راز یک فریب

راز یک فریب0%

راز یک فریب نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: زنان

راز یک فریب

نویسنده: يوسف غلامى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 13478
دانلود: 3545

راز یک فریب
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 14 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13478 / دانلود: 3545
اندازه اندازه اندازه
راز یک فریب

راز یک فریب

نویسنده:
فارسی

برای نهاد ناآرام و تنوع طلب خرد، درمانی جز تربیت اخلاق نیست. اگر مرد، زن را فقط عنصر هوسرانی و زیبا نمایی و عامل رواج هرزگی بشناسد هیچ گاه نه خود آرام می گیرد، نه زن را آرامش می بخشد. با این حال زنان خود در بحرانی کردن زمینه های ناامنی بی تقصیر نیستند. زمانی که آنها چشم ها را به جنبه های جسمی خویشتن خیره سازند، گویا می کوشند که دیده ها از همه انچه خداوند در وجود ایشان به واقعیت نهاده فقط جسم خاکی آنها را بجویند و ... .
کتاب فوق بدین جهت به تبیین راه کار های اخلاقی برای پوشش زن و حجاب زن پرداخته است.

فصل چهارم: نقّاشی خدا

اشاره

فاصله از کجا تا کجا! زن یک شیء نفیس متعلق به مرد نیست تا لازم باشد مانند جواهر خود را برای صاحبش (مرد) حفظ کند. اگر چنین باشد زن می تواند با اجازه صاحبش به آلودگی رضایت دهد، حال آن که وی و همسرش چنین اختیاری ندارند.

زن، وجود ناشناخته

اشاره

نخستین وظیفه کسانی که می خواهند پیرامون شخصیت زن و جنبه های جاذبه آفرین او اظهار نظرکنند آن است که خصوصیات روحی و جسمی او را خوب بشناسند و تمایز میان او و مرد را بدانند و به عوامل میل جنسی میان آن دوکامالاً آشنا باشند. سپس برای تفهیم فلسفه ی پوشش، باید زن را به خود او شناساند. زمانی که زن خود را نشناسد برای وی سخن از پوشیدگی و برهنگی یکسان است. کسی که شناختی از قدرت برق ندارد چه می داندکه سیم برق را با عایق لمس کند یا بدون عایق! زن با شناخت ویژگی های خود و قدرت بی حدّ جاذبه هایش خواهد پذیرفت که ناپوشیدگی اش مانند ریسمانی است که یک سر آن به دست اوست و طرف دیگرش به گردن مرد و بلکه اطفال بیگناه و اعضای خانواده ها.

اشتباه فروید- چنان که خود در اواخر عمر اعتراف کرد- آن بود که حقیقت غریزه ی جنسی زن و مرد را درست نشناخت و چنین می پنداشت که با در هم آمیزیِ حوزه ی زیست زن و مرد در همه ی جنبه ها، هم غریزه ی جنسی مرد مهار می شود، هم زنان به آرامش و امنیّت دست می یابند. ولی تجربه بر خلاف این نظریه را به اثبات رساند. ما بی آن که صداقت فروید را درگفتارهایش تأیید یا ردّ کرده باشید معتقدیم که کوشش وی در ارائه تئوری هایش، به تلاش های تام ادیسون شبیه است که تصمیم داشت با اعتراف به قدرت برق، کاری کند که بتوان سیم برق را بدون عایق لمس کرد و آسیب ندید. شاید فروید نیز با آن که می دانست توان زن مانند قدرت برق است میکوشید که با طرح برهنگی او، مرد را به بی تفاوتی نسبت به زن سوق دهد. اما زمان، هم ادیسون را ناکام گذاشت، هم فروید را، و هیچ یک از نظر خود به نتیجه ی دلخواه نرسید.

عقیده به پوشیدگی زن- همانند قرار دادن عایق به دور سیم برق- فرمان به محدود سازی او نیست. کوشش برای استفاده ی هر چه بیشتر از وجود اوست. با برهنگی او خطر برق گرفتگی و آتش سوزی حتمی است.

حال برای شناخت طبیعت زن و مرد به برخی ویژگی های آنها اشاره می شود. با این ترسیم، زن خواهد دانسست که وی یکی از بزرگ ترین نقاشی های خداست! باید از او محافظت بیشتر شود.

1. دلربایی زن

در آفرینش، به هر یک از زن و مرد ویژگی هایی داده شده است که مورد علاقه و تمنّای طرف دیگراست. توان جسمی زن ازمردکمتر است اما نیازمندی غریزی مرد به زن به مراتب شدیدترازنیاززن به مرد است. همین امر سبب می شود که مرد برای بهره بردن از وجود زن، به تشکیل خانواده روکند و از بی مسؤولیتی وکم خردی دوری ورزد. اما چون توان جسمی زن کمتر از مرد است پروردگار متعال عوامل دلربایی را در وجود وی چنان انبوه گردانیده است که قلب مرد را تسخیر و مجذوب سازد و از تعدّی به حق زن باز دارد.

یک فیلسوف در این باره می گوید:

حیا، عفاف و پوشش، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ مو قعیتش در برابر مرد به کار برده است زن، باهوشِ فطری و حسِ مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمی تواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهده ی زور و بازوی مرد بر نمی آید، و از طرف دیگر ضعف مرد را در همان نیازی یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است، که او را مظهر عشق و طلب، وزن را مظهر معشوقیّت و مطلوبیّت قرار داده است.

... وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و ضعف مرد را در برابر خود دانست همان طور که متوسل به زیور و خود آرایی و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد. دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را برافروخته تر کند و در نتیجه مقام وموقع خود را بالا ببرد. (1)

آنان که زندگی بشر و تحولات آن را مورد ارزیابی قرار داده اند، اذعان دارند که از آغاز پیدایش انسان، هر یک از زن و مردکوشیده اند تا پوشش مناسبی را تهیه کنند. آنها نخست با برگ درختان و سپس با پوست حیوانات و بعدها با دست بافته های خود، خویش را می پوشاندند. با پیشرفت صنعت و دست یافتن به منابع و ابزار جدید، پوشش نیز از تغییرات تکاملی بهره مندگردید. این اقدامات از آن جنبه که با آموزش خاصی همراه نبوده است نشان می دهد که تکاپوی انسان برای یافتن پوشش امری فطری است. (2)

هرگاه زن از تربیت دینی فاصله گیرد و از طرفی به نامحدود بودن قدرت خود در تزلزل قلب ها آگاهی یابد بی درنگ خواهد کوشید که با خودنمایی و دلبری، به آنچه بخواهد دست یابد، هر چند این کار به بهای فروپاشی خانواده ها تمام شود.

