فصل اول : حقیقت فرشتگان
حقیقت فرشتگان
قرآن کریم علاوه بر معرفی موجودات و نعمت های ظاهری و محسوس ، از آفریده های دیگر خداوند متعال نیز نام برده که ما را یارای درک حسی آنان نیست .
دسـتـه ای از ایـن مـوجـودات مـلائکه هستند و از آن جایی که با حواس ظاهری درک نـمـی شـونـد ، از ویـژگـی هـای وجـودی و مـاهـیـت ایـشـان نـیـز نـمی توان آگاهی یافت و تـصـویـری یـقـیـنـی از ایشان عرضه داشت در مقام شناخت حقیقت فرشتگان - این موجودات غیبی - اختلاف شده است که به اختصار به آنه اشاره می کنیم :
1- بـت پـرسـتـان گـفـتـه اند : فرشتگان همان ستارگان سعد و نحس هستند که زنده و نـاطـقـنـد فـرشـتـگان سعد را فرشتگان رحمت می گویند و فرشتگان نحس را فرشتگان عذاب .
سستی و بطلان این نظریه چنان روشن است که نیاز به بحث ندارد .
2- مجوس و دو گانه پرستان گفته اند : نور و ظلمت در نفس و صورت دو جوهر حساس قـادر مـتـضـانـد و در فـعـل و تـدبـیـر مـخـتـلفـند پس جوهر نور ، پاک ، نیک ، خوش بو و بـزرگـوار اسـت که همیشه نفع می رساند نه ضرر ، و همواره زنده می کند و نمی میراند؛ امـا ظـلمـت ضـد نـور اسـت پـس اولیـا ، یـعـنـی فـرشتگان از نور زاده می شوند نه از راه زنـاشـویـی ، بـلکـه مـانند تولد حکمت از حکیم و تولد روشنی از روشنایی دهنده است ؛ و دشـمـنـان ، یـعنی شیاطین نیز از ظلمت زاده می شوند نه از راه زناشویی ، بلکه از راه کم خردی از کم خرد .
این عقیده نیز از اساس باطل است .
3- مـسـیـحـیـان گـفـتـه انـد : فرشتگان مجردند و جسم نیستند و مکان ندارند ، بکله نفوس ناطقه ای هستند که در بدن های قرار ندارند؛ اگر خوب و پاک باشند ملائکه اند ، و اگر به دو ناپاک باشند شیاطینند .
4- بـعـضی از فلاسفه متقدم گفته اند : فرشتگان نفوس زمینی و مدبر عالم ملک هستند که نیکوکار آنها ملائکه و بدکار آنها شیاطین نام دارند .
بـطـلان دو عـقـیده اخیر معلوم است ؛ زیرا شیاطین از جن هستند و ماهیتی جدای از ماهیت فرشته دارند .
5- متکلمین - که جواهر مجرد را انکار می کنند - گفته اند : فرشتگان اجسام نورانی الهی نـیـکـوکـار و سـعـیـدنـد کـه بـر تـصـرفـات سـریـع و افـعـال و اعمال سخت و حیرت انگیز قادرند و نیز می توانند به صورت های گوناگون در آیـنـد و آنـهـا عـقـل و فهم دارند و در آسمان ها هستند و بعضی از آنها از بعض دیگر به لحـاظ درجـه و مـقـام در نـزد خـدا مـقـربـتـرنـد ، چـنـان کـه خـدای مـتـعـال از ایـشان حکایت فرموده : و ما منا الا و له مقام معلوم
و اکثر مسلمانان بر این عقیده اند
ضـمـن قـبـول بـخـشـی از عـقـیـده مـتـکـلمـیـن ، اشـکـال هـایـی مـیـز بـر آن وارد اسـت کـه در فصل چهارم در بحث کیفیت نزول فرشتگان بر ولی امر به آن خواهیم پرداخت .
6- جـمعی از فلاسفه و حکمای اسلامی ، چون ملاصدرا ، الیه قمشه ای ، علامه طباطبایی ، شهید مطهری ، علامه حسم زاده و بسیاری دیگر ، معتقدند : از آیاتی که درباره ملائکه آمده ، اسـتـفـاده مـی شـود آنـهـا موجوداتی پیراسته از پیوندهای مادی و مجرد از صفات جسمانی هستند .
