فصل پنجم: هراس و شهامت زنان
اشاره
حسرت زندگی پایدار زن در آغاز با نمایش قدرت ظاهری اش نمی خواهد مرد را از شناخت نیروی باطنی خویش محروم سازد، ولی زمانی که مطمئن شود وی لیاقت درک آن نیروی بی کران معنوی را ندارد او را در دنیای ظواهر خود سرگردان میکند و به خویشتن مشغول می سازد. گرچه در همین مرحله نیز امیدوار است که روزی مرد از دنیای اسرارآمیز معنوی او با اطلاع شود.
نوزادان خیابانی
از بهترین دلایل بر این که ناپوشیدگی زن وی را آرام آرام از شخصیت حقیقی خود دور می سازد تجربه ای است که پس از سال ها، دنیای برهنگان غرب به جهانیان نشان داد سرنوشت ایشان روشن ساخت که چون مرزهای اخلااقی و اجتماعی میان زن و مرد برداشته شود، امنیت و آسایش و شخصیت زن زیرکانه از وی ستانده و در عوض به او چیزی ارزانی میگرددکه به اشتباه، شخصیت شناخته می شود.
در روزگار ما زنان در جوامع غیر دینی دوشادوش مردان، بدون پوشش لازم مشغول فعالیت اند و به ظاهر، حقوق تازه ای همانند آنچه نصیب مردان شده است به دست آورده اند. حال آن که ارزش زن از یک نوزاد گربه کمتر شده است. درآن سرزمین ها آن اندازه که برای آرامش و رفاه حال گربه ها تلاش می شود برای امنیت روان زن کوششی صورت نمی گیرد. در آنجا گربه ها در زمان زایمان مورد مراقبت ویژه قرار می گیرند تا نوزادشان سالم تولدّ یابد و خوب رشدکند... اما «در یک شب هشت هزار نوزاد آدمی درکنار خیابان و در سطل زباله یافت می شود. »
بیست سال پیش زمانی که تصمیم داشتم به دعوت برادرانم راهی آمریکا شوم به یاد دارم که نامه ای چنین از آنها دریافت کردم:
دیشب در آپارتمان ما غوغایی برپابود. یکی از همسایگان در نیمه های شب مرا طلبید و گفت گربه ی خانه ی ما نمی خوابد، مثل این که وقت زایمانش رسیده است. گفتم این که عزا ندارد، به بیمارستان مخصوص گربه هاتلفن کن! او بدون معطلی تلفن کرد و چهار دقیقه بعد ماشین و پزشک مخصوص به خانه رسید. آنها گربه را همراه بردند و فردا صبح با چند بچه گربه ی دیگر بازگشتند. قرار شد فردا شب هم پزشک از گربه ها و مادرشان عیادت کند.
ما ادعا نمی کنیم که پوشش ساده ای که امروز زنان مسلمان ما حجاب می شناسند به آنان شخصیت، امنیت و احترام اجتماعی هدیه می کند؛ جز این که می شود گفت این پوشش در همین حدّ از بسیاری فجایع و نابسامانی های اجتماعی جلوگیری خواهد کرد و اگر دیگر زمینه های رشد فرهنگ دینی جامعه فراهم شود امید است که زن علاوه بر امنیّت، شخصیت و احترام کامل خود را هم به دست. آورد.
تنها «پوشش» مقصّرشناخته شد
پذیرش این که پوششِ درست وکامل، شخصیت زن را حفظ می کند و آن را ارجمندتر می سازد مستلزم آن است که پیوسته سه نکته را در نظرگیریم:
1- زمانی امنیت و شخصیت زن تأمین می گردد و این دو امر، مفهوم درست خود ر ا می یابدکه مجموعه ای از قو انین ا خلاقی ا جتماعی ازطرف خود او و دیگران پذیرفته و اجرا شود، آنگاه که ارج و بهای زن هیچ نظر شناخته نشده و رسمیت نیافته باشد پوشش اسلامی- هرچندکامل باشد-ا حترام و ا منیت زن را تأمین نمی کند. در این صورت زن تنها به بخشی از شخصیت و امنیت دست می یابد، نه به مرتبه یکامل آن.
با این تحلیل نمی توان برخانواده های مذهبی درکشورهای اسلامی خرده گرفت که چگونه در میان ایشان، زن به ارج والای خود دست نیافته و امنیت و شخصیت کامل خود را نیابیده است! زیرا چنین نیست که، حجاب به تنهایی همه دریچه های ستم به زن را مسدود سازد. پاره ای از ستم ها به سبب عوامل دیگر بر زن روا داشته شده است نه به سبب بی حجابی او. مانند ستمی که ممکن است در محیط خانه از سوی پدر یا همسر و... روا داشته شود.
ما هنوز نتوانسته ایم پدیده های اجتماعی را جز به علل ویژه خود، به علت های دیگر تعمیم ندهیم. ستم خانوادگی، آشفتگی زندگی و پایین بودن سطح فکر اجتماعی، پدیده هایی است که هر یک علت یا علت هایی ویژه داردکه به حجاب فرد مربوط نیست. هرگاه در خانه، پدر یا شوهر از اخلاق و مذهب دور باشد و فرهنگ رشد یافته ای نسبت به مقام زن کسب نکرده باشد، هیچ گاه احترام گزار همسر و دخترش نخواهد بود، هرچند آنان بانوانی باحجاب باشند.
2- اندوخته ی ذهنی گروهی از مردم نسبت به بانوان باحجاب خوشایند و صحیح نیست. هنگامی که ما از خوبی حجاب و تأثیر آن بر شخصیت زن سخن میگویم تصویر نامناسبی که از برخی زنان باحجاب در ذهن داریم، مانع از پذیرش این حقیقت می شود. با شنیدن حجاب بی درنگ عمه گلبانوی کوچه ی خود را به یاد می آوریم که پیرزنی ژولیده، بدخلق، کم فهم و عصبی مزاج است یا پیوسته در خانه مورد ستم شوهرش قرار میگیرد. این ذهنیت، تصویر حجاب را برای ما نازیبا و ناخوشایند جلوه می دهد و پذیرش این امر را که حجاب شخصیت آور است، مشکل می سازد. ما عادت کرده ایم همیشه حقایق را با ذهنیت های خود بپذیریم یا ردّ کنیم. در این صورت هیچ گاه حقیقت به طور صحیح در افکار ما جای نمی گیرد. این که زنی به علت مشکلات زندگی یا ضعف جسمی یاکمی فراغت، بدخُلق و عصبانی مزاج شود، چه ارتباطی باحجاب دارد؟! اگر روا باشد که هر نابسامانی و ضایعه زندگی باحجابان را به حجاب ایشان مربوط دانست باید در بی حجابان نیز به همین گونه میان همه ی ضایعات و نابسامانی های زندگیِ ایشان و بی حجابی، پیوندی مستحکم برقرار دانست. حال آن که در هر دو مورد بسیاری از این آشفتگی ها وکاستی ها پیوندی با وضع پوشش ایشان ندارد و باید علت آن ضعفا و آشفتگی زندگی را در چیز دیگر جستجوکرد. (دقّت شود.)
