صفات امام
عصمت امام
امام باید معصوم باشد، تا در بیان احکام الهی که مسؤولیت آن از جانب پیامبر اکرم
صلىاللهعليهوآلهوسلم
به وی سپرده شده است، خطا نکند، زیرا در غیر این صورت، احکام الهی به بشر ابلاغ نشده، و غرض از تشریع دین حاصل نخواهد شد. و نقض غرض با حکمت الهی سازگاری ندارد.
مبنای این استدلال این است که حفظ شریعت از تحریف و تبدیل احکام آن یکی از وظایف امام است؛ یعنی اقوال و آرایی که در تفسیر کلام الهی و بیان احکام خداوند اظهار می شود با سخن امام سنجیده می شود، و بر این اساس، حق از باطل تشخیص داده می شود، و در شریعت تحریف و تبدیل راه نمی یابد. هرگاه امام، معصوم از خطا نباشد، این هدف برآورده نخواهد شد.
علامه ی حلّی در توضیح این دلیل چنین گفته است.
«تنها با قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم شریعت حفظ نخواهد شد، زیرا تفاصیل احکام در آن دو بیان نشده است. اجماع مسلمانان نیز نمی تواند حافظ شرع باشد، زیرا ـ اگر فرد معصومی در بین آنان نباشد ـ اجتماع آنان بر خطا محال نیست، در این جا، فرض دیگری، غیر از این که امام حافظ شرع باشد وجود ندارد، حال اگر امام معصوم نباشد سخن او نمی تواند معیار درست از نادرست، و حکم خداوند از غیر آن باشد
.
آیه ی کریمه ی
(
لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ
)
نیز بر لزوم عصمت امام دلالت می کند، زیرا معصیت که عبارت است از؛ تعدّی از احکام الهی، از مصادیق روشن ظلم است، قرآن کریم می فرماید:
(
وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ
)
چنان که شرک را ظلم بزرگ دانسته است؛
(
إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ
)
و آن کس که ظلم کند شایسته ی عهد و منصب امامت نخواهد بود.
توضیح اینکه جمله ی (لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ) پاسخ خداوند به درخواست حضرت ابراهیم
عليهالسلام
در مورد استمرار امامت در ذریه ی او است؛ زیرا هنگامی که خداوند مقام امامت را به ابراهیم
عليهالسلام
اعطا کرد و فرمود:
(
إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً
)
ابراهیم
عليهالسلام
این مقام و منصب والا را برای ذریه ی خویش تقاضا کرد چنان که می فرماید
(
قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی
)
خداوند در پاسخ او فرمود:
(
لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ
)
و ذریه ی حضرت ابراهیم را می توان به چهارگروه تقسیم کرد:
1 ـ آنان که از آغاز تا پایان زندگی مرتکب هیچ گناهی نشدند، و عنوان ظالم بر آنها منطبق نمی گردد.
2 ـ آنان که در بخش اول زندگی مرتکب گناه شده، سپس استغفار نموده و در بخش دوم از هرگونه معصیت و ظلمی پرهیز می کنند.
3 ـ عکس فرض دوم
4 ـ عکس فرض اول
بدیهی است، هرگز حضرت ابراهیم
عليهالسلام
مقام امامت را برای دو گروه اخیر از ذریه ی خود درخواست نکرده است، زیرا در ناشایستگی آنان برای چنین مقام و منصب والایی جای هیچ گونه تردید نیست، و از مقام آن حضرت ـ که جز هدایت و سعادت بشر خواهان چیزی نبود ـ دور است که برای کسانی از خداوند تقاضای رهبری و امامت کند که در تمام دوران عمر آلوده گناه و گرفتار ضلالت اند، یا در پایان زندگی چنین روش و شیوه ای دارند؛ بنابراین، آن چه می تواند مورد درخواست ابراهیم
عليهالسلام
باشد دو فرض اول است، از این دو فرض خداوند فرض دوم را استثنا کرده است، بنابراین، جز فرض اول باقی نخواهد ماند، و آن جز با عصمت تحقق نخواهد یافت، زیرا این فرض که فردی غیر معصوم از آغاز زندگی تا پایان عمر خویش مرتکب هیچ گونه خطا و لغزشی، اعم از گناه کبیره و صغیره، عمدی و سهوی نشود، عادتاً محال است.
به بیان دیگر، (الظالمین) از دو نظر شمول و اطلاق دارد: یکی از جهت افراد و دیگری از جهت زمان، و مفاد آن این است که هر کس در هر زمان که مرتکب ظلم (معصیت و نافرمانی خدا) شود از منصب امامت محروم خواهد بود، خواه در تمام دوران زندگی چنین باشد، یا در آغاز، یا در پایان.
آیه کریمه ی
(
أَطیعُوا اللهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ
)
نیز بر عصمت «اولی الامر» دلالت می کند؛ زیرا اولا: لزوم اطاعت بی قید و شرط از فرد یا افرادی ـ با توجه به این که اطاعت از غیر خدا در معصیت حرام است ـ بیانگر این است که «اولی الامر» معصوم از خطا و معصیت می باشند. ثانیاً: عطف «اولی الامر» بر «رسول» بیانگر این مطلب است که ملاک اطاعت از «اولی الامر» همان ملاک اطاعت از رسول است. پس همان گونه که پیامبر
صلىاللهعليهوآلهوسلم
معصوم است، اولوالامر نیز معصومند.