در این جا به سه مورد از این آیات اشاره می کنیم :
الف )و مـن عـنـده لایـسـتـکـبـرون عـن عـبـادتـه و لایـسـتـحـسـرون یـسـبـحـون اللیل و النهار لایفترون
و آنان که در پیشگاه خداوند مقربند ، هیچ گاه از بندگی اش سرپیچی نکنند و از عبادتی کـه می کنند هرگز خسته نشوند ، همه آنها شب و روز بی آن که سستی نمایند به تسبیح و ستایش خداوند مشغولند .
ب )و قـالوا اتـخـذ الرحـمـن ولدا سـبـحـانـه بـل عـبـاد مـکـرمـون لایـسـبـقـونـه بالقول و هم بامره یعلمون
و (مـشـرکـان ) گـفتند که خداوند رحمان دارای فرزند است پاک و منزه است او بلکه آنان بـنـدگـان مـقـرب خـدا هستند که هرگز پیش از امر خدا کاری نخواهد کرد و هر چه کنند به فرمان او است .
ج )علیها ملائکه غلاظ شداد لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما تومرون
بـر آن دوزخ ، فـرشـتـگانی درشت گفتار و سختگیر مامورند که هرگز نافرمانی خدا را نخواهد کرد و آن چه به آنها حکم شود فورا انجام می دهند .
و نـیـز ایـن فـرمـایـش امـیـر بـیـان ، عـلی (عـلیـه السـلام ) را دلیل بر تجرد فرشتگان گرفته اند :
مـن مـلائکـه اسـکـنـتـهم سمواتک و رفعتهم عن ارضک ، هم اعلم خلقک بک ، و اخوفهم لک و اقـربـهـم مـنک ؛ لم یسنکوا الاصلاب ، و لم یضمنوا الارحام ، و لم یخلقوا من ماء مهین ، و لم یتشعبهم ریب المون
بـعـضـی از فـرشـتگان را در آسمان های خود ساکن نمودی ، و از زمین خویش بلند کردی ، آنها از خلایق به تو داناترند ، و از تو بیش از همه می ترسند ، و به تو بیش از ایشان نزدیکند در اصلاب (پدران ) جای نگرفته اند ، و در ارحام (مادران ) در نیامده اند ، و از آب پـسـت (مـنـی ) آفـریـده نـشـده اند ، و حوادث روزگار آن ها را متفرق و پراکنده نساخته است .
صـدر المـتالهین می گوید : باید بدانی که آفرینش فرشتگان غیر از آفرینش انسان اسـت ؛ زیـرا آنـها دارای وجود بسیط و مجرد و بعد عقلانی اند بی آن که ترکیب یافته از عقل و شهوت باشند ، و تزاحم و تضادی در کارها و صفات ذاتشان نیست
ابن سینا می نویسد : فرشته جوهر بسیط (یعنی بی اجزا و ساده ) و دارای زندگی و نـطـق عـقـلانـی اسـت و نـمـی مـیـرد و مـیـان کـردگار و اجسام زمینی میانجی است برخی از فرشتگان ، عقلانی و برخی روحانی و پاره ای جسمانی (برزخی ) هستند
روایت :ان الله تعالی خلق الملائکه صمد الیس لهم اجواف
- بـه فـرض صـحـت سـنـد - دلالت دارد کـه چـون مـاده ، اسـتـعـداد تـکـامـل تـدریـجی داشته و نمی تواند بالفعل تمام کمالات خود را داشته باشد ، به آن صمد نمی گویند ، لذا آن چه ماده است صمد نیست ، و صمد ، ماده نیست ؛ زیرا وجود او پر است .
حـضـرت امـام خـمـیـنـی (ره ) مـی فـرمایند : بدان که بین محدبین و محققین اختلاف است در تـجـسـم مـلائکـه الله : کـافـه حـکـم و مـحـقـقـیـن و بـیـاری از فـقـهـا قائل به تجرد آنها و تجرد نفس ناطقه شدند و برای آن برهان های متین اقامه فرمودند .