در این باره درگفتار پیشوایان معصوم عليهم‌السلام جملاتی یافت می شودکه در نگاه سطحی نوعی نکوهش از زنان است ولی از دریچه ای دیگر شاید بتوان آن را نوعی هشدار و اعتراف به قدرت زن و تشریح قسمتی از نیروی نهفته او دانست. از آن نمونه این که پیامبر بزرگ اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است:

برای ابلیس سپاهی قوی تر از زنان و خشم وجود ندارد. (3) (با هر یک از این دو وسیله نیرومندترین افراد را برزمین می افکند.) پس از رحلتِ خود هیچ فتنه ای را برای مردان زیانبارتر از وجود زنان نمی بینم. (4)

دکارت می گوید:

یک زن زیبا قدرتش از یک قشون فاتح بیشتر است.

2. سودجویی از قدرت

دلربایی پاره ای از نهاد زن است. تمایل به جلب دل ها و دیدگان، درسراسر وجود او موج می زند. ولی تا آن زمان که این ویژگی با تربیت صحیح و هدایت وی همراه باشد برای هیچ کس مشکلی پدید نمی آید. امّا چون زن این ویژگی خود را دریابد و از طرفی ایمانش ضعیف باشد، به راهی قدم می نهدکه جز تباهی جامعه، چیزی به بار نمی آورد. او با کشف این امتیاز خود درمی یابد که می تواند با شوخی و آرایش و هم صحبتی با اشخاص بیگانه، به هر مقصدی که بخواهد برسد. از این رو در هر موقعیت برای جلب توجّه فردی خاص، از بخشی از امکانات و استعدادهای جسمی وعاطفی خود استفاده ناروا می کند.

بی سبب نیست که میگویند: زنان را لباس ساده بپوشانید تا به جلوه گری وسوسه نشوند، طبیعت زن به گونه ای است که هرگاه با تجمّل لباس زیبنده شود- اگر در محیط تربیتی نامناسبی رشد کرده و از نظر فرهنگ دینی پیش نرفته باشد- خیلی زود هوس جلوه گری در او بیدار می شود.

قرآن کریم در این باره اشاره ای ظریف دارد، می فرماید: ( ینزع عنهما لباسهما لیریهما سوأتهما ) . (5) یعنی شیطان با نیرنگ چنان کرد که آدم با همسرش بدون لباس شوند تا پس از آن، زشتی های آنان را به تماشایشان گذارد.

معنای ساده این فرموده آن است که چون آدم و حوّا از شیطان پیروی کردندبه یکباره متوجّه شدند که اندام ایشان برهنه گردیده است. امّا حقیقت معنای آن شاید چنین باشد که وقتی پوشش آدمی به کنار می رود و رعایت ضوابط درنظام آفرینش ترک می شود به تدریج آدمیان پی می برند که بابرهنگی، راه انجام هر پلیدی گشوده می شود و آنگاه زشتی ها، نابسامانی ها و بحران های اجتماعی یکایک پدیدار می شوند. این است همان زشتی ها که آدمی پس ازبرهنگی، از خویشتن به تماشا خواهد نهاد.

در همین آیه پس از بیان نیرنگ شیطان و افراد شیطان صفت، می فرماید:

( انّه یریکم هو وقبیله من حیث لاترونهم انّا جعلنا الشّیاطین اولیاء للّذین لایؤمنون ) .

به بیان ساده یعنی: شیطان- چه از آدمیان باشد و چه از جنّیان-می کوشد تا با وسوسه ها و واژگونه ساختن حقایق، حجاب و پوشش را زشت، و برهنگی اندام را برای شما زیبا و جاذبه آفرین جلوه دهد و باستاندن حیا و ایمان آدمی، بر آنان تسلّط یابد. شیطان و گروه وابسته به او شما را از جایی (به گونه ای) می بینند که شما آنها را نمی بینید.

راستی هم چنین است. صاحبان سرمایه و ترویج کنندگان فرهنگ برهنگی بهتر از ما می دانندکه پس از برهنه ساختن پیکرها چگونه موجبات انحطاط بشر و سودجویی خود را فراهم کنند. ولی ما از آینده ی انتخاب خود آگاهی نداریم.

ضروری تر از بیان فلسفه ی حجاب

اشاره

آنچه ضرورت حجاب را به اثبات می رساند ارجمندی جایگاه زن است. بانویی که از شکوه خود چیزی نداند نخواهد دانست که به چه سبب باید پیرامون پیکر خود پوششی بگیرد. کسی می داند برای چه باید خود را از نگاه ها حفظ کند که خویشتن را شناخته باشد. با این بیان، پوشش برای زن نوعی اظهار خودآگاهی است. پس پیش از هر تأکید بر حجاب و اندرزهای ساده، باید زن را به خود وی شناساند، به حقیقت می توان قسم یادکردکه بیشتر برهنگی ها و نیمه برهنگی های بانوان فقط بدین علت است که آنان هنوز از شگفتی های وجود خود چیزی نمی دانند. نه توانایی های روح خود را شناخته اند و نه ویژگی های جسمی خویش را. در عرب نیز آنچه به زنان شناسانده شده است چون با نیرنگ و سودجویی و آلودگی محیط آمیخته است حاصلی جز برهنگی، تقدیم جوامع آنها نکرده است.

اگر زن به خود وی شناسانده نشود پوشش برای او فقط عامل زحمت و عادت موروثیِ ملّی یا خانوادگی قلمداد می شود. در آن صورت، حجاب فقط در محیط های اسلامی رعایت میگردد و در دیگر محیط ها کنارگذاشته می شود؛ چنان که بسیاری این گونه اند.

