دانستیم. شاید در اواخر مرجعیت ایشان بوده استت. در هر حال، آن مرحوم هم به نانوای طلب کار می فرمود: درست می شود. به رفقای تبریزی گفتم: آقا خیلی در فشار است، آیا می توانید وجهی برای ایشان تهیه کنید؟ تا این که سه هزار تومان از سهم جمع شد و به خدمت ایشان بردیم. ولی ایشان فرمود: حاج آقا حسین قمی هم همین کار من را - یعنی تدریس - می کند ولی مثل بنده مشهور نیست، همه ی ا نصف وجه را برای ایشان ببرید، و به ایشان و به هیچ کس دیگر نگویید که این مطلب را من گفته ام!

308 توبه و تخلیه و تحلیه

( ان الله ی حب التوبین و یحب المتطهرین ) (470)

به راستی که خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست می دارد.

کل تائب متطهر لان التوبة تخلیة و تطهیر من الذنوب؛ فالتوبة تخلیة و تحلیة بالطهارة، و التطهیر و التوبة تحلیة. و التحلیة لبس للمتطهر، فهو لبس بعد لبس.؛ (هر توبه کننده ای پاکیزه است، زیرا توبه تخلیه و پاکیزگی از گناهان است، پس توبه، تخلیه و تحلیه و آراسته شدن به طهارت است، و پاکیزگی و توبه تحلیه است. و تحلیه ی ک نوع پوشش برای شخص پاکیزه است، پس توبه پوشش بعد از پوشش است.)

نوع پوشش برای شخص پاکیزه است، پس توبه پوشش بعد از پوشش است.)

گویا حرف های دیگران را می زنیم!

309 تقوا، ملاک قبولی اعمال

عجب، کبر و حسد مانع قبولی اعمال است؛ زیرا خداوند سبحان می فرماید:

( انما یتقبل الله من المتقین ) (471)

خداوند تنها از تقوی پیشگان قبول می کند.

هر مرتبه ای از تقوا برای انسان باشد، قبولی عمل او هم به همان مرتبه است.

310 افراط و تفریط در عمل موجب هلاکت است

در روایت آمده است:

یسروا و لا تعسروا (472) آسان بگیرید و سخت مگیرید.

شخصی که مسلمانی او را وارد دین کرده، و در همان روز اول بدون مراعات رفق و مدارا، او را به انجام نوافل و تعقیبات و مستحبات وا داشته بود، گفت:

اطلب لهذا الدین من هو افرغ منی.؛ (473)

برای این دین، شخص بیکاری غیر از من را جست و جو کن.

افراط و تفریط در عمل موجب هلاکت است.

311 هرگز معصیت خدا را نکردم!

از حضرت زید (474) رحمه‌الله نقل شده که فرمود:

از آن زمان، که دست راست و چپ را تشخیص دادم، معصیت خدا نکرده ام.

ائمه عليهم‌السلام از حال ما غافل نیستند، اگر چه ما از آن ها غافل باشیم، هم یعلمون کل ما نعلم و لا نعلم کل ما یعلمون.؛ (آنان تمام آن چه را که ما می دانیم می دانند، و ما تمام آن چه را که آنان می دانند نمی دانیم.) امام سجاد عليه‌السلام به زید رحمه‌الله فرمود:

انی اعیدک ان تکون المصلوب فی الکناسة. (475)

به خدا پناه می برم از این که تو را در محله ی کناسه [ کوفه] به دار آویزند.

312 ائمه ی معصومین عليهم‌السلام وسایط نیل به مطالب عالیه

اگر به آن واسطه (476) دسترسی داشتیم، در احکام فقهیه احتیاج به نظر نداشتیم، اما اکنون که به ایشان دسترسی نداریم، در همین تعلیمات و تعلمات حوزوی مطالبی است که نهایت ندارد با این وجود، با همین چیزهایی که در دسترس ما است و با آن وسائط (477) به آن مطالب عالیه می رسیم. البته نه این که به واسطه ی این علوم، غبی ای (478) را واجب الطاعه کنیم و عیب او را بپوشانیم و به دروغ او از او تبلیغ و ترویج کنیم و امیرالمؤمنین عليه‌السلام و واجب الطاعة را کنار بگذاریم و خانه نشین نماییم.