و از بـسـیاری روایات و آیات شریفه نیز استفاده تجرد (می ) شود ، چنان چه محدث محقق ، مـولانـا مـحـمـد تـقـی مـجـلسـی ، پـدر بـزرگـوار مـرحـوم مـجـلسـی در شـرح فـقـیـه در ذیل بعضی از روایات فرموده است که این دلالت کند بر تجرد نفس ناطقه .
و بـعـضـی از مـحـدثـان بـزرگ قـائل بـه عـدم تـجـرد شـدنـد و غـایـت آن چـه دلیل آوردند این است که قول به تجرد منافی با شریعت است و تصریح نموده اند
بـه ایـن کـه مجردی جز ذات مقدس حق نیست و این کلام بسیار ضعیفی است ؛ زیرا که عمده نـظـر آنـهـا دو امـر شـاید باشد : یکی قضیه حدوث زمانی عالم که توهم شده مجرد بودن مـوجودی جز با آن منافی است ؛ و یکی فاعل مختار بودن حق تعالی است که گمان نمودند بـا تـجـرد عـالم عـقـل و مـلائکـه الله مـخـالف اسـت و ایـن هـر دو مـسـاله از مـسـائل مـعـنـونـه اسـت در عـلوم عـالیـه ، و عـدم تـنـافـی ایـن قـبـیـل مـسـائل بـا مـوجـود مـجـرد بـه وضـوح پـیـوسـتـه ، بـلکـه قـول بـه عـدم تـجـرد نـفـوس نـاطـقـه و عـالم عـقـل مـلائکـه الله بـا بـسـیـاری از مـسـائل الهـیـه و کـثـیـری از عـقـایـد حـقـه مـنـافـی اسـت کـه اکـنـون مـجـال بـیـان آنـهـا نـیـسـت و حدوث زمانی عالم را به آن طور که این دسته گمان نمودند مـنـافـی بـا اصـل مـسـاله حدوث زمانی است ، فضلا آن که با بسیاری از قواعد الهیه نیز مـخـالف اسـت و حـق در نـزد نـویـسـنـده - مـوافـق بـا عـقـل و نـقـل - آن اسـت کـه ، از برای ملائکه الله اصنافی است کثیره ، که بسیاری از آنها مـجردند و بسیاری از آنها جسمانی برزخی هستند (یعنی تجرد مادی داشته و مقدار و اندازه دارند) : و لا یعلم جنود ربک الا هو
روایاتی به فرو آمدن و شد فرشتگان و سکونت بی حساب آنان در هوا و زمین و مکانهای مـقـدس و پـایـیـن آمـدن آنـان بـا قـطره های باران و همراهی شان با هر شخص و هر عملی ، اشاره دارد ، مانند کلام امیر بیان علی (علیه السلام ) : بعضی از فرشتگان پایشان ور طـبـقـات پـایـیـن زمین ثابت و گردن هایشان از آسمان بالا گذاشته ، وارکان وجودشان از اقـطـار جـهـان بـیـرون رفـتـه و کـتـف هـای آنـهـا بـرای حـفـظ پایه های عرش خدا آماده است
ایـن قـبیل روایات بر جسمانیت فرشتگان دلالت نیم کند و در واقع تمامی این روایات بر صـورت مـثـالی فـرشـتـگـان و قـدرت آنـهـا در تـمـثـل یـافـتـن حمل می شود .
