در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت0%

در محضر آیت الله بهجت نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده: محمد حسین رخشاد
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 38819
دانلود: 2771

توضیحات:

در محضر آیت الله بهجت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 13 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 38819 / دانلود: 2771
اندازه اندازه اندازه
در محضر آیت الله بهجت

در محضر آیت الله بهجت

نویسنده:
فارسی

497 چه می شد اگر روابط ما با آقا امام زمان عليه‌السلام محفوظ می ماند؟

اگر بدانیم در محضر عین الله الناظرة (652) هستیم، آیا روی آن را داریم که برای زیارت حضرت غائب عليه‌السلام اجازه بخواهیم، با این که با خواسته های واضح او مخالفت می کنیم، نماز و روزه را ترک، و غیبت و ایذا می کنیم. آیا می خواهیم به ما بفرماید:

ابحت لکم المحرمات و اسقطت عنکم الواجبات؟

حرام ها را برای شما حلال نموده ام، و واجبات را از شما برداشتم.

مقصود این که چه می شد به واسطه ی بندگی خدا، روابط ما با آن آقا (653) محفوظ می ماند؟ دیگران نگذاشتند، هر چند ما هم مقصریم و نخواستیم اتصال میان ما و آن حضرت محفوظ باشد، و گرنه هر کس یک ارتباط و اطمینانی پیدا می کرد، و روزی می آمد و توبه می کرد و تابع او و عاقبت به خیر می شد.

498 نهی از منکر بعضی عفو و صفح است!

چه قدر مردم مختلفند، بعضی ها اگر به ناحق دل کسی را برنجانند، شب شاید خوابشان نبرد. اشخاصی نیز با این که مورد تجاوز بودند، حلیم بودند و عفو و صفح و چشم پوشی داشتند!

در هر حال، نباید ولو با نگاه تند و اخافه (654) دل افراد بی گناه را برنجانیم و ایذا کنیم. نمی دانم چه حرفی بین یکی از علمای معروف در ایران و یا فامیل ایشان و بین سرتیپ یا سرهنگی شده بود، او اهل حرف و هجوم نبود، و سرهنگ یا سرتیپ در آن مجلس به آقا سیلی زده بود و آقا کاری نکرده بود و مدتی گذشته بود و هیچ ترتیب اثر نداده بود.

نهی از منکر بعضی همان عفو و صفح است، البته این کار گاهی به عکس موجب تهییج و تجاسر بیشتر متجاوز به منکر می شود که در این صورت جایز نیست.

در حدیث عنوان بصری آمده است:

فمن قال لک ان قلت واحدة سمعت عشرا؛ فقل [ له] ان قلت عشرا لم تسمع واحدة. (655)

پس اگر کسی به تو گفت که اگر یک کلمه بد و ناسزا بگویی، ده تا می شنوی، تو بگو اگر ده کلمه بگویی یک کلمه نخواهی شنید.

در هر حال تحمل تجاوز نسبت به متجاوزین فرق می کند و دایر مدار اشخاص است، و نسبت به موارد و محل ها فرق می کند. چه بسا اشخاصی که از نرمش و ملایمت و عفو، سوء استفاده می کنند و به تجاوز و تعدی خود ادامه می دهند.

خرشچف گفته است: فرق من با مسیح عليه‌السلام این است که او گفته است: اگر کسی به ی ک طرف صورت شما سیلی زد، بگویید طرف دیگر را به سوی او بکند؛ ولی من می گویم: محکمتر از آن را به پشت گردن او بزن، ولی او که خودش را در ردیف انبیا عليهم‌السلام می شمارد، نمی فهمد که مقصود آن حضرت چیست و با چه کسی است. (656)

499 قطعا یک طرف از حد انسانیت پایین تر آمده ات!

ناطق که فصل انسان از سایر حیوانات است، به معنای زبان فهم است، نه نطق به معنای لقلقه ی زبان، زیرا طوطی هم لقلقه ی زبان دارد. و زبان فهم، یعنی فهم تصدیقی و تصوری طرف مقابل. هر کس هم که نمی فهمد از کسانی که می فهمند باید یاد بگیرد. اگر این حد و تعریف - یعنی زبان فهمی و درک و شعور - در ما وجود داشته باشد، دیگر با هم جنگ نمی کنیم. بنابراین، در درگیری ها قطعا یک طرف جنگ از حد انسانیت پایین تر آمده است.

خدا رحمت کند آن کس را که گفته است: انسان نوع است، ولی در واقع شاید هر فردی از انسان یک نوع باشد، زیرا در ماهیت هر کدام از افراد انسان چیزی است که در ماهیت دیگری نیست. ما تباین هایی را در افراد می بینیم که گویا ذاتی آن هاست، آیا این تباین ها با جهت اشتراک آن ها در ماهیت سازگار است؟!

500 چرا نزد عالم نمی رویم

از همان روز اول که انسان پا روی زمین گذاشت، میان انسان ها جنگ برپا شد و آقا زاده قابیل، آقازاده هابیل را کشت. آقای قابیل، آخر از پدر خود که طبیب بود، می پرسیدی: حالا که قربانی من قبول نشد و قربانی هابیل پذیرفته شد، آیا راهی برای سعادت من وجود دارد، یا این که در سعادت (با این که مکلف به تحصیل آن هستم) به روی من بسته شد و دیگر محال است سعادتمند گردم؟!

چرا نزد عالم نمی رویم و از او نمی خواهیم که برای گفته ی خود دلیل بیاورد. وقتی دیدیم عالم با دلیل حرف می زند، باید قانع شویم، دلیل او را نگاه کنیم و درباره ی آن فکر کنیم. ولی این طور نیستیم؟! به ی اد دارم در یک کتاب خطی بسیار قدیمی دیدم که از انسان های اولیه عکس دو دسته ای را کشیده بود که در حال جنگ و درگیری و زد و خورد بودند، و هر کدام سنگ بزرگی به دست داشتند و به طرف مقابل حمله می کردند. البته آن زمان قادر نبودند از وسیله ی جنگی و سلاح دیگری استفاده کنند از همان وقت ها بشر در فکر قوه ی دفاعیه بوده! اما دفاع از چه؟!

501 انسان اگر حرف شنو باشد...

آقایی می گفت: وارد شهری شدم و دیدم صدای ساز و آواز بلند است و اهل شهر به فساد اخلاقی گرفتارند. از راه دلیل و برهان و منطق برای مردم آن جا کم کم ثابت کردم که این گونه کارها زیانبار و حرام و باطل است. همه منقلب شدند و آلات (657) لهو را شکستند و شهر از آن کارهای فاسد پاک شد. انسان اگر حرف شنو باشد، به سعادت دنیا و آخرت خواهد رسید.

502 راه سعادت بسته نیست

گفته می شود که پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رحلت کرده، امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - هم غایب است و کسی به آن حضرت دسترسی ندارد که به فریاد او برسد. بنابراین، ما مستضعف و محروم از سعادت و بیچاره ایم.

آیا این گونه است؟ خیر این گونه نیست؛ زیرا عقل و شرع برای ما ثابت می کند که ی ک فرد متدین و عاقل می تواند شؤ ون دینی خود را اداره کند، زیرا دفتر دین و دستورات شرعیه در اختیار ماست و اگر ندانست و نتوانست، باید به حکم عقل و عقلا از دیگران که می دانند سئوال کند و از راه عقل و دیانت صحت و سقم جواب را تشخیص دهد چون عاقل است و در هر جا که راه برای او روشن نشد، احتیاط برای او طریق نجات است. پس هیچ گاه راه سعادت برای انسان بسته نیست.

503 چه بهشتی می شد دنیا اگر...

چه کنیم تا در برابر نعمت های خدا سپاسگزار باشیم؟ چگونه انسان این همه نعمت الهی را بر خود نقمت و عذاب می کند؟ خداوند سبحان می فرماید:

( الم تر الی الذین بدلوا نعمت الله کفرا و احلوا قومهم دار البوار ) (658)

آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را به کفران و ناسپاسی مبدل نمودند، و قوم خویش را در سرای نیستی و نابودی جای دادند.

چه بهشتی می شد دنیا برای ما انسان ها اگر حرف شنو بودیم و به ندای قوه ی عاقله گوش می کردیم، نیرویی که هر عاقل آن را دارد.

اگر همه ی مردم دنیا اتفاق می کردند که عقل (نه غرایز و امیال و شهوات) حاکم باشد ولو به این منتهی شود که عاقل را حاکم کنند، دنیا برای آن ها بهشت می شد و همگی در آسایش و امنیت و راحتی به سر می بردند.

امتیاز انسان از سایر حیوانات به عقل است. آیا رواست که عقل را مهمل کنیم و از کار بیندازیم و کنار بگذاریم و زندگی را برای خود و دیگران تلخ و ناگوار کنیم؟!

504 رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آیینه دار جمال حق

خداوند سبحاان می فرماید:

( ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جدلهم بالتی هی احسن ) (659)

با حکمت و اندرز نیکو، [مردم را] به سوی راه پروردگارت بخوان، و با مجادله ی نیکوتر با آن ها مجادله کن.

