دسـتـه سـوم : فـرشـتـگـان کارگزار
اینان به کار تدبیر عالم گمارده شده اند؛ یعنی حـامـلان عـرش و کـرسـی هـستند و فرشتگانی اند که کارگزاران آسمان ها ، خورشید ماه و ستارگان ، شب و روز ، جو ، ابرها ، باران ها ، رعد و برق ، صاعقه ها ، شهابها ، بادها ، زمین ، عـنـاصـر ، دریـاهـا ، کـوه هـا ، دره هـا ، گـیـاه هـا ، حـیـوان ، انـسـان ، و اعـمـال ، زمـان هـا ، مـکـان ها ، زندگی ، روزی ، مرگ ، برزخ ، حشره ، بهشت ، آتش و جز آن هستند تا آن جا که از برخی روایت استفاده می شود آنان در جزئی ترین امور عالم وساطت دارنـد ایـن دسـتـه خـود شامل طبقات گوناگونی است ؛ در هر کاری که به عهده آنان است فرمانده و فرمانبری وجود دارد .
جبرئیل ، میکائیل ، اسرافیل و عزرائیل در این دسته قرار دارند
. شرح و توضیح این دسته خواهد آمد .
ملاصدار فرشتگان را به اعتباری در هشت صنف می شمارد :
اول : حامل و بر دارندگان عرش فرمود : و هشت فرشته عرش پروردگارت را بالای آن حمل کنند(
.
دوم : فـرا گـیـرنـدگـان اطـراف عـرش خداوندی و چنان که فرمود : و فرشتگان را می بـیـنـی کـه عـرش را احـاطـه کـرده انـد و بـه سـتـایـش پـروردگـارشـان تـسـبـیـح مـی گویند
.
سـوم : بـزرگـان از فـرشـتـگـان کـه از آنـان جـبـرئیـل و مـیـکـائیـل اسـت چـنـان کـه مـی فـرمـایـد : هـر کـه دشـمـن خـدا و فرشتگان و پیامبران و جبرئیل و میکائیل باشد خدا نیز دشمن کافران است
چـهـارم : فـرشتگان بهشت خداوند می فرماید : فرشتگان از هر دری بر آنها (مومنین ) در می آیند و می گویند : درود بر شما بر آن صبر که کردید ، تا عاقبت منزلگاه نیکویی یافتید
.
پنجم : فرشتگان گماشته بر آتش جهنم می فرماید : نوزده (فرشته ) نگهبان آنند و ما موکلان دوزخ را جز فرشتگان قرار ندادیم
شـشم : فرشتگان گماشته بر انسانها می فرماید : دو فرشته فراگیرنده - که در چـپ و راسـت او نـشـسـته اند - وی را فراگیرند سخن نگوید جز آن که نزد او همان دم عتید مراقب آماده است
هـفـتـم : نـویـسـنـدگـان اعـمـال مـی فـرمـایـد : بـر شـمـا نـگهبانانی گماشته اند که نویسندگان ارجمندند ، و هر چه کنید بدانند
.
هـشـتم : فرشتگان گماشته شده بر احوال این جهان فرمود : قسم به فرشتگان صف آرا کـه صـف بـسـتـه انـد ، و فـرشـتـگـان جـلوگـیـر کـه جـلوگـیـرنـد ، و آنـهـا ذکـر خوانند
هـم چـنـیـن در شرح اصول کاهی می گوید : فرشتگان به علمی و عملی تقسیم شوند و هر کـدام از آنـه هـم بـه خـسـب مـقـام و حـال بـه سـتـایـش پـروردگـارشان تسبیح می گویند ، بـنـابـرایـن ، چـهـار فـرشـتـه عـمـلی ، او را سـتـایـش به قدرت و آمرزشی که از صفات فـعـل اسـت ، مـی کـنند و چهار فرشته علمی فرشتگانی ند که اشراقیان آنان را انوار قـاهـره نـامـیـده انـد و مـرتبه شان برتر از مرتبه فرشتگان عملی است که آنان را انـوار مـدبـره نـامـیـده انـد ، چـون آنـان عـقـلی انـد و ایـنـان نـفـسـانـی و نـسـبـت عقل به نفس ، نسبت پدر به فرزند و نسبت استاد به شاگرد و نسبت شیخ به مرید است .
