امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد

امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد0%

امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد نویسنده:
گروه: امام رضا علیه السلام

امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد

نویسنده: محمد حكيمى
گروه:

مشاهدات: 7148
دانلود: 3295

توضیحات:

امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 63 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7148 / دانلود: 3295
اندازه اندازه اندازه
امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد

امام رضا (علیه السلام)، زندگی و اقتصاد

نویسنده:
فارسی

حرمت مال و رشد آن

امام رضا عليه‌السلام :

«عن أبیه عليه‌السلام عن آبائه عليه‌السلام ، قال: قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : المغبون لا محمود و لا مأجور »(۷۰) .

«نقل از پدر خویش، از پدران خویش، از پیامبر اکرم که فرمود: انسان گول خورده (مغبون شده)، نه ارزشی دارد نه پاداشی.»

از مجموعه ی تعالیم رضوی درباره ی مال و نظام مالی روشن می گردد که مال عامل قوام و پایداری جامعه است، پس باید در رشد و حفظ آن کوشید، و در بهره برداری از اموال و امکانات اقتصادی سهل انگاری نکرد.

در حدیث «علل الشرایع»، که امام رضاعليه‌السلام از فلسفه ی احکام سخن می گویند، بارها بر این محور تأکید شده است که استفاده از راهها و شیوه هایی که موجب فساد و تباهی و رکود در نظام مالی است، یا حد و مرز اموال را نادیده می گیرد و حرمت مال را کنار می گذارد و... ممنوع است و استفاده از راههای بهره برداری درست و مشروع حلال است و مجاز.

اموال در دنیا بسیار است و راههای رشد مال فراوان. تمامی راههایی که در اسلام ممنوع و محکوم است، اموال را افزایش و رشد می دهد چون ربا، خیانت، ظلم و...؛ لیکن اینها از نظر اسلام رشد مال نیست. مال به دست آمده از راه ربا، حرمت و ارزش ندارد.

اینگونه مال باید مصادره شود و به کسانی که ربا داده اند، اگر معلومند باز گردد و گرنه به محرومان داده شود. همچنین در اموال نامشروع دیگر که ضوابط و معیارهای اسلامی در آنها رعایت نشده است. بنابراین، مال در بینش اسلامی، تنها و در چهارچوبی که اسلام خواسته و در مسیر اهداف اسلامی، حرمت و ارزش دارد، و حفظ مال و رشد آن باید در قلمرو اسلامی آن باشد.

چنانکه گفتیم، رباخوار مال شخصی خود را حفظ می کند، لیکن مال در سطح جامعه حفظ نمی شود؛ بلکه تضییع و تباه می گردد چون مدار و موضوع و چهارچوب اسلامی خود را از دست می دهد. پولی که سودآور باشد از نظر اسلام پول نیست، ارزشی ندارد، رشد نیست، بلکه زیان و ضرر است. در اسلام، زیان و ضرر فرد و زیان و ضرر جامعه هر دو مورد نظر است، بلکه دومی مهمتر است.

کار و عمل

کار در قانون طبیعت و نظام آفرینش

امام رضا عليه‌السلام :

«...لَیسَ لِلنّاسِ بُدُّ مِن طَلَبِ مَعاشِهِم فَلا تَدَعِ الطَّلَبَ »(۷۱) .

«مردم ناگریزند در تلاش زندگی خویش باشند، پس کوشش در راه کسب مال را رها مکن.»

کار از دو نظر اهمیتی حیاتی دارد:

۱- قانون طبیعت و سنتهای حاکم بر نظام آفرینش.

۲ - قانون شریعت و برنامه های آن.

کار، در قانون طبیعت نیز از دو جهت اهمیت دارد:

الف - از نظر قانونمندیهای عمومی حاکم بر طبیعت.

ب - از نظر قوانین طبیعی حاکم بر وجود انسان و

رابطه ی آنها با قوای روانی و تنی او.

در دو حدیث از امام رضاعليه‌السلام ، کار در نظام تکوین و نظام تشریع مطرح شده است.

