مزدوران انگلیس خاطرات همفرجاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی

مزدوران انگلیس خاطرات همفرجاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی0%

مزدوران انگلیس خاطرات همفرجاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی نویسنده:
محقق: مركز تحقيقات اديان و مذاهب اسلامى
مترجم: مركز تحقيقات اديان و مذاهب اسلامى
گروه: کتابخانه عقائد

مزدوران انگلیس خاطرات همفرجاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی

نویسنده: مركز تحقيقات اديان و مذاهب اسلامى
محقق: مركز تحقيقات اديان و مذاهب اسلامى
مترجم: مركز تحقيقات اديان و مذاهب اسلامى
گروه:

مشاهدات: 7417
دانلود: 3984

توضیحات:

مزدوران انگلیس خاطرات همفرجاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 22 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7417 / دانلود: 3984
اندازه اندازه اندازه
مزدوران انگلیس خاطرات همفرجاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی

مزدوران انگلیس خاطرات همفرجاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی

نویسنده:
فارسی

دبیرکلّ، دوّمین راز را نیز به من گفت،

آشکار سازد، و من از قبل بسیار شایق بودم که از این راز نیز آگاه گردم،چون مزه راز اوّل را چشیده بودم و راز دوّم چیز جز دفتری پنجاه صفحه‌ای‌نبود که نقشه‌های منهدم ساختن اسلام و مسلمین را در خلال یکصد سال درآن آورده بودند تا این که از اسلام بعد از وجود حقیقی چیزی جز نامی نماند واین دفتر را به همین منظور برای رئیسان بزرگ وزارت مستعمرات ارسال‌داشته بودند.

این دفتر از چهارده بند تشکیل شده بود که در آن تأکید شده بود که این‌نقشه‌ها محرمانه است و افشای مضامین آن ممنوع است و دستور رسیده بودکه باید مندرجات آن به شدّت کتمان شود و پوشیده باشد تا هیچ کس ازمسلمانان بر آنها مطّلع نگردد که در نتیجه باعث عکس‌العمل آنان شود وایشان نیز نقشه‌های خنثی‌کننده و مخالف خود را آغاز نمایند.

خلاصه مندرجات آن دفتر چنین بود:

1 - همکاری عمیق با ترازهای روسیه برای چیره شدن بر منطقه اسلامی‌از بخارا و تاجکیستان و ارمنستان و خراسان و اطراف آن مناطق و نیزهمکاری محکم با ایشان در غلبه بر اطراف سرزمینهای ترک که با روسیه‌مرکز مشترک دارند.

2 - همکاری مؤکّد با فرانسه و روسیه در طرح نقشه‌ای شامل براندازی‌جهان اسلام از درون و بیرون.

3 - برانگیختن فتنه نزاع و درگیریهای شدید بین دولتهای ترکیه و ایران وافروختن آتش ملّی‌گرائی و تعصّب نژادی در هر دو جانب و مشتعل نمودن‌درگیریها در میان همه قبایل و طوائف اسلامی که در جوار یکدیگر زندگی‌می‌کنند و همین طور در میان سرزمینهایِ اسلامی همسایه و زنده کردن‌اختلافات مذهبی و بیرون آوردن آتش از زیر خاکستر و به هر حال دامن زدن‌به هر گونه اسباب فتنه و تفرقه و آشوب و برانگیختن هر گونه درگیری و نزاع‌در میان کشورها و مردم مسلمان.

4 - واگذار کردن امر سرزمینهای اسلامی به دست بیگانگان غیر مسلمان،پس نخست باید یثرب )مدینة النبیّ‌صلی الله علیه وآله وسلم( را به یهود سپرد؛ اسکندریّه را به‌مسیحیان؛ و یزد را به زرتشتیان ایرانی نژاد؛ و عماره را به صابئین؛ وکرمانشاه را به فرقه علی اللّهی؛ و موصل را به فرقه یزیدیّه؛ و خلیج فارس رابه هندوها.

البتّه پس از آن که عدّه زیادی از هنود را رهسپار آن مناطق نماییم؛طرابلس )لیبی کنونی( را به درزیها؛ و قارض را به فرقه نُصیریّه )امروزه به آنهاعلویّین می‌گویند(؛ و مسقط را به خوارج )امروزه در دست فرقه إباضیّه خارجیه‌است(.

سپس بر ماست که این گروهها و فرقه‌های خارج یا داخل اسلام را ازحمایت مالی برخوردار سازیم و اسلحه و نقشه‌های فتنه‌انگیز و آشوبگر را دراختیارشان قرار دهیم و در این زمینه اطّلاعات را بدانها بسپاریم و تخصّص وآگاهی کامل برای آنها ایجاد نماییم تا این که این مذاهب و فرقه‌ها همانندخارهایی در کالبد اسلام نهاده شوند.

آنگاه باید سرزمینهای ضدّ اسلامی ایجاد شده در خاک مسلمین گسترش‌یابد تا این که همه سرزمینهای اسلام درهم شکند و ویران گردد.