یعنی با زبان نرم و به نرمی و آرامی، حکیمانه و منطقی و یا با موعظه ی نیکو و زبان شیرین مردم را به سوی خدا دعوت کن. و نیز می فرماید:

( فبما رحمة من الله لنت لهم ) (660)

پس به واسطه ی لطف و رحمت خدا، با آن ها به نرمی رفتار نمودی.

پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صفت خاصه ی رحمت حضرت حق - تبارک و تعالی - و ( بالمؤمنین رءوف رحیم ) (661) ؛ (نسبت به مؤمنان بسیار مهربان و دلسوز) ، و آیینه دار جمال حق است که نور رحمت در او به ظهور پیوسته و از او به دیگران می تابد و خود بالذات ندارند. نظیر آیینه ای که نور آفتاب در آن تابش نماید و از آن به دیگری منعکس شود، که در حقیقت روشنی آفتاب است، نه آیینه. خداوند متعال خطاب به آن حضرت می فرماید:

( لعلک بخع نفسک الا یکونوا مؤمنین ) (662)

شاید برای این که آنان ایمان نمی آورند جان خود را می فرسایی.

و نیز می فرماید:

( فلا تذهب نفسک علیهم حسرت ) (663)

مبادا جان تو به خاطر آن ها از روی حسرت های پی در پی بفرساید.

یعنی مگر می خواهی از سختی و ناراحتی جان دهی که این گونه از شدت رحمت و رافت بر مؤمنین، در هدایت و ایمان آوردن آن ها خودخوری می کنی؟!

505 از هیچ به همه چیز با دستگیری ولی خدا

ابتدای حرکت انسان در مسیر کمال و معرفت، استعداد است که می تواند از هیچ به همه چیز برسد، و طرف و مقصد او خداست.

ربوبیت خدا هم اقتضا می کند که در مسیر حرکت تکاملی انسان تا سر منزل مقصود به او کمک و از او دستگیری کند. در دعای ابوحمزه آمده است:

من این لی الخیر یا رب، و لا یوجد الا من عندک. (664)

پروردگارا، از کجا خیر به من برسد، در حالی که جز از نزد تو سرچشمه نمی گیرد.

حافظ، ولی، راهبر، و همراه راه ما خداست، چنان که خود می فرماید:

الله ولی الذین ءامنوا یخرجهم من الظلمت الی النور (665)

خداوند، سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاریکی ها به سوی نور بیرون می آورد.

یعنی از ظلمت سرگردانی به سوی نور رهسپار می کند.

ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم، دستگیری ولی خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم، باید به ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد همراه خود ببرد.

506 تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز

مادیات و دنیا و وسایل راحتی، راحتی نمی آورد، بلکه:

(الا بذکر الله تطمئن القلوب) (666)

هان! تنها با یاد خدا دل ها آرام می گیرند.

نه با داشتن ملک و ملکوت. لذا باید سعی کنیم تزلزل هایمان برطرف شود و پرده ها برداشته شود. و بزرگترین پرده، خود ما هستیم: تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز (667)

ما خودمان حجابیم، خداوند حجاب ندارد: لا یهتک حجابه. (668) این موجوداتند که حجابند، خرق حجاب که صورت بگیرد باز بشریت باقی است، حجاب های نورانی همان توجه به نور اذکار و عبادات است.

507 آن گاه که دل به ذکر الله مطمئن شد...

اگر دل انسان به ذکر الله مطمئن شد، به خطاب ( یایتها النفس المطمئنة ) (669) ؛ (ای نفس آرام!) مخاطب می گردد. در روایت آمده است که مخاطب این آیه ی شریفه سید الشهدا عليه‌السلام است. (670)

508 احترام عالم ولو این که کافر باشد!

اگر بشر سعادت و شقاوت خویش را تشخیص می داد و نقص و کمال را می دانست، پیرو انبیا عليهم‌السلام می شد.

سید رضی رحمه‌الله از شخصی صابئی (671) به خاطر فضلش تشییع کرد، با این که کافر بود، و علامه ی حلی رحمه‌الله در جایی از ابوحنیفه به خاطر فضلش دفاع می کند و می فرماید:

هذه السخریة غیر لائقة بابی حنیفة. (672)

این تمسخر و ریشخند لایق ابوحنیفه نیست.

509 جبر = انکار معاد

جبری ها چگونه می توانند به معاد و مجازات اعتقاد داشته باشند؟ زیرا به اعتقاد آن ها خدا به واسطه ی کارهای خود، عده ای را به جهنم و عده ای را به بهشت می برد!

510 راه علی عليه‌السلام را نرفتیم و...

افراد بشر چه بیماری دارند که راحت نمی نشینند، و پیوسته بر سر قدرت طلبی و ریاست و مقام با هم می جنگند؟! ما همین قدر می فهمیم که ملک دنیا باقی و پابرجا نمی ماند و از بین می رود.

حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام در وقت ریاست و حکومت ظاهری چه پوشاک و خوراکی داشت؟! حلوایش این بود که خرمای خشک را ریز ریز می کرد و داخل ماست می ریخت تا ماست شیرین شود، و آن را با نان خشک (آن هم نان جو) میل می نمود و می فرمود: ممکن است این ها را هم کسانی نداشته باشند.

ولی ما این راه را نرفتیم، و کفار کردند آن چه کردند و بر سر ما آوردند، آن چه آوردند.

511 در دام افتادیم، به چه کسی بگوییم ما را از این دام نجات دهد؟!

به نام حمایت و طرفداری از فقرا، شیوعیت و کمونیسم را به وجود آوردند که می خواهیم حال و وضع آن ها را بهتر کنیم، ولی بدتر کردند. به نام فقرا ثروت و سرمایه را از ثروتمندان گرفتند و به فقرا ندادند، بلکه در مقاصد شوم و عیاشی و ریاست و قدرت خود صرف نمودند. هم چنین گفتند: مردم جاهل از عالم تبعیت نکنند، و دین و علمای دین را افیون و تخدیر جامعه معرفی کردند. حتما می گویند: عالم باید از جاهل تبعیت و پیروی کند؟! در دام افتادیم، به چه کسی بگوییم ما را از این دام بیرون آورد و نجات دهد؟! علما را که آدم به حساب نمی آوریم؟!

512 نعمت های خدا را برای خود نقمت می کنیم؟!

مگر ما انسان ها می گذاریم، همه از نعمت های خدادادی یا ساخته ی بشر استفاده کنند و راحت زندگی کنیم؟! نعمت های خدا را برای خود نقمت می کنیم؟!

مسلمان ها از جهتی که مسلمان هستند چنین نمی کنند، بلکه از جهت حیوانیت، یا بشریت می کنند (نه از جهت انسانیت و مسلمان بودنشان) و هر کدام گناه را به گردن دیگری می اندازند؟!

مگر همین بشر نیست که در روستاهای محروم با نان خشک تغذیه می کند؟! انسانی که نان خشکی او را سیر می کند، و یا با سبزی و ماست و پنیر می تواند زندگی کند، این همه حرص و طمع به دنیا برای چه؟! چه کسی برای همیشه شاه بوده است؟ خداوند این کارها را می کند تا بشر بداند که از ناحیه ی خودش نیست و امور به دست دیگری است.

513 علم دستاویز کفار برای نیل به اهداف شوم خود

تدریس و تعلیم و تعلم انسان ها، مخصوص انبیا عليهم‌السلام است، و علم و سواد بشر بدون وحی و تعلیم انبیا عليهم‌السلام ضررش بیشتر از نفع آن است، با سواد می شوند که با آپلو به کجا بروند، و آن جا چه کار کنند، به چه انگیزه می روند؟ که در برابر دشمن موضع بگیرند و او را بهتر هدف قرار دهند!

نمی گویند که عالم مهجور و از جامعه به دور باشد، بلکه در علم تصرف می کنند، و به وسیله ی علم و دانش سلاحی می سازند که بدون صدا آدم بکشد، و با آن علما را ترور می کنند و مردم را از متابعت آن ها محروم می سازند، تا بهتر بتوانند بر آن ها مسلط شوند و منافع آن ها را به ی غما ببرند. این گونه سلاح بی صدا بیست سال قبل با ده هزار تومان تهیه می شد. آن را برای برادرکشی و یا به جان هم انداختن به دست مسلمانان می دهند. ای کاش مفسد واقعی و کافر هم این بلا بر سرش می آمد! بلکه می گویند: هر کس با ما مخالف باشد باید نابود شود، خواه مسلمان باشد یا کافر.

514 علمای طراز اول، ترور می کنند!

اگر کفار به ما بگویند: این رویه را علمای (673) طراز اول اسلام شما به ما یاد دادند، چه می گوییم؟

معاویه به مروان گفت: هر چه می توانی بکش، و اگر نتوانستی معذوری! بلاکلام (674) مروان، قاتل عثمان بود، و کارهای او منجر به کشته شدن عثمان شد، او بود که به عثمان سفارش کرد:

لا تقر لهم بذنب.؛ هرگز به گناهت اقرار مکن.

زیرا می دانست اگر عثمان توبه کند، کار خودش (مروان) زار است. با این همه، بعد از کشتن عثمان، خون او را به گردن علی عليه‌السلام انداخت و گفت:

ان لم تکن قتلت، فقد آویت.