از نظر قانون طبیعت، کار وسیله ای است برای فعلیت یافتن آثار پدیده های طبیعی و آماده سازی آنها برای بهره برداری انسان و هر کالایی که مورد استفاده ی انسان قرار می گیرد، به کمک کار کارگری آماده ی بهره برداری قرار گرفته است. کار، در ارتباط با قوانین حاکم بر وجود انسان نیز، ابزاری است برای بودن و شدن آدمی و به فعلیت رسیدن نیروهای جسمی و عقلی وی و رشد و شکوفایی استعدادهای فطری و درونی شخصیت او.

قرآن کریم، از کار و عمل، فراوان سخن گفته است و در بعد نظام تکوین و تشریع، ضرورت و اهمیت کار و عمل را تبیین و تشریح کرده است.

( لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ ) (۷۲) «انسان را در رنج آفریدیم».

تنها تن آدمی نیست که به کار نیاز دارد، بلکه رشد روح او و قوای معنوی و فکر و فرهنگ و تربیت او نیز به کار بستگی دارد و بیکاری بر معنویت آدمی نیز آثاری زیانبار می گذارد.

طبق گفته ی امام صادقعليه‌السلام ، اگر هر چه را انسان نیاز داشت، نظام طبیعت آماده و ساخته و پرداخته در اختیار او می گذاشت و انسان نیاز خود را براحتی و بدون تلاش برطرف می کرد، و پیوسته اوقات خود را به بیکاری و فراغت می گذراند، به فساد و تباهی کشیده می شد، و ناگزیر نیرو و انرژی خود را در راههایی صرف می کرد که به نابودی خود و همنوعش می انجامید.

امام صادق عليه‌السلام :

«...و جعل الخبز لا ینال الا بالحیلة و الحرکة، لیکون للانسان فی ذلک شغل یکفه، عما یخرجه الیه الفراغ من الاشر و العبث . ..»(۷۳) .

«خداوند نان را چنان قرار داد که جز با نیروی کار و مهارت و تلاش دست نیابد، تا انسان به کاری مشغول گردد و از پیامدهای بیکارگی و گستاخی رفاه زدگی و بیهودگی بازماند.»

امام علی عليه‌السلام :

«مَنْ يَعْمَلْ يَزْدَدْ قُوَّةً، مَنْ يُقَصِّرْ فِي الْعَمَلِ يَزْدَدْ فَتْرَةً »(۷۴) .

«آن کس که کار کند توانش فزونی می یابد، و آن کس که کم کار کند و بیکاره باشد سستی و ناتوانی او افزون می گردد.»

کار در قانون دین و نظام تشریع

امام رضاعليه‌السلام :

«...الَّذی یطْلُبُ مِنْ فَضْلٍ یکُفُّ بِهِ عِیالَهُ اَعْظُمُ اَجْراً مِنَ الْمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللهِ ».(۷۵)

«آن کس که (با کار و عمل) در جستجوی مواهب زندگی، برای تأمین خانواده ی خویش است، پاداشی بزرگتر از مجاهدان راه خدا دارد.»

امام، در این روایت به ارزش تشریعی کار اشاره می کنند. با توجه به ضرورت تکوینی و طبیعی آن، ضرورت و وجوب تکلیفی و شرعی نیز روشن می گردد. انسان با توجه به معیارهای

دین، مکلف است از قانون آفرینش سرپیچی نکند، تا دچار پیامدهای ویرانگر آن نگردد. نظام تشریع و باید و نبایدهای قانونی اسلام، با نظام تکوین و سنتهای آفرینش هماهنگ است.

برای اهمیت حیاتی که کار دارد تعالیم دیگری را نیز در این زمینه می آوریم:

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : از پیامبر اکرم پرسیده شد:

کدام کسب انسان پاکیزه تر است؟ فرمود: کار کردن مزد با دست خود.(۷۶)

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : هر کس از دسترنج خود بخورد، مثل برق از پل صراط خواهد گذشت.(۷۷)

یکی از مهمترین چیزهایی که شارع اسلام برای ایجاد رغبت به کار... مطرح کرده است تصریح به این مطلب است که دعای آدم بیکار... مستجاب نمی شود.