313 نابرده رنج، گنج میسر نمی شود

چه قدر مسایل است که از راه علم و معرفت و خداشناسی حل می شود، و ما به جهت ضعف در معرفت، با یکدیگر اختلاف داریم! آقای آیت الله خویی که نزد آقای شیخ محمد رشتی (479) رحمه‌الله حاشیه خوانده بود، می فرمود: آقای رشتی سر درس به ما می فرمود:

نابرده رنج، گنج میسر نمی شود

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

آری، عمری را بدون انحراف و به دور از طغیان و سرکشی و بدون دروغ طی کردند! آقای رشتی رحمه‌الله جامع علم و عمل و از زهاد زمان خود بود و از زیاد مصرف کردن بیت المال و سهم امام عليه‌السلام منزه بود، (480) مثل این که کیمیا هم می دانست، ولی به کار نمی گرفت. همیشه خوشحال، با نشاط، بشاش و خوش برخورد بود.

314 شکایت از جنیان به حضرت مسلم عليه‌السلام

شخصی گفت: در تاریکی - به گمانم - بر روی یکی از جنیان پا گذاشتم و آن جنی در اثر آن تلف شد از این رو آن ها مرا اذیت می کردند، تا این که در راه نجف و کوفه با آن ها برخورد کردم و گفتم: شکایت شما را به حضرت مسلم عليه‌السلام می کنم. بسیار اصرار کردند که نکن، ولی من شکایت کردم و شنیدم که حضرت مسلم عليه‌السلام آن ها را تعزیر می کند! و می فرماید: که باید به گونه ای ظاهر شوید که او بر سر راهش نفهمد و شما را نبیند و...

315 خودش می داند چه وقت ظهور می کند

در روایتی از امام صادق عليه‌السلام آمده است که فرمود:

شیعتنا اصبر منا، لانا نصبر علی ما نعلم، و شیعتنا یصبرون علی ما لا یعلمون. (481)

شیعیان ما از ما صابرتر هستند... زیرا ما برای آن چه می دانیم صبر می کنیم، ولی آن ها بر آن چه نمی دانند، صبر می کنند.

حضرت غائب - عجل الله تعالی فرجه الشریف - عجب صبری دارد! با این که از تمام آن چه که ما می دانیم و یا نمی دانیم اطلاع دارد و از همه ی امور و مشکلات و گرفتاری های ما با خبر است. خود حضرت هم منتظر روز موعود است و خودش می داند که چه وقت ظهور می کند این که گفته می شود که آن حضرت وقت ظهورش را نمی داند، درست نیست.

316 پروانه را نیازی به آموزش محبت و توجه به نور نیست

کسی که عاشق جمیله ای است و می خواهد با او ارتباط برقرار کند (شخص باتقوا از راه مشروع، و غیر متقی از هر راهی که شد) همیشه فکر وخیال او به کوی و خانه ی او است. و باید صارف و مانعی باشد که او را به خود متوجهکند. پروانه نیازی به ی اد دادن محبت و توجه به نور ندارد، لذا باید محبت را به منبعکمالات (خدا) و آن عالم (= آخرت) افزود.

317 قساوت دل ها از علایم ظهور قائم آل محمد عليه‌السلام

با این که اندوه و شادی مؤمن به دیگر مؤمنان سرایت می کند چرا ما با این همه بلاها و مصایب که بر اهل ایمان وارد می گردد، بی تفاوت هستیم. یا ما ایمان نداریم یا آن ها، و یا قلب ها قسی شده است. در روایت است که ظهور قائم آل محمد عليه‌السلام بعد قسوة القلوب (482) ؛ (بعد از قساوت دل ها) خواهد بود.

318 شما همان طلبه ی سابق هستید

فحش و توهین نااهل نباید ما را ناراحت کند، و از راه و مقصد سست و دل سرد نماید. خانه نشستن و عمل به تکلیف کردن هیچ ناراحتی ندارد، ولی اشتهار باطل و شادی، در صورت عمل بر خلاف تکلیف و وظیفه، خطرناک است و ناراحتی دارد. اگر شخص محترم و عالم معروف شهر وارد مجلسی شود و مورد بی اعتنایی و بی حرمتی قرار گیرد (هر چند نباید چنین باشد) ، چنان چه ناراحت شود، باید به خود بگوید که شما همان طلبه ی سابق هستید، و این حالات و عوارض ظاهری قابل تغییر است.

319 تقیه در عمل آری، ولی اضطراب باطنی هرگز!

در روایت آمده است:

التقیة دینی و دین آبائی. (483)

تقیه آیین من و پدران من است.

لذا ما در همه جا تقیه را لازم و واجب می دانیم و در قرآن هم آمده است، (484) یعنی در ظاهر، قولا و عملا اظهار دوستی یا دشمنی نماید، ولی قلبا باید مخالف باشد. اضطراب باطنی پیدا کردن و دست از ایمان برداشتن موجب هلاکت ابدی است.

