فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی

فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی 0%

فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی نویسنده:
محقق: عليرضا رجالى تهرانى
مترجم: عليرضا رجالى تهرانى
گروه: کتابخانه قرآن کریم

فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی

نویسنده: عليرضا رجالى تهرانى
محقق: عليرضا رجالى تهرانى
مترجم: عليرضا رجالى تهرانى
گروه:

مشاهدات: 28797
دانلود: 5685

توضیحات:

فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 75 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 28797 / دانلود: 5685
اندازه اندازه اندازه
فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی

فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی

نویسنده:
فارسی

چگونگی اطلاع فرشتگان از خون ریزی آدم

هـنـگـامـی کـه خـداونـد بـه فـرشـتـگـان فـرمود : می خواهم در زمین جانشینی بیافرینم فـرشـتـگـان گـفـتـنـد : آیـا کـسی را در زمین پدید می کنی که فساد و تباهی کند و خون ها بـریـزنـد ؟؛و اذ قـال ربـک للمـلائکـه انـی جـاعـل فـی الارض خـلیـفـه قـالوا اتـجـعـل فـیـها من یفسد فیها ویسفک الدماء (72) آری ، آن چنان که از سخن فرشتگان هویداست فهمیده بودند که انسان موجودی مطیع و سر به راه نیست و تباهی می کند ، اما از کجا و چگونه این مطلب را دانستند ؟

1- بـعـضـی از مـفـسران معتقدند پیش گویی برای آن بود که آدم ، اولین مخلوق روی زمین نـبـود ، بـلکـه قـبـل از او هـم مـخـلوقـات دیـگـری از جـن در زمـیـن بـودنـد ، و عـمـل سـوء پـاره ای از مـخـلوقـات قـبـل سـبـب بـدگـمـانـی فـرشـتـگـان در مـورد نسل

جـدیـد آدم شـد و فساد و خون ریزی را در مورد آدم نیز پیش بینی می کردند(73) چنان کـه عـیـاشـی روایـتـی را از امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) نـقل می کند که فرمود : اگر فرشتگان قبلا موجوداتی زمینی را ندیده بودند که خون ریزی کردند ، از کجا گفتند :اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء (74)

2- علامه طباطبایی در مورد چگونگی فهمیدن فرشتگان می نویسد : فرشتگان از کلام خـدای مـتـعـال کـه فـرمـود :انـی جـاعـل فـی الارض خـلیفه چنین فهمیده اند که این عمل باعث وقوع فساد و خون ریزی در زمین می شود؛ چون می دانستند موجود زمینی به سبب مـادی بـودنـش بـایـد مرکب از قوای غضبی و شهوی باشد و چون زمین جای تزاحم و محدود اسـت و تـزاحـم هـا در آن بـسـیـار مـی شـود ، مـرکـبـاتـش نـابود می شود و نظم و ترتیبش زوال می پذیرد؛ یعنی ناگزیر زندگی در آن جز به صورت زندگی نوعی و اجتماعی فـراهـم نـمـی شـود و بـقـا در آن جـز بـا زنـدگـی دسـتـه جـمـعـی بـه حـد کـمـال نـمی رسد و معلوم است که سرانجام این طرز زندگی به فساد و خون ریزی منجر می شود . ، و این سخن فرشتگان پرسش از امری بوده که در مورد آن نادان بوده اند و در واقـع مـی خـواسـتـنـد اشـکالی را که در مساله خلاقت موجودی زمینی به ذهنشان رسیده بود حـل کـنـنـد ، نـه ایـن کـه بـه کـار خـدای تـعـالی اعـتـراض کـنـنـد و در آن چـون و چـرا کرده باشند(75)

نـیز در صحفه 119 تفسیر المیزان در توضیح حدیث اما صادق (علیه السلام ) آمده است : مـمـکـن اسـت ایـن فـرمـایـش امـام (عـلیـه السـلام ) بـه دورانـی کـه قبل از دوران بنی آدم در زمین گذشته بوده ، اشاره داشته باشد ، همان طور که اخباری نیز در این باره رسیده است ، و این با بیان ما که گفتیم : فرشتگان مساله خون ریزی و فساد را از کـلام خـداوند متعال :انی جاعل فی الارض خلیفه . . فهمیدند ، منافات ندارد؛ بـلکـه اصـولا اگـر بـیـان ما در نظر گرفته نشود ، کلام فرشتگان قیاسی مذموم نظیر قیاس ابلیس می شود (چون صرف این که در دوران گذشته موجوداتی چنین و چنان کردند ، دلیل نمی شود که موجودات دیگر نیز بعد از آنها چنین کنند) .