5 - نقشه‌کشی برای تجزیه دو حکومت اسلامی در ترکیه و ایران تا آخرین‌حدّ ممکن، و تجزیه این دو حکومت بزرگ به حکومتهای محلّی متعدّد بسیارکوچک و درگیر شدن با یکدیگر همان گونه که امروزه در هندوستان وجوددارند با الهام از قاعده »تفرقه بینداز و آقائی کن!« و قاعده »تفرقه بیفکن ودرهم شکن!«

6 - دین سازی و ایجاد فرقه‌های جدید در پیکره سرزمینهای اسلامی؛برای این مقصود باید که نقشه دقیق طرّاحی شود بطوری که هر دینی از این‌ادیان ساختگی با روحیّه‌ای از روحیّات ساکنان آن سرزمینها مناسبت داشته‌باشد.

مثلاً ایجاد چهار مذهب و فرقه در پیکره سرزمینهای شیعه‌نشین ضروری‌و لازم است؛ ایجاد فرقه حسین اللّهی و فرقه‌ای که جعفر بن محمّدالصادق)علیه السلام( را بپرستند، دینی که مهدی موعود )علیه السلام( را پرستش کنند وفرقه‌ای که علیّ بن موسی الرضا )علیه السلام( را عبادت نمایند.

و مکان مناسب برای فرقه اوّلی کربلا و برای دوّمی اصفهان، برای سوّمی‌سامراء و برای چهارمی خراسان است.

همان گونه که لازم است که مذاهب چهارگانه اهل سنّت را نیز کاملاً ازیکدیگر متمایز نماییم و استقلال تامّ بخشیم که هیچ گونه ارتباطی با یکدیگرنداشته باشند و بایستی که مجدّداً اختلافات گذشته را تا حدّی که به خونریزی‌یکدیگر منتهی شود در آنها زنده سازیم.

لازم است که متون دینی فرقه‌های اسلام را آنچنان دستکاری کنیم که‌اختلافات خونین آنها به حدّ اکثر ممکن برسد تا یکدیگر را به هر وسیله و باچنگ و دندان بدرند و احدی از مسلمانان باقی نماند.

بایستی این گمان را در آنها با تحریف و دستکاری کتابهایشان تقویت‌نماییم که هر فرقه‌ای تنها خودش را مسلمان بداند و بس و سایر فرقه‌های‌اسلام را کافر بداند و کشتار و نابودی آنها را واجب و لازم شمرد.

-باید فساد و فحشا را به وسیله زنا، لواط، شرب خمر و قماربازی درمیان مسلمانان منتشر سازیم

و بهترین وسیله برای این مقصود پیروان ادیان‌قبل از اسلامند که در سرزمینهای اسلامی در میان مسلمانان زندگی می‌کنند،مانند: یهود، نصاری، مجوس، هنود و غیرها. پس چاره‌ای نیست مگر این‌که لشکر انبوهی از ادیان غیر اسلامی فراهم شوند تا به این مقصود و آرزونایل شویم.

8 - تلاش و کوشش بسیار برای قرار دادن مهره‌های فعّال در پستهای‌کلیدی و حکومتی حسّاس در سرزمینهای اسلامی لازم است و این مهره‌هاباید حکّام فاسدی باشند که امر و نهی خود را مخفیانه از وزارت مستعمرات‌بریتانیای کبیر اتّخاذ کنند و بر ما بسیار ضروری و لازم است که اهداف‌خودمان را از طریق همین حکّام مزدور عملی سازیم و سرزمینهای اسلامی ومسلمانان را به کلّی فاسد نماییم.

اگر بتوانیم تا جایی که امکان دارد حاکمی را که واقعاً غیر مسلمان باشد برمسلمانان مسلّط سازیم از همه چیز بهتر است و بر این اساس لازم است که‌افرادی را به صورت ظاهر و منافقانه مسلمان جلوه دهیم سپس ایشان را به‌پستهای حکومتی مسلّط گردانیم تا اهداف ما توسّط آنها پیشرفت کند.

9 - تا حدّ امکان از زبان عربی جلوگیری شود و زبانهای غیر عربی مانندسنسکریت هندیها و فارسی ایرانیها و کردی کردها و پَشتوی افغانیها را بایداحیاء و ترویج نماییم و بایستی زبانهای اصیلی که در بلاد اسلامی رو به زوالندمجدّداً زنده شوند و رواج یابند و لازم است که لهجه‌های محلّی و عربی بجای‌زبان اصیل عربی فصیح توسعه پیدا کند و باید نهایتاً لغت فصیح عربی قرآن وحدیث از مسلمانان فاصله بگیرد و از دسترس آنان دور شوند.