آن گاه که زن نداند با پوشش خود می خواهد از چه محافظت کند و او چیست وکیست که این همه برای تقدّس و پاکی و حفاظت از وی بایدکوشید، حجابش دوامی ندارد و با کمترین فشار یا تبلیغ، از آن فاصله می گیرد. آن که حجاب را مایه زحمت یاد می کند خرده ای بر او نیست. زیرا وی نه زن را شناخته و نه مرد را و نه حجاب را. شاید هم کسانی این هر سه را خوب شناخته اند اما چون از زن سودایی دیگر در سر دارند با خرده گیری بر حجاب می خواهند به هر سه آسیب رسانند.

براستی آیا همه زنان باحجاب امروز دیار ما که ازدحام آنان در مغازه ها و گذرگاه ها راه را بر مردان تنگ کرده است و به طور پیوسته با هر بیگانه در مغازه و محل کار، گرم سخن می شوند، مفهوم حجاب را فهمیده اند؟! آیا حجاب آسمانی که از آنها خواسته اند همان قطعه پارچه ای است که به شکل چادر یا روپوش (مانتو) پیرامون خود گرفته اند؟! چگونه می توان وجود چنین پوشش هایی را پوششی خدا خواسته و مطلوب دانست! چنین به نظر می رسد که از ده ها سال که زنان از پوشیدگی و پاکدامنی چیزها شنیده اند هنوز حقایق بسیاری برایشان ناگفته مانده است و آنچه نیزکه شنیده یا خوانده اند برخی ناکامل یا نادرست بوده است. از همین رو معیارهای پوشش اسلامی چندان برایشان روشن نیست و نه خود و نه مردانشان به وظیفه اصلی خویش آشنا نیستند.

3. قدرت زن، دریای بی ساحل

خدای هستی آفرین با اعطای این توانایی ها به زن، به وی کمک کرده است تا در پناه جذّابیّت ها و دلربایی هایش همسر و فرزندانش را از خطرها مصون بدارد و آنها را به زندگی دلگرم سازد و از لغزش و فروپاشی حفظ کند. این جذّابیت ها سبب محبوبیت زن می شود، به طوری که مرد برای رسیدن به او مشتاقِ تشکیل خانواده میگردد و از بی بندوباری و بی مسؤولیتی دست برمی دارد و در راه رسیدن به زن وکامروا شدن از وجود وی، ازگناه و زندگی آلوده دست می شوید. کم نیست جوانانی که حاضرند برای رسیدن به همسری زیبا و باکفایت، دست از هر خلاف کاری گذشته ی خود بردارند و متین و پاکدامن شوند.

خداوند چون به زن چنین تمایلی را ارزانی کرد جایگاه آن را هم به وی تعلیم فرمود و آن این که قلب همسر خود را با جاذبه هایش چنان مهارکندکه هرگز حتی وسوسه ی گناه، او را باخطرمواجه نسازد؛ نه آن که در حضور دیگران پیوسته تمیز و مرتّب باشد و در خانه در برابر شوهر، ژولیده و نامرتّب. پیشوای معصوم، حضرت صادق- درود خدا بر او- فرموده است: بهترین بانوان شما کسی است که چون با همسرش تنها شود همچنان که (کسی) ازلباس برهنه می شود حیا راکنارگذارد و چون جامه بپوشد (و بخواهد در حضور دیگران یا بیرون خانه حاضر شود) پوشش حیا راکاملاً به تن کند. (6)

بر پایه ی این فرموده زن وظیفه دارد همه تمایل خود به جلوه گری را در حضور محارم خویش (مانند شوهر) به صحنه آورد. با این کار حسِّ عشوه گری او ارضا و خاموش می گردد و دیگر در خود تمایلی به دلبری در حضور نامحرمان نمی یابد.

ناگفته نماندکه هدف زن از این کار، تنها متوجّه ساختن مرد به جنبه های ظاهری اندام خود نیست. زن با در اختیار قرار دادن وجود خویش دوست دارد نظر مرد را به شخصیت و موقعیت عاطفی و جنبه های وجود خود جلب کند. به همین علت است که از بی توجهی مرد به خود بسیار رنجیده می شود و درکنار او احساس نا امنی میکند.

با این همه، منظورآن نیست که زن یک شیء نفیس متعلق به مرد است که باید مانند جواهر برای صاحبش (مرد) حفظ شود. اگر چنین باشد زن می تواند با اجازه ی صاحبش به آلودگی رضایت دهد، حال آن که وی و همسرش چنین اختیاری ندارند.

درگذشته، بسیاری از قبایل چون زن را وجودی متعلق به مرد می شناختند او را در مقابل غیر شوهر به گونه ای وحشتناک نشان می دادند تا همه از او بگریزند. این تفکر خواسته اسلام نیست، اگر از زن خو استه می شودکه با پوشش ویژه، خود و دیگر ان ر ا حفظ کند، نه بدان سبب است که با این کوشش، از کالای نفیسی متعلق به مرد نگاه داری شده باشد. هدف از پوشش آن نیست که زن از دستبرد ر اهزنان حفظ شود تا ویژه ی بهره جویی یک فرد (شوهر) باشد. ترسیم حجاب بدین گونه سبب شده است که غربیان بگویند: چر ا کالای نفیسی بدین امتیار را باید ویژه یک نفرساخت بگذارید آزادباشد که گروه بیشتری از وجود او بهره مند شوند.

بنابراین باید حجاب را عامل حفظ زن و سالم ماندن جامعه دانست، که البته پیوسته همسر از این سلامتی او بهره ی بیشتر خواهد برد.