3- طبرسی قول دیگری را نقل می کند : خداوند به فرشتگان خبر داد به زودی بعضی از فـرزنـدان ایـن خـلیـفـه (آدم ) عـصـیان می کنند و خون می ریزند چنان که ابن عباس و ابن مسعود چنین گفته اند(76) .

بـه هـر تـقـدیـر ، فـرشـتـگـان بـا اطـلاع از جـانـشـیـنـی آدم بـا ایـن مشکل و سوال مواجه شدند که ، مقصود از آفرینش این انسان و اعطای سرپرستی و خلافت زمـیـن - بـا وجـود ایـن کـه شـرور و خون ریز است - چه چیزی می تواند باشد ؟ اگر هدف تسبیح و تنزیه و عبودیت حضرت حق است که آنها به خوبی انجام می دهند ؟

خـداونـد در یـک کـلام در جوابشان می فرماید : انی اعلم ما لا تعلمون ؛ من چیزی می دانم که شما نمی دانید .

جـالب ایـن کـه ، خـداوند سبحان در پاسخ و رد پیشنهاد فرشتگان ، مساله فساد در زمین و خـون ریـزی در آن را از خلیفه زمینی ، یعنی انسان نفی نمی کند و نفرمود : نه ، خلیفه ای که من در زمین قرار می دهم خون ریزی و فساد نخواهد کرد؛ و نیز دعوی فرشتگان را مبنی بـر ایـن کـه ، تـسـبـیـح و تـقـدیـس تـو می کنیم انکار نکرد ، بلکه ادعای آنان را تصدیق فـرمود ، اما در برابر ، این مطلب را عنوان نمود که در این میان مصلحتی هست که فرشتگان قـادر بـر انـجـام آن نـیـسـتـنـد و نـمـی تـوانـنـد آن را تـحـمـل کـنـنـد؛ ولی انـسـان مـی تـوانـد آن بـار را بـه دوش بـکـشـد و تحمل کند .

آری ، انـسـان از خـدای سـبـحـان کـمـالاتـی را نـمـایـش مـی دهـد و اسـراری را تحمل می کند که در وسع و طاقت فرشتگان نیست و این مصلحت آن قدر ارزنده و بزرگ است که مفسده فساد و خونریزی در زمین در مقابل آن چیزی نیست و به چشم نمی آید .

عبادت فرشتگان

عموم فرشتگان در مساله عبادت و پرستش ، موجوداتی تسلیم ، خاشع و خالصند کـه لحـظـه ای از عـبـادت حـضـرت حـق غـافل نمی شوند و بعضی از فرشتگان همواره حق تـعـالی را در حـال سـجـده عـبـادت مـی کـنند ، بعضی همیشه در رکوعند و بعضی در قیام و گـروهـی فـقـط خـداونـد را تـسـبـیـح مـی گـویـنـد و شـایـد سـایـر فـرشـتـگـان هـم در عـمـل ، مـشـغـول عـبـادت ایشان باشند و به هر رو ، در این جا به ذکر چند نمونه از آیات و روایاتی که دلالت بر عبادت ایشان دارد ، بسنده می کنیم :

و لله یـسـجـد مـا فـی السـمـوات و مـا فی الارض من دابه و الملائکه و هم لابستکبرون (77) آن چـه در آسـمـان هـا و زمین است از جنبندگان و فرشتگان برای خدا سجده می کنند و هیچ گونه استکبار نمی ورزند .

و المـلائکـه یـسـبـحـون بـحـمـد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض الا ان الله هم الغفور الرحـیـم (78) و فـرشـتـگـان بـه سـتـایش خدای خود تسبیح می گویند و از خداوند برای اهل زمین طلب مغفرت می کنند؛ آگاه باشید که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است .

و جـعـلوا المـلائکه الذین هم عباد الرحمان اناثا اشهدوا خلقهم ستکتب شهادتهم و یسئلون (79) و مـشـرکان ، فرشتگانی را که مخلوق و بندگان حقیقی خداوند رحمانند ، دختر مـی پـنـدارنـد؛ آیـا شـاهـد خـلقـت مـلائکـه بـودنـد کـه این گونه قضاوت می کنند ، البته قضاوتشان در نامه اعمالشان ثبت شده و بر آن مواخذ می گردند .

مـی دانـیـم کـه بـعد از سخنان الهی و فرستاده اش ، سخنی بالاتر و استوارتر از سخن وصـی و جـانـشین او ، امیر مومنان (علیه السلام ) نیست لذا در خطبه اشباح می فرماید: قد اسـتـفـرغتهم اشغال عبادته ، و وصلت حقائق الایمان بینهم و بین و بین معرفته ، و قطعهم الایـقـان بـه الی الوله الیـه ، و لم تجاوز رعباتهم ماعنده الی ماعند غیره ، . . (80) اشـتـغـال بـه عـبادت حق ، آنها را از هر کار دیگری باز داشته و حقایق ایمان با معرفت حق پـیوندشان داده است و یقین و باور به حق آنها را به او مشتاق گردانیده ، و علاقه ای به غیر از آن چه نزد پروردگار است ندارند .