3- حجابی که می توان ادعا کرد در اعطای شخصیت و امنیت به زن مؤثر است حجاب کامل است نه ناقص. در صورت نقصان، به میزان نقص آن، انتظار مورد نظر از آن نمی رود.
مَثَل نقد بِه از استدلال نسیه
پیش از هر استدلال در اثبات این که حجاب، عامل حفظ شخصیت و امنیت زن است، به این مثال توجه فرمایید.
اگر جوانی ناپاک بخواهد دختری را فریب دهد در میان دو دخترِ با حجاب و بی حجاب، به فریب کدام یک امیدوار است؟ رانندگان گناهکار در مقابل کدام یک توقف می کنند؟ پیشنهاد گناه باکدام یک در میان گذاشته می شود؟ احتمالِ نیازمندی ایشان به نگاه و محبت دیگران درباره کدام یک بیشتر است کدام یک بیشتر در معرض آزار وکنایه است؟ کدام یک دیدگان جوانان را بیشتر مجذوب و فریفته وگرفتار می کند؟ خطر عشق ورزی نسبت به کدام یک بیشتر است؟ خانواده کدام یک از این دو پاکدامن تر و به اصول اخلاقی پایبندترند؟
خواستگاران کدام یک، مرد زندگی اند؟ آیا آن که مجذوب برهنگی شده یا دومی که به پاکدامنی وی علاقه مند شده است؟
نگاه ها، مزد ناپوشیدگی
زندگی اجتماعی ما همه صحنه ی کارو مزد است. همه ما به نقد یا نسیه هر دم مزد کارهای خود را دریافت میکنیم. بانوان پوشیده و ناپوشیده نیز چنین اند، جلوه دادن اندام ناپوشیده، نگاه های نیازمند را جلب می کند و هر دو فرد برای انجام این نگاه مزد می گیرند. مزد مرد آن است که در دلِ وی آتش غرایز و علاقه به بیگانه افروخته می گردد و مزد زن هم آن که آن نگاه ها را نوعی احترام به خود می پندارد.
همان طورکه شعبده بازان و نمایشگران از خیرگی تماشاگران خرسند می شوند و این خرسندی برایشان بهترین مزد است، برای زن ناپوشیده نیز نگاه دیگران نوعی تحسین زیبایی و اعتراف به توانایی اوست. نگاه ها برای وی بهای ویژه دارند. زیرا زن پیوسته در تاریخ حیات خویش، خود را در اسارت و استثمار مرد مشاهده کرده است و حکایت ها و اخبار، صدها نمونه ی نقد به وی نشان داده که او در عرصه ی زندگی نتوانسته است برتری قدرت خود را به مرد نشان دهد. حال این نگاه هاست که از نیازمندی مرد به او حکایت دارد. هر نگاه به زن ناپوشیده، برای مرد اقرار به ضعف و برای زن امتیار به حساب می آید. بنابراین، زن احساس می کند باید آن را غنیمت شمرد و زمینه ی ادامه ی آن را بهتر فراهم کرد.
مشاهده ی حالتِ چهره مردان و جوانی که با درماندگی و شیفتگی، به اندام نیمه برهنه زن چشم دوخته اند برای زن رضایت بخش است. اگر مردان به نظاره او نیازمندند وی نیز از نگاه آنها بی نیاز نیست. شاید نتوان هیچ زنی را یافت که ادعا کند زیباسازی و ناپوشیدگی اش در حضور دیگران، برای خویشتن یا افراد همجنس است. این رفتارها برای جلب توجه مردان است نه زنان. شاید به همین سبب باشد که عطرهایی که زنان در بیرون خانه استفاده میکنند بیشتر عطرهایی است که مردان از آن لذت می برند، نه زنان.
مردان به همان میزان زنان را از نگاه خود بهره مند می کنندکه زنان از پوشش خود کاسته باشند. هر چه زن با ناپوشیدگی خویش جلوه دلرباتری به مرد نشان دهد مرد نیز بهره ی بیشتری از نگاه، تقدیم زن می نماید. نگاه اینان علامت احترام به زن نیست. مردان این توجه را بدان سبب نثار زن می کنند که او از نشان دادن زیبایی های خود به مرد دریغ نکرده است. گویا با نثار نگاه ها از او قدردانی می کنند. یعنی حال که تو از زیبای های خودکه باید به بهایی گران در اختیارکسی قرارگیرد، بهره ای نصیب ما ساختی ما نیز ازکمترین چیزکه نگاه هایمان باشد تو را محروم نمی کنیم.
تردید نیست که اگر بانوان غیرپوشیده، می توانستند با وجود پوشیدگی، به احترام و بزرگداشت خود نایل شوند با توسّل به ناپوشیدگی در پی آن بر نمی آمدند.
مسابقه در عقبگرد
در جامعه ای که پوشیدگی زن مورد پذیرش قرار نگرفته باشد و زنان به میزان ناپوشیدگی خود مورد توجّه و ارزشگذاری قرارگیرند، زن اگر بخواهد بهتر احترام شود و به نیازهایش زودتر رسیدگی شود ناگزیر است پیوسته از معتقدات و رفتار خود فاصله گیرد و روز به روزکم پوشش تر از قبل در اجتماع حضور یابد. زیرا در چنین جامعه ای به زنانی توجه می شودکه از ظاهر زیباتر و دلرباتر و شغل بهتر بهره مندند و به پوشش توجّهی ندارند.
در این جوامع دختران جوان برای «پذیرش اجتماعی »و مصون ماندن از تحقیر، روز به روز از ارزش های معنوی فاصله میگیرند. زیرا می بینند در همه نهادهای اجتماعی هرچه ناپوشیده تر حضور یابند از توجه افراد بهتر و زودتر بهره می برند و درنیل به مقاصد صحیح یا ناصحیح خود موفّق ترند. مغازه دار و تاکسی ران و مدیر اداره و سرپرست بیمارستان و... همه به آن که کم پوشش تر است بهتر توجه میکنند تا آن که پوشیده است. به آن، آسان تر نمره و امتیاز می دهند تا این. بدرفتاری او را بیشتر تحمل می کنند تا این؛ هر چند اولی بدون دانش و معرفت و دومی سرآمد علم و پاکی باشد.