اگر تو نکشتی، قطعا[قاتل او را] پناه دادی.

طلحه را هم مروان در جنگ کشت، همان طلحه و زبیر که به علی عليه‌السلام نوشتند:

انت قتلت عثمان.؛ (675) تو عثمان را کشتی.

با این روال، ممکن است اروپایی ها که در دنیاداری و فطانت بر ما مقدم هستند، قرآن را بر ما عرضه کنند، و ما آن را از دست بدهیم!

515 نقش سازمان ملل در بدبختی دولت های ضعیف و...

اگر کفار چنین بگویند و ما را مغلوب و محکوم خود کنند که علمای (676) شما آن چه را که می خواستند کردند، و هر که را در برابر و مخالف خود دیدند کشتند. می گوییم: اگر سازمان ملل که دم از حمایت از حقوق بشر می زند راست می گوید، کاری با دولت های ضعیف نداشته باشد و در ضعف و ناتوانی آن ها نکوشد و مانع پیشرفت آن ها نشود. اگر راست می گفتند: جنگ جهانی دوم را به راه نمی انداختند.

آن ها نه تنها با دفتر شرع، که با دفتر عقل و عقلا نیز مخالفت دارند.

516 فرمانداران را از شیعه قرار دهید

رؤ سا و فرماندهان شهرها می توانند اهل شهر را به مرام خود دعوت کنند، لذا در عراق هنگامی که دولت وقت عثمانی از آقا سید محمد کاظم یزدی رحمه‌الله درخواست کرد که از او حاجتی بخواهد، فرمودند: فرماندهان را از شیعه قرار دهید. کفار در فریب دادن و ما در فریب خوردن خیلی ماهریم.

517 ترور علما، از شگردهای کفار

شخصی که حق حیات از کسی داشت، زیرا در زمان رژیم پهلوی کمونیسم و محکوم به اعدام بود، و آن شخص در نزد دولت پهلوی برای او وساطت کرده بود که در دستگیری افراد توده به دولت کمک کرده و لذا مستحق عدم اعدام است و در هر حال موجب نجات او شد. به آن شخص ذی حق گفته بود که بنده الان با حفظ سمت در حزب کمونیسم، در دولت جمهوری اسلامی نیز سمت ریاست بعضی از پست ها را دارم، و در انتظار این هستیم که چه وقت از طرف ارباب بالا دستور ترور و محاربه با روحانیون می رسد! البته این طرف هم کوتاهی نکرد و به دستگاه اطلاع داد. چه قدر علما و پاکان از طرفین در قضیه ی استبداد و مشروطه مال المصالحه ی قدرت ها واقع گردیده و کشته شدند!

518 مسلمانان از حلقومی به حلقوم دیگر

حضرت سلمان رحمه‌الله (جدا از اکراه امیرالمؤمنین عليه‌السلام برای بیعت) اکراه شخصی هم داشته است. (677) ما باید بر خودمان گریه کنیم از بلاهایی که تا به حال بر سر ما و مسلمانان آمده و می آید. مسلمانان و بلاد اسلامی در مهمانخانه ی گرگ ها قرار گرفته اند، و در شکم گرگ ها از میهمانخانه ای به میهمانخانه ی دیگر منتقل می شوند. ایران و ایرانیان سال ها در حلقوم و شکم روس بودند، بعد از آن سال ها در بطن و حلقوم انگلیس بودیم، بعد هم مستعمره ی آمریکا شدیم.

519 فقرا در مال اغنیا حق محدودی دارند...

حاضر نشدیم حقوق واجبه (678) را به فقرا بدهیم، تا این که کمونیسم شوروی، ثروت را از سرمایه داران به نام کمک به فقرا گرفت. به حدی که نقل کرده اند ماموران دولتی در بخارا، شب با لباس مخفی به خانه ها می رفتند و طلاهای زن ها را می بردند، و فردا سر و صدا و جنجال به راه می انداختند که: بگیرید! چه کنید! که بود؟

فقرا در مال اغنیا حق محدودی دارند. اگر همین نکته را همه بفهمند، دیگر از حد حق خود تجاوز نمی کنند.

520 ثروت و سخاوت

برخی گمان می کنند اگر دست باز باشند و انفاق نمایند، دیگر برای آنان مال و ثروتی جمع نمی شود و باقی نمی ماند. اگر با سخاوت، مال جمع نمی شود، پس چه طور حضرت ابراهیم عليه‌السلام با آن همه بخشش که بدون میهمان غذا نمی خورد، آن همه اموال و دارایی داشت؟!

521 کاری بر سر خود می آوریم که دشمن نمی آورد!

کاری سر خود می آوریم که دشمن نمی آورد. آیا هیچ دشمنی می توانست آن بلا را بر سر عمر سعد بیاورد که خودش در یک شب آورد؟!

مؤمنین با این همه پیشامدها، برای نجات اهل ایمان به تضرع و ابتهال و التجا محتاج هستند. چنان که در شبانه روز به نان احتیاج دارند، به دعا و تضرع نیاز دارند.

522 ناصرالدین شاه و تقاضای خواندن دعای ابوحمزه

ناصر الدین شاه با قافله ی خود در راه کاظمین شبانه به سوی کربلا در حرکت بود. شب جمعه و شاید ماه رمضان بود. عده ای از اهالی کربلا و شاید عده ای از علما نیز به استقبال او آمده بودند، درخواست کرد که دعای ابوحمزه ثمالی را بخوانند، آقایی در میان جمعیت فرمود: محمد جواد من حافظ دعای ابوحمزه است. در آن زمان آقا محمدجواد پسر کم سن و سال بود. بعد به ایران آمد، و این قضیه معروف بود. در هر حال، پسر آن آقا شروع کرد از اول دعا تا آخر دعای ابوحمزه را از حفظ خواند.

زمانی که ناصرالدین شاه وارد کربلا شد، صد تومان آن وقت، که خدا می داند با پول امروز چه قدر می شود، برای او فرستاد. بنده آن پسر (محمدجواد) را در زمان پیری و نابینایی دیده بودم.

پدران و مادران عنایت داشتند به فرزندان خود در حفظ دعا. آقای دیگری را می گفتند که دعای ابوحمزه را در حال سجده می خواند. این معانی در میان ما خیلی کم و ضعیف شده و معنویات و رغبت به عبادات کم و رغبت به مادیات بیشتر شده و نتیجه اش همین است که می بینیم.

523 اگر گردن مرا هم ببرید...

البته محرمات، تنها زنا و قمار و شرب خمر نیست، گاهی یک امضای بی جا که مقدمات و زمینه ی آن را هم دیگران زحمت کشیده و به دست انسان می دهند، موجب از بین رفتن اغراض و نفوس می شود و به مراتب از آن بالاتر است. از ما انتظار نمی رود که گناهانی از قبیل شرب خمر را در خیابان مرتکب شویم، چون این کار گذشته از ترس خدا، یک نوع جنون و بی عقلی است و لذا از ما صادر نخواهد شد.

کاردار بریتانیا در اطاق خصوصی و شخصی آقا سید محمد کاظم یزدی رحمه‌الله وارد شد تا از او امضا بگیرد که مردم بر له انگلیس، و علیه دولت عثمانی جنگ کنند و هفت تیر خود را هم به ایشان نشان داد و او را تهدید نمود.

ایشان چون زبان انگلیسی نمی دانست، با اشاره دست به گلوی خود برد و کشید و به او فهماند که: اگر گردن مرا هم بزنید حاضر نیستم امضا کنم!

کاردار دید که کشتن و ترور کردن ایشان برای او امضا نمی شود، لذا ایشان را رها کرد و از منزلشان بیرون آمد.

524 احترام مجلسی رحمه‌الله نزد سلاطین صفویه

مرحوم مجلسی، شیخ الاسلام زمان خود بود - مثل وزیر فرهنگ - و با اهل علم و روحانیت هم ارتباط داشت، و شاه سلیمان و شاه حسین صفوی به ایشان بسیار احترام می گذاشتند، به طوری که هر وقت مرحوم مجلسی بلکه علمای دیگر نزد شاه می آمدند، شاه از تخت پایین می آمد و از آن ها تجلیل می کرد.

525 زهد مجلسی رحمه‌الله

سید نعمت الله جزایری رحمه‌الله می فرماید: در مجلس خصوصی با مرحوم مجلسی بودیم که لباس های فاخر (ظاهرا از خز) به تن داشت، فرمود: در را ببندید، به ایشان گفتم:

الزهد ان تملک نفسک، لا ان تملکک نفسک.

زهد آن است که مالک نفس خویش باشی، نه این که نفس تو مالک تو باشد.

مرحوم مجلسی جامه ی فاخر را کنار زد، و لباس پشمی و لباس عادی ای را که زیر آن پوشیده بود به من نشان داد و فرمود: این (جامه ی عادی) را برای نفس خودم پوشیده ام و این (لباس فاخر) را برای عظمت مقام.

کجا رفتند آن هایی که یذکرکم الله رؤ یته؛ (679) (دیدارشان شما را به ی اد خدا می آورد.) بودند؟!

