امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد

امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد0%

امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد نویسنده:
گروه: امام رضا علیه السلام

امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد

نویسنده: محمد حكيمى
گروه:

مشاهدات: 7150
دانلود: 3295

توضیحات:

امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 63 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7150 / دانلود: 3295
اندازه اندازه اندازه
امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد

امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد

نویسنده:
فارسی

تقدیر (اندازه داری) در زندگی

امام رضا عليه‌السلام :

«لَا یسْتَکمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْإِیمَانِ حَتَّی تَکونَ فِیهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الرَّزَایا »(۲۷) .

تا سه خصلت در آدمی نباشد، حقیقت ایمان او کمال نیابد: «ژرف شناختن دین، و اندازه داشتن در زندگی و پایداری در مصیبتها».

از شاخه های اصل محدودیت در مصرف، تقدیر در (معیشت) زندگی است. این اصل، در کلمات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامانعليهم‌السلام فراوان آمده است، و به معنای اندازه داشتن در هزینه، و حساب کردن امور زندگی، و برقراری هماهنگی میان نیازها و چگونگی برآورد آنها است؛ یعنی رعایت اصل حیاتی نظم و انضباط اقتصادی است.

این اصل از برنامه های اساسی اقتصادی و تربیتی در اسلام است. افراد جامعه ی اسلامی باید دارای تربیتی اقتصادی باشند، و زندگیشان برنامه داشته باشد؛ و مصرف مواد و کالاها باید در چهارچوب محاسبه و مدیریت انجام گیرد.

اهمیت این بعد از تربیت، در این است که نظام اقتصادی حاکم بر حیات فرد و جامعه، اگر با اندازه داری و محاسبه باشد، زمینه ای سازنده برای رشد مادی و معنوی افراد خواهد بود. و سبب می شود تا از امکانات و نیروها به موقع و باندازه بهره برداری شود، و از هرز رفتن توان و فکر و سرمایه های انسان ها جلوگیری به عمل آید زندگی بی حساب و فاقد محاسبه و اندازه داری، تعادل و همآهنگی لازم را ندارد و با وجود صرف نیرو و سرمایه ی فراوان، بازدهی بسیار اندک خواهد داشت؛ در نتیجه امکانات و نیروها هرز می رود، و استواری و پایداری حیات فرد و جامعه دچار مخاطره می گردد.

اصل «تقدیر در معیشت»، به رعایت حدود لازم و پیروی از حد میانه و دوری از اسراف می انجامد.

این اصل، با توجه به زبانی که در حدیث امام رضاعليه‌السلام و دیگر احادیث به کار رفته، و به صورتی کلی و قانونمند بازگو شده است، همه ی مراحل تکلیفی را در همه ی ابعاد زندگی در برمی گیرد. دوری از اسراف، تبذیر، و تضییع و فاسد کردن مواد و کالاها را نیز شامل می گردد.

مراحل نهایی و تکامل یافته ی مصرف را که حذف زواید و امور غیر ضروری است، تضمین می کند. این اصل همچنین در قلمرو گسترده تر برنامه ریزیهای اقتصادی نیز جریان دارد. برنامه ریزی اقتصادی و نظام تولید و توزیع باید با تقدیر و محاسبه انجام گیرد. تولید هر کالا باید با اندازه گیری و محاسبه باشد تا مقدار توان و کارآیی که از آن کالا منظور بوده با ترکیب موادی که در آن به کار رفته است، هماهنگ باشد.

شکر (بهره برداری درست از نعمتها)

امام رضا عليه‌السلام :

«إِنَّ صَاحِبَ اَلنِّعْمَةِ عَلَى خَطَرٍ إِنَّهُ يَجِبُ عَلَيْهِ حُقُوقُ اَللَّهِ فِيهَا وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَيَكُونُ عَلَيَّ اَلنِّعَمُ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا أَزَالُ مِنْهَا عَلَى وَجَلٍ ...حَتَّى أَخْرُجَ مِنَ اَلْحُقُوقِ اَلَّتِي تَجِبُ لِلَّهِ عَلَيَّ فِيهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْتَ فِي قَدْرِكَ تَخَافُ هَذَا قَالَ نَعَمْ فَأَحْمَدُ رَبِّي عَلَى مَا مَنَّ بِهِ عَلَيَّ »(۲۸) .

