فصل ششم: پوشش زنان، مهار مردان
اشاره
از شگفتی های روزگار ما یکی آن است که گروه انبوهی از مدافعان حقوق زن، مرد هستند. این امر انسان را به فکر وامی دارد. آیا تاکنون هیچ سمینار و کنگره ای از سوی زنان برای دفاع از حقوق مردان بر پا شده است؟
آزادی از جمله واژگانی است که همیشه درگذر ایام شعار مردمان استعمار شده و استعمارگر بوده است و هرکس مفهوم ویژه ای از آن در اندیشه دارد و در هیچ زمان از سودجویی در امان نبوده است. در عرصه ی حقوق و اختیارات زنان نیز این موضوع جاری است و به عقیده گروهی پوشش برای زن عامل سلب آزادی و مانع نیل وی به حقوق خویش است.
عقیده مندان به حجاب نیز می پذیرند که پوشش زن- آن گونه که اسلام در نظر دارد- معاشرت او با بیگانگان را محدود می سازد. انجام پاره ای کارها مانند رقص و خوانندگی در حضور بیگانگان را به وی اجازه نمی دهد. خودنمایی و تحریک غرایز افراد را بر وی نمی پسندد و بهره جویی جنسی از او را جز برای یک همسر ممنوع می داند. از نظر اسلامی هرکاری که برخلاف شخصیت ارجمند زن است نه بر او جایز است و نه کسی حق چنین بهره کشی را دارد. اسلام به زن اجازه نداده است که به بهانه آزادی، با نعمت های عطا شده از آفریدگار، بندگان خدا را به بند کشد و به اسارت خود درآورد.
حقیقت دیگر این که آنچه سبب شده است تا عده ای نا آگاهانه وگروه بیشتری آگاهانه پوشش را برای زن پدیده ای برخلاف آزادی و اختیارات او قلمداد کنند طرز تفکر غلطی است که از زن در ذهن دارند. آنها می پندارند که زن باید در همه چیز مانند مرد باشد، حال آن که این نخستین انحراف از شناخت آفرینش زن و مرد و برخلاف حقایق طبیعی و اصول جامعه شناسی و روان شناسی است. اگر ما نیز معتقد بودیم که زن از نظر آفرینش و صفات ویژه، نمونه ی یکسان مرد است البته که انتظار داشتیم حدود اختیارات وحقوق او در همه چیز همچون مرد باشد. در آن صورت روا می داشتیم که همانند مردان، کارگر معدن ر اننده ی تراکتور و جرثقیل و قطار و پلیس راهنمایی و مأمور نظافت شهر و فروشنده ی بلیت سینما و روزنامه باشد. اما چون مرد را مرد و زن را غیر از او می دانیم هرگز وظیفه ی هیچ کدام را از دیگری توقع نداریم. به همین سبب است که از مرد هم نمی خواهند که به وظایف و مشاغل زن بپردازد.
آیا اگر نظام آفرینش یا قرارداد اجتماعی، زن را برای اموری و مرد را برای امور دیگر شایسته تر ببیند، وظیفه ای برخلاف آزادی و اختیار آدمی به هر یک سپرده شده است؟!