10 - باید مزدوران و جاسوسانی را دست نشانده خود کنیم که در اطراف‌حکّام مسلمان مشغول خدمتگزاری ما باشند و باید آنها را به درجه مستشاری‌برسانیم تا هم از رازهای پنهان دستگاه حکومتی ما را مطّلع سازند هم اهداف‌ما را به گوش آنها دیکته کنند و باعث نفوذ روزافزون وزارت مستعمرات در آنهاشوند.

بهترین راه برای این منظور، غلامان و کنیزان دست پرورده لایق وباکفایت است پس اوّل لازم است که ما آنان را تحت اشراف و تربیت خود بارآوریم سپس در بازارهای برده فروشی آنان را به نزدیکان حکّام و زنان وفرزندان حکّام و صاحب منصبان حکّام برای فروش عرضه کنیم تا این که‌اندک اندک به حکّام نزدیک شوند و پس از آن مادران حکّام و مستشار ایشان‌قرار گیرند و مانند دستبندی که بر دست محیط است آنان را احاطه کنند.

11 - گسترش تبلیغات مسیحیّت با داخل کردن مبلّغان مسیحی در هرصنفی خصوصاً در صنف حسابداران، پزشکان، مهندسان و سایر اصناف‌مربوطه بدانها، ایجاد کلیساها، مدرسه‌های مسیحیّت، بیمارستانها،کتابخانه‌ها، جمعیّتهای خیریّه در سراسر سرزمینهای اسلامی، پخش میلیونهاکتاب مسیحی در میان مسلمانان به صورت رایگان و بلاعوض، کوشش وتلاش برای قرار دادن تاریخ مسیحی در کنار تاریخ اسلامی و کاشتن‌جاسوسان و مزدوران در دیرها و صومعه‌ها به عنوان راهب و راهبه‌ها که‌مأموریّت آنها ساده کردن ارتباطات، جنبشهای مسیحیّت، خبرگیری ازجنبشهای مسلمانان، اوضاع و شؤون ایشان است.

همان گونه که لازم است لشکر انبوهی از دانشمندان برای تحریف ودگرگون ساختن تاریخ مسلمانان تجهیز و بسیج شوند، آنگاه کتابهای ایشان‌پس از اطّلاع یافتن کامل از احوال و اوضاعشان باید تحریف و دستکاری‌شود.

12 - گول زدن دختران و پسران جوان مسلمان، به شکّ انداختن ایشان‌در امر دینشان، فاسد کردن اخلاقشان از طریق مدرسه‌ها، کتابها، کلوپها،نشریّات و دوستان غیر مسلمانی که برای چنین کاری آماده شده‌اند، پس‌ضرورت دارد که گروههای مخفی از جوانان یهود و نصارا و غیر از آنها به هرشکل و صورتی که ممکن شود تشکیل شود تا دامی برای شکار جوانان‌مسلمان باشد.

13 - مشتعل ساختن جنگها، شورشهای درونی و مرزی در میان‌مسلمانان و غیر مسلمانان و در میان خود مسلمانان در بستر زمان تا این که‌نیروهای مسلمانان رو به تحلیل گذارد و آنان را از اندیشه پیشرفت و ترقّی واتّحاد و یکپارچگی باز دارد و برای این که نیروهای فکری و سرمایه‌های‌اقتصادی ایشان در مسیر جنگ تلف شود، جوانانشان از بین بروند، افرادبانشاطشان را از دست بدهند، غوغا و آشوب در میانشان بلند شود و اوضاع‌هرج و مرج شود.

14 - بایستی انواع طرق اقتصادی مسلمانان از قبیل زراعات و بازرگانی‌منهدم گردد، سدّهای آبیاری آنها ویران شود، نهرهایشان خشک شود و بایدکوشش کرد تا روحیّه و نشاط کاری از میانشان برود، بیکاری زیاد شود ورغبت به کار در میانشان باقی نماند و باید محلّهایی را برای تلف کردن پول،وقت و انواع سرمایه‌های مادّی و معنوی آنان تأسیس نمود و باید که معتادان‌به تریاک و افیون و سایر موادّ مخدّر را افزایش داد.

هر یک از این بندهای چهارده‌گانه را در آن دفتر به طور مفصّل و کامل‌شرح داده بودند، علاوه بر آن، نقشه‌ها، تصاویر و اشکالی نیز به دفتر ضمیمه‌کرده بودند.

من از دبیرکلّ که نسخه‌ای از این دفتر را در اختیارم گذاشته بود تشکّرکردم و یک ماه دیگر نیز در لندن ماندم تا این که دستورات وزارت مستعمرات‌دوباره مرا به سوی عراق متوجّه و مأمور ساخت تا این که برنامه ناتمامی را که‌با محمّد بن عبدالوهّاب آغاز کرده بودیم به ثمر رسانیده و تمام نماییم.

دبیرکلّ به من دستور داد تا این که در حقّ او ذرّه‌ای کوتاهی نکنم

 ازجاسوسان ما اطّلاعاتی رسیده که شیخ محمّد بن عبدالوهّاب باارزشترین کسی‌است که می‌توان به او اعتماد کرد تا برای رسیدن به اهداف وزارت مستعمرات‌بریتانیای کبیر مرکَبی باشد.