526 لزوم استنساخ و تکثیر کتاب های حدیثی منحصر به فرد

اگر کسی موفق شود که کتب حدیثیه ی منحصر به فرد حتی کتب حدیثیه ی عامه را تکثیر کند، خدمت بزرگی به شیعه کرده است؛ زیرا مدارک برخی کتب شیعه از کتب عامه است. علاوه بر این، کتب شیعه گنجی از معارف و علوم است و به طور یقین دشمنان به فکر جمع آوری و محو آن ها بوده و هستند، بلکه پیمان بسته اند که حتی قرآن را جمع کنند، البته نمی توانند چون قرآن معجزه ی خالده و جاوید است.

در زمان امام سجاد عليه‌السلام در مکه سیل آمد، مردم ترسیدند سیل مقام ابراهیم عليه‌السلام را ببرد، آن حضرت عليه‌السلام فرمود:

انه آیة لا یذهب بها السیل. (680)

آن نشانه ی [ خدا] است و سیل نمی تواند آن را از بین ببرد.

یعنی نمی شود سیل آن را از بین ببرد به گونه ای که بعد جای آن معلوم نباشد، و گرنه متعصبان کافر فاسق حجرالاسود را بیرون آورده و بردند و بعد از بیست سال آوردند.

مقصود این که کفار دشمن قرآنند. چه رسد به کتب احادیث که به منزله ی شرح و تفسیر قرآن است؛ لذا هر کس هر کجا کتاب حدیثی منحصر به فرد دید، باید آن را استنساخ کند تا از انحصار بیرون بیاید و تکثیر شود. نمی شود گفت:

ان للبیت یحمیه. (681)

خانه، خود پروردگاری و صاحبی دارد که از آن حمایت و نگهداری می کند. زیرا تکثیر آن ها نیز از حمایت های رب است.

527 لزوم مطالعه ی کتاب های مفید از اول تا آخر

کتابفروشی در قم می گفت: شیخ علی قمی نامی بود که هر چند گاهی می آمد و کتابی از من می گرفت و پس از مدتی بر می گرداند و می گفت: از اول تا آخر مطالعه کردم، و کارش همین بود.

سپس حضرت استاد - مدظله - فرمودند: چه خوب است وقتی تشخیص دادیم کتابی نافع و مفید است، از اول تا آخر مطالعه کنیم، و گرنه ممکن است بخشی از آن را چند بار مطالعه و مرور نماییم ولی در قسمتی از آن با مطلب و روایت مفیدی اصلا برخورد نکنیم.

سپس افزودند: بنده مدتی است که بنا گذاشته ام صحیح بخاری را از اول تا آخر مطالعه کنم و هنوز موفق نشده ام آن را به اتمام رسانم، و در وسط آن نشانه گذاشته ام.

528 حاجتم این است که کسی را به دنبال من نفرستی

کناره گیری از اداره ی امور اجتماعی مردم به نفع آخرت اهل علم است. (682) امضا گیرندگان مشروطه ظاهر الصلاح بودند و وجوهات خود را می پرداختند که آخوند خراسانی رحمه‌الله را در گرفتن مشروعیت مشروطه فریب دادند.

منصور دوانیقی به بعضی از اطرفیانش دستور داد که خوب ها، علما و زهاد را دور خود جمع کن، وی گفت: دور من نمی آیند. تا این که عمر و بن عبید را که شخص خوبی بود، به حضور خواست، و وی حاضر نمی شد و گفت: از ما حاجتی بطلب. او پاسخ داد: حاجتم این است که کسی را به دنبال من نفرستی.

زیرا در این موارد انسان حداقل باید در بعضی امور با او موافقت کند، تا او هم در بعضی امور موافق این شخص باشد.

529 واقعا شیعه چه رجالی داشت!

کار نجف اشرف در زمینه ی کمبود علم و برکت وجود علما و مجتهدین به جایی رسیده که معلوم نیست چند نفر - به تعداد انگشتان دست - در آن جا باشند. سابقا آقایی در جواب شخصی که پرسید: فلانی مجتهد است یا خیر؟ فرمود: چه می گویی: از در و دیوار نجف مجتهد می بارد.

در سامرا نیز علمای بزرگ بسیاری بودند، آقایی می گفت: ایوان بزرگی در مدرسه ی میرزای شیرازی بزرگ رحمه‌الله در سامرا بود که آقای حاج علی قمی - قدس سره - آن جا تشریف آوردند - و بنده نیز حضور داشتم - و فرمودند: سابقا - مقصودش زمان میرزای بزرگ بود - این جا یک پارچه مجتهد بود!

واقعا شیعه چه رجالی داشت!

530 بقای مذهب به بقای طلاب است

خوشا به حال کسانی که بفهمند انجام کار آخرتی سخت است. طلاب باید از هر فرصت و فراغت استفاده کنند و سعی کنند درس بخوانند قبل از آن که روزی بیاید که دیگر نتوانند به تحصیل خود ادامه دهند. طلاب باید بدانند که وقت گذشته، هر کس در ایام فراغت درس خواند، خواند، و گرنه اگر اندک شورشی در این ممالک اسلامی به وجود بیاید، دیگر به واسطه ی وجود موانع نمی توانند درس بخوانند. اگر جلوی درس خواندن طلاب را گرفتند کار اسلام و مسلمانان تمام است؛ زیرا بقای امر دین و احیای مذهب به بقای طلاب علوم دینی است، و بقای آن ها به درس خواندن است، و کتاب ها و درس های طلاب موجب بدبینی مردم به ظالمین و ستمگران است، لذا اگر دسترسی پیدا کنند و بتوانند، از آن جلوگیری می کنند.

531 اولا به تو چه ربطی دارد؟

وزیر فرهنگ (683) در زمان پهلوی برای من (684) پیغام فرستاد که شماها (685) برای چه در قم جمع شده اید؟ اصلا گویا برای این دسته کاری قایل نبود!

در جواب گفتم: اولا به تو چه ربطی دارد که این جا جمع شده ایم، ثانیا مگر نبودی و ندیدی که آقا شیخ عبدالکریم حایری رحمه‌الله چه کار می کرد، ما هم همان کار را می کنیم. بعد از رفتن قاصد، با خود گفتم: این چه جوابی بود که به او دادی؟ ناراحت بودم که حتما در مقام انتقام بر خواهند آمد، ولی سه روز از این جریان نگذشته بود که صدای جنگ آلمان و انگلیس بلند شد، و فکرشان به جای دیگر منتقل شد و از اصلاحات و تنظیمات - به نظر خودشان - منصرف شدند. اربابشان انگلیس گرفتار جنگ با هیتلر آلمانی شد، هر چند ایران وارد جنگ نشد.

532 اوضاع نابسامان طلاب در رژیم پهلوی

فشار و اختناق بر علما و روحانیون حوزه ی علمیه ی قم در زمان رضاخان پهلوی به جایی رسیده بود که اگر پاسبانی در مدرسه ی فیضیه پیدا می شد، طلاب از در و دیوارها به بالای بام ها فرار می کردند، و یا برای درس و مباحثه اول صبح به باغ های اطراف قم می رفتند و مخفی می شدند، تا کسی متعرض آن ها نشود. به حساب خودشان ایران ترقی کرده بود، و خیلی هم ترقی کرده بود! (686)

533 سفارش های رضاشاه به فیصل

در همان اوایل سلطنت پهلوی که فیصل (پادشاه عراق) به ایران آمد، زمانی که با رضاخان در درشکه سوار بودند و به سر مرز می رفتند، رضاشاه به فیصل گفت: من با دو چیز بر اوضاع مردم، مسلط شدم:

1 - با خلع سلاح عشایر و قبایل.

2 - با گرفتن نفوذ روحانیت از مردم.

آری، با فتوی گرفتن از اهل علم و علما، بساط مشروطه را به پا کردند، بعد که سرکار آمدند و قدرت را به دست گرفتند، همان ها را مفسد جامعه معرفی کردند. همان علما و روحانیون که دیروز مصلح جامعه بودند امروز مفسد جامعه و اخلال گر معرفی شدند! چون دیدند این ها همین کارها را که علیه دیگران و بر له آن ها کردند، فردا ممکن است بر له دیگران و علیه آن ها بکنند!

534 کشتن علما بعد از مشروطیت در ایران

رؤ سای مشروطه حتی روحانیون با نفوذ را یکی پس از دیگری کشتند، همان هایی را که توسط آن ها دیگران را کشته بودند!

حتی سید عبدالله بهبهانی رحمه‌الله را بدتر از شیخ فضل الله نوری رحمه‌الله کشتند، و هم چنین بقیه ی روحانیون و امثال مرحوم مدرس را بعد از آن کشتند، به حدی که بعد از قضیه ی شهادت شیخ فضل الله نوری رحمه‌الله هر کس از علما که مخالفت می کرد می کشتند، بلکه قبل از قضیه ی مرحوم شیخ فضل الله هم چنین بود.

535 اوضاع علما در عراق

انگلیس وقتی دید علمای نجف و کربلا مخالفت می کنند، همه را دسته دسته به ایران تبعید کرد، تا این که بعد از گذشتن مدتی و پس از دخالت و وساطت دولت ایران، اجازه دادند به نجف و کربلا برگردند و از آن ها تعهد و امضا گرفتند که دیگر در امور سیاسی عراق دخالت نکنند؛ لذا وقتی افراد نزد آقا سیدابوالحسن رحمه‌الله می آمدند، ایشان می فرمودند: از ما امضا گرفته اند که در سیاست دخالت نکنیم.