به بندکشیدن آزادی های دیگر
راستی چرا در میان انواع آزادی ها، تنها آزادی جنسی است که هوادار یافته است؟! آدمی به جز آزادی در طرز پوشش و...، آزادی های دیگری نیز دارد که با رهاکردن مهار نفس در این جنبه، همه ی آن آزادی ها در بند می شود. میان حیوان آزاد و انسان آزاد تفاوت بسیار است. زمانی آزادی انسان بها دارد که زمینه ساز رشد همه ارزش های انسانی و الهیِ نهفته وی باشد و موانع را فرا راه همه ی ارزش هایی که می تواند بدانها دست یابد برطرف سازد؛ نه آن که یکی از ارزش های انسانی مورد نظر او، راه رسیدن وی به سایر ارزش ها را سدّ کند. پاکی، راستی، بهره مندی ازکانون گرم خانواده و فرزند صالح و جامعه ی دور از پلیدی و امنیت اجتماعی، همه ارزش های است که بهای آن بسیار بیشتر از آ زادی در طرز پوشیدن نوعی لباس است. آدمی بخش عمده ای ازکوشش های شبانه روزی اش را برای نیل به این ارزش ها صرف می کند. چگونه رواست که برای نیل به یکی از این ارزش ها، بقیّه ارزش ها را قربانی کند! او نه می تواند برای دستیابی به علم، زندگی را فداکند و نه به خاطر شهوت، علم و معرفت را به کنار نهد، این همه را باید درکنار هم داشت. آن آزادی که دیگر آزادی ها و ارزش ها را در بند کند نوعی اسارت است که نام آزادی به خودگرفته است.
با این بیان چه آزادی ها را می توان یافت که نه تنها سبب سلب آزادی و رشد دیگران است، از خود فرد نیز دیگر آزادی هایش را سلب می کند. چنان که در غرب آزادی جنسی، فرا روی اغلب آزادی های تعالی آور آنان را سدّ کرده است.
از طرفی چگونه سدّ کشیدن در مقابل حرکت قدرت مند آب، ستودنی است، اما سدَ کشیدن در برابر بخش ویرانگر غرایز نکوهش می شود؟! احداث سدّ در مقابل امواج بلند آب نه برای محروم کردن انسان ها ازنعمت آب است. بدان منظوراست که از هدررفتن آب و نیروی آن پیثسگیری شود تا آدمی از وجود آن بهتراستفاده کند. پوشش زن سدّی در مقابل سرکشیِ غریزه است تا نیرویش هرز نرود و تمامی نیافریند.
پوشش زنان، مهار مردان
این موضوع نه بدان سبب است که پیوسته زنان بوده اند که حقوقشان از سوی مردان نادیده انگاشته می شده است، بلکه یک علت آن است که زن می داند مرد در نیل به حق خود نیازمند دفاع زن نیست، امّا از آن سو دفاع مرد از حق زن نه تنها حقی را از مرد نمی کاهد، بلکه به وی قدرت بیشتری در بهره جویی از حق و توان زن ارزانی می کند. زیرا با جانبداری از زن، هم می توان از حمایت و اعتماد زن بهره مند شد و هم می شود وی را به عرصه ی کار اجتماعی فراخواند و از نیروی کار او- با درآمد کمتر از مرد- سودجست.
نخستین مدافعان حقوق زن مردان بوده اند و در عصر ما صاحبان سرمایه اند که برای اعطای حقوق زن بیشتر در تکاپویند. نخستین کسانی که پی بردند داشتن پوشش های ملی و قومی برای زنان مانع از آن است که زن دوشادوش مرد به کار اقتصادی روکند، همینان بودند و البته که در جلب اعتماد زنان موفق بودند. این گروه با آن که جمع انبوهی از پسران جوان و حتی مردان را بیکار می دیدند، تصمیم گرفتند زمینه های ایجاد شغل برای زنان فراهم شود. ولی اولین مانع، وجود پوشش زن بود. یکی ازآن نظرکه در محیط کارمایه زحمت بود و دیگر آن که نقشه آن بود تا زن ازخانه جدا شود و روابط زناشویی را به یک همسر منحصر نکند و خود وسیله رشد سرمایه داری و ایجاد تنوع و لذت جویی و مصرف بیشتر و رواج مراکز انجام پلیدی شود و این همه با پوشش، دست نایافتنی بود. به گفته ویل دورانت: دامن های کوتاه برای همه جهانیان نعمتی است. به جز برای خیّاطان.