4. خوشبینی و زودباوری

زنان به دارندگی عواطف بسیار و روحیه ی سلامت پذیرتر، به وعده ها زودتر امیدوار و دلخوش می گردند و چون به چیزی تهدید شوند روانشان را ترس زودتر فرا می گیرد و آموزش های ملاطفت آمیز سریع تر از مردان بر ایشان تأثیر می نهد. در فرموده ای از حضرت محمد امین صلى‌الله‌عليه‌وآله می خوانیم: به همسران خود ابراز علاقه نمایید. زیرا اگر مردی به همسرش بگوید تو را دوست دارم این سخن هرگز از دل او بیرون نمی رود. (7)

این خوشبینی و زودباوری زن سبب می شودکه هرگاه از سوی غریبه ای به وی اظهار علاقه شود بدون تردید در صداقت اظهارکننده، آن را باور می کند و چه بسا در برخی موقعیت ها آن اظهار تمایل و علاقه را بهتر می پذیرد تا از همسر خود. به گفته ی درمیس «قلب زن هرگز پیر نمی شود و آن دریایی است عمیق. قلب او همان چشم وگوش اوست که بی اختیار به حکم آنها تسلیم دیگران می شود»

وابستگی شدید عاطفی زنان سبب می شودکه به آسانی به مرد اعتماد کنند واز رفتارایشان تأثیر بپذیرند. به همین سبب نباید عامل اصلی همه انحرافات اخلاقی و اجتماعی را زنان دانست. بسیار رخ می دهدکه عامل سقوط اخلاقی زن، مرد است که با استفاده ناروا از روحیات زن او را می فریبد.

به هر تحلیل، اکثر اظهار علاقه و محبّت هایی که از طرف افراد بیگانه به زن می شود جنبه سودجویی دارد و با صداقت و خیرخواهی همراه نیست. بنابراین، وظیفه خود اوست که وجود ظریف و حسّاس خویش را از این آسیب دور بدارد و به اظهار علاقه ها و وعده های افراد، خوشبین نباشد و میان آنان و خویشتن، حریم پاکی را حفظ کند تا از زبان های پرفریب و دیده های دریده مصون ماند. گزارش ها حاکی از آن است که فساد و انحراف اغلب ختران و زنان به علت کمبود محبّت و فریفته شدن به محبّت های دروغین بوده است.

5. در محافظت خدا

در جهان آفرینش همه موجودات ظریف و ضربه پذیر در پوشش های آسیب ناپذیر قرارگرفته اند. این پوشش مطابق موقعیّت هر موجود به خوبی از آن محافظت می کند. از آن نمونه، مغزگردو و بادام در پناه پوست مـحکم خویش ماه ها و بلکه چند سال از خطر فرسودگی حفظ می شود، امّا همین که پوست ازآنها جدا می گردد ضعیف ترین موجودات آنها را فاسد می کند. درآن صورت مورچه ها، پشه ها، خاک و حتی هوا و رطوبت آنها را از بین می برد. مغز بادام که با داشتن پوست، از خطرآتش نیز مصون می ماند با دورشدن از پوست خود نمی تواند حتی در برابر هوا از فساد خود جلوگیری کند.

مغز ظریف و حسّاس آدمی نیز چنین است که باکمترین آسیب لطمه بسیار می بیند. همه ی ترشّحات و فرمان های مغز به وسیله غدّه هیپوفیز ( Piluitary ) است که به اندازه یک قطره آب می باشد و با حسّاس ترین رگ ها به پایین مغز متّصل است. خدای متعال مغز را در محل سخت و نفوذناپذیری قرار داده است تا از آسیب ها دور بماند، شش کاسه ی محکم، مغز را احاطه کرده است که از محکم ترین استخوان های بدن است، به طوری که اگر جمجمه کسی به جایی اصابت کند غدّه ی هیپوفیز و بخش های ظریف هیپوتالاموس به سادگی آسیب نمی بیند.

زیان ضربه پذیری زن و پیامدهای آسیب او به مراتب بیشتر از آسیب مغز است. اگر زن آسیب ببیند و به انحراف افتد هزاران نفر به وسیله او به راه باطل قدم می نهند. شگفت است که آدمی پول های کاغذی خود را به بهترین صورت در بانک، و جواهراتش راکه فلزاتی بیش نیست در صندوق های محکم حفظ می نماید امّا زن را...! همسر و خواهر و دختر او بدون پوشش مناسب مورد نمایش عمومی قرار داده می شود، در حالی که دزدانی که درکمین آنهایند به مراتب افزون تر از دزدان پول و طلایند. زیرا جز افرادی اندک بیشتر مردم رباینده ی پول نیستند، ولی گروه بی شماری از مردم در مهار چشم و دل خود ناتوانند. علاوه بر این، ضرر دستبرد به پول پیوسته از ضرر دستبرد به ناموس کمتر است. مردمان غیرتمند رواتر می دانندکه از آ نها میلیون ها ربوده شود ولی ناموسشان از قصد بد در امان باشد. این در حالی است که دزدی پول و جواهر معمولاً بادشواری همراه است، امّا به راحتی می توان با نگاه های آلوده، به زیبایی های زنان و دختران دستبرد زد و از نوامیس افراد بهره جویی کرد.

چه جفاکار و بی فرهنگ اند پدر و مادرانی که دختران نو رسیده خود را به عقد جوانانی درمی آورند که هنوزگوهر وجود زن نمی شناسند و راه و رسم محافظت از او را نمی دانند. کم نیست جوانان و مردانی که با همسران و دختران خود در مجامع عمومی به تفریح می گذرانند، در حالی که خانواده ی ایشان هیچ پوشش درستی ندارد. آدمک های مدل جدید و متظاهر وگاه تحصیل کرده که بدون گرفتن هیچ مزدی ارجمندترین موهبتی را که خداوند به آنها سپرده است به نظاره ی عموم می نهند. اینان خویشتن را امانتدار وجود خانواده خویش نمی شناسند و زن را وسیله ای می دانند که می توان به زیبایی های او در حضور دیگران مباهات کرد.

زن باپوشش، مانند باغ میوه است که دورآن حصار باشد. باغی که دیو ار دارد بدون هیچ تابلو و اعلامیه به رهگذران خود می فهماندکه دسترسی به گل و میوه ی من جز برای صاحبم ممنوع است....