از جـهـت دیـگـر نـسـبـت نـفـس بـه عـقـل ، نـسـبـت نـقـض بـه کـمـال ، نـسـبـت قـوه بـه فـعـل ، دانـه به میوه ، و حرکت به پایان و مسافر به وطن است
همو در کتاب مبدا و معاد ، فصل شانزدهم می گوید : فرشتگان منحصر در سه طبقه اند : یک طـبـقه ملائکه زمینند طبقه دوم ملائکه آسمان ها - و این دو دسته تدبیر کنند گان امرند - و طبقه سوم حاملین عرشند .
نیز به اعتباری فرشتگان به چهار دسته تقسیم می شوند که روسای قوای قدسیه اند : جـبـرئیـل و مـیـکائیل و اسرافیل و عزرائیل ، که به ترتیب : فرشته علم و فرشته رزق و فـرشته زنده کردن و فرشته میراندن هستند و سایر فرشتگان تحت ریاست این چهار می باشند .
در قرآن کریم نیز به اصنافی از فرشتگان اشاره شد ، که اجمالا بدان ها می پردازیم: و الناز عات غرفا - و الناشطات نشطا - و السابحات سبحا- فالسابقات سبقا - فـالمدبرات امرا
بنابر قولی ، مراد از و الناز عات غرقا فرشته هـایـی هـسـتند که جان کفار را به سختی از بدن آنهابر می کشند ، چنان که کمان دار زه را تـا پـایـان بـکـشـد مـراد از و الناشطات نشطا فرشته هایی هستند که در خبر و ایـمـان از آدمـی زادگـان سـبـقـت گیرند ، یا به وحی بر انبیا از دیوان پیش افتند و ارواح مـومنان را زود به بهشت رسانند مراد از فالمدبرات امرا فرشته هایی هستند که سرپرست کار بندگان در طول یک سال هستند
تعداد فرشتگان :
تـعـداد فـرشـتـگـان بـه قـدری زیـاد اسـت کـه بـه هـیـچ وجـه قـابـل مـقـایسه با تعداد انسان ها نیست ، چنان که در روایتی از امام صادق (علیه السلام ) مـی خـوانـیـم هنگامی که از آن حضرت پرسیدند : آیا عدد فرشتگان بیشتر است یا انسان هـا ؟ فـرمـود : سـوگـند به خدایی که جانم به دست اوست ، فرشتگان خدا در آسمان ها بـیـشـتـرنـد از عـدد ذرات خـاک های زمین و در آسمان جای پایی نیست ، مگر این که در آن جا فرشته ای تسبیح و تقدیس خدا می کند
در خبر آمده است که انسان ها یک دهم جـنیان بوده و جن و انسان ها یک دهم حیوانات خشکی و تمامی یک دهم فرشتگان آسمان دنیا ، و همه آنها یک دهم فرشتگان آسمان دومند و بر همین ترتیب است تا برسد به فرشتگان آسـمـان هـفـتم ، آن گاه همگان ؛ برابر فرشتگان کرسی بسیار کم و ناچیز بوده و سپس هـمه این ها یک دهم فرشتگان یک پرده از سراپرده های عرشند که درازی هر سراپرده آن شش صد هزار است و پهنا و طاق آن به اندازه ای است که اگر تمامی آسمان ها و زمین ها و آن چه در آنها و بین آنها موجود است در برابر آن قرار دهی ، چیزی بسیار کوچک است و در آن بـه انـدازه گـنـجـایـش گـامـی نـیـسـت ، جـز آن کـه فـرشـتـه ای در حال سجود و یا رکوع و یا برپا ایستاده در آن جاست و آنان را بانگ به تسبیح و تقدیس بـلنـد اسـت سـپس تمامی اینها در برابر فرشتگانی که در اطراف عرش الهی طواف می نـمـایـنـد مـانـنـد قـطـره ای اسـت در دریـا ، کـه شـمـار آنـان را جـز خـدا کسی نمی داند ، این فـرشـتـگـان بـا فـرشـتـگـان لوح کـه پـیـروان اسـرافـیـلند و فرشتگانی که سپاهیان جـبرئیلند ، تمامی شنوا و فرمان برادر امر الهی بوده و کوتاهی و سستی به خرج نمی دهند .
