در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت0%

در محضر آیت الله بهجت نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده: محمد حسین رخشاد
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 39678
دانلود: 2957

توضیحات:

در محضر آیت الله بهجت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 13 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39678 / دانلود: 2957
اندازه اندازه اندازه
در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده:
فارسی

414 مصحف فاطمه عليها‌السلام رمز است

مصحف حضرت فاطمه عليها‌السلام که راجع به بیان حوادث است، (581) معلوم نیست، که نظیر کتاب های متعارف باشد، بلکه احتمالا به صورت رمز است مثلا فلانی با ده ی ا بیست نفر در فلان مکان و فلان زمان قیام می کند و... نظیر دفتر جفر است است که عجایب و غرایب از آن بیرون می آید.

415 زود خود را به نجف برسانید

آقازاده ی آقا میرزا علی شیرازی رحمه‌الله که خودش در مشهد دستگاهی داشت و پدرش در نجف مرجع بود، نمی دانم چه طور می شود که به دلش خطور می کند که به صاحب جفری می رسد و از او می پرسد: پدرم چه قدر عمر خواهد کرد؟ او هم نگاه می کند و می گوید: فوری خود را به نجف برسانید. وی دستگاهش را در مشهد رها می کند و به نجف می رود و پدرش که مثل شیر سالم و قوی بود، پس از مدت کوتاهی پس از دو سه روز بیماری و بدون سابقه ی کسالت وفات می کند.

416 من ضامنم، ایشان را رها کنید

از ویژگی های آقا میرزا علی شیرازی رحمه‌الله این بود که شبانه (582) برای خانه ی فضلا و یا فقرا غذا می فرستاد. زمانی محتاجی به در منزل ایشان می آید و ایشان چیزی نداشته که به او بدهد، تا این که ساعت خود را به او می دهد که بفروشد و از پول آن حاجت خود را برطرف نماید.

هم چنین روزی - ظاهرا در بازار سامره - قصابی طلبه ای را دنبال کرده بود و مردم بدین خاطر جمع شده بودند و ازدحام شده بود، ایشان می رسد و تقبل می کند و ضامن می شود و می گوید: من ضامنم، ایشان را رها کنید.

آیا با چنین رجالی، هیچ ملتی میل به مرام دیگر می کند؟!

417 آخوند ملا فتح علی رحمه‌الله ادامه ی خواب را می گوید

مرحوم شیخ فضل الله نوری می گوید: خوابی دیدم و برای تعبیر آن نزد مرحوم آخوند ملا فتح علی سلطان آبادی رفتم. همین که مقداری از خواب را برای ایشان نقل کردم، فرمود: خوب می دانم، بعدش هم این بود و این بود و تا آخر خواب را برای من نقل نمود و بعد تعبیر کرد.

آخوند شخصیت عجیبی بوده است. وای بر ما اگر معنویت و روحانیت را مقدمه و وسیله ی رسیدن به مادیات و فانیات قرار دهیم!

418 آخوند ملا فتح علی سلطان آبادی رحمه‌الله نامه ی نادیده را می خواند!

در قضیه ی تحریم تنباکو، علمای اصفهان نامه ای برای مرحوم میرزا نوشتند که مضمون آن این بود که مردم چندان از فتوای شما استقبال نکردند. حامل نامه، آقای حاج آقا منیر نزد آخوند ملا فتح علی سلطان آبادی رحمه‌الله می رسد، ایشان می فرماید: نامه ای با خود داری که در آن چنین و چنان نوشته شده است و تمام نامه را از اول تا آخر برای حامل نامه و در حالی که نامه در جیب او بود، می خواند!

سپس حاج آقا منیر، حامل نامه از ایشان خواهش می کند که عملی به او یاد دهند. ایشان می فرماید: شما بحر مواج هستید. تا این که بعد از خواهش التماس می فرمایند: سه چیز را مواظبت کنید و خود ایشان هم به این سه امر مواظبت می کرده است:

1. خواندن زیارت عاشورا در هر روز.

2. خواندن نماز وحشت در هر شب برای مؤمنین و مؤمنات، در هر کجای عالم فوت کرده باشند.

3. نماز اول ماه را ترک نکنید.

419 نماز آخوند ملا فتح علی مرا نجات داد!

نقل می کنند مرحوم آخوند ملا فتح علی در سامرا برای اموات، نماز لیلة الدفن (نماز وحشت) خواند، یکی از بستگان میتی، او را در خواب می بیند، میت به او می گوید: نماز آخوند ملا فتح علی مرا نجات داد!

وی از خواب بیدار می شود و سراغ آخوند را می گیرد و به خدمتش می رسد و عرض می کند: شما برای فلان میت در فلان شب، نماز وحشت خوانده اید؟ ایشان می فرماید: بله. پرسید: آیا ایشان را می شناسی؟ فرمود: شناختن لازم نیست.

گفتن ((اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات.؛ (خدایا مردان و زنان مؤمن را بیامرز.) محض احسان به آن هاست. (583)

420 سید بن طاووس و آخوند ملا فتح علی، ممتاز در مراقبه

یکی از اساتید ما (584) می فرمود: دو نفر از بزرگان اهل معرفت، در مراقبه خیلی ممتاز و در درجه ی اعلی بودند: یکی سید بن طاووس رحمه‌الله که لابد از دست نوشته های ایشان به دست آورده بود؛ و دیگری آخوند ملا فتح علی رحمه‌الله که ایشان را درک کرده بودند. مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی صاحب تفسیر رحمه‌الله به قافله ای که مرحوم آخوند ملا فتح علی در آن بوده - به عنوان دعا و یا به عنوان تجلیل از مقام مرحوم آخوند - فرموده بود: به برکت وجود حاج آخوند ملا فتح علی در میان شما، در امان خدا هستید! مرحوم آخوند ملا فتح علی خلاف متعارف بوده و مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی، صاحب تفسیر هم خلاف متعارف بوده است.

421 اگر این جنون است، ای کاش ما هم همیشه مجنون بودیم!

بنده آقایی را در مراقبه دیده ام که در میان مردم هم نمی توانست خودداری کند و عاشقی او ظاهر می شد. دو بار در منزل از او عدم خودداری را دیدم و یک بار هم برای بنده نقل کردند: زمانی نزد مرحوم سید محمود شاهرودی از مراجع وقت آمدند که ایشان مثلا جنون پیدا کرده و بر سر خود می زند و سر و صدا می کند. ایشان فرمود: اگر این جنون است، ای کاش ما هم همیشه مجنون بودیم!

422 هفتاد نفر در حال خواندن دعای ابوحمزه در قنوت وتر نماز شب

بنده در عمرم ندیده ام که کسی در قنوت وتر نماز شب دعای ابوحمزه بخواند. آقایی می گفت: از کسی شنیدم که در زمان ما در یک شب، در حرم هفتاد نفر را دیدم که در قنوت به دعای ابوحمزه مشغولند، خودم نیز رفتم و شمردم، در حرم و رواق و اطراف آن حساب کردم و دیدم پنجاه نفر به خواندن دعای ابوحمزه در قنوت مشغول اند.

423 عاشقی، شیوه ی مردان بلاکش باشد

از آقا شیخ محمد علی از شاگردان آقا میرزا محمد تقی رحمه‌الله نقل شده که در حجره ی ا خانه برای نماز شب بیدار شدم و در اطاق را باز کردم که جهت تطهیر بیرون بروم، دیدم برف آمده و نمی شود بیرون رفت و تقریبا از نماز شب منصرف شدم و برگشتم که بخوابم، از سوراخ لوله ی بخاری که در اطاق بود صدایی شنیدم که می گفت: عاشقی، شیوه ی مردان بلاکش باشد (585) ، لذا از همان جا دوباره برگشتم.

علمای سابق چه عباداتی انجام می دادند، از یکی از آقایان که معاصر ایشان بود نقل شده که ایشان نماز صبح را با وضوی نماز مغرب و عشا می خوانده است.

424 به حساب من، به او نان بده

مرحوم آقا سید محمد فشارکی با آن همه فضل - که حتی بعضی او را از مرحوم آخوند خراسانی و سید یزدی - رحمهماالله، بلکه از میرزا محمد تقی رحمه‌الله اعلم می دانستند - یک طلبه ی عادی می گفته است: زمانی آقا سید محمد فشارکی رحمه‌الله برای خرید نان به نانوایی می رود تا نان بگیرد، نانوا می گوید: حسابت زیاد شده، به تو نان نمی دهم،

او می گوید: من به نانوا گفتم: به حساب من به او نان بده!

آری، با آن همه مقامات علمی، آن ها کجا ما کجا؟! صبر آن ها کجا و صبر ما کجا؟! عبادات آن ها کجا و ما؟! در صبر بر مصایب درجه ی اول و ممثل (586) انبیا و اوصیا عليهم‌السلام بودند، با این فرق که ائمه و انبیا عليهم‌السلام متعمد بودند.