سپس دبیرکلّ افزود: با شیخ محمّد بن عبدالوهّاب به صراحت و آشکاروارد گفت و گو شو.

وی گفت: جاسوس ما در اصفهان با او با صراحت سخن گفته و شیخ هم‌آمادگی خود را برای همکاری با ما پذیرفته است به شرط این که ما او را از شرّحکومتها و علمایی که از همه طریق بر او هجوم خواهند آورد و با او مبارزه‌خواهند کرد، محفوظ بداریم آن زمانی که او آرا و افکار ویژه خود را آشکارخواهد ساخت.

دیگر این که با ما شرط کرده که پول کافی در اختیارش بگذاریم و اگر لازم‌شود اسلحه برایش فراهم کنیم.

و دیگر این که برایش حکومتی و لو جزئی و کوچک در اطراف سرزمین‌خودش نجد قرار دهیم و وزارت مستعمرات نیز همه شروط او را پذیرفته‌است.

من با شنیدن این خبر از شدّت خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم.

سپس من از دبیرکلّ پرسیدم: پس حالا چه باید کرد؟ و تکلیف و وظیفه‌من نسبت به شیخ محمّد بن عبدالوهّاب چیست؟ و از کجا باید آغاز کنم؟

دبیرکلّ پاسخ داد:

 


وزارت نقشه دقیقی تسلیم شیخ کرده که او باید مو به موفقرات آن را بنابر قرارداد دو جانبه اجرا نماید

و آن فقرات عبارتند از:

1 - تکفیر همه مسلمانان و حلال نمودن کشتن ایشان و غارت اموالشان وهتک حرمت ناموسشان و فروختن آنها در بازار برده‌فروشان و حلال کردن به‌بردگی گرفتن زن و مرد مسلمان.

2 - در صورت امکان، منهدم ساختن خانه کعبه به بهانه این که قبل ازاسلام مرکز بت‌پرستی بوده و اکنون از آثار باستانی بت‌پرستان است و ممنوع‌ساختن مردم از حجّ و تشویق کردن قبایل بادیه‌نشین به غارت اموال حجّاج وکشتار ایشان.

3 - کوشش و تلاش برای سرباز زدن از اطاعت حاکم و یاغی شدن بر وی‌و تشویق مردم برای جنگیدن با او و مجهّز ساختن لشکریان برای این منظورو همچنین لازم است جنگیدن با اشراف حجاز با هر وسیله‌ای که امکان‌داشته باشد و باید از نفوذشان کاسته شود.

4 - به هر وسیله‌ای که ممکن است حرمها، بارگاهها، گنبدها، ضریحها واماکن مقدّسه در نزد مسلمانان در مکّه و مدینه و سایر سرزمینهایی که برایش‌امکان داشته باشد منهدم شود به بهانه این که آنها از آثار باستانی بت‌پرستی وشرک است، و به هر وجه ممکن به شخص پیامبر اسلام )محمّد بن‌عبداللَّه‌صلی الله علیه وآله وسلم( و خلفا و رجال اسلام توهین نمایند.

5 - توسعه غوغا، آشوب، هرج و مرج، ترس و ناامنی در کشورهای اسلام‌تا جایی که برایش امکان داشته باشد.

6 - انتشار قرآن که بر طبق احادیثی که تحریف آن، فراهم شده و واجدزیاده و نقصانهایی باشد که در آن احادیث بدانها اشارت رفته است.

بعد از آن که دبیرکلّ برنامه مذکور را برایم شرح داد به من گفت: این‌برنامه با این عظمت تو را به وحشت نیندازد، چرا که بر ما لازم است که دانه‌بپاشیم و نسلهای آینده ما پیگیر آن خواهند بود و آن را تکمیل خواهند ساخت‌و صبر طولانی عادت حکومت بریتانیای کبیر است و سیره آن پیشروی‌آهسته آهسته و قدم به قدم است و مگر محمّد پیامبر مرد تنهایی بیشتر بودکه چنین انقلاب عظیمی را بپا کرد، پس محمّد بن عبدالوهّاب نیز مثل‌پیامبرش محمّد باید بتواند این انقلاب آرمانی ما را برپا سازد.

پس از چند روز، از وزیر و دبیرکلّ اجازه گرفتم، با خانواده و دوستانم‌خداحافظی کردم، هنگامی که می‌خواستم از خانه خارج شوم پسر کوچکم‌گفت: بابا زود برگرد.

چشمانم از اشک پر شد و نتوانستم این حالت خود را از همسرم پنهان کنم‌و همدیگر را به گرمی بوسیدیم و به قصد بصره از خانه خارج شدم.

بعد از سفری خسته‌کننده شبانه بدانجا رسیدم و به خانه عبدالرضا رفتم‌ولی او خواب بود تا مرا دید خوش آمد گفت و استقبال گرمی از من نمود.