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : دسته هایی از امت من دعایشان مستجاب نمی شود... و یکی مردی که در خانه اش می نشیند و می گوید:

پروردگارا روزی مرا برسان.(۷۸)

از اینرو، می نگریم که رهبران الهی و پیامبران و جانشینانشان بدون استثنا کار می کردند، قرآن کریم درباره ی برخی از آنان چنین می گوید:

( وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى * قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى ) (۷۹)

«ای موسی! این چیست در دست تو؟ گفت:

این عصای من است که به آن تکیه می کنم، و برای گوسفندانم با آن از درختان برگ فرو می ریزم، و نیازهایی دیگر را نیز با آن برطرف می کنم.»

( وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ ) (۸۰) .

«صنعت زره سازی را برای شما به او (داوود پیامبر) آموختیم، تا در جنگهایتان شما را از آسیب دشمنان حفظ کند، آیا شکرگزار خواهید بود؟»

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : به روایت امام باقرعليه‌السلام ، خداوند بزرگ، در آن هنگام که آدم را از بهشت به زمین فرود آورد، به او فرمان داد تا با دست خود زراعت کند، و... از دسترنج خویش بخورد.(۸۱)

الامام علی عليه‌السلام :

« أوحی الله عزوجل الی داود عليه‌السلام ، انک نعم العبد، لولا أنک تأکل من بیت المال و لا تعمل بیدک شیئا، قال: فبکی داود عليه‌السلام أربعین صباحا، فأوحی الله الی الحدید أن لن لعبدی داود. فالان الله عزوجل له الحدید، فکان یعمل کل یوم درعا فیبیعها بألف درهم. فعمل ثلاث مئة و ستین درعا، فباعها بثلاث مئة و ستین ألفا، و استغنی عن بیت المال » (۸۲) .

امام علیعليه‌السلام :

«خدای بزرگ به داوودعليه‌السلام وحی فرستاد که تو، اگر از بیت المال نمی خوردی و با دست خود کار می کردی، بنده ی خوبی بودی... داوود چهل روز گریست، آنگاه خدا به آهن وحی (اشاره) کرد، که در دست بنده ی من داوود نرم باش. بدینسان، خدای بزرگ آهن را برای او نرم کرد، و او هر روز یک زره می بافت و به هزار درهم می فروخت. سیصد و شصت زره بافت و آنها را به سیصد و شصت هزار درهم فروخت و از بیت المال بی نیاز شد.»

در احادیث آمده است که: «هزینه ی زندگی سلیمان بن داوودعليه‌السلام ، از فروش زنبیل هایی بود که از پوست (لیف) درخت خرما با دست خود می بافت».(۸۳)

الامام علی عليه‌السلام :

«أَنَّهُ لَمَّا كَانَ يَفْرُغُ مِنَ اَلْجِهَادِ يَتَفَرَّغُ لِتَعْلِيمِ اَلنَّاسِ وَ اَلْقَضَاءِ بَيْنَهُمْ فَإِذَا فَرَغَ مِنْ ذَلِكَ اِشْتَغَلَ فِي حَائِطٍ لَهُ يَعْمَلُ فِيهِ بِيَدِهِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ ذَاكِرُ اَللَّهِ جَلَّ جَلاَلُهُ ».(۸۴)

امام علیعليه‌السلام چون از جهاد فراغت می یافت، به کار تعلیم مردمان و داوری کردن در مرافعات ایشان می پرداخت؛ و چون از این یک فارغ می شد، در باغچه ای که داشت با دست خود به کار مشغول می گشت و با وجود این، در حال ذکر بود.

