در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت0%

در محضر آیت الله بهجت نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده: محمد حسین رخشاد
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 38653
دانلود: 2758

توضیحات:

در محضر آیت الله بهجت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 13 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 38653 / دانلود: 2758
اندازه اندازه اندازه
در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده:
فارسی

335 نیازمندی فطری انسان به خداوند سبحان

فقیری بر در خانه ای ایستاده بود، و نان می خواست، بچه ی همسایه وقتی دید او نان می خواهد، با تعجب از او پرسید: مگر مادر نداری؟ پیرمرد فقیر در جواب او گفت: نه. بچه گفت: برو برای خودت مادر بخر.

جل الخالق! انسان از ملکات این بچه ها چیزهایی می فهمد، چون خود بچه هر وقت نان می خواسته از مادر می گرفته، لذا به فقیر هم می گوید از مادر بگیرد و اگر هم مادر ندارد تهیه کند. او می فهمد که به کسی محتاج است که حوایج او را برآورد، و چه کسی بهتر از مادر و پدر؟! و اگر آن ها نبودند، خوب است کس دیگری به جای آن ها باشد.

سر و کار انبیا عليهم‌السلام با خدا بود، و هر جا گیر می کردند زود به خدا متوجه می شدند، و در خوشی هم خدا را به ی اد می آوردند، به گونه ای که گویا می دیدند همه چیز از آن جا سرچشمه می گیرد.

زمانی حضرت عیسی عليه‌السلام در بیابان می گذشت و باران به شدت می بارید، و جایی نداشت که به آن جا پناه برد، گفت: خدایا، برای هر چیز جا و مسکنی قرار داده ای، پس مسکن و ماوای من کجاست؟ (498)

با آن عظمت که مرده را زنده می کرد، گویا قادر نبود جایی برای خود تهیه کند و لذا به خدا متوجه می شد. چه خوب است انسان مطیع خدا باشد و ببیند رضای او در چیست تا آن را انجام دهد.

336 خدایا بیش از این خواری فرزند حضرت زهرا عليها‌السلام را مپسند!

حجت الاسلام سید محمد باقر شفتی رحمه‌الله وقتی می خواست از جایی به جایی برود با صدای بلند قرآن می خواند، و با دست خود حدود را اجرا می نمود. وقتی ایشان تازه وارد اصفهان شده بود، شخصی را تعزیر کرد، حکومت وقت حبسش کرد و امام جمعه ی وقت برای آزادی ایشان وساطت نمود و سرانجام آزاد شد، ولی تا آخر عمر به کار خود ادامه می داد تا این که شاه با ساز و آواز به خانه ی ایشان آمد. نوشته اند: ایشان برای ملاقات شاه از اندرون به بیرونی نیامد و فرمود: خدایا، بیش از این خواری فرزند زهرا عليها‌السلام را نپسند!

و بعد از سه روز وفات نمود. چه دعایی! شاه هم برای انتقام از این که ایشان به ملاقات وی نیامده، سی هزار تومان، به ورثه ی او ضرر وارد کرد.

337 من تابع کفر، و من خالف قتل

این جمله هر چند حدیث نیست، ولی به حدیث می ماند، روایت نیست ولی درایت است، که:

من تابع کفر، و من خالف قتل!

هر کس متابعت کند کافر می گردد، و هر کس مخالفت کند کشته می شود.

این همان سید شفتی است که زمان شمش طلا برای ایشان آوردند، و ایشان جلو چشمان صاحبش، شمش را قطعه قطعه کرد و بین کسانی که اطرافش بودند تقسیم نمود، و در روز غدیری بیست هزار تومان در آن زمان به مردم عیدی داد! زمانی نیز با فیل برای ایشان وجوهات آوردند و فتح علی شاه خیال کرد برای او می آورند. ایشان پول ها را وصول کرد و فیل را برای شاه فرستاد!

338 قرآن و عترت، مامن مؤمنان

هدایت عامه از ناحیه ی خداوند متعال صورت گرفته است و هر فرد صلاحیت اصلاح را دارد، ولی ما در فکر مامن نیستیم و با این که در حال نزول هستیم، قاصد صعودیم! و از خود راضی، و گرفتار معاصی و کوچک شمردن آن ها و عدم استغفار از آن ها هستیم. مامن و پناهگاه ما قرآن و عدیل آن، عترت هستند.

339 نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور

نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خداست. چه قدر مردم در مراتب قوس صعود و نزول با هم تفاوت دارند! نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با همه ی مراتب خضوع و خشوع، ولی چه قدر تفاوت دارد نماز و حال کسی که حقیقتا نمازگزار و حاضر است، با نماز و حال کسی که ادای نمازگزار را در می آورد و شبیه نمازگزار است. البته بلاکلام چنین کسی نیز تکلیفش ساقط است و عقاب ندارد، ولی نماز او آثار و خواص نماز را ندارد. ما شبیه و صورت نماز را به جا می آوریم و فایده ی آن فقط اسقاط تکلیف است، به خلاف نماز سلمان رحمه‌الله که آن همه خواص و آثار در تنویر قلب داشت.

340 علمایی را دیده ایم

همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن، انجام می دهیم، آقایان می فرمایند: از همه چیز لذیذتر است، نماز جامی است از الذ لذایذ (499) که چنین خمری خوش گوار در عالم وجود، نیست. حال انبیا عليهم‌السلام و اطرافیان آن ها چگونه بوده است؟! خداوند متعال توفیق دهد که عمل به وظیفه کنیم، از عمل ممنوع نشویم، نه از داخل خود، و نه از خارج. بعضی از علما را دیده ایم که اگر ندیده بودیم آن طور که تعبدیات و حالات آنان را نقل می کردند، باور نمی کردیم، انواری را در میان اشخاص دیده ایم که نمی توانیم درباره ی آن ها حرف بزنیم، گویا از حالات معنوی آن ها و یا بیان آن ممنوع هستیم!

341 انگیزه ی قوی می خواهد که انسان از گرمی کار دست بکشد ومشغول نماز شود

سئوال: در اوصاف مؤمن در روایت آمده است که: و صلاة فی شغل. (500) معنای این عبارت چیست؟

جواب: یعنی در وقت اشتغال به کار، نمازش را هم به موقع می خواند.

سئوال: این برای مؤمن چه امتیازی می تواند باشد؟

جواب: یعنی این که به واسطه ی شغلش از نماز منصرف نمی شود. (501) قطعا داعی و صارف قوی لازم دارد که از بازار و گرمی آن و کار در وقت نماز، دست بردارد هر چند دیگران هم نماز می خوانند، ولی ممکن است تاخیر بیندازند و مواظب اول وقت و وقت فضیلت و درک آن نباشند، و از آن ها فوت شود.

342 بهترین عمل، عملی که بیشتر متوجه خدا می شویم

ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات. (502)

در روزهای عمر شما از سوی پروردگارتان نسیم هایی است.

بر اساس این روایت ممکن است شخصی از راه دعا، حال خوش پیدا کند، و دیگری در نماز و یا به واسطه ی تلاوت قرآن لذت حضور بیابد و...

بنابراین، به هر عملی که به واسطه ی آن و از راه آن، حال ما مساعدتر است و توجه ما به خدا بیشتر است، باید به همان بیشتر بپردازیم و خود را با آن به ذکر و مراقبه و توجه به حضرت حق مشغول سازیم.

343 هادی به مقصد اعلی برای عده ی خاصی فراهم است

اصل مطالب، مادیات و معنویات، برای بر و فاجر، سفره اش پهن است، ولی هدایت به مقصد اعلی برای عده ی خاصی فراهم است.

344 نبوغ شرط تحصیل علوم نیست

در درس خواندن و تحصیل علوم نبوغ شرط نیست. ملا صالح مازندرانی (503) رحمه‌الله هنگامی که برای درس از خانه بیرون می رفت، از در خانه تا مدرسه کاه می ریخت تا هنگام بازگشت راه را گم نکند. با این کندی حافظه، بر اصول کافی شرح نوشت که از بهترین، یا بهترین شروح است.

شکوت الی وکیع سوء حفظی

فارشدنی الی ترک معاصی

و قال اعلم بان العلم فضل

و فضل الله لا یؤ تاه عاصی (504)

از کندی حافظه به وکیع (505) گله نمودم، او مرا به ترک گناهان رهنمون گردید، و گفت: بدان که علم، تفضل الهی است و فضل الهی به گناهکار عطا نمی شود و نمی رسد.

345 می خواهم از این جا بروم برزخ و دیگر برنگردم

آقای علامه طباطبایی رحمه‌الله از استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانی نقل می کردند که فرموده بود: از خدا خواسته ام از این جا بروم برزخ، و از بزرخ دیگر برنگردم.

مقصود ایشان را نمی دانستیم. ایشان قبل از اذان صبح بیدار می شد. رفتیم دیدیم وفات کرده است، آن وقت فهمیدیم که از این جا بروم برزخ و برنگردم، یعنی چه.

346 خواب، همان وفات موقت است

از عجایب این که همه از وفات وحشت دارند. معلوم هم نیست که همه از لوازم آن (506) مستوحش باشند، بلکه از مقارناتش (507) وحشت دارند و حال این که همه هنگام خواب برایشان این امر اتفاق می افتد، به طوری که اگر نگذارند بخوابد یا بیدارش کنند، ناراحت می شود و از خوابیدن و یا ادامه ی آن لذت می برد، و خواب همان وفات موقت است.