عـلامـه طـبـاطـبـایـی در این زمینه می فرمایند : سیاق این روایات ابا دارد که بگوییم : رفـت و آمـد و تـغـیـیـر و تـحـولات جـهان ما در آنها تاثیر می گذارد آنها زیر گام های ما پایمال نمی شوند و حرکت اجسام رخنه ای در بدن آنها به وجود نمی آورد ، با آن که زمین و هوا را پر کرده اند و از طرفی بداهت عقل ، حکم به تزاحم میان امور مادی و جسمانی می کند همچنین آنها دیده نمی شوند ، لمس نمی گردند و در احساس نمی آیند و سایر احکام ماده را نـیـز نـدارنـد بـنابراین فرشتگان ، اجسام مادی نیستند ، بلکه امور مادی یک نسبتی با آنـهـا دارنـد و ایـن کـه گـاهـی گفته می شود ، خداوند سبحان می تواند امور مادی را از ایشان بگرداند ، به طوری که آنها را احساس نکنند و تزاحمی میان آنها به وجود نیاید؛ و مـی تـواند نیروی دیدن فرشتگان را ببینند و با آنها سخن بگویند سخنی است که گـرچـه ظـاهـر آن شـبـیـه کـلام مسلمانان منقاد دین است ، اما در حقیقت اساس دین را ویران می سازد زیرا اگر چنینی خطای بزرگی در احساس روا باشد ، ما راهی برای اثبات پیامبر و کتاب و دین و اعجاز نداشته و به سوفسطاییان خواهیم پیوست ؛ در نتیجه توحید ثابت نـمـی شـود تـا نـوبـت بـه سـخـن دربـاره فـرشـتـگـان بـرسـد ، عـلاوه بـر آن که بداهت عقل آن را رد می کند
نـیـز در جـای دیگر پیرامون تجرد فرشتگان می نویسد : از جمله نصوصی که دلالت بـر تـجـرد فرشتگان می کند آیه ذیل است: نزل به الروح الامین علی قبلک لتکون من المـنـذریـن
جـبرئیل قرآن را نازل گردانید و آن را بر قلب تو فرود آورد تا خلق را (از عقاب و عذاب ) بترسانی و روشن است مقصود از قلب عضو گوشتی صنوبریی که طرف چپ معده قرار دارد نیست ، بلکه چیزی است که می فهمد و می اندیشد ، یـعـنـی روح بـنـابـرایـن ، نـزول آن بـر قـلب ، تنها در صورتی صحیح است که مجرد بـاشـد ، مـانـنـد وجـود مـعـنـا و از جـمـله آن نـصـوص آیـه ذیل و آیات مشابه آن است: و قالوا اولا انزل علیه ملک ولو انزلنا ملکا لقضی الامر ثم لایـنـظـرون* ولو جـعـلنـاه مـلکـا لجـعلناه رجلا وللبسنا علیهم ما یلبسون
و گـفتند : چرا بر او فرشته ای نازل نمی شود ؟ اگر فرشته ای بفرستیم کار تمام شود و لحـظـه ای آنـهـا مهلت نخواهد یافت ، چنان چه فرشته ای را به رسالت فرستیم او را بـه صورت بشری در خواهیم آورد و بر آنان هان لباسی که مردمان پوشند ، بپوشانیم .
ظـاهر آیه آن است که نازل کردن فرشته با همان پوشش فرشته ای و وجود ملکوتی اش ، مـلازم بـا اتـمـام کار باقی نماندن مهلت ، و وارد شدن مردم در جهان پس از مرگ می بـاشـد ، تـا هـم سـنـخ و هـم جـنـس فـرشتان شوند و آن جهان مجرد از ماده است ؛ و این وجود فرشتگان ، از آن است ، پس آنها نیز مجرد می باشند
.
خـلاصـه ، آن چـه مـی تـوان مـطـابـق بـا قـرآن و سـنـت و عـقـل گـفـت ایـن اسـت کـه : فـرشـتـگـان مـوجودات جسمانی مادی نیستند ، بلکه مجردند و مـوجـودات مـجـرد نیز ممکن است مجرد برزخی و یا مجرد عقلانی باشند و یا به حسب مراتب فـرق کـنـنـد ، بـرخـی از آنـهـا مـجـرد بـرزخـی هـسـتـنـد؛ یـعـنـی شـکل و صورت دارند و خواص ماده را هم دارا می باشند ، آن طور که در روایات آمده ، نکیر و مـنـکـر بـه صـورت هـای مـخـتـلفـی بـر دیـده مـیـت ظـاهـر مـی شـوند؛ و برخی میز مجرد تامند
.