دلايل پيغمبر و قرآن
1- در كتاب صحيح بخاري جزو چهارمش آمده كه پيغمبر اكرم مثالي زده بدين قرار كه يك ساختمان كامل و زيبا يك آجر [ صفحه 45] كم دارد كه نقص آن برطرف شود و اگر آن آجر نباشد زيبائي آن كاملا لطمه خواهد خورد و مشخص و معلوم است من آن آجر هستم كه اگر نباشد مردم در تعجب خواهند بود از عدم تكميل آن ساختمان پس خاتم الانبياء و تمام كننده رسالت هستم. 2- سوره احزاب آيهاي به شماره 40 دارد بدينقرار. (ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين و كان الله و لكل شييء عليما. يعني محمد (ص) الله پدر يكي از افراد شما نيست ولي پيغمبر و رسول خدايتعالي است و ختم كننده پيغمبران است و خداوند بهر چيزي داناست. از ابتداء، دعوت پيغمبر مردم علم اطلاع بر خاتميت حضرت محمد يافتند و هر كسي كه ايمان ميآورد و ميفهمد و قبول ميكرد كه به خاتم تمام كننده پيغمبران ايمان آورده است و تعاليم عاليه اسلام بالاترين دستورات است كه امروزه علم به حقانيت گفتار پيغمبر ايمان آورده خطاب قرآن را به يك يك مردم از راه علمي ثابت ميكند. 3- در عيون الاخبار شيخ صدوق از حضرت امام رضا نقل ميشود كه شريعت پيغمبر تا روز قيامت منسوخ نميگردد و پيغمبري بعد از آن تا روز قيامت بعثت نخواهد يافت و هر كه پس از او دعوي پيغمبري كند خونش حلال است. حتي ميبينم كه پس از هزار و سيصد و خردهاي سال هنوز تعليمات اخلاقي اسلام كهنه نشده و ساير مطالب و دستورات، اكثرا عملي شود آرامش و آسايش براي مردم توليد خواهد شد. كسي كار به كسي نخواهد داشت. باز در صفحه 229 همان كتاب آمده است. «يا علي ما سالت شييء الا سالت كمثله غير انه لا نبوت بعدي انا خاتم النبيين و انت خاتم الوصيين» يعني اي علي سئوال نكردم از خداوند يعني مسئلت ننمودم چيزي را مگر اينكه براي تو هم خواستم مگر اينكه من خاتم پيغمبري هستم و تو ختم كنندهي اوصياء و اوليا ميباشي اين علاوه بر اينكه امامت علي را ميرساند و علاقه خاص قلبي پيغمبر عليهالسلام را نسبت به پسر عمو و داماد و جانشين خود نشان ميدهد پاس محبتهاي و خدمات اسلامي علي را پيغمبر صلي الله بدين وسيله ميگذارد يك نتيجه ديگر اينكه. 4- در جلد اول سنن دارمي آمده است (قال انا قائد [ صفحه 47] المرسلين و لا فخر و انا خاتم النبين و لا فخر) يعني من كه پيغمبر آخر زمان هستم پيشواي و بر پاي دارنده مسلمانان و همچنين ختم كننده فرستادگان خدا ميباشم و افتخاري نميكنم البته افتخار دارد اما تظاهر معني ميدهد چون پيغمبر تظاهر نميكند و با حلم و صبر رسالت و خاتميت را ميرساند.