به واقع زمانی که زن خود را در پناه پوشش، از تهییج و تحریک نظر مردان دور می دارد طمع هر هوسبازی را از خود دور می دارد و با این کار امکان هر کنایه و جسارتی را از خود دور می سازد. در حالی که اگر وی لباس نامتناسب به تن کند یا قسمتی از موهای خود را از روسری بیرون نهد یا جامه ای بپوشد که گاهی برجستگی های بدنش را به نمایش می نهد به همه نظاره کنندگان خود میگوید من همچون بانوان پوشیده نیستم که از رو نشان دادن به شما دریغ ورزم. من تماشاگرانم را از نگاه به خود- هرچند آلوده باشد- محروم نمی سازم.

قسمتی از نامه ی بانویی درباره ی پوشش زنان:

خداوند که مرا زن آفرید مسئولیت اداره و تربیت کودکانِ امروز و مردانِ فردای روزگار را به من سپرد و فرمو د: تو رئیس روابط عمو می خانواده باش و با عواطف خداداد خویش به اعضای خانواده، گرمی ببخش. از آن روز که به این مسئولیت و پست مهم خود واقف گشتم، با خود عهد کردم که لحظه ای از این تکلیف سرباز نزنم و فکرم به جانب دیگر نرود و حتّی نگذارم بی سبب، فکر دیگران به سوی من متمایل گردد. من که نمی توانم هر جوانِ بیکار و بیعاری را که در خیابان و اداره و بازار دیدم از خود برانم و به یکایک آنها بگویم اهل فساد و زشتی نیستم.... به همین منظور با روسری و چادرم به کنایه آنان را هشیار و هشدار داده ام! تا بدانند که من اهلِ انحراف نیستم و از مسئولیت همسری و مادری خویش، برای هیچ و پوچ دست برنمی دارم. من با این کار، هم خود را حفظ می کنم و هم آنها را. برخلافِ خانم های بی حجاب که نه هنر حفظ خویش را دارند و نه قدرتِ دورکردنِ بُلهوسان را ازخود.

من به دخترم تعلیم داده ام که هرگاه از خانه بیرون می روی اوّلاً لباسی ساده و عادی بپوش تا حسّ تمایل پسران را تحریک نکنی و آنها، را علیه خود بسیج ننمایی. ثانیاً: چادری دور خود بگیر بدون ادا و اطوار، بدون رنگِ خیره کننده. با حرکاتی موزون راه برو تا به آنها بفهمانی که اگر قصد ازدواج با تو را دارند باید به خانه ات آیند و در حضور پدر و مادر- نه در حاشیه ی خیابان و پارک- مقصد و پیشنهادِ خود را اظهار کنند.

6. وجودکشش جنسی

از خصایص بانوان و قوانین استوار میان زن و مرد یکی آن است که هرگاه ارتباط زن و مرد زیاد شود و روابط آنها از نگاه و سخن فراتر رود، به تدریج و خیلی آرام هر دو درمی یابند که میان ایشان علاقه ای پدید آمده که برافروزنده ی آتش غرایز و فزاینده ی توقّعات آن دو از یکدیگر است.

تجربه نشان داده است که چون روابط پسر و دختر جوان- و به طورکلّی وجود مذکر و مؤنث- بدون ضابطه شود و پوشش به مثابه یک عامل بازدارنده و فراگیرنده ی اندام، کناررود، صحبت و رفت و آمد آنها با یکدیگر علاقه هر یک را در دل دیگری جای می دهد و سپس هر دو به شدّت تمایل می یابندکه روابط خود را توسعه دهند.

این علاقه درافراد مختلف به یک شکل جلوه نمی کند. هرکس به فراخور اطلاّعاتش ازمسایل جنسی، در ایجاد این رابطه انتظار بیشتری دارد. اگر هر دو یا یکی از آنها از مسایل زناشویی هنوزچیزی ندانند باگفتگو و همنشینی به اطلاعاتی دست می یابند که انحراف آور است. (دقت شود.) اگر هم در این زمینه با اطّلاع باشند بدون تردید به گناه آلوده میشوند.

7. مرز بی کران غریزی جنسی

چون ارتباط زن و مرد بدون ضابطه، و دستیابی به زن برای مرد آسان شود در مرد نسبت به زن چشمه ای از غرایز، جوشیدن می گیرد که ظرفیّت و قوای جسمی او پاسخگوی آن نیست. مرد هرچند قدرت جسمی قوی نداشته باشد هرگاه تحت تأثیر این چشمه ی جوشان قرارگیرد در وی رغبتی نسبت به فرد غیر همجنس پدید می آید که جسمش بر ارضای کامل آن توانا نیست. یک مردشاید از نظر قدرت هورمونی نتواند بیش از یک همسر را از غرایزکامروا سازد، ولی ازنظر روحی ممکن است به داشتن ده ها همسر اشتیاق داشته باشد.

با این سرشت اگر او در محیطی با فرهنگ دینی پرورش یافته باشدکه زنان غرایز مردان را تحریک نمی کنند، زندگی بر مرد شیرین وگوارا خواهد گذشت. امّا اگر در محیط او زنان هر دم در مقابل او عرض اندام کنند افکار و آینده چنین مردی دستخوش اضطراب و آشفتگی و روحیه اش مهارگسیخته می گردد. خویشتن داری نیز وی را با مشکلات روانی فراوان و افسردگی وکسالت روحی یا کم حوصلگی و پرخاشگری دچار می سازد.

غریزه ی جنسی در آدمی، به خلاف دیگر حیوانات، حد و مرز نمی شناسد.

این غریزه در حیوانات به جفت گیری پایان می پذیرد، امّا در بشر چنین نیست.

برای آدمی همه ی حرکت ها واشارت های فرد غیر همجنس، دوست داشتنی، تحریک کننده و پرجاذبه و لذّت بردنی است. او می خواهد با کمترین نگاه، به بیشترین لذّت دست یابد.

8. نگرش مردان به زن

در نگاه مردان زنان به سبب تفاوت هایی که با یکدیگر دارند از نظر عاطفی و جاذبه های جنسی و اخلا ق زناشویی نیز با یکدیگر فرق دارند. از آن نمونه،

- مردی که همسری لاغر اندام دارد می پندارد که داشتن زنی خوش اندام تر، به مراتب خوشایندتر از همسر خود اوست؟ همچنین نسبت به دیگر ویژگی های زن. عناصری که به موجب آنها مردان تصوّر می کنند زنان با یکدیگر تفاوت دارند به قرار زیر است:

1. سیمای زن. (صورت و مو)

2. آهنگ صدا.

