این مذهب آنها را بر اساس خواست و به اقتضای طبع و تمایلات خویش از مجموعه بسیار گسترده و گوناگون آرایی اجتهادی که از سوی بسیاری از عالمان سلف و برگزیدگان اهل سنت و جماعت ابراز داشته شده است، گرد آوردهاند و آن گاه اعلام کردهاند که این تنها چیزی است که میتواند همه «فرقه ناجیه»(گروه نجات یافته اسلامی) را که در پرتو کتاب و سنت پیش میروند در خود جای دهد و هر که از این دایره بیرون رود و آرای اجتهادی دیگری برگزیند بدعت گذار و گمراه است.
یکی دیگر از ناقدان «سلفیه»، سامر اسلامبولی از محققان سوری است که معتقد است بسیاری از مردم
____________________________________
میپندارند که راه و رسم اندیشیدن در مسائل فکری، فرهنگی و زندگی را باید از میراث فرهنگی گذشتگان و تطبیقش بر زمان حاضر، بدون توجه به عامل تغییر زمان و مکان، اخذ کرد و عیناً بر زمان حال و آینده منطبق ساخت. بر این مبنا جوامع گذشته سلطه خویش را بر آیندگان هموار میکنند،
گویی گذشتگان زندگانی در بدن آیندگان وپدران زندگانی در اجساد فرزندان هستند.
ایشان در ادامه برخی مسلمانان را نیز مانند سایر ملتها اسیر این توهمات و مبتلا به مرض سلف گرایی در فهم امور دینی و حیات اجتماعی میداند:
چون فهم کتاب وسنت را مقید به فهم صحابه کرده و مبتلا به جمود عقلی شدهاند، به گونهای که اگر با یکی از آنها مذاکره کنی، دائماً به زبان ابن تیمیه سخن میگوید و پیوسته برای تو از اقوال گذشتگان نقل میکند. آنان مذهبشان را مبتنی بر عقل نمیکنند، بلکه تکیه گاهشان را نقل قرار میدهند. از این رو از بحث عقلی و مناظره فکری میگریزند و تنها بر مسائلی تکیه میکنند که نصّی قطعی یا ظنی بر آن اقامه شدهباشد. آنچه در نظر آنان پسندیدهاست، قیل و قال گذشتگان است و آنها زبان گذشتگاناند و در رابطه عقل و نقل میگویند که نقل اساس هر فکر و اندیشهای است و عقل،
________________________________________
چیزی جز تابع و خادم نقل نیست.
اندیشمند مصری، شیخ محمد ابوزهره، مینویسد:
مقصود از سلفیه کسانی هستند که در قرن چهارم هجری ظهور کردند و آنان برخی از پیروان فرقه حنبلی بودند که میپنداشتند تمام آرایشان از احمد ابن حنبل اتخاذ شده است و او را احیا کننده عقیده سلف میدانند. آنها با کسانی که افکارشان منطبق بر آرای آنها
_______________________________________
نباشد مبارزه میکنند. سپس سلفیه در قرن هفتم هجری توسط ابن تیمیه تجدید حیات کرده و در دعوت به آن پافشاری نمودهاند. البته ابن تیمیه مسائل دیگری را متناسب با عصر خود بدان افزود و مجدداً این آرا در جزیره العرب در قرن دوازدهم به دست محمد بن عبدالوهاب زنده شد که وهابیها پیوسته به آن دعوت میکنند.
______________________________________
بررسی و نقد تعاریف
محور تعریفهای موافقان از سلفیه، پیروی از سلف صالح است، گرچه مصطفی حلمی در تعریف خویش دامنه این پیروی را تا محمد بن عبدالوهاب و سایر رهبران معاصر سلفی در دنیای اسلامی بسط داده است، اما غالب اندیشوران معیار سلفی بودن را به پیروی از سلف صالح یعنی صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین محدود کردهاند و افرادی چون ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب را از احیاگران سلفی میدانند.
