من ماءمورم که علم فرا گیرم
آیت اللّه سید محمد شیرازی رحمه الله علیه نوشته است : یکی از علما در نجف اشرف خیلی کم به زیارت امام حسین علیه السلام در کربلای معلّی مشرف می شد سبب را پرسیدند ، فرمود : من ماءمورم که علم فرا گیرم و علم بیاموزم و از این قبیل وظائف واگر بنا باشد زیاد به زیارت کربلا بروم به من گفته می شود چرا وظیفه شرعی که به تو واگذار شده ترک کردی و بیش از حد به زیارت امام حسین رفتی ؟
بحث علمی در مسافرت
ونیز نوشته است مرحوم حاج آقا حسین قمی هر موقع می خواست به جائی مسافرت کند با کسانی که در بحث خصوصی او شرکت می کردند مسافرت می نمود تا در سفر مشغول بحث شود .
من کراراً او را به این کیفیت دیدم ایشان می فرمودند : چگونه من از سهم مبارک امام استفاده کنم در حالی که پول مخصوص طلبه ای است که مشغول به تحصیل باشد و من مباحثه و مدرسه را ترک کرده باشم ، هر چند در راه تحصیل هستم
.
و نیز فرموده اند : همراه مرحوم شیخ میرزا محمد تهرانی صاحب کتاب مستدرک البحار به خارج شهر می رفتیم ، وی در تمام طول شب مشغول نوشتن مستدرک بود و من هر چه بیدار می شدم می دیدم او مشغول نوشتن است با اینکه پیر و ناتوان و چشمهایش ضعیف شده بود
.
سخنان خلیل بن احمد
خلیل بن احمد گوید : روزی که با عالمی بالاتر و داناتر از خودم باشم آن روز ، روز استفاده من است و اگر با کسی که در علم از من پائین تر است باشم آن روز روز افاده وفایده دادن من است و اگر با کسی باشم که با من در علم مساوی است آن روز ، روز مباحثه و مذاکره من است و اگر روزی هیچکدام از این سه نباشد آن روز ، روز مصیبت من است .
حاج میرزا حسین سبزواری و محمد هاشم میرزای افسر حکایت کنند که مرحوم حاج ملا هادی سبزواری مراقبت زیاد در درس داشت و کمتر درس و بحث را ترک می کرد ، روزی به واسطه شدت سرما گفت : فردا درس تعطیل است ، فردای آن روز به مجلس درس حاضر شد طلبه ها علت را پرسیدند فرمود : دیدم گاوان برای زراعت می روند ، روا ندیدم که من بحث را ترک گویم
.
علی علیه السلام فرموده است :
لا یعدم الصبور الظفّر وان طال به الزمان .
پیروزی نصیب بردباری و کوشش می گردد هر چند مدت محرومیتش زیاد باشد
مسجد پایگاه سواد آموزی
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بمنظور تعلیم خواندن و نوشتن در میان مسلمانان فردی به نام عبداللّه بن سعید را ماءمور کرد تا خواندن و نوشتن را به دیگران بیاموزد و با این ترتیب از آنجائی که سواد خواندن و نوشتن جنبه دینی و تقدس داشت مساجد به عنوان نخستین کانون های سواد آموزی مورد استفاده قرار گرفت .
جلسات ادبی نیز در مسجد تشکیل می شد ، شاعران سروده های خود را در حضور پیامبر می خواندند و گاه از سوی آن حضرت به دریافت جایزه و خلعت مفتخر می شدند چنانچه کعب بن زهیر قصیده معروف خود بانت سعاد و قلبی الیوم مبتول را که در مدح رسول خدا صلی الله علیه و آله سروده بود در مسجد مدینه در حضور حضرت رسول صلی الله علیه و آله خواند و جایزه از آن حضرت دریافت کرد
و برای حسان بن ثابت منبر می نهادند و او اشعارش را در بالای منبر می خواند
.