هر چه بلا بر میثم تمار شدیدتر می شد، ایمان او به ولایت قوی تر می شد! (485) آیا اگر ایمان را از ما بگیرند، اسلام را نمی گیرند؟! آیا اگر روح اسلام را از ما بگیرند، صورت اسلام را نمی گیرند؟!

320 خدا کند نعمت ولایت را مفت از دست ندهیم!

قم به اهل بیت عليهم‌السلام منسوب است. آقای بروجردی رحمه‌الله می فرمودند: روایتی که در طریق آن قمی نباشد، یا نیست یا کم است! خدا کند این توجه و ارادت و محبت نسبت به اهل بیت عليهم‌السلام در ما باقی بماند! اهل مکه و مدینه هم نعمت ولایت و اهل بیت عليهم‌السلام را داشتند، ولی در روایت آمده است که آن ها از نعمت ولایت قدردانی نکردند، لذا به اعاجم متتقل گردید. (486) خدا کند ما عجم هم نعمت مفت به دست آمده، را مفت از دست ندهیم!

321 مقام اهل بیت عليهم‌السلام در روایات عامه

در روایات عامه، عالی ترین مقام برای اهل بیت م عليهم‌السلام موجود است.

322 احتیاط در اختیار مذهب امامیه است!

اختلاف بین ما و عامه در فروع قابل ذکر نیست و نباید به آن دامن زد، بلکه اختلاف ما و آن ها در اصول است. با این همه مودت ذی القربی در قرآن منصوص و صریح است. و ما تابع قرآن هستیم، لذا هر که مودت ذی القربی را دارد ما او را قبول و دوست داریم، و هر که آن را ندارد، ما او را قبول نداریم بنابراین، اختلاف ما و آن ها در امامت با حکمیت قرآن حل می شود. اما در فروع، ما فقه اهل بیت عليهم‌السلام را به دلیل حدیث متواتر ثقلین اختیار نموده ایم، و عامه هم باید بدان التزام داشته باشند؛ بلکه مرحوم شیخ جواد بلاغی می فرمود: احتیاط برای جاهل، اختیار مذهب امامیه است.

در واقع اهل بیت عليهم‌السلام احتیاط را برای ما بیان نموده اند، و راه احتیاط را برای درک احکام واقعیه باز کرده اند.

323 خدا می خواهد ما همیشه به سرچشمه متصل باشیم و ما...

خدا می خواهد ما همیشه با او بوده و به سرچشمه متصل باشیم، و این به نفع ما است، مانند پدری که می خواهد به فرزندش شیرینی بدهد و او می گوید: ما را کشتی، همیشه حلوا... و گرنه او که غنی است:

( و لو شا ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعا ) (487)

و اگر پروردگارت بخواهد قطعا تمام آنان که در روی زمین هستند ایمان می آورند.

324 وظیفه ی ما امر به معروف و نهی از منکر است...

هر کس که خود مهتدی است، می تواند یکی را مهتدی کند، و تدریجا این یکی یکی ها جماعت را تشکیل می دهند. و وظیفه ی ما همین است که در صورت امکان امر به معروف و نهی از منکر کنیم. اما این که چه طور نتیجه بدهد، مقدرات دست ما نیست.

325 فرار از فتوی دادن

در بعضی از اجازات (488) ، استاد مجیز (اجازه دهنده) برای مجاز (کسی که اجازه گرفته) نوشته است:

و احذر من الفتیا،، و فر من الفتیا فرارک من الاسد. انما هی دما و اعراض تستباح، و املاک و اموال تغصب.

از فتوی دادن بپرهیز و مانند گریختن از شیر، از آن بگریز، زیرا با فتوی دادن خون ها و آبروها حلال و جایز، و املاک و اموال غصب و تصاحب می گردد.

326 ابتلائات شرط افاضات

ما چه می دانیم، خدا می داند که بعضی ابتلائات، شرط بعضی افاضات است. شخصی می گفت: به فلان مشکل مبتلا شدم، خیلی بر معلوماتم افزوده شد.