3. لباس و بوی بدن یا عطر.

4. تناسب اندام

5. عشوه های خاص هر زن.

6. امتیازات ویژه مانند تمیزی و هنر خانه داری یا...

این تصوّر در مردان هر چند پاره ای از سرشت آنان نباشد، امری انکارنشدنی است و تحت تأثیر عوامل محیطی شدّت و ضعف دارد. در روا یتی از حضرت محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله ) چنین آمده ا ست: هرگاه یکی از شما زنی را دید در او رغبتی پدید آمد به سوی همسر خود رودکه هر چه در آن زن هست در همسر خود وی نیز یافت می شود. (8)

از این سخن، در نگاه نخست چنین برمی آیدکه زنان بایکدیگر تفاوت ندارند. در حالی که حضرت نفرموده است میان دو زن هیچ تفاوتی نیست. نیز این سخن بدان معنا نیست که نمونه ی کامل همان ادراکِ خوشی که می توان در مباشرت با آن زن جستجوکرد در همسر خود فرد نیز یافت می شود. بلکه منظور این است: چنانچه او می تواند غرایز وی را فرو نشاند همسر خودش نیز در این هنر با او برابر است. مرد نباید بپندارد همسر وی در این هنر از بقیّه زنان چیزی کم دارد. اگر مرد وظیفه شناس و آگاه به مسایل زناشویی باشد خواهد توانست با فراهم کردن زمینه ها، از معاشرت با همسر خویش به لذایذی دست یابد که در باور نگنجد. (9)

چنین به نظر می رسد که این حدیث گویای همان نگرش مردان باشد که می پندارند زنان با یکدیگر تفاوت دارند. حدیث به مردان بیم می دهد که مبادا به تفاوت هایی که در زنان مشاهده می کنند به انحراف افتند و از زندگی خود دلسرد شوند.

به هر تحلیل، باید پذیرفت که آنچه سبب عشق و علاقه می شود وگاهی مردی را با وجود داشتن همسر خوب، به دیگری علاقه مند میکند وجود همین تفاوت هاست. مرد هرچند دارای همسر خوبی باشد آنگاه که پیوسته دیدگانش به زنانی افتد که از نظر سیما و صدا و اندام و عشوه های خاص زنانه از همسر خودِ وی ممتازترند نوعی علاقه یا عشق یا تمایل غیر ارادی به ایشان در او پدیدار می شود.

چون بانویی سیما و اندام ناپوشیده خود را به تماشای دیدگان نیازمند گذارد و با لباس و بوی عطر و عشوه های زنانه میل نهفته درافراد را بیدارسازد تمایلات و هوس های بی پایه را که تنها منشأ آن، کشش های جنسی زودگذر است، برمی انگیزاند و شدّت می بخشد. در حقیقت آنچه مردان را بیش از پیش بدان نگرش معتقد می سازد-که میان زنان تفاوت است- به سبب ناآگاهی خودِ زنان پدید آمده است. اگر زنان تفاوت های جسمی خود را تا آنجا که می شود به رخ مردان نکشند مردان کمتر به وجود چنین تفاوت ها آزردگی میکشند.

9. تأثیرپذیری از محیط

به جز انسان های خودساخته و با اعتقاد، اغلب مردم- زن یا مرد- هرگاه در محیط سالم رشدکنند معمولاً ازنظر اخلاقی سالم می مانند و چون محیط شان ناسالم و آلوده باشد به موجب تأثیرپذیری از محیط، آلوده و فاسد می شوند. اگر فردی از خردسالی تا بلوغ در محیطی پرورش یابد که دختران و زنانش پوشیده اند، به فساد و انحراف کشیده نمی شود، امّا چون درکشوری مثل سوئد زندگی کند هیچ نمی توان به هدایت وی امید داشت.

خدای آدمی که سرشتِ آفریده ی خود را بهتر می شناسد، به سبب محبّت و مهری که به آفریده ی خویش دارد، وی را از آلوده ساختن محیط اجتماعی بیم داده است تا نه خود به زشتی درافتد نه دیگران را به انحراف دراندازد. حال که انسان ها همه «خودساخته» نیستند چه بهترکه برای پاک ماندن، به کمک یکدیگر بشتابند و با سالم نگاه داشتن محیط، خود و نسلِ آینده را سالم پرورش د هند. آلوده ساختن محیط اجتماعی تنها به ریختن خاکروبه درگذرگاه نیست. این نیز نوعی مبارزه باسلامت اجتماعی است که بانوان فرا روی دیدگان اشخاص، جاذبه های بی حد و مرزخویش را به رخ بکشند. و غرایز نیمه خفته رابیدارکنند و خود با آسودگی بگذرند و بر دل های اضطراب یافته نظاره کنندگان ریشخند زنند و عقده های غریزی را شعله ور سازند.

پس چندان دور ازخیرخواهی نیست اگر به زنان گفته شود: هنگام راه رفتن، از میان راه حرکت نکنید. کفش های راحت ترکه صدایی تولید نمی کند به پا کنید. خود را چندان معطر نسازیدکه استشمام آن عطر، حس تمایل افراد را برانگیزاند! دور از انصاف است که انسان غذای لذیذ و معطری را در انظار مشتی مردمان گرسنه و محروم، به دست گیرد و دل های مستمندان را به رنج آورد.

پرسشی از خدا

خداوندا، زن را جز تو آفریدگاری نیست. سزا نیست که به وی قدرتی بیکران دهی و از او نخواهی که قدرتش را در جای صحیح مورد استفاده قرار دهد. چنان که تو همزاد او (مرد) را دلباخته ی توانایی های وی کرده ای، او را فریفته مرد نساخته ای. اوست که می تواند اگر بخواهد جهانی را آباد یا ویران کند. از پیشوایان خود شنیده ایم که: هیچ پیامبری به نبوت برگزیده نشد مگر این که شیطان امید داشت بتواند به وسیله زنان، او را دچار لغزش کند. بنابراین مردم عادی چگونه می توانند در مقابل زن، با آن همه استعداد جذب دل ها، مقا ومت کنند؟!