کاخی با هزاران نقاشی حیرت آور
پیشتر زن را به یکی از بزرگ ترین نقاشی های آفریدگار تعریف کردیم. در سراسر وجود او نمایی از قدرت پروردگار پیداست. اوکاخ باشکوهی است که در هر زاویه آن، منظره ی حیرت آوری از زیبایی نصب شده است. مناظر وجود او چنان زیبا و چشمگیر است که هرکس به یکی ازآنها بنگرد به گونه ای مجذوب میگردد که از دیگر مناظر زیبای کاخ وجود او غافل می شود. اندام، سیما، صدا، راه رفتن، نگاه کردن و مهر و عاطفه او، هر یک همان تابلوهای نقاشیِ کاخ وجود زن است که بینندگان را چنان مجذوب و مدهوش میکند که از نظاره ی یکباره کاخ وجود او غافل و محروم می شوند.
افزون بر این ویژگی های ظاهری، صدها نعمت معنوی آفریدگار در وجود او نهفته که اگرکسی چشم به ظواهر او خیره کند، از نظاره ی ویژگی های معنوی وی باز می ماند. مگر در محیطی مانند خانواده که امکان استفاده از همه جنبه های وجود زن فراهم است.
دراین میان، آنچه به جنبه پیدایِ او مربوط می شود درنگاه سطحی و برای دیدگان ظاهربینِ اغلب مردم، چشمگیرتر از جنبه های ناپیدا و غیرمادی اوست. براین اساس وقتی قرارداد اجتماعی جامعه ای بر ناپوشیدگی (بی حجابی و کم حجابی) استو ار می گردد و معیار ارزش و احترام و توجّه به زن، خصوصیات نمایان او شناخته می شود آنچه حقیقتِ زن را تشکل می دهد بااین نگرش، مفقود می گردد و رفته رفته فراموش و بلکه انکار می شود. آنگاه نظام اجتماعی و سیاسیِ حاکم بر جامعه و چه بسا نظام خانواده، اصلِ وجود چنین استعدادهای غیرمادی را برای زن از یاد می برد و بلکه آن ر ا درک نمی کند و نمی پذیرد و هرگاه فرد یا فرهنگی بخواهد همان استعدادهای ظاهِر زن ر ا با طرح حجاب، در پوشش قر ار دهد و برای آن ضابطه و محدودیت تعیین کند از سوی همگان- حتی زنان- طرحش مخالف آزادی زن و عامل عقبگرَد قلمدادگردد. زیرا آنان زن را همان ویژگی های پیدا تعریف کرده اند و چون کسی بخواهد برای این عرصه نیز ضابطه و قانون مشخص کند به عنصر نامتمدن و مخالف حقوق زن شناخته و معرفی می شود. چنان که امروزه اسلامیانِ حامی حجاب چنین یاد می شوند. در حالی که حقیقتاً پیروان ناپوشیدگی اند که با تفکّر اشتباه در باره ی زن او را محدودساخته و حقوق وی را نادیده انگاشته اند.
جنبه های غیرمادی زن که در مقایسه با جنبه های پیدا و مادی، از اهمیّت بیشتر برخوردار است یکی از«ویژگی مادری « است. هدیه ای خدایی که در نظامِ پایه ریزی شده بر فرهنگ برهنگی، از زن ستانده شده است. اگر در میان آدمیان عاطفه و خیرخواهی و محبّت وجود دارد ثمری از ثمرهای نظام خانواده است که با سرپرستی مادر و تربیت صحیح فرزند پای گرفته است.
در میان جوامع غیرمعتقد به حجاب، مفهوم مادر، پدر، برادر و خانواده و رابطه فامیلی، همه مفاهیمی برچیده و بی معناست و تربیت عاطفیِ فرزند و عشق به شوهر و بچه ها، رخت بربسته است. تعریف زن در این جوامع همان بود که پیشتر خواندیم. عنصری که آفرینش او برای لذّت مرد و هوسرانی اوست! وسیله ای برای سودجویی اقتصادی صاحبان سرمایه و...! وجودی که گاهی فروخته می شود تا به دیگری خوشی بچشاند وگاهی خریده می شود تا محیط کار راگرمی ببخشد. و...!
در نگرش اسلامی، که به پوشش زن در مقابل بیگانه تأکید می شو د، زن سرچشمه ی مهربانی خداست. بی عاطفه و مهر او جهان چون آتشفشان گداخته، بی رحم و سوزنده است و چون یخْ سرد و بی روح. هنوز بشر به کرانه ی قدرت عاطفه و مهر زن پی نبرده است و البته که پی نخواهد برد. اوست که مرد را به امید بهره مند شدن از لذت های زندگی راهیِ کوشش می کند و ازگناهان باز می دارد. نیمی اززندگی آدمی به هنر و صنعت زن اداره می شود و نیم دیگر هم بدون کمک او از مرد ساخته نیست.
این در حالی است که: به گفته یک روان شناس:
مردان (در فرهنگ غیر الهی) هیچ گاه صبر و طاقت و از خود گذشتگی و ذکاوت جنون آمیز زن را برای منظور و مقصدی که فقط دارای جنبه ی اخلاقی و محسنات فکری باشد نستوده اند. (و چه بسا بدان توجه نداشته اند تا وی را بستایند.)
هرگاه در صحنه ی اجتماع، زن بتواند با کمترین خوش خندگی و زیباسازیِ ظاهری به بهترین مقامات و احترامات دست یابد هیچ گاه به سراغ فضایل اخلاقی و رشد معنوی نمی رود. وی می بیند با کمترین جلوه گری می تواند قلب هر فروشنده و تاجر و رئیس را به خود متمایل سازد. درآن صورت چه نیازی به کسب معنویت دارد؟! آنگاه گزینش ها و استخدام ها همه بر پایه توانایی های ظاهری استوار می گردد نه داشتن کمالات. از آن سو، آن که زیبایی اش را به رخ نمی کشد بایست ازهمه چیز محروم ماند و شانس موفقیت و ارتقا را به ناپوشیدگان واگذارد.
عجیب نیست که زنان خود بهتر ازمردان، ازشیفتگی مرد نسبت به ظواهر زن اطلاع دارند و بدین وسیله میکوشند تا مرد را به ارزش خود آگاه سازند.