و هنگامی که علمای تبعیدی از ایران به نجف مراجعت کردند، دولت عراق به آن ها توهین کرد، با این که استقلال عراق مرهون فتوای آقا میرزا محمد تقی شیرازی رحمه‌الله و رهبری روحانیت بود، که می فرمود: بر مسلمان حرام است که به حکومت کافر راضی شود.) چون انگلیس می خواست بلا واسطه بر عراق حکومت کند؛ ولی با فتوای میرزا نتوانست و شکست خورد.

536 در آخر الزمان اهل بلاد همدیگر را می بینند

آقایی نقل می کرد که در روایتی در تفسیر صافی آمده است: در آخر الزمان اهل بلاد همدیگر را از دور می بینند. (687)

ما از بعضی که اهل اطلاع بودند، سئوال کردیم، گفتند: با آلاتی نظیر، اشعه ی ا برق می شود آن سوی دیوار یا داخل بدن را دید، منتهی ارزان و همگانی نیست، و خودشان را نمی بینند بلکه تنها عکسشان را می بینند.

ولی آیا مقصود از این روایت دیدن با آلات است؟ یا این که دیدها به گونه ای قوی می شود که خود اهل بلاد را می بینند، نه عکس آن ها را. (688)

537 آن ها آینده را می دیدند و ما از گذشته خبر نداریم!

درباره ی آقایی که کرامت های بسیار از او نقل می کردند، گفته اند: در مسافرتی وقتی به نزدیک اصفهان رسید، شب بود و هوا تاریک، فرمود: من در این شهر بسترهای فحشا می بینم. صبح شد، وارد شهر شدند، فرمود: وقت سحر بساط عیش فلان و فلان را می دیدم. تا این که داخل شهر رفتند و...

آری، آن ها آینده را می دیدند، ولی ما گذشته را نمی بینیم، و نمی فهمیم که چه خبر بود! تا از آن عبرت بگیریم و همانند گذشتگان در دام و فریب بیگانگان گرفتار نشویم.

538 اختلاف ما در کبریات نبود!

بعد از جریان مشروطه و روی کار آمدن آن، از مرحوم آقا سید محمد کاظم یزدی سئوال شد که مخالفین شما چطورند؟ فرمود: مخالفت ما با آن ها در کبریات نبود، نزاع موضوعی و صغروی بود.

539 کاسه ی زهر است نمی نوشم...

روزی در جریان مشروطیت، مرحوم آخوند خراسانی خواست درس را شروع کند، یک نفر بلند شد و گفت در تبریز خون ریزی شده است. بنا شد دسته جمعی به منزل آقا سید محمد کاظم یزدی رحمه‌الله بروند: بعضی هم که می خواستند فرار کنند، گفتند: از هر کوچه ای رفتیم، دیدیم چماق به دستی ایستاده است و نمی گذارد. معلوم شد همه ی راه ها جز راه خانه ی سید بسته است. جمعیت همه وارد خانه ی سید شدند و گفتند: اگر با مشروطه موافقت نکنید، ظلم و خون ریزی می شود، چون قریب به اتفاق است که در مشروطه خون ریزی واقع نمی شود - البته دیدیم که شد! سرانجام سید رحمه‌الله فرمود: می دانم کاسه ی زهر است نمی خورم، شما که نمی دانید اگر بخورید معذورید.

آری، در گرفتاریها باید قدم به قدم به دفتر شرع نگاه کنیم؛ هر کجا که دیدیم واضح و آشکار است پیش برویم، و در موارد شبهه ناک و تاریک خودداری و توقف کنیم، عمل به احتیاط پشیمانی ندارد.

540 نعمت وجود حرم امام رضا عليه‌السلام در ایران

حرم مطهر حضرت امام رضا عليه‌السلام نعمت بزرگ و گرانقدری است که در اختیار ایرانی هاست، عظمتش را خدا می داند، به حدی که امام جواد علیه السلام می فرماید:

زیارة ابی افضل من زیارة الحسین عليه‌السلام لان الحسین عليه‌السلام یزوره العامة و الخاصة، و ابی لا یزوره الا الخاصة. (689)

زیارت پدرم [امام رضا عليه‌السلام ] از زیارت امام حسین عليه‌السلام افضل است، زیرا امام حسین عليه‌السلام را عامه و خاصه زیارت می کنند، ولی پدرم را جز خاصه [ شیعیان دوازده امامی] زیارت نمی کنند.

لذا کرامات از ضریح آن حضرت بیشتر از ضریح امام حسین عليه‌السلام ظاهر می شود بنابراین، ایرانی ها باید نعمت حرم حضرت امام رضا عليه‌السلام را که زیارت آن برایشان فراهم است، مغتنم بشمارند.

541 توفیق زیارت از جذب و انجذاب است، و ربطی به پول دار بودن ندارد

توفیق زیارت ربطی به داشتن پول ندارد. زیرا چنان چه پروانه ها در شمع می سوزند، آیا در شمع بودن حضرات معصومین عليهم‌السلام اشکال است یا در پروانه بودن ما، پس چرا بعضی ها آن حضرات را دیده اند، یا جواب سلام خود را از آن ها شنیده اند و یا با صاحب قبر صحبت کرده و جواب دریافت نموده اند، و ما این گونه نیستیم.

عجایب و غرایب از کرامات و معجزات مشاهد مشرفه و ضرایح متبرکه دیده و شنیده شده است. اگر این طور ارتباطات و درهای نور و رحمت به روی اهل ایمان باز نبود، ما را به حال خود می گذاشتند و می رفتند و به طور مطلق غائب می شدند، با تاکیدی که بر دعوت به توجه و تمسک به عترت نموده اند.

معلوم می شود در مشاهده ی قرآن و عترت جاذبیتی است که اگر لیاقت داشته باشیم، به زیارت می رویم. معلوم نیست که پول دار پروانه ی این شمع می شود یا بی پول، بلکه این در اثر جذب و انجذاب محبت است. تشکیلات لازم نیست، و برای آن ها بین پول دار و ندار، فرقی وجود ندارد.

542 به حدی مجذوب شدم که نزدیک بود مسلمان شوم!

جوانی نصرانی (690) می گوید داخل حجاج شدم و اعمال آن ها را به جا آوردم تا این که به بقیع رسیدم. تعجب می کنم در بقیع با این که به ظاهر جز خاک و خرابه چیز دیگری نبود، به حدی مجذوب شدم که نزدیک بود مسلمان شوم!

آیا ما که مسلمانیم، نباید مجذوب آن ها و مشاهد مشرفه شان شویم؟! عجایب و غرایب از افراد گرفتار و مبتلا برای ما نقل شده که به حرم رفته اند و به حضرات معصومین عليهم‌السلام در مشاهد مشرفه متوسل شده اند و حاجت خود را گرفته اند. اگر کسی حال و مجال داشت و آن ها را جمع آوری می نمود و می نوشت، کتابی از کرامات می شد.

543 خیال می کنید ما از حال شما مطلع نیستیم؟!

آقایی از مدرسین می گفت: هر وقت ابتلا و هم و حزنی در نجف به من دست می داد، غسل و طهارت می نمودم و به حرم می رفتم. گویا به حضرت امیر عليه‌السلام پناه می بردم، و برای ابتلا و هم و حزن من راه چاره و علاجی مشخص می شد!

حضرت امیرالمؤمنین و نیز هر کدام از ائمه ی اطهار عليهم‌السلام نسبت به قاصدین و مجاورین و زایرین مانند پدر مهربان نسبت به اولادش می باشد.

آقای دیگری می گفت: هر وقت گرفتار و مهموم و مغموم می شوم، در ایوان طلای حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام می نشینم و به بارگاه آن حضرت نگاه می کنم و هم و غم و یا گرفتاری ام رفع می شود!

در توسلات به حضرات معصومین عليهم‌السلام به بعضی نقدا چیزی می رسد و گرفتاری آن ها رفع می شود، ولی بعضی دیگر بدون این که به آن ها چیزی برسد آسوده می شوند و با خیال راحت بر می گردند.

آقای دیگری می گفت: مدت ها به فقر و گرفتاری مبتلا بودم، چهل روز به امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - متوسل شدم و به آن حضرت عریضه نوشتم و در آب جاری انداختم، روز آخر صدایی شنیدم که مرا با نام و نام پدر خواند و گفت: خیال می کنید ما از حال شما مطلع نیستیم! بدون این که چیزی بدهد. آن صدا، سوز دل مرا آرام کرد، مثل این که آب روی آتش بریزند.