دلالت این آیه بر لزوم عصمت «اولی الامر» چنان آشکار است که فخرالدین رازی با این که خود از عالمان اهل سنّت است دلالت آیه بر عصمت «اولی الامر» را پذیرفته و چنین گفته است:
1 ـ خداوند به طور قطعی به اطاعت اولی الامر حکم کرده است.
2 ـ خداوند هرکس را به صورت قطعی واجب الاطاعة بداند، معصوم است.
3 ـ پس اولی الامر معصوم می باشد.
البته او در تشخیص این که مصداق اولی الامر معصوم چه کسانی اند، گرفتار اشتباه شده است.
حاصل آن که در موضوع عصمت امام دو مطلب مطرح است:
الف) لزوم عصمت امام، یعنی آن کس که می خواهد پس از پیامبر اکرم
صلىاللهعليهوآلهوسلم
عهده دار منصب امامت و رهبری امت اسلامی گردد باید از ویژگی عصمت برخوردار باشد.
ب) ائمه اهل بیت
عليهمالسلام
از مقام عصمت برخوردارند. بنابراین، آنان کسانی اند که شایستگی امامت و رهبری امت اسلامی را پس از پیامبر اکرم
صلىاللهعليهوآلهوسلم
دارند و امامت شایسته ی آنان است.
و در حدیث امام رضا
عليهالسلام
در مورد امامت به صورت مکرر لزوم عصمت امام به صورت زیر بیان شده است:
1 ـ با استناد به آیه ی
(
لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ
)
فرموده است: «این آیه، امامت هر ظالمی را تا روز قیامت باطل کرده و آن را به پاکان اختصاص داده است. »
فابطلت هذه الایة امامة کل ظالم الی یوم القیامة...
2 ـ پس از بیان این که امام، امین خداوند در میان خلق و حجت پروردگار بر بندگان و دعوت کننده ی به خدا و مدافع حرمت های (احکام) الهی است، فرموده است «الامام المطهر من الذنوب و المبرّأ من العیوب»
3 ـ پس از بیان این که خداوند امام را از میان بندگان خود بر می گزیند و سرچشمه های حکمت را در قلب او می گشاید فرموده است:
«فهو معصوم مؤیَّد موفَّق مسدَّد، قد أمن من الخطایا و الزلل و العثار، یخصّه الله بذلک لیکون حجّته علی عباده و شاهده علی خلقه»
افضلیت بر دیگران
از نظر عقل، تقدیم مفضول بر فاضل، یا فاضل بر افضل قبیح است، و خداوند از هر فعل ناروایی منزّه است، بنابراین، حکم شرع و عقل در این باره هم آهنگ است در نتیجه، امام باید در علم، سیاست، پارسایی و همه ی صفاتی که در رهبری جامعه و تحقق بخشیدن به آرمان های امامت نقش مؤثر دارد، افضل از دیگران باشد.
امام رضا
عليهالسلام
فرموده است:
«الامام واحد دهره، لایدانیه أحد، و لا یعادله عالم، و لا یوجد منه بدل، و لا له مثل و لا نظیر، مخصوص بالفضل کلّه، من غیر طلب منه و لا اکتساب
»
امام یگانه روزگار خود است و هیچ کس مثل و مانند او نیست. همه ی فضائل در او جمع است.
خواجه نصیرالدین طوسی در مورد این شرط و صفت امام چنین گفته است:
«وقبح تقدیم المفضول معلوم»
؛ یعنی در این باره که تقدیم مفضول بر فاضل از نظر عقل قبیح است، تردیدی نیست.
آری، امام باید از نظر فضلوکمال بردیگران برتری داشته باشد.
آنچه گفته شد مربوط به لزوم افضلیت در امام است و اما این که اهل بیت در عصر و زمان خود بر دیگران افضل بوده اند، از مسلّمات تاریخ است که آنان هرگز از کسی کسب علم و دانش نکردند، اما دیگران از علم و دانش آنان بهره گرفته اند، تا آنجا که ابوحنیفه که به عنوان «الامام الاعظم» لقب یافته است، گفته است: «لو لا السنتان لهلک نعمان»
مقصود دو سالی است که وی در مدینه محضر امام صادق را درک نموده و از وی کسب علم و دانش کرده است در جای دیگر گفته است:
«ما رأیت افقه من جعفر ابن محمد
عليهالسلام
»
از مطالعه ی تاریخ زندگی ائمه ی اهل بیت
عليهمالسلام
و دانشمندان و شخصیت های معاصر آنان به روشنی این حقیقت به دست می اید که آنان در علم و عمل برترین شخصیت های روزگار خویش بودند، هرگز در پاسخ سؤالی که از آنان می شد، فرو نمی ماندند، نزد هیچ کس دانش و معرفت کسب نکردند. شیخ صدوق این مطلب را به عنوان یکی از روشن ترین دلایل امامت یاد کرده و گفته است:
هر یک از ائمه ی اهل بیت
عليهمالسلام
در زمان خود بدون این که از کسی کسب علم و دانش کنند، در پاسخ هیچ سؤالی فرو نمی ماندند، و در همه ی علوم و فنون سرآمد روزگار خود بودند؛ پس چه دلیلی از این گویاتر بر امامت آنان وجود دارد؟