و نـیـز در صحیفه سجادیه ، دعای سوم ، سید الساجدین (علیه السلام ) به درگاه الهی عرضه می دارد :

اللهم و حمله عرشک الذین لایفترون من تسبیحک ، و لایسئمون من تقدیسک ، و لا یستحسرون مـن عـبـادتـک ، و لا یـوثـرون التـقـصـیـر علی الجد فی امرک ، و لا یغفولن عن الوله الیک (81) * بـار خدایا ، درود بفرست بر نگه داران عرشت ، که از تسبیح تو سست نمی شـونـد ، و از تـقـدیس و مبرا گردانیدن تو به ستوه نمی آیند و از پرستش تو درمانده و خسته نمی شوند تقصیر و کوتاهی را بر کوشش در فرمان بری تو اختیار نمی نمایند و از شیفتگی به سوی تو غفلت ندارند .

در حـدیـثـی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) می خوانیم : خداوند فرشتگانی دارد کـه از آغـاز آفـرینش آنها تا روز قیامت برای خدا سجده می کنند و در آن روز سر از سجده بـر مـی دارنـد و مـی گـویـنـد : مـا اعـبـدنـاک حـق عبادتک ؛ ما حق عبادت ترا انجام ندادیم(82) . نـیـز فـرموده است : برای خداوند تبارک و تعالی فرشتگانی است که تـمـام وجـودشـان خـدای - عـز و جـل - را تـسـبـیـح مـی گـویـد و از جـانبی او را با آوازهای گوناگون می ستایند و از اشک ریختم و خشیت خداوند سرهای خود را نه به سوی آسمان بلند می کنند و نه به طرف پاهای خویش پایین می آورند(83) .

آری ، تـمـام وجـود فـرشتگان حق را عشق به حضرتش و عشق به بندگی او احاطه کرده و تـمام سرمایه عبادتشان است ، از این رو ، آنان را عباد مکرمون نامیده و از بندگان خـاص حـضـرت حـق قـلمـداد کـرده اسـت و این عشق است که از ملائکه الله ، بنده حقیقی و عبد خالص ساخته است .

فرشتگان معبود مشرکان

عـده ای از ثـروتمندان ظالم و طغیان گر که در زمره مشرکان بودند ، ادعا می کردند که ما فـرشتگان را می پرستیم و آنها شفیعان ما در قیامت هستند خداوند در پاسخ این ادعای بی اساس می فرماید :

و یوم یحشرهم جمیعا ثم یقول للملائکه اهولاء ایاکم کانوا یعبدون (84)

و (ای مـحـمـد (صـلی الله عـلیـه وآله ) یـاد آور) روزی را کـه خـداونـد هـمه آنها- چه عبادت کـنـندگان و چه عبادت شوندگان - را محشور می کند ، سپس فرشتگان را مخاطب ساخته می گوید : آیا اینها شما را عبادت یم کردند ؟ !

بـدیـهـی اسـت این سوال نیست که امر مجهولی را برای ذات پاک خداوند کشف کند؛ زیرا او بـه هـمـه چـیـز ، عالم و دانا است ؛ بلکه هدف این است که در میان فرشتگان حقایقی گفته شـود تـا ایـن گـروه عـبـادت کـنـنـده ، سـرافـکـنـده و شـرمـنـده شـونـد و بـدانـنـد آنـهـا از عمل اینها کاملا بیزارند و در نتیجه برای همیشه مایوس شوند؛ از این رو ، فرشتگان جامع ترین و مودبانه ترین پاسخ را انتخاب کرده و چنین عرض می کنند :

قالوا سبحانک انت ولینا من دونهم بل کانوا یعبدون الجن اکثرهم بهم مومنون (85) فـرشـتـگان زبان به تسبیح خدا گشوده و گویند : بار الها تو از هر شرک نقض پاک و منزهی ؛ تو خدا و یاور ما هستی نه ایشان ؛ اینان جن و شیاطین را می پرستیدند و اکثرشان به آنها گرویده بودند .