من دختری تحصیلکرده ام که مدتی است به دنبالِ کسبِ یک شغلِ مطابقِ ذوقم، در تلاش و جستجویم، اما هرروز که از جستجوی من می گذرد به این حقیقت تلخ بیشتر پی می برم که اغلب مردها- و حتی خانم ها که باید با من همدرد باشند- قبل از این که به دانش و تخصّصم توجه کنند، به ظاهرِ اندام و صورتم توجه می کنند. به همین منظور من گمان می کنم تنها «آشکار بودنِ یک وجب صورت ما زنان» قادر است تا همه ارزش ها را به هم بزند و کمالات واقعی یک زن را بپوشاند.
پوشیده بودن کاملِ صورت امری مشکل به نظر می آید، اما این حقیقت را نمی شود از نظر دور داشت که نمایان بودن چهره مانع از آن است که ما زنان همان گونه که هستیم مطرح شویم و بی علت نیست که در این گونه جوامع، آنها که ظاهری جذّابتر دارند جلو می افتند و بدون شایستگی ترقی می کنند و بازار ارزش های واقعی را سرد و بی رونق می سازند. نمونه ی این جفا کاری را می توان در مصاحبه ی گزینشی که از سوی مردان صورت می گیرد به وضوح مشاهده کرد. در هر اداره و کارخانه و مؤسسه، پس از آزمون ورودی مصاحبه ای با شخص داوطلب به عمل می آید که عموماً دختران و زنانی که از نظر جمال و جذابیت دارای سهم بیشتری هستند مورد پذیرش قرار می گیرند و دیگری که از جمالِ کمتری برخوردار است-هر چند دارای کمالات بیشتری باشد- بدون هیچ عذر موجّه در مصاحبه مردود می گردد.
هر چند من خود از زیبایی بی نصیب نیستم، عقیده دارم که این درست نیست که استعدادها و ارزش های واقعی زنان تحت شعاعِ ظواهر جسمانی آنان قرار گیرد و ظاهرِ نمایان بدن، معیارِ شخصیت زن قرار گیرد. اما چه باید کرد! این ضایعه ای است که پدید آورنده ی آن خود خانم ها بوده اند و البته ضرر آن را نیز خود آنها می چشند.
نظریه ی جامعه شناسان
در مباحث جامعه شناسی می خوانیم: در هر فرهنگ و اجتماع همواره افراد در پی تأثیرپذیری از محیط و تبلیغات، به پدیده هایی رو می کنند که مورد توجه و تقاضای عموم است. این موضوع گاهی ورزش است وگاهی نوعی رفتار اجتماعی یا جنگ و حماسه آفرینی.
این نظریه در بحث مورد گفتگوی ما نیز جاری است. یعنی زمانی که توجّه و معیار شایستگی نزد مردم به ظاهر لباس و زندگی افراد است آنها بیشتر به دنبال سامان دادن همین شاخص ها گام برمی دارند و آرمان ها وکوشش ها، همه بدین سو رو میکند. زمانی که بانویی خود را با ناپوشیدگی اش، بیشتر مورد توجّه می بیند ناخواسته به برهنگی سوق داده می شود و بدون هیچ تبلیغ و اندرز، بدان اشتیاق می یابد و رفته رفته سعی میکند خود را برای جلب نگاه ها آن گونه کند که پسندآورتر است. در آن صورت، دیگر هیچ پند و هشداری او را متوجّه حقیقت نمی کند و به بازگشت از این شیوه وانمی دارد.
آن سوی صحنه
زمانی که بانوان درگفتگو و حضور نزد بیگانگان از امتیازات ظاهری و تحریک کننده خود برای جلب توجه بهره نگیرند تفاوت های پیدای آنان بحران ساز نمی شود و هیچ بانویی به سبب نازیبایی از اجتماع طرد نمی شود و عقده و فشارعصبی و رقابت ناصحیح و حسادت کاهش می یابد و زمینه برای رشد هر استعداد- با هر سیما و اندامی که فرد دارد- فراهم است و زن به معیارهای معنوی وکمالات اخلاقی و اجتماعی اش محک زده می شود، نه به داشتن سیمای جذاب و.... در آن صورت بانوان بهتر به توانایی های درونی خود پی می برند و خواهند دانست که آن ویژگی ها محدود و منحصر به ظاهر سر و صورت نیست، تا بهره وری از خویشتن منحصر به جلوه دادنِ هرچه بهتر اینها باشد.
با پوشیدگی زنان، فقیر و غنی، زیبا و نازیبا، تحصیلکرده و عامی، جوان و پیر، چندان شناسایی نمی شود و امکان سودجویی و هوس انگیزی کاهش می یابد و آنگاه انحراف و فشار روانی هم برای کسی ایجاد نمی گردد. در حالی که با آشکار بودن چهره، لباس، اندام و...، محک زدن پاکدامنی افراد به آسانی ممکن است و به سادگی می توان دختران بدون همسر را از زنان شناسایی کرد و زمینه ساز انحراف آنان شد.
زنان خود تا حدّی بدین نکته پی برده اند که پوشش ناکامل، با تقدّس و شخصیت ایشان سازگاری ندارد. از همین رو در اماکن مقدس پوشیده تر حضور می یابند. زیرا می دانند که آن جا صحنه نمایش ظاهر نیست و در آنجا خریدار آن سوی چهره هایند؛ حقیقتی که هر زن داراست و می تواند شکوفایش کند.
زنان باشهامت و هراسناک
در میان بانوان آنهاکه به پوشش خود اهمیّت می دهند از حضور در مجامع عمومی و رویارویی با بیگانگان احساس خرسندی و امنیت نمی کنند و به عکس، آنها که کم پوشش اند بدون ترس و اضطراب دوشادوش مردان همه جا حضور می یابند. بنابراین در نگاه سطحی، ناپوشیدگی امنیت و شهامت بیشتری به زن ارزانی می کند و پوشیدگی، ترس و اضطرابش را افزون می سازد!