425 ارجاعات آقا میرزا محمد تقی شیرازی رحمه‌الله

رسم است که فقها و مراجع احتیاطات خود را به الاعلم فالاعلم ارجاع می دهند، ولی مرحوم آقا میرزا محمد تقی رحمه‌الله زیاد ارجاع می دادند نه به ی ک فرد و دو فرد؛ زیرا خودشان بسیار احتیاطی بودند و نمی توانستند در مسایل به ی ک طرف فتوی دهند، ناچار به سایر فقهای عصر خود در بلاد ارجاع می دادند و اهل الاعلم فالاعلم نبودند، لذا به هر کدام از فقها که در نزد ایشان با بینه ی شرعی ثابت می شد که مجتهد عادل است ارجاع می دادند، و اگر اجتهاد و عدالت شخصی به بینه ثابت نمی شد، به او ارجاع نمی دادند هر چند به علمیت و اجتهاد معروف و بلکه اعرف از دیگران بود، زیرا معروفیت به اجتهاد اعم از اجتهاد با عدالت است.

426 اگر شیطان مهلت می دهد، از بی عرضگی او است!

در گذشته از هر شهری، نمونه های خوبی از علما در نجف بودند. آقای شیخ مهدی مازندرانی رحمه‌الله از شاگردان خوب مرحوم آخوند خراسانی رحمه‌الله و خیلی بحاث بوده که با آقا ضیا عراقی رحمه‌الله در یکی از کوچه های نجف بحث می کنند و مباحثه آن دو طول می کشد.

( انا ناتی الارض ننقصها من اطرافها ) (587)

ما رو به زمین آورده و از اطراف آن [ عالمان آن] می کاهیم. (588)

واقعا چه علما و بزرگانی جامع بین مقدمات علمی و عملی در ایران بودند! اگر شیطان مهلت می دهد از بی عرضگی او است اگر برای بلاد شیعه که از علما خالی است مجلس عزا به پا کنند، جا دارد!

427 حاضر نبود به کسی دستور دهد!

ما نه تنها به مقامات اهل بیت عليهم‌السلام جاهلیم، بلکه نمی توانیم حرف از علما و مقامات آن ها هم بزنیم، زیرا عجایب و غرایب در علمیت و اعلمیت و مقامات عملیه ی آن ها نقل شده است. شخصی می گوید: دو سه ساعت بعد از گذشتتن وقت نماز ظهر نزد مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی رفتیم و دیدیم جلوی ایشان آبگوشت گذاشته اند و ایشان میل نفرموده اند. سئوال شد: چرا میل نفرموده اید؟ فرمود: آخر نانش را نیاورده اند!

حاضر نبود به کسی دستور بدهد.

428 تواضع و علمیت فوق العاده ی میرزا محمد تقی شیرازی -رحمه الله-

آقا میرزا محمد تقی شیرازی رحمه‌الله با یکی از شاگردانش کار داشته و وجهی برای او به در منزل آورده بود. نزدیکی های مغرب بود. منتظر ماند تا خود آن آقا از خانه بیرون آمد، بعد وجه را به او داد.

آن آقا به میرزا رحمه‌الله می گوید: چرا دق الباب نفرمودید؟ میرزا می فرماید: آخر خودتان بیرون تشریف می آوردید، لذا نخواستم مزاحمتان بشوم.

این همان میرزا است که معلوم نیست کسی در شیعه، در جدل به ایشان برسد. حاج آقا حسین قمی رحمه‌الله می فرموده است: اگر کسی ادعا کند صاحب الزمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - هستم، به او می گویم برو در اصول با میرزا محمد تقی مباحثه کن، اگر بر آقای میرزا غالب شد باور می کنم.

نوشته های شخصی او دل بر این مطلب است.

چه طور شد؟ گویی علم از بلاد شیعه کوچ کرد؟ چرا از علما و بزرگان خود قدردانی نکردیم و به فقدان نعمت وجود آن ها مبتلا گشتیم؟

429 جواهر از معجزات تاریخ است!

صاحب جواهر رحمه‌الله خیلی پر کار بوده است. کتاب جواهر او از عجایب و یا معجزات تاریخ است که شامل یک دوره ی فقه استدلالی مبسوط و کامل می باشد، البته قبل از آن، ریاض نیز چنین ویژگی را داراست، ولی مختصر است. دوره ی جواهر از معجزات و عجایب تاریخ است!

430 آن با من نیست، با خداست

پیرمردی تاجر و تاجرزاده، ساکن قم نقل می کرد: بیست و پنج سال پیش (و یا بیست و پنج ساله بودم) که در سامرا بودیم، مرحوم میرزا محمد حسن شیرازی صاحب فتوای تحریم تنباکو، مریض و شاید در حال احتضار بودند. گویا اطرافیان مرحوم میرزا و از جمله خود ناقل داستان فهمیده بودند که میرزا رحمه‌الله وفات می کند، (589) او می گوید: من در گوشه ای از اطاق نشسته بودم و درباره ی مرجعیت بعد از ایشان، آهسته با هم گفت و گو می کردیم و آقای میرزا رحمه‌الله در طرف دیگر اطاق به پهلو خوابیده بود، و هیچ صحبتی با ایشان نکردیم ولی گویا با ایشان بودیم که جواب داد: آن با من نیست، با خداست.

431 گویا هیچ کس در اطراف او نبود!

استاد ما، مرحوم میرزای نایینی، پیش از شروع درس مدت مدیدی مشغول ذکر می شدند. شاگردان حدس می زدند که سوره ی یس می خواند. در اواخر عمرش مقدمه ی درس و اشتغال به ذکر از درس زیادتر می شد!

اهل علم و شاگردان منتظر شروع درس بودند و ایشان مشغول ذکر و دعای مقدمه ی درس به طوری که گویی هیچ کس در اطراف او نیست. حتی آقای خویی رحمه‌الله به من گفتند: به استاد بگوییم که این کارها را در خانه و در وقت خلوت انجام بدهند. گویا آقای خویی سختشان می آمد که شخصی با این حالت خضوع و خشوع در اجتماع بتواند حالت توجه به خدا داشته و هیچ نظر به کسی نداشته باشد.

432 لایق نبودی، امیرالمؤمنین عليه‌السلام راهت نداد! طردت کرد!

زمانی مرحوم آقای نایینی به قصد تشرف به حرم حضرت امیر عليه‌السلام در ایوان طلا رسیدند ولی احساس کردند که محصورند. (590) لذا نتوانستند وارد حرم شوند و از همان جا به خانه برگشتند، ولی در منزل خود را می زدند و منقلب و ناراحت بودند و به خود خطاب می کردند که دیدی امیرالمؤمنین عليه‌السلام راهت نداد، طردت کرد.

خودشان به خودشان می گفتند: لایق نبودی!

433 به شاگردان بپردازید، برای ادای قرض شما هم چاره ای می اندیشیم

شیخ انصاری رحمه‌الله وجهی (حدود چهار صد تومان) به آقای شیخ محمد حسین کاظمینی رحمه‌الله می دهد. از آن جا که مرحوم کاظمینی مقروض بوده، با خود فکر می کند که آیا آن پول را به او داده تا بابت قرض خود بپردازد، یا میان شاگردان تقسیم کند، لذا پرداخت پول به شاگردان را یک روز تاخیر می اندازد. روز بعد در حالی که شیخ رحمه‌الله از کنار او عبور می کرد، می فرماید: پول ها را بین تلامذه ی خود تقسیم کنید، برای ادای قرض شما هم چاره ای می کنیم.

البته ما این مطالب را بعد از فوتشان می فهمیم. اساتیدی که این ها را نقل می کردند خود دارای این گونه مطالب بودند، و یا اگر از دیگران نقل می نمودند، احتمال می رفت که آن ها هم صاحب کراماتند، البته طوری بیان می کردند که اذهان از خودشان منصرف شود. آن ها با آن همه نداری و فقر چه حالات و مقاماتی داشتند، ولی ما با این همه وسایل زندگی و دارایی چه قدر کم توفیق و بی حالیم!

434 درباره ی آقا شیخ مرتضی طالقانی رحمه‌الله

مرحوم آقا شیخ مرتضی طالقانی می فرمود: زمانی که در اصفهان بودم، آقا ضیا عراقی رحمه‌الله از من تقاضا می کرد که با او مباحثه کنم و او در آن وقت جوان و امرد بود. (591)

عجب از بعضی که می فرمودند: مرحوم طالقانی در اصفهان نبوده اند.

آقا شیخ مرتضی طالقانی رحمه‌الله از هم حجره ی مرحوم آقای نایینی نقل می کرد، که با ایشان مباحثه می کرده و مطالبی می فرموده که در کتاب نبوده است.

435 مدرسه ی هندی، محل اقامت آقا سید علی قاضی رحمه‌الله در نجف

سئوال: آیا مرحوم آقا سید علی رحمه‌الله در مدرسه ی قزوینی اقامت داشتند؟

جواب: خیر، در مدرسه هندی بودند، جنب حجره ای که معروف بود که سید بحرالعلوم رحمه‌الله در آن حجره بوده اند. در اواخر نیز آقازاده ی (592) مرحوم قاضی در آن حجره بودند که فعلا از نجف به قم رانده شده و بدون عیال و همسر هستند.

436 روزی که می فهمم چهارشنبه است خوشحال می شوم!