347 پاداش مخصوص روزه

در حدیث قدسی آمده است:

الصوم لی و انا اجزی به. (508)

روزه برای من است، و من خود پاداش آن را می دهم.

یعنی خداوند متعال ثواب آن را بدون واسطه می دهد، علاوه بر ثواب هایی که در کتاب و سنت ذکر شده است:

( فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین ) (509)

پس هیچ کس نمی داند که چه چشم روشنی هایی برای آنان مخفی شده است. یعنی قابل وصف و توصیف نیست.

348 لذت طعام را صائمین می دانند

هم چنین در روایت است که:

للصائم فرحتان: فرحة عند افطاره، و فرحة عند لقا ربه. (510)

روزه دار دو خوشحالی دارد: یکی هنگام افطار، و دیگری هنگام دیدار پروردگار.

البته این در صورتی است که در فطور و سحری، نخوردن در روز را تدارک نکند. دوازده روز از رمضان گذشته بود، روزه داری در مسجد کوفه می گفت: تا به حال گرسنه نشده ام، صوم هم برای او جوع آور نیست! با این که بعضی طالب چلومرغ و غذاهای لذیذند.

درباره ی مقدار خوردن در روایات آمده است: وقتی که گرسنه شدی، بخور. (511)

اگر انسان گرسنه باشد، نان خالی هم برای او لذیذ است، لذت طعام را صائمین می دانند.

349 نیمی ملک و نیمی حیوان

ممکن است گفته شود: از آن جا که انسان از دو جزء (جسم و روح) مرکب است، کافی است گاهی به آن جزء ملکوتی و روحی نظر کند، و گاهی به جزء جسمانی، یعنی با یکی به بالا، و با دیگری به پایین نظر کند، هم روحانیت و لوازم آن را تقویت کند، و هم جسمانیت و لوازم آن را، نه این که به تمام معنا از خود بگذرد، زیرا نیمی ملک است، و نیمی حیوان. منتهی بشر امروز رو به حیوانیت می رود. در جنگ جهانی دوم با این که جنگ اتمی بود، جنگ بین دولت های بزرگ شش سال طول کشید. هدف از جنگ و خونریزی و آن همه ویرانی و نسل کشی چه بود؟ آیا عقلانی و منطقی بود؟!

350 سرگردانی انسان منحرف از صراط مستقیم

واقعا اگر انسان از صراط مستقیم معرفت گم یا منحرف شود، حالش مانند زنبور عسل است که از ملکه اش جدا شده باشد که قرار و آرام ندارد، سرگردان محض است و ناچار باید در سوراخ جانورهای دیگر برود و طعمه این و آن گردد.

351 در سرداب به من الهام شد!

اگر علم انسان مطابق ایمانش باشد خیلی خوب است. علمای سابق علم را از ایمان جدا نمی دانستند، مرحوم میرازی شیرازی بزرگ (512) در قضیه ی تحریم تنباکو فرموده بود: علت این حکمی که کردم، آن بود که در سرداب سامرا حضرت صاحب - عجل الله تعالی فرجه الشریف - را زیارت کردم و در آن جا به من الهام شد!

آیا می شود کسی معنویت نداشته باشد و به او افاضه شود که به سرداب برود؟ لذا در جواب آقا سید محمد فشارکی رحمه‌الله که زیاد داد و بیداد می کرد، با اجازه و اسقاط مقام استاد و شاگردی، گفت: سید اولاد پیغمبر، چرا شما حکم نمی کنید؟ آیا می ترسید در این راه کشته شوید؟! و ایشان پاسخ دادند: کشته شدن افتخار ما است!

352 اگر مجهولاتم را زیر پایم بگذارم...

نقل شده که آقای شیخ شریعت اصفهانی رحمه‌الله می فرمود: اگر مجهولاتم را زیر پایم بگذارم، سرم به فک می رسد.

در حالی که آن همه تحصیل نموده بود، و از جمله ده، دوازده سال در درس میرزا حبیب الله رشتی رحمه‌الله شرکت نموده بود. البته همه ی علمای عصر به درس آقا میرزا حبیب الله می رفتند، به جز مرحوم آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی - رحمهما الله - که بعد از میرزای بزرگ رحمه‌الله به درس کسی نمی رفتند، مگر درس آقای شیخ راضی عرب رحمه‌الله تا زمانی که در قید حیات بوده است.

353 این همه عمر برای شش ماه ریاست!

آقای پارسا از آقای طباطبایی (513) نقل کرد که مرحوم شریعت اصفهانی مریض مریض می شود، درویشی را از کوفه برای دعا جهت شفای ایشان می آورند، درویش می گوید: این همه عمر برای صرف در شش ماه ریاست؟!

آری، این همه عمر برای شش ماه. ( لیکونوا لهم عزا ) (514) ؛ (تا سرافرازی و عزت آنان را فراهم آورند.) البته، علما مایه ی عزت اسلام و مسلمانان اند. همین آقای شریعت رحمه‌الله کلامی پیش شریف مکه گفته بود که او آمده بود زانویش را بوسیده بود.

354 خدا می داند که خالص هر چیزی چه قدر است

اخیرا کشف کرده اند که اتم در اجسام متساوی است. خدا می داند که اجسام چه قدر از لحاظ قدرت و نیرو با هم تفاوت دارند، و خدا می داند که خاصیت و خالص هر چیز در وقت سنجش میزان ها چه اندازه است و چه قدر انسان ها با هم تفاوت دارند که اصلا به سنگینی و سبکی بدن مربوط نیست!

355 انواع ارواح

ممکن است ابدا احتمال شود که پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه ی اطهار عليهم‌السلام دارای دو روح اند: یکی روحی که کان ینسی، (فراموش می نمود.) و روح دیگر که ملتفت و ذاکر بود. (515) و این روح هم دو روح بوده: یکی روحی که در هر سال یک بار در شب قدر بر قلب امام عليه‌السلام همراه با فرشتگان نازل می شود:

( تنزل الملئکة و الروح ) (516)

ملایکه و روح فرود می آیند.

که روح غیر از ملایکه است. (517)

و روح دیگری که انبیا عليهم‌السلام را تسدید می کند، که همان روح القدس است: (518)

( و ایدنه بروح القدس ) (519)

و او را به روح قدس مؤ ید نمودیم.

( قل نزله روح القدس علی قلبک بالحق ) (520)

بگو: روح امین آن را بر قلب تو نازل نمود. (521)

356 آقا، نان و ماست کافی بود...

از مرحوم شیخ عبدالکریم حایری نقل شده است: زمانی که در کربلا مشرف بودند، شاگردی داشتند که نزد ایشان مکاسب می خواند، روزی حاج شیخ ایشان را جهت نهار دعوت فرمودند، تا این که روز موعود فرا رسید ولی ایشان فراموش کرده بودند که کسی را دعوت کرده اند و ایشان در خانه فقط نان و ماست داشتند و یک قران نزد ایشان امانت بود، با اجازه ی تصرف که داشتند و یا به اذن فحوی، آن را برداشتند و نان و کباب برای آن شیخ تهیه نمودند؛ ولی وقتی که میهمان بر سر سفره حاضر شد، فقط نان و ماست میل می کرد، حاج شیخ به ایشان می فرمود و اصرار می کرد که بفرمایید از نان و کباب میل کنید، ولی ایشان امتناع می ورزید تا این که گفت: آقا، همان نان و ماست کافی بود، دیگر نان و کباب با پول امانتی لازم نبود!

357 شما آزادی کفر را می خواهید...

در زمان آقا سید محمد کاظم یزدی رحمه‌الله یکی از علما و بزرگان اسلامبول که در آن جا برای مشروطیت زیاد ترویج می کرد، به نجف آمد و با سید و آخوند خراسانی رحمهماالله - در یک جا اجتماع نمودند و آن عالم بر له مشروطه بیاناتی ایراد کرد که برای آزادی اسلام و مسلمانان باید کوشش نمود. مرحوم آخوند رو کردند به مرحوم سید و فرمودند: آقا، شنیدید؟

سید رحمه‌الله در جواب آن ها فرمود: وقتی سنی ها به نجف و کربلا و سایر شهرهای شیعه نشین می آیند دست بسته نماز می خوانند و کسی به آن ها اعتراض نمی کند، و هنگامی که شیعه ها به مکه و مدینه و شهرهای سنی نشین می روند با دست باز نماز می خوانند و آزادانه مراسم مذهبی خود را انجام می دهند و هیچ کس به آن ها اعتراض ندارد، می بینید که بحمدالله مسلمانان در همه جا آزادند. شما آزادی اسلام و مسلمانان را نمی خواهید، لابد آزادی کفر و بی بند و باری را می خواهید.

358 زهد بزرگان در زمان مرجعیت

شخصی می گفت: در اوایل مرجعیت سید محمد کاظم یزدی رحمه‌الله در نجف با آن همه عایله، دیدم خادم او دیگ بزرگی را گرفته و از خانه به بازار می رود، هنگام برگشتن نیز با او برخورد نمودم و دیدم به اندازه ی کف دست روغن گرفته و در دیگ گذاشته و به منزل می برد!