گفتار دانشمندان و مسئولان قلمرو كوچك راجع به خاتميت پيغمبر
1- در كتاب كنز الفوائد محقق كراجلي آمده است (صفحه 111) كه شخص مومن با ايمان به دين اسلام بايد بداند كه اين دين هميشگي و ثابت و برقرار است و تا روزي كه خداوند خود وارث زمين و سكنه باشد و حلال و حرام نخواهد بود مگر آنكه آن حضرت حلال نمايد يا حرام كند و فريضه و عبادت او مهم است اگر كسي به دين ديگر متمسك شود كافر است و منحرف ميباشد زيرا آن حضرت خاتم الانبياء و شريعت او فاتح تمام شريعتهاست. 2- در جوامع الكلام از شيخ احمد احساني صفحه 7 آمده است ميدانيم كه او سرپرست مسلك شيخيه است گفته محمد صلي الله خاتم الانبياء است و پيغمبري پس از آن حضرت نخواهد آمد زيرا در قرآن است (ولكن رسول الله خاتم النبيين) يعني پيغمبر خدا خاتم و تمام كننده پيغمبران است و خدا هم كه دروغ نميگويد زيرا شخص غني و بينيازي مثل خدا از گفتن دروغ بينياز است و جاي ديگر آمده است كه. (لا نبي بعدي يعني بعد از من پيغمبري نخواهد آمد و ما بايد سخن پيغمبر را قبول كنيم. 3- سيد كاظم رشتي در كتاب مجموعه الرسائل مينويسد كه امام دوازدهم حضرت حجت بن الحسن هادي و قائم منتظر است و خداوند به وجود او روي زمين را از عدل و داد پر ميكند و پس از غلبه بر ظلم و جور آن حضرت زنده است و نخواهد مرد تا هنگامي كه بتها را به كلي از ميان بردارد و شهادت ميدهم كه شريعت اسلام تا روز حساب باقي خواهد ماند البته حضرت حجت (ص) را كه بهائيان گفتهاند آمد و رفت همان فرقه باطل نسبت به سيد كاظم رشتي اعتقاد زياد دارند لذا چنين نوشته است: 4- باز در صفحه 138 كتاب رساله صفريه نوشته است. تشريع (شرع) مانند تكوين است همانطور كه در عالم تكوين براي كمال 6 مرحله و 6 طبقه دارد كه عبارت است از (نطفه و علقه و مضغه و عظام و لحم و روح) همانطور هم تشريع 6 مرحله و 6 قسمت دارد كه عبارت است از (شرع آدم - شرع نوح - شرح ابراهيم شرع موسي - شرع عيسي - شرع محمد صلي الله) و اضافه ميكنيم در آخر كه همانطور كه مقتضيات خلقت كامل است، شريعت پيغمبر هم ثابت و لا يتغير است.
بشارات و نظرات و پيشبيني اديان ديگر درباره خاتميت پيغمبر ما
1- در توراة 5 سفر است كه در سفر است كه در سفر مثني ميگويد (اينهم از كتاب يهود است). در خداوند خدايت از شما پيروانت پيغمبري را مثل من مبعوث خواهم كرد و كلام خود را به دهانش خواهم گذاشت تا هر آنچه به او امر ميفرمايم به ايشان برساند. 2- در سفر تثنيه آيههاي 2 و 3 خلاصهاي اين است كه به طرف شمال برگرديد و به سر حد برادران خود نبي عيسو راه گذاريد دوباره پيغمبري از نسل بني عيسو كه برادر يعقوب پيغمبر است ميآيد و دانسته كه منظور از برادران بنياسرائيل مثل حضرت اسمعيل (ص) كه مقصود پيغمبر ما ميباشد). 3- در سفر تكوين داستان ابراهيم و سارا و هاجر بيان ميكند و راجع به ختنه هم مينويسد مطالبي دارد از پيغمبر ما كه چون آن لغت نام محمد است اكثر ترجمهها از قلم انداختهاند جملهاي به زبان عربي دارد كه ترجمه فارسي آن چنين است: 4- در كتاب اشعياء آيه 1 تا 4 آمده است. اينك بنده كه تكيه او به من است و برگزيده من كه جانم از او راضي است روح خود را بر او ميدهم كه از براي طوايف حكم را صادر كند در آخر مينويسد. (تا آنكه حكم را بر زمين قرار دهد و جزاير منتظر شريعتش باشند). در آيه 9 مطالبي هست از همان كتاب كه خلاصهاش اين است كه مينگارم. (من حوادث جديدي كه هنوز به عرصهي ظهور نيامدهاند بيان كرده مسموع شما ميگردانم) در حضور ايشان ظلمت را به نور و كجيها به راستي تبديل خواهم ساخت. از براي ايشان اين چيزها را عمل نموده ايشان را ترك نخواهم كرد. 5- يك آيه شماره 2 و 3 سوره توبه و 28 سوره فتح مزمور 97 كتاب يهوديان است كه پيغمبر ميفرمايد آنها را پيشبيني نمودهاند كه خواهم آمد و درست ميباشد آيه اين است. (هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق يظهره علي الدين كله) يعني خداوند پيغمبر خويش را براي هدايت دين حق فرستاده است تا او را بر همه اديان غالب سازد البته هم از ظهور حضرت صاحب الزمان (ص) خبر ميدهد و هم از پيغمبر اسلام بشارت ميدهد.