327 اطلاع محمد حسین اصفهانی صاحب تفسیر از تاریخ فوت پدرش

زمانی دیدند پدر مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی صاحب تفسیر، که از علما و بزرگان اصفهان بود، تمام کارهایش را کنار گذاشت و برای زیارت عتبات به سوی نجف و کربلا حرکت کرد. بستگان و آقازاده ها مقداری لباس تهیه کردند و در پی ایشان رفتند و در منزل اول خارج از اصفهان به او رسیدند و گفتند: این چه حرکت و مسافرت است که با خود چیزی نمی برید و همراه هم ندارید؟ ایشان به آن ها فهماند که آماده ی سفر آخرت است. مرحوم شیخ محمد حسین (489) که فرزند ارشد ایشان بود و اعلمیت ایشان در میان معاصرینش به حدی بود که می گویند: بعد از مرحوم شیرازی، لایق مرجعیت است، فرمود: من شش ماه پیش می دانستم که روز سیزدهم رجب تاریخ فوت ایشان است. روز اول حرکت ایشان به سوی نجف و کربلا، اول رجب بود.

328 از اول تکلیف تا به حال معصیت نکرده ام، ولی...

مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی صاحب تفسیر می فرماید: که از اول تکلیف تا به حال معصیت نکرده ام، و ما ابری ء نفسی من التجری! ؛ (ولی خود را از تجری و نیت معصیت پاک و منزه نمی دانم!) (490)

و نتیجه ی آن این بود که در تاریکی، قرآن یا هر کتاب دیگر را می خوانم، و هرگاه محتاج به غذا باشم از غیب برایم حاضر می شود تا به حدی که می خورم و سیر می شوم، و مسایل و مشکلات با توسل برای من حل می شود.

آیا برای ما مایه ی سرافکندگی و غبطه آور نیست که غیر معصوم، در زمان تکلیف هیچ معصیت نکند! و ما...

329 نحوستش را با دعای شب از بین می برم

به مرحوم حجت الاسلام سید محمد باقر شفتی (491) پدر سید محمد صاحب مناهل - گفتند: خانه ای که بابت وجوهات به شما داده اند، منحوس و محل سکونت جن است، و علت این که صاحبش آن را به شما داده، همین است زیرا نمی توانسته از آن استفاده کند. ایشان فرمود: نحوستش را با دعای شب از بین می برم. تا این که کار به جایی رسید که مردم برای تیمن و تبرک عقدهای ازدواج را در آن خانه برگزار می کردند.

330 نماز شب یا گریه بر سید الشهدا عليه‌السلام

حجت الاسلا سید محمد باقر شفتی رحمه‌الله به نماز شب بسیار معتقد بود، و بیش از سایر مستحبات به آن اهمیت می داد، به خلاف مرحوم سید بحرالعلوم که صبر می کرد تا هوا مقداری روشن شود و آن گاه نماز صبح را می خواند. حجت الاسلام سید محمد باقر شفتی رحمه‌الله در اصفهان درست اول فجر نماز صبح را به جماعت اقامه می نمود، با این که اگر نماز جماعت را به تاخیر می انداخت، افراد بیشتری حاضر می شدند؛ ولی ایشان دستور می داد دو عادل بالای مناره بروند و پس از مشاهده ی طلوع فجر، بلافاصله اذان صبح بگویند. به ایشان گفتند: چرا مقداری صبر نمی کنید تا جمعیت زیادی برای درک فیض جماعت حاضر شوند؟ در جواب فرمودند: در میان مستحبات افضل از نماز شب سراغ ندارم. لذا ایشان برای این که مردم نماز شب را به جا آورند، اینچنین چاره اندیشی نموده بود که به دو نفر شخص عادل دستور داده بود تا به طور دقیق وقت فجر تعیین شود و کسانی که در نماز جماعت حاضر می شوند، پیش از فجر بیدار شوند و نماز شب بخوانند. بدین ترتیب، قطعا کسانی که در نماز جماعت ایشان شرکت می کردند نماز شب را هم می خواندند، و با این کار مردم را به نماز شب وادار می کرد.

بنده (492) خیال می کنم فضیلت بکا بر سیدالشهدا عليه‌السلام بالاتر از نماز شب باشد؛ زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست بلکه کالقلبی است، ولی حزن و اندوه و بکا عمل قلبی (493) است، به حدی که بکا و دمعه (494) از علایم قبولی نماز وتر است.

331 تعطیلی درس برای به پا داشتن نماز شب

زمانی سید بحرالعلوم رحمه‌الله درس را تعطیل نمود، آقا سید جواد (495) رحمه‌الله از ایشان - که استاد او و استاد همین آقا (یعنی حجت الاسلام شفتی) هم بودمی پرسد: چرا درس را تعطیل کرده اید؟ می فرماید: آخر شب از مدرسه ای می گذشتم دیدم طلاب خوابیده اند و برای نماز شب و تهجد بیدار نیستند. آری، سید بحرالعلوم رحمه‌الله از شدت ناراحتی به اصطلاح قهر کرده و برای تنبیه، درس را تعطیل کرده بود که چرا مستحب به این مهمی را به جا نمی آورند.