الامام علی عليه‌السلام :

«جُعْتُ يَوْماً بِالْمَدِينَةِ جُوعاً شَدِيداً فَخَرَجْتُ أَطْلُبُ اَلْعَمَلَ فِي عَوَالِي اَلْمَدِينَةِ فَإِذَا أَنَا بِامْرَأَةٍ قَدْ جَمَعَتْ مَدَراً فَظَنَنْتُهَا تُرِيدُ بَلَّهُ فَأَتَيْتُهَا فَقَاطَعْتُهَا عَلَيْهِ كُلُّ ذَنُوبٍ عَلَى تَمْرَةٍ فَمَدَدْتُ سِتَّةَ عَشَرَ ذَنُوباً حَتَّى مَجِلَتْ يَدَايَ ثُمَّ أَتَيْتُ اَلْمَاءَ فَأَصَبْتُ مِنْهُ ثُمَّ أَتَيْتُهَا فَقُلْتُ بِكَفِّي هَكَذَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَ بَسَطَ اَلرَّاوِي كَفَّيْهِ وَ جَمَعَهَا فَعَدَّتْ لِي سِتَّ عَشْرَةَ تَمْرَةً فَأَتَيْتُ اَلنَّبِيَّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فَأَخْبَرْتُهُ فَأَكَلَ مَعِي مِنْهَا »(۸۵)

امام علیعليه‌السلام :

«روزی در مدینه سخت گرسنه شدم، برای پیدا کردن کار به محله های بالای مدینه رفتم، در آنجا زنی را دیدم که کلوخهایی را جمع کرده بود و فکر کردم که می خواهد با آنها گل درست کند، نزدیک او رفتم و طی کردم که برای هر دلو آب که از چاه بکشم یک دانه ی خرما به من بدهد؛ چون شانزده دلو کشیدم، دستم تاول زد.

پس به لب آب رفتم و دستم را شستم آنگاه به نزد آن زن رفتم و دستم را جلو بردم، او شانزده دانه خرما به من داد. من نزد پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمدم و او را از آنچه گذشته بود آگاه کردم، پیامبر با من از آن خرماها خورد.»

الامام علی عليه‌السلام :

«كَانَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عليه‌السلام يَضْرِبُ بِالْمَرِّ وَ يَسْتَخْرِجُ اَلْأَرَضِينَ... وَ إِنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عليه‌السلام أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ مَالِهِ وَ كَدِّ يَدِهِ ».(۸۶)

امام علیعليه‌السلام - به روایت امام جعفر صادقعليه‌السلام :

«امیرالمؤمنینعليه‌السلام بیل می زد و شخم می کرد (و آب از زمین بیرون می آورد)... امیرالمؤمنینعليه‌السلام از مال و دسترنج خود هزار برده آزاد کرد.»

الامام علی عليه‌السلام :

« فیما رواه الامام الصادق: کان امیر المؤمنین عليه‌السلام یحتطب و یستقی و یکنس، و کانت فاطمة تطحن و تعجن و تخبز » (۸۷)

امام علیعليه‌السلام - به روایت امام صادقعليه‌السلام : امیرالمؤمنینعليه‌السلام هیزم جمع می کرد، و آب از چاه بالا می کشید، و به جاروب کردن خانه می پرداخت، و فاطمه «سلام الله علیها» گندم با دستاس آرد می کرد و آن را خمیر می کرد و نان می پخت.

از امیرالمؤمنینعليه‌السلام ، در این خصوص، نمونه هایی فراوان نقل شده است.

الامام الصادق عليه‌السلام :

«عَبْدِ اَلْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: اِسْتَقْبَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عليه‌السلام فِي بَعْضِ طُرُقِ اَلْمَدِينَةِ فِي يَوْمٍ صَائِفٍ شَدِيدِ اَلْحَرِّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ حَالُكَ عِنْدَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَابَتُكَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَ أَنْتَ تُجْهِدُ نَفْسَكَ فِي مِثْلِ هَذَا اَلْيَوْمِ فَقَالَ «يَا عَبْدَ اَلْأَعْلَى خَرَجْتُ فِي طَلَبِ اَلرِّزْقِ لِأَسْتَغْنِيَ بِهِ عَنْ مِثْلِكَ ».(۸۸)

امام صادقعليه‌السلام - عبد الأعلی آل سام می گوید:

«در یکی از کوچه های مدینه: در روزی تابستانی و گرم، با امام صادقعليه‌السلام رو به رو شدم و عرض کردم: فدایت شوم! با مقامی که نزد خدای بزرگ، و با خویشاوندیی که با رسول خدا داری، چرا در چنین روزی داغ، این اندازه خود را آزار می دهی (و برای خود تلاش می کنی)؟ فرمود: ای عبد الاعلی! در طلب روزی از خانه بیرون آمده ام، تا با این کار، از امثال تو بی نیاز باشم.»