خدا رحمت کند حاج اشرفی مازندرانی رحمه‌الله را که در بابل یا اشرف مدفون است! نقل می کنند که در اواخر نابینا شده بود، می فرمود: من در این جا کاری ندارم، منزل نشسته ام، جز این که قوانینی درس می گویم، ولی تعجب می کنم هر روز که می فهمم چهارشنبه است خوشحال می شوم. خیلی آدم زحمت کشیده ای بود، می گفتند: شاگرد مرحوم صاحب جواهر بوده است. ایشان در سال 1315 به رحمت خدا رفتند.

وقتی در بعضی مجالس درس ایشان (593) صحبت می کردند که درس تعطیل شود یا نه، استاد با این که لازم نبود، مشورت می کرد، بعد معلوم می شد آن هایی که در تحصیل جدی بودند، می گفتند: تعطیل باشد، و آن هایی که جدی نبودند و زحمت نمی کشیدند می گفتند: تعطیل نباشد.

437 ایام تعطیل مکمل ایام تحصیل

یکی از بستگان آقا سید محمد کاظم یزدی رحمه‌الله از ایشان نقل نموده که می فرمود: پنجشنبه و جمعه با جمعی از طلاب به چری (594) می رفتیم تا رخت بشوییم، همان جا مسایلی را عنوان و بحث، و در اطراف آن صحبت و فکر می کردیم، و آن چه را که از مسایل مطرح شده به دستمان می آمد، می نوشتیم. نوه اش نقل کرده است که حاشیه ی مکاسب ایشان از همین قبیل نوشته ها است. اگر ایام تعطیل این گونه باشد، کمک است برای تحصیل، بلکه بیش از کمک، نقایص تحصیل تکمیل می شود. طلاب باید با فکر، اشکالات خود را حل کنند، نه این که اشکالات هم چنان بماند و فقط زیاد درس بخوانند و هر چه شد شد.

438 عمل به طب ماثور از اهل بیت عليهم‌السلام و سلامتی همیشگی!

مرحوم مجلسی در یکی از مؤ لفاتش نوشته است: اگر انسان به طب ماثور از ائمه ی اطهار عليهم‌السلام عمل کند، به بیماری مبتلا نمی شود، زیرا آن ها عالم به خواص ماکولات و سبزی ها و چیزهای دیگر هستند.

بنده هم فی الجمله دیده ام شخصی به طب ماثور عمل می کرد و حدود هشتاد سال داشت و مریض نشده بود. زمانی که ما در نجف بودیم وبا زیاد شیوع داشت، ایشان به عیادت بیماران می رفت با این حال به بیماری مبتلا نشد و فقط در اواخر عمر مرضش این بود که به نماز جماعت نمی آمد و به استراحت می پرداخت. البته برای کارهای دیگر بیرون می آمد و نمی دانم که آیا در وقت وفات مریض شد، یا خیر.

439 هر بلایی که به ما می رسد در اثر دوری ازاهل بیت عليهم‌السلام است

هر بلایی که به ما می رسد در اثر دوری از اهل بیت عليهم‌السلام و روایات ماثوره ی از ایشان است.

این بلاهایی که وارد می شود و بسیار هم هست، در اثر این است که از روز اول نخواستیم آن کس را که خدا و پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای ما تعیین کرده بودند بر ما حکومت کنند! یک گوشوار از گوش زن مسلمان و یک خلخال از پای زن ذمیه برده بودند، وقتی که خبر به حضرت امیر عليه‌السلام رسید فرمود:

فلو ان امراا مسلما مات من بعد هذا اسفا، ما کان عندی ملوما! (595)

بعد از این، اگر مسلمانی از روی تاسف بر این مصیبت جان بسپارد، نزد من سزاوار سرزنش نیست!

440 پیشرفت در حسیات نه حدسیات

آقای خمینی (596) می فرمود: زنی مریض می شود به ی کی از اطبای قدیم تهران یا شیراز رجوع می کند. گویا آن طبیب یهودی بوده، نبض خانم را می گیرد و می گوید: خانم شما تب دارید، ولی باردار هستید، لذا نمی توانم دوای مسهل برای شما تجویز کنم. خانم جواب می دهد: من از دیگر خانم ها در این قضیه بیشتر مهارت دارم و از همه زودتر می فهمم که باردار هستم و می دانم که الان حمل ندارم. طبیب شک می کند و بار دیگر نبض خانم را آن هم از روی چادر می گیرد و دوباره می گوید: خانم شما حمل دارید نمی توانم به شما دارو بدهم ولی خانم با استخفاف و ناراحتی می گوید: این دیگر کیست؟ و چه می فهمد؟ سرانجام بعد از دو سه روز می فهمد که طبیب درست فهمیده و حامله است.

دکترهای امروزه و طب امروز در حسیات و جراحی و تشریح خوب پیشرفت کرده اند، نه در حدسیات؛ بر خلاف طب قدیم.

441 اگر ذکر نگویم در فکر فرو می روم!

سید ابراهیم نامی در کربلا بود که همیشه تسبیح در دست داشت و مشغول ذکر بود و می گفت: اگر ذکر نگویم، در فکر فرو می روم.

شخصی در محضر ایشان (سید ابراهیم) عرض کرد: جنیان مرا اذیت می کنند و زیاد مزاحم من می شوند، ایشان فرمود: لابد معوذتین (597) را کم می خوانی!

442 هر قدر قدرتمند باشی...

زمانی همین سید ابراهیم نقل می کرد که با مرحوم آقا شیخ محمد حسین کاشف الغطا رحمه‌الله و رضاخان پهلوی (در حرم مطهر حضرت امیر عليه‌السلام یا در ایوان طلای آن حضرت) بودیم، مرحوم کاشف الغطا رو کرد به پهلوی و گفت: هر قدر که قدرتمند باشی (یا بشوی) به اندازه ی قدرت و شوکت عبدالمجید (598) نخواهی شد که اکنون اولاد او بعد از مرگش در خیابان های هندوستان گدایی می کنند!

443 حاضرم عملی بر خلاف یقین انجام ندهم و...

مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری با قیام علیه دولت در زمان رضاشاه پهلوی مخالف بود، ولی مرحوم آقا سید محمد تقی خوانساری تمایل داشت که حرکتی صورت گیرد و به نقل آقای خمینی رحمه‌الله از ایشان تقاضا می کرد که کاری بکند. یکی از حرف های مرحوم خوانساری به حاج شیخ رحمه‌الله این بود که اگر کاری نکنید مردم بر می گردند - البته همین طور هم شد و عده ی زیادی در اصفهان حتی از تقلید ایشان برگشتند - به این که این همه بلا و فشار بر سر مسلمان ها وارد می شود، چرا شما ساکت نشسته اید؟

مرحوم حاج شیخ خیال کرد که مقصود آقای خوانساری رحمه‌الله از این جمله که اگر کاری نکنید، مردم بر می گردند این است که از تقلید بر می گردند هر چند مقصود آقای خوانساری رحمه‌الله این نبود بلکه منظورش این بود که مردم از دین بر می گردند.

آقای حایری در جواب فرمود: حاضرم عملی بر خلاف یقین انجام ندهم و به روستا بروم و لنگ بپوشم و کار عملگی انجام دهم.

البته آخرالامر تلگرافی اعتراض آمیز به شاه کرد که مردم ناراحتند، ولی شاه اعتنایی نکرد.

آری، چه قدر انسان مؤمن باید مقید باشد که خلاف یقین مرتکب نشود، حفط دین، روی آتش رفتن، یا آتش در دست گرفتن است! (599)

444 برکات کارهای علمای سابق در راه تبلیغ و هدایت مردم

وسایل زندگی علمای سابق از ما کمتر بود، ولی حرکتشان برای تبلیغ و دعوت و هدایت مردم بیشتر و سریعتر، و نتیجه ی کارشان از ما زیادتر بود. ما در این زمان با هواپیما، اتوبوس و... به تبلیغ و دعوت و منبر می رویم، ولی چه قدر در مردم اثر می گذاریم و چه قدر اصلاح می کنیم؟

آن ها وقت زیادتر در مسیر راه صرف می کردند، اما مردم زمانشان چه قدر رو به راه تر از زمان ما بودند! علمای سابق از مال و ثروت و لوازم خانگی به مختصر و کم قانع بودند، ولی پرکارتر و پر برکت تر بود، اما مصرف زندگی ما زیاد ولی کار و نتیجه ی کارمان کم است!

445 خوب چشم هایتان را باز کنید

کلامی که از غیر معصوم عليه‌السلام باشد، از هر بزرگی باشد، نباید به آن صد در صد اعتماد کرد، بلکه باید احتمال خلاف و خطا در آن داد. کلام معصوم عليه‌السلام هم هفتاد محمل دارد که بدون فحص از معارض و صوارف آن، نمی شود به آن بدوا اعتماد، و به ظاهر آن عمل نمود.

بنابراین، اولین تنبیه برای کسی که می خواهد چیزی بفهمد آن است که هر کلامی که دید یا شنید، از هر بزرگی که بود، باید احتمال بدهد که کلام او خطا باشد. صرف این که صاحب کلام و گوینده ی سخن بزرگ و بزرگوار باشد نباید و نمی شود به آن اعتماد کرد. با اعتماد به غیر، کار را مگذرانید؛ زیرا آنان که معصوم نیستند. یکی از بزرگان از استادش نقل می فرمود: در هر مساله ای که نظر کردید، خوب چشمتان را باز کنید.