صاحب نعمت در خطر است، چون حقوقی خدایی در آن نعمتها واجب گردیده است. به خدا سوگند که نعمتهایی از خداوند به من می رسد و من همواره از آن بیمناکم... تا حقوق واجب الهی آن را ادا کنم.

(راوی حدیث می گوید)، گفتم: فدایت شوم، تو با مقامی که داری از این امر هراسناکی؟ امام گفت:

آری، و خدای را بر اینکه مرا نسبت به ادای تکلیف حساس کرده است سپاس می گزارم.

شکر، با توجه به مفهوم حقیقی آن، محدودیتی اصولی و هدفدار را در اموال موجب می گردد. اموال و کالاها، حتی آنها که مصنوع انسان است، مصنوع خداوند است و در حقیقت از خداست - چنانکه در بخش «مالکیت حقیقی» روشن گشت در بخش آغازین کتاب خواندیم، که انسان اجازه ی بهره برداری از نعمت ها را دارد، و مالک مجازی و استخلافی است.

این نوع مالکیت، رعایت هدف و غرض مالک حقیقی را در کلیه ی تصرفات، لازم می سازد. و همین رعایت، سپاسگزاری و شکر است. رعایت دقیق و قاطع حدود و مقرراتی که مالک حقیقی اموال گذارده است، وظیفه ی انسان ها است که اجازه یافتند تا از آنها بهره برداری کنند؛ زیرا رضایت مالک حقیقی برای وکیل و نایب در تصرف، ضروری است.

از اینرو، می توان گفت که حقیقت «شکر»، همان رعایت بالاترین و دقیق ترین مقررات و محدودیتهاست در اموال، که موجب رضایت واقعی بخشنده ی آنها می گردد. چگونگی بهره برداری و حدود و مقررات آن، در آیات قرآن و تعالیم اسلامی و رضوی آمده است، که بهره برداری باید به اندازه و دور از اسراف باشد. این نوع مصرف مورد رضایت بخشنده ی اموال و مواد است، و تحصیل این رضایت، شکر است.

همچنین، برای تحقق شکر در عمل، باید هدف اصلی از آفرینش نعمتها منظور گردد، هدف از خلقت نعمتها، بهره برداری همگان و رفع نیاز نیازمندان است، چنانکه در قرآن کریم آمده است:

( مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ ) (۲۹)

«کالایی است برای شما و چهارپایان شما»، و( رِّزْقًا لِّلْعِبَادِ ) (۳۰) «روزی است برای بندگان» و... جمع و احتکار و اسراف و شاد خواری و اتلاف نعمت ها، برخلاف غرض اصلی آفرینش آنهاست و فقیه و عالم بزرگ، ملا محمد مهدی نراقی، می گوید:

«... کسی که از هر چیز بدانگونه که هدف و منظور از آفرینش آن است بهره برداری کند، نعمت خدای را شکر گزارده است. و اگر چیزی را بگونه ای مصرف کرد که به هدف و مقصود از آن رهنمون نشد، یا در جهتی که برای آن آفریده شده است نبود، نعمت خدا را ناسپاسی کرده است(۳۱) .

«... همچنین فلسفه ی آفرینش خوراکیها تغذیه است، پس شایسته نیست که از این جهت منحرف شود و در دست برخی محدود گردد؛ بلکه لازم است از دست بی نیاز بگیرند و به نیازمند بدهند. از اینرو، در تعالیم دین، احتکار و ربا در معاملات خوراکی ممنوع گشته است، چون این امر موجب می گردد تا هدف و مقصود از خلقت خوراکیها منظور نگردد...»(۳۲) .