الامام الصادق عليه‌السلام :

« أبوعمرو الشیبانی قال: رأیت أباعبدالله عليه‌السلام و بیده مسحاة، و علیه ازار غلیظ، یعمل فی حائط له، و العرق یتصاب عن ظهره، فقلت، جعلت فداک! أعطنی أکفک. فقال لی: انی أحب أن یتأذی الرجل بحر الشمس فی طلب المعیشة ».(۸۹)

امام صادقعليه‌السلام - ابوعمرو شیبانی می گوید:

«امام صادقعليه‌السلام را دیدم که بیلی در دست و پوششی درشت بر تن داشت، و در باغچه ای که متعلق به خود او بود کار می کرد، و عرق از او فرو می ریخت. عرض کردم: فدایت شوم! بیل را به من بده تا به جای تو کار کنم. فرمود: من چنان دوست دارم که شخص، در گرمای آزار دهنده ی آفتاب، برای به دست آوردن نیازهای زندگی کار کند و رنج ببیند.»

الامام الصادق عليه‌السلام :

«أبوبصیر قال: سمعت أباعبدالله عليه‌السلام یقول: انِّي لَأعمَلُ فِي بَعضِ ضِياعِي حَتَّي أعرَقَ و إنَّ لي مَن يَکفِينِي لِيَعلَمَ اللهُ عَزَّ و جَلَّ أنِّي أطلُبُ الرِّزقَ الحَلالَ ».(۹۰)

امام صادقعليه‌السلام - ابوبصیر می گوید:

از امام صادقعليه‌السلام شنیدم که می فرمود: من در بعضی از زراعتهایم چندان کار می کنم که عرق از من بریزد، با اینکه کسی را دارم که به جای من کار کند، لیکن می خواهم که خدای عزوجل بداند که من خود برای طلب روزی حلال کار می کنم.

الامام الکاظم عليه‌السلام :

« عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عليه‌السلام يَعْمَلُ فِي أَرْضٍ لَهُ قَدِ اِسْتَنْقَعَتْ قَدَمَاهُ فِي اَلْعَرَقِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيْنَ اَلرِّجَالُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ قَدْ عَمِلَ بِالْيَدِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ مِنْ أَبِي فِي أَرْضِهِ فَقُلْتُ وَ مَنْ هُوَ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عليه‌السلام ، وَ آبَائِي كُلُّهُمْ كَانُوا قَدْ عَمِلُوا بِأَيْدِيهِمْ وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلْمُرْسَلِينَ وَ اَلْأَوْصِيَاءِ وَ اَلصَّالِحِينَ ». (۹۱)

امام کاظمعليه‌السلام - علی بن ابی حمزه، از پدرش نقل می کند که گفت:

ابوالحسن (امام موسی کاظم)عليه‌السلام را دیدم که در زمینی متعلق به خودش کار می کرد، و پاهای او غرق عرق شده بود. عرض کردم: فدایت شوم! کارگرانت کجایند! فرمود: ای علی! کسانی با دست خود در زمین خویش کار کردند که از من و پدرم بهتر بودند.

گفتم: کدام کسان؟ فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیرالمؤمنینعليه‌السلام و همه ی پدرانم، که با دست خود کار می کردند. با دست خود کار کردن کار پیامبران و رسولان و اوصیا و صالحان است.

در این باره از پیامبران و اوصیای ایشان احادیثی فراوان رسیده است.

تعاون و مددکاری اجتماعی

امام رضا عليه‌السلام :

«... لِاَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَلَّفَ اَهلَ الصِّحَّةِ القِیامَ بِشَأنِ اَهلِ الزَّمانَةِ وَ البَلوی . ..»(۹۲)

خداوند توانمندان را مکلف کرده است تا برای (اداره ی) امور بیماران زمین گیر و دیگر مبتلایان قیام کنند...