حقیقت این است که اگر آن احساس زنان ناپوشیده، امنیت و آرامش باشد باید برهنگان غرب بیشتر بدان دست یافته باشند. اگر «بیباکی در تماس با بیگانه» حاکی از شهامت و اطمینان باشد باید زنان بدکار جهان را از شجاعان روزگار دانست. آن احساس، نتیجه ی ضایع شدن حیاست
. زیرا زن هرچه با بیگانه گفتگو و برخورد بیشتری داشته باشد رفته رفته احساس شرم و ترسِ او کاهش می یابد. تا جایی که اگر برهنه نیز شود شرم نمی کند. آن احساس شهامت، تنها به پندار خود او پیش آمده است نه آن که از نظر اجتماعی، خطرهاو نگاه های آلوده و نابسامانی اخلاقی، از او و نظاره کنندگان وی برطرف شده باشد. آنچه هست این که او این خطر را کمتر احساس می کند. هرگاه کودکی با مار بازی کند هرگز نمی گویند تماس کودک با آن مار بی خطر است، بلکه در واقع جهل و بی خبری کودک است که احساس خطر را برای وی بی نمود می سازد. پس در حقیقت این ترس ها بیشتر به نوع تربیت دختران بستگی دارد نه نوع حجابشان.
این سخن پیشوای بلند پایه شیعه، امام صادق
عليهالسلام
برای اثبات آنچه گفتیم کافی است که:
حیا ده سهم است که نه سهم در زنان و یک سهم در مردان است. (از نه سهم زن) چون زن، عادت
ببیند یک سهم از آن حیا زایل می شود. چون ازدواج کند نیز یک سهم و چون باردار شود سهم دیگری از آن زدوده می شود. با تولد فرزند هم یک سهمش زایل می شود و پنج سهم برای وی باقی می ماند. در این حال اگر به انجام کردار زشتی بپردازد همه ی حیای باقی مانده از وی کوچ می کند. اما اگر پاکدامنی بورزد آن پنج سهم برایش باقی می ماند.
از اینها گذشته، شهامت در روابط با مردان بیگانه، برای زن فضیلت نیست. درگفتار پیشوایان معصوم
عليهمالسلام
این شهامت زن را جزو اخلاق نکوهیده او و ترس راکه همان هراس از فروافتادن درخطر است برای او صفت پسندیده یاد کرده اند.
کم نبوده اند زنانی که در اثر همین صفت نکوهیده که برخی شهامت می نامند، آسیب های جبران ناپذیر دیدند و دیگران رابه تباهی درانداختند. احساسِ ناخشنودی بانوانِ پاک از تماس با بیگانه، برگرفته از احساس نا امنی و اضطراب نیست، نتیجه تفکر عمیق آنان در ضرورت این روابط است. بانویی که کارهای بیرون خانه را همسر یا دیگرمحارم او با سر بلندی و احترام برای وی به انجام می رسانند به حضور پیوسته درکوچه و بازار چه نیازی دارد؟! او حقیقت خود را در بیرون خانه و در همجواری با مردان جستجو نمیکند. اعضای خانواده اش چون او را به درستی شناخته و ارجمندتر و لطیف تر از آن دانسته اند که مردم عادی از زن می پندارند، به حضورِ غیرضروری او در جمع مردان رضایت نداده اند و بی دریغ برای خدمت به وی می کوشند.
این که بانوانِ پوشیده اندام بیش از نیمه برهنگان، از دیدگان خیره ی افراد، رنجیده شده، از آن اجتناب می کنند بدان سبب است که خویشتن را دارنده مواهبی می بینندکه حفاطت می طلبد. اما آن دیگری بایدخود را برای ازدست دادن چه چیزی نگران ببیند؟! محصولی که همچون متاع دوره گردان و زاویه نشینان، همه جا دست یافتنی است و به آسانی برای عرضه درگوشه و کنارگسترانیده شده، چه محافظتی لازم دارد؟ جواهرِ اصل است که در صندوق و پشت شیشه باید حفظ و دیده شود، نه اجناس بدلی و بی مقدار. آنچه درکنار هرگذر یافت می شودکه بر زمین ریخته اند پیاز و شلغم است نه مروارید و زمرّد.
آن که از عرضه بی مقدار خود دریغ می ورزد از آن سبب است که خویشتن را بسی والاتر، ستودنی و پربهاتر ازآن یافته که به خردی و پستی، طعمه نظرها و هوس های آلوده شود، به همین علت است که طعنه وکنایه جوانک های خیابانی او را بیشتر اندوهناک و خُرد میکند تا آن دیگری راکه باکنایه ها انس گرفته و ای بسا بدانها بر خود می بالد که توانسته است چشمی را خیره کند و هوس نیمه خفته ای را برانگیزاند.
حیای پسندیده و شرم ناپسند
به فرموده حضرت محمد امین
صلىاللهعليهوآله
حیا دو نوع است: یکی ازپاکدامنی وعقل است و دیگری ازحماقت و ضعف. حیا صفت پسندیده ای است که سبب مهار ارادی رفتار، به منظور حفظ حریم بین خود و دیگران می شود؛ در حالی که شرم یک نوع حالت هیجانی است که فرد درآن به شکل غیر ارادی، از انجام کار یا اظهار عقیده یا حضور در میان جمع، خودداری می کند. این شرم
در روان شناسی به تعابیری مانند کناره گیری (
withdrawal
) و انزواطلبی و دوری جویی (
Fscapism
) یاد می شود. بهتراست این حالت را حیای افراطی (شرم ناپسند) بنامیم که فرد در چنین وضعی مضطرب است و بر رفتار خود تسلط ندارد. ضربان قلبش و تنفس و درجه حرارت بدنش افزایش می یابد واز تصمیم عاقلانه و به موقع بازمی ماند.
پوشش اسلامی سبب حفظ حیا و حیا عامل دوام اعتقاد به پوشش است.
تأکید اسلام بر داشتن حجاب به منزوی ساختن زن و هراسناک ساختن او از مردان نیست. پرهیز دختر و زن مسلمان از برخورد غیر ضروری با مردان نباید سبب شودکه وی در هنگام ضرورت نتواند از حقوق و حریم خود دفاع کند و در برخورد با مردان دچار شتاب زدگی و ترس و تسلیم شود. چنان که نباید در رفتار خود شیوه ی قهرآمیز و بد اخلاقی پیش بگیرد.
درانتظار ربودن همسرش برخی میگویند: در جامعه و پیرامون ما زنان و دختران متنوع پوشی در همه جا حضور می یابند وگاه کمترین طعنه و آزاری ازکسی نمی بینند. نه کسی دست خیانت به آنها درازکرده و نه ربوده شده اند! پس چیست که میگویند ناپوشیدگی، خطرآفرین است؟ کدام خطر؟ کجا شنیده شده است که در گذرگاه ها با زنان نیمه برهنه چنین و چنان رفتارکرده باشند؟!