من تا صبح آنجا خوابیدم. او به من گفت: شیخ محمّد به بصره برگشت‌سپس مسافرت کرده و نامه‌ای را نزد او امانت سپرده تا آن را به تو بدهم.

صبح نامه را خواندم او نوشته بود که به نجد می‌رود و نشانی محلّ خودش‌را در نجد داده بود.

من نیز صبح رهسپار نجد شدم و بعد از مشقّت زیادی بدانجا رسیدم، شیخ‌محمّد بن عبدالوهّاب را در خانه‌اش یافتم، آثار ضعف از چهره و اندامش ظاهربود؛ ولی من چیزی به او نگفتم سپس فهمیدم که او ازدواج کرده است و به‌همین جهت قوایش را از دست داده است، من او را از این کار بازداشته ونصیحت کردم که زنش را رها کند، او نیز پند مرا پذیرفت.

در مورد من نیز قرار بر این شد که من اعتراف کنم که غلام او هستم که‌مرا از بازار خریده و در سفر بوده و او بگوید که حال غلامم از سفر برگشته‌است.

همین طور هم شد پس در نزد دوستانش مشهور شد که من غلام اویم که‌او مرا از بصره خریده و به من دستور سفر داده و حالا به سوی او بازگشته‌ام،مردم مرا به نام غلام شیخ صدا می‌زدند و نزد او دو سال ماندم و ترتیب لازم‌را برای آشکار کردن دعوتش می‌دادم.

در سال 1143 هق تصمیم نهایی خود را گرفت و یارانی را جمع کرد که ازآنها هراسی نداشت و دعوت خود را با کلماتی مبهم و الفاظی مجمل برای‌خصوصی‌ترین یاران خاصّ خود ابراز می‌کرد، سپس آغاز به نشر دعوت خوددر میان دیگران کرد.

من هوادارانی پر و پا قرص و دوره دیده به عنوان پاسدار و محافظ برایش‌فراهم کردم آنها کسانی بودند که از جانب ما حمایت مالی می‌شدند، وقتی ازآنها احساس سستی می‌کردم عزم و تصمیم این گروه را هر زمان که دشمنان‌شیخ در اثر هجوم بر او صدمه‌ای بر طرفداران وی وارد می‌ساخت، راسخ ومحکم می‌کردم و تشویق به مقاومت می‌نمودم. او هر چه دعوتش را بیشترآشکار می‌کرد، دشمنانش بیشتر می‌شدند، گاهی از فشاری که علیه او به کارمی‌رفت تصمیم به عقب‌نشینی می‌گرفت؛ ولی من دوباره دلگرمش‌می‌ساختم و به ادامه راه وادارش می‌نمودم و به او می‌گفتم: محمّد، پیامبراسلام بیش از تو صدمه دید و راه رسیدن به مجد و بزرگی تنها همین است وهر مصلحی چاره‌ای جز تحمّل سختی و مشقّت ندارد.

ما همچنان با دشمنان در تعقیب و گریز و حمله و دفاع بودیم، من بربعضی از دشمنان شیخ، جاسوسانی را گماردم و آنان را با پول خریدم پس هرزمانی که آنان می‌خواستند فتنه‌ای برانگیزند جاسوسها ما را از نقشه آنها مطّلع‌می‌ساختند و ما نقشه آنان را نقش برآب می‌کردیم.

یک بار خبردار شدم که بعضی از دشمنان شیخ قصد دارند او را ترور کنندبه همین جهت، من برای واژگون کردن نقشه آنان ترتیبات لازم را دادم وچون آشکار شد که دشمنان می‌خواستند شیخ را ترور کنند نقشه علیه آنان‌تمام شد و مردم از دشمنان شیخ رویگردان شدند.

شیخ محمّد بن عبدالوهّاب به من وعده داد که قطعاً دستورالعمل شش‌مادّه‌ای را اجرا کند ؛

 ولی ابراز داشت که در حال حاضر تمام آن موادّ رانمی‌تواند انجام دهد، از آن جمله بعید می‌شمرد که بعد از استیلای بر مکّه‌بتواند خانه کعبه را ویران کند چنان که این مادّه را هم نتوانست اجرا کند که‌بگوید: خانه کعبه از آثار بت‌پرستی است.

همچنین بعید می‌دانست که قرآن جدیدی بتواند در میان مردم درست کندو بیشتر هراس او از سلطنت حاکم بر مکّه و استانبول بود و می‌گفت: اگر مااین دو مطلب را اظهار کنیم لشکریانی برای برخورد با ما بسیج می‌شوند و مارا نیمه‌کاره از میدان خارج خواهند نمود، من نیز عذر او را موجّه دانستم، چراکه همان طور که او می‌گفت هنوز جوّ آماده نشده بود.