در سخن دیگری که از امام رضاعليه‌السلام رسیده است، اهمیت شکر نعمت و موضوع و معنای آن بخوبی روشن می شود:

امام رضا عليه‌السلام :

« وَ اعلَمُوا اَنَّكُم لا تَشكُروُنَ اللهَ تَعالی بِشَیءٍ بَعدَ الاِیمانِ بِاللهِ وَ بَعدَ الإعتِرافِ بِحُقُوقِ اَولِیاءِ اللهِ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ مُعَاوَنَتِكُمْ لِإِخْوَانِكُمُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى دُنْيَاهُمُ الَّتِي هِيَ مَعْبَرٌ لَهُمْ إِلَى جِنَانِ رَبِّهِم ...»

«قیل یا رسول الله هلک فلان، یعمل من الذنوب کیت و کیت. فقال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، بل قد نجی و لا یختم الله عمله الا بالحسنی، سیمحو الله عنه السیئات و یبدلها من حسنات؛ انه یمر مرة فی طریق عرض له مؤمن قد انکشف عورته و هو لا یشعر، فسترها علیه و لم یخبره بها مخافة ان یخجل ...:» (۳۳) .

«بدانید که پس از ایمان به خدا و پذیرش حقوق اولیای او از آل محمدعليه‌السلام ، سپاسگزاریی محبوبتر نزد خداوند از یاری رسانی به برادران مؤمن نیست، یاری رسانی به زندگی دنیای آنان که راهی است برای رسیدن ایشان به بهشت. کسانی که چنین یاریی برسانند از ویژگان درگاه الهی اند. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در این باره سخنی گفته است که اگر نیک در آن دقت شود و بدان عمل کنند، شایسته نیست کسی از این فیض الهی خود محروم سازد.»

به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتند:

فلانی هلاک گردید چون گناهانی چنین و چنان مرتکب می شود. پیامبر فرمود: بلکه او نجات یافت، و خداوند عمل او را به نیکی به پایان خواهد رساند. خداوند گناهان او را پاک خواهد ساخت و به حسنات تبدیل خواهد کرد؛ زیرا که او گهگاهی از راهی می گذرد، و مؤمنی را می بیند که برخی از اندام او (که باید پوشیده باشد) آشکار شده است و خود او نمی داند آن را می پوشاند و به او چیزی نمی گوید تا مبادا شرمگین شود...»

در این کلام امام، اهمیت رعایت حقوق انسانها در مواهب خدایی، با سبکی قاطع بیان شده است، و شکر نعمت - پس از ایمان به خدا و گردن نهادن به حقوق اولیای خدا - کمک رسانی و دستگیری نیازمندان معرفی گشته است.

پدیده ی فقر

فقر، عامل مرگ و نابودی

امام رضا عليه‌السلام :

«اذا أکل مال الیتیم ظلما فقد أعان علی قتله اذ الیتیم غیر مستغن و لا محتمل لنفسه، و لا قائم بشأنه و لا له من یقوم علیه و یکفیه کقیام والدیه فاذا أکل ماله فکأنه قد قتله و صیره الی الفقر و الفاقة ...»(۳۴) .

هر گاه مال یتیم را بخورد، به کشتن او کمک کرده است؛ زیرا یتیم نه بی نیاز است، و نه می تواند بار (زندگی) خویش را بر دوش کشد، و نه در شئون زندگی بر پای خویش بایستد، نیز کسی ندارد که امور زندگی او را اداره کند، و او را بسنده باشد، چونان پدر و مادر، پس آنگاه که مال او را تباه کرد چنان است که او را کشته و به بینوایی و تهیدستی افکنده است.

پدیده ی شوم فقر، از ناهنجارترین دردها در زندگی انسان است، و در ابعاد مادی و معنوی زندگی فرد و جامعه آثار و عوارضی زیانبار و ویرانگر دارد. فقر از دوران گذشته ی تاریخ تاکنون، در اجتماعات بشری بیداد کرده و اندیشه و روان و جسم و جان و جمله ی هستی آدمیان را دستخوش تباهی قرار داده است.

قرن حاضر، با همه ی ادعاها و پیشرفتها، بر گسترش روزافزون این پدیده در خانواده ی بشری افزوده و چیزی از آن نکاسته است. ماهیت شیطانی نظامهای سرمایه داری غرب با زیر نفوذ قرار دادن سرمایه ها در بخش خصوصی جهان سوم، اکثریت خانواده ی بشری را به تهیدستی کشنده ای دچار ساخته است.