از این قبیل روایت و اخبار در کثرت فرشتگان و اصناف آنها ، - که دلالت بر کثرت ایشان دارد - بـسـیـار وجـود دارد در حـدیـثـی از حـضـرت علی (علیه السلام ) آمده : هیچ یک از مـردمـانی نیست مگر آن که با او چندین فرشته نگهبان است ، که او را نگاه می دارند از آن کـه در چـاهی در افتند یا دیواری بر او فرود آید ، یا بدی و شری به او برسد و چون اجـلش بـرسـد و وقت آن در آید ، در میان او و آن چه به او می رسد مانع نشوند (تا از دنیا بروند)
.
در خـبـر اسـت جـبـرئیـل هـر صـبـح و شـام داخـل نـهـر حـیـات مـی شـود و بـعـد از خـروج ، بـال و پـر خـود را تـکـان مـی دهـد و از قـطـرات آب هـای بـال و پـر او ، مـلائکـه بـی شـمـاری خـلق مـی شـود دربـاره بـال هـای مـتـعـدد فـرشـتـگـان پـیـشـتـر مـطـالبـی بـیـان شـد ، امـا دخـول جـبرئیل در آب حیات ، همان انغمار وجود خارجی او است در حیات وجود و بحر وحدت و خـروج از آب حـیـات اشاره است به رجوع او به کثرات و مبدئیت او برای تجلی و ظهور در حقایق ، چون به مذاق تحقیق ، جبرئیل عقل اول است و از این جهت ، واسطه در فیض و اظهار ما فـی الغـیـب مـی بـاشـد قـطـرات آب عبارت است از : حیثیات وجود دارد ، که از آن تعبیر به وجـوب سـابـق بـر وجـود عـلت نـمـوده انـد ، چـه هـر مـعـلولی قـبـل از وجـود خـارجـی در وجـود عـلت و به وجود جمعی علت موجود است و منشا وجود خارجی مـعـلول مـی بـاشـد خـلق اشـیـا از قـطـرات اشـاره اسـت بـه تـنـزل هـمـان حـیـثـیـات مـوجـود در عـلت بـه وجـوب سـابـق بـر وجـود معلول
فرشتگان مهیمین
عـده ای از فـرشـتـگـان هستند که فرشتگان مهیمین نامیده می شوند ، آنها تنها بر جـمـال نـظـر بسته و مبهوت و حیران در عظمت و جلال و محو شهود آن حسن بی مثالند و به دیگر خلایق توجهی ندارند .
مـلاصـدرا مـی گـویـد : فـرشـتـگـان مـهیمون غرق در دریای احدیث و سرگشته و حیران در بـزرگـی و عـظـمـت خـدایـنـد ، آنـان شـیـفـتـگـان در جـلال الهـی و دل بـاخـتـگـان در نـعمت های ربانی و فروتنان در بارگاه جبروت و بزرگی اویند ، که ایشان را هیچ توجهی به ذات منور خودشان به نور الهی نیست ، چه رسد که به غیر خود توجه و التفات داشته باشند
.
سـیـخ عبد الرزاق کاشانی در تاویلات می گوید : مهیمون فرشتگانی هستند که غـرق در شـهـود جـمـال حـق تـعـالی هـستند ، و آنان کسانی اند که از شدت مشغولیتشان به مـشـاهـده حـق تـعـالی و سـر گـشتگی و هیجاتشان در آن مشاهده ، نمی دانند که خداوند آدمی آفـریـده اسـت یـا خبر و آنان همان فرشتگانی عالون (بلند مرتبه ) هستند که فرمان به سـجـده آدم نـیـافـتـنـد ، از آن جـهـت کـه از غـیـر حـق پـوشـیـده ، و شـیـفـتـه نـور جمال اویند ، و چیزی جز او طلب نمی کنند ، و اینان را کروبیان نیز گویند .