امـا ذکر ملائکه از میان تمام معبودهایی که مشرکان داشتند یا بدین جهت است که فرشتگان شـریـف تـریـن مـخـلوقـاتی بودند که آنها پرستش می کردند (جایی که از آنها در قیامت شـفـاعـتـی حـاصـل نـشـود از یـک مـشـت سـنـگ و چـوب یـا جـن و شـیـاطـیـن چـه مـی تـوانـد حـاصـل شـود ؟ ! ) و یـا از ایـن نـظـر بـوده کـه بـت پـرستان سنگ و چوب ها را مظهر و رمز مـوجـودات علوی (فرشتگان و ارواح انبیا) می دانستند و به این عنوان ، آنها را پرستش می کردند .

دکـتـر ایـزوتـسو ، استاد دانشگاه کیو (موسسه تحقیقات فرهنگی و زبان شناختی ) در این مـورد مـی نـویـسد : علاوه بر آن چه به اصطلاح خدایان نامیده می شد ، در دوران جاهلیت گـونـه هـای دیگری از موجودات فوق طبیعی مورد پرستش قرار داشت که بر حسب جاها و قـبـایـل مـخـتـلف از آنـهـا مـی تـرسـیدند و به درجات مختلف به تقدیس و تکریم آنها می پـرداخـتـند

: فرشتگان و شیاطین و جنیان همه این ها در نظام جهان بینی جدید اسلامی دارد شد ، ولی وضع و وظیفه آنها در طرح کلی تغییر اساسی پیدا کرد . .

در ایـن جـا نـمـونه بر جسته ای از پرستش فرشتگان را در عربستان قدیم مورد بحث قـرار مـی دهـیـم : بـنـابـر اطـلاعـاتی که از حدیث به دست آمده ، پرستش فرشته پیش از اسـلام در مـیـان اعراب رواج فراوان داشته است قرآن خو به ما می گوید که بسیاری از اعـراب بـر ایـن اعـتقاد بودند که فرشتگان دختران الله هستند کلمه ملئک یا ملک به معنی فـرشـتـه نه تنها درمیان مردمان ساکن شهرها - که امکان تاثر پذیرفتن از دین هـای یـهـودی و ایـرانی در آنها وجود داشت - شناخته بود ، بلکه بدویان خالص نیز از آن آگاه بودند بیتی از شاعر جنگاور مشهور جاهل ، عنتره بن شداد ، چنین است :

فسینبیک ان فی حد سیفی

ملک الموت حاضر لایغیب

یعنی (از هر جنگ جوی آزموده ای در قبیله ما بپرسی ) به تو خواهد گفت : فرشته مرگ در تیزی شمشیر من حاضر است و هرگز از آن جا غایب نمی شود .

در تـصـورات اعـراب ، فرشته موجودی نامرئی و روحانی و تا حدی از گونه خدا یا جـنـیـان طـبـقـه بالا بود که شایستگی تقدیس و تکریم شدن داشت ، ولی ؛ سلسله مراتب مـوجـودات فـوق طـبـیعی محل معین مخصوص به آن نبود گاه فرشته ای به عنوان شفیع و مـیـانـجـی مـیـان خـدایـی بـرتر و انسان تقدیس می شد ، ولی غالبا خود موضوع عبادت و پـرسـتـش بـود دیـن اسـلام در ایـن طرز نگرش تغییری ژرف به وجود آورد که در جهان بـیـنـی اعـراب نـتـایـج پـر دامـنـه داشت با استقرار نظام خدا مرکزی جدید ، مقام معینی در سلسله مراتب فرشته ای در داخل سلسله مراتب کلی هستی پدید آمد بعضی از نام ها اهمیت فـراوان پـیـدا کـرد ، از آن جـهـت کـه در دوران کـردن مشیت الهی وظایفی که به فرشتگان صـاحـب آن نـام هـا اخـتـصـاص یـافـتـه بو ، اهمیت بسیار داشت ، هم چون فرشته ای به نام جبرئیل که وظیفه اش رساندن و الاغ وحی خدا به پیغمبر بر روی زمین بود .

از آن مـهـم تـر ایـن کـه ، دیـگر فرشتگان از این که خود موضوع پرستش باشند بر کنار ماندند؛ با ظهور اسلام فرشتگان عنوان آفریدگار محض پیدا کردند و از این لحاظ هیچ تفاوتی با موجودات بشری نداشتند و آفرینش آنان برای آن بود که عبادت خدا کنند و بندگان خاضع و فرمان بردار خدا باشند آیه 172 سوره نساء چنینی است : مسیح هرگز از آن ابا ندارد که بنده ای برای خدا باشد و نیز چنینند فرشتگان مقرب خدا و هر که از پرستش او ابا و ننگ دارد و گردن کشی کند ، خدا همه این گونه کسان را در برابر خود جمع کند .