اکنون در این بخش، به بررسی این پدیده در گفتار بلند و بیکرانه ی امام رضاعليه‌السلام می پردازیم، و معنای فقر و برخی از علل و عوامل و عوارض و پیامدهای آن را بر جسم و روح انسان جستجو. می کنیم، و شیوه های مبارزه با مشکل بزرگ فقر را از احادیث و تعالیم امام رضاعليه‌السلام می آموزیم.

از خواننده انتظار داریم در این بررسی، تا آنجا که در توان دارد با ما همراهی کند، و ژرف بنگرد که آن امام بزرگ انسانیت، به این مشکل اساسی حیات انسان چگونه نگریسته و پیامدهای زهرآگین و ویرانگر آن را چگونه ترسیم کرده و برای رویارویی با آن چه اصول و معیارهایی را ارائه داده است.

حدیث نخستین این فصل، درباره ی یتیم و خوردن مال او بود. امام رضاعليه‌السلام ، خوردن اموال یتیمان را، در حکم قتل آنان شمرده است. پس از آن، عللی را برای این موضوع ذکر فرموده است که از آن قانونی عام و کلی به دست می آید، که می تواند جهت گیری کلی در مبارزه با این مشکل را مشخص سازد.

ثابت شده است که علت حکم، عمومیت بیشتری از حکم دارد؛ زیرا علت در جاهای دیگر نیز وجود دارد و حکم نیز بدانجا سرایت می کند. اینکه علت حکم تحریم خوردن مال یتیم، تهیدستی و فقر یتیم است. امام می گوید:

آنکه مال یتیم را بخورد، عامل مرگ و قتل او شده است؛ به این علت که او را به فقر و تهیدستی دچار ساخته است. یتیم نمی تواند بار خویش بر دوش بکشد و در زندگی بر پای خویش بایستد. پدر و مادری ندارد که امور معاشش را بسنده باشند؛ او تنها به اموال خویش تکیه دارد که تامین کننده ی نیازهای اوست. پس آنان که این تکیه گاه را بستانند و او را فقیر و تهیدست سازند، چنان است که وی را کشته باشند.

بیگمان می توان از کلام امام استفاده کرد: هر انسانی که مال و مواد لازم زندگی را در اختیار نداشته باشد، و افراد یا سازمانهایی نباشند که دست او را بگیرند، دست به گریبان فقر می گردد. و همین امر سرانجام او را به نیستی و نابودی می کشاند. همه جریانها، برنامه ها، اشخاص، گروهها و سیاست هایی که زمینه ی فقر افراد را فراهم آورند، و شرایط رشد

ثروت در دست طبقاتی را آماده کنند، و دست اکثریت را از تولید و سرمایه و کار کوتاه سازند، چنان است که به قتل آنان دست زده اند. از این بیان موضع زیانبار و غیرقابل قبول فقر روشن می گردد. در دعاهای ما که به زبان ویژه ی خود فرهنگ اسلامی را تبیین می کند، همواره از فقر و مسکنت نکوهش شده و به عنوان پدیده ی شومی معرفی گشته است، که باید از شر آن به خدای متعال پناه برد. علامه مجلسیرحمه‌الله می گوید:

درخواست فقر از خداوند، در دعاها نیامده است؛ بلکه در بیشتر دعاها، استعاذه (پناه بردن) به خداوند از فقری که عامل بدبختی است، رسیده است».(۳۵)

اکنون نمونه هایی از احادیث:

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

« الْفَقْرُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ » (۳۶) .

فقر دشوارتر از قتل (مرگ) است.

امام علیعليه‌السلام :

«أَلْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْكْبَرُ »(۳۷) .

فقر، عامل سلب شخصیت

امام رضا عليه‌السلام :

«...اذا اقبلت الدنیا علی انسان اعطته محاسن غیره، و اذا ادبرت عنه سلبته محاسن نفسه »(۳۸) .

هر گاه دنیا (مال و ثروت) به انسانی روی آورد، نیکی های دیگران را به او می دهد و هر گاه به کسی پشت کند (و او فقیر شود) نیکی های خودش را نیز از او می گیرد.

