حکمت وجود فرشتگان :
در بـحث توحید و شناخت صفات حق تعالی ثابت است که ذات حضرت باری ، حکیم علی الا طـلاق اسـت از این رو ، کار بی هدف از او صادر نمی شود؛ زیرا که کار خدا از حکمتش منشا مـی گـیـرد و وقـتـی حـکمت ، منشا عملی شد ، آن عمل نظام و هدف مخصوص می یابد چنان که فـرمـوده است :و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما لا عبین
آسمان و زمین و آن چه را در این منظومه کیهانی هست به بازیچه و بی هدف نیافریدیم .
با توجه به این مساله باید گفت به یقین ، خلقت فرشتگان مانند سایر مخلوقات خداوند دارای حکمت بلکه حکمت هایی است که شاید بعضی از آنها از نظر ما مخفی مانده باشد؛ اما بـعـضـی از دانـشـمـنـدان اسـلامـی در این باره وجوهی را ذکر نموه اند ، از جمله محدث عظیم القـدر ، عـلامـه مـجـلسـی می نویسد : اگر بگویند که این فرشته ها و تسلط آنها به انسان چه سودی دارد ؟ جواب دهیم ، چند وجه دارد : نخست این که ، شیطان انسان را به شر و معصیت می کشاند ، و این فرشته ها در برابر او آدمی را به خیر و طاعت دعوت می کنند دوم این که مجاهد گفته : هیچ بنده خدا نباشد جز این که فرشته ای بر او گماشته شده تا او را از جـن و انـسـان و جـانـوران نگه دارد سوم این که ، یم بینیم بسا خاطره ای بی سبب ، بـه قلب ما می آید و بعد روشن می شود که سبب مصلحتی بوده است ، و بسا کشف می شود کـه سـبـب بـلا یا گناه و تباهی می باشد؛ اولی از فرشته هادی است ، و دومی از شیطان گمراه کننده چهارم این که ، چون آدمی بداند فرشته ، کردار او را ثبت می کند و با اوست ، بـیـشـتر از گناه می پرهیزد ، چنان که در حضور انسان محترم ، شرم می کند و گناه نمی کند
به هنگام ذکر وظایف و کارهای فرشتگان - که جملگی با وجود حکمت آفرینش آنان پیوند دارد - مـمـکـن اسـت ایـن سـوال بـه ذهـن خـطور کند که چه اشکالی داشت تمام وظایفی را که خـداونـد بـه فرشتگان واگذارده ، خود انجام می داد و دیگر این موجودات غیر مادی را نمی آفـریـد ؟ بـایـد گـفـت فـرشـتـگـان بـیـانگر عظمت و جلالت حق تعالی هستند ، چنان که در روایـات آمـده و شـیـخ صـدوق در کـتـاب تـوحـیـد بـاب ذکـر عـظـمـت خـداونـد - جـل جـلاله چـند نمونه را ذکر کرده است علاوه بر آن ، نظام طولی هستی اقتضا دارد که بین خدا و مخلوقات از جمله انسان واسطه هایی قدسی وجود داشته باشند؛ به بیانی دیـگـر ، نظام عرضی شرایط مادی و اعدادی به وجود آمدن یک پدیده را تعیین می نماید و بـه مـوجـب ایـن نظام است که تاریخ جهان وضع قطعی و مشخصی می یابد ، هر حادثه در مکان و زمان خاص پدید می آید؛ و هر زمان خاص و مکان خاص ، ظرف حوادث معینی می شود .
مـقـصـود از نـظام طولی علت و معلول ، تربیت در آفرینش اشیا و به اصطلاح ترتیب در فـاعلیت خدا در مورد اشیا از ناحیه اوست علو ذات پروردگار و قدوسیت او اقتضا دارد که مـوجـودات رتـبـه بـه رتـبه و پشت سر یک دیگر نسبت به او قرار داشته باشند؛ صادر اولی باشد ، صادر دومی باشد ، صادر سومی باشد ، و هم چنین یکی پس از دیگری ایجاد شوند و هر کدام معلول ما قبل خود باشند لذا باید گفت که عظمت و جلالت الهی اقتضا می کـنـد بـین او و انسان موجوداتی قدسی و با ظرفیت باشند تا امکان ارتباط با خدا برای انـسـان وجـود داشـتـه بـاشـد از ایـن رو ، در روایـت اسـت کـه : از حضرت صادق (علیه السـلام ) سـوال مـی کـنـنـد : یـا بـن رسـول الله ، آی رسـول خـدا (صـلی الله عـلیـه وآله ) تـاب مـقـاومـت مـلاقـات و دیـدار جـبـرئیل را نداشت و از آن جهت ، از خود بی خود می شد و غش می کرد ؟ فرمود : این در حالی بود که خداوند متعال بر رسولش تجلی می کرد و با او سخن می گفت
فرشته افضل است یا انسان ؟
از جـمـله مـبـاحـث علم کلام و حکمت و عرفان این است که آیا ملائکه برترند یا انبیا و انسان های تعالی ؟
بـعـضـی از جـمـله مـعـتـزله فـرشـتـگان را از انسان برتر می دانند و بعضی چون حکما و عـرفـای اسـلام و اشاعره ، انسان را ، دلیل معتزله این است که در قرآن کریم آیاتی وجود دارد کـه بـر افـضـلیـت فـرشـتـگـان دلالت مـی کـنـد؛ مـثـل : و لا اقـول لکـم انـی مـلک
؛بـل عـبـاد مـکـرمـون لا یـسـبـقـونـه بـالقـول و هـم بـامـره یـعـمـلون (36) ؛لن یـسـتـنـکف المسیح ان یکون عبدا لله و لا الملائکه القربون
بـدیـهی است که هیچ کدام از آیا ، یاد شده در مقام بیان افضلیت فرشته بر انسان نیست ؛ زیـرا آیه اول در مقام رد صفات ملکی از پیامبر و اثبات صفات ، بشری - که لازمه نبوت اسـت - مـی بـاشـد ، آیـه دوم در مـقـام بـیـان اطـاعـت کـامـل فـرشـتـگـان از خـداونـد متعال است و آیه سوم در مقام نفی الوهیت حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام ) است .