برای این طراحان و دیگر مردان خود نساخته، پوشش زن آزاردهنده است. زیرا پوشش، کامجویی از زن را به محیط خانه محدود می کند. بدون ازدواج وتعهّداتّ اخلاقی و اجتماعی، دستیابی به زن ناممکن می شود و بساط هرزگی و ناپاکی برچیده می گردد.
آنچه از مجموع تحقیقات و مطالعات و نیز از مفادآیات قرآن و روایات به دست می آید این است که پوشش برای زن پیش از آن که زن ر ا در تنگناو محدودیت قر ا ر دهد، قدرت مرد ر ا در سودجی ا ز زن محدود می سازد. عرضه ی حضور مرد و زن همانند مسابقه میان خرگوش و لاک پشت است. خرگوش راه طولانی ولی همواری را طی می کند تا بر لا ک پشت پیروز شود و لاک پشت چون می داند از نظر سرعت نمی تواند بر خرگوش پیروز شود ناچار راهی سنگلاخ و پررنج اماکوتاه را پیش می گیرد و سرانجام پیروز می شود. او هرچند در طی این مسیر، مشقّت کشیده و راه آسوده را رها کرده است، بدین رنجش خشنود است.
در حجاب بانوان نیز، اگرچه بار پوشش بر دوش زن است، هیبت و قدرت آن بر دوش مرد بیشتر سنگینی می کند. گویا پوشش آن برای دربندکردن دست و پای این است.
برخلاف تصور عمومی که می پندارند چون زن هوس انگیز و فتنه جوست باید پوشیده اش داشت، ماعقیده داریم این سفارش تنهابه سبب فتنه آفرینی ا و نیست بلکه حقیقتاً چون مرد در برابر جاذبه های جنسی وی شکیبا نیست از ایشان خو استه شده است تا از جلوه د ادنِ اندام ناپوشیده خود در حضور مردان اجتناب ورزند. بنابراین محدودیتی که در حجاب تصور می شود در حقیقت محدودکردن مردان در بهره جویی بی رویه از وجود زن است، نه در تنگنا قراردادن زن. این محدودیت را زن به سبب ناتوانی مرد در برابر جاذبه ی زن، برخویش هموارمی سازد ومی پذیرد.
سختی های پوشش
نمی توان انکارکرد که پوشیدن لباس بیشتر، دشوارتر ازکم پوشیدگی است، ولی دشواری ها و نابسامانی های اخلاقی، روانی و اجتماعی که در اثر ناپوشیدگی پدید می آید به مراتب افزون تر و سهمگین تر و تباهی آورتر از سختی پوششِ بهتر است. تا این زمان آن اندازه که بی حجابی برای زنان محرومیت و دشواری پدیدآورده، حجاب محرومیت ایجاد نکرده است. آیا بیماری های تناسلی، دخترربایی و...، خودکشی، مد پرستی، تزلزل و تلاشیِ نظام خانواده و انحرافات جنسی، محصول بی حجابی است یا پوشیدگی؟! زحمتِ طبیعی پوشیدگی انکار نمی شود اما نسبت به آنچه با این زحمت حفظ می شود نباید آن را زحمت یاد کرد؛ چنان که جواهرفروشان پیش از هر اقدام در تهیه جواهر، به فکر وسیله ی حفظ جواهر خویش اند و مبالغ هنگفتی برای تهیه جایگاه مخصوص نگهداری جواهرها صرف می کنند و آن مبلغ را برای فایده ای که بعدها از آن می برند، زیاد نمی پندارند. زیرا می دانند که شیء گرانبها به رعایت اصول محافظت، بیشتر نیازمند است.
از نظر دیگر، پوشیدگی برخلاف تصور سطحی، نه تنها مانع ترقی فرد نیست، او را در رسیدن به مقاصد علمی و فرهنگی بیشترکمک می کند، چه آن که خطرها را به راحتی ازاو دورمی دارد و دیدگان جستجوگر و لذت طلب را از او ناامید می کند.