برای بررسی و نقد
دیدگاهها درباره تعریف سلفیه لازم است دو مسأله را تحلیل کنیم: یکی اینکه مراد از «پیرویسلفصالح» بهچه معناست و دیگر آنکه «سلف صالح» چه کسانی هستند که پیروی از آنان مایه نجات و تخلف از آنان موجب گمراهی و هلاکت است.
معنای پیروی از سلف
پیروی از سلف صالح به چه معناست؟
آیا مقصود این است که در روش اندیشه و شیوه زندگی فردی و اجتماعی و تابع و مقلد آنان باشیم و در روش اندیشه یا نحوه زندگی، در اصول عقیدتی و یا در احکام
فردی و اجتماعی، نگاهمان فقط به سلف باشد و از عقل خویش برای تجدید حیات اجتماعی و فهم جدید از قرآن و سنت بهرهای نبریم؟
بدیهی است که این طرز تفکر نه مورد تأیید خود قرآن و سنت است و نه هیچ عقل سلیمی آن را تأیید میکند، زیرا:
اولًا: خود قرآن کریم که سلفیه خود را متولیان انحصاری قرآن میدانند، بسیاری از اقوام گذشته را به جهت پیروی کورکورانه از پدران و گذشتگان سرزنش میکند و این را دلیل بر بیخردی میداند.
ثانیاً: خداوندی که این همه بر تعقل و اندیشهورزی تأکید میکند و مشرکان عصر رسالت را به جهت تعقل نکردن و تقلید از آبا و اجداد سرزنش
_________________________________
میکند، آیا امت آخرالزمان را استثنا مینماید و آنان را به پیروی بیدلیل از سلف امر میکند؟
کدام عقل سلیم میپذیرد که اگر سلف صالح برای انجام فریضه حج، از استر و اسب و اشتر استفاده میکردند، امروز هم به احترام سلف صالح و به تبعیت از سلف صالح، از اسب و اشتر استفاده کنند و بر هواپیما ننشینند. اگر
سلف صالح در هنگام سخنرانی مجبور بودند با صدای بسیار بلند سخن بگویند یا افرادی در وسط جمعیت سخنانشان را به دیگران منتقل کنند، امروز هم عدهای می توانند بگویند چون سلف صالح از بلندگو استفاده نکردهاند، اگر ما این کار را بکنیم بدعت در دین است و باید حنجره را پاره کرد تا مقصود خویش را به همه مخاطبان رساند؟ سلف نه از رادیو استفاده میکردند و نه از تلفن و تلویزیون و ماهواره و نه از روزنامه و مجله و اینترنت، اما امروزه قاطبه علمای اسلام از مذاهب گوناگون، حتی عالمان سلفی مذهب، استفاده از این وسایل را برای تبلیغ فرهنگ اسلامی نه تنها جایز بلکه ضروری میدانند و خلاف آن را تحجر و واپسگرایی میدانند.
گذشته از همه اینها، اگر
زندگی سلف را بررسی کنیم، میبینیم در همان سه قرن اولیه اسلام تغییرات بسیاری در شیوههای زندگی فردی و اجتماعی به ویژه در حکومت به وجود آمد. رمضان البوطی مینویسد:
هیچ کدام از پژوهشگران و یا آشنایان با تاریخ صحابه و تابعین در این تردید ندارند که عواملی تقریباً به صورت همزمان بروز کردند
و با ظهور
___________________________________
آنها برای سلف صالح- رضوان الله علیهم- این امکان بر جای نماند که در برخورد با اندیشه و زندگی بر همان شیوه نخست خود ثابت و پایدار بمانند تا این ثبات و پایداری صورت معیار و الگویی به خود بگیرد و همه مسلمانانی که پس از آن میآیند موظف به پیروی از آن باشند؛ بلکه ناگزیر بودند به اقتضای عواملی که ذکر شد(و دیگر تحولات به وجود آمده) روشهای دیگری را در زمینه برخورد با زندگی و مسائل آن جایگزین روش قبلی خود سازند و در زمینه فرهنگ و علوم و شیوههای شناخت و اندیشه به جای سبکهای فطری که قبلًا با آن آشنایی داشتند، سبکهای پیچیده تازهای را در پیش گیرند.