در پاسخ این عده باید گفت: آورده اند که مردی ساده لوح از اسب خود فرود آمد و خرجین حیوان را برداشت و داخل بازار شد. هنوز چند قدمی نرفته بود که ندایش کردند: ای مرد، چهار پایت را دزدیدند، شتابان به کجا می روی؟
وی گفت: چه باک، خُرجین و پالان آن هنوز نزد من است!
جای اندوه و تأسف است که هنوز بیشتر افراد می پندارند که آسیب بینیِ زنِ ناپوشیده در بیرون خانه، به طعنه شنیدن و تنه خوردن و در نهایت، دست درازی به اوست! حال آن که این همه، در مقابل آن آسیب های ناپیدا که در کمین اوست ناچیز است. مردان روزگار ما که بانوانشان درحضور بیگانه ناپوشیده اند همه کلیددار صندوقچه ای هستند که رمز آن صندوق را دیگران نیز یافته اند، این صندوقچه ای ا ست که در خانه ی آنهاست ا ما همگان به رمزگشودن آن آشنایند. علاوه بر اینها، حجاب حق شوهر یا پدر نیست که کسی از آنها بگوید من از حقّ خودگذشتم، چنان که اختیار آن به زن واگذار نشده است تا اگر نخواست بدان پایبند نباشد. حجاب حق پروردگار و بندگان اوست. به همین سبب است که در آداب دینی می خوانیم: در نخستین شب ازدواج، مرد نزد زن رود و بگوید: خدایا، من این بانو را به عنوان امانتی از جانب تو بر خویش حلال کردم.
اگر در روزگاری آسیب و تعرض به زنان به دست درازی و خیانت بود، امروزه چنین نیست. قصدها و تجاوزها و طعنه ها پیچیده تر و مخفی تر شده است. نگاه های معنادار از صدها طعنه ی زبانی و کارسازتر است. مزاحمت های تلفنی ازگفتگوهای خیابانی به مراتب پرخطرتر و فسادانگیزتر است. چه مسایلی راکه می شود بدون شرم به وسیله تلفن بیان و تشریح کرد، اما به طور حضوری، هرگز! تلفن، فاصله های دور را نزدیک می سازد و شرم چهره ها را نشان نمی دهد و حضور مزاحمان را زیرکانه کم می نماید. سنّ افراد را معلوم نمی سازد و به وسیله آن، بدون بیرون آمدن از خانه می توان برای انجام ده ها کرده ی زشت برنامه ریزی و هماهنگی کرد.
افزون بر این پدیده که باید پیرامون آن تحلیل جامع تری ارائه کرد امروزه زبان گفتگوی دختران و پسران خیابانی، نگاه های آنهاست. نگاه کتابی است که هر صفحه آن پرده از ده ها راز برمی دارد. گاه زهر و حرارت نگاه آدمیان از زهر و حرارت مارهای زنگی پراثرتر و مخاطره انگیزتر است. مار تا نیش خود را در بدن فرو نکند شخص را از پای درنمی آورد، اما زهر و حرارت چشم می تواند از فاصله ی زیاد کسی را مجذوب یا بیمار سازد. چه مردان زیادی که از طریق چشم به آتش عشق سوخته و همسر و فرزند خود را رهاکرده اند و چه علاقه ها که با چشم، به دیگری اعلام شده است. جرقه بیشتر روابط نامشروع از همان لحظه های برخورد کوتاه خیابانی به وجود می آید. همان لحظه ها که به ظاهر بدون خطر سپری شده و زن یا دخترکمترین آسیبی هم ندیده است.
این نکته از اندیشه افراد دور است که همیشه روابط و تماس های نامشروع در همه جوامع به یک شکل بروز نمی کند. درکشورهای غیراسلامی، هر رابطه ای را می توان در خانه یا بیرون از محیط خانه برقرار ساخت. اما در کشورهای اسلامی- به خصوص کشور ما- به برکت برخی حریم های اخلاقی و دینی چنین زمینه نامساعد فراهم نیست. جز این که جرقه این روابط وقتی در بیرون از محیط خانه روشن می شود دنبالگیری آن از خانه سر برون می آورد. در خانه هاست که غرایز جنسیِ بیدار شده در بیرون، بر افراد نهیب می زند و آنها را به ایجاد ارتباطات نامشروع در درون ویرانه خانه ها وامی دارد. به ظاهر درکوچه و بازار و تفریح گاه چندان کاری نکوهیده سرنمی زند اما آتشی که در آن جا افروخته شده است با شبکه ای پیچیده و ناپیدا به درون خانه ها رومی کند و از آنجا دنبال می شود و رفته رفته وضع فرهنگ و اخلاقی و اجتماعی را دگرگون می سازد.
آن زمان که من دوره ی دبیرستان را می گذراندم و نیز در ایام ادامه ی تحصیل به موجب رابطه ی صمیمی با همدرسان، گاه بی پرده از برخی از آنها که پایبندی دینی نداشتند، می پرسیدم راستی شماکه این همه با چشمان خیره، اندام و سیمای دختران و زنان را تعقیب می کنید چه لذتی می برید و در آن لحظه به چه می اندیشید؟
پاسخ آنها حکایت از آن داشت که دختران و زنان ناپوشیده بهترین عناصر برقراری رابطه های نامشروع برای کسانی اند که به طور نقد زمینه ارضای غرایز جنسی آنها فراهم نیست. آنهادرخیالات خودباهمان زنان ودختران غرایزشان را ارضانمودند (
Erotic Daydreaming Sexual
) درحقیقت روحِ آن زنان و دخترانِ ناپوشیده درتسخیراینان هرچند پیکر آن زنان درکنار همسران یا پدران وبرادرانشان قرار داشت. خانواده ی آن زنان می پنداشتند که کسی به ایشان کمترین جسارتی نکرده است ولی چشمان خیره افراد نشان می دهد که در هر لحظه یکی از همین زنان ربوده می شود مدّت زمان این ربودگی چند ثانیه است، اما در همان ثانیه ها شخص ربوده شده مورد سوء قصد جنسی قرار می گیرد و بی درنگ رها میگردد تا به آغوش خانواده اش بازگردد. این لحظه ها همه مانند افسون میگذرد وکسی به ظاهر متوجه چیزی نمی شود.