قرآن در این باره به طور صریح فرموده است:
(
یا ایها النبی قل لازواجک وبناتک ونسآءا لمؤمنین یدنین علیهن من جلبیبهن ذلک أدنی أن یعرفن فلایؤذین
)
ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش های خود را بر خود فروتر گیرند. این برای آن که (به پاکی) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند (به احتیاط) نزدیک تر است.
زن با پوشش، درکار خود آزادتر است. زیرا باناپوشیدگی و نمایاندن مواضع حساس اندام، دیگران در ایجاد مانع برای وی بیشتر بسیج می شوند تا با پوشیدگی.
حجاب میوه ی شناخت
ما معتقدیم که حجاب میوه ی درخت شناخت است وکسانی می توانند این میوه را بر فراز وجود خود تحمل کنند که از زمینه ها و ریشه های محکمی برخوردار باشند؟ زمینه های معرفتی و ریشه های اعتقادی.
تا آن زمان که تلقی ما ازانسان و برداشت ما ازخویش دگرگون نشده و نقش انسان مجهول مانده و بینش او از این نقش در حد تنوع، زندگی تکراری مدار بسته، خوشی ها و سرگرمی ها، بازیگر شدن و بازیچه ماندن و تماشاچی بودن، خلاصه شده باشد، حجاب هیچ مفهومی نخواهد داشت و چیزی جز نابودی شادی ها، عنوان نخواهد گرفت. آنگاه برای رهایی از آن هزاران عذر، خواهی داشت.
توکه هنوز نقش خود را عوض نکرده ای در هر لباسی همان خواهی بود و همان بازی ها را خواهی داشت. کسی که تمام عمرش و عمق زندگی اش همین چند متر پارچه گرفتن و دوختن و پوشیدن و نمایش دادن و جالب بودن و در چشم ها نشستن است، آیا می تواند خودش را در لباس محبوس کند و خودش را بپوشد؟! برای او پوشش یعنی مرگ، یعنی تمام شدن و به بن بست رسیدن.
من برای رسیدن به لذت و رفاه، به این همه استعداد نیازنداشتم. با غرایزم می توانستم همه آنها را به دست آورم. این حجم عظیم از استعدادها برای لذت و خوشی، نه فقط زیاد است که حتی مزاحم است. وجدان خودآگاهی من نمی گذاردکه من حتی دراوج خوشی ها، خوش باشم. چون من با آینده و گذشته رابطه دارم و درلحظه و حال، محبوس نمی شوم. آیا من برای خوردن و خوابیدن و خوش بودن، به فکر و عقل، به آزادی و انتخاب و به وجدان و روح نیاز دارم؟ این عقل که مزاحمِ خوشی من است.
ما همان طورکه از مقدار نفتی که در چراغ است می توانیم حدود روشن حجاب درختی است که زمینه اش شناخت ها و ریشه اش اعتقادها و بهارش درکنار برخوردها وگفتگوها و حادثه هاست. هنگامی که زمینه ها غنی و سرشار و ریشه ها محکم بود و زنده، در هر بهاری این درخت شکوفه می دهد و بار می آورد و حتی هیچ آفتی نمی بیند. چون آفت ها ازکمبود تغذیه و فقر، مایه می گیرد. در زمینه ای که انسان و هستی و نقش انسان مجهول است، ریشه ی هیچ عقیده ای زنده نخواهد ماند و در این کویر، اعتمادی سبز نخواهد شد و میوه ی حجابی نخواهد رویید.
در یک جامعه ای که... انسان تا حدگاو تنزّل کرده و تمام قلمرو حکومت و حرکت او ازگهواره تاگور است و تمام هدفش زنده به گورکردن استعدادهای خودش، مسأله حجاب مطرح نمی گردد.
در قرآن آیه هایی که حکم حجاب را مطرح می کند
(
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم
)
به مردها و زنهایی خطاب می کند که مؤمن هستند. یعنی هدف و جهتی پیداکرده اند و به آن هدف، گرایش و عشق دارند. چون تا مادامی که انسان به این هدف نرسیده باشد نمی توان به او دستور داد.