بدین ترتیب ، مشاهده می شود که فرشتگان بدون آن که مقام موجودات آسمانی بودن و بـه طـبـقـه عـالی تـری از هـسـتی تعلق داشتن را نسبت به انسان از دست بدند ، به مقام بـنـدگـان الله بـه هـمـان صـورت کـه مـوجـودات بـشـری در آن قـرار دارنـد ، تنزل پیدا کردند(86)

کیفیت تکلم فرشتگان

شک و تردیدی نیست که چون فرشتگان مادی نیستند ، سخن و تکلم ایشان نیز از نوع تکلم در عالم ماده نخواهد بود تکلمی که به عالم ماده اختصاص دارد با الفاظی است که برای القای معانی و مکنونات آدمی وضع می شود .

حـضـرت عـلامـه سید محمد حسین طباطبائی - نور الله قبره - در مورد کلام ملکی و شیطانی مـی نـویـسـنـد : الفـاظ ، بـرای مـعـانـی وضـع شـده اسـت کـه مـشـتـمـل بـر اغـراض مـقـصـود اسـت و بـه صـورت ، کـلام و قـول گـویـنـد بـرای ایـن کـه مـفـیـد مـعـنـای مـقـصـود تـام را نـمـایـد کـلام و قـول اسـت ، اعم از این که مفید آن ، صوت واحد ، یا صوت های متعدد و یا غیر آن مانند ایـما و اشاره و رمز باشد نوع مردم هم به صوت و صدایی که مفید همان معناست کلام می گـویـنـد اگـر چـه از دو لب خـارج نـشـود و هـم چـنـیـن بـه ایـمـا و رمـز قول اطلاق کنند اگر چه مشتمل بر صوتی نباشد .

قـرآن کـریـم هـم مـعـنـاهـایـی را کـه شـیـطـان در قـلوب مردم القا می کند ، کلام و قـول شـیـطـان مـحسوب داشته است :و لامرنهم فلیبتکن آذان الانعام (87) ؛ کـمـثـل الشـیـطـان اذ قـال للانسان اکفر (88) ؛ یوسوس فی صدور الناس (89) ؛ یـوحـی بـعـضـهـم الی بـعـض زخـرف القول (90) ؛ الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء (91) .

پر واضح است آن چه در این آیات ذکر شده ، مطالبی است که در قلب ها

خـطـور مـی کـنـد و وارد مـی شـود و هـمـان هـا بـه شـیطان نسبت داده شده است و به نام های امـر ، قـول ، وسـوسه ، وحی ، وعده نامیده شده و هـمـه آنـهـا هـم قـول و کلامند ، با این که نه زبانی برایش به حرکت در آمده نه از دهانی خارج شده است .

از سـخـنـان گـذشـتـه روشـن مـی شـود کـه آن چـه آیـه 269 سـوره بـقـره مـشـتـمـل بـر آن بـود و وعـده خـداونـدی را راجع به مغفرت و فضلش بیان می داشت ، همانا کـلام مـلکـی است ، در قبال وسوسه که کلام شیطان نامیده می شود چنان کـه مـقـصـود از نور در آیه :و یجعل لکم نورا تمشون به (92) ، و سکینه در آیـه :هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین (93) ؛ و شرح صدر در آیه :فـمـن یـرد الله ان یـهـدیه (94) ؛ همان کلام ملکی است از تمام آیات گذشته روشـن مـی شـود که شیاطین و فرشتگان هر یک با القای معانی مربوط به خود در قلوب افراد بشر ، با آنان تکلم می کنند و این یک قسم از تکلم است .

قـسـم دیـگـری هـم بـرای آن هـسـت کـه مـخـصـوص خـداونـد مـتـعال است ، چنان که در این آیه شریفه: و ما کان لبشر ان یکلمه (95) آن را بـیـان داشـته و به دو قسم تقسیم کرده است 1- سخن گفتنی که بدون حجاب باشد ، که آن را در آیـه شـریـفـه ، وحی نامیده است 2- سخن گفتنی که از پشت حجاب باشد این ها گـونـه هـای مـخـتـلف کـلام اسـت کـه آیـات گـذشـتـه بـرای خـدای مـتـعـال و فـرشـتـگـان و نـیـز شـیـطان ثابت نموده است اما آن قسم کلام الهی که نامش را وحـی مـی گویند ، ذاتا مشخص و معین است و هیچ گونه شک و تردیدی در آن پیش نمی آید؛ زیرا در آن صورت حجابی بین بنده و پروردگار نیست و وقوع اشتباه در آن از مـحالات محسوب می شود قسم دیگر آن که از پشت حجاب تحقق پیدا می کند ، البته احتیاج بـه مـمـیـزی دارد کـه راه اشتباه را در آن مسدود نماید تا سرانجام به وحی منتهی شود .