آقایی می گفت: به آخوند خراسانی رحمه‌الله خیلی اعتماد داشتم، ولی دیدم در بعضی از جاها چنگالم به او می خورد، (600) اکنون اگر بگوید: ماست سفید است، خوب چشمم را باز می کنم که ببینم اگر مثلا مقداری زرد است، یا خیر؟

446 نان خوردن در خیابان برای شما عرفااشکال دارد

آقا شیخی می گفت: در خیابان قم در دستم بستنی یا نان بود و مشغول خوردن مقداری از آن بودم که آقای حاج میرزا مهدی بروجردی رحمه‌الله را دیدم، به من گفت: مگر طلبه نیستی؟ گفتم: چرا! گفت: پس چرا این جا نان می خوری؟ گفتم، مگر نان خوردن حرام است؟ گفت: نان خوردن در خیابان برای شما شرعا حرام نیست، ولی عرفا اشکال دارد. اگر در برابر چشمان مردم این کار را بکنی، دیگر سخن شما را قبول نمی کنند، می گویند تو که موعظه می کنی، همان شخصی هستی که فلان کار را می کردی! و آخر کار که می خواست از من جدا شود، گفت: هر وقت احتیاجی یا کاری داشتی، به ما مراجعه کن!

447 خجالت نمی کشی؟ از خدا نمی ترسی؟

یکی از اهل علم (در نجف یا کربلا) زندگی برای او سخت می گذشت، با خود گفت: به ایران می روم و لباس طلبگی و درس و بحث را کنار می گذارم و مشغول کار و کاسبی می شوم، لذا نزد آقایی رفت - که بنده او را می شناختم - تا خانواده ی خود را به او بسپارد. آن آقا به او گفت: آیا با کسی مشورت کرده ای؟ گفت: خیر. گفت: برو نزد فلان آقا که در حرم است، استخاره کن، رفت و برگشت، از او پرسید: جواب استخاره چه بود؟ گفت: همین که استخاره کرد، جواب داد: خجالت نمی کشی؟ از خدا نمی ترسی؟ می خواهی به ایران بروی و راحت شوی و اهل بیت تو این جا در فشار باشند؟! همین جا بمان، خدا فرجی می رساند. وی هم قبول کرد و از فکر باطل خود منصرف شد و طولی نکشید که اوضاعش رو به راه و خوب شد.

448 می خواهی حج بروی، ان شا الله خوب است

دیده شده که با قرآن برای قضیه ای استخاره کرده اند، عین همان قضیه و حتی نام آن را در آیه دیده اند.

این قضیه معروف است که ظاهرا مرحوم حاج آقا حسین قمی نزد استادش با تسبیح استخاره کرد، و ایشان فرمود: می خواهی حج بروی، ان شا الله خوب است.

با این حال، بعضی کور باطن ها به اصل استخاره چه با قرآن یا با تسبیح معتقد نیستند.

449 عجب از آنان که با تسبیح استخاره می کنند و مطلب را می گویند!

آقای خمینی رحمه‌الله می فرمود: آن هایی که با قرآن استخاره می کنند و مطلبی می گویند، درست؛ عجب از کسانی که با تسبیح استخاره می کنند و مطلب را می گویند! بله اتفاق افتاده که کسانی با استخاره با تسبیح مطلب را گفته اند!

450 حافظه ی فوق العاده مرحوم شریعت اصفهانی و آقا سید صالح

آقای شریعت اصفهانی رحمه‌الله و آقا سید صالح رحمه‌الله که از خطبای درجه ی اول نجف بود، هر دو با هم بحار را حفظ می کردند، یکی از آن ها یک مرتبه می خواند و حفظ می شد و دیگری دو بار تکرار می کرد یک بار خودش می خواند و یک بار هم در مقابله و استماع از دیگری تکرار می شد و حفظ می کرد.

در عملیات هم چنین است، بعضی با مختصر مطالعه و اشتغال مطلب را تحصیل می کنند و بعضی می بایست بیشتر و مفصل و مکرر کار کنند تا مطالب را به دست آورند.

451 توفیق از آشپزخانه حاصل نمی شود

اگر در زمان سابق با امداد غیبی درس ها را پیش می بردند، امروزه بیشتر به آن نیاز است، زیرا موانع امروز بیشتر از گذشته است.

گویا دعای سبحان من لا یعتدی علی اهل مملکته...؛ (منزه است خدایی که بر اهل مملکت خود تعدی نمی کند...) در تعقیبات نماز (601) برای همین مطلب است که انسان نورانیتی در فهم معلومات داشته باشد، زیرا مقامات از پر کاری به دست نمی آید، توفیق هم از مطبخ (602) حاصل نمی شود. البته چه بسا افرادی که از کار و تحصیل نتیجه نگیرند، ولی از قضای حوایج اهل ایمان و ترحم و احسان و امداد به برادران دینی نتیجه بگیرند.

452 از همان جا باب حکمت به رویش گشوده شد

آقا سید محمد شفتی رحمه‌الله یک جگر خریده بود و به منزل می برد،

در راه حیوانی را با بچه هایش دید، ترحم نمود و مقداری از جگر را جلو آن ها انداخت، سپس مقدار دیگر و... تا این که تمام جگر را به آن ها داد. گویا سید رحمه‌الله تشخیص داده بود که آن ها احوج و نیازمندتر از اهل منزل هستند. از همان جا باب حکمت و معرفت به رویش گشوده شد.

453 ذلت نسیه گرفتن را بر تصرف در سهم امام عليه‌السلام ترجیح می دهم

عده ای در تصرف سهم امام عليه‌السلام مخصوصا بیش از مقدار ضرورت و به اندازه شؤ ونات، احتیاط می کردند.

بعضی از بزرگان نجف با اجاره ی خانه ای که ظاهرا در اراک داشتند و بسیار کم بود امرار معاش می کردند و می فرمودند: ذلت نسیه گرفتن از دکان ها را بر تصرف در سهم امام عليه‌السلام ترجیح می دهم.

مرحوم شیخ انصاری هم احتیاط می فرمود. نقل می کنند که آخوند خراسانی رحمه‌الله در اواخر عمر توسعه می داد. حتی نقل می کنند طلبه ای خدمت ایشان آمده بود و امضای قبضی هفتصد تومانی را می خواست، ایشان بلافاصله امضا کردند. در آن زمان یک تومان و دو تومان بسیار ارزش داشت و در نجف کوچه ی صد تومانی وجود داشت،

قبض هفتصد تومانی را امضا کرد! یکی از اطرافیان آخوند رحمه‌الله به ایشان اعتراض کرد، ولی ایشان فرمودند: اگر به تو می دادم، آیا به دیگری می دادی؟ سپس فرمودند: بگذار یک سال راحت باشد.

454 اجازه تصرف در سهم امام عليه‌السلام با خط و امضای امام غایب -عجل الله تعالی فرجه الشریف

آقا سید ابوالحسن اصفهانی رحمه‌الله برای یکی از علمای سنی یا فردی سنی، مجلس فاتحه اقامه کرد. شخصی با واسطه، به ایشان اعتراض کرده بود که چرا از سهم امام عليه‌السلام این گونه مجالس را برگزار می کنید؟ با این که از ایشان این گونه کارها سابقه نداشت و فقط چند سفر که به سامرا مشرف شد، در یک سفر به خدام آن جا که بسیاری و بلکه بیشتر آن ها جز چند نفر سنی بودند، تقسیمی داده بودند.

مرحوم آقا سید ابوالحسن بعد از اعتراض، به شخص معترض ورقه ی سبزی را نشان داده بود که بنابر نقل به خط و امضای حضرت غایب - عجل الله تعالی فرجه الشریف - بود وایشان هم یقین کرده بودند که ورقه از جانب آن حضرت است که به مرحوم سید اصفهانی اجازه فرموده اند که سهم امام عليه‌السلام را در آن چه موجب اعتلای مذهب حق است، مصرف نمایند.

455 حواله ی امام غایب - عجل الله تعالی فرجه الشریف - به میرزای شیرازی

از مرحوم سید عبدالهادی شیرازی هم نقل شده: وقتی که کوچک بود و در سامرا با مرحوم پدرشان در خدمت میرزای شیرازی بزرگ رحمه‌الله بودند، شخصی می آید و ورقه ی سبزی به پدر آقا سید عبدالهادی رحمه‌الله می دهد و به او هم مبلغ یک دینار می دهد، بعد ایشان ورقه را به مرحوم میرزا می دهد. در آن ورقه به میرزای بزرگ رحمه‌الله حواله شده بود که به حامل ورقه مبلغی معادل ده دینار بدهد. پدر مرحوم سید عبدالهادی هم یقین می کند که ورقه ی سبز با خط و امضای امام غائب - عجل الله تعالی فرجه الشریف - بوده است!

456 از که دزدی کنیم؟

روزی مرحوم شیخ شریعت اصفهانی برای عیادت به منزل مرحوم مامقانی بزرگ می رود و می بیند ایشان لحاف پاره پاره ای روی خود انداخته، و آشی برای او حاضر می کنند که مناسب مریض نبوده است، لذا به مرحوم مامقانی اعتراض می کند که این چه لحاف و چه آشی است؟!