حجاب در مدینه مطرح می شود، هنگامی که زیر بناها و زمینه ها مطرح شده است. آن هم برای کسانی که هدف دارند. بدون این که مغزها به شناخت و دل ها به عشق رسیده باشد، عوض شدن لباس، سودی نخواهد داشت و تا در سر شناختی، و در وجود حرکتی و عمقی نباشد کوشش ظاهری- به فرض تحقق- جز سنگینی و نفرت نتیجه ای به بار نمی آورد.
باید حجاب به اندازه ای باشدکه خلقی را جذب نکند و سنگ راهی نشود و بتی را بزرگ نکند.
در هر جامعه نوع وکیفیت لباس زنان و مردان تابع جهان بینی و ارزش های حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتی مبیّن و آینه ی آن است. ازاین رو پوشیدگی در اسلام و برهنگی در غرب را باید در جهان بینی آنان و تلقی و تعریفی که از انسان دارند جستجو کرد. وقتی انسان وجودی است فقط مادی و دنیایی و همپای دیگر حیوانات، و آنچه که اصالت دارد تنها لذت است، برهنگی پدیده ای می شود طبیعی و لازم. البته نباید زمینه های تاریخی (عقاید انحرافی کلیسا) و سرمایه داری منحط، و با زوهای علمی (روان شنا سی فروید) و فلسفی (اگزیستانسیالیزم) را در دامن زدن به این برهنگی از یاد برد.
وقتی که انسان عظمت خود را شناخت و به سرچشمه ها رسید، به کم ها و حقارت ها قانع نمی شود و ازکوزه شکسته ها آب نمی خورد و وقتی که دنیا را راه دید، در راه نمی ماند.
کسی که دنیا را راه دید و انسان را متحرک، و استعدادهای عظیم انسان را شناخت و به ارزش خود پی برد، دیگر نمی تواند در این راه و در برابر این انسان های متحرک، با نگاهش، با حرفش و با تُن صدایش انحراف و لغزشی ایجادکند و در این راه نبایدگردی به پاکند و دلی را بلرزاند و خودش را در چشم ها بنشاند.
سرمایه، نه سود!
از عجیب ترین فرموده های حضرت محمد امین
صلىاللهعليهوآله
این است:
دارا بودن حیا برای همگان خوب و برای زنان، خوب تر است.
زمانی که دزد به یک مرکز اقتصادی دستبرد زند و مشتی اثاث ببرد، اگر اصلِ سرمایه باقی بماند سرمایه دار می تواند بار دیگر با استفاده از آن سرمایه، همه ضررها را جبران کند و تجارت خانه را دایر سازد. مشکل زمانی است که اصلِ سرمایه ربوده شود. در آن صورت با بقیه ی اجناسِ باقی مانده نمی توان تجارت خانه را حفظ کرد. تاجر، ورشکست می شود و راهی برای نجات او وجود ندارد.
حدیث مورد گفتگو شاید به همین حقیقت نظر دارد که برخلاف تصور جهان امروزکه زن را ابزار ازدیاد تولیدات کارخانجات برشمرده اند، زن سرمایه است نه سود و نه ابزار سودآوری. آسیب به او آسیب به سرمایه است. بنابراین، حیا و حفاظت از او لازم تر و پسندیده تر است.
نطامی که در آگهی تبلیغاتی اش برای فروش کولر و شامپو و... از وجود زن استفاده می کند، زن را ابزار می شناسد نه انسان. گرامی داشت زن و استفاده از وجود وی، به سود جستن از او در افزایش تولید و فروش محصولات کارخانجات نیست.
آن که در راه حفظ زن میکوشد برای حفظ سرمایه اش کوشیده و آن که به تاراجش می سپارد هم سرمایه و هم سود را یکجا از کف داده است.