از آثار دیگر فقر، سلب شخصیت است. زیربنا و ارکان اصلی هستی آدمی شخصیت او است، و بازده زندگی هر انسان و چگونگی آن، به شخصیت او بستگی دارد. انسانهای تحقیر شده و بی شخصیت، نمی توانند مبدأ حرکت و کارهای مهم اجتماعی باشند. افراد با منش و با شخصیت، خاستگاه حرکت های مهم و ارزنده اند و پشتوانه ی حرکت و اقدام انسان های دیگر نیز می توانند باشند.

شخصیت هر کس، در درجه ی نخست به ارزیابی خود او از شخصیت خویش مربوط است. انسان درباره ی خود هر گونه بیندیشد، همانگونه است و تا همان پایه می تواند رشد کند و به اندازه ای که به خود اعتماد دارد، می تواند به خود ببالد و برآید و در جامعه ثمری داشته باشد.

طبق تعبیر برخی از احادیث، حیات انسان به حیات شخصیت او بستگی دارد، و مرگ او در مرگ و سلب شخصیت او نهفته است. در طبقه ی فقیر، نخستین اثر فقر، سلب شخصیت است که در حدیث امام رضاعليه‌السلام آمده بود. فقر، هم فرسایش و ضعف جسمانی پدید می آورد، و هم فرسایش و ضعف روحی.

فقر موجب ناتوانی جسمی است، و ناتوانی جسمی در ناتوانی روحی و روانی اثر می گذارد و این خود علت تزلزل در شخصیت و ضعف اراده و احساس خود کم بینی و عدم اعتماد به نفس می گردد.

پیامد دیگری نیز در فقر هست که موجب سلب شخصیت است. و آن اینکه فقر به سیمای ظاهری انسان نیز صدمه می زند و سیمای ظاهری آدمی در موضع و موقعیت اجتماعی او دخالتی فراوان دارد. جامه ی تمیز و رعایت بهداشت و آرایش ظاهری، موجب جلب نظر و ارج گزاری مردم است. نظر و توجه مردم، شخصیت را بالا می برد و اعتماد آدمی را نسبت به خود افزون می سازد.

طبقه ی فقیر چون نه جامه ی درستی دارند، نه نظافت را می توانند رعایت کنند و نه دست به آرایشی زنند، (و گاه در سیمای ظاهری وضعی چندش آور و ناهنجار دارند) در جامعه نیز موقعیت و پایگاه اجتماعی را از دست می دهند و مورد توجه مردم قرار نمی گیرند. به این جهت نیز، شخصیت آنان ضربه می خورد.

کم بینی ها و بی توجهی های اجتماعی چنان در آنان اثر می گذارد که به کلی شخصیت اجتماعی خود را از دست می دهند و دچار حالت ویرانگر سلب شخصیت می شوند.

اینکه امام رضاعليه‌السلام ، در سخنانش فرمودند : «إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ، سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِه ؛ هر گاه (دنیا و پول) از انسان روی برگرداند نیکیهای او را از او می گیرد».

برای همین علت اساسی است که انسان نیازمند با از دست دادن مظاهر زیست مادی، نیکیهای نهفته در خویش را نیز از دست می دهد، و توان و منش و خوی و استعداد و خصلتهای خود را هیچ می انگارد. انسان های تهی دست؛ اغلب دارای بسیاری از خصلتهای والای انسانی هستند

که می تواند شخصیت آنان را تعالی بخشد و موجب اعتلای حیثیت انسانی و موقعیت اجتماعی انسانی و موقعیت اجتماعی آنان گردد، و از آنان افرادی بسیار مفید و ارزشمند بسازد، لیکن در اثر فقر، این خصلتهای ارزنده شکوفایی ندارد، و احترام و ارج گزاری دیگران را موجب نمی گردد، و موجب رشد و پیشرفتی نمی شود.

فقر، کلید مشکلات اجتماعی

امام رضا عليه‌السلام :

«اَلْمَسْكَنَةُ مِفْتَاحُ اَلْبُؤْسِ »(۳۹) .

بینوایی کلید بدبختی و بیچارگی است.