ایشان می فرماید: از که دزدی بکنم؟ از که دزدی بکنم؟!

بعد از آن جریان بارها به آقازاده ی خود شیخ ابوالقاسم رحمه‌الله وجهی می داده که برای ایشان ببرد.

457 الناس معادن کالمعادن الذهب و الفضة

مردم بسیار در فطانت و بلادت (603) اختلاف دارند. مامون و امین نزد یک معلم می رفتند، معلم زیر فرش مامون کاغذ گذاشت و او متوجه شد، ولی زیر فرش امین خشت گذاشت و او نفهمید. در روایت آمده است:

الناس معادن کالمعادن الذهب و الفضة. (604)

مردم مانند معادن طلا و نقره هستند.

آقایی ادعا می کرد که اگر می دید کسی نامه ای می نویسد، از حرکت قلم او می فهمید چه می نویسد. البته ما می دانستیم او خوش فهم است، ولی نه تا این درجه. در مقابل آقایی می خواست با اشاره به بچه های خود مطلبی بفهماند، ولی طوری می کرد که همه، حتی کودکان منظورش را می فهمیدند، و علی هذا قفس.

چه قدر بین افراد تفاوت وجود دارد! همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را به سماوات می رساند و برای عده ای هیچ خبری نیست، برای بعضی اعلی علیین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون شور است و یا شیرین.

458 شعر خواندن در شب جمعه

سئوال: آیا شعر خواندن در شب جمعه مکروه است؟

جواب: شعری که تناسب با شب نشینی ها و مجالس عشرت و لهو باشد، مکروه است، نه شعرهایی که در آن ذکر خدا و مناجات و یا در مدح ائمه ی اطهار و پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است. (605)

459 مداحی اهل بیت عليهم‌السلام به صورت غنا در محضر مرحوم وحید بهبهانی وسید بحرالعلوم

میرزای شیرازی بزرگ رحمه‌الله در مجلسی که در آن مدح اهل بیت عليهم‌السلام به صورت غنا خوانده شد حاضر بود و اعتراض نکرد، با این که جایز نمی دانست. بعد از مجلس، از علت آن از ایشان سئوال کردند. فرمودند: حیثیت خواننده اهم بود، لذا او را مراعات کردم.

هم چنین از یکی از اساتید ما نقل شده: در مجلسی که وحید بهبهانی (606) رحمه‌الله حاضر بود، غنایی در مداحی اهل بیت عليهم‌السلام واقع شد و ایشان اعتراض نکردند. مرحوم سید بحرالعلوم که در مجلس حاضر بود به او اعتراض کرد، ولی مرحوم بهبهانی که استاد ایشان بود، رو به سید نمود و فرمود:

اسکت یا سید! ای سید، خاموش باش!

460 ائمه عليهم‌السلام و شعر

و ما ( علمنه الشعر ) (607) (ما به او [ رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ] شعر نیاموختیم.) اختصاص به پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارد که قرآنی که آورده شعر نیست، و گرنه از ائمه ی اطهار عليهم‌السلام فی الجمله شعر داریم، (608) امام حسین عليه‌السلام در مواقع و مقام های مناسب شعر سروده است. (609)

461 ارتباط قلبی با اهل ایمان

بسیار اتفاق افتاده که شخصی با دیگری کار داشته، بعد همان شخص به در خانه ی او آمده و به او گفته است: با من چه کار داری؟ بالاخره نمی شود ارتباط قلبی اهل ایمان با یکدیگر را انکار کرد؟

دو برادر روحانی (610) ، دو قلو هستند که ی کی از آن ها در تهران است، و دیگری شاید در نجف باشد، روحیه ی آن ها بسیار به هم نزدیک بود. یکی از آن ها می گفت: در خواب دیدم به من انگور می دهند، گفتم: کو انگور؟ کسانی که بیدار بودند صدای مرا شنیدند که بلند می گفتم: کو انگور؟ در همان وقت از برادرم هم شنیده بودند که در خواب می گوید: کو انگور؟!

پنج نفر از علما در کربلا خواب می بینند که ظاهرا امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - نهایه ی شیخ طوسی (611) رحمه‌الله را با عبارتی می ستاید، همه عبارت آن حضرت را یادداشت می کنند و به همدیگر نشان می دهند، عبارت همه با هم مطابق بوده است!

462 گرد خاک پای زوار را می بوسم!

مسلمانان در شان اهل بیت عليهم‌السلام در غایت اختلافند، چنان که در مورد قرآن نیز چنین هستند. برخی آن قدر ضعیف هستند که در بوسیدن ضریح آن ها شک و اعتراض دارند. آقایی ظاهرا به مرحوم شیخ انصاری که حرم یا ضریح را بوسید، اعتراض کرد که آقا شما هم؟! برعکس مرحوم دربندی به ایشان گفت: آقا، کار شما برای مردم حجت است، وقتی به حرم می روی، ضریح حرم حضرت ابوالفضل عليه‌السلام را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبه ی درب را می بوسم که گرد و خاک پای زوار است! در یکی از زیارات حضرت سیدالشهدا عليه‌السلام آمده است:

ثم قبل الضریح من اربع جوانبه. (612)

سپس ضریح را از چهار سویش ببوس.

463 کلمات قصار ائمه عليهم‌السلام

خوب است کلمات قصار هر کدام از ائمه عليهم‌السلام به ترتیب حروف تهجی جمع شود.

سئوال: آیا از خطبه های ائمه عليهم‌السلام هم کلمات قصار به دست می آید؟

جواب: ذکر کردن یک جمله از خطبه در ضمن کلمات قصار خلاف قاعده است، ظاهرا مقصود از کلمات قصار، کلمات جدا شده از کلمات طوال و بلند نیست، بلکه کلماتی منظور است که از حضرات معصومین عليهم‌السلام به طور مستقل صادر شده و به ما رسیده باشد. اگر کسی منصف باشد تنها همین کلمات قصار در اثبات افضلیت ائمه عليهم‌السلام بر دیگران و برای اثبات صدق ادعای ایشان کافی است.

464 جای فتوی و احتیاط

وقتی از میرزای بزرگ (613) رحمه‌الله مساله پرسیده می شد، جواب به احتیاط می داد، نه فتوی. گویا فتوی ندادن در این جور جاها خلاف احتیاط است. البته اگر مجتهد فتوی نداشته باشد احتیاط مطلق خوب است، اما اگر فتوی داشته باشد، باید فتوا را بدهد و احتیاط را اگر صلاح و لازم دانست ولو به صورت مؤ کد و شدید، بگوید.

بنابراین، کسی که فتوی دارد، نمی توانیم بگوییم برای او نوشتن احتیاط مطلقا جایز است.

بنده جزوه ی خطی حاشیه ی میرزا محمد تقی شیرازی رحمه‌الله بر عروه را دیده ام، از اول تا آخر احتیاطها را نوشته است:

لا یترک

فقط در چند مورد که صاحب عروه احتیاط نموده، فتوی داده است و یا متذکر شده است که موافق با احتیاط مستحب چنین است.

در هر حال، ایشان نیز خیلی قلیل الفتوی بوده است.

465 حواشی عروة الوثقی

معروف است که در میان حواشی عروه، حاشیه ی آقا سید محمد فیروز آبادی (614) قدس سره - اولین حاشیه است، و شاید حاشیه ی مرحوم مامقانی (615) اولین حاشیه بر عروه باشد، ولی به گمانم حاشیه ی آقا سید صدر (616) رحمه‌الله اولین حاشیه بر عروه است، و قاعدتا این حواشی در زمان حیات صاحب عروه نوشتهه شده است، و خود صاحب عروه مطلع بوده که معاصرین او بر عروه اش حاشیه زده اند. و مخالفت نظر اینان با نظر صاحب عروه کم بوده است.

حاشیه ی حاج شیخ عبدالکریم حایری رحمه‌الله بر عروه نیز خیلی مختصر است و چند ورقی بیش نیست. به خلاف حاشیه ی آقای نانیینی رحمه‌الله و آقای سید ابوالحسن اصفهانی رحمه‌الله در زمان معروفیتشان، که مفصل و خوب است. به گمانم حاشیه ی آقا سید محمد فیروز آبادی رحمه‌الله و آقا شیخ عبدالله مامقانی - قدس سره - نیز مختصر نیست. ولی حاشیه ی آقا میرزا محمد تقی شیرازی و سید صدر - رحمهما الله - مختصر است.

استاد ما (617) ، از حاشیه ی میرزای نایینی رحمه‌الله تعریف می کرد و می گفت آن را مغتنم بشمارید. و لیکن کم است و به صورت حواشی است. یعنی بیش از این تعلیق بر عروه لازم است.

466 مجتهد تابع مقلد

آقای حجت رحمه‌الله می فرمود: در گذشته مردم از کسی تقلید می کردند تا تابع او باشند، ولی امروزه می خواهند از کسی تقلید کنند که وی از آن ها متابعت کند و تقلید نماید!