از این رو بانویی که جایگاه پرشکوه خود را دریافته باشد هرگز پوشش را برای خود نشان محرومیت و زحمت به شمار نمی آورد، بلکه با شوق، به استقبال می رود. آن که با پوشش زن، طعم محرومیت می چشد، نگاه ها و نقشه های خیانت پیشگان همیشه ی دوران هاست نه خود زن.
حقیقت این است که سهمی از احساس دشواری که برخی بانوان از پوشش اظهارمی کنند به علت بی اطلاعی ازحکمت آن است. تحمل چیزی که آدمی از فلسفه و حکمتش اطلاعی ندارد، سخت است.
گاه نیز عادت است که کاررا بر فرد سخت جلوه می دهد. کسی که هیچ گاه با چادر بیرون نرفته باشد نخستین بار احساس میکند باری سنگین به دوش گرفته است. چنان که هرگاه زنانِ چادرپوش بخواهند بدون چادر از خانه بیرون روندگویا می خواهند برهنه از خانه خارج شوند. این هر دو احساسِ سختی و سنگینی، بیشتر برگرفته از اعتقاد و عادت فرد است.
حجاب از خردسالی!؟
بر پایه مبانی مذهبی، دختران خردسال و حتی بزرگسال می توانند در حضور محارمی چون برادر و عمو ودایی و دیگر زنان فامیل یا همسالان خود- چنان که زمینه آسیب اخلاقی یا اجتماعی درمیان نباشد- با لباس زیبا و خوش نما و با نمایی نظیف و بدون حجاب ظاهر شوند. بر این اساس ما معتقدیم که بهتر است با درنظرگرفتن این ضابطه دختران را درمحیط خانه و هر جاکه غیر محرمی حضور ندارد، در پوشش آزاد گذاشت وبی سبب آنها را محدود نکرد
.
زمانی که آنها در این موقعیت ها به حجاب واداشته نشوند و حس جلوه گری و زیباپوشی آنها ارضا شود در جستجوی رخ نمایی در حضور بیگانگان برنمی آیند.
با این حال اگر دختران ازهمان روزهای نخست تکلیف، به لباسِ پوشیده تر عادت کنند هیچ گاه در بزرگسالی حجاب را سخت نمی دانند. این عقیده که «دختر در خردسالی به پوشش نیازمند نیست و در بزرگسالی، با اختیار خود بدان رو میکند»، اعتقادی صحیح نیست. زیرا اولاً کاری که در خردسالی عادت نشود، در بزرگسالی پایبندی به آن دشوار است. دوم اینکه: دختر خردسالی که از کودکی درس حیا نیاموزد و بر نشان دادن اندام برهنه ی خود بی باک باشد در بزرگسالی به حجاب رغبت نمی یابد و برهنگی را شیوه ای برخلاف پاکدامنی نمی شناسد.
سوم: ما نیز به تعصّب بی پایه اعتقاد نداریم و به اجبارکودکان به کاری که نه خود حکمتش را می دانیم و نه آنها، پافشاری نمی کنیم. اما در صورتی که خود حکمت پوشش را بدانیم و فرزندانمان را نیز از خردسالی با آن آشناکنیم، آیا راهنمایی آنان به پاکدامنی و پوشیدگی، اشکالی دارد؟!
نظریه ی اعطای آزادی، چه در خانواده و چه در اجتماع، گاه از آن سبب مورد تأکید قرار می گیرد که فرد دلایل محکمی برای توجیه نوآموز خود ندارد یا زمینه ای برای به کار بستن قوانین محدودکننده ی اختیارات، فراهم نمی بیند و یا اصولاً خود به آن قوانین اعتقادی ندارد.