امـا صـادق (عـلیه السلام ) فرمود : کروبیان (فرشتگان مقرب ) گروهی از پیروان ما از نـخـسـتـیـم آفـرینشند که خداوند آنان را پشت عرش قرار داد اگر نور یکی از آنها بر تمام اهل زمین تقسیم شود ، آنان را کفایت کند آن گاه امام فرمود : هنگامی که موسی خواسته خـود را بـه خـداونـد عـرضه داشت ، به یکی از آنان فرمان داد ، پس نور او بر کوه جلوه گر شد و آن را متلاشی ساخت
.
عـلامـه طباطبائی (قده ) در توضیح این جمله از روایت : خداوند آنان را پشت عرش قرار داد مـی فـرماید : (این جمله بر شیدایی این فرشتگانی اشارات دارد) زیرا عرش عـالم تـدبـیـر و قـضـا و قـدر اسـت و تـمـامـی تـفـصـیل ها و حکم ها بدان منتهی می گردد ، بنابراین ، در پشت آن ، اثری از این امور نخواهد بود .
در روایتی آمده است : عالین (بلند رتبه گان ) گروهی از فرشتگانند به غیر خداوند تـوجـه نـدارنـد ، و مـامـور بـر سـجـده بـرای آدم نبودند ، و نمی دانند خداوند جهان و آدم را آفریده است
.
نیز استاد شهید مطهری (ره ) می فرماید : بعد از ذات حق ، قوی ترین عشق ها و بهجت ها هـمـان اسـت کـه در مـجـردات عـقـلی اسـت کـه در اصـطـلاح فـلاسـفـه عقول نامیده می شوند ، و در اصطلاح شریعت هم از آنها به ملائکه تعبیر شـده اسـت و البـتـه - چـنـان کـه بـعـدا اشـاره خـواهـیـم کـرد - مـلائکـه شـامـل پـاره ای از نـفـوس و حتی قوای طبیعی نیز می باشند ( ؟ ! ) در زبان دین گروهی از ملائکه به نام مهیمین خوانده شده اند که در عشق مطلق به سر می برند و جز به ذات حـق کـه مـعشوق و محبوب آنهاست به چیز توجه ندارند ، نه از عالم با خبرند و نه از آدم ایـن دسـته از عقول چون مجرد کامل هستند در آنها عشق هست اما شوق نیست ، کما این که در ذات باری هم چنین است
فرشتگانی روحانی و مقرب
امـا زیـن العـابدین (علیه السلام ) در بخشی از سوم صحیفه سجادیه به عنوان درود بـر فـرشـتـگـان عـرض مـی دارد : فـصـل عـلیـهـم و عـلی الروحانیین من ملائکتک ، و اهـل الزلفـه عـندک پس درود فرست بر آنان و نیز بر فرشتگان روحانی و آنان که نزد تو قرب و منزلت دارند .
بـعـضـی گـفته اند : فرشتگان روحانی ، اجسام لطیفی هستند که با چشم درک نمی شوند صـدر المتالهین - قدس سره - می فرماید : مراد فرشتگان عقلی است که واسطه در سلسله اسباب وجودی بین خدا و فرشتگان آسمان هستند و لذا گفت : و آنان را در میان طبقه های آسـمـان جـای دادی زیرا میان طبقات آسمان ، همان نفوس آنان است که آنها را حرکت می دهـد ، چـون بـرای هـر نـفس ملکی ، جوهری عقلی و مفارق است که جایگاه آن معرفت الهی است
از امـیـر المـؤ مـنـین (علیه السلام ) روایت شده : در آسمان هفتم جایی است به نام حظیره القـدس ، در آن فـرشـتـگان هستند که آنها را روحانیون می گویند ، چون قدر شود از پـروردگـار بـرای آمـدن بـه دنیا اجازه می طلبند ، خداوند به آنان اجازه می دهد ، پس بر مـسـجـدی نـمـی گـذرنـد جـز آن که در آن نماز می خوانند و در راه با کسی رو به رو نمی شـوند جز آن که برای او دعا می کنند و از ایشان به او برکت و نیکی می رسد
در ورود به مسجد و نماز خواندن و دعا کردن ، اسراری است که با دقت و تدبر روشن می شود .