اصلی را که این تعلیم رضوی ارائه می دهد، یعنی مددکاری و حس تعاون اجتماعی، در همه ی تعالیم آسمانی آمده است، و همه ی رهبران الهی مردمان را بدان فرا خوانده اند. بنابراین اصل، هر توانمند نسبت به ناتوان تا مرز توان یابی، تکلیف دارد، و کمک رسانی و یاری دهی به بینوایان و درماندگان تا مرز بی نیازی و خودکفایی آنان پیش می رود.

تا آن اندازه کمک به ناتوانان خواسته شده است که آنان بتوانند در انجام تکالیف دینی خود توان یابند، یعنی انسانهایی نیرومند، سالم، آراسته و استوار باشند، و خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت، وسایل رفاهی، وسایل آموزش و پرورش و رسیدن به دیگر آگاهی های لازم و سایر مایحتاج زندگی را در اختیار داشته باشند و بیمار، ضعیف، بیسواد، ناآگاه و ناتوان نباشند، که نتوانند در جامعه عضوی مفید باشند.

امام علی عليه‌السلام نیز فرموده است:

«...فقراء المسلمین أشرکوهم فی معیشتکم ...»(۹۳) .

«بینوایان مسلمان را در زندگی شریک خویش سازید...»

مستحب یا واجب؟

در امثال این احادیث و کلمات، چه در تعالیم رضوی یا تعلیم پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامانعليهم‌السلام ، نباید پنداشت که اینهمه تعلیم با این تعبیرهای یاد شده، جنبه ی تکلیفی ندارد، و زبان آن، زبان شمارش کمالات اخلاقی است.

تردیدی نیست که این احادیث از یک واجب و تکلیف و مسئولیت بزرگ اجتماعی سخن می گوید.

بنابراین، توجیه و تأویل و امر و نهی ها را استحبابی و اخلاقی تفسیر کردن و جلوه دادن، برخلاف روح فرهنگ و اسلام و قرآن و سیره ی انبیا و اولیا و آموزشهای رضوی است؛ آموزش های فردپرداز و جامعه ساز.

اخوت اسلامی و خاستگاه اقتصادی آن

امام رضا عليه‌السلام :

«إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اَلْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ... فَالْمُؤْمِنُ أَخُو اَلْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ... »(۹۴).

«خدا مؤمن را از نور خویش آفرید... پس هر مؤمنی برادر حقیقی مؤمن دیگر است...»

در این کلام، امام به موضوعی محوری و زیربنایی در تعاون اجتماعی اشاره می کنند، و آن اصل اخوت و برادری در جامعه ی توحیدی است. این اصل، اصلی انسانی، اخلاقی، قرآنی، اجتماعی و اقتصادی است. اصل اخوت، نخست

عقیدتی است، و بر محور ایمان به خدای یگانه و اعتقاد به پیامبرانعليه‌السلام و باور داشت روز رستاخیز دور می زند؛ لیکن این ایمان جدا از آثار اجتماعی و اقتصادی خود نمی تواند باشد، زیرا اگر ایمان به خدا براستی وجود داشته باشد، به یقین در حیات جمعی و فردی تاثیری آشکار دارد.

بنابراین، برادری اسلامی و اخوت قرآنی، اصلی ذهنی و اخلاقی صرف نیست، بلکه لوازم و آثاری واقعی و ملموس دارد، و مدد رسانی به یکدیگر و دستیاری مؤمنان و برادران از جمله ی آن لوازم و آثار است.