امـا امتیاز کلام ملکی را از کلام شیطانی می توان از خصوصیاتی که در آیا ، گذشته به آن تصریح شده به دست آورد؛ زیرا خاطر ملکی ملازم با شرح صدر بوده و به مغفرت و فـضـل الهـی دعـوت مـی کـند و در نهایت منتهی به چیزی می شود که مطابق دین باشد ، از طرف دیگر ، خاطر شیطانی ملازم با ضیق صدر است و به متابعت هوای نفس دعوت می کند و سـرانـجـام مـنـجـر مـی شـود که مخالف دین و معارف آن و هم چنین مخالف فطرت انسانی باشد(96)

خـلاصـه فـرشـتـگان کمالی مافوق کمال تکلم دارند و مراد خود را با القاهای قلبی به مخاطب می رسانند نه با لفظ .

آیا فرشتگان مکلف و مختارند ؟

گـفـتـه شـده اسـت کـه فرشتگان نیز مانند انس و جن از نوعی اختیار بهره مندند ، اگر چه جـنبه قدسی و نورانیت آنها غلبه دارد به طوری که از بعضی ماخذ چنین استفاده می شود فـرشـتـگـان مـی شـود فـرشـتـگـان نـفـس امـاره نـدارنـد و عـقـل و نـور مـحـض هـسـتـنـد ، چـنـان کـه مـیر مومنان علی (علیه السلام ) فرموده: ان الله - عـزوجـل - رکـب فـی المـلائکـه عـقـلا بـلا شـهـوه ، و رکـب فـی البـهـائم شـهـوه بـلا عـقـل ، و رکـب فـی بـنـی آدم کـلیـهـمـا ، فـمن عقله شهوته فهو خیر من الملائکه ، و من غلبت شـهـوتـه عـقـله فـهـو شـر مـن البـهـائم (97) خـداونـد عـزوجـل بـرای مـلائکـه ، عـقـل را بدون شهوت قرار داده و برای حیوانات شهوت را بدون عـقـل ، و بـرای فـرزنـد آدم هم عقل و هم شهوت را پس هر کس که عقلش بر شهوتش غالب شـود از فـرشـتـگـان بـرتـر است ، و هر کس که شهوتش بر عقلش غالب آید از حیوانات پست تر و بدتر است .

امـا چـنـیـن آفـریـنـشـی بـرای فـرشـتـگـان مـنـافـاتـی نـدارد کـه آنـهـا مـکـلف و مـسـئول بـاشـنـد امـر خـداوندی به سجده بر آدم تکلیفی بود که متوجه فرشتگان شد و اگـر موجودات مقدس مانند جمادات محض - که هیچ گونه آگاهی و اختیاری ندارند - باشند نـمـی تـوانـنـد شـایـسـتـه آن امـتیازات و عظمت ها باشند البته به علت تقرب و ارتباط نـزدیـکـتـری که فرشتگان با مقام شامخ ربوبی دارند ، آنان از اختیار خودشان همواره در راه خیر و کمال بهره می برند .

بـه بـیـان دیـگـر ، بـه طور قطع فرشتگان از عالم جمادات ، نباتات و حیوانات (غیر از انـسـانـهـای رشـد یـافـتـه ) والاتـر و بـا عـظمت ترند ، در آیه ای از قرآن چنین آمده است :فـقـال لهـا و للارض ائتـیـا طـوعـا او کـرهـا قالتا اتینا طائعین (98) ؛ خداوند به آسـمـان و زمین فرمود : بیایید (در جریان فعالیت قرار گیرید) چه از روی اختیار و چه از روی اکراه ، آن دو گفتند : ما با اختیار آمدیم .

از ایـن آیـه مـی شود که حرکات دستوری آسمان و زمین که جنبه آلی و تسلیم محض بودن آنـهـا بـیـش از فـرشـتگان است منحصر به یک بعد اجباری نبوده و در راه برای آنها مطرح بـوده اسـت یا قرار رفتن اختیاری در حرکات دستوری و یا قرار گرفتن اکراهی ؛ یعنی اگـر چـه آسـمان و زمین به قرار گرفتن مطلق در جریان دستوری مجبور بودند ، کیفیت آن بسته به درک و اختیار آن دو بوده است و قطعا انتخاب راه درک و اختیار ، با عظمت تر بوده است که آن دو انتخاب کردند بنابراین ، به جهت مقام والایی که فرشتگان دارند ، نیروی اختیار آنها قوی تر خواهد بود(99)

حـضرت امیر المومنین (علیه السلام ) سخنانی دارد که به نوعی بر اختیار ملائکه دلالت می کند :

1- لم تـثـقـلهـم مـوصـرات الاثـام (100 ) ؛ بـارهـای سـنگین گناهان ، آنان را سنگین نساخته است .