زلفـه و زلفـی بـه مـعـنـی قـرب و نـزدیـکـی اسـت ؛ و اهـل الزلفـه ، اشـاره بـه مـلائکه مقربین می باشد و معلوم است قرب ایشان به خـداونـد ، قـرب مـکـانـی نـیـست ؛ زیرا حق تعالی منزه از مکان است ، بلکه قرب منزلتی و مـعـنـوی دارنـد و بـه ایشان کروبیین نیز می گویند چنان که از ابوالخطاب بن رحـیـه دربـاره کـروبیین سوال کردند که : آیا در لغت به آن آشنایی داری یا خیر ؟ گفت : کروبیین ساده الملائکه بوده و ایشان مقربون هستند
البته بعضی ، چون شیخ عـبـدالرزاق ، عـلامـه طـبـاطـبـایی و عده ای دیگر ، کروبیون را نام دیگر فرشتگان مهیمون (شیدا) می دانند و ممکن است کروبیون اعم از مهیمون و مقربون باشد .
رووس ملائکه
در بـیـن مـلائکـه الله ، چهار ملک وجود دارند که در پیشگاه قرب خاصی دارند و در لسان حکما و فلاسفه الهی از آنها تعبیر به رووس ملائکه می شود ، آنها عبارت اند از : جـبـرئیـل ، مـیـکـائیـل ، اسـرافـیـل و عـزرائیـل شـرح و مـعـرفـی هـر یـک از ایـشـان بـه حول و قوه الهی به طور جداگانه خواهد آمد .
در روایـات و اخـبـار بـا ایـن چـهار ملک مقرب معروف ، به صراحت اشاره شده است از جمله روایـتـی از رسـول گـرامـی اسـلام (صلی الله علیه وآله ) وارد است که فرمودان الله تـبـارک و تـعـالی اخـتـار مـن کـل شـی ء اربـعـه ، و اخـتـار مـن المـلائکـه جـبـرئیـل و مـیـکـائیـل اسـرافـیـل و مـلک المـوت
ـداونـد مـتـعـال از هـر چـیـزی چـهـار تـا را اخـتـیـار و انـتـخـاب فـرمـوده و از فـرشـتـگـان نـیـز جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت (عزرائیل ) را اختیار کرده است .
جـبـرئیـل فـرشـتـه عـلم و مـتـوجـه سـازنـده مـجـردات ، کـه بـه فـهـم و تـعـقـل ادراک مـی کـنـنـد مـیـکـائیـل فـرشـتـه ارزاق اسـت اسـرافـیـل فـرشته زنده گردانیدن است و عزرائیل فرشته میراندن و ترقی دهنده مواد از صور پایین تر به کامل تر است سایر فرشتگان تحت ریاست این چهار فرشته اند .
در ایـن جـا اشـاره بـه مـطلبی شایسته و بایسته می نماید که : آیا بین این چهار ملک نام بـرده ، جـامـعی و رئیسی وجود دارد که به اینها الهام کند و اینان هر کدام در تحت اوامر او باشند ؟
هـر چـنـد بـه طـور یـقین نمی توان گفت که بین چهار ملک معروف ، جامع و رئیسی هست ، اما شـایـد تـا ایـن مـقـدار بـتـوان گـفـت کـه اگـر رئیـس بـیـن ایـشـان بـاشـد ، جـبـرئیـل اسـت و حـدیـثـی وارد اسـت کـه امـیـر المـومـنـیـن (عـلیـه السـلام ) از رسـول خـدا (صـلی الله عـلیـه وآله ) سـوال کـرد : انـت افـضـل ام جـبـرئیـل
شـمـا بـرتـریـد یـا جبرئیل آن گاه حضرت تفصیلا سر برتری خویش و اولیای الهی را بیان می دارد حـضـرت امـام خـمـیـنـی (ره ) در تـوضـیـح ایـن حـدیـث شـریـف مـی فـرمـایـد : ایـن کـه سـوال شـد کـه : آیـا آن حـضـرت بـرتـر اسـت یـا جـبـرئیـل ؟ ایـن سـوال نـه تـنـهـا دربـاره جـبـرئیـل اسـت ، بـلکـه مـورد سـوال ، هـمـه سـاکـنـان عـالم جـبـروت هـسـتـنـد و امـام ایـن کـه جـبـرئیـل را بـه خـصـوص ذکـر کرده ، با به واسطه عظمت مقامی است که او را در میان فرشتگان دیگر است و یا به خاطر آن است که در چنین مورد ذهن ها متوجه او می شوند نه به دیگر فرشتگان
صـدر المـتـالهـیـن بـعـد از ایـن کـه بـه بـزرگـان و رووس مـلائکـه اشـاره مـی کـنـد ، جـبـرئیـل را بـه لحـاظ این که خداوند در قرآن کریم به صفات کمالی او اشاره فـرمـوده اسـت و بـر سـایـر بـزرگـان فـرشـتـگـان بـه شـش دلیل ترجیح می دهد :
1- جبرئیل صاحب وحی است : نزل به الروح الامین علی قلبک
.