اگر از برادر، شوهر و پدران همان بانوانِ ناپوشیده، پرسش کنیم که «راستی در وقتی که زنی بدون پوشش کامل در حضورتان لبخند می زند و عطر او را استشمام می کنید، احساس شما چیست «، چه خواهند گفت؟ آیا اینان هیچ گونه تمایل عاطفی و غریزی به وی پیدا نمی کنند؟ دوست ندارند با او هم صحبت شوند یا...؟ ایا اگر زمینه برقراری رابطه را فراهم ببینند دوست ندارند از او بخواهند که...؟ آیا علاقه مند نیستندکه آن زن پوشش خود راکمترکند تا قسمت بیشتری از اندامش آشکار شود و سپس...؟
آیا پاسخ اینان آری است و پاسخ دیگران خیر!
از این همه، منظور آن است که زن از هنگامی که ناپوشیده از خانه بیرون می رود تا هر زمان که بازگردد، به عدد افرادی که با وی برخورد می کنند پیام زهرآگین دریافت می کند. پیام هایی که گاهی موج و ارتعاش آن از هر طعنه زبانی، قوی تر و خطرآفرین تر است. جز آن که زن به سبب درون مایه حیا این پیام ها را نادیده و ناشنیده می انگارد و دلخوش است که کسی به او دستی دراز نکرد ه است!
نمی توان گفت «پندار و رفتار دیگران مسئولیتی بر عهده ما نمی نهد، بگذار هرکس هر طور خواست بیندیشد. « آیا رواست که ما با آشفته سازی محیط اجتماع زمینه های انحراف، تجاوز، دزدی، اعتیاد، عشق، فرار از خانه و مدرسه و طلاق و نابسامانی روانی افراد را فراهم آوریم و آنگاه دلخوش باشیم که ما چنین هستیم، هرکس هر طور خواست بیندیشد؟! آیا امروزه برای همه ی نظاره کنندگان اندام های نیمه پوشیده و چهره های آشکار و زیبا، زمینه ی ازدواج و ارضای غرایز جنسی فراهم است؟ اگر پاسخ منفی است، آیا اینان همه فرشتگان آسمانند که به گناه آلوده نشوند؟ و آیاگناه اینان جز در همین اجتماع و با طعمه قرار دادن همین دختران و زنان نیست؟!
همراهی شوهر، پدر یا برادر، در بیشتر مواقع مانع از آزار بینیِ زن است ولی سخن این است که نظاره کنندگان فرصت طلب پس از آن که به هر دلیل- نتوانستند در موردی به مراد شوم خویش برسند آیا دستشان از خیانت در جاهای دیگرکوتاه است؟! اگر در صحنه ای به سبب حضور مردی درکنار زن، نتوانند اقدامی کنند آیا با خاموش کردن هوس برانگیخته خود در جای دیگر، محیط را برای فساد و آلودگی بیشتر فراهم نمی کنند؟!
افزون بر این، بسیار شنیده و دیده ایم که زنی ناپوشیده، درکنار برادر یا شوهر، مورد آزار و تعرض و... قرارگرفته است! پس چگونه می توان با قاعده ای کلّی همواره همراهی شوهر یا پدر و.. را عامل امنیت کامل زن به شمار آورد؟! چه ربودن ها و آسیب دیدن ها و فریب خوردن ها که از همین برهنگی ها سرچشمه گرفته است. به ضرب المثل معروف: دلو همیشه از چاه درست پایین نمی رود.
تحقیق و نظرسنجی ما نشان داده است که عامل اصلی ایجاد روابط نامشروع و ربودن دختران یا فرار آنها و آغاز انحرافات و فریب زنان و دختران، سهل انگاری ایشان در پوشش بوده است.
فراموش نکنیم که همیشه مواظبت ها و پیشگیری ها برای در امان ماندن از خطر حتمی نیست. چه پیش بینی ها و دقت هاکه برای جلوگیری از خطرهای احتمالی است نه حتمی. حجاب نیزگاه چنین است. مراعات پاره ای ضوابط در این زمینه بدان هدف است که از پیشامدهای ناخواسته جلوگیری شود نه آن که پیوسته وقوع چنین خطری حتمی است.
حال با توجه به آثار زیانبار ناپوشیدگی زنان، پذیرفتن این سخن رسول اکرم
صلىاللهعليهوآله
دشوار نیست که:
أیما رجل تتزین امرأته و تخرج من دارها فهو دیوث... والمرئة اذا خرجت من باب دارها متزینة متعطرة والزوج بذلک راض بنی لزوجها بکل قدم بیت فی النار.
هر مردی که همسرش با خودآرایی از خانه بیرون رود، بی غیرت است و زنی که از خانه آراسته
و معطر بیرون رود و شوهرش به رفتار اورضایت داشته باشد، به هر قدم که زن برمی دارد، خانه ای در دوزخ برای آن مرد ساخته می شود.
ناگفته نماندکه این مواظبت ها و پیشگیری، ویژه ی حضور زن در بیرون خانه نیست. در محیط خانه نیز باید روابط زن با بیگانگانِ حاضر در خانه، از سوی وی با دقت همراه باشد. که امام علی
عليهالسلام
در سفارش خود به فرزندش فرمود: پسرم، بیرون رفتن زن از خانه (با توجه به آن که چه بسا با ده ها فرد بی هویت برخورد کند) سخت تر و فتنه انگیزتر از این نیست که کسانی را در خانه بر او وارد کنی که به آنها اطمینان نداری.
هرشاخه که از باغ برون آرد سر
|
|
درمیوه ی او طمع کند راهگذر
|
حکایت شیخ بهایی
شیخ بهاء الدین عامِلی در یکی ازکتاب های خود می نویسد:
روزی زنی نزد قاضی شکایت کردکه پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی دهد. قاضی شوهر را احضارکرد و او طلب خود را انکارنمود یا فراموش کرده بود.
قاضی از زن پرسید: آیا برگفته ی خود شاهدی داری؟
زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.
قاضی ازگواهان پرسید: گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال از شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است.
گواهان گفتند: سزاست این زن نقابِ مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است، تا آنگاه گواهی دهیم.
چون این زن سخن را شنید بر خود لرزید و شوهرش فریاد برآورد: شما چه گفتید؟ برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! من پانصد مثقال خواهم داد و رضایت نمی دهم که چهره همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود.
چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهربخشید.
چه خوب بود آن مرد باغیرت، امروزِ جامعه ی ما را هم می دید که زنان نه برای پانصد مثقال طلا و نه حتی یک مثقال نقره، چگونه رخ و ساق به همگان نشان می دهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده ی آنهایند و در کنارشان به رفتارآنان مباهات می کنند!