آقای دیگری نیز یک عدد تخم مرغ آب پز می کرد و نصف آن را با نان ظهر می خورد و نصف دیگر را شام.

359 آن ها خدا را دارند

شخصی دم رفتن (522) می گفت: این فرزندم که بزرگ است، ولی این یکی کوچک است، و این دیگری هم کوچک است، بعد گفت: استغفرالله.؛ (از خدا آمرزش می طلبم) آن ها خدا را دارند.

360 طلبه، باید توکل به خدا روزی او باشد

عالمی فرزند خود را به کاسبی واداشت و گفت: طلبه باید قابلیت این را داشته باشد که روزی خود را توکل بداند و تنها توکل به خدا روزی او باشد و فرزند من چنین نیست.

361 السوچ سواد الوجه فی الدارین

به شیخ انصاری رحمه‌الله در وقت مرض موت عرض کردند: خیلی برای شفای شما مجالس ختم و دعا گرفته شده، ان شا الله شفا می یابید. ایشان فرمودند:

الموت و الحیاة من عوارض البدن، و السوچ سواد الوجه فی الدارین.

مرگ و زندگی از عوارض جسم اند، و مصیبت آن است که انسان در دو سرای دنیا و آخرت سیاه رو باشد.

سئوال: سوچ یعنی چه؟

جواب: کلمه عامیانه ای است به معنای سوگواری در مصیبت، که اصل آن سوگ است.

362 سادگی و تواضع آقا سید حسن صدر رحمه‌الله

مرحوم آقا سید حسن صدر (523) که در زمان ما در کاظمین ساکن بود و فضایل او را می شنیدیم، بنده گمان می کردم او را ندیده ام، تا این که ی کی دو سال قبل وقتی عکس ایشان را در یکی از کتاب های تراجم دیدم، متوجه شدم که در کربلا بالا سر حضرت سید الشهدا عليه‌السلام او را ملاقات کرده ام که رو به حرم مطهر نشسته بود، ولی وضع ایشان طوری ساده و متواضعانه بود که اصلا احتمال نمی دادم ایشان همان آقای معروف و با شخصیت باشند.

363 ماجرای شهادت آقازاده ی آخوند خراسانی رحمه‌الله

به خدا پناه می بریم! انسان نباید هیچ گاه از عاقبت خود خاطر جمع باشد هنگامی که برای بار دوم آقازاده ی مرحوم آخوند خراسانی را در زمان رضا شاه پهلوی به زندان بردند. به او فهماندند که اگر کشف حجاب را امضا کنید، شما را نجات می دهیم. و اگر امضا می کرد نجاتش می دادند. ولی ایشان گفت: گناهانم نزد خدا زیاد است، چه بهتر که در همین راه به شهادت برسم. و شاه او را کشت، چه کشتنی! با این که در آن زمان در خراسان مانند شاه خراسان بود، وقتی یکی از مقام های دولتی به او جسارتی کرده بود، مردم می خواستند او را بکشند، خودش نزد آقا آمد و از ترس مردم به ایشان پناهنده شد، همین آقا کارش به جایی رسید که در بازار و در ملا عام او را با پیراهن بلند، بدون عمامه و عبا و شاید با پای برهنه در میان مردم از شهربانی به دادگستری بردند!

الملکم عقیم.؛ سلطنت ناز است و به انسان وفا نمی کند.) خدا این گونه بلاها را برای اهل ایمان قسمت نکند، و اگر قسمت کرد، تزلزل قلبی از دین و ایمان را قسمت نکند؛ و گرنه اشد از این بلاها را هم بر سر اهل ایمان و و لا آورده اند!

364 ارزش تبلیغ همراه با علم و عمل

شنیدم زمانی که مرحوم آقا شیخ غلامرضا یزدی (524) در یزد اقامت داشت خیلی خوش گذران بود، ولی هرگاه به روستاهای اطراف می رفت با خود نان و ماست و... بر می داشت و به هر ده که می رسید، قرائت نماز و مسایل مورد نیاز را به مردم یاد می داد و آن گاه به آبادی دیگر می رفت. و در همه حال خوراکش از خودش بود و از غذای مردم پرهیز می نمود.

آنان که مثل انبیا عليهم‌السلام مامور تبلیغ هستند و بدون چشم داشت و منت، کار آن ها را انجام دهند، خدا می داند چه مقاماتی دارند! البته در صورتی که عالم بما یفعل و یترک و عامل بما یامر و ینهی (525) ؛ باشند. اگر کسی تشخیص بدهد که به این کار اقدام کند و عالم و عامل باشد و با نشر علم شکرانه اش را ادا کند، باید از شادی کلاهش را به عرش بیندازد!

365 نیل به درجات عالیه ی ایمان و یقین، بدون سر و صدا!

چگونه انبیا عليهم‌السلام کسانی نظیر سلمان رحمه‌الله و... را تربیت کرده اند که گویا آن چه انبیا عليهم‌السلام می دیدند، می دیدند! گذشته از سلمان رحمه‌الله که با نبی اکرم عليه‌السلام و وصی او عليه‌السلام مصاحبت نزدیک داشت و با آن همه مقامات جای خود را دارد، علمایی را که ما در عصر غیبت دیده ایم که به مقامات عالیه و کرامات نایل آمده و آینده را می دیدند و از آن خبر می دادند و با بصیرت بودند، درجات ایمان و یقین و کرامت را بدون سر و صدا و طبل و شیپور و بدون تظاهر و خودنمایی بالا رفته بودند. اگر احیانا طبل و شیپور داشتند و در جایی تظاهر به کرامت می کردند، برای ترویج شرع بود، نه ترویج شخص خودشان.

366 شادمانی بیشتر برای نصرت سید الشهدا عليه‌السلام

گفته اند: زهیر بن قین - رضوان الله تعالی علیه - نقل کرده که با شادی و همراه با غنایم جنگی از غزوه ای بر می گشتیم که سلمان - رضوان الله تعالی علیه - به ما فرمود:

اذا ادرکتم سید شباب اهل الجنة، فکونوا اشد فرحا بقتالکم معه.

هرگاه زمان سرور جوانان اهل بهشت [ امام حسین عليه‌السلام ] را درک کردید، از یاری کردن او بیشتر شادمان باشید.

هر چند بعضی احتمال داده اند که مقصود از سلمان، غیر از سلمان فارسی رضوان الله تعالی علیه - است (526)

367 رکن الاسلام و حجت الاسلام

زمانی مرحوم سید محمد کاظم یزدی از نجف اشرف به سامرا برای میرزای شیرازی رحمه‌الله نامه ای فرستاد و روی پاکت عنوان رکن الاسلام را برای ایشان نوشت. ولی میرزا رحمه‌الله در جواب برای او عنوان حجة الاسلام را که بالاترین عنوان و رتبه ی علمی بود، نوشت.

شیخ یونس رحمه‌الله از شاگردان میرزا به ایشان اعتراض کرد و گفت: ایشان برای شما رکن الاسلام نوشت، و شما حجة الاسلام می نویسید؟! فرمود: ایشان مرا مجتهد نمی داند لذا رکن الاسلام نوشته است ولی من او را مجتهد می دانم لذا برای او حجة الاسلام می نویسم. و این در حالی بود که میرزا از همه ی عالمان اهل عصر بلکه غیر از معاصران خود دقیق تر بود، و در آن زمان علمای سامرا (527) به نجفی ها (528) می گفتند: شما چاه می کنید و ما نهر گفته اند: مرحوم میرزا سه ماه در مبحث استصحاب کلی بحث کرد.

368 خدایا یاری ام کن! خدایا حفظم کن!

زمانی دیدند که مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی با آن همه قابلیت و علم و عمل و بزرگواری، در خزانه ی حمام می گوید: خدایا، از تو خواسته بودم که مرا به ریاست و مقام مرجعیت مبتلا نکنی، حال که نمودی، یاری ام کن، حفظم کن.

همان میرزایی که استاد ما (529) - که خود در علم و عمل خیلی بزرگوار بود - از مرحوم نایینی (530) نقل می فرمود که اگر مرحوم آقا شیخ محمد حسین مسجد شاهی باقی بود، بعد از میرزای بزرگ (531) از دیگران اعلم بود. در هر حال ایشان با آن همه مقامات علمیه و عملیه که اهلش تشخیص می دادند، گفته می شد که در اواخر عمر از نماز جماعت کناره گیری کرد.

369 تمام ابتلائات عالم به من متوجه است

استاد ما (532) می فرمود: ما نزد آقا میرزا محمد تقی شیرازی رحمه‌الله مکاسب می خواندیم، هفت سال روزی دو درس طول کشید تا مکاسب تمام شد.

وقتی فرصتی برای انسان پیش آمد که درس بگوید یا بخواند یا بنویسد، باید آن را مغتنم شمارد. در این جنگ (533) دیدیم که گاهی انسان از ناراحتی نمی تواند روزی دو ساعت هم درس بخواند.

خواجه نصیر الدین طوسی رحمه‌الله با آن همه اشتغال در دین و دنیا که نظیر ندارد به گونه ای که می گفته است: تمام ابتلائات اهل علم به من متوجه است. در صف قشون، جواب مسایل مشکل علمی و عقلی را می داد!