467 تقیه، شیوه ی امامان معصوم عليهم‌السلام

عجب است! اگر محدثی به ما بگوید: تو که مدعی هستی روایات را خوانده ای و برای هر مطلب روایتی ذکر می کنی، چه طور تا به حال مذاق اهل بیت عليهم‌السلام را نفهمیده ای و هنوز نمی دانی که ائمه ی اطهار عليهم‌السلام چه کاره بوده اند و چه کار می کردند و چه نمی کردند؟ چه جواب می گوییم؟ از علی عليه‌السلام تا حضرت غائب عليه‌السلام مذاقشان چه بوده است؟

آری، مذاق علی عليه‌السلام این بوده که باید تقیه کرد، به دلیل بیست و پنج سال خانه نشینی آن حضرت. بلکه در پنج سال خلافت ظاهری امر دایر بوده که به طور کلی همه را رد کند یا با همان ها برای حفظ اسلام بسازد. راه علی عليه‌السلام این بود، حسن بن علی عليهما‌السلام آن طور و... در زمان غیبت امام عليه‌السلام هم نه خانه نشینی است و نه جنگیدن، بلکه طریقه ی ثالثه، یعنی تقیه راه ما است.

468 شما که معقول نخوانده اید، چگونه جواب می دهید؟

زمانی که شیخ جعفر کاشف الغطا رحمه‌الله وارد اصفهان شد، شبهات معقول را برای ایشان مطرح نمودند و از ایشان درخواست پاسخ کردند، ایشان جواب را بدون اصطلاح بیان کرد، نپسندیدند، گفتند: شما که معقول نخوانده اید چگونه جواب می دهید؟ فرمود: از مطالعه ی روایات اهل بیت علیهم السلام.

ما به بیان اصطلاحات عقلیه مامور نیستیم، بلکه موظفیم به آن چه که به آن نتیجه حاصل می شود.

469 حضرت رضا عليه‌السلام به پیشواز او می رود!

در زمان سابق وقتی مصیبت و گرفتاری به ی ک نفر یا عده ای وارد می شد، مثل الان بی تفاوت نبودند که آن بلا را فقط برای مبتلایان بدانند و هیچ همدردی نکنند، بلکه گرفتاری و بلا را برای همه می دانستند و همه برای برطرف شدن آن در فکر گرفتن مجلس دعا و ختم بودند.

آقایی می گفت: ختم بسیار خوبی برای رفع گرفتاری های شیعه سراغ دارم، و آن اشتغال به علم فقه آل محمد - صلوات الله علیهم اجمعین - است، این بزرگترین ختم و توسل به آن هاست.

زمانی که هشت نفر از علما و دو سه نفر از خطبا در زمان رضا پهلوی دست بسته به زندان بردند و معلوم نبود که چه بلایی به سر آن ها خواهند آورد، و آن ها سه روز در بازداشتگاه حیران بودند. در حالی که همه مشغول گریه و زاری و توسل و دعا بودند، یکی از آن ها می گوید: سید یونس اردبیلی رحمه‌الله نیز در میان ما بود، ولی هیچ اضطرابی نداشت و با آرامش خاطر مشغول مطالعه ی کتاب جواهر بود.

در این هنگام یکی از سادات حاضر در مجلس فرمود: من در مشهد بودم، شبی خواب دیدم که حضرت رضا عليه‌السلام به پیشواز شخصی می آید، خیال کردم برای بنده است، صبح دیدم که جنازه ی مرحوم سید یونس رحمه‌الله را به صحن آوردند و از همان دری که امام عليه‌السلام به پیشواز می رفتند، وارد کردند.

470 چه طور شیر را دیدی و نترسیدی؟

معروف بود که شیخ اسماعیل تبریزی رحمه‌الله در بین نجف و کربلا در حال نماز شیری دیده و از آن نترسیده است. در این باره از او سئوال کردند که چه طور شیر را دیدی و نترسیدی؟

در جواب فرمود: این طور نبود که من از شیر نترسم، ولی وقتی دیدم شیر به طرف من می آید، با خود گفتم، کار از کار گذشته و راهی برای فرار ندارم، چه بهتر در این حال که شیر می تواند هر کاری که می خواهد بکند و هر بلایی که می خواهد به سر من بیاورد، در حال نماز باشم، لذا به نماز خود ادامه دادم، شیر هم نزدیک من آمد، یک دور به دورم گشت و راهش را گرفت و رفت.

471 وظیفه ی ما در برابر ابتلائات سخت شیعه

بنابراین، ما که قدرت دفاع در برابر قدرت های بزرگ دنیا - که برای نابودی ما با هم هم دست شده اند - نداریم، و نمی توانیم به صورت ظاهر با آن ها بجنگیم، چرا دست از وظیفه ی خود برداریم؟! وظیفه ی فعلی ما با این همه ابتلائات و آتش هایی که برای نابودی شیعه در ایران، عراق، لبنان، پاکستان، افغانستان و... افروخته شده، دعا و توسل به حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه الشریف - و توصیه ی دیگران به دعاست. دعای خود حضرت را برای حضرت بخوانیم و دعای تائب بکنیم. البته توبه ی هر چیز به حسب خود آن چیز است، اگر مال کسی را از بین برده باشیم باید اول آن را به صاحبش برگردانیم سپس از آن استغفار کنیم.

472 خوشه ی انگور مال امام صادق عليه‌السلام است

آقازاده ی آقای صافی (618) با واسطه ی موثق از شیخ حسین توسلی - که از اخیار و متقین و اکنون بیمار است و در بیمارستان آقای گلپایگانی بستری است - نقل کردند: سه شب پیش خواب دیدم که امام زمان و امام صادق عليهما‌السلام به عیادت من آمدند، در دست حضرت حجت عليه‌السلام خوشه ی انگوری بود که ی ک دانه ی انگور از آن را به من دادند و من آن را خوردم. بعد فرمودند: این خوشه ی انگور مال امام صادق عليه‌السلام است، سپس آن را به حضرت صادق عليه‌السلام دادند و من از حضرت صادق عليه‌السلام هم انگور خواستم و آن حضرت خوشه ی انگور را به من تقدیم کردند. ایشان می گفت: من از این جریان، آن قضیه ای که شخصی خدمت امام صادق عليه‌السلام رسید و در دست حضرت عصای حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود خواست آن عصا را ببوسد و... یادم آمد. (619)

473 استعمال لفظ در بیش از یک معنا

اگر مساله ی استعمال لفظ در بیش از یک معنا حل شود، خیلی از مطالب آیات و روایات حل می شود.

درباره ی ( ( الله الصمد ) (620) در روایت آمده است که:

علی خمسة اوجه. (621) ؛ صمد پنج معنا دارد.

یعنی تمام آن معانی مراد است، معانی ای که جامع مشترک هم ندارند، مانند:

الصمد، المصمود الیه فی الحوائج؛ و الصمد، الذی لا جوف له. (622)

صمد، یعنی کسی که همگان در خواسته هایشان به او نیاز دارند و روی می آورند؛ و صمد، یعنی کسی که اندرون خالی ندارد.

یعنی بسیط الحقیقه است. این معانی هیچ جامع و وجه مشترکی با هم ندارند تا گفته شود در معنای جامع استعمال شده و مشترک معنوی است.

474 مبلغ واقعی، پیامبر پیغمبر است!

اگر کسی کار پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بکند و برای تبلیغ برود و نسخه ی او طبق دستورات پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مرتب باشد، به هر جا برود نورانی می کند و دل های مرده و غیر مزروعه را منبت حسن، (623) و شوره زارهای سینه ها را لاله زار و سرسبز می گرداند. مبلغ هر پیامبر از حواریین آن پیغمبر و در حقیقت پیغامبر پیغمبر است، چه با واسطه، یا بی واسطه، به شرط آن که مطابق دستورات آن پیغمبر تبلیغ نماید، نه این که خواسته ها و خواهش های مردم را برآورده کند. بلکه شفای امراض روحی مردم را به حسب حال خودشان بدهد، نه این که شافی مرض های خود و عامل به مشتهیات خود و دیگران باشد. مثلا صدای خوب از او بخواهند و او با صدای خوب بخواند. چه قدر فرق است بین این که مطلبی را با صدای خوب و یا به شعر در آورد و آن را با صدای خوب ادا کند، و بین این که تنها صدای خوب داشته باشد بدون درمان و فایده و بی محتوی.

یکی از اهل علم در جایی مشغول تبلیغ بود، یک وقت هنگام رفتن به مسجد در سر راه خود دید مقدار زیادی خرمای خراب را در معرض فروش قرار داده اند و می فروشند، وارد مسجد شد و بالای منبر رفت و گفت: چرا این طور می کنید، نعمت خدا را می گذارید خراب می شود و سپس می فروشید. آیا معامله و پول شما که در مقابل خرمای خراب می گیرید، حلال است یا خیر؟ چرا به مردم ایذا و اضرار وارد می کنید.

هم چنین شخصی از اهل علم در خانه ی کسی بود که صاحبخانه ریش تراش بود، و ایشان در مسجد از ریش تراش ها مذمت و بدگویی می کرد.