بعد از چند سال کار و برنامه، وزارت مستعمرات توانست محمّد بن سعودرا به سوی ما متمایل کرده و وادار به همکاری سازد. پس به سوی من کسی‌را فرستاد که اوضاع را برایم شرح داده و لزوم همکاری بین محمّد بن سعود وشیخ محمّد بن عبدالوهّاب را توضیح دهد بدین نحو که اُمور دینی را محمّدبن عبدالوهّاب و اُمور حکومتی و سلطنتی را محمّد بن سعود به عهده گیرند تابه کمک و همکاری یکدیگر دلها و کالبدهای مردم را در اختیار گیرند، چرا که‌تاریخ ثابت کرده که حکومتهایی که پشتوانه دینی داشته‌اند از دوام بیشتری‌برخوردار بوده و نفوذ بیشتری داشته و هیبت و شکوه بیشتری برایشان‌بوده است.

همین طور هم بود و بدین وسیله نیرو و قدرت بزرگی پیرامون ما جمع‌شد، ما »درعیّه« را مرکز حکومت خود و پایگاه »دین جدید« قرار دادیم ووزارت نیز حکومت جدید را مخفیانه با پول کافی حمایت می‌کرد چنان که‌حکومت جدید تعداد زیادی غلام خریداری کرد که به ظاهر برده بودند ولی درواقع از بهترین افسران وزارت مستعمرات بودند که دوره‌های آموزش زبان‌عربی و جنگهای صحرائی را دیده بودند.

پس من و ایشان که عدّه آنها یازده نفر بود برای طرح و کشیدن نقشه‌های‌لازم همکاری می‌کردیم و هر دو محمّد )شیخ محمّد بن عبدالوهّاب و محمّدبن سعود( طبق آنچه ما بر آنها دیکته می‌کردیم عمل می‌کردند و بسیار اتّفاق‌می‌افتاد که ما با یکدیگر برای طرح نقشه‌ها مشورت و مباحثه می‌کردیم و این‌در حالی بود که از جانب وزارت دستور ویژه‌ای صادر یا ابلاغ نشده بود.

همه ما با دختران عشایر ازدواج کردیم و از اخلاص زن مسلمان و وفاداری‌او به شوهرش بسیار درشگفت شدیم و به سبب همین ازدواجها و مراوده‌هابین ما و عشایر ارتباط و پیوستگی عمیقی پیدا شد و بیشتر و بیشتر شد وامروزه کار ما بهتر و بهتر می‌شود و مرکزیّت حکومت و دین روز به روز قویترمی‌گردد و اگر حادثه ناگواری ناگهان رخ ندهد دانه خوبی کاشته شده است برای‌این که روز به روز رشد و نمو کند تا این که روزی به نتیجه‌های مطلوب برسد.

ترجمه از فرانسه به عربی، 2 / ژانویه / 1973

پی نوشتها

1) این گفتار مطابق دستورات حیاتبخش اسلام نیست، بلکه گزارش یک جاسوس انگلیسی از زبان‌یک فرد عامی است. بنابراین دارای هیچ گونه ارزشی نیست.

2) بنابر پندار مسیحیان حضرت عیسی‌علیه السلام به دار آویخته شده ولی بنابر اعتقاد مسلمانان او یکی‌از چهار پیامبری است که هنوز به حیات خویش ادامه می‌دهد و در روزگار پرشکوه ظهور امام عصرارواحنا فداه بسیاری از مسیحیان جهان با راهنمایی حضرت عیسای مسیح از اعتقاد به مسیحیّت‌دست برداشته و به امامت مصلح جهان امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف معتقد می‌شوند.

3) انجیل، مسیحیان را بارها به آمدن پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله وسلم بشارت داده، و به این گونه پایان یافتن‌دین مسیحیّت را اعلام نموده است.

4) با رجوع به تاریخ اسلام روشن می‌شود که پیشرفت شگفت‌انگیز اسلام بر اساس دستورات‌حیاتبخش آن بوده است و با همه کارشکنی‌هایی که از سوی دشمنان دین از صدر اسلام انجام‌گرفته و تاکنون ادامه دارد، پرچم پرافتخار اسلام با دست توانای مصلح جهان در سراسر گیتی به‌اهتزاز درمی‌آید. این حقیقتی است که نه تنها قرآن بلکه انجیل و سایر کتاب‌های ادیان دیگر نیز به‌آن بشارت داده‌اند.

5) سوره هود، آیه 48.

6) همفر به خاطر همنشین بودن با اهل سنّت وضو را به طریق آنان توضیح داده است.

7) تجلیل از مروان و خالد که همفر از آنها نام می‌برد بر اساس عقیده بعضی از اهل سنّت است. زیرادر تاریخ اسلام کردارهای ناشایستی از آنان یاد شده است. درباره شناخت خالید بن ولید رجوع‌کنید به کتاب »الغدیر: ج 7 ص 168 و 169» و همچنین کتاب »من حیاة الخلیفة عمر بن الخطّاب‌ص 338 - 334، و برای آگاهی از حالات مروان رجوع کنید به کتاب »من حیاة الخلیفة عثمان بن‌عفّان ص 89».