بررسی مشکلات اجتماعی، و سبب جویی و علت شناسی نابسامانی ها روشن می سازد که فقر اساس مشکلات و نابسامانی ها است. هر چه ذهنی فکر کنیم و واقعیات زندگی را نادیده بگیریم، این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که انسان در این زندگی در قالبی جای دارد مادی، و با اشیایی سر و کار دارد و در جو و محیطی زندگی می کند که به وسایل و ابزار مادی نیازمند است.

علل و عوامل فقر

ظلم

امام رضا عليه‌السلام :

«...إِذَا أَكَلَ اَلْإِنْسَانُ مَالَ اَلْيَتِيمِ ظلما ...فَكَأَنَّهُ قَدْ قَتَلَهُ وَ صَيَّرَهُ، إِلَى اَلْفَقْرِ وَ اَلْفَاقَةِ ...»(۴۰) .

آنگاه که انسان مال یتیم را به ستم بخورد... بی تردید چون این است که او را کشته، و او را دست به گریبان تهیدستی و بینوایی کرده است...

فقر، در بسیاری از موارد معلول ظلم اجتماعی است. و ظلم به صورت عام، در بیشتر موارد اقتصادی است، و در روابط مالی و نظام تولید و توزیع و مصرف صورت می گیرد و در اکثریت مردم موجب محرومیت از دستیابی به کالاها و مواد لازم زندگی می گردد؛ و به صورت خاص از طریق غصب، سرقت، گرانفروشی، احتکار، کم فروشی، استثمار و کم بها دادن به کار و کالای دیگران، و استئثار و ویژه ساختن اموال عمومی (خاصه خواهی)، رباخواری و دیگر راههای باطل و ظالمانه ی اقتصادی جریان می یابد.

در قرآن کریم، از ظلم فراوان سخن رفته، و کمبودها و گرفتاری ها و نابسامانی های زندگی انسان را به ظلم آدمیان به یکدیگر نسبت داده است. و قلم تکوین را از نوشتن سطری علیه انسان و معاش و معاد او، منزه و پاک شناخته است.

( إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَٰكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ) (۴۱) .

بی تردید خداوند بر مردمان هیچ ستمی نمی کند؛ و این خود مردمند که بر خود ستم روا می دارند.

امام صادق عليه‌السلام :

«...وَ إِنَّ اَلنَّاسَ مَا اِفْتَقَرُوا وَ لاَ اِحْتَاجُوا وَ لاَ جَاعُوا وَ لاَ عَرُوا إِلاَّ بِذُنُوبِ اَلْأَغْنِيَاءِ ...»(۴۲) .

«آنچه بر سر ناداران، نیازمندان، گرسنگان و برهنگان می آید، همه و همه، در اثر جنایت اغنیا و توانگران است...».

مدیریت غیر متخصص (ناواردان، کم فهمان)

امام رضا عليه‌السلام :

«...اَلْبَرائَةُ مِمَّنْ نَفْی الْاَخْیارَ ....و آوی الطرداء للعناء ......»(۴۳).

جزء اسلام خالص است بیزار بودن از کسانی که نیکان را تبعید کردند و آنان را که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رانده و لعنت کرده بود در مرکز اسلامی پناه دادند... و کم خردان (و بی تشخیصان) را به کارها گماردند.

این سخن، بخشی از نامه ای است که امام رضاعليه‌السلام به مأمون نوشتند، درباره ی تبیین اسلام خالص و کلیات دین

در این نامه که به درخواست مأمون نگاشته شده، کلیات اصول و فروع دین بیان شده است.

از محورهای اصلی که در این نامه بر آن تکیه شده، که جزء اسلام ناب و دین خالص است، چند برائت (بیزاری جویی، طرد و جبهه گیری) و چند ولایت (پذیرفتن و اطاعت و همکاری) است. برائت از گروههایی از جمله برائت از کسانی که نیکان را از مراکز کشورهای اسلامی دور ساختند، و طرد شدگان دور از خدا را در کادر حاکمیت جای دادند، و اموال را میان اغنیا به گردش گذاشتند، و سفیهان و نادانان (و بی تشخیصان) را در پستهای مملکت به کار گماردند و...