ترویج دانش
پیغمبر برای انجام نخستین و مهمترین وظیفه اش که تعلیم دانش به پیروانش بود آموزشگاهی داشت به نام ( صفه ) که به مسجد پیغمبر متصل بود و می توانست شخصاً کار تعلیم وتربیت و مطالبی را که تعلیم داده می شد تحت نظارت داشته باشد ، گاهی اوقات هم که مجال و مناسبتی پیش می آمد خود پیغمبر تعلیم در کلاسها را بعهده می گرفت و کسانی که دوره تحصیل را در این مدرسه به پایان می رسانیدند به نواحی مختلف قلمرو اسلام فرستاده می شدند تا در آنجا چنین کلاسها و مدارسی ترتیب دهند .
در ( صفه ) شاگردان باسنین مختلف تحصیل می کردند و در هفته یکروز کلاسها مخصوص زنان بود .
پیغمبر صلی الله علیه و آله آنقدر به ترویج خواندن و نوشتن در میان شاگردان این مدرسه علاقه مند بود که پس از پیروزی در ( جنگ بدر ) از اسرای جنگی که هنر نوشتن و خواندن را می دانستند خواست که به جای پرداخت غرامت برای آزادی خودشان هرکدام از ایشان به ده نفر از مسلمانان نوشتن را بیاموزند و آزاد شوند .
تمام اعضای خانواده پیغمبر چه زن و چه مرد حتی خدمتگزاران مخصوص او و همچنین دوستان نزدیک پیغمبر صلی الله علیه و آله یا پیش از اسلام با سواد بودند یا پیغمبر از ایشان می خواست که هر چه زودتر خواندن و نوشتن را بیاموزند .
هر وقت پیغمبر صلی الله علیه و آله حاکمی را ماءمور ایالتی می ساخت مخصوصاً دستور می داد و تاءکید می کرد که کار تعلیم و تربیت مردم را زیر نظر مستقیم خود اداره کند
گروه بهتر
عبداللّه بن عمر نقل می کند که روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دو گروه از پیروان خود را دید در مسجد بودند .
فرمود : این هر دو گروه مردمانی نیک هستند ، اما یکی از این دو گروه به کاری بهتر مشغولند ، زیرا یک گروه به دعا ونماز مشغول هستند تا عنایت و رحمت الهی را برای خود جلب کنند و این امر به خدا مربوط است که دعای ایشان را مستجاب سازد و آنچه ایشان می خواهند به ایشان ارزانی دارد .
اما گروه دیگر به کسب دانش وتعلیم به کسانی که از آن بی بهره اند سرگرمند و بدین قرار اینها به کار بهتری مشغول می باشند در واقع من خود نیز وظیفه تعلیم را بعهده دارم و برای تعلیم مبعوث شده ام ( بعثت مُعَلّماً ) با گفتن این کلمات پیغمبر گرامی خود در میان این گروه نشست
.
عمر واقعی آن است که در تحصیل دانش بگذرد
وقتی اسکندر جهت فتح ممالک قطع مسالک می کرد در اقصای مغرب به شهری رسید که در آب و هوا و نعمت و صفا نظیر آن را ندیده بود فرمان داد تا در آن حوالی سراپرده بر پا نمایند .
ناگاه به قبرستانی رسیدند دید بر قبر یکی نوشته شده او یکسال عمر کرده و بر دیگری نوشته سه سال و بر دیگری پنج سال و خلاصه هیچیک را عمر از پانزده سال و بیست سال بیش نبود در حیرت شد که چگونه در چنین آب و هوای خوب عمر اندک باشد .
فرستاد جمعی از اعیان شهر را حاضر کردند و همه را معمّر و کهنسال یافت ، از معمای عمر کم قبرها پرسید گفتند : اموات ما نیز مانند ما عمر زیاد کرده اند ولی روش ما این است که از ایام زندگی خود آنچه برای تحصیل علم و دانش و تکمیل نفس گذراندیم از عمر خود شماریم و بقیه را باطل و بیهوده دانیم پس هر که از ما درگذرد آن مقدار زمان را حساب کنند و بر روی قبر او نویسند که با علم و دانش بوده است .
اسکندر را این سخن و عادت بسیار پسندیده آمد وآنها را تحسین کرد .