2- نام او را پیش از فرشتگان دیگر در قرآن بیان نموده است : من کان عدوا لله و ملائکه و رسـله و جـبـرئیـل و مـیـکـال
زیـرا جـبـرئیـل صـاحـب عـلم و وحـی و مـیـکائیل صاحب روز و غذاست و علمی که آن غذای روحانی است ، برتر و بالاتر از غذای جسمانی است ، پس باید جبرئیل برتر از میکائیل باشد .
3- خـداونـد نـام او را پـس از خـود قـرار داده اسـت : فـان الله هـو مـولاه و جبرئیل و صالح المومنین
4- او را روح القـدس نـامـیـده اسـت و دربـاره عـیـسـی (عـلیه السلام ) فرمود : اذ ایدتک بروح القدس
.
5- خـداوند دوستانش را یاری می دهد و دشمنانش را سر کوب می گرداند با هزار فرشته صف بسته
6- خـداونـد او را بـه صـفـات شـش گانه در قرآن ستوده است که عبارتند از : رسالت او ، ارجـمـنـدی او ، نیرومندی او ، منزلت و مقام او ، فرماندهی او بر فرشتگان و امین وحی بودن او : مطاع ثم امین
.
حـال کـه مـعـلوم گـشـت چـهـار مـلک مـقـرب خـداونـد ، جـبـرئیـل و مـیـکـائیـل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل می باشند ، می پردازیم به معرفی هر یک از این فـرشـتـگـان ، بـاشد که - ان شاء الله - به حول و قوه الهی این مخلوقات پاک و مقدس الهی را بیشتر بشناسیم .
جبرئیل و سفره برره ، ماموران وحی
جبرئیل فرشته ای است که وحی الهی را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) مـی رسـانـد او مـلک مـقـرب خـدا و بـزرگ تـر از جمیع فرشتگان که علم حضرت حق در او تـجـلی مـی کـنـد و از او در طـریـقـه وحـی بـه فـرشـتـگـان پـایـین تر و کوچک تر - که تعدادشان بسیار است - تجلی و ظهور می کند و از آنها بر پیامبر (صلی الله علیه وآله ) تجلی می یابد جبرئیل یکی از چهار فرشته مقرب بلکه برترین آنها است ( چنان که در بـحـث روی مـشـروحـا عـرض شد) زیرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرماید : آیا شما را به برترین فرشتگان جبرئیل خبر بدهم ؟
.
نـام او در عـربـی بـه چـنـد گـونـه تـلفـظ شـده کـه بـعـضـی از آنـهـا عـبـارت انـد از : جـبـرئیـل ، جـبـریـل ، جـبـرائل ، جـبـرایـیـل ، جـبـرئیـل ، جـبـرئیـل ، جـبـریـن
. امـا در مـیـان یـهـودیـان و مـسـیـحـیـان گـابـریـل بـه مـعـنـی مـرد خـدا و مـظـهـر قـدرت خـداسـت او دوبـار بـر دانـیـال نبی (حدود 168 ق م ) فرستاده شده : یک بار رویایی را تعبیر می کند و از دوم تا هفتاد هفته (سال ) را برای او پیش گویی می کند مژده تولد یحیی (علیه السلام ) را به زکریا و تولد عیسی (ع ) را- مرین بشارت می دهد .