امام! در این فراز بلند، محورهای اصولی در مسائل اجتماعی را مطرح می کند که رعایت آنها کار مردم و جامعه را سامان می بخشد و حاکمیت را استوار می سازد؛ و نادیده گرفتن آنها، تزلزل، نابسامانی و سقوط هر امت و حکومتی را موجب می گردد.

در اینجا جمله ی: «وَ اِسْتَعْمَلَ اَلسُّفَهَاءَ » کم خردان و بی تشخیصان»، مورد گفتگو است که مسئله ی مهم ضرورت هوشیاری و بینایی (تخصص و وارد بودن) در برنامه ریزی های اقتصادی - اجتماعی را، مطرح کرده است.

امام رضاعليه‌السلام نابسامانی، بی عدالتی، تبعیض، فقر، محرومیت و مشکلات آن دوره از تاریخ اسلام و حاکمیت اسلامی را به عللی نسبت می دهد که از آن جمله به کار گماردن جاهلان و نا آگاهان و غیر متخصصان است. چون مدیریت بخشهای مهم جامعه به دست سفیهان سپرده شده بود، موجب عقب ماندگی و بینوایی و فساد اجتماعی گردید.

فساد و تباهی اموال

امام رضا عليه‌السلام :

«...إِنَّ اللّهَ يُبْغِضُ الْقيلَ وَ الْقالَ وَ إضاعَةَ الْمالِ وَ كَثْرَةَ السُّؤالِ »(۴۴) .

بیگمان خداوند قیل و قال (گفتار بی فایده) و تباه سازی اموال و زیاد درخواست کردن را دشمن دارد.

تباه کردن اموال و تضییع آنها که در این روایت آمده است، از وسعت مفهوم و گستردگی ویژه ای برخوردار است، و هر نوع تباهی و نابودی و فساد در اموال را شامل می گردد.

تباهی و تضییع ممکن است در اثر عللی چند پدید آید، از جمله اسراف کاری و مصرف بیش از اندازه باشد؛ یا بی اطلاعی و نبود تخصص و مهارت در مدیریت های مالی؛ یا عرفان گرایی غلط و بی توجهی به مسائل حیات و گرایش به زهدهای صوفیانه؛ یا کوتاهی و سهل انگاری در به کارگیری اموال؛ و یا بیکارگی و امثال آن و در هر صورت و به هر علت که مالی تضییع گردد، موجب می شود تا سرمایه ی زندگی تباه شود و انجام دادن مسئولیت های خانوادگی و اجتماعی ناممکن گردد؛ حتی سیر و حرکت معنوی انسان نیز دستخوش تزلزل می شود، زیرا که سیر و تکامل معنوی در این جهان با ابزار مادی و در شرایط مساعد طبیعی صورت می گیرد، و این ابزار و شرایط با اموال تهیه می شود، و حرکت معنوی او را ممکن می سازد. این است که در حدیث مشهور نبوی آمده است: «...فَلَوْلا الْخُبْزُ ما صُمْنا وَ لا صَلَّيْنا ...:(۴۵) اگر نان نباشد نه نماز می توانیم خواند نه روزه می توانیم گرفت...»

با توجه به کلیت سخن امام، اگر برنامه ریزی در امور اقتصادی و مسائل مالی درست و حساب شده نباشد، تضییع مال خواهد بود. اگر در داد و ستدها دقت لازم به کار نرود و غبن و زیانی صورت گیرد، اموال تباه شده است. همچنین، تبادل از راههای دیگری که به نوعی فساد اموال را موجب گردد، محکوم و ممنوع است.

تضییع مال، شکل های گوناگونی دارد، و گاه به دست خود انسان صورت می گیرد و گاه به دست دیگران؛ مثلا کسانی که در مواد و کالاهای مورد نیاز جامعه غش به کار می برند و سره و ناسره را مخلوط می کنند، اموال جامعه را تباه ساخته اند و همچنین، هر نوع زیان و نیرنگی که در مسائل مالی به کار رود و تباهی اموال افراد و جامعه را سبب شود، از نظر امام رضاعليه‌السلام محکوم است:

امام رضاعليه‌السلام - به روایت از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

«لیس منّا من غَشَّ مسلماً او ضَرَّهُ اَوْ ما کَرَهُ »

از ما نیست هر کسی که در کار مسلمانی غش به کار برد یا به او زیان رساند و یا با او به نیرنگ رفتار کند».