امـا دلیـل کـسـانـی کـه انـسـان کـامـل را از فـرشـتـگـان افضل می دانند ، آیات و روایاتی است که بدان ها اشاره می شود :
1- و خـدای عـالم ، هـمـه اسـمـا را بـه آدم تـعـلیـم داد آن گـاه حقایق آن اسما را در نظر فـرشـتـگـان پـدیـد آورد و فـرمـود : اگر شما در دعوی خود صادقید اسمای ایتان را بیان کنید
2- پـس آن گـاه کـه انسان را به خلقت کامل بیار استم و از روح خود در او بدمیدم (همه بـه امـر مـن ) بـر او سـجـده کـردنـد ، مـگـر شـیـطـان کـه تـکـبـر ورزید و از زمره کافران شد
. در همین مورد آیات دیگری نیز مطرح شده است
اما دلایل روایی این دسته زیاد است که به چند نمونه بسنده می کنیم :
1- حـدیـث شـریـف نـبـوی : خـداونـد فـرشـتـه را بـه عـقـل اخـتـصـاص داد بـدون شـهـوت و غـضـب ، و حـیـوانـات را شـهـوت و غـضـب داد بـدون عـقـل ، ولی انـسان را با دادن تمام آنها جامعه تشریف پوشاند پس اگر شهوت و غضب او تـسـلیم عقلش شود از فرشتگان برتر می شود؛ زیرا با وجود مانعی که در او هست به مرتبه فرشتگان رسیده است و حال آن که فرشتگان مزاحم و مانعی ندارند
رسـول خـدا (صـلی الله عـلیـه وآله ) فـرمـود : مـن سـیـد مـخـلوقـات خـدای - عـزوجـل - هـسـتـم و مـن از جـبـرئیـل و مـیـکـائیـل و اسـرافـیـل و فـرشـتـگـان حامل عرش خداوند و همه فرشتگان مقرب برتر و بهترم (
3- رسـول خدا (صلی الله علیه وآله ) معروف و مشهور است که آن بزرگوار فرمود : به جـایـی رسـیـدم کـه جـبـرئیـل ایـسـتـاد ، بـه او گـفـتـم : ای بـرادرم جـبـرئیـل ، مـرا تـنـهـا مـگـذار ، عـرض کـرد : لو دنـوت انـمـله لا حـتـرقـت ایـن حدیث دلیـل اسـت بـر این که مقام پیامبر - که از بشر است - بالاتر و عروجش در مراتب قرب حق تعالی بیشتر است .
احمد اربگشاید آن پر جلیل
تا ابد مدهوش ماند جبرئیل
چـون گـذشـت احـمـد ز سـدره مـرصـدش
وز مـقـام جبرئیل و از حدش
گفت : جبریلا؛ بپر اندر پیم
گفت : رو رو من حریف تو نیم
4- حـضـرت رضـا (عـلیه السلام ) از پدران بزرگوارش و آنان از حضرت علی بن ابی طـالب (عـلیـه السـلام ) نـقـل مـی فرمایند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرمود : خـدای تـعـالی آفـریـده ای از من برتر نیافرید و هیچ آفریده ای نزد خدای تعالی از من گـرامـی نـیـسـت عـلی (عـلیـه السـلام ) گـویـد : عـرض کـردم یـا رسـول الله ، آیـا تـو بـرتـر هـسـتـی یـا جـبـرئیـل ؟ فـرمـود : یـا عـلی ، خـداونـد مـتـعال پیامبران و رسولانش برتری بخشید و پس از من برتری از آن تو و امامان پس از تو است فرشتگان ، خدمتکاران ما و دوستانمان هستند .