در آیـات قـرآن مـجـیـد از جـبـرئیـل بـه نـام هـای جـبـریـل و روح الامـیـن و رسـول کـریـم نـام بـرده شـده و پـنـج و صـف بـرای جـبـرئیـل (عـلیـه السـلام ) آورده شـده کـه بـا هـم مـی خـوانـیـم :قـل مـن کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قبلک باذن الله مصدقا لما بین یدیه و هدی و بشری للمومنین
بگو : دشمن جبرئیل دشمن حق است ، او به فرمان حق قرآن را در عـیـن امـانـت بـر قـلب پـاک تـو رسـانـد ، تـا تـصدیق کننده کتب آسمانی و برای جامعه انسانی هدایت و برای مردم مومن بشارت به عنایت و الطاف حضرت رب العزه باشد .
و انـه لتـنـزیـل رب العـالمـیـن نـزل بـه الروح الامـیـن عـلی قـلبک لتکون من المنذرین
هـمـانـا قـرآن از جـانـی پـروردگـار جـهـانـیـان نازل شده ، روح الامین از جانی حق بر قلبت آورده تا به وسیله آن خلق را از جریمه جرم ها بترسانی .
انـه لقـول رسـول کـریـم ذی قـوه عند ذی العرش مکین مطاع ثم امین
همانا قرآن کلام رسول بزرگوار حق (جبرئیل ) است ، که فرشته با قدرتی و نزد خدای مقتدر عرش با جاه و منزلت است و فرمانده فرشتگان و امین وحی خداست .
در این آیه ، پنج وصف برای جبرئیل آمده که جملگی بیانگر عظمت و مقام اوست .
رسول کریم : اشاره و ارزش وجودی و مقام ولا و جلالت ذات و عظمت قدر اوست .
ذی قوه : برای آن است که برای دریافت قرآن و ابلاغ آن قدرت و نیروی عظیمی لازم است و جبرئیل از جانب حق دارای قدرتی بود .
مـکـیـن : یعنی ملک بر جسته ، عند ذی العرش کنایه از مقرب بودن او به تقرب معنوی نزد حضرت محبوب است .
مطاع : اشاره به این است که جبرئیل فرمان روای فرشتگان و امیر آنهاست .
امین : در ابلاغ رسالت نهایت امانت داری را داشت
.
امـام زیـن العـابـدیـن (عـلیـه السـلام ) در بخشی از دعای سوم صحیفه سجادیه عرض می دارد : و جبرئیل الامین عل و حیک المطاع فی اهل سمواتک المکیم لدیک المقرب عندک و درود فـرسـت بـر جـبـرئیـل کـه امـیـن وحـی تـو اسـت ؛ آن مـلک بـلنـد مـنـزلی کـه مـطـاع اهل آسمان هاست ، آن وجود با عظمتی که در پیشتگاه مقدس تو ارجمند و مقرب است .
روایـت شـده کـه رسـول خـدا (صـلی الله عـلیـه وآله ) بـه جبرئیل فرمود : به نیکو خداوند تو را ستوده ، در آن جا که فرموده : ذی قوه عند ذی العـرش مـکـیـن ، مـطـاع ثـم امـیـن پـس نـمـونـه ای از قـدرت و امـانت خود را بیان کن جبرئیل گفت : اما نمونه قدرت من این است که مامور نابودی شهرهای قوم شدم لوط شدم و آن چهار شهر بود ، در هر شهر چهار صد هزار مرد جنگ جو به جز فرزندان آنها وجود داشت ، مـن ایـن شهر را از میان برداشتم و به بالا بردن تا جایی که فرشتگان آسمان صدای حیوانات آنها شنیدند ، سپس به زمین آوردم و زیر و رو کردم ! اما نمونه امانت من این است که هیچ دستوری به من داده نشده که از آن دستور کمترین تخلفی کرده باشم
.