370 امتحان طلبگی

استاد ما (534) می فرمود: ما گاهی آقای میرزا محمد تقی شیرازی رحمه‌الله را امتحان طلبگی می کردیم، به این صورت که ی ک هفته در نماز (حتی در اذان و اقامه) ایشان حاضر می شدیم، در درسش شرکت می کردیم، در درس حرف می زدیم، اشکال می کردیم، در کوچه و بازار به ایشان تعظیم و احترام می کردیم، دستش را می بوسیدیم، ولی یک هفته هم به عکس آن، نه به نماز و نه درس می رفتیم و اگر می رفتیم حرف نمی زدیم، در کوچه اعتنایی به ایشان نمی کردیم. اما می دیدیم که ایشان در باطن در دو هفته ی ک جور است و می فهمیدیم که فوق العاده است.

371 ریاست ما عبارت است از نماز و درس و...

مرحوم مامقانی به سامره رفت. به میرزای شیرازی (535) گفتند که ایشان آمده اند در سامرا بمانند. ایشان فرمودند: هوایش خوب است و خربزه شیرینی هم دارد. حاج آقا حسین قمی رحمه‌الله گفت: آقا، بودن ایشان به ریاست شما صدمه می زند. میرزا گفت: ریاست ما عبارت است از نماز و درس، نماز را که خودم هم نمی خواهم دوام داشته باشد، درس را هم هر طور باشد سه چهار نفر پیدا می شوند که بر ایشان درس بگوییم.

372 شیخ فضل الله نوری رحمه‌الله بعد از وفات قرآن می خواند!

از آقای اشعری که عالم راستگویی است نقل شده که می گفت: دایی من که سید، و از شاگردان مرحوم شیخ فضل الله نوری (536) رحمه‌الله بود، در شبی که جنازه ی ایشان را به قم آورده بودند تا فردا در حجره دفن کنند، در همان حجره صدای قرآن از جنازه ی آن مرحوم شنیده بود.

آقای دیگری نقل کرده است: لب ایوان مقبره، در صحن مطهر حضرت معصومه عليها‌السلام نشسته بودم، شنیدم از توی مقبره ی مرحوم شیخ فضل الله نوری رحمه‌الله صدای قرآن می آید. به طرف مقبره رفتم، دیدم کسی نیست، بازگشتم تکرار شد، خلاصه ی قین کردم که صدای قرآن از خود صاحب قبر است.

373 حالا وقت خوش گذرانی ما است

سیدی که خادم حرم حضرت سیدالشهدا عليه‌السلام در کربلا بود نقل کرد: در سن جوانی با پدرم نزد شیخ انصاری رحمه‌الله رفتیم، سفره حاضر کردند یا حاضر بود، آبگوشت، اما چه آبگوشت بی رمقی! برای ما نیز گذاشتند. پدرم به من می گفت: بخور،

هذا نائب صاحب امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف -

این شخص نائب صاحب الزمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - است.

و من از خوردن خودداری می کردم و با مسخره می گفتم:

هذا شنو؟! این چیه؟!

چه جور زندگی می کردند سهم امام - عجل الله تعالی فرجه الشریف - را به دیگران می دادند، و خودشان به چه چیز راحت بودند؟ با وجود این که امثال این آقا در آبگوشت بودن آن تامل داشته، خود آنان می فرمودند: حالا وقت خوش گذرانی ما است. چنان که ائمه اطهار عليهم‌السلام هم گاهی می فرمودند: چون امامت و زعامت را نداریم، در این وضع خود آزادیم.

374 پس کنی چه می گوید؟

زمانی دختر فتح علی شاه در حالی که روی سری بر سرش بسته بود همراه با عده ای وارد خانه ی شیخ انصاری رحمه‌الله می شود. اتفاقا وقت نهار شیخ فرا می رسد. ظاهرا قبل از نماز نهار می خورده و کارهایش بسیار منظم بوده است. زمانی که دختر فتح علی شاه سفره و غذای شیخ رحمه‌الله را می بیند، از روی تعریض و تمسخر می گوید: پس کنی (537) چه می گوید؟!

شیخ رحمه‌الله ناراحت می شود و نوکر خود را صدا می کند و می گوید: ملا رحمت الله، این ها را بیرون کن، این ها را بیرون کن.

بعد که می بیند نرفتند، رو به دختر شاه نموده و می فرماید: خانم، کنی، مظهر عظمت ائمه عليهم‌السلام است و من مظهر زهد آن ها.

با آن همه زهد، کار دیگران را هم اصلاح می کند، نه این که فورا بگوید: کسانی که سهم را چنین مصرف می کنند، کافرند. باباجان، مواظب خودت باش، به اندازه ی علمیات و عملیات و اعتقادات خود مصرف کن.

375 تدبیر امر به دست دیگری است

چرا از اذیت و ظلم به خود دست بر نمی داریم؟! شاید لیاقت آن چه را که از خدا می خواهیم نداشته باشیم. و اگر بدهند، پا به همه چیز بزنیم، و یا پای ما بشکند و دیگر نتوانیم بعد از آن راه برویم! ما نه رب هستیم و نه مدبر. تدبیر امر به دست دیگری است. ما باید به وظیفه ی خود عمل کنیم و دست از تدبیر برداریم.

376 هیچ کس را به خود دعوت نمی کردند

بزرگانی بودند که اهل کرامت بودند ولی هیچ کس را به خود سوق نمی دادند! بلکه به علة العلل سوق می دادند، (538) کرامت داشتند ولی حتی خواص و نزدیکان آن ها از این موضوع اطلاع نداشتند، به گونه ای که گویا اهل کرامت نبودند، و بعد از فوت آن ها معلوم می شد. از همین درس که در حوزه رایج است و به همین فقه و اصول اشتغال داشتند، با این حال به آن مقامات و کرامات رسیدند، نه از راه دیگر.

377 مادر من از مادر موسی عليه‌السلام افضل است

یک وقت مرحوم آقا سید مرتضی کشمیری دید عده ای می خواهند داخل یکی از حجره های مسجد کوفه شوند ولی در آن قفل است و کلید در دستشان نیست، و با هم صحبت می کنند که اگر کسی نام مادر حضرت موسی عليه‌السلام را بگوید: قفل باز می شود. ایشان نزدیک آمد و فرمود: مادر من از مادر موسی عليه‌السلام افضل است و گفت: یا فاطمه و دست برد و قفل را بدون کلید باز کرد!

البته ما چنین کاری را نمی کنیم، هر چند به عظمت و برتری حضرت زهرا عليها‌السلام بر تمام زنان یقین داریم، چرا که شرمنده می شویم. اگر خدا بصیرت ندهد انسان از قبیل ( اولئک کالانعام بل هم اضل ) (539) ؛ (آنان همانند چارپایان هستند، بلکه از آن ها نیز گمراه ترند.) می شود. با این که این همه عجایب و غرایب و کرامات از علما ظاهر شده به گونه ای که گویا ما خود آن ها را دیده ایم، ولی هیچ در ما اثر نمی کند.

378 حیف است بی بهره از این جهان بگذریم

حیف است از این بازار (540) عبور کنیم و به جای بهره برداری، اضرار بر ما وارد شود. یکی از رفقای حاضر در مجلس عرض کرد: کثرت وسایل زندگی و شؤ ون اقتصادی باعث عقب ماندگی روحانیون گردیده است.

استاد - مدظله - در جواب فرمودند: زیادتی وسایل زندگی و اختلاف طبقات در شؤ ون زندگی و معیشت دنیایی در همه ی اعصار بوده است. برای حضرت ابراهیم و حضرت سلیمان عليهما‌السلام هم دنیا فراهم بوده است.

زیادتی و کمی وسایل زندگی و اسباب رفاه و راحتی، نه موجب خوبی و بدی اشخاص است، و نه داشتن آن موجب راحتی انسان می گردد. بلکه هنگام قضاوت در مورد افراد، تقید به عبادت و توجه و یاد خدا را باید لحاظ کرد. با این که سید مهدی بحرالعلوم رحمه‌الله زندگی اشرافی داشت، در عین حال صاحب کرامات و مقامات علمی و عملی بود.

379 اگر نبود صبر کنیم!

اگر زندگی علمای سابق را حساب کنیم با زندگی امروز ما قابل مقایسه نیست! شهریه ی یک ماه ما، یک سال آنان را اداره می کرد، حداقل وظیفه ی ما این است که اگر نبود، صبر کنیم، و اگر بود به حلال و حرام قایل باشیم.

380 نمونه ای از زهد و قناعت بزرگان

برای شیخ انصاری رحمه‌الله روزی یک پول از دزفول می آمد، معلوم نیست آیا پول نانش می شد یا خیر. اتفاقا آن نیز سه روز برایش نیامد، خدا می داند چه ابتلائاتی برایش پیش آمد. با آن همه عایله از وضع خود پشیمان هم نمی شدند.

آقازاده ای از پدرش - که بعدها به مقام مرجعیت رسید - نقل می کرد: زمانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودیم، روزی می شد که ی ک دانه تخم مرغ آب پز نموده، نصف آن را ظهر با نان می خوردیم و نصف دیگر را می گذاشتیم برای شب. از بعضی نیز نقل شده که چهل روز نان خالی مصرف می کردند.