خدایا، کار تو شگفت است. شیر را خوی درّندگی دادی، اما سرزمین زندگی اش را از آدمی دورکردی و ازبوی آدمیان گریزان و بلکه متنفر ساختی تا مبادا به آدمی آسیبی رساند. و ما را بدین وسیله ازشرّ او در امان داشتی، با این حال، شیر هر چند از بشرگریزان نباشد مهار وی برای بشر چندان سخت نیست. حال آن که آدمی بدون کمک تو از مهار زن عاجز است. آن نیرو و زمینه ها و امکانات که تو به وی بخشیده ای بدون مدد تو مهار نمی شود. از طرفی، چنین نخواسته ای که همگان پاک نهاد و خیراندیش و خداترس باشند تا از قدرت خود به بدی استفاده نکنند. پس رهیدن از دام این آفریده چگونه ممکن است؟

پاسخ خداوند

( وقل «للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ ویحفظن فروجهنّ ولا یبدین زینتهنّ. الاّ ما ظهر منها ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ ولا یبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ او... ولایضربن بأرجلهنَّ لیعلم ما یخفبن من زینتهنّ ) و.... - به زنان با ایمان بگو: دیدگان خود را از (هر نامحرمی) فرو اندازند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند، مگر آنـچه که به طور عادی پیداست و باید روسری خود را برگردنِ خویش (فرو) اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان و... (یا کسانی چون

محارم) آشکار نکنند. و پاهای خود را (به گونه ای به زمین) نکوبند تاآنچه از زینتهایشان نهفته می دارند معلوم گردد.

جز این دستورها، آفریدگار زن افزون بر قدرتی که به او ارزانی داشته، وجودش را به کمک «شرم و ترس پسندیده » از خطرها و خطر آفرینی حفظ کرده است. به این دو ویژگی است که زن تا به انحراف نیفتاده باشد از آن که بازیچه ی هوس این و آن شود بیمناک و بیزار است و«یک همسری «را بر «چندهمسری » ترجیح می دهد و از هرزگی، بی پناهی و بی احترامی متنفّر است. زنان با وجود اشتیاق وافر به جلوه گری، از نگاه های آلوده ناخرسندند و از تعرّض و تجاوز به حقوق خود هراسان وگریزانند. مگر آن که به انحراف گرفتار شده باشند.

خدای زنان بخیل نیست

اشاره

جای این پرسش باقی است که: هرگاه زنان ناچارند زیبایی های خود را از نگاه ها بپوشانند، نظام آفرینش به چه حکمت تا بدین مقداربه ایشان زیبایی و دلربایی ارزانی کرده است؟ چرا باید از آن همه موهبت ها تنها افرادی مانند شوهر استفاده کنند؟

باید دانست که نشان دادن زیبایی ها به دیگر زنان و مردان محرم و همسر، بی اشکال است و زمینه ی ارضای حس خودنمایی زن به شیوه مشروع، فراهم است. (10) دیگر این که هرگاه بهره بردن از موهبت های ظاهری زن برای همگان ممکن باشد به زودی همان موهبت ها به ضد ارزش تبدیل می شود. برای مثال: آنگاه که زیبایی زن مهار نشود و دل ها دربند زیبایی وی گرفتار شود از همان زیبایی نیز استفاده ی صحیحی نمی شود و زن به حال و روزی می افتدکه با وجود همه زیبایی ها ارزش حقیقی خود را از دست می دهد. (در این باره تا حدودی نکاتی نگاشتیم.) اگر به نظاره گذاشتن زیبایی های زن فساد نمی آفرید هرگز پروردگارِ پربخشش که خوبان و بدان گیتی را از نعمت های خود بهره مند می سازد، زنان را ازآن کار بازنمی داشت و مردان را ازآن محروم نمی کرد.

تأکید بر پوشیدگی و پرهیز از برهنگی، به منظور خود سازی برای اهداف بزرگتر است. داشتن حجاب تمرینی است برای مهار خواهش های دیگر. کسی که در انجام این وظیفه پیروز شود انجام کارهای لازم دیگر برایش دشوار نخواهد بود.

10. ابزارکشش جنسی ( sexual urge )

تحقیقات و آزمون های اجتماعی نشان می دهد که پس از بلوغ و ترشح هورمون جنسی در خون، وجود مؤنث برای جنس مذکر جلوه ی محسوس می یابد. صدا و اندام و سیما و دیگر جاذبه های زن برای وی معنای تازه می یابد و حتی مشاهده ی لباس، تصویر و بوی عطر آنان برای او خوشایندتر میگردد و به طورکلی هرآنچه به زن تعلق دارد برای اوکشش غریزی پدید می آورد وگاه کمترین سخنگویی با آنها آتش علاقه های زودگذر- ا ما ویرانگر- را در وجود ایشان برمی افروزد. بر این اساس هرگاه دختر یا زنی از این ابزارها- که خداوند به سهولت در اختیارش گذاشته تا به وسیله ی آن محیط خانواده را گرمی بخشد- بی توجّه به تأثیر ویرانگر آن بر دل افراد، استفاده ی ناصحیح کند حیات اجتما عی دچارتزلزل و انحراف می شود. زیرا با استفاده ی ناصحیح از این ابزارها، تمایلات غریزی افراد تحریک شده، به سویی کشانده می شود که جز تباهی برای فرد و جامعه نتیجه ای ندارد.

زنان خوب می دانندکه استعمال بوی خوش مثل عطر، چهره زیبا، صدای دلربا و...، همه ابزار ایجادکشش است. هرگاه به کارگیری این ابزارها در حضور همسر تمایل وی را به زن افزون سازد، حس بیگانه را به مراتب بیشتر و زودتر بیدار و تحریک میکند و اوهام جنسی را قوت می بخشد و او را به چاره جویی برای دستیابی به زمینهای ارضای غریزه وا می دارد و آنگاه...!