امام رضاعليه‌السلام در سخنی، به ریشه ی دینی این اصل اشاره می کند:

امام رضا عليه‌السلام :

« عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلصَّلْتِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَلْخٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ اَلرِّضَا عليه‌السلام فِي سَفَرِهِ إِلَى خُرَاسَانَ فَدَعَا يَوْماً بِمَائِدَةٍ لَهُ فَجَمَعَ عَلَيْهَا مَوَالِيَهُ مِنَ اَلسُّودَانِ وَ غَيْرِهِمْ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ! لَوْ عَزَلْتَ لِهَؤُلاَءِ مَائِدَةً؟ »

فقال: « مَهْ إِنَّ اَلرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ اَلْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ اَلْأَبَ وَاحِدٌ وَ اَلْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ » (۹۵)

به روایت عبدالله بن صلت، از یکی از مردم بلخ که گفت:

در مسافرت امام ابوالحسن علی بن موسی الرضاعليه‌السلام به خراسان، با او همراه بودم. روزی همگان را بر سر سفره فراخواند، و غلامان او از سیاه و غیر سیاه آمدند و بر سر سفره نشستند. به او گفتم: فدایت شوم، آیا بهتر نیست که برای اینان سفره ای جداگانه گسترده شود؟ گفت:

خاموش! خدای همه یکی است، و مادر یکی، و پدر یکی (پس تفاوتی نیست)، و پاداش هر کس بسته به کردار او است.»

اخوت و برادری که برخاسته از چنین جهان بینی و باوری باشد، در زندگی انسان و روابط افراد با یکدیگر تأثیری ژرف دارد، بدان پایه که همه ی کارهای افراد و رفتار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و دفاعی مردم را به یک راه و جهت یگانه سوق می دهد.

همچنین، در حدیث دیگری، امام رضاعليه‌السلام از پدران خود نقل می کند که در نظر پیامبر بزرگوار اسلام، برترین مسلمان کسی است که بهتر و بیشتر از دیگران به مال بخشی و کمک رسانی اجتماعی اقدام کند و خیر خواه ترین افراد نسبت به برادران خود و جامعه ی اسلامی باشد:

امام رضا عليه‌السلام :

.

« عَنْ آبَائِهِ عليه‌السلام عَنْ عَلِيٍّ عَنِ الْحُسَيْنِ عليه‌السلام ، عَنْ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه‌السلام ( ...فی بیان اوصاف النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ...) أَفْضَلُهُمْ عِنْدَهُ وَ أَعَمُّهُمْ نَصِيحَةً لِلْمُسْلِمِينَ وَ أَعْظَمُهُمْ عِنْدَهُ مَنْزِلَةً أَحْسَنُهُمْ مُوَاسَاةً وَ مُوَازَرَةً ». (۹۶)

از پدران خود، از امام سجادعليه‌السلام ، از امام حسنعليه‌السلام ... (در شمارش خصلت های پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «برترین مردم نزد پیامبر کسی بود که خیرخواهی اش نسبت به مسلمانان فراگیرتر بود، و بزرگترین مردم نزد او کسی بود که در بخشش مالی و مدد رسانی بهتر رفتار می کرد.»

امام باقر عليه‌السلام :

«المؤمنون فی تبارهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد، اذا اشتکی تداعی له سائره بالسهر و الحمی ».(۹۷)

«مؤمنان در نیکی کردن به هم و مهربانی و دلسوزی نسبت به یکدیگر همچون تن واحدند، که اگر جایی از آن دردمند شود باقی جاها، در بیداری و تب آن درد خواهد سوخت.»

سعدی، شاعر نامدار ایرانی، در شعر معروف خود «بنی آدم اعضای یکدیگرند...» از این حدیث و همانندهای آن الهام گرفته است.

مسئولیت دولت

نقش حیاتی حکومت

امام رضا عليه‌السلام :

«للمأمون... اتق الله فی أمة محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ما ولاک الله من هذا الامر و خصک به، فانک قد ضیعت امور المسلمین و فوضت ذلک الی غیرک... و ان المهاجرین و الانصار یظلمون دونک و لا یرقبون فی مؤمن الا و لا ذمة و یاتی علی المظلوم دهر یتعب فیه نفسه و یعجز عن نفقته و لا یجد من یشکوا الیه حاله و لا یصل الیک فاتق الله... فی امور المسلمین... أما علمت... ان والی المسلمین مثل العمود فی وسط الفسطاط من أراده اخذه ... »(۹۸) .