حال، نان با ماست و یا نان و آبگوشت به مذاق ما چگونه است؟!

381 این تعقیب نماز بود؟!

در صف نماز ملا فتح علی رحمه‌الله در مسیب سخن از ماست خوب به میان آمد، شیخ رحمه‌الله متوجه شدند و برگشتند و فرمودند: این تعقیب نماز بود؟! یعنی این قدر در فکر شکم؟!

382 با رفتن هر کدام از مشایخ یک کلنگ بر پیکره ی اسلام وارد می شود

در بیشتر شهرهای ایران علمای صاحب مقامات و کرامات فراوان و آماده ی افاده و تعلیم بودند، ولی کسی نبود که از محضر آن ها استفاده کند. ناشکری ها و قدرندانی های ما موجب گرفتاری امروز شده است. در جاهای دیگر (هند و پاکستان، و...) یک یا چند میلیون نفر شیعه احتیاج به ی ک عالم دینی دارند و نیست. در ترکیه ده میلیون شیعه است، آیا ده عالم دینی دارند؟! آیا اجازه می دهند که ی ک عالم دینی - که بی طرف بوده و له و علیه حکومت یا مذاهب دیگر نباشد - برای آن ها دعوت کند؟!

با رفتن هر کدام از مشایخ، یک کلنگ بر پیکره ی اسلام وارد می شود. (541) گویا اوضاع مذهب شیعه از همه ی ادیان و مذاهب خراب تر و از همه بیشتر مورد ابتلا و تهاجم است.

383 از شاگردم بیشتر استفاده نمودم

مرحوم آقا ضیا عراقی (542) 27 سال در درس مرحوم آخوند (543) شرکت می کرد. می فرمود: یک هفته می گذشت و من یک نکته از نکات استادانه از ایشان استفاده می کردم. شهید اول رحمه‌الله شاگرد فخرالمحققین - (544) فرزند مرحوم علامه حلی (545) بود. استادش درباره ی او می نویسد:

قد استفدت من تلمیذی محمد بن مکی اکثر مما استفاد منی. (546)

من از شاگردم محمد بن مکی، بیشتر از استفاده ای که او از من برد، بهره بردم.

ولی با این وجود چرا شهید اول رحمه‌الله به درس فخر المحققین رحمه‌الله می رفت؟ زیرا همان اقل را طالب بود، علم بما انه علم خریدارش کم است و مفت نیست و به هر کس نمی دهند، به چنین کسی واقعا می توان گفت:

( و الذین جهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ) (547)

و کسانی که در [ راه خشنودی] ما بکوشند، قطعا آنان را به راه های خود رهنمون می گردیم.

384 نقش عقل در اثبات اصول و فروع و...

با نور عقل می توان فروع و اصول دین را اثبات نمود. کسانی که با قواعد و استدلالات عقلی مخالفند از بی دینی ترویج می کنند؛ زیرا:

لا دین لمن لا عقل له. (548)

هر کس عقل نداشته باشد دین ندارد.

و اقرار به توحید به توسط سراج عقل است، و ثواب و عقاب به عقل است:

بک اثیب و بک اعاقب. (549)

به تو ثواب و عقاب می نمایم.

و حتی همین معنا را هم عقل قبل از بیان می دانست. با متابعت و عدم متابعت از عقل، جای انسان اعلی علیین یا اسفل سافلین است. آیا عقل دستور به فرار از مهالک و یا گرایش به خیرات را نمی دهد؟!

انسان باید در کار خیر و نحوه ی انجام آن فکر کند تا فکرش موجب ابتکاری باشد که در هدف مفید باشد، و این گونه نباشد که طالب مجهول باشد.

در هر واقعه و در هر حرکت و سکون، مشکل اصلی، تشخیص تکلیف است و بعد مشکل تر از آن، عمل به آن تکلیف. سلمان - رضوان الله تعالی علیه - در اثر شناخت تکلیف و عمل به آن و پیروی از شرع با سراج عقل، علم علم الاول و الآخر (550) ؛ (علم اول و آخر را می دانست) مقامات علما نیز این گونه است.

385 الدین هو الترجیح عند الدوران

یا باید به تکالیف و وظایف عالم باشیم و یا متعلم و یا محتاط، هل الدین الا الترجیح عند الدوران؟! ؛ (آیا دین جز ترجیح [آخرت بر دنیا و یا رضای خدا بر هوای نفس و شیطان] هنگام دوران امر[ بین آن دو] است؟!) دینداری انسان وقتی معلوم می شود که بر سر دو راهی دنیا و آخرت، و متابعت هوای نفس و شیطان و یا بندگی رحمان قرار گیرد. می بینیم در هر زمان در میان امواج فتنه ها و بلاها دو سه نفر پاک و بی آلایش از این نشاه بیرون می روند، و از خوشی های اهل عصر خویش توقف و امتناع می نمایند، و یا اگر با آن ها همراه می شوند، صورتا در میان آن ها هستند، ولی باطن آن ها محفوظ مانده و آلوده نمی شوند. حتی اگر مانند علی بن یقطین در دربار سلاطین جائر و ظالم باشند. (551) سالم در می آیند؛ ولی عده ای نظیر عمر سعد به آرزوی ملک ری به خسران دنیا و آخرت گرفتار می گردند.

باز از دست رفتن دنیا باکی ندارد، خسران آخرت را چه کار کنیم اگر از آن در امان نباشیم؟! هوای ملک ری ابن سعد را به آن جنایت واداشت. عجب ملک ابدی ای که عدمش برای او ابدی گشت! اگر خانه ی دنیا یک میلیون طبقه هم داشته باشد همه اش خیال بافی و از کاغذ و مقوا است. اگر ما قدرت آن ها را داشتیم چگونه خواهیم بود؟! فاروق (552) در یک شب هزار لیره قمار باخت.

386 آیا با معاویه که هجده ماه با علی عليه‌السلام جنگید می شد مخالفت کرد؟!

عامه می گویند: اولی الامر در آیه ی شریفه ی ( اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ) (553) ؛ (از خدا و رسول و صاحبان امر خود اطاعت کنید.) که اطاعتشان واجب و مخالفت با آن ها حرام است، تمام امرا را شامل می شود، منتهی اگر معصیت کردند، حکم عوض می شود و مخالفت با آن ها واجب و اطاعتشان حرام است.

ما می گوییم: اگر قدرت دست آن ها باشد، آیا امکان مخالفت با آن ها برای مردم وجود دارد؟! آیا با معاویه با آن قدرت که هجده ماه با علی عليه‌السلام جنگید، می شود مخالفت کرد؟!

387 صراط مستقیم دو صراط است...

انسان باید در دنیا سعی کند که همه ی حرکت ها، افعال و اقوالش بر صراط مستقیم باشد و از آن انحراف پیدا نکند. بر صراط مستقیم بودن یعنی نبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یا وصی عليه‌السلام را پیش روی خود قرار دهیم و پیرو آن ها باشیم. صراط مستقیم دو صراط است که باید آن ها را پیمود یکی در دنیا، و دیگری در آخرت. اگر امروز، در دنیا درست بر روی صراط مستقیم مشی کردیم، فردا هم از صراط آخرت که بر روی جهنم است می توانیم عبور کنیم.

کتاب الله و عترتی در حدیث ثقلین همان کتاب الله و سنتی است چون سنت واقعی رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در نزد عترت است. بنابراین، باید عترت را واسطه ی فیض در همه نعمت ها بدانیم و به آن ها متوسل شویم. و به آن چه علم داریم (از راه اجتهاد یا تقلید) عمل کنیم، و گرنه پشیمان می شویم؛ و به آن چه نمی دانیم اقدام نکنیم، و گرنه پشیمان می شویم؛ بلکه در مواقع شک و شبهه توقف و احتیاط نماییم تا از اهلش سئوال کنیم. عمل به احتیاط پشیمانی ندارد.

388 التزام به دعاهای وارده از اهل بیت عليهم‌السلام مجالست و مؤ انست با خود آنهاست

التزام به سنخ دعاهای اهل بیت عليهم‌السلام اولین مرتبه اش، مجالست و مؤ انست با آن هاست. وای بر حال ما اگر این حرف ها را تمسخر کنیم. دعاهای ماثوره برای اثبات صدق گفتار و حقانیت مسلک آن ها کافی است. کلمات آن ها دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق؛ (پایین تر از کلام آفریدگار، و بالاتر از سخن مخلوقات) است. اگر انواع کلمات آنان (خطابات، خطبات، دعوات) (554) جمع شود، هر کدام از آن ها برای اثبات حقانیت آن ها و حقانیت مذهب و مرام آن ها کفایت می کند.

389 چرا از افاضات اهل بیت عليهم‌السلام محرومیم؟

سئوال: چرا ما باید از عترت محروم باشیم؟

جواب: چه کسی گفته است از فیوضات آن ها محرومیم. ما به اختیار محرومیم، و الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار.؛ (به اختیار خود محروم بودن، با داشتن اختیار منافات ندارد.) زیرا: هم علی افاضاتهم الحضوریة بالنسبة الی اهلها؛ (ائمه ی اطهار عليهم‌السلام همان فیوضات و افاضات حضوری خود را نسبت به اهل آن دارند.) :

بل برجا حیاتک حییت قلوب شیعتک، و بضیا نورک اهتدی الطالبون. (555)

بلکه به امید حیات تو (556) دل های شیعیانت زنده است، و به واسطه ی پرتو نور تو، طالبان رهنمون می گردند.