544 ما به اهل بیت عليهم‌السلام محتاجیم، نه آن ها به ما

ما خیال می کنیم که معصومین عليهم‌السلام به زیارت ما محتاجند. در ایام اربعین، کربلا پر از دسته جات شیعیان عراق از طوایف مختلف عرب ها و کردها می شد که ی کی از آن ها را در ایام سال نمی دیدیم، و در شعرهایشان از خاندان مرتضی عليه‌السلام تجلیل و به آن ها اظهار محبت و مودت می کردند. اشخاص و جماعت های متعدد از سر تا سر عراق، هر دسته از ناحیه ای و در پیش هر جمعیت مرشد پیری بود که به دنبال او می رفتند. امام حسین عليه‌السلام می خواهد بگوید: من به شما احتیاج ندارم، شما به ما خاندان محتاجید، چنان که خداوند سبحان می فرماید:

( و ربطنا علی قلوبهم اذ قامواو فقالوا... ) (691)

و دل هایشان را استوار کردیم که برخاستند و گفتند:

هم چنین می فرماید:

( قل لا تمنوا علی اسلمکم بل الله ی من علیکم ان هدئکم للایمان ) (692)

بگو، اسلامتان را بر من منت ننهید، بلکه این خداست که بر شما منت نهاد و به ایمان رهنمون گردانید.

ما باید متشکر و ممنون باشیم که خداوند منان نعمت ولایت و مودت آن ها را به ما عطا فرموده است.

545 افضلیت عبادت در زمان غیبت از زمان حضور

وای بر ما از آن روزی که قرآن یا عترت را از ما بگیرند. گرفتن هر کدام گرفتن دیگری هم هست، زیرا این دو از هم جدا نمی شوند: لن یفترقا نه در خارج و نه در اعتقاد حتی یردا الحوض (693) ؛ (تا این که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.) تنها کسانی از حوض خواهند نوشید که با قرآن و عترت با هم باشند، عده ای هستند که همیشه مؤ فقند، ولی بعضی مانند کودک یتیم بدون سرپرست هستند و به عمد و یا بدون عمد به هر جهت روی می آورندن، البته فی الجمله معذور هستند. (694)

بنابراین، ممکن است به چنین شخصی گفته شود: راست می گویی، معذوری، خیلی چیزها را ندیدی و نمی دانی، حق داری، چون در زمان غیبت به سر می بری، و از پدر روحانی و معنوی دستت کوتاه است که نتوانستی سلمان بشوی، سلمانی که علم علم الاول و الآخر. (695) ؛ (به علم اول و آخر آگاه بود.) و فرمود که:

اذا ادرکتم سید شباب آل محمد، فکونوا اشد فرحا بقتالکم معه. (696)

وقتی زمان سرور جوانان آل محمد [امام حسین عليه‌السلام ] را دریافت کردید، بیشتر به جنگ کردن در رکاب او، شادمان شوید.

اما این را چه می کنی که فرمودند:

العبادة فی الغیبة افضل من الحضور.

عبادت در زمان غیبت، از زمان حضور افضل است.

و نیز به اصحاب خود می فرمود:

انتم اصحابی و اولئک اخوانی، فواشوقا الی اخوانی، آمنوا بسواد علی بیاض. (697)

شما اصحاب من هستید و آنان برادران من هستند. چه قدر به دیدار برادرانم مشتاقم، آنان که به سیاهی بر سفیدی ایمان آوردند. (698)

546 خود را مریض نمی دانیم و گرنه علاج آسان است!

خود را مریض نمی دانیم و گرنه علاج آسان است. در روایت آمده است:

امام حسین عليه‌السلام در گوش مردی چیزی فرمود، بعد از جدایی فورا تمام موی سر آن مرد سفید شد.

با این حال، ما خود را در عداد (699) عبادالرحمن (700) می شماریم، غافل از این که تمام اعضا و جوارح انسان فردای قیامت برای کارهایی که انجام داده است شهادت می دهند:

( الیوم نختم علی افوههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون ) (701)

امروز بر دهانشان مهر می نهیم و دست هایشان با ما به سخن می آیند و پاهایشان به آن چه که انجام می دادند، شهادت می دهند.

امروز بشر در فکر ضبط صدای حضرت داوود عليه‌السلام است، غافل از این که ملایکه از عمل خود او عکسبرداری می کنند، بلکه گفتار و صدای او را نیز ضبط می نمایند.

547 قم خانه ی اهل بیت عليهم‌السلام است

قم منسوب به اهل بیت عليهم‌السلام است. آقای بروجردی رحمه‌الله می فرمودند: روایتی که در طریق آن قمی نباشد، یا نیست و یا کم است.

خدا کند این توجه و ارادت و محبت به اهل بیت عليهم‌السلام در دل های ما باقی بماند و با محبت آن ها از دنیا برویم.

548 این گله را نگر...

آیا می شود این معنا را پیاده نمود که:

( اوفوا بعهدی اوف بعهدکم ) (702)

به پیمان خود با من وفا کنید، تا من نیز به پیمان خود با شما وفا کنم.

ما می خواهیم در سایه ی اختلاف زندگی کنیم! گویا مسلمانان اتقاق دارند که با هم اتفاق نکنند. مظنون یا مقطوع است که هر روز کفار به شکلی برای ما نقشه می کشند، ولی این گله را نگر... (703)

تبلیغات علیه مذهب شیعه زیاد است، می بینیم آلمان و انگلیس و شوروی با هم می جنگند، ولی حوزه ی علمیه ی نجف یا قم بسته می شود! در زمان سلطنت رضاخان پهلوی، در اثر فشار و اختناق بر حوزه و علما و ممنوعیت از تحصیل و درس و مباحثه، در مدت ده سال، ده نفر برای تحصیل علوم دینی به نجف نرفتند!

549 امروز یک عالم، جای صد عالم صدسال قبل است!

آقایی از اهالی مشکین و اردبیل در زمان رضا پهلوی در نجف بود که در مدرسه بادکوبه ای ها، اسفار و رسایل تدریس می کرد، و در همان زمان ها به ایران آمد. بعد از مدتی احوالشان را پرسیدم، گفتند: در یکی از روستاهای اطراف مشکین و اردبیل ساکن شده است. خدا می داند عالمی که آن قدر زحمت کشیده بود، با چه وضعیت سختی در آن روستا به سر می برده است! چه علمایی گمنام شدند و مردم از آن ها استفاده نکردند، آن هم در زمانی که علما کم بودند. امروز یک عالم، جای صد عالم صد سال قبل است. (704)

فوج فوج از خوبان می آمدند و به کشاورزی مشغول می شدند، و عده ای به ادارات می رفتند. خیلی هم به تهران می آمدند و در آن جا به گفتن مسایل شرعی می پرداختند و منبر مختصر و مجالس سیار روضه خوانی داشتند.

البته تهرانی ها در آن زمان خوب امتحان دادند؛ چون چشم سیر بودند و به اوضاع دنیا مغرور نمی شدند و روحانیون را نگاه می داشتند و از وجود آن ها استفاده می کردند.

550 کار امروز را به فردا وامگذاریم

خوب است انسان کار امروز را به فردا، بلکه کار هیچ ساعتی را به ساعت دیگر احاله نکند، مگر از روی عذر؛ و گرنه نمی داند که بعد از این ساعت چه طور می شود. یادم می آید زمانی در ایام تحصیل مریض بودم، و نمی توانستم درس بخوانم و فکر کنم و فرمایش استاد را تعقل نمایم، ولی می توانستم تا محل درس که مقبره ی آقا محمد تقی شیرازی رحمه‌الله بود بروم و در مجلس درس استاد شرکت کنم. اگر نمی رفتم درس فوت می شد، و اگر می رفتم نمی توانستم درباره ی مطالب استاد فکر و تعقل کنم؛

لذا با خود گفتم: می روم و تنها الفاظ را بدون فکر و نظر، در خاطر می سپارم و یادداشت می کنم. به درس رفتم و از اول تا آخر درس، فقط الفاظ را بدون فکر، حفظ و بعد از درس ثبت کردم و عملا حتی یک لفظ را از قلم نینداختم ولی درباره ی آن هیچ فکر نکردم. بعد که حالم مساعد شد، به نوشته ها مراجعه کردم دیدم که درست ضبط کرده ام.

بار دیگر مریض شدم، دیدم نمی توانم در درس شرکت کنم، به درس نرفتم ولی نوشته های دیگران را گرفتم و درج کردم.

مقصود این که: اگر انسان کاری را که می توانست در وقتش بکند، ولی نکرد، چه بسا بعدا دیگر نتواند آن را انجام دهد. بنابراین، نباید انسان درس ها و غیر آن را از وقت خود به وقت و زمان دیگر احاله کند. چرا که چه بسا دیگر موفق به انجام آن نشود، چون در آن زمان هم کارها و وظایفی برای او پیش می آید که دیگر نمی تواند آن کار فوت شده را جبران نماید.

551 نسبت به علمای معاصر، خاک بود!

مرحوم آقا رضا همدانی با آن همه مقامات علمیه اش می گویند، بسیار متواضع بود. از بعضی از شاگردانش شنیدم که می گفت: با همه متواضع بود، اما نسبت به علمای هم ردیف معاصرش خاک بود!

مرحوم آقای شیخ الشریعة اصفهانی در تشییع جنازه ی ایشان فرمود: حالا می گویم، افقه اهل عصرش بود!

یعنی حالا و بعد از فوت که دیگر مانعی از اظهار اعلمیت او نسبت به دیگران نیست. علم و فضل حاج آقا رضا همدانی رحمه‌الله بعد از وفاتش ظاهر شد.