8

) گفتار رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم درباره جانشینان دوازده‌گانه خویش که در میان صدها روایت از طریق‌شیعه و سنّی به آن تصریح شده است گواه بر حقّانیّت دین اسلام و اصالت تشیّع است.

9) یکی از دلیل‌هایی که رسالت پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله وسلم و صحّت قرآن کریم را ثابت می‌کند و برای‌همگان قانع‌کننده است، اعجاز عددی قرآن می‌باشد که متأسّفانه همفر و امثال وی از آن آگاهی‌نداشته و ندارند.

10) سوره نور، آیه 32.

11) بدیهی است که پیشرفت جهان تشیّع بر اساس حقّانیّت و دلیل‌های دندان‌شکن بزرگان دین بوده‌است نه اصل اجتهاد.

12) حدیث ثقلین از احادیث بسیار معروف و معتبر نزد شیعه و سنّی می‌باشد، در این باره رجوع کنیدبه کتاب »الغدیر مقدّمه ج 1 ص 28؛ ج 3 ص 180 80 65 43 و 327؛ ج 5 ص 284 و 345،ج 6 ص 330؛ ج 7 ص 176 و 309؛ ج 10 ص 278؛ ج 11 ص 4». )علی ضفاف الغدیر: 235).

13) رجوع به صفحات تاریخ و جنگ‌های رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم ثابت می‌کند که محمّد بن عبدالوهّاب ازروشن‌ترین حقایق‌اسلامی آگاهی نداشته و با این همه خود را نجات‌دهنده اسلام می‌دانسته‌است!

14) سوره نساء، آیه 24.

15) در این باره رجوع کنید به کتاب: »لولا نهی عمر لَما زَنی إلاّ شقیّ« تألیف: الشیخ ابومحمّد بن احمدبن علی.

16) ببینید وهّابیّت و سایر اهل سنّت چه کسانی را به عنوان خلیفه جایگزین اهل بیت‌علیهم السلام قرارداده و آنان را رهبر و پیشوای خود می‌دانند!

17) سوره مائده، آیه 91.

18) سوره مائده، آیه 91.

19) حرمت شراب از مسائل ضروری اسلام است و حرام بودن آن فقط به دلیل اسکار آن نیست، بلکه‌نجس بودن آن نیز دلیل بر حرمت استفاده از آنست اگر چه آن را با آب مخلوط کنند.

20) سوره بقره، آیه 184.

21) خداوند در قرآن می‌فرماید: »یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیْکم الصِّیام ...« »سوره بقره آیه 183»،ای اهل ایمان بر شما روزه‌داشتن واجب گردید ...، بدیهی است که محمّد بن عبدالوهّاب از آیات‌وجوب روزه هیچ گونه آگاهی نداشته است و به این جهت در بحث بارها مغلوب یک مزدورانگلیسی می‌شود.

22) سوره حجر، آیه 99.

23) در کتاب‌های تفسیر »یقین« را در این آیه به معنای فرا رسیدن مرگ معنی نموده‌اند. بنابراین‌واضح می‌شود که نه تنها همفر بلکه محمّد بن عبدالوهّاب نیز از تفسیر آیات قرآن کریم بی‌اطّلاع‌بوده است.

24) سوره طه، آیه 14.

25) واجب بودن نماز در اسلام روشن و قطعی است به گونه‌ای که حتّی کودکان مسلمان از آن آگاهند،ولی محمّد بن عبدالوهّاب ...!

26) رجوع کنید به کتاب »بحار الأنوار: ج 11 ص 56، ج 16 ص 354، ج 47 ص 35، ج 68 ص 326،ج 89 ص 148.

27) اعتقاد به ظهور مصلح جهان اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه پیروان همه ادیان آسمانی به‌موعود آخرالزّمان اعتقاد دارند. در پیرامون این مسأله فقط در کتاب‌های شیعه هزاران روایت‌وجود دارد. بر این اساس اعتقاد به وجود گرامی حضرت بقیّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه در قلب و جان‌همه مردمان آگاه جهان ریشه دوانده است و با اینکه اکنون زمان غیبت آن بزرگوار است نه ظهورقدرت و ولایت آن بزرگوار، ولی امدادهای غیبی امام زمان عجّل اللَّه تعالی له الفرج نه تنها شیعیان بلکه‌برخی از سیاستمداران خارجی را به سوی خود متوجّه کرده است، باز گرداندن ارتش روسیه درجنگ جهانی دوّم از حمله به ایران و موارد متعدّد دیگر به وسیله یاوران آن بزرگوار نمونه‌ای ازآنهاست که نیاز به بیان بیشتری دارد و در پاورقی این کتاب نمی‌گنجد.