هم چنین:

لنور الامام فی قلوب المؤمنین انور من الشمس المضیئة بالنهار. (557)

قطعا نور امام در دل مؤمنان، درخشان تر از نور خورشید درخشان در روز است.

منتهی دنبال کردن و طلب می خواهد. در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - نسبت به محبان و شیعیانش زیاد دیده شده، باب لقا و حضور بالکلیة مسدود نیست، بلکه اصل رؤ یت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد.

390 نمونه ای از صبر و استقامت بزرگان در ابتلائات بسیار سخت

شاعری بدین مضمون می گوید: اگر آنان که به دنیا نیامده اند بدانند که از روزگار چه دیده ام، هرگز نمی آیند. گذشته از طبقه ی انبیا و اولیا عليهم‌السلام ، رجالی از علما در صبر و استقامت عجیب بوده اند و بیماری های بسیار دردناک را تحمل می کردند!

آقایی به حبس بول خیلی آزار دهنده و دردناک مبتلا شده بود، به او گفته بودند: اگر طول بکشد دردش زیاد و با خود زیاد همراه خواهد شد؟ با این حال آن آقا مقید بود که حتی آه نگوید. وقتی درد آن خیلی شدید می شد و به او فشار می آورد، فقط می گفت: لا اله الا الله.

استاد ما (558) می فرمود: از یکی از معروفین و مدرسین مبتلا به حبس بول، احوال پرسی کردیم، وی گفت: اگر رادع الهی نبود، خود را اتلاف (559) می کردم!

خیلی ها از شدت درد و در اثر فشار مصیبت و بلا، انتحار و خودکشی کرده اند! در همین قم یکی دو نفر از اهل علم و در نجف یکی را می شناختم که خودکشی کردند. رحمة الله علیهم! (رحمت خدا بر آن ها.)

البته عمل آنان محمول است به خروج از اختیار، منتهی باید مواظب بود که تحمل سختی و ابتلائات در راه حق به اندازه ای باشد که انسان را به انحراف نکشاند!

391 من می گویم: این سم مهلک مال من باشد و...!

خوب است در شؤ ون زندگی دستور خدا را ملاک قرار داده و با هم بسازیم، همان خدایی که به هر دو طرف رؤ وف و مهربان است، نه این که ی ک طرف بگوید، به دستور و میل من باید عمل کنیم، و دیگری نیز بگوید باید به دستور من. چرا به فرمان خدا گوش نمی کنیم؟!

طیبات، غذاهای خوب و دیگر لذت های دنیا، روزهای بد و عاقبت ناگواری را در پی دارد که ثمره و نتیجه و مولود افراط و زیاده روی و غور در همان طیبات و لذات است. تازه این خوبی های دنیاست، بدی های آن چگونه است؟ برای دنیایی که خوبی هایش دنیاست، بدی های آن چگونه است؟ برای دنیایی که خوبی هایش این چنین است، با هم مقاتله و نزاع می کنیم! بر سر این امر کشنده و زهر فریبنده و مهلک نزاع داریم، من می گویم این سم مهلک مال من باشد، او هم می گوید مال من! همان دنیایی که کودک را جوان، و جوان را پیر، و پیر را نابود می کند!

392 خدا نکند که خود را از دیگران بی نیاز بدانیم!

خدا ما را متنبه و بیدار کند که بفهمیم متنبه و عالم نیستیم و نمی توانیم به تنهایی خود را اداره کنیم و به مامنی نیاز داریم تا پناهگاه را به ما نشان دهد. و خدا نکند که خود را عالم و دارای بصیرت و بی نیاز بدانیم به حدی که لا نحتاج الی احد.؛ (به هیچ کس نیاز نداشته باشیم.) ، آن وقت است که به هلاکت و شقاوت ابدی و ذلت و خواری گرفتار خواهیم شد. در روایت آمده است:

ان المؤمن لیشفع فی مثل ربیعة و مضر. (560)

مؤمن برای افراد بسیار همانند افراد دو قبیله ی ربیعه و مضر شفاعت می کند.

مؤمن عالم نیز به طریق اولی چنین است. (561)

393 اهمیت زیارت مقابر علما

در نجف اشرف، عظمت فوق العاده ی حضرت امیر عليه‌السلام موجب غفلت عده ای از مقابر شریفه ی علما می شد؛ اگر چه ما به زیارت آن ها محتاجیم، نه آن ها به ما، زیرا آن ها کارشان را کردند. سلام و خواندن فاتحه برای آن ها برای خود ما نفع دارد.

در کربلا دو برادر سید رضی و سید مرتضی علم الهدی - رحمهماالله - نزدیک جدشان ابراهیم مجاب در رواق حسینی عليه‌السلام دفن شده اند. نقل شده که اطراف قبر مرحوم شریف العلما رحمه‌الله را در کربلا، آقا سید محسن حکیم رحمه‌الله آباد نمودند. چه می شود گفت به کسانی که برای دین و عالمان دینی ارزش قائل نیستند و می خواستند مابین

الحرمین (562) خیابان بکشند. که مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی یا حاج آقا حسین قمی رحمه‌الله مانع شدند، ولی بعد از فوت آن ها شروع به خراب کردن آن ها نمودند. وجود علما نافع است و مانع از خرابی آثار دینی و قبور علما می شود. در روسیه قبر لنین ملعون در محله ای قرار دارد، آیا ممکن است در مسیر آن خیابان بکشند و آن را خراب کنند؟! هرگز نمی کنند، چون سیاستشان در بقای این قبر است. چنان که شعار سیاسی و استقلال و بقای حکومت برخی از فرقه ها بر خراب کردن قبور بزرگان ائمه ی بقیع عليهم‌السلام بوده و هست. آثار دینی بسیار از قبیل مدارس، مساجد، معاهد و ظواهر دینی در بعضی شهرها بود، عده ای مسلح راهزن می آمدند و سر راه قافله ها را می گرفتند و از هر نفر چند لیره می گرفتند و برای رییسشان می بردند، رییس آن ها هم خمس یا مقدار دیگری از آن را بر می داشت و بقیه را به خودشان بر می گرداند! یک مشت دزد با این سابقه ی کار که هادم الحرمین هستند، خود را خادم الحرمین می دانند!

394 وای! وای!

آقا رضا همدانی رحمه‌الله نزد میرزای بزرگ (563) می رود و از ایشان می خواهد که او را به یکی از شهرهای ایران بفرستد تا به کارهای روحانیت مشغول باشد. خود ایشان می فرماید: خدمت آقا میرزا رفتم و مطلب را به ایشان عرض کردم. میرزا رحمه‌الله فرمود: انسب (564) آن است که شما برای افاده و تدریس در این جا بمانید. در حالی که معروف است بیانش به عکس قلمش سنگین بود. قرار شد وجهی هم در سال برای ایشان تعیین کنند. در هر حال ایشان قبول کرد و به مرحوم آقا سید حسن صدر رحمه‌الله فرمود: خوب است شما تعیین کنید. مرحوم آقا سید حسن صدر گفت: خوب است آقای میرزا صد تومان مقرر کنند. ایشان فرمود: وای! وای!

سید صدر رحمه‌الله گفت: پس شما بفرمایید. خود ایشان فرمود: پنجاه تومان برای خرج سال کافی است، با این که وضع داخلی منزلش خیلی عجیب بود، لحافی داشته که خودش وصله می کرد به حدی که گاهی سر بچه ها از سوراخ آن بیرون می آمد.

395 تمام منبر او، روایت بود!

در مدرسه ی شیرازی سامرا که بغدادی ها و اهالی کاظمین در سوم رجب (روز وفات امام هادی عليه‌السلام ) روضه داشتند، واعظی پیرمرد - که سیدی لاغر اندام، بلند بالا و مورد اهمیت فراوان بود - به منبر رفت، واقعا منبری بود، تمام منبر او روایات بود! بنده نه قبل از او، و نه بعد از او مانند او را ندیده ام. از اول تا آخر سخنرانی اش، کلمه ای غیر از روایت در منبر نگفت و خیلی تحفظ داشت که از روایت تعدی نکند. هرگاه روایت مشکل می خواند، بلافاصله با روایتی دیگر آن را توضیح و شرح می داد و معنای روایت را نیز با روایت بیان می کرد. نوعا هم به تناسب، روایات کوتاه و قصار می خواند واقعا کمال است که انسان یک ساعت صحبت کند و از خود هیچ نگوید! و الان تعجب می کنم که او مصیبت را چگونه خواند!

بله، عکسش را هم دیده ام که در منبری حتی یک روایت هم نبود جز این که آمریکا چنین و شوروی چنین! ما هنوز خوابیم، چه طور نعمت هایی را که در اختیار داشتیم (565) به واسطه ی ناسپاسی و کفران از دست دادیم، مگر این که از اروپا برای ما خبر بیاید که آن چه در خانه دارید گنج است!