552 غذای مکروهی خورده بودم...

طلبه ای پس از پایان تحصیلات می خواست از حوزه ی علمیه ی نجف به ایران مسافرت کند، نزد آقا سید محمد کاظم یزدی رحمه‌الله رفت و از ایشان تقاضای اجازه ی نقل روایت نمود، چند روز طول کشید. آن شیخ می گفت: با خود می گفتم من که از سید اجازه ی اخذ وجوهات نخواسته ام که به من اجازه نمی دهد، تازه معلوم نیست کسی در ایران سید رحمه‌الله را بشناسد، لذا هر وقت سید را می دیدم، بر غیضم نسبت به ایشان افزوده می شد. پس از گذشت چند روز مرحوم سید اجازه را به من داد و به خاطر تاخیر در جواب عذرخواهی نمود، و علت تاخیر آن را این گونه بیان فرمود: من در این مدت، غذای مکروهی - قلوه ی ا چیز دیگر - خورده بودم، می خواستم کاملا اثر آن از بدنم زایل گردد تا ارتباط خود را در سلسله ی سند روایات با اولیای عظام و بزرگان دین بتوانم برقرار نمایم و در زمره ی رواة احادیث قرار گیرم و آن گاه به شما اجازه ی نقل روایت بدهم!

553 نقش غذای حلال و حرام در سعادت و شقاوت انسان

وای بر ما اگر در خصوص خوردنی ها و نوشیدنی ها از حرام اجتناب نکنیم، زیرا همین غذاها است که منشا علم و ایمان و یا کفر ما می شود، و یک وقت نگاه می کنیم و می بینیم که به ی زید ایمان آورده ایم!

از آیه ی ( و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظلمین ) (705) ؛ (و نزدیک این درخت نشوید، تا مبادا از ستمکاران شوید.) استفاده می شود که همین اکل و تناول بود که در سلسله ی علل و معالیل هبوط آدم عليه‌السلام قرار گرفت!

انسانی که قابلیت ملک و فرشته شدن را دارد - هر چند طرف مقابل آن در پستی اسفل السافلین می باشد - در اثر خوردن و آشامیدن است که نیروی آن در خون، و بالاخره اثر آن در اعضا، بلکه در روح و مغز و فکر انسان ظاهر می شود.

علمای سابق که آن همه در علم و عمل موفق بودند، و عمر بابرکت داشتند و از انحراف فکری سالم بودند، در اثر خوردن غذای حلال و اجتناب از غذاهای شبهه ناک بوده است.

554 مدخلیت غذا در ایمان و کفر

علمای سابق بسیار از غذای حرام اجتناب داشتند، خدا می داند که غذا چه قدر در ایمان و کفر و اعمال خیر و شر انسان مدخلیت دارد.

یکی نقل می کرد: برای شخصی، رفیقش از اروپا مربای فاره (موش) هدیه فرستاد.

هم چنین نقل می کرد: یکی از اولاد خوانین و بزرگ زادگان شهر ما سفیر ایران در پاریس بود، پادشاه وقت فرانسه ایشان را برای صرف غذا دعوت کرده بود و بعد از صرف غذا به ایشان گفته بود: می دانید غذای امروز شما چه قدر هزینه برداشته است و از کدام دریا لاک پشت، قورباغه و خرچنگ تهیه نموده ایم؟ وی می گوید: در جای خلوت، تمام غذایی را که خورده بودم فورا استفراغ کردم و اجازه ی مرخصی گرفتم.

555 تندرستی و اعتدال و تنوع در غذا

اعتدال در غذا برای سلامتی مزاج خیلی مفید است. اگر انسان همیشه به نان خوردن عادت داشته باشد بهتر است گاهی برنج بخورد، و اگر همیشه برنج می خورد بهتر است گاهی نان و یا آش بخورد، و تنوع در غذا داشته باشد.

شخصی دندانش درد می کرد، نزد طبیب رفت که آن را بکشد، طبیب گفت: اگر سردرد گرفتی، سرت را هم می کشی؟! اعتدال معده، دندان درد را هم برطرف می کند. و بالاخره آن آقا دندانش را نکشید!

556 مرا به امام رضا عليه‌السلام ببخش!

یکی از علمای اهل خراسان که شجاعت و ابهتی بسیار داشت، می خواست با دختر یکی از تجار ایرانی ازدواج کند، با رفت و آمد زیاد و نوشتن نامه، از مرحوم آقا سید محمد کاظم یزدی تقاضای کمک کرد. پس از اصرار زیاد آن آقا، مرحوم سید که صلاح نمی دانست به او چیزی بدهد برای او نوشت: مرا به امام رضا عليه‌السلام ببخش! آن آقا گفته بود: خوب است که ما را معتقد به امام رضا عليه‌السلام دانسته اید!

557 بقیه اش را جنس دادم!

شخصی دیگر از اهل علم می خواست خانه ای بخرد، نزد میرزای شیرازی رحمه‌الله رفت و تقاضای کمک نمود، مرحوم میرزا نصف مقدار مورد نیاز را به او داد و فرمود بقیه اش را جنس دادم، یعنی با برخورد و اخلاق خوب قانعش کردم.

آری، خرج یک ماه ما برای یک سال علمای سابق کفایت می کرد. با این حال، آن ها راحت تر بودند. راحتی و آرامش درونی ربطی به دارایی و ثروت و داشتن لوازم زندگی بیشتر ندارد.

558 خداوند توفیق دهد تا بفهمیم از چه راهی به هدف برسیم!

رجالی را دیده ایم که اهل علم و عمل بودند و ساده و بی آلایش زندگی کردند، و در لباس و مسکن و خوراک زاهد بودند. غصه ی ما برای این است که مثل آن ها نیستیم!

بزرگانی از علما بوده اند که از سهم امام عليه‌السلام استفاده نمی کردند. بعضی هم از افاضل علما و صاحب مصنفات بودند، ولی ملبس به لباس اهل علم نبودند.

مرحوم قاموسی ملبس به لباس تجار بود، و فقط در وقت نماز لباس مخصوص روحانیون را می پوشید و عده ای از مقدسین در نماز به ایشان اقتدا می کردند و در حالی که جماعت های متعدد در صحن مطهر به هم پیوسته بود، به گونه ای که معلوم نمی شد مامومین به کدام جماعت اقتدا کرده اند و جزو کدام جمعیت و جماعت اند، بدون هیچ اعتنایی به اطراف، جلو و عقب و چپ و راست، به نماز می ایستاد.

حسرت ما از این است که عده ای از علما را دیده ایم که میان ما و آن ها تفاوت بسیار است و گویی حدود چند صد سال با هم فاصله داریم. خدا توفیق دهد تا بفهمیم از چه راهی به هدف برسیم!

559 نوکرهای امام زمان عليه‌السلام بایدعمل به وظیفه کنند

ما اهل علم در هر حال باید به وظیفه ی خود عمل کنیم. نوکرهای امام زمان عليه‌السلام عموما باید عمل به وظیفه کنند، اگر حال مطالعه دارند مطالعه کنند و... در هر حال باید عمل به وظیفه کنند و توسلات را هم داشته باشند. خداوند سبحان می فرماید:

( فلولا اذ جاهم باسنا تضرعوا و لکن قست قلوبهم ) (706)

ای کاش هنگامی که سختی ای از سوی ما به آن ها می آمد تضرع می کردند، لیکن دل هایشان سخت شده است.

خداوند بلا را خود می فرستد: (اذ جاهم باسنا) ، به جهت تضرع، یعنی تضرع و ابتهال را از عبد می خواهد و آن مطلوب است: (تضرعوا) ، و نقطه ی مقابل آن (قست قلوبهم) است.

560 چگونه دعا کنیم؟

چگونه می شود کاری بدون مقدمات و شرایط انجام گیرد؟! اگر می خواهید دعا کنید و واقعا دعا و خواستن از خدا باشد، دعا تشریفاتی دارد، اگر می خواهید از ناحیه ی دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه ی بندگی کنیم.

آیا با این حال خدا ما را به دست گرگ می دهد؟! او می تواند تمام مصیبت های اهل ایمان را تدارک و جبران کند، ولو خراش و خدشه ای باشد. در صورت روشنایی (راه و تکلیف) راه بروید، و اگر روشن نبود عصا را به زمین بکوبید و احتیاط کنید.