475 استخاره ی میرزا محمد تقی شیرازی رحمه‌الله

آقای میرزا محمد تقی شیرازی رحمه‌الله برای استخاره هیچ نمی خواند، معلوم نبود آیا یک مرتبه یا الله می گفت و یا نمی گفت. آیا مطلقات استخاره چنین استخاره ای را شامل می شود؟! البته استخاره به معنای طلب تعیین و اختیار منظور است، نه استخاره به معنای طلب الخیر. (624)

476 استخاره با قرآن و یا با تسبیح؟

سئوال: ایشان با قرآن استخاره می کردند یا با تسبیح؟

جواب: آن چه متداول بود، همان استخاره با تسبیح بود، نه با قرآن. از بعضی از علما نیز نقل شده که می فرمود: ما از قرآن نمی فهمیم.

477 استخاره ی حضرت آیت الله بهجت با تسبیح

بنده هم هر وقت برای خود استخاره می گیرم با تسبیح استخاره می کنم، (625) و برای ترک هم معمول به است، و اگر میانه باشد (626) انجام نمی دهم، مگر این که فعل آن خوب، و ترکش بد باشد.

478 استخاره ی حضرت آیت الله بهجت با قرآن

مرحوم همدانی در علم و عمل از بزرگان بود. با یکی از آقازاده ها به خدمت ایشان رفتیم، آن آقازاده بنده را به ایشان معرفی کرد، ایشان دوبار فرمود: اگر ایران رفتی، برگرد به نجف. و اسم شهری را هم ذکر فرمودند بعد ما به قم آمدیم، نمی دانم گذرنامه ی برگشتن میسور نشد یا استخاره کردیم و دیگر به نجف برنگشتیم.

برای عده ای از شهرها از بنده خواستند که برای اداره ی حوزه آن جا بروم، با قرآن استخاره کردم برای دو شهرستان که ی ادم است، در استخاره همان اسمی که آن آقا فرموده بود، درآمد و این از معجزات خود قرآن و از کرامات آن مرد بود.

479 آن صد لیره برای خریدن خون این دو شیعه بود!

آقا شیخ عبدالحسین تهرانی (627) رحمه‌الله با عده ای برای زیارت قبر عبدالقادر گیلانی - که در آن زمان متولی آن رشید عالی از بزرگان عراق بود - به بغداد رفتند و در ایوان آن نشستند، خادم آن جا هم از آن ها پذیرایی کرد و برای آن ها قهوه آورد. مرحوم شیخ عبدالحسین هنگام برگشتن صد لیره (628) به خادم داد.

گویا عده ای از همراهان به ایشان اعتراض کردند که این پول کیست و به چه کسی می دهی؟ (629)

طولی نکشید خبر آوردند که دو نفر شیعه به اتهام سب شیخین دستگیر شده اند و تصمیم گرفته اند آن ها را اعدام کنند. در این هنگام آقای تهرانی رحمه‌الله در جای فیلتر سیگار دو کلمه نوشت و برای رشید عالی فرستاد، و فورا آن ها را آزاد کردند. بعد ایشان فرمود: آن صد لیره برای خریدن خون این دو شیعه بود!

480 سنگ های مرمر بسیار عالی از زیر خاک بیرون آمد

هم چنین زمانی شیخ عبدالحسین تهرانی رحمه‌الله به سامرا رفت و دستور داد تا قسمتی از وسط مسجد متوکل را که دیوارها و آثار آن تا به حال باقی است حفر کنند. حفر کردند. سنگ های مرمر بسیار خوب و عالی بیرون آمد، سپس دستور داد حرم حضرت امام هادی و امام عسکری عليهما‌السلام - یا دیوارهای آن را با آن سنگ ها، سنگ کاری کردند.

481 ولایت، شرط صحت عمل

سئوال: آیا ولایت اهل بیت عليهم‌السلام شرط قبولی اعمال است یا شرط صحت آن؟

جواب: ولایت حین العمل او المتعقب للعمل الا الزکاة؛ (در هنگام عمل، و یا بعد از آن، به جز زکات) شرط صحت عمل است.

نجات برای کسی است که اهل بیت عليهم‌السلام را در همه جا مورد تخاطب و حاضر ببیند.

482 محبت اهل بیت عليهم‌السلام اعظم طاعات و عبادات

سئوال: روایاتی در کافی مذکور است که مفاد آن ها این است که محبت اهل بیت عليهم‌السلام بدون عمل و بندگی مفید نیست، و خداوند با کسی خویشی ندارد و میزان در قرب و بعد و ثواب و عقاب، طاعت و معصیت خداست. (630) این روایات را چگونه تفسیر می فرمایید؟

جواب: دیدن یک روایت بدن ادله ی دیگر، نظیر تنها به قاضی رفتن است، محبت و ولایت اهل بیت عليهم‌السلام خود، یک عمل است و واجب، بلکه از اعظم طاعات و واجبات است، به حدی که فرموده اند:

لم یناد بشی ء کما [ما] نودی بالولایة. (631)

به هیچ چیز، همانند ولایت فرا خوانده نشده است.

البته نماز، روزه، زکات و حج هم واجب است و محبت هر قدر رتبه اش بیشتر باشد، اثر آن در اعمال دیگر بیشتر خواهد بود. در قرآن شریف می فرماید:

( الا المودة فی القربی ) (632)

به جز مودت نزدیکان [ من].

اگر چیز دیگری غیر از مودت اهل بیت عليهم‌السلام برای مردم نافع تر بود، بیان می شد. البته ما متاسفانه به آن ها محبت داریم، اما در راه مکتب آن ها نیستیم، لذا مثل آن ها نماز نمی خوانیم و مثل آن ها حج به جا نمی آوریم و...

483 آقای حاج شیخ به ما ملحق شدند!

از آقای سید جمال الدین گلپایگانی رحمه‌الله نقل کرده اند که فرمود: در قنوت نماز وتر، مرحوم آقا ضیا عراقی را دیدم که فرمود: آقای حاج شیخ (633) به ما ملحق شد، و این درست در همان شبی بود که فردای آن مرحوم اصفهانی فوت شدند. (634)

سئوال: در خواب دیدند یا در بیداری؟

جواب: بعد از نماز وتر بلند شدند و نماز صبح و نافله آن را بدون تجدید وضوء خواندند، بنابراین در بیداری بوده است.

484 آن چه درباره ی بلعم باعور بالفعل بوده، درباره ی ما بالقوه است

آیا شیطان کم به پدر و مادر ما، آدم و حوا عليهما‌السلام سوگند یاد کرد که ( و قاسمهما انی لکما لمن النصحین ) ؛ (635) (و برای آن دو سوگند یاد کرد که قطعا من خیرخواه شما دو نفر هستم.) با ما فرزندان کاری ندارد و ما را مورد نصیحت و اغوا قرار نمی دهد؟!

آیا وسوسه ی او فقط درباره ی بلعم باعور بوده که؛ ( و لکنه اخلد الی الارض و اتبع هوئه... ) (636) ؛ (لیکن او خود رو به زمین آورد و از هوای خویش پیروی نمود...) و یا این که آن چه درباره ی آن ها بالفعل بوده، درباره ی ما بالقوه است؟!

485 استفسار ملایکه، و ظرفیت برتر انسان

ملایکه چیزهای عجیب و غریبی در بشر می دیدند که از آب و گل آفریده شده و سنگین و تیره است، لذا از خدا سئوال و استفسار کردند که چرا می خواهی این را که غضب و شهوت دارد و جنگ و خونریزی و فساد از او بر می آید خلق کنی؟ در حالی که:

( و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک ) (637)

در حالی که ما با ستایش تو، تسبیح تو را گفته و تو را به پاکی محض می ستاییم. یعنی هر مقصودی که از تسبیح و تقدیس داری در ما حاصل است. بنابراین، آفرینش انسان تحصیل حاصل است.

ولی خداوند در جواب فرمود: می خواهم کاسه ای (638) خلق کنم که به آن تعلیم اسما کنم که قابلیت اقوی، و بیشتر از شما ظرفیت داشته باشد، لذا تحصیل حاصل نیست. (639)

486 انسان همنشین سلمان یا ابوجهل!

چون ملایکه دیدند معجون و خمیره و طینت آدم عليه‌السلام سنگین، تیره و از آب و گل است، عرض کردند:

( اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدما ) (640)

آیا می خواهی کسی را در روی زمین قرار دهی که در آن تباهی کند و خون ها بریزد؟!

او غضب و شهوت دارد و جنگ و خونریزی به پا می کند و نمی تواند مثل ما پرواز کند، ولی خداوند به آن ها فهماند که بشر خاکی می تواند بالاتر از ملایکه اوج گیرد و فراتر از مقام آن ها قدم نهد.

البته ما به همان سنگینی و به همان حالت خاکی باقی مانده ایم. (641) خدا نکند حرام در نزد انسان زینت داده شود. این یک بیماری قلبی است که انسان بدان مبتلا می شود، و با وجود راه های حلال که نیازش را برآورده می کند، خود را به حرام گرفتار می نماید! انسان می تواند به اختیار خویش همنشین سلمان، و یا ابوجهل گردد.