آیا سخت گیری در اجرای اصول تغذیه خانواده، بهداشت، خواب و تفریح و آموزش، همه روا و لازم است، اما در اصول اخلاقی و دینی، ناروا و غیرلازم! چگونه می توان کودکِ عادت یافته به ناپوشیدگی را در سنین بالاتر یکباره به پوشش فراخواند!
در روان شناسیِ تربیتی، در مبحث «پختگی و رسیدگی
» -
Maturation
- تأکید می شود که کودکان را در فهم آنچه توانش را ندارند. مجبور نسازید. اما این اصل به معنای آن نیست که بیان آنچه فهم کودک بدان راه می یابد، از او دریغ داشته شود. داشتن قوه ی (درک) از عواملِ مؤثر در تربیت کودک است، ولی آیا نباید محیط خانه و اجتماع نیزکه از دیگر عوامل موثر در تربیت اویند، به گونه ای باشد که در آینده پذیرش حجاب را برای وی دشوار نسازد! چگونه می توان همگان را آزاد رهاکردکه تا سنّ بلوغ ناپوشیده باشند و در یک روز، یکباره به پوشش روکنند؟! آیا پس از آزادگذاری ما، درکمین نشستگان فرزندانمان را به راهی سوق نمی دهندکه خود می خواهند؟! آیا این تنها ماییم که باید اختیار انتخاب را درهر سنّ به کودک واگذاریم و ازآن سو عده ای دیگر با مهاراختیارایشان، آنها را به بندکشند؟!
به مفادگفتارهای پیشوایان معصوم
عليهمالسلام
: هر چه کودکان شما در بزرگسالی بدان نیارمندند در خردسالی به ایشان تعلیم دهید. به فرزندانتان معارف دینی را بیاموزید، پیش از آن که منحرفان با آموزشهای های انحرافی بر شما سبقت گیرند.
گزیده ی یکصد کتاب
حکایتی از دختر گرامی رسول اکرم
صلىاللهعليهوآله
نقل شده است که بهای آن را جز جامعه شناسان ژرف نگر مسلمان نمی دانند.
زمانی پیامبر گرامی اسلام پس از ازدواج دخترش با علی بن ابی طالب
عليهالسلام
به خانه ایشان رفت و فرمود: من امروز کارهای متداول میان شما دو نفر را چنین تقسیم می کنم که انجام کارهای بیرون خانه به عهده ی علی باشد و امور داخل خانه به عهده ی فاطمه.
در این هنگام فاطمه
عليهاالسلام
فرمود: هیچ کس جز خداوند نمی داند که من تا چه اندازه از این تقسیم کار پدرم شادمان شدم. زیرا پدرم با این تقسیم کار، مرا از تماس با دنیای مردان معاف داشت.
این اظهارنظر در پی آن کردار آسمانی پیامبر
صلىاللهعليهوآله
، برای آشنایان با مسایل جامعه شناسی و روان شناسی گزیده ی یکصد کتاب است. زیرا بیش از صد سال است که فریاد حقوق زن از حلقوم غربیان بلند است و والاترین امتیازی که زن در پرتو این فریادهاکسب کرده آن است که او را از خانه بیرون کشیدند و وی را مهماندار مردان و جاروکش رستوران ها و فروشنده لوازم سگ گردانیدند، آیا اگر از زن خواسته شود تا به احترام فراوان، کارهای بیرون خانه را همسر یا خدمتکارش برایش به جای آورد و او با آسودگی به تربیت فرزند و رشد فکری خود و مهرورزی به همسر بپردازد، به وی ستم شده و از چیزی محروم مانده است؟!