من در نظرخواهی از ده ها جو ان و بزرگسال ازایشان خواسته ام که نظر و احساس خود را از مشاهده ی دختران و زنان خیابانی بیان کنند. بگویندکه بامشاهده ی آنان در ذهنشان چه مسایلی تداعی می شود. آنها اغلب، نکاتی اظهار می کردند که انسان از بیان و نگارش آن شرم دارد. حاصل آن نظرها این بود که شوق برقراری روابط، در آنها بیدار شده یا شدّت می گرفته است.

اما همیشه این پرسش ذهن مرا به خود مشغول می داشت که هرگاه مردان با نگاه به زنانِ ناپوشیده چنین احساسی در خود می یابند چگونه روا می بینندکه همسر یا خواهر و دختران خودشان همین گونه در مقابل نگاه دیگران قرار گیرند! جز آن که بگوییم...! (11) آنها بدین وسیله در حضور مردم اظهار مباهات می کنند و بر دیگر ناکامی ها و شکست هایشان سرپوش می نهند.

به هر تحلیل، هیچ گاه نمی توان ادعا کرد که زنی خویشتن را تنها برای همسر خود، خوشبو و خوش نماکرده است، مگر آن که از ارائه آن خوشبویی و خوش نمایی در حضور بیگانگان اجتناب ورزیده باشد. (دقّت شود.) زیبایی و خوشبویی و... اگر عامل جلب توجه همسر باشد، به مراتب برای غیرهمسر، جاذبه بیشتری دارد وگاه آن ابزارها- که برای شوهر عادی شده است و چندان جاذبه ای ندارد- دیگری را به راحتی شیفته و هیجان زده می کند. کم نیست زنان و دخترانی که برای اعضای خانواده ی خود اندام و چهره ای معمولی وگاه نازیبا دارند، امّا در نگاه بیگانه، بسیار دلربایند. بسیارند مردانی که با داشتن همسران معمولی- هرگاه دیگر زنان، خود را خوشبو و خوش سیما در حضورشان به نمایش ننهند- به زندگی خود عشق می ورزند؟ ولی چون هر دم در محیط کار یا بازار و خیابان نظاره گر چهره هایی باشندکه از همسر خودشان زیباتر و دلرباتر است، از زندگی و همسر خود دلسرد می شوند.

در حقیقت مقایسه قیافه ها و اندام ها و دیگر جاذبه هاست که دلسردی آفرین است وگرنه تا شخص، نعمتِ ویژه خود را با بهتر از آن مقایسه نکند چندان به کمی یا زیادی نعمت خود پی نمی برد. چهره ی زیبا در مقایسه با چهره ی زیباتر، زشت جلوه می کند و چهره ی زشت در مقابل زشت تر، زیبا می شود. پس چه بهترکه این مقایسه ها- دست کم تا به اجبار رخ ننموده است- کمتر پدید آیند. این نیز با آنچه امروزه دختران و زنان پیش گرفته اند، ناممکن است.

فاصله ازکجا تاکجا!

چنان که نوشته اند، زمانی مرد نابینایی از یاران پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله بر آن جناب وارد شد. چون دخترگرامی آن حضرت، فاطمه عليها‌السلام چنین دید از اتاق میهمان بیرون رفت و پس از خروج میهمان، بازگشت. پیامبر فرمود: او نابینا بود، به چه علت بیرون رفتی؟ وی گفت: او مرا نمی دید، اما من وی را می دیدم و نیز او بو را استشمام می کرد.

پیامبر از پاسخ دخترش که سرشار از شکوه و کرامت بود بسیار خشنود شد

و نه تنها او را به پایبندی شدیدی که به حفظ خود داشت سرزنش نکرد، رفتارش را مورد تأیید و تشویق قرار داد و فرمود: گواهی می دهم که تو پاره تن من هستی، این تأیید در حقیقت نشانگر آن است که رفتارآن بانو بر طبق همان معیاری بوده است که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می خواسته است. (12)

اینک ما پس ازگذشت قرن ها که آن رفتار را مورد مطالعه قرار می دهیم با ناباوری از خود می پرسیم: پوشاندن خود از مرد نابینا چه مفهومی دارد؟! غافل از این که آن رفتار در بردارنده پاره ای از اصول روان شناسی است که هنوز آدمیان به درستی بدان پی نبرده اند. شاید آن بانو با رفتار خود به امروزیان میگوید: مرد اگر مرد باشد ظرافت سنج است وپیوسته به ظرافت های زن توجّه دارد. مرد از حضور زن در نزد خود احساس رضایت می کند و هر چند نابینا باشد حضور وی را احساس میکند.

هر قدر زن در حضور بیگانه زیبایی های خود راکمتر بپوشاند و بیشتر نرمش نشان دهد، برای بیگانه رضایت بخش تر است وبرای همین است که در اجتماعات، افراد بیگانه، چنان که از حضور دختران خشنود می شوند، از حضور زنانِ شوهردار خشنود نمی شوند. چه در هر صورت وجود شوهر تا حدی کامجویی دیگران از زن را- حتی اگرکم پوشش باشد- محدود و ممنوع می سازد. این کشش و هوسِ بی پایه وقتی سرکوب می شودکه مرد مطمئن شود زن حاضر نیست در هیچ حال، در حضور بیگانه ناپوشیده و با نرمش برخورد کند. زمانی که زن از نشان دادن اندام و سیمای خود به نامحرم پرهیزکند و در صحبت کردن و رفتارش نرمش نشان ندهد بی درنگ همه ی کشش های فرد بیگانه را در وی خاموش می سازد و جرأت جسارت را در او از بین می برد.

آن بانوی فهیم با رفتار خود به زنان امروز هشدار داده است که: شما مردانِ خیره چشمِ پیرامون خود راکور می پندارید و من کورآنان را بینا می بینم و این نگرش نه بدان سبب است که باید به مردان بدبین بود. هرگز! بلکه چون مرد در شناساییِ موقعیت زن، کور هم اگر باشد، بیناست.