396 چه بسا افراد چاق و فربه که خوش فهم و خوش کارند

کلیت ندارد که هر لاغر اندام، خوش کار و خوش فهم باشد، چه بسا افراد چاق و فربه که خوش فهم و پر کارند! خانه ای که مرحوم شیخ طوسی رحمه‌الله در نجف در آن وارد شده بود، نزدیک حرم حضرت امیر عليه‌السلام بود، با این حال در میان راه برای استراحت شیخ رحمه‌الله منبر می گذاشتند و ایشان روی آن می نشستند، چون شیخ رحمه‌الله خیلی سمین، و راه رفتن برای او مشکل بود، با آن همه مقامات علمی و تالیفات به ی ادگار مانده از ایشان.

397 امیدوارم سر سالم به گور ببرم!

استاد ما (566) مرحوم حاج محمد حسین اصفهانی مال و ثروت پدر (567) خود را به علم و اهل علم داد، و با آن همه مقامات علمی، مرجع نشد تا این که وفات کرد! در حالی که در شدت احتیاج و سر تا پا قرض بود! یکی از شاگردانش صد و پنجاه روپیه از ایشان طلبکار بود و شاید دوستانش دلشان به حال ایشان می سوخت. با آن همه ریاضات و زهد و مقامات علمیه، از یکی از شاگردانش شنیدم که در راه منزل فرموده بود: امیدوارم، سر سالم به گور ببرم!

این کلام ایشان (568) هیچ مناسب نیست با خیالاتی که درباره ی ایشان می کردند که طالب ریاست است. روزی که دندانش را کشیده بود و خون زیاد از آن می آمد، بنده از خودش شنیدم که فرمود: ای کاش، دندان طمع از دنیا را کشیده باشم!

398 بار سنگینی است نمی توانیم تحمل کنیم

آقا سید محمد فشارکی رحمه‌الله و آقا شیخ عباس محلاتی رحمه‌الله ریاست و مرجعیت را رد کرده، و گفته بودند، بار سنگینی است، نمی توانیم تحمل کنیم. عده ای هم با این که به مقاماتی رسیده و از شخصیت های علمی بودند، مثل آقا میرزا هادی خراسانی رحمه‌الله با آن مقام علمی و عملی، وعظ و منبر را اختیار کردند!

399 خدا توفیق دهد به سوی امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف - تیر پرتاب نکنیم!

خدا بیامرزد مرحوم کوهستانی (569) را! سنتی را که او در مازندران ایجاد کرد در جای دیگر نیست. با این که شهرهای مازندران به هم نزدیک است، با این حال در هر شهر یک مدرسه ی علوم دینی برای طلاب تاسیس کرد.

یکی از رفقای جلسه گفت: در زمان محمد رضا پهلوی از طرف دولت آمدند وجهی به ایشان بدهند، ولی ایشان قبول نکردند.

استاد - مدظله - فرمودند: از آقای بروجردی رحمه‌الله هم قبول نکرد و گفت: اگر من این ها را قبول کنم، دیگر نمی توانم تذکراتی را که به علما می دهم، بدهم. خدا توفیق دهد که به سوی امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - تیر پرتاب نکنیم!

400 شیخ انصاری رحمه‌الله و جمع بین دو نقیض متعارف

شیخ انصاری رحمه‌الله هر روز زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام در بالای سر حرم حضرت امیر رحمه‌الله در عرض نیم ساعت می خواند و تمام می کرد. البته ایشان سریع البیان بوده اند، زیرا قاعدتا نمی شود زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام در عرض نیم ساعت تمام کرد.

جمع بین آن همه عبادات و عملیات و تعبدیات و آن همه مطالعات و تدریس و تالیفی که ایشان داشت، جمع بین دو نقیض متعارف است. تعبدیاتی که ایشان مداوم انجام می داد عبارت بود از نوافل، نماز جعفر، زیارت جامعه و عاشورا و یک جزء قرآن در هر روز.

401 شیخ انصاری رحمه‌الله و سهم امام عليه‌السلام

سئوال: مرحوم شیخ انصاری در بذل و بخشش از سهم امام عليه‌السلام چگونه بود؟!

جواب: خودشان از سهم امام عليه‌السلام مصرف نمی کردند، ولی درباره ی بذل به دیگران نشنیده ام که شیخ رحمه‌الله امساک داشته باشد، هر چند درباره ی کس دیگر شنیده ام.

402 حالا هم نمی بوسم!

شیخ انصاری رحمه‌الله وقتی وارد کربلا می شد، اول وضو می گرفت و بعد به حرم مشرف می شد. ایشان به آقای شیخ عبدالحسین (570) فرموده بود: این کیسه را کسی به من هدیه داده - که گویا سهم نبوده است - من هم به شما اهدا می کنم.

در کنار ضریح حبیب بن مظاهر رحمه‌الله در رواق حضرت سیدالشهدا عليه‌السلام پدری به پسر خود می گوید: دست شیخ را ببوس. پسر می گوید: نمی بوسم؛ زیرا شیخ به من پول نمی دهد. شیخ رحمه‌الله یک تومان به او می دهد. باز می گوید: دست شیخ را ببوس، طفل می گوید: حالا هم نمی بوسم، چون برای پول بوسیده ام! آن بچه را ما در سن پیری دیدیم.

403 فرج عمومی و فرج خاص

از سید (571) نقل فرمودند که روزی در مجلس روضه ی آقای خویی (572) با پنج شش نفر از طلاب و فضلا در محضر ایشان نشسته بودیم، قبل از روضه ی ا بعد از آن، آقای خویی فرمودند: از امارات چنین استفاده کردم که من - یعنی آیت الله خویی - امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - را درک می کنم.

سپس آیت الله بهجت - مدظله - فرمودند: شاید منظور از این که امام زمان را درک می کنم، تشرفی برای خود ایشان باشد که آن حضرت را درک کنند، نه این که زمان ظهور آن حضرت و فرج عمومی در زمان ایشان مراد باشد، چنان که شخصی نقل می کرد که در سال 1319 فرج حاصل می شود که در آن سال وفات کرد، و معلوم شد که فرج مخصوص خودش منظور بوده است.

404 عامه همگی جبری هستند!

اگر مذهب عامه هیچ اشکالی نداشت، تنها همین جبری که آن ها بدان قایلند، در بطان مذهب آن ها کافی بود، زیرا اکنون عامه همگی اشعری مذهب و جبری هستند، و کسی از آنان معتزلی نیست و قایلند که تمام تکالیف غیر اختیاری است، یعنی تکلیف وجود دارد و انسان قدرت فعل و ترک آن را ندارد، و خداوند دست مکلف را بسته است و با این همه از او کار می خواهد! می گوید قدرت مقارن با فعل است و در فعل مؤ ثر نیست!

405 یاوران مذهب و وظیفه ی ما

خدا رحمت کند مرحوم اشرف الدین را که مذهب شیعه را نصرت کرد، و مقام اول را در میان انصار مذهب داراست هم چنین آقای سید محسن امین، صاحب اعیان الشیعه رحمه‌الله و آقای شیخ محمد حسین کاشف الغطا (573) رحمه‌الله صاحب کتاب اصل الشیعة و اصولها و مرحوم شیخ عبدالحسین امینی صاحب الغدیر، که همگی مذهب را نصرت کردند.

مرحوم شرف الدین در جواب فحش عامه فحش نمی دهد، بلکه قلم و بیانش خیلی خیلی مؤ دب است. کتاب الزهرا (574) ایشان خیلی کتاب شریفی است، از کتاب الفصول المهمة هم بهتر است، خیلی بهتر است، حجت الاسلام و افتخار مسلمان هاست.

مرحوم شیخ محمد رضا آل یس رحمه‌الله می فرمود: منصفی پیدا نمی شود که کتاب الفصول المهمة مرحوم شرف الدین را مطالعه کند و شیعه نشود؛ اما صاحب (575) کتاب احقاق الحق در جواب فحاشی عامه فحاشی می کند. البته نه ابتدائا، و مرحوم مظفر (576) هم در کتاب دلائل الصدق فحاشی نمی کند. خدا رحمتشان کند، خدا می داند که چه مقامی اکنون عندالله دارند! زیرا در نصرت دین و مذهب تشیع کوتاهی نکردند. باید چنان براهینی برای اثبات مذهب بیاوریم و بیان کنیم که اگر دیوار هم بشنود، بگوید حق با شما است. و آقای بروجردی رحمه‌الله هم همین راه را تصدیق می کردند.

406 از کرامات شیخ انصاری رحمه‌الله

مرحوم شیخ انصاری - که می شود گفت به درس اخلاق سید علی دزفولی شوشتری رحمه‌الله می رفته - حرف هایی دارد، از جمله این که: ماها اگر می خواهیم به حوایجمان برسیم، باید با خشوع و خضوع برسیم، یعنی کار به حوایج نداشته باشیم، کار به تکلیف داشته باشیم و آن را مراعات کنیم. هم چنین در مرض موت خود فرمودند:

الموت و الحیاة من عوارض البدن، و السوچ سواد الوجه فی الدارین.

مرگ و زندگانی از عوارض جسم است، و مصیبت آن است که انسان در دو سرا [ دنیا و آخرت، نزد خدا] سیاه رو باشد.

آیا آدم عادی می تواند چنین حرف هایی را بزند؟!