آنچه گذشت به معنای ممنوعیت فعالیّت اجتماعی زن نیست. امروزه موقعیّت زندگی بشر به گونه ای است که بسیاری ازکارها بدون وجود زن سامان نمی پذیرد وگاه طوری است که انجام آن کارها به وسیله مردان فساد انگیزتر است، مانند آموزش یا مداوای زنان به وسیله مردان. تردید نیست که اسلام هرگز نمی پسنددکه عمل جراحی زنان یا آموزش های ضروری ایشان به وسیله مردان صورت گیرد. اما چیزی که گفتنی است این که با تأسف امروزه آنچه «ضرورت حضور اجتماعی زن» نامیده می شود بیشتر بهانه ای برای درهم آمیختن فضای فعالیّت زن و مرد و عادی نمودن برخورد میان این دو موجود است، تا به تدریج حیا و عفت عمومی کاسته شود و دشمنان بهتر به اهداف فرهنگی و سیاسی خود دست یابند.
کسانی که سخن از ضرورت حضور اجتماعی زن به میان می آورند باید بدین پرسش ها پاسخ دهند که: آیا این نیز از ضرورت هاست که زنان عهده دار مصاحبه گری با مردان شوند یا در بیشتر مراکزی که اغلب مراجعه کنندگان آن مرد هستند، زنان به فعالیّت گرفته شوند یا در تبلیغ شامپو و صابون از وجود زنان استفاده کنند؟
اگر بر ضرورت فعالیّت اجتماعی زن تأکید می شود چرا هیچ تلاشی برای پرهیز ازاختلاط زن و مرد صورت نمی گیرد و شیوه ای برگزیده نمی شود تا زنان در محیط کار از نگاه و حضور مردان در امان باشند؟!
بامی با دو هوا
در بعضی ازکشورهای اروپایی حرکت دوچرخه در پیاده رو و عبور پیادگان از خط ویژه عابر در هنگام قرمزی چراغ و حتی ورود مردان در خیابان با لباس استراحت، جریمه دارد. درکشور ما نیز مردی که با لباس استراحت از خانه بیرون آید مورد تمسخر قرار می گیرد وکار او برخلاف شئون اجتماعی یاد می شود. این همه، جرم قانونی یا اجتماعی شناخته می شود، اما در آنجا اگر زنان به طورکامل برهنه بیرون آیند فریادی به اعتراض بلند نمی شود و بساکه اعتراض کننده سرکوب شود که چرا از آزادی افراد جلوگیری می کند!
راستی چرا اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی و محدویت های برگرفته از آن، پدیده ای بر ضد آزادی و اختیار افراد و عامل زحمت و رنج یاد نمی شود! چرا برای همه دوایر دولتی و خصوصی آیین نامه وضع می شود و تخلف کنندگان از آن، محروم و مجرم شناخته می شود و آنگاه زنانِ نیمه برهنه در گمراه سازی جوانان و ایجاد اختلاف میان خانواده ها و دلسرد کردن مردان به زندگی، آزادند؟!
بی میلی جنسی در مردان
شاید تصور شود اگر سرشت مردان به مسایل غریزی تمایل کمتری داشت لازم نبود زنان را به پوشش سفارش کرد. حال آن که این امر نه برای مرد سودمند است نه برای زن، زیرا هرگاه تمایل غریزی در موجود مذکر، همانند حیوانات، موسمی باشد و او تنها در مواقع خاص به مؤنث روکند، وجود مؤنث تنها در همان موسم خواسته می شود و در غیر آن، بی توجهی مذکّر به حقوق و امتیازات وی، زن را تباه می سازد.
مرد در پرتو نیاز و علاقه همیشگی به زن است که به سوی تشکیل خانواده رو کند و بار سنگین زندگی را به دوش می کشد واز آن احساس خستگی هم نمی کند. چه آن که امید دارد لذت شیرینی های زندگی مشترک، سختی و رنج را از او دور سازد. به سبب این نیاز جنسی و عاطفی است که از جوانی، خود را برای تشکیل خانواده آماده می سازد و رفته رفته سعی می کند اصول بزرگسالی و آداب زندگی مشترک را بیاموزد و از زشتی ها و خُردی ها دست شوید.
امید آن که زنان و مردان، همه از خُردی دست شویند و اصول بزرگسالی بیاموزند.