نـیـز بـا تـوجـه بـا آیـه 97 سـوره بـقـره و آیـه 194 سـوره شـعـرا مـعلوم می شود که جبرئیل همان روح الامین است .
ایـن کـه حـضـرت رسـول اکـرم (ص ) در القـای کـلمـات الهـی ، احتیاج به واسطه داشت و جـبـرئیـل واسـطـه ایـصـال فیض وحی و یا واسطه اخراج نفس نبی از قوه به فعلیت بود مـربـوط بـه وجـود خـاص و شـخـصـی مـلکـی جـبـرئیل بود ، و گرنه به حسب باطن ولایت جبرئیل ثمره ای کلی مقام ولایت محمدی است :
احمد ار بگشاید آن پر جلیل
تا ابد مدهوش گردد جبرئیل
مـرحـوم صـدوق در اعـتـقـادات دربـاره چـگـونـگـی نـزول وحـی مـی فـرمـایـد : مـا عـقـیـده داریـم کـه مـیـان دو چـشـم اسـرافیل لوحی اسن و چون حق سبحانه و تعالی خواهد که تکلم به وحی فرماید آن لوح بـر جـبـیـن اسـرافـیـل ، مـی خـورد پـس در آن لوح مـی نگرد و می خواند چیزی را که در آن نـوشـتـه و آن را بـه مـیـکـائیـل القـا مـی کـنـد و مـیـکـائیـل بـه جـبـرئیـل و جـبـرئیـل بـه پـیـغـمبران اما غش و بیهوشی که بر پیامبر عارض می شد به گـونـه ای کـه عـرق مـی نـمـود ، حـالت خاصی بود که فقط هنگام تکلم حق تعالی با آن تـعـالی با آن جناب تکلم رخ می نمود جبرئیل هیچ گاه بدون اذن ، بر آن جناب وارد نمی شـد و بـرای احـترام آن جناب در حضور حضرتش بنده وار می نشست
از این سـخـنـان مـی تـوان ایـن نـتـیـجـه را گـرف کـه وحـی بـه اشکال مختلفی بر پیغمبر اکرم (ص ) نازل می شد و هر کدام آثاری به همراه داشته است .
از پـاره ای آیـات دیـگـر چـنـیـن بـر مـی آیـد کـه در کـار نـزول وحـی ، فـرشتگان دیگری نیز شرکت دارند ، که در قرآن از آنها به سفره کرام بـرره تـعـبـیـر شـده اسـت ، بـرخـی از وحـی هـا را جبرئیل (علیه السلام ) ابلاغ می کند و برخی دیگر به وسیله سایر فرشتگان القا می شـود ، چـنان که می فرماید : بایدی سفره کرام برره
(این آیات الهیه ) به دست سفیرانی است ارجمند و نیکوکار .
سفره بر وزن طلبه ، جمع سافر ازماده سفر بر وزن قمر بوده و در اصل به معنای پرده برداری از چیزی است و لاذ به کسانی که میان اقوام رفت و آمد دارنـد تـا مـشکلات آنها را حل کنند و از موارد ابهام پرده بر دارند سفیر گفته می شـود ، بـه شـخـص نویسنده نیز سافر می گویند؛ چرا که پرده از روی مطلبی بر می دارد بنابراین ، منظور از سفره در این جا فرشتگان الهی این که سفیران وحـی یـا کـاتـبـان آیـان او هـسـتـنـد بـعـضی گفته اند : منظور از سفره در این جا حافظان و قاریان و کاتبان قرآن و علما و دانشمندانی هستند که این آیات او را در هر عصر و زمـانـی از دستبرد شیاطین محفوظ می دارند ولی این تفسیر بعید به نظر می رسد؛ چرا کـه در ایـن آیـان سـخـن از زمـان نـزول وحـی و عصر پیامبر (ص ) است نه آینده در محمع البـیـان روایـت شـده کـه امام صادق (ع ) فرمود : کسی که حافظ قرآن باشد و به آن عمل کند با سفیران بزرگوار فرمان بردار الهی خواهد بود
.