خدا می داند انسان باید چه مقاماتی را داشته باشد تا چنین سخنانی بگوید. آن ها علما و عملا ادای امانت کردند. وای بر ما اگر خلاف آن ها باشیم. هر چه از بیت المال در نزد او بوده، در خانه اش بوده، زیرا در آن زمان بانک رایج نبود، شبی دزدها از بالای بام می آیند و می بینند داخل خانه ی شیخ رحمه‌الله گاومیش است، و از ترس حمله ی گاومیش نمی توانند به پایین بیایند. اختصاص به شیخ رحمه‌الله هم ندارد، خیلی از علما چنین کراماتی را داشتند. ما که آن جور چیزها را نداریم، شاید اعتراف و اقرار به این که علما و عملا مثل آن ها نیستیم به دردمان بخورد.

407 از مرجعیت به منبری

آقا شیخ هادی خراسانی رحمه‌الله که از علمای عصر ما محسوب می شد، و شاید بنده او را ندیده باشم، مقامش عالی است و کتاب هایی تصنیف نموده است، اما این که از کتاب های ایشان چیزی طبع شده ی ا نه؟ اطلاعی ندارم. او می گفته است: بعد از مرحوم آقا سید محمد کاظم یزدی جهت تدریس دورم جمع می شدند، ولی من به جهت صعوبت امر و عظمت تکالیف، از پست تدریس و مقام ریاست و مرجعیت، کناره گیری کردم.

زیاد بوده اند از میان علما کسانی که زیر بار مرجعیت و ریاست نرفتند، و شاید بعضی از آن ها خود را از دیگران اعلم می دانستند!

هم چنین ایشان می گفته است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را خواب دیدم که به من فرمود: چرا مرجعیت را قبول نمی کنی؟

عرض کردم: سنگین و سخت است. فرمود: پس منبر برو، اما با سه شرط:

اول این که: هر جا وعده دادی، تخلف نکن.

دوم این که: هر چه بابت منبر به تو دادند بگیر و به کم و زیادش کار نداشته باش.

سوم این که: اگر روزی منبر بودی و در اثنای سخنرانی تو در مجلس پذیرایی کردند و چای، آب، شربت یا چیز دیگری دادند، ایراد مگیر و ناراحت مشو.

ناقل این مطلب یکی از منبری های خوب تهران بود که منبرش را دیده بود و می گفت: اگر بگویند: منبری ای مثل آقا میرزا هادی خراسانی یا بهتر بود و یا هست، بشنو و باور نکن.

408 آقا سید ابوالحسن اصفهانی رحمه‌الله پادشاه زمانه واشتغال به عمل ام داوود

آصف بن برخیا، بشر بود که گفت:

( انا ءاتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک ) . (577)

من آن [ تخت بلقیس] را پیش از آن که چشم به هم بگذاری، برای تو می آورم، علمایسابق چه کرامات و مقاماتی داشتند، و چه قدر به عبادات و تعبدیات موفق بودند. آقاسید ابوالحسن اصفهانی رحمه‌الله حتی در دوران ریاست و مرجعیت و زعامت عامه که دراقتدار و عظمت، شاه زمان بود چنان که آقا سید محمد رحمه‌الله فرزند آیت الله سیدجمال گلپایگانی رحمه‌الله درباره ی ایشان سرود:

عش یا ابا الحسن علی رغم العدی

ملک لازمان و آیة الرحمان

ای ابوالحسن، علی رغم نظر دشمنان، هم چنان پادشاه زمانه و نشانه ی خداوند رحمان بزی.

تا دوران پیری که شاید بیش از هشتاد سال داشت، هنگامی که ما در مسجد کوفه در ایام بیض ماه رجب اعتکاف می کردیم، ایشان در حجره ای در همسایگی ما اعتکاف نموده و روزه دار بود که به جهت پیری و ضعف حال روزه ی ایشان را افطار نمودند. ایشان تا آن سن و سال عمل ام داوود (578) را انجام می داد، ولی ما در جوانی به آن موفق نیستیم و محروم می باشیم و حال دعا و اقبال به عبادت را نداریم.

409 روحانیت خیمه گاه سیدالشهدا عليه‌السلام

از جاهایی که خیلی با صفا و روحانیت است، خیمه گاه سیدالشهدا عليه‌السلام در کربلا است. در فضای آن که اطرافش در قدیم ساختمان بود، خیلی روحانیت دیده می شد!

410 نمی توانید خراب کنید و نخواهید کرد!

می گویند: مرحوم شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی دوایی یا دعایی برای همسر استاندار مشهد که مریض بود می دهد و خوب می شود. او نزد آقا شیخ می آید و در ضمن از ایشان می خواهد که اگر فرمایش دارید بفرمایید؟ اتفاقا استاندار خیابانی را احداث می کرده که قبر معروف به گنبد سبز در مشهد در مسیر آن بوده است و وی دستور داده بود که فردای آن روز آن را خراب کنند، آقا شیخ حسن رحمه‌الله به ایشان می گوید: صلاح نیست این محل را خراب کنید، چون بعضی از بزرگان در آن جا مدفون هستند. استاندار می گوید: کارش گذشته، اگر جنابعالی برای کار شخصی خود فرمایشی دارید بفرمایید. باز ایشان می گوید: قبر را که بعضی از بزرگان در آن جا هستند احترام کنید و نگذارید خراب کنند. خود ایشان هم می آمده و سر قبر فاتحه می خوانده و می گفته است: آدم های بزرگی در این جا مدفونند. باز استاندار می گوید: کارش گذشته، اصرار نفرمایید، ولی باز برای تشکر از ایشان به خاطر دعا و کاری که کرده بود، می گوید: اگر کاری برای خودتان بخواهید، در خدمت حاضریم. سرانجام مرحوم آقا شیخ حسن علی به او می فرماید: به شما بگویم شما نمی توانید قبر را خراب کنید و نخواهید کرد.

با این که استاندار دستور داده بود آن جا را خراب کنند و کار تمام شده بود، و فردای آن روز باید خراب می شد، استاندار پیش از شروع کار توسط کارگران مجبور می شود با چادر از شهر بیرون برود و نتوانسته بود حتی به صورت معمولی و عادی از شهر خارج شود، و خراب شدن آن جا هم تعطیل شده بود.

سئوال: آیا یک اصفهانی دیگر هم آن جا مدفون است؟

جواب: بله، میرزا مهدی اصفهانی.

411 میرزا مهدی اصفهانی رحمه‌الله و توسلات خاص او در حرم

آقای حلبی که در تهران اقامت دارند، هم نزد آقا میرزا مهدی اصفهانی رحمه‌الله تلمذ کرده، و هم نزد آقا شیخ حسن علی اصفهانی رحمه‌الله . آقا میرزا مهدی در نجف از شاگردان مرحوم نائینی بوده است.

سئوال: آیا ایشان آقا سید احمد کربلایی رحمه‌الله را هم درک کرده اند؟

جواب: مثل این که بله، ولی مقدارش را نمی دانم؛ ولی شاگردان مرحوم آقا سید احمد مانند آقا سید جمال گلپایگانی رحمه‌الله و امثال او را درک کرده اند. احتمال می دهم هنگامی که بنده در عتبات بودم، آقا میرزا مهدی رحمه‌الله به ایران و مشهد آمده بود. میرزا مهدی حرم رفتن عجیبی داشته، و در کنار ضریح زیاد تبرک می جسته و می بوسیده و چه تواضع ها و توسلات و تضرعاتی داشته!

412 گویا نمی دانستند که در عالم، ریا وجود دارد

علمایی را در حرم و مشاهد مشرفه ی نجف و کربلا و... دیدیم که با چه توسلات و تضرعات و حالات خوش عجیب و غریبی اقبال و گریه داشتند، گویا نمی دانستند که در عالم، ریا هم وجود دارد، گویا خبری از ریاکاری و خودنمایی نداشتند و نمی دانستند که آیا کسی در اطراف آن ها هست و آن ها را می بیند، یا خیر.

413 داستان شریف مکه و مرحوم شیخ فضل الله نوری رحمه‌الله و آقا شیخ حسنعلی اصفهانی رحمه‌الله

زمانی شریف حسین، شریف مکه مریض می شود، مرحوم شیخ فضل الله نوری از آقا شیخ حسن علی اصفهانی درخواست راه علاج و شفای او را می کند. ایشان به مرحوم نوری خرما می دهد که برای او ببرد، وی آن را می خورد و خوب می شود، و هر دو را به میهمانی و پذیرایی دعوت می کند؛ ولی مرحوم شیخ حسن علی نمی رود، و مرحوم نوری دعوت او را اجابت می کند و نزد شریف حسین می رود، وی از ایشان درخواست می نماید که از من چیزی بخواهید.

مرحوم نوری برای دعای حرز حضرت امام جواد عليه‌السلام که باید بر پوست آهوی شش ماهه ی تهامة (579) نوشته شود خیلی اهمیت می داده، لذا یک آهوی شش ماهه درخواست می کند، شریف هم شانزده تا از همان نوع درخواستی می فرستد، و ایشان سه تا از آن را بر می دارند. برای حرز حضرت جواد عليه‌السلام در مهج الدعوات ندارد که شرطش این است که توی انگشتر نقره باشد. بلکه شرطش این است که روی پوست آهوی مخصوص بنویسند و آن را همراه خود داشته باشند. (580)