دلايل كلي خاتميت پيغمبر
1- احكام و دستورات مذهبي تاكنون نسبت به زمان كوچكترين حالت كهنگي پيدا نكرده و در هر عصر و دورهاي و در هر مكان جغرافيايي قابل قبول است. البته اگر عدهاي عقيده نوگرائي دارند و ميگويند در زمان حال بعضي شرايط منطبق نيست آنها فساد جامعه را تمدن حساب كردهاند وگرنه تمدن كه از مجراي حركات نامشروع نيست. بنابراين خداوند شريعت اسلام را طوري قالب با جامعه درست كرده كه در طي قرون و اعصار هنوز تازه و قابل الاجر است. 2- احكام اسلام براي هر نوع وجود آدمي از قبيل ناتوان و توانا و خرد و كلان آن و پير و جوان قابل الاجر است. 3- خداوند اول موجود پست را آفريده بعد عالي و از طرفي اول اشرف را و بعد از اقبح قرار داده - لذا پيغمبر ما كه خاتم پيغمبران است براي تكميل قوانين و دستورات اخلاقي و اجتماعي آمده است. 4- در شرايط بدوي در محيط عقب افتاده مردي برخيزد و كتاب معجزه آسا بياورد كه علوم جديد را به تحير وادارد و انقلابي در جهان ايجاد نمايد.
تولد صاحب الزمان و داستان آن
شمعون كه از حواريون حضرت عيسي (ع) بود از نوادهاش بنام يشوعا به مرحله و مقامي رسيد كه قيصر روم شرقي يا بيزانس شد. تصميم گرفت دختر خويش را به عقد و ازدواج برادرزادهاش درآورد. البته دختر چندان علاقهاي بدين كار نداشت زيرا خوابهاي روحاني ميديد و تمايل شديد به دين مبين اسلام داشت اما قيصر قصر پر شكوه و جلال خويش را ميآراست. همه منتظر انجام جريان عقد بودند كه ناگهان همه صليبها سرنگون شد و داماد كه پسر عمومي او باشد از تخت به زمين افتاد اين جريان دو بار پي در پي تكرار شد و همه درباريان رأي دادند كه از اين عروسي ناميمون منصرف شوند.
خوابهاي پي در پي
شب هنگام كه تمام قصر در آرامش و سكوت غوطهور و عروس در حالت رويائي بود پيغمبر اسلام محمد صلي الله را خواب ميبيند است كه رو به يشوعا نمود كه دخترت را بايد [ صفحه 54] به عقد فرزندزاده من امام حسن عسكري درآوري. اين خواب به حدي شيرين بود كه مدت دو هفته از ذهن او خارج نميگرديد تا شب چهاردهم پس از خواب اولي مجددا سيد زنان عالم فاطمه زهرا (ص) را با حضرت مريم يك جا به خواب ميبيند. حضرت مريم در خواب به عروس ميگويد اين حضرت فاطمه مادر بزرگ امام حسن عسكري است. اما عروس كه مرتب امام حسن عسكري را در خواب ميديد كه جواني زيبا روي است و به او اظهار علاقه مينمايد فوري ميگويد من در حرارت عشق فرزندزادهات ميسوزم، حضرت زهرا ميگويد تا تو در دين مسيح هستي ازدواج و وصلت غير ممكن است فوري ميگويد چه كنم حضرت فاطمه فرمودند كلمه تشهد را به زبان بياور و به او ياد ميدهند و فوري جمله تشهد را زبان جاري مينمايد. (اشهد ان لا اله الا الله) يعني شهادت ميدهم كه خدائي جز او نيست (محمد، رسول الله علي ولي الله) يعني محمد [ صفحه 55] رسول خداست و علي ولي خدا ميباشد و وصي اوست و در خواب نام او را نرجس يا نرگس ميگذارد كه مادر حضرت صاحب الزمان (ص) است. شب بعد فرا ميرسد دوباره قيافه زيباي امام حسن عسكري (ص) را در خواب ميبيند و در نهايت شدت عشق خود را در خواب به آن جوان كه امام يازدهم ماست ابراز ميدارد. حضرت اظهار ميكند چون تو در دين مسيح بودهاي ديگر به ديدنت نيامدم بعد از اين هر شب تو را ملاقات خواهم نمود. نرگس خاتون نقل ميكند يكي از شبها به اميد ديدار او خوابيدم تا خوابش ببينم اتفاقا نيمههاي شب به خوابم آمد و با شتاب تمام جملاتي كه آماده كرده بودم بيان نمودم كه چگونه تو را در بيداري ملاقات مينمايم. حضرت فرمودند هنگامي كه قيصر پدرت با مسلمانان بجنگد تو خود را مخفيانه داخل سپاه و جزو كنيزكان نما. در اين جنگ شكست نصيب روميان و پيروزي نصيب اسلام ميشود و تو جزء كنيزان اسير خواهي شد آن وقت من تو را ملاقات خواهم نمود و ترتيب كار داده خواهد شد.