ایشان در ادامه، نمونههایی را از مسائل عمرانی، عادات اجتماعی و فعالیتهای اقتصادی که صحابه در زمان رسول خدا(ص) با آن آشنایی نداشتند و در زمان تابعین و پیروان تابعین به وجود آمده
_______________________________-
ذکر میکند.
پس بدیهی است «پیروی و تبعیت از سلف صالح» نمیتواند به این معنا باشد که ما باب اندیشه را در مسائل زندگی ببندیم و شیوه نوینی را برای حل مشکلات زندگی استفاده نکنیم. از سوی دیگر، آیا سلف صالح در برخورد با مسائل، همه به یک گونه برخورد میکردند و خود
______________________________________
هیچ اختلافی نداشتند؟
بررسی تاریخ گواهی میدهد: در همان سده نخست، گرچه گروهی از تابعان بر سنتهای پیشین اصرار میورزیدند، اما گروهی دیگر بر اجتهاد در مسائل مستحدثه تأکید داشتند که این گروه از سوی سنتگرایان «اصحاب أرَأیتَ»
خوانده شدند.
این گروه گرچه در آغاز چندان مورد توجه نبودند، اما گسترش حوزه جغرافیایی اسلام و پیدایی مسائل مستحدثه و دوری از مرکز خلافت اسلامی و عدم دسترسی به نصوصی که مرجع و منبع باشد، زمینه را برای اجتهاد شخصی در مسائل به ویژه احکام فقهی آماده کرد.
________________________________________
چنان که بر اساس گزارش محققان، در نیمه نخست سده دوم هجری، فقه در طی تحولی سریع، مرحله فقه نظام گرا را پشت سر گذارده و شتابان روی به سوی مرحلهای دیگر یعنی تدوین نهاده بود که شکلگیری گروهی با عنوان «اصحاب رأی» حاصل آغاز همین مرحله و تکوین فقه بود.
در میانه سده دوم قمری، نزاع محافل دینی در باب
استعمال رأی و حدود کاربرد آن در فقه، دو گروه جدید را در مقابل یکدیگر نهاده بود:
1- گروهی که رأی فقهی را ارجی ویژه مینهادند و به «اصحاب رأی» شناخته شدند.
2- گروهی که به رویارویی با آنان برخاستند و بر پیروی از سنت پیشینیان اصرار داشتند که «اصحاب اثر» ی ا «اصحاب آثار» خوانده میشدند و در منابع متأخر «اصحاب حدیث» نام یافتند.
در نیمه نخست سده سوم قمری، اصحاب حدیث با بار معنایی پیروان حدیث نبوی مفهومی افتخار آمیز یافت و سنت گرایانی برجسته چون احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه، خود و همفکرانش را اصحاب حدیث خواندند.
در مقابل اصحاب اثر، افرادی چون حسن بصری
انتخاب به وفق رأی مخیر میدید.
نتیجه اینکه در میان تابعین و تابعینِ تابعین وحدت نظری وجود نداشت و هر گروهی خود را مصیب و بر حق میپنداشت و دیگری را مردود میدانست. حتی در بین صحابه در همه مسائل وحدت نظر وجود نداشت و به خصوص در مسائل سیاسی، اعتقادی، امامت و قیام به سیف گرایشهای مختلفی دیده میشد،
به گونهای که هنوز بدن مطهر پیامبر خدا(ص) دفن نشده بود که در جانشینی پیامبر(ص) اختلاف کردند. گروهی از صحابه سعدبن عباده، گروهی ابابکر و گروهی امیرالمؤمنین علی(ع) را برای جانشینی و خلافت پیامبر بر جامعه اسلامی، اولی و احق دانستند.
__________________________________
بعد از دوران خلافت خلفای ثلاث، افرادی از صحابه چون طلحه و زبیر ابتدا با امیرالمؤمنین علی(ع) بیعت کردند و آنگاه پیمان شکستند و جنگ جمل را به راه انداختند.
برخی نیز چون معاویه که سلفیه او را جزو صحابه میدانند،
با امام بر حق،