از ایـن مـطـلب اسـتـفـاده مـی شـود که فرشتگان دارای نوعی اختیارند که می تواند آغازی بـرای مـسـئول قـرار گـرفـتـن آنـان بـوده اسـت ، چـنـان کـه از عـنـاویـن مـطـیـع و عـامـل بـه دستورات خداوندی (مانند سجده بر آدم (علیه السلام ) که به فرشتگان نسبت داده است نیز می توان استنباط کرد که آن موجودات مقدس اختیار دارند .

2-و لا تـعـدوا عـلی عـزیـمـه جـدهـم بـلاده الغـفـلات ، و لا تنتضل فی هممهم خدائع الشهوات (101) کندی غفلت ها بر قاطعیت کوشش و تلاش آنان نفوذی ندارند و عوامل فریبنده شهوات دست به سوی همت های آنان نمی یازند .

در جـمـلات فـوق ، مـقـولاتـی از قبیل همت و عزم به فرشتگان اسناد داده شـده اسـت کـه به طور واضح بر وجود اراده و مبادی اراده و حتی عزم ، که از نتایج اختیار است ، دلالت می کند .

3- لم تـنـقـطـع اسـبـاب الشـفـقـه مـنـهـم فـیـنـوا فـی جـدهـم (102) ؛ اسـبـاب و عوامل شفقت از آنان قطع نمی شود تا در تلاش سست شوند .

در جـمـله فـوق کـلمـه شـفقت برای اثبات اختیار فرشتگان حائز اهمیت است ، زیرا مـعـنـای شفقت ، تقریبا آمیخته با رجاء و امیدواری است و اگر هویت و استعدادهای فرشتگان فـقـط یـک امـکـان داشـت ، مانند جمادات و نباتاتی که با یک امکان در جریانند ، اسناد مفهوم شفقت بر آنان معنای معقول نداشت .

حـکـیم عالی قدر محمد تقی جعفری در شرح و تفسیر نهج البلاغه می نویسد : اتصاف فـرشـتـگـان بـه صـفات و اخلاق فاضله و امتیازات عالیه از روی یک جریان جبری محض نـمـی بـاشـد ، لذا جـمـله آن فرشتگان اسیران ایمانند(103) نباید به معنایی ظاهری آن - که جبر است - منظور نمود؛ بلکه باید به گونه ای تفسیر کرد که اتصاف فـرشـتـگـان به صفات و اخلاق فاضله سازگار بوده باشد و می توان گفت : به جهت فهم و در ؟ عالی که فرشتگان درباره ضرورت و عظمت ایمان دارند ، به قدری اشتیاق و عـلاقـه آنـان بـه ایـمـان شـدیـد اسـت کـه شـبـیـه بـه اسـیـر و وابـسـتـه بـه ایـمـان مـی باشند(104)

لذا بـایـد گـفـت : فـرشـتـگـان مـجـبـور بـه بـادت نـیـسـتـنـد ، بـلکـه مـجـبـول بـه عـبـادتند؛ یعنی سرشت فرشتگان به گونه ای است که شوق و علاقه به عـبـادت مـعـشـوق ایـشان را به پرستش واداشته و آنان را در بندگی حق تعالی بی تاب نموده است و چنان که امیر مومنان علی (علیه السلام ) می فرماید :

و لا یـرجـع بهم الاستهتار بلزوم طاعته ، الا الی موار من قلوبهم غیر منقطعه من رجائه و مـخـافـتـه (105) اشـتیاق ایشان به طاعت و بندگی به خاطر علاقه ای است که در دل های آنان است و مواد آن عبارت است از : امیدواری به رحمت و ترس از عذاب او .