561 محک تجربه و آزمایش بندگی

از مرحوم آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نقل شده که فرمود: آیا هیچ شده است که خود را در صدق عبودیت و بندگی امتحان کنید تا بدانید آیا بنده ی خدایید یا نه؟ فکر کنید اگر با زن و فرزند خود به قصد زیارت کربلا مهیای حرکت سفر نموده و با زحمت فراوان و هزینه ی زیاد تا لب مرز برسید، ولی در آن جا می بایست حرامی (مانند کشف حجاب یا نظر اجنبی به همسر و دختران همراه) را مرتکب شوید تا مقدمه ی خروج از گمرک و گرفتن گذرنامه و مجوز عبور از مرز باشد؛ در این صورت خود را چگونه می یافتید؟ آیا با خود می گفتید: این یک حرام عیب ندارد، ما که این همه زحمت کشیده و هزینه نموده ایم تا به این جا رسیده ایم، بگذار این حرام انجام گیرد و عبور کنیم؛ و یا با کمال شجاعت و مردانگی و متانت مثل گل با آن همه رنج و دوری راه و تحمل مخارج و هزینه ی سفر، با عائله ی خود بر می گشتید؟ زیرا کسی که فرموده: زیارت مستحب است و همان کسی که من به قصد قربت و به داعی (707) امر او تا به این جا آمده ام و متحمل این همه خسارت شده ام، ارتکاب حرام را جایز نمی داند و به داعی نهی و زجر او باید دوباره بدون هیچ گونه نگرانی و ناراحتی برگردم؛ چرا که من بنده ام، من می خواستم زیارت حضرت سیدالشهدا عليه‌السلام را برای رضای خدا انجام دهم، نه برای خواهش دل خود. اگر برای خداست، خدا می فرماید: کار حرام را انجام نده و با انجام گناه به زیارت مرو، لذا باید امتثال نمایم و برای او به زیارت نروم. بنابراین، اگر این طور نکرد و برنگشت، یقینا ناقص الایمان است؛ زیرا خداوند سبحان می فرماید:

( فلا و ربک لا یؤ منون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما ) (708)

پس به پروردگارت سوگند، ایمان نمی آورند، مگر این که در اختلافی که میان آن ها پیش آمده تو را حاکم کنند، سپس از آن چه قضاوت نمودی در دل خود هیچ دلتنگی احساس نکنند، و چنان که باید خود را تسلیم [ خدا و حکم شما] کنند.

بنده ی با ایمان باید تسلیم فرمان و حکم الهی باشد، نه تابع خواسته های خود و مطیع نفس و شیطان.

562 دعای فرج برای رفع گرفتاری شخصی

در اوقات گرفتاری و شدت خیلی باید دعای فرج خواند؛ زیرا دعای فرج، دعا برای فرج شخصی است، لذا در هنگام شدت باید به آن ملتزم شد. حضرت امام سجاد عليه‌السلام وقتی می خواستند پسر حسن بن علی عليهما‌السلام ، داماد حضرت حسین بن علی عليهما‌السلام - را به دستور ولید پانصد تازیانه بزنند، به او فرمود: پسر عمو، دعای فرج را فراموش نکن، ایشان عرض کرد: پسر عمو، دعای فرج چیست؟ حضرت دعایی را به او تعلیم فرمود. حسن بن حسن بن علی شروع کرد به خواندن آن دعا، کسی که مامور (709) قتل او بود، از منبر به زیر آمد و گفت:

اری سجیة مظلوم، اخروا امره، اراجع الامیر.

سرشت شخص ستمدیده ای را می بینم، قتل او را به تاخیر بیندازید تا با امیر [ولید] در این باره مشورت کنم.

تا این که به ولید نامه نوشت و دستور داد که او را رها کنند. (710)

برای دفع بلا و شر این دعا نیز نافع است:

اللهم، صلی علی محمد و آله، و امسک عنا السوء. (711)

خداوندا، بر محمد و آل او درود فرست و بدی را از ما بازدار.

563 شرایط استجابت دعا

جهت دعا این امور لازم است:

1 - ثنا و تعظیم و تمجید ساحت مقدس حضرت حق - تبارک و تعالی -

2 - اقرار به گناهان و اظهار ندامت از آن، که تقریبا به منزله ی توبه ی ا ملازم آن است.

3 - صلوات بر محمد و آل محمد عليهم‌السلام ، که وسیله و واسطه ی فیض هستند.

4 - بکا و گریه، و اگر نشد تباکی، ولو خیلی مختصر.

و بعد از این ها درخواست حاجت که در این صورت، برآورده شدن حاجت برو و برگرد ندارد.

البته اگر این مطالب (یعنی ثنا و تعظیم و تمجید، اقرار به گناهان، صلوات، و بکا و تباکی) در سجده باشد، مناسب تر است. و تاثیر بکا در این میان به جایی می رسد که در عمل ام داوود و نیز در قنوت وتر آمده است:

فان ذلک علامة الاجابة. (712)

این نشانه ی مستجاب شدن [ دعا] است.

و در اذن دخول ائمه ی اطهار عليهم‌السلام نیز وارد شده است:

فهو علامة [القبول و] الاذن. (713)

این علامت اذن [ دخول و قبولی] است.

یعنی: راه تکوینی است به خدا و ارتباط با غیب است، البته برای کسی که این مطالب را باور کند.

564 استغفار، درمان تمام دردها

روایت عجیب و غریبی از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل کرده اند که:

الا اخبرکم [ انبؤ کم] بدآئکم من دوآئکم؟ دآؤ کم الذنوب، و دوآؤ کم الاستغفار. (714)

آیا درد و درمان شما را به شما خبر ندهم؟ درد شما گناهان، و دوا و درمانتان استغفار است.

بنده این حدیث را در جوامع روایی ندیده ام. یعنی: سرت درد می کند، دواؤ کم الاستغفار.؛ پایت درد می گیرد، دوای آن استغفار است؛ گوش و دندان درد می کند، دوآؤ کم الاستغفار. و... یعنی یک نسخه برای درمان همه ی دردها!

565 فقها بر اساس موازین خود معذورند

در عراق یکی از علما، خمر را نجس نمی دانست، آقایی دیگر وقتی نظر ایشان را فهمید، نسبت به او در مجلسی تند شد و سخن ناسزایی هم درباره ی او گفت. ولی بعد متوجه شد که در میان اقوال علما، قول به عدم نجاست وجود دارد، لذا به کربلا رفت و در جلوی در خانه ی آن آقا ایستاد، و از مرکب خود پایین نیامد و به او گفت: در مجلسی فتوای شما را نقل کردند، و من به صاحب آن فتوی بد گفتم، و الان نزد شما آمده ام تا از شما حلالیت بطلبم، اگر اجازه بدهید پیاده شوم، به حرم بروم و گرنه پیاده نمی شوم. چنین قضیه ای درباره ی شیخ بهایی رحمه‌الله کلام تندی نسبت به مقدس اردبیلی رحمه‌الله می گوید. البته می گویند: اشتباه شخص بزرگ هم بزرگ است. انسان تا می تواند نباید نسبت به فقهایی که فتوای شاذ و خلاف مشهور دارند، متعرض شود؛ زیرا آن ها بر اساس موازین خود در آن فتوی معذورند، و در عین حال معصوم هم نیستند، لذا ممکن است از بعضی قراین یا ادله غفلت نمایند؛ و گرنه زحمات استاد و حق استادی فراموش می شود، چنان که برای خیلی از افراد چنین اتفاق می افتد.

566 لزوم رفتن به تبلیغ برای اهل علم

نزدیک است که شهرستان ها از مشایخ علما خالی بمانند! این اهل علم هستند که مردم را از دقایق امور دینی باخبر می کنند و دین آن ها را حفظ می کنند، و ضروریات دین را به مردم می رسانند. شخصی به محلی رفته بود و دیده بود که مردم مرده های خود را در دیوار می گذارند! چه بسا شیعیان که در بلاد غیر اسلامی و یا اسلامی هستند و حتی به ی ک روحانی دسترسی ندارند تا مسایل اولیه ی خود را از او بپرسند. ده میلیون شیعه در ترکیه به صورت پراکنده هستند، خدا می داند آیا ده عالم به اندازه ای که بتوانند رساله را به آن ها تعلیم کنند، دارند یا خیر؟ هم چنین ده ها میلیون دیگر در سراسر جهان. آیا نباید در فکر آن ها باشیم؟!

567 طلبه متدین و کتاب مغنی خوان هم می تواند

آیا اگر این قسمت از تبلیغ، یعنی تعلیم مسایل واجب و حلال و حرام را ترک کنیم، بلا نمی آید؟!

مرحوم آقا شیخ غلامرضا یزدی، عالم حسابی و خیلی بزرگواری بود که به دهات اطراف و دور دست می رفت. از حاج آقا حسین قمی رحمه‌الله نقل شده که فرموده اند: از منبر دو نفر می شود استفاده کرد، که ی کی آقای شیخ غلامرضا است. بنده هم یک منبر ایشان را دیده ام. ایشان نان جو و ماست با خود بر می داشت و به آبادی ها می رفت، و قرائت نماز و مسایل مهم را به مردم یاد می داد، و به آبادی و ده دیگر می رفت و همواره در حال گردش بود. ایشاین از علمای بزرگ زمان خود بود، ولی چنین برنامه ای داشت. اگر طلبه متدین باشد، مغنی خوان هم می تواند این کار را انجام دهد.

568 باید به جاهایی بروند که دیگران نمی روند

آیا این بیچاره ها و مردم محروم و دور افتاده و مستضعف که در بلاد اسلامی یا غیر مسلمان مضطرند و دسترسی به عالم روحانی ندارند و یا تمکن ندارند، باید ندیده گرفته شوند؟! اگر ما آن ها را کالعدم فرض کنیم، آیا در این صورت دیگران، بالاترها (715) هم ما را کالعدم و نادیده فرض نمی کنند؟! از اهل علم کسانی که برای تبلیغ می روند و خود را از رفتن معذور نمی دانند، باید به جاهایی بروند که دیگران نمی روند.