حاکمیت معیارهای سرمایه داری

امام رضا عليه‌السلام :

«...لعلة ذهاب المعروف ...و رغبة الناس فی الربح ...»(۴۶) .

چون نیکوکاری (از میان جامعه) رخت بر می بندد... و مردم به سودخواری گرایش می یابند.

در این فصل، سخن از معیارها و اصول فکری و ارزشی سرمایه داری و رابطه ی آن با فقر است این معیارها بطور نوعی، چیزهایی است که آنها را در فکر و فرهنگ جامعه وارد کرده اند، و از علل درونی پیدایش فقر است.

عوامل درونی و فکری، انگیزه های اصلی برای جهت گیریها و عملکردهای اقتصادی - اجتماعی است. از اینرو می توان حاکمیت معیارها و ارزشهای نظام سرمایه داری و مال اندوزی را از عوامل اصلی و ساختاریی دانست که ثروتها و اموال را به سود طبقه ی سرمایه دار به جریان می اندازد و فقر و محرومیت را در سطح جامعه می گستراند. برخی از این معیارها که از احادیث امام رضاعليه‌السلام استفاده می شود، از این قرار است:

۱- اصالت دادن به مالکیت انسان.

این بینش، زمینه ساز آزادی و استقلال در ثروت اندوزی و تکاثرگرایی و نادیده گرفتن تعهد و مسئولیت است، و موجب تحریف مفهومی مال و ملک. در برابر بینش یاد شده، بینش عاریتی و استخلافی است در اموال که از تعالیم رضوی به دست آمد. و در قرآن کریم و دیگر احادیث بدان تصریح شده است، و سیره ی موحدین عالم همیشه این بوده و هست. درباره ی این موضوع در آغاز کتب سخن گفته شد.

این بینش زمینه ساز عمل به تعهدها و مسئولیتهای مالی است و دوری از شیوه های ظالمانه ی سرمایه داری در اموال.

۲- بینش غلط در اصل «حرمت مال»

اصل حرمت مال از حقیقت و وسعت دایره ی خود دور شده و در همه ی مصادیق خود به صورت جدی رعایت نمی شود. به سخن دیگر، اصل «حرمت مال» که برای تأمین امنیت اقتصادی در جامعه و ایجاد روابط عادلانه اقتصادی است، و هدف آن از میان برداشتن روابط غاصبانه و زورمدارانه ی آکل و مأکولی اقتصادی و پایمال کردن حقوق محرومان و کارگران و کشاورزان است، به سود طبقه ی مسرف و مترف و سرمایه دار تفسیر می شود (یعنی مصرف پرستان و شادخواران و پر ریخت و پاشان و مالکانی که اموال کلان آنان - بطور نوعی - از راههای نامشروع گرد آمده است)، و هر گونه اعتراض و مخالفت با بیدادگریهای مالی زرپرستان را مانع می گردد.

این تحریف موضعی در اصل «حرمت مال»، است که قانون یاد شده را از موضع و مدار اصلی خود خارج می سازد و تنها آن را به سود طبقه ی خاصی تفسیر می کند، و بر عملکرد ظالمانه نظامهای سرمایه داری صحه می گذارد.

۳- سود و سودپرستی و هدف شدن مال و مال اندوزی

این حالت انگیزه ی گردآوری ثروت از راههای نامشروع و ظالمانه و پایمال کردن حق و حقوق مردم است. در کلام امام رضاعليه‌السلام کشش و میل به طرف سودخواری که در طبقه ی رباخوار پیدا می شود، محکوم شده است.

۴- آزاد دانستن انسان در مسائل مالی و شیوه های تولید و توزیع و مصرف

این بینش که تحریف در مفهوم آزادی و تفسیر غلط آن است، به لیبرالیسم اقتصادی می انجامد، که از اصول تفکر سرمایه داری غرب است. این موضوع نیز در تعالیم رضوی محکوم شده است؛ چنانکه در «اصل محدودیت» در مسائل مالی روشن شد.