332 مستحبی که هزار واجب در آن است!

معلوم می شود نماز شب مستحبی است نظیر روضه خوانی، که وقتی در زمان رضاخان منع کردند، یکی از اصحاب و اطرافیان حاج شیخ عبدالکریم حایری رحمه‌الله به ایشان عرض کرد: چیزی نیست، روضه خوانی یک عمل مستحب است که پهلوی آن را منع کرده است. حاج شیخ رحمه‌الله فرمود: بله مستحبی که هزار واجب در آن است.

خدا می داند که چه قدر احکام واجب و چه چیزهایی از حالات، سیره و کلمات سید الشهدا و سایر معصومین عليهم‌السلام که در مقدمه ی روضه نقل می شود، که سبب تقویت دین و موجب افزایش ایمان مردم است!

333 اگر ندهید از گرسنگی و سرما می میرم!

مرحوم شربیانی از مراجع قریب عصر ما در نجف اشرف بود و بنده نوه هایش را دیده بودم، در بذل و بخشش مرد عجیبی بود، اخلاقش هم به حدی خوب بود که حتی اگر چیزی هم نمی داد، شخص درخواست کننده از نزدش راضی و خوشحال بر می گشت، چه رسد به این که می داد، و چه خوب هم می داد.

با این حال، یک شب هنگامی که آقا پس از به جا آوردن نماز به طرف خانه بر می گشت، پیرمردی می رسد و می گوید: آقا، چیزی مرحمت کن. و مکرر می گوید: آقا چیزی بدهید. هوا سرد است - و اتفاقا هوا هم سرد بود - گرسنه ام، اگر چیزی به من ندهید می میرم. تقریبا تحدی می کرد که اگر ندهی هوا سرد است از گرسنگی و سرما می میرم، ولی آقا اعتنا نکرد و داخل خانه شد. آقا زاده و اهل بیت آقا هم تابع آقا بودند، چون آقا چیزی نفرموده بود آن ها هم ساکت بودند. ناقل می گفت: تا بیدار بودیم، می شنیدیم که صدایش بلند بود، تا این که بیدار شدیم دیدیم صدایی نیست، رفتیم دیدیم مرده است خودش هم گفته بود که گرسنه ام، هوا سرد است، اگر ندهید می میرم. در هر حال، آقا دستور دادند که تجهیزش کنند، ولی اطرافیان با خود می گفتند: آقا این شخص را کشت! آن شخص پوستین بسیار کهنه ای در برداشت، وقتی که خواستند آن را جا به جا کنند، پوستین شکافی خورد و لیره ها (496) سرازیر شد، شمردند و دیدند هفتصد لیره داشته است و با این وجود می گفته: گرسنه ام، هوا سرد است، اگر ندهید از گرسنگی و سرما می میرم، و همان طور هم شد!

آری، وی از آقا پول می خواست تا بر هفتصد لیره اش بیفزاید و پول هایش زیادتر شود. از این داستان می فهمیم که محال نیست انسان گوهر شب چراغ داشته باشد و گدایی کند! به طوری که نه خودش بفهمد ثروتمند و بی نیاز است و نه مردم، زیرا اگر می فهمیدند، این قدر به او نمی دادند که پس انداز کند. پس معلوم می شود استغنا اعم از غناست. ما مسلمانان هم با جود غنا و ثروتی که داریم (497) خود را مستغنی و بی نیاز نمی دانیم و پیوسته دست گدایی به کفار دراز می کنیم!

334 چه کنم؟ خشمم نمی آید!

مرحوم شربیانی که در بخشش و انفاق کم نظیر بود، زمانی می خواست از کوفه با کشتی به قصد زیارت به کربلا برود، طلاب محتاج دور او را گرفته بودند و ایشان هر چه داشت به آن ها داده بود، فقط مقداری برای هزینه ی راه برای خود برداشته بود، و با ملاطفت به طلاب می گفت: اگر خدا برساند، باز هم می دهم! خادم آقا که اصرار طلاب را دیده بود، گفته بود، آقا! به این ها خشم کنید تا بروند. ایشان فرموده بود: چه کنم؟ خشمم نمی آید! در هر حال، ایشان خیلی حلیم بود، اگر به کسی چیزی هم نمی داد، طرف با رضایت از پیش ایشان می رفت، به خلاف آقای دیگری که با این که می داد نمی توانست تحمل کند و از نزدش ناراحت بر می گشتند.