جمع‌آوری امدادهای غیبی امام زمان عجّل اللَّه تعالی فرجه در عصر غیبت نیاز به کتابی مستقلّ دارد تابه خوبی بتواند شور و هیجان را در قلب‌ها برانگیزد و دل‌های شیفتگان را بیشتر متوجّه به ساحت‌مقدّس آن حضرت نموده و بر ایمان و اعتقاد آنان بیفزاید.

متأسّفانه دستان شوم سیاستمداران بسیاری از واقعیّت‌های جهان را در پرده نهان ساخته است وتاریخ بشر را به صورت ناشناخته نگه داشته است.

اکنون نه تنها سیاستمداران آمریکا و انگلیس، بلکه واتیکان نیز اسناد اسرارآمیزی را از دسترس‌مردمان جهان، نهان ساخته‌اند. در کتاب »تاریخ ناشناخته بشر« تصریح می‌کند که پاپ‌ها اسنادی‌در اختیار داشتند که آنها را به اسم رمز »فاطمه« می‌نامیدند!

و نیز می‌نویسد: »سرژهوتن« در کتاب جالب خود تحت عنوان »تمدنهای ناشناخته« چنین‌می‌نویسد: گاهگاهی بر سر قلّه‌های کوههای کالیفرنیا نوری خیره‌کننده مثل فلاش دوربین‌می‌درخشد و دیدگان را خیره می‌سازد. گوئی مردمان مرموز چنین آتش‌افروزی به راه می‌اندازند.

شاستا منطقه‌ای است کوهستانی با کوهنهای آتشفشانی خاموش که هر از گاهی آدمیانی با هیأت‌عجیب و غریب از آن بیرون می‌آیند این افراد عموماً درشت اندام و تنومند هستند و پیشانی‌بلندی دارند و ردای بلندی بر تن می‌کنند و کلاه‌خود را تا روی چشمان پائین می‌کشند...

اگر بیننده کنجکاوی بخواهد به آنها نزدیک شود و یا در مراسمشان شرکت کند، »ارتعاشات«نامرئی و ناپیدائی او را از فاصله‌ای از رفتن باز خواهد داشت، گوئی پاهای مهمانان ناخوانده‌را به زمین میخکوب می‌کند.

شایعات فراوانی درباره ساکنان کوه شاستا بر سر زبانهاست و با اینکه با تلسکوپهای قوی‌توانسته‌اند آنها را زیر نظر بگیرند و گواهی دهند که آن کوه‌نشینان معابد مخروطی‌شکل از فلزّی‌که به طلای ناب می‌ماند، در دل کوه احداث کرده‌اند، ولی هنوز هم زندگی آنها در هاله‌ای از ابهام‌پوشیده شده است. گروهی معتقدند که آنها غارنشینانی هستند که با نیروی مرموزی هر نوع‌تهاجمی را دفع می‌کنند و همین شایعه باعث شده که آمریکائیهای کنجکاو دور و بر کوه شاستانگردند و آنها را به حال خود بگذارند. )تاریخ ناشناخته بشر ص 160).

نمونه این گونه جریانات بسیار است - که واقعیّت آن‌ها هر چه باشد - سیاستمداران را سخت به‌خود متوجّه ساخته و می‌دانند یک قدرت بزرگ نامرئی کارهای آنان را زیر نظر دارد.

برای پوشش گزاردن بر قدرت بزرگ نامرئی که در عصر غیبت نیز جلوه‌گری می‌نماید با استفاده ازقلم و زبان مزدوران خود آن را خرافه می‌نامند!

28) سوره محمّدصلی الله علیه وآله وسلم، آیه 7.

29) عمّار بن یاسر صحیح است نه مقداد بن اسود.

30) سوره نساء، آیه 59.

31) خداوند اطاعت و پیروی کسانی را بر مردم واجب نموده است که از طرف خدا و رسول او باشند وپیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله وسلم آنها را معیّن فرموده است، نه هر کسی که چنین مقامی را ادّعا می‌کند.

32) قبلاً گفتیم شراب نجس و خوردن آن حرام است اگرچه با آب مخلوط شود.

33) سوره آل عمران، آیه 103.

34) سوره آل عمران، آیه 137.

35) سوره بقره، آیه 201.

36) سوره شوری، آیه 38.

37) سوره ملک، آیه 15.

38) سوره بقره، آیه 29.

39) سوره حجر، آیه 19.

40) سوره انفال، آیه 60.

41) سوره بقره، آیه 228، »ولهنّ مثل الّذی علیهنّ بالمعروف«.

42) مسأله قضا و قدر صحیح است ولی مذهب جبر باطل می‌باشد، زیرا دعا و تغییر در رفتار انسان‌مقدّرات الهی را عوض می‌کند.

43) وَالّذی هُو یُطْعِمُنی ویسقینِ × وَإِذا مَرِضْت فَهُو یَشْفینِ«، »سوره شعراء، آیه 79 و 80».

44) وَالَّذی یُمیتُنی ثُمَّ یُحیینِ«، »سوره شعراء، آیه 81».