امام به مأمون گفت:

«درباره ی امت محمد و حکومتی که بر ایشان داری از خدا بترس، چه، تو کارهای مسلمانان را ضایع کرده ای، و کار را به دست کسانی سپرده ای که به غیر حکم خدای عزوجل داوری می کنند. و خود در این سرزمین ماندگار شده و خانه ی هجرت و محل فرود آمدن وحی را ترک کرده ای، و بر مهاجران و انصار با نبودن تو ستم می رود، و سوگند و پیمان هیچ مؤمنی را نگاه نمی دارند، و روزگار بر مظلومان به سختی می گذرد و آنان برای زندگی به هزینه ای دسترسی ندارند، و کسی را نمی یابند که شکایت نزد او برند...

آیا نمی دانی والی مسلمانان همچون تیرک میان چادر است که هر کس بخواهد به آن دسترسی دارد؟»

روی سخن امام رضاعليه‌السلام در این گفتار با مأمون است. جریان و شأن نزول آن چنین است که روزی مأمون خدمت امام رفت و با خود نامه ی بزرگی همراه داشت. در حضور امام نشست و نامه را برای امام خواند. در آن نامه آمده بود که برخی روستاهای کابل به دست لشکریان اسلام فتح شده است. خواندن نامه که پایان یافت، امام به مأمون فرمودند: فتح روستایی از شهرهای شرک و کفر تو را خرسند ساخته است؟ مأمون گفت:

آیا این خبر خوشحالی و شادمانی ندارد؟

پس از این گفتگو، امام جملات یاد شده را فرمودند، و به او گفتند: تو... عدالت را در داخل کشور اسلامی برقرار کن و فقر و محرومیت را از بن برکن و به مشکلات مردم رسیدگی کن.

این مایه ی خرسندی و خشنودی یک حاکم مسلمان است، نه کشورگشایی و فتوحات تازه و افزودن بر قلمرو جغرافیایی کشور اسلام، بدون اینکه محتوای اسلام و جوهر دین که عدالت است، اجرا شده باشد.

چگونگی رابطه ی امام و امت

امام رضا عليه‌السلام :

«... الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِی الدَّاهِیَةِ النَّآدِ ...» (۹۹) .

«امام مونسی است غمگسار، و پدری است مهربان، و برادری است مهربان و (در مهربانی مانند) مادری است نیک رفتار نسبت به فرزند خردسال، و او پناه مردمان است به هنگام پیشامدهای ناگوار...»

رابطه ی امام با امت، نقش بسیار مهمی در شکل دادن به مسائل مالی و حل مشکلات اقتصادی دارد. رابطه اگر

اسلامی باشد - چنانکه امام رضاعليه‌السلام در گفتگو با مأمون ترسیم کرده اند(۱۰۰) - دولت از مردم فاصله ندارد، و خبر هر نوع انحراف و ظلمی از هر کس، در اسرع وقت به او می رسد، و او چاره می اندیشد و ظلم را برطرف می سازد. از اینرو، در این کتاب که طرح خطوط سیاسی حاکم بر مسائل اقتصادی و سیاست اقتصادی دولت اسلامی منظور است، تبیین شتابزده ی چگونگی رابطه ی امام و امت سودمند بنظر می رسد.

از دیدگاه امام رضاعليه‌السلام ، حاکم باید چنین باشد که همگان بویژه طبقات محروم، بتوانند - به معنای واقعی - به او دست یابند و خواسته ی خود را برای او بازگو کنند. در این حدیث که از آن امام بزرگ آوردیم، آرمانی ترین شکل رابطه ی دولت و مردم به نمایش گذاشته شده است. امام با بکار بردن واژه های «انیس» و «رفیق» نزدیکی و انس با مردم و در دسترس بودن را مطرح ساخته است.

مردم دوستی امام با تعبیرهای «پدر مهربان» و «برادر شفیق»، مشخص شده است، بلکه از این فراتر رفته زمامدار را در جامعه ی اسلامی، چون مادر مهربان نسبت به کودک خردسال، معرفی کرده است.