487 ماجرای اصمعی و زن جوان

اصمعی (642) می گوید: در بیابانی خیمه ای دیدم، با خود گفتم به آن جا بروم، رفتم و دیدم زن جوان و با جمالی در درون خیمله است، تا چشم آن زن به من افتاد، گفت: بفرمایید. داخل شدم و گفتم: تشنه ام آبی بده. دیدم رنگش تغییر کرد. با من حرف نزد و به من آب نداد ولی دیدم نگاهش با دقت به بیرون خیمه است، تا این که شتر سواری از دور آمد و رسید و آن زن آبی را که به من نداده بود، با خود برداشت و رفت و دست و پای پیرمرد سیاهی را که تازه از راه رسیده بود، شستشو داد. آن مرد بسیار بد اخلاق بود و به من هیچ اعتنا نکرد و با آن زن هم به تندی برخورد کرد. در هر حال از جا بلند شدم، آن خانم مرا بدرقه کرد.

گفتم: ای خانم، حیف از تو که با این جوانی و جمال، به آن مرد دل بسته ای، به چه چیز آن مرد علاقمندی؟ آیا به مالش، یا اخلاقش، یا جمال و زیبایی اش؟ او که پیرمرد بد ترکیبی بیش نیست.

رنگ چهره ی خانم پرید و گفت: اصمعی، گمان نمی کردم تو که وزیر هارون هستی، نمامی و سخن چینی کنی؟! پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

الایمان نصفه الصبر، و نصفه الشکر. (643)

نیم ایمان صبر، و نیم دیگر آن سپاسگزاری است.

من باید خدا را به واسطه ی این که نعمت جوانی و جمال را به من داده و اخلاق خوب نصیبم نموده شکر کنم و آن به این است که با این شوهر بسازم و در برابر بد اخلاقی او صبر کنم، دنیا می گذرد و من می خواهم با ایمان کامل از دنیا بروم.

488 چه کار کنیم محیط خانواده گرم و باصفا باشد؟

هماهنگی و موافقت اخلاقی بین مرد و زن در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صد در صد برای غیر انبیا و اولیا عليهم‌السلام غیر ممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید، صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رافت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد. (644) اگر این ها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد. و همه ی اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی می شود.

489 باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم

خوشا به حال کسی که خطای خود را ببیند و به عیب خود توجه داشته باشد و عیوب دیگران را ندیده بگیرد و خود را کامل و بی نقص نبیند، بلکه در موارد خطا و اشتباه خود را خطاکار ببیند. ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم، و برای هر خطا، زبان به استغفار بگشاییم، و اگر قابل جبران باشد، جبران کنیم.

490 ما هر شب می میریم

شخصی به نزد دخترش رفت تا دو سه شب پیش او بماند، همان جا سکته کرد، چه قدر مرگ انسان نزدیک است.

ما هر وقت می خواهیم ذکر مرگ کنیم، خود را در فاصله ی صد و بیست سال از آن می بینیم و آن گاه آن را ذکر می کنیم. با آن که خداوند سبحان می فرماید:

الله ی توفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری (645)

خداوند، جان ها را هنگام مرگشان می گیرد، و آنان را که نمرده اند در حال خواب می گیرد، پس خداوند جان هایی را که مرگ را بر آن ها حتمی نموده نگاه می دارد، و بقیه را رها می کند.

بنابراین، هر شب ما می میریم.

491 بعد از نیم یا سه ربع ساعت می میرم!

کاتبی کاغذنویس گفت: نیم یا سه ربع ساعت دیگر می خواهم بمیرم. گفتند: تو که سالم هستی. گفت: کار به این حرف ها نداشته باشید. سرانجام همان طور که گفته بود، شد و بعد از نیم یا سه ربع ساعت، خمیازه ای کشید و خوابید و به رحمت خدا رفت. بنده از دو سه نفر از مشایخ خود شنیده ام که از وقت وفات خودشان خبر داده اند، یکی می فرمود: صبح فردا یا فردا خبرش می رسد. نه این که فردا می میرم. و شب مرحوم شد، و یکی دو تا می فرمودند: باید رفت، وقت رفتن است. طولی نکشید بعد از یک هفته فوت کردند.

492 پا جای پای معصومین عليهم‌السلام بگذارید

بزرگانی بودند که هر کدام را می دیدی خیال می کردی که در تبحر و احاطه ی علمی، در عالم فقط همین یک فرد وجود دارد؛ ولی عده ای هم هستند که در وقت اضطرار یک راست به سوی دربار می روند و درباری می شوند و هیچ فاصله ای برای خود نمی بینند البته ما نمی گوییم: معصوم باشید و منصب معصومین عليهم‌السلام را داشته باشید و ادعای نبوت و امامت کنید، بلکه می گوییم: پا جای معصومین عليهم‌السلام بگذارید، نه جا پای دیگران؛ ملازم علما باشید و همیشه روشن باشید و با مطالب مفید، حیاتبخش و آموزنده سر و کار داشته باشید.

493 سلمان منا اهل البیت

سلمان فارسی رحمه‌الله با این که در اول امر مسلمان نبود - و می دانیم که مقاماتش به خاطر مسلمان بودنش بود - بر قریش و بر تمام صحابه مقدم شد، به جز آن هایی که آنان را به عصمت می شناسیم.

شخصی گفت: خواب دیدم که حضرت سلمان رحمه‌الله عمامه ی سیاه پوشیده، به او گفتم: شما که سید نیستید؟ چرا عمامه سیاه و نشانه ی سیادت به سر گذاشته اید؟ فرمود: مگر نشنیده ای که رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

سلمان منا اهل البیت. (646)

سلمان، از ما اهل بیت است.

روایت مفصلی راجع به آخرالزمان از سلمان نقل شده است. (647)

494 در انجیل تحریف شده، بالاترین مظاهر بندگی، بدعت محسوب شده است

در انجیل تحریف شده آمده است که حضرت مسیح عليه‌السلام فرمود:

اما السجود فی الکنائس فمن البدع.

سجده کردن در کلیساها، بدعت است.

آیا اگر شیطان بخواهد کسی را لگام و افسار بزند، بهتر از این می شود؟ بالاترین مظاهر عبادت، بدعت و حرام محسوب می شود، و از انجام بالاترین عبادت جلوگیری می کند.

احتمال می دهم در حدیث قدسی باشد که خداوند سبحان به حضرت موسی عليه‌السلام فرمود: ای موسی، پیشانی خود را به خاک بسای، و تبتل الی. (648) ؛ (از دیگران ببر و فقط مرا در نظر داشته باش.)

آیا می شود چیزی به حضرت موسی عليه‌السلام دستور داده شود و حضرت مسیح عليه‌السلام آن را بدعت بداند، مگر این که به نقلیات خود اطمینان نداشته باشند؟!

495 در نزد اولیای دین روی سفید نداریم!

گویا کفار ما را از انبیا و ائمه عليهم‌السلام و علما ترسانده اند که مبادا آن ها دنیای ما را از بین ببرند، غافل از این که آن ها استاد کار و خبیر و دانا هستند و این کفارند که مانع دنیا و آخرت ما شده اند.

از پیش خود گفتیم: این واجب نیست و این حرام نیست و ترک و فعل کردیم و حال در چنگال گرگ ها گرفتار شدیم، بلکه فقط به واجب وحرام هم اکتفا ننمودیم؛ لذا در نامه ها و صفحات اعمال خود نزد اولیای دین، روی سفید نداریم. آیا ایذای مسلمان و هتک حرمت او از گناهان کبیره نیست؟! اذلال اهل ایمان از محرماتی است که شاید اسمش در میان کبایر ذکر نشده ولی خدا می داند که چه عقوبتی دارد. در روایت قلب مؤمن به کعبه تنظیر شده است (649) آیا می شود انسان قلب مؤمن را بشکند و متاثر و خونی کند، و به مؤمن بی گناهی در مجلسی بی جهت اهانت کند، و آبرو و جاه و مال او و... را از بین ببرد، و این کار او گناه کبیره نباشد؟! البته گاهی جا دارد و حسابی است و آن عیب ندارد، ولی اگر این کار را بی جهت بکند چه طور؟

496 راه نجات، فرار الی الله است

آیا حالا که دانسته ایم به واسطه ی ترک واجب و فعل حرام و مراعات نکردن حلال و حرام و دستورهای الهی به چنگال گرگ ها گرفتار آمده ایم، باز هم نباید بدانیم چه کار کنیم؟! راه نجات، فرار و بازگشت الی الله: ( ففروا الی الله ) (650) و گریختن به سوی اولیای او است؛ زیرا اگر قلم تکوین و اراده ی تکوینیه ی خدا نباشد هیچ قدرتی ولو بخت النصر نمی تواند ضرری برساند. حتی اگر انسان بخواهد محرمات را انجام دهد و یا مقامات و مناصب محرمه را اشغال کند بدون اذن تکوینی خدا ممکن نیست آن همه ظالمین می خواستند ظلم کنند ولی چون در قضا و قدر الهی بنا نبود، جلوی ظلم آن ها گرفته شد. آیا با این که همه گرفتاریم، باز هم نباید به فکر یکدیگر باشیم؟! چه قدر کار ما دور از خیر و سعادت است. مجلس ختم ( امن یجیب ) (651) هم چه بسا برای اغراض خودمان باشد. آیا ختم بدون توبه می شود؟! و آیا سودی به حال ما دارد؟!