خواستگاری از زن شوهردار
زمانی یکی از دوستان محقق میگفت: در همسایگی ما خانواده ای بود که دختری بسیار زیبا داشتند. وی ازدواج کرد و پس از مدتی پدرش به من مراجعه کرد وگفت: برای دختر و دامادم مشکلی پیش آمده است و از شما راه چاره می طلبم. مدت دو سال از ازدواج دخترم می گذرد وکمتر روزی است که از خانه بیرون رود وکسی مزاحم او نشود. شاید تا حال بیش ازصد نفر او را در خیابان تعقیب کرده و به در خانه آمده و اجازه خواسته اند که برای خواستگاری به خانه ما بیایند!
آن دوستِ محقق پرسیده بود: آیا دختر شما چهره ی خود را کاملاً نمایان می گذارد؟ وی گفته بود: مگر راهی جز این هست؟ ایشان گفته بود: بله، از امروز به او بگو صورتش را طوری بپوشاند که زیبایی او پیدا نباشد. بعد هم نتیجه را به من اطلاع بده.
وی می گوید: پدر دختر پس از مدتی با جعبه ای شیرینی به منزل ما آمد و با خوشحالی مرا به آغوش گرفت و دعایم کرد. گفت: از آن روز تا حال حتی یک بار هم کسی مزاحم دخترم نشده است.
در میان نامه هایی که از بانوان به ما رسیده و بر پایه ی نظرخواهی ها بیشتر افراد چنین اظهارکرده اند: «پس از آن که زنان اندام خود را می پوشانند بیشترین موضعی که نظاره آن برای ما لذت بخش است چهره است. » افزون بر این که پوشیده داری سراسر بدن و هویداسازی یک قسمت، به طور طبیعی، نمود آن قسمت را بیشترمی کند.
حسرت زندگی پایدار
اوضاع آشفته زنان غرب نشان می دهدکه زندگی ها و روابطی که با علاقه و عشق آغاز نمی شود گسستنی است و این عشق هرگز در جهانِ ناپوشیدگان یافته نمی گردد. در سرزمین هایی که موضوع پوشش زنان بی معنا پنداشته می شود عشق پایدار پدیده ای است که همگان در حسرتش آه جانسوز سرمی دهند. مردم- به خصوص زنان- اظهار می دارند که کسی به ما علاقه قلبی بادوام ندارد. مردی که تنها به یک زن عشق بورزد نایاب است. علاقه ها همه کوتاه مدت، بی ریشه و بیشتر برای ارضای تمایلات است و علت آن، دستیابی آسان به زن است. زیرا هرگاه زنان با برهنگی، حریم میان خود و مردان را بشکنند و دستیابی مرد را به خویش آسان سازند طبیعی است که مرد قلب خود را به طورکامل و برای همیشه درگرو عشق یک زن قرارنمی دهد. در آن صورت عشق هیچ گاه تحقق نمی یابد و میان آنان جزکشش غریزی حکمفرما نمی گردد.
عشق زمانی نمودار می شودکه آدمی مدّتی در جستجوی معشوق باشد و بدان دست نیابد. چون رسیدن به معشوق به سهولت میسّر نشود دلِ عاشق شیفته تر و بی قرار می گردد و آنگاه که بدان دست یابد از بیم آن که محبوبش را ازدست دهد جانبداری و حمایت خود را از او بیشتر می کند تا مبادا به بهانه ای واهی، موجبات جدایی آنان فراهم شود و قلب او به سوی دیگری کشش یابد. نیز بایدکه دل و دیده ی خود را هم مهارسازد تا به آسانی عشق دیگری در قلب خود وی جای نگیرد.
در میان جوامعِ معتقد به حجاب، ازدواج پایان انتظار و محدودیت است. فرد مدّت زمانی در اوج تحریک احساسات غریزی، خویشتن را به امید فرارسیدن روزگار زندگی مشترک، نوید داده است. پس از ازدواج، روزهای زندگی برای وی سراسر شیرینی است و آن را هدیه ای گرانقدر وآسمانی می شناسد. اما در جامعه ای که روابط افراد پیش از ازدواجِ رسمی، آزاد است، ازدواج آغاز محرومیت و محدودیت شناخته می شود وکسی از آن استقبال نمی کند.
برتراند راسل که خود سال ها نظریه پرداز برهنگی بود، پس از این که بدین نکته پی برد چنین اظهارکرد:
وقتی که از نظر هنری، مسأله را مورد تجدید نظر قرار می دهم به این نتیجه می رسم که بسیار مایه ی تأسف است که امروز دستیابی به زن بسیار آسان شده است و گمان می کنم خیلی بهتر بود که وصالِ زنان کمی دشوارتر می بود و البته نه غیرممکن.
آلفرد هیچکاک هنرمند وفیلم سازمعروف می گوید:
پس از یک عمر تجربه ی فیلم سازی و هنرمندی، امروز فکر می کنم زن باید مثل یک فیلم پرهیجان سبب شور و عشق در مرد گردد، نه این که دستیابی به او برای هر کس در هر موقعیت، ممکن باشد. اوباید با کمتر نشان دادنِ خود ارزش خویش را بالا ببرد تا مردها برای دستیابی او به تحرک و شور واداشته شوند.
در فیلم ها و آثاری که از شرق می بینیم این طور تصور می کنم که زنان شرقی در طول سال هایی که نقاب و روبند می زدند خودبه خودخیلی جذاب می نمودند، ولی به تدریج از جذابیت و اهمیّت خود کاستند.
گمان می کنم علّتِ این کاستی این بود که آنان برای برابری خود با زنان غربی روز به روز از پوشش خویش دست برداشتند و کم کم به جایی رسیدند که دیگر حتی جاذبه های جنسی آنان هم مثل قبل نیست.
گاه رفتار با متانت زن با بیگانه، شوهر غیر مذهبی را هم به پاکدامنی و دینداری واداشته و محبّت همسر را در دل وی افزون ساخته است. از طرفی معمولاً پسران هرزه از ازدواج با دخترانی که خود آنها را فریب داده اند امتناع می ورزند. زیرا معتقدند دختری که امروز به رایگان اندامش را به تماشای همگان بنهد برای زندگی فردا مورد اعتماد نیست. به گفته ی نظامی گنجوی:
بسا گل را که نغز و تر گرفتند
|
|
بیفکندند چون بو بر گرفتند
|
بنابراین تعجب نیست که افراد غیرمذهبی هم در ایام خواستگاری در جستجوی دوشیزگان باعفّت اند، که اندام و موهایشان را به کسی نشان نداده و در محیط کار و زندگی با بیگانه تماسی نداشته اند.