علامه طباطبایی در مورد چگونگی تکلیف فرشتگان می گوید : این که خداوند فرموده: لا یـعـصـون الله مـا امـرهم (106) ناظر بر التزام ملائکه به تکلیف است امام فـخـر رازی در تـفـسـیـر خود ذیل این آیه می نویسد : در این آیه اشاره ای است به این که فـرشتگان در سرای آخرت به آن چه خداوند امر می کند و یا از آن چه باز می دارد ، مکلف هـسـتـنـد و عـصـیـان از نـاحیه ایشان مخالف با امر و نهی است اما در این آیه و غیر از آن ، خداوند مطلقا فرشتگان را به محض اطاعت بدون انجام معصیت وصف فرموده بیان مطلق دنیا و آخـرت را ، شـامـل مـی شـود لذا وجـهـی بـرای تخصیص تکلیف ایشان به آخرت نیست اما تکلیف ایشان غیر از تکلیف معهودی است که در مجتمع انسانی به معنی تعلق گرفتن اراده مـکـلف بـه فـعـل مـکـلف ، تـعـلقـی اعـتـبـاری اسـت کـه ثـواب و عـقـاب بـه دنـبـال داشـتـه بـاشـد ، در صـورتی که اختیار امکان طاعت و معصیت نیز دارد اما فرشتگان خلقی از مخلوقات خدا هستند که دارای ذوات پاک نورانی بوده و اراده نمی کنند مگر آن چه را خـدا اراده کـرده و انـجـام نـمـی دهـنـد مـگـر آن چـه را خـدا فـرمـان داده اسـت خـداونـد مـی فـرماید : بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون(107) از این رو فرشتگان در قبال اعمالشان ثواب و عقابی ندارند ایشان مکلف به تکلیف تکوینی اند نـه تـشـریـعـی ، کـه مـخـتـلف بـه اخـتـلاف درجـات مـی شوند : و ما منا الا له مقام معلوم(108) (109)

عصمت فرشتگان

از جـمـله اوصاف مسلم فرشتگان حق ، عصمت و پاک دامنی ایشان است بسیاری از دانشمندان دیـنـی در عـصـمـت ملائکه از تمامی گناهان ، اتفاق و هماهنگی دارند اما صرف نظر از این اتفاق ، دلیل عقل و نقل ، مثبت مدعای ماست .

امـا دلیـل عـقـل : مـعنی عصمت ور واقع عبارت است از : مخالفت قوه پست با قوه عالی ، هنگام اخـتـلاف اهـداف و خـواسـت هـا در آن چـه باید برای هدفی عالی انجام دهد و این در موجودی صـورت مـی بـنـدد کـه ذات و وجـود آن مـوجـود ، و قـیـام و برپایی اش با قوا و طبیعتهای گـونـاگـون و مـخالف آمیخته باشد و فرشتگان به ویژه علیون ، از آن منزه و بر کنار هستند(110) .

نـیـر چون ذوات ملائکه از کثرت قرب به حقیقه الحقایق و مبدء المبادی مجرد از علایق مادی اند و وجودات منبسط نوریه هستند که ، تجلی لها ربها فاشرقت .

از این رو ، امر الله صرفند و آنها را عالم امر و وجودشان را امری الوجود گـویـنـد : قل الروح من امر ربی و چون امری الوجودند عصیان و طغیان در آنها راه ندارد(111) .

امـا دلیـل نـقـل : لا یـعـصـون الله مـا امـرهـم و یـفـعـلون مـایـومـرون(112) از پـروردگـارشـان ، کـه فوق همگی آنهاست ، می ترسند و آنچه را دستور دارند انجام می دهند .

حـضـرت امـیر - سلام الله عیله - در خطبه معروف به اشباح بیانی دارند که به بخش هایی از آن برای این بحث اشاره می کنیم : خداوند بزرگ (بعضی از) فرشتگان را امین خود قرار داده تا وحی او و اوامر و نواحی اش را به پیامبران برسانند و آنان را از تردید و شبهات نگاه داشته است و هیچ کدام از آنها از را رضای حق منحرف نمی شوند . و بار گناهان بر دوش آنان سنگینی نمی کند (مرتکب گناهی نمی شود؛ زیرا دارای شهوات و نفس اماره نیستند)(113) .

آخوند صدر المتالهین شیرازی شبهه ای در این مورد مطرح کرده و جواب می گوید :

اگر بگویی : پیش از این بیان داشتی که در آنان (فرشتگان ) امکان عصیان و سرپیچی نیست ، پس اصل و منشا ترس آنان از خداوند چیست ؟

می گویم : ترس معصومان از خداوند ، عبارت از ترس قرب و نزدیکی و بیم عظمت و نعمت الهـی اسـت ، نـه تـرس و شـکـنـجه ، و یا بیم رنج و سختی ، و این معنی بیان اوست که : از پـروردگـارشـان کـه فوق همگی آنها است می ترسند(114) ؛ و آنان از بـیم پروردگارشان هراسانند(115) . و از آن آیات است : بلکه آن بندگانی گـرامـی هـستند که در گفتار بر خداوند پیشی نگرفته ، و طبق فرمان و امر او رفتار می نـمـایـنـد(116) . و هـر کـس کـه چنین باشد ، صدور معصیت و نافرمانی از او امکان نـدارد(117) سـپـس دلایـل کـسـانـی را کـه چنین شبهاتی را کرده اند ذکر کرده و جواب فرموده است که علاقه مندان می توانند به کتاب مربوط مراجعه فرمایند .

عـلامـه